https://s4.picofile.com/file/8362281792/IMG_20180312_175201_059.jpg
📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :
💢 #شب_حمله
📌 #قسمت_اول
🔹حوالی ساعت یک بامداد روز چهارشنبه ۱۳۶۳/۱۲/۲۲ ، بعد از ساعت ها پیاده روی نفس گیر ، وارد یک کانال آب کشاورزی خشک شده و در امتداد کانال به ستون یک ردیف شده و آماده آغاز عملیات شدیم ، آسمان کاملأ تاريک و منطقه بصورت مشکوکی ساکت و آرام است ، داخل کانال هم چنان در سکوت فرو رفته که صدای تند ضربان قلب همسنگران کاملاً به گوش می رسد .
قرار بر آن است که پس از رسیدن رمز عملیات ، از کانال خارج شده و در کمال سکوت به مواضع دشمن نزدیک و در یک حمله غافلگیرانه خط اول دشمن را شکسته و خود را به رزمندگان در محاصره لشگر هشت نجف برسانیم .
همگی بی صبرانه منتظر شنيدن رمز و فرمان حرکت هستیم ، اما دقایق به سرعت سپری و خبری از رمز نمی شود ، ناگهان صدای انفجار و تيراندازی مسلسل های سبک و سنگين فضای منطقه را پر می کند و خبر از درگیری شدیدی می دهد که ما کاملاً ازش بی خبر هستیم ! انگاری حمله آغاز و رزمندگان با نيروهای دشمن درگير شده بودند ، اما دسته ما همچنان داخل کانال و منتظر فرمان حمله و رمز عمليات می باشد . نگرانی از جا ماندن و عدم حضور در صحنه نبرد موجب اعتراض همرزمان شده و در اين خصوص برادر خليل آهومند فرمانده دسته را مورد سوال قرار داده و علت عدم حرکت را جويا می شوند . برادر آهومند هم نرسيدن دستور حرکت و عدم دریافت رمز عملیات را علت عقب ماندن از بقيه نيروهای گردان عنوان کرده و رزمندگان را به سکوت و آرامش دعوت می کنند .
آتش پر حجم دشمن ، دقيقأ بر روی کانال و اطراف آن هدايت شده و گرد و غبار و دود باروت ، حاصل از انفجارات همه جا را فراگرفته و داخل کانال کاملاً تيره و تار شده و تیر و ترکش مثل باران بر سرمان ریخته میشود. از نحوه آغاز عمليات و جزئيات درگيری هیچ اطلاعی نداریم ، اما داد و فرياد رزمندگان و صدای ناله های جانسوز مجروحان از همان نزديکها به گوش می رسد و خبر از سنگينی نبرد و اوضاع وخیم منطقه می دهد .
دقایقی را در بی خبری کامل و نگرانی شدید سپری می کنیم تا اینکه یکدفعه سر و کله فرمانده محور ، #سردار_شهید_ميرزاعلی_رستمخانی پیدا شده و از دیدنمان در داخل کانال بقدری ناراحت می شود که با عصبانیت فراوان از فرمانده دسته علت زمین گیری دسته و عدم حرکت رزمندگان را جويا میگردد .
پاسخ های برادر آهومند ، سردار را راضی نکرده و با لحنی تند چند تذکر اساسی به ايشان داده و با گفتن رمز عمليات که نام مبارک (يا فاطمه الزهرا س ) است، دستور حرکت داده و خودش هم به همراه چند نفر بی سیم چی ، جلوی دسته افتاده و از کانال خارج و به سمت مواضع دشمن شروع به پيشروی می کنیم .
از زمين و آسمان آتش می بارد و رگبار گلوله های سرخ رسام لحظه ای قطع نمی شود ، منطقه به جهنمی آتشین مبدل شده و در هر قدم صدهـا گلوله توپ و خمپاره و موشک است که به اطراف ستون اصابت و ترکشهای ريز و درشت شأن زوزه کشان از اطراف مان رد می شوند ، مدام روی زمين خیز می رویم و باز برخاسته و با سرعت به راه خود ادامه می دهیم .
کم کم به محل اصلی درگيری رسيده و ناگهان مقابل چشمانمان چنان صحنه دردآور و ناراحت کننده ای را می بینیم که زبان و قلم قادر به گفتن و نوشتن آن نبوده و نخواهد بود .
با هرقدمی که بجلو بر می داریم ، تعداد بيشتری از همرزمانمان را می بینیم که زخم خورده و شهید وسط میدان افتاده اند ، فضای منطــقه به توسط روشنائی صدها گلوله منور و نورافکن های قوی تانکها و نورحاصل از سوختن خودروهای زرهی دشمن ، کاملا روشن و اطراف تا دهها متر به وضوح ديده می شود ، پيکرهای زخم خورده و غرقه درخون ياران و همسنگران در هرطرفی ديده می شود و صدای زمزمه های جانسوز و ناله های دردآلود زخمها که بسيار هم دلخراش و دردآور هستند ، از هر سمت و سو به گوش می رسد .
بعضی از عزيزان مجروح با گرفتن پاهايمان التماس می کنند تا آنها را به عقب منتقل کنيم و بعضی ها هم در حالی که از چند ناحيه مجروح بوده و توانی برای سخن گفتن نداشتند ، با اشاره دست سمت جلو و سنگرهای کمين دشمن را نشان مان می دادند و با زبان بی زبانی می خواستند که به پیشروی خود ادامه دهیم .
به کنار يکی از سه سنگر کمين دشمن که در بالای تپه مانندی به ارتفاع چهار يا پنچ متری از سطح زمين ساخته شده بود رسيده و شدت آتشباری دشمن ، مجبورمان میکند که همانجا کنار جاده خاکی ، پشت خاکريزی کوتاه و کوچک پناه بگیریم ، سردار رستمخانی و یارانش از ستون جدا و سمت وسط میدان می روند و ماهم همانطور نشسته و منتظر دستورات بعدی می شویم و طولی هم نمیکشد که خمپاره ای در کنارمان فرود آمده و موجب زخمی شدن تعدای از همراهان می شود .
❇️ #ادامه_دارد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :
💢 #شب_حمله
📌 #قسمت_اول
🔹حوالی ساعت یک بامداد روز چهارشنبه ۱۳۶۳/۱۲/۲۲ ، بعد از ساعت ها پیاده روی نفس گیر ، وارد یک کانال آب کشاورزی خشک شده و در امتداد کانال به ستون یک ردیف شده و آماده آغاز عملیات شدیم ، آسمان کاملأ تاريک و منطقه بصورت مشکوکی ساکت و آرام است ، داخل کانال هم چنان در سکوت فرو رفته که صدای تند ضربان قلب همسنگران کاملاً به گوش می رسد .
قرار بر آن است که پس از رسیدن رمز عملیات ، از کانال خارج شده و در کمال سکوت به مواضع دشمن نزدیک و در یک حمله غافلگیرانه خط اول دشمن را شکسته و خود را به رزمندگان در محاصره لشگر هشت نجف برسانیم .
همگی بی صبرانه منتظر شنيدن رمز و فرمان حرکت هستیم ، اما دقایق به سرعت سپری و خبری از رمز نمی شود ، ناگهان صدای انفجار و تيراندازی مسلسل های سبک و سنگين فضای منطقه را پر می کند و خبر از درگیری شدیدی می دهد که ما کاملاً ازش بی خبر هستیم ! انگاری حمله آغاز و رزمندگان با نيروهای دشمن درگير شده بودند ، اما دسته ما همچنان داخل کانال و منتظر فرمان حمله و رمز عمليات می باشد . نگرانی از جا ماندن و عدم حضور در صحنه نبرد موجب اعتراض همرزمان شده و در اين خصوص برادر خليل آهومند فرمانده دسته را مورد سوال قرار داده و علت عدم حرکت را جويا می شوند . برادر آهومند هم نرسيدن دستور حرکت و عدم دریافت رمز عملیات را علت عقب ماندن از بقيه نيروهای گردان عنوان کرده و رزمندگان را به سکوت و آرامش دعوت می کنند .
آتش پر حجم دشمن ، دقيقأ بر روی کانال و اطراف آن هدايت شده و گرد و غبار و دود باروت ، حاصل از انفجارات همه جا را فراگرفته و داخل کانال کاملاً تيره و تار شده و تیر و ترکش مثل باران بر سرمان ریخته میشود. از نحوه آغاز عمليات و جزئيات درگيری هیچ اطلاعی نداریم ، اما داد و فرياد رزمندگان و صدای ناله های جانسوز مجروحان از همان نزديکها به گوش می رسد و خبر از سنگينی نبرد و اوضاع وخیم منطقه می دهد .
دقایقی را در بی خبری کامل و نگرانی شدید سپری می کنیم تا اینکه یکدفعه سر و کله فرمانده محور ، #سردار_شهید_ميرزاعلی_رستمخانی پیدا شده و از دیدنمان در داخل کانال بقدری ناراحت می شود که با عصبانیت فراوان از فرمانده دسته علت زمین گیری دسته و عدم حرکت رزمندگان را جويا میگردد .
پاسخ های برادر آهومند ، سردار را راضی نکرده و با لحنی تند چند تذکر اساسی به ايشان داده و با گفتن رمز عمليات که نام مبارک (يا فاطمه الزهرا س ) است، دستور حرکت داده و خودش هم به همراه چند نفر بی سیم چی ، جلوی دسته افتاده و از کانال خارج و به سمت مواضع دشمن شروع به پيشروی می کنیم .
از زمين و آسمان آتش می بارد و رگبار گلوله های سرخ رسام لحظه ای قطع نمی شود ، منطقه به جهنمی آتشین مبدل شده و در هر قدم صدهـا گلوله توپ و خمپاره و موشک است که به اطراف ستون اصابت و ترکشهای ريز و درشت شأن زوزه کشان از اطراف مان رد می شوند ، مدام روی زمين خیز می رویم و باز برخاسته و با سرعت به راه خود ادامه می دهیم .
کم کم به محل اصلی درگيری رسيده و ناگهان مقابل چشمانمان چنان صحنه دردآور و ناراحت کننده ای را می بینیم که زبان و قلم قادر به گفتن و نوشتن آن نبوده و نخواهد بود .
با هرقدمی که بجلو بر می داریم ، تعداد بيشتری از همرزمانمان را می بینیم که زخم خورده و شهید وسط میدان افتاده اند ، فضای منطــقه به توسط روشنائی صدها گلوله منور و نورافکن های قوی تانکها و نورحاصل از سوختن خودروهای زرهی دشمن ، کاملا روشن و اطراف تا دهها متر به وضوح ديده می شود ، پيکرهای زخم خورده و غرقه درخون ياران و همسنگران در هرطرفی ديده می شود و صدای زمزمه های جانسوز و ناله های دردآلود زخمها که بسيار هم دلخراش و دردآور هستند ، از هر سمت و سو به گوش می رسد .
بعضی از عزيزان مجروح با گرفتن پاهايمان التماس می کنند تا آنها را به عقب منتقل کنيم و بعضی ها هم در حالی که از چند ناحيه مجروح بوده و توانی برای سخن گفتن نداشتند ، با اشاره دست سمت جلو و سنگرهای کمين دشمن را نشان مان می دادند و با زبان بی زبانی می خواستند که به پیشروی خود ادامه دهیم .
به کنار يکی از سه سنگر کمين دشمن که در بالای تپه مانندی به ارتفاع چهار يا پنچ متری از سطح زمين ساخته شده بود رسيده و شدت آتشباری دشمن ، مجبورمان میکند که همانجا کنار جاده خاکی ، پشت خاکريزی کوتاه و کوچک پناه بگیریم ، سردار رستمخانی و یارانش از ستون جدا و سمت وسط میدان می روند و ماهم همانطور نشسته و منتظر دستورات بعدی می شویم و طولی هم نمیکشد که خمپاره ای در کنارمان فرود آمده و موجب زخمی شدن تعدای از همراهان می شود .
❇️ #ادامه_دارد
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #عملیات_بدر
📽 آلبوم تصویری از عکس های دیدنی و خاطره انگیز فرمانده دلاور و خاکی جبهه ها ، سرتیپ پاسدار #سردار_شهید_ميرزاعلی_رستمخانی
🌹شیرمرد زنجانی ، #سردار_شهید_ميرزاعلی_رستمخانی فرمانده دلاور تیپ اول لشگر ۳۱ عاشورا در #عملیات_بدر ، از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که اسفند ماه ۱۳۶۳ در عملیات عاشورایی #بدر ، منطقه عملیاتی #شرق_دجله عراق به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خشنود تا محضر دوست پرواز کرد .
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
💔 ای بهشتی تن تان جام جنون
نامتان سلسلهجنبان جنون
سرتان سوره سرخ ایثار
دلتان آیه سرسبز بهار
رودها جاری فریاد شما
کوهها جلوای از یاد شما
دشتها سوخته گام شما
میدرخشد همه جا نام شما...
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 آلبوم تصویری از عکس های دیدنی و خاطره انگیز فرمانده دلاور و خاکی جبهه ها ، سرتیپ پاسدار #سردار_شهید_ميرزاعلی_رستمخانی
🌹شیرمرد زنجانی ، #سردار_شهید_ميرزاعلی_رستمخانی فرمانده دلاور تیپ اول لشگر ۳۱ عاشورا در #عملیات_بدر ، از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که اسفند ماه ۱۳۶۳ در عملیات عاشورایی #بدر ، منطقه عملیاتی #شرق_دجله عراق به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خشنود تا محضر دوست پرواز کرد .
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
💔 ای بهشتی تن تان جام جنون
نامتان سلسلهجنبان جنون
سرتان سوره سرخ ایثار
دلتان آیه سرسبز بهار
رودها جاری فریاد شما
کوهها جلوای از یاد شما
دشتها سوخته گام شما
میدرخشد همه جا نام شما...
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab