⬅️ #بهائیت_شناسی
#قسمت اول 🔰
روز اول محرم ۱۲۳۵ هجري قمري مطابق با سوم اكتبر ۱۸۱۹ ميلادي در زمان حكومت محمدشاه قاجار در شيراز يكي از شهرهاي معروف ايران پسري متولد شد كه نام او را علي محمد گذاشتند و نام پدرش سيد محمد رضا و نام مادرش فاطمه بود. عليمحمد تحصيلات مقدماتي خود را در مكتب خانه اي معروف به شيخ عابد گذراند و چون در همان ابتداي
كودكي پدرش را از دست داده بود به همراه دايي خود به بوشهر يكي از شهرهاي جنوب ايران رفت و مدتي در آنجا به كار تجارت پرداخت و در ضمن به تحصيل علوم عربي پرداخت ولي اعتناي زيادي به علوم متداول و رسمي آن زمان نداشت و بيشتر به خواندن دعا و اذكار و رياضيات اهتمام داشت. در هواي گرم تابستان بوشهر بر بالاي پشت بام ساعتها زير آفتاب ميايستاد و به خواندن زيارت عاشورا و بعضي وردها مشغول ميشد (و طبق نوشته ي بعضي از نويسندگان همين مسئله موجب برخي اختلالات فكري در او شده بود) و به همين دليل به سيد ذكر معروف شده بود. بعدها كم كم در اثر اينكه به او سيد ذكر ميگفتند اين توهم براي او پيدا شد كه ميگفت مراد از ذكر در قرآن مثل آيه فاسئلوا اهل الذكر من هستم. او بعدا به كربلا رفت و حدود دو سال در درس سيد كاظم رشتي كه در آن زمان رئيس طايفه شيخيه بود شركت كرد. بعد در اين دو سال بود كه ادعاهايي را مطرح ساخت. اما ادعاهاي او تا حدودي در پرده ابهام باقي مانده است به اين علت كه در سخنان او اختلاف تعبيرهايي وجود دارد. با ملاحظه كتابهاي او ميتوان فهميد كه حداقل پنج بار ادعاي خود را تغيير داده است. ابتدا ادعاي ذكريت ميكرد كه به سيد ذكر مشهور شده بود. بعد ادعاي بابيت داشت و ادعا ميكرد كه او با امام زمان رابطه دارد و مردم ميتوانند از طريق او با حجه بن الحسن
(ع) امام دوازدهم شيعيان كه فعلا در پرده غيبت است ارتباط داشته باشند. بعدا پا را فراتر گذاشته و ادعاي مهدويت كرد و گفت اصلا من خود امام زمان هستم ادعاها در اين حد نماند او ادعاي آوردن دين و شريعت جديد و نبوت كرد و ادعاي پنجم او چنانكه از بعضي از كلمات او صريحا استفاده ميشود ادعاي الوهيت و خدايي بوده است. شروع ادعاها از سال ۱۲۶۰ هجري قمري بود و شش سال بعد، بعد از فراز و نشيبها و آشوبها و غائلههايي كه از اين ادعاها به همراه داشت به دستور اميركبير وزير ناصرالدين شاه قاجار در تبريز تيرباران شد.
#بهائیت /#بهائی/#ادعای_الوهیت/#ادعا/#مهدویت/#بهائیت_شناسی/#مدعیان_دروغین
@nedayeshiacom
#قسمت اول 🔰
روز اول محرم ۱۲۳۵ هجري قمري مطابق با سوم اكتبر ۱۸۱۹ ميلادي در زمان حكومت محمدشاه قاجار در شيراز يكي از شهرهاي معروف ايران پسري متولد شد كه نام او را علي محمد گذاشتند و نام پدرش سيد محمد رضا و نام مادرش فاطمه بود. عليمحمد تحصيلات مقدماتي خود را در مكتب خانه اي معروف به شيخ عابد گذراند و چون در همان ابتداي
كودكي پدرش را از دست داده بود به همراه دايي خود به بوشهر يكي از شهرهاي جنوب ايران رفت و مدتي در آنجا به كار تجارت پرداخت و در ضمن به تحصيل علوم عربي پرداخت ولي اعتناي زيادي به علوم متداول و رسمي آن زمان نداشت و بيشتر به خواندن دعا و اذكار و رياضيات اهتمام داشت. در هواي گرم تابستان بوشهر بر بالاي پشت بام ساعتها زير آفتاب ميايستاد و به خواندن زيارت عاشورا و بعضي وردها مشغول ميشد (و طبق نوشته ي بعضي از نويسندگان همين مسئله موجب برخي اختلالات فكري در او شده بود) و به همين دليل به سيد ذكر معروف شده بود. بعدها كم كم در اثر اينكه به او سيد ذكر ميگفتند اين توهم براي او پيدا شد كه ميگفت مراد از ذكر در قرآن مثل آيه فاسئلوا اهل الذكر من هستم. او بعدا به كربلا رفت و حدود دو سال در درس سيد كاظم رشتي كه در آن زمان رئيس طايفه شيخيه بود شركت كرد. بعد در اين دو سال بود كه ادعاهايي را مطرح ساخت. اما ادعاهاي او تا حدودي در پرده ابهام باقي مانده است به اين علت كه در سخنان او اختلاف تعبيرهايي وجود دارد. با ملاحظه كتابهاي او ميتوان فهميد كه حداقل پنج بار ادعاي خود را تغيير داده است. ابتدا ادعاي ذكريت ميكرد كه به سيد ذكر مشهور شده بود. بعد ادعاي بابيت داشت و ادعا ميكرد كه او با امام زمان رابطه دارد و مردم ميتوانند از طريق او با حجه بن الحسن
(ع) امام دوازدهم شيعيان كه فعلا در پرده غيبت است ارتباط داشته باشند. بعدا پا را فراتر گذاشته و ادعاي مهدويت كرد و گفت اصلا من خود امام زمان هستم ادعاها در اين حد نماند او ادعاي آوردن دين و شريعت جديد و نبوت كرد و ادعاي پنجم او چنانكه از بعضي از كلمات او صريحا استفاده ميشود ادعاي الوهيت و خدايي بوده است. شروع ادعاها از سال ۱۲۶۰ هجري قمري بود و شش سال بعد، بعد از فراز و نشيبها و آشوبها و غائلههايي كه از اين ادعاها به همراه داشت به دستور اميركبير وزير ناصرالدين شاه قاجار در تبريز تيرباران شد.
#بهائیت /#بهائی/#ادعای_الوهیت/#ادعا/#مهدویت/#بهائیت_شناسی/#مدعیان_دروغین
@nedayeshiacom
#مهدویت
توهین و فضیلت تراشی های علامه تقلبی!
#مدعیان_دروغین/#فضیلت_تراشی/#منصور_هاشمی/#ادعا/#شهید
🔻کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
توهین و فضیلت تراشی های علامه تقلبی!
#مدعیان_دروغین/#فضیلت_تراشی/#منصور_هاشمی/#ادعا/#شهید
🔻کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
#بهائیت
رجعت حسینعلی بهاء
#بهاء/#بهائیت_شناسی/#بهائی/#ادعا /#رجعت/#پاپ/#مسیح
🔻کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
رجعت حسینعلی بهاء
#بهاء/#بهائیت_شناسی/#بهائی/#ادعا /#رجعت/#پاپ/#مسیح
🔻کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
⬅️ #بهائیت_شناسی
#قسمت دوم 🔰
در زمان وليعهدي ناصرالدين شاه در تبريز با حضور وليعهد و جمعي از علما مجلس مناظره اي با باب ترتيب دادند كه او در اين مناظره از پاسخ به سوالات بسيار ساده و ابتدايي باز ماند مشروح اين مناظرهها در كتابها ضبط شده و هر انسان حقيقت جويي تنها با خواندن همين مناظره به بي اساس بودن ادعاهاي عليمحمد و بي سواد بودن او تصديق خواهد كرد براي نمونه وقتي كه در اين مجلس گفت «الحمد لله الذي خلق السموات و الارض» و تاء كلمه «السموات» را با حركت فتحه خواند در حالي كه بر اساس قواعد عربي بايستي به كسره ميخواند (هر كسي كه كمترين آشنايي با ادبيات عربي داشته باشد اين مطلب را ميداند) در جواب اعتراض ناصرالدين شاه و ديگران گفت من در بند صرف و نحو نيستم و اصولا صرف و نحو دو زنجير به پاي زبان عربي بود كه خداوند باظهور
من آنها را برداشت و زبان عربي را از اين قيد و بندها آزاد كرد. اين سير اجمالي از زندگي و طرز تفكر او نشان ميدهد كه او يك انسان نرمال و داراي هوش و عقل درستي نبوده است و با بازيگري خويش، دين و عده اي از بي خبران را به دنبال خود به مسخره گرفته است.
#بهائیت/#بهائی/#بهائیت_شناسی/#ادعا/#ظهور/#مهدویت/#زبان_عربی/#صرف_و_نحو/#مدعیان_دروغین
@nedayeshiacom
#قسمت دوم 🔰
در زمان وليعهدي ناصرالدين شاه در تبريز با حضور وليعهد و جمعي از علما مجلس مناظره اي با باب ترتيب دادند كه او در اين مناظره از پاسخ به سوالات بسيار ساده و ابتدايي باز ماند مشروح اين مناظرهها در كتابها ضبط شده و هر انسان حقيقت جويي تنها با خواندن همين مناظره به بي اساس بودن ادعاهاي عليمحمد و بي سواد بودن او تصديق خواهد كرد براي نمونه وقتي كه در اين مجلس گفت «الحمد لله الذي خلق السموات و الارض» و تاء كلمه «السموات» را با حركت فتحه خواند در حالي كه بر اساس قواعد عربي بايستي به كسره ميخواند (هر كسي كه كمترين آشنايي با ادبيات عربي داشته باشد اين مطلب را ميداند) در جواب اعتراض ناصرالدين شاه و ديگران گفت من در بند صرف و نحو نيستم و اصولا صرف و نحو دو زنجير به پاي زبان عربي بود كه خداوند باظهور
من آنها را برداشت و زبان عربي را از اين قيد و بندها آزاد كرد. اين سير اجمالي از زندگي و طرز تفكر او نشان ميدهد كه او يك انسان نرمال و داراي هوش و عقل درستي نبوده است و با بازيگري خويش، دين و عده اي از بي خبران را به دنبال خود به مسخره گرفته است.
#بهائیت/#بهائی/#بهائیت_شناسی/#ادعا/#ظهور/#مهدویت/#زبان_عربی/#صرف_و_نحو/#مدعیان_دروغین
@nedayeshiacom
⬅️ #بهائیت_شناسی
#قسمت سوم 🔰
بهاء کیست؟
نام او ميرزا حسينعلي نوري است و در دوم محرم سال ۱۲۳۳ مطابق با بيست و يكم اكتبر ۱۸۱۷ در تهران متولد شده است و بنابر اين دو سال از علي محمد باب بزرگتر است. ميرزا حسينعلي ادبيات و علوم مقدماتي را در تهران و در نزد ميرزا علي حكيم و بعضي ديگر از مرشدان صوفي فرا گرفته است و مدت دو سال نيز وقتي در سليمانيه كردستان عراق بود تحصيلات خود را نزد شيخ عبدالرحمن عارف ادامه داده است. بابيان و بهائيان ميگويند باب و ميرزا حسينعلي درس نخوانده و استاد نديده بودند و علمشان علم خدايي و لدني بوده است كما اينكه خود عليمحمد باب در لوح سلطان كه براي ناصر الدين شاه نوشته ميگويد: من از اين نظر علوم رايج بين مردم را نخواندهام و به مدرسه اي داخل نشده ام. ولي از نظر تاريخي، قطعي و مسلم است كه هم باب و هم بهاء مدتي درس خوانده و نزد اساتيدي تحصيل كرده اند، گر چه اين تحصيلات به درجات قابل توجهي نرسيده است. ميرزا حسينعلي علاقه و ارادت خاصي به صوفيه داشت و اساس ادعاهاي او نيز رنگ صوفيانه داشت. او در سن ۲۷ سالگي با باب آشنايي
پيدا كرده و در همين سالها و در زماني كه عليمحمد در زندان بوده به او گرويده است. بعد از مرگ باب هم مدتي مريد برادر خود ميرزا يحيي بود كه طبق وصيت باب بايستي بعد از او جانشين وي ميشد. ولي ميرزا حسينعلي بعدا از اطاعت ميرزا يحيي سرپيچي كرد و خودش ادعاي پيامبري و شريعت مستقل كرد و باب را هم مبشر ظهور خود دانست و گفت منظور باب كه در كلماتش گفته بود بعد از او «يظهره الله» خواهد آمد ميرزا حسينعلي است (البته عليمحمد باب گفته بود اين ظهور ۲۰۰۱ سال بعد از ظهور او خواهد بود در حالي كه ميرزا حسينعلي فقط چند سال بعد از ظهور باب ادعاي پيغمبري كرد) و گفت مراد از رجعت و بازگشت عيسي مسيح در دنيا من هستم. اما داستان ملقب شدن ميرزا حسينعلي به بهاء از اين قرار است كه باب در نامه اي به مريدان و هوادارن خود براي چند تن از افراد كه در بدشت گرگا ن جمع شده بودند لقبهايي داده بود از جمله ملا حسين بشرويه اي (باب الباب) و محمد علي بارفروش (قدوس) و زرين تاج (طاهره) ولي براي حسينعلي لقبي نفرستاده بود. ميرزا حسين علي از اين مسئله ناراحت شده بود و تصميم به ترك آن جمع گرفت، ولي زرين تاج كه باب به او لقب طاهره و قرة العين داده بود و نفوذ زيادي در جمع بدشت داشت از او دلجويي كرده و گفت من لقب بهاء را به تو ميدهم و بعدها يك كلمه ي الله هم به آن اضافه شد و بدين
ترتيب حسينعلي ملقب به بهاء يا بهاء الله شد كه بهاييان او را پيامبر و رئيس خود ميدانند و در سال ۱۲۶۹ هجري ادعاي پيغمبري كرده است. ميرزا حسينعلي سرانجام در سال ۱۳۰۹ در سن هفتاد و شش سالگي در شهر عكا واقع در فلسطين از دنيا رفت و قبر وي نيز در همانجاست.
#بهائیت/#بهائی/#بهاء/#باب/#بهائیت_شناسی/#ادعا/#پیامبر/#مدعیان_دروغین/#مهدویت
@nedayeshiacom
#قسمت سوم 🔰
بهاء کیست؟
نام او ميرزا حسينعلي نوري است و در دوم محرم سال ۱۲۳۳ مطابق با بيست و يكم اكتبر ۱۸۱۷ در تهران متولد شده است و بنابر اين دو سال از علي محمد باب بزرگتر است. ميرزا حسينعلي ادبيات و علوم مقدماتي را در تهران و در نزد ميرزا علي حكيم و بعضي ديگر از مرشدان صوفي فرا گرفته است و مدت دو سال نيز وقتي در سليمانيه كردستان عراق بود تحصيلات خود را نزد شيخ عبدالرحمن عارف ادامه داده است. بابيان و بهائيان ميگويند باب و ميرزا حسينعلي درس نخوانده و استاد نديده بودند و علمشان علم خدايي و لدني بوده است كما اينكه خود عليمحمد باب در لوح سلطان كه براي ناصر الدين شاه نوشته ميگويد: من از اين نظر علوم رايج بين مردم را نخواندهام و به مدرسه اي داخل نشده ام. ولي از نظر تاريخي، قطعي و مسلم است كه هم باب و هم بهاء مدتي درس خوانده و نزد اساتيدي تحصيل كرده اند، گر چه اين تحصيلات به درجات قابل توجهي نرسيده است. ميرزا حسينعلي علاقه و ارادت خاصي به صوفيه داشت و اساس ادعاهاي او نيز رنگ صوفيانه داشت. او در سن ۲۷ سالگي با باب آشنايي
پيدا كرده و در همين سالها و در زماني كه عليمحمد در زندان بوده به او گرويده است. بعد از مرگ باب هم مدتي مريد برادر خود ميرزا يحيي بود كه طبق وصيت باب بايستي بعد از او جانشين وي ميشد. ولي ميرزا حسينعلي بعدا از اطاعت ميرزا يحيي سرپيچي كرد و خودش ادعاي پيامبري و شريعت مستقل كرد و باب را هم مبشر ظهور خود دانست و گفت منظور باب كه در كلماتش گفته بود بعد از او «يظهره الله» خواهد آمد ميرزا حسينعلي است (البته عليمحمد باب گفته بود اين ظهور ۲۰۰۱ سال بعد از ظهور او خواهد بود در حالي كه ميرزا حسينعلي فقط چند سال بعد از ظهور باب ادعاي پيغمبري كرد) و گفت مراد از رجعت و بازگشت عيسي مسيح در دنيا من هستم. اما داستان ملقب شدن ميرزا حسينعلي به بهاء از اين قرار است كه باب در نامه اي به مريدان و هوادارن خود براي چند تن از افراد كه در بدشت گرگا ن جمع شده بودند لقبهايي داده بود از جمله ملا حسين بشرويه اي (باب الباب) و محمد علي بارفروش (قدوس) و زرين تاج (طاهره) ولي براي حسينعلي لقبي نفرستاده بود. ميرزا حسين علي از اين مسئله ناراحت شده بود و تصميم به ترك آن جمع گرفت، ولي زرين تاج كه باب به او لقب طاهره و قرة العين داده بود و نفوذ زيادي در جمع بدشت داشت از او دلجويي كرده و گفت من لقب بهاء را به تو ميدهم و بعدها يك كلمه ي الله هم به آن اضافه شد و بدين
ترتيب حسينعلي ملقب به بهاء يا بهاء الله شد كه بهاييان او را پيامبر و رئيس خود ميدانند و در سال ۱۲۶۹ هجري ادعاي پيغمبري كرده است. ميرزا حسينعلي سرانجام در سال ۱۳۰۹ در سن هفتاد و شش سالگي در شهر عكا واقع در فلسطين از دنيا رفت و قبر وي نيز در همانجاست.
#بهائیت/#بهائی/#بهاء/#باب/#بهائیت_شناسی/#ادعا/#پیامبر/#مدعیان_دروغین/#مهدویت
@nedayeshiacom
#بهائیت
اوج ادب دربیان احکام خرافی
#بهاء /#بهائیت_شناسی/#بهائی/#ادعا /#رجعت/#سیبل/#تاب/#پفیوز/#احکام_خرافی/#خرافی
🔻کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
اوج ادب دربیان احکام خرافی
#بهاء /#بهائیت_شناسی/#بهائی/#ادعا /#رجعت/#سیبل/#تاب/#پفیوز/#احکام_خرافی/#خرافی
🔻کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom