Critic l مریم نصر
2.42K subscribers
259 photos
49 videos
22 files
237 links
«بودن در زمانه خود … مخالفت با زمانه خود است، بودنِ نقاد در زمانه خود است، بیرون از قاب زمانه بودن است»
فرانسواز دستور

تماس: Maryam.nasr[at] gmail.com
Download Telegram
Forwarded from _تا می‌توانی بنویس_ (ماریا)
می‌خواهم بنویسم جامعه هرطوری که باشد، خواه‌ناخواه بر افرادش تاثیر می‌گذارد؛ چه کم، چه زیاد. و آدم، هرقدر هم بکوشد آزاد و مستقل بیندیشد، باز چیزی از هوای پیرامون در درونش ته‌نشین می‌شود؛ گاهی اندک، گاهی عمیق.

همسرم نسبت به مردهایی‌ که می‌شناسم و با آن‌ها رابطه‌ی خونی دارم، روشن‌فکرتر و آزاده‌تر است. هرگز، چه در دورانِ پیش از مهاجرت (اوایل ازدواج) و چه در آن نُه_ده سالی که در ایران اقامت داشتیم، مرا مقید به کار‌ی‌که در آن رگه‌هایی از مردسالاری پیدا باشد، نکرد. مثلن در اوایل ازدواج، مانع رفتنم به سفری‌که با همکاران و دوستانِ نزدیکم داشتم نشد ــ سفری که شاید برای بسیاری از زن‌هایی‌ که در آن‌وقت می‌شناختم، تابوشکنی محسوب می‌شد.
همواره با پوششی که پسندم بود،_البته در چوکاتِ عرف و شرع_ به میهمانی، محل کار، تفریح یا هرجایی‌که حضور داشتم، می‌رفتم.

کوتاه کنم: بعد از گذشت دو ماه و اندی از خانه‌ی مادر خداحافظی کرده و دو سه‌روزی‌ست که به خانه‌ی خودم آمده‌ام. بنا به درخواستِ همسرم، کفِ خانه در حال سرامیک‌شدن است. یک کارگر با شاگردش ــ که اتفاقن پیرمردی‌ست ــ مشغولِ کارند. من و دخترم هم در اتاقی نشسته‌ایم. گاهی کتاب می‌خوانم، گاهی در کانال دوستان می‌گردم، و گاهی هم با دخترم مصروفِ بازی و شوخی و گفت‌وگو می‌شویم.

اما نکته‌ی جالب این‌جاست که هر بار همسرم می‌خواهد وارد اتاق شود، پیش از ورود، پریز برق را خاموش می‌کند یا در را طوری باز و بسته می‌کند که خودش هم به زحمت داخل می‌شود. این کُنشِ او بر عملکردِ پسر دوازده‌ساله‌ام نیز تاثیر گذاشته.

رفتارش برایم طنزی جالب دارد؛ طنزی که در پشتش سایه‌ای از تأمل پنهان است. از او درباره‌ی این کار پرسان کردم و جالب‌تر این‌که وقتی دخترم با شوخی به این موضوع اشاره کرد، همسرم خندید و گفت: نمی‌دانم چرا؟ شاید محیطِ مردسالارِ این‌جا ناخواسته روی من هم تاثیر گذاشته!
دلم لرزید؛ فکر کردم چقدر این هوا ــ همین هوای بی‌رنگِ جامعه ــ آرام و بی‌صدا می‌تواند بر ذهن‌ها بنشیند و حرکاتِ نرم‌نرمی که از یکی به دیگری سرایت می‌کند مثالِ گردی شود که بر شیشه‌ای تمیز جا گذاشته می‌شود و دیده نمی‌شود تا وقتی نور بر آن بتابد.

البته کمی بعد، دوباره وارد اتاق شد؛ این‌بار بدون آن‌که چراغ را خاموش کند یا در را به زحمت نیمه‌باز نگه دارد و گفت:
باورت می‌شود؟از دیروز تحتِ تاثیرِ قصه‌های همین مردِ پیر ــ که ظاهرن شاگردِ آن مردِ جوان است ــ قرار گرفته بودم...

۱۴۰۴/۷/۲۹
#ماریا✍️
@maria_safavi
👍108👎1
جوانه که می‌زنیم، نشست چهارم
شیوا علینقیان، مریم نصر اصفهانی
🎧نشست‌های #جوانه_که_میزنیم؛ تحول نهادهای مدنی
نشست چهارم: نهاد مدنی، نهاد مراقبت

👤سخنرانان:

سپیده سالاروند
مقدمه
00:00:06

مریم نصر اصفهانی
چه کسی مراقبت می‌کند؟ چه کسی باید مراقبت کند؟
00:02:34


شیوا علینقیان
آیا نهادهای مدنی می‌توانند میدانی برای «شهروندی مراقبتی» باشند؟

00:42:29

پرسش و پاسخ
1:08:05

برگزار شده در موسسه معین، ۳۰ مهر ۱۴۰۴

🌱🌀
#جوانه_که_میزنیم
موسسه معین؛ تقویت‌کننده تلاش‌های اجتماعی

@moinngo
2
چهارشنبه گذشته، ۳۰ آبان، #نشست چهارم مجموعه «جوانه که می‌زنیم» را برگزار کردیم. در این نشست از منظر فلسفه و انسان‌شناسی به نهادهای مدنی به مثابه نهادهای مراقبت نگاه کردیم. و سپس با گفت‌وگو درباره تجربه زیسته سازمان‌های غیرانتفاعی در ایران، به این فکر کردیم که آیا چشم‌انداز «مراقبت» می‌تواند افقی برای تحول نهادهای مدنی باشد؟

🎧فایل صوتی این نشست را در بالا دریافت کنید. ویدئو و گزارش کامل به زودی منتشر خواهد شد.

🌱🌀
#جوانه_که_میزنیم
موسسه معین؛ تقویت‌کننده تلاش‌های اجتماعی

@moinngo
8👍1
✍️

گاهی نمی‌نویسیم، چون ناتوانیم از گفتن، تلاطم و رنج‌مان کلمه ندارد_ یا هنوز کلماتش را نیافته‌ایم/ نساخته‌ایم.

گاهی نمی‌نویسیم تا آزادی‌مان سلب نشود. تا به زندگی معمولی ادامه بدهیم و بتوانیم بنویسیم. ما که پهلوان اخلاق نیستیم، درعین‌حال اخلاقی می‌بینیم که کلمات‌مان را نفروشیم. سکوت می‌کنیم تا «این نیز بگذرد».

گاهی نمی‌نویسیم چون کشش روانی قضاوت عمومی را نداریم: «اعصاب فحش خوردن ندارم»، یا از آن‌طرف حوصله جواب پس دادن به «حراست» را؛ که ظرف و ظرفیت هر آدمی محدود است و تبدیل‌شدن به موجودی سرخورده، عصبی و پرخاشی نه وسیله که هدف است: نویسنده؟ آدم‌هایی خل‌وضع با کلمات بی‌اعتبار.

گاهی نمی‌نویسیم چون به هر طرف نگاه کنی «تصاویر» قدرتمندتر از کلمات نشان می‌دهند چه خبر است. می‌بینند و می‌دانند و برهمان مسیر می‌تازند: چه جای حیف‌ومیل کلمه.

گاهی نمی‌نویسیم چون نگران هستیم کلمات نیم‌خورده ابزار توجیه ظلم و سرکوب شوند. زمان‌هایی هست که انگار ننوشتن همدست نشدن باشد. این وضعیت «فعل» دارد: ناصر تقوایی‌شدن.

گاهی نمی‌نویسیم چون به نظرمان گرچه آنچه می‌گذرد ظلم به یکی دونفر انسان نه‌چندان بی‌گناه در موضع قدرت است، اما سکوت خیر بزرگتری برای جمعیت بی‌گناه و نه‌چندان بی‌گناه بیشتری در موضع ضعف و ظلم به همراه دارد. «اثر» کلمه را آنقدر که پیداست باید پیشاپیش حدس زد. این جرقه کجا را روشن می‌کند؟ «مسئولیت گفتن» سنگین‌ می‌شود.

گاهی نمی‌نویسیم چون در هیاهوی خیل نویسندگان، که حالا هوش مصنوعی هم به آن‌ها اضافه شده، نمی‌دانیم اینجا و حالا نوشتن خدمتی است یا خیانت؟


@neocritic
👍17🔥53👏3😢3🕊1
Forwarded from نطقیات
🖍 اخبار کتاب

کتاب بی‌عدالتی معرفتی ( Epistemic Injustice: Power and the Ethics of Knowing) نوشتهٔ میراندا فریکر (Miranda Fricker)، فیلسوف بریتانیایی، با ترجمهٔ دکتر حسین شقاقی به‌زودی منتشر خواهد شد.

این کتاب به بررسی بی‌عدالتی‌های معرفتی می‌پردازد که در آن افراد به دلیل تعصبات اجتماعی مانند جنسیت، نژاد یا طبقه، در جایگاه تولیدکننده یا دریافت‌کننده دانش بی‌اعتبار و حذف می‌شوند. بی‌عدالتی معرفتی که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد، چارچوبی نوآورانه برای تحلیل روابط قدرت در تولید و انتقال معرفت ارائه می‌دهد و در فلسفه، مطالعات جنسیت و علوم اجتماعی تأثیرگذار بوده است.

#معرفی_کتاب
#اخبار_کتاب
❇️

🔮 t.iss.one/nutqiyyat

🔮 t.iss.one/nutqiyyat_classes

🔮 instagram.com/nutqiyyat

🔮 https://youtube.com/@nutqiyyat
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
8👍3🕊2👏1
Forwarded from MMMojahedi 🍀 محمدمهدی مجاهدی (🍀 MMMojahedi)
نیازی نیست رولان بارت باشی تا هم ریشه و هم میوه‌ی بحران‌های ژرف‌آشوب کشور را در نشانه‌های ریز و درشتِ این نمای نمادین از ستیز تیشه و اندیشه ببینی.

۶ آبان‌ماه ۱۴۰۴
@mmojahedi
🔥8🤯2
✍️درباره ظلم

همسرم داشت توی گوشی خبر می‌خواند. سرش را بلند کرد و بی‌مقدمه پرسید: «چرا این‌قدر همه چیز برای زن‌ها تلخ و سخت پیش‌می‌ره؟»

جلال ستاری در صفحات آغازین کتاب جذاب سیمای زن در فرهنگ ایران بعد از اشاره به محرومیت‌های گسترده زنان در طول تاریخ در پاسخ به این سؤال که چرا «زنان سر به شورش برنداشتند و به پذیرش نظام عقیدتی سرورانشان تن دردادند؟» جواب می‌دهد احتمالاً «نرمی و انعطاف و سلطه‌پذیری را برای حفظ جان و راحت خویش بهتر از قیام و طغیان یافتند، هرچند که آن اطاعت و متابعت با اشک‌باری و حیله‌گری و کینه‌توزی و بیزاری همراه بوده است...»

کتاب مشهوری دارد آن کاد به نام تحلیل ظلم که در آن به ضرورت و نیاز به «نظریه کلان» درباره ظلم و سرکوب اشاره می‌کند.
ما نظریه عامی درباره ظلم نداریم. احتمالاً چون بیشتر فیلسوفان متعلق به گروه‌های تحت ظلم نبوده‌اند. ضمن اینکه، ستم موضوعی دشوار برای بررسی بی‌طرفانه است و فوراً با عواطف و تجربیات شخصی گره می‌خورد. نهایتاً اینکه فیلسوفان کمتر به مسائل انضمامی مثل انواع و ابزار ستم اجتماعی علاقمند بوده‌اند. کار و کسب آن‌ها «انتزاع» است.

«ظلم ظالم» و «جور صیاد» مثل قصه‌های اساطیری همیشه آشکار نیست. به‌ویژه در دنیای امروز و باارزش‌های جدید. ظلم امروزه بیشتر در لباس مبدل در میان ما زندگی می‌کند. مدت‌هاست که متفکران ظلم را دیگر در دربار شاهان نمی‌جویند؛ بلکه در عرف‌ها و سنت‌ها، نهادها و قوانین، ساختارهای اقتصادی و طبقاتی و حتی ابعاد روحی و روانی آدم‌ها جستجو می‌کنند.

ظلم در شکست «به‌رسمیت‌شناسی متقابل آدم‌ها» روی می‌دهد. در سوپراستاری که خیال می‌کند وقتی همه آگهی‌های تلویزیونی و بیلبوردهای شهری و پرده‌های نقره‌ای را در اختیار دارد حق دارد هر جوری که مایل است با دیگری گمنام رفتار کند. حرف یک «ناموجود» دربرابر حرفِ اویِ همه‌جا موجود چه اعتباری دارد؟!
در ساختارهای اقتصادی رخ می‌دهد که سرمایه حول آن تصویر را ساخته بودند و حالا نگران سرمایه‌هایشان هستند و با رشوه می‌خواهند دهان‌ها را ببندند.
در نهادهای قانونی رخ می‌دهد که نابرابری‌های تثبیت شده در آن‌، برای رسیدگی به ماجرا ناتوان است و مطابق عادت مألوف اول به‌حساب روزنامه‌نگار و روزنامه رسیدگی می‌کند.
در من‌ و ماهای متورمی تجلی می‌یابد که از ترس ازدست‌دادن سروری و سیادت بر زنانِ «به‌حکم ذات و طبیعت و قانون زیردست» حاضر نیستند یک‌بار، یک‌قدم کنار بکشند تا اطلاع‌رسانی شفافی صورت بگیرد و عدالت در همان حدی که قانون نابرابر به‌رسمیت‌شناخته اجرا شود.

هیولای ظلم به عقیده کاد سه‌ تا دست دارد: خشونت، فشار اقتصادی، ایجاد آسیب روانی

خشونت مادی‌ترین و آشکارترین نیرویی است که ظلم در اختیار دارد. خشونت ممکن است تصادفی باشد مثل شلیک اشتباه یا نزاع خیابانی، یا نظام‌مند بوده و از حمایت‌های تلویحی قانونی برخوردار باشد مثل خشونت علیه زنان و دگراندیشان.

ابزارهای اقتصادی ظلم و سرکوب اقتصادی ماهیت پیچیده‌تری دارد. در برخی متون اخلاقیِ منزلیِ کلاسیکِ ما آمده است که «گرسنگی و برهنگی دو نگهبان زنان» در خانه‌هاست. ایجاد مانع و مشکل آشکار و نهان بر سر راه دسترسی زنان به منابع مالی از همین مسیر عبور می‌کند و از همین قبیل است انواع موانعی که برای دسترسی اقلیت‌های مذهبی و نژاد برای دستیابی به منابع مالی ایجاد می‌شود یا آنان را در مشاغل کم‌درآمد و فرودست نگاه می‌دارد.

ظلم‌های روانی پیچیده‌ترین‌ها هستند. از ایجاد تروما تا تحقیر و تهدید برای نگاه‌داشتن فرد در جایگاه خود، تا ازمیان‌بردن اعتمادبه‌نفس یا تحریف امیال به سمت چیزهایی که در واقع به زیان فرد یا گروه مظلوم است.
زخم‌های روانی هم سخت‌تر ترمیم می‌شوند و هم مقاومت در مقابل آن‌ها دشوارتر است. تا ابد می‌شود نمونه آورد برای این نوع دست‌کاری‌ها. نمونه دم‌دستی معیارهای زیبایی برای زنان.

✔️خشونت ابزار اولیه ظلم است، اقتصاد آن را نهادینه می‌کند و دست‌کاری روانی آن را درونی و پایدار.

مسئولیت مقاومت برعهده کیست؟ کاد می‌گوید اگر دغدغه رفع ظلم داریم در درجه نخست افرادِ در موضع قدرت که مستقیم و غیرمستقیم از شرایط ناعادلانه بهره‌مند می‌شود بیشترین مسئولیت اخلاقی را برای پایان‌دادن به آن دارند و درعین‌حال ستمدیدگان نیز مسئولند، به‌ویژه که گاهی در بازتولید ستم مشارکت می‌کنند، خاصه هنگامی که از ترس یا منفعت شخصی، در برابر ساختار ستم سکوت می‌کنند. (بااین‌حال، او تصریح می‌کند که مسئولیت ستمدیدگان ثانوی و محدود است، زیرا انتخاب‌های آنان در شرایط ناعادلانه و تحت‌فشار است.)

کاد تأکید می‌کند به نظر او، آزادی حقیقی از ظلم تنها وقتی معنا دارد که فرد «در کنار دیگران آزاد باشد»؛ یعنی آزادی جمعی و نهادی. هر شخص وظیفه دارد آزادی خود و دیگران از ظلم را گسترش دهد، حتی اگر با منافع شخصی‌اش در تضاد باشد.

 @neocritic
👍16🔥2🤡1
📚

Cudd, Ann. E. (2006). Analyzing oppression. Oxford University Press.

ستاری، جلال، 1373، سیمای زن در فرهنگ ایران، نشر مرکز

@neocritic
5👍2🕊1
🎥 پیشنهاد تماشا

مادران کوچک (۲۰۲۵)

فیلم فرانسوی ـ بلژیکی و واقع‌گرای اجتماعی که ماجرای آن در مرکز نگهداری از مادران نوجوانی می‌گذرد که آسیب‌دیده و بی‌پناه هستند. آنان باید برای باقی زندگی‌ خودشان و فرزندشان تصمیم بگیرند و آماده شوند. دختران نوجوانی که به هردلیلی (فرار/ عشق/ داشتن خانواده) تصمیم به نگه‌داشتن فرزندشان گرفته‌اند و با به دنیا آمدن کودک، واقعیت مسئولیت‌های جهان بزرگسالی غافلگیرشان می‌کند.

@neocritic
👍63🕊3
نامه دکتر بهدخت نژاد حقیقی درباره آنچه در دانشگاه و بر دانشگاه و علوم انسانی می‌گذرد.


شاید کمی متجملانه باشد در این اضطراب عمیق برای آینده مملکت که دلها سخت متحیّر تا حال چون شود کسی از وضع دانشگاه بگوید، اما این قصه قدیمی است و همه قصه‌های بزرگ قدیمی خرده روایتهای به حاشیه رانده شده‌ای دارند. بلند شدن صدای یکی از آن همه خرده روایتهای مسکوت در غوغای این روزها مثل فریاد زیر آب است اما چه چاره از بازگفتن؟
من در این قیامت نهال خود می‌نشانم...

🔹🔹🔹

«زن» در علوم انسانی برای پذیرفته شدن در محیط دانشگاهی یا باید از طبقه اجتماعی و اعتقادی خاصی باشد با ظاهر مشخصی که نیازی به توضیح ندارد. ازدواج کرده باشد، ترجیحاً بچه داشته باشد و نوعاً با خانواده زندگی کند؛ یا به یکی از جناحين سرشناس سیاسی وابسته و برخوردار از حمایتشان باشد و منتظر بماند که در چرخش قدرت نوبت به او برسد؛ و یا اگر مستقل است و به هیچ گروه سیاسی و اعتقادی خاصی وابستگی ندارد لااقل باید سربه زیر بعضاً ضعیف‌تر از بقیه و در مقام شاگرد دیگر اعضاء باشد و احتمالاً همه را از دم استاد خطاب کند ...



از اینجا

@neocritic
👍24😢11🔥3🕊3
‎⁨عدالت ناممکن و صدای راوی⁩.pdf
521.3 KB
📕عدالتِ ناممکن؛ صدای راوی و سیاستِ مراقبت

✍️ شیوا
علینقیان
ناشر: کارگروه مطالعات جنسیت و سکسوالیته

وقتی نام یک سلبریتی در پرونده آزار جنسی مطرح می‌شود، معمولاً شبکه‌ای از سکوت، تحسین، و «معصوم‌سازیِ شهرت» را پشت سر او می‌بینیم؛ سازوکاری اجتماعی و فرهنگی که سال‌ها، گاه دهه‌ها، به او امکان داده است تا هم به بدن‌ها دسترسی داشته باشد و هم ردپاها را پاک کند.
اما این معصوم‌سازی فقط فرهنگی نیست؛ حقوقی هم هست و با تأکیدش بر بی‌طرفی، تعلیق قضاوت، و ضرورتِ ادله عینی، عملاً به سود همان گروه‌هایی کار می‌کند که تواناییِ ساختنِ ادله را دارند.

وقتی این ساختار می‌گوید «تا روشن شدنِ ادله قضاوت نکن»، این گزاره‌ی در ظاهر بی‌طرفانه، در عمل جانبِ قدرتمند را می‌گیرد. زیرا در حوزه خشونت جنسی، ادله نه محصولِ مشاهده مستقیم، بلکه محصولِ شبکه‌های قدرت است: پلیس، رسانه، دادگاه، و حتی افکار عمومی.

@anthropologyofgender
8👍2🕊2