باطلِ اباطیل، کوهِلِت میگوید؛
باطلِ اباطیل، همه چیز باطل است.
آدمی را از تمامی مشقتی
که زیر آفتاب میبرد، چه منفعت است؟
نسلی میرود و نسلی میآید، لیک زمین تا ابد میپاید.
آفتاب طلوع میکند و آفتاب غروب میکند،
و به سوی مکان خود میشتابد و آنجا طلوع میکند.
باد رهسپار جنوب میشود و به سمت شمال میگردد،
میگردد و میگردد و میرود،
و باد در مسیر خود بازمیگردد.
همهٔ رودها به سوی دریا روان میگردند،
و دریا پُر نمیشود.
رودها به سوی مکانی که روان میگردند،
بدان سوی به روان گشتن ادامه میدهند.
تمامی سخنان فرسوده است،
و دیگر کس سخن نتواند گفت؛
دیده از آنچه میبیند سیر نشده،
و گوش از آنچه مینیوشد سرشار نگشته است.
از عهدِ عتیق؛ کتابهای حکمت (جلد سوم)، کتاب جامعه
ترجمهٔ پیروز سیار
باطلِ اباطیل، کوهِلِت میگوید؛
باطلِ اباطیل، همه چیز باطل است.
آدمی را از تمامی مشقتی
که زیر آفتاب میبرد، چه منفعت است؟
نسلی میرود و نسلی میآید، لیک زمین تا ابد میپاید.
آفتاب طلوع میکند و آفتاب غروب میکند،
و به سوی مکان خود میشتابد و آنجا طلوع میکند.
باد رهسپار جنوب میشود و به سمت شمال میگردد،
میگردد و میگردد و میرود،
و باد در مسیر خود بازمیگردد.
همهٔ رودها به سوی دریا روان میگردند،
و دریا پُر نمیشود.
رودها به سوی مکانی که روان میگردند،
بدان سوی به روان گشتن ادامه میدهند.
تمامی سخنان فرسوده است،
و دیگر کس سخن نتواند گفت؛
دیده از آنچه میبیند سیر نشده،
و گوش از آنچه مینیوشد سرشار نگشته است.
از عهدِ عتیق؛ کتابهای حکمت (جلد سوم)، کتاب جامعه
ترجمهٔ پیروز سیار
در دست انتشار
«مردی که جای خرش را گرفت»
مجموعهداستان
محمد زفزاف
ترجمهٔ سیدمحمدحسین میرفخرائی
کتاب حاضر مجموعهای است از پانزده داستان به قلم محمد زفزاف، داستاننویس سرشناس مراکشی (۲۰۰۱-۱۹۴۵)، که از مجموعه آثار او انتخاب و ترجمه شدهاند. بیشتر این داستانها در دهههای ۷۰ و ۸۰ سدهٔ بیستم در مطبوعات جهان عرب انتشار یافتهاند و عموماً با رویکردی واقعگرا، روایتگر شرایط فرهنگی، اجتماعی و اوضاع معیشتی مردمان مراکش در آن دورانند. با این حال، شاید بیراه نباشد اگر بگوییم این نوشتهها کموبیش امروزِ مراکش را نیز پیش چشم میآورند و اثر گذر زمان بر آنها چندان مشهود نیست.
در دست انتشار
«مردی که جای خرش را گرفت»
مجموعهداستان
محمد زفزاف
ترجمهٔ سیدمحمدحسین میرفخرائی
کتاب حاضر مجموعهای است از پانزده داستان به قلم محمد زفزاف، داستاننویس سرشناس مراکشی (۲۰۰۱-۱۹۴۵)، که از مجموعه آثار او انتخاب و ترجمه شدهاند. بیشتر این داستانها در دهههای ۷۰ و ۸۰ سدهٔ بیستم در مطبوعات جهان عرب انتشار یافتهاند و عموماً با رویکردی واقعگرا، روایتگر شرایط فرهنگی، اجتماعی و اوضاع معیشتی مردمان مراکش در آن دورانند. با این حال، شاید بیراه نباشد اگر بگوییم این نوشتهها کموبیش امروزِ مراکش را نیز پیش چشم میآورند و اثر گذر زمان بر آنها چندان مشهود نیست.
تنها راهِ فراموش کردن نگونبختی این است که خود را در هنر حبس کنی و بقیۀ چیزها را هیچ بشماری؛ اگر بنیان غرور آدمی محکم باشد جای همهچیز را میگیرد. از وقتی پذیرفتهام که قرار است حالم همیشه بد باشد، واقعاً خیلی بهترم. باورت نمیشود من هم کمبودهای زیادی دارم؟ نمیشد من هم بهاندازۀ ثروتمندترین مردها دستودلباز باشم، بهقدر عشاق پر مهر و محبت و بهقدر بیبندوبارها شهوتپرست؟ اما نه حسرت ثروت را میخورم، نه عشق را و نه تن را و همه از اینکه من را تا این حد عاقل میبینند در عجباند. من به زندگی تجربی بدرودی بیبازگشت گفتهام. از حالا تا زمانی دراز فقط در اتاقم پنج یا شش ساعت آرامش میخواهم، همراه آتش شعلهوری در زمستان و دو شمع که به شبهایم نور بپاشند. دوست عزیز و مهربانم، غمگینم میکنی. وقتی از مرگ صحبت میکنی متأثر میشوم! فکر کن چه بلایی سرم خواهد آمد. روحی سرگردان خواهم بود و بهمثلِ پرندهای در باران سیلآسا روی زمین، کوچکترین دسترسیای به صخرهای یا کنجی از زمین نخواهم داشت تا بیارامم.
بخشی از نامهٔ فلوبر به لوپوئاتون
از کتابِ «نامههای فلوبر»
با ویرایش و بازبینی رنه دشارم
ترجمهٔ ساناز ساعی دیباور
تنها راهِ فراموش کردن نگونبختی این است که خود را در هنر حبس کنی و بقیۀ چیزها را هیچ بشماری؛ اگر بنیان غرور آدمی محکم باشد جای همهچیز را میگیرد. از وقتی پذیرفتهام که قرار است حالم همیشه بد باشد، واقعاً خیلی بهترم. باورت نمیشود من هم کمبودهای زیادی دارم؟ نمیشد من هم بهاندازۀ ثروتمندترین مردها دستودلباز باشم، بهقدر عشاق پر مهر و محبت و بهقدر بیبندوبارها شهوتپرست؟ اما نه حسرت ثروت را میخورم، نه عشق را و نه تن را و همه از اینکه من را تا این حد عاقل میبینند در عجباند. من به زندگی تجربی بدرودی بیبازگشت گفتهام. از حالا تا زمانی دراز فقط در اتاقم پنج یا شش ساعت آرامش میخواهم، همراه آتش شعلهوری در زمستان و دو شمع که به شبهایم نور بپاشند. دوست عزیز و مهربانم، غمگینم میکنی. وقتی از مرگ صحبت میکنی متأثر میشوم! فکر کن چه بلایی سرم خواهد آمد. روحی سرگردان خواهم بود و بهمثلِ پرندهای در باران سیلآسا روی زمین، کوچکترین دسترسیای به صخرهای یا کنجی از زمین نخواهم داشت تا بیارامم.
بخشی از نامهٔ فلوبر به لوپوئاتون
از کتابِ «نامههای فلوبر»
با ویرایش و بازبینی رنه دشارم
ترجمهٔ ساناز ساعی دیباور
در دست انتشار
«زندگی زناشویی ماهیهای قرمز»
مجموعهداستان
گوادالوپه نتل
ترجمهی سارا عصاره
اوبلوموف، آخرین ماهی قرمزمان، دیروز بعدازظهر مُرد. چند روزی بود به دلم افتاده بود که این اتفاق میافتد، از همان روزی که دیدم تقلاکنان توی تُنگ گِردش حرکت میکند. دیگر مثل قبل ورجهورجه نمیکرد، حتی برای گرفتن غذا یا دنبال کردن پرتوهای خورشید که محیط زندگیاش را دلچسبتر میکردند. انگار از ملال و افسردگی رنج میبرد. چیز خیلی زیادی از این حیوان نفهمیدم. چند بار صورتم را به شیشهی تُنگش چسباندم و توی چشمهایش نگاه کردم. دلم میسوخت از این که تنها در تُنگ شیشهای میدیدمش. خیلی مطمئن نیستم خوشبخت بود یا نه.
از صفحهی ۱۳ کتاب
در دست انتشار
«زندگی زناشویی ماهیهای قرمز»
مجموعهداستان
گوادالوپه نتل
ترجمهی سارا عصاره
اوبلوموف، آخرین ماهی قرمزمان، دیروز بعدازظهر مُرد. چند روزی بود به دلم افتاده بود که این اتفاق میافتد، از همان روزی که دیدم تقلاکنان توی تُنگ گِردش حرکت میکند. دیگر مثل قبل ورجهورجه نمیکرد، حتی برای گرفتن غذا یا دنبال کردن پرتوهای خورشید که محیط زندگیاش را دلچسبتر میکردند. انگار از ملال و افسردگی رنج میبرد. چیز خیلی زیادی از این حیوان نفهمیدم. چند بار صورتم را به شیشهی تُنگش چسباندم و توی چشمهایش نگاه کردم. دلم میسوخت از این که تنها در تُنگ شیشهای میدیدمش. خیلی مطمئن نیستم خوشبخت بود یا نه.
از صفحهی ۱۳ کتاب
فهرست_کتابهای_نشر_نی؛_زمستان_۱۴۰۳.pdf
994.3 KB
فهرست کتابهای نشر نی. زمستان ۱۴۰۳
فهرست کتابهای نشر نی. زمستان ۱۴۰۳
در دست انتشار
«مهمانسرای رهروی خانهبهدوش»
سفرهایی در زمان و مکان؛ با مقدمهای از آلبرتو مانگل
سس نوتبوم
ترجمهی اسد ناصحی
طبیعت نه چیزی از ما میداند نه به صرافت ما میافتد. آدم باید از این استعارات سخت انبوهی که در خفا واقعیت غیربشری را خواهان ارتباط نشان میدهند، چشم بپوشد. تنها منبع معنا خود ماییم، دستکم در این ساحل پرتافتادهی جهان. این نقشهایی که پایمان را توی یک کفش کردهایم که روی هر سنگ و هر سنگریزه پیدا کنیم توی دستهای خود ماست… ما در کار نوشتن اثری هستیم چنان وسیع، چنان چندزبانه، چنان شقهشقه از ضربات جهد و کوشش در راه همپهنهسازی آن با طبیعت، که وقتی به عبارات پراکندهی آن برمیخوریم عاجزیم از فهمیدن این که کارِ خود ماست.
از صفحهی ۹۴ کتاب
در دست انتشار
«مهمانسرای رهروی خانهبهدوش»
سفرهایی در زمان و مکان؛ با مقدمهای از آلبرتو مانگل
سس نوتبوم
ترجمهی اسد ناصحی
طبیعت نه چیزی از ما میداند نه به صرافت ما میافتد. آدم باید از این استعارات سخت انبوهی که در خفا واقعیت غیربشری را خواهان ارتباط نشان میدهند، چشم بپوشد. تنها منبع معنا خود ماییم، دستکم در این ساحل پرتافتادهی جهان. این نقشهایی که پایمان را توی یک کفش کردهایم که روی هر سنگ و هر سنگریزه پیدا کنیم توی دستهای خود ماست… ما در کار نوشتن اثری هستیم چنان وسیع، چنان چندزبانه، چنان شقهشقه از ضربات جهد و کوشش در راه همپهنهسازی آن با طبیعت، که وقتی به عبارات پراکندهی آن برمیخوریم عاجزیم از فهمیدن این که کارِ خود ماست.
از صفحهی ۹۴ کتاب
«و چگونه این علامگان به این ایده میرسند که انسان به یک ارادهورزیِ متعارف، به یک ارادهورزیِ فضیلتمندانه، محتاج است؟ از کجا میدانند که انسان به ارادهورزیاي محتاج است که بهطورِ نامشروطْ عقلانی ـ سودمند است؟ انسان صرفاً و منحصراً به ارادهورزیِ مستقل محتاج است، حال این استقلال هر بهایي هم که داشته باشد و به هر کجا هم که منتهی شود. بسیار خوب، این ارادهورزی، شیطان میداند...»
فیودور داستایفسکی
از کتابِ نظریهٔ رهایی
کریستوف منکه
ترجمهٔ سیدمسعود حسینی
«و چگونه این علامگان به این ایده میرسند که انسان به یک ارادهورزیِ متعارف، به یک ارادهورزیِ فضیلتمندانه، محتاج است؟ از کجا میدانند که انسان به ارادهورزیاي محتاج است که بهطورِ نامشروطْ عقلانی ـ سودمند است؟ انسان صرفاً و منحصراً به ارادهورزیِ مستقل محتاج است، حال این استقلال هر بهایي هم که داشته باشد و به هر کجا هم که منتهی شود. بسیار خوب، این ارادهورزی، شیطان میداند...»
فیودور داستایفسکی
از کتابِ نظریهٔ رهایی
کریستوف منکه
ترجمهٔ سیدمسعود حسینی
منتشر شد
«باغ افسانهها»
گلچینی از زیباترین افسانههای مردمی چک
بوژنا نیمتسووا و کارل یارومیر اربن
ترجمهٔ پیروز سیار
همانند تمامی اقوام جهان، مردمان چِک نیز افسانههای خاص خود را پروردهاند که مضامین کلی آنها وجوه مشترکی با افسانههای سایر ملل ارائه میکنند. همچنان که برادران گریم افسانههای آلمانی را در مناطق آلمانیزبان رواج دادند، تصحیح و نگارش افسانههای این کتاب را که قرنها سینه به سینه نقل میشدند، مدیون شور و شوق نویسندگان چِک بوژِنا نیمتسووا و کارِل یارومیر اِرْبِن هستیم. نقشی که این روایتها در شکلگیری هویت ملی چِک ایفا کردند نباید ناچیز شمرده شود؛ بدینسان، عملاً حتی یک فرد بزرگسال چِک وجود ندارد که در کودکی خود افسانهٔ «شاهزاده خانمی که ستارهٔ طلایی روی پیشانی داشت» یا «پرندهٔ آتشین و روباه آتشین» را نشنیده باشد.
این گلچین افسانهها به خوانندگان امکان کشف بخشی از فرهنگ چِک را خواهد داد، در عین حال که شنوندگان جوان را مسحور جذابیت این دو واژه خواهد ساخت که در سراسر جهان برق شوق در دیدگان کودکان میآورند: «روزی روزگاری…».
منتشر شد
«باغ افسانهها»
گلچینی از زیباترین افسانههای مردمی چک
بوژنا نیمتسووا و کارل یارومیر اربن
ترجمهٔ پیروز سیار
همانند تمامی اقوام جهان، مردمان چِک نیز افسانههای خاص خود را پروردهاند که مضامین کلی آنها وجوه مشترکی با افسانههای سایر ملل ارائه میکنند. همچنان که برادران گریم افسانههای آلمانی را در مناطق آلمانیزبان رواج دادند، تصحیح و نگارش افسانههای این کتاب را که قرنها سینه به سینه نقل میشدند، مدیون شور و شوق نویسندگان چِک بوژِنا نیمتسووا و کارِل یارومیر اِرْبِن هستیم. نقشی که این روایتها در شکلگیری هویت ملی چِک ایفا کردند نباید ناچیز شمرده شود؛ بدینسان، عملاً حتی یک فرد بزرگسال چِک وجود ندارد که در کودکی خود افسانهٔ «شاهزاده خانمی که ستارهٔ طلایی روی پیشانی داشت» یا «پرندهٔ آتشین و روباه آتشین» را نشنیده باشد.
این گلچین افسانهها به خوانندگان امکان کشف بخشی از فرهنگ چِک را خواهد داد، در عین حال که شنوندگان جوان را مسحور جذابیت این دو واژه خواهد ساخت که در سراسر جهان برق شوق در دیدگان کودکان میآورند: «روزی روزگاری…».
رودكى در روزگارى مىزيست كه يكى از بهترين دورههاى تاريخ ايران و شايد بتوان گفت درخشانترين عصر تمدن ايران پس از پيدايش اسلام بود. ظاهراً در دوران سى ساله سلطنت نصر بود كه رودكى به دربار سامانى راه يافت و به نخستين شاعر بزرگ زبان فارسى بدل شد.
رودكى را بايد پدرِ شعر فارسى بهشمار آورد. او البته نخستين كسى نيست كه به فارسى شعر گفته است. پيش از او و همزمان با او هم بودهاند شاعران فارسى زبانى كه شايد ميان مردم عصر خود شهرت و محبوبيتى داشتهاند اما از آنها شعرهاى زيادى بر جاى نمانده، و آن مقدار هم كه هست از حيث زيبايى و استوارى و رعايت اسلوب شعر فارسى در مقامى فروتر از شعر رودكى قرار مىگيرد. ليكن اين شعرها، در قياس با اشعار برجاى مانده از رودكى، از حيث وزن و آهنگ و لفظ و معنا غالباً خام و ناهموارند. بخش اعظم اشعار و منظومههاى رودكى را دست حوادث از ميان برده است و ما امروزه فقط مقدار كمى از آنها را كه اندكى بيش از هزار بيت است در اختيار داريم. اما در همين مقدار ناچيز هم آنقدر شعر عالى و سنجيده هست كه سرايندهٔ آنها را بايد بىترديد شاعرى توانا و بیبديل محسوب كرد.
از کتابِ رودکی، پدر شعر فارسی
محمد دهقانی
رودكى در روزگارى مىزيست كه يكى از بهترين دورههاى تاريخ ايران و شايد بتوان گفت درخشانترين عصر تمدن ايران پس از پيدايش اسلام بود. ظاهراً در دوران سى ساله سلطنت نصر بود كه رودكى به دربار سامانى راه يافت و به نخستين شاعر بزرگ زبان فارسى بدل شد.
رودكى را بايد پدرِ شعر فارسى بهشمار آورد. او البته نخستين كسى نيست كه به فارسى شعر گفته است. پيش از او و همزمان با او هم بودهاند شاعران فارسى زبانى كه شايد ميان مردم عصر خود شهرت و محبوبيتى داشتهاند اما از آنها شعرهاى زيادى بر جاى نمانده، و آن مقدار هم كه هست از حيث زيبايى و استوارى و رعايت اسلوب شعر فارسى در مقامى فروتر از شعر رودكى قرار مىگيرد. ليكن اين شعرها، در قياس با اشعار برجاى مانده از رودكى، از حيث وزن و آهنگ و لفظ و معنا غالباً خام و ناهموارند. بخش اعظم اشعار و منظومههاى رودكى را دست حوادث از ميان برده است و ما امروزه فقط مقدار كمى از آنها را كه اندكى بيش از هزار بيت است در اختيار داريم. اما در همين مقدار ناچيز هم آنقدر شعر عالى و سنجيده هست كه سرايندهٔ آنها را بايد بىترديد شاعرى توانا و بیبديل محسوب كرد.
از کتابِ رودکی، پدر شعر فارسی
محمد دهقانی
در دست انتشار
«بیماری خانواده میم»
از مجموعهٔ جهان نمایش؛ (۶۸)
فائوستو پاراویدینو
ترجمهٔ سارا عصاره
○ گاهی از خیالبافی دربارهٔ اینکه آخر و عاقبت همهشون به کجا کشیده سرگرم میشم و کیف میکنم، اما برای خودم نگهش میدارم. یه همکارم، یه پزشک روس، نوشت: «زنها شکست را نمیبخشند.» من فکر میکنم منظورش از زنها همهٔ زنها نبودن، بلکه منظورش بیمارهاش بودن.
(از صفحهٔ ۱۳۷ کتاب)
جهان نمایش مجموعهای است از متنهایی که برای صحنهی نمایش یا دربارهی آن نوشته شدهاند. انواع نمایشنامه، چه برای اجرا و چه صرفاً برای خوانده شدن، از جمله نمایشنامههایی با اقتباس از آثار ادبی یا سینمایی، و نیز متنهای نظری در حوزهی درام و نقد آثار نمایشی، در این مجموعه جای میگیرند.
در دست انتشار
«بیماری خانواده میم»
از مجموعهٔ جهان نمایش؛ (۶۸)
فائوستو پاراویدینو
ترجمهٔ سارا عصاره
○ گاهی از خیالبافی دربارهٔ اینکه آخر و عاقبت همهشون به کجا کشیده سرگرم میشم و کیف میکنم، اما برای خودم نگهش میدارم. یه همکارم، یه پزشک روس، نوشت: «زنها شکست را نمیبخشند.» من فکر میکنم منظورش از زنها همهٔ زنها نبودن، بلکه منظورش بیمارهاش بودن.
(از صفحهٔ ۱۳۷ کتاب)
جهان نمایش مجموعهای است از متنهایی که برای صحنهی نمایش یا دربارهی آن نوشته شدهاند. انواع نمایشنامه، چه برای اجرا و چه صرفاً برای خوانده شدن، از جمله نمایشنامههایی با اقتباس از آثار ادبی یا سینمایی، و نیز متنهای نظری در حوزهی درام و نقد آثار نمایشی، در این مجموعه جای میگیرند.
متفکران اگزیستانسیالیست ادعا میکنند که ما شاید در لحظات یأس بهخوبی کشف کنیم که دیگر نمیتوانیم اضطراب زیربنایی خود را دربارهی بیمعنایی، ابتذال و خلأ وقف کردن زندگانی خود به انجام دادن صرف آنچه آدمی در فرهنگ خودش انجام میدهد پنهان کنیم.
هایدگر اعتقاد داشت که هیچ راهی برای سبک کردن خودمان از این اضطراب وجود ندارد. زیرا چیزی به مثابهی ایدئال نهایی، قطعی و حقیقی در این باره وجود ندارد که چگونه باید زندگانی خود را سپری کنیم. اما او نیز تصور میکرد که ما با تسلیم فهم خود و انتخابهای خود به آنچه «همگنان» میگویند یا آنچه «همگنان» انجام میدهند، از آنچه ضروریترین امر دربارهی خودمان به عنوان موجوداتی انسانی است، صرفنظر میکنیم: توانایی برای پذیرفتن مسئولیت دربارهی انتخاب شیوهی خویش برای بودن، یعنی توانایی برای اصیل بودن.
از کتابِ «چگونه هایدگر بخوانیم»
مارک راتال
ترجمهٔ مهدی نصر
ویراستار مجموعه: سایمون کریچلی
متفکران اگزیستانسیالیست ادعا میکنند که ما شاید در لحظات یأس بهخوبی کشف کنیم که دیگر نمیتوانیم اضطراب زیربنایی خود را دربارهی بیمعنایی، ابتذال و خلأ وقف کردن زندگانی خود به انجام دادن صرف آنچه آدمی در فرهنگ خودش انجام میدهد پنهان کنیم.
هایدگر اعتقاد داشت که هیچ راهی برای سبک کردن خودمان از این اضطراب وجود ندارد. زیرا چیزی به مثابهی ایدئال نهایی، قطعی و حقیقی در این باره وجود ندارد که چگونه باید زندگانی خود را سپری کنیم. اما او نیز تصور میکرد که ما با تسلیم فهم خود و انتخابهای خود به آنچه «همگنان» میگویند یا آنچه «همگنان» انجام میدهند، از آنچه ضروریترین امر دربارهی خودمان به عنوان موجوداتی انسانی است، صرفنظر میکنیم: توانایی برای پذیرفتن مسئولیت دربارهی انتخاب شیوهی خویش برای بودن، یعنی توانایی برای اصیل بودن.
از کتابِ «چگونه هایدگر بخوانیم»
مارک راتال
ترجمهٔ مهدی نصر
ویراستار مجموعه: سایمون کریچلی
تحلیل مارکس از جامعۀ تولیدگرِ کالا، که جامعهای فراگیر و جهانشمول است، این نکته را عیان ساخت که مصرف، برخلاف آنچه که نظریههاى نوکلاسیک تصور مىکردند، صرفاً تابعى از روابط اقتصادىِ زیربناییِ تعیینکننده نیست. تفاوتهاى کمّى در توانِ مصرف که ریشه در توزیع درآمدها (که خود متناظر با جایگاههاى طبقاتى مختلف است) دارد لزوماً بر متمایز و متفاوتبودن خودِ مصرف دلالت ندارد. به بیان دیگر، ما آدمیان بهرغم سطوح مختلف درآمد و جایگاههاى اجتماعىِ متفاوتمان عموماً خواهان و مشتاق چیزهاى همسانى هستیم. این همان ایدۀ «تقلید اجتماعى» است که ایدۀ جدیدى هم نیست؛ معنایش این است که افرادِ متعلق به جایگاههاى اجتماعی ـ اقتصادىِ پایین تمایل دارند در خوردن و پوشیدن، از مُدآوران و مروجانِ مُد تقلید کنند، یعنى از آنهایى که به دلیل داشتن ثروت و فراغتِ کافی میتوانند زندگىشان را به دست مُد و تفنن بسپارند.
از کتابِ «مصرف و زندگی روزمره»
مارک پاترسون
ترجمهٔ جمال محمدی و نرگس ایمانی مرنی
تحلیل مارکس از جامعۀ تولیدگرِ کالا، که جامعهای فراگیر و جهانشمول است، این نکته را عیان ساخت که مصرف، برخلاف آنچه که نظریههاى نوکلاسیک تصور مىکردند، صرفاً تابعى از روابط اقتصادىِ زیربناییِ تعیینکننده نیست. تفاوتهاى کمّى در توانِ مصرف که ریشه در توزیع درآمدها (که خود متناظر با جایگاههاى طبقاتى مختلف است) دارد لزوماً بر متمایز و متفاوتبودن خودِ مصرف دلالت ندارد. به بیان دیگر، ما آدمیان بهرغم سطوح مختلف درآمد و جایگاههاى اجتماعىِ متفاوتمان عموماً خواهان و مشتاق چیزهاى همسانى هستیم. این همان ایدۀ «تقلید اجتماعى» است که ایدۀ جدیدى هم نیست؛ معنایش این است که افرادِ متعلق به جایگاههاى اجتماعی ـ اقتصادىِ پایین تمایل دارند در خوردن و پوشیدن، از مُدآوران و مروجانِ مُد تقلید کنند، یعنى از آنهایى که به دلیل داشتن ثروت و فراغتِ کافی میتوانند زندگىشان را به دست مُد و تفنن بسپارند.
از کتابِ «مصرف و زندگی روزمره»
مارک پاترسون
ترجمهٔ جمال محمدی و نرگس ایمانی مرنی
منتشر شد
«یک جور اشتباه»
ادبیات مصر: مجموعه داستان
یوسف ادریس
ترجمهٔ سیدمحمدحسین میرفخرائی
حرفم عجیب است؟ همهٔ خارجیها میآیند که این چیزهای قدیمی را ببینند؟ خیال میکنی مصر باستان ترغیبم کرده بیایم مصر؟ نخیر. میدانی چیست؟ من آمدهام مصر امروزی را ببینم، مصری که در خیابان است، نه آن که پشت ویترین گذاشتهاند. (از صفحهٔ ۵۳ کتاب)
کتاب حاضر مجموعهای است از ده داستان به قلم یوسف ادریس (۱۹۹۱-۱۹۲۷)، پزشک و نویسندهٔ نامور مصری. ادریس بیگمان داستانسرای کوچه و بازار است. او که برآمده از خانوادهای معمولی است، ترجیح میدهد به جای سروکار داشتن با عالیجاهان و زورمندان، با مردمان عادی سروکله بزند. البته این بههیچوجه به معنای عامیانهگرایی یا تنزهجویی و گریز از سیاست نیست، ابداً. او ید طولایی در سیاسیاندیشی و سیاستورزی دارد و هیچ ابا ندارد از این که قصهای سراسر سیاسی بنویسد، اما در چنین داستانی نیز میکوشد از دورافتادگان خبر بدهد و آنان را از حاشیه به متن بیاورد، نه اینکه به مرکزنشینان اجازه بدهد روایت را مالِ خود کنند.
منتشر شد
«یک جور اشتباه»
ادبیات مصر: مجموعه داستان
یوسف ادریس
ترجمهٔ سیدمحمدحسین میرفخرائی
حرفم عجیب است؟ همهٔ خارجیها میآیند که این چیزهای قدیمی را ببینند؟ خیال میکنی مصر باستان ترغیبم کرده بیایم مصر؟ نخیر. میدانی چیست؟ من آمدهام مصر امروزی را ببینم، مصری که در خیابان است، نه آن که پشت ویترین گذاشتهاند. (از صفحهٔ ۵۳ کتاب)
کتاب حاضر مجموعهای است از ده داستان به قلم یوسف ادریس (۱۹۹۱-۱۹۲۷)، پزشک و نویسندهٔ نامور مصری. ادریس بیگمان داستانسرای کوچه و بازار است. او که برآمده از خانوادهای معمولی است، ترجیح میدهد به جای سروکار داشتن با عالیجاهان و زورمندان، با مردمان عادی سروکله بزند. البته این بههیچوجه به معنای عامیانهگرایی یا تنزهجویی و گریز از سیاست نیست، ابداً. او ید طولایی در سیاسیاندیشی و سیاستورزی دارد و هیچ ابا ندارد از این که قصهای سراسر سیاسی بنویسد، اما در چنین داستانی نیز میکوشد از دورافتادگان خبر بدهد و آنان را از حاشیه به متن بیاورد، نه اینکه به مرکزنشینان اجازه بدهد روایت را مالِ خود کنند.
جامعهٔ کوتاهمدت هم علت و هم معلول فقدان ساختار در تاریخ ایران بوده است. این فقدان ساختار بهنوبهٔ خود نتیجهٔ دولت استبدادی بود که نمایندهٔ حکومت خودسرانهٔ فردی و جامعهٔ خودسر است که هرگاه تسلط دولت بر آن تضعیف شود به آشوب میگراید. در قیاس با جامعهٔ درازمدت اروپا سه ویژگی عمدهٔ جامعهٔ کوتاهمدت بدین قراراست: مشکل مشروعیت و جانشینی، بیاعتباری مال و جان و دشواری عظیم انباشت درازمدت سرمایه که شرط اصلی توسعهٔ اجتماعی و اقتصادی مدرن است. بنابراین تاریخ از دورههای کوتاهمدت بههمپیوسته تشکیل میشود. در غیاب آشوب در هر دورهٔ کوتاهمدت، حکومت استبدادی، امتیازات تملک دارایی، انباشت سرمایهٔ تجاری و توسعهٔ آموزش هنر و علم وجود دارد. اما این چیزها در درازمدت دوام نمیآورد و زوال و/ یا آشوب درپی دارد. در هر مورد همهٔ اینها وابسته به عقیده و هویوهوس فرمانروای جدید است که بعد از رفع مشکل عظیم جانشینی به قدرت میرسد.
از کتابِ «ایران جامعهٔ کوتاه مدت»
محمدعلی همایون کاتوزیان
ترجمهٔ عبدالله کوثری
جامعهٔ کوتاهمدت هم علت و هم معلول فقدان ساختار در تاریخ ایران بوده است. این فقدان ساختار بهنوبهٔ خود نتیجهٔ دولت استبدادی بود که نمایندهٔ حکومت خودسرانهٔ فردی و جامعهٔ خودسر است که هرگاه تسلط دولت بر آن تضعیف شود به آشوب میگراید. در قیاس با جامعهٔ درازمدت اروپا سه ویژگی عمدهٔ جامعهٔ کوتاهمدت بدین قراراست: مشکل مشروعیت و جانشینی، بیاعتباری مال و جان و دشواری عظیم انباشت درازمدت سرمایه که شرط اصلی توسعهٔ اجتماعی و اقتصادی مدرن است. بنابراین تاریخ از دورههای کوتاهمدت بههمپیوسته تشکیل میشود. در غیاب آشوب در هر دورهٔ کوتاهمدت، حکومت استبدادی، امتیازات تملک دارایی، انباشت سرمایهٔ تجاری و توسعهٔ آموزش هنر و علم وجود دارد. اما این چیزها در درازمدت دوام نمیآورد و زوال و/ یا آشوب درپی دارد. در هر مورد همهٔ اینها وابسته به عقیده و هویوهوس فرمانروای جدید است که بعد از رفع مشکل عظیم جانشینی به قدرت میرسد.
از کتابِ «ایران جامعهٔ کوتاه مدت»
محمدعلی همایون کاتوزیان
ترجمهٔ عبدالله کوثری
نشر نی برگزار میکند:
جلسهٔ نقد و بررسی کتابِ «نظریهٔ رهایی»
نوشتهٔ کریستوف مِنکه
ترجمهٔ سیدمسعود حسینی
با حضور:
آرش اباذری (آنلاین)
مرتضی نوری
محسن آزموده
و مترجم
زمان: یکشنبه ۹ دیماه، ساعت ۱۸
مکان: خیابان فاطمی، خیابان رهی معیری، نبش خیابان فکوری، پلاک ۲۰، ساختمان نشر نی، طبقهٔ پنجم
نشر نی برگزار میکند:
جلسهٔ نقد و بررسی کتابِ «نظریهٔ رهایی»
نوشتهٔ کریستوف مِنکه
ترجمهٔ سیدمسعود حسینی
با حضور:
آرش اباذری (آنلاین)
مرتضی نوری
محسن آزموده
و مترجم
زمان: یکشنبه ۹ دیماه، ساعت ۱۸
مکان: خیابان فاطمی، خیابان رهی معیری، نبش خیابان فکوری، پلاک ۲۰، ساختمان نشر نی، طبقهٔ پنجم
میتوانیم «قداست»، «ناپایداری» و «خباثت» را بهمنزلۀ سه «همبستۀ عینی» «حیرت»، «اضطراب» و «احساس گناه» نام ببریم. احساس گناه زمانی درکپذیر است که از اعتراف فردی یا جمعی به خباثت ناشی شود. چهبسا افراد (مثلاً کودکان) به احساس گناه و شرم دچار شوند (گاهی اوقات دیگران ظالمانه چنین احساسی را به فرد القا میکنند)، حال آنکه هیچ خطایی از آنها سر نزده است. ولی ما این را وضعیتی پاتولوژیک و ناشی از اختلال روانی میدانیم. نامعقول است اگر کسی احساس گناه کند، اما خود را بیگناه بداند...
تقریباً همگان تصدیق خواهند کرد که ناپایداری و خباثت واقعیتهای وضعیت بشرند. حقیقتِ قداست موضوعی است که بیدین و دیندار، اعم از خداباور و انسانگرا، بر سر آن اختلافنظر دارند. پرسشِ «چیزی مقدس نیست؟» میتواند بیانگر طرد مطمئن دنیای بدون دین یا بیانگر آرزومندی خجولانه باشد.
از کتابِ «فلسفۀ هنرهای دینی»
گوردون گراهام
ترجمهٔ محمدرضا ابوالقاسمی
میتوانیم «قداست»، «ناپایداری» و «خباثت» را بهمنزلۀ سه «همبستۀ عینی» «حیرت»، «اضطراب» و «احساس گناه» نام ببریم. احساس گناه زمانی درکپذیر است که از اعتراف فردی یا جمعی به خباثت ناشی شود. چهبسا افراد (مثلاً کودکان) به احساس گناه و شرم دچار شوند (گاهی اوقات دیگران ظالمانه چنین احساسی را به فرد القا میکنند)، حال آنکه هیچ خطایی از آنها سر نزده است. ولی ما این را وضعیتی پاتولوژیک و ناشی از اختلال روانی میدانیم. نامعقول است اگر کسی احساس گناه کند، اما خود را بیگناه بداند...
تقریباً همگان تصدیق خواهند کرد که ناپایداری و خباثت واقعیتهای وضعیت بشرند. حقیقتِ قداست موضوعی است که بیدین و دیندار، اعم از خداباور و انسانگرا، بر سر آن اختلافنظر دارند. پرسشِ «چیزی مقدس نیست؟» میتواند بیانگر طرد مطمئن دنیای بدون دین یا بیانگر آرزومندی خجولانه باشد.
از کتابِ «فلسفۀ هنرهای دینی»
گوردون گراهام
ترجمهٔ محمدرضا ابوالقاسمی
منتشر شد
«آخرین روزها»
رمون کنو
ترجمهٔ مهسا خیراللهی
آخرین روزها، سومین رمان کنو، در سال ۱۹۳۶ منتشر شد. در این رمان، نویسنده از سوررئالیسم فاصله میگیرد، که به مذاق منتقدان آن دوره چندان هم خوش نمیآید، اما سالها بعد، از این رمان تمجید بسیار میشود. مرگ و معنای زندگی مضمون غالب این رمان است و در آن شخصیتهای داستان آخرین روزهای خود را با معناهای مختلف زندگی میکنند.
در آخرین روزها ونسان توکدِن همان رمون کنوی جوان است که از استان آوْر برای تحصیل فلسفه به پاریس و دانشگاه سوربن آمده. همهٔ وقتش را صرف خواندن و نوشتن میکند و بهرغم حضور چند دوست و همچنین زندگی در کنار خانواده، مدام احساس تنهایی و انزوا میکند. در این اثر، نظام فلسفی و آرای کنو دربارهٔ فلسفه و فیلسوفان از زبان این شخصیت بیان میشود و، علاوه بر آن، میتوان رد پای اشخاصی را که در زندگی کنو حضور داشتند در آینهٔ دوستان ونسان توکدِن دید، از جمله روئِل و ژان. کنو همچنین بخشی از نگاهش به زندگی و دنیا را از زبان آلفرد بیان میکند، پیشخدمت کافهای که با علم سیارات و آمار آینده را پیشگویی میکند و در بخشهایی تکگوییهای جذاب دارد...
منتشر شد
«آخرین روزها»
رمون کنو
ترجمهٔ مهسا خیراللهی
آخرین روزها، سومین رمان کنو، در سال ۱۹۳۶ منتشر شد. در این رمان، نویسنده از سوررئالیسم فاصله میگیرد، که به مذاق منتقدان آن دوره چندان هم خوش نمیآید، اما سالها بعد، از این رمان تمجید بسیار میشود. مرگ و معنای زندگی مضمون غالب این رمان است و در آن شخصیتهای داستان آخرین روزهای خود را با معناهای مختلف زندگی میکنند.
در آخرین روزها ونسان توکدِن همان رمون کنوی جوان است که از استان آوْر برای تحصیل فلسفه به پاریس و دانشگاه سوربن آمده. همهٔ وقتش را صرف خواندن و نوشتن میکند و بهرغم حضور چند دوست و همچنین زندگی در کنار خانواده، مدام احساس تنهایی و انزوا میکند. در این اثر، نظام فلسفی و آرای کنو دربارهٔ فلسفه و فیلسوفان از زبان این شخصیت بیان میشود و، علاوه بر آن، میتوان رد پای اشخاصی را که در زندگی کنو حضور داشتند در آینهٔ دوستان ونسان توکدِن دید، از جمله روئِل و ژان. کنو همچنین بخشی از نگاهش به زندگی و دنیا را از زبان آلفرد بیان میکند، پیشخدمت کافهای که با علم سیارات و آمار آینده را پیشگویی میکند و در بخشهایی تکگوییهای جذاب دارد...
Forwarded from نشر نی
نشر نی برگزار میکند:
جلسهٔ نقد و بررسی کتابِ «نظریهٔ رهایی»
نوشتهٔ کریستوف مِنکه
ترجمهٔ سیدمسعود حسینی
با حضور:
آرش اباذری (آنلاین)
مرتضی نوری
محسن آزموده
و مترجم
زمان: یکشنبه ۹ دیماه، ساعت ۱۸
مکان: خیابان فاطمی، خیابان رهی معیری، نبش خیابان فکوری، پلاک ۲۰، ساختمان نشر نی، طبقهٔ پنجم
نشر نی برگزار میکند:
جلسهٔ نقد و بررسی کتابِ «نظریهٔ رهایی»
نوشتهٔ کریستوف مِنکه
ترجمهٔ سیدمسعود حسینی
با حضور:
آرش اباذری (آنلاین)
مرتضی نوری
محسن آزموده
و مترجم
زمان: یکشنبه ۹ دیماه، ساعت ۱۸
مکان: خیابان فاطمی، خیابان رهی معیری، نبش خیابان فکوری، پلاک ۲۰، ساختمان نشر نی، طبقهٔ پنجم
ویتگنشتاین متأخر، مانند دریدا، دیگر به این دیدگاه باور ندارد که زبان یا معنا میتواند جهان یا نیتهای گوینده را کاملاً بازنمایاند. دعوی ویتگنشتاین این نیست که زبان نمیتواند معنایی مشخص داشته باشد، بلکه او مسئلۀ معنا را از نو برحسب کاربرد آن در زمینههای متفاوت یا آنچه او «بازیهای زبانی» مینامد توصیف میکند. معنای هر واژه براساس توانایی هر واژه در بازنماییِ منطقی برخی هستندهها یا وضعیت امور تعیین نمیشود، بلکه براساس کاربرد آنها در زمینههایی متفاوت و مشخص تعیین میشود.
از کتابِ «فلسفهٔ دریدا»
مارک دولی و لیام کاوانا
ترجمهٔ نادر خسروی
ویتگنشتاین متأخر، مانند دریدا، دیگر به این دیدگاه باور ندارد که زبان یا معنا میتواند جهان یا نیتهای گوینده را کاملاً بازنمایاند. دعوی ویتگنشتاین این نیست که زبان نمیتواند معنایی مشخص داشته باشد، بلکه او مسئلۀ معنا را از نو برحسب کاربرد آن در زمینههای متفاوت یا آنچه او «بازیهای زبانی» مینامد توصیف میکند. معنای هر واژه براساس توانایی هر واژه در بازنماییِ منطقی برخی هستندهها یا وضعیت امور تعیین نمیشود، بلکه براساس کاربرد آنها در زمینههایی متفاوت و مشخص تعیین میشود.
از کتابِ «فلسفهٔ دریدا»
مارک دولی و لیام کاوانا
ترجمهٔ نادر خسروی
منتشر شد
«جنون بزرگ»
تغییرات تصورناپذیر اقلیمی
آمیتاو گوش
ترجمهٔ امید رستمیان مقدم
آمیتاو گوش نویسندهای است که در داستانهایش به مسائل زیستمحیطی میپردازد و چهرهای شناختهشده در عالم ادبیات داستانی است. او در این کتاب به گذشته بازمیگردد و تحلیلی از ادبیات، تاریخ و سیاست دوران مدرن ارائه میدهد. هدف او این است که نشان دهد شالودهٔ فرهنگی در هر سه حوزه مفروضات مشترکی دارد که به جای آنکه به درک ما از وضعیت کمک کند تغییرات اقلیمی را فراتر از تصور جلوه میدهد و چشمها را به روی خطرات ناشی از آن میبندد. نویسنده میگوید که بحران اقلیمی بحران فرهنگ و به دنبال آن بحران ذوق ادبی نیز هست.
وقتی نسلهای آینده به «جنون بزرگ» بنگرند، مطمئناً رهبران و سیاستمداران این زمان را بهخاطر شکستشان در پرداختن به بحران اقلیمی سرزنش خواهند کرد. اما ممکن است هنرمندان و نویسندگان را نیز به همان اندازه مقصر بدانند، زیرا تصور کردن احتمالات نهایتاً کار سیاستمداران و دیوانسالاران نیست.
▫️بخشی از کتاب
منتشر شد
«جنون بزرگ»
تغییرات تصورناپذیر اقلیمی
آمیتاو گوش
ترجمهٔ امید رستمیان مقدم
آمیتاو گوش نویسندهای است که در داستانهایش به مسائل زیستمحیطی میپردازد و چهرهای شناختهشده در عالم ادبیات داستانی است. او در این کتاب به گذشته بازمیگردد و تحلیلی از ادبیات، تاریخ و سیاست دوران مدرن ارائه میدهد. هدف او این است که نشان دهد شالودهٔ فرهنگی در هر سه حوزه مفروضات مشترکی دارد که به جای آنکه به درک ما از وضعیت کمک کند تغییرات اقلیمی را فراتر از تصور جلوه میدهد و چشمها را به روی خطرات ناشی از آن میبندد. نویسنده میگوید که بحران اقلیمی بحران فرهنگ و به دنبال آن بحران ذوق ادبی نیز هست.
وقتی نسلهای آینده به «جنون بزرگ» بنگرند، مطمئناً رهبران و سیاستمداران این زمان را بهخاطر شکستشان در پرداختن به بحران اقلیمی سرزنش خواهند کرد. اما ممکن است هنرمندان و نویسندگان را نیز به همان اندازه مقصر بدانند، زیرا تصور کردن احتمالات نهایتاً کار سیاستمداران و دیوانسالاران نیست.
▫️بخشی از کتاب