🗒️
📎برای مطالعه این مقاله که برگرفته از رساله کارشناسیارشد خانم زهرا فزوه است بنگرید به:
فزوه، زهرا.، و حیدری، ا.ع. (۱۴۰۲). «پدیدارشناسی درد در دازاین مؤنث». پژوهشهای زنان (مطالعات زنان)، دانشگاه علامه طباطبایی.
از
https://journals.atu.ac.ir/article_19623.html
@neocritic
دازاین زنانه نسبت خاصی با تجربه درد آن هم به صورت عادی و طبیعی دارد. درد و تجارب مشابه آن مانند رنج، ناخوشی، ضعف و.... که بهطور مکرر و متناوب برای دازاین زنانه پیش میآیند گاه میتوانند میان ارتباط پیوسته بدن و جهان او وقفهای ایجاد کنند و توانش بدنی و حرکتی او را تغییر دهند. چنین دردهایی نه معطوف به یک موضع خاص و مشخص آناتومیکیاند و نه بر حالت روانی دقیق و متعارفی دلالت دارند. درد در این وضعیت به علت یک بیماری یا نقص بیرونی و متمایز بر بدن عارض نمیشود. این تجربه برای دازاین زنانه مدام تکرار میشود، اما به هیچ روی صورتی تکراری نخواهد یافت. او با دردی مواجه است که به شدت طبیعی، عادی و معمول است که همه زنان در آن شریکاند و اعتنای مضاعف بر آن از حوصله افراد خارج است. دردی که در پی شرایطی خاص و نادر به فرد تحمیل نمیشود و در نتیجه نوعی عمومیت پیدا میکند، اما در عین حال تنها در صلبیت نوعی تجربه شخصی فرومیماند و به نوعی وضعیت دم دستی و عادی تقلیل می یابد. بدنمندی زنانه ضرورتاً تجارب متعدد درد را در پی خویش میآورد و این امر به نحو سادهانگارانهای به مثابه موضوعی پیش پا افتاده یا در نهایت وضعیتی فیزیولوژیک فهم میشود، بهگونهای که بیان چنین رنجی نیز ملال آور محسوب میشود چه رسد به آن که بخواهد از فهم وجودی خاصی در دازاین زنانه خبر دهد. این در حالی است که درد خود نمیتواند تنها با نگرش زیست شناختی و روانشناختی فهم شود. درد در پیوندی بنیادین با خود وجود قرار دارد و تناوب و تکرار تجارب دردمندی نحوه بودن دازاین را و فهم او از خود بودن را متأثر می سازند. بدین ترتیب میتوان ارائه توصیفی پدیدارشناسانه از درد در دازاین زنانه در هردو ساحت اونتیک و اونتولوژیک را واجد اهمیتی بنیادین دانست و فهم دازاین زنانه از هستی را با تأکید بر دردمندی او چنین روشن ساخت.
📎برای مطالعه این مقاله که برگرفته از رساله کارشناسیارشد خانم زهرا فزوه است بنگرید به:
فزوه، زهرا.، و حیدری، ا.ع. (۱۴۰۲). «پدیدارشناسی درد در دازاین مؤنث». پژوهشهای زنان (مطالعات زنان)، دانشگاه علامه طباطبایی.
از
https://journals.atu.ac.ir/article_19623.html
@neocritic
journals.atu.ac.ir
پدیدارشناسی درد در دازاین مؤنث
In his philosophy, Heidegger uses the term Dasein to refer to a being for whom Being is a fundamental issue, existing in a pre-understanding of Being that is neither clear nor fully defined. Heidegger’s Dasein stands in contrast to the history of traditional…
👍7❤4🔥1🙏1🕊1
✍️
✅ تلویزیون را روشنی میکنی میبینی فیلم/ شاید سریالی نمایش میدهد که در آن زنی دارد برای شوهر از استادش میگوید و حرفی که سر کلاس درباره وقایع زمان انقلاب زده. شوهر از زن میخواهد که عکس و مشخصات استاد را برایش بفرستد تا بدهد «بچهها» سوابقش را بررسی کنند.
✅ اینستاگرام را باز میکنی میبینی طفل از هر نظر صغیری بلندگو گذاشته جلوی خودش درباره «چرا استادهای دانشگاه چپ میشوند؟» داد سخن سر داده که استاد دانشگاه عادت کرده به مفتخوری و پاسخگو نبودن در برابر اشتباهات و به عمرش «مثل ما مردم عادی» یک چک پاس نکرده تا بفهمد زندگی عادی چه سختیهایی دارد.
✅ در صفحه دیگری جوانی مکتب ندیده بلندگو گذاشته و رضا داوری اردکانی را به محاکمه کشانده که «عرضه نداشته فلسفه بومی خودش را امتداد بده» و کاری که با ما کرده موساد نمیتوانست بکند.
✅ اینکه «استادهای دانشگاه هیچی حالیشون نیست» هم مثل «روانشناسها همهشان دیوانهاند» و «دکتر چی میفهمه بیا این را دودکن توی گوش بچه» از آن گزارههای علم و تخصصستیزانهای است که خوشایند علاقمندان به شبهعلم و قلدرهای مدرسه است. از طرف دیگر چه گردنی نازکتر از گردن آدم دانشگاهی و روشنفکر.
✅ من نه خودم را چپ میدانم و نه ارادت ویژهای به اندیشههای دکتر داوری دارم و نه مخالف انتقاد به دانشگاه از جانب آدمهای آشنا با دانشگاهم، ولی سوای از کارکرد جذب مخاطبی که این چیزها دارد، آدم تردید میکند که این قبیل محتوا که همراه شده با تشدید برخورد با روشنفکران چپ که برجستهترین شاخصه آنها «اسرائیلستیزی» و مخالفت با سیاستهای امپریالیستی امریکاست، در شرایط بحرانی پساجنگ فعلی خیلی خودجوش یا دلسوزانه باشد.
✅ بهطور کلی تشدید و گسترش برخوردهای قهری/ حذفی با دانشگاهیان و اصحاب فکر در سالهای اخیر، و سعی برای بیاعتبار کردن، تحقیر و خاموشکردن صداهای آنان، که اغلب جامعه مخاطب محدود و مشخصی دارند، برای هر جامعهای زنگ خطر است، برای ما با توجه به بحرانهایی که پشت سر گذاشتیم و پیش رو داریم خطرناکتر.
به یاد بیاوریم شمار زیادی از همین روشنفکران و دانشگاهیان، رغم تمام بیمهریها، علاوه بر نسلکشی در غزه، تجاوز اسرائیل به ایران را قاطعانه محکوم کردند و نقش مهمی در بلندکردن صدای مظلومیت مردم ایران داشتند.
@neocritic
✅ تلویزیون را روشنی میکنی میبینی فیلم/ شاید سریالی نمایش میدهد که در آن زنی دارد برای شوهر از استادش میگوید و حرفی که سر کلاس درباره وقایع زمان انقلاب زده. شوهر از زن میخواهد که عکس و مشخصات استاد را برایش بفرستد تا بدهد «بچهها» سوابقش را بررسی کنند.
✅ اینستاگرام را باز میکنی میبینی طفل از هر نظر صغیری بلندگو گذاشته جلوی خودش درباره «چرا استادهای دانشگاه چپ میشوند؟» داد سخن سر داده که استاد دانشگاه عادت کرده به مفتخوری و پاسخگو نبودن در برابر اشتباهات و به عمرش «مثل ما مردم عادی» یک چک پاس نکرده تا بفهمد زندگی عادی چه سختیهایی دارد.
✅ در صفحه دیگری جوانی مکتب ندیده بلندگو گذاشته و رضا داوری اردکانی را به محاکمه کشانده که «عرضه نداشته فلسفه بومی خودش را امتداد بده» و کاری که با ما کرده موساد نمیتوانست بکند.
✅ اینکه «استادهای دانشگاه هیچی حالیشون نیست» هم مثل «روانشناسها همهشان دیوانهاند» و «دکتر چی میفهمه بیا این را دودکن توی گوش بچه» از آن گزارههای علم و تخصصستیزانهای است که خوشایند علاقمندان به شبهعلم و قلدرهای مدرسه است. از طرف دیگر چه گردنی نازکتر از گردن آدم دانشگاهی و روشنفکر.
✅ من نه خودم را چپ میدانم و نه ارادت ویژهای به اندیشههای دکتر داوری دارم و نه مخالف انتقاد به دانشگاه از جانب آدمهای آشنا با دانشگاهم، ولی سوای از کارکرد جذب مخاطبی که این چیزها دارد، آدم تردید میکند که این قبیل محتوا که همراه شده با تشدید برخورد با روشنفکران چپ که برجستهترین شاخصه آنها «اسرائیلستیزی» و مخالفت با سیاستهای امپریالیستی امریکاست، در شرایط بحرانی پساجنگ فعلی خیلی خودجوش یا دلسوزانه باشد.
✅ بهطور کلی تشدید و گسترش برخوردهای قهری/ حذفی با دانشگاهیان و اصحاب فکر در سالهای اخیر، و سعی برای بیاعتبار کردن، تحقیر و خاموشکردن صداهای آنان، که اغلب جامعه مخاطب محدود و مشخصی دارند، برای هر جامعهای زنگ خطر است، برای ما با توجه به بحرانهایی که پشت سر گذاشتیم و پیش رو داریم خطرناکتر.
به یاد بیاوریم شمار زیادی از همین روشنفکران و دانشگاهیان، رغم تمام بیمهریها، علاوه بر نسلکشی در غزه، تجاوز اسرائیل به ایران را قاطعانه محکوم کردند و نقش مهمی در بلندکردن صدای مظلومیت مردم ایران داشتند.
@neocritic
❤44👍24👎7🕊2🤡2
Forwarded from شرق
🔺 رستاخیز زنان ایران
✍️ گیسو فغفوری
در ماههای اخیر خبرهای متعددی از موفقیتهای زنان ایرانی منتشر شده است؛ خبرهایی که هرکدام بهتنهایی ارزشمندند، اما وقتی کنار هم قرار میگیرند تصویری تازه و الهامبخش از توانمندی زنان ایران میسازند.
مدتهاست این موجِ نو توجه مرا به خود جلب کرده است و با خود میاندیشم:
«این حجم از دستاوردهای تازه، آن هم در حوزههایی که پیشتر حضور زنان در آنها محدود یا حتی ناممکن بود، چگونه شکل گرفته است؟»
به نظر میرسد اتفاقی فراتر از چند مدال، عنوان یا موفقیت فردی رخ داده باشد؛ چیزی شبیه به یک رستاخیز آرام اما پیوسته که در لایههای مختلف جامعه دیده میشود.
گزارش کامل را اینجا بخوانید
@sharghdaily
sharghdaily.com
✍️ گیسو فغفوری
در ماههای اخیر خبرهای متعددی از موفقیتهای زنان ایرانی منتشر شده است؛ خبرهایی که هرکدام بهتنهایی ارزشمندند، اما وقتی کنار هم قرار میگیرند تصویری تازه و الهامبخش از توانمندی زنان ایران میسازند.
مدتهاست این موجِ نو توجه مرا به خود جلب کرده است و با خود میاندیشم:
«این حجم از دستاوردهای تازه، آن هم در حوزههایی که پیشتر حضور زنان در آنها محدود یا حتی ناممکن بود، چگونه شکل گرفته است؟»
به نظر میرسد اتفاقی فراتر از چند مدال، عنوان یا موفقیت فردی رخ داده باشد؛ چیزی شبیه به یک رستاخیز آرام اما پیوسته که در لایههای مختلف جامعه دیده میشود.
گزارش کامل را اینجا بخوانید
@sharghdaily
sharghdaily.com
❤5👍3
شرق
🔺 رستاخیز زنان ایران ✍️ گیسو فغفوری در ماههای اخیر خبرهای متعددی از موفقیتهای زنان ایرانی منتشر شده است؛ خبرهایی که هرکدام بهتنهایی ارزشمندند، اما وقتی کنار هم قرار میگیرند تصویری تازه و الهامبخش از توانمندی زنان ایران میسازند. مدتهاست این موجِ نو…
از متن:
✅ حس من این بوده که «رستاخیز زنان ایران» در زمان و مکان درستی رخ داد. به موقع بود خلاف خیلی از اتفاقات خوبی که بیموقع میآیند و نمیشود آنچه باید بشود. از ریخت افتاده و دستمالی شده به ضد خودشان بدل میشوند یا به کناری پرت میشوند. مثل خیلی از مفاهیم و مطالباتی که بیموقع و نابالغ در استفاده از آنها اسراف کردیم و از دست دادیمشان.
✅ «رستاخیز زنان» بر بستر بیش از صد سال تجربه و افت و خیز رخ داد. بیش از صد سال فکر کردن، نوشتن، اندیشیدن، خلق هنری، جنگیدن، دویدن و نرسیدن. در بهترین زمانهای که نه تنها مادران و پدران که بخش بزرگی از جامعه هم طرف زنها ایستاده است.
✅ به گمان من این تغییر رویکرد مدیون خیلی چیزهاست که پیشتر اصلا ممکن نبود. ولی حالا که ممکن شده در بهترین زمان است، زمانهای که اندیشهها و دستها و قلبها نیرومند و سرشار است. میداند چه میخواهد. تحفهای نیست که از ینگهدنیا به اسم «آزادی و برابری زنان» برایشان آورده باشند و ندانند با آن چه کنند یا خشم و غیرت جامعه مردسالار را برانگیزد.
✅ هسته این تغییر نسل جدیدی از مادرها و پدرها، نسل جدیدی از خانوادهها، نسل جدیدی از معلمان و مربیان هستند که برای نخستین بار در تاریخ این مملکت تواناییهای دختران را به رسمیت شناختند و با غنیمت دانستن خردهامکانات و فضاها کمک کردند تا آنها «واقعیت خودشان را محقق کنند».
@neocritic
اما چرا این اتفاق افتاده است؟ عوامل مختلفی را میتوان کنار هم گذاشت: تلاشهای فردی، گرفتن فرصتهای تازه، گسترش آموزش و شبکههای حرفهای و مهمتر از همه اعتمادبهنفس اجتماعی زنان که به نظر میرسد در سالهای اخیر رشد چشمگیری داشته است. شاید جامعه هنوز با چالشهای جدی روبهرو باشد، اما این موفقیتها نشان میدهد که انرژی و اراده زنان ایران در حال شکلدادن به واقعیتی تازه است؛ واقعیتی که فقط با محدودیتهای قدیمی اندازهگیری نمیشود.
محدودیتهایی که انگار قوانین، مجلس و دولت در پیشروی زنان قرار میدهند؛ از ممنوعیت موتورسواری تا عدم تصویب قانون خشونت علیه زنان...
اگر سدها از مقابلشان برداشته میشد و ذهن و وقتشان صرف عبور از موانع نمیشد، این اتفاق سریعتر رخ میداد.»
✅ حس من این بوده که «رستاخیز زنان ایران» در زمان و مکان درستی رخ داد. به موقع بود خلاف خیلی از اتفاقات خوبی که بیموقع میآیند و نمیشود آنچه باید بشود. از ریخت افتاده و دستمالی شده به ضد خودشان بدل میشوند یا به کناری پرت میشوند. مثل خیلی از مفاهیم و مطالباتی که بیموقع و نابالغ در استفاده از آنها اسراف کردیم و از دست دادیمشان.
✅ «رستاخیز زنان» بر بستر بیش از صد سال تجربه و افت و خیز رخ داد. بیش از صد سال فکر کردن، نوشتن، اندیشیدن، خلق هنری، جنگیدن، دویدن و نرسیدن. در بهترین زمانهای که نه تنها مادران و پدران که بخش بزرگی از جامعه هم طرف زنها ایستاده است.
✅ به گمان من این تغییر رویکرد مدیون خیلی چیزهاست که پیشتر اصلا ممکن نبود. ولی حالا که ممکن شده در بهترین زمان است، زمانهای که اندیشهها و دستها و قلبها نیرومند و سرشار است. میداند چه میخواهد. تحفهای نیست که از ینگهدنیا به اسم «آزادی و برابری زنان» برایشان آورده باشند و ندانند با آن چه کنند یا خشم و غیرت جامعه مردسالار را برانگیزد.
✅ هسته این تغییر نسل جدیدی از مادرها و پدرها، نسل جدیدی از خانوادهها، نسل جدیدی از معلمان و مربیان هستند که برای نخستین بار در تاریخ این مملکت تواناییهای دختران را به رسمیت شناختند و با غنیمت دانستن خردهامکانات و فضاها کمک کردند تا آنها «واقعیت خودشان را محقق کنند».
@neocritic
❤14👍5
Forwarded from کانون جهان ایرانی دانشگاه تهران
🔴کانون جهان ایرانی دانشگاه تهران، انجمن علمی-دانشجویی فلسفهٔ دانشگاه تهران و گروه فلسفهٔ دانشگاه تهران بهمناسبت روز جهانی فلسفه برگزار میکند:
🔸️بایستگی فلسفه در جهان امروز
🔻سخنرانان(بهترتیب الفبا):
• دکتر محمدرضا بهشتی
• دکتر داود حسینی
• دکتر احمد رجبی
• دکتر محمدجواد صافیان
• دکتر سیدحمید طالبزاده
• دکتر نیره سادات میرموسی
• دکتر حسین واله
🔻پیام ویدیویی از:
• دکتر ضیاء موحد
• دکتر پیتر آدامسون
▪️باحضور:
استادان بازنشسته، اعضای هیئت علمی، دانشآموختگان و دانشجویان کل گروههای فلسفه در کشور.
🔸️زمان و مکان:
چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۵
دانشگاه تهران، دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی، تالار فردوسی
ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
@jahaneirani_ut
@AnjomanPhUT
🔸️بایستگی فلسفه در جهان امروز
🔻سخنرانان(بهترتیب الفبا):
• دکتر محمدرضا بهشتی
• دکتر داود حسینی
• دکتر احمد رجبی
• دکتر محمدجواد صافیان
• دکتر سیدحمید طالبزاده
• دکتر نیره سادات میرموسی
• دکتر حسین واله
🔻پیام ویدیویی از:
• دکتر ضیاء موحد
• دکتر پیتر آدامسون
▪️باحضور:
استادان بازنشسته، اعضای هیئت علمی، دانشآموختگان و دانشجویان کل گروههای فلسفه در کشور.
🔸️زمان و مکان:
چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۵
دانشگاه تهران، دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی، تالار فردوسی
ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
@jahaneirani_ut
@AnjomanPhUT
❤9👎2
Forwarded from خوب زيستن|بابک عباسی
در میانۀ میدان
خردهگیران به شمار نمیآیند: آنان که انگشت بر لغزیدن و زمین خوردن مرد میدان میگذارند یا میگویند کجا میتوانست بهتر عمل کند.
قدر و منزلت از آنِ کسی است که در میانۀ میدان است، آن که چهرهاش به خاک و خون و عرق آمیخته، آن که دلیرانه میکوشد، آن که خطا میکند، آن که بارها و بارها ناکام میماند - چرا که هیچ کوششی بیکموکاست نیست، اما آن که شور و اشتیاق بیاندازه را میشناسد، آن که با سرسپردنهای سترگ آشناست، آن کس که در راهی ارزشمند از جان مایه میگذارد، اگر بخت یارش بود، در پایان طعم دستاورد بزرگش را میچشد، و اگر بخت یارش نبود، کمتریناش این است که با جسارتی عظیم شکست میخورد. ازاینرو، جای او هرگز کنار جانهای سرد و ترسویی نیست که نه شیرینی پیروزی را میشناسند نه تلخی شکست را.
تئودور رُزوِلت
ترجمۀ بابک عباسی
Man in the Arena
It is not the critic who counts: not the man who points out how the strong man stumbles or where the doer of deeds could have done better. The credit belongs to the man who is actually in the arena, whose face is marred by dust and sweat and blood, who strives valiantly, who errs and comes up short again and again, because there is no effort without error or shortcoming, but who knows the great enthusiasms, the great devotions, who spends himself in a worthy cause; who, at the best, knows, in the end, the triumph of high achievement, and who, at the worst, if he fails, at least he fails while daring greatly, so that his place shall never be with those cold and timid souls who knew neither victory nor defeat..
—Theodore Roosevelt
Speech at the Sorbonne, Paris, April 23, 1910
@eudemonia
خردهگیران به شمار نمیآیند: آنان که انگشت بر لغزیدن و زمین خوردن مرد میدان میگذارند یا میگویند کجا میتوانست بهتر عمل کند.
قدر و منزلت از آنِ کسی است که در میانۀ میدان است، آن که چهرهاش به خاک و خون و عرق آمیخته، آن که دلیرانه میکوشد، آن که خطا میکند، آن که بارها و بارها ناکام میماند - چرا که هیچ کوششی بیکموکاست نیست، اما آن که شور و اشتیاق بیاندازه را میشناسد، آن که با سرسپردنهای سترگ آشناست، آن کس که در راهی ارزشمند از جان مایه میگذارد، اگر بخت یارش بود، در پایان طعم دستاورد بزرگش را میچشد، و اگر بخت یارش نبود، کمتریناش این است که با جسارتی عظیم شکست میخورد. ازاینرو، جای او هرگز کنار جانهای سرد و ترسویی نیست که نه شیرینی پیروزی را میشناسند نه تلخی شکست را.
تئودور رُزوِلت
ترجمۀ بابک عباسی
Man in the Arena
It is not the critic who counts: not the man who points out how the strong man stumbles or where the doer of deeds could have done better. The credit belongs to the man who is actually in the arena, whose face is marred by dust and sweat and blood, who strives valiantly, who errs and comes up short again and again, because there is no effort without error or shortcoming, but who knows the great enthusiasms, the great devotions, who spends himself in a worthy cause; who, at the best, knows, in the end, the triumph of high achievement, and who, at the worst, if he fails, at least he fails while daring greatly, so that his place shall never be with those cold and timid souls who knew neither victory nor defeat..
—Theodore Roosevelt
Speech at the Sorbonne, Paris, April 23, 1910
@eudemonia
👍10❤3
کلاس ریاضی در مدرسه شبانه
برای دوستم که نگران درس نخواندن دخترک بود تعریف کردم که بیشترِ بچهها مثل من هیچ وقت شاگرد اول و درسخوان و ممتاز نبوده و نیستند.
به درستی میگفت مسیر زندگی مستقل و باکرامت برای دختران در جامعه ما همچنان از مسیر درس میگذرد. گفتم رها کن تا خودش خودش را پیدا کند. اغلب نوجوانها با فشار اصلاح نمیشوند، میشکنند! برایش قابل درک نبود.
(شاگرد اولها تا آخر دنیا نمیفهمند ما معمولیها از چه حرف میزنیم. من از این دوست و آشناها زیاد دارم. حتی همسرم هم از اینهاست. وقتی حقههای پیشپاافتاده خودمان برای درس نخواندن را برایشان تعریف میکنم به چشم یک نابغه به من نگاه میکنند.)
برای دوستم تعریف کردم که در دبیرستان، ریاضی(۳) را افتادم. هیچ وقت درس نمیخواندم، ولی پاس میکردم تا وقتی ریاضی (۳) را افتادم و چون تنها کسی بودم که در مدرسه به این افتخار نائل شده بود باید جایی پیدا میکردم که ترم بعد این درس را ارائه دهد. اولیا در خانواده و مدرسه عصبانی بودند. خودم باید درستاش میکردم. پرسان پرسان گشتم و نهایتاً فهمیدم برای گذراندن مجدد این درس باید عصرها به مدرسه شبانهای نزدیک مدرسه خودمان بروم.
خاطرات واضحی از کلاس ریاضی بعد از ظهر در مدرسه شبانه دارم. سر کلاس مینشستم با زنهایی که خیلی جوانتر از امروز من بودند، ولی به نظرم پیر میآمدند. شوهر کرده بودند و بچه داشتند و میخواستند هرجوری شده دیپلم بگیرند. نوجوانی بودم که از پنجره وارد جهان بزرگسالی شده بود. همکلاسیهایی با موهای زرد، ابروهای نازک و النگوهای طلایی که اغلب چهرههای نگرانی داشتند و حواسشان نبود. با عجله کلاس را ترک میکردند و گاهی بعد از کلاس شوهر و کودکانشان با موتور یا ماشین میآمدند دنبالشان. پایان ترم که نمره خوبم را دادند تا ببرم مدرسه معلممان پرسید:«چه کرده بودی که خانم فلانی تو را انداخت؟ او معلم توانایی است» گفتم: «بله خیلی خوبن، من خودم افتادم» با ناباوری نگاهم کرد و از چهرهاش معلوم بود تحت تاثیر شخصیت بامعرفت و استثنایی من قرار گرفته!
باری، همانجا، توی همان کلاس بود که فهمیدم این آیندهای نیست که من بخواهم. نه اینکه خیلی درسخوان بشوم، ولی واقعبینی پیشرسی پیدا کرده بودم که مرا جوری عوض کرد که هیچکدام از تنبیه و توبیخها نکرد؛ حتی سیلی محکم و عاشقانه مدیرمان بابت افتادن در درس ریاضی و بردن آبروی خودم و مدرسه.
@neocritic
برای دوستم که نگران درس نخواندن دخترک بود تعریف کردم که بیشترِ بچهها مثل من هیچ وقت شاگرد اول و درسخوان و ممتاز نبوده و نیستند.
به درستی میگفت مسیر زندگی مستقل و باکرامت برای دختران در جامعه ما همچنان از مسیر درس میگذرد. گفتم رها کن تا خودش خودش را پیدا کند. اغلب نوجوانها با فشار اصلاح نمیشوند، میشکنند! برایش قابل درک نبود.
(شاگرد اولها تا آخر دنیا نمیفهمند ما معمولیها از چه حرف میزنیم. من از این دوست و آشناها زیاد دارم. حتی همسرم هم از اینهاست. وقتی حقههای پیشپاافتاده خودمان برای درس نخواندن را برایشان تعریف میکنم به چشم یک نابغه به من نگاه میکنند.)
برای دوستم تعریف کردم که در دبیرستان، ریاضی(۳) را افتادم. هیچ وقت درس نمیخواندم، ولی پاس میکردم تا وقتی ریاضی (۳) را افتادم و چون تنها کسی بودم که در مدرسه به این افتخار نائل شده بود باید جایی پیدا میکردم که ترم بعد این درس را ارائه دهد. اولیا در خانواده و مدرسه عصبانی بودند. خودم باید درستاش میکردم. پرسان پرسان گشتم و نهایتاً فهمیدم برای گذراندن مجدد این درس باید عصرها به مدرسه شبانهای نزدیک مدرسه خودمان بروم.
خاطرات واضحی از کلاس ریاضی بعد از ظهر در مدرسه شبانه دارم. سر کلاس مینشستم با زنهایی که خیلی جوانتر از امروز من بودند، ولی به نظرم پیر میآمدند. شوهر کرده بودند و بچه داشتند و میخواستند هرجوری شده دیپلم بگیرند. نوجوانی بودم که از پنجره وارد جهان بزرگسالی شده بود. همکلاسیهایی با موهای زرد، ابروهای نازک و النگوهای طلایی که اغلب چهرههای نگرانی داشتند و حواسشان نبود. با عجله کلاس را ترک میکردند و گاهی بعد از کلاس شوهر و کودکانشان با موتور یا ماشین میآمدند دنبالشان. پایان ترم که نمره خوبم را دادند تا ببرم مدرسه معلممان پرسید:«چه کرده بودی که خانم فلانی تو را انداخت؟ او معلم توانایی است» گفتم: «بله خیلی خوبن، من خودم افتادم» با ناباوری نگاهم کرد و از چهرهاش معلوم بود تحت تاثیر شخصیت بامعرفت و استثنایی من قرار گرفته!
باری، همانجا، توی همان کلاس بود که فهمیدم این آیندهای نیست که من بخواهم. نه اینکه خیلی درسخوان بشوم، ولی واقعبینی پیشرسی پیدا کرده بودم که مرا جوری عوض کرد که هیچکدام از تنبیه و توبیخها نکرد؛ حتی سیلی محکم و عاشقانه مدیرمان بابت افتادن در درس ریاضی و بردن آبروی خودم و مدرسه.
@neocritic
❤47🕊3
گروه فلسفه و کلام اسلامی دانشگاه امام صادق (ع) با همکاری انجمن الهیات برگزار می نماید
مدرسه مجازی عشق
با رویکرد چند رشتهای
با سخنرانی اساتید با رویکردها و رشتههای مختلف در خصوص موضوع عشق
زمان شروع دوره
از ۱۵ آذر ماه ۱۴۰۴
مهلت ثبت نام
تا ۱۳ آذر ماه ۱۴۰۴
پیوند ثبت نام:
https://survey.porsline.ir/s/DOu7qbiR
* هزینه شرکت در دوره رایگان است.
جهت کسب اطلاعات بیشتر میتوانید با نشانی @404_elahiat در پیامرسانهای بله و تلگرام در ارتباط باشید.
@neocritic
مدرسه مجازی عشق
با رویکرد چند رشتهای
با سخنرانی اساتید با رویکردها و رشتههای مختلف در خصوص موضوع عشق
زمان شروع دوره
از ۱۵ آذر ماه ۱۴۰۴
مهلت ثبت نام
تا ۱۳ آذر ماه ۱۴۰۴
پیوند ثبت نام:
https://survey.porsline.ir/s/DOu7qbiR
* هزینه شرکت در دوره رایگان است.
جهت کسب اطلاعات بیشتر میتوانید با نشانی @404_elahiat در پیامرسانهای بله و تلگرام در ارتباط باشید.
@neocritic
👎8❤5🤔5👍4
🪷 دیروز ، سومین پنجشنبه ماه نوامبر، روز جهانی فلسفه بود.
از تقویم جاماندم
روزت مبارک فلسفه
(یکی از دلایل تاکید بر پنجشنبگی روز فلسفه این است که همواره در روز کاری قرار بگیرد و برای برگزاری رویدادهای دانشگاهی مناسب باشد _که همان باعث میشود نهادهای دانشگاهی رسمی ما نتوانند به بزرگداشت آن بپیوندند)
@neocritic
از تقویم جاماندم
روزت مبارک فلسفه
(یکی از دلایل تاکید بر پنجشنبگی روز فلسفه این است که همواره در روز کاری قرار بگیرد و برای برگزاری رویدادهای دانشگاهی مناسب باشد _که همان باعث میشود نهادهای دانشگاهی رسمی ما نتوانند به بزرگداشت آن بپیوندند)
@neocritic
❤15👍3
بایستگی فلسفه در جهان امروز
دکتر نیرهسادات میرموسی
🖍 بایستگی فلسفه در جهان امروز
🚮 سخنران: دکتر نیرهسادات میرموسی
🗓 چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۴
🏠 ارائهشده در آیین بزرگداشت روز جهانی فلسفه؛
کانون جهان ایرانی دانشگاه تهران
#میرموسی
#سخنرانی
#صوتی
❇️
🔮 t.iss.one/nutqiyyat
🔮 t.iss.one/nutqiyyatlib
🔮 t.iss.one/nutqiyyat_classes
🔮 instagram.com/nutqiyyat
🔮 https://youtube.com/@nutqiyyat
🚮 سخنران: دکتر نیرهسادات میرموسی
🗓 چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۴
🏠 ارائهشده در آیین بزرگداشت روز جهانی فلسفه؛
کانون جهان ایرانی دانشگاه تهران
#میرموسی
#سخنرانی
#صوتی
❇️
🔮 t.iss.one/nutqiyyat
🔮 t.iss.one/nutqiyyatlib
🔮 t.iss.one/nutqiyyat_classes
🔮 instagram.com/nutqiyyat
🔮 https://youtube.com/@nutqiyyat
❤12👎1
Forwarded from آسیمگی
ممدانی پدیدهای مدرن است.
محصول زمانهای که شهروندْ امکان نقد و آگاهی و اعتراض را به واسطهی مدرنیسم به چنگ آورده است.
سرشت مدرن ممدانی[ها] در همین نکته نهان است: «مسلمان بودن» «دیگری بودن» و «انتقاد از غرب» دیگر بیرون از مدرنیته اتفاق نمیافتد، بلکه درون آن و به شیوه و منطق آن پدیدار میشود.
این دیگریها از درون همان جهان تاریخیای سخن میگویند که نفیاش میکنند، و عظمت و جادوی مدرنیته همین است که نفی خود را در خود ادغام میکند و با هر ادغام فربهتر و مسلطتر میشود.
چنین است که نمیشود ممدانی را بیرون از تجربهی زندگی آمریکایی فهمید: پرفورمنس، میدان عمل، و حتی مسلمان و مهاجر بودنش از دل همان جهان برآمده. چنین ظهوری فقط در «عصر نو» ممکن است؛ در آمریکایی که همواره در پساـرنسانس به سر میبرد—در آینده.
امثال شهردار تازهی نیویورک یا شهردار لندن تصویر فشردهی روزگار نو (Nova Aetas) هستند، پدیدهای که خوشخیالان مدرنیتهستیز آن را نمیفهمند و سادهاندیشانه هر بار که چنین چیزی تکرار میشود دستافشان از شکست غرب سخن میگویند.
علی مسعودی | آسیمگی
محصول زمانهای که شهروندْ امکان نقد و آگاهی و اعتراض را به واسطهی مدرنیسم به چنگ آورده است.
سرشت مدرن ممدانی[ها] در همین نکته نهان است: «مسلمان بودن» «دیگری بودن» و «انتقاد از غرب» دیگر بیرون از مدرنیته اتفاق نمیافتد، بلکه درون آن و به شیوه و منطق آن پدیدار میشود.
این دیگریها از درون همان جهان تاریخیای سخن میگویند که نفیاش میکنند، و عظمت و جادوی مدرنیته همین است که نفی خود را در خود ادغام میکند و با هر ادغام فربهتر و مسلطتر میشود.
چنین است که نمیشود ممدانی را بیرون از تجربهی زندگی آمریکایی فهمید: پرفورمنس، میدان عمل، و حتی مسلمان و مهاجر بودنش از دل همان جهان برآمده. چنین ظهوری فقط در «عصر نو» ممکن است؛ در آمریکایی که همواره در پساـرنسانس به سر میبرد—در آینده.
امثال شهردار تازهی نیویورک یا شهردار لندن تصویر فشردهی روزگار نو (Nova Aetas) هستند، پدیدهای که خوشخیالان مدرنیتهستیز آن را نمیفهمند و سادهاندیشانه هر بار که چنین چیزی تکرار میشود دستافشان از شکست غرب سخن میگویند.
علی مسعودی | آسیمگی
👍24👎7
✍️
✅ تبعیض در دسترسی به اینترنت آزاد هم مثل سایر تبعیضها درمورد حقوق اساسی تحقیرآمیز و خشمگینکننده است.
اینترنت امروز جزو سبد اصلی مصرف اغلب خانوادههاست و همینکه مصیبت قطع و وصل کردن فیلترشکن برای هر کاری را نداشته باشی و سرعت خوب و دسترسی آسان داشته باشی ده هیچ اعصاب آرامتری داری و کمتر از الفاظ زشت استفاده میکنی. آدم کمتر دندان به هم میساید از تماشای تبلیغات تکراری و بیپایان فیلترشکنهای مجانی و یا پول زور دادن بابت فیلترشکنهای پولی.
باور کنید این تفاوت در ظاهر کوچک ، در عمل تفاوت بزرگی در کیفیت زندگی و سلامت روان میلیونها نفر ایجاد میکند!
✅ کمابیش به این خرده تبعیضها که باعث میشود مسئولان و مدیران و وکلای ملت کمتر و کمتر از حال مردم باخبر باشند عادت کردهایم. در کنار درآمد و احترام بالا ، داشتن راننده ویژه، خط ویژه، اینترنت ویژه، امکانات ویژه برای خرید و رستوران و سفر، منازل ویژه رایگان و امکانات ویژه برای گرفتن وام و آغاز کسب و کارهای آنچنانی و...
همه آن چیزهایی که «از دست دادن پست و مقام را به اندازه مرگ فرزند دردناک میکند» برای آدمها و باعث شده به هر حشیشی متشبث شوند برای نگه داشتن آن که البته بینهایت آفت دارد.
✅ اینها هست، و کمابیش میدانیم و منهای رانتهای اقتصادی تاحدی از آن را شاید حق میدهیم که برای مسئولیتهای سنگین و پرتنش وجود داشته باشد. ذهن آدمها را آزاد کند از گرفتاریهای روزمره خانوادگی تا به کارها برسند و ساعتهای متمادی خانه نبودن جبران شود.
البته که طبیعتاً از تجربه زندگی عادی مردم معمولی کنسرو شده بر اثر انواع فشارها در مترو و اتوبوسها که قرار است به آنها خدمت(!) کنند فاصله میگیرند.
✅ اما چرا در مورد چندهزارنفر مالک اینترنت سفید(اینترنت بدون فیلتر) اینطور واکنش نشان داده شده و تک تک آدمها با امکان جدید توئیتر شدهاند کارآگاه و فهرست میسازند از انواع کاربران دروغین. درعین حال بیش از هرچیز عصبانی هستند از خادمان ملت و حامیان دوآتشه فیلترینگ که خودشان و لشکریانشان به اینترنت آزاد دسترسی دارند و قیممآبانه آن را بر خلق حرام میدانند.
✅ در این اوضاع بینواتر از همه صاحبان مشاغل پرریسکِ خبرنگاری مستقل و فعالان رسانهای مورد خشم واقع شدهاند که از کل آن خوان نعمت همین یک اینترنتِ سفیدِ نهچندان سفید بهشان رسیده که از آن هم در جهت منافع مردم و چانه زنی به نفع آنها استفاده میکردند. چرا از آنها خشمگین هستیم؟ چرا انگار نمیتوانیم ببخشیمشان؟
خیال میکنم جنگ دوازده روزه و بیخبری وحشتناک آن روزها اگر نبود اینطور خشمگین نبودیم. در خانه مانده یا آواره از خانه میخواستیم باخبر شویم و برنامهای بریزیم برای آن چندصباح باقیمانده یا نمانده. صدا بود و انفجار بود و دود بود و نمیدانستیم برای نجات جان خودمان و عزیزانمان چه کنیم. صداوسیما رجز میخواند نه خبر و میلیونها ایرانی مهاجر با دلشوره دنبال خبری از خانوادههای خود در ایران بودند و نمییافتند.
شما که جزو ما بینوایان بودید، شما که طرف ما بودید. ما از شما خبری نمیخواستیم. ما که نمیتوانستیم بخوانیم. شما باید با ما تجربه میکردید آن جهنم بیخبری را تا فردا با قلمهای توانایتان از این تجربهها بنویسید و خواستار پایان فیلترینگ شوید. شما را با آن اینترنتهای نیمه سفید بیحس کردند.
@neocritic
دوستی در توییتر نوشته که در جریان جنگ ۱۲روزه به مادرم زنگ زدم. فرد دیگری جواب داد که او هم ایران نبود. هر دو باهم پشت تلفن صدا میزدیم: «مامان! مامان!»
✅ تبعیض در دسترسی به اینترنت آزاد هم مثل سایر تبعیضها درمورد حقوق اساسی تحقیرآمیز و خشمگینکننده است.
اینترنت امروز جزو سبد اصلی مصرف اغلب خانوادههاست و همینکه مصیبت قطع و وصل کردن فیلترشکن برای هر کاری را نداشته باشی و سرعت خوب و دسترسی آسان داشته باشی ده هیچ اعصاب آرامتری داری و کمتر از الفاظ زشت استفاده میکنی. آدم کمتر دندان به هم میساید از تماشای تبلیغات تکراری و بیپایان فیلترشکنهای مجانی و یا پول زور دادن بابت فیلترشکنهای پولی.
باور کنید این تفاوت در ظاهر کوچک ، در عمل تفاوت بزرگی در کیفیت زندگی و سلامت روان میلیونها نفر ایجاد میکند!
✅ کمابیش به این خرده تبعیضها که باعث میشود مسئولان و مدیران و وکلای ملت کمتر و کمتر از حال مردم باخبر باشند عادت کردهایم. در کنار درآمد و احترام بالا ، داشتن راننده ویژه، خط ویژه، اینترنت ویژه، امکانات ویژه برای خرید و رستوران و سفر، منازل ویژه رایگان و امکانات ویژه برای گرفتن وام و آغاز کسب و کارهای آنچنانی و...
همه آن چیزهایی که «از دست دادن پست و مقام را به اندازه مرگ فرزند دردناک میکند» برای آدمها و باعث شده به هر حشیشی متشبث شوند برای نگه داشتن آن که البته بینهایت آفت دارد.
✅ اینها هست، و کمابیش میدانیم و منهای رانتهای اقتصادی تاحدی از آن را شاید حق میدهیم که برای مسئولیتهای سنگین و پرتنش وجود داشته باشد. ذهن آدمها را آزاد کند از گرفتاریهای روزمره خانوادگی تا به کارها برسند و ساعتهای متمادی خانه نبودن جبران شود.
البته که طبیعتاً از تجربه زندگی عادی مردم معمولی کنسرو شده بر اثر انواع فشارها در مترو و اتوبوسها که قرار است به آنها خدمت(!) کنند فاصله میگیرند.
✅ اما چرا در مورد چندهزارنفر مالک اینترنت سفید(اینترنت بدون فیلتر) اینطور واکنش نشان داده شده و تک تک آدمها با امکان جدید توئیتر شدهاند کارآگاه و فهرست میسازند از انواع کاربران دروغین. درعین حال بیش از هرچیز عصبانی هستند از خادمان ملت و حامیان دوآتشه فیلترینگ که خودشان و لشکریانشان به اینترنت آزاد دسترسی دارند و قیممآبانه آن را بر خلق حرام میدانند.
✅ در این اوضاع بینواتر از همه صاحبان مشاغل پرریسکِ خبرنگاری مستقل و فعالان رسانهای مورد خشم واقع شدهاند که از کل آن خوان نعمت همین یک اینترنتِ سفیدِ نهچندان سفید بهشان رسیده که از آن هم در جهت منافع مردم و چانه زنی به نفع آنها استفاده میکردند. چرا از آنها خشمگین هستیم؟ چرا انگار نمیتوانیم ببخشیمشان؟
خیال میکنم جنگ دوازده روزه و بیخبری وحشتناک آن روزها اگر نبود اینطور خشمگین نبودیم. در خانه مانده یا آواره از خانه میخواستیم باخبر شویم و برنامهای بریزیم برای آن چندصباح باقیمانده یا نمانده. صدا بود و انفجار بود و دود بود و نمیدانستیم برای نجات جان خودمان و عزیزانمان چه کنیم. صداوسیما رجز میخواند نه خبر و میلیونها ایرانی مهاجر با دلشوره دنبال خبری از خانوادههای خود در ایران بودند و نمییافتند.
شما که جزو ما بینوایان بودید، شما که طرف ما بودید. ما از شما خبری نمیخواستیم. ما که نمیتوانستیم بخوانیم. شما باید با ما تجربه میکردید آن جهنم بیخبری را تا فردا با قلمهای توانایتان از این تجربهها بنویسید و خواستار پایان فیلترینگ شوید. شما را با آن اینترنتهای نیمه سفید بیحس کردند.
@neocritic
👍19❤6👎1
✍️
✅ استفاده بهجا و خلاقانه از تمثیل میتواند متنها را جاودانه کند. چندتا مقاله از مریلین فرای خواندم امروز. حسابی تحت تاثیر قرار گرفتم از توان او برای استفاده از زبان تصویری برای شرح نظریههایش. فرای از آن فیلسوفانی است که بهشان میگویند «فمنیست رادیکال» و خب همین صفت رادیکال یک جورهایی دافعه ایجاد میکند برای خیلیها به ویژه در ایران...ولی فکر کردم شاید برای شما هم مثل من جالب باشد شنیدن برخی مثالهایش.
✅ مثلا اینکه قراردادهای ازدواج سنتی در آمریکا و اروپای قدیم را به «آدمخواری متافیزیکی» تشبیه میکند. اینکه شما بر اساس یک قرارداد هستی مستقل یک نفر را در هستی دیگری حل کنی و چیزی از استقلال و فردیت او باقی نگذاری.
✅ یا در مثال بسیار معروفی شرایط زنان در جوامع مردسالار را به پرندگانی در قفس تشبیه میکند که از نمای نزدیک انگار فقط کافیست برخیزند و حرکت کنند، ولی در نمایی دورتر نردههای بسیار قفس نمایان خواهد شد. پرنده از هر طرف که حرکت کند به مانع برمیخورد. قفس خیلی حساب شده او را در محدوده مشخصی نگاه میدارد و خروج از آن تحمل نمیشود، چون «ساکن قفس فرد نیست، عضو یک گروه است» که باید کنترل شود تا نظم پایدار بماند.
✅ در تمثیل دیگری که برای من تا حدی یادآور تمثیل غار افلاطون بود تقلای زنان برای بیرون آمدن از نقشهای سنتی را به گرفتار شدن در تلهای تشبیه میکند که دستوپا زدن در آن، به هر طرف، منجر به خفگی خواهد شد. طنابها دور گردن سفت شدهاند از هر طرف بکشی نابودی. تنها امکان انتخاب نحوه خفه شدن است!
✅ جای دیگری میگوید زنان امروز به هر مسیری که بروند انگار مشتی حشره از پشت سر به پاهایشان نیش میزنند: چرا در خانه نشستهای؟ چرا سر کار میروی؟ چرا سر کار نمیروی؟ چرا به خودت نمیرسی؟ چرا تبرج میکنی؟ چرا توسری خوری؟ چرا سلیطهای؟ چرا زنانگی نداری؟ چرا از زنانگیات استفاده میکنی؟ چرا شوهر نمیکنی؟ چرا نمیزایی؟ چرا مثل مردها شدهای؟ چرا سر کاری و سر زندگیات نیستی؟ چرا به اندازه کافی مادر خوبی نیستی؟ چرا چاقی؟ چقدر املی! چقدر جلفی! ... انتها ندارد این فهرست.
✅ فرای در مقاله مشهور و جذابی که درباره «ظلم» نوشته استدلال میکند مردان هرگز نمیتوانند ادعا کنند ظلمی مشابه با زنان متحمل میشوند. ظلم به مردان به مثابه مرد، ساختاری و نهادی نیست:
📎اگر فرصت کردید این مقاله قدیمی اما جذاب او را بخوانید:
Frye, M. (1983). Oppression. In The politics of reality: Essays in feminist theory (pp. 3–22). Crossing Press.
@neocritic
✅ استفاده بهجا و خلاقانه از تمثیل میتواند متنها را جاودانه کند. چندتا مقاله از مریلین فرای خواندم امروز. حسابی تحت تاثیر قرار گرفتم از توان او برای استفاده از زبان تصویری برای شرح نظریههایش. فرای از آن فیلسوفانی است که بهشان میگویند «فمنیست رادیکال» و خب همین صفت رادیکال یک جورهایی دافعه ایجاد میکند برای خیلیها به ویژه در ایران...ولی فکر کردم شاید برای شما هم مثل من جالب باشد شنیدن برخی مثالهایش.
✅ مثلا اینکه قراردادهای ازدواج سنتی در آمریکا و اروپای قدیم را به «آدمخواری متافیزیکی» تشبیه میکند. اینکه شما بر اساس یک قرارداد هستی مستقل یک نفر را در هستی دیگری حل کنی و چیزی از استقلال و فردیت او باقی نگذاری.
✅ یا در مثال بسیار معروفی شرایط زنان در جوامع مردسالار را به پرندگانی در قفس تشبیه میکند که از نمای نزدیک انگار فقط کافیست برخیزند و حرکت کنند، ولی در نمایی دورتر نردههای بسیار قفس نمایان خواهد شد. پرنده از هر طرف که حرکت کند به مانع برمیخورد. قفس خیلی حساب شده او را در محدوده مشخصی نگاه میدارد و خروج از آن تحمل نمیشود، چون «ساکن قفس فرد نیست، عضو یک گروه است» که باید کنترل شود تا نظم پایدار بماند.
✅ در تمثیل دیگری که برای من تا حدی یادآور تمثیل غار افلاطون بود تقلای زنان برای بیرون آمدن از نقشهای سنتی را به گرفتار شدن در تلهای تشبیه میکند که دستوپا زدن در آن، به هر طرف، منجر به خفگی خواهد شد. طنابها دور گردن سفت شدهاند از هر طرف بکشی نابودی. تنها امکان انتخاب نحوه خفه شدن است!
✅ جای دیگری میگوید زنان امروز به هر مسیری که بروند انگار مشتی حشره از پشت سر به پاهایشان نیش میزنند: چرا در خانه نشستهای؟ چرا سر کار میروی؟ چرا سر کار نمیروی؟ چرا به خودت نمیرسی؟ چرا تبرج میکنی؟ چرا توسری خوری؟ چرا سلیطهای؟ چرا زنانگی نداری؟ چرا از زنانگیات استفاده میکنی؟ چرا شوهر نمیکنی؟ چرا نمیزایی؟ چرا مثل مردها شدهای؟ چرا سر کاری و سر زندگیات نیستی؟ چرا به اندازه کافی مادر خوبی نیستی؟ چرا چاقی؟ چقدر املی! چقدر جلفی! ... انتها ندارد این فهرست.
✅ فرای در مقاله مشهور و جذابی که درباره «ظلم» نوشته استدلال میکند مردان هرگز نمیتوانند ادعا کنند ظلمی مشابه با زنان متحمل میشوند. ظلم به مردان به مثابه مرد، ساختاری و نهادی نیست:
انسان وقتی هدف نیروها و فشارهای ظالمانه قرار میگیرد که به یک گروه یا دسته خاص تعلق داشته باشد. بسیاری از رنجها و ناکامیهای یک فرد، بهطور جزئی یا کلی، از این واقعیت ناشی میشود که او عضو آن گروه است. در بحث حاضر، این گروه «زنان» هستند. زن بودن عاملی مهم است که من شغلی بهتر از شغل فعلیام ندارم؛ زن بودن مرا به قربانی احتمالی آزار یا تعرض جنسی بدل میکند؛ زن بودن است که باعث میشود خشم من نه بهعنوان واکنشی موجه، بلکه بهعنوان نشانهای از «جنون» تفسیر شود. اگر زنی قدرت اقتصادی یا سیاسی چندانی ندارد، یا در رسیدن به خواستههایش ناکام میماند، عامل اصلی این است که زن است. برای هر زن، متعلق به هر نژاد یا طبقه اقتصادی که باشد، زن بودن گره خورده است با بسیاری از محرومیتها و بیعدالتیهای بزرگ و کوچکی که تحمل میکند.
📎اگر فرصت کردید این مقاله قدیمی اما جذاب او را بخوانید:
Frye, M. (1983). Oppression. In The politics of reality: Essays in feminist theory (pp. 3–22). Crossing Press.
@neocritic
👍9❤8🔥2🙏2👎1🕊1
Critic l مریم نصر
✍️ ✅ استفاده بهجا و خلاقانه از تمثیل میتواند متنها را جاودانه کند. چندتا مقاله از مریلین فرای خواندم امروز. حسابی تحت تاثیر قرار گرفتم از توان او برای استفاده از زبان تصویری برای شرح نظریههایش. فرای از آن فیلسوفانی است که بهشان میگویند «فمنیست رادیکال»…
📚
مریلین فرای (۱۹۴۱ـ )
Marilyn Frye, (1983). Oppression. In The politics of reality: Essays in feminist theory (pp. 3–22). Crossing Press.
مریلین فرای (۱۹۴۱ـ )
Marilyn Frye, (1983). Oppression. In The politics of reality: Essays in feminist theory (pp. 3–22). Crossing Press.
❤7🕊1
Forwarded from نشر کرگدن
فرهیختۀ گرامی
نشر کرگدن در دهمین سال فعالیت خود و به مناسبت انتشار دویستمین کتابش، از شما برای شرکت در دورهمی دوستان نشر کرگدن دعوت میکند.
در این برنامه که با مشارکت فرهنگسرای نیاوران و مجلۀ بخارا برگزار میشود، میزبان برخی از دبیران و مترجمان و همکاران نشر کرگدن خواهیم بود:
مهدی اخوان
حمیده بحرینی
مالک حسینی
امیرحسین خداپرست
حسین شیخرضایی
بابک عباسی
محسن کرمی
حسین معصومی همدانی
محمدرضا معمارصادقی
مریم نصر اصفهانی
محمدمنصور هاشمی
مریم هاشمیان
و
علی دهباشی
زمان: پنجشنبه ۱۳ آذر، ساعت ۱۰ تا ۱۲
📍مکان: فرهنگسرای نیاوران، تهران، خیابان پاسداران، مقابل پارک نیاوران، سالن خلیج فارس
نشر کرگدن در دهمین سال فعالیت خود و به مناسبت انتشار دویستمین کتابش، از شما برای شرکت در دورهمی دوستان نشر کرگدن دعوت میکند.
در این برنامه که با مشارکت فرهنگسرای نیاوران و مجلۀ بخارا برگزار میشود، میزبان برخی از دبیران و مترجمان و همکاران نشر کرگدن خواهیم بود:
مهدی اخوان
حمیده بحرینی
مالک حسینی
امیرحسین خداپرست
حسین شیخرضایی
بابک عباسی
محسن کرمی
حسین معصومی همدانی
محمدرضا معمارصادقی
مریم نصر اصفهانی
محمدمنصور هاشمی
مریم هاشمیان
و
علی دهباشی
زمان: پنجشنبه ۱۳ آذر، ساعت ۱۰ تا ۱۲
📍مکان: فرهنگسرای نیاوران، تهران، خیابان پاسداران، مقابل پارک نیاوران، سالن خلیج فارس
❤20
Audio
Mohammad Reza Shajarian
⚡️ ببار ای بارون ببار
محمدرضا #شجریان 🎤
کیهان #کلهر
آلبوم #شب_سکوت_کویر
➖ خانهی شجریان ، رسانهی جامع شجریانیها ➖
Instagram | Telegram | Website | Twitte
محمدرضا #شجریان 🎤
کیهان #کلهر
آلبوم #شب_سکوت_کویر
➖ خانهی شجریان ، رسانهی جامع شجریانیها ➖
Instagram | Telegram | Website | Twitte
❤🔥11❤7
✍️
بیایید به مناسبت تصویب «اصلاح قانون مهریه» در مجلس که با قیمت طلا بهروز و مکرر اصلاح میشود و بیش از یک دهه مقاومت مجلس دربرابر تصویب لایحه «منع خشونت علیه زنان» و اصلاح سایر قوانین تبعیضآمیز که هرچه تغییر کند اینها «لایتغیر ابدی» هستند؛
یک مقاله خیلی خوب بخوانیم.
مقاله مشهور «پنج چهره ظلم» اثر آیریس ماریون یانگ با ترجمه و کوتاه سازی مترجم خوب حوزه مطالعات نظری زنانهنگر خانم منیژه نجمعراقی.
@neocritic
بیایید به مناسبت تصویب «اصلاح قانون مهریه» در مجلس که با قیمت طلا بهروز و مکرر اصلاح میشود و بیش از یک دهه مقاومت مجلس دربرابر تصویب لایحه «منع خشونت علیه زنان» و اصلاح سایر قوانین تبعیضآمیز که هرچه تغییر کند اینها «لایتغیر ابدی» هستند؛
یک مقاله خیلی خوب بخوانیم.
مقاله مشهور «پنج چهره ظلم» اثر آیریس ماریون یانگ با ترجمه و کوتاه سازی مترجم خوب حوزه مطالعات نظری زنانهنگر خانم منیژه نجمعراقی.
@neocritic
زنان امروز | صفحه اصلی
«زنان امروز» مجلهای تخصصی در حوزۀ مسائل زنان و از پرفروشترین مجلات در ایران است که از خرداد ۱۳۹۳ در تهران منتشر میشود. این نشریه مسائل و مشکلات زنان ایران را در حوزههای اجتماعی، فرهنگی، علمی، ادبی و هنری، به منظور اطلاعرسانی و توانمندسازی آنان و حساسسازی…
👍21❤3🕊1