https://s8.picofile.com/file/8293504018/IMG_20170429_215940.jpg
🔵 خاطره ای زیبا و شنیدنی از #سردار_شهید_کمال_قشمی در عملیات #کربلای_پنج از زبان #سردار_جانباز_علی_هاشمی_نژاد :
💠 اسفند ماه ۱۳۶۵ در مرحله دوم #عملیات_کربلای_۵ ، در منطقه #شرق_بصره قرار بود که یگان های عمل کننده از سه محور به سمت دشمن یورش آورده و خط اول عراقها را بشکنند ، ما هم دو گردان و یک گروهان از #لشگر_هشت_نجف_اشرف بودیم که باید از منطقه میانی به خطوط دشمن میزدیم و بعداز پیروزی با دوجناح چپ و راست دست میدادیم .
💠فرماندهی #گردان_حضرت_ولیعصر_عج #لشگر_۸_نجف_اشرف با #شهید_کمال_قشمی بود و منم در رکابش خدمت میکردم ، خلاصه شب عملیات فرارسیده و گردان را به سمت خاکریز عراقیها حرکت دادیم ، نیمی از راه را ساکت و بی سر و صدا پیمودیم و کم کم سنگرهای دشمن را داشتیم میدیدیم که ناگهان منطقه مثل روز روشن شد و از زمین و آسمان آتش باریدن گرفت و درعرض چند لحظه اوضاعی درست شدکه دیگه نتونستیم قدم از قدم برداریم و همگی هراسان وسط میدان نبرد دراز کشیده و زمین گیر شدیم .
💠گردان در وضعیت خطرناکی گیر افتاده و بدلیل آتشباری سنگین اصلا امکان پیشروی نبود ، ازطرفی هم از قرارگاه اطلاع دادند که نیروهای خط شکن سمت راست مون لو رفته و عراقیها از عملیات باخبر شدند .
💠دیگه چاره ای نبود و باید هرچه سریعتر نیروها را عقب میکشیدیم ، وضعیت را به قرارگاه اطلاع داده وکسب تکلیف نمودیم ، پاسخ به طول کشید و هی هم بر تعداد زخمی ها و شهدا افزوده شد. رفته رفته اوضاع بقدری خراب و تلفات زیاد شد که دیگر ماندن درآن وضعیت اصلا به صلاح گردان نبود و برای همین هم همگی تصمیم به عقب نشینی گرفتیم ، اما همینکه خواستیم دستور را به فرمانده گروهانها ابلاغ کنیم ، یکدفعه صدای گرم #سردار_کاظمی ( فرمانده وقت لشگر ۸ نجف اشرف ) از پشت بی سیم قرارگاه شنیده شد که قاطعانه خواستار شکستن خط دشمن شده و از فرماندهان گردانهای پیشروخواست که به هرنحو ممکن از خاکریز اول دشمن گذشته و از شکست خوردن عملیات جلوگیری کنند ، بعد هم بغض کنان ادامه داد که تعداد زیادی شهید و زخمی دادیم ، همت کنید و نگذارید پیکرشون وسط میدان جابمونه ، بنده خدا راست میگفت ، سرتاسر دشت مملو از شهید و زخمی بود و اگه عقب میکشیدیم همه شون تو منطقه جامونده و اسیر و مفقود میشدند .
💠 نوای دلنشین #سردار_کاظمی جان تازه ای به کالبد خسته مون بخشیده و چنان باعث افزایش روحیه ها شد که یهوی #سردار_قشمی تمام قد بلند شد و گفت : پاشید و نیروها را به سمت خاکریز دشمن هدایت کنید و بعد هم تکبیر گویان و رگبارزنان به سمت سنگر های عراقیها رفت ، عمل جسورانه فرمانده گردان چنان شور و هیجانی مابین نیروها برپا نمود که دیگه کسی روی زمین نماند و همگی با فریادهای تکبیر و یاحسین(ع) به سمت خاکریز دشمن هجوم بردند، درآن لحظات سخت و دشوار که از زمین وآسمان آتش می بارید ، فقط صدای فریادهای دشمن شکن #سردار_قشمی را می شنیدیم که رزمندگان را تشویق به پیشروی و انهدام سنگرهای دشمن می کرد ، خلاصه بعداز جنگی نفس گیر و تن به تن با یاری خداوند خط شکسته و عراقیها مجبور به فرار شدند .
💠 با اینکه از مجموع بچه های دو گردان و یک گروهان فقط بیست نفر به خط رسیدیم و خاکریز دشمن را تصرف کردیم ، اما با این وجود از شکست عملیات و جاموندن همرزمان مون تو دست دشمن جلوگیری کردیم.
💠 از #سردار_قشمی هم همین نکته رو بگم که اونقدر با عراقها جنگید تا در نهایت مجروح شده و بدلیل کثرت و شدت جراحات به عقبه منتقل شد .
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
🔵 راوی : #سردار_جانباز_علی_هاشمی_نژاد
🇮🇷 #سردار_شهید_کمال_قشمی
شیرمرد زنجانی، از رزمندگان و فرماندهان سلحشور گردانهای خط شکن #استان_زنجان در طول دفاع مقدس
🌸 شهادت : تیرماه ۱۳۶۷ ، منطقه عملیاتی #ماووت
🌺 نامش جاوید و یادش گرامی
✅ به کانال #دل_باخته بپیوندید.
🇮🇷 @pcdrab
🔵 خاطره ای زیبا و شنیدنی از #سردار_شهید_کمال_قشمی در عملیات #کربلای_پنج از زبان #سردار_جانباز_علی_هاشمی_نژاد :
💠 اسفند ماه ۱۳۶۵ در مرحله دوم #عملیات_کربلای_۵ ، در منطقه #شرق_بصره قرار بود که یگان های عمل کننده از سه محور به سمت دشمن یورش آورده و خط اول عراقها را بشکنند ، ما هم دو گردان و یک گروهان از #لشگر_هشت_نجف_اشرف بودیم که باید از منطقه میانی به خطوط دشمن میزدیم و بعداز پیروزی با دوجناح چپ و راست دست میدادیم .
💠فرماندهی #گردان_حضرت_ولیعصر_عج #لشگر_۸_نجف_اشرف با #شهید_کمال_قشمی بود و منم در رکابش خدمت میکردم ، خلاصه شب عملیات فرارسیده و گردان را به سمت خاکریز عراقیها حرکت دادیم ، نیمی از راه را ساکت و بی سر و صدا پیمودیم و کم کم سنگرهای دشمن را داشتیم میدیدیم که ناگهان منطقه مثل روز روشن شد و از زمین و آسمان آتش باریدن گرفت و درعرض چند لحظه اوضاعی درست شدکه دیگه نتونستیم قدم از قدم برداریم و همگی هراسان وسط میدان نبرد دراز کشیده و زمین گیر شدیم .
💠گردان در وضعیت خطرناکی گیر افتاده و بدلیل آتشباری سنگین اصلا امکان پیشروی نبود ، ازطرفی هم از قرارگاه اطلاع دادند که نیروهای خط شکن سمت راست مون لو رفته و عراقیها از عملیات باخبر شدند .
💠دیگه چاره ای نبود و باید هرچه سریعتر نیروها را عقب میکشیدیم ، وضعیت را به قرارگاه اطلاع داده وکسب تکلیف نمودیم ، پاسخ به طول کشید و هی هم بر تعداد زخمی ها و شهدا افزوده شد. رفته رفته اوضاع بقدری خراب و تلفات زیاد شد که دیگر ماندن درآن وضعیت اصلا به صلاح گردان نبود و برای همین هم همگی تصمیم به عقب نشینی گرفتیم ، اما همینکه خواستیم دستور را به فرمانده گروهانها ابلاغ کنیم ، یکدفعه صدای گرم #سردار_کاظمی ( فرمانده وقت لشگر ۸ نجف اشرف ) از پشت بی سیم قرارگاه شنیده شد که قاطعانه خواستار شکستن خط دشمن شده و از فرماندهان گردانهای پیشروخواست که به هرنحو ممکن از خاکریز اول دشمن گذشته و از شکست خوردن عملیات جلوگیری کنند ، بعد هم بغض کنان ادامه داد که تعداد زیادی شهید و زخمی دادیم ، همت کنید و نگذارید پیکرشون وسط میدان جابمونه ، بنده خدا راست میگفت ، سرتاسر دشت مملو از شهید و زخمی بود و اگه عقب میکشیدیم همه شون تو منطقه جامونده و اسیر و مفقود میشدند .
💠 نوای دلنشین #سردار_کاظمی جان تازه ای به کالبد خسته مون بخشیده و چنان باعث افزایش روحیه ها شد که یهوی #سردار_قشمی تمام قد بلند شد و گفت : پاشید و نیروها را به سمت خاکریز دشمن هدایت کنید و بعد هم تکبیر گویان و رگبارزنان به سمت سنگر های عراقیها رفت ، عمل جسورانه فرمانده گردان چنان شور و هیجانی مابین نیروها برپا نمود که دیگه کسی روی زمین نماند و همگی با فریادهای تکبیر و یاحسین(ع) به سمت خاکریز دشمن هجوم بردند، درآن لحظات سخت و دشوار که از زمین وآسمان آتش می بارید ، فقط صدای فریادهای دشمن شکن #سردار_قشمی را می شنیدیم که رزمندگان را تشویق به پیشروی و انهدام سنگرهای دشمن می کرد ، خلاصه بعداز جنگی نفس گیر و تن به تن با یاری خداوند خط شکسته و عراقیها مجبور به فرار شدند .
💠 با اینکه از مجموع بچه های دو گردان و یک گروهان فقط بیست نفر به خط رسیدیم و خاکریز دشمن را تصرف کردیم ، اما با این وجود از شکست عملیات و جاموندن همرزمان مون تو دست دشمن جلوگیری کردیم.
💠 از #سردار_قشمی هم همین نکته رو بگم که اونقدر با عراقها جنگید تا در نهایت مجروح شده و بدلیل کثرت و شدت جراحات به عقبه منتقل شد .
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
🔵 راوی : #سردار_جانباز_علی_هاشمی_نژاد
🇮🇷 #سردار_شهید_کمال_قشمی
شیرمرد زنجانی، از رزمندگان و فرماندهان سلحشور گردانهای خط شکن #استان_زنجان در طول دفاع مقدس
🌸 شهادت : تیرماه ۱۳۶۷ ، منطقه عملیاتی #ماووت
🌺 نامش جاوید و یادش گرامی
✅ به کانال #دل_باخته بپیوندید.
🇮🇷 @pcdrab
https://s5.picofile.com/file/8374692368/IMG_20180322_184610_782.jpg
💢 #خاطره_اي از سرداران دلاور #زنجانی #شهید_ناصر_اجاقلو و #شهید_کمال_قشمی در #عمليات_خيبر :
🔸در عمليات خيبر شب حرکت کرديم و در يک کانال بسيار کوچک که به زور می شد داخل آن نشست ، مستقر شدیم . اين کانال بين نيروهای خودی و نيروهای عراقی قرار داشت و از هر دو طرف هم زیر رگبار گلوله و خمپاره و گلوله های توپ و کاتیوشا بود .
حوالی ساعت ۱۱ صبح بود که عراقی ها اقدام به تک کرده و حمله گسترده ای را شروع کردند . عده زيادی از بچه ها شهيد شدند ، نفرات سمت راست اکثراً شهيد شده بودند و در سمت چپ هم فقط سه نفر مانده بوديم ، راه ارتباطی زمینی و بی سیم با نيروهای خودی کاملآ قطع شده و دیگر هیچ خبری از اوضاع منطقه نداشتیم .
طولی نکشید که بسیجی شهيد اسماعيل حيدری را تک تيراندازهای عراقی زدند و گلوله درست به سرش اصابت کرد و در جا هم شهيد شد . چيزی هم پیدا نکردیم که به روی پیکر مطهرش بکشيم.
شهید اسماعيل حيدری اینطرفم بود و بسیجی شهيد رحيم رحيمی آنطرف ، اسماعیل و رحیم از دوران کودکی با هم بزرگ شده و رفقای بسیار نزدیک و صمیمی بودند ، سنگرش کمی دورتر از ما بود و از شهادت اسماعیل اصلأ خبری نداشت ، نخواستم تو اون وضعیت دشوار و خطرناک با دادن خبر ، روحیه شو خراب کنم و برای همین هم هیچی از شهادت اسماعیل بهش نگفتم .
در فکر واکنش رحیم با شنیدن خبر شهادت اسماعیل بودم که ناگهان شنیدم از پشت سر دارند صدایم می کنند ، برگشتم و دیدم که سردار شهيد ناصر اوجاقلو و سردار شهيد کمال قشمی هستند که دلاورانه خود را به نقطه تخریب شده کانال ارتباطی رسانیده اند ، به صدایشان پاسخ داده و مشغول گفتگو شدیم .
کمی اوضاع کانال را برایشان تشریح کردم و بعد هم به آرامی گفتم : اسماعيل حيدری هم شهید شده ، ناصر با شنیدن خبر شهادت اسماعیل لحظاتی سکوت کرد و بعد گفت : چیزی به رحيم رحيمی نگو ، گفتم تا حالا که چیزی نفهمیده ، بقیه اش هم خدا کریمه . ناصر بعد ازم خواست که يک مقدار جا در کانال برایشان بازم کنم تا بتوانند به این طرف بیایند .
کانال طوری زیر دید عراقی ها بود که هر جنبنده ای با گلوله تک تیراندازان شکار می شد و هیچ کس جرات سر بلند کردن نداشت ، اما ناصر تصمیم خود را گرفته و می خواست که هرجوریه به اینطرف بیاید ، بلند شد تا از کانال خارج بشه که ناگهان يک خمپاره درست خورد به چندمتری کانال و دود و خاکستر همه جا را فرا گرفت . انتظار داشتم بدن ايشان را در اثر برخورد خمپاره تکه تکه شده بيابم ، اما با تعجب دیدم که نیم خیز به همراه سردار قشمی در حال آمدن به سوی کانال هستند ، عراقی ها کاملآ به کانال و اطرافش دید داشتند و با دیدن جلوکشیدن بچهها شروع به زدن مسیر کردند و بقدری گلوله توپ و خمپاره و کاتیوشا روی سرمان ریخت اند که زمین و آسمان تیره و تاریک شد و همه جا را دود و خاکستر فرا گرفت .
دیگر ناصر و کمال را نمی دیدم و از وضعیت شأن کاملآ بی خبر بودم ، اما یقین داشتم که از شر این همه انفجارات و ترکش ها جان سالم بدر نخواهند برد و حدس می زدم که شهید و زخمی گوشه ای افتاده اند ، سعی کردم از پشت گرد و غبار مسیر حرکت شأن را بررسی کنم ، اما چیزی دیده نمی شد ، خمپاره ای به کناره کانال اصابت کرده و مجبورم کرد که کف کانال خوابیده و پناه بگیرم ، درست در این زمان ناصر و کمال هم شتابان و نفس زنان پریدن داخل کانال و کف زمین خوابیده و پناه گرفتند .
با رسیدن بچهها به کانال ، سر و صدا خوابید و عراقی ها هم دست از آتشباری برداشته و منطقه کمی ساکت شد ، رفتیم کنار پیکر شهید اسماعیل حیدری و ناصر و کمال فاتحه ای براش خوندن و بعد هم يک پتو پيدا کرده و روی پیکر مطهرش کشيديم.
سردار اجاقلو و سردار قشمی برای سرکشی به بقیه نیروها ، سمت پایین کانال حرکت کردند و هنوز چندمتری از هم دور نشده بودیم که تيری مستقیم به ناصر اصابت کرد و صدای بدی هم داد ، فکر کردم زخمی شده و شتابان خودم را بهش رسوندم و دیدم که خوشبختانه گلوله به اورکتش خورده و سوراخش کرده ، سردار قشمی هم که رفیق جون جونی ناصر بود و همیشه با هم بودند ، سراسیمه خود را به ناصر رسانیده و با دیدن سالم بودنش حسابی خوشحال شد ، اما درست در این زمان گلوله ای به دستش خورده و مجروحش کرد ، با دستمال زخم دست شو بسته و ازش خواستیم که سریع به عقبه برگردد ، اما قبول نکرد و هر چه هم خواهش و تمنا کرده و اصرار کرديم به هیچ عنوان قبول نکرد و با سردار اجاقلو به سمت پایین کانال رفتند تا از سرنوشت بقیه نیروها مطلع شوند .
🌸 روحشان شاد و یادشان گرامی
✏️ باز نویسی خاطره از
#بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#کوچه_شهید
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #خاطره_اي از سرداران دلاور #زنجانی #شهید_ناصر_اجاقلو و #شهید_کمال_قشمی در #عمليات_خيبر :
🔸در عمليات خيبر شب حرکت کرديم و در يک کانال بسيار کوچک که به زور می شد داخل آن نشست ، مستقر شدیم . اين کانال بين نيروهای خودی و نيروهای عراقی قرار داشت و از هر دو طرف هم زیر رگبار گلوله و خمپاره و گلوله های توپ و کاتیوشا بود .
حوالی ساعت ۱۱ صبح بود که عراقی ها اقدام به تک کرده و حمله گسترده ای را شروع کردند . عده زيادی از بچه ها شهيد شدند ، نفرات سمت راست اکثراً شهيد شده بودند و در سمت چپ هم فقط سه نفر مانده بوديم ، راه ارتباطی زمینی و بی سیم با نيروهای خودی کاملآ قطع شده و دیگر هیچ خبری از اوضاع منطقه نداشتیم .
طولی نکشید که بسیجی شهيد اسماعيل حيدری را تک تيراندازهای عراقی زدند و گلوله درست به سرش اصابت کرد و در جا هم شهيد شد . چيزی هم پیدا نکردیم که به روی پیکر مطهرش بکشيم.
شهید اسماعيل حيدری اینطرفم بود و بسیجی شهيد رحيم رحيمی آنطرف ، اسماعیل و رحیم از دوران کودکی با هم بزرگ شده و رفقای بسیار نزدیک و صمیمی بودند ، سنگرش کمی دورتر از ما بود و از شهادت اسماعیل اصلأ خبری نداشت ، نخواستم تو اون وضعیت دشوار و خطرناک با دادن خبر ، روحیه شو خراب کنم و برای همین هم هیچی از شهادت اسماعیل بهش نگفتم .
در فکر واکنش رحیم با شنیدن خبر شهادت اسماعیل بودم که ناگهان شنیدم از پشت سر دارند صدایم می کنند ، برگشتم و دیدم که سردار شهيد ناصر اوجاقلو و سردار شهيد کمال قشمی هستند که دلاورانه خود را به نقطه تخریب شده کانال ارتباطی رسانیده اند ، به صدایشان پاسخ داده و مشغول گفتگو شدیم .
کمی اوضاع کانال را برایشان تشریح کردم و بعد هم به آرامی گفتم : اسماعيل حيدری هم شهید شده ، ناصر با شنیدن خبر شهادت اسماعیل لحظاتی سکوت کرد و بعد گفت : چیزی به رحيم رحيمی نگو ، گفتم تا حالا که چیزی نفهمیده ، بقیه اش هم خدا کریمه . ناصر بعد ازم خواست که يک مقدار جا در کانال برایشان بازم کنم تا بتوانند به این طرف بیایند .
کانال طوری زیر دید عراقی ها بود که هر جنبنده ای با گلوله تک تیراندازان شکار می شد و هیچ کس جرات سر بلند کردن نداشت ، اما ناصر تصمیم خود را گرفته و می خواست که هرجوریه به اینطرف بیاید ، بلند شد تا از کانال خارج بشه که ناگهان يک خمپاره درست خورد به چندمتری کانال و دود و خاکستر همه جا را فرا گرفت . انتظار داشتم بدن ايشان را در اثر برخورد خمپاره تکه تکه شده بيابم ، اما با تعجب دیدم که نیم خیز به همراه سردار قشمی در حال آمدن به سوی کانال هستند ، عراقی ها کاملآ به کانال و اطرافش دید داشتند و با دیدن جلوکشیدن بچهها شروع به زدن مسیر کردند و بقدری گلوله توپ و خمپاره و کاتیوشا روی سرمان ریخت اند که زمین و آسمان تیره و تاریک شد و همه جا را دود و خاکستر فرا گرفت .
دیگر ناصر و کمال را نمی دیدم و از وضعیت شأن کاملآ بی خبر بودم ، اما یقین داشتم که از شر این همه انفجارات و ترکش ها جان سالم بدر نخواهند برد و حدس می زدم که شهید و زخمی گوشه ای افتاده اند ، سعی کردم از پشت گرد و غبار مسیر حرکت شأن را بررسی کنم ، اما چیزی دیده نمی شد ، خمپاره ای به کناره کانال اصابت کرده و مجبورم کرد که کف کانال خوابیده و پناه بگیرم ، درست در این زمان ناصر و کمال هم شتابان و نفس زنان پریدن داخل کانال و کف زمین خوابیده و پناه گرفتند .
با رسیدن بچهها به کانال ، سر و صدا خوابید و عراقی ها هم دست از آتشباری برداشته و منطقه کمی ساکت شد ، رفتیم کنار پیکر شهید اسماعیل حیدری و ناصر و کمال فاتحه ای براش خوندن و بعد هم يک پتو پيدا کرده و روی پیکر مطهرش کشيديم.
سردار اجاقلو و سردار قشمی برای سرکشی به بقیه نیروها ، سمت پایین کانال حرکت کردند و هنوز چندمتری از هم دور نشده بودیم که تيری مستقیم به ناصر اصابت کرد و صدای بدی هم داد ، فکر کردم زخمی شده و شتابان خودم را بهش رسوندم و دیدم که خوشبختانه گلوله به اورکتش خورده و سوراخش کرده ، سردار قشمی هم که رفیق جون جونی ناصر بود و همیشه با هم بودند ، سراسیمه خود را به ناصر رسانیده و با دیدن سالم بودنش حسابی خوشحال شد ، اما درست در این زمان گلوله ای به دستش خورده و مجروحش کرد ، با دستمال زخم دست شو بسته و ازش خواستیم که سریع به عقبه برگردد ، اما قبول نکرد و هر چه هم خواهش و تمنا کرده و اصرار کرديم به هیچ عنوان قبول نکرد و با سردار اجاقلو به سمت پایین کانال رفتند تا از سرنوشت بقیه نیروها مطلع شوند .
🌸 روحشان شاد و یادشان گرامی
✏️ باز نویسی خاطره از
#بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#کوچه_شهید
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽 مصاحبه شیرین و شنیدنی سردار مخلص #شهید_کمال_قشمی در زمان جنگ تحمیلی
📸 شیرمرد زنجانی ، فرمانده خاکی و بی ادعا #شهید_کمال_قشمی از نیروهای کادر فرماندهی گردان خط شکن حضرت ولیعصر (عج) #استان_زنجان از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز در جبهه های حق علیه باطل بود که ، تیرماه ماه ۱۳۶۷ در منطقه عملیاتی غرب کشور ارتفاعات #ماووت به آرزوی دیرین خود رسیده و سبکبال و خشنود تا محضر دوست پرواز کرد .
🌸 نامش جاوید و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📸 شیرمرد زنجانی ، فرمانده خاکی و بی ادعا #شهید_کمال_قشمی از نیروهای کادر فرماندهی گردان خط شکن حضرت ولیعصر (عج) #استان_زنجان از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز در جبهه های حق علیه باطل بود که ، تیرماه ماه ۱۳۶۷ در منطقه عملیاتی غرب کشور ارتفاعات #ماووت به آرزوی دیرین خود رسیده و سبکبال و خشنود تا محضر دوست پرواز کرد .
🌸 نامش جاوید و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #کلام_شهید
✍ فرازی زیبا و حماسی از وصیت نامه گهربار فرمانده خاکی و بی ادعای جبهه ها #سردار_شهید_کمال_قشمی :
🔹ای آمریکا جنایتکار بدان که ما تا آخرین قطره خون خود خواهیم جنگید .
بدان که ما می جنگیم و می میریم و سازش نمی پذیریم
و امام عزیزمان خوب فرمود که :
آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند..
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
🇮🇷 شیرمرد زنجانی سردار دلاور و مخلص #شهید_کمال_قشمی از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بودند که از آغازین روزهای جنگ تحمیلی پای در جبهه های حق علیه باطل گزارده بود و بعد از سال ها تلاش و زحمات شبانه روزی و حضور حماسی و تأثیر گذار در دهها عملیات کوچک و بزرگ عاقبت در تیرماه ۱۳۶۷ در منطقه عملیاتی #ماووت به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
✍ فرازی زیبا و حماسی از وصیت نامه گهربار فرمانده خاکی و بی ادعای جبهه ها #سردار_شهید_کمال_قشمی :
🔹ای آمریکا جنایتکار بدان که ما تا آخرین قطره خون خود خواهیم جنگید .
بدان که ما می جنگیم و می میریم و سازش نمی پذیریم
و امام عزیزمان خوب فرمود که :
آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند..
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
🇮🇷 شیرمرد زنجانی سردار دلاور و مخلص #شهید_کمال_قشمی از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بودند که از آغازین روزهای جنگ تحمیلی پای در جبهه های حق علیه باطل گزارده بود و بعد از سال ها تلاش و زحمات شبانه روزی و حضور حماسی و تأثیر گذار در دهها عملیات کوچک و بزرگ عاقبت در تیرماه ۱۳۶۷ در منطقه عملیاتی #ماووت به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #یاد_یاران
🇮🇷 رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز و غواصان خط شکن #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس
📸 شیرمردان زنجانی از سمت راست :
جانباز شهید #حاج_محرمعلی_بختیاری
سردار غواص #شهید_محمدباقر_فتح_اللهی
سردار #شهید_ناصر_اجاقلو ( کلامی )
بسیجی #جانباز_امیر_کلامی
سردار #شهید_کمال_قشمی
🌺 نامشان جاوید و یادشان گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_شهید_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🇮🇷 رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز و غواصان خط شکن #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس
📸 شیرمردان زنجانی از سمت راست :
جانباز شهید #حاج_محرمعلی_بختیاری
سردار غواص #شهید_محمدباقر_فتح_اللهی
سردار #شهید_ناصر_اجاقلو ( کلامی )
بسیجی #جانباز_امیر_کلامی
سردار #شهید_کمال_قشمی
🌺 نامشان جاوید و یادشان گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_شهید_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #در_مسیر_شهدا
📽 #استوری / فرازی بسیار زیبا و حماسی از وصیتنامه سردار دلاور #شهید_کمال_قشمی :
✍ ... ای آمریکای جنایتکار !
این را بدان که ما تا آخرین قطرهی خون خود خواهیم جنگید.
بدان که ما میجنگیم و میمیریم و سازش نمیپذیریم.
امام عزیزمان خوب فرمودند :
« آمریکا هیچ غلطی نمیتواند ، بکند »...
🌸 یاد باد یاد مردان مرد...
🇮🇷 شیرمرد زنجانی ، فرمانده خاکی و بی ادعای جبهه ها ، سردار مخلص و دلاور #شهید_کمال_قشمی از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که تیرماه ۱۳۶۷ در منطقه عملیاتی بیتالمقدس (۲) ، ارتفاعات #ماووت_عراق در کسوت فرمانده گردان امام حسین (ع) به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 #استوری / فرازی بسیار زیبا و حماسی از وصیتنامه سردار دلاور #شهید_کمال_قشمی :
✍ ... ای آمریکای جنایتکار !
این را بدان که ما تا آخرین قطرهی خون خود خواهیم جنگید.
بدان که ما میجنگیم و میمیریم و سازش نمیپذیریم.
امام عزیزمان خوب فرمودند :
« آمریکا هیچ غلطی نمیتواند ، بکند »...
🌸 یاد باد یاد مردان مرد...
🇮🇷 شیرمرد زنجانی ، فرمانده خاکی و بی ادعای جبهه ها ، سردار مخلص و دلاور #شهید_کمال_قشمی از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که تیرماه ۱۳۶۷ در منطقه عملیاتی بیتالمقدس (۲) ، ارتفاعات #ماووت_عراق در کسوت فرمانده گردان امام حسین (ع) به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab