Critic l مریم نصر
2.29K subscribers
224 photos
42 videos
18 files
204 links
«بودن در زمانه خود … مخالفت با زمانه خود است، بودنِ نقاد در زمانه خود است، بیرون از قاب زمانه بودن است»
فرانسواز دستور

تماس: Maryam.nasr[at] gmail.com
Download Telegram
✍️
نشانگان ساندویچ

شما ساندویچ‌ساز دارید؟ معمولاً خانواده‌های بچه‌دار یکی دارند تا با آن برای بچه‌ها اسنک درست کنند. هرچیزی که بچه‌ها دوست دارند بین دوتا نان تُست می‌گذارند و درِ دستگاه را می‌بندند. بعد از چند دقیقه گرما و فشارِ دستگاه دوتا اسنک مثلث‌شکل تحویل می‌دهد.

ناغافل چرا ساندویچ؟ چون شنیدم یکی از دوستانم با دو فرزند کودک و نوجوان بتازگی از همسرش جدا شده است.
چه ربطی به ساندویچ دارد؟
عرض می‌کنم.

به «نشانگان (سندرم) ساندویچ» مربوط است. منتهی نه لقمه‌های لواشی که ما در بچگی می‌بردیم مدرسه، بلکه همین ساندویچ‌هایی که توی دستگاه زیر فشار و گرما پِرِس(چلانده) می‌شوند.

نسل ساندویچ/نشانگان ساندویچ را مددکاری اجتماعی نام‌گذاری کرده. خانم دوروتی میلر. این اصطلاح به شرایطی بین ۴۰ تا ۶۰ سالگی انسان‌ها اشاره دارد که در آن افراد (بویژه زنان) میانسال باید فرزندان کودک و نوجوان خود را مدیریت کنند و هم‌زمان به والدین سالمندشان برسند. درعین حال در سنی هستند که پیچیدگی‌های شغلی‌شان در اوج خودش است و باید برای بقا و ارتقاء تلاش کنند.

جایی خواندم تا قبل از کشف ماجرای این ساندویچ، ازپادرآمدگی زن‌ها در این شرایط را می‌گذاشتند پای هورمون‌ها و پیشاماهینگی و مأیوس شدن و یائسگی. درحالیکه شرایط ساندویچی بیش از هر چیز بر سلامت جسم و روان، شرایط شغلی و نداشتن زمان برای خودمراقبتی زنان تاثیر می‌گذارد.
فشار برای مردان عمدتاً اقتصادی است.

البته کاملاً بی‌ارتباط با هورمون‌ها هم نیست، منتهی نه آن‌طور که تصور می‌شود، بلکه بیشتر به این دلیل که سطح هورمون‌های جنسی پایین آمده و زن‌ها بین دو سطح درحال داغ‌‌شدن ساندویچ‌ساز، درحالیکه توانسته‌اند از الزامات هورمونی عشق و مراقبت و زادن و پروردن فاصله بگیرند، و بیش از هر زمان دیگر ضرورت داشتن شغل و حرفه و استقلال اقتصادی را درک کرده‌اند، برایشان سوال شده که چرا به قول کیت مان به جای اینکه انسان باشنده (human being) باشند همیشه انسان بخشنده (human giving) بمانند؟

(خبر خوب: یکی از دوستانمان اینجا دارد کتاب کیت مان را ترجمه می‌کند)

با بالارفتن سن ازدواج و فرزندآوری آدم‌ها و بویژه زنان بیشتری درگیر شرایط ساندویچی می‌‌شوند و ...
خب طبعاً من که نمی‌توانم برای جامعه خودمان، از توصیه‌های خانم میلر درباره ضرورت انواع مراقبت‌‌ها و حمایت‌های دولتی و اجتماعی داد سخن بدهم. تنها چیزی که می‌توان گفت این است که آقایان و بویژه خانم‌های میان‌سال عزیز مراقب خودتان باشید، آمادگی مالی و جانی کسب کنید و همدیگر را درک کنید.

✔️ امروز اصطلاح نشانگان(سندرم) ساندویچ/ وضعیت ساندویچ/ اثر ساندویچ/ نسل ساندویچ در حوزه‌های مختلف از جمله مدیریت کاربرد یافته و سال ۲۰۰۶ به فرهنگ لغات میریام وبستر اضافه شده است.

🧷 دولتمردان و دولت‌زنان عزیز اگر دوست داشتید توصیه‌های میلر را بخوانید:

Miller, D. (1981). "The 'Sandwich' Generation: Adult Children of the Aging." Social Work 26:419–423.




@neocritic
👍184🔥3
۴ آبان ۱۳۱۶ _ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴
"مهین زرین‌پنجه"
موسیقی‌دان و آهنگساز

@mosighi_andishe
8
📚
دایره‌های ترس

چنگ زدن به مدرنیته در سطح زندگی مادی و در عین حال درآویختن به اندیشه‌ای گذشته‌مآبانه بیانگر نوعی روان‌گسیختگی بیمارگونه است
نصر حامد ابوزید

 دایره‌های ترس غمگینم کرد. نوجوان بودم که با شوقی که آن زمان بود و امروز نیست، ترجمه معنای متن ابوزید را خواندم و خوب به‌یاد دارم اشاره کوتاه او به مباحث مربوط به زنان در قرآن توجهم را جلب کرد و در خاطرم ماند. همان اندک نشان می‌داد ابوزید مانند بسیاری از مردان روشنفکران عرب و خلاف بسیاری از مردان روشنفکر ایرانی توجه خاصی به مسائل مربوط به زنان در اسلام دارد. درباره آن توجه و این بی‌توجهی حرف بسیار است؛ ولی همان خاطره باعث شد به محض اینکه از انتشار ترجمه دایره‌های ترس؛ زنان در گفتمان دینی (دوائر الخوف قراءه فی خطاب المرأه) خبردار شدم کار و زندگیم را ول کنم( چند هفته بود که مثل آهو در عسل کتاب‌های ارسطو گیر افتاده بودم) و بگردم کتاب را بیابم و بخوانم و...
و در نهایت خوانده و نخوانده رها کنم. این بی‌حوصلگی/کلافگی احتمالاً ارتباط اندکی به محتوای کتاب دارد(که شاید امروز به اندازه گذشته نو نباشد) و بیشتر مربوط است به محتوای احوالات امروزمان!

مترجم در مقدمه می‌نویسد«دایره‌های ترس از منظری تازه و با رویکرد و نگرشی جدید، نسبت مسائل زنان با متن مقدس را واکاوی، بازخوانی و بازفهمی می‌کند» و بیش از آنکه در جستجوی پاسخ نهایی باشد درپی طرح مسئله و زمینه سازی برای تأمل، تحرک و تشویق به یافتن پاسخ است.

جذابترین بخش نوشته برای من مقدمه نویسنده بود با عنوان «تلخ کامی و مسئولیت» که در آن با اندوه به خاطره تکفیر و تبعید و اجبار به جدا شدن از همسرش اشاره کرده و تکرار می‌کند «من می‌اندیشم، پس مسلمانم». ابوزید در مقدمه از أجر و صواب اجتهاد در دین سخن می‌گوید که «جز توانایی علمی» هیچ پیش شرط دیگری ندارد و نتیجه بدهد یا نه مجتهد نزد خداوند مأجور است. (گرچه نزد خلق خدا چنین نیست).

نویسنده بعد از مقدمه و دیباچه‌ای با عنوان «حوا میان دین و اسطوره»، که به داستان هبوط آدم و حوا و چگونگی اختلاط روایت قرآن با اسرائیلیات پرداخته، باقی کتاب را به تبیین درک و اندیشه خود درباره زن در گفتمان دین اسلام و نزد مسلمان اختصاص داده است. دایره‌های ترس دو بخش کلان و هفت فصل دارد: اول «زنان در گفتمان بحران» و دوم «قدرت و حقیقت: آرمانگرایی متون و بحران واقعیت»

✔️ بخش اول در سه فصل جداگانه به انسانشناسی زبان و خدشه دار شدن هویت؛ گفتمان نوزایش و گفتمان فرقه گرا و فقدان بُعد اجتماعی در گفتمان دینی پرداخته است.

✔️ بخش دوم بعد از پیشگفتار در چهار فصل ادامه یافته که اولی یادداشت مفصلی درباره حقوق بشر میان آرمان و واقعیت است و جنبه جنسیتی ندارد، فصل دوم مربوط به حقوق زنان در اسلام: مطالعه‌ای در تاریخ متون است؛ فصل سوم به افکار و آرای فاطمه مرنیسی در «دموکراسی و اسلام» پرداخته و ظاهرن عنوان کتاب نیز مدیون همین کتاب مرنیسی و تحلیل او از آن است. نهایتن فصل چهارم الگوی گفتمان دینی در تونس را بررسی کرده است.

کتاب را که مرور کردم دوباره به مقدمه بازگشتم. به آنجا که ابوزید از ترس بازدارنده خودش سخن می‌گوید که اعتماد و اعتقادش به فایده نوشتن و انتشار را از او گرفته است...اینکه داوری قضایی در باب مسائل فکری چه عمل جنایتکارانه‌ایست و اینکه چگونه هراس از خواندن آثارش، نه برای شنیدن استدلال یا وارد بحث شدن با او، که به نیت یافتن ارواح خبیثه در آنها، او را خسته، مأیوس و تلخکام و درعین حال مسئول، تنها می‌گذارد... همه این‌ها و بیشتر از اینها را در نگارش کتاب می‌بینید و من با خواندش حس کردم!



📖برای اطلاع بیشتر

دایره‌های ترس؛ زنان در گفتمان دینی، نصر حامد ابوزید، ترجمه ادریس امینی، نگاه معاصر، 1397.

🧷پ.ن: فرسته وبلاگی متعلق به همان سال ۹۷ است که دوستی باعث یادآوری‌اش شد.


@neocritic
15👍7
Critic l مریم نصر
✍️ انسان می‌شود که زن باشد؟ هر وقت بحث از «تلاش‌های رسمی» برای بهبود وضعیت حقوق زنان در ایران پیش می‌آید، سرنوشت لایحه سرگردان «منع خشونت علیه زنان» به عنوان نمونه‌ای آشکار از ناامیدیِ به‌حقْ از قانون و قانون‌گذران به میان آورده می‌شود -که البته بدیلی هم…
🌱
مشکل بزرگِ تو این است، دوستِ من!
که در حافظه‌ات
افکارِ کهنه را انبار کرده‌ای
و واژه‌های کهنه را
و هر چه از پدرانت به ارث برده‌ای
از گرایش‌های زورگویانه
و عشق ِ ریاست
تا تعدد زنان!
مشکل بزرگِ تو این است
که برخلافِ حرف‌های مدرنت
مدرن نیستی
و بر خلاف ادعایت
معاصر نیستی
و برخلاف سفرهای بسیارت
خیمه‌ات را ترک نکرده‌ای...

سعاد الصباح
ترجمه یدالله گودرزی

🧷از اینجا: https://echolalia.ir/


@neocritic
👍16👏41🔥1
✍️
فرهنگ تجاوز

خیلی سال قبل در حال تماشای فیلم روزی روزگاری در آمریکا (سرجو لئونه) بودیم که رسید به صحنه تجاوز. شخصیت اصلی فیلم زنی که از کودکی می‌شناخت و دوست داشت را به قراری عاشقانه دعوت کرد و در مسیر بازگشت، در ماشین با خشونت به زن تجاوز کرد. دوستی در میان ما با صدای بلند خندید. من که به‌نحو عجیبی نسبت به هرگونه شوخی با مسئله تجاوز حساس هستم، تا مدت‌ها از آن بنده خدا بیزار شده بودم.

(کجا خنده‌دار بود که مردی اینطور وحشیانه به اعتماد زنی که از کودکی او را می‌شناخت خیانت کند؟)

بعدها که بیشتر آشنا شدم با سازوکارهای اروتیک کردن خشونت و تجاوز در سینما آن بنده خدا را هم بخشیدم.

صحنه‌های مشابه در سینمای خود ما کم نیست. محدودیت‌ها اجازه نمی‌دهد تجاوز را نشان بدهند، ولی از قبل انقلاب تا امروز کلی فیلم وجود دارد که در آن زن‌ها از مردهایشان سیلی می‌خورند و موهایشان افشان می‌شود! بعد از انقلاب هم چون انواع لمس و نوازش محدودیت یافت سیلی زدن و خشونت شد ابزار ابراز عشق. هامون(مهرجویی) را به یاد دارید؟ کاغذ بی‌خط (تقوایی) را چی؟

عرضم این است که فرهنگ خشونت و تجاوز ساخته می‌شود و ماجرای تجاوز تماما مربوط به فرد متجاوز یا اختلال روان او نیست. چه همان «مردانی که زن و فرزندشان را دائماً کتک می‌زنند، ندرتا ممکن است روی مادرشان دست بلند کنند» چون می‌دانند که اشتباه است.

فقط سینما نیست از آن پرطرفدارتر و پربیننده‌تر تولیدات وقاحت‌نگارانه(پورنوگرافیک) است که مخاطبان زیادی درمیان مردان ایرانی دارد و یکی از پرزورترین بازوهای شهوانی (اروتیک) کردن خشونت علیه زنان و تجاوز است.

چندماه بیشتر نگذشته از تجاوز گروهی به مرحوم اسما غضنفری در یاسوج و انتشار فیلم توسط متجاوزان مغرور و مفتخر. درمورد سرنوشت متجاوزان چیزی نمی‌دانیم، ولی می‌دانيم اسما به زندگی خود پایان داد.
این بار خبر تجاوز گروهی ورزشکاران ملی‌پوش به زنی در کره جنوبی خبرساز شده است و ورزشکاری هم‌وطن هم آن را «طبیعی» دانسته که «ممکن است برای هرکدام از ما (طبعا مردها) پیش بیاید». زن کره‌ای مجبور نیست خودش را بکشد. متجاوزان، که ظاهراً مربی‌شان در این زمینه سابقه‌دار بوده و مشمول عفو و گذشت مالوف در کشور شده، باید محاکمه و مجازات شوند.

خشونت و تجاوز صرفا مسئله‌ای حقوقی و قانونی نیست. درباره «فرهنگ تجاوز» باید حرف زد. فرهنگی که از خشونت و تجاوز مانند ابزاری برای ترساندن و کنترل زنان استفاده می‌کند و فهمی کاملا مردسالارانه و مالکانه از بدن زن، میل جنسی زن، مقاومت زن، اکراه زن و رضایت زن دارد. اینهمه سال ایستادن در مقابل اصلاح قوانین برای تامین امنیت زنان برامده از باورهایی است که به همین فرهنگ خشونت و تجاوز شکل داده است.


🎬برشی از مستند بخت پریشان، مرور و تحلیلی بر نقش زنان در سینمای ایران(پیش از انقلاب) به کارگردانی سحر خوشنام که از کانال فرشته حبیبی عزیز برداشتم. 🔻



@neocritic
👍205🔥2
‎⁨زنان_جنبش_چیپکو_و_مفهوم_آزادی⁩.pdf
502 KB
📕زنانِ جنبش “چیپکو” و مفهوم “آزادی”

✍️واندانا شیوا
مترجم: نیلوفر صارمی
ناشر: کارگروه مطالعات جنسیت و سکسوالیته

روزِ جهانیِ محیط‌زیست، فرصتی است برای بازاندیشی در شیوه‌های تعامل ما با طبیعت و تأکید بر مسئولیت جمعی. در این میان، نقش زنان و جنبش‌های اکوفمینیستی برجسته است؛

این روایت از مبارزات زنانِ جنبش چیپکو، نمونه‌ای تاریخی و الهام‌بخش از کنش‌گری محیط‌زیستی زنان حاشیه‌نشین است که بدون بهره‌مندی از ابزارهای رسمی قدرت، مقاومتی رادیکال و مؤثر را در دفاع از زمین و منابع طبیعی خود سازمان‌دهی کرده‌اند. متن نشان می‌دهد که چگونه تجربه زیسته این زنان، به‌ویژه در بستر خشونت سرمایه‌داریِ “استخراجی”، پدرسالاری و بی‌توجهی دولتی، به کنشی سیاسی بدل می‌شود که تقاطع ستم‌ها را عیان می‌سازد. در این چارچوب، مفاهیمی چون آزادی، کار، ثروت و قدرت بازتعریف می‌شوند.

* چیپکو به معنای در آغوش گرفتن است.
مطلع شدیم که این مقاله پیش‌تر در مجله هایا نیز ترجمه شده است.

#روز_جهانی_محیط‌زیست
#اکوفمینیسم
#جنبش_چیپکو
#واندانا_شیوا

@anthropologyofgender
7👍2👏1
امنیت‌های برباد رفته
۱۵ خرداد
🖊سمیه توحیدلو
 
قتل دختر ۶ ساله بخاطر النگوها، قتل الهه ۲۴ ساله بخاطر گوشی موبایل گران و مقاومت دربرابر دزدی، قتل دانشجو نزدیک خوابگاه بخاطر مقاومت در برابر دادن لپ‌تاپ و ...

 
🔻اینها همه نکات برجسته‌ایست که این روزها در پی حوادث شنیده می‌شوند. حوادثی که به اندازه‌ کافی دلخراشند و به واسطه رسانه وجدان اجتماعی مردم را نیز تا حد زیادی درگیر کرده‌اند.
 
🔺تورم بالا و بیکاری مشهود یا میزان اشتغال ناقص یا بیکاری پنهانِ پسِ آن، شاخصی را می‌سازد که به آن «شاخص فلاکت» می‌گوییم. علیرغم دستکاری‌های مختلف در اقلامی که با آنها سنجش تورم می‌کنند و علیرغم حذف جمعیت بیکار از جمعیت فعال اقتصادی، بازهم این دو شاخص و مجموع آن‌ها که به آن شاخص فلاکت می‌گوییم مدام در حال بالا رفتن است.
 
🔻جامعه‌ای که با فلاکت روبه‌روست، اعتماد اجتماعی‌اش فرو می‌ریزد. خشونت و انواع بزه در آن افزایش می‌یابد. دزدی‌های کوچک تبدیل به جرایم خشن و منجر به قتل می‌شود چرا که «از همه چیز گذشتن» و «رد کردن خطوط» نتیجه این فرایند است. هرچند که توجیه هیچ جرمی معنادار نیست؛ اما نباید فراموش کرد که تیغ تیز نقد را نباید صرفا به اجزای چنین جامعه‌ای نشان داد.
 
🔺«امنیت اجتماعی» از دیگر مواردیست که برای تحلیل این موضوعات بسیار قابل توجه است. در سرزمینی که تصویر دختران و زنانش را در خیابان به راحتی می‌گیرند، بازشناسی می‌کنند و مدام پیامک حجاب برایشان ارسال می‌شود؛ هر روز تصاویر آزاردهنده‌ای از دزدی و قتل و خفت‌گیری در بدترین صورت آن منتشر می‌شود و به نظر بدون توبیخ باقی می‌ماند. کمتر ممکن است مال دزدی به صاحبش باز گردد و تقریبا همگان چنین امیدی به پلیس ندارند. (مگر موارد خیلی در رسانه پیچیده که شاید باعث شود مجرمین دستگیر شوند.) در چنین جامعه‌ای است که شهروندان احساس امنیت ندارند. به نظر می‌رسد پلیس و دستگاه‌های امنیتی کار اصلی خود را انجام نمی‌دهند. بزرگترین منکر که سلب امنیت از فرزندان این سرزمین است  در جریان است، اما دغدغه نهادهای آمر و ناهی سبک زیستن افراد است.
 
🔻بچه که بودیم، کوچه و خیابانی نبود که میزبان بچه‌هایی نباشد که در خیابان و کوچه بازی می‌کنند. روابط همسایگی با همین بازی‌ها شکل می‌گرفت. بچه‌ها از همان کودکی یاد می‌گرفتند خرید کنند. مسئولیت بپذیرند. صف‌های نانوایی پر بود از کودکان و نوجوانانی که با غرور بزرگسالانه‌ای نان‌آور خانه‌شان بودند. بچه که بودیم لازم نبود برای یکی دو کوچه بالاتر به مدرسه رفتن دست والدین را بگیریم و یا از سرویس مدرسه استفاده کنیم. هم خودمان می‌اموختیم و هم والدینمان به فضای جامعه آنقدر اطمینان داشتند که بتوانند بپذیرند فرزندشان تنها به مدرسه برود. کسی هم برای این امر طبیعی دیگری را توبیخ و تخطئه نمی‌کرد.

🔺اما حالا وقتی مدارس تعطیل می‌شود کمتر بچه‌ای خودش راهش را می‌گیرد که به خانه برگردد. کمتر بچه‌ای پول در دست، تجربه خرید از مغازه‌ها را می‌آموزد. بچه‌های ما مسئولیت نمی‌پذیرند و جامعه را نمی‌آموزند چرا که اعتماد از خیاباهای ما و امنیت از شهر ما رخت بربسته است. همه آن سربازان با مجاهدت مقدسشان که قرار بود امنیت این سرزمین را تامین کند، حتما با اندوه شاهد ناتوانی برقرارکنندگان امنیت داخلی این سرزمین‌اند.
یادمان نرود طبیعی نیست قتل کودکی بخاطر چند قطعه طلا، حتی اگر باور داریم که به دلیل ناامنی باید بیشتر مراقب بچه‌ها بود.

🔴یادمان نرود که طبیعی نیست دزدیده شدن گوشی و لپ‌تاپ و از اتفاق مقاومت در برابر دزدان طبیعت آدمیست.
حواسمان باشد سویه انتقاد ما باید کجا برود.

🔴یادمان باشد که مراقبت ما از خود و فرزندانمان یک چیز است؛ انتظار از پلیس و دستگاه امنیتی یک چیز؛ انتظار از دستگاه قضا و بستن راه تکرار بر این اتفاقات و بازدارندگی احکام یک چیز؛ انتظار از حاکمیت و حکمران برای ایجاد ثبات و وضعیت اقتصادی یک چیز.
همه اینها باید کنار هم بیایند تا بتوان این مسئله و معضل بزرگ این سرزمین را حل کرد.

#تاملات
#روزنوشته‌های_سمیه_توحیدلو

@smtohidloo
👍179😢5👏1
📻

دکتر زنان به آقای موسوی گفت خجالت نمی‌کشی؟ این لگن داره که بخواد حامله بشه؟




تا مدت‌ها بهم نزدیک که می‌شد جیغ می‌کشیدم...درد داشتم آخه ... می‌ترسیدم


مادرم از من بدش میامد، تو دوازده سالگی من را زاییده بود...حق می‌دم بهش...می‌خواست منو زود شوهر بده از خودش دور کنه

عاشق هندسه بودم. هنوزم عاشق حل کردن مسئله‌ام...حالم را خوب می‌کنه


بعد از دنیا آمدن بچه اول‌ام تازه فهمیدم زن‌هام تو رابطه جنسی ارضا می‌شن


مامانم می‌گفت منم همین قدری بودم ازدواج کردم، زندگی همینه دیگه...



امروز خبر منع قانونی ازدواج کودکان زیر ۱۸ سال در پاکستان بازتاب خبری گسترده‌ای در شبکه‌های اجتماعی فارسی زبان داشت.

📻 به همین مناسبت پیشنهاد می‌کنم این شماره از رادیومرز را بشنوید که گفت و گو کرده با زنانی از چند نسل مختلف، که تجربه کودک‌همسری داشته‌اند.(اگر نشنیده‌اید)


@neocritic

https://castbox.fm/vb/576326116
😢15👍8
✍️
قساوت در سایه

دردناک است که اینجا از برخی نظریه‌های زنان فیلسوف درباره قساوت در پیوند با اخبار تلخ روز بنویسم. چند روز است می‌خواهم از نظریات کلودیا کارد(2015-1940)، فیلسوف اخلاقی بنویسم که متخصص تحلیل تروریسم، قساوت و شر در جامعه، نهادها و خانه است، ولی دست و دلم به نوشتن نمی‌رفت.

نه که فقط روان‌مان تاب شنیدن این اخبار را ندارد که برخی تحلیل‌ها حال‌مان را بدتر می‌کند. تحلیل‌هایی که قساوت و شر را به هر چیزی ربط می‌دهند تا نپذیرند ضرورت بازنگری و بازاندیشی فعال در فرهنگ و قانون را.

کلودیا کارد...
کلودیا کار می‌گوید شر چیزی مربوط به اسطوره‌ها و افسانه‌ها نیست. شر آسیب غیرقابل تحملی است که به عمد وارد می‌شود، قابل پیش‌بینی است و غیرقابل توجیه‌ است.

آسیب غیرقابل تحمل در شر اخلاقی مثل چه؟ مثل محرومیت عمدی از ملزومات یک زندگی انسانی و شایسته همراه با امنیت و کرامت. این آسیب‌ها هم می‌توانند جسمی باشند و هم روحی. کارهایی که انجام می‌شوند تا با شکنجه جسمی و روحی تهدید کنند و تحقیرکنند و بترسانند و مسلط شوند.

جایگاه دوزخی قساوت اخلاقی متفاوت است با خطاهای اخلاقی مثل دروغ‌ها و دزدی‌های کوچک.

قساوت‌های بر آفتاب را همه می‌شناسیم: نسل‌کشی در فلسطین نمونه زنده‌اش. یا برده‌داری یا خشونت‌های قومی و نژادی. این شرها که عامل آن‌ها انسانی است غیرقابل توجیه و غیرقابل دفاع و غیرقابل بخشش هستند.

کارد در همه آثارش علاوه بر تحلیل الگوهای قساوت در جامعه به الگوهای قساوت در خانه‌ها هم توجه دارد و آنها را از یک جنس می‌داند با این تفاوت که در سایه جاخوش کرده‌اند؛ در خانه.

کمتر دیده و شنیده می‌شوند وچون فراوان روی می‌دهند انگار آدم‌ها راحت‌تر از کنارش عبور می‌کنند. خشونت خانگی از مصادیق قساوت در سایه است.

کارد از عبارت «تروریسم خانگی» استفاده می‌کند: رفتارهای مستمر و اغلب مکرری که به عمد و در محیط‌های امن(برای مرتکبان البته) به افراد جراحت‌های جسمی، روانی و عاطفی وارد می‌کنند و کرامت فرد را با ارعاب و تهدید و تحقیر مدام مخدوش می‌کند.

کارد می‌گوید اگر مرتکب خشونت خانگی هیچ توجیه اخلاقی قابل قبولی نداشته باشد.(مثل دفاع از خود) عملش نابخشودنی و مصداق قساوت اخلاقی است.

به باور کارد رایج بودن این خشونت قساوت آن را کاهش نمی‌دهد. به ویژه اینکه عمدتاً خشونتگران می‌خواهند آسیب آن را کم اهمیت جلوه دهند. در حالیکه قربانیان آسیب‌های غیرقابل جبرانی متحمل می‌شوند. جراحت‌هایی که چون مکرر و مستمر است و در سایه رخ می‌دهد به چشم نمی‌آید و رمقی برای قربانی باقی نمی‌گذارد تا خود را نجات دهد.

از همین جنس است تجاوز و خشونت جنسی که کاملاً عامدانه و با اطمینان از مردسالاری، قربانی‌نکوهی، شرم و حساسیت اندک قوانین، آسیب غیرقابل تحمل و مادام‌العمری را به زنان و خانواده‌های آن‌ها وارد می‌کند. در فرهنگ و قانونی که خشونت جنسی را پناه داده است. کارد می‌گوید خشونت خانگی و خشونت‌های جنسی از جنس تروریسم شخصی‌اند تا قربانی (معمولا زنان) امکان و توان زندگی شایسته انسانی را از دست بدهد.

به عقیده کارد نهادهای‌های قانونی اگر به یاری افراد نیایند و گزینه‌هایی برای رهایی آن‌ها از این شرایط غیرانسانی فراهم نکنند در این قساوت اخلاقی شریکند. هم‌دست شری که عامدانه تحمیل می‌شود و قابل پیش‌بینی است و قابل پیش‌گیری است و فقط خدا می‌داند سالی چند زن قربانی آن هستند که ما هر ماه چند خبر درباره قتل آنان می‌خوانیم.

برگردم به رنجی که می‌بریم. فیلسوفان اخلاق پرواداری می‌گویند مدام تکرار نکنید «هیچ‌کس کاری نمی‌کند!»، جای آن بپرسید «من چه می‌توانم بکنم؟»
جز نوشتن کار دیگری بلد نیستم.



🧷برای اطلاعات بیشتر بنگرید به:

Card, C. (2002). The atrocity paradigm: A theory of evil. Oxford University Press.


@neocritic
👍10😢75
Forwarded from تداعیات
جان در برابر جان؟!

١. فقه اسلامی، در تداوم بسیاری از نظامات جزایی مرسوم، سیاست کیفری خود را بر مبنای قصاص فردی پایه‌ریزی کرده است. در قصاص زمانی که فردی عامدانه و آگاهانه، جان دیگری را بگیرد، اولیای دم می‌توانند جان او را بگیرند. فقط جان او را و نه کشتارهای جمعی‌‌ای که رایج بوده. جان در برابر جان، بی هیچ کم و کاست!

٢. قرآن به دو عنصر مهم دیگر در قوانین قصاص اشاره می‌کند. اول این‌که جان زنان و بردگان نیز محترم است و کشتن آنان هم قصاص دارد. در بسیاری از نظامات جزایی آن عصر، جان زنان و بردگان تا آن اندازه ارزش نداشت که به‌خاطرشان قصاص صورت گیرد. دوم این‌که می‌توان از قاتل گذشت و او را بخشید. در این صورت اولیای دم می‌توانند از قاتل دیه یا خون‌بها مطالبه کنند. قرآن در مورد میزان دیه حکمی تعیین نکرده است.

٣. در فقه اسلامی، بر مبنای روایات و نه قرآن، مرسوم و رایج بوده که دیه‌ی زن، نیمِ دیه‌ی مرد است. با توجه به تفاوت دیه، اختلاف‌نظری جدی میان فقیهان مسلمان در این‌باره وجود دارد. فقیهان اهل سنت می‌گویند مرد قاتل باید قصاص شود و تفاوت دیه، اهمیتی ندارد. اما فقیهان شیعه می‌گویند اولیای دم زن باید تفاوت دیه را به قاتل بپردازند و بعد او را قصاص کنند.

۴. مرور دیدگاه‌های فقیهان در مورد این حکم، فراز و نشیبی اساسی را در مورد نگرش آنان به تفاوت دیه نشان می‌دهد. فقیهان متقدم آرام آرام از ایده‌ی قرآنی برابری جان انسان‌ها فاصله می‌گیرند و می‌گویند ارزش جان زن با ارزش جان مرد برابر نیست و زن که در عقل و ایمان و خلقت نصفه و نیمه است، در دیه هم با مرد برابر نیست. صراحتاً گفته‌اند و ابایی هم نبوده است. فقیهان معاصرتر تلاش کرده‌اند تفاوت دیه را با کارکرد اقتصادی تبیین کنند. بنا بر فقه، مرد وظیفه‌ی تامین معاش زن را برعهده دارد و طبیعتاً حذف او تبعات اقتصادی بیش‌تری خواهد داشت.

۵. قانون مجازات اسلامی بر همین مبنا، صراحتاً در ماده‌ی ۵۶٠ دیه‌ی کامل زن را نصف دیه‌ی کامل مرد اعلام می‌کند. همین قانون در ماده‌ی ٣٨٢ به صراحت مقرر می‌دارد که اولیای دم زن مقتول فقط در صورتی می‌توانند مرد قاتل را قصاص کنند، که نیم دیه را به او بپردازند. این مواد به ساحت اجرا که آمد، چالش‌آفرین و تنش‌زا شد. در این جامعه‌ زنان نیز کارکرد اقتصادی یافته‌اند و تامین معاش خانواده لزوماً دیگر بر عهده‌ی مرد نیست. علاوه بر این، قوانین مهریه و نفقه به‌هیچ‌عنوان مانند فقه صورت‌بندی نشده است تا بگوییم زن، تنها مصرف‌کننده است و مرد تنها، تامین‌کننده. طبیعی است که در این شرایط، پایبندی سفت و سخت به حکم فقهی دیه، افکار عمومی را به پرسش اندازد.

۶. قانون مجازات اسلامی در اصلاح‌های بعدی، نخست در ماده‌ی ۴٢٨ مقرر داشت اگر یک مرد، زنی را به قتل برساند و این قتل، افکار عمومی را جریحه‌دار کند، در صورت عدم تمکن مالی اولیای دم مقتول، به تشخیص قوه‌ی قضاییه، قاتل قصاص می‌شود و نیم دیه را بیت‌المال پرداخت می‌کند. این ماده تلویحاً میان قتل‌هایی که رسانه‌ای می‌شوند و قتل‌هایی که نمی‌شوند، تبعیض قائل شده است. این‌جا هم دغدغه جان زن نیست، دغدغه آرام کردن افکار عمومی است.

٧. سپس‌تر، تبصره‌ی ماده‌ی ۵۵١، مقرر داشت در تمامی جنایاتی که مرد جانی بر زن وارد ساخته است، تفاضل دیه از صندوق تأمین خسارت‌های بدنی پرداخت می‌شود. عمومیت اطلاق این ماده حتماً مورد قتل زن توسط مرد را هم شامل می‌شود و یعنی دیگر نیازی به پرداخت نصف دیه برای قصاص نیست. اما قضات این را نپذیرفتند. دادگاه‌ها رأی‌های متفاوتی صادر کردند و حتی اداره کل حقوقی قوه‌ی قضاییه، در نظریه‌ی مشورتی خود اعلام کرد که قتل زن توسط مرد، مشمول این تبصره نمی‌شود!

٨. در نهایت، به دلیل این تشویش‌ها و اختلاف‌نظرها، رأی وحدت رویه‌ی شماره‌ی ٧٧٧ گام بزرگی در حل این معضل برداشت و صریحاً اعلام نمود که این تبصره عام است و همه‌ی جنایت‌ها علیه زنان از جمله قتل را نیز در برمی‌گیرد. با این حساب اساساً مسئله‌ی پرداخت نصف دیه برای قصاص منتفی می‌شود. اما چاره چیست که هم‌چنان مواد قانونی سابق در این‌باره وجود دارد و نسخ نشده است. تا آن‌جا که در مورد قتل #الهه_حسین_نژاد هم معاون قوه‌ی قضاییه، از ماده‌ی ۴٢٨ سخن می‌گوید و هیچ اشاره‌ای به این رأی وحدت رویه ندارد.

٩. بنا بر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تمام قوانین باید منطبق بر فقه باشند یا لااقل با آن مخالف نباشند. فراموش نکنیم که این نظام و قانون اساسی‌اش بر مبنای اجتهاد نوآورانه‌ی فقهی و بدیع پایه‌گذاری شده است. چگونه است که در فروع فقهی، خبری از اجتهاد و نوآوری نیست؟ عرف که به هر حال حرف خودش را به کرسی می‌نشاند و قانون هم آرام آرام از مسلمات پیشین فاصله می‌گیرد، چرا خرسندیم که در این میان، انگشت اتهام به سمت فقه باشد؟

✍🏻 روح الله طالبی توتی

@tadaeeat
10👍5🤡3
✍️
جهل‌شناسی!

سالها پیش در مصاحبه شفاهی دکتری رشته مطالعات زنان با داوطلب مرد تنومندی صحبت کردم که پلیس بود و چکمه به‌پا داشت. پرسیدم شما چرا می‌خواهید این رشته را بخوانید؟ گفت چون با زنان زیادی سروکار داریم و نهایتاً ماییم که باید مسائل زنان را حل کنیم.

در جامعه‌شناسی معرفت اصطلاحی داریم باعنوان جهل‌شناسی(agnotology) که به معنای ترویج عامدانه ناآگاهی است.

به گمان من یکی از مصادیق بارز آن در ایران دسترسی نداشتن پژوهشگران به آمار شفاف برای تحلیل پدیده‌هاست.

اتفاقی می‌افتد، فضا ملتهب می‌شود، رسانه‌ها دست به‌کار می‌شوند تا داستانی که مورد پسند سیاست‌گذاران و سرمایه‌گذاران‌شان است تعریف کنند و حسابی گردوخاک می‌شود.

در این میان پژوهشگر علوم انسانی که می‌خواهد خبر را بر بستر بزرگتری ببیند و تحلیل کند، درمانده می‌شود که آیا می‌تواند مصداقی بر پدیده‌ای بزرگتر باشد یا خیر؟ آماری در دست‌ نیست. پس نمی‌توانند به‌طور موثر آن را بسنجد.

وقتی پژوهشگری در زمینه بسته، پُرسانسور، و بدون داده‌ زندگی کند، نه‌فقط ابزار تحقیقاتی‌اش ناقص است، بلکه اعتبار معرفتی‌اش هم زیر سؤال می‌رود:

روی چه حسابی می‌گی این از جنس خشونت علیه زنان است نه ناامنی موردی یا بیماری روانی فردی یا خشونت به‌طور کلی؟ همه دنیا مگه غیر از اینه؟ ما بدتر از کشورهای منطقه‌ایم؟

نتیجه حذف/ دردسترس نبودن عامدانه‌ داده‌ها، به‌وجود آمدن فضایی است که پژوهشگر علوم انسانی در آن عمداً در نادانی نگه داشته می‌شود—تا تحلیلش فراتر از مشتی خبر پراکنده نرود و هرگونه ادعای نظری، بی‌پشتوانه و غیرقابل استناد جلوه کند.

فضای مسموم رسانه‌ای چنین ملاحظاتی ندارد. سریع قصه خودش را می‌سازد. اگر لازم باشد خبر را تبدیل به فاجعه می‌کند تا فضا را ملتهب کند و باز درصورت نیاز از فاجعه خبری در کنار صدها خبر دیگر در سراسر جهان خلق می‌کند تا مخاطبانش را بی‌اعتنا نگاه دارد.

مدتی است توجه‌ام به این جلب شده است که چگونه دسترسی نداشتن به آمار شفاف در حوزه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی دارد معرفت علوم انسانی را بی‌حیثیت می‌کند.

در جامعه‌ای که داده‌های آماری شفاف و قابل دسترس در حوزه‌های اجتماعی، سیاسی و جنسیتی وجود ندارد، معرفت علوم انسانی در یک وضعیت معرفت‌شناختی معلق و نامعتبر قرار می‌گیرد.

پژوهشگر نه‌تنها امکان سنجش پدیده را ندارد، بلکه از نظر حیثیت و اعتبار دانشی نیز تضعیف و گاه مضحکه رسانه‌ها می‌شود.

در این بستر، روایت‌های رسانه‌ای جای معرفت می‌نشینند و دانش تخصصی بدل به لکنتی نظری، بدون پیوند با بافتار می‌شود.


🧷پ.ن: اگر دوست داشتید برای مطالعه بیشتر می‌توانید علاوه بر اصطلاح agnotology پیرامون epistemology of ignorance هم بخوانید که در شرایط بی‌آماری و امنیتی شدن مسائل اجتماعی ما جالب‌توجه‌تر هم هست.

@neocritic
👍263👎1😢1🙏1
Critic l مریم نصر
✍️ جهل‌شناسی! سالها پیش در مصاحبه شفاهی دکتری رشته مطالعات زنان با داوطلب مرد تنومندی صحبت کردم که پلیس بود و چکمه به‌پا داشت. پرسیدم شما چرا می‌خواهید این رشته را بخوانید؟ گفت چون با زنان زیادی سروکار داریم و نهایتاً ماییم که باید مسائل زنان را حل کنیم.…
⚖️


هنوز در وضعیتی به سر می‌بریم که میزان خشونت و همسرآزاری بین زنان ۳۰ برابر مردان است‌؛ متاسفم که این داده هنوز محرمانه نگهداری می‌شود.
اینکه این داده محرمانه نگه داشته شده، باعث شده، وقتی لایحه خشونت علیه زنان را در مجلس پیش می‌بریم و راجع به آن صحبت می‌کنیم، به ما بگویند: «نه، خشونت کجاست؟ اصلا کجا خشونت علیه زنان وجود دارد؟ کجا همسر آزاری وجود دارد؟ اگر هم هست، برابر است.» واقعیت این است که برابر نیست. داده‌ها می‌گوید که برابر نیست.
استناد به یکی از پژوهش‌های انجام در حوزه خشونت علیه زنان گفت: یکی از موضوعات جدی، خشونت‌های کلامی و متلک گفتن است. از نظر همه زنان این موضوع یک خشونت و از نظر مردان ابزاری برای خندیدن است. یک جایی باید به آن آقا گفته شود که با کاری که می‌کنی، اذیتش می‌کنی و اصلا هم ارتباطی به پوشش ندارد که چادری هست یا نیست. برایش فرقی نمی‌کند؛ هر خانمی که از سر چهارراه رد می‌شود یک متلک می‌گوید؛ حتی به زنی که کودک در بغل دارد به خود اجازه بی احترامی به آن خانم را می‌دهد و فکر می‌کند ابزار خنده است.



زهرا بهروز آذر

@neocritic
🕊8👍63
آقای رئیس‌جمهور!

برخی از ما مردم ایران مانند شما قلبا به حجاب باور داریم و با اجبار آن موافق نیستیم.

از شما بابت مقاومت دربرابر اجرای قانون حجاب و احترام به باورهای بخش دیگری از ما مردم ایران سپاسگزاریم. می‌دانیم بابت اجرا نکردن آن تحت فشار هستید و تمام تلاش خود را برای حفظ آرامش، ترویج رواداری و احترام متقابل به‌کار می‌بندید.

ولی آقای رئیس‌جمهور! وقتی با ما سخن می‌گویید لطفاً با «ما» سخن بگویید. استفاده از این الفاظ و ادبیات یعنی شما با ما و برای ما سخن نمی‌گویید. مخاطب شما کسان دیگری هستند و برای آن‌ها به ما سخن می‌گویید.

اگر مخاطب ما زنان هستیم همین که بفرمایید «پوشش‌های ناسازگار با عرف» کافیست، اما استفاده از این عبارات باعث احساس بی‌عدالتی و بی‌قدرتی است.

زنگ این عبارات در گوش زن ایرانی فراتر از کلمات است. بار عاطفی آن‌ها سنگین است. یادآور برچسب‌های قضاوتگری است که سالهاست زنان را با آن تحقیر و تحریم کرده‌اند. عبارت‌هایی که از آن برای فاصله‌گذاری میان عموم مردم و مطرودان استفاده شده. مطرودانی که مسئول دزدی، فساد، ناامنی، کشته‌شدن خود، سیل و خشکسالی‌اند.

🌱ضمنا عید شما هم مبارک باشد.


@neocritic
👍2914👎8
🌱

بیا بال و پر ما را بیاموز
به قدر یک قفس پرواز پرواز


قیصر امین‌پور

📸: Mariam Khanlou

از اینجا
@neocritic
23🔥2👎1
🎬 پیشنهاد تماشای آخر هفته

پیر پسر (۱۴۰۰)
اکتای براهنی


اگر شما هم مثل من چندسال است پایتان را توی سالن سینما نگذاشته‌اید احتمالا بعد از تماشا پیر پسر راضی از سالن بیرون بیایید.

نوشتم «پیشنهاد آخر هفته»، مبادا به همان دلایلی که سه‌سال توقیف بوده زیاد روی پرده نماند.

🔴 نامناسب برای کودکان، نوجوانان و افراد حساس

✔️ مدت زمان فیلم طولانی است و فیلم نفس‌گیری است؛ با خودتان آب ببرید🙂


@necritic
16👍4👎2
«
حمله نظامی به یک شهر مسکونی متراکم، جنایت است! آن هم توسط سیستمی که ماه‌هاست جلوی همه دوربین‌های عالم نمایشی گسترده از قتل و شکجه اجرا کرده
توجیه و خوشحالی از جنایت یا از بلاهت است یا شرارت.
با کسانی که دستگاه فکری و ارزشی خودشان را با جنایت هم‌خوان می‌کنند گفتگویی ممکن نیست»

نفیسه آزاد


از صبح خودم توان جمله‌بستن نیافته‌ام.

@neocritic
37👍9😢7👎2
✔️✖️

بگوـ نگوها به کودکان در شرایط پر خطر

منبع: خبرگزاری سراوان

@neocritic
16
.
توصیه‌هایی مفید برای آگاهی و آمادگی در شرایط جنگی (در اصل برای کشور سوئد طراحی شده است)


از این‌جاست:
https://t.iss.one/jalaeipour/14981

@neocritic
7🙏1