https://s8.picofile.com/file/8293504018/IMG_20170429_215940.jpg
🔵 خاطره ای زیبا از #سردار_شهید_کمال_قشمی در عملیات #کربلای_پنج :
💠اسفند ماه ۱۳۶۵ در مرحله دوم #عملیات_کربلای_۵ ، در منطقه #شرق_بصره قرار بودکه یگان های عمل کننده از سه محوربه سمت دشمن یورش آورده وخط اول عراقها را بشکنند ، ما هم دو گردان و یک گروهان از #لشگر_هشت_نجف_اشرف بودیم که باید از منطقه میانی به خطوط دشمن میزدیم و بعداز پیروزی با دوجناح چپ و راست دست میدادیم .
💠فرماندهی #گردان_حضرت_ولیعصر_عج با #سردار_شهید_کمال_قشمی بود ومنم دررکابش خدمت میکردم،خلاصه شب عملیات فرارسیده وگردان را به سمت خاکریز عراقیهاحرکت دادیم ، نیمی از راه را ساکت وبی سر و صدا پیمودیم وکم کم سنگرهای دشمن را داشتیم میدیدیم که ناگهان منطقه مثل روز روشن شد و از زمین وآسمان آتش باریدن گرفت و درعرض چند لحظه اوضاعی درست شدکه دیگه نتونستیم قدم ازقدم برداریم و همگی هراسان وسط میدان نبرد درازکشیده و زمین گیرشدیم .
💠گردان دروضعیت خطرناکی گیر افتاده و بدلیل آتشباری سنگین اصلا امکان پیشروی نبود ، ازطرفی هم از قرارگاه اطلاع دادند که نیروهای خط شکن سمت راست مون لو رفته و عراقیها از عملیات باخبر شدند .
💠دیگه چاره ای نبودوبایدهرچه سریعتر نیروها را عقب میکشیدیم،وضعیت را به قرارگاه اطلاع داده وکسب تکلیف نمودیم،پاسخ به طول کشید و هی هم بر تعداد زخمی ها و شهدا افزوده شد. رفته رفته اوضاع بقدری خراب و تلفات زیاد شدکه دیگر ماندن درآن وضعیت اصلا به صلاح گردان نبود و برای همین هم همگی تصمیم به عقب نشینی گرفتیم،اما همینکه خواستیم دستوررابه فرمانده گروهانها ابلاغ کنیم ،یکدفعه صدای گرم سردار کاظمی ( فرمانده وقت لشگر ۸ نجف اشرف ) از پشت بی سیم قرارگاه شنیده شد که قاطعانه خواستار شکستن خط دشمن شده و از فرماندهان گردانهای پیشروخواست که به هرنحو ممکن ازخاکریز اول دشمن گذشته واز شکست خوردن عملیات جلوگیری کنند،بعد هم بغض کنان ادامه داد که تعداد زیادی شهید و زخمی دادیم،همت کنید و نگذارید پیکرشون وسط میدان جابمونه ، بنده خدا راست میگفت، سرتاسر دشت مملو از شهید و زخمی بود و اگه عقب میکشیدیم همه شون تو منطقه جامونده واسیرومفقود میشدند .
💠نوای دلنشین #سردار_کاظمی جان تازه ای به کالبد خسته مون بخشیده و چنان باعث افزایش روحیه ها شد که یهوی سردار قشمی تمام قد بلند شد و گفت :پاشید و نیروها را به سمت خاکریز دشمن هدایت کنید وبعد هم تکبیر گویان ورگبارزنان به سمت سنگر های عراقیها رفت،عمل جسورانه فرمانده گردان چنان شوروهیجانی مابین نیروها برپا نمود که دیگه کسی روی زمین نماندو همگی با فریادهای تکبیرویاحسین(ع) به سمت خاکریز دشمن هجوم بردند،درآن لحظات سخت و دشوار که از زمین وآسمان آتش می بارید،فقط صدای فریادهای دشمن شکن سردار قشمی را می شنیدیم که رزمندگان را تشویق به پیشروی و انهدام سنگرهای دشمن می کرد، خلاصه بعدازجنگی نفس گیر و تن به تن با یاری خداوند خط شکسته و عراقیها مجبوربه فرار شدند .
💠 بااینکه از مجموع بچه های دو گردان و یک گروهان فقط بیست نفر به خط رسیدیم وخاکریز دشمن را تصرف کردیم،اما با این وجود ازشکست عملیات و جاموندن همرزمان مون تو دست دشمن جلوگیری کردیم.
💠از سردار قشمی هم همین نکته رو بگم که اونقدر با عراقها جنگید تا در نهایت مجروح شده و بدلیل کثرت وشدت جراحات به عقبه منتقل شد .
🌺 #یاد_و_نامش_جاوید
🔵 خاطره از #سردار_جانباز_علی_هاشمی_نژاد
🇮🇷 #سردار_شهید_کمال_قشمی
شیرمرد زنجانی، از رزمندگان و فرماندهان سلحشور گردانهای خط شکن #استان_زنجان در طول دفاع مقدس ،
🌸 #شهادت: تیرماه ۱۳۶۷ ، منطقه عملیاتی #ماووت در کسوت فرماندهی #گردان_حضرت_امام_حسین_ع_استان_زنجان
🌺 #یاد_و_نامش_گرامی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#آشنایی با #شهدا ، #رزمندگان ، #سرداران ، #غواصان
#استان_زنجان
#زنجان دیار #غواصان_دریادل
#گردان_حضرت_علی_اصغر_استان_زنجان
#گردان_حضرت_ولیعصر_استان_زنجان
#سرداران_رزمندگان_استان_زنجان
#غواصان_شهید
✅به کانال #دل_باخته بپیوندید.
🇮🇷 https://telegram.me/pcdrab
✅وبلاگ #دل_باخته
🅱 Pcdr.parsiblog.com
🔵 خاطره ای زیبا از #سردار_شهید_کمال_قشمی در عملیات #کربلای_پنج :
💠اسفند ماه ۱۳۶۵ در مرحله دوم #عملیات_کربلای_۵ ، در منطقه #شرق_بصره قرار بودکه یگان های عمل کننده از سه محوربه سمت دشمن یورش آورده وخط اول عراقها را بشکنند ، ما هم دو گردان و یک گروهان از #لشگر_هشت_نجف_اشرف بودیم که باید از منطقه میانی به خطوط دشمن میزدیم و بعداز پیروزی با دوجناح چپ و راست دست میدادیم .
💠فرماندهی #گردان_حضرت_ولیعصر_عج با #سردار_شهید_کمال_قشمی بود ومنم دررکابش خدمت میکردم،خلاصه شب عملیات فرارسیده وگردان را به سمت خاکریز عراقیهاحرکت دادیم ، نیمی از راه را ساکت وبی سر و صدا پیمودیم وکم کم سنگرهای دشمن را داشتیم میدیدیم که ناگهان منطقه مثل روز روشن شد و از زمین وآسمان آتش باریدن گرفت و درعرض چند لحظه اوضاعی درست شدکه دیگه نتونستیم قدم ازقدم برداریم و همگی هراسان وسط میدان نبرد درازکشیده و زمین گیرشدیم .
💠گردان دروضعیت خطرناکی گیر افتاده و بدلیل آتشباری سنگین اصلا امکان پیشروی نبود ، ازطرفی هم از قرارگاه اطلاع دادند که نیروهای خط شکن سمت راست مون لو رفته و عراقیها از عملیات باخبر شدند .
💠دیگه چاره ای نبودوبایدهرچه سریعتر نیروها را عقب میکشیدیم،وضعیت را به قرارگاه اطلاع داده وکسب تکلیف نمودیم،پاسخ به طول کشید و هی هم بر تعداد زخمی ها و شهدا افزوده شد. رفته رفته اوضاع بقدری خراب و تلفات زیاد شدکه دیگر ماندن درآن وضعیت اصلا به صلاح گردان نبود و برای همین هم همگی تصمیم به عقب نشینی گرفتیم،اما همینکه خواستیم دستوررابه فرمانده گروهانها ابلاغ کنیم ،یکدفعه صدای گرم سردار کاظمی ( فرمانده وقت لشگر ۸ نجف اشرف ) از پشت بی سیم قرارگاه شنیده شد که قاطعانه خواستار شکستن خط دشمن شده و از فرماندهان گردانهای پیشروخواست که به هرنحو ممکن ازخاکریز اول دشمن گذشته واز شکست خوردن عملیات جلوگیری کنند،بعد هم بغض کنان ادامه داد که تعداد زیادی شهید و زخمی دادیم،همت کنید و نگذارید پیکرشون وسط میدان جابمونه ، بنده خدا راست میگفت، سرتاسر دشت مملو از شهید و زخمی بود و اگه عقب میکشیدیم همه شون تو منطقه جامونده واسیرومفقود میشدند .
💠نوای دلنشین #سردار_کاظمی جان تازه ای به کالبد خسته مون بخشیده و چنان باعث افزایش روحیه ها شد که یهوی سردار قشمی تمام قد بلند شد و گفت :پاشید و نیروها را به سمت خاکریز دشمن هدایت کنید وبعد هم تکبیر گویان ورگبارزنان به سمت سنگر های عراقیها رفت،عمل جسورانه فرمانده گردان چنان شوروهیجانی مابین نیروها برپا نمود که دیگه کسی روی زمین نماندو همگی با فریادهای تکبیرویاحسین(ع) به سمت خاکریز دشمن هجوم بردند،درآن لحظات سخت و دشوار که از زمین وآسمان آتش می بارید،فقط صدای فریادهای دشمن شکن سردار قشمی را می شنیدیم که رزمندگان را تشویق به پیشروی و انهدام سنگرهای دشمن می کرد، خلاصه بعدازجنگی نفس گیر و تن به تن با یاری خداوند خط شکسته و عراقیها مجبوربه فرار شدند .
💠 بااینکه از مجموع بچه های دو گردان و یک گروهان فقط بیست نفر به خط رسیدیم وخاکریز دشمن را تصرف کردیم،اما با این وجود ازشکست عملیات و جاموندن همرزمان مون تو دست دشمن جلوگیری کردیم.
💠از سردار قشمی هم همین نکته رو بگم که اونقدر با عراقها جنگید تا در نهایت مجروح شده و بدلیل کثرت وشدت جراحات به عقبه منتقل شد .
🌺 #یاد_و_نامش_جاوید
🔵 خاطره از #سردار_جانباز_علی_هاشمی_نژاد
🇮🇷 #سردار_شهید_کمال_قشمی
شیرمرد زنجانی، از رزمندگان و فرماندهان سلحشور گردانهای خط شکن #استان_زنجان در طول دفاع مقدس ،
🌸 #شهادت: تیرماه ۱۳۶۷ ، منطقه عملیاتی #ماووت در کسوت فرماندهی #گردان_حضرت_امام_حسین_ع_استان_زنجان
🌺 #یاد_و_نامش_گرامی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#آشنایی با #شهدا ، #رزمندگان ، #سرداران ، #غواصان
#استان_زنجان
#زنجان دیار #غواصان_دریادل
#گردان_حضرت_علی_اصغر_استان_زنجان
#گردان_حضرت_ولیعصر_استان_زنجان
#سرداران_رزمندگان_استان_زنجان
#غواصان_شهید
✅به کانال #دل_باخته بپیوندید.
🇮🇷 https://telegram.me/pcdrab
✅وبلاگ #دل_باخته
🅱 Pcdr.parsiblog.com
https://s8.picofile.com/file/8293504018/IMG_20170429_215940.jpg
🔵 خاطره ای زیبا و شنیدنی از #سردار_شهید_کمال_قشمی در عملیات #کربلای_پنج از زبان #سردار_جانباز_علی_هاشمی_نژاد :
💠 اسفند ماه ۱۳۶۵ در مرحله دوم #عملیات_کربلای_۵ ، در منطقه #شرق_بصره قرار بود که یگان های عمل کننده از سه محور به سمت دشمن یورش آورده و خط اول عراقها را بشکنند ، ما هم دو گردان و یک گروهان از #لشگر_هشت_نجف_اشرف بودیم که باید از منطقه میانی به خطوط دشمن میزدیم و بعداز پیروزی با دوجناح چپ و راست دست میدادیم .
💠فرماندهی #گردان_حضرت_ولیعصر_عج #لشگر_۸_نجف_اشرف با #شهید_کمال_قشمی بود و منم در رکابش خدمت میکردم ، خلاصه شب عملیات فرارسیده و گردان را به سمت خاکریز عراقیها حرکت دادیم ، نیمی از راه را ساکت و بی سر و صدا پیمودیم و کم کم سنگرهای دشمن را داشتیم میدیدیم که ناگهان منطقه مثل روز روشن شد و از زمین و آسمان آتش باریدن گرفت و درعرض چند لحظه اوضاعی درست شدکه دیگه نتونستیم قدم از قدم برداریم و همگی هراسان وسط میدان نبرد دراز کشیده و زمین گیر شدیم .
💠گردان در وضعیت خطرناکی گیر افتاده و بدلیل آتشباری سنگین اصلا امکان پیشروی نبود ، ازطرفی هم از قرارگاه اطلاع دادند که نیروهای خط شکن سمت راست مون لو رفته و عراقیها از عملیات باخبر شدند .
💠دیگه چاره ای نبود و باید هرچه سریعتر نیروها را عقب میکشیدیم ، وضعیت را به قرارگاه اطلاع داده وکسب تکلیف نمودیم ، پاسخ به طول کشید و هی هم بر تعداد زخمی ها و شهدا افزوده شد. رفته رفته اوضاع بقدری خراب و تلفات زیاد شد که دیگر ماندن درآن وضعیت اصلا به صلاح گردان نبود و برای همین هم همگی تصمیم به عقب نشینی گرفتیم ، اما همینکه خواستیم دستور را به فرمانده گروهانها ابلاغ کنیم ، یکدفعه صدای گرم #سردار_کاظمی ( فرمانده وقت لشگر ۸ نجف اشرف ) از پشت بی سیم قرارگاه شنیده شد که قاطعانه خواستار شکستن خط دشمن شده و از فرماندهان گردانهای پیشروخواست که به هرنحو ممکن از خاکریز اول دشمن گذشته و از شکست خوردن عملیات جلوگیری کنند ، بعد هم بغض کنان ادامه داد که تعداد زیادی شهید و زخمی دادیم ، همت کنید و نگذارید پیکرشون وسط میدان جابمونه ، بنده خدا راست میگفت ، سرتاسر دشت مملو از شهید و زخمی بود و اگه عقب میکشیدیم همه شون تو منطقه جامونده و اسیر و مفقود میشدند .
💠 نوای دلنشین #سردار_کاظمی جان تازه ای به کالبد خسته مون بخشیده و چنان باعث افزایش روحیه ها شد که یهوی #سردار_قشمی تمام قد بلند شد و گفت : پاشید و نیروها را به سمت خاکریز دشمن هدایت کنید و بعد هم تکبیر گویان و رگبارزنان به سمت سنگر های عراقیها رفت ، عمل جسورانه فرمانده گردان چنان شور و هیجانی مابین نیروها برپا نمود که دیگه کسی روی زمین نماند و همگی با فریادهای تکبیر و یاحسین(ع) به سمت خاکریز دشمن هجوم بردند، درآن لحظات سخت و دشوار که از زمین وآسمان آتش می بارید ، فقط صدای فریادهای دشمن شکن #سردار_قشمی را می شنیدیم که رزمندگان را تشویق به پیشروی و انهدام سنگرهای دشمن می کرد ، خلاصه بعداز جنگی نفس گیر و تن به تن با یاری خداوند خط شکسته و عراقیها مجبور به فرار شدند .
💠 با اینکه از مجموع بچه های دو گردان و یک گروهان فقط بیست نفر به خط رسیدیم و خاکریز دشمن را تصرف کردیم ، اما با این وجود از شکست عملیات و جاموندن همرزمان مون تو دست دشمن جلوگیری کردیم.
💠 از #سردار_قشمی هم همین نکته رو بگم که اونقدر با عراقها جنگید تا در نهایت مجروح شده و بدلیل کثرت و شدت جراحات به عقبه منتقل شد .
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
🔵 راوی : #سردار_جانباز_علی_هاشمی_نژاد
🇮🇷 #سردار_شهید_کمال_قشمی
شیرمرد زنجانی، از رزمندگان و فرماندهان سلحشور گردانهای خط شکن #استان_زنجان در طول دفاع مقدس
🌸 شهادت : تیرماه ۱۳۶۷ ، منطقه عملیاتی #ماووت
🌺 نامش جاوید و یادش گرامی
✅ به کانال #دل_باخته بپیوندید.
🇮🇷 @pcdrab
🔵 خاطره ای زیبا و شنیدنی از #سردار_شهید_کمال_قشمی در عملیات #کربلای_پنج از زبان #سردار_جانباز_علی_هاشمی_نژاد :
💠 اسفند ماه ۱۳۶۵ در مرحله دوم #عملیات_کربلای_۵ ، در منطقه #شرق_بصره قرار بود که یگان های عمل کننده از سه محور به سمت دشمن یورش آورده و خط اول عراقها را بشکنند ، ما هم دو گردان و یک گروهان از #لشگر_هشت_نجف_اشرف بودیم که باید از منطقه میانی به خطوط دشمن میزدیم و بعداز پیروزی با دوجناح چپ و راست دست میدادیم .
💠فرماندهی #گردان_حضرت_ولیعصر_عج #لشگر_۸_نجف_اشرف با #شهید_کمال_قشمی بود و منم در رکابش خدمت میکردم ، خلاصه شب عملیات فرارسیده و گردان را به سمت خاکریز عراقیها حرکت دادیم ، نیمی از راه را ساکت و بی سر و صدا پیمودیم و کم کم سنگرهای دشمن را داشتیم میدیدیم که ناگهان منطقه مثل روز روشن شد و از زمین و آسمان آتش باریدن گرفت و درعرض چند لحظه اوضاعی درست شدکه دیگه نتونستیم قدم از قدم برداریم و همگی هراسان وسط میدان نبرد دراز کشیده و زمین گیر شدیم .
💠گردان در وضعیت خطرناکی گیر افتاده و بدلیل آتشباری سنگین اصلا امکان پیشروی نبود ، ازطرفی هم از قرارگاه اطلاع دادند که نیروهای خط شکن سمت راست مون لو رفته و عراقیها از عملیات باخبر شدند .
💠دیگه چاره ای نبود و باید هرچه سریعتر نیروها را عقب میکشیدیم ، وضعیت را به قرارگاه اطلاع داده وکسب تکلیف نمودیم ، پاسخ به طول کشید و هی هم بر تعداد زخمی ها و شهدا افزوده شد. رفته رفته اوضاع بقدری خراب و تلفات زیاد شد که دیگر ماندن درآن وضعیت اصلا به صلاح گردان نبود و برای همین هم همگی تصمیم به عقب نشینی گرفتیم ، اما همینکه خواستیم دستور را به فرمانده گروهانها ابلاغ کنیم ، یکدفعه صدای گرم #سردار_کاظمی ( فرمانده وقت لشگر ۸ نجف اشرف ) از پشت بی سیم قرارگاه شنیده شد که قاطعانه خواستار شکستن خط دشمن شده و از فرماندهان گردانهای پیشروخواست که به هرنحو ممکن از خاکریز اول دشمن گذشته و از شکست خوردن عملیات جلوگیری کنند ، بعد هم بغض کنان ادامه داد که تعداد زیادی شهید و زخمی دادیم ، همت کنید و نگذارید پیکرشون وسط میدان جابمونه ، بنده خدا راست میگفت ، سرتاسر دشت مملو از شهید و زخمی بود و اگه عقب میکشیدیم همه شون تو منطقه جامونده و اسیر و مفقود میشدند .
💠 نوای دلنشین #سردار_کاظمی جان تازه ای به کالبد خسته مون بخشیده و چنان باعث افزایش روحیه ها شد که یهوی #سردار_قشمی تمام قد بلند شد و گفت : پاشید و نیروها را به سمت خاکریز دشمن هدایت کنید و بعد هم تکبیر گویان و رگبارزنان به سمت سنگر های عراقیها رفت ، عمل جسورانه فرمانده گردان چنان شور و هیجانی مابین نیروها برپا نمود که دیگه کسی روی زمین نماند و همگی با فریادهای تکبیر و یاحسین(ع) به سمت خاکریز دشمن هجوم بردند، درآن لحظات سخت و دشوار که از زمین وآسمان آتش می بارید ، فقط صدای فریادهای دشمن شکن #سردار_قشمی را می شنیدیم که رزمندگان را تشویق به پیشروی و انهدام سنگرهای دشمن می کرد ، خلاصه بعداز جنگی نفس گیر و تن به تن با یاری خداوند خط شکسته و عراقیها مجبور به فرار شدند .
💠 با اینکه از مجموع بچه های دو گردان و یک گروهان فقط بیست نفر به خط رسیدیم و خاکریز دشمن را تصرف کردیم ، اما با این وجود از شکست عملیات و جاموندن همرزمان مون تو دست دشمن جلوگیری کردیم.
💠 از #سردار_قشمی هم همین نکته رو بگم که اونقدر با عراقها جنگید تا در نهایت مجروح شده و بدلیل کثرت و شدت جراحات به عقبه منتقل شد .
🌺 روحش شاد و یادش گرامی
🔵 راوی : #سردار_جانباز_علی_هاشمی_نژاد
🇮🇷 #سردار_شهید_کمال_قشمی
شیرمرد زنجانی، از رزمندگان و فرماندهان سلحشور گردانهای خط شکن #استان_زنجان در طول دفاع مقدس
🌸 شهادت : تیرماه ۱۳۶۷ ، منطقه عملیاتی #ماووت
🌺 نامش جاوید و یادش گرامی
✅ به کانال #دل_باخته بپیوندید.
🇮🇷 @pcdrab