نشر نی
10.1K subscribers
5.93K photos
242 videos
477 files
3.39K links
www.nashreney.com :وب‌سایت

اینستاگرام: Instagram.com/nashreney

تهران، خیابان فاطمی، خیابان رهی معیری، نبش خیابان فکوری، شماره ۲۰
تلفن دفتر نشر: ۸۸۰۲۱۲۱۴
تلفن واحد فروش: ۸۸۰۰۴۶۵۸
ایمیل: [email protected]
Download Telegram

كانت توانمندى انسان را از حيث رشد و بهبود خويش همچون روسو وجه امتياز او مى‌داند. نشان بارز پيشرفت انسان، عزت‌نفس عقلانى است نه رفاه محض: «به نظر نمى‌رسد كه توجه طبيعت مصروف اين باشد كه انسان‌ها بايد به نحوى دلخواه زندگى كنند، بلكه هدف طبيعت اين است كه آدمى بايد رو به پيش رود و با رفتار و كردار خود شايستگى حيات و راحت را به دست آورد». معناى اين سخن آن است كه بايد حماقت‌ها، خباثت‌ها و تبهكارى‌هاى رفتار متمدنانه را - كه روسو را وادار ساخت با نگاهى حسرت‌بار به «جوانى گمشدهٔ جهان» بازپس نگرد - سبب‌ساز پيشرفت نوع بشر بدانيم. به‌اين‌ترتيب، نظر روسو دربارهٔ شرافت و عزتى كه مى‌تواند از دل اختلاف يا ناسازى سر برآورد، به دست كانت تغيير شكل يافت و به ستايش از خصومت اجتماعى به‌عنوان شرط لازم رشد بيش‏تر استعدادهاى عقلانىِ فطرت انسانى بدل گشت.

از کتابِ «عقل مذكر»
ژنويو لويد
مردانگى و زنانگى در فلسفه غرب
ترجمهٔ محبوبه مهاجر
👍82

‌در جوانی خوب می‌بینیم، خوب می‌شنویم، خوب مزه می‌کنیم، و مهم‌تر از همه شورمندانه به سوی دیگری رانده می‌شویم، یعنی عشق می‌ورزیم، با تن می‌آمیزیم، فرزند می‌آوریم، و با هزار رشتۀ آشکار و پنهان در متنِ «جهان واقعی» تنیده می‌شویم و در آن خوش می‌نشینیم. اما با فرارسیدن پیری پنجره‌های ما به روی جهان مات می‌شود: بینایی و شنوایی تحلیل می‌رود، نوبت عاشقی سرمی‌آید، عزیزان یک به یک می‌روند یا به خاطره بدل می‌شوند، و دیگر کمتر رشته‌ای وجود سالخوردۀ ما را به جهان پیوند می‌بخشد، و این گسستگی تقرّر ما را در متن هستی لرزان می‌کند. در این‌جاست که فرد سالخورده رفته‌رفته از جهان صلب بیرون فاصله می‌گیرد و به جهان لغزندۀ درون، خصوصاً به دل دنیای خاطرات، می‌خزد. گویی تنها دستاویزش هویتی است که در حافظه بر جا مانده است. به این ترتیب، جهان صلبِ واقعیت‌های ملموس رفته‌رفته به جهانی لغزنده و گریزپا از جنس رؤیا و خاطره بدل می‌شود. تغییر جهان در این‌جا گویی ناشی از تغییر موقف وجودی فرد در تماس با عدم است: عقب کشیدن ناگهانی اسب وجود است در رویارویی با شبح مرگ.

از کتابِ «دربارهٔ پیری»
مجموعه مقالات فلسفی
ترجمهٔ آرش نراقی
16😢6👍5

دورهمی تئاتر
نمایش‌نامه‌خوانی در کتابفروشی نشر نی

«آخرین روزهای کانت»
نوشتهٔ آلفونسو ساستره
ترجمهٔ مزدک صدر
از
مجموعهٔ جهان نمایش

کارگردان: محمد پویا
نقش‌خوان‌ها: محمد پویا، مزدک صدر، شبنم موتابی، مصطفی صالح وزیری

زمان: سه‌شنبه ۳۱ تیر، ساعت ۱۹
مکان: خیابان فاطمی، خیابان رهی معیری، نبش خیابان فکوری، پلاک ۲۰، ساختمان نشر نی، طبقهٔ اول.

ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
8

‌در گذار به حکومت مردم‌سالارانه، این مسئله مطرح است که آیا تشکل‌های اجتماعیِ لازم برای حمایت از اقتدار و آزادی وجود دارد یا خیر. هرگاه مردم‌سالاری بدون حفاظت کافی از اقتدار توسعه یابد، حاکمیت جدید به‌طور عریان در معرض جنبش‌های توده‌ای قرار می‌گیرد که آن را نابود می‌کنند. همچنین، هرگاه مردم‌سالاری بدون حفاظت کافی از آزادی‌ توسعه یابد، افراد بدون حفاظ در برابر نخبگان توده‌ای قرار می‌گیرند که بر افراد سلطه می‌یابند. اگر فرایندهای مردم‌سالارانه با اقتدار پایدار و محدود همراه نباشد، این فرایندها به ظهور جنبش‌های توده‌ای کمک می‌کند که آزادی و خود مردم‌سالاری را نابود می‌کند.

از کتابِ «سیاست در جامعۀ توده‌ای»
ویلیام کورنهاوزر
ترجمهٔ وحید بزرگی
👍15

‌‌در دست انتشار
«وانیا و مرغ دریایی»
سایمون استیونز
ترجمهٔ حمید دشتی
نمایش‌نامه؛ از مجموعهٔ جهان نمایش (۷۶)

دایی ایوان، داییِ قشنگم، هر چیزی یه طبیعتی داره و طبیعت ما هم اینه که تلاش کنیم و هیچ‌وقت دست از تلاش برنداریم. تازه اون موقع، تو اون دقایق آخر، می‌فهمیم که زندگی‌مون زیبا و باشکوهه و قلب‌مون آکنده می‌شه. بعد به گذشته، به روزهای ناخوش الان‌مون، نگاه می‌کنیم، و اون‌وقت لبخند می‌زنیم و می‌خندیم. من واقعاً به همچین چیزی باور دارم، دایی. با تمام وجودم باور دارم.
(از متن نمایش‌نامه)

جهان نمایش مجموعه‌ای است از متن‌هایی که برای صحنه‌ی نمایش یا درباره‌ی آن نوشته شده‌اند. انواع نمایش‌نامه، چه برای اجرا و چه صرفاً برای خوانده شدن.
4

‌از مرگ چه می‌دانیم؟ مرگ چیست؟ طبق تجربه، مرگ توقف رفتارهاست، توقف حرکات بیانگر و حرکات یا فرایندهای فیزیولوژیکی‌ای که با حرکات بیانگر احاطه و در آن‌ها پنهان شده‌اند ــ تمامی این رویدادها، برسازندۀ «چیز»ی است که خود را آشکار می‌کند یا کسی که خود را آشکار می‌کند، یا حتی بهتر از خود را آشکار کردن: خود را بیان می‌کند. این بیانگری فراتر از آشکارگی و فراتر از تجلی است.
بیماری پیشاپیش در حکم شکافی میان این حرکات بیانگر و حرکات و تحولات بیولوژیک است؛ پیشاپیش مطالبه‌ای است برای دارو و درمان. زندگیِ انسانی پوشیدگیِ حرکات و تحولات فیزیولوژیکی است: محجوبیت است. زندگی انسان نوعی «نهان کردن» است، نوعی «پوشاندن» است که همزمان عریان کردن نیز هست، چرا که نوعی «متحد شدن» است. (درجه‌بندی مؤکدی میان آشکار کردن، پوشاندن و متحد شدن وجود دارد.) مرگ شکافی درمان‌ناپذیر است: حرکات و تحولات بیولوژیک تمامی اتکایشان به دلالت و بیانگری را از دست می‌دهند. مرگ تجزیه است؛ مرگ امر بی ـ پاسخ است.

از کتابِ «خدا، مرگ و زمان»
گردآوری، پانوشت‌ها و پی‌گفتار از ژاک رولان
امانوئل لویناس
ترجمهٔ احسان قاسم‌خانی
10

‌چاپ ششم منتشر شد
«پدیدارشناسی روح»
گئورگ ویلهلم فریدریش هگل
ترجمهٔ سیدمسعود حسینی، محمدمهدی اردبیلی

پدیدارشناسیِ روح دانشِ پدیدارشونده را عرضه می‌کند و می‌بایست جایگزینِ تبیین‌های روان‌شناسانه یا همچنین مباحث انتزاعی‌تر درباره‌ی بنیان‌گذاریِ دانش شود. این اثر تمهید برای علم را از نظرگاهي موردِ ملاحظه قرار می‌دهد که به‌وسیله‌ی آنْ این تمهیدْ نوعی فلسفه‌ی تازه، جالبِ توجه و نخستین علمِ فلسفه است. این اثر قالب‌های مختلفِ روح را در مقام منزلگاه‌های یک راه دربرمی‌گیرد، راهي که از طریقِ آنْ این روح به دانشِ محض یا روحِ مطلق بدل می‌شود. از این رو، در بخش‌بندی‌های اصلیِ این علم، بخش‌هایي که دوباره به چندین بخش تقسیم می‌شوند، آگاهی، خودآگاهی، عقلِ مشاهده‌گر و کنش‌گر، خودِ روح، به‌منزله‌ی روحِ اخلاقی عرفی، فرهیخته و اخلاقی، و نهایتاً به‌منزله‌ی روحِ دینی در صورِ مختلف‌اش، موردِ ملاحظه قرار می‌گیرند...

برگرفته از آگهی پدیدارشناسیِ روح،
احتمالاً به قلمِ هگل، منتشرشده در روزنامه‌ی بامبرگ، ۲۸ ژوئن ۱۸۰۷.
19👍5❤‍🔥1

دورهمی تئاتر
نمایش‌نامه‌خوانی در کتابفروشی نشر نی

«آخرین روزهای کانت»
نوشتهٔ آلفونسو ساستره
ترجمهٔ مزدک صدر
ااز
مجموعهٔ جهان نمایش

کارگردان: محمد پویا
نقش‌خوان‌ها: محمد پویا، مزدک صدر، شبنم موتابی، مصطفی صالح وزیری

زمان: سه‌شنبه ۳۱ تیر، ساعت ۱۹
مکان: خیابان فاطمی، خیابان رهی معیری، نبش خیابان فکوری، پلاک ۲۰، ساختمان نشر نی، طبقهٔ پنجم.

ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
👍2

‌پس، يوغ ناگزير را گردن نهاد
و هم در آن دم
بادى سياه در اندرونش وزيدن گرفت
و انديشه‌اى ناپاک و تيره‌گون در او راه يافت
بى‌باک و استوار از جاى برخاست.
كه آدمى از ناديدن دلير مى‌شود
و تن به فرمان شر مى‌سپارد كه بار و برى جز اندوه ندارد.
بارى، چنين بود كه آن پادشاه تيغ بر فرزند خود كشيد
تا كشتى‌هاى طوفان‌زده را زى جنگ گسيل دارد.
و زنى از شوى گريخته را بازگرداند.

دخترک فرياد برآورد: «پدر!»
ليک آنان، آن جنگ‌سالاران
فرياد دخترى نوشكفته نشنيدند.

از مجموعه آثار آیسخولوس؛ نمایشنامهٔ آگاممنون؛ ترجمهٔ عبدالله کوثری.
17
ابتدایی‌ترین سطح مبادلهٔ نمادین همان است که به «تعارف توخالی» موسوم است، و آن پیشکشی است به این مقصود که طرف مقابل آن را نپذیرد. در نمایشنامهٔ یازاگرِ برشت، از پسربچه‌ای خواسته می‌شود که به میل و ارادهٔ خود تن به چیزی بدهد که در هر حالت سرنوشت مقدّر اوست، یعنی رضایت دهد که او را به دره‌ای پرتاب کنند. آموزگار او برایش توضیح می‌دهد که مطابق رسم باید از قربانی پرسیده شود آیا با این سرنوشت موافقت دارد یا نه، اما درعین‌حال قربانی هم مطابق مرسوم باید جواب مثبت بدهد. تعلق به یک جامعه متضمن نقطهٔ پارادوکسی / خارقه‌آسایی است که در آنجا به هر کدام از ما دستور داده می‌شود که آزادانه و از روی اختیار خود، چیزی را بپذیریم که به‌هرحال به ما تحمیل می‌شود (ما باید میهنمان، والدینمان، مذهبمان را دوست بداریم). این خارقهٔ خواستن (انتخاب آزادانهٔ) چیزی که به‌هرحال اجباری است، یعنی خارقهٔ تظاهر (حفظ ظاهر) به اینکه انتخاب مختاری در کار است و حال آنکه عملاً چنین نیست، دقیقاً مترادف و همبستهٔ مفهوم یک تعارف نمادین توخالی است؛ تعارفی ــ پیشکشی ــ که مقصود از آن نپذیرفتنش است.

از کتاب چگونه لاکان بخوانیم
اسلاوی ژیژک
ترجمهٔ علی بهروزی
10👍4👎2

‌صهیونیست‌ها، از همان شروع نهضت خود، بر این باور بودند که اگر بخواهند به هدفشان در تأسیس کشور یهودی در سرزمینی که ساکنانش غیریهودی هستند برسند، باید پشتیبانی یکی از «قدرت‌های بزرگ جهانی» را داشته باشند. آن‌ها ابتدا به سراغ امپراتوری عثمانی که فلسطین را تحت کنترل خود داشت رفتند که با درخواست آن‌ها مخالفت شد. سپس به بریتانیا رو آوردند که درابتدا استقبال چندانی از آنان نشد... با این حال، با کشیده شدن بریتانیا به ورطۀ جنگ جهانی اول، به ویژه سال مصیبت‌بار ۱۹۱۶ برای متفقین که طی آن تنها در یک روز بیش از شصت هزار بریتانیایی کشته و زخمی شدند، صهیونیست‌ها برگ برندۀ خود را رو کردند. رهبران صهیونیست، که پیش از این دستاویزشان توجیهات مذهبی و آرمان‌گرایانه بود، هم‌اینک می‌توانستند یک مشوق اثربخش به کارزار خود اضافه کنند: آن‌ها به دولت بریتانیا اعلام کردند که اگر بریتانیا قول دهد در آینده از ایجاد یک سرپناه یهودی در خاک فلسطین حمایت کند، آن‌ها به ایالات متحده فشار خواهند آورد تا در حمایت از بریتانیا وارد جنگ شود.

از کتابِ «در برابر وجدان خویش»
آلیسون ویر
ترجمهٔ منصور آسیم
13👎6🤔3😢1

‌از نظر دیویدسون هر نظریۀ معنای پذیرفتنی برای زبان‌های طبیعی باید بتواند این واقعیت را توضیح دهد که چگونه ممکن است موجودات کرانمند انسانی در زمانی محدود چنین زبان‌هایی را بیاموزند، درحالی‌که در این زبان‌ها می‌توان دست‌کم به‌صورت بالقوه بی‌شمار عبارت زبانی نوی ناهم‌‌معنا را بیان کرد و فهمید.
از نظر او، مانند فرگه، آنچه چنین امری را ممکن می‌کند پاره‌مند بودن زبان‌های طبیعی است. پاره‌مندی بدان معناست که هرچند ما توانایی بیان و فهم بالقوۀ بی‌شمار عبارت زبانی را داریم، اما این توانایی بر فهم ما از شمار کرانمندی از عبارت‌های معنایی پایه‌ای و قواعدی برای ترکیب کردن‌شان مبتنی است. به عبارت دیگر، آنچه واقعیت مورد نظر را ممکن می‌کند، توانایی ما در برساختن عبارت‌های زبانی نو، از رهگذر ترکیب کردن عبارت‌های از پیش آموخته‌شده است. این همان ویژگی پاره‌مندی زبان‌های طبیعی است. از نظر دیویدسون یک عبارت هنگامی پایه‌ای است که نتوان آن را بر اساس فهم عبارت‌های دیگر و قواعد ترکیب‌شان فهمید.

از کتابِ «زبان، واقعیت و ارزش در فلسفهٔ مک ‌داول»
نوشته‌ٔ ایمان همّتی
7

‌نشر نی برگزار می‌کند:
کارگاه ویرایش محتوایی متون تألیفی
مدرس: مجید ملکان

زمان: روزهای شنبه و سه‌شنبه (ساعت ۱۶ تا ۱۹)
مهلت ثبت‌نام: تا ۱۲ مرداد
شروع کارگاه: ‌شنبه ۱۸ مرداد
تاریخ امتحان ورودی: سه‌شنبه ۱۴ مرداد
مدت: پنج هفته
شهریه: سه میلیون تومان

نحوه‌ی انتخابِ شرکت‌کنندگان: امتحان ورودی (ترجمه، ویرایش، معلومات زبانی و ادبی، معلومات عمومی)

داوطلبان برای ثبت‌نام در امتحان ورودی می‌توانند رزومه‌ی خود را به آی‌دی تلگرام @nashreney_pr ارسال کنند.

در این کارگاه ویرایش متون تألیفی به منظور تولید متنِ منسجم و منطقی آموزش داده می‌شود. اگر به‌دنبال ویرایش زبانی و صوری/ فنی (درست و نادرست در زبان فارسی، اعمالِ رسم‌الخط و فاصله‌گذاری، مباحثِ «غلط ننویسیم» و ...) هستید، این کارگاه حتماً فایده‌ای برای شما نخواهد داشت.
7
معرفی نمایشنامهٔ دیوار از مجموعه نمایشنامهٔ شاه‌موش و مارا و دیوار، نوشتهٔ ناتاشا محرم‌زاده
📝 حسین رسولی

نمایشنامهٔ «دیوار» با ده صحنه و گفتار محاوره رو به سوی نقد اجتماعی و سیاسی فضای زندگی روزمره دارد. امر «قضاوت» و «سوءاستفاده از قدرت» جزو معضلات زندگی روز ایرانی است و نویسندگان درام ایرانی از این امر فراری هستند. تولید نمایش‌های اجتماعی و سیاسی که به اندیشه‌های انتقادی بپردازند بسیار کم شده است و صحنه‌های تئاتر امروز ایران رو به سوی آثار ذهنی و صورتگرا آورده است. شاید این امر را باید یک نوع محافظه‌کاری مبسوط در نظر گرفت. نمایشنامهٔ «دیوار» با توجه به فضای دانشگاه و درنظرگرفتن معضلات قشر جوان، دست روی بحرانی اخلاقی می‌گذارد. این نمایش‌نامه به‌صورت تک‌پرده‌ای و در ۱۰ صحنه نوشته شده است. نویسنده «برای پیرهنت می‌میرند» موضوع محوری خود را بر بنیان رابطه «استاد» و «دانشجو» گذاشته است. درام‌های مختلفی بر پایهٔ این موضوع نوشته شده‌اند که مهم‌ترین آنها «اولئانا» نوشته دیوید ممت، درام‌پرداز آمرکایی، است. شروع نمایشنامهٔ «دیوار» این‌گونه است: «تاریکی / صدای ابراهیم: از وقتی صبا زبون وا کرد، شبا خواب می‌دیدم به خدا. / صدای مونس: خواب چی ابراهیم؟ / صدای ابراهیم: خواب می‌دیدم عکسشو کنار این آدم‌معروفا می‌ندازن تو روزنامه‌ها. همون جورم شد. پدرسوخته! حالا ببین چه جوری می‌رم پیش رئیس می‌شینم، می‌گم: من اینم! / نور می‌آید.» شخصیت آنتاگونیست نمایشنامه، آقای فراستی است که به‌عنوان رئیس گروه و مسئول، از قدرتی که دارد سوءاستفاده می‌کند و دکتر روئین و صبا را زیر فشار می‌گذارد. او در صحنه پنجم نمایشنامه می‌گوید: «صداتونو بیارین پایین آقا. انگار شما متوجه وضعیت‌تون نیستین. روزبه‌روز داره بدتر می‌شه. معصیت پشت معصیت! اصلاً معلوم نیست تو سرتون چی می‌گذره. چوب حراج زدین به دین و ایمون‌تون. شرمو خوردین، ‌حیا رو قی کردین. دارین همه‌چی رو به گند می‌کشین. اسم خودتونم گذاشتین استاد!». کاراکتر فراستی از جمله افرادی است که «عرف» و «خطوط قرمز اخلاقیات» را به‌عنوان ابزاری برای فشارهای سیاسی استفاده می‌کند.
با توجه به این نمایشنامه، باید اذعان کرد یکی از مواردی که مدت مدیدی است در تئاتر ایرانی از آن غفلت شده، درام سیاسی است؛ درامی که به مسائل روز اجتماعی از منظری سیاسی می‌نگرد و گروه‌های مختلف سیاسی را روبه‌روی یکدیگر قرار می‌دهد. هنریک ایبسن در نمایشنامه‌های «دشمن مردم» و «خانه عروسک» نشان داد که می‌توان با زبانی «نثرگون» و «محتوای انتقادی» دوباره صحنه‌های نمایش را زنده کرد.
4

‌اميد به آيندهٔ روشن، جان اين ادبيات را زنده نگاه مى‌دارد، تا آن‌جا كه اگر ترديد يا تزلزلى در آن راه يابد تار و پودش از هم مى‏گسلد. اين است كه شاعر مانند خضر در ظلمات، پيوسته جوياى آب حيات اميد است و امروز نيز پس از سال‌هاى دراز همان جانمايهٔ ديرين را آرزو مى‌كند، چون كه بى‌آن مرده است.
به شعرى از شاملو بنگريم:

شبانه
كى بود و چه‌گونه بود
كه نسيم
از خرام تو مى‌گفت؟
از آخرين ميلاد كوچكت
چندگاه مى‏گذرد؟
كى بود و چه‌گونه بود
كه آتش
شور سوزان مرا قصه مى‌كرد؟
از آتشفشان پيشين
چندگاه مى‌گذرد؟
كى بود و چه‌گونه بود
كه آب
از انعطاف ما مى‌گفت؟
به توفيدن ديگربارهٔ دريا
چندگاه باقى است؟
كى بود و چه‌گونه بود
كه زير قدم‌هامان
خاک
حقيقتى انكارناپذير بود؟
به زايش ديگربارهٔ اميد
چندگاه باقى است؟

تمثيل و اشارهٔ شعر به سرگذشت تاريخ اخير ما روشن است: حسرت تولدى شايد ناتمام (ميلاد كوچک)، فوران آتشفشان پيشين و انتظار، انتظار توفيدن ديگربارهٔ دريا و زايش ديگربارهٔ اميد!

از کتابِ شکاریم یک سر همه پیش مرگ؛ شاهرخ مسکوب
11
آیا ویژگی عصر ما این نیست که از همهٔ انسان‌ها به نوعی مهاجر و اقلیت ساخته است. همه مجبوریم در دنیایی زندگی کنیم که شباهتی به سرزمین خاستگاه‌مان ندارد؛ همهٔ ما احساس می‌کنیم که هویت‌مان آن‌گونه که از زمان کودکی در خیال می‌پروراندیم، تهدید شده است.
بسیاری از انسان‌ها سرزمینِ زادگاه‌شان را ترک کرده‌اند، و بسیاری دیگر بدون آن‌که آن را ترک گفته باشند، دیگر آن را باز نمی‌شناسند. بی‌تردید این تا حدودی ناشی از یک خصلت پایدار روح انسانی است که به طور طبیعی احساس غربت می‌کند.
پایگاه مهاجر دیگر پایگاه سنخی از اشخاص که از محیط زیستی‌شان کنده شده‌اند نیست، بلکه ارزشی عبرت‌انگیز کسب کرده است. مهاجر نخستین قربانی مفهوم «قبیله‌ای» هویت است. اگر هویت تنها یک تعلق مهم که به حساب می‌آید داشته باشند [تعلق به سرزمین زادگاه] و اگر مطلقاً باید انتخاب کرد، در این صورت مهاجر احساس می‌کند چهار شقه شده است و محکوم به خیانت کردن است، یا به وطن اصلی‌اش یا به وطن میزبان‌اش، خیانتی که به ناگزیر آن را با خشم و تلخ‌کامی خواهد زیست.

از کتابِ هویت‌های مرگبار، امین معلوف، ترجمهٔ عبدالحسین نیک‌گهر
7👍3

‌دلهره عاطفه است، و عاطفه از نظر هایدگر همواره واجد دو قصدیت است: یکی قصدیت از و یکی قصدیت برای. من از سگ می‌ترسم و من برای خودم می‌ترسم. اما در دلهره این دو جنبه بر هم منطبق می‌شوند. دلهره عبارت است از دلهره از بابت مرگ برای هستنده‌ای که به بیان دقیق‌تر به ـ سوی ـ مرگ ـ بودن است. توانستن ـ هستن در خطر مرگ است، اما توانستن ـ هستن دقیقاً همان چیزی است که تهدید می‌کند.
این عاطفه هراس از پایان یافتن زندگی نیست، بلکه گشودگی این واقعیت است که دازاین، در مقام پرتاب‌شده در هستی، رو به انتها می‌زید. دازاین باید باشد، اما باید ـ بودن باید ـ مردن هم هست. بدین ترتیب واقع‌بودگی را از نو می‌یابیم. اما دقیقۀ هبوط را نیز بازمی‌یابیم: غافل بودن از مرگ که مشخصۀ زندگیِ هرروزه است نحوه‌ای از به ـ سوی ـ مرگ ـ بودن است، گریزی که رابطه با این دلهره را تصدیق می‌کند. درواقع دازاین می‌میرد از آنجا که وجود دارد، اما در حالت گریز، در حالت هبوط. فرد با ایستادن در کنار چیزها و با تفسیر خود بر اساس امور زندگی هرروزه از مرگ می‌گریزد.

از کتاب خدا، مرگ و زمان
گردآوری، پانوشت‌ها و پی‌گفتار از ژاک رولان
امانوئل لویناس
ترجمهٔ احسان قاسم‌خانی
5👏3

‌همگان بر این باورند که هنرها فایده‌های اجتماعی و فردی بسیار ارزشمندی دارند. یکی از معیارهای سنجش پختگی، حساسیت، و پیچیدگی جوامعْ عظمت هنرمندان بزرگ آن و، در مقیاسی وسیع‌تر، میزان حمایت دولت و ملت از هنرهاست. درعین‌حال، کسی که به هیچ‌یک از هنرها علاقه ندارد بی‌بهره از کمال است. اگر هنر را به تعاریف و تفاسیر ضیق و نخبه‌گرایانه محدود نکنیم، مردم خودشان به هنرها دلبستگی دارند. این دلبستگی مهم است؛ زیرا به آنان هویت می‌بخشد و تعامل با سایر انسان‌ها را برایشان تسهیل می‌کند. درواقع، آفرینش هنرها یا مواجهه با آن‌ها در رشد روانی، عاطفی، و اخلاقی افراد و نیز در بهزیستی آنان نقش مهمی دارد.
اما اثبات اهمیت هنر کاری ساده نیست. تولید و مصرف هنر نقش مستقیمی در بقای ما ندارد. درحقیقت، بسیاری از هنرها آشکارا به دغدغه‌های معمول و متعارف ما ربطی ندارند. هنر، برخلاف علم و فنّاوری، ارزش مستقیم و کاربردی ندارد. وانگهی، ثمرات هنر معمولاً نصیب کسانی می‌شود که برای خود هنر و تحسین یگانگی آن به هنر رو می‌آورند، نه آنان که هنر را صرفاً وسیلۀ رسیدن به غایات بیرونی می‌دانند.

از کتاب «فلسفۀ هنر»
استیون دیویس
ترجمهٔ محمدرضا ابوالقاسمی
👍32👏1

‌هگل در مقدمۀ پدیدارشناسی به بررسی دو شیوه‌ای می‌پردازد که فیلسوف می‌تواند آگاهی غیرفلسفی را نقد کند و بکوشد آن را در خصوص شایستگی‌های فلسفه قانع کند. اولی رویکردی است مستقیم: فیلسوف صرفاً اظهار می‌کند که دیدگاه عام دربارۀ جهان اشتباه است و تنها فلسفه حقیقت را می‌فهمد. این شیوۀ متداولی است که فیلسوفان می‌کوشند با آن رقیبان‌شان را از میدان به در کنند: آنان استدلال می‌کنند (یا اظهار می‌کنند) که حق با آن‌هاست و رقیبان‌شان برخطا هستند. رویکرد دوم غیرمستقیم‌تر است. فیلسوف دیدگاهِ عام دربارۀ جهان را یک‌جا رد نمی‌کند، بلکه «به دیدگاهِ عام تکیه می‌کند برای دل‌آگاهی‌هایی که این دیدگاه دربارۀ چیزی بهتر می‌دهد». به عبارت دیگر، فیلسوف اعلام می‌کند که آنچه در دیدگاه عام دربارۀ اشیاء مندرج است، ولی بر آن دیدگاه نامعلوم است، همان فهمی از اشیاء است که فلسفه مطرح می‌کند.
بااین‌همه، هگل در پدیدارشناسی اعلام می‌کند که هر دو رویکردِ مستقیم و غیرمستقیم به آگاهیِ طبیعیِ عام نامشروع هستند، چراکه در هر مورد فلسفه نهایتاً به خودش و بینش خودش تکیه می‌کند و صرفاً به آگاهیِ طبیعی اطمینان می‌بخشد که چشم‌اندازِ فلسفی چشم‌اندازِ برحق است. بنابراین، اگر فیلسوف بناست آگاهیِ طبیعی را در خصوص شایستگی‌هایِ فلسفه قانع کند، نمی‌تواند هیچ‌کدام از این دو رویکرد را پیش بگیرد. به‌زعم هگل، تنها یک بدیل باقی می‌ماند: رویکرد درون‌ماندگار. فلسفه باید نشان دهد که یقینیاتِ آگاهیِ طبیعی محضاً به‌خودی‌خود به نظرگاهِ فلسفه راه می‌برد. فلسفه تنها بدین نحو می‌تواند به آگاهی ثابت کند که دیدگاه فلسفی موجه است، بی‌آن‌که این دیدگاه را بدیهی بگیرد. وظیفۀ اجرای آزمون درون‌ماندگار آگاهی بر دوش پدیدارشناسی است.

از کتابِ «پدیدارشناسی روح هگل، راهنمای خواننده»
استیون هولگیت
ترجمه‌ی علی سهرابی
3

کاپیتان: به چی می‌خندی، احمق؟
پدرو: وقتی داشتند شکنجه‌ام می‌کردند، وسط کار برق رفت، همان قطعی برق که سرهنگ لعنتی‌ات پیش‌بینی کرده بود. هیولاهای بدبخت نمی‌دانستند چه بکنند، چون بدون برق هیچی نیستند. یک دختری آن‌جا بود که سیم برق را وصل کرده بودند به سینه‌اش و وقتی برق رفت نمی‌دانم چطور لگد حواله‌شان می‌کرد. جانور یک کبریت روشن کرد (می‌خندد.) اما جریان برق با کبریت که راه نمی‌افتد. یک سطل پر از کثافت هم آن‌جا بود، می‌توانستند با آن به کارشان ادامه بدهند، اما کار کردن در تاریکی سخت است. سطل گه جای برق را نمی‌گیرد اما بعضی وقت‌ها کار راه‌انداز است. توی بی‌برقی کار کردن راحت نیست. توی تاریکی آدم نمی‌فهمد کِی طرفش بریده. دکتر به روشنایی احتیاج دارد که تشخیص بدهد کِی آدم ممکن است سکته کند و آن‌وقت دستور توقف شکنجه را بدهد.

‌از نمایش‌نامه‌ی پدرو و کاپیتان
‌ماریو بندتی
ترجمه‌ی مزدک صدر
از ‌مجموعه‌ی جهان نمایش
16😁31