مطبوعات قدیمی
3.64K subscribers
5.79K photos
134 videos
342 files
1.96K links
Download Telegram
✳️یادداشتی درباره نحوه برخورد با متهمین در دوره پهلوی ؛بر احوال آن قوم باید گریست/ که فریاد رس را ندانند کیست!


امروز #مجله_خواندنی_ها شماره #10_اردیبهشت_1342 را مطالعه می کردم، یکی از یادداشت های بسیار جالب این شماره از مجله خواندنی ها به نحوه #محاکمات آن روزها و کیفیت برخورد با متهمین بخت برگشته ای مرتبط می شد که هر روز جراید شرح دادگاه آنان را منتشر می ساختند.

نحوه برخورد با این متهمین تا آن اندازه زشت و منزجر کننده بود که با خود می گفتم چرا کسی به این شیوه برخورد با یک متهم اعتراضی نمی کند تا این که با مرور روزانه جراید آن دوره به این یادداشت برخورد کردم که فردی به نام #حسنعلی_حکمت در آن اوج احساس خود را درباره این شیوه از محاکمات بیان و دستگاه قضایی دوره پهلوی را با اعراب بادیه نشین و وحشی پیش از ظهور اسلام مقایسه کرده است!

مرور بخش هایی از این یادداشت بی هیچ توضیح اضافه ای خالی از لطف نیست و می تواند برای افرادی که از #دادگستری دوره #پهلوی تعریف و تمجید می کنند و آن را الگویی نیک برای #قوه_قضائیه امروز ما می خواهند راهگشا باشد.

در پست بعد بخش هایی از این یادداشت که در شماره #10_اردیبهشت_1342 #خواندنی_ها منتشر شده است را مرور کنید ؛


@oldnewspaper
مجله خواندنی ها به نقل از مطبوعات جهان : آتش اختلاف میان مصدق و کاشانی را آمریکایی ها دامن می زنند / روزنامه های آمریکایی از پیروزی مصدق بر کاشانی خوشحال هستند/ مصدق بلندتر از همیشه می خندد و به پیروزی خود مطمئن هست/ سفیر آمریکا در دیدار با مصدق از بدبینی این کشور نسبت به کاشانی سخن گفت/ آمریکا کنار گذاشتن کاشانی را شرط حل مسئله نفت قرار داده و مصدق پذیرفته است!

مجله #خواندنی_ها ، 4 بهمن 1331


‼️ آتش اختلاف مصدق و کاشانی را آمریکایی‌ها دامن می‌زنند

مجله «خواندنی ها» در شماره 4 بهمن 1331 نوشته است: بحران شدیدی که بر سر لایحه اختیارات یک‌ساله دکتر مصدق روی داد و منجر به اعطای این اختیارات گردید یک بار دیگر توجه جهانیان را به اوضاع ایران معطوف داشت. مطبوعات خارجی از موقع تقاضای اختیارات یک ‌ساله دکتر مصدق و تشنجی که در مجلس بر سر این لایحه برپا شد متوجه اوضاع ایران شده بودند، ولی جریان جلسه روز یکشنبه مجلس و نامه شدیداللحن #آیت_الله_کاشانی به مجلس در خصوص اختیارات، مثل بمب در دنیا صدا کرد و به عنوان یک خبر مهم و فوق‌العاده در دنیا منتشر گردید.

روزنامه‌های خارجی، مخصوصاً مطبوعات انگلیس و کشورهای همسایه همان روز یکشنبه این خبر را مورد تفسیر قرار دادند و نوشتند که با علنی شدن شکاف و اختلاف بین آیت الله کاشانی و دکتر مصدق حوادث مهم و فوق‌العاده‌ای در ایران پیش خواهد آمد.

«دیلی اکسپرس» و «نیوزکرونیکل» چاپ لندن و «کومبا» و «پاریزین لیبره» چاپ پاریس در شماره‌های روز دوشنبه خود اظهار عقیده کرده‌اند که «آغاز مبارزه آیت الله کاشانی با دکتر مصدق صفحه جدید و مرحله تازه‌ای را در تاریخ سیاسی دو سال اخیر ایران باز می‌کند. این مبارزه به نفع هر کس که انجام پذیرد ثبات اوضاع سیاسی ایران را از میان خواهد برد و نتایج مهم تری در پی خواهد داشت.»

‼️ اختلاف بین آیت الله کاشانی از فردای قیام سی تیر شروع شد

«کومبا» چاپ پاریس در تفسیر بروز اختلاف بین مصدق و کاشانی می‌نویسد: «اختلاف بین دکتر مصدق و آیت الله کاشانی از شش ماه قبل، یعنی از فردای قیام سی‌ام تیر و تجدید زمامداری دکتر مصدق شروع می‌شود. این اختلاف که ابتدا بر سر شاه و حزب توده و سیاست دولت درباره نفت شروع شده بود، به تدریج بر سر مسائل مختلف سیاسی و خصوصی توسعه یافت تا اینکه در آخرین ملاقات بین دکتر مصدق و کاشانی کلمات تندی بین آنان رد و بدل گردید و کاشانی دشنام‌گویان از خانه مصدق خارج شد. پس از این ملاقات روابط مصدق و کاشانی قطع شد و مصدق دستور داد به توصیه‌ها و دستورات آیت الله کاشانی ترتیب اثر داده نشود و از طرف دیگر او را به کلی از جریان امور دور نگاه داشت.

‼️ سفیر آمریکا در ملاقات با مصدق از سوء ظن نسبت به کاشانی سخن گفت!

مراجعت سفیر آمریکا به تهران در یک ماه قبل، شکاف بین دکتر مصدق و آیت الله کاشانی را عمیق‌تر کرد، زیرا سفیرکبیر آمریکا در اولین ملاقات‌های خود با دکتر مصدق سوءظن و نگرانی دولت آمریکا را نسبت به فعالیت‌های کاشانی اعلام داشت و شرط شروع مذاکرات برای حل قضیه نفت را عدم مداخله کاشانی در این امر قرار داد. مصدق هم که از کاشانی دل خوشی نداشت این تقاضا را پذیرفت و در مذاکرات اخیر نفت حاضر نشد کوچکترین اطلاعی در اختیار آیت الله کاشانی بگذارد. از طرف دیگر چند نفر از کسانی که به دشمنی و خصومت با آیت الله کاشانی معروف بودند بر سر کارهای مهم گماشته شدند و این اقدامات بیش از پیش کاشانی را نسبت به مصدق خشمگین ساخت.

ولی با وجود تمام این ناملایمات کاشانی میل نداشت اختلاف خود را با دکتر مصدق علنی سازد و در جواب شایعاتی که راجع به این اختلاف در افواه جریان داشت مرتباً توافق و هم‌آهنگی خود را با دکتر مصدق اعلام می‌کرد. تا اینکه دکتر مصدق به توصیه سفیر آمریکا تقاضای یک سال تمدید اختیارات خود را کرد و این اقدام که مجلس و رئیس آن آیت الله کاشانی را بیش از پیش تضعیف می‌نمود، طاقت آیت الله کاشانی را طاق کرد و او را به مبارزه علنی و جدی با دکتر مصدق واداشت.»

خشن و تاثر و کینه ای که شش ماه در دل کاشانی عقده کرده بود ناگاه با نامه شدید اللحن او به مجلس ترکید و با انتشار این نامه بهت و حیرت عجیبی محیط سیاسی ایران را فرا گرفت، ولی موقعیت سیاسی و وضع روز به نفع مصدق کار کرد و این سیاستمدار پیر و کهنه کار با استفاده از موقعیت و مانورهای سیاسی ماهرانه کاشانی را «مات» کرد و پشتیبان صمیمی دیروز و رقیب سرسخت امروز خود را موقتا شکست داد.

‼️ پیروزی سریع #مصدق در برابر #کاشانی دنیا را متحیر ساخت!

پیروزی سریع مصدق در برابر کاشانی دنیا را متحیر ساخته است، البته اکثر مفسرین سیاسی جهان اذعان می کردند که شانس موفقیت مصدق در مقابل مانور کاشانی بیشتر است، ولی کسی باور نمی کرد که این پیروزی در عرض 24 ساعت حاصل شود.


ادامه در پست بعد ...

@oldnewspaper
مجله خواندنی ها به نقل از مطبوعات جهان : آتش اختلاف میان مصدق و کاشانی را آمریکایی ها دامن می زنند / روزنامه های آمریکایی از پیروزی مصدق بر کاشانی خوشحال هستند/ مصدق بلندتر از همیشه می خندد و به پیروزی خود مطمئن هست/ سفیر آمریکا در دیدار با مصدق از بدبینی این کشور نسبت به کاشانی سخن گفت/ آمریکا کنار گذاشتن کاشانی را شرط حل مسئله نفت قرار داده و مصدق پذیرفته است!

مجله #خواندنی_ها ، 4 بهمن 1331

از پست قبل بخوانید؛

https://t.iss.one/oldnewspaper/9957


«ینی صباح» چاپ استانبول در سرمقاله آخرین شماره خود تحت عنوان «مصدق مرد شکست ناپذیر» می نویسد: «مبارزه مصدق با کاشانی شاید آخرین و بزرگترین مبارزه این سیاستمدار لجوج و سرسخت باشد. مبارزه مصدق با کاشانی که در اولین مرحله با پیروزی او به پایان رسید از مبارزه وی با استعمار انگلستان مهم تر و خطرناک تر بود زیرا در مبارزه با انگلیسی ها مصدق تمام ملت را پشت سر خود داشت و بدون ترس و بیم جلوی می راند، ولی در مبارزه با کاشانی مصدق با قسمتی از همین ملت طرف بود و چون اکثریت پشتیبان او بودند، پیروز شد.

مصدق فقط با کاشانی طرف مبارزه نبود، به دنبال کاشانی جمعی از ملیون افراطی و طرفداران سابق او، عناصر افراطی دست راست و خطرناک تر از همه حزب توده علم مخالفت برافراشته بودند ولی مصدق ایستاد و با سرعتی که حتی برای نزدیکان خود او غیر منتظره بود پیروز شد و با این پیروزی های عجیب و پی در پی جا دارد او را «مرد شکست ناپذیذیر» بنامیم.»

‼️ مصدق بلندتر از هر روز می خندید!

روزنامه سویسی «تریبون دوژنو» راجع به عکس‌العمل دکتر مصدق در برابر نامه آقای کاشانی می‌نویسد: «از قرائت نامه آیت الله کاشانی در مجلس تا تصویب اختیارات، دکتر مصدق کمال خونسردی و خوشحالی خود را داشت. مصدق بلندتر از هر روز می‌خندید و با نمایندگانی که به ملاقات او می‌رفتند شوخی می‌کرد. او یقین داشت که مجلس مجبور است اختیارات را تصویب کند و در غیر این صورت هم بیمی نداشت. زیرا استعفا می‌داد و با خیال راحت تختخواب و پتو را به «احمدآباد» انتقال می‌داد.

هندرسن، سفیرکبیر آمریکا در همان روز با دکتر مصدق ملاقات کرد و برخلاف تصور قبلی خود، مصدق را بشاش‌تر و خندان‌تر از هر روز دید. مصدق به قدری اعتماد به نفس داشت و با لحن محکم سابق، مذاکرات نفت را دنبال می‌کرد که گویی بحرانی وجود ندارد. هندرسن که با حالت نگران و مأیوس وارد منزل مصدق شده بود، پس از این مذاکرات با اطمینان خاطر از نزد مصدق خارج شد و پیش از اینکه نتیجه رأی مجلس معلوم شود به واشنگتن اطلاع داد:«وضع مصدق محکم است.»

مصدق پیروز شده است، ولی آیا این پیروزی قطعی است؟...کاشانی ظاهراً در مبارزه برای جلوگیری از تصویب اختیارات مصدق شکست خورده است، ولی آیا میدان را خالی خواهد کرد؟...روزنامه آمریکایی «نیویورک پست» به این سوالات پاسخ منفی می‌دهد و می‌نویسد: «بدون شک کاشانی به این آسانی دست از مبارزه برنخواهد داشت و به یک تیر از کارزار برنمی‌گردد...و اگر جنگی را آغاز کرد تا پیروزی یا شکست نهایی آن را دنبال می‌کند. کاشانی اکنون خود را علمدار دفاع از قانون اساسی و رژیم دموکراسی پارلمانی قلمداد می‌کند و می‌گوید من با مصدق نمی‌جنگم، بلکه با دیکتاتوری فردی مبارزه می‌کنم و به حقانیت خود ایمان دارم.»

‼️ روزنامه های آمریکایی از شکست کاشانی در برابر مصدق خوشحالند!

روزنامه‌های دیگر آمریکایی به طور کلی از جریانات اخیر و شکست کاشانی در برابر مصدق خوشحالند. «نیویورک تایمز» و «واشنگتن پست» اظهار امیدواری می‌کنند که با دور شدن کاشانی از صحنه سیاست ایران، مسأله نفت به نحو «مطلوب» حل شود و مخصوصا مقاله «دیلی آمریکن» جالب توجه است که می نویسد: دکتر مصدق نباید از فعالیت های خطرناک آینده آیت الله کاشانی غافل بماند.

جریانات اخیر کاشانی را بیش از پیش به طرف کمونیست ها و کمونیست ها را به طرف کاشانی خواهد کشانید و علت این که آثار این امر تاکنون آشکار نشده وجود مقامات و شخصیت های متنفذ و محبوبی مانند دربار و مکی است که سنگر میانجیگری را محکم نگاه داشته اند.



@oldnewspaper
مجله خواندنی ها به نقل از مطبوعات جهان : آتش اختلاف میان مصدق و کاشانی را آمریکایی ها دامن می زنند / روزنامه های آمریکایی از پیروزی مصدق بر کاشانی خوشحال هستند/ مصدق بلندتر از همیشه می خندد و به پیروزی خود مطمئن هست/ سفیر آمریکا در دیدار با مصدق از بدبینی این کشور نسبت به کاشانی سخن گفت/ آمریکا کنار گذاشتن کاشانی را شرط حل مسئله نفت قرار داده و مصدق پذیرفته است!

مجله #خواندنی_ها ، 4 بهمن 1331


‼️ آتش اختلاف مصدق و کاشانی را آمریکایی‌ها دامن می‌زنند

مجله «خواندنی ها» در شماره 4 بهمن 1331 نوشته است: بحران شدیدی که بر سر لایحه اختیارات یک‌ساله دکتر مصدق روی داد و منجر به اعطای این اختیارات گردید یک بار دیگر توجه جهانیان را به اوضاع ایران معطوف داشت. مطبوعات خارجی از موقع تقاضای اختیارات یک ‌ساله دکتر مصدق و تشنجی که در مجلس بر سر این لایحه برپا شد متوجه اوضاع ایران شده بودند، ولی جریان جلسه روز یکشنبه مجلس و نامه شدیداللحن #آیت_الله_کاشانی به مجلس در خصوص اختیارات، مثل بمب در دنیا صدا کرد و به عنوان یک خبر مهم و فوق‌العاده در دنیا منتشر گردید.

روزنامه‌های خارجی، مخصوصاً مطبوعات انگلیس و کشورهای همسایه همان روز یکشنبه این خبر را مورد تفسیر قرار دادند و نوشتند که با علنی شدن شکاف و اختلاف بین آیت الله کاشانی و دکتر مصدق حوادث مهم و فوق‌العاده‌ای در ایران پیش خواهد آمد.

«دیلی اکسپرس» و «نیوزکرونیکل» چاپ لندن و «کومبا» و «پاریزین لیبره» چاپ پاریس در شماره‌های روز دوشنبه خود اظهار عقیده کرده‌اند که «آغاز مبارزه آیت الله کاشانی با دکتر مصدق صفحه جدید و مرحله تازه‌ای را در تاریخ سیاسی دو سال اخیر ایران باز می‌کند. این مبارزه به نفع هر کس که انجام پذیرد ثبات اوضاع سیاسی ایران را از میان خواهد برد و نتایج مهم تری در پی خواهد داشت.»

‼️ اختلاف بین آیت الله کاشانی از فردای قیام سی تیر شروع شد

«کومبا» چاپ پاریس در تفسیر بروز اختلاف بین مصدق و کاشانی می‌نویسد: «اختلاف بین دکتر مصدق و آیت الله کاشانی از شش ماه قبل، یعنی از فردای قیام سی‌ام تیر و تجدید زمامداری دکتر مصدق شروع می‌شود. این اختلاف که ابتدا بر سر شاه و حزب توده و سیاست دولت درباره نفت شروع شده بود، به تدریج بر سر مسائل مختلف سیاسی و خصوصی توسعه یافت تا اینکه در آخرین ملاقات بین دکتر مصدق و کاشانی کلمات تندی بین آنان رد و بدل گردید و کاشانی دشنام‌گویان از خانه مصدق خارج شد. پس از این ملاقات روابط مصدق و کاشانی قطع شد و مصدق دستور داد به توصیه‌ها و دستورات آیت الله کاشانی ترتیب اثر داده نشود و از طرف دیگر او را به کلی از جریان امور دور نگاه داشت.

‼️ سفیر آمریکا در ملاقات با مصدق از سوء ظن نسبت به کاشانی سخن گفت!

مراجعت سفیر آمریکا به تهران در یک ماه قبل، شکاف بین دکتر مصدق و آیت الله کاشانی را عمیق‌تر کرد، زیرا سفیرکبیر آمریکا در اولین ملاقات‌های خود با دکتر مصدق سوءظن و نگرانی دولت آمریکا را نسبت به فعالیت‌های کاشانی اعلام داشت و شرط شروع مذاکرات برای حل قضیه نفت را عدم مداخله کاشانی در این امر قرار داد. مصدق هم که از کاشانی دل خوشی نداشت این تقاضا را پذیرفت و در مذاکرات اخیر نفت حاضر نشد کوچکترین اطلاعی در اختیار آیت الله کاشانی بگذارد. از طرف دیگر چند نفر از کسانی که به دشمنی و خصومت با آیت الله کاشانی معروف بودند بر سر کارهای مهم گماشته شدند و این اقدامات بیش از پیش کاشانی را نسبت به مصدق خشمگین ساخت.

ولی با وجود تمام این ناملایمات کاشانی میل نداشت اختلاف خود را با دکتر مصدق علنی سازد و در جواب شایعاتی که راجع به این اختلاف در افواه جریان داشت مرتباً توافق و هم‌آهنگی خود را با دکتر مصدق اعلام می‌کرد. تا اینکه دکتر مصدق به توصیه سفیر آمریکا تقاضای یک سال تمدید اختیارات خود را کرد و این اقدام که مجلس و رئیس آن آیت الله کاشانی را بیش از پیش تضعیف می‌نمود، طاقت آیت الله کاشانی را طاق کرد و او را به مبارزه علنی و جدی با دکتر مصدق واداشت.»

خشن و تاثر و کینه ای که شش ماه در دل کاشانی عقده کرده بود ناگاه با نامه شدید اللحن او به مجلس ترکید و با انتشار این نامه بهت و حیرت عجیبی محیط سیاسی ایران را فرا گرفت، ولی موقعیت سیاسی و وضع روز به نفع مصدق کار کرد و این سیاستمدار پیر و کهنه کار با استفاده از موقعیت و مانورهای سیاسی ماهرانه کاشانی را «مات» کرد و پشتیبان صمیمی دیروز و رقیب سرسخت امروز خود را موقتا شکست داد.

‼️ پیروزی سریع #مصدق در برابر #کاشانی دنیا را متحیر ساخت!

پیروزی سریع مصدق در برابر کاشانی دنیا را متحیر ساخته است، البته اکثر مفسرین سیاسی جهان اذعان می کردند که شانس موفقیت مصدق در مقابل مانور کاشانی بیشتر است، ولی کسی باور نمی کرد که این پیروزی در عرض 24 ساعت حاصل شود.


ادامه در پست بعد ...

@oldnewspaper
مجله خواندنی ها به نقل از مطبوعات جهان : آتش اختلاف میان مصدق و کاشانی را آمریکایی ها دامن می زنند / روزنامه های آمریکایی از پیروزی مصدق بر کاشانی خوشحال هستند/ مصدق بلندتر از همیشه می خندد و به پیروزی خود مطمئن هست/ سفیر آمریکا در دیدار با مصدق از بدبینی این کشور نسبت به کاشانی سخن گفت/ آمریکا کنار گذاشتن کاشانی را شرط حل مسئله نفت قرار داده و مصدق پذیرفته است!

مجله #خواندنی_ها ، 4 بهمن 1331

از پست قبل بخوانید؛

https://t.iss.one/oldnewspaper/10553


«ینی صباح» چاپ استانبول در سرمقاله آخرین شماره خود تحت عنوان «مصدق مرد شکست ناپذیر» می نویسد: «مبارزه مصدق با کاشانی شاید آخرین و بزرگترین مبارزه این سیاستمدار لجوج و سرسخت باشد. مبارزه مصدق با کاشانی که در اولین مرحله با پیروزی او به پایان رسید از مبارزه وی با استعمار انگلستان مهم تر و خطرناک تر بود زیرا در مبارزه با انگلیسی ها مصدق تمام ملت را پشت سر خود داشت و بدون ترس و بیم جلوی می راند، ولی در مبارزه با کاشانی مصدق با قسمتی از همین ملت طرف بود و چون اکثریت پشتیبان او بودند، پیروز شد.

مصدق فقط با کاشانی طرف مبارزه نبود، به دنبال کاشانی جمعی از ملیون افراطی و طرفداران سابق او، عناصر افراطی دست راست و خطرناک تر از همه حزب توده علم مخالفت برافراشته بودند ولی مصدق ایستاد و با سرعتی که حتی برای نزدیکان خود او غیر منتظره بود پیروز شد و با این پیروزی های عجیب و پی در پی جا دارد او را «مرد شکست ناپذیذیر» بنامیم.»

‼️ مصدق بلندتر از هر روز می خندید!

روزنامه سویسی «تریبون دوژنو» راجع به عکس‌العمل دکتر مصدق در برابر نامه آقای کاشانی می‌نویسد: «از قرائت نامه آیت الله کاشانی در مجلس تا تصویب اختیارات، دکتر مصدق کمال خونسردی و خوشحالی خود را داشت. مصدق بلندتر از هر روز می‌خندید و با نمایندگانی که به ملاقات او می‌رفتند شوخی می‌کرد. او یقین داشت که مجلس مجبور است اختیارات را تصویب کند و در غیر این صورت هم بیمی نداشت. زیرا استعفا می‌داد و با خیال راحت تختخواب و پتو را به «احمدآباد» انتقال می‌داد.

هندرسن، سفیرکبیر آمریکا در همان روز با دکتر مصدق ملاقات کرد و برخلاف تصور قبلی خود، مصدق را بشاش‌تر و خندان‌تر از هر روز دید. مصدق به قدری اعتماد به نفس داشت و با لحن محکم سابق، مذاکرات نفت را دنبال می‌کرد که گویی بحرانی وجود ندارد. هندرسن که با حالت نگران و مأیوس وارد منزل مصدق شده بود، پس از این مذاکرات با اطمینان خاطر از نزد مصدق خارج شد و پیش از اینکه نتیجه رأی مجلس معلوم شود به واشنگتن اطلاع داد:«وضع مصدق محکم است.»

مصدق پیروز شده است، ولی آیا این پیروزی قطعی است؟...کاشانی ظاهراً در مبارزه برای جلوگیری از تصویب اختیارات مصدق شکست خورده است، ولی آیا میدان را خالی خواهد کرد؟...روزنامه آمریکایی «نیویورک پست» به این سوالات پاسخ منفی می‌دهد و می‌نویسد: «بدون شک کاشانی به این آسانی دست از مبارزه برنخواهد داشت و به یک تیر از کارزار برنمی‌گردد...و اگر جنگی را آغاز کرد تا پیروزی یا شکست نهایی آن را دنبال می‌کند. کاشانی اکنون خود را علمدار دفاع از قانون اساسی و رژیم دموکراسی پارلمانی قلمداد می‌کند و می‌گوید من با مصدق نمی‌جنگم، بلکه با دیکتاتوری فردی مبارزه می‌کنم و به حقانیت خود ایمان دارم.»

‼️ روزنامه های آمریکایی از شکست کاشانی در برابر مصدق خوشحالند!

روزنامه‌های دیگر آمریکایی به طور کلی از جریانات اخیر و شکست کاشانی در برابر مصدق خوشحالند. «نیویورک تایمز» و «واشنگتن پست» اظهار امیدواری می‌کنند که با دور شدن کاشانی از صحنه سیاست ایران، مسأله نفت به نحو «مطلوب» حل شود و مخصوصا مقاله «دیلی آمریکن» جالب توجه است که می نویسد: دکتر مصدق نباید از فعالیت های خطرناک آینده آیت الله کاشانی غافل بماند.

جریانات اخیر کاشانی را بیش از پیش به طرف کمونیست ها و کمونیست ها را به طرف کاشانی خواهد کشانید و علت این که آثار این امر تاکنون آشکار نشده وجود مقامات و شخصیت های متنفذ و محبوبی مانند دربار و مکی است که سنگر میانجیگری را محکم نگاه داشته اند.


@oldnewspaper
سرنوشت یکی از مدعیان دروغین به روایت مطبوعات دوره پهلوی!

#سیدغضنفر_وزیری از معروفترین مدعیان امامت در تاریخ معاصر به مدت نیم قرن در نواحی مختلف ایران و به ویژه در روستاهای اطراف #محلات و نیز در #روستای_ون در نزدیکی #کاشان ادعای #امام_زمان بودن داشت، مریدان بسیار به گرد خویش جمع کرد و توسط همین مریدان، مرتکب قتل شمار زیادی از افراد گردید.

نمونه‌ای از مشهورترین قتل‌ های انجام شده توسط وی، کشتار دست جمعی عده‌ای از مخالفین در حمام #روستای_عیسی_آباد محلات بود که طی آن شماری از مریدانی که سیدغضنفر به گرد خود جمع کرده بود، در سحرگاه یکی از روزهای تابستان ۱۳۱۰ ، بنا به دستور نامبرده به حمام مخالفین هجوم بردند و دوازده نفر را در آنجا کشته و سر بریدند و اجساد آنها را مثله ساختند.

غضنفر در سال ۱۳۱۰ و در ۳۹ سالگی وارد عیسی آباد محلات شد و به دروغ ادعای امام زمانی کرد، و برای موفقیت خود در این راه، فنونی نیز فراگرفته بود، در عیسی آباد محلات مردمی زندگی می‌کردند که طبع آنها برای پذیرفتن ادعاهای سیدغضنفر، بیشتر از سایر دهاتی‌ها آمادگی داشت.وی بعد از چند ماه اقامت در عیسی آباد محلات، موفق شد عدّهٔ کثیری مرید برای خود جمع‌آوری کند. سردستهٔ مریدان او در عیسی آباد محلات، مردی به نام #مهدیقلی_ربیعی بود.

دوران محکومیت ده ساله غضنفر از سال ۱۳۱۰ تا ۱۳۲۰ به طول انجامید و اوایل سال ۱۳۲۰ بود که غضنفر از زندان بیرون آمد. در این زمان او بسیار پیر و شکسته به نظر می‌رسید و همه تصور می‌کردند که در زندان متنبه گردیده و آن افکار از مغزش خارج شده‌است. وی پس از رهایی از زندان به جای این که به عیسی آباد بازگردد، عازم کاشان شد و در قریه ون واقع در هفت فرسخی این شهر سکنی گزید. وی برای سالها به‌طور ناشناس در این روستا اقامت و در خلال این مدت منتظر و مترصد فرصتی بود تا مجددا ادعاهای خویش را تکرار کرده و بساط سابق خویش را بگستراند.

این فرصت با طی دوران محکومیت و آزادی شاخص ترین مرید او، یعنی مهدیقلی ربیعی و پسرش حیدرقلی و چند نفر دیگر از مریدان سابق، که هریک به دوره‌های ده تا پانزده ساله زندان محکوم شده بودند، فراهم گردید. در واقع مریدها پس از آزادی از زندان، در به در به دنبال او بودند و چون مراد را در روستای ون یافتند، دوباره به دور او گرد آمدند و مجدداً بساط مرید و مرادبازی را به راه انداختند.

غضنفر که از دوران قبلی امامت دروغین خویش تجربه بسیار اندوخته و بعلاوه در طی ده سال محکومیت زندان خود، حسابی آبدیده شده بود، این بار با احتیاط عمل می‌نمود و سعی بسیار داشت که با وجود پرونده و سوابق خویش در نزد مراجع قضائی و انتظامی، کسی از هویت او و سوابقی که دارا بود، مطلع نشود. به همین دلیل موفق شد که چند سال دیگر به همراه مریدان خود در روستای ون به زندگی و امامت خویش ادامه دهد و در خلال این مدت از طریق تبلیغات خود و مریدانش، جمعی از روستائیان کاشانی را نیز به گرد خویش جمع نماید به طوری که کم‌کم وی در محدوده کاشان و بخصوص در روستای ون، شهرت پیدا کرد و توجه بسیاری به سمت او جلب گردید.

ماجرای قتل حاج آقا خلیل رحمانی خیلی زود در سرتاسر آبادی پخش شد و لحظاتی بعد به اطلاع پاسگاه ژاندارمری رسید و سرگرد مافی، فرمانده پاسگاه به اتفاق شماری از مأمورین پاسگاه ژاندارمری ون، بلافاصله در محل قتل حاج آقا خلیل حاضر شد و پس از انجام تحقیقات مقدماتی در صحنهٔ قتل، چهار نفر مریدان جانی غضنفر و سپس خود او را در منزلش دستگیر کردند.

بدین ترتیب در روز 14 فروردین ماه سال 1333 ، غضنفر به اتفاق چهار نفر از مریدانش به اسامی مهدیقلی ربیعی، حیدرقلی ربیعی، سلطانعلی خراسانی و عبدالحسین انصاریان، به اتهام قتل حاج آقا خلیل به کاشان منتقل شدند و در زندان شهربانی این شهر حبس گردیدند.

ساعت ده صبح سه‌شنبه 5 بهمن 1333 نخستین جلسه محاکمه سید غضنفر وزیری مدعی امامت و چهار نفر از مریدان او به اسامی مهدی‌قلی‌ ربیعی، حیدر ربیعی، سلطان‌علی خراسانی و عبدالحسین انصاریان به اتهام قتل شیخ خلیل رحمانی ساکن قریه «ون» کاشان در شعبه چهارم دادگاه جنایی مرکز به ریاست آقای شریف تشکیل شد. این دادگاه ده جلسه و تا هفدهم بهمن به طول انجامید و در اثنای آن سید غضنفر سکته کرد و درگذشت. اما در نهایت مریدانش هرکدام به اتهام قتل شیخ خلیل به چندین سال زندان با اعمال شاقه محکوم شدند.


#منابع

#تهران_مصور ، 22 بهمن 1333
مجله #خواندنی_ها ، سال 14 ، شماره 94 ، صص 12 و 13 و 30

#شرح_عکس
غضنفر وزیری به همراه دو تن از مریدان پس از دستگیری دوم ، تاریخ عکس : 19 آگوست 1954 / 28 مرداد 1333

عکس از آرشیو #تصاویر_تاریخی #سیدروح_الله_امین_آبادی

@seyedrohollahaminabadi
@oldnewspaper
مطبوعات قدیمی
Photo
✳️ سرنوشت یکی از مدعیان دروغین به روایت مطبوعات دوره پهلوی!

#سیدغضنفر_وزیری از معروفترین مدعیان امامت در تاریخ معاصر به مدت نیم قرن در نواحی مختلف ایران و به ویژه در روستاهای اطراف #محلات و نیز در #روستای_ون در نزدیکی #کاشان ادعای #امام_زمان بودن داشت، مریدان بسیار به گرد خویش جمع کرد و توسط همین مریدان، مرتکب قتل شمار زیادی از افراد گردید.

نمونه‌ای از مشهورترین قتل‌ های انجام شده توسط وی، کشتار دست جمعی عده‌ای از مخالفین در حمام #روستای_عیسی_آباد محلات بود که طی آن شماری از مریدانی که سیدغضنفر به گرد خود جمع کرده بود، در سحرگاه یکی از روزهای تابستان ۱۳۱۰ ، بنا به دستور نامبرده به حمام مخالفین هجوم بردند و دوازده نفر را در آنجا کشته و سر بریدند و اجساد آنها را مثله ساختند.

غضنفر در سال ۱۳۱۰ و در ۳۹ سالگی وارد عیسی آباد محلات شد و به دروغ ادعای امام زمانی کرد، و برای موفقیت خود در این راه، فنونی نیز فراگرفته بود، در عیسی آباد محلات مردمی زندگی می‌کردند که طبع آنها برای پذیرفتن ادعاهای سیدغضنفر، بیشتر از سایر دهاتی‌ها آمادگی داشت.وی بعد از چند ماه اقامت در عیسی آباد محلات، موفق شد عدّهٔ کثیری مرید برای خود جمع‌آوری کند. سردستهٔ مریدان او در عیسی آباد محلات، مردی به نام #مهدیقلی_ربیعی بود.

دوران محکومیت ده ساله غضنفر از سال ۱۳۱۰ تا ۱۳۲۰ به طول انجامید و اوایل سال ۱۳۲۰ بود که غضنفر از زندان بیرون آمد. در این زمان او بسیار پیر و شکسته به نظر می‌رسید و همه تصور می‌کردند که در زندان متنبه گردیده و آن افکار از مغزش خارج شده‌است. وی پس از رهایی از زندان به جای این که به عیسی آباد بازگردد، عازم کاشان شد و در قریه ون واقع در هفت فرسخی این شهر سکنی گزید. وی برای سالها به‌طور ناشناس در این روستا اقامت و در خلال این مدت منتظر و مترصد فرصتی بود تا مجددا ادعاهای خویش را تکرار کرده و بساط سابق خویش را بگستراند.

این فرصت با طی دوران محکومیت و آزادی شاخص ترین مرید او، یعنی مهدیقلی ربیعی و پسرش حیدرقلی و چند نفر دیگر از مریدان سابق، که هریک به دوره‌های ده تا پانزده ساله زندان محکوم شده بودند، فراهم گردید. در واقع مریدها پس از آزادی از زندان، در به در به دنبال او بودند و چون مراد را در روستای ون یافتند، دوباره به دور او گرد آمدند و مجدداً بساط مرید و مرادبازی را به راه انداختند.

غضنفر که از دوران قبلی امامت دروغین خویش تجربه بسیار اندوخته و بعلاوه در طی ده سال محکومیت زندان خود، حسابی آبدیده شده بود، این بار با احتیاط عمل می‌نمود و سعی بسیار داشت که با وجود پرونده و سوابق خویش در نزد مراجع قضائی و انتظامی، کسی از هویت او و سوابقی که دارا بود، مطلع نشود. به همین دلیل موفق شد که چند سال دیگر به همراه مریدان خود در روستای ون به زندگی و امامت خویش ادامه دهد و در خلال این مدت از طریق تبلیغات خود و مریدانش، جمعی از روستائیان کاشانی را نیز به گرد خویش جمع نماید به طوری که کم‌کم وی در محدوده کاشان و بخصوص در روستای ون، شهرت پیدا کرد و توجه بسیاری به سمت او جلب گردید.

ماجرای قتل حاج آقا خلیل رحمانی خیلی زود در سرتاسر آبادی پخش شد و لحظاتی بعد به اطلاع پاسگاه ژاندارمری رسید و سرگرد مافی، فرمانده پاسگاه به اتفاق شماری از مأمورین پاسگاه ژاندارمری ون، بلافاصله در محل قتل حاج آقا خلیل حاضر شد و پس از انجام تحقیقات مقدماتی در صحنهٔ قتل، چهار نفر مریدان جانی غضنفر و سپس خود او را در منزلش دستگیر کردند.

بدین ترتیب در روز 14 فروردین ماه سال 1333 ، غضنفر به اتفاق چهار نفر از مریدانش به اسامی مهدیقلی ربیعی، حیدرقلی ربیعی، سلطانعلی خراسانی و عبدالحسین انصاریان، به اتهام قتل حاج آقا خلیل به کاشان منتقل شدند و در زندان شهربانی این شهر حبس گردیدند.

ساعت ده صبح سه‌شنبه 5 بهمن 1333 نخستین جلسه محاکمه سید غضنفر وزیری مدعی امامت و چهار نفر از مریدان او به اسامی مهدی‌قلی‌ ربیعی، حیدر ربیعی، سلطان‌علی خراسانی و عبدالحسین انصاریان به اتهام قتل شیخ خلیل رحمانی ساکن قریه «ون» کاشان در شعبه چهارم دادگاه جنایی مرکز به ریاست آقای شریف تشکیل شد. این دادگاه ده جلسه و تا هفدهم بهمن به طول انجامید و در اثنای آن سید غضنفر سکته کرد و درگذشت. اما در نهایت مریدانش هرکدام به اتهام قتل شیخ خلیل به چندین سال زندان با اعمال شاقه محکوم شدند.


#منابع

#تهران_مصور ، 22 بهمن 1333
مجله #خواندنی_ها ، سال 14 ، شماره 94 ، صص 12 و 13 و 30

#شرح_عکس
غضنفر وزیری به همراه دو تن از مریدان پس از دستگیری دوم ، تاریخ عکس : 19 آگوست 1954 / 28 مرداد 1333

عکس از آرشیو #تصاویر_تاریخی #سیدروح_الله_امین_آبادی

@seyedrohollahaminabadi
@oldnewspaper
Forwarded from عکس نگار
✳️ بیماری های انتخاباتی در ایران! _ ۱

مجله #خواندنی_ها در شماره روز ۱ فروردین ۱۳۴۰ به نقل از #سپید_و_سیاه نوشتاری از #علی_دشتی سناتور و نویسنده شهیر دوره #پهلوی درباره بیماری های انتخاباتی در ایران منتشر می کند که بازخوانی آن با گذشت حدود ۶۲ سال بسیار جذاب به نظر می رسد چرا که هنوز جامعه ایران با آن بیماری به وضوح درگیر هست و هنوز درمانی برای آن یافت نشده است.

دشتی در این یادداشت با قلمی شیوا و جذاب به نقد تمایل افراد و گروه های متعدد برای شرکت در انتخابات مجلس می پردازد و می نویسد اعتراضات به آزاد نبودن انتخابات نه در واقع به برگزار نشدن انتخابات آزاد که برای برگزار نشدن این انتخابات غیر آزاد به نفع آنان است!

بخش هایی از این یادداشت طولانی را در این قسمت بازخوانی می کنیم، باشد که فکری به حال این بیماری های دیر پای انتخاباتی در ایران شود، با این توضیح که در روزهای بعد ادامه این یادداشت بازنشر خواهد شد؛

علی دشتی می نویسد:

سخن در این نیست که چرا اشخاص زیادی داوطلب نمایندگی مجلس شورای ملی می شوند و در حکومت های دموکراسی هر فردی حق دارد وارد سیاست شود و آرزوی وکالت را در سر بپروراند و بخواهد از مجرای پارلمان رای و عقیده خود را در کیفیت اداره مملكت به كار بندد. 
در انگلستان می گویند هر فرد انگلیسی می تواند نخست وزیر شود جاه طلبی نیز ملوم و شایسته بیزاری نیست زیرا این میل و جهش، افراد را به کار و کوشش و بالنتيجه به خدمت می گمارد ولی این حس و تمایل به شرکت در امور اجتماعی و سیاسی باید واقعی و بی شائبه بوده باشد و در مجرای صحیح قرار گیرد. 

جان سخن در اینجاست که آیا این افراد عجیب و غریب که از طبقات گوناگون اجتماع سر در آورده می خواهند وکیل شوند دارای افکار سیاسی خاصی هستند و برای به کار بستن افکار و معتقدات سیاسی خود می خواهند به مجلس شورای ملی راه یابند؟ من با نهایت تلخی و تاسف اعتراف می کنم که از مشاهده داوطلبان وکالت در ادوار مختلف... جواب خود را منفی یافته ام جز عده معدودی که اهل سیاست بوده و وجود آن ها کما بیش در مرکز قانونگذاری ممکن بوده است مفید و موثر باشد موجب و محرك اكثر داوطلبان وکالت جز امور سیاسی و جز به کار بستن آرا و معتقدات و جز خدمت به مصالح کشور بوده است.

در کشور ما برای هر کاری حتی پینه دوزی و واکس زدن کفش نوعی شایستگی را قائلند ولی برای سیاست و عضویت مجلس شورای ملی هیچ گونه شرطی ضرورت ندارد به قول مهندس گنجه ای برای ورود به ادارات دولتی و رسیدن به رتبه سه یا  چهار باید شخص لیسانسیه باشد اما برای ورود به مجلس شورای ملی شخص باید فقط سواد داشته و تبعه ایران باشد و برای مقام وزارت فقط مسلمان بودن کافیست. 

چیزی که هنگام انتخابات شخص را به وحشت می اندازد هجوم عناصر مختلف از طبقات گوناگون اجتماع است. تاجری که به داد و ستد مشغول است خیال می کند پس از ورود به مجلس شورای ملی داد و ستد او رونقی گرفت می تواند معاملاتی انجام دهد که بدون داشتن عنوان وکالت نمی تواند از آن معاملات و سودها برخوردار باشد متنفذین محلی که مشاهده می کنند رفته رفته حکومت مرکز قوی می شود و دوره اقتدار  و نفوذ های ناصواب آن ها رو به افول می رود می خواهند از راه وکالت و از برکت کرسی بهارستان آن موقعیت و نفوذ را محکم کنند. 

وکیل دادگستری تصور می کند اگر نمایندگی مجلس شورای ملی را يدك بكشد دعاوی مهم و سودآورتری به وی ارجاع می شود زیرا صاحبان دعاوی خیال می کنند عنوان و حيثيت سیاسی او در محاکم دادگستری تاثیری خواهد داشت و در دعاوی آن هم موثر است. اطبا که عضو مفید و محترم جامعه هستند وعواید آنان غالبا بیش از مقرری نمایندگان مجلس است وکالت مجلس برای ایشان حكم نشان و مدالی را دارد که به سینه می زنند و هفته ای چند ساعت وقت خود را در زیر سقف پارلمان می گذرانند و بدین شیوه نه تنها مشتریان خود را از دست نمی دهد بلکه در نظر مراجعین با وقار و ابهت بیشتری جلوه می کنند به علاوه از نفوذ سیاسی خود استفاده کرده مقام استادی خود را در دانشکده طب يا ریاست بیمارستانی تقویت و حفظ می کنند. 

استادان دانشگاه که در مقامی بس رفیع قرار دارند و هر يك بيش از ده وکیل عادی می توانند به جامعه خدمت کنند، شغل شریف و بزرگوار و مفيد خود را غير كافی دانسته مثل تمام اشخاص که نعمتی دارند و قدر آن را نمی دانند و چشم و دلشان عقب نعمت دیگر می دود خیال می کنند با ورود به مجلس شورای ملی شان آن ها بالاتر می رود زیرا وزرا از آن ها حساب می برند و از سایر اقران خود به واسطه وكالت مجلس متشخص تر و متعین تر خواهند شد و در این صورت اگر کرسی استادی خویش را به دست مسامحه و اهمال سپارند کسی از آن ها بازخواست نمی کند. 


#شرح_عکس

#علی_دشتی و #جمال_امامی در سال ۱۳۳۰

@seyedrohollahaminabadi
@oldnewspaper
Forwarded from عکس نگار
✳️ بیماری های انتخاباتی در ایران_ ۲

چنان چه در پست سابق عرض شد #علی_دشتی یادداشتی در مجله #سپید_و_سیاه به تاریخ اسفند ۱۳۳۹ درباره بیماری های انتخاباتی نگاشته بود که این یادداشت در شماره یک فروردین ۱۳۴۰ #خواندنی_ها بازنشر شده بود، الان بخش های دیگری از آن را بازخوانی می کنیم؛

مهندس (خواه مهندس برق باشد یا ساختمان، مكانيك یا جاده و غیره) مخصوصا اگر شرکت مقاطعه کاری داشته باشد احتیاج مبرمی به وکالت مجلس دارد زیرا وکالت مجلس درهای مختلف را بر روی او می گشاید و اگر هم خود ظاهرا دخیل در امور نباشد عنوان وکالت، بازار مقاطعه کاری او را رونقی بسزا می دهد و بهتر می تواند کارهای بزرگ را به طرف خود بکشاند. 

شخصی از راه حلال یا حرام ثروتی گرد کرده است. با آن که می تواند به كمك این حلال مشکلات خود را مردی متشخص جلوه دهد و در اجتماع مورد توجه قرار گیرد (زیرا در ایران امتیازات طبقاتی موجود نیست، شخصی که متمول شد تمام درها به رویش باز می شود و افراد طبقات ممتاز بدون نگرانی و با کمال رغبت آمد و شد با این گونه افراد را استقبال می کنند) ولی چون بلد نیست از ثروت خود به شكل شایسته ای استفاده کند یا طاقت آن را ندارد که از اندوخته خود بکاهد یگانه راه تعین را در وکالت مجلس می پندارد، بنابراین به تکاپو می افتد، پول باد آورده را از این راه بر باد می دهد و انتخابات را به تطمیع ملوث می سازد و ابلهانه خیال می کند همین که بر کرسی پارلمان دست یافت حیثیت و آبرویی خواهد داشت. 

ملاکی در شیراز یا خراسان که از کثرت درآمد دچار تخمه شده است سودای نفوذ معنوی و کسب جاه و جلال دولتی پیدا می کند چون نمی تواند استاندار یا فرماندار شود از طریق مجلس شورای ملی می خواهد استاندار  تراش و فرماندار پرور گردد. 

سودای وکالت مانند بیماری واگیری در تمام طبقات مختلف ساری می شود و از مردمان آرام و معقول یا اشخاص کاسب و سر بزیر، تمناها و تقاضاهایی دیده می شود که در هنگامه انتخابات، انسان عاقل، خویش را در تیمارستانی مشاهده می کند.

به خاطر دارم هنگام انتخابات یکی از دوره های سنا شخصی در روزنامه ها اعلان هایی منتشر می کرد که داروی اگزما را کشف کرده است و بنا بر این خود را مهیای رفتن به مجلس سنا و داوطلب این کار معرفی می کرد...

ادامه دارد

#شرح_عکس

تبلیغات انتخابات پنجمین دوره مجلس

@seyedrohollahaminabadi
@oldnewspaper
مطبوعات قدیمی
✳️ روزنامه فرمان، 23 بهمن 1339 ؛ تحلیل جالب یک روزنامه از انتخابات در دوره ‎#پهلوی ؛ زر و زور و زن سه عامل اساسی در انتخابات! @oldnewspaper‎
✳️ مردم را بیش از این ناراضی نکنید!

#علی_اصغر_امیرانی در سرمقاله شماره ۲۲ بهمن ۱۳۳۹ #خواندنی_ها که در روزنامه فرمان ۲۳ بهمن این سال بازنشر شد نوشت: احساس عدم رضایت اگر مربوط به یک یا دو طبقه از مردم و منحصر به یک یا چند موضوع بود اهمیتی نداشت ناراضی های موقتی و موسمی و طبیعی همه وقت همه جا بوده و هست و خواهد بود زندگی به مراد همه کس هیچ وقت برای هیچ کس مقدور نیست ولی عیب مهم نارضایتی های مردم ما که در عین حال حسن آن هم هست و مانند بسیاری چیزهای دیگر خاص خودمان می باشد و با سایر ملل فرق دارد این است که در این جا مردم در امنیتند و ناراضی هستند مشغولند و ناراضی می باشند حتی طبقه چیزدار و مرفه هم ناراضی هستند تا جایی که بجرات می توان گفت در راس ناراضی ها شخص اعلیحضرت شاه قرار دارند!

نویسنده افزوده است: افراشتن کاخ صد میلیونی برای سنا و شورا جلوی چشم هزارها مردم یک لاقبا و ساکن کاروانسرا ، آن هم از خزانه دولت و با پول خود آن ها به صورت دژی برای پناه دادن ناراضی درست کن ها از کارهایی است که از شاه تا گدا همه حتی خود بانیان از خود راضی آن را ناراضی کرده است.

امیرانی نوشته است: تهیه برنامه برای تثبیت اقتصادی بعد از تفریط آن جلوگیری از تعلیم بی مورد زبان خارجی در مدارس ابتدایی به کودکان به دنبال اعزام بی مورد تر خواهران و برادران کوچک تر آن ها از کودکستان به کشورهای مختلف فرنگ و آشنایی آن ها به تعلیم و تربیت گوناگون و سیاست های رنگارنگ جز درست کردن یک عده والدین ناراضی نسبت به فرهنگ و پدید آوردن نسلی با سیاست و روشی چون روش شتر گاو پلنگ چه سودی دارد؟!

امیرانی افزوده است: به نظر من ایرادی که به این انتخابات وارد است بیشتر به خاطر عدم آزادی آن نیست ، کی انتخابات آزاد بوده که حالا باشد ؟ اگر ایراد و اعتراضی هست به خاطر انتخاب و انتصاب اقبح است و لاغیر . نمی فهمم آن هایی که اختیار بیرون آوردن گوی از گردونه به دستشان سپرده شده چرا بد و بدنامش را بیرون می آورند ؟ خوشنام ها به کنار، مگر گمنام چه عیبی دارد که بدنام را به آن ترجیح می دهید؟ گویا در این انتخابات اشتهار بفسق و بدنام بودن اصل بوده است و باقی فرع!

@oldnewspaper
Forwarded from عکس نگار
✳️ روایت #خواندنی_ها از پذیرایی و استقبال موهن و زننده انگلیسی ها از شاه ایران در سفر به لندن!

مجله خواندنیها؛ ۳۰ مرداد ۱۳۲۷ به نقل از روزنامه «پرورش» می نویسد: «...مسافرت اعلیحضرت به انگلستان چون بنا به دعوت پادشاه انگلیس بود، جنبه رسمی داشته و اعلیحضرت شخصاً برای تماشای المپیک حرکت نکرده بودند و چون این مسافرت رسمیت داشته، باید تشریفات رسمی و کاملی که شایسته یک مملکت مستقل است در پذیرایی از ایشان به عمل آید. متأسفانه طبق اخباری که در قسمتی از منابع انگلیسی منتشر شده، طرز پذیرایی از پادشاه ایران به هیچ‌وجه شایسته شئون رئیس یک مملکت مستقل نبوده است. شخص اعلیحضرت پادشاه انگلستان به استقبال اعلیحضرت پادشاه ایران نرفته و فقط تا درب ورود قصر خود از ایشان استقبال کرده است. چنان‌که روزنامه «تریبون‌دوناسیون» نوشته است نشان ویکتوریا که به شاه ایران داده شده، به نظام حیدرآباد یعنی یک امیر کوچک قسمتی از مستعمره هندوستان نیز داده شده است...

در مدت توقف شاه در لندن طبق عکس‌هایی که سفارت انگلستان در تهران برای بعضی جراید فرستاده و یکی از آنها در اینجا چاپ می‌شود، منتهای بی‌احترامی را نسبت به اعلیحضرت شاه ایران روا داشته‌اند.

در این عکس هنگامی که پادشاه ایران یعنی مهمان پادشاه انگلستان به اتفاق خانواده سلطنتی به یک گاردن‌پارتی می‌روند، پادشاه ایران را در صف سوم حرکت‌کنندگان قرار داده‌اند. یعنی پیشاپیش پادشاه و ملکه انگلستان، و پس از آن ولیعهد انگلستان و مادر پادشاه انگلستان و در صف سوم پادشاه ایران و دختر دوم پادشاه انگلستان حرکت می‌کنند.

اگر بگویند که علت عقب ماندن شاه ایران احترامی است که طبعا باید به خانم‌ها گذاشت و چون ملکه هر مملکت دارای احترامات متشابه پادشاه است، پس چرا پادشاه انگلستان، خود در کنار ملکه و پیشاپیش شاه ایران حرکت می‌کند؟! ...

این عکس که به وسیله انگلیس‌ها برداشته شده و از سفارت انگلستان در تهران با شرح لازم آن فرستاده شده و مخصوصا در پشت عکس قید کرده‌اند «شاه ایران پشت سر ملکه ماری دیده می‌شود!...»، پرده از روی سوء رفتار انگلستان بر می‌دارد و نشان می‌دهد پذیرایی لندن شایسته پادشاه یک مملکت مستقل نبوده است و این اهانت برای ملت ایران غیرقابل تحمل است.

این عکس به هرگونه انتشارات بی‌پایه دولت خاتمه می‌دهد و نشان می‌دهد که «پذیرایی لندن» از چه قرار بوده است. از همه اهانت‌آورتر هنگام حرکت شاه از لندن، «ژنرال لویی مونت باتن» از طرف شاه انگلیس از پادشاه ایران بدرقه کرده است.»

www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
✳️ مناجات مدیر یک مجله با شاه که برای انتشار آن از ساواک اجازه گرفته شد!

#علی_اصغر_امیرانی مدیر مجله #خواندنی_ها یکی از عناصر مطبوعاتی مورد اعتماد #پهلوی بود که شاه و حکومت او هر گاه می خواست جامعه را بسنجد و عیار آن چه در کف خیابان روی می دهد به دست آید به او اجازه می داد که به شدت انتقاد کند و حتی شخص اول مملکت را نیز از دم تیغ قلم خود بگذراند!

یکی از عجیب ترین نوشته های منتشر شده به قلم امیرانی در مجله خواندنی ها مناجات نامه ای است که به تاریخ یک فروردین 1340 منتشر شد ولی نگاهی به اسناد ساواک نشان می دهد که این یادداشت در 27 اسفند 1339 به ساواک ارسال و برای انتشار آن کسب اجازه شده بود.

مرور آن چه در این یادداشت آمده است فارغ از این که برای انتشار آن از ساواک اجازه گرفته شده بود مفید به نظر می رسد و در ادامه بخش هایی از آن را می خوانید؛

#شرح_عکس

ارباب جراید در دیدار با محمدرضا پهلوی؛ از چپ علی‌اصغر امیرانی و آن ‌که در حال تعظیم است سناتور #عباس_مسعودی ، موسس روزنامه اطلاعات

ادامه در پست بعد ...

https://t.iss.one/oldnewspaper/12366

@oldnewspaper
✳️ مناجات مدیر یک مجله با شاه که برای انتشار آن از ساواک اجازه گرفته شد!

#علی_اصغر_امیرانی مدیر مجله #خواندنی_ها یکی از عناصر مطبوعاتی مورد اعتماد #پهلوی بود که شاه و حکومت او هر گاه می خواست جامعه را بسنجد و عیار آن چه در کف خیابان روی می دهد به دست آید به او اجازه می داد که به شدت انتقاد کند و حتی شخص اول مملکت را نیز از دم تیغ قلم خود بگذراند!

یکی از عجیب ترین نوشته های منتشر شده به قلم امیرانی در مجله خواندنی ها مناجات نامه ای است که به تاریخ یک فروردین 1340 منتشر شد ولی نگاهی به اسناد ساواک نشان می دهد که این یادداشت در 27 اسفند 1339 به ساواک ارسال و برای انتشار آن کسب اجازه شده بود.

مرور آن چه در این یادداشت آمده است فارغ از این که برای انتشار آن از ساواک اجازه گرفته شده بود مفید به نظر می رسد و در ادامه بخش هایی از آن را می خوانید؛

‼️ به نظر ناچیز این ناچیز، نخستین چیزی که اعليحضرت شاه با تمام بی نیازیش به آن نیازمند است مخبران و گزارش دهندگانی صدیق و صمیمی است که مطالب و مسائل را «بدون رتوش» به عرض مبارك برسانند نه غلامان جان نثار، که جز «خاطر مبارك آسوده کردن» آن هم به لفظ نظری ندارند.

‼️ جان نثاران لفظی و موسمی یک بار در شهریور ۲۰ و یک بار هم در مرداد ۳۲ امتحان جان نثاری خود را داده اند و خدا آن روزی را نیاورد که دیگر بار نیاز باشد.

‼️ اعلیحضرتا! یکی از مسائلی که برای مردم مدت هاست به صورت معما بلکه مشکلی در آمده و شاید یکی از علل نابسامانی کارها و عدم رضایت عمومی را اساس همین باشد این است که این همه وزیران و وکیلان و سفیران و رئیسان و امیران که از خزانه کرمت پاداش و مقام و مقرري و رتبه و درجه و ماموریت و مدال گرفته و می گیرند قطعا خدمتگزار بوده و پاداش خدمات خود را نسبت به مملكت گرفته اند، از آن جا که در هر کشور و اجتماعی خدمتکار و خیانتکار تواما وجود دارد چرا تاکنون کسی ندیده و نشنیده وزیری را محاکمه کنند و یا امیری را خلع درجه نمایند و یا سفیری را به افتخار محرومیت ابد از خدمات دولتی مفتخر سازند و یا وکیلی را از حقوق اجتماعی محروم دارند؟

‼️ چرا باید کیفر و مجازات در هیئت حاکمه کشوری آنقدر کم و ناچیز باشد که جزئی تغییرات در هیئت حاکمه ولو تغییری طبیعی، در میان مردم طوری تلقی گردد که جامعه آن را به منزله مجازات دانسته يك نوع تسکین و تشفی برای خود فرض کند.

‼️مامورین بدکار و ندانم کار را از کاری برداشتن و دیگر کار گماشتن بقول سعدی «مار و کژدم را از خانه ای دفع کردن و به خا نه همسایه انداختن» است. از وزارت به سفارت و از سفارت به وزارت و از هر دو به سنا و شورا و بالعکس تغییر محل دادن که مجازات نشد؟

‼️ چرا باید مصادر امور در کارها از جمله کار انتخابات طوری عمل کنند که شایعه مزایده گذاشتن پست ها و مناصب حتی مقامات ملی و ساخت و پاخت به نام مقامات مختلف حتی مقامات عاليه به زبانها بیفتد؟

‼️وقتی موضوعی به شياع رسید و همه کس از تاجر بازاری تا بازنشسته لشکری و کارمند اداری به صورت يك كلاغ چهل کلاغ از یکدیگر شنیدند که ناخدای کشتی و پرچمدار آن ها یعنی کسی که قوام و بقای ملك و ملت بسته به وجود اوست عملی می کند که معنی ساده آن دست و پا جمع کردن است خیال می کنند خبری است، دیگر دست و دلشان به کار نمی رود و از خود عکس العملی نشان نمی دهند و کار سرمایه گذاری و آبادی و عمرانی که اکنون بیش از هر موقع دیگر مورد توجه شخص اول مملکت است عقیم می ماند و این درست همان چیزی است که ستون پنجم دشمن خواستار آن می باشد.

‼️اگر یک صدم آنچه در نظر است مادتا و فکرا صرف جشن های 2500 ساله شاهنشاهی ایران و معرفی آن به خارجیان گردد صرف شناساندن پادشاه حاضر به ملتش می شد خدا شاهد است کسی جرأت نمی کرد یک چنین شایعاتی را بازگو کند تا چه رسد به باور کردن آن.

‼️آن چیز که مردم از شاه خود انتظار دارند چیزی است که از دیگر کسان ساخته نیست و آن تعمیم عدالت در اجرای پاداش و کیفر توأم می باشد.

‼️اکثر رجال و مأمورین ما یا شمرند یا [...] ، در صورتی که کشور ما امروز بیش از هر موقع دیگر به حضرت عباس نیازمند است یعنی هم پاک باشد و هم کاربر.

به زودی در جلد یک #روزشمار_پهلوی که به همت #پژوهشکده_تاریخ_معاصر منتشر می شود به آن چه در روزنامه ها و نشریات بهار و تابستان ۱۳۴۰ منتشر شده است دقیق تر خواهم پرداخت.

@oldnewspaper
✳️ خواسته مدیر #خواندنی_ها از مسئولین در سرمقاله 23 بهمن 1339 این مجله؛ مردم را بیش از این ناراضی نکنید/ در این مملکت همه ناراضی هستند و در راس ناراضی ها شخص اعلیحضرت قرار دارند/ ایرادی که به این انتخابات وارد است آزاد نبودن آن نیست که هیچ وقت انتخابات آزاد نبوده، ایراد ما به انتصاب اقبح است/ خوشنام ها به کنار، مگر گمنام چه عیبی دارد که بدنام را به آن ترجیح می دهید؟!


علی اصغر امیرانی در سرمقاله شماره 22 بهمن 1339 #خواندنی_ها نوشت : احساس عدم رضایت اگر مربوط به یک یا دو طبقه از مردم و منحصر به یک یا چند موضوع بود اهمیتی نداشت ناراضی های موقتی و موسمی و طبیعی همه وقت همه جا بوده و هست و خواهد بود زندگی به مراد همه کس هیچ وقت برای هیچ کس مقدور نیست ولی عیب مهم نارضایتی های مردم ما که در عین حال حسن آن هم هست و مانند بسیاری چیزهای دیگر خاص خودمان می باشد و با سایر ملل فرق دارد این است که در این جا مردم در امنیتند و ناراضی هستند مشغولند و ناراضی می باشند حتی طبقه چیزدار و مرفه هم ناراضی هستند تا جایی که به جرات می توان گفت در راس ناراضی ها شخص اعلیحضرت شاه قرار دارند!

افراشتن کاخ صد میلیونی برای سنا و شورا جلوی چشم هزارها مردم یک لاقبا و ساکن کاروانسرا، آن هم از خزانه دولت و با پول خود آن ها به صورت دژی برای پناه دادن ناراضی درست کن ها از کارهایی است که از شاه تا گدا همه حتی خود بانیان از خود راضی آن را ناراضی کرده است.

امیرانی نوشته است : تهیه برنامه برای تثبیت اقتصادی بعد از تفریط آن جلوگیری از تعلیم بی مورد زبان خارجی در مدارس ابتدایی به کودکان به دنبال اعزام بی مورد تر خواهران و برادران کوچک تر آن ها از کودکستان به کشورهای مختلف فرنگ و آشنایی آن ها به تعلیم و تربیت گوناگون و سیاست های رنگارنگ جز درست کردن یک عده والدین ناراضی نسبت به فرهنگ و پدید آوردن نسلی با سیاست و روشی چون روش شتر گاو پلنگ چه سودی دارد؟!

به نظر من ایرادی که به این انتخابات وارد است بیشتر به خاطر عدم آزادی آن نیست، کی انتخابات آزاد بوده که حالا باشد؟ اگر ایراد و اعتراضی هست به خاطر انتخاب و انتصاب اقبح است و لاغیر. نمی فهمم آن هایی که اختیار بیرون آوردن گوی از گردونه به دستشان سپرده شده چرا بد و بدنامش را بیرون می آورند؟ خوشنام ها به کنار ، مگر گمنام چه عیبی دارد که بدنام را به آن ترجیح می دهید؟ گویا در این انتخابات اشتهار به فسق و بدنام بودن اصل بوده است و باقی فرع!

www.arshiveiran.com
@oldnewspaper