Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
حسین (ع)؛ شهید حجاب یا حکمرانی؟!
بله، امام حسین (ع) شهیدِ امر به معروف و نهی از منکر است، امّا امر و نهی حاکمان و نه مردم!
مردم و زیردستان سلاح و قدرت مقابلهای ندارند که امر و نهی آنان خطری داشته باشد؛ موارد نقض استثناء هستند و آنها هم نهایتاً به آسیبدیدن فرد امر و نهیکننده انجامیده و نه همراهان و خانوادۀ شخص!
امر به معروف و نهی از منکرِ مردم زمانی موضوعیت دارد که اوّلاً، برای امر و نهی کننده خطری وجود نداشته باشد و ثانیاً، احتمال تأثیر بدهیم، آن امر به معروف و نهی از منکری که امام حسین (ع) حتّی به قیمت جانش حاضر نشد از آن دست بکشد، امر به معروف و نهی از منکر حاکمان، مسئولان و نظام سیاسی بود!
کسانی که زبانشان برای امر به معروف و نهی از منکر مردم درازتر است تا برای امر به معروف و نهی از منکر حاکمان و مسئولان، در مسیر حسین (ع) نیستند!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
بله، امام حسین (ع) شهیدِ امر به معروف و نهی از منکر است، امّا امر و نهی حاکمان و نه مردم!
مردم و زیردستان سلاح و قدرت مقابلهای ندارند که امر و نهی آنان خطری داشته باشد؛ موارد نقض استثناء هستند و آنها هم نهایتاً به آسیبدیدن فرد امر و نهیکننده انجامیده و نه همراهان و خانوادۀ شخص!
امر به معروف و نهی از منکرِ مردم زمانی موضوعیت دارد که اوّلاً، برای امر و نهی کننده خطری وجود نداشته باشد و ثانیاً، احتمال تأثیر بدهیم، آن امر به معروف و نهی از منکری که امام حسین (ع) حتّی به قیمت جانش حاضر نشد از آن دست بکشد، امر به معروف و نهی از منکر حاکمان، مسئولان و نظام سیاسی بود!
کسانی که زبانشان برای امر به معروف و نهی از منکر مردم درازتر است تا برای امر به معروف و نهی از منکر حاکمان و مسئولان، در مسیر حسین (ع) نیستند!
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
👍11
کارت «وطن» را نسوزانید!
(هشداری از جانب یک "سرباد" وطن)
در آغاز، یاد تمامی سربازان و سربادان وطن را که برای ایران اسلامی جان یا هزینه دادهاند گرامی میدارم.
از اوّلین ساعات حملۀ ددمنشانۀ اسرائیل جنایتکار به ایران، کارت «وطن» رو شد و نقشههای دشمن را نقش بر آب کرد؛ او روی نارضایتی درونی و شکاف داخلی کشور حساب زیادی باز کرده بود.
وطندوستی و وطنگرایی نقش آبی را ایفا کرد که آتشی را که دشمن میخواست برافروزد به وسیلۀ آن در نطفه خاموش شد.
هیچکس برای استفاده از این کارت برنامهریزی نکرده و هیچ مانور و تمرینی صورت نگرفته بود؛ اصلاً شاید بسیاری از ما فراموش کرده بودیم که چنین کارتی هم داریم، یا لااقل فراموش کرده بودیم این کارت چه ظرفیت عظیمی دارد.
برخی از ما چنان به داشتههای دیگر دل خوش کرده بودیم که تصوّر نمیکردیم این کارت روزی به کارمان بیاید؛ سهل است، چه بسا پیش از این تأکیدکنندگان بر اهمّیت مفاهیم و ارزشهای ملّی را سرزنش میکردیم، پس میزدیم و میرنجاندیم!
بههرحال، الان همه از میهن، ملّت، ایران، وطندوستی، همبستگی و ارزشهای ملّی صحبت میکنند و عجالتاً از واژهها و مفاهیم دیگری که جا را برای اینها تنگ کرده بودند حرفی به میان نمیآید یا آن واژهها و مفاهیم دیگر بر خلاف گذشته، بهگونهای معنا میشوند که با ملّیگرایی قابل جمع و تلفیق باشند؛ مثلاً الان هیچکس نمیگوید "ایران مال بچهحزباللهیهاست و هر کس نمیخواهد میتواند برود!"
بسیاری از منتقدان، معترضان، نخبگان مستقل و حتی اپوزسیون داخلی نیز با خوشحالی ایایران محمود کریمی و امثال آن را بازنشر میدهند.
من اما بهعنوان «سرباد» کوچک وطن وظیفه خود میدانم فریاد بکشم و هشدار بدهم!
پیشاز بیان هشدار، لازم است واژه «سرباد» را توضیح دهم.
همانطور که دکتر رضا منصوری بیان میکند، سرباز و سرباد هر دو برای وطن ایثار میکنند، اولی برای دفاع از امنیت وطن در میدان جنگ حاضر است سر ببازد، و دومی برای گفتن حقایق تلخ و هشدارهای گزنده به صاحبان قدرت حاضر است سر سبزش را به باد بدهد!
هر دو برای وطن خطر میپذیرند اما تهدید برای یکی از جانب دشمن خارجی است و برای دیگری از جانب قدرت داخلی! تفاوتهای دیگری هم هست: پس از باختن یا بر باد رفتن سر، خانواده اولی عزیزند و بازماندگان دومی غریب!
بگذریم! حقیقت تلخ و هشدار ناخوشایندی که وظیفه خود میدانم مطرح کنم این است که مراقب باشیم کارت وطن را نسوزانیم!
اگر چرخش حکومت به سمت وطن و ملیّت در حد شعار و نوحه باقی بماند و در ساحت رسمی (قوانین و مقررات و واقعیت زندگی مردم) نمود و بروز پیدا نکند، این کارت ارزشمند هم سوخت میشود!
اگر فاصلهگرفتگان دیروز که حالا از وطنگرایی حکومت استقبال کرده و در کنار آن قرار گرفتهاند چنین برداشت کنند که با احساساتشان بازی و از آنان سوءاستفاده شده است، در بحرانهای مشابه آتی (که امید است پیش نیاید)، سرکنگبینِ وطندوستی صفرا خواهد فزود و روغن ملّیگرایی خشکی خواهد نمود!
اگر قرار نیست چرخشی واقعی به سمت ارزشهای ملّی صورت گیرد، نهتنها تمام نمایشهای وطندوستانه و ملّیگرایانه ساختار رسمی بلکه بازارگرمیهای دلخوشانه نخبگان مستقل و منتقد نیز باعث میشوند بار دیگر که دشمن برای شعلهور ساختن نارضایتیهای داخلی موشک بیندازد و حکومت برای جلوگیری از گسترش آتش به سراغ آبِ وطندوستی و ملّیگرایی برود، آب آتش را مدد شود همچو نفت!
طی جنگ ۱۲ روزه اخیر و در عرصۀ عمومی جامعه، افراد و رسانههایی هم بودند که تلاش کردند در مقابل جریان همبستگی ملّی قرار بگیرند امّا امواج سیل وطندوستی آنها را با خود برد. به نظرم، اکنون تمام دلسوزان و سربادان ایران باید هشدار بدهند که اگر چرخش مورد نظر در مقام شعر و شعار باقی بماند و در مقام عمل تغییر قابل قبولی رخ ندهد، در بحران مشابه و احتمالی آتی، شرایط معکوس خواهد شد، یعنی در عرصۀ عمومی چنان جوّ سنگینی علیه استفاده حکومت از مفاهیم و ارزشهای ملّی حکمفرما میشود که هیچ وطندوست و وطنپرستی جرأت نکند لب باز کند!
اگر تصمیم ندارید در مقام عمل به سمت مردم و جامعه گام محسوس و امیدبخشی بردارید، کارتهای وطندوستی و ملّیگرایی را بیشازاین خرج نکنید!
این را بهعنوان توصیه اخلاقی نمیگویم! سخنم حتی با کسانی است که ممکن است جز حفظ نظام (یا حتّی جز حفظ خود و منافعشان تحت عنوان حفظ نظام) برای هیچچیز دیگر ارزشی قائل نباشند و لذا اخلاق و عدالت و غیره برایشان موضوعیت نداشته باشد!
ادامۀ یادداشت در فرسته (پست) بعدی 👇
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
(هشداری از جانب یک "سرباد" وطن)
در آغاز، یاد تمامی سربازان و سربادان وطن را که برای ایران اسلامی جان یا هزینه دادهاند گرامی میدارم.
از اوّلین ساعات حملۀ ددمنشانۀ اسرائیل جنایتکار به ایران، کارت «وطن» رو شد و نقشههای دشمن را نقش بر آب کرد؛ او روی نارضایتی درونی و شکاف داخلی کشور حساب زیادی باز کرده بود.
وطندوستی و وطنگرایی نقش آبی را ایفا کرد که آتشی را که دشمن میخواست برافروزد به وسیلۀ آن در نطفه خاموش شد.
هیچکس برای استفاده از این کارت برنامهریزی نکرده و هیچ مانور و تمرینی صورت نگرفته بود؛ اصلاً شاید بسیاری از ما فراموش کرده بودیم که چنین کارتی هم داریم، یا لااقل فراموش کرده بودیم این کارت چه ظرفیت عظیمی دارد.
برخی از ما چنان به داشتههای دیگر دل خوش کرده بودیم که تصوّر نمیکردیم این کارت روزی به کارمان بیاید؛ سهل است، چه بسا پیش از این تأکیدکنندگان بر اهمّیت مفاهیم و ارزشهای ملّی را سرزنش میکردیم، پس میزدیم و میرنجاندیم!
بههرحال، الان همه از میهن، ملّت، ایران، وطندوستی، همبستگی و ارزشهای ملّی صحبت میکنند و عجالتاً از واژهها و مفاهیم دیگری که جا را برای اینها تنگ کرده بودند حرفی به میان نمیآید یا آن واژهها و مفاهیم دیگر بر خلاف گذشته، بهگونهای معنا میشوند که با ملّیگرایی قابل جمع و تلفیق باشند؛ مثلاً الان هیچکس نمیگوید "ایران مال بچهحزباللهیهاست و هر کس نمیخواهد میتواند برود!"
بسیاری از منتقدان، معترضان، نخبگان مستقل و حتی اپوزسیون داخلی نیز با خوشحالی ایایران محمود کریمی و امثال آن را بازنشر میدهند.
من اما بهعنوان «سرباد» کوچک وطن وظیفه خود میدانم فریاد بکشم و هشدار بدهم!
پیشاز بیان هشدار، لازم است واژه «سرباد» را توضیح دهم.
همانطور که دکتر رضا منصوری بیان میکند، سرباز و سرباد هر دو برای وطن ایثار میکنند، اولی برای دفاع از امنیت وطن در میدان جنگ حاضر است سر ببازد، و دومی برای گفتن حقایق تلخ و هشدارهای گزنده به صاحبان قدرت حاضر است سر سبزش را به باد بدهد!
هر دو برای وطن خطر میپذیرند اما تهدید برای یکی از جانب دشمن خارجی است و برای دیگری از جانب قدرت داخلی! تفاوتهای دیگری هم هست: پس از باختن یا بر باد رفتن سر، خانواده اولی عزیزند و بازماندگان دومی غریب!
بگذریم! حقیقت تلخ و هشدار ناخوشایندی که وظیفه خود میدانم مطرح کنم این است که مراقب باشیم کارت وطن را نسوزانیم!
اگر چرخش حکومت به سمت وطن و ملیّت در حد شعار و نوحه باقی بماند و در ساحت رسمی (قوانین و مقررات و واقعیت زندگی مردم) نمود و بروز پیدا نکند، این کارت ارزشمند هم سوخت میشود!
اگر فاصلهگرفتگان دیروز که حالا از وطنگرایی حکومت استقبال کرده و در کنار آن قرار گرفتهاند چنین برداشت کنند که با احساساتشان بازی و از آنان سوءاستفاده شده است، در بحرانهای مشابه آتی (که امید است پیش نیاید)، سرکنگبینِ وطندوستی صفرا خواهد فزود و روغن ملّیگرایی خشکی خواهد نمود!
اگر قرار نیست چرخشی واقعی به سمت ارزشهای ملّی صورت گیرد، نهتنها تمام نمایشهای وطندوستانه و ملّیگرایانه ساختار رسمی بلکه بازارگرمیهای دلخوشانه نخبگان مستقل و منتقد نیز باعث میشوند بار دیگر که دشمن برای شعلهور ساختن نارضایتیهای داخلی موشک بیندازد و حکومت برای جلوگیری از گسترش آتش به سراغ آبِ وطندوستی و ملّیگرایی برود، آب آتش را مدد شود همچو نفت!
طی جنگ ۱۲ روزه اخیر و در عرصۀ عمومی جامعه، افراد و رسانههایی هم بودند که تلاش کردند در مقابل جریان همبستگی ملّی قرار بگیرند امّا امواج سیل وطندوستی آنها را با خود برد. به نظرم، اکنون تمام دلسوزان و سربادان ایران باید هشدار بدهند که اگر چرخش مورد نظر در مقام شعر و شعار باقی بماند و در مقام عمل تغییر قابل قبولی رخ ندهد، در بحران مشابه و احتمالی آتی، شرایط معکوس خواهد شد، یعنی در عرصۀ عمومی چنان جوّ سنگینی علیه استفاده حکومت از مفاهیم و ارزشهای ملّی حکمفرما میشود که هیچ وطندوست و وطنپرستی جرأت نکند لب باز کند!
اگر تصمیم ندارید در مقام عمل به سمت مردم و جامعه گام محسوس و امیدبخشی بردارید، کارتهای وطندوستی و ملّیگرایی را بیشازاین خرج نکنید!
این را بهعنوان توصیه اخلاقی نمیگویم! سخنم حتی با کسانی است که ممکن است جز حفظ نظام (یا حتّی جز حفظ خود و منافعشان تحت عنوان حفظ نظام) برای هیچچیز دیگر ارزشی قائل نباشند و لذا اخلاق و عدالت و غیره برایشان موضوعیت نداشته باشد!
ادامۀ یادداشت در فرسته (پست) بعدی 👇
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
بخش اوّل یادداشت در فرسته (پست) قبل👆
شما نیز اگر میخواهید این کارت باارزش را از دست ندهید و در مواقع احتمالی آتی دوباره بتوانید از ظرفیتش استفاده کنید (ولو صرفا برای حفظ نظام یا خودتان)، مراقب باشید عمل و رفتارتان بهگونهای نباشد که وطندوستی و ملّیگراییتان…
شما نیز اگر میخواهید این کارت باارزش را از دست ندهید و در مواقع احتمالی آتی دوباره بتوانید از ظرفیتش استفاده کنید (ولو صرفا برای حفظ نظام یا خودتان)، مراقب باشید عمل و رفتارتان بهگونهای نباشد که وطندوستی و ملّیگراییتان…
👍8
بخش اوّل یادداشت در فرسته (پست) قبل👆
شما نیز اگر میخواهید این کارت باارزش را از دست ندهید و در مواقع احتمالی آتی دوباره بتوانید از ظرفیتش استفاده کنید (ولو صرفا برای حفظ نظام یا خودتان)، مراقب باشید عمل و رفتارتان بهگونهای نباشد که وطندوستی و ملّیگراییتان به مثابه استفاده ابزاری از این مفاهیم ارزشمند به نظر بیاید و همانطور که بیان شد، این مهم مستلزم برداشتن گامهای واقعی و محسوس (ولو تدریجی) در این راستاست بهگونهای که لااقل چشماندازی واقعبینانه و امیدبخش برای آینده ایجاد کند.
برزخ نه این و نه آن را بیش از این نمیتوان کش داد! هستۀ سخت حکومت باید تصمیم بگیرد و انتخاب کند؛ آیا میخواهد به اکثریت مردم و جامعۀ متکثّری تکیه کند که تفکر نقّادانه، پرسشگری، انتقاد و مطالبهگری هم جزئی از آن است یا چونان گذشته به اقلّیت تندرو، یکدست، خالص، مطیع و چهبسا چاپلوس و متملّقی که از مرزبندی، شکافسازی، برچسبزنی و طرد سایر بخشهای جامعه هویت و رانت میگیرد؟!
البته با توجه به یکّهتازی و ریشهدواندن جریانهای خودمطلقانگار طی سالیان گذشته، این سئوال مطرح است که اگر روزی هستۀ سخت قدرت واقعاً بخواهد چرخش و شیفتپارادایمی انجام دهد، آیا میتواند یا نه! یا به عبارت دقیقتر، آیا جریانهای مورد نظر اجازه میدهند یا نه! و اینکه آیا اصولاً هستۀ سخت قدرت از جریانهای نامبرده استقلال کافی دارد که بخواهد به چنین تصمیمی برسد؟!
شاید یکی از سادهترین گامهای مقدماتی که هنوز برداشته نشده رفع فیلتر تلگرام است که اوّلاً، در دروان جنگ بر خلاف واتساپ و اینستاگرام به عنوان ابزار کار دشمن معرفی نشد و ثانیاً رفع فیلتر آن نه بودجهای نیاز دارد و نه از ساختار تصمیمسازی انرژی و وقتی میگیرد.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
شما نیز اگر میخواهید این کارت باارزش را از دست ندهید و در مواقع احتمالی آتی دوباره بتوانید از ظرفیتش استفاده کنید (ولو صرفا برای حفظ نظام یا خودتان)، مراقب باشید عمل و رفتارتان بهگونهای نباشد که وطندوستی و ملّیگراییتان به مثابه استفاده ابزاری از این مفاهیم ارزشمند به نظر بیاید و همانطور که بیان شد، این مهم مستلزم برداشتن گامهای واقعی و محسوس (ولو تدریجی) در این راستاست بهگونهای که لااقل چشماندازی واقعبینانه و امیدبخش برای آینده ایجاد کند.
برزخ نه این و نه آن را بیش از این نمیتوان کش داد! هستۀ سخت حکومت باید تصمیم بگیرد و انتخاب کند؛ آیا میخواهد به اکثریت مردم و جامعۀ متکثّری تکیه کند که تفکر نقّادانه، پرسشگری، انتقاد و مطالبهگری هم جزئی از آن است یا چونان گذشته به اقلّیت تندرو، یکدست، خالص، مطیع و چهبسا چاپلوس و متملّقی که از مرزبندی، شکافسازی، برچسبزنی و طرد سایر بخشهای جامعه هویت و رانت میگیرد؟!
البته با توجه به یکّهتازی و ریشهدواندن جریانهای خودمطلقانگار طی سالیان گذشته، این سئوال مطرح است که اگر روزی هستۀ سخت قدرت واقعاً بخواهد چرخش و شیفتپارادایمی انجام دهد، آیا میتواند یا نه! یا به عبارت دقیقتر، آیا جریانهای مورد نظر اجازه میدهند یا نه! و اینکه آیا اصولاً هستۀ سخت قدرت از جریانهای نامبرده استقلال کافی دارد که بخواهد به چنین تصمیمی برسد؟!
شاید یکی از سادهترین گامهای مقدماتی که هنوز برداشته نشده رفع فیلتر تلگرام است که اوّلاً، در دروان جنگ بر خلاف واتساپ و اینستاگرام به عنوان ابزار کار دشمن معرفی نشد و ثانیاً رفع فیلتر آن نه بودجهای نیاز دارد و نه از ساختار تصمیمسازی انرژی و وقتی میگیرد.
به امید فردایی بهتر
به امید ایرانی آباد
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
فعّال فرهنگی-اجتماعی، دکتری توسعه کشاورزی، تولید و فروش روغن حیوانی کرمانشاهی و عسل طبیعی، ارسال برای تمام شهرها
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
https://t.iss.one/HidenChat_Bot?start=128610692
@vahidehsani_vh
ارسال پیام بهصورت ناشناس:
https://t.iss.one/HidenChat_Bot?start=128610692
👍11
✔️آیا سرود «ای ایران» یک نشانه است؟
✍🏻سهند ایرانمهر
در روزهایی آتشبس و پس از تجاوز اسراییل که روزهای بیسابقهای را رقم زد یک صحنه، چشمها را متوجه خود کرده است: رهبری پس از چند روز غیبت، به مراسم ایام محرم بازگشت و در میان هیجان و شادمانی حضار، از مداح خواست تا سرود «ای ایران» را بخواند. این سرود البته برای مردم ناآشنا نبود اما سابقه نداشت که در مجلس مذهبی یا مراسمی در این سطح و با درخواست عالیترین مقام کشور خوانده شود.
برای برخی این لحظه تنها یک اجرای احساسی نبود، بلکه نشانهای بود از یک تغییر گفتمانی احتمالی ؛ چرخشی از تمرکز صرف بر ایدئولوژی دینی، بهسوی بازگشایی، بهسوی هویت ملی.
در تاریخ، بارها پیش آمده که یک سرود، یک نماد یا یک تصویر، سرآغاز دگرگونی بوده؛ آغازگر تغییر در نگاه یک حکومت، یا بازتاب تغییر در افکار عمومی.
در ایرانِ امروز، بازخوانی سرود «ای ایران» در یک مجلس مذهبی، فقط احیای یک آهنگ قدیمی نیست. اگرچه از نگاه برخی رجوع به مفاهیم و نمادهای میهنی اقدامی متعلق به «برهه حساس» و اضطراری تلقی شده نه ادامهدار اما از نگاه برخی دیگر این یک جابهجایی در لحن و نشانه است.
برای نخستینبار پس از انقلاب، سرودی با بارِ ملی و غیرمذهبی، در دل ساختار مذهبی-رسمی پذیرفته میشود به عبارت دیگر اگر حاکمیت تا دیروز، هویت خود را صرفاً بر پایهی ایدئولوژی دینی تعریف میکرد، حالا «ممکن» است در حال بازنگری باشد؛ در حال جستجوی زبانی مشترک با مردم، در دل بحرانی که هم جنگی واقعی در بیرون دارد، هم شکافی در درون.
اگرچه این تحلیلها رنگی از نشانهها دارند اما واقعیت این است که یک سرود، بهتنهایی نمیتواند نشانگر تغییر در نگرش باشد اما میتواند آغاز بازتعریف یک روایت باشد. اگر حاکمیت واقعاً قصد دارد از این لحظه بهره بگیرد و از روشهایی که صرفا دافعه دارد به نفع انسجام ملت وحفظ سرزمین، فاصله بگیرد باید گامهایی جدیتر و ساختاری بردارد:
اگر قرار است از طریق ایجاد انسجام اجتماعی و وحدت ملی بازدارندگی واقعی ایجاد شود مرزهای وحدت ملی نباید بر پایهی گرایشهای ایدئولوژیک یا باورهای دینی ترسیم شود؛ بلکه باید بر پایهی هویت مشترک، سرنوشت واحد و منافع ملی شکل بگیرد.اگر قرار باشد تنها مؤمنان به یک ایدئولوژی یا مذهب، صاحب حق تعلق به وطن باشند، انسجام ملی بهجای آنکه تقویت شود، از درون فرومیپاشد.میهن، خانهی همه است؛ و مرزبندی براساس عقیده یا مذهب، نه تنها ناعادلانه، بلکه خطرناک و ویرانگر است.
باید تاریخ ایران را درست روایت کرد؛ نه بر اساس پیروزی یک گروه، بلکه با صدای همهی اقوام، مذاهب، و طبقات. به عبارت دیگر «ایران» چه درساحت سیاست و چه اجتماع، باید به معنای واقعیاش بازگردد: خانهی همه.
این «بایدها»اگر تنها در سطح کلام و نماد باقی بمانند، نهتنها بیاثر، که حتی بیاعتمادکننده خواهند بود. وحدت ملی، زمانی واقعی میشود که در ساختارهای سیاسی، رسانهای، آموزشی و حقوقی کشور، نشانههای روشن و ملموس آن دیده شود:سریع و عملی.
اما اگر این نشانه، در همان سطح نماد باقی بماند، بدون اصلاح ساختارها، بدون تقویت حضور و مشارکت مردم، بدون به رسمیت شناختن تنوع هویتی ملت، بهسرعت رنگ خواهد باخت.
سرودها تنها زمانی معنا دارند که مردم، خود را در آنها بازشناسند و «ای ایران» اگر سبب این بازشناسی شود نشانهای مثبت و ابتکاری خلاقانه است در غیر این صورت و بدون نشانههای عینی به مثابه خرجشدن ذخیره دیگری از داشتههایی است که پیشتر هزینه شده است.
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
✍🏻سهند ایرانمهر
در روزهایی آتشبس و پس از تجاوز اسراییل که روزهای بیسابقهای را رقم زد یک صحنه، چشمها را متوجه خود کرده است: رهبری پس از چند روز غیبت، به مراسم ایام محرم بازگشت و در میان هیجان و شادمانی حضار، از مداح خواست تا سرود «ای ایران» را بخواند. این سرود البته برای مردم ناآشنا نبود اما سابقه نداشت که در مجلس مذهبی یا مراسمی در این سطح و با درخواست عالیترین مقام کشور خوانده شود.
برای برخی این لحظه تنها یک اجرای احساسی نبود، بلکه نشانهای بود از یک تغییر گفتمانی احتمالی ؛ چرخشی از تمرکز صرف بر ایدئولوژی دینی، بهسوی بازگشایی، بهسوی هویت ملی.
در تاریخ، بارها پیش آمده که یک سرود، یک نماد یا یک تصویر، سرآغاز دگرگونی بوده؛ آغازگر تغییر در نگاه یک حکومت، یا بازتاب تغییر در افکار عمومی.
در فرانسه، سرود «مارسییِز» در دوران انقلاب، صدای جمهوریت و آزادی بود. اما بعد از سقوط جمهوری، ممنوع شد. سالها بعد، با بازگشت آن به محافل رسمی، پیام روشنی داشت: جمهوریت برگشته، و با آن، ارزشهای آزادی و برابری.
در آمریکا، وقتی رئیسجمهور لیندون جانسون خطاب به کنگره گفت: “We Shall Overcome”، همان سرودی را تکرار کرد که فعالان سیاهپوست در خیابانها میخواندند. این جمله، سرود را از یک فریاد خیابانی به زبان رسمی دولت تبدیل کرد.
در کُره، «آریرانگ» یک لالایی قدیمی بود. اما پس از دههها اشغال و جنگ و جدایی، به نماد وحدت فرهنگی دو کره تبدیل شد. وقتی در المپیک، شمال و جنوب با هم و با همین سرود وارد استادیوم شدند، دنیا فهمید که نمادها گاهی بیشتر از قراردادها حرف میزنند.
در بریتانیا، «God Save the Queen» پس از بمبارانهای جنگ جهانی دوم، از سرود سلطنت به نماد مقاومت و انسجام اجتماعی تبدیل شد. سرودی که مردم را به هم پیوند میداد، نه صرفاً به تاجوتخت.
در ایرانِ امروز، بازخوانی سرود «ای ایران» در یک مجلس مذهبی، فقط احیای یک آهنگ قدیمی نیست. اگرچه از نگاه برخی رجوع به مفاهیم و نمادهای میهنی اقدامی متعلق به «برهه حساس» و اضطراری تلقی شده نه ادامهدار اما از نگاه برخی دیگر این یک جابهجایی در لحن و نشانه است.
برای نخستینبار پس از انقلاب، سرودی با بارِ ملی و غیرمذهبی، در دل ساختار مذهبی-رسمی پذیرفته میشود به عبارت دیگر اگر حاکمیت تا دیروز، هویت خود را صرفاً بر پایهی ایدئولوژی دینی تعریف میکرد، حالا «ممکن» است در حال بازنگری باشد؛ در حال جستجوی زبانی مشترک با مردم، در دل بحرانی که هم جنگی واقعی در بیرون دارد، هم شکافی در درون.
اگرچه این تحلیلها رنگی از نشانهها دارند اما واقعیت این است که یک سرود، بهتنهایی نمیتواند نشانگر تغییر در نگرش باشد اما میتواند آغاز بازتعریف یک روایت باشد. اگر حاکمیت واقعاً قصد دارد از این لحظه بهره بگیرد و از روشهایی که صرفا دافعه دارد به نفع انسجام ملت وحفظ سرزمین، فاصله بگیرد باید گامهایی جدیتر و ساختاری بردارد:
اگر قرار است از طریق ایجاد انسجام اجتماعی و وحدت ملی بازدارندگی واقعی ایجاد شود مرزهای وحدت ملی نباید بر پایهی گرایشهای ایدئولوژیک یا باورهای دینی ترسیم شود؛ بلکه باید بر پایهی هویت مشترک، سرنوشت واحد و منافع ملی شکل بگیرد.اگر قرار باشد تنها مؤمنان به یک ایدئولوژی یا مذهب، صاحب حق تعلق به وطن باشند، انسجام ملی بهجای آنکه تقویت شود، از درون فرومیپاشد.میهن، خانهی همه است؛ و مرزبندی براساس عقیده یا مذهب، نه تنها ناعادلانه، بلکه خطرناک و ویرانگر است.
باید تاریخ ایران را درست روایت کرد؛ نه بر اساس پیروزی یک گروه، بلکه با صدای همهی اقوام، مذاهب، و طبقات. به عبارت دیگر «ایران» چه درساحت سیاست و چه اجتماع، باید به معنای واقعیاش بازگردد: خانهی همه.
این «بایدها»اگر تنها در سطح کلام و نماد باقی بمانند، نهتنها بیاثر، که حتی بیاعتمادکننده خواهند بود. وحدت ملی، زمانی واقعی میشود که در ساختارهای سیاسی، رسانهای، آموزشی و حقوقی کشور، نشانههای روشن و ملموس آن دیده شود:سریع و عملی.
اما اگر این نشانه، در همان سطح نماد باقی بماند، بدون اصلاح ساختارها، بدون تقویت حضور و مشارکت مردم، بدون به رسمیت شناختن تنوع هویتی ملت، بهسرعت رنگ خواهد باخت.
سرودها تنها زمانی معنا دارند که مردم، خود را در آنها بازشناسند و «ای ایران» اگر سبب این بازشناسی شود نشانهای مثبت و ابتکاری خلاقانه است در غیر این صورت و بدون نشانههای عینی به مثابه خرجشدن ذخیره دیگری از داشتههایی است که پیشتر هزینه شده است.
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
Telegram
attach 📎
👍2
✔️جام فیثاغورث: تأملی در ضریب تابآوری ملت
✍🏻سهند ایرانمهر
در اسطورههای حکمتپرور یونان، جامی است منسوب به فیثاغورث، که آن را «جام عدالت»نامیدهاند. آن جامِ عجیب، شرطی دارد: اگر بیش از ظرفیت در آن بریزید، همهی محتوا، بیهیچ کموکاست، از ته جام فرو میریزد. قطرهی اضافی نه تنها جایی نمییابد، بلکه کل آنچه ریختهای بر باد میرود. این استعاره، خود، درسی است برای حاکمان: عدالت، به تعادل است و تعادل، به شناخت حدود.
امروز، ما بر لبهی همان جام ایستادهایم. ملتی شریف، سربلند و صبور، چهار دهه است که بار آزمونهای گوناگون را بردوش میکشد. جنگ دیده، تحریم کشیده، کرونا و سیل و زلزله را به تلخکامی از سر گذرانده، رنج معیشت چشیده، و امید به آینده را ـ بارها و بارها ـ با نان خشک و صبر تلخ بلعیده است. این ملت، چون پیچکی همچنان آبرومندانه بر سینهکش دیوارهای رنج دخیل بسته و بالا رفته؛ اما ایستادگی را نباید با بینهایت بودن ظرفیت تحمل اشتباه گرفت.
جام صبر لبریز نشده اما طمع آزمودن آن به قطرهای دیگر هولناک است خواه این طمع در نیت دشمن خارجی تنوره کشد یا در ذهن نارسی در داخل ولوله افکند.
هر ملتی، ضریبی از تابآوری دارد؛ نه نامحدود، نه ناپایدار، بلکه مشروط. مشروط به خرد حکمرانی، به عدالت در گفتار و عمل و به واقعبینی در تصمیم. اگر بر این ملت، بیش از توانش تکلیف بندیم، و به نام آرمان از نان و جانش چشم بپوشیم؛ اگر واقعیتهای عریان را با پردههای خیالانگیز بپوشانیم، و چون شُعَراءِ مجازگوی، دل در گرو آرزوفروشی بندیم؛ نباید شگفتزده شویم اگر روزی دیدیم که نه جامی مانده، نه محتوایی، نه حتی لبتشنهای برای نوشیدن.
نگاهداشتن حد این جام نه فقط دانایی که شجاعت هم میخواهد اما پرسش اصلی در این میانه آن است که شجاعت چیست؟
چه بسا، سالها شجاعت را بهغلط در «پافشاری» معنا کردیم؛ در انکار، در تعلل یا ترکتازی جماعتیکه در وقتِ امن، آتشافروزند و در موسمِ خطر، خاموشخرام. آنانکه سخن را چون تیزاب، بر روح خلق میپاشند، و در میدان نظر، بیهیچ حزم و ترس، عَلَمِ تهوّر میافرازند و کاسب تحریماند؛ لیک آنگاه که بانگ حادثه برخیزد ردّی از حضورشان در میدان رنج و پاسخ نیست.
اینان، مبلغان بیهزینهاند، در گفتار، حماسهسرا و در کردار دست به دامان «لیت» و «لعلَ». چندان آتشِ هیجان میافروزند که دل سادهدلان را بسوزد، و جانِ محتاطان را خجل کند. لیک، خود، نه آب دارند، نه آتشدان. نه برای آینده طرحی دارند، نه برای گذشته پاسخی اما چون اسپند به تکرر گاف بالا و پایین میجهند که «آرام نمیگیگیریم!».
از تندیشان در گفتار، زمین به لرزه میافتد، اما در زمانهی بلا، چنان خاموشاند که گویی از آغاز، هیچ نبودند و عهدی نبستهاند، جز با کلماتِ مجرّد و دِینی ندارند، جز به آئین فریاد.
در عرف اهل معنا، شجاعت با عقل قرین است، نه با تهور و حکمت آنگاه که از صداقت تهی شود، مکر میزاید چرا که «کلکلام لا یعمل به، فهو حُجة علی صاحبه»؛ هر سخنی که صاحبش به آن عمل نکند، حجت قاطع بر ضد اوست و شگفتا! که گویی اینان ندانستهاند: آنکه در افروختن آتش، سهم دارد، در خاموش کردن آن نیز مسئول است و آنکه به مردمان از سبزی گنبد خضرا میگوید بر خاکستر زمین سوخته نیز باید پاسخی در آستین داشته باشد.
اگر میخواهیم ملک و مملکت بماند باید که قلاشان غالی را به زاویهها و اهل تصمیم را به تدبیر ترمیم دل خلق و جان مجروح وطن فراخوانیم و بدانیم که در میدان تاریخ، نه فریادها، که مسئولیتها داوری خواهند شد. این همه که گفتم، شجاعت میخواهد. شجاعت راستین، آن است که آدمی بتواند خود را بازخوانی کند. شجاع آن است که چون آفتاب، بر خطاهای خویش بتابد و غبار از آینهی حقیقت بروبد و دلها را الفت دهد و زخمها را بشورد. شجاعت، داشتن ارادهی تغییر است؛ نه به دست تهدید، که به حکم عقل و بر پایه مشروعیتی که جز در رضای خلق ممکن نیست. نه به اجبار شرایط، که به رضایت وجدان و تایید عقل.
در حکمت اسلامی آمده است که: «العاقل من دان نفسه». عاقل، آن است که خود را محاکمه کند. اگر «خردمندی» را به جای هیجان بنشانیم، و تدبیر را جایگزین تعجیل کنیم، آنگاه شاید بشود گفت هنوز دیر نشده است.
پیش از آنکه آن قطرهی آخر فروچکد، پیش از آنکه جام لبریز گردد، پیش از آنکه تاریخ داوری بیامانش را آغاز کند، باید برای همان «ایران»ی که امروز متاع بازار سخن شده است نگاهی به لبه جام صبر ملت کرد و به فراست اندازه آن را شناخت و به آز چیزی بر آن نیفزود.
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
✍🏻سهند ایرانمهر
در اسطورههای حکمتپرور یونان، جامی است منسوب به فیثاغورث، که آن را «جام عدالت»نامیدهاند. آن جامِ عجیب، شرطی دارد: اگر بیش از ظرفیت در آن بریزید، همهی محتوا، بیهیچ کموکاست، از ته جام فرو میریزد. قطرهی اضافی نه تنها جایی نمییابد، بلکه کل آنچه ریختهای بر باد میرود. این استعاره، خود، درسی است برای حاکمان: عدالت، به تعادل است و تعادل، به شناخت حدود.
امروز، ما بر لبهی همان جام ایستادهایم. ملتی شریف، سربلند و صبور، چهار دهه است که بار آزمونهای گوناگون را بردوش میکشد. جنگ دیده، تحریم کشیده، کرونا و سیل و زلزله را به تلخکامی از سر گذرانده، رنج معیشت چشیده، و امید به آینده را ـ بارها و بارها ـ با نان خشک و صبر تلخ بلعیده است. این ملت، چون پیچکی همچنان آبرومندانه بر سینهکش دیوارهای رنج دخیل بسته و بالا رفته؛ اما ایستادگی را نباید با بینهایت بودن ظرفیت تحمل اشتباه گرفت.
جام صبر لبریز نشده اما طمع آزمودن آن به قطرهای دیگر هولناک است خواه این طمع در نیت دشمن خارجی تنوره کشد یا در ذهن نارسی در داخل ولوله افکند.
هر ملتی، ضریبی از تابآوری دارد؛ نه نامحدود، نه ناپایدار، بلکه مشروط. مشروط به خرد حکمرانی، به عدالت در گفتار و عمل و به واقعبینی در تصمیم. اگر بر این ملت، بیش از توانش تکلیف بندیم، و به نام آرمان از نان و جانش چشم بپوشیم؛ اگر واقعیتهای عریان را با پردههای خیالانگیز بپوشانیم، و چون شُعَراءِ مجازگوی، دل در گرو آرزوفروشی بندیم؛ نباید شگفتزده شویم اگر روزی دیدیم که نه جامی مانده، نه محتوایی، نه حتی لبتشنهای برای نوشیدن.
نگاهداشتن حد این جام نه فقط دانایی که شجاعت هم میخواهد اما پرسش اصلی در این میانه آن است که شجاعت چیست؟
چه بسا، سالها شجاعت را بهغلط در «پافشاری» معنا کردیم؛ در انکار، در تعلل یا ترکتازی جماعتیکه در وقتِ امن، آتشافروزند و در موسمِ خطر، خاموشخرام. آنانکه سخن را چون تیزاب، بر روح خلق میپاشند، و در میدان نظر، بیهیچ حزم و ترس، عَلَمِ تهوّر میافرازند و کاسب تحریماند؛ لیک آنگاه که بانگ حادثه برخیزد ردّی از حضورشان در میدان رنج و پاسخ نیست.
اینان، مبلغان بیهزینهاند، در گفتار، حماسهسرا و در کردار دست به دامان «لیت» و «لعلَ». چندان آتشِ هیجان میافروزند که دل سادهدلان را بسوزد، و جانِ محتاطان را خجل کند. لیک، خود، نه آب دارند، نه آتشدان. نه برای آینده طرحی دارند، نه برای گذشته پاسخی اما چون اسپند به تکرر گاف بالا و پایین میجهند که «آرام نمیگیگیریم!».
از تندیشان در گفتار، زمین به لرزه میافتد، اما در زمانهی بلا، چنان خاموشاند که گویی از آغاز، هیچ نبودند و عهدی نبستهاند، جز با کلماتِ مجرّد و دِینی ندارند، جز به آئین فریاد.
در عرف اهل معنا، شجاعت با عقل قرین است، نه با تهور و حکمت آنگاه که از صداقت تهی شود، مکر میزاید چرا که «کلکلام لا یعمل به، فهو حُجة علی صاحبه»؛ هر سخنی که صاحبش به آن عمل نکند، حجت قاطع بر ضد اوست و شگفتا! که گویی اینان ندانستهاند: آنکه در افروختن آتش، سهم دارد، در خاموش کردن آن نیز مسئول است و آنکه به مردمان از سبزی گنبد خضرا میگوید بر خاکستر زمین سوخته نیز باید پاسخی در آستین داشته باشد.
اگر میخواهیم ملک و مملکت بماند باید که قلاشان غالی را به زاویهها و اهل تصمیم را به تدبیر ترمیم دل خلق و جان مجروح وطن فراخوانیم و بدانیم که در میدان تاریخ، نه فریادها، که مسئولیتها داوری خواهند شد. این همه که گفتم، شجاعت میخواهد. شجاعت راستین، آن است که آدمی بتواند خود را بازخوانی کند. شجاع آن است که چون آفتاب، بر خطاهای خویش بتابد و غبار از آینهی حقیقت بروبد و دلها را الفت دهد و زخمها را بشورد. شجاعت، داشتن ارادهی تغییر است؛ نه به دست تهدید، که به حکم عقل و بر پایه مشروعیتی که جز در رضای خلق ممکن نیست. نه به اجبار شرایط، که به رضایت وجدان و تایید عقل.
در حکمت اسلامی آمده است که: «العاقل من دان نفسه». عاقل، آن است که خود را محاکمه کند. اگر «خردمندی» را به جای هیجان بنشانیم، و تدبیر را جایگزین تعجیل کنیم، آنگاه شاید بشود گفت هنوز دیر نشده است.
پیش از آنکه آن قطرهی آخر فروچکد، پیش از آنکه جام لبریز گردد، پیش از آنکه تاریخ داوری بیامانش را آغاز کند، باید برای همان «ایران»ی که امروز متاع بازار سخن شده است نگاهی به لبه جام صبر ملت کرد و به فراست اندازه آن را شناخت و به آز چیزی بر آن نیفزود.
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
Telegram
attach 📎
خودمان را هم جریمه کنیم!
(درباره همکاری بدون چشمداشت جوان ایرانی با اسرائیل)
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ که به خاطر فقر و گرسنگی نان دزدیده بود ﺑﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ و او هم به گناهش اعتراف کرد. قاضی پیرمرد را ده دلار و بلافاصله، خودش و حتّی هریک از حضّار را نیز ده دلار جریمه کرد!
قاضی فهمیده توضیح داد: «همۀ ما محکوم هستیم چون در شهر ما شخصی وجود داشته که از شدّت فقر و گرسنگی مجبور شده نان بدزدد» (مبالغ جمع شده را به پیرمرد دادند تا دیگر مجبور نباشد برای رفع گرسنگی و زندهماندن دزدی کند).
حساب خائنانی که در ازای پول، شرافت، میهن و هموطنانشان را فروختهاند جداست، امّا آیا وقتی در کشور ما جوان یا شاید جوانانی وجود دارند که حاضر شدند بدون چشمداشت با دشمن خارجی (آن هم اسرائیل جنایتکار) همکاری کنند، خودمان هم محکوم نیستیم و البته برخی از ما بیشتر؟!
آیا نهادهای دینی و فرهنگی با این همه بودجه ناکارآمد (یا کجکارکرد) نبودهاند و نباید پاسخگو باشند؟!
آموزش و پرورش مقصر نیست؟!
صدا و سیما سهمی ندارد؟!
دستگاههای بازرسی و قضایی که نتوانستهاند فساد اقتصادی و رانتخواری را کنترل کنند چه؟!
تبعیضهایی که سراپای مملکت را پر کردهاند یکی از عوامل مهم نبودهاند، این تبعیضها کار کیست؟!
این فیلم را که دیدم خیلی حالم بد شد!
بهعنوان یک فعال فرهنگی و قلمبهدست کوچک احساس گناه کردم؛ آیا ما قلمبهدستان مستقل از طریق رسانه و یادداشتهایمان نمیتوانستیم بیشتر با چنین کسانی ارتباط برقرار کنیم و باوجود مشکلات و نقدهای فراوانی که به مدیریت کشور داریم، در آنها حسّ تعلّق به وطن و کورسویی از امید ایجاد و راهی برای کنشگری مدنی معرّفی کنیم؟ [1]
وقتی منِ یکلاقبا و هیچکاره وجدانم لرزید و احساس گناه کردم، چه طور ممکن است مدیران و مسئولان خودشان را در این گناه سهیم ندانند و به راحتی بتوانند اعدامش کنند؟!
نمیگویم خودش مقصر نیست و نباید جریمه شود، امّا «اعدام» یعنی تمام تقصیر به گردن خودش بوده و ما بیتقصیریم!
اعدام چنین اشخاصی یعنی نمیخواهیم اشتباهات خودمان را بپذیریم، نمیخواهیم آنها را اصلاح کنیم، یعنی متأسفانه در آینده باید منتظر افزایش چنین پدیدۀ تلخی باشیم!
چه عواملی باعث شده یکی از هموطنان ما، یک ایرانی، داوطلبانه و بدون چشمداشت با دشمن (آن هم اسرائیل) همکاری کند؟!
لااقل اجازه دهیم دانشمندان علوم اجتماعی و رفتاری با این خطاکاران گفتگو و مصاحبه و زندگیشان را بررسی کنند، عوامل را بشناسند تا در آینده دیگر شاهد چنین چیزی نباشیم.
منکر تأثیر تهاجم فرهنگی، رسانههای بیگانه و غیره نیستم، امّا اگر باز هم بخواهیم اینها را به عنوان عوامل اصلی معرّفی کنیم و نقش عملکرد خودمان را نبینیم، یعنی در آینده با افزایش چنین کسانی روبرو خواهیم بود!
به نظرم، یکی مشکلات تمام نهادهای فرهنگی رسمی ما این است که یا غیر از جوانان مؤمن انقلابی بقیه را طرد میکنند یا جوّ حاکم بر آنها بهگونهایست که فقط همانها ارتباط برقرار میکنند و بقیه خودشان فاصله میگیرند.
هیچکدام از نهادهای فرهنگیِ رسمی برای برقراری ارتباط با کسانی که بر اساس اعتقادات مذهبی، سیاسی، سبک زندگی (شامل پوشش) و غیره با استانداردهای نظام فاصله دارند هدفگذاری ندارند؛ هیچ کدام از مراکزی که تحت عنوان فرهنگ بودجه میگیرند به دنبال این نیستند که با اینها ارتباط برقرار کنند و اگر متدیّن، طرفدار نظام و خودی نیستند و نمیشوند، با حافظ، سعدی، شاهنامه، مثنوی و ...، با هنر و موسیقی اصیل ایرانی و امثال اینها انس بگیرند که عاشق ایران باشند تا لااقل در برابر خیانت به وطن و همکاری با دشمن ایران بیمه شوند.
ارتباط گرفتن با این بخش جامعه استلزامات خودش را دارد؛ جوّی متفاوت از جوّ حاکم بر نهادهای رسمی میطلبد [2]. سهل است، ساختار رسمی برای بسیاری از کسانی که تلاش کردهاند با این بخش از جامعه ارتباط بگیرند و روی آنها اثرگذاری فرهنگی داشته باشند دردسر ایجاد کرده است!
پخش این گزارش از صدا و سیمایی که خودش یکی از متّهان اصلی است نیز خیلی برایم عجیب بود! چطور با این حد از اعتماد به نفس چنین چیزی را پخش میکند؟!
پ. ن.
[1] در این راستا، یادداشتهای زیادی منتشر کردهام شامل:
کلاس درس را با نام خدا شروع نمیکنم!
ایران؛ جایی مناسب برای تجربۀ یک زندگی فوقالعاده!
در پاسخ به چالش «او چه کند؟»
انقلاب یا اصلاح؛ مقایسۀ مطلوبیت و امکانپذیری
چگونه در مسیر توسعه گام برداریم؟
تنها راه اصلاح: بینهایتکوچکها را تسبیح کنیم!
پاسخ به پرسش «چه باید کرد؟» (از منظر کتاب «ما ایرانیان» اثر دکتر مقصود فراستخواه)
چرا «تلاش امیدوارانه» همواره از «ناامیدی و سکون» بهتر است؟
میشل در سرزمین نمیشگان!
[2] ببینید:
نهادهای فرهنگی نیازمند فرهنگسازی!
چالش پذیرش معاونت فرهنگی دانشگاه!
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
(درباره همکاری بدون چشمداشت جوان ایرانی با اسرائیل)
ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ که به خاطر فقر و گرسنگی نان دزدیده بود ﺑﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ و او هم به گناهش اعتراف کرد. قاضی پیرمرد را ده دلار و بلافاصله، خودش و حتّی هریک از حضّار را نیز ده دلار جریمه کرد!
قاضی فهمیده توضیح داد: «همۀ ما محکوم هستیم چون در شهر ما شخصی وجود داشته که از شدّت فقر و گرسنگی مجبور شده نان بدزدد» (مبالغ جمع شده را به پیرمرد دادند تا دیگر مجبور نباشد برای رفع گرسنگی و زندهماندن دزدی کند).
حساب خائنانی که در ازای پول، شرافت، میهن و هموطنانشان را فروختهاند جداست، امّا آیا وقتی در کشور ما جوان یا شاید جوانانی وجود دارند که حاضر شدند بدون چشمداشت با دشمن خارجی (آن هم اسرائیل جنایتکار) همکاری کنند، خودمان هم محکوم نیستیم و البته برخی از ما بیشتر؟!
آیا نهادهای دینی و فرهنگی با این همه بودجه ناکارآمد (یا کجکارکرد) نبودهاند و نباید پاسخگو باشند؟!
آموزش و پرورش مقصر نیست؟!
صدا و سیما سهمی ندارد؟!
دستگاههای بازرسی و قضایی که نتوانستهاند فساد اقتصادی و رانتخواری را کنترل کنند چه؟!
تبعیضهایی که سراپای مملکت را پر کردهاند یکی از عوامل مهم نبودهاند، این تبعیضها کار کیست؟!
این فیلم را که دیدم خیلی حالم بد شد!
بهعنوان یک فعال فرهنگی و قلمبهدست کوچک احساس گناه کردم؛ آیا ما قلمبهدستان مستقل از طریق رسانه و یادداشتهایمان نمیتوانستیم بیشتر با چنین کسانی ارتباط برقرار کنیم و باوجود مشکلات و نقدهای فراوانی که به مدیریت کشور داریم، در آنها حسّ تعلّق به وطن و کورسویی از امید ایجاد و راهی برای کنشگری مدنی معرّفی کنیم؟ [1]
وقتی منِ یکلاقبا و هیچکاره وجدانم لرزید و احساس گناه کردم، چه طور ممکن است مدیران و مسئولان خودشان را در این گناه سهیم ندانند و به راحتی بتوانند اعدامش کنند؟!
نمیگویم خودش مقصر نیست و نباید جریمه شود، امّا «اعدام» یعنی تمام تقصیر به گردن خودش بوده و ما بیتقصیریم!
اعدام چنین اشخاصی یعنی نمیخواهیم اشتباهات خودمان را بپذیریم، نمیخواهیم آنها را اصلاح کنیم، یعنی متأسفانه در آینده باید منتظر افزایش چنین پدیدۀ تلخی باشیم!
چه عواملی باعث شده یکی از هموطنان ما، یک ایرانی، داوطلبانه و بدون چشمداشت با دشمن (آن هم اسرائیل) همکاری کند؟!
لااقل اجازه دهیم دانشمندان علوم اجتماعی و رفتاری با این خطاکاران گفتگو و مصاحبه و زندگیشان را بررسی کنند، عوامل را بشناسند تا در آینده دیگر شاهد چنین چیزی نباشیم.
منکر تأثیر تهاجم فرهنگی، رسانههای بیگانه و غیره نیستم، امّا اگر باز هم بخواهیم اینها را به عنوان عوامل اصلی معرّفی کنیم و نقش عملکرد خودمان را نبینیم، یعنی در آینده با افزایش چنین کسانی روبرو خواهیم بود!
به نظرم، یکی مشکلات تمام نهادهای فرهنگی رسمی ما این است که یا غیر از جوانان مؤمن انقلابی بقیه را طرد میکنند یا جوّ حاکم بر آنها بهگونهایست که فقط همانها ارتباط برقرار میکنند و بقیه خودشان فاصله میگیرند.
هیچکدام از نهادهای فرهنگیِ رسمی برای برقراری ارتباط با کسانی که بر اساس اعتقادات مذهبی، سیاسی، سبک زندگی (شامل پوشش) و غیره با استانداردهای نظام فاصله دارند هدفگذاری ندارند؛ هیچ کدام از مراکزی که تحت عنوان فرهنگ بودجه میگیرند به دنبال این نیستند که با اینها ارتباط برقرار کنند و اگر متدیّن، طرفدار نظام و خودی نیستند و نمیشوند، با حافظ، سعدی، شاهنامه، مثنوی و ...، با هنر و موسیقی اصیل ایرانی و امثال اینها انس بگیرند که عاشق ایران باشند تا لااقل در برابر خیانت به وطن و همکاری با دشمن ایران بیمه شوند.
ارتباط گرفتن با این بخش جامعه استلزامات خودش را دارد؛ جوّی متفاوت از جوّ حاکم بر نهادهای رسمی میطلبد [2]. سهل است، ساختار رسمی برای بسیاری از کسانی که تلاش کردهاند با این بخش از جامعه ارتباط بگیرند و روی آنها اثرگذاری فرهنگی داشته باشند دردسر ایجاد کرده است!
پخش این گزارش از صدا و سیمایی که خودش یکی از متّهان اصلی است نیز خیلی برایم عجیب بود! چطور با این حد از اعتماد به نفس چنین چیزی را پخش میکند؟!
پ. ن.
[1] در این راستا، یادداشتهای زیادی منتشر کردهام شامل:
کلاس درس را با نام خدا شروع نمیکنم!
ایران؛ جایی مناسب برای تجربۀ یک زندگی فوقالعاده!
در پاسخ به چالش «او چه کند؟»
انقلاب یا اصلاح؛ مقایسۀ مطلوبیت و امکانپذیری
چگونه در مسیر توسعه گام برداریم؟
تنها راه اصلاح: بینهایتکوچکها را تسبیح کنیم!
پاسخ به پرسش «چه باید کرد؟» (از منظر کتاب «ما ایرانیان» اثر دکتر مقصود فراستخواه)
چرا «تلاش امیدوارانه» همواره از «ناامیدی و سکون» بهتر است؟
میشل در سرزمین نمیشگان!
[2] ببینید:
نهادهای فرهنگی نیازمند فرهنگسازی!
چالش پذیرش معاونت فرهنگی دانشگاه!
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
کشف و دستگیری گروهی از عوامل موساد در تهران (3 تیر 1404)
اخبار روز دنیا را در شهرآرانیوز دنبال کنید:
https://shahraranews.ir/
https://shahraranews.ir/
👍5👌5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چطور اعتماد کنیم؟!
از کجا مطمئن باشیم فردا نمیگویید «دشمن زدن F35ها را منکر شد تا از طریق تکنیک تعمیم مردم را نسبت به اعتبار اخبار سایر دستاوردهای چشمگیر ما بدگمان کند»؟!
چرا نمیخواهید بفهمید؟! با این وضعیت اعتماد به چنین رسانهای غیرممکن است!
به نظرم، موساد باید خیلی مراقب باشد که کسی در صدا و سیما نفوذ نکند! آیا بیش از این میشود به اعتماد مردم آسیب زد؟! آیا بهتر از این میشود مخاطبان را دو دستی به رسانههای بیگانه تقدیم کرد؟!
راه حل مشخص است: کسانی که با آن سطح از اعتمادبهنفس در رسانههای رسمی خبر جعلی و بر مبنای آن تحلیل ارائه دادند و نیز مدیران، برنامهریزان و مسئولان این برنامهها باید در مقابل دوربین همان برنامهها به اشتباه خود اذعان و از مردم عذرخواهی کنند.
اگر این کارشناسان به مراکز خاصی وابسته باشند یا از طریق مسیر یکسانی بهعنوان کارشناس مطرح شده باشند، آن مراکز و مسیرها هم باید مورد بازنگری و اصلاح قرار بگیرند.
برای اعتمادسازی، باید به گونهای عمل کنید که همه مطمئن شوند در آینده کسی به خودش اجازه نمیدهد در این بستر خبر و تحلیل جعلی منتشر کند.
کانال وحید احسانی
از کجا مطمئن باشیم فردا نمیگویید «دشمن زدن F35ها را منکر شد تا از طریق تکنیک تعمیم مردم را نسبت به اعتبار اخبار سایر دستاوردهای چشمگیر ما بدگمان کند»؟!
چرا نمیخواهید بفهمید؟! با این وضعیت اعتماد به چنین رسانهای غیرممکن است!
به نظرم، موساد باید خیلی مراقب باشد که کسی در صدا و سیما نفوذ نکند! آیا بیش از این میشود به اعتماد مردم آسیب زد؟! آیا بهتر از این میشود مخاطبان را دو دستی به رسانههای بیگانه تقدیم کرد؟!
راه حل مشخص است: کسانی که با آن سطح از اعتمادبهنفس در رسانههای رسمی خبر جعلی و بر مبنای آن تحلیل ارائه دادند و نیز مدیران، برنامهریزان و مسئولان این برنامهها باید در مقابل دوربین همان برنامهها به اشتباه خود اذعان و از مردم عذرخواهی کنند.
اگر این کارشناسان به مراکز خاصی وابسته باشند یا از طریق مسیر یکسانی بهعنوان کارشناس مطرح شده باشند، آن مراکز و مسیرها هم باید مورد بازنگری و اصلاح قرار بگیرند.
برای اعتمادسازی، باید به گونهای عمل کنید که همه مطمئن شوند در آینده کسی به خودش اجازه نمیدهد در این بستر خبر و تحلیل جعلی منتشر کند.
کانال وحید احسانی
👍14
🔴الزامات انسجام و وحدتملی
🔺اعتماد ۲۸ تیر ۱۴۰۴
✍️محمد مهاجری، فیاض زاهد، عباس عبدی
🔘انسجام و وحدت ملی، فقط یک مقوله ذهنی و انتزاعی نیست. برعکس یک پدیده عینی و مبتنی بر مصادیق ملموس و محسوس است و نمی تواند در خلا به وقوع بپیوندد. مثلا درجنگ ۱۲ روزه اخیر، نوعدوستی شهروندان، کمک به یکدیگر، غلیان حس مهربانی و ازخودگذشتگی از مصادیق عینی انسجام ملی بود و همه حتی مسئولان آن را کاملا دریافتند. برای بروز این رفتارها مردم منتظر هیچ مقام و سازمانی نماندند و حتی غیبت برخی دستگاهها مانند سازمان پدافند غیرعامل را پوشش دادند. این رفتار ملی علاوه بر اینکه شگفتی ساز شد، با تحسین و سپاس بالاترین مقامات کشور مواجه شد.
🔘در بعضی تحلیلها چنین آمد که دشمن صهیونیستی بدنبال براندازی نظام از طریق به خیابان آوردن تودههای ناراضی بود اما مردم با این توطئه راه نیامدند و عملا دشمن را در رسیدن به هدفش ناکام گذاردند. شاید معنای ضمنی این سخن چنین است که اگر مردم و انسجام آنها نبود الان چیزی بنام جمهوریاسلامی وجود نداشت.
🔘نکته مهم دیگری که کاملا خود را نشان داد اینکه در این وحدت، مردم بدون اینکه از قیف نظارت استصوابی بگذرند یا از فیلتر "خودی بودن" عبور کنند و یا مشمول خالص سازی گردند، وارد گود دفاع از ایران شدند و همه این پابندهای تفرقهانداز را گسستند.
🔘امید که چنین روحیه ای بازهم ادامه یابد ولی به تعبیر عوامانه نمیشود با "ایشالا ماشالا" بحرانها را مدیریت کرد. مردم بابت پایمردیشان از هیچ کس توقع مزد و پاداش ندارند. آنها ایرانیاند و پای وطن خویش ایستادهاند، اما در سوی مقابل، یعنی حاکمیت نمیتوان بیتوجهی و بیخیالی نشان داد و انسجام را وظیفه مردم دانست و حتی به رفتار آنها لگد زد.
🔘صداوسیما با پول همین مردمی اداره میشود که در شبکههای مختلف بخاطر وحدت و انسجام قربانصدقهشان میروند اما آدمی را روی آنتن زنده میآورند که جامعه شریف ایرانی را "آغل" بنامد. یا مجریان و کارشناسانی را دعوت میکنند که بعضیشان خود را در حد اسکل میدانند و تحلیلهایی ارائه میشود که گاه بسیار سخیف و موهن است و حتی در حد "ناف ترامپ" تنزل مییابد.
ادامه یادداشت
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
🔺اعتماد ۲۸ تیر ۱۴۰۴
✍️محمد مهاجری، فیاض زاهد، عباس عبدی
🔘انسجام و وحدت ملی، فقط یک مقوله ذهنی و انتزاعی نیست. برعکس یک پدیده عینی و مبتنی بر مصادیق ملموس و محسوس است و نمی تواند در خلا به وقوع بپیوندد. مثلا درجنگ ۱۲ روزه اخیر، نوعدوستی شهروندان، کمک به یکدیگر، غلیان حس مهربانی و ازخودگذشتگی از مصادیق عینی انسجام ملی بود و همه حتی مسئولان آن را کاملا دریافتند. برای بروز این رفتارها مردم منتظر هیچ مقام و سازمانی نماندند و حتی غیبت برخی دستگاهها مانند سازمان پدافند غیرعامل را پوشش دادند. این رفتار ملی علاوه بر اینکه شگفتی ساز شد، با تحسین و سپاس بالاترین مقامات کشور مواجه شد.
🔘در بعضی تحلیلها چنین آمد که دشمن صهیونیستی بدنبال براندازی نظام از طریق به خیابان آوردن تودههای ناراضی بود اما مردم با این توطئه راه نیامدند و عملا دشمن را در رسیدن به هدفش ناکام گذاردند. شاید معنای ضمنی این سخن چنین است که اگر مردم و انسجام آنها نبود الان چیزی بنام جمهوریاسلامی وجود نداشت.
🔘نکته مهم دیگری که کاملا خود را نشان داد اینکه در این وحدت، مردم بدون اینکه از قیف نظارت استصوابی بگذرند یا از فیلتر "خودی بودن" عبور کنند و یا مشمول خالص سازی گردند، وارد گود دفاع از ایران شدند و همه این پابندهای تفرقهانداز را گسستند.
🔘امید که چنین روحیه ای بازهم ادامه یابد ولی به تعبیر عوامانه نمیشود با "ایشالا ماشالا" بحرانها را مدیریت کرد. مردم بابت پایمردیشان از هیچ کس توقع مزد و پاداش ندارند. آنها ایرانیاند و پای وطن خویش ایستادهاند، اما در سوی مقابل، یعنی حاکمیت نمیتوان بیتوجهی و بیخیالی نشان داد و انسجام را وظیفه مردم دانست و حتی به رفتار آنها لگد زد.
🔘صداوسیما با پول همین مردمی اداره میشود که در شبکههای مختلف بخاطر وحدت و انسجام قربانصدقهشان میروند اما آدمی را روی آنتن زنده میآورند که جامعه شریف ایرانی را "آغل" بنامد. یا مجریان و کارشناسانی را دعوت میکنند که بعضیشان خود را در حد اسکل میدانند و تحلیلهایی ارائه میشود که گاه بسیار سخیف و موهن است و حتی در حد "ناف ترامپ" تنزل مییابد.
ادامه یادداشت
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
Telegraph
الزامات انسجام و وحدتملی
🔺اعتماد ۲۸ تیر ۱۴۰۴ ▪️محمد مهاجری، فیاض زاهد، عباس عبدی 🔘انسجام و وحدت ملی، فقط یک مقوله ذهنی و انتزاعی نیست. برعکس یک پدیده عینی و مبتنی بر مصادیق ملموس و محسوس است و نمی تواند در خلا به وقوع بپیوندد. مثلا درجنگ12روزه اخیر، نوعدوستی شهروندان، کمک به یکدیگر،…
الزامات همبستگی ملّی/وفاق ملّی/جمهوریت!
اگر الزامات «وفاق ملّی» رعایت میشد، شاید الان نیاز نبود اندیشمندان دلسوز و آزاده دربارۀ «الزامات انسجام و وحدت ملّی» هشدار بدهند!
اگر الزامات «جمهوریت نظام» رعایت میشد، اصولاً به دولت «وفاق ملّی» هم احساس نیاز پیدا نمیشد!
آنتونی رابینز (نویسندۀ مشهور عرصۀ موفقیت و مدیریت شخصی) میگوید:
شخصی به من مراجعه کرد و گفت به ته خط رسیده است؛ نهایت ناامیدی و بیانگیزگی، فقط به خودکشی فکر میکند. به او گفتم آفرین، تو اراده، ایستادگی، استمرار و پشتکار قوی ای داشتهای! تعجّب کرد! گفتم تو یک مسیر را تا آخرین نقطۀ آن طی کردهای! کاری که کمتر کسی انجام میدهد؛ عموم انسانها معمولاً در مسیرهای مختلفی حرکت میکنند، دائماً جهت و ریل خود را تغییر میدهند، دور خودشان میچرخند و به همین خاطر به انتهای هیچ مسیری هم نمیرسند، امّا تو رسیدهای! مشکل اینجاست که در جهت عکس موفقیت حرکت کردهای! کافی است همین اراده، ایستادگی، استمرار و پشتکار را در جهت و مسیر عکس به کار ببری تا به قلّۀ موفقیت دست پیدا کنی!
.....................................................
افزوده پس از انتشار اولیه:
طی ۴۷ سال گذشته مسیری را پیمودهایم که در هر گام آن فیلترهای "خودی" سختگیرانهتر و عده فزایندهای تحت عنوان "غیرخودی" طرد شدهاند!
مگر اینکه در این جنبه، جهت حرکت خود را به سمت جمهوریت معکوس کنیم، اگرنه، در آینده باید برای همین مشکل مزمن واژههای جدیدی مطرح و درباره الزامات "آتشبس ملی"، "نکشتن ملی"، "#نه_به_خیانت_ملی!" و امثال آن گفتگو کنیم!
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
اگر الزامات «وفاق ملّی» رعایت میشد، شاید الان نیاز نبود اندیشمندان دلسوز و آزاده دربارۀ «الزامات انسجام و وحدت ملّی» هشدار بدهند!
اگر الزامات «جمهوریت نظام» رعایت میشد، اصولاً به دولت «وفاق ملّی» هم احساس نیاز پیدا نمیشد!
آنتونی رابینز (نویسندۀ مشهور عرصۀ موفقیت و مدیریت شخصی) میگوید:
شخصی به من مراجعه کرد و گفت به ته خط رسیده است؛ نهایت ناامیدی و بیانگیزگی، فقط به خودکشی فکر میکند. به او گفتم آفرین، تو اراده، ایستادگی، استمرار و پشتکار قوی ای داشتهای! تعجّب کرد! گفتم تو یک مسیر را تا آخرین نقطۀ آن طی کردهای! کاری که کمتر کسی انجام میدهد؛ عموم انسانها معمولاً در مسیرهای مختلفی حرکت میکنند، دائماً جهت و ریل خود را تغییر میدهند، دور خودشان میچرخند و به همین خاطر به انتهای هیچ مسیری هم نمیرسند، امّا تو رسیدهای! مشکل اینجاست که در جهت عکس موفقیت حرکت کردهای! کافی است همین اراده، ایستادگی، استمرار و پشتکار را در جهت و مسیر عکس به کار ببری تا به قلّۀ موفقیت دست پیدا کنی!
.....................................................
افزوده پس از انتشار اولیه:
طی ۴۷ سال گذشته مسیری را پیمودهایم که در هر گام آن فیلترهای "خودی" سختگیرانهتر و عده فزایندهای تحت عنوان "غیرخودی" طرد شدهاند!
مگر اینکه در این جنبه، جهت حرکت خود را به سمت جمهوریت معکوس کنیم، اگرنه، در آینده باید برای همین مشکل مزمن واژههای جدیدی مطرح و درباره الزامات "آتشبس ملی"، "نکشتن ملی"، "#نه_به_خیانت_ملی!" و امثال آن گفتگو کنیم!
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
🔴الزامات انسجام و وحدتملی
🔺اعتماد ۲۸ تیر ۱۴۰۴
✍️محمد مهاجری، فیاض زاهد، عباس عبدی
🔘انسجام و وحدت ملی، فقط یک مقوله ذهنی و انتزاعی نیست. برعکس یک پدیده عینی و مبتنی بر مصادیق ملموس و محسوس است و نمی تواند در خلا به وقوع بپیوندد. مثلا درجنگ ۱۲ روزه اخیر،…
🔺اعتماد ۲۸ تیر ۱۴۰۴
✍️محمد مهاجری، فیاض زاهد، عباس عبدی
🔘انسجام و وحدت ملی، فقط یک مقوله ذهنی و انتزاعی نیست. برعکس یک پدیده عینی و مبتنی بر مصادیق ملموس و محسوس است و نمی تواند در خلا به وقوع بپیوندد. مثلا درجنگ ۱۲ روزه اخیر،…
👌4
Forwarded from حامیان جامعه مدنی (حجم)
✅ «صلح برای همه، جنگ برای هیچکس»؛ دعوتی از دل جامعه مدنی ایران
▫️دعوت به همبستگی برای صلح عادلانه
حامیان جامعه مدنی (حجم) با محکومیت تجاوزهای خلاف موازین بینالمللی اسرائیل و آمریکا به کشور عزیزمان ایران، از تمامی نهادهای مدنی، سازمانهای مردمنهاد، انجمنها، اتحادیهها، فعالان مستقل، و سرمایههای اجتماعی در ایران و سراسر جهان دعوت میکند تا به پویش ملی و جهانی همبستگی مدنی برای صلح بپیوندند. ما با شعار «صلح برای همه، جنگ برای هیچکس» بهدنبال تحقق صلحی عادلانه هستیم که نه تنها برای قدرتمندان، بلکه برای همه انسانها همراه با عدالت، برابری، و زندگی شایسته باشد.
▫️صلح همراه با عدالت، نه سکوت در برابر ظلم
ما با قلبی سرشار از امید، از تمامی سازمانهای مردمنهاد، شخصیتها، سرمایههای اجتماعی و مردم دعوت میکنیم تا ندای صلحخواهی ما را بشنوند و خواهان صلح برای همه و جنگ برای هیچکس شوند. صلح برای همه، نه صلح فقط برای قدرتمندان؛ بلکه صلحی همراه با عدالت و سرشار از شور زندگی شایسته برای همگان است. نه صلح گورستانی که بر اساس سکوت در برابر ظلم پیشنهاد و پیگیری میشود.
امروزه جان و روان مردم ایران، منطقه و جهان بیش از هر زمان در پیچوتاب خشونتهای ساختاری، جنگهای نیابتی و صلحهای گزینشی در معرض فرسایش مدام قرار گرفته است. از اینروست که صلح عادلانه، بر اساس احترام و برابری، خواست ماست.
▫️ایران، پرچمدار گفتوگو و صلح
ایران، سرزمینی با پیشینهای غنی در دفاع از گفتوگو و پرهیز از جنگ، بارها بهای سنگینی برای آرمان صلح عادلانه پرداخته است. ما نه از موضع ضعف، بلکه با باور به این اصل که سلطهگری امنیت نمیآورد و سکوت در برابر ظلم صلح نمیسازد، خواستار همبستگی مدنی برای تحقق صلحی پایدار و عادلانه هستیم.
▫️فراخوان به نهادهای مدنی جهان
ما از تمامی نهادهای مدنی در سراسر جهان میخواهیم:
تقویت گفتمان خشونتپرهیز: بهواسطه کنشهای جمعی مدنی در تمامی حوزههای حیات اجتماعی، به تقویت گفتمان خشونتپرهیز بپردازند و قدرتمندان را وادارند بهجای سرکوب صداهای مخالف، با مردم گفتوگو کنند.
رد صلح مبتنی بر ظلم: صلحی که عدالت را نادیده بگیرد، ریشه در تبعیض دارد و پایدار نخواهد بود.
مبارزه با نفرت و کینه: به خشم و نفرت قومی، مذهبی، و جغرافیایی نه بگویند و نگذارند گفتمان انتقام جای زبان تفاهم را بگیرد.
راهاندازی پویشهای آگاهیبخش: پویشهایی مدنی برای ترویج عدالت، آزادی، حقوق بشر، و صلح برای همه، فارغ از مرزها، تبعیضهای قومی، جنسیتی، زبانی، و دینی ایجاد کنند.
▫️مطالبه جهانی برای جهانی بهتر
ما معتقدیم صلح و امنیت پایدار تنها با رواداری، بردباری، و کنار گذاشتن کینه و نفرت ممکن است. زیستن در جهانی سرشار از آرامش و عدالت، آرمانی است که باید به مطالبهای جهانی تبدیل شود. حامیان جامعه مدنی (حجم) از همه عاشقان صلح دعوت میکند تا در این مسیر با ما همراه شوند و جهانی عادلانهتر و آرامتر بسازیم.
حامیان جامعه مدنی (حجم)
۲۲ تیر ۱۴۰۴
لینک متن امضا و اعلام همبستگی 👇🏼
https://b2n.ir/xs6820
#زندگی_علیه_جنگ
#الحیاه_ضد_الحرب
#LifeAgainstWar
@Haajm
▫️دعوت به همبستگی برای صلح عادلانه
حامیان جامعه مدنی (حجم) با محکومیت تجاوزهای خلاف موازین بینالمللی اسرائیل و آمریکا به کشور عزیزمان ایران، از تمامی نهادهای مدنی، سازمانهای مردمنهاد، انجمنها، اتحادیهها، فعالان مستقل، و سرمایههای اجتماعی در ایران و سراسر جهان دعوت میکند تا به پویش ملی و جهانی همبستگی مدنی برای صلح بپیوندند. ما با شعار «صلح برای همه، جنگ برای هیچکس» بهدنبال تحقق صلحی عادلانه هستیم که نه تنها برای قدرتمندان، بلکه برای همه انسانها همراه با عدالت، برابری، و زندگی شایسته باشد.
▫️صلح همراه با عدالت، نه سکوت در برابر ظلم
ما با قلبی سرشار از امید، از تمامی سازمانهای مردمنهاد، شخصیتها، سرمایههای اجتماعی و مردم دعوت میکنیم تا ندای صلحخواهی ما را بشنوند و خواهان صلح برای همه و جنگ برای هیچکس شوند. صلح برای همه، نه صلح فقط برای قدرتمندان؛ بلکه صلحی همراه با عدالت و سرشار از شور زندگی شایسته برای همگان است. نه صلح گورستانی که بر اساس سکوت در برابر ظلم پیشنهاد و پیگیری میشود.
امروزه جان و روان مردم ایران، منطقه و جهان بیش از هر زمان در پیچوتاب خشونتهای ساختاری، جنگهای نیابتی و صلحهای گزینشی در معرض فرسایش مدام قرار گرفته است. از اینروست که صلح عادلانه، بر اساس احترام و برابری، خواست ماست.
▫️ایران، پرچمدار گفتوگو و صلح
ایران، سرزمینی با پیشینهای غنی در دفاع از گفتوگو و پرهیز از جنگ، بارها بهای سنگینی برای آرمان صلح عادلانه پرداخته است. ما نه از موضع ضعف، بلکه با باور به این اصل که سلطهگری امنیت نمیآورد و سکوت در برابر ظلم صلح نمیسازد، خواستار همبستگی مدنی برای تحقق صلحی پایدار و عادلانه هستیم.
▫️فراخوان به نهادهای مدنی جهان
ما از تمامی نهادهای مدنی در سراسر جهان میخواهیم:
تقویت گفتمان خشونتپرهیز: بهواسطه کنشهای جمعی مدنی در تمامی حوزههای حیات اجتماعی، به تقویت گفتمان خشونتپرهیز بپردازند و قدرتمندان را وادارند بهجای سرکوب صداهای مخالف، با مردم گفتوگو کنند.
رد صلح مبتنی بر ظلم: صلحی که عدالت را نادیده بگیرد، ریشه در تبعیض دارد و پایدار نخواهد بود.
مبارزه با نفرت و کینه: به خشم و نفرت قومی، مذهبی، و جغرافیایی نه بگویند و نگذارند گفتمان انتقام جای زبان تفاهم را بگیرد.
راهاندازی پویشهای آگاهیبخش: پویشهایی مدنی برای ترویج عدالت، آزادی، حقوق بشر، و صلح برای همه، فارغ از مرزها، تبعیضهای قومی، جنسیتی، زبانی، و دینی ایجاد کنند.
▫️مطالبه جهانی برای جهانی بهتر
ما معتقدیم صلح و امنیت پایدار تنها با رواداری، بردباری، و کنار گذاشتن کینه و نفرت ممکن است. زیستن در جهانی سرشار از آرامش و عدالت، آرمانی است که باید به مطالبهای جهانی تبدیل شود. حامیان جامعه مدنی (حجم) از همه عاشقان صلح دعوت میکند تا در این مسیر با ما همراه شوند و جهانی عادلانهتر و آرامتر بسازیم.
حامیان جامعه مدنی (حجم)
۲۲ تیر ۱۴۰۴
لینک متن امضا و اعلام همبستگی 👇🏼
https://b2n.ir/xs6820
#زندگی_علیه_جنگ
#الحیاه_ضد_الحرب
#LifeAgainstWar
@Haajm
Google Docs
دعوت به همبستگی و اقدام فوری «زندگی برای همه، جنگ برای هیچکس»
ما، جمعی از شبکه ها، اتحاديه ها، تشکل های مدنی، صنفی و اجتماعی، کنشگران جامعه ی مدنی، صداهایی از ميان مردمان ایران، از درون و بیرون مرزهای جغرافیایی در سایهی فاجعهای جنگی که میتواند به ویرانیهای گسترده انسانی، زیستمحیطی و اجتماعی بیانجامد، یکصدا اعلام…
👍5
حامیان جامعه مدنی (حجم)
✅ «صلح برای همه، جنگ برای هیچکس»؛ دعوتی از دل جامعه مدنی ایران ▫️دعوت به همبستگی برای صلح عادلانه حامیان جامعه مدنی (حجم) با محکومیت تجاوزهای خلاف موازین بینالمللی اسرائیل و آمریکا به کشور عزیزمان ایران، از تمامی نهادهای مدنی، سازمانهای مردمنهاد، انجمنها،…
دربارۀ پویش «صلح برای همه، جنگ برای هیچکس»
از یک زاویه، وقتی دشمن غاصب خارجی حمله و جنگ را بر ما تحمیل کرده است، شاید دعوت به صلح موضوعیتی نداشته باشد، امّا وقتی برخی گروههای فرادولتی و فراقانونی در کشور بهشکل مغرضانه یا خالهخرسانه کشور را به سمت جنگ سوق میدهند و ساختار رسمی نیز یا نمیخواهد یا نمیتواند آنها را کنترل کند، نیاز است جامعه مدنی به نوعی نشان دهند که با دیدگاه و اقدامات آنها موافق نیست.
بله، در دنیای واقعی امروز شعار «جنگ برای هیچکس» به رؤیاپردازی میماند و گاهی نجنگیدن ضدارزش و غیرقابلدفاع است، امّا وقتی برخی تندروان داخلی با ادبیات و عملکرد خود به دست دشمنان بهانه میدهند و نیز مستنداتی که بتواند جنایاتش را تا حدودی هم که شده توجیه کند (مانند نوشتن شعار علیه اسرائیل روی موشکها در مانور آن هم به زبان عبری یا تابلوی روزشمار نابودی اسرائیل که نماینده این کشور تصویر آن را برای توجیه حملۀ خود به ایران در جلسه شورای امنیت نمایش داد) جامعۀ مدنی --که گویا در ساختار رسمی نمایندهای ندارد- مجبور است در مقابل گفتار و کردار این گروه فرادولتی پویشی راهاندازی و موضع خود را اعلام کند.
اگر اقدامات غیرمنطقی و زیانبار این جماعت جنگطلب خود مطلقانگار نبود، پویش «صلح برای همه، جنگ برای هیچکس» را بلاموضوع میدانستم و با آن همراهی نمیکردم.
گروه مورد نظر در بهترین حالت مصداق حاجکاظم فیلم آژانس شیشهای هستند که برای پیگیری هدف خود جامعه را گروگان گرفته و مجبور کردهاند هزینههای تصمیمات آنها را متحمّل شود.
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
از یک زاویه، وقتی دشمن غاصب خارجی حمله و جنگ را بر ما تحمیل کرده است، شاید دعوت به صلح موضوعیتی نداشته باشد، امّا وقتی برخی گروههای فرادولتی و فراقانونی در کشور بهشکل مغرضانه یا خالهخرسانه کشور را به سمت جنگ سوق میدهند و ساختار رسمی نیز یا نمیخواهد یا نمیتواند آنها را کنترل کند، نیاز است جامعه مدنی به نوعی نشان دهند که با دیدگاه و اقدامات آنها موافق نیست.
بله، در دنیای واقعی امروز شعار «جنگ برای هیچکس» به رؤیاپردازی میماند و گاهی نجنگیدن ضدارزش و غیرقابلدفاع است، امّا وقتی برخی تندروان داخلی با ادبیات و عملکرد خود به دست دشمنان بهانه میدهند و نیز مستنداتی که بتواند جنایاتش را تا حدودی هم که شده توجیه کند (مانند نوشتن شعار علیه اسرائیل روی موشکها در مانور آن هم به زبان عبری یا تابلوی روزشمار نابودی اسرائیل که نماینده این کشور تصویر آن را برای توجیه حملۀ خود به ایران در جلسه شورای امنیت نمایش داد) جامعۀ مدنی --که گویا در ساختار رسمی نمایندهای ندارد- مجبور است در مقابل گفتار و کردار این گروه فرادولتی پویشی راهاندازی و موضع خود را اعلام کند.
اگر اقدامات غیرمنطقی و زیانبار این جماعت جنگطلب خود مطلقانگار نبود، پویش «صلح برای همه، جنگ برای هیچکس» را بلاموضوع میدانستم و با آن همراهی نمیکردم.
گروه مورد نظر در بهترین حالت مصداق حاجکاظم فیلم آژانس شیشهای هستند که برای پیگیری هدف خود جامعه را گروگان گرفته و مجبور کردهاند هزینههای تصمیمات آنها را متحمّل شود.
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
Telegram
کانال وحید احسانی
✅ «صلح برای همه، جنگ برای هیچکس»؛ دعوتی از دل جامعه مدنی ایران
▫️دعوت به همبستگی برای صلح عادلانه
حامیان جامعه مدنی (حجم) با محکومیت تجاوزهای خلاف موازین بینالمللی اسرائیل و آمریکا به کشور عزیزمان ایران، از تمامی نهادهای مدنی، سازمانهای مردمنهاد، انجمنها،…
▫️دعوت به همبستگی برای صلح عادلانه
حامیان جامعه مدنی (حجم) با محکومیت تجاوزهای خلاف موازین بینالمللی اسرائیل و آمریکا به کشور عزیزمان ایران، از تمامی نهادهای مدنی، سازمانهای مردمنهاد، انجمنها،…
👍2
🔴 طرح صیانت با لباس مبدل به امضای پزشکیان
✍️ کامبیز نوروزی، ۱/مرداد/۱۴۰۴
آقای پزشکیان دیروز طی نامه ای "لایحه مقابله با انتشار محتوای خبری خلاف واقع در فضای مجازی" را به مجلس تقدیم کرد.
این لایحه به قید دوفوریت در هیأت وزیران تصویب شده است.
چند نکته به اشاره:
۱-لایحه دارای ۲۲ ماده است.
۲-محتوای اصلی لایحه همان چیزی است که دو سه سال پیش تحت عنوان طرح صیانت از فضای مجازی توسط نمایندگان تهیه و در مجلس مطرح شد. طرحی که به شدت حق آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات را از مردم سلب می کرد.
۳-این لایحه در عبارت پردازی ها متفاوت از طرح صیانت است. ولی محتوایش مثل همان لایحه حق آزادی بیان و حق دسترسی به اطلاعات را نشانه رفته است.
۴-کسانی که این لایحه را نوشته و تصویب کرده اند بخوبی می دانند که در قانون مجازات اسلامی جرم نشر اکاذیب و گزارش خلاف واقع به صراحت ذکر شده است (مادۀ ۶۹۸). از نظر حقوقی هیچ نیازی به این لایحه نبوده است. اما نویسندگان لایحه نعل وارونه زده اند تا نشان سم اسب را گم کنند. آنها چنین عنوانی برای این لایحه گذاشته اند تا معلوم نشود که این این لایحه همان طرح صیانت است در یک لباس مبدل و اندکی خوشگل تر.
۵-دولت آقای پزشکیان که تا حال اقدام قابل اعتنایی برای بهبود وضع رسانه ها توسعۀ حقوق و آزادی رسانه ها نکرده است و نمایندگان دولت در شورای نظارت بر صدا و سیما عملاً بی اثر بوده اند، ، همت گماشته برای تنگتر کردن و سخت تر کردن محیط آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات چنان شتاب می کند که لایحه را به قید دو فوریت در هیأت وزیران تصویب می کند.
۶-آقایان وزیران محتترم کجا تنفس می کنند که در میان این همه بحرانهای سه فوریتی و چهار فوریتی و ده فوریتی ملت، این موضوع را "دوفوریتی" رسیدگی و تصویب می کنند؟ مشکل آزادی بیان برای آقایان وزیران و سایر دستگاهها دوفوریتی است نه برای ملت.
۷-پیشنهاد برادرانه بنده این است که لااقل آن وزرایی که به این لایحه رأی منفی داده اند نام خود را اعلام کنند برای حراست از اعتبار معنوی خود.
۸-هیچ کس در نهاد ریاست جمهوری یا در میان آقایان وزیران یا در معاونت حقوقی یا معاونت پارلمانی ریاست جمهوری نبود که به هیأت وزیران گزارش دهد که این لایحه به منزلۀ نقض حقوق ملت است و در موارد متعدد مغایر با آزادیهای فردی و اجتماعی و اصول حقوق کیفری و اصول قانون اساسی است؟
۹-تأسف بارتر از همه چیز این است که آقای پزشکیان وعده کرده و عهد بسته بود با ملت که فیلترینگ را بردارد. این اتفاق نیفتاد و وعده فراموش شد و به ملت نگفتند چرا به وعده عمل نشد جملگی هیچ، دیوار تازه ای به دور حق آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات کشیدند.
۱۰- برای آقای پزشکیان احترام فراوان قائلم. به صداقت ایشان همچنان باور دارم. اما اصول قانون اساسی و حقوق ملت از هرچیز و هرکس مهمتر است.
برادر من! عهد نابستن از ان به که ببندی و نپایی.
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
✍️ کامبیز نوروزی، ۱/مرداد/۱۴۰۴
آقای پزشکیان دیروز طی نامه ای "لایحه مقابله با انتشار محتوای خبری خلاف واقع در فضای مجازی" را به مجلس تقدیم کرد.
این لایحه به قید دوفوریت در هیأت وزیران تصویب شده است.
چند نکته به اشاره:
۱-لایحه دارای ۲۲ ماده است.
۲-محتوای اصلی لایحه همان چیزی است که دو سه سال پیش تحت عنوان طرح صیانت از فضای مجازی توسط نمایندگان تهیه و در مجلس مطرح شد. طرحی که به شدت حق آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات را از مردم سلب می کرد.
۳-این لایحه در عبارت پردازی ها متفاوت از طرح صیانت است. ولی محتوایش مثل همان لایحه حق آزادی بیان و حق دسترسی به اطلاعات را نشانه رفته است.
۴-کسانی که این لایحه را نوشته و تصویب کرده اند بخوبی می دانند که در قانون مجازات اسلامی جرم نشر اکاذیب و گزارش خلاف واقع به صراحت ذکر شده است (مادۀ ۶۹۸). از نظر حقوقی هیچ نیازی به این لایحه نبوده است. اما نویسندگان لایحه نعل وارونه زده اند تا نشان سم اسب را گم کنند. آنها چنین عنوانی برای این لایحه گذاشته اند تا معلوم نشود که این این لایحه همان طرح صیانت است در یک لباس مبدل و اندکی خوشگل تر.
۵-دولت آقای پزشکیان که تا حال اقدام قابل اعتنایی برای بهبود وضع رسانه ها توسعۀ حقوق و آزادی رسانه ها نکرده است و نمایندگان دولت در شورای نظارت بر صدا و سیما عملاً بی اثر بوده اند، ، همت گماشته برای تنگتر کردن و سخت تر کردن محیط آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات چنان شتاب می کند که لایحه را به قید دو فوریت در هیأت وزیران تصویب می کند.
۶-آقایان وزیران محتترم کجا تنفس می کنند که در میان این همه بحرانهای سه فوریتی و چهار فوریتی و ده فوریتی ملت، این موضوع را "دوفوریتی" رسیدگی و تصویب می کنند؟ مشکل آزادی بیان برای آقایان وزیران و سایر دستگاهها دوفوریتی است نه برای ملت.
۷-پیشنهاد برادرانه بنده این است که لااقل آن وزرایی که به این لایحه رأی منفی داده اند نام خود را اعلام کنند برای حراست از اعتبار معنوی خود.
۸-هیچ کس در نهاد ریاست جمهوری یا در میان آقایان وزیران یا در معاونت حقوقی یا معاونت پارلمانی ریاست جمهوری نبود که به هیأت وزیران گزارش دهد که این لایحه به منزلۀ نقض حقوق ملت است و در موارد متعدد مغایر با آزادیهای فردی و اجتماعی و اصول حقوق کیفری و اصول قانون اساسی است؟
۹-تأسف بارتر از همه چیز این است که آقای پزشکیان وعده کرده و عهد بسته بود با ملت که فیلترینگ را بردارد. این اتفاق نیفتاد و وعده فراموش شد و به ملت نگفتند چرا به وعده عمل نشد جملگی هیچ، دیوار تازه ای به دور حق آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات کشیدند.
۱۰- برای آقای پزشکیان احترام فراوان قائلم. به صداقت ایشان همچنان باور دارم. اما اصول قانون اساسی و حقوق ملت از هرچیز و هرکس مهمتر است.
برادر من! عهد نابستن از ان به که ببندی و نپایی.
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
Telegram
کامبیز نوروزی-حقوق و جامعه
🔴طرح صیانت با لباس مبدل به امضای پزشکیان
۱/مرداد/۱۴۰۴
آقای پزشکیان دیروز طی نامه ای "لایحه مقابله با انتشار محتوای خبری خلاف واقع در فضای مجازی" را به مجلس تقدیم کرد.
این لایحه به قید دوفوریت در هیأت وزیران تصویب شده است.
چند نکته به اشاره:
۱-لایحه…
۱/مرداد/۱۴۰۴
آقای پزشکیان دیروز طی نامه ای "لایحه مقابله با انتشار محتوای خبری خلاف واقع در فضای مجازی" را به مجلس تقدیم کرد.
این لایحه به قید دوفوریت در هیأت وزیران تصویب شده است.
چند نکته به اشاره:
۱-لایحه…
👍2
✔️پاسخی به پرسشها درباره همدلی با مردم غزه
✍🏻سهند ایرانمهر
در روزگاری که کودکان در غزه با شکمهای خالی و ترس شبانه یا زیر آوار میمیرند، هر فریادی که برای آنان بلند شود، نه نشانهی ریاکاری است و نه انکار دردهای داخلی. بلکه نشان از شعور انسانی ماست؛ از همان جنسی که فلسفه اخلاق، ادبیات، دین، و حتی وجدانهای خاموششده نیز در لحظاتی بیداری بدان گواهی میدهند. با این حال، گاه کسانی در برابر این همدلی موضع میگیرند و با استدلالهایی گوناگون، همدردی با مردم غزه را بهظاهر بیاهمیت یا حتی «ضدملی» میدانند. در این یادداشت، به مهمترین این گزارهها پاسخ میدهم، نه برای قانعکردن همه، بلکه برای ایستادن بر مبنای روشن اخلاق، منطق و حقیقت.
۱. «چرا درباره رنج مردم خودت حرف نمیزنی؟»
وقتی سخن از غزه میشود از موضعات درباره اویغورها، اوکراینیها تا سیستان و خوزستان مطرح میشود. پاسخ روشن است: هم زدهام، هم میزنم. و اگر کسی نزده باشد، باز هم چیزی از اهمیت فریاد برای کودک گرسنهای در غزه کم نمیشود. در فلسفه اخلاق، یک اصل بنیادین وجود دارد:
«انساندوستی انحصاری نیست».
همدردی با مردم مناطق محروم کشورمان و زندانیان و آسیبدیدگان ایرانی با همدردی با کودکان غزه در تضاد نیستند؛ بلکه این دو تقویتکنندهی یکدیگرند.
پیتر سینگر، فیلسوف اخلاق معاصر، در مقاله معروفش «قحطی، وفور و اخلاق»(۱۹۷۲) نوشت:
اگر بتوانیم از رنجی شدید جلوگیری کنیم، بیآنکه خود به رنجی مشابه دچار شویم، اخلاقاً موظفیم که چنین کنیم، فارغ از آنکه آن رنج در همسایگی ما رخ دهد یا در قارهای دور.
از نظر سینگر، جغرافیا نباید معیاری برای اولویت اخلاقی باشد. بنابراین، پرداختن به رنج انسانی، نه بیاخلاقی است و نه «فروختن هموطن به سیاست خارجی». بلکه نشانهی بلوغ اخلاقی انسان مدرن است.
۲. «رنج غزه چه ربطی به ما دارد؟»
اگر سکوت کنیم، بر چه سیاستی مهر تایید زدهایم؟ اتفاقاً ربط دارد. و ربط آن، صرفاً به سیاست یا ایدئولوژی نیست. ربط دارد به اینکه ما نیز مردمی هستیم که طعم تحریم، جنگ، فقر، آوارگی، سانسور و بمباران را چشیدهایم و آینده نیز تضمینی برای زندگی در عافیت نمیدهد. رنج دیگران، آینهای است برای تأمل در رنج خودمان. والتر بنیامین در تزهای مشهورش درباره تاریخ میگوید: «هر سند تمدن، همزمان سند بربریت است».
وقتی تمدنی میکوشد رنج غزه را «بیربط» جلوه دهد، ما باید آگاه باشیم که این همان روندی است که روزی رنج مردم خودمان را هم بیاهمیت خواهد کرد. ما اگر برای غزه نجوشیم، در فردای نه چندان دور و محتمل دفاع از شرایط ما -بر اساس منطق امروز ما - بیربط است.
علاوه بر این، موضع ما درباره رنج انسانهاست، نه نزاعهای حکومتی یا موقعیتهای جغرافیایی. نباید با خلط میان مردم و حکومتها، قربانی را از حمایت محروم کرد.
۳. «شفقت تو ریاکارانه است چون حکومت هم همین شعار را میدهد.»
این گزاره نیز یکی از لغزشهای پرتکرار دوران ماست: خشم و مخالفت با حکومتها، تبدیل میشود به بیاعتنایی به مظلومانِ تحت حمایت آن حکومت.
اما یک اصل مهم را نباید فراموش کرد: اگر حکومتی از یک ارزش انسانی به هردلیلی- چه برای منافع ایدئولوژیک خود و چه برای ارزش انسانی- دفاع کرد، آن ارزش باطل نمیشود. این همان تلهای است که حکومتها حتی اگر با هم در نزاع باشند، برای جدا کردن آزادیخواهان از مردم جهان میچینند. در حالیکه اخلاق و ارزش انسانی ما باید مستقل از بازی قدرت باشد.
۴. «انسانی که به رنج ایرانی بیتوجه است، نمیتواند برای غزه دل بسوزاند.»
درست است. و برعکس آن نیز صادق است:آدمی که به کودک فلسطینی بیتوجه است، نمیتواند راستگو باشد اگر از رنج زندانی ایرانی سخن بگوید.
اخلاق، بستهبندیشده و تکهتکه نیست. یا به رنج انسان حساس هستیم، یا نیستیم. فردی که به هر شکل ممکن صدای رنج و نابرابری در ایران بوده، اگر امروز از محاصرهی غزه بگوید، ادامهی همان مسیر را رفته است.
سکوت در برابر رنج یک انسان، حتی اگر در آن سوی مرزها باشد، سکوتی است که میتواند فردا علیه نزدیکترین افراد ما نیز تکرار شود. اینجا فقط غزه نیست. اینجا مسئلهی دفاع از کرامت انسانی است، آن هم در روزگاری که بیتفاوتی، بیماری فراگیر زمانه شده است.
محمود درویش، شاعر فلسطینی، میگوید:
«ما آرزوی مرگ کسی را نداریم، ما فقط میخواهیم زنده بمانیم. همین».
و این «زندهماندن»، امروز برای کودکان و مردم غزه نیازمند صدای جهانی است. همانگونه که ما ایرانیان، وقتی قربانی تحریم یا تجاوز یا سرکوب میشویم، دوست داریم جهانیان صدای ما را بشنوند. دفاع از انسان، از هر نژاد و ملت، وظیفهای انسانی است. و کسی که برای یک کودک فلسطینی اندوهگین میشود، نه ریاکار است، نه سیاستزده، نه بیوطن. بلکه انسان است. آدمیست و شفقت همین.
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
✍🏻سهند ایرانمهر
در روزگاری که کودکان در غزه با شکمهای خالی و ترس شبانه یا زیر آوار میمیرند، هر فریادی که برای آنان بلند شود، نه نشانهی ریاکاری است و نه انکار دردهای داخلی. بلکه نشان از شعور انسانی ماست؛ از همان جنسی که فلسفه اخلاق، ادبیات، دین، و حتی وجدانهای خاموششده نیز در لحظاتی بیداری بدان گواهی میدهند. با این حال، گاه کسانی در برابر این همدلی موضع میگیرند و با استدلالهایی گوناگون، همدردی با مردم غزه را بهظاهر بیاهمیت یا حتی «ضدملی» میدانند. در این یادداشت، به مهمترین این گزارهها پاسخ میدهم، نه برای قانعکردن همه، بلکه برای ایستادن بر مبنای روشن اخلاق، منطق و حقیقت.
۱. «چرا درباره رنج مردم خودت حرف نمیزنی؟»
وقتی سخن از غزه میشود از موضعات درباره اویغورها، اوکراینیها تا سیستان و خوزستان مطرح میشود. پاسخ روشن است: هم زدهام، هم میزنم. و اگر کسی نزده باشد، باز هم چیزی از اهمیت فریاد برای کودک گرسنهای در غزه کم نمیشود. در فلسفه اخلاق، یک اصل بنیادین وجود دارد:
«انساندوستی انحصاری نیست».
همدردی با مردم مناطق محروم کشورمان و زندانیان و آسیبدیدگان ایرانی با همدردی با کودکان غزه در تضاد نیستند؛ بلکه این دو تقویتکنندهی یکدیگرند.
پیتر سینگر، فیلسوف اخلاق معاصر، در مقاله معروفش «قحطی، وفور و اخلاق»(۱۹۷۲) نوشت:
اگر بتوانیم از رنجی شدید جلوگیری کنیم، بیآنکه خود به رنجی مشابه دچار شویم، اخلاقاً موظفیم که چنین کنیم، فارغ از آنکه آن رنج در همسایگی ما رخ دهد یا در قارهای دور.
از نظر سینگر، جغرافیا نباید معیاری برای اولویت اخلاقی باشد. بنابراین، پرداختن به رنج انسانی، نه بیاخلاقی است و نه «فروختن هموطن به سیاست خارجی». بلکه نشانهی بلوغ اخلاقی انسان مدرن است.
۲. «رنج غزه چه ربطی به ما دارد؟»
اگر سکوت کنیم، بر چه سیاستی مهر تایید زدهایم؟ اتفاقاً ربط دارد. و ربط آن، صرفاً به سیاست یا ایدئولوژی نیست. ربط دارد به اینکه ما نیز مردمی هستیم که طعم تحریم، جنگ، فقر، آوارگی، سانسور و بمباران را چشیدهایم و آینده نیز تضمینی برای زندگی در عافیت نمیدهد. رنج دیگران، آینهای است برای تأمل در رنج خودمان. والتر بنیامین در تزهای مشهورش درباره تاریخ میگوید: «هر سند تمدن، همزمان سند بربریت است».
وقتی تمدنی میکوشد رنج غزه را «بیربط» جلوه دهد، ما باید آگاه باشیم که این همان روندی است که روزی رنج مردم خودمان را هم بیاهمیت خواهد کرد. ما اگر برای غزه نجوشیم، در فردای نه چندان دور و محتمل دفاع از شرایط ما -بر اساس منطق امروز ما - بیربط است.
علاوه بر این، موضع ما درباره رنج انسانهاست، نه نزاعهای حکومتی یا موقعیتهای جغرافیایی. نباید با خلط میان مردم و حکومتها، قربانی را از حمایت محروم کرد.
۳. «شفقت تو ریاکارانه است چون حکومت هم همین شعار را میدهد.»
این گزاره نیز یکی از لغزشهای پرتکرار دوران ماست: خشم و مخالفت با حکومتها، تبدیل میشود به بیاعتنایی به مظلومانِ تحت حمایت آن حکومت.
اما یک اصل مهم را نباید فراموش کرد: اگر حکومتی از یک ارزش انسانی به هردلیلی- چه برای منافع ایدئولوژیک خود و چه برای ارزش انسانی- دفاع کرد، آن ارزش باطل نمیشود. این همان تلهای است که حکومتها حتی اگر با هم در نزاع باشند، برای جدا کردن آزادیخواهان از مردم جهان میچینند. در حالیکه اخلاق و ارزش انسانی ما باید مستقل از بازی قدرت باشد.
۴. «انسانی که به رنج ایرانی بیتوجه است، نمیتواند برای غزه دل بسوزاند.»
درست است. و برعکس آن نیز صادق است:آدمی که به کودک فلسطینی بیتوجه است، نمیتواند راستگو باشد اگر از رنج زندانی ایرانی سخن بگوید.
اخلاق، بستهبندیشده و تکهتکه نیست. یا به رنج انسان حساس هستیم، یا نیستیم. فردی که به هر شکل ممکن صدای رنج و نابرابری در ایران بوده، اگر امروز از محاصرهی غزه بگوید، ادامهی همان مسیر را رفته است.
سکوت در برابر رنج یک انسان، حتی اگر در آن سوی مرزها باشد، سکوتی است که میتواند فردا علیه نزدیکترین افراد ما نیز تکرار شود. اینجا فقط غزه نیست. اینجا مسئلهی دفاع از کرامت انسانی است، آن هم در روزگاری که بیتفاوتی، بیماری فراگیر زمانه شده است.
محمود درویش، شاعر فلسطینی، میگوید:
«ما آرزوی مرگ کسی را نداریم، ما فقط میخواهیم زنده بمانیم. همین».
و این «زندهماندن»، امروز برای کودکان و مردم غزه نیازمند صدای جهانی است. همانگونه که ما ایرانیان، وقتی قربانی تحریم یا تجاوز یا سرکوب میشویم، دوست داریم جهانیان صدای ما را بشنوند. دفاع از انسان، از هر نژاد و ملت، وظیفهای انسانی است. و کسی که برای یک کودک فلسطینی اندوهگین میشود، نه ریاکار است، نه سیاستزده، نه بیوطن. بلکه انسان است. آدمیست و شفقت همین.
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
Telegram
سهند ایرانمهر
✔️پاسخی به پرسشها درباره همدلی با مردم غزه
✍🏻سهند ایرانمهر
در روزگاری که کودکان در غزه با شکمهای خالی و ترس شبانه یا زیر آوار میمیرند، هر فریادی که برای آنان بلند شود، نه نشانهی ریاکاری است و نه انکار دردهای داخلی. بلکه نشان از شعور انسانی ماست؛ از…
✍🏻سهند ایرانمهر
در روزگاری که کودکان در غزه با شکمهای خالی و ترس شبانه یا زیر آوار میمیرند، هر فریادی که برای آنان بلند شود، نه نشانهی ریاکاری است و نه انکار دردهای داخلی. بلکه نشان از شعور انسانی ماست؛ از…
👍6
✅ چرا تغییر الگوی حکمرانی اینترنت بهترین نقطۀ آغاز اصلاحات در حکمرانی است؟
✍ مجتبی قلیپور
اگر بناست در مقطع کنونی، تغییری در جهت اصلاح و بهبود در الگوی حکمرانی کشور صورت گیرد، به نظرم بهترین نقطۀ شروع میتواند اینترنت باشد.
منظورم از تغییر الگوی حکمرانی اینترنت، گذار از درک اینترنت به عنوان یک «دشوارۀ دائما تهدیدزا»، به فهم از آن به عنوان «بستر بزرگ و فرصتزای توسعه» است.
این گذار پیچیدگیهای زیادی دارد اما در گام نخست مستلزم اقداماتی مثل حذف گستردۀ فیلترینگ، به بایگانی سپردن طرحهای آشکارا غلطی چون اینترنت ملی و اینترنت طبقاتی، بهبود سرعت و کیفیت ادراکشدۀ اینترنت، آغاز طرحهای جدی توسعۀ دسترسی به اینترنت به ویژه پهنباند ثابت و مانند آن است.
چنین اقداماتی به دلایل مختلف میتواند نخستین گامها برای آغاز بهبود حکمرانی کشور باشد.
هشت دلیل برای این ادعا دارم:
۱. اصلاح در حوزۀ حکمرانی اینترنت هزینۀ مالی چندانی ندارد و حتی بسیاری از اقدامات از جنس «رفع محدودیت»هایی هستند که اعمالشان بسیار پرهزینه است. فیلترینگ نمونۀ این محدودیتهاست. نهتنها به هیچیک از اهدافش نرسیده، بلکه بسیار پرهزینه بوده و آثار جانبیای ایجاد کرده که کاملاً نقض غرض سیاستگذار بوده است.
۲. اصلاح حکمرانی اینترنت به سرعت قابل انجام است و بنابراین میتواند به سرعت فضا را تغییر دهد.
۳. تغییر در رفتار با اینترنت به سرعت اقشار مختلف جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد. به ویژه جوانان و اقشار تحصیلکرده به عنوان جدیترین کاربران اینترنت، به سرعت پیام بهبود و تغییر ریل حکمرانی را دریافت خواهند کرد.
۴. سیاستهایی چون رفع فیلترینگ و بهبود کیفیت ادراک شدۀ اینترنت، فضای کسبوکارها را رونق خواهد داد و انگیزهای مضاعف برای تداوم تلاش و امید در فضای کسبوکار کشور خواهد بود.
۵. در عصر ظهور و اوجگیری فناوریهای انقلاب صنعتی چهارم از جمله هوش مصنوعی، اینترنت منسوخ نمیشود بلکه پیشنیاز و بستر رشد این فناوریهاست. توسعۀ اینترنت برای توسعۀ سایر فناوریها و بازگشت کشور به ریل توسعه یک باید است.
۶. رفع فلیترینگ و به بایگانی سپردن طرحهای آشکارا زیانباری چون اینترنت ملی و اینترنت طبقاتی، یکی از عوامل مهم گسست، نارضایتی و خشم کنونی و آتی را از بین خواهد بود و احتمال بحران داخلی را به سهم خودش کاهش خواهد داد.
۷. رفع فیلترینگ تهدیدهای امنیت سایبری را کاهش خواهد داد و آسیبپذیریها در این زمینه را محدودتر خواهد کرد. این چیزی است که در شرایط فعلی نیاز فوری به آن داریم.
۸. تغییر ریل از سیاست تحدید اینترنت به سیاست توسعۀ آن، همچون نماد و نشانهای از عزم و اراده برای اصلاح کل نظام حکمرانی در کشور خواهد بود. این نشانه، اعتمادآفرین است و اعتماد سنگ بنای سایر اصلاحات پرهزینهتر و دشوارتری است که به آنها نیاز داریم.
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
✍ مجتبی قلیپور
اگر بناست در مقطع کنونی، تغییری در جهت اصلاح و بهبود در الگوی حکمرانی کشور صورت گیرد، به نظرم بهترین نقطۀ شروع میتواند اینترنت باشد.
منظورم از تغییر الگوی حکمرانی اینترنت، گذار از درک اینترنت به عنوان یک «دشوارۀ دائما تهدیدزا»، به فهم از آن به عنوان «بستر بزرگ و فرصتزای توسعه» است.
این گذار پیچیدگیهای زیادی دارد اما در گام نخست مستلزم اقداماتی مثل حذف گستردۀ فیلترینگ، به بایگانی سپردن طرحهای آشکارا غلطی چون اینترنت ملی و اینترنت طبقاتی، بهبود سرعت و کیفیت ادراکشدۀ اینترنت، آغاز طرحهای جدی توسعۀ دسترسی به اینترنت به ویژه پهنباند ثابت و مانند آن است.
چنین اقداماتی به دلایل مختلف میتواند نخستین گامها برای آغاز بهبود حکمرانی کشور باشد.
هشت دلیل برای این ادعا دارم:
۱. اصلاح در حوزۀ حکمرانی اینترنت هزینۀ مالی چندانی ندارد و حتی بسیاری از اقدامات از جنس «رفع محدودیت»هایی هستند که اعمالشان بسیار پرهزینه است. فیلترینگ نمونۀ این محدودیتهاست. نهتنها به هیچیک از اهدافش نرسیده، بلکه بسیار پرهزینه بوده و آثار جانبیای ایجاد کرده که کاملاً نقض غرض سیاستگذار بوده است.
۲. اصلاح حکمرانی اینترنت به سرعت قابل انجام است و بنابراین میتواند به سرعت فضا را تغییر دهد.
۳. تغییر در رفتار با اینترنت به سرعت اقشار مختلف جامعه را تحت تأثیر قرار میدهد. به ویژه جوانان و اقشار تحصیلکرده به عنوان جدیترین کاربران اینترنت، به سرعت پیام بهبود و تغییر ریل حکمرانی را دریافت خواهند کرد.
۴. سیاستهایی چون رفع فیلترینگ و بهبود کیفیت ادراک شدۀ اینترنت، فضای کسبوکارها را رونق خواهد داد و انگیزهای مضاعف برای تداوم تلاش و امید در فضای کسبوکار کشور خواهد بود.
۵. در عصر ظهور و اوجگیری فناوریهای انقلاب صنعتی چهارم از جمله هوش مصنوعی، اینترنت منسوخ نمیشود بلکه پیشنیاز و بستر رشد این فناوریهاست. توسعۀ اینترنت برای توسعۀ سایر فناوریها و بازگشت کشور به ریل توسعه یک باید است.
۶. رفع فلیترینگ و به بایگانی سپردن طرحهای آشکارا زیانباری چون اینترنت ملی و اینترنت طبقاتی، یکی از عوامل مهم گسست، نارضایتی و خشم کنونی و آتی را از بین خواهد بود و احتمال بحران داخلی را به سهم خودش کاهش خواهد داد.
۷. رفع فیلترینگ تهدیدهای امنیت سایبری را کاهش خواهد داد و آسیبپذیریها در این زمینه را محدودتر خواهد کرد. این چیزی است که در شرایط فعلی نیاز فوری به آن داریم.
۸. تغییر ریل از سیاست تحدید اینترنت به سیاست توسعۀ آن، همچون نماد و نشانهای از عزم و اراده برای اصلاح کل نظام حکمرانی در کشور خواهد بود. این نشانه، اعتمادآفرین است و اعتماد سنگ بنای سایر اصلاحات پرهزینهتر و دشوارتری است که به آنها نیاز داریم.
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
Telegram
پارههای اندیشه
چرا تغییر الگوی حکمرانی اینترنت بهترین نقطۀ آغاز اصلاحات در حکمرانی است؟
مجتبی قلیپور
✍ اگر بناست در مقطع کنونی، تغییری در جهت اصلاح و بهبود در الگوی حکمرانی کشور صورت گیرد، به نظرم بهترین نقطۀ شروع میتواند اینترنت باشد.
منظورم از تغییر الگوی حکمرانی…
مجتبی قلیپور
✍ اگر بناست در مقطع کنونی، تغییری در جهت اصلاح و بهبود در الگوی حکمرانی کشور صورت گیرد، به نظرم بهترین نقطۀ شروع میتواند اینترنت باشد.
منظورم از تغییر الگوی حکمرانی…
✅جهاد مقدس و دفاع از وطن
(منزلت دفاع از وطن در قلمرو جهاد اسلامی)
🎤 گزارشی کوتاه از سخنرانی استاد محمد سروش محلاتی (شب چهارم محرم ۱۴۰۴، تهران، جماران)
استفاده مقطعی از ملی گرایی و ایران دوستی، بدون اصلاح مبانی فکری، کم اثر است
استاد سروش محلاتی:
در روزهای اخیر شاهد تبلیغ و ترویج وطن دوستی، ملی گرایی و ایران دوستی از رسانه های رسمی هستیم، سرودهای ملی گرایانه که ممنوع بودند، از صداوسیما پخش می شوند، نوحه ها با محتوای ایران و وطن دوستی ساخته می شوند، این تغییر در سیاستها اگر با اصلاح مبانی فکری همراه نباشد، مقطعی و زودگذر است و کم اثر خواهد بود.
ما شاهد دو رویکرد در متفکران اسلامی معاصر راجع به میهن دوستی هستیم
رویکردی که نگاه مثبتی به میهن دوستی دارد و شهید مطهری در مجموعه خدمات متقابل اسلام و ایران آن را تبیین کرده است، این نگاه، وطن دوستی را یک تعلق فطری و مثبت می داند و ایران دوستی را یک امر طبیعی در کنار اسلام دوستی ایران برمی شمارد و عشق به وطن و ایران را یک ارزش مثبت می داند
اما نگاه دوم که مربوط به شخصی است که مطهری زمان خوانده شد، وطن دوستی را در مقابل اسلام معرفی می کند.
ایشان [مصباح یزدی] می گوید:
«در مکتب اسلام ارزشهای دیگری مطرح است که این ارزشها در برابر وطن دوستی همانند نور در برابر ظلمت است.
تلاش در راه حفظ وطن چیز کوچکی است که در بین حیوانات نیز مشاهده میشود ، نثار جان در راه حفظ وطن مقیاس کوچکی است.
وطن چیزی قراردادی است که ارزش اهدای جان را ندارد، چقدر انسان باید تنزل پیدا کند که به جای خدا و ارزشهای الهی، ملیت و ایرانیت را مطرح کند
اگر کسی به جای طرح ارزشهای اسلامی، وطن پرستی را مطرح کند به خون شهدا خیانت کرده است.
در وصیت نامه هیچ شهیدی نیامده است که برای دفاع از وطن خود به میدان جنگ رفتند و شهید شدند
آب و خاک ارزش آن را ندارد که انسان برای آن جان خود را از دست بدهد و طرح مباحث وطن دوستی نیز شعار دوران جاهلیت است.»
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
(منزلت دفاع از وطن در قلمرو جهاد اسلامی)
🎤 گزارشی کوتاه از سخنرانی استاد محمد سروش محلاتی (شب چهارم محرم ۱۴۰۴، تهران، جماران)
استفاده مقطعی از ملی گرایی و ایران دوستی، بدون اصلاح مبانی فکری، کم اثر است
استاد سروش محلاتی:
در روزهای اخیر شاهد تبلیغ و ترویج وطن دوستی، ملی گرایی و ایران دوستی از رسانه های رسمی هستیم، سرودهای ملی گرایانه که ممنوع بودند، از صداوسیما پخش می شوند، نوحه ها با محتوای ایران و وطن دوستی ساخته می شوند، این تغییر در سیاستها اگر با اصلاح مبانی فکری همراه نباشد، مقطعی و زودگذر است و کم اثر خواهد بود.
ما شاهد دو رویکرد در متفکران اسلامی معاصر راجع به میهن دوستی هستیم
رویکردی که نگاه مثبتی به میهن دوستی دارد و شهید مطهری در مجموعه خدمات متقابل اسلام و ایران آن را تبیین کرده است، این نگاه، وطن دوستی را یک تعلق فطری و مثبت می داند و ایران دوستی را یک امر طبیعی در کنار اسلام دوستی ایران برمی شمارد و عشق به وطن و ایران را یک ارزش مثبت می داند
اما نگاه دوم که مربوط به شخصی است که مطهری زمان خوانده شد، وطن دوستی را در مقابل اسلام معرفی می کند.
ایشان [مصباح یزدی] می گوید:
«در مکتب اسلام ارزشهای دیگری مطرح است که این ارزشها در برابر وطن دوستی همانند نور در برابر ظلمت است.
تلاش در راه حفظ وطن چیز کوچکی است که در بین حیوانات نیز مشاهده میشود ، نثار جان در راه حفظ وطن مقیاس کوچکی است.
وطن چیزی قراردادی است که ارزش اهدای جان را ندارد، چقدر انسان باید تنزل پیدا کند که به جای خدا و ارزشهای الهی، ملیت و ایرانیت را مطرح کند
اگر کسی به جای طرح ارزشهای اسلامی، وطن پرستی را مطرح کند به خون شهدا خیانت کرده است.
در وصیت نامه هیچ شهیدی نیامده است که برای دفاع از وطن خود به میدان جنگ رفتند و شهید شدند
آب و خاک ارزش آن را ندارد که انسان برای آن جان خود را از دست بدهد و طرح مباحث وطن دوستی نیز شعار دوران جاهلیت است.»
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
Telegram
محمد سروش محلاتی
✅جهاد مقدس و دفاع از وطن
منزلت دفاع از وطن در قلمرو جهاد اسلامی
♦️سخنرانی در شب چهارم محرم ۱۴۰۴
🔹تهران جماران
@mohammadsorooshmahallati
منزلت دفاع از وطن در قلمرو جهاد اسلامی
♦️سخنرانی در شب چهارم محرم ۱۴۰۴
🔹تهران جماران
@mohammadsorooshmahallati
👍1
وفاق روسای دولت و وکلای ملت!
(بهمناسبت تدوین لایحه مقابله با انتشار محتوای خلاف واقع توسط دولت و تصویب دو فوریت آن توسط مجلس)
"آفتابه لگن شش دست شام و ناهار هیچی! گفت نخور! عسل و خربزه با هم نمیسازند، نشنید و خورد، یک ساعت دیگر یارو را دید مثل مار به خودش میپیچید، گفت: نگفتم نخور این دوتا با هم نمیسازند؟! گفت حالا که این دو تا خوب با هم ساختهاند که من یکی را از میان بردارند!
من میخواهم اولیای دولت را به عسل و رؤسای ملت را به خربزه تشبیه کنم ...
من هیچوقت نمیگویم برای ما بزرگتر لازم نیست، میان حیوانات بیزبان خدا هم شیر پادشاه درندگان است و بهصریح عبارت شیخ سعدی، سیاه گوش هم رئیس الوزراست و بلکه دراز-گوش هم رئیس کشیکخانه میباشد.
مبان میوهها گلابی شاه میوه است و کلم هم شاید یکچیزی باشد، و اگر مشروطه هم به نباتات سرایت کرده باشد که سیبزمینی لابد ... ( چه عرض کنم که خدا را خوش بیاید)، باری برویم سر مطلب:
من هیچوقت نمیگویم اشرف مخلوقات از حیوان و نبات هم پستتر باشد، من هیچوقت نمیگویم خر و گاو ربیس و بزرگتر داشته باشند، چغندر و زردک پیشوا و آقا و نماینده داشته باشند و ما اشرف مخلوقات را دهنهمان را بزنند به سر خودمان.
من درست الان یادم هست که خدا بیامرز خاله فاطیم هر وقت که ما بچهها بعد از پدر خدا بیامرزم شیطانی میکردیم، خانه را سر میگرفتیم میگفت الهی هیچ خانهای بی بزرگتر نباشد.
بزرگتر لازم است، رییس لازم است، آقا لازم است، رییس ملتی هم لازم است، رییس دولتی هم لازم است، اتفاق و اتحاد این دو طبقه و ساختنشان هم با هم لازم است، اما تا وقتی که این دو تا با هم نسازند که ما یکی را از میان بردارند.
این را هیچکس نمیتواند انکار کند که ما ملت ایران در میان بیست کرور جمعیت، پنج کرور و سیصد و پنجاه و هفت هزار وزیر، امیر، سپهسالار ، سردار، امیر نویان، امیر تومان، سرهنک، سرتیپ، سلطان، باور، میرپنجه، سفیر کبیر، شارژدافر، گنسیه، یوزباشی، ده باشی و پنجهباشی داریم و گذشته از اینها باز ما ملت ایران در میان بیست کرور جمعیت (خدا برکت بدهد) شش کرور و چهارصد و پنجاه و دو هزار و ششصد و چهل و دو نفر آیةالله، حجةالاسلام، مجتهد، مجاز، امام جمعه، شیخ-الاسلام، سید، سند، شیخ، ملا، آخوند، قطب، مرشد، خلیفه، پیر، دلیل و پیشنماز داریم، علاوه بر اینها باز ما در میان بیست کرور جمعیت چهار کرور شاهزاده، آقا زاده، ارباب، خان، ایلخانی، ایل بیکی، وابهباشی داریم، زیاده بر اینها اگر خدا بگذارد این آخریها هم قریب دو سه هزار نفر وکیل مجلس، وکیل انجمن، وکیل بلدیه، منشی و دفتردار و غیره داریم.
همه این طبقاتی که عرض شد دو قسم بیشتر نیستند: یکدسته رؤسای ملت و یکدسنه اولیای دولت، ولی هر دو دسته یک مقصود بیشتر ندارند، میگویند شما کار کنید، زحمت بکشید، آفتاب و سرما بخورید، لخت و عور بگردید، گرسنه و تشنه زندگی کنید، بدهید ما بخوریم و شما را حفظ و حراست کنیم، ما چه حرفی داریم، فیضشان قبول، خدا بهشان توفیق بدهد، راستی راستی اگر اینها نباشند سنگ روی سنگ بند نمیگیرد، آدم آدم را میخورد، تمدن و تربیت، بزرگی و کوچکی از میان میرود، البته وجود اینها کم یا زیاد برای ما لازم است، اما تا کی؟ به گمان من تا وقتی که این دو تا با هم نسازند که ما یکی را از میان بردارند. ..."
چرند و پرند، علیاکبر دهخدا،
از شماره ۲۵ دوره اول روزنامه صور اسرافیل، ۲۲ اسفند ۱۲۸۶
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
(بهمناسبت تدوین لایحه مقابله با انتشار محتوای خلاف واقع توسط دولت و تصویب دو فوریت آن توسط مجلس)
"آفتابه لگن شش دست شام و ناهار هیچی! گفت نخور! عسل و خربزه با هم نمیسازند، نشنید و خورد، یک ساعت دیگر یارو را دید مثل مار به خودش میپیچید، گفت: نگفتم نخور این دوتا با هم نمیسازند؟! گفت حالا که این دو تا خوب با هم ساختهاند که من یکی را از میان بردارند!
من میخواهم اولیای دولت را به عسل و رؤسای ملت را به خربزه تشبیه کنم ...
من هیچوقت نمیگویم برای ما بزرگتر لازم نیست، میان حیوانات بیزبان خدا هم شیر پادشاه درندگان است و بهصریح عبارت شیخ سعدی، سیاه گوش هم رئیس الوزراست و بلکه دراز-گوش هم رئیس کشیکخانه میباشد.
مبان میوهها گلابی شاه میوه است و کلم هم شاید یکچیزی باشد، و اگر مشروطه هم به نباتات سرایت کرده باشد که سیبزمینی لابد ... ( چه عرض کنم که خدا را خوش بیاید)، باری برویم سر مطلب:
من هیچوقت نمیگویم اشرف مخلوقات از حیوان و نبات هم پستتر باشد، من هیچوقت نمیگویم خر و گاو ربیس و بزرگتر داشته باشند، چغندر و زردک پیشوا و آقا و نماینده داشته باشند و ما اشرف مخلوقات را دهنهمان را بزنند به سر خودمان.
من درست الان یادم هست که خدا بیامرز خاله فاطیم هر وقت که ما بچهها بعد از پدر خدا بیامرزم شیطانی میکردیم، خانه را سر میگرفتیم میگفت الهی هیچ خانهای بی بزرگتر نباشد.
بزرگتر لازم است، رییس لازم است، آقا لازم است، رییس ملتی هم لازم است، رییس دولتی هم لازم است، اتفاق و اتحاد این دو طبقه و ساختنشان هم با هم لازم است، اما تا وقتی که این دو تا با هم نسازند که ما یکی را از میان بردارند.
این را هیچکس نمیتواند انکار کند که ما ملت ایران در میان بیست کرور جمعیت، پنج کرور و سیصد و پنجاه و هفت هزار وزیر، امیر، سپهسالار ، سردار، امیر نویان، امیر تومان، سرهنک، سرتیپ، سلطان، باور، میرپنجه، سفیر کبیر، شارژدافر، گنسیه، یوزباشی، ده باشی و پنجهباشی داریم و گذشته از اینها باز ما ملت ایران در میان بیست کرور جمعیت (خدا برکت بدهد) شش کرور و چهارصد و پنجاه و دو هزار و ششصد و چهل و دو نفر آیةالله، حجةالاسلام، مجتهد، مجاز، امام جمعه، شیخ-الاسلام، سید، سند، شیخ، ملا، آخوند، قطب، مرشد، خلیفه، پیر، دلیل و پیشنماز داریم، علاوه بر اینها باز ما در میان بیست کرور جمعیت چهار کرور شاهزاده، آقا زاده، ارباب، خان، ایلخانی، ایل بیکی، وابهباشی داریم، زیاده بر اینها اگر خدا بگذارد این آخریها هم قریب دو سه هزار نفر وکیل مجلس، وکیل انجمن، وکیل بلدیه، منشی و دفتردار و غیره داریم.
همه این طبقاتی که عرض شد دو قسم بیشتر نیستند: یکدسته رؤسای ملت و یکدسنه اولیای دولت، ولی هر دو دسته یک مقصود بیشتر ندارند، میگویند شما کار کنید، زحمت بکشید، آفتاب و سرما بخورید، لخت و عور بگردید، گرسنه و تشنه زندگی کنید، بدهید ما بخوریم و شما را حفظ و حراست کنیم، ما چه حرفی داریم، فیضشان قبول، خدا بهشان توفیق بدهد، راستی راستی اگر اینها نباشند سنگ روی سنگ بند نمیگیرد، آدم آدم را میخورد، تمدن و تربیت، بزرگی و کوچکی از میان میرود، البته وجود اینها کم یا زیاد برای ما لازم است، اما تا کی؟ به گمان من تا وقتی که این دو تا با هم نسازند که ما یکی را از میان بردارند. ..."
چرند و پرند، علیاکبر دهخدا،
از شماره ۲۵ دوره اول روزنامه صور اسرافیل، ۲۲ اسفند ۱۲۸۶
کانال وحید احسانی
https://telegram.me/notesofvahidehsani
👍2👌1