دل باخته
817 subscribers
2.83K photos
2.91K videos
22 files
544 links
این کانال در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و پیشبرد اهداف و آرمان های والای انقلاب اسلامی و پاسداری از حریم ولایت و رهبری فعالیت می کند.
بسیجی دل باخته حق و اهل ولایت است .

از وبلاگ دل باخته دیدن فرمائید
🅱 Pcdr.parsiblog.com
Download Telegram
💢 آشنایی با رزمندگان و فرماندهان شهید #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس

📝 دست نوشته ای زیبا از #سردار_پاسدار_روح_الله_شکوری :

💢 در این برهه از زمان که کشورهای دنیا دست به دست هم داده اند تا این انقلاب را از پای در آورند ، همه انها بدانند که این آرزو را باید به گور ببرند و ما تا آخرین قطره خون خود در مقابل ابر جنایتکاران ایستادگی خواهیم کرد .
چنانچه امام عزیزمان می فرمایند ما مثل امام حسین (ع) وارد جنگ شده ایم و باید مثل امام حسین (ع) به شهادت برسیم.

🌹شهادت : مرداد ماه ۱۳۶۷ ، #عملیات_مرصاد ، منطقه عملیاتی اسلام آباد غرب #تنگه_چهارزبر

💐 روحش شاد و یادش گرامی

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽 فیلمی دیدنی از عملیات پیروزمند و دشمن شکن #مرصاد و تجهیزات منهدم شده منافقین وطن فروش

⭕️ #بسیار_تماشایی

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
https://s8.picofile.com/file/8368041692/IMG_20180727_190720_037.jpg

📝 #خاطره_ای عجیب و شنیدنی از کمینگاه منافقان #عملیات_مرصاد :

#قسمت_اول

🔹روز دوم از عملیات دشمن شکن مرصاد ، #سردار_پاسدار_محمود_عباسی فرمانده دلاور تیپ ۳۶ انصارالمهدی (عج) در محوطه مقر صدام کرد و گفت : مأموریتی برات دارم ، باید تعدادی از مسئولین و مدیران زنجان را برای بازدید از منطقه عملیاتی ببری ، بعد هم یک مینی بوس پر از مدیر و رئیس و معاون را تحویلم داد و تاکید هم کرد که فقط تا شهر اسلام آباد غرب رفته و برگردم .
خلاصه سلاح و تجهیزات را برداشته و با سلام و صلوات راه افتادیم ، اول در تنگه چهار زبر ایستاده و آقایان مشغول تماشای تجهیزات و ادوات سوخته و جنازه های منافقان شدند ، بعد هم به روستای حسن آباد رفته و قهوه خانه پر از جنازه های باد کرده منافقین را نشان شأن دادم و حوالی ظهر به شهر اسلام آباد رسیده و مدتی داخل شهر گشت زده و آثار به جای مانده از جنایات منافقین را تماشا کردیم.
آقایان مسئول که در قالب طرح بیست درصد به منطقه آمده بودند ، هیچ تجربه ای از جنگ و مشقات جان فرسای عملیات نداشتند و حسابی هم شاد و خندان بودند و مدام کنار جنازه منافقین و ماشین ها و تانک‌های سوخته عکس یادگاری گرفته و ژست های عجیب و غریبی هم می گرفتند .
نمی دانم چه شد که یکدفعه به سرم زد که آقایان را به حوالی خط مقدم نبرد برده و گوش شأن را با صدای گلوله و انفجار آشنا کنم و باهمین فکر هم همه را سوار مینی بوس کرده و به سمت شهر کرند غرب حرکت کردم .
مینی بوس متعلق به شهرداری زنجان بود و راننده اش هم همچون آقایان اولین بارش بود که به منطقه می آمد و خوشبختانه هیچ آشنایی با محورهای عملیاتی نداشت و برای همین هم خیلی مطیع و راحت به حرف هام گوش می داد . خلاصه وارد شهر کرند شده و بدون توقیف مسیر تنگه پاتاق را در پیش گرفتم .
اوضاع کاملا گل و بلبل بود و همه سرحال و خندان مشغول تماشای منطقه و بحث در مورد حرکت منافقین بودند و اصلأ هم توجه ای به مسیری که داشتیم می رفتیم نداشتند ، رفته رفته به خط مقدم نزدیک شده و صدای رگبار گلوله و انفجارات پی در پی همه را شوکه کرد و نم نم سوال و صدای اعتراض بلند شد ، هیچ اعتنایی به حرف هایشان نکرده و مسیر را ادامه دادم تا اینکه به چندصد متری روستای پاتاق رسیدیم و ناگهان چند فروند هواپیمای عراقی بالای سرمان ظاهر شده و شروع به زدن جاده کردند .
با انفجار چند راکت در اطراف جاده ، خوشی و شادی آقایان تبدیل به ترس و نگرانی شد و همه ناراحت و مضطرب شروع به داد و بیداد کردند ، از ترس راکت ها ، مینی بوس را در کنار پلی کوچک متوقف کرده و از آقایان خواستم که سریع پیاده شده و زیر پل پناه بگیرند ، همه سراسیمه پایین پریده و روانه زیر پل شدند و بدشانسی درست در این زمان دو دستگاه خودروی پاترول زرد رنگ هم روی جاده مورد اصابت راکت قرار گرفته و بصورت وحشتناکی منهدم شده و تکه و پاره سرنشینان شأن در کف جاده پراکنده شد ، انگاری آنها نیز از مسئولین و روحانیون بودند که برای بازدید منطقه آمده بودند .
خلاصه آقایان با دیدن این صحنه جنایی طوری ترسیده و رنگ رخسارشان پرید که دیگه ادب را کنار گذاشته و با عصبانیت شروع به گفتن بد و بیراه کردند ، پاسخی نداده و فقط ساکت مسیر حرکت هواپیماها را دنبال کردم تا اینکه مهمات شأن تمام شد و آسمان منطقه را ترک کردند و اوضاع آرام آرام شد ، از آقایان خواستم سوار مینی بوس شوند که شدیداً مخالفت کرده و از زیر پل خارج نشدند و هر چقدر هم خواهش و تمنا کرده و برای شأن حرف زدم ، قبول نکرده و فقط بدوبیراه بارم کردند ‌و سخن از شکایت و پیگیری زدند .

🌀 #ادامه_دارد

🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
❤️ #رفاقت_های_آسمانی

📸 رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس

🔺 شیرمردان زنجانی از سمت راست :
#پاسدار_شهید_ذکریا_بیات
#سردار_پاسدار_شهید_کمال_قشمی

💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
❤️ #رفاقت_های_آسمانی

📸 رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس

🔺 شیرمردان زنجانی از سمت راست :
#سردار_پاسدار_شهید_عبدالله_بسطامیان
#سردار_پاسدار_شهید_ناصر_اجاقلو (کلامی)

💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
❤️ #رفاقت_های_آسمانی

📸 رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس

🔺 شیرمردان زنجانی از سمت راست :
#پاسدار_شهید_حسنعلی_احمدی
#بسیجی_غواص_شهید_حسین_شاکری

💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
❤️ #رفاقت_های_آسمانی

📸 رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس

🔺 شیرمردان زنجانی از سمت راست :
#بسیجی_غواص_شهید_جعفر_بیات
#بسیجی_غواص_شهید_مجتبی_حلاوت_تبار

💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢فیلم رهگیری هوايی ناو جنگی #انگلیس که نفتکش توقیف شده اخیر را اسکورت می کرد و بخشی از مکالمه نیروهای #سپاه با آن منتشر شد.

♦️نيروهاي سپاه در اين مكالمه به ناو انگليسی هشدار ميدهند كه در فرايند توقيف نفتكش دخالت نكنند.

#خلیج_فارس
#من_انقلابی_ام
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
#ما_آماده_ایم
#روباه_پیر
#دولت_خبیث

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
https://s8.picofile.com/file/8368041692/IMG_20180727_190720_037.jpg

📝 #خاطره_ای عجیب و شنیدنی از کمینگاه منافقان #عملیات_مرصاد :

#قسمت_دوم

🔹مینی بوس روی جاده بود و هر لحظه امکان هدف قرار گرفتن اش می رفت ، حتماً باید کاری می کردم ، دوباره شروع به التماس و خواهش کرده و عاجزانه خواستم که سوار ماشین شوند تا برگردیم ، اما هرچه گفتم به گوش شأن نرفت و از جایشان تکان نخوردند .
خلاصه چنان ناراحت و عصبی ام کردند که دیگه واقعاً قاط زده و فریاد زدم که شما ترسوها مگه برای جنگیدن به منطقه نیامدید ، چیزهایی که تا حالا با خیال راحت دیدید و خندیدید ، فقط نمایشگاهی از دستاوردهای رزمندگان اسلام بود ، اما الان اینجا نزدیکی خط مقدم هستیم و صدای گلوله‌ و انفجار را به وضوح دارید می شنوید ، بیاید بیرون از نزدیک با حال و هوای خط آشنا شده و ببینید بسیجیان چقدر ساده و راحت جانفشانی و ایثار می‌کنند ، بابا به دین و به پیغمبر ، هنوز چند کیلومتری با خط مقدم فاصله داردیم و هیچ گونه خطری شما را تهدید نمی‌کند .
یکی از مدیران استان که به شدت ترسیده و از خشم و عصبانیت سرخ سرخ شده بود ، فریاد زد که تو خودت از اعضای منافقان هستی و نقشه کشیدی ما را تحویل آنان بدهی ، ما با تو هیچ جا نمی آییم و تا آمدن یک نفر از مسئولان تیپ ، همین جا می مانیم ، بقیه شأن هم یکصدا حرف این آقا را تائید کرده و آب پاکی را روی دستم ریختند .
خلاصه آقایان اونقدر رو مخم راه رفتند که کاملاً عصبی شده و فریاد زدم که من دارم میرم جلو با منافقین بجنگم ، هرکس دل و جرات شو داره بیاد و هرکس هم نداره ، همینجا منتظر رسیدن کمک بمونه ! بعد هم شروع به حرکت سمت روستای پاتاق کردم .
انتظار داشتم که حرف هام به رگ غیرت بعضی هایشان برخورده و چندتاشان پشت سرم به راه بیافتند ، اما شیرپاک خورده ها هیچ تکونی به خودشان نداده و حرکتی نکردند ، اصلأ حال و روز خوبی نداشتم ، از یک طرف پای مصنوعی اذیت میکرد و از طرفی هم شدیداً باخودم درگیر بودم و با نگرانی به عواقب کارم فکر کرده و در اندیشه پاسخی بودم که باید به سردار عباسی می دادم .
وارد روستا شده و خود را درمیان تعداد کثیری از رزمندگان دیدم که آماده حرکت به سوی خط مقدم می شدند ، بچه‌های تیپ مخصوص حضرت امام صادق (ع) استان قم بودند ، سراغ فرمانده گردان را گرفتم تا شاید بتونه کمکی کنه و آقایان مسئول را از زیر پل خارج کنیم ، داشتم سمت فرمانده می رفتم که ناگهان #سردار_احمد_آقایاری ( #حکیمی_پور ) فرمانده گردان حضرت امام سجاد (ع) استان زنجان و تعدادی از نیروهای کادر فرماندهی گردان را دیدم که در حال بازگشت از خط بودند ، گل از گلم باز شد و شاد و خندان سمت شأن دویده و از خوشحالی با همه شون روبوسی کرده و جریان را برای شأن تعریف کرده و گفتم که تو چه مخمصه ای افتادم .
می دانستم که راضی کردن آقایان مسئول فقط از عهده #احمد_سیاست ( لقب سردار آقایاری در بین رزمندگان ) بر می آید و چنان هم شد و رفتیم کنار پل و سردار آقایاری با یک سخنرانی زیبا و حماسی و بعد از کلی دلجویی و روحیه دادن ، همه شون را سوار مینی بوس کرده و روانه سمت کرمانشاه شدیم .
کل مسیر زیر آتش شدید ناسزا و حرف های تند و تهدیدات آقایان بودم تا اینکه عاقبت به مقر تیپ رسیده و از دست شأن خلاص شدم و طولی هم نکشید که توسط سردار عباسی احضار شدم و از شکایت رسمی آقایان مطلع شدم ، نامه ای برای دفتر قضایی نوشته و با شرح قضیه ، حقیر را عامل نفوذی منافقین معرفی کرده و خواستار برخورد و بازداشتم شده بودند .
بنا به پیشنهاد سردار عباسی محضر امام جمعه زنجان حاج آقا موسوی که در مقر حضور داشتند رفتیم تا مگر ایشان رضایت آقایان را بگیرد ، آقای موسوی که شناخت خوبی ازم داشت و از بعضی شلوغ کاری هایم در شهر آگاه بود و از ایثار و فداکاری خانواده ام در طول انقلاب و جنگ هم با خبر بود با شنیدن ماجرا مدتی خندید و بعد هم یک کم نصیحت و نکوهشم کرد و در نهایت هم قول داد که با تک تک آقایان صحبت کرده و رضایت بگیرد .
خلاصه برای اینکه گیر بچه های دفتر قضایی نیفتم ، چند روزی را بالای پشت بام بلوک های خوابگاه سپری کرده و اصلأ هم در محوطه مقر و جلوی چشم آقایان مسئول پیدام نشد تا اینکه حاج آقا موسوی زحمت کشیده و از همه شون رضایت گرفت و در نهایت هم با دادن یک تعهد زبانی به برادر نبوی مسئول دفتر قضایی تیپ از شر شکایت آقایان خلاص شدم .

🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
❤️ #رفاقت_های_آسمانی

📸 رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس

🔺 شیرمردان زنجانی از سمت راست :
#بسیجی_غواص_شهید_منصور_الماسی
#بسیجی_غواص_شهید_سعید_حسنی_تنها

💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
❤️ #رفاقت_های_آسمانی

📸 رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس

🔺 شیرمردان زنجانی از سمت راست :
#بسیجی_شهید_قربانعلی_فرخ_نیا
#بسیجی_شهید_حمید_کاظمی

💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
❤️ #رفاقت_های_آسمانی

📸 رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس

🔺 شیرمردان زنجانی از سمت راست :
#بسیجی_شهید_رضا_مهدی_رضایی
#بسیجی_شهید_رحیم_رحیمی
#بسیجی_شهید_حبیب_الله_گوزلیان

💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
❤️ #رفاقت_های_آسمانی

📸 رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس

🔺 شیرمردان زنجانی از سمت راست :
#بسیجی_شهید_رحیم_رحیمی
#سردار_غواص_شهید_محمود_سهرابی
#بسیجی_شهید_علیرضا_دینیان

💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 دوران جدیدی آغاز شده

🎥حیرت انگیز است ! این کلیپ کوتاه را اینستاگرام از پیج های منتشر کننده آن حذف کرد.

کلیپی کوتاه که صرفا به مقایسه قدرت نظامی ایران در دوره رضاخان میرپنج با دوره کنونی در مقابل #انگلیس پرداخته است.
نمیدانم مدیران اسرائیلی اینستاگرام از افشای ماهیت پوشالی ارتش رضاخانی واهمه داشتند یا به تصویر کشیده شدن افول قدرت امپراطوری استعمار پیر #انگلیس_خبیث؟؟؟

#خلیج_فارس
#من_انقلابی_ام
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
#ما_آماده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠 #حضرت_امام_خمینی_ره :

میدانید #شیخ_فضل_‌الله را کی محاکمه کرد؟
یک ملّای #زنجانی حکم قتل را صادر کرد!
وقتی معمم مهذب نباشد فسادش از همه کس بیشتر است؛
در بعض روایات هست که اهل جهنم از تعفن بعضی روحانیون درعذاب‌اند ، دنیا هم از تعفن آنها در عذاب است .....

💢 یازده مرداد سالروز شهادت مجتهد عامل و مرجع شجاع، #شهید_شیخ_فضل_الله_نوری را گرامی می داریم .

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️ #سپاه_پاسداران پیشگام ایجاد اولین #ارتش_رباتیک بومی در جهان اسلام

🎥 نمایش سامانه‌های ویژه ایرانی برای اجرای #زمین_مسلح

#خلیج_فارس
#من_انقلابی_ام
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
#ما_آماده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢تصاویری منحصربفرد و دیدنی از لحظه اصابت موشک به اردوگاه مزدوران سعودی در عدن

♦️«منیر الیافعی» از فرماندهان نیروهای جدایی‌طلب جنوبی تحت حمایت امارات در عدن موسوم به «کمربند امنیتی» در این عملیات به درک واصل شد.

♦️در این حمله که با پهپاد انتحاری «قاصف کی۲» و موشک بالستیک میان‌برد انجام شد، حداقل ۴۱ نفر کشته و دهها تن دیگر زخمی شدند.

#پرچم_یمانی
#یمن_مقاوم
#خط_مقاومت
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم


کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
https://s9.picofile.com/file/8368566792/IMG_20190801_190557.jpg

📝 #خاطره_ای زیبا و شنیدنی از #یل_پولادین #امام_خمینی_ره #سردار_پاسدار_شهید_پرویز_عطایی :

🔹یک روز گرم تابستان برای شنا به استخر مظفر در جاده تبریز رفته و در حال برگشت به شهر بودم که روی پل راه آهن استاد #شهید_پرویز_عطایی با موتور سیاه و گنده اش کنارم ایستاد و با خنده نازی گفت : عباس ! تنهایی ، داری کجا میری !؟ سلام دادم و گفت که سوار شو تا باهم بریم ، پریدم رو موتور و آمدیم شهر و مابین چهارراه انقلاب و سبزه میدان دیدیم که ایادی مزدور گروهک کمونیست پیکار در جلوی درب ورودی گاراژ مسافربری خورشید نو بساط زده و چندتا مقوای بزرگ حاوی عکس به نرده های گارژ چسبانده و چند نفر هم مشغول داد زدن نشریه پیکار هستند .
موتور را سر کوچه باشگاه پارک کرده و پیاده به کنار بساط شأن رفتیم ، تعدادی عکس از شکنجه افراد مختلف به روی مقوا ها چسبانده بودند که به دروغ زیرشان نوشته بودند که کار بچه های سپاه پاسدارانه ! تعداد نفرات شأن زیاد بود و یکی شأن هم مدام مردم را با صدای بلند دعوت به دیدن جنایات پاسداران می کرد .
داشتند با دروغ و فریب اطلاعات غلط خورد مردم می دادند ، باید حتماً کاری می کردیم ، اما متأسفانه جمعه بود و همه جا تعطیل و خیابان خالی از بچه های حزب اللهی ، موتور را برداشته و برای یافتن یاران به حیاط مسجد سید و حیاط خانه محمود خان سری زدیم و متاسفانه هیچ کدام از بچه‌ها را پیدا نکردیم ، داشتیم از خیابان طالقانی سمت سبزه میدان ‌می آمدیم که یکدفعه #بسیجی_شهید_جعفر_پهلوان_افشار و #بسیجی_شهید_علی_یوسفی را دیدیم که سمت خانه محمود خان می رفتند ، سریع کنارشان توقیف و استاد عطایی قضیه را برایشان گفت و قرار شد که استاد برای آوردن نیروهای کمکی به مقر سپاه پاسداران رفته و ما هم سه تایی اطراف را وارسی کرده و تمام بچه‌ حزب اللهی ها را جلوی مسجد سید جمع کنیم .
استاد عطایی رفت و ما هم دوری در اطراف زدیم و هیچ کدام از بچه‌ها را ندیدیم و یواش و یواش سمت بساط پیکاری ها رفتیم ، بازارشأن خیلی گرم شده و عده کثیری از مردم دور بساط شأن جمع شده و مشغول تماشای عکس ها بودند .
آرام قاطی سایر مردم شده و دقایقی به چرت و پرت هایشان گوش داده و از تهمت ها و دروغ هایشان چنان ناراحت و عصبی شدیم که #شهید_علی_یوسفی دیگر طاقت نیاورد و خواست به جمع شأن حمله کرده و مقوا ها را پاره کند که با زور جلوش را گرفته و عقب اش کشیدیم .
نفرات پیکاری ها خیلی زیاد بود و هر گونه تعرض به بساط شأن مساوی با کتک خوردن و لت و بار شدن شدید بود و برای همین هم دوتایی سعی کردیم که علی را از تصمیمش منصرف کرده و منتظر رسیدن نیروهای کمکی باشیم ، اما علی که سری نترس و دلی همچون شیر داشت ، زیر بار حرف هایمان نرفت و با اینکه بخوبی می دانست کار خطرناکی است ، دوباره تنهایی سمت بساط پیکاری ها راه افتاد ، علی تصمیم خود را گرفته و دیگر نمی شد در جمع مزدوران پیکاری تنهاش گذاشت و برای همین هم دنبالش راه افتادیم و قرار گذاشتیم که سه تایی از سه جهت به داخل بساط شأن نفوذ کرده و هر کدام یکی از مقواها را پایین کشیده و پاره کنیم .
خلاصه به جمع مردم تماشاگر پیوسته و نم نم جلو کشیده و در یک فرصت مناسب داخل بساط شأن پریده و با فریاد الله اکبر مقوا ها را از نرده پائین کشیده و شروع به پاره کردن شأن کردیم ، چشمتان روز بد نبیند ، فقط پاره کردن مقوا ها را دیدیم و بعدش فقط لگد و مشت بود که به سر و صورت و بدنمان فرود آمد و از شدت ضربات هر سه نقش بر زمین شدیم .
دیگه واقعاً داشتیم زیر مشت و لگد مزدوران جان به جان آفرین تسلیم می کردیم که به ناگهان صدای رگبار متوالی گلوله فضا را پر کرد و پیکاری ها هم با شنیدن صدای تیراندازی دست از سرمان برداشته و سراسیمه شروع به فرار کردند .
خونین و مالین برخاسته و دیدیم که برادر #پاسدار_سید_بیوک_موسوی در حال تیراندازی هوایی هستند و #پاسدار_شهید_پرویز_عطایی و برادر #پاسدار_تقی_طهماسبی ، #پاسدار_شهید_حمید_گلیک ، #پاسدار_شهید_اصغر_محمدیان
#پاسدار_شهید_ابوالفضل_نوری و تعدادی دیگر از عزیزان پاسدار هم مشغول دستگیری ایادی مزدور پیکار هستند .
لنگان لنگان به کمک شأن رفته و با کمک و یاری مردم ، حدود هفده یا هیجده نفر از پیکاری ها را گرفته و به زور کتک همه را سوار مینی بوس کرده و روانه مقر سپاه در بلوار آزادی شدیم .

🌺 یاد باد آن روزگاران ، یاد باد...

🖌 #خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 آشنایی با رزمندگان و فرماندهان شهید #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس

📝 فرازی زیبا از #وصیت_نامه گهربار یل پولادین پیر جماران #سردار_پاسدار_شهید_پرویز_عطایی :

💢 من فدای امام ( خمینی ره ) عزيز هستم و به او عشق می‌ورزم و از او ميخواهم كه در آخرت مرا شفاعت كند.

🥀 شهادت : تیرماه ۱۳۶۱ ، #عملیات_رمضان ، منطقه عملیاتی #پاسگاه_زید ، بعد از زدن و منهدم کردن ۱۲ تانک دشمن

💐 روحش شاد و یادش گرامی

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 آشنایی با رزمندگان و فرماندهان شهید #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس

🌺 #بسیجی_شهید_جعفر_پهلوان_افشار شیرمرد زنجانی از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز استان زنجان در دوران دفاع مقدس ، از اولین بسیجیان زنجان و بنیانگذاران هسته نیروهای حزب اللهی در شهرستان زنجان

🥀 شهادت : آذرماه ۱۳۶۲ ، #عملیات_والفجر_۴ ، منطقه عملیاتی #پنجوین_عراق

💐 روحش شاد و یادش گرامی

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab