کانال وحید احسانی
1.08K subscribers
83 photos
18 videos
26 files
550 links
فعّال فرهنگی-اجتماعی، دکتری توسعه کشاورزی، تولید و فروش روغن حیوانی کرمانشاهی و عسل طبیعی، ارسال برای تمام شهرها

@vahidehsani_vh

ارسال پیام به‌صورت ناشناس:

https://t.iss.one/HidenChat_Bot?start=128610692
Download Telegram
📰 سه پیشنهاد ساده خطاب به رسانه‌های استان
روزنامۀ نقدحال، شمارۀ 785، سه‌شنبه، 11 شهریور 1399، ص. 6
🖋 وحید احسانی

پیشرفت و رواج فنّاوری‌های ارتباطی شرایط جدیدی را بر فضای رسانه‌ای حاکم ساخته‌ و مانند هر چیز جدید دیگری، فرصت‌ها و تهدیدهایی با خود به ارمغان آورده‌است. در این یادداشت کوتاه، برخی مسائل ناشی از انفجار فناوری‌های ارتباطی و سه پیشنهاد ساده برای تبدیل آنها به فرصتْ در معرض نقد اصحاب رسانۀ استان قرار گرفته‌است.

1- برخی مسائل ناشی از انفجار فنّاوری‌های ارتباطی
سیل فناوری‌های ارتباطی و فضای مجازی، امکاناتی فراهم آورده که هر کسی به راحتی می‌تواند رسانه‌هایی برای انتشار محتوا بسازد و رفته‌رفته تعداد مراکز انتشار محتوا (صفحات اینستاگرام، سایت‌ها، وبلاگ‌ها، کانال‌های موجود در انواع پیام‌رسان‌ها و غیره) از جمعیت افراد بیشتر می‌شود (هر نفر چند رسانه). برخی پیامدهای منفی این اتّفاق برای فضای رسانه‌ای به قرار زیرند:

1-1 عدم رعایت حقوق مالکیت معنوی
بسیاری از رسانه‌های غیررسمی فعّال در فضای مجازی، به راحتی حقوق مالکیت معنوی را زیر پا گذشته و ... . نااطمینانی نسبت به رعایت حقوق مالکیت معنوی، انگیزۀ کسانی که می‌خواهند از حوادث خبرساز گزارش‌های دست اوّل تولید کنند را از بین می‌بَرَد، زیرا نگرانند مبادا محتوای تولیدشده توسّط آنها بدون ذکر منبع در فضای رسانه‌ای دست به دست شود.

2-1 جزیره‌ای کار کردن
در عرصۀ رسانه نیز مانند سایر عرصه‌ها (آموزش عالی، فرهنگ و غیره) جوّ «جزیره‌ای کار کردن» حکم فرما شده و تعدّد رسانه‌ها به تشدید این معضل می‌انجامد. هر کسی بدون توجه به سایرین صرفاً ...

3-1 امتناع گفتگو!
تعداد «دهان‌ها» به قدری از تعداد «گوش‌ها» پیشی گرفته که حتّی برای خود مدیران رسانه‌های رسمی نیز این امکان که بخواهند مطالب منتشرشدۀ یکدیگر را بخوانند منتفی است. این در حالی است که ...

2- سه پیشنهاد ساده برای مدیریت مسائل بالا
در عرصۀ رسانه نیز مانند سایر عرصه‌ها مسائل و مشکلات متعدّد و متنوّعی وجود دارد که بسیاری از آنها خارج از کنترل اصحاب رسانه است. با وجود این، برخی مسائل رسانه‌ها در حیطۀ قدرت خود آنها قرار گرفته و بی‌نیاز از حمایت دولت می‌توانند برای حل یا کاستن از آنها اقدام کنند. همان‌طور که هلن کلر (دختر نابینا و ناشنوایی که به یک نویسنده و فعّال اجتماعی تأثیرگذار بدل شد) می‌گوید: «این که خیلی کارها را نمی‌توانیم انجام دهیم، نباید باعث شود همان کارهایی که می‌توانیم انجام بدهیم را هم انجام ندهیم».

1-2 توافق برای حمایت از حقوق مالکیت معنوی
رسانه‌های استان، بی‌نیاز از حمایت دولت و صرفاً با استفاده از همان ابزار رسانه که در اختیار دارند، می‌توانند برای سالم‌سازی فضای رسانه‌ای از حیث رعایت حقوق مالکیت معنوی گام‌های موثّری بردارند. در این راستا، پیشنهاد می‌شود، مدیران رسانه‌های استان (یا لااقل برخی از آنها) گردِ هم آمده و متعهّد شوند که نسبت به هر گونه مصداق «عدم رعایت حقوق مالکیت معنوی محتوا» در محدودۀ استان به صورت هماهنگ واکنش نشان دهند. جزئیات این توافق می‌تواند توسّط خود مدیران رسانه مورد بحث قرار بگیرد.

2-2 پروندۀ مشترک رسانه‌های استان
رسانه‌های استان (یا لااقل برخی از آنها) می‌توانند در کنار مسیری که از قبل دنبال می‌کرده‌اند، برخی موضوعات را نیز به صورت هماهنگ مورد بررسی قرار داده و مثلاً یک ستون از روزنامۀ خود را به آن اختصاص دهند. در این صورت، تمام اصحاب رسانه و اهل قلم در استان می‌دانند که پروندۀ مشترک رسانه‌های استان در ماه آینده مثلاً «پروژۀ منوریل» است و لذا بسیاری به صورت هماهنگ دراین‌باره اندیشیده و محتوا تولید می‌کنند. این باعث می‌شود که ...

3-2 باز نشر محتوای برگزیده از سایر رسانه‌ها
به ویژه در عرصۀ رسانه‌های رسمی، اصرار عجیبی بر انتشار محتوای دست اوّل وجود دارد و «بازنشر مطالب سایر رسانه‌ها» به چیزی شبیه یک «تابو» تبدیل شده‌است. .... پیشنهاد می‌شود، رسانه‌های استان (یا لااقل برخی از آنها) توافق کنند که حجم کوچکی از فضای رسانه‌ای خود (مثلاً یک ستون) را به بازنشر «مطلب برگزیده از سایر رسانه‌های استان» اختصاص دهند.

تحقق پیشنهادهای بالا، افزون بر فواید مستقیمِ پیش‌گفته، می‌تواند موجبات همدلی و هماهنگی بیشتر میان رسانه‌های استان را فراهم آورده و خیر و برکات دیگری نیز به دنبال داشته‌باشد.
به امید یک گام رو به جلو برداشتن، به امید فردایی بهتر، به امید ایرانی آباد.

با سپاس از دکتر سیّدامیرحسین بنی‌اشراف که نسخۀ اوّلیۀ یادداشت را مطالعه و راهنمایی‌های ارزشمندی مطرح فرمودند.

متن کامل یادداشت را می‌توانید از طریق سایت روزنامۀ نقدحال (پیوند زیر) مطالعه بفرمایید👇
سه پیشنهاد ساده خطاب به رسانه‌های استان

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
⁉️ بالاخره «شهر» یا «کارگاه بزرگ عمرانی»؟!
🖋 وحید احسانی
📰 منتشر شده در «نامۀ فرهنگ رازی» (نشریۀ تحلیلی-فرهنگی دانشگاه رازی)

روز ۲۴ شهریور ماه سال جاری، استاندار محترم کرمانشاه در حاشیه بازدید از پروژه‌های شهری در جمع خبرنگاران گفت: «کرمانشاه به یک کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل شده‌است».

آیا این جمله حاویِ «تعریف و تمجید» است یا حاکی از «اعتراض و گلایه»؟! آیا این که یک «شهر» به یک «کارگاه بزرگ عمرانی» تبدیل شود، اتّفاقِ خوب، مسرّت‌بخش و قابل تقدیری است یا اتّفاقی بد، تأسّف‌بار و قابل اعتراض؟! اصولاً «شهر» چیست و چه نسبتی با «کارگاه عمرانی» دارد؟! آیا مفهوم «شهر» بیشتر با مفهوم «کارگاه عمرانی» قرابت دارد یا با مفهوم «خانه»؟! آیا هیچ کس (شامل مسئولان شهر و استان) دوست دارد «خانه‌اش» به یک «کارگاه عمرانی» تبدیل شود؟!

تغییرات کرمانشاه طی چند دهه اخیر، نِمود، بُروز و تجلّیِ بیرونیِ «طرز فکر» حاکم بر مدیریت استان بوده‌است. بنابراین، با بررسی تغییراتی که طی این مدّت در کرمانشاه اعمال شده‌ و مقایسه بودجه‌هایی که در عرصه‌های مختلف هزینه شده‌است می‌توان فهمید که مدیران استان نسبت به «شهر» و «مسائل آن» در مجموع چه نگرش و درکی داشته‌اند. اگر چه طی این سال‌ها در زمینه فضای سبز، زیباسازی شهر و امثال آن نیز اتّفاقات مثبتی رخ داده، امّا عمده تغییراتی که در شهر ایجاد شده و عمده بودجه‌هایی که صرف شده مربوط به پروژه‌های «فیزیکی-عمرانی» بوده‌است.

آشکارا، در طرز فکر و رویکرد مدیریت استان (و البته کل کشور) نگاه «فیزیکی-مکانیکی-عمرانی» حاکم است. غفلت از جنبه انسانی-اجتماعیِ امور موجب می‌شود همان پروژه‌های فیزیکی-عمرانی هم کارکرد شایسته‌وبایسته خود را نداشته باشند و نهایتاً «حال شهروندان را بهتر نکنند». همان طور که دکتر محمّد فاضلی (جامعه‌شناس، عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی) تذکّر می‌دهد:

«ادامه این مسیرِ کلنگ‌اندیشی، بتن-محوری و آچار‌به‌دستی، یعنی ماشین‌ها، موبایل‌ها و وسایل زندگی بهتر می‌شوند امّا ناراضی‌تر شده و احساس می‌کنیم سخت گیر افتاده‌ایم، کاری پیش نمی‌رود» و نیز «ما به جای سفت توسعه رسیده‌ایم؛ مرحله‌ای که باید کار «نرمِ سخت» کرد. اندیشه‌های نو (عمدتاً از جنس فلسفه، سیاست، علوم اجتماعی، مدیریت و …)، مهارت‌های جدید (از جنس گفت‌وگو، مذاکره و هماهنگی و قابلیت‌سازی)، جلب مشارکت و … می‌خواهیم» [۱].

آیا نمی‌شد به جای فکر کردن به «تعریض خیابان مرکزی شهر به قیمت تخریب بافت سنّتی آن» به سنگ‌فرش کردن آن، مسدود کردنش بر عبور و مرور خودروها و حفظ و بازسازی بافت هویتی آن و نیز به «جا به جا کردن محل تجمّع پزشکان از مرکز به حاشیه شهر و در ساختمان‌هایی با امکانات و دسترسی استاندار» فکر کرد؟! آیا نمی‌شد آن هزینه‌ای که صرف پوشاندن روان‌آب‌های سطح شهر شده‌است را صَرف جدا کردن مسیر فاضلاب و ایجاد یک پارک در امتداد مسیر آن روان‌آب‌ها کرد؟! آیا نمی‌شد به جای هدر دادن صدها میلیارد در پروژه مُضحِکِ «منورریل-قطارشهری-مترو!»، در خیابان‌های اصلی شهر مسیرهای مناسب و ایمن برای دوچرخه ایجاد و دوچرخه‌هایی تهیه کرد که «شهروندان» بتوانند آنها را از ایستگاه‌های مخصوصی تحویل گرفته و در سایر ایستگاه‌های مربوط تحویل دهند؟! آیا نمی‌شود به جای افتخار کردن به پروژه‌هایی که در غیاب مشارکت مردم تصویب و اجرا می‌شوند، به «نهادینه کردن سازوکاری برای افزایش سطح مشارکت مردم در تصمیم‌گیری‌های ناظر بر محل زندگی‌شان» افتخار کرد؟!

با سپاس از دوست گرامی، آقای جبرئیل محمودی که یادداشت ایشان درباره همین موضوع نگارنده را نیز به فکر انداخت که در این رابطه متنی نگاشته و در معرض نقد سایرین قرار دهم و با تشکر از دکتر طهماسب علیپوریانی که با راهنمایی‌های ارزشمند خود به بهبود این متن کمک شایانی کردند.

به امید اصلاحِ نگرش «فیزیکی-مکانیکی» به شهر و شهروندان؛
به امید فردایی بهتر؛
به امید ایرانی آباد؛

پانویس‌ها:
[۱] در یادداشتی با عنوان «هسته سخت توسعه» منتشر شده در «دغدغه ایران» (کانال تلگرامی دکتر محمّد فاضلی).

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
🔶 روز ۲۴ شهریور ماه سال جاری، استاندار محترم کرمانشاه در حاشیه بازدید از پروژه‌های شهری در جمع خبرنگاران گفت: «کرمانشاه به یک کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل شده‌است».

آیا این جمله حاویِ «تعریف و تمجید» است یا حاکی از «اعتراض و گلایه»؟! آیا این که یک «شهر» به یک «کارگاه بزرگ عمرانی» تبدیل شود، اتّفاقِ خوب، مسرّت‌بخش و قابل تقدیری است یا اتّفاقی بد، تأسّف‌بار و قابل اعتراض؟! اصولاً «شهر» چیست و چه نسبتی با «کارگاه عمرانی» دارد؟! آیا مفهوم «شهر» بیشتر با مفهوم «کارگاه عمرانی» قرابت دارد یا با مفهوم «خانه»؟! آیا هیچ کس (شامل مسئولان شهر و استان) دوست دارد «خانه‌اش» به یک «کارگاه عمرانی» تبدیل شود؟!

مطالعه مطلب 👇
https://farhang.razi.ac.ir/2399
___
نامه فرهنگ رازی- پایگاه تحلیلی فرهنگی دانشگاه رازی
@namehyefarhang
‼️ حکایت یک جملۀ تقلیدی!

چند روز پیش به بهانۀ جملۀ اخیر استاندار کرمانشاه که گفته بود «کرمانشاه به یک کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل شده‌است» یادداشت انتقادی‌ای نوشتم که در نامۀ فرهنگ رازی (نشریۀ تحلیلی-فرهنگی دانشگاه رازی) منتشر شد. حرف اصلی یادداشت نقد دیدگاه و رویکردی بود که در آن از جنبۀ «انسانی-اجتماعی امور» غفلت شده و عمدۀ توان و بودجه‌ها بر جنبۀ «فیزیکی-مکانیکی-عمرانی مسائل» متمرکز می‌شود.

در رابطه با این جمله، به صورت اتّفاقی به نکتۀ جالب و قابل تأمّلی برخورد کردم که حیف دیدم با سایرین در میان نگذارم. برای این که طنز تلخ موجود در این عبارت را متوجه شوید کافیست عبارت «کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل شده است» را در اینترنت جستجو کنید. نتیجه به قرار زیر است:

خراسان رضوی به کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل شده است (معاون امور استانداری خراسان رضوی، 03/11/1387)
اراک کارگاه بزرگ عمرانی می شود (شهردار اراک، 18/01/1390)
اهواز به یک کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل شده است (شهردار اهواز، 12/05/1393)
استاندار اردبیل: بیله‌سوار، پارس‌آباد و گرمی به کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل می‌شوند (27/09/1393)
یزد به کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل می شود (شهردار یزد، 29/02/1397)
شهر ایلام هم اکنون به عنوان «کارگاه بزرگ عمرانی» تبدیل شده است (شهردار ایلام، 16/12/1397)
به عمل کار برآید، البرز به یک کارگاه بزرگ عمرانی و اقتصادی تبدیل شده است (پایگاه اطلاع رسانی استانداری البرز، 13/04/1398)
فرماندار: زاهدان به یک کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل شده است (فرماندار زاهدان، 10/09/1398)
تبدیل پاکدشت به کارگاه بزرگ عمرانی (شهردار پاکدشت، 08/11/1398)
خاش به یک کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل شده است (فرماندار خاش، 12/09/1398)
تبدیل شدن لنده به کارگاه های بزرگ عمرانی (فرماندار شهرستان لنده، 18/11/1398)
شهر چالوس به یک کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل شد (شهردار چالوس، 10/12/1398)
همدان به یک کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل شده است (استاندار همدان، 12/12/1398)
استان سمنان به کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل‌شده است (معاون هماهنگی امور عمرانی استاندار سمنان، 05/05/1399)
رئیس شورای شهر اصفهان مطرح کرد: شهر اصفهان درحال حاضر یک کارگاه بزرگ عمرانی است (15/05/1399)
کرمانشاه به یک کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل شده است (استاندار کرمانشاه، 24/06/1399)
به همین ترتیب در مورد تبریز، خراسان جنوبی، لواسان و موارد متعدد دیگر

ممکن است برخی هم‌استانی‌هایی که مطالب را خیلی سطحی دیده و صرفاً می‌خواهند از هر خبری چیزی برای «نق زدن» بیرون بکشند توجه‌شان بیشتر به این جلب شود که «چرا استاندار کرمانشاه نسبت به مسئولان شهرها و استان‌های دیگر این قدر دیر این جمله را گفته است؟» یا «چرا شهر ما دیرتر از شهرهای دیگر به یک کارگاه بزرگ عمرانی تبدیل شده‌است؟»، امّا برای نگارنده مهم این است که اوّلاً، «اصولاً تبدیل کردن یک شهر به یک کارگاه بزرگ عمرانی اتّفاق مطلوبی نیست که بخواهیم به آن افتخار کنیم» (این مسئله را در یادداشت کوتاهی با عنوان «بالاخره شهر یا کارگاه بزرگ عمرانی؟!» توضیح داده‌ام)، ثانیاً، مسئولان ما چقدر تقلیدی و کلیشه‌ای سخن می‌گویند که حاکی از آن است که متأسفانه بیشتر آنها از خودشان ایده و اندیشه‌ای ندارند و ثالثاً، تکرار این عبارت کلیشه‌ای و منحرف توسّط مسئولان استانی، نشان‌دهندۀ دیدگاه و رویکرد کلّی حاکم بر مدیریت کلان کشور است که در آن جای چندانی برای جنبۀ «انسانی-اجتماعی شهر و جامعه» (گفتگو، فرهنگ، مهارت‌های زندگی، توانمندسازی، ظرفیت‌سازی، نهادسازی، جامعۀ مدنی، مشارکت و غیره) وجود ندارد.

حتماً در کلام مسئولان کشور جمله‌های تقلیدی متعدّد دیگری نیز یافت می‌شود که تحلیل محتوای آنها می‌تواند موضوع مناسبی برای دانشجویان رشته‌های مرتبط با این موضوع باشد.

به امید اصلاح دیدگاه مسئولان کشور و اولویت قائل شدن آنها برای «جنبۀ انسانی-اجتماعی امور»،
به امید فردایی بهتر،
به امید ایرانی آباد،

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
تعریف حکومت از پائین

به نظرم، زنده‌یاد مهندس مهدی بازرگان، یکی از بزرگ‌ترین اندیشمندان معاصر بوده که تحوّلات اجتماعی و راه اصلاح جامعۀ ایران را خیلی خوب فهمیده و شرح داده‌است، امّا متأسفانه آثارش را آنگونه که شایسته و بایسته است مطالعه نکرده‌ایم. جالب آنکه مخاطب بیشتر آثار ایشان خود ما مردم هستیم و راه و روشی که ایشان برای اصلاح جامعه ارائه می‌کنند از درون خود ما شروع می‌شود.

نام یکی از یادداشت‌های ایشان «تعریف حکومت از پائین» است. این اثر دست‌نوشته‌ای از بازرگان است که در تیر ماه 1335 نوشته‌شده و در اختیار دکتر احمد صدر حاج سیّدجوادی قرار داشته‌است. این اثر برای اوّلین بار (با حذفیات اندک) در سال 1386 در روزنامۀ شرق (شمارۀ 864، دوّم خرداد ماه) منتشر شد. سپس در اختیار بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان قرار گرفته و در کتاب «مجموعه آثار مهندس بازرگان» در دسترس عموم قرار گرفت. از تمام هم‌وطنانم درخواست دارم اندکی وقت گذاشته و این اثر –که گویی برای همین الان ما نوشته شده‌است- را مطالعه بفرمایند. حجم این مقاله 10 صفحه است (فایل مربوطه 16 صفحه است امّا در میان آن برخی صفحات سفید اضافی قرار گرفته‌اند).

منبع: کانال بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
نگرانی‌ها دربارۀ «تله‌کابین طاق‌بستان» و یک پیشنهاد ساده
🖋 وحید احسانی
📰 روزنامۀ نقدحال، شمارۀ 791، سه‌شنبه 1 مهر 1399، ص. 5


1- خطاب به مسئولان استان

از دیدِ نگارنده، به عنوان یک شهروند کرمانشاهی، پروژۀ «تله‌کابین طاق‌بستان» دلخوشی‌ها و نگرانی‌هایی با خود به همراه دارد. از یک سو، می‌تواند نویدبخش ارتقاء جایگاه کرمانشاه از حیث گردشگری، افزایش تعداد گردشگران و فواید ناشی از آن باشد و از سوی دیگر، ایجاد مانع در ثبت جهانی طاق‌بستان، تخریب محیط زیست دشت کاهو، ترافیک و غیره. این نگرانی به ویژه با توجه به مخالفت‌هایی که توسّط برخی فعّالان مستقل عرصۀ میراث فرهنگی و محیط زیست ابراز می‌شود تشدید می‌گردد [1].

مسئولان محترم شهر و استان، مطمئنم با توجه به چندصد میلیارد تومان سرمایه‌ای که در قالب ستون‌های بلااستفاده در بلوار اصلی شهر در برابر چشمانمان قد علم کرده‌اند (پروژۀ مضحکِ منوریل-قطار شهری-مترو!) [2] به ما کرمانشاهیان حق می‌دهید که نسبت به پروژه‌های عمرانی بزرگ مقیاسی که اجرا می‌شوند نگرانی‌هایی داشته‌باشیم.

پیشنهاد و درخواستم این است که با توجه به اهمّیت موضوع، بودجۀ قابل توجّهی که قرار است صرف آن شود و امکان وخیم بودن پیامدهای احتمالی آن، در راستای شفّاف‌سازی، تنویر افکار عمومی و بر طرف شدن نگرانی‌ها در یک برنامۀ زندۀ تلویزیونی با مخالفان و منتقدان اصلی پروژۀ تله‌کابین به گفتگو بنشینید. مسلّماً پخش چنین گفتگوی زنده‌ای موجب افزایش اعتماد کرمانشاهیان به مسئولان استان و شبکۀ زاگرس خواهد شد.

2- خطاب به مسئولان دانشگاه رازی

آقای امید قادری (مدیر کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان) طی مصاحبه‌ای که با خبرگزای ایسنا داشته‌اند و در تاریخ 03/04/1399 منتشر شده‌است بیان می‌کنند:

«در نامه‌ای به دانشگاه رازی به عنوان دانشگاه مادر استان درخواست کرده‌ایم تا فعالان عرصه‌های گردشگری، اقتصادی، شهرسازی و باستان‌شناسی و تاریخ از همه زوایا به این قضیه [پروژۀ تله‌کابین طاق‌بستان] نگاه کنند، کار سبک سنگین شود و نظر خود را اعلام کنند» [3].

یکی از گلایه‌های همیشگی دانشگاهیان این بوده که سازمان‌های اجرایی با آنها مشورت نکرده و به توصیه‌هایشان توجه نمی‌کنند. لااقل در این یک مورد خاص که اتّفاقاً مسئلۀ بسیار مهمّی هم هست، مدیر یک دستگاه اجرایی به صورت رسمی از شما درخواست کمک علمی کرده‌است.

از سوی دیگر، اخیراً بحث «مسئولیت اجتماعی دانشگاه» به یکی از کلیدواژه‌های مسئولان آموزش عالی کشور (چه در سطح وزارتخانه و چه در دانشگاه‌ها) تبدیل شده‌است. به نظرم، نوع مواجهه و مداخلۀ دانشگاه رازی با این موضوع مهم می‌تواند معیار خوبی باشد که نشان دهد این دانشگاه و اعضای هیأت علمی آن در عمل (و نه در مقام حرف و ادّعا) چقدر برای مسئولیت‌ اجتماعی خود ارزش قائل هستند.

پانویس‌ها:

[1] به عنوان نمونه نگاه کنید به «چرا با تله‌کابین طاق‌بستان بایست مخالفت کنیم؟!» (مصاحبۀ فراتاب با آقای جمال کریمی، دانشجوی دکتری گردشگری و فعال فرهنگی-زیست محیطی) و «تله‌کابین به طاق‌بستان رسید/ مخالفت فعالان میراث فرهنگی و صدور مجوز توسط مدیران استانی» (اسکان نیوز، شامل تصویر نامۀ جمعی از مخالفان این پروژه به مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان).

[2] در مورد هزینه‌هایی که تا کنون صرف پروژۀ «منوریل-قطارشهری-مترو» گردیده مطالب مختلفی مطرح شده‌است. به عنوان نمونه، سیّد احسان احسانی (نایب رئیس شورای اسلامی شهر کرمانشاه) در بهمن ماه سال 1398 بیان می‌کند: «تاکنون ۲۰۰ میلیارد تومان برای این قطار شهری هزینه شده که ۱۹ میلیارد تومان مشاور پروژه دریافت کرده است اما هنوز تصویر روشنی برای ادامه کار نداریم!» (قدس آنلاین).

[3] تله‌کابین؛ خوشبختی یا زخمی بر طاق‌بستان؟، تارنمای خبرگزاری ایسنا.

🙏 چنانچه کرمانشاه و طاق‌بستان برایتان مهم است، لطفاً بازنشر دهید 🙏

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
.
برای آن امیر ترانه

دیروز استاد ارجمند دکتر عبدالحسین ساسان پیام دادند که «نمی‌خواهی چیزی درباره پرواز استاد شجریان بنویسی؟». نشستم و خواستم درباره ارزش نمادین استاد چیزی بنویسم و به عنوان نویسنده کتاب در حال انتشار «سرمایه نمادین و توسعه» ادعا کنم که اگر حاکمان ما حواسشان می‌بود ارزش نمادین استاد شجریان، به عنوان یک سرمایه نمادین ملی، نه تنها برای نسل‌های آینده، حتی امروز هم می‌توانست بیش از ارزش نمادین برخی از آثار تاریخی ایران باشد (استدلالش را در کتاب آورده‌ام)؛ اما دریغ که خودخوابزدگان را نمی‌شود بیدار کرد. آنان که هویت‌شان به نفرت‌پراکنی بر علیه غرب است اگر می‌دانستند، می‌دانستند که چگونه با تکریم شجریان‌ها می‌توان موج غربگرایی را در جوانان مهار کرد.

راستش دیروز هرچه به خود پیچیدم حوصله نوشتن نیافتم. دیشب اما نیمه شب خوابم نبرد. نشستم و این چند بیت پراکنده را نوشتم. بزرگ بود و ما هم در قلب خویش بزرگش‌ می‌داریم تا زودا که وقت آن فرا رسد که نسل‌های آینده حق او را بگزارند.

محسن رنانی

متن شعر را در اسلاید بالا بخوانید. 👆👆👆

و فایل word شعر را از لینک زیر بردارید: 👇👇
www.renani.net

@Renani_Mohsen
🔹 دانشگاه‌های ما «بی‌گفتگو» صاحب «برنامۀ راهبردی» شده‌اند!

«گفتگو» پیش‌نیاز گریزناپذیر بسیاری از امور است. البته این مهم در جامعۀ ما چندان مورد توجه نبوده و تلاش شده‌است بدون صَرفِ وقت و انرژی برای گفتگو، به مراحل بعدی «پَرِش» صورت گیرد. در یادداشت حاضر با تأکید بر محیط‌های دانشگاهی و مفهوم «برنامۀ راهبردی»، نشان داده شده‌است که دل‌خوش‌کردن به نتایج نمایشی حاصل از این پَرِش، خودفریبی است و اگر واقعاً می‌خواهیم برای اصلاح و توسعۀ دانشگاه‌ها (و جامعه) گامی موثّر (و نه نمایشی) برداریم، باید وقت و انرژی زیادی را به گفتگو اختصاص دهیم.

۱- هیچ یک از دانشگاه‌های ما برنامۀ راهبردی ندارند!

می‌گویید: «دانشگاه ما برنامۀ راهبردی دارد»؟، با خود فکر می‌کنید که: «اتّفاقاً دانشگاه ما چند وقت پیش برنامۀ راهبردی تدوین شده‌اش را برای تمام اعضای هیأت علمی ارسال کرد تا پیش از تصویب، نظراتشان را مطرح کنند»؟، اطّلاع دارید که «خیلی دانشگاه‌های دیگر هم برنامۀ راهبردی خودشان را تدوین و تصویب کرده‌اند و از طریق سایت‌شان هم قابل دسترسی است»؟، اشتباه می‌کنید. هیچ یک از دانشگاه‌های ایران برنامۀ راهبردی ندارند؛ در ادامه توضیح داده‌ام که در شرایط فعلی، دانشگاه‌های ما اصولاً نمی‌توانند برنامۀ راهبردی داشته‌باشند.

۲- نوآوری‌های دنیای مدرن و استلزامات آنها

تقریباً همه متوجه این مسئله هستیم که «نوآوری‌های سخت‌افزاری عالم مدرن» نیازمند شرایط و استلزمات خاصّی هستند. مثلاً، اگر کشوری بخواهد از «اتومبیل» بهرۀ مناسبی ببرد، باید پیش از وارد کردن، مونتاژ یا تولید اتومبیل (یا لااقل به موازات آن)، سیستم جادّه‌ای مناسب، تابلوگذاری مناسب، سیستم اورژانس مناسب، سیستم پلیس مناسب، سیستم آموزشی مناسب برای ایجاد و ارتقاء فرهنگ رانندگی، سیستم تأمین و توزیع سوخت مناسب و ده‌ها لازمۀ دیگر را نیز ایجاد کند، در غیر این صورت، آن فناوری‌ای که در محیط مناسب خودش کارکرد مثبتی داشته‌است، به بلای جان تبدیل خواهد شد.

اگر چه در مورد همان «فناوری‌های سخت و عینی» هم در عمل، اصلِ «فراهم آوردن شرایط لازم» را رعایت نکرده‌ایم و چوبش را خورده‌ایم، امّا به هر حال، از حیث نظری متوجه این مسئله هستیم که کارکرد مناسب هر «فناوری‌ سخت‌افزاری و عینی»، مستلزم تحقق برخی پیش‌نیازها و شرایط خاص است. در مقابل، در مورد «نوآوری‌های نرم‌افزاری و مفهومی دنیای مدرن»، حتّی از حیث نظری هم عموماً متوجه این مهم نیستیم که این نرم‌افزارهای انتزاعی و مفاهیم مدرن نیز نیازمند شرایط و استلزامات خاصی هستند که اگر بر قرار نباشند، کارآمد نخواهند بود (با این فرض که امکان تحقق داشته‌باشند).

۳- برخی استلزامات برنامۀ راهبردی

«برنامۀ راهبردی» یکی از نوآوری‌ها و نرم‌افزارهای بنیادین برآمده از دنیای مدرن است. برای این که سازمانی بتواند برنامۀ راهبردی داشته‌باشد، نیاز است در آن سازمان حداقلی از «تفاهم»، «اعتماد»، «همدلی» و «توافق» (دربارۀ منافع سازمانی یا منافع مشترک افراد) وجود داشته‌باشد، در غیر این صورت، نه این که برنامۀ راهبردی‌ای که تحت چنین شرایطی تدوین و تصویب می‌شود فقط «ناکارآمد» یا «بدکارکرد» باشد، بلکه در چنین شرایطی اصولاً برنامۀ راهبردی «امکان وجود و تحقق» ندارد. ... (جهت مطالعۀ ادامۀ یادداشت لطفا به پیوند انتهایی متن مراجعه کنید).

در ادامۀ یادداشت می‌خوانید:

۴- نقش سیاست‌گذاران و مدیران مهندس و پزشک
۵- چه باید کرد؟
۶- حرکت خوب معاونت فرهنگی دانشگاه رازی

متن کامل یادداشت 2220 کلمه و زمان تقریبی مطالعۀ آن 11 دقیقه است. ادامۀ یادداشت را می‌توانید از طریق پیوند (لینک) زیر مطالعه بفرمایید 👇

دانشگاه‌های ما «بی‌گفتگو» صاحب «برنامۀ راهبردی» شده‌اند!

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
انسان «نقطۀ شروع» است!

برخی حُکما و اندیشمندان، «انسان» را در قالب یک جمله تعریف کرده‌اند. مثلاً ارسطو می‌گوید: «انسان حیوان ناطق است».

اگر بخواهم جسارت کرده و بر اساس عقل، سواد و مطالعات محدود خودم، اصلی‌ترین تمایز انسان با سایر موجودات عالَم هستی را به مختصرترین شکل ممکن خطاب به هم‌وطنانم بیان کنم، می‌گویم:

«انسان موجودی است که می‌تواند نقطۀ شروع تغییرات باشد».

هر تغییری که در عالم رخ می‌دهد، وابسته به تغییر پیشین دیگری بوده که آن را موجب شده‌است، تنها استثناء موجود، تغییراتی است که از «ارادۀ انسان» آغاز می‌شوند. اصلاً معنای «اراده» دقیقاً همین است. «اراده» و «تصمیم»ی که محصولِ صِرفِ شرایط و تغییرات پیشینی‌اش باشد دیگر اراده نیست. این ادّعا به معنای «انکار تأثیرپذیری انسان‌ها از اتّفاقات پیشین و محیط پیرامونی» نیست، بلکه به معنای آن است که اگر اراده، «اراده» است، به هر حال، بخشی از آن باید مستقل از اتّفاقات پیشینی و شرایط محیطی باشد.

بله، برخی معتقدند تصمیم‌گیری و ارادۀ انسان چیزی بیش از «توهّم اراده و توهّم تصمیم‌گیری» نیست (مثلاً یووال نوح هراری در کتاب «انسان خداگونه»)، امّا نگارنده اعتقاد دارم هر انسانی همواره این ظرفیت را دارد که خودش واقعاً «انتخاب کند و تصمیم بگیرد». البته در عمل و بر اساس آنچه تا کنون دیده و تجربه شده‌است، بیشتر انسان‌ها یا هیچ‌وقت این ظرفیت خود را بالفعل نمی‌کنند (تا آخر عمر مثل سایر موجودات زندگی می‌کنند) یا این ساحت وجودیِ بنیادینِ خود را خیلی کم و ضعیف فعّال می‌کنند، امّا از دید نگارنده، این مسئله هم بیش از هر چیز دیگری (شامل شرایط محیطی)، حاصل انتخاب و تصمیم خودشان بوده‌است.

چنانچه زندگی انسان‌های بزرگ و تاریخ‌ساز و نیز کسانی که از اوج محرومیت به قلّه‌های موفقیت و مفیدبودن نائل شده‌اند را بر اساس دو دیدگاه بالا تفسیر کرده و این دو تفسیر متفاوت را با هم مقایسه کنیم، اختلاف بنیادین موجود در این دو دیدگاه خیلی خوب نمایان می‌شود: آیا اشخاصی مانند گاندی، ماندلا، آلبرت شوایتزر، مادر ترزا، سقراط، پیامبران الهی، اولیای دین، مولوی، فردوسی، حافظ، سعدی، نظامی، هلن‌کلر، نیک‌ووی‌آچیچ، محمّدرضا شجریان و غیره، بیشتر «محصول شرایط پیشینی و محیطی» بوده‌اند یا «محصولِ عزم، اراده، انتخاب، یادگیری، تلاش، صبر و استقامت خودشان»؟

به عنوان مثال، آیا چنین است که «اگر هر کس دیگری هم (شامل من و شما) درست در موقعیت گاندی قرار می‌گرفت، دقیقاً همین گاندی و به همین اندازه بزرگوار، تأثیرگذار و تاریخ‌ساز می‌شد» یا بالعکس، «هر کس دیگری هم اگر مانند گاندی، عزم، اراده، پشتکار و استقامت به خرج دهد و به یادگیری و آگاهی‌افزایی بپردازد، به انسانی بزرگ، تأثیرگذار و تاریخ‌ساز تبدیل خواهدشد»؟ ... (جهت مطالعۀ ادامۀ یادداشت لطفا به پیوند انتهایی متن مراجعه کنید).

در ادامۀ یادداشت می‌خوانید:

🔹 «اراده» و «عقب‌ماندگی ما»
🔹 «دموکراسی» و «خود را نقطۀ شروع دیدن»
🔹 «نقش و مسئولیت مردم» در قرآن

متن کامل یادداشت 1090 کلمه و زمان تقریبی مطالعۀ آن 5 دقیقه است. ادامۀ یادداشت را می‌توانید از طریق پیوند (لینک) زیر مطالعه بفرمایید 👇
انسان «نقطۀ شروع» است!

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
👍1
جامعۀ مدنی: «نقطۀ شروع» یا «خط پایان»؟!

خوشبختانه، با گذشت زمان، بخش فزاینده‌ای از مردم متوجه می‌شوند که «یک کلمه»ای [1] که از طریق آن باید درمان جامعه را جستجو کنیم، «جامعۀ مدنی» است. پرسش اینجاست که جامعۀ مدنی چگونه شکل گرفته و تقویت می‌شود؟

از دید بیشتر ایرانیان، وجود جامعۀ مدنی قوی مستلزم وجود «مردمانی آگاه و توانمند»، «آگاهی و توانمندی مردم» مستلزم وجود «نظام آموزشی کارآمد» و «شرایط اقتصادی مناسب» و وجود این دو نیز نیازمند وجود «نظام سیاسی مردم-مدار و پاسخگو» است.

هر گاه از «جامعۀ مدنی» صحبت می‌شود، بیشتر ما بر اساس مدل فرایندی نمایش‌داده‌شده در شکل اوّل به مسئله نگاه می‌کنیم (برای مشاهدۀ تصاویر به نمای INSTANT VIEW مراجعه کنید)، امّا اگر چنین باشد، پس دیگر به جامعۀ مدنی چه نیازی داریم؟! یعنی اگر نظام سیاسیْ مردم-مدار و پاسخگو بوده، این نظام سیاسیِ مطلوب، شرایط اقتصادی مناسب و نظام آموزشی کارآمدی ایجاد کرده‌باشد و به تَبَع این دو، مردم نیز آگاه و توانمند شده‌باشند، جامعۀ مدنی قرار است به چه کار ما بیاید که بودونبود یا قوّت‌وضعفش برایمان اهمّیتی داشته‌باشد؟!

آن «جامعۀ مدنی» مورد نظر عموم ما ایرانیان -که آخرین مرحلۀ مدل فرایندی بالاست- یک چیز صرفاً تشریفاتی است. در مقابل این دیدگاه رایج، دیدگاه مهجوری هم وجود دارد که معتقد است «تلاش مستقیم برای برساختن و تقویت جامعۀ مدنی» خودش «نقطۀ شروع» است، بدین معنی که پرداختن به آن نیازمند هیچ پیش‌نیاز یا مقدماتی نیست.

مطابق دیدگاه اخیر، ما باید با تلاشِ ابتدا‌به‌ساکن در راستای ایجاد و تقویت جامعۀ مدنی، رویه‌های غلط و مضر حاکم بر عرصه‌های مختلف جامعه (سیاسی، اقتصادی، آموزشی، فرهنگی و غیره) را به عقب حول بدهیم، نه این که منتظر بمانیم برای تشریف‌فرمایی ما (حرکت و تلاش‌کردن ما برای اصلاح جامعه از طریق ایجاد و تقویت جامعۀ مدنی) فرش قرمز پهن شده و شرایط مناسب فراهم آید (شکل دوّم).

با پذیرش این مهم، احتمالاً با پرسش‌های زیر مواجه می‌شویم:

آیا انتظار می‌رود که تمام مردم به‌اتّفاق و هم‌زمان برای ایجاد و تقویت جامعۀ مدنی به حرکت درآیند و در تحقق این هدف به یک اندازه تأثیرگذار باشند؟
وقتی هنوز در سایرین برای ایجاد و تقویت جامعۀ مدنی عزمی دیده نمی‌شود، من و شما چه نقشی داریم و چه کار می‌توانیم (و باید) بکنیم؟

در یادداشت کوتاه بعدی به پرسش‌های بالا پرداخته‌ام و اگر عمری باقی بود، به امید خدا طی روزهای آتی آن را منتشر خواهم کرد.

به امید سربرآوردن و رشد و گسترش جوانه‌های کوچکِ باغِ جامعۀ‌مدنی از بستر جامعه؛
به امید فردایی بهتر؛
به امید ایرانی آباد.

پانویس‌:
[1] اشاره به کتاب «یک کلمه» اثر میرزا یوسف‌خان تبریزی (یوسف مستشارالدوله) که چاپ اوّل آن در سال 1249 شمسی منتشر گردید. در آن سال‌های سخت و تحت فشارهای یک استبدادِ لُخم، میرزا یوسف‌خان «قانون» را به عنوان «یک کلمه»ای که نسخۀ شفابخش دردهای جامعه است معرّفی کرد، امّا «مَحَک تجربه» نشان داد که «قانون» (و بسیاری دیگر از ظواهر دموکراسی) برای سازگار شدن با رویه‌های استبدادی و اندک‌سالارانه، استعداد عجیبی دارند.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
«هستۀ اوّلیۀ جامعۀ مدنی» و «نقش ما»

شکل‌گیری و تقویت جامعۀ مدنی یک فرایند بوده و نیروی پیش‌برندۀ آن برآمده از بطن جامعه است (نه از جانب حکومت و نه در قالب یک نگرش قهرمان‌گرایانه از جانب نخبگان مشهور). البته، طبیعتاً از حیث تلاش برای ایجاد و تقویت جامعۀ مدنی، تمام مردم یکسان نیستند، یعنی برخی از مردم زودتر و در مراحل سخت اوّلیه با این کاروان همراه می‌شوند و برخی دیگر در مراحل ساده‌تر پایانی. به بیانی دیگر، در هر مرحله از این فرایند، به تناسب اصلاحاتی که در نتیجۀ مراحل پیشین حاصل شده و ساده‌تر شدن کار، بخش جدیدی از بطن جامعه با آن همراه می‌شوند. به هر حال، مردمانی هم هستند که در آخرین مرحله –وقتی در نتیجۀ فعّالیت‌های مدنیِ سایرین، شرایط سیاسی، اقتصادی و آموزشی مطلوب فراهم شد- با کاروان جامعۀ مدنی همراه می‌شوند. بر این اساس، پرسش اصلی اینجاست که «نقطۀ شروع» این فرایند کجاست؟ این فرآیند از کجا و توسّط چه کسانی باید شروع شود؟

اگر قرار باشد «گام اوّل برای آغاز این فرایند» را «حکومت» بردارد، «جامعۀ مدنی»ای که در انتهای این فرآیند قرار است به وجود بیاید، به هیچ کار نخواهد آمد (اگر ایجاد جامعۀ مدنی از طریق چنین نقطۀ شروعی اصولاً قابل تصوّر باشد)، زیرا اوّلاً، اگر حکومت چنان خیرخواه و آگاه باشد که بخواهد آغازگر فرایند ایجاد جامعۀ مدنی باشد، حتماً شرایط اقتصادی مطلوب و نظام آموزشی کارآمدی را نیز ایجاد کرده و در نتیجۀ این دو، مردم نیز آگاه و توانمند شده‌اند و از این رو، بود و نبود جامعۀ مدنی موضوعیّتی نخواهد داشت، ثانیاً، جامعه مدنیِ حکومت‌ساخته بیش از آن که حامی مردم باشد، مدافع ولی‌نعمت خود (حکومت) خواهد بود و ثالثاً، هر وقت حکومت اراده کند، بساط چنین جامعۀ مدنی‌ای که خودش آن را ایجاد کرده را برخواهد چید.

اگر برداشتن گام‌های اوّلیه در راستای شکل‌گیری و تقویت جامعۀ مدنی را وظیفۀ «نخبگان» بدانیم، باید متوجه باشیم که «جامعۀ مدنی»ایی که در چارچوب یک نگرش «قهرمان‌گرایانه» ایجاد شود (با این فرض که قابل ایجاد باشد)، خیلی راحت توسّط نخبگان مستقل دیگری -که هوای سروری و حکومت به سرشان می‌زند- از دست خواهد رفت.

تنها «جامعه مدنی»ایی که در مقابل زیاده‌خواهی احتمالیِ حاکمان و نخبگان تمامیت‌خواه بیمه است، «جامعۀ مدنی»ایی است که طی یک فرآیند طبیعی از بطن جامعه جوانه زده و آهسته‌وپیوسته رشد کرده‌باشد. این جامعۀ مدنی، جامعۀ مدنی‌ای است که من و شما باید شکل‌دهندۀ جوانه‌ها و هستۀ اوّلیۀ آن باشیم. این هستۀ مرکزی به مثابه «سنگِ‌زیرِستونِ» خیمۀ جامعۀ مدنی است و از این رو، باید بسیار سخت و مقاوم باشد. ایجاد یک «هستۀ مرکزیِ سخت و مقاوم برای جامعۀ مدنی» مستلزم تلاش طاقت‌فرسا برای جوانه زدن از دل سنگ است؛ جوانه‌ای که از بستر نرم و راحت زمین زراعی رویش می‌کند، با چند ساعت تأخیر در آبیاری از بین می‌رود.

اگر برای ایجاد «هستۀ مرکزی و اوّلیۀ جامعۀ مدنی» و آغازشدن فرآیند تقویت آن، منتظر چیز و کسی جز خودمان (من و شما) هستیم، هنوز شایستگی و لیاقت جامعۀ مدنی و به تَبَع آن، شایستگی و لیاقتِ دموکراسی و آزادی را پیدا نکرده‌ایم. در غیر اینصورت، یعنی چنانچه از «خواب‌گران» برخاسته و به مثابه «السّابقون‌السّابقون [1]، عزم خود را برای آغاز فرایند «ایجاد و تقویت جامعۀ مدنی» و «اقامۀ قسط در جامعه» جزم کرده‌ایم [2]، باید بدانیم که این کار از یک سو نیازمند مطالعه، آگاهی‌افزایی و دنبال کردن توصیه‌های صاحب‌نظران و خردمندان است (توانا بود هر که دانا بود) و از سوی دیگر، مستلزم کار جمعی و گروهی (ولو در قالب گروه‌های کوچک).

در پایان:
تو نگو «همه به جنگند و ز صلح من چه آید؟» / تو یکی نه‌ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز
که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر / که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز (مولوی)

چنانچه حرف اصلی این یادداشت را پذیرفته‌اید و علاقه‌مندید بدانید در این راستا چه کار می‌توانید بکنید، پیشنهاد می‌کنم یادداشت کوتاه زیر (منتشر شده در کانال شبکۀ توسعه) را نیز ببینید:
چگونه در مسیر توسعه گام برداریم؟ (نقش و مسئولیت ما در توسعۀ جامعه)

به امید سربرآوردن جوانه‌های کوچکِ باغِ جامعۀ‌مدنی از بستر جامعه و ایفای نقش مطلوب ما در این خصوص؛
به امید فردایی بهتر؛
به امید ایرانی آباد.

پانویس‌ها:
[1] اشاره به آیۀ 10 سورۀ واقعه.
[2] اشاره به آیۀ 25 سورۀ حدید: «همانا ما پیمبران خود را با ادلّه و معجزات و نیز با ایشان کتاب و شاخص[‌های قسط و عدالت] را فرستادیم تا مردم [خودشان] برای برپایی قسط [و عدالت اجتماعی] به حرکت درآیند».

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
👍1
📣 سخنرانی مجازی با عنوان: «جامعۀ دانشگاهی و دانش‌بنیان شدن»

شرکت در این سخنرانی مجازی برای عموم (اعم از دانشگاهیان و علاقه‌مندان بیرون از دانشگاه) آزاد است.

زمان: سه‌شنبه، 11 آذر، ساعت 9 الی 12 صبح.

پیوند (لینک) شرکت در این سخنرانی مجازی:
https://vc5.razi.ac.ir/r8gl1qfl8gs1

توضیح: پس از کلیک کردن بر لینک بالا، با دنبال کردن پیام‌هایی که برای شما به نمایش درمی‌آید (شامل پیام مربوط به نصب نرم‌افزار Adobe Connect) به فضای جلسه وارد خواهید شد.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
نه هر که سر بتراشد، قلندری داند!

این روزها خیلی‌ها خود را آزادی‌خواه، وطن‌پرست و دموکراسی‌طلب دانسته و در این جوّ هیجان‌زده، گلوله‌های «تهمت»، «اتّهام» و «اهانت» است که نثار دیگران می‌کنند.

ستارخان یک قهرمان ملی‌ است و اکنون هم بسیاری خودشان را ملی‌گرا می‌دانند، اما نه هر که سر بتراشد، قلندری داند!

———————————————

پس از کودتای محمّدعلی شاه که با به توپ بستن مجلس آغاز و با دستگیری، شکنجه و کشتار مشروطه‌خواهان ادامه یافت، ستّارخان (سردار ملّی)، باقرخان (سالار ملّی) و یاران اندکشان به تنها نبض تپندۀ آزادی‌خواهی ایران تبدیل شده، مردانه ایستادگی کرده و نگذاشتند روح آزادی از جسم بی‌جان وطن پرواز کند.

پس از چند ماه مبارزه و استقامت مجاهدان مشروطه، نیروهای روسیه، به بهانۀ حفظ امنیت اتباع روس ساکن در تبریز (که در اثر جنگ، محاصرۀ شهر و قحطی ناشی از آن به همراه سایرین در سختی قرار گرفته بودند)، و در واقع با نیّت پیگیری منافع خود، به قصد شکستن مقاومت آزادی‌خواهان به سمت تبریز حرکت کرده، از مرز گذشته و راه جلفا را باز کردند. ستّارخان و دیگر مجاهدان تبریز، برای رفع بهانهٔ تجاوز روس‌ها تلگرافی به این مضمون به محمدعلی شاه فرستادند:

«شاه به جای پدر و توده به جای فرزندان است. اگر رنجشی میان پدر و فرزندان رخ دهد، نباید همسایگان پا به میان گزارند. ما هر چه می‌خواستیم از آن درمی‌گذریم و شهر را به اعلی‌حضرت می‌سپاریم. هر رفتاری که با ما می‌خواهند بکنند ولی بی‌درنگ دستور دهند که راه خواربار باز شود و جایی برای گذشتن سپاهیان روس به ایران بازنماند».

محمدعلی شاه پس از دریافت این تلگراف به نیروهای دولتی دستور ترک محاصره داد (البته با تعلّل)، روس‌ها به پیشروی ادامه دادند و وارد تبریز شدند. ستارخان حاضر به اطاعت از دولت روس نشده و به ناچار با همراهانش به کنسول خانه عثمانی در تبریز پناهنده شد. در منابع ذکر شده‌است که ستارخان به کنسول روس (پاختیانوف) که می‌خواست پرچم روس را خود به سر در خانه ستارخان زند و او را در حمایت دولت روس قرار دهد گفت: «جناب کنسول! من می‌خواهم هفت دولت زیر سایۀ بیرق ایران باشد، شما می‌خواهید من زیر بیرق روس بروم؟ هرگز چنین کاری نخواهد شد!».

——————————————————-

بله، من نیز نسبت به تمامیت‌خواهی اقلیّت حاکم، دخالت نظامیان در اقتصاد و سیاست، کشتار مردم معترض و «اجنبی و اشرار» خواندن آنها، جنگ‌طلبی و مذاکره‌گریزی نظام و بسیاری چیزهای دیگر معترض بوده و در حدّ توان در نقد آنها و اصلاح جامعه کوشیده‌ام، من نیز به خاطر نقدِ «تمامیت‌خواهانِ نقدستیز» به سهم خودم هزینه داده و از برخی حقوق اساسی محروم مانده‌ام، امّا اینها دلیل نمی‌شود که از ترور فرماندهان و دانشمندان ایران به دست اجنبی ناراحت نشوم.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
جامعۀ دانشگاهی و دانش‌بنیان شدن

گزیده‌ای از سخنرانی وحید احسانی (پژوهشگر در زمینۀ اثربخشی پژوهش و سیاست‌گذاری علم‌وفناوری)
دانشگاه رازی، کارگاه مجازی به مناسبت هفتۀ پژوهش و فناوری، ۱۱ آذر ۱۳۹۹

بخش اوّل)
نظام آموزش عالی ایران، چقدر دانش‌بنیان است؟

دانش‌بنیان شدن، یعنی بنیان، محور و فصل‌الخاطب قرار دادن دانش، یعنی این که تصمیم‌گیری‌ها بر اساس علم و دانش صورت بگیرد. بنابراین، پرسش محوری این بخش را می‌توان به شکل زیر بازنویسی کرد:
آیا در نظام آموزش عالی کشور، تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌ها بر اساس «علم و دانش» صورت می‌پذیرد؟

مطالعۀ مروری نتایج حاصل از پژوهش دربارۀ «تأثیر مشوّق‌های مالی بر عملکرد» حاکی از آن بود که از ۵۰ سال پیش ثابت شده‌است که «در مورد فعّالیت‌های نیازمند کاربرد قوای ذهنی، مشوّق‌های مالی کیفیت عملکرد را تنزّل می‌دهند». این نکته، در تمام پژوهش‌هایی که تا کنون در این رابطه انجام شده مورد تأیید قرار گرفته‌است. یافته‌های مطالعات مورد نظر، در معتبرترین مجلات علمی دنیا منتشر شده و برخی از آنها توسّط مراکز معتبری مانند «مدرسۀ اقتصادی لندن» و «بانک مرکزی آمریکا» اجرا گردیده‌است.

با وجود این، وزارت عتف، در سال ۱۳۸۳، طی آئین‌نامه‌ای، برای تشویق نگارندگان مقالات علمی، تشویق نقدی در نظرمی‌گیرد. برخی از زیرمجموعه‌های وزارت عتف، هنگام ابلاغ این شیوه‌نامه در مجموعۀ خود، یکی از اهداف و فلسفه‌های وجودی آن را «ارتقاء کیفیت فعّالیت‌های علمی و پژوهشی» عنوان کرده‌اند.

بنابراین، وزارت عتف، برای توسعۀ علم و پژوهش، از روشی استفاده کرده‌است که علم و دانش از ۵۰ سال پیش اثبات کرده که این روش کیفیت فعّالیت‌های علمی و پژوهشی را تنزّل می‌بخشد! این مسئله، یک نمونه از مواردی است که به وضوح نشان می‌دهد در ساختار نظام آموزش عالی کشور، تصمیم‌گیری‌ها مبتنی بر علم و دانش نیست، یعنی نظام آموزش عالی کشور دانش‌بنیان نیست. در سخنرانی، به مثال‌های تأمّل برانگیز دیگری هم اشاره شده‌است.

این سخنرانی در ۳ بخش ارائه گردیده، عنوان بخش‌های آتی به قرار زیر است:

بخش دوّم: تبیین نوع مواجهۀ عجیب ما با «علم و دانش»
بخش سوّم: نشانگرهای فاصله‌گرفتن نظام آموزش عالی از مسیر «نفت‌بنیان» و نزدیک شدن به مسیر «دانش‌بنیان»

فایل صوتی و اسلایدهای این سخنرانی در فرسته‌های (پست‌های) بعدی ارائه شده‌اند.

طول مدّت سخنرانی ۲ ساعت و ۴۰ دقیقه است که بخش‌هایی از آن به پرسش‌وپاسخ و مشارکت حضار مربوط می‌شود.

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.

https://dobaredaneshgah.ir
https://t.iss.one/dobarehdaneshgah‌
جامعۀ دانشگاهی و دانش‌بنیان شدن.pdf
1.2 MB
جامعۀ دانشگاهی و دانش بنیان شدن

اسلاید‌های سخنرانی وحید احسانی (پژوهشگر در زمینۀ اثربخشیِ پژوهش و سیاست‌گذاری علم و فناوری)

دانشگاه رازی، کارگاه مجازی به مناسبت هفتۀ پژوهش و فناوری، ۱۱ آذر ۱۳۹۹

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.

https://dobaredaneshgah.ir
https://t.iss.one/dobarehdaneshgah
Audio
جامعۀ دانشگاهی و دانش بنیان شدن

فایل صوتی سخنرانی وحید احسانی (پژوهشگر در زمینۀ اثربخشیِ پژوهش و سیاست‌گذاری علم و فناوری)

دانشگاه رازی، کارگاه مجازی به مناسبت هفتۀ پژوهش و فناوری، ۱۱ آذر ۱۳۹۹

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه با هدف اصلاح روال‌های حاکم بر سیاست‌های وزارت علوم حرکت خود را آغاز کرده است. در این مسیر به همراهی تمامی استادان دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌‏های ایران نیازمندیم.

https://dobaredaneshgah.ir
https://t.iss.one/dobarehdaneshgah
تجربۀ زیستۀ یک پژوهشگر تأثیر-مدار

چهاردهمین نشست متخصصان علم اطّلاعات و دانش‌شناسی منطقۀ جنوب کشور با موضوع «پژوهشگران جوان»

چهارشنبه ۲۶ آذر، ساعت ۱۶:۰۰ الی ۱۸:۰۰

به امید خدا، پس از استادان بزرگوار دکتر سیّدرحمت اللّه فتّاحی و دکتر مقصود فراستخواه، ذیل عنوان «تجربه زیستۀ یک پژوهشگر تأثیر-مدار» مطالبی را در معرض نقد علاقه‌مندان قرار خواهم داد.

برنامۀ وبینار در فرستۀ (پست) بعد نمایش داده شده‌است.

لینک ورود به تالار مجازی:
https://learning.ilisa.ir/research-week

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
برنامۀ چهاردهمین نشست متخصصان علم اطّلاعات و دانش‌شناسی منطقۀ جنوب کشور با موضوع «پژوهشگران جوان»

انجمن کتابداری و اطّلاع‌رسانی ایران - شاخۀ منطقۀ جنوب کشور

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
اثربخشی پژوهش‌های دانشگاهی

به امید خدا، در یازدهمین جشنوارۀ ملّی پژوهش و فناوریِ سازمان اسناد و کتابخانۀ ملّی، ذیل عنوان «انتخاب موضوع پژوهش با رویکرد تأثیر-مدار» مطالبی را در معرض نقد علاقه‌مندان قرار خواهم داد.

یکشنبه ۲۳ آذر، ساعت ۱۵:۰۰ الی ۱۷:۰۰ (نیم ساعت اوّل)

لینک ورود به تالار مجازی:
https://vc.nlai.ir/nlaifestival

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
‼️ مسئولان وظیفه‌شان را درست انجام می‌دهند، کم‌کاری از ماست!

توانمند شدن جامعه و به عبارتی «تبدیل شدن جامعۀ اتمیزه (ذرّه‌وار) به جامعۀ مدنی منسجم»، مستلزم تلاش‌کردن بطن جامعه برای عبور از گردنه‌های صعب‌العبور است، چیزی شبیه «هفت‌خوان رستم» یا «هفت شهرعشق»، البته در ساحت مدنّیت.

همان‌طور که صعود به قلّۀ کوه با تله‌کابین یا امثال آن عضلات ما را تقویت نمی‌کند، اگر مانع و راهزنی در کار نبوده و مسیر هموار و راحت باشد، طی کردن این مسیر هم جامعه را توانمند و رشد‌یافته نمی‌کند.

فرایند تبدیل «مردمان ذرّه‌وار» به «جامعۀ مدنی منسجم و توانمند»، مانند فرایند تبدیل «کرم» به «پروانه» است. در مرحلۀ خارج شدن از پیله، پروانه باید یک شب کامل با تمام توان تلاش کند. فشار خون ایجاد شده طی این تلاش است که باعث می‌شود بال‌های پروانهْ گسترده و توانمند شوند. اگر در ابتدای این مرحله، با ظرافت بسیار، پروانه را از پیله خارج کرده و سختی این تلاش را از دوشش برداریم، پروانۀ از پیله خارج شده، با کرم سابق تفاوت چندانی نخواهدداشت، زیرا بال‌هایش چروکیده و ضعیف هستند و توانایی به پرواز درآوردن او را ندارد. بنابراین، دست‌وپاگیر بودن پیله، که در نگاه اوّل ممکن است به عنوان یک عامل زائد و مضر به نظر برسد، در عین آزاردهنده بود، برای رشد کرم و تبدیل‌شدن آن به پروانه ضروی است.

بیشتر ما عموماً در حال گله‌گزاری از مسئولان هستیم و هرگاه دربارۀ نقش و مسئولیت‌مان در توانمند شدن جامعه مورد خطاب قرار می‌گیریم، بحث را به اینجا می‌کشانیم که «مسئولان نمی‌گذارند؛ گام‌های کوچک روبه‌جلوی ما در برابر موج‌های سیل‌آسای روبه‌عقب آنها بی‌اثر است، آنها بافته‌های ما را نقش‌برآب می‌کنند» و امثال آن.

این در حالی است که برای شکل‌گیری هستۀ مرکزی و اوّلیۀ جامعۀ مدنی، وجود موانع صعب‌العبور ضروری است. هر چه این موانع سخت‌تر و هر چه نیروهای بازدارنده نیرومندتر باشند، هستۀ اوّلیۀ جامعۀ مدنی –که طی فرایند تلاش برای عبور از این موانع ایجاد خواهد شد- توانمندتر و مستحکم‌تر خواهد بود.

در مثال بالا، «یک شب تلاش پروانه» به مثابه چند ده سال تلاش آهسته‌وپیوستۀ جامعه و نیروی آزاردهنده و به ظاهر بازدارندۀ پیله نیز به مثابه موانع و سختی‌های راه (شامل سنگ‌اندازی‌های حاکمان و مسئولانی است که شکل‌گیری جامعۀ مدنی را به صلاح خود نمی‌دانند) است. از این حیث، حاکمان و مسئولان ما وظیفۀ خود را به نحو احسن انجام می‌دهند؛ همه چیز مهیّاست تا ما دست به کار شویم.

البته ممکن است شما نخواهید در مرحلۀ آغازین –که سخت‌ترین و تعیین‌کننده‌ترین مرحله بوده و به شکل‌گیری سنگ‌زیرستونِ جامعۀ مدنی می‌انجامد- پا پیش بگذارید، در این صورت، منتظر باشید، به امید خدا در نتیجۀ تلاش «السابقون السّابقون» (پیش‌گامان، صف‌شکنان)، کاروان جامعۀ مدنی به حرکت درآمده و چند منزلی به جلو می‌رود، امیدوارم در آنجا که کار ساده‌تر شده و همراه شدن با این کاروان مستلزم تحمّل مشقّات کمتری است، شما نیز همراه شوید. همراه شو عزیز!

تو نگو «همه به جنگند و ز صلح من چه آید؟» / تو یکی نه‌ای، هزاری، تو چراغ خود برافروز
که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر / که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز (مولوی)

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
فیلم سخنرانی

فیلم سخنرانی‌ام با عنوان «انتخاب موضوع پژوهش با رویکرد تأثیر-مدار» در نشست «اثربخشی پژوه‌های دانشگاهی» از یازدهمین جشنوارۀ ملّی پژوهش و فناوری سازمان اسناد و کتابخانۀ ملّی (مجازی) را می‌توانید از طریق پیوند (لینک) زیر ملاحظه بفرمایید:

https://vc.nlai.ir/p00zliclfyz4?proto=true

توضیح: برای مشاهدۀ فیلم جلسه بهتر است نرم‌افزار Adobe Connect را روی گوشی یا رایانۀ خود نصب کرده‌باشید، در غیر این صورت، در پنجره‌ای که باز می‌شود، بر گزینۀ Open in browser کلیک کنید.

متأسفانه در این فیلم، اسلایدهای سخنرانی قابل رویت نیستند؛ اسلایدهای مورد نظر را می‌توانید در فرستۀ (پست) بعدی ملاحظه کنید.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani