Critic l مریم نصر
2.29K subscribers
224 photos
42 videos
18 files
204 links
«بودن در زمانه خود … مخالفت با زمانه خود است، بودنِ نقاد در زمانه خود است، بیرون از قاب زمانه بودن است»
فرانسواز دستور

تماس: Maryam.nasr[at] gmail.com
Download Telegram
«روز دختر مبارک»

@neocritic
👍23🤬7🤯2🤡1
Forwarded from تداعیات
تو قصاص نمی‌شوی!

١. فاطمه را پدرش کشت. با ضربات چاقو و در ملأ عام. گفتند به دلیل اختلافات خانوادگی. مادر و برادر فاطمه نگذاشتند نام قاتل روی اعلامیه ترحیم ثبت شود. آن‌ها ولیّ دم فاطمه‌اَند ولی چون قاتل، پدر مقتول است، اولیای دم نمی‌توانند او را قصاص کنند. مجازات قاتل اگر پدرِ مقتول باشد، دیه و نهایت چندسالی زندان است.

٢. موضوع پژوهش من برای درس فقه کیفری استدلالی، قصاص پدر در قتل فرزند است. این‌روزها میان کتب فقهی به‌دنبال ریشه‌های این حکم هستم. فقیهان تمام مذاهب اسلامی، متفق‌القول‌اَند که اگر قاتل پدر یا جدپدری مقتول باشد، قصاص نمی‌شود، به جز فقیهان مالکی. آنان شرایطی برای این حکم درنظر می‌گیرند و باور دارند اگر پدر فرزندش را بی‌دلیل و فجیعانه به‌قتل برساند، باید قصاص ‌شود. این رأی خاص مالکیان میان دیگر فقیهان مسلمان طرفداری ندارد.

٣. تمایز دیگری که در این حکم فقهی به‌چشم می‌خورد، تفاوت میان پدر و مادر است. فقیهان شیعه برخلاف فقیهان اهل سنت، چنین معافیتی را برای مادر قائل نیستند و تصریح کرده‌اند که معافیت از قصاص در صورت قتل فرزند، فقط مختص پدر و پدران اوست و مادر در صورت قتل فرزندش حتماً قصاص خواهد شد.

۴. به جز روایات، توجیهاتی که فقیهان برای اثبات این حکم آورده‌اند، جالب توجه است. برخی می‌گویند چون پدر علت وجود فرزند است، نمی‌توان به دلیل قتل او جانش را گرفت. مادر چه؟ در وجود فرزند نقشی ندارد؟ البته ارسطو باور داشت که زن در تشکیل جنین منفعل است!

۵. دیگرانی گفته‌اند پدر آن‌قدر نسبت به فرزندش مهر و عطوفت دارد که مگر در شرایط خاص دست به قتل فرزند نمی‌زند. مادر چه؟ نسبت به فرزند مِهری ندارد؟ البته آنان باور داشتند زن ناقص‌العقل است و تصمیمات احساسی می‌گیرد!

۶. در نهایت، دیدم که برخی فقیهان گفته‌ بودند قصاص مردی که فرزندش را کشته، با حرمت و شأن پدری و لزوم احسان به والدین منافات دارد. مادر چه؟ حرمتی ندارد؟ مگر مادر جزو والدین نیست؟ البته از نظر آنان، زن با مرد برابر نیست!

٧. غرض زیر سؤال بردن اصل این حکم نیست. چون هنوز به نتیجه‌ای قطعی در این‌باره نرسیده‌ام. مثلاً برخی از منظر سیاست جنایی، باور دارند حکم قصاص به قصد تأمین امنیت جانی و روانی جامعه در برابر قتل وضع شده و لازمه‌ی آن این است که اولیای دم امکان اجرا و مطالبه‌ی آن را داشته باشند. اما در صورتی که قاتل، پدر مقتول باشد، اولیای دم - یعنی مادر و خواهر و برادر مقتول - همسر و فرزند خود قاتل هستند و ممکن است به دلایل بسیاری چون ارتباط عاطفی، نگرانی از پیامدها و امنیت روانی، از قصاص قاتل صرف‌نظر کنند. شکی نیست که در این شرایط قاتل و اولیای دم در شرایط برابری نیستند و حکم به قصاص و سپردن آن به اولیای دم، نمی‌تواند مجازات بازدارنده‌ای باشد. از این رو به جای قصاص، باید مجازات درخور و بازدارنده‌ای برای پدر قاتل درنظر گرفت.

٨. دست‌کم مسئله‌ی من، تفاوت پدر و مادر در این حکم است. فقیهانی که همواره از قاعده‌ی تغلیب و الغای خصوصیت و احتیاط در دماء و بی‌شمار کاربست فقهی دیگر بهره‌می‌برند، چرا به زنان که می‌رسند، ناگهان به بن‌بست می‌خورند؟ حتی اگر آن زن، مادر باشد.

✍🏻 روح الله طالبی توتی
پژوهش‌گر مطالعات جنسیت و زنان

#قتل ‌#قانون #قصاص #زنان #مادر #پدر #اسلام #حقوق #مجازات

@tadaeeat
👍37🔥2🤡2👎1
✍️
انسان می‌شود که زن باشد؟

هر وقت بحث از «تلاش‌های رسمی» برای بهبود وضعیت حقوق زنان در ایران پیش می‌آید، سرنوشت لایحه سرگردان «منع خشونت علیه زنان» به عنوان نمونه‌ای آشکار از ناامیدیِ به‌حقْ از قانون و قانون‌گذران به میان آورده می‌شود -که البته بدیلی هم ندارد.

آخرین خبر از حال این این لایحه، که بیش از یک دهه است با تغییر اسم و برخی از بندهای آن، همچنان میان دولت و مجلس در رفت‌وآمد است، اینکه دولت لایحه خود را پس گرفته است_ چون متنی که مجلس قصد تصویب آن را دارد نسبت کمی با لایحه دولت دارد.

خبر بعدی اینکه مجلسیان پس گرفتن لایحه توسط دولت را «سیاسی‌کاری» دانسته و به زنان دلداری داده‌اند: حالا که دولت به فکر آنها نیست، مجلس هست و محصول کار خود را به عنوان طرحی تقدیم و در مجلس تصویب خواهد کرد.

دلیل اختلاف نظرها عمدتا دوگانه‌ای است که در تمام این سال‌ها بر آن تاکید می‌شود: «رویکردهای منحط فمینیستی در استفاده ابزاری از زن» در برابر «نگرش‌های مترقی اسلامی درباره کرامت زن».

و خب می‌دانیم هرگاه دوگانه آشنای «منحط غربی» و «مترقی اسلامی» ایجاد شود، یعنی امتناع امکان گفت‌وگو.

تنوع و تکثر گسترده نظری و تجربیات عملی و چند سده تلاش و کنشگری و نظریه‌پردازی درحوزه برابری جنسیتی با برچسب «منحط» دور ریخته می‌شود و در مقابل دیدگاهی تقویت می‌شود که در روزآمدترین قرائت‌ می‌گوید زن و مرد مساوی هستند در شأن انسانی، ولی مشابه نیستد.
مشابه نبودن تفاوت‌هایی ایجاد می‌کند که ما (مردان و زنان مردانه) تعیین می‌کنیم چه هستند و چه پیامدهای حقوقی و اجتماعی دارند که ازقضا عمدتاً به نفع مرد و «به صلاح زن» است.

کنشگران و محققان زن/ مسائل زنان به محض اینکه از استقلال زن به عنوان یک انسان سخن بگویند در دارودسته منحرف‌ها و «منحط‌ها» جای می‌گیرند. فقط آنها که در تأیید فرودستی زن ذیل خانواده و از زن به عنوان موجودی در-نسبت-با ... سخن بگویند پذیرفته‌اند.

شاخ در کوه زدن است تلاش عبث برای راه بازکردن در بن‌بست قرائت پدرسالارانه از دین. تقریباً همه فعالان و کنشگران زن، متعلق به هر جریان فکری، آن را تجربه کرده‌اند.

زن فی‌نفسه آدم نیست. هستی زن لغیره است.

متنی غیررسمی از مفاد طرح پیشنهادی مجلس دست‌به‌دست می‌شود که امیدوارم واقعیت نداشته باشد، ولی متأسفانه بر همان بافت و بستر قوانین تبعیض‌آمیز گذشته نوشته شده است.

در بهترین حالت، اگر کمترین گشایشی قرار است رخ دهد، به نفع زنان متاهل و مادران است. به نفع سبک زندگی آنها، اشتغال آنها، انتقال آنها...حتی درمورد مجوز تولید، انتشار و پخش آثار هنری هم باید از آنها که «ترویج تجرد و طلاق» می‌کنند ممانعت به عمل آید. طلاق و تجرد هست، ولی ما نه تنها آن را درشمار نمی‌آوریم، که جوری برخورد می‌کنیم که انگار نیست.
همانطور که با اعتراض و انتخاب‌های متفاوت زنان برخورد می‌کنیم.

به نظرم جسورانه‌ترین امکان مطالبه از این قانون در بند آخر تجلی یافته:

ماده 30 زنانی که برای خروج از کشور نیاز به اذن همسر یا ولی دارند، در صورت خودداری غیرموجه از اعطای اذن، می‌توانند ضمن تقدیم درخواست، مدارک و مستندات خود مبنی‌بر ضرورت خروج از کشور را به دادگاه خانواده تسلیم کنند. دادگاه خارج از نوبت نسبت به موضوع رسیدگی کرده و در صورت احراز ضرورت امر بر اساس موازین شرعی ، پس از اخذ تأمین مناسب، مجوز خروج از کشور را با ذکر مدت و دفعات سفر صادر می‌کند.
شما به عنوان یک انسان حتی آزاد نیستی سفر کنی. تو علاوه بر همه تشریفات قانونی مسافرت، به «اجازه سرپرست» احتیاج داری. کمک قانون‌گذار در مقام «سرپرست بالاتر» به تو اینکه با مدارک و مستندات «ضرورت» سفر را نشان بدهی تا «مجوز خروج از کشور را با ذکر مدت و دفعات سفر صادر » کند.

راستش باتوجه به اینکه بی‌وقفه از نگرانی‌ها درباره گستره و عمق نفوذ تفکرات منحط غربی درمیان جوانان می‌شنویم، خواستم عرض کنم بعید است این قسم «کرامت‌بخشی‌های» بتواند تصویر جایگزین آبرومندی از رویکرد شما ارائه کند.

زن موجودی مستقل است و البته که جایگاه محوری مهمی در خانواده ما دارد، اگر حاضر نیستید آن را بپذیرید به همه جریان‌های رقیب باخته‌اید- ولو اسم‌شان را منحط بگذارید.
نامگذاری جریانهای فکری و آموزش و جریان آگاهی مدتهاست دیگر در انحصار شما نیست. و شمار زیادی از مادران، مربیان نسل آینده، مثل شما نمی‌اندیشند.

متاسفانه تیتر اول خبرهای مربوط به «جایگاه زن در خانواده» در کشور، مربوط به خبر قتل‌های برنامه‌ریزی‌شده زنان به دست بستگان مردشان است. خبرهایی که سالی چندبار جامعه را در بهت فرومی‌برد.
با روی برگرداندن نمی‌شود ظلم آشکار مربوط به قوانین توجیه‌/ تشویق کننده این رفتارها را از خاستگاهی جز «جایگاه قانونی فرودست زن در خانواده» دانست.


@neocritic
👍37👎2🔥1
پنج‌شنبه‌ی این هفته میزبان خانم دکتر مریم نصر اصفهانی هستیم -مترجم کتاب کاوشی در فلسفه فمینیستی.
🔶برای تهیه کتاب هم نگران نباشین، ما براتون تهیه کردیم.

برای شرکت در این دورهمی و یا خرید کتاب کافیه به آیدی زیر پیام بدین:
@Nim_faseleh_book

#دورهمی_نیم_فاصله
#کتابفروشی_نیم_فاصله
18👍6👎1
🔵 کانون جهان ایرانی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار می‌کند:

🔹️بایستگی فلسفه در ایران امروز: در وضع امروز ما، باید به چه چیز، و چگونه اندیشید؟

🔹️به شکل برخط(آنلاین)

🔹️ با سخنرانی:

دکتر سیدحمید طالب‌زاده
دکتر نادیا مفتونی
دکتر محمدتقی طباطبائی
دکتر احمد رجبی
دکتر مصطفی زالی
دکتر امیر مازیار
دکتر روح‌الله کریمی
دکتر مهدی ساعتچی
دکتر ابوطالب صفدری
دکتر مریم نصراصفهانی
دکتر حسام سلامت
دکتر زکیه آزادانی
دکتر سیده‌زهرا مبلغ
دکتر کاظم برجسته

زمان: پنجشنبه‌ و جمعه‌ها ساعت ۲۰
از ۱۸ اردیبهشت تا پایان خرداد ماه ۱۴۰۴

📝 مهلت نام‌نویسی تا ۱۷ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

📜با ارائه گواهی حضور در پایان دوره

🔹️ دوره رایگان اما نیازمند نام نویسی است.
برای نام‌نویسی به نشانهٔ زیر در تلگرام مراجعه بفرمایید:
@jahaneiraniut
👍85
✍️
آیا می‌توان به‌جای دیگران سخن گفت؟

پاسخ فرهنگ ما که حکماً مثبت است. شرایط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ما حضور صداهای متفاوت را برنمی‌تابد. اغلب صاحبان اقتدار سیاسی جای «ملت ایران» سخن می‌گویند. مردان جای زنان سخن می‌گویند. والدین جای کودکان. صاحبان صدا و رسانه جای بی‌صدایان. مرکزنشینان و شهرنشینان جای حاشیه‌نشیان و روستاییان. زنان و مردان صاحب قلم و صدا و تصویر جای همه زنان و مردان...

بارها به‌نظرم رسیده این سخن گفتن به جای دیگران آنقدر برای ما عادی است که کاملاً نامرئی شده است. با دوستی حرف می‌زدم درمورد میزان موفقیت دانشجویان متدین دانشگاه در مقایسه با بی‌انگیزگی، یاس، سرخودگی و متاسفانه رواج مواد مخدر میان نوجوان و جوانان دانشجو. نتیجه گرفت که نهادهایی سیاسی و مذهبی دانشگاه صحیح‌ترین و موفق‌ترین نهادهای دانشجویی هستند که در راستای وظایف دانشجویان و رسالت دانشگاه عمل می‌کنند. نه تنها معنا کردن موفقیت، وظیفه دانشجو و رسالت دانشگاه را در انحصار خود می‌دانست که نقش همه «امتیازات امیدبخشی»این افراد را نادیده گرفته بود.

مگر غیر از این است که خود من که اینجا درخدمت شما هستم، اگر جور دیگری فکر می‌کردم محال بود اینجا باشم و تازه همین‌قدر هم داشت که تحمل نمی‌شد. مگر جماعت زیادی از دانشگاهیان که بارها فیلتر شده بودند سه سال بر مرز اخراج نبودند؟ سرخوردگی؟ امید؟

♦️باری، بحث‌های جالبی دارند فیلسوفان زنانه‌نگر درباره جای دیگران حرف‌زدن که در مواردی منجر به بی‌عدالتی و بی‌اخلاقی می‌شود.

می‌پرسند «آیا می‌شود به‌جای دیگران حرف زد؟»

طبیعی است که زنان به‌عنوان گروه بزرگی از خاموشان تاریخ که همواره «به‌جایشان» و «درموردشان» و «برایشان» حرف زده شده حساسیت بیشتری داشته باشند برای تامل در این موضوع. تلاش‌های زیادی شده تا به «صدا یافتن» و «سخن گفتن افراد به‌جای خودشان» کمک و از آن دفاع شود. ضمن اینکه آموزش عمومی و فضای مجازی امکان بی‌بدیلی برای به چالش کشیدن اقتدارهای معرفی و پژواک گرفتن از تکصداهای بم و بلند در اختیار شمار زیادی از افراد قرار داده است.

اما هنوز پرشمارند افرادی که هیچ صدایی ندارند، گاهی چون هیچ امکانات و تحصیلات و تسهیلاتی ندارند، گاهی نحوه کاربرد کلمات زبان و گویش رایج و رسمی کشور خودشان را نیز به‌خوبی نیاموخته‌اند... گاهی چون اصلا کسی با آنها حرف نمی‌زند. آنها نمی‌توانند به‌جای خودشان حرف بزنند. آنها خارج از شبکه هرگونه روابطی هستند که انسانها را مرئی می‌کند.

برخی می‌گویند نه خود این افراد می‌توانند و نه کسی خواهد توانست به‌جای آنها حرف بزند، چراکه بارها شاهد بوده‌ایم سخن گفتن افراد طبقات بالا، بدون ملاحظه امتیاز و جایگاه خودشان، باعث تقویت رنج این افراد می‌شود. موردی که اخیراً خیلی به آن توجه شد زنان عشایری بودند که سوژه عکاسی قرار گرفته و نه تنها رنج‌شان دیده نشده بود که با عناوین «زیبایی» و «سادگی» باعث ابراز احساسات رومانیک شدند.

از سوی دیگر اما فیلسوفان زنانه‌نگر این عقب‌نشستن را نقد می‌کنند، چون موجد نحوی بی‌اعتنایی است.
اسپیواک و آلکوف دو فیلسوفی که در این زمینه نوشته‌اند «سخن گفتن با...» را جایگزین مناسبی برای «سخن گفتن به‌جای...» می‌دانند.

الکوف اعتراف می‌کند که سخن گفتن به‌جای دیگران کنش پیچیده‌ای است که براحتی نمی‌توان آن را رد یا تایید کرد. به‌ویژه در فرهنگ اجتماعی و سیاسی ما در ایران هم «سخن گفتن به‌جای» براحتی قابل حذف نیست. خاصه در شرایط موجود به آن نیازمندیم تا در فضای تک‌صدایی، دیگر صداهایی که دسترسی به تریبون‌های انحصاری ندارند را به‌گوش برسند. اما برای همان سخنگویان دلسوز نیز گفتگو با «دیگری» برای پرهیز از افتادن در دام تحمیل ارزش‌ها و درک خود به دیگران ضروری است.

برای اینکه خطر تبدیل شدن «سخن گفتن با...» به «سخن گفتن به‌جای...» را به حداقل برسانیم باید چهار چیز را بسنجیم و درنظر بگیریم.

✔️اول اینکه انگیزه‌های خودمان را تحلیل کنیم. نباید با انگیزه کنترل و اقتدار بر و «هدایت» کسانیکه با آنها سخن می‌گویم عمل کنیم.

✔️دوم اینکه به‌جای اینکه زود از خودمان سلب مسئولیت کنیم باید جایگاه اجتماعی و بافت زندگی افراد و گروه‌ها را درنظر بگیریم، همانطور که به امتیازهای اجتماعی، طبقاتی و جنسیتی خودمان آگاهیم.

✔️سوم اینکه انتقادات را بشنویم و آن را را درشمار آوریم و منشا اثر قرار دهیم. در مسیر سخن گفتن با... متعهد باشیم به تصحیح خود.

✔️و نهایتا اینکه ببینیم این سخن گفتن‌ها، صرف نظر از درستی و خیرخواهانه بودن، چه «تاثیرات واقعی» بر مخاطب می‌گذارد و بعد به نفع توانمندی او عمل کنیم.


🧷برای اطلاعات بیشتر:

Alcoff, L. (1991). The Problem of Speaking for Others. Cultural Critique, 20, 5–32. https://doi.org/10.2307/1354221

@neocritic
👍105👎1
✍️
گواهینامه والدگری!

هر روز ده‌ها ویدئو از والدینی که فرزندان خردسال خود را اسباب تفریح دیگران، معلم زبان یا معلم آشپزی کرده‌اند دست‌به دست می‌شود. گاهی جذابیت ظاهری بچه‌ها، اشتباهات معصومانه آن‌ها و گاهی هوش و استعدادشان دستمایه تفاخر یا درآمدزایی والدین است. اغلب سیل توجه به این کودکان با افزایش سن از میان می‌رود و چه داستان‌ها که نمی‌شنویم از مسائل اقتصادی پشت پرده این قبیل تولید محتوا که آسیب‌های جبران‌ناپذیری را تا پایان عمر برای بچه‌ها برجای می‌گذارد.
و این تنها یکی از نمونه‌های پیش‌پاافتاده آسیب و سواستفاده والدین از کودکان است.

فیلسوف اخلاقی به نام هیو لافولت (Hugh LaFollette) نظریه‌ای دارد مبنی بر ضرورت اخلاقی صدور مجوز برای والدگری. او اشاره می‌کند ما برای تمامی مشاغلی که با افرادی سروکار دارد که ممکن است از صاحبان مشاغل آسیب ببینند مجوز صادر می‌کنیم. از پزشک و وکیل و خلبان و مهندس گرفته تا آشپز و تعمیرکار، اما درمورد والدین چنین نمی‌کنیم، حال آنکه «ضرر والدگری بد بسیار پردامنه‌تر و عمیق‌تر از حرفه‌های دیگر است. تأثیرات والدگری بد فقط بر خود کودک نیست، بلکه ممکن است در نسل‌های بعد نیز تکرار شود، چراکه این کودکان ممکن است در آینده خود والدین ناتوانی شوند.»

به عقیده او والدگری بیش از هر حرفه‌ای دیگری نیازمند احراز صلاحیت است و ما می‌توانیم ملاک‌هایی جز داشتن اندام‌های تولید مثل سالم، برای تشخیص کفایت یا عدم کفایت افراد برای والد شدن داشته باشیم.

این نظریه همانگونه که ممکن است به ذهن شما هم رسیده باشد به نظر ناممکن یا حتی خطرناک می‌رسد. لافولت می‌گوید وقتی ما همین الان هم حضانت والدین برکودکان بدسرپرست را لغو می‌کنیم، یعنی بطور ضمنی باور داریم برخی افراد صلاحیت والد بودن ندارند. درعین حال، بی‌اعتنایی به آسیب‌های گسترده‌ای که والدین فاقد صلاحیت به کودکان وارد می‌کنند نیز غیرانسانی است. او معتقد است با توجه به اینکه سالانه هزاران کودک قربانی خشونت و سوءرفتار والدین می‌شوند بی‌توجهی به آن کاملاً «غیر اخلاقی» است.

به عقیده لافولت نگاه آرمانگرایانه و قدسی‌ای که پیرامون رابطه والد و فرزند وجود دارد مانع از پذیرش این واقعیت است که برخی والدین به دلایل گوناگون از جمله اختلالات روانی، فقر، اعتیاد، ناآگاهی و...توان کافی برای مراقبت از فرزندانشان ندارند و تشخیص پیش‌رس برخی از این مشکلات می‌تواند از بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی آینده جلوگیری کند.

با شما موافقم که ترسناک به نظر می‌رسد. به‌ویژه برای ما در ایران که مدام درحال تایید/ رد صلاحیت‌ هستیم مخاطرات آن پررنگ‌تر است. خود لافولت هم مشکلات این پیشنهاد را رد نمی‌کند، ولی می‌گوید همه ما می‌دانیم که نظام‌های صدور مجوز تضمینی برای عملکرد خوب نیستند، اما عقل حکم می‌کند به هیچ وجه از خیر آنها نگذریم چون در مجموع بودنشان بهتر از نبودشان است. (پزشکی که شماره نظام‌پزشکی دارد الزاما پزشک خوبی نیست، اما قابل اعتمادتر از کسی است که دانش پزشکی‌اش را هیچ مرجعی تایید نکرده). به عقده لافولت ما باید معیارهایی برای صلاحیت والدگری تعیین کنیم و روش‌های قابل اعتمادی برای ارزیابی آنها طراحی کنیم. با خطرات و چالش‌هایش مواجه شویم، آنها را تصحیح و بازبینی کنیم و در عوض زندگی میلیون‌ها کودک را ایمن‌تر و سالم‌تر کنیم.



🧷برای مطالعه صورتبندی مسئله توسط لافولت:

LaFOLLETTE, H. (2010). Licensing Parents Revisited. Journal of Applied Philosophy, 27(4), 327–343. https://www.jstor.org/stable/24356087



@neocritic
14👍8👎3🔥1
✍️ برای کاری میزان مشارکت سیاسی و مدیریتی زنان در ادوار مختلف دولت، مجلس و قوه قضایه را بررسی می‌کردم.

از هوش مصنوعی خواستم آمارها را با هم مقایسه کند. غم‌انگیز بود ولی مطابق یافته‌ها حضور زنان متخصص در دولت چهاردهم رکود جالب توجهی ثبت کرده که سوای همه انتقاداتی که به عملکرد دولت دارم، در حوزه‌هایی که اقدامات اصلاحی شدنی است ولی نمی‌شود، خاصه در وزارت علوم، قلب‌ام را روشن کرد‌ و آن را بی‌ارتباط به اعتراضات همه‌جانبه زنان به نابرابری‌ها، علی‌رغم شایستگی‌ها، نمی‌بینم- هرچند هنوز راه طولانی در پیش است و بخش بزرگی از این اعتراضات با سرکوب مواجه می‌شود.



♦️زنان در دولت مسعود پزشکیان

✔️ فرزانه صادق مالواجرد - وزیر راه و شهرسازی

✔️ شینا انصاری - معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست

✔️ زهرا بهروزآذر - معاون رئیس‌جمهور در امور زنان و خانواده

✔️ فاطمه مهاجرانی - سخنگوی دولت

✔️ زهره عالی‌پور - معاون وزیر و رئیس کل سازمان خصوصی‌سازی

✔️ صدیقه ترابی - معاون محیط زیست انسانی سازمان محیط زیست

✔️ نادره رضایی - معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی

✔️ رضوان حکیم‌زاده - معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزش‌وپرورش

✔️ کوثر یوسفی - رئیس هیأت نظارت بانک مرکزی

✔️ الهام غلامی - عضو هیأت نظارت بانک مرکزی

✔️ صدیقه خزائی - معاون توسعه مدیریت و سرمایه انسانی وزارت نفت

✔️ مریم جلیلی‌مقدم - رئیس سازمان حفظ نباتات کشور

✔️ فاطمه خمسه - مشاور وزیر و مدیرکل هماهنگی امور استان‌های وزارت جهاد کشاورزی

✔️ اطهره نژادی - مشاور عالی وزیر راه و شهرسازی

✔️ غزال راهب - رئیس مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی

✔️ فریده اولادقباد - معاون تعاون و امور اجتماعی بنیاد شهید و امور ایثارگران

✔️ مریم طهماسبی - مشاور وزیر و مدیرکل دفتر توسعه فعالیت‌های کشاورزی زنان روستایی و عشایری

✔️ لیلی اورنگی - رئیس دفتر صادرات گمرک ایران

✔️ سودابه ضرغام‌نژاد - فرماندار شهرستان دهگلان استان کردستان

✔️ بتول معلم - فرماندار سروستان استان فارس

✔️ نسرین وزیری - مدیر مرکز ارتباطات و اطلاع‌رسانی وزارت راه و شهرسازی

✔️ فائزه دولتی - مشاور و دستیار ارشد معاون اول رئیس‌جمهور

✔️ فوزیه رسته - سرپرست اداره کل توسعه و تجهیز گمرک

✔️ الهام بیژن‌پور - مسئول هماهنگی هیأت‌های رسیدگی به تخلفات اداری نهاد ریاست‌جمهوری


🌱فَاللّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ اَرْحَمُ الرّاحِمينَ🌱


@neocritic
👍19👎2🤯1
زیبایی ریاضیات فقط خود را به شاگردان صبور نشان می‌دهد.



🎊۲۲اردیبهشت/۱۲ می به افتخار مریم میرزاخانی، نخستین زن برنده جایزه فیلدز، به نام روز جهانی زنان در ریاضیات نام‌گذاری شده است.

🌱 تولدتان مبارک خانم مریم میرزاخانی نازنین
ممنون بابت افتخار و امیدی که برای دختران ایران به یادگار گذاشتید.

@neocritic
47👍5
✍️

یه سوال دارم. با هورمون‌های‌تان می‌خواهید چه کنید؟

این سوال مرد جوان خشمگینی بود در جلسه پیرامون کتاب کاوشی در فلسفه فمینیستی نوشته رابین می‌شات.
زن جوانی در پاسخ مرد که با تمسخر به چرخه‌های ماهینگی زنان اشاره کرده بود گفت: مگر فقط زنان هورمون دارند؟ آیا غیر از این است که عمده جنایات ریز و درشت تاریخ بشر را مدیون هورمون‌های مردانه‌ایم؟

قصد بازگویی بحث جالبی که پیش آمد ندارم، این ماجرا را تعریف کردم که به ماهینگی/قاعدگی/ پریود/ دشتان زنان اشاره کنم و ماجرای هورمون‌ها... فیلسوفان فمینیست کمتر به بحث مشخص از نوسان هورمون‌ها توجه نشان داده‌اند، احتمالا به این دلیل قابل حدس که منجر به تأکید بر تفاوت‌های بیولوژیک و زمینه‌ساز ذات‌گرایی خواهد بود.
(نمونه جالبش در اطراف ما رواج نوشتن از ماهینگی برای آگاهی‌بخشی اجتماعی و شرم‌زدایی از آن است که در جامعه‌ای مثل ما، با میزان بالای مردسالاری، چونان تیغی در دست برخی مردان جوان شده که هر خشمی را با «نزدیکه پریودته؟» به تمسخر بگیرند یا مثل این دوست ما نوسانات هورمونی را بهانه‌ای برای توجیه حقوق نابرابر قانونی بدانند.)

گرچه بحث از نسبت زن با بیولوژی‌اش همیشه جزو محورهای بحث‌های فمینیستی بوده: بلوغ، مادری، ماهینگی، پساماهینگی... اما
آیا برای تغییر سرنوشت زنان راهی جز رهایی از بیولوژی وجود دارد؟ (تلاش برای رهایی از بیولوژی از نخستین نوشته‌های فمینیستی تا همین امروز پرطرفدار بوده است)

اما ماهینگی، ماهینگی یکی از مجازتهایی است که نافرمانی مادرمان حوا از دستور خداوند برایمان میراث گذاشته. جزو عوامل آشکاری است که بر رابطه زن با خداوند و اماکن مذهبی سایه می‌افکند. نشانه نقصان دین و عقل است. از دلایل اشکار اینکه زنان بیش از آن جسمانی و بی‌ثبات هستند که به مراتب والای روحانی و عقلانی دست پیدا کنند.
زن سمتِ طبیعتِ نیازمند‍ِ کنترل است نه تمدن کنترل‌کننده.

الیزابت گروس (Elizabeth Grosz)، فیلسوف مشهور فمینیست کتابی دارد با عنوان بدن‌های ناپایدار: به‌سوی فمینیسم جسمانی
Volatile Bodies: Toward a Corporeal Feminism (
Theories of Representation and Difference)

او از این واقعیت سخن می‌گوید که بدن‌های ما سطوحی هستند که فرهنگ و قدرت نقش دلخواه خود را بر آن ترسیم می‌کنند. بدن ما ساختاری ثابت ندارد، بلکه از طریق تعامل با جامعه و فرهنگ شکل می‌گیرد. بدن زنانه عمدتا وجودی منفعل و خاموش بوده که صاحبان قدرت و صدا نقش خود را بر آن تحمیل کرده‌‌اند.

گروس از ماهینگی و سایر ناپایداری‌های بدن زنانه چونان نمونه‌هایی از پویایی بدن زنانه سخن می‌گوید که نسبت خاص و متفاوتی با دنیا ایجاد می‌کند. او نگاه به بدن زنانه چونان «نقص» را با نگاه به بدن زنانه چونان منبع قدرت و خلاقیت جایگزین می‌کند.

به بیان گروس بدن زن ریتم و زبان خاص خودش را دارد و تجربیات متفاوتی به همراه می‌آورد. ضمن اینکه مسائلی چونان ماهینگی تجربه مشترک اغلب زنان عالم است از نحوه خاص در جهان بودن زنان، که می‌تواند زمینه‌ساز همدلی و پیوند میان آنان باشد. ماهینگی یکی از نمودهای جالب سیلان بدن به عنوان موجودی مادی و درعین‌حال سیاسی و فرهنگی است.

بیرون از زمین نظر اما، همان‌طور که اشاره کردم در بافت و بسترهای سنتی مثل مال ما، صحبت از نوسانات هورمونی مستعد سوءتفاهم و سوءتفسیرهایی است که آن را «به زحمت‌ و حواشی‌اش نمی‌ارزد» می‌کند.

بدن زنانه فقط به‌لحاظ شخصی باعث زحمت نیست که به لحاظ اجتماعی و سیاسی هم انگ و ننگ متحرک است! تا کاملا پیر نشده باشی حرف زدن از آن به هرچیزی حمل می‌شود جز آنچه که باید و شاید، و وقتی هم که پیر باشی هر حرفی بزنی از حسرت و حسادت است!

زیستن در بدن (مادی-سیاسی- فرهنگی-اجتماعی) زنانه ایرانی تجربه دشوار و عجیبی است.

@neocritic
👍309👎2
🌱بزرگداشت زنی که دغدغه بهروزی زنان ایران داشت:
🔻
💢دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران ،با همکاری معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری و انجمن ایرانی مطالعات زنان همایش بین المللی
زنان،قدرت و مدیریت سیاسی در ایران
با ۶ نشست تخصصی

در تاریخ شنبه ۲۷ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴

در محل دانشکده حقوق و علوم سیاسی ،دانشگاه تهران در ساعت ۱۴ برگزار می کند.(حضوری)



◀️ پخش همزمان در لایو به ادرس

https://www.instagram.com/zahra.shojaie?igsh=ZHB2N3dnYnBuZjZk

🌏 پخش همزمان از سایت دکتر زهرا شجاعی

https://zahrashojaie.ir

میهمانان غیر حضوری با گزینه میهمان در لینک اسکایپ روم

https://www.skyroom.online/ch/iraws/iraws

اطلاعات تکمیلی بروی سایت همایش های دانشگاه می باشد
https://womenpower.ut.ac.ir


💢انجمن ایرانی مطالعات زنان

https://t.iss.one/IranAWS
5👍1
Forwarded from مدرسهٔ تردید
مدرسۀ تردید با همکاری خانه آشنا از پنجشنبه ۱ خرداد، مستندهای زنان را نمایش می‌دهد. در این جلسات که به میزبانی فرشته حبیبی، روزنامه‌گار و منتقد سینما، برگزار خواهند شد، فیلمسازان و مهمانانی مرتبط با موضوع فیلم‌ها  حضور خواهند داشت.
در این جلسات ابتدا این فیلم‌ها نمایش داده می‌شوند و با سپس حضور فیلمسازان جلسۀ نقد و تحلیل فیلم برگزار خواهد شد.
17👍3
🎬
خواهرِ ناخواهری سیندرلا

مدتی پیش زن زیبایی در اینستاگرام فیلمی منتشر کرد که در آن می‌پرسید «خل‌ام من؟» و به مردان بی‌پول (مفت‌بر) می‌گفت برای رابطه سراغ زنانی مانند او که در ماه پانصدمیلیون تومان هزینه زیبایی خود می‌کنند نیایند.

این زن خیلی رک به «کالا انگاری» بدن زن در رابطه میان زن و مرد اشاره کرد و با عنوان «دختر پولکی» توجه زیادی جلب کرد، درحالیکه کالا بودن بدن زن و به تملک درآوردن آن از جانب مردان در انواع روابط سنتی رسمی و غیررسمی میان زنان و مردان تاحدود زیادی مشهود است. تلاش و هزینه برای رسیدن به معیارهای زیبایی مردپسند برای تغییر جایگاه و حتی طبقه اجتماعی به واسطه بدن هم به هیچ وجه چیز تازه‌ای نیست.

ولی آنقدر که به یاد می‌آورم در کودکی ما نهایتِ فهم‌مان از زیبایی به واسطه کارتونهای محدود تلویزیونی از دختران موطلایی و چشم‌ آبی بود و اهمیت عجیب عامه ایرانیان به رنگ پوست: سیاهی موتورو نخام!
امروز اما معیارهای زیبایی به شکل هولناکی پیش _رفت کرده است و درباره بند بند وجود زن‌ها نظر و عمل دارد.

نه فقط مال امروز است و نه فقط مال ما، گرچه بیشتر از همیشه نسبت به آن آگاه و منتقدیم. امسال دوتا فیلم جالب در همین زمینه دیدم: درباره نسبت زن با بدنش به مثابه کالایی که می‌تواند جان و جهان او را متحول کند. اولی فیلم آمریکایی ماده (The Substance) محصول 2024 و دیگری فیلم نروژی ناخواهری زشت (The Ugly Stepsister) محصول 2025.

⚠️ هر دو فیلم در ژانر فیلم‌های ترسناک مرتبط به بدن (body horror) قرار دارد: قرار است شاهد متلاشی شدن بدن‌ها و کلی خون و دل‌روده‌ باشیم. اگر از تماشای این سبک آزار نمی‌بینید و مایل هستند فیلم‌ها را ببینید ادامه این نوشتار را نخوانید چون تاحدودی ماجرا را لو خواهد داد.

در هر دو فیلم محور داستان زنی است که می‌خواهد به هر قیمتی در اوج زیبایی بماند و به واسطه بدنش شهرت و ثروت و جایگاه اجتماعی کسب کند. نهایتاً بهای بسیار سنگینی برای رسیدن به رویایش می‌دهد. فیلم ماده، به ویژه در پایانبندی برای من زیاده آزاردهنده بود. ناخواهری زشت را که پایان خوشی داشت ترجیح می‌دهم. به ویژه که اقتباسی بود از داستان سیندرلا که همه با آن خاطره داریم و ظاهراً سندرم‌اش هم شایع شده.

همانطور که از اسم فیلم پیداست این فیلم درباره ناخواهری زشت سیندرلاست، ولی قصه بر زمینه‌ای با آدم‌هایی به چرکی دنیای واقعی (و نه دنیای پری‌ها) رخ می‌دهد.

مطابق آمار تنها ۳ تا ۱۰ درصد زن‌ها مطابق معیارهای رایج زیبایی مثل سیندرلا درحال کلفتی هم از زیبایی می‌درخشند. بالغ بر ۹۰ درصد باقی مانده یعنی اغلب ما و ناخواهر سیندرلا باید مسیر پرهزینه، دشوار، دردناک و خطرناکی برای نزدیک شدن به این معیارها طی کنیم.

ناخواهری سیندرلا که مثل باقی دخترهای سرزمینش با خواندن اشعار شاهزاده عاشقش شده با کمک مادرش تا لبه پرتگاه مرگ می‌رود تا به چشم شاهزاده بیاید و ...می‌آید...تا اینکه سروکله سیندرلای کدوسوار پیدا می‌شود و ماجرا کفش و اوج قصه زمانی که ناخواهری زشت برای اینکه کفش اندازه پایش بشود با ساطور انگشتان پای خودش را قطع می‌کند!

نهایتا این سیندرلاست که برنده دادوستد می‌شود. شاهزاده او را انتخاب می‌کند و درآغوش می‌کشد؛ درحالیکه سیندرلا در واقع عاشق کارگر اسطبل‌شان است و قسم خورده دریچه قلبش را برای هیچ مرد دیگری باز نکند. مع‌الوصف زیبایی او خیلی بیشتر از پسرک کارگر «می‌ارزد». سیندرلا مثل همه نسخه‌های دیگر در آغوش شاهزاده، ما ۹۰ درصد دیگر را ترک می‌کند، اما قصه اینجا تمام نمی‌شود.

در سراسر داستان خواهر کوچکتر با بهت شاهد تلاش‌های مادر و خواهرش برای درخشیدن در چشم شاهزاده و رسیدن به عشق و پول و موقعیت است. شاهد رشد کرم‌ها (کرم‌ها در این روایت از قصه سیندرلا نقش مهمی دارند). همین خواهر کوچکتر است که نهایتا به خواهربزرگتر با بدن پاره پاره و نزار کمک می‌کند تا روی دستهایش حرکت کند و با او سوار اسب شود و سیندرلا را در قصر پادشاه و مادرشان را در قصر پدر سیندرلا جابگذارند.



🧷اطلاعات بیشتر:

✔️https://www.imdb.com/title/tt17526714/

✔️https://www.imdb.com/title/tt29344903/

@neocritic
👍117
✍️
حقّ حق داشتن


چندسال گذشته با قدرت گرفتن طالبان در افغانستان جمعیت مهاجران افغانستانی در کشور رشد چشمگیری داشت، به نحوی که امروز جمعیت مهاجران چیزی حدود شش میلیون نفر تخمین زده می‌شود.
این مهاجران که اعم از زن و مرد و کودک به سختکوشی معروفند عموما در مناطقی از شهرهای بزرگ ایران ساکن هستند که مأوای کم‌برخوردارترین اقشار ایران است. از گذشته تا امروز میان آنها و مهاجران بر سر امکانات اولیه زندگی مانند اشتغال، مسکن، نان و آموزش فرزندانشان کشمکش وجود داشته و در این سال‌ها شدت گرفته است. از سوی دیگر با اخراج گسترده اجباری و اضطراری، کارگاه‌هایی که این مهاجران را به کار گرفته بودند هم دچار مشکالت زیادی شده و متضرر شده‌اند... کلاف پرگره‌ای است.

امروز کمابیش براین ایده کانتی توافق داریم که انسان‌ها به صرف انسان بودن واجد حق و کرامت هستند، اما آنچه ضامن تامین این حقوق است دولت‌ها هستند. آدمیان، خواه ایرانی، خواه افغانستانی و خواه آلمانی وقتی از سرزمین خود آوره می‌شوند و به جاهای دیگر پناه می‌برند، وقتی بی‌دولت می‌شوند، به تعبیر آرنت انگار «تفاله‌ای بیش نیستند»

(بماند که همچنان در جهانی زندگی می‌کنیم که گاهی مقاومت و ترک نکردن سرزمین هم شما را از منظومه انسان‌های صاحب حق خارج می‌کند. )

هانا آرنت فیلسوف، که به دلیل تبار یهودی در خلال جنگ دوم جهانی تابعیت آلمانی خود را از دست داده و آواره شده بود می‌نویسد:

ما از وجود مفهومی به نام حق برخورداری از حق (به معنای اینکه هرکس بنا بر افعال وافکارش قضاوت خواهد شد و نه برحسب قوم و نژاد و غیره) و مفهومی دیگر یعنی حق تعلق به جامعه سامان یافته، تنها زمانی آگاه شدیم که ناگهان با میلیونها انسان مواجه شدیم که این حقوق را از دست داده بودند و در اوضاع و احوال جدید جهان، قادر به بازپس گیری آن حقوق نبودند.
ایجاد سازمان ملل و نهادها مدافع حقوق بشر در واقع پاسخی به سرگردانی و بی‌وطن‌شدگی میلیون‌ها انسان عمدتا غربی بود.

باری، شنیدن روایت‌های غم‌انگیز از اخراج ناگزیر مهاجران غیرقانونی افغانستانی در کنار دیدن تصاویر دردناکی از آنچه در فلسطین رخ می‌دهد «بی‌حقی» و آوارگی میلیون‌ها انسان در محدوده جغرافیایی ما مثل خاری است در چشم. میلیون‌ها کودک و زن و مرد چونان موجوداتی نامرئی قربانی قلدری و نسل‌کشی هستند.

افراد و گروه‌های زیادی در سراسر جهان فریاد می‌زنند، اما صدایی برنمی‌خیزد!

گرچه ایجاد چنین نهادهای بین‌المللی قدم مهمی برای به رسمیت‌شناختن «حق برخورداری از حقوق برای انسان‌بماهو انسان بوده»، ولی تجربه این سالها نشان‌مان داده است که این نهادها قدرت و انگیزه کمی برای کمک به ما دارند. ما را نمی‌شنوند و به دیده نمی‌گیرند. بشر آن طرف کره زمین بشر است و «حقوق بشر» برای ما اغلب بهانه جنگ بوده است تا صلح و حق و عدالت.

شاید نشود خیلی سرزنش کرد، ایده و اندیشه و استقرار و استمرار هرآنچه از این نهادها هست متعلق به غرب و ساخته غربی‌هاست. نیاز و نگاهشان به پدیده حق و عدالت و اندیشه‌ها و نهادهایی که برای محافظت از آن ساخته‌اند کژدار و مریز می‌تواند از حقوق صاحبان حق دفاع و تاحدی جنون رهبران هر از گاه نادانشان را مهار کند...

ما فقط می‌توانیم خشم، اندوه و یأس داشته باشیم چون هنوز بر سر حق برخورداری از حقوق برابر برای همه انسان‌ها در ممالک خودمان هم توافق نکرده‌ایم که بخواهیم نهادهای فراملی برای کمک به بی‌حق‌شدگان، آنها که بیشتر می‌بینیم و بهتر می‌شنویم، بسازیم. تا با جلب کمک و مشارکت نهادهای بین‌المللی (غربی) برای توسعه حق و عدالت و صلح در منطقه تلاش کنیم...


✔️ عنوان نوشته از این کتاب است _اگر دوست داشتید درباره «حق برخورداری از حقوق» از نگاه آرنت بخوانید:

📚حق حق داشتن، استفانی دگویر و دیگران، ترجمه حسین پیران، نشر نو.

@neocritic
👍134👎3