https://s9.picofile.com/file/8293748068/IMG_20170502_110937.jpg
📚 #زندگینامه داستانی
🌺 #شهید_یدالله_ندرلو
📘 #جرعه_ی_آخر
📝نویسنده: #مسعود_بابازاده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💠 #قسمت_۱۱
یداله لبخندی زد و گفت: نشنیدی مگه چی گفتم؟ به من هم میگن « یدی ... .»
نیّت پرسید: چرا خندیدی؟ مثل اینکه بازهم حساب کار دستت نیومد؟
یداله قمه را با دودست روی زانویش کوبید. یک تکه را وسط جَرگه و دیگری را جلوی پای نیّت انداخت.
مردی که دورِ دستش دستمالی پیچیده بود با چهره ی برافروخته گفت: ولش کنین. اون هنوز پخته نشده!
یداله استکان ها و بطری هایی را که روی تخت چیده شده بود، یکی یکی برداشت و به طرف نیّت و قماربازها پرت کرد. نیّت پشت ستون پنهان شد و قماربازها سَر خود را دزدیدند و جاخالی دادند.
یداله، نیّت را از پشت ستون بیرون کشید و با کَله به صورت او زد. نیّت دستش را روی صورتش گذاشت و به زمین نشست. ده، پانزده نفر از نوچه ها و اطرافیان، دور نیّت را گرفتند و با یداله درگیر شدند. سروصدا تا خیابان شنیده میشد.
شیراله بعد از تمام شدن کارش به طرف آدرسی که یداله داده بود حرکت کرد. یداله با سَر و وضعی آشفته روی صندلی مغازه ی چاقوسازی آقا اسماعیل نشسته بود. یکی از قماربازها با صاحب مغازه صحبت میکرد: آق اسمال، تا کار به جاهای باریک نکشیده، خودت یه کار بکن.
اسماعیل از پشت سندان به طرف یداله آمد و صورت او را بوسید و گفت: مش یدی! آشتی کنین. من الان یه نفر رو به چاقوسازی یعقوب میفرستم تا نیّت رو بیاره.
شیراله از جریان دعوا باخبر شد و به یداله گفت: از صبح نگران بودم. حرف آقا اسماعیل رو زمین ننداز.
نیّت درحالیکه دستمالی را روی بینی اش گرفته بود، وارد مغازه شد. اسماعیل از او خواست تا آشتی کنند.
نیت گفت: «سَن ائولن» ، این اومده قمارخونه رو بهم ریخته. آخه این کار درسته؟
اسماعیل نیّت را کنار کوره برد و گفت: حالا یه دعوایی شده؛ بیاین و با هم آشتی کنین.
یداله از جایش بلند شد و گفت: آخه شما برخورد خوبی نداشتین. جلوی مهمون، قمه به زمین فرو بردن یعنی چی؟
شیراله دستش را به گردن «عّمه اوغلی» انداخت و گفت : من تو رو میشناسم. دِل تو نازُکه. قدم پیش بذار.
چاقوساز هم به نیّت رو انداخت. او جواب داد: جونِ آق اسمال نمیشه. تو بمیری نمیشه. آخه اون ...
- آخه نداره. روی هم رو ببوسین و تمومش کنین.
هر دو، به هم نزدیک شدند و صورت هم را بوسیدند. نیّت رو به یداله کرد و گفت: من تا حالا آدمی مثل تو ندیدم! تو میخواستی همه رو بزنی. تو قمارخونه رو داغون کردی.
اسماعیل درحالیکه استکان ها و قوری را می شست، گفت: حالا همه ی ده، پونزده نفری که دعوا کردین، شام مهمون من.
یداله گفت: من خودم مهمونم. به زحمت شما راضی نیستم.
اسماعیل استکان و نعلبکی ها را توی سینی گذاشت و جواب داد: مش یدی! کجا بریم؟ رستوران محله ی جوادیه یا گمرک یا راه آهن؟
یداله جواب داد: من جایی رو نمیشناسم. شما صاحب اختیارین.
اسماعیل در رستوران بزرگ جوادیه همه ی دوستانش را دور میزی جمع کرده بود و با هم حرف میزدند و می خندیدند. شیراله گفت: آقا اسماعیل! دست شما درد نکنه. شرمنده کردین.
🔵 #ادامه_دارد..
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 t.iss.one/pcdrab
📚 #زندگینامه داستانی
🌺 #شهید_یدالله_ندرلو
📘 #جرعه_ی_آخر
📝نویسنده: #مسعود_بابازاده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💠 #قسمت_۱۱
یداله لبخندی زد و گفت: نشنیدی مگه چی گفتم؟ به من هم میگن « یدی ... .»
نیّت پرسید: چرا خندیدی؟ مثل اینکه بازهم حساب کار دستت نیومد؟
یداله قمه را با دودست روی زانویش کوبید. یک تکه را وسط جَرگه و دیگری را جلوی پای نیّت انداخت.
مردی که دورِ دستش دستمالی پیچیده بود با چهره ی برافروخته گفت: ولش کنین. اون هنوز پخته نشده!
یداله استکان ها و بطری هایی را که روی تخت چیده شده بود، یکی یکی برداشت و به طرف نیّت و قماربازها پرت کرد. نیّت پشت ستون پنهان شد و قماربازها سَر خود را دزدیدند و جاخالی دادند.
یداله، نیّت را از پشت ستون بیرون کشید و با کَله به صورت او زد. نیّت دستش را روی صورتش گذاشت و به زمین نشست. ده، پانزده نفر از نوچه ها و اطرافیان، دور نیّت را گرفتند و با یداله درگیر شدند. سروصدا تا خیابان شنیده میشد.
شیراله بعد از تمام شدن کارش به طرف آدرسی که یداله داده بود حرکت کرد. یداله با سَر و وضعی آشفته روی صندلی مغازه ی چاقوسازی آقا اسماعیل نشسته بود. یکی از قماربازها با صاحب مغازه صحبت میکرد: آق اسمال، تا کار به جاهای باریک نکشیده، خودت یه کار بکن.
اسماعیل از پشت سندان به طرف یداله آمد و صورت او را بوسید و گفت: مش یدی! آشتی کنین. من الان یه نفر رو به چاقوسازی یعقوب میفرستم تا نیّت رو بیاره.
شیراله از جریان دعوا باخبر شد و به یداله گفت: از صبح نگران بودم. حرف آقا اسماعیل رو زمین ننداز.
نیّت درحالیکه دستمالی را روی بینی اش گرفته بود، وارد مغازه شد. اسماعیل از او خواست تا آشتی کنند.
نیت گفت: «سَن ائولن» ، این اومده قمارخونه رو بهم ریخته. آخه این کار درسته؟
اسماعیل نیّت را کنار کوره برد و گفت: حالا یه دعوایی شده؛ بیاین و با هم آشتی کنین.
یداله از جایش بلند شد و گفت: آخه شما برخورد خوبی نداشتین. جلوی مهمون، قمه به زمین فرو بردن یعنی چی؟
شیراله دستش را به گردن «عّمه اوغلی» انداخت و گفت : من تو رو میشناسم. دِل تو نازُکه. قدم پیش بذار.
چاقوساز هم به نیّت رو انداخت. او جواب داد: جونِ آق اسمال نمیشه. تو بمیری نمیشه. آخه اون ...
- آخه نداره. روی هم رو ببوسین و تمومش کنین.
هر دو، به هم نزدیک شدند و صورت هم را بوسیدند. نیّت رو به یداله کرد و گفت: من تا حالا آدمی مثل تو ندیدم! تو میخواستی همه رو بزنی. تو قمارخونه رو داغون کردی.
اسماعیل درحالیکه استکان ها و قوری را می شست، گفت: حالا همه ی ده، پونزده نفری که دعوا کردین، شام مهمون من.
یداله گفت: من خودم مهمونم. به زحمت شما راضی نیستم.
اسماعیل استکان و نعلبکی ها را توی سینی گذاشت و جواب داد: مش یدی! کجا بریم؟ رستوران محله ی جوادیه یا گمرک یا راه آهن؟
یداله جواب داد: من جایی رو نمیشناسم. شما صاحب اختیارین.
اسماعیل در رستوران بزرگ جوادیه همه ی دوستانش را دور میزی جمع کرده بود و با هم حرف میزدند و می خندیدند. شیراله گفت: آقا اسماعیل! دست شما درد نکنه. شرمنده کردین.
🔵 #ادامه_دارد..
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 t.iss.one/pcdrab
https://s7.picofile.com/file/8389202550/IMG_20180314_215512_448.jpg
📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :
💢 #خط_همایون روز دوم
📌 #قسمت_۱۱
بسم الله الرحمن الرحیم
مقاومت جانانه همسنگران و ناتوانی نيروهای بعثی در بازپس گيری کانال ، دشمن زبون را حسابی خشمگین کرده و برای در هم شکستن مقاومت رزمندگان ، نیروی هوایی خود را نیز وارد معرکه نبرد کرد ، هنوز گرد و خاک یورش تانکها در داخل کانال نخوابیده بود که یکدفعه چند فروند هواپیمای میگ عراقی بر فراز آسمان ظاهر شدند و با توجه به عدم وجود پدافند هوايی در منطقه از ارتفاعی بسيار پائين به خط نزدیک و از دو سمت بالا و پائین ، داخل کانال و اطراف خط را به رگبار گلوله مسلسل خود بسته و با خیالی آسوده بمب هایشان را بر روی سرمان ریخته و از آسمان منطقه دور شدند .
با رفتن ميگ های عراقی ، سر و کله چند فروند هواپیمای قدیمی با صدای عجیب قارقار بالای سرمان پیدا شد و چند دور در اطراف کانال زده و سپس با صدای عجیب تری شروع به راکت باران کانال از ارتفاع بسیار بالا کردند ، بارانی از راکت های کوچک ، اما ویرانگر به روی مواضع گردان باریدن گرفت و در هر عرض چند ثانیه خط به جهمنی سوزان و آتشین تبدیل شد و در لحظات اولیه چندین سنگر در داخل کانال مورد اصابت راکت قرار گرفته و تعدادی هم از رزمندگان مجروح و شهید شدند .
هواپيمای پی سی هفت که آن وقتها رزمندگان نام قارقارک برآن نهاده بودند ، یکی از مدرن ترین هواپیماهای روزجهان بود که از سوی قدرت های غربی ناجوانمردانه در اختیار صدام قرار گرفته بود و عراق هم از سال ۱۳۶۳ این نوع هواپیما را وارد معرکه های نبرد کرده و در طول جنگ هم استفاده گسترده ای از آنها می نمود . هواپيمای پی سی هفت صدای همچون صدای هواپيماهای دو موتوره قديمی داشت و چون آن روزها هیچ شناختی ازش نداشتیم ، اول فکر کردیم که متعلق به جنگ جهانی دوم هستند و عراقی ها برای عملیات شناسایی و عکس برداری از آنها استفاده میکنند و برای همین هم زیاد به پرواز شأن در بالای سرمان توجه نکرده و پناه نگرفتیم ، اما بعداً با دیدن قدرت مانور و آتش دقیق و راکت های فراوانش ، تازه فهمیدیم که با چه سلاح پیشرفته و خطرناکی مواجه هستیم و شتابان در داخل سنگرها پناه گرفتیم ، لامذهب در ارتفاع بسیار بسیار بالا ، یکدفعه ترمز می کرد و درجا می ایستاد و با صدایی بسیار عجیب و خنده دار شروع به پرتاب پی در پی راکت می کرد .
کانال و اطراف خط بطور متوالی داشت با چهار فروند هواپيمای پی سی هفت راکت باران می شد که یکدفعه چند فروند هلیکوپتر هجومی دشمن نيز در آسمان منطقه ظاهر و از سمت مقابل شروع به زدن سنگرها نمودند ، همه جای کانال را دود و آتش فرا گرفته بود و گلوله های مسلسل سنگین هلیکوپترها بصورت متوالی به تاج خاکریز و دیواره کانال و گونی های خاک اصابت می کرد و موجب گرد و خاک عظیمی در داخل کانال شده بود ، هلیکوپترها مدتی با مسلسل سنگین خط پدافندی و سنگرهایی بالای خاکریز را زدند و بعدش کمی جلوتر آمده و با موشک و راکت شروع به زدن سنگرها کرده و در هر سنگری کوچکترین حرکتی دیدند ، بلافاصله با موشک و راکت مورد هدف قرارش دادند .
برای دقایقی اوضاع خط کاملاً به هم ریخت و سنگرهای بالای خاکریز یکی پس دیگری مورد اصابت راکت یا موشک قرار گرفت و مهندم شد . هلیکوپترهای دشمن که می دانستند هیچ گونه سلاح پدافند هوایی درخط وجود ندارد با خیالی آسوده به کانال نزدیک می شدند و با دقت تمام سنگرهای فعال را می زنند ، ببینید چه جنگ نابرابر و ناجوانمردانه ای بود ، آنطرف تا بن دندان مسلح به سلاح های جدید و مدرن و اینطرف بدون کوچکترین پشتیبانی زمینی و هوایی ، با سلاح های سبک و انفرادی ، بدون داشتن حتی یک قبضه تیربار دوشکا که سمت هلیکوپترها شلیک کنه و باعث ترس و فرارشان شود ، وضعيت داشت لحظه به لحظه خطيرتر و بحرانی تر می شد و اگراوضاع به همين منوال ادامه پیدا می کرد ، سنگری سالم در کانال باقی نمیماند . با ترس و نگرانی هيکل خود را جمع کرده و کف سنگر بصورت چمباته زده پناه گرفته بودم و مدام با خداوند متعال راز و نياز کرده و التماس می کردم که از این وضعیت خطرناک نجات مان دهد .
خلاصه هواپيماها و هلیکوپترها آنقدر خط را زدند که عاقبت مهمات شأن تمام شد و مجبور به ترک آسمان منطقه شدند ، با اتمام آتشباران هوایی دشمن منطقه آرام شد و سکوت و آرامش به داخل کانال برگشت ، اما کلی خرابی در سنگرها داشتیم و اکثر سنگرهای دفاعی بالای خاکریز منهدم شده و باید بازسازی می شدند ، میدانستیم که این پایان حملات عراقی ها نیست و خیلی زود دوباره سمت کانال یورش خواهند آورد و برای همین هم بدون کوچکترین استراحتی همگی برخاسته و با سرعت مشغول ترميم سنگرها و تکمیل مهمات خود شدیم ....
❇️ #ادامه_دارد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :
💢 #خط_همایون روز دوم
📌 #قسمت_۱۱
بسم الله الرحمن الرحیم
مقاومت جانانه همسنگران و ناتوانی نيروهای بعثی در بازپس گيری کانال ، دشمن زبون را حسابی خشمگین کرده و برای در هم شکستن مقاومت رزمندگان ، نیروی هوایی خود را نیز وارد معرکه نبرد کرد ، هنوز گرد و خاک یورش تانکها در داخل کانال نخوابیده بود که یکدفعه چند فروند هواپیمای میگ عراقی بر فراز آسمان ظاهر شدند و با توجه به عدم وجود پدافند هوايی در منطقه از ارتفاعی بسيار پائين به خط نزدیک و از دو سمت بالا و پائین ، داخل کانال و اطراف خط را به رگبار گلوله مسلسل خود بسته و با خیالی آسوده بمب هایشان را بر روی سرمان ریخته و از آسمان منطقه دور شدند .
با رفتن ميگ های عراقی ، سر و کله چند فروند هواپیمای قدیمی با صدای عجیب قارقار بالای سرمان پیدا شد و چند دور در اطراف کانال زده و سپس با صدای عجیب تری شروع به راکت باران کانال از ارتفاع بسیار بالا کردند ، بارانی از راکت های کوچک ، اما ویرانگر به روی مواضع گردان باریدن گرفت و در هر عرض چند ثانیه خط به جهمنی سوزان و آتشین تبدیل شد و در لحظات اولیه چندین سنگر در داخل کانال مورد اصابت راکت قرار گرفته و تعدادی هم از رزمندگان مجروح و شهید شدند .
هواپيمای پی سی هفت که آن وقتها رزمندگان نام قارقارک برآن نهاده بودند ، یکی از مدرن ترین هواپیماهای روزجهان بود که از سوی قدرت های غربی ناجوانمردانه در اختیار صدام قرار گرفته بود و عراق هم از سال ۱۳۶۳ این نوع هواپیما را وارد معرکه های نبرد کرده و در طول جنگ هم استفاده گسترده ای از آنها می نمود . هواپيمای پی سی هفت صدای همچون صدای هواپيماهای دو موتوره قديمی داشت و چون آن روزها هیچ شناختی ازش نداشتیم ، اول فکر کردیم که متعلق به جنگ جهانی دوم هستند و عراقی ها برای عملیات شناسایی و عکس برداری از آنها استفاده میکنند و برای همین هم زیاد به پرواز شأن در بالای سرمان توجه نکرده و پناه نگرفتیم ، اما بعداً با دیدن قدرت مانور و آتش دقیق و راکت های فراوانش ، تازه فهمیدیم که با چه سلاح پیشرفته و خطرناکی مواجه هستیم و شتابان در داخل سنگرها پناه گرفتیم ، لامذهب در ارتفاع بسیار بسیار بالا ، یکدفعه ترمز می کرد و درجا می ایستاد و با صدایی بسیار عجیب و خنده دار شروع به پرتاب پی در پی راکت می کرد .
کانال و اطراف خط بطور متوالی داشت با چهار فروند هواپيمای پی سی هفت راکت باران می شد که یکدفعه چند فروند هلیکوپتر هجومی دشمن نيز در آسمان منطقه ظاهر و از سمت مقابل شروع به زدن سنگرها نمودند ، همه جای کانال را دود و آتش فرا گرفته بود و گلوله های مسلسل سنگین هلیکوپترها بصورت متوالی به تاج خاکریز و دیواره کانال و گونی های خاک اصابت می کرد و موجب گرد و خاک عظیمی در داخل کانال شده بود ، هلیکوپترها مدتی با مسلسل سنگین خط پدافندی و سنگرهایی بالای خاکریز را زدند و بعدش کمی جلوتر آمده و با موشک و راکت شروع به زدن سنگرها کرده و در هر سنگری کوچکترین حرکتی دیدند ، بلافاصله با موشک و راکت مورد هدف قرارش دادند .
برای دقایقی اوضاع خط کاملاً به هم ریخت و سنگرهای بالای خاکریز یکی پس دیگری مورد اصابت راکت یا موشک قرار گرفت و مهندم شد . هلیکوپترهای دشمن که می دانستند هیچ گونه سلاح پدافند هوایی درخط وجود ندارد با خیالی آسوده به کانال نزدیک می شدند و با دقت تمام سنگرهای فعال را می زنند ، ببینید چه جنگ نابرابر و ناجوانمردانه ای بود ، آنطرف تا بن دندان مسلح به سلاح های جدید و مدرن و اینطرف بدون کوچکترین پشتیبانی زمینی و هوایی ، با سلاح های سبک و انفرادی ، بدون داشتن حتی یک قبضه تیربار دوشکا که سمت هلیکوپترها شلیک کنه و باعث ترس و فرارشان شود ، وضعيت داشت لحظه به لحظه خطيرتر و بحرانی تر می شد و اگراوضاع به همين منوال ادامه پیدا می کرد ، سنگری سالم در کانال باقی نمیماند . با ترس و نگرانی هيکل خود را جمع کرده و کف سنگر بصورت چمباته زده پناه گرفته بودم و مدام با خداوند متعال راز و نياز کرده و التماس می کردم که از این وضعیت خطرناک نجات مان دهد .
خلاصه هواپيماها و هلیکوپترها آنقدر خط را زدند که عاقبت مهمات شأن تمام شد و مجبور به ترک آسمان منطقه شدند ، با اتمام آتشباران هوایی دشمن منطقه آرام شد و سکوت و آرامش به داخل کانال برگشت ، اما کلی خرابی در سنگرها داشتیم و اکثر سنگرهای دفاعی بالای خاکریز منهدم شده و باید بازسازی می شدند ، میدانستیم که این پایان حملات عراقی ها نیست و خیلی زود دوباره سمت کانال یورش خواهند آورد و برای همین هم بدون کوچکترین استراحتی همگی برخاسته و با سرعت مشغول ترميم سنگرها و تکمیل مهمات خود شدیم ....
❇️ #ادامه_دارد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #حماسه_بدر
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۱۱
💠 #خط_صفین / روز اول _ پاتک اول
🔹🔸يورش دشمن با گلوله باران شديد کانال و مواضع دفاعی گردان آغاز و بارانی از گلوله های توپ و خمپاره و مینی کاتیوشا به روی خط باریدن گرفت ، آتش پرحجم دشمن درست به داخل و لبه کانال و اطراف آن هدايت می شد و ديواره بیرونی کانال هم بصورت متوالی مورد اصابت گلوله توپ تانک ها قرار می گرفت . کانال به جهنمی آتشين مبدل شده و دود و آتش و خاک و خاکستر حاصل از انفجارات فضای داخل کانال را تيره و تـاریک کرده و بـوی تند بـاروت و خاکستر مشام را آزار میداد . صدها دستگاه تانک ، مستقیم ديواره بیرونی کانال را نشانه رفته و با گلوله های توپ ، يـک به يک سنگرها را هدف قرار می دادند . سنگر و کانال میلرزد و گونی های پر از خاک یکی پس از دیگری می افتادند و مجبور به ترمیم دوباره سنگر می شدیم ، مسلسل تانک ها هم یکسره در حال رگبار بودند و گلوله های مستقیم شأن مثال بلبل برایمان آواز می خواندند . هيچ تحريکی در داخل کانال ديده نمی شد و همه ساکت و صبور در داخل سنکرها پناه گرفته و منتظر نزدیک شدن قشون دشمن بودند .
غرش خوف آور تانکها با صدای خشن زنجيرها در آميخته و حرکت قشون دشمن شروع و تانکها دودکنان و با سرعت تا نیمه های میدان آمده و همانجا ایستاده و شروع به اجرای یک سری حرکات نمایشی و مانورهای تاکتيکی کردند . طولی هم نکشید که دوباره به ستون شده و آرايش هجومی گرفته و از وسط میدان شروع به زدن کانال کردند .
داشتیم زیر گلوله های توپ و خمپاره و رگبار مسلسل تانکها حال می کردیم که سر و کله هواپيماهای عراقی هم در آسمان پیدا شد و اول چند نقطه در کانال و اطراف آن را با راکت زدند و بعد هم چرخی در بالای کانال زده و با اطمینان از نبود سلاح سنگین و پدافند هوایی قشنگ پایین آمده و بمب هایشأن را به روی کانال و اطرافش ریخته و با اتمام مهمات از منطقه دور شدند .
با پايان بمباران هوایی ، پیشروی دشمن آغاز و تانکها آرام آرام به سمت کانال آمدند ، چند هلیکوپتر عراقی هم از سمت روبرو به خط نزدیک می شدند. مشغول آماده کردن قبضه آر پی جی بودم که برادر بسيجی حسن محمدی با چند گونی پراز موشک آر پی جی از راه رسیده و با رد و بدل سلام ، موشک ها را کنار سنگرم گذاشت و گفت : اینها را سردار زلفخانی فرستاد و گفت که بگم ، شدیداً مواظب حوضچه ها و نفوذ نيروهای دشمن از داخل آنها باشید.
با شنیدن پیغام سردار زلفخانی ، برادر رضا رسولی و آقا محمد شتابان محل استقرارشان را عوض کرده و با خروج از سنگر درست مقابل حوضچه ها مستقر و با دقت فراوان مشغول وارسی داخل و اطراف آنها شدند. تانکهای دشمن در سه رديف منظم و پشت سرهم به پيش آمده و چند صدمتر مانده به کانال متوقف و سپس تعدادی از ستون جدا و با تمام سرعت به سمت چند نقطه از خط پدافندی حمله ور شدند.
تانکهای پیشرو به نزدیکی های کانال رسیده و آر پی جی زنها با الله اکبر و سبحان الله شروع به شلیک موشک کردند . یکی از تانکها داشت مستقیم سمت انتهای کانال و محل استقرار ما می آمد . جای درنگ نبود . با نام خدا بلند شده و با ذکر مبارک سبحان الله ، اولين موشک را سمت تانک پیشرو شليک کرده و آماده پرتاب دومین موشک شدم که ناگهان تانک تغییر مسیر داده و بقیه تانک ها هم برگشته و به سمت قشون خود رفتند . جلو و عقب کرد تانکها چندباری هم تکرار شد و رزمندگان هم دلیرانه به مقابله پرداختند تا اینکه هلیکوپترهای عراقی هم به خط نزدیک و هر سنگری را که از آن موشک شلیک می شد را زیر راکت و رگبار مسلسل های سنگين خود گرفتند . دشمن درحال ارزيابی خط پدافندی و شناسائی نقاط ضعف کانال بود تا معبری سست و راحت یافته و از آنجا نفوذ و مقاومت رزمندگان را در هم بشکند و برای همین هم تانک ها زیاد جلو نمی آمدند و با عقب و جلو رفتن و مانورهای پی در پی مشغول شناسایی و نشان گذاری سنگرهای آر پی جی و تیربار بودند.
فرماندهان دشمن بعد از کلی بالا و پایین کردن و سبک و سنگین نمودن اوضاع ، عاقبت فرمان حمله صادر و قشون عظیم تانکها و نفرات پیاده عراقی از سه جناح مختلف به سمت کانال شروع به پیشروی کردند. دشت مقابل مملو از تانکها و نفربرهای عراقی بود و پشت هرکدام هم تعداد زیادی از نیروهای پیاده و کماندو پناه گرفته و یکسره در حال تیراندازی به سمت کانال بودند. با نزدیکتر شدن تانک ها به خط تعدادی از آنها دوباره از ستون کنده و تخته گاز به سوی کانال آمدند. تانکهای عقبی با مسلسل و توپ تاج خاکریز و سنگرهای بالای آن را می زدند و تانکهای مهاجم هم در پناه آتش پرحجم آنان با سرعت به کانال نزدیک و نزدیکتر می شدند...
🌀 #ادامه_دارد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۱۱
💠 #خط_صفین / روز اول _ پاتک اول
🔹🔸يورش دشمن با گلوله باران شديد کانال و مواضع دفاعی گردان آغاز و بارانی از گلوله های توپ و خمپاره و مینی کاتیوشا به روی خط باریدن گرفت ، آتش پرحجم دشمن درست به داخل و لبه کانال و اطراف آن هدايت می شد و ديواره بیرونی کانال هم بصورت متوالی مورد اصابت گلوله توپ تانک ها قرار می گرفت . کانال به جهنمی آتشين مبدل شده و دود و آتش و خاک و خاکستر حاصل از انفجارات فضای داخل کانال را تيره و تـاریک کرده و بـوی تند بـاروت و خاکستر مشام را آزار میداد . صدها دستگاه تانک ، مستقیم ديواره بیرونی کانال را نشانه رفته و با گلوله های توپ ، يـک به يک سنگرها را هدف قرار می دادند . سنگر و کانال میلرزد و گونی های پر از خاک یکی پس از دیگری می افتادند و مجبور به ترمیم دوباره سنگر می شدیم ، مسلسل تانک ها هم یکسره در حال رگبار بودند و گلوله های مستقیم شأن مثال بلبل برایمان آواز می خواندند . هيچ تحريکی در داخل کانال ديده نمی شد و همه ساکت و صبور در داخل سنکرها پناه گرفته و منتظر نزدیک شدن قشون دشمن بودند .
غرش خوف آور تانکها با صدای خشن زنجيرها در آميخته و حرکت قشون دشمن شروع و تانکها دودکنان و با سرعت تا نیمه های میدان آمده و همانجا ایستاده و شروع به اجرای یک سری حرکات نمایشی و مانورهای تاکتيکی کردند . طولی هم نکشید که دوباره به ستون شده و آرايش هجومی گرفته و از وسط میدان شروع به زدن کانال کردند .
داشتیم زیر گلوله های توپ و خمپاره و رگبار مسلسل تانکها حال می کردیم که سر و کله هواپيماهای عراقی هم در آسمان پیدا شد و اول چند نقطه در کانال و اطراف آن را با راکت زدند و بعد هم چرخی در بالای کانال زده و با اطمینان از نبود سلاح سنگین و پدافند هوایی قشنگ پایین آمده و بمب هایشأن را به روی کانال و اطرافش ریخته و با اتمام مهمات از منطقه دور شدند .
با پايان بمباران هوایی ، پیشروی دشمن آغاز و تانکها آرام آرام به سمت کانال آمدند ، چند هلیکوپتر عراقی هم از سمت روبرو به خط نزدیک می شدند. مشغول آماده کردن قبضه آر پی جی بودم که برادر بسيجی حسن محمدی با چند گونی پراز موشک آر پی جی از راه رسیده و با رد و بدل سلام ، موشک ها را کنار سنگرم گذاشت و گفت : اینها را سردار زلفخانی فرستاد و گفت که بگم ، شدیداً مواظب حوضچه ها و نفوذ نيروهای دشمن از داخل آنها باشید.
با شنیدن پیغام سردار زلفخانی ، برادر رضا رسولی و آقا محمد شتابان محل استقرارشان را عوض کرده و با خروج از سنگر درست مقابل حوضچه ها مستقر و با دقت فراوان مشغول وارسی داخل و اطراف آنها شدند. تانکهای دشمن در سه رديف منظم و پشت سرهم به پيش آمده و چند صدمتر مانده به کانال متوقف و سپس تعدادی از ستون جدا و با تمام سرعت به سمت چند نقطه از خط پدافندی حمله ور شدند.
تانکهای پیشرو به نزدیکی های کانال رسیده و آر پی جی زنها با الله اکبر و سبحان الله شروع به شلیک موشک کردند . یکی از تانکها داشت مستقیم سمت انتهای کانال و محل استقرار ما می آمد . جای درنگ نبود . با نام خدا بلند شده و با ذکر مبارک سبحان الله ، اولين موشک را سمت تانک پیشرو شليک کرده و آماده پرتاب دومین موشک شدم که ناگهان تانک تغییر مسیر داده و بقیه تانک ها هم برگشته و به سمت قشون خود رفتند . جلو و عقب کرد تانکها چندباری هم تکرار شد و رزمندگان هم دلیرانه به مقابله پرداختند تا اینکه هلیکوپترهای عراقی هم به خط نزدیک و هر سنگری را که از آن موشک شلیک می شد را زیر راکت و رگبار مسلسل های سنگين خود گرفتند . دشمن درحال ارزيابی خط پدافندی و شناسائی نقاط ضعف کانال بود تا معبری سست و راحت یافته و از آنجا نفوذ و مقاومت رزمندگان را در هم بشکند و برای همین هم تانک ها زیاد جلو نمی آمدند و با عقب و جلو رفتن و مانورهای پی در پی مشغول شناسایی و نشان گذاری سنگرهای آر پی جی و تیربار بودند.
فرماندهان دشمن بعد از کلی بالا و پایین کردن و سبک و سنگین نمودن اوضاع ، عاقبت فرمان حمله صادر و قشون عظیم تانکها و نفرات پیاده عراقی از سه جناح مختلف به سمت کانال شروع به پیشروی کردند. دشت مقابل مملو از تانکها و نفربرهای عراقی بود و پشت هرکدام هم تعداد زیادی از نیروهای پیاده و کماندو پناه گرفته و یکسره در حال تیراندازی به سمت کانال بودند. با نزدیکتر شدن تانک ها به خط تعدادی از آنها دوباره از ستون کنده و تخته گاز به سوی کانال آمدند. تانکهای عقبی با مسلسل و توپ تاج خاکریز و سنگرهای بالای آن را می زدند و تانکهای مهاجم هم در پناه آتش پرحجم آنان با سرعت به کانال نزدیک و نزدیکتر می شدند...
🌀 #ادامه_دارد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #حماسه_بدر
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۱۱
💠 #خط_صفین / روز اول _ پاتک اول
🔹🔸يورش دشمن با گلوله باران شديد کانال و مواضع دفاعی گردان آغاز و بارانی از گلوله های توپ و خمپاره و مینی کاتیوشا به روی خط باریدن گرفت ، آتش پرحجم دشمن درست به داخل و لبه کانال و اطراف آن هدايت می شد و ديواره بیرونی کانال هم بصورت متوالی مورد اصابت گلوله توپ تانک ها قرار می گرفت . کانال به جهنمی آتشين مبدل شده و دود و آتش و خاک و خاکستر حاصل از انفجارات فضای داخل کانال را تيره و تـاریک کرده و بـوی تند بـاروت و خاکستر مشام را آزار میداد . صدها دستگاه تانک ، مستقیم ديواره بیرونی کانال را نشانه رفته و با گلوله های توپ ، يـک به يک سنگرها را هدف قرار می دادند . سنگر و کانال میلرزد و گونی های پر از خاک یکی پس از دیگری می افتادند و مجبور به ترمیم دوباره سنگر می شدیم ، مسلسل تانک ها هم یکسره در حال رگبار بودند و گلوله های مستقیم شأن مثال بلبل برایمان آواز می خواندند . هيچ تحريکی در داخل کانال ديده نمی شد و همه ساکت و صبور در داخل سنکرها پناه گرفته و منتظر نزدیک شدن قشون دشمن بودند .
غرش خوف آور تانکها با صدای خشن زنجيرها در آميخته و حرکت قشون دشمن شروع و تانکها دودکنان و با سرعت تا نیمه های میدان آمده و همانجا ایستاده و شروع به اجرای یک سری حرکات نمایشی و مانورهای تاکتيکی کردند . طولی هم نکشید که دوباره به ستون شده و آرايش هجومی گرفته و از وسط میدان شروع به زدن کانال کردند .
داشتیم زیر گلوله های توپ و خمپاره و رگبار مسلسل تانکها حال می کردیم که سر و کله هواپيماهای عراقی هم در آسمان پیدا شد و اول چند نقطه در کانال و اطراف آن را با راکت زدند و بعد هم چرخی در بالای کانال زده و با اطمینان از نبود سلاح سنگین و پدافند هوایی قشنگ پایین آمده و بمب هایشأن را به روی کانال و اطرافش ریخته و با اتمام مهمات از منطقه دور شدند .
با پايان بمباران هوایی ، پیشروی دشمن آغاز و تانکها آرام آرام به سمت کانال آمدند ، چند هلیکوپتر عراقی هم از سمت روبرو به خط نزدیک می شدند. مشغول آماده کردن قبضه آر پی جی بودم که برادر بسيجی حسن محمدی با چند گونی پراز موشک آر پی جی از راه رسیده و با رد و بدل سلام ، موشک ها را کنار سنگرم گذاشت و گفت : اینها را سردار زلفخانی فرستاد و گفت که بگم ، شدیداً مواظب حوضچه ها و نفوذ نيروهای دشمن از داخل آنها باشید.
با شنیدن پیغام سردار زلفخانی ، برادر رضا رسولی و آقا محمد شتابان محل استقرارشان را عوض کرده و با خروج از سنگر درست مقابل حوضچه ها مستقر و با دقت فراوان مشغول وارسی داخل و اطراف آنها شدند. تانکهای دشمن در سه رديف منظم و پشت سرهم به پيش آمده و چند صدمتر مانده به کانال متوقف و سپس تعدادی از ستون جدا و با تمام سرعت به سمت چند نقطه از خط پدافندی حمله ور شدند.
تانکهای پیشرو به نزدیکی های کانال رسیده و آر پی جی زنها با الله اکبر و سبحان الله شروع به شلیک موشک کردند . یکی از تانکها داشت مستقیم سمت انتهای کانال و محل استقرار ما می آمد . جای درنگ نبود . با نام خدا بلند شده و با ذکر مبارک سبحان الله ، اولين موشک را سمت تانک پیشرو شليک کرده و آماده پرتاب دومین موشک شدم که ناگهان تانک تغییر مسیر داده و بقیه تانک ها هم برگشته و به سمت قشون خود رفتند . جلو و عقب کرد تانکها چندباری هم تکرار شد و رزمندگان هم دلیرانه به مقابله پرداختند تا اینکه هلیکوپترهای عراقی هم به خط نزدیک و هر سنگری را که از آن موشک شلیک می شد را زیر راکت و رگبار مسلسل های سنگين خود گرفتند . دشمن درحال ارزيابی خط پدافندی و شناسائی نقاط ضعف کانال بود تا معبری سست و راحت یافته و از آنجا نفوذ و مقاومت رزمندگان را در هم بشکند و برای همین هم تانک ها زیاد جلو نمی آمدند و با عقب و جلو رفتن و مانورهای پی در پی مشغول شناسایی و نشان گذاری سنگرهای آر پی جی و تیربار بودند.
فرماندهان دشمن بعد از کلی بالا و پایین کردن و سبک و سنگین نمودن اوضاع ، عاقبت فرمان حمله صادر و قشون عظیم تانکها و نفرات پیاده عراقی از سه جناح مختلف به سمت کانال شروع به پیشروی کردند. دشت مقابل مملو از تانکها و نفربرهای عراقی بود و پشت هرکدام هم تعداد زیادی از نیروهای پیاده و کماندو پناه گرفته و یکسره در حال تیراندازی به سمت کانال بودند. با نزدیکتر شدن تانک ها به خط تعدادی از آنها دوباره از ستون کنده و تخته گاز به سوی کانال آمدند. تانکهای عقبی با مسلسل و توپ تاج خاکریز و سنگرهای بالای آن را می زدند و تانکهای مهاجم هم در پناه آتش پرحجم آنان با سرعت به کانال نزدیک و نزدیکتر می شدند...
🌀 #ادامه_دارد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۱۱
💠 #خط_صفین / روز اول _ پاتک اول
🔹🔸يورش دشمن با گلوله باران شديد کانال و مواضع دفاعی گردان آغاز و بارانی از گلوله های توپ و خمپاره و مینی کاتیوشا به روی خط باریدن گرفت ، آتش پرحجم دشمن درست به داخل و لبه کانال و اطراف آن هدايت می شد و ديواره بیرونی کانال هم بصورت متوالی مورد اصابت گلوله توپ تانک ها قرار می گرفت . کانال به جهنمی آتشين مبدل شده و دود و آتش و خاک و خاکستر حاصل از انفجارات فضای داخل کانال را تيره و تـاریک کرده و بـوی تند بـاروت و خاکستر مشام را آزار میداد . صدها دستگاه تانک ، مستقیم ديواره بیرونی کانال را نشانه رفته و با گلوله های توپ ، يـک به يک سنگرها را هدف قرار می دادند . سنگر و کانال میلرزد و گونی های پر از خاک یکی پس از دیگری می افتادند و مجبور به ترمیم دوباره سنگر می شدیم ، مسلسل تانک ها هم یکسره در حال رگبار بودند و گلوله های مستقیم شأن مثال بلبل برایمان آواز می خواندند . هيچ تحريکی در داخل کانال ديده نمی شد و همه ساکت و صبور در داخل سنکرها پناه گرفته و منتظر نزدیک شدن قشون دشمن بودند .
غرش خوف آور تانکها با صدای خشن زنجيرها در آميخته و حرکت قشون دشمن شروع و تانکها دودکنان و با سرعت تا نیمه های میدان آمده و همانجا ایستاده و شروع به اجرای یک سری حرکات نمایشی و مانورهای تاکتيکی کردند . طولی هم نکشید که دوباره به ستون شده و آرايش هجومی گرفته و از وسط میدان شروع به زدن کانال کردند .
داشتیم زیر گلوله های توپ و خمپاره و رگبار مسلسل تانکها حال می کردیم که سر و کله هواپيماهای عراقی هم در آسمان پیدا شد و اول چند نقطه در کانال و اطراف آن را با راکت زدند و بعد هم چرخی در بالای کانال زده و با اطمینان از نبود سلاح سنگین و پدافند هوایی قشنگ پایین آمده و بمب هایشأن را به روی کانال و اطرافش ریخته و با اتمام مهمات از منطقه دور شدند .
با پايان بمباران هوایی ، پیشروی دشمن آغاز و تانکها آرام آرام به سمت کانال آمدند ، چند هلیکوپتر عراقی هم از سمت روبرو به خط نزدیک می شدند. مشغول آماده کردن قبضه آر پی جی بودم که برادر بسيجی حسن محمدی با چند گونی پراز موشک آر پی جی از راه رسیده و با رد و بدل سلام ، موشک ها را کنار سنگرم گذاشت و گفت : اینها را سردار زلفخانی فرستاد و گفت که بگم ، شدیداً مواظب حوضچه ها و نفوذ نيروهای دشمن از داخل آنها باشید.
با شنیدن پیغام سردار زلفخانی ، برادر رضا رسولی و آقا محمد شتابان محل استقرارشان را عوض کرده و با خروج از سنگر درست مقابل حوضچه ها مستقر و با دقت فراوان مشغول وارسی داخل و اطراف آنها شدند. تانکهای دشمن در سه رديف منظم و پشت سرهم به پيش آمده و چند صدمتر مانده به کانال متوقف و سپس تعدادی از ستون جدا و با تمام سرعت به سمت چند نقطه از خط پدافندی حمله ور شدند.
تانکهای پیشرو به نزدیکی های کانال رسیده و آر پی جی زنها با الله اکبر و سبحان الله شروع به شلیک موشک کردند . یکی از تانکها داشت مستقیم سمت انتهای کانال و محل استقرار ما می آمد . جای درنگ نبود . با نام خدا بلند شده و با ذکر مبارک سبحان الله ، اولين موشک را سمت تانک پیشرو شليک کرده و آماده پرتاب دومین موشک شدم که ناگهان تانک تغییر مسیر داده و بقیه تانک ها هم برگشته و به سمت قشون خود رفتند . جلو و عقب کرد تانکها چندباری هم تکرار شد و رزمندگان هم دلیرانه به مقابله پرداختند تا اینکه هلیکوپترهای عراقی هم به خط نزدیک و هر سنگری را که از آن موشک شلیک می شد را زیر راکت و رگبار مسلسل های سنگين خود گرفتند . دشمن درحال ارزيابی خط پدافندی و شناسائی نقاط ضعف کانال بود تا معبری سست و راحت یافته و از آنجا نفوذ و مقاومت رزمندگان را در هم بشکند و برای همین هم تانک ها زیاد جلو نمی آمدند و با عقب و جلو رفتن و مانورهای پی در پی مشغول شناسایی و نشان گذاری سنگرهای آر پی جی و تیربار بودند.
فرماندهان دشمن بعد از کلی بالا و پایین کردن و سبک و سنگین نمودن اوضاع ، عاقبت فرمان حمله صادر و قشون عظیم تانکها و نفرات پیاده عراقی از سه جناح مختلف به سمت کانال شروع به پیشروی کردند. دشت مقابل مملو از تانکها و نفربرهای عراقی بود و پشت هرکدام هم تعداد زیادی از نیروهای پیاده و کماندو پناه گرفته و یکسره در حال تیراندازی به سمت کانال بودند. با نزدیکتر شدن تانک ها به خط تعدادی از آنها دوباره از ستون کنده و تخته گاز به سوی کانال آمدند. تانکهای عقبی با مسلسل و توپ تاج خاکریز و سنگرهای بالای آن را می زدند و تانکهای مهاجم هم در پناه آتش پرحجم آنان با سرعت به کانال نزدیک و نزدیکتر می شدند...
🌀 #ادامه_دارد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab