👈 #یک_تامل_کهنه
🔸
این نوشته کوتاه مثل ترشی هفته بیجار است. البته پنج ساله. بدم نیامد از فیسبوک بیاورمش اینجا. در حاشیه یک #منازعه است.
🔸
امروز چهارشنبه 13 آذر 92، برنامه #زاویه در شبکه 4 بحث جالبی را پیش میبرد با #مهدی_نصیری و دکتر #عدالت_نژاد. با یک مجری که بیشتر به نصیری نزدیک بود تا مهمان دست چپش.
نصیری بیشتر #ذوق_تفکیکی دارد و جهدش؛ ارجاع ریشه پرسشها به تفکیک است. کاری که بیشتر و پیشتر #استاد_حکیمی کرده. تفکری که رجوع به مبانی علوم مدرن را از سر اضطرار میداند. چیزی مثل مقوله #سلطان_جور در فقه سیاسی شیعه. نگاهی آرمانشهری با بهرهای از رمانتیسیزم اسلامی و شیعی.
طرف دیگر بحث، #نگاهی_عرفی به موضوع داشت و مفاهیمی مثل علوم غربی را باور نداشت. نگاهی متعارف و لیبرالیستی شاید. و البته با نگاهی غیرهنجاری به اصلِ علوم بعد از مدرنیته.
جالب بود چکاچاک پاسخها در این منازعه. برزخ غلوّ و ارتداد. #حصارهای_مضاف بر #علم و #دین که دو سوی منازعات اینگونه میکشند بر گرد هر کدام.
هر کدام از موضوعات در بادی امر حرفی هستند برای گفتن و در ادامه میدانی برای منازعه و گاه خصومت. یعنی همین حصارهای مضاف است که باعث می شود از شریعتی، فرقان بزاید و تجزّم فلسفی آوینی به نواخباریگری مشایی برسد و دنیای شهر خاتمی به انکاریههای گنجی برسد.
در نگاه تفکیکی، دین یک #زادبوم است و دنیای دینی یک #کارخانه بزرگ که آدمهایش شبیه همند. و در نگاه لیبرالیستی آن سو، قرآن، کتاب #فیزیک_قدسی است. یکی در پی تمدن اسلامی است که هنوز شکل نگرفته و یکی به تمدن مسلمین و بیتالحکمه میبالد. منازعه محیالدین و ارسطو. و ارسطو و افلاطون شاید.
این روزها بیشتر ناظرم بر منازعه و #قلمم_رزمجامه_از_تن_کنده_است.
🔸️
✍ #مهدی_نعلبندی/ دارالولایه تبریز / چهارشنبه 13 آذر 92 خورشیدی
https://telegram.me/mehdinalbandie
🔸
این نوشته کوتاه مثل ترشی هفته بیجار است. البته پنج ساله. بدم نیامد از فیسبوک بیاورمش اینجا. در حاشیه یک #منازعه است.
🔸
امروز چهارشنبه 13 آذر 92، برنامه #زاویه در شبکه 4 بحث جالبی را پیش میبرد با #مهدی_نصیری و دکتر #عدالت_نژاد. با یک مجری که بیشتر به نصیری نزدیک بود تا مهمان دست چپش.
نصیری بیشتر #ذوق_تفکیکی دارد و جهدش؛ ارجاع ریشه پرسشها به تفکیک است. کاری که بیشتر و پیشتر #استاد_حکیمی کرده. تفکری که رجوع به مبانی علوم مدرن را از سر اضطرار میداند. چیزی مثل مقوله #سلطان_جور در فقه سیاسی شیعه. نگاهی آرمانشهری با بهرهای از رمانتیسیزم اسلامی و شیعی.
طرف دیگر بحث، #نگاهی_عرفی به موضوع داشت و مفاهیمی مثل علوم غربی را باور نداشت. نگاهی متعارف و لیبرالیستی شاید. و البته با نگاهی غیرهنجاری به اصلِ علوم بعد از مدرنیته.
جالب بود چکاچاک پاسخها در این منازعه. برزخ غلوّ و ارتداد. #حصارهای_مضاف بر #علم و #دین که دو سوی منازعات اینگونه میکشند بر گرد هر کدام.
هر کدام از موضوعات در بادی امر حرفی هستند برای گفتن و در ادامه میدانی برای منازعه و گاه خصومت. یعنی همین حصارهای مضاف است که باعث می شود از شریعتی، فرقان بزاید و تجزّم فلسفی آوینی به نواخباریگری مشایی برسد و دنیای شهر خاتمی به انکاریههای گنجی برسد.
در نگاه تفکیکی، دین یک #زادبوم است و دنیای دینی یک #کارخانه بزرگ که آدمهایش شبیه همند. و در نگاه لیبرالیستی آن سو، قرآن، کتاب #فیزیک_قدسی است. یکی در پی تمدن اسلامی است که هنوز شکل نگرفته و یکی به تمدن مسلمین و بیتالحکمه میبالد. منازعه محیالدین و ارسطو. و ارسطو و افلاطون شاید.
این روزها بیشتر ناظرم بر منازعه و #قلمم_رزمجامه_از_تن_کنده_است.
🔸️
✍ #مهدی_نعلبندی/ دارالولایه تبریز / چهارشنبه 13 آذر 92 خورشیدی
https://telegram.me/mehdinalbandie
Telegram
دارالولایه | مهدی نعلبندی
پراکنده نویسی های یک نویسنده شهرستانی
👈 #جنگی_شگرف_در_راه_است
🔸
#قسمت_اول
🔸
#میخاییل_سرگئی_گورباچف، صدر هیئت رییسه حزب کمونیست #اتحاد_جماهیر_شوروی بود. کشوری که روی خریطههای سیاسی به بزرگی نامش بود، اما هیچگاه شکل نگرفت. و ملت شوروی هم. چرا؟ از #انترناسیونالیسم مگر ملت زاده می شود؟ نه. اما این همه دلیل شکل نگرفتن ملت شوروی نبود. تضاد دیگری هم در میان بود. در جامعه بی طبقه #شرق_سیاسی نه #کارگر که #روس شد #فرا_طبقه. در شوروی جز روس کسی به پولیت برو راه نیافت جز چند نفر معدود که یکی شان حیدر علی اف بود.
بماند. حرفم این نیست؛ که در جایی دیگر و به تفصیل و با استدلالات علمی در این باب حرف زدهام. سخنم در باب #نامه است. نامهای که امام از طریق آقایان جوادی آملی و محمد جواد لاریجانی، و مرحومه مرضیه دباغ به کرملین فرستاد.
"جناب آقای گور باچف!
باید به حقیقت رو آورد؛ مشکل اصلی کشور شما مسألۀ مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد وا قعی به خدا است ، همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و با خواهد کشید، مشکل اصلی کشور شما مبارزۀ طولانی و بیهوده با #خدا و مبدأ هستی و آفرینش است."
روزی که این نامه نوشته شد و امام از شکسته شدن استخوانهای کمونیسم خبر داد، حرف او با اصول پارادایمیک علم سیاست جور در نمیآمد. در نخستین روز ژانویه 1989 برابر با سیزدهم دی 1367، رهبر کشوری جهان سومی و تازه رهیده از جنگ نامهای نصیحتآمیز به امپراطور شرق دنیای دو قطبی نوشت و از پایان او و اسلافش خبر داد. این که #امپراطوری_فقر با همه دبدبه و کبکبهاش فرو ریخته است. نه که در حال فرو ریختن است، بل فرو ریخته است. و شوروی چهار سال بعد از این نامه فرو ریخت. هم شوروی و هم بلوک شرق.
"جناب آقای گورباچف!
برای همه روشن است که از این پس #کمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛ چرا که #مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست ، چرا که مکتبی است مادی و با مادیات نمی توان بشریّت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسی ترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورد."
پیشتر یعنی در مدخل یادداشتی که در 2014 برای مرگ شوارد نادزه نوشتهام، گفتهام که کمونیسم و اتحاد #شوروی، آن قدر به ما نزدیک است که هنوز نتوانیم ببینیم و بخوانیمش. پدیده ای که با یک انقلاب آمد و با انقلابهایی رفت. شوروی برای خیلیها و برای من، یک راز بزرگ بود و هست. آن روی سکه غرب. نه متضاد با غرب، که روی دیگر غرب. شوروی، تفریطِ افراط ها بود و هست. کالّکتیویزمِ نافی اندیویدوالیزم. رئالیسم روسویی و جبر هگلی. آن سوی بازار و خشم تولید. تلخ و شیرین. به شیرینی دانستن تو در توی این راز مخوف و به تلخی مستندات تاریخی. این پدیده، هنوز آن همه به ما نزدیک است که نتوانیم بخوانیمش. و هنوز آن همه به غرب نزدیک است که نسبت به آن دچار نزدیکبینیِ ایدئولوژیک شود. شوروی فقط ریل های متفاوت با دنیا نبود. آغاز و فرجام سیطره بخشی از اندیشه غرب است. و فصلی از تاریخ اندیشه غرب.
" آقاي گورباچف!
وقتي از گلدسته هاي مساجد بعضي از جمهوري هاي شما پس از هفتاد سال بانگ الله اكبر و شهادت به رسالت ختمي مرتبت صلّي الله عليه وآله و سلّم به گوش رسيد، تمامي طرفداران اسلام ناب محمّدي(ص) را از شوق به گريه انداخت، لذا لازم دانستم اين موضوع را به شما گوشزد كنم كه بار ديگر به دو جهان بيني مادي و الهي بيانديشيد."
امروز دیگر از کمونیسم چیزی نمانده است. هیچ. به قول آن سیاستمدار روس، آن چه تا پیش از #فتح_حلب بود، #هژمونی_آمریکا بود. اما غرب هم تمام شده است. جنگ آیندۀ جهان، #جنگ_شیعه_با_صهاینه است. من منتظرم تا آخرین جنگ زمین رقم بخورد.و این جنگ تو گویی آغاز شده است.
گذر از #کفر به #دین راحتتر از گذر از #التقاط به جوهر دین است. من سرّ این پدیده را که بسیاری از پیاده نظام دواعش از قفقاز و آسیای میانه اند، در همین میدانم. سالها مبارزه با روسها در داغستان مردانی خشن را پدید آورد که حرف خشن آل سعود برایشان خوشآمدتر بود از سخن برادری. در دوره شوروی، آتهایزم حاکم بود و دین جایی در اجتماع نداشت، و حالا پس از سی سال جریانی پیدا شده که دینی خشن را نشان میدهد که بریدن سر مسلمان در آن به نیت قرب به خداوند، به راحتی خوردن آب است. کور از خدا چه خواهد، دو چشم یکی راست و یکی احول. بماند که در این سی سال پس از استقلال، این #دین_ثقیفه بود که در آسیای میانه و بخشی از قفقاز عرضه شد تا #دین_محمد – صلیالله علیه و آله و سلم-.
🔸
#ادامه_دارد
🔸
✍ #مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ دی ۹۵
@mehdinalbandie
🔸
#قسمت_اول
🔸
#میخاییل_سرگئی_گورباچف، صدر هیئت رییسه حزب کمونیست #اتحاد_جماهیر_شوروی بود. کشوری که روی خریطههای سیاسی به بزرگی نامش بود، اما هیچگاه شکل نگرفت. و ملت شوروی هم. چرا؟ از #انترناسیونالیسم مگر ملت زاده می شود؟ نه. اما این همه دلیل شکل نگرفتن ملت شوروی نبود. تضاد دیگری هم در میان بود. در جامعه بی طبقه #شرق_سیاسی نه #کارگر که #روس شد #فرا_طبقه. در شوروی جز روس کسی به پولیت برو راه نیافت جز چند نفر معدود که یکی شان حیدر علی اف بود.
بماند. حرفم این نیست؛ که در جایی دیگر و به تفصیل و با استدلالات علمی در این باب حرف زدهام. سخنم در باب #نامه است. نامهای که امام از طریق آقایان جوادی آملی و محمد جواد لاریجانی، و مرحومه مرضیه دباغ به کرملین فرستاد.
"جناب آقای گور باچف!
باید به حقیقت رو آورد؛ مشکل اصلی کشور شما مسألۀ مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشکل شما عدم اعتقاد وا قعی به خدا است ، همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و با خواهد کشید، مشکل اصلی کشور شما مبارزۀ طولانی و بیهوده با #خدا و مبدأ هستی و آفرینش است."
روزی که این نامه نوشته شد و امام از شکسته شدن استخوانهای کمونیسم خبر داد، حرف او با اصول پارادایمیک علم سیاست جور در نمیآمد. در نخستین روز ژانویه 1989 برابر با سیزدهم دی 1367، رهبر کشوری جهان سومی و تازه رهیده از جنگ نامهای نصیحتآمیز به امپراطور شرق دنیای دو قطبی نوشت و از پایان او و اسلافش خبر داد. این که #امپراطوری_فقر با همه دبدبه و کبکبهاش فرو ریخته است. نه که در حال فرو ریختن است، بل فرو ریخته است. و شوروی چهار سال بعد از این نامه فرو ریخت. هم شوروی و هم بلوک شرق.
"جناب آقای گورباچف!
برای همه روشن است که از این پس #کمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛ چرا که #مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست ، چرا که مکتبی است مادی و با مادیات نمی توان بشریّت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسی ترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورد."
پیشتر یعنی در مدخل یادداشتی که در 2014 برای مرگ شوارد نادزه نوشتهام، گفتهام که کمونیسم و اتحاد #شوروی، آن قدر به ما نزدیک است که هنوز نتوانیم ببینیم و بخوانیمش. پدیده ای که با یک انقلاب آمد و با انقلابهایی رفت. شوروی برای خیلیها و برای من، یک راز بزرگ بود و هست. آن روی سکه غرب. نه متضاد با غرب، که روی دیگر غرب. شوروی، تفریطِ افراط ها بود و هست. کالّکتیویزمِ نافی اندیویدوالیزم. رئالیسم روسویی و جبر هگلی. آن سوی بازار و خشم تولید. تلخ و شیرین. به شیرینی دانستن تو در توی این راز مخوف و به تلخی مستندات تاریخی. این پدیده، هنوز آن همه به ما نزدیک است که نتوانیم بخوانیمش. و هنوز آن همه به غرب نزدیک است که نسبت به آن دچار نزدیکبینیِ ایدئولوژیک شود. شوروی فقط ریل های متفاوت با دنیا نبود. آغاز و فرجام سیطره بخشی از اندیشه غرب است. و فصلی از تاریخ اندیشه غرب.
" آقاي گورباچف!
وقتي از گلدسته هاي مساجد بعضي از جمهوري هاي شما پس از هفتاد سال بانگ الله اكبر و شهادت به رسالت ختمي مرتبت صلّي الله عليه وآله و سلّم به گوش رسيد، تمامي طرفداران اسلام ناب محمّدي(ص) را از شوق به گريه انداخت، لذا لازم دانستم اين موضوع را به شما گوشزد كنم كه بار ديگر به دو جهان بيني مادي و الهي بيانديشيد."
امروز دیگر از کمونیسم چیزی نمانده است. هیچ. به قول آن سیاستمدار روس، آن چه تا پیش از #فتح_حلب بود، #هژمونی_آمریکا بود. اما غرب هم تمام شده است. جنگ آیندۀ جهان، #جنگ_شیعه_با_صهاینه است. من منتظرم تا آخرین جنگ زمین رقم بخورد.و این جنگ تو گویی آغاز شده است.
گذر از #کفر به #دین راحتتر از گذر از #التقاط به جوهر دین است. من سرّ این پدیده را که بسیاری از پیاده نظام دواعش از قفقاز و آسیای میانه اند، در همین میدانم. سالها مبارزه با روسها در داغستان مردانی خشن را پدید آورد که حرف خشن آل سعود برایشان خوشآمدتر بود از سخن برادری. در دوره شوروی، آتهایزم حاکم بود و دین جایی در اجتماع نداشت، و حالا پس از سی سال جریانی پیدا شده که دینی خشن را نشان میدهد که بریدن سر مسلمان در آن به نیت قرب به خداوند، به راحتی خوردن آب است. کور از خدا چه خواهد، دو چشم یکی راست و یکی احول. بماند که در این سی سال پس از استقلال، این #دین_ثقیفه بود که در آسیای میانه و بخشی از قفقاز عرضه شد تا #دین_محمد – صلیالله علیه و آله و سلم-.
🔸
#ادامه_دارد
🔸
✍ #مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ دی ۹۵
@mehdinalbandie
👈 تأملی در رابطه هویت و یهود
🔸
جالب است که هر جا بحث #هویت جدی است، پای #یهود در میان است. یهود، هم #دین است و هم #قوم، و شاید همین است که هر جا یهود ورود کند؛ قومیت، لباس ایدئوولوژی می پوشد. #ملتگرایی_ایدئولوژیک که آتش جنگ اول بین الملل را افروخت و امپراطوری #عثمانی را زمین زد. و چالش #هیتلر با یهود، آتش جنگ دوم بین الملل را افروخت و نتیجه این جنگ، #فلسطین را بلعید. هیتلر با همان چیزی بر یهود آشفت که یهود با آن در صدد تسخیر دنیا بود. قوم برگزیده، شد نژاد برتر و تورات و تابوت عهد شدند تاریخ هگلی و قهرمان تاریخ. و ستاره شش پر، شد صلیب شش پر. خروج هیتلر علیه یهود، شبیه انقلاب علیه انقلاب، و خروج سوسیالیسم علیه سوسیالیسم بود، در اواخر سده بیست میلادی. و #تحقیر، اصلی ترین محرک تمامی این خروج ها. و رمانتیک، بروز و ظهورش. سمبولیسم و رمانتیسیزم را می توان دو عنصر کلیدی اسطوره سازیهای معاصر دانست. "قوم از یاد رفته" و "سرزمین پرجبروت باستانی". من همه "#پان"ها را مستقیم یا غیر مستقیم مأخوذ از آموزه های یهود می دانم. از "پان اسلامیسم" سید جمالی تا پان ایرانیسم و پان ترکیسم و پان عربیسمی که ورد زبان کسروی و ضیاء گؤگ آلپ و جمال عبدالناصر بود، که این دو تای آخری مولود مستقیم اندیشه سیدجمالی در مستعمرات هم بود.
بیایم به امروز. آرمان کشورهای بزرگ و نقشه های بزرگ. از دینی تا قومی. و از قومی تا دینی. و تقریبا در تمامی شان یک سابقه نسل کشی پیدا می شود. ولو محدود و موردی. نمی گویم اینها همه دستپخت یهودند، اما راست کارشان هست. از رئال تا سور رئال. از آناهیتای نشسته بر بیرق دولت اقلیم اربیل تا پرنده سه پای چوسان قدیم. بگذرم که اگر وارد نمادها شوم حرف بسیار است. القصه اینها همه شبیه همند و پارادوکسیکال هم. یعنی که ضد خود را در خود دارند. و همین است که #غیر_انگار و #غیر_ستیز هم هستند. شاید برای بقاء. از "ایرانی و انیرانی" تا "عرب و عجم". و "ترک و فارس". حتی می گویم "مسلم و نصیری" موجود در گفتمان داعش. به ضم نون. اگر چه من داعش را بیشتر درونزاد می دانم تا برونزاد. اما شبیه هست به اینهایی که شمردم و باید درباره اش مستقل حرف زد. بگذرم.
یهود، آنجا وارد می شود که قرار است #تاریخ بازتولید شود برای امروز. تاریخی از دل چند تاریخ دیوار به دیوار. و لابد در این میان چیزی باید فرو بریزد. از یک کشور تا یک ملت. و شاید یک دین.
🔸
✍ #مهدی_نعلبندی/ دارالولایه تبریز
@mehdinalbandie
🔸
جالب است که هر جا بحث #هویت جدی است، پای #یهود در میان است. یهود، هم #دین است و هم #قوم، و شاید همین است که هر جا یهود ورود کند؛ قومیت، لباس ایدئوولوژی می پوشد. #ملتگرایی_ایدئولوژیک که آتش جنگ اول بین الملل را افروخت و امپراطوری #عثمانی را زمین زد. و چالش #هیتلر با یهود، آتش جنگ دوم بین الملل را افروخت و نتیجه این جنگ، #فلسطین را بلعید. هیتلر با همان چیزی بر یهود آشفت که یهود با آن در صدد تسخیر دنیا بود. قوم برگزیده، شد نژاد برتر و تورات و تابوت عهد شدند تاریخ هگلی و قهرمان تاریخ. و ستاره شش پر، شد صلیب شش پر. خروج هیتلر علیه یهود، شبیه انقلاب علیه انقلاب، و خروج سوسیالیسم علیه سوسیالیسم بود، در اواخر سده بیست میلادی. و #تحقیر، اصلی ترین محرک تمامی این خروج ها. و رمانتیک، بروز و ظهورش. سمبولیسم و رمانتیسیزم را می توان دو عنصر کلیدی اسطوره سازیهای معاصر دانست. "قوم از یاد رفته" و "سرزمین پرجبروت باستانی". من همه "#پان"ها را مستقیم یا غیر مستقیم مأخوذ از آموزه های یهود می دانم. از "پان اسلامیسم" سید جمالی تا پان ایرانیسم و پان ترکیسم و پان عربیسمی که ورد زبان کسروی و ضیاء گؤگ آلپ و جمال عبدالناصر بود، که این دو تای آخری مولود مستقیم اندیشه سیدجمالی در مستعمرات هم بود.
بیایم به امروز. آرمان کشورهای بزرگ و نقشه های بزرگ. از دینی تا قومی. و از قومی تا دینی. و تقریبا در تمامی شان یک سابقه نسل کشی پیدا می شود. ولو محدود و موردی. نمی گویم اینها همه دستپخت یهودند، اما راست کارشان هست. از رئال تا سور رئال. از آناهیتای نشسته بر بیرق دولت اقلیم اربیل تا پرنده سه پای چوسان قدیم. بگذرم که اگر وارد نمادها شوم حرف بسیار است. القصه اینها همه شبیه همند و پارادوکسیکال هم. یعنی که ضد خود را در خود دارند. و همین است که #غیر_انگار و #غیر_ستیز هم هستند. شاید برای بقاء. از "ایرانی و انیرانی" تا "عرب و عجم". و "ترک و فارس". حتی می گویم "مسلم و نصیری" موجود در گفتمان داعش. به ضم نون. اگر چه من داعش را بیشتر درونزاد می دانم تا برونزاد. اما شبیه هست به اینهایی که شمردم و باید درباره اش مستقل حرف زد. بگذرم.
یهود، آنجا وارد می شود که قرار است #تاریخ بازتولید شود برای امروز. تاریخی از دل چند تاریخ دیوار به دیوار. و لابد در این میان چیزی باید فرو بریزد. از یک کشور تا یک ملت. و شاید یک دین.
🔸
✍ #مهدی_نعلبندی/ دارالولایه تبریز
@mehdinalbandie
#تشیع ذیل #اسلام، برای ما #دین است نه یک #تاکتیک دیپلماتیک. فرق نگاه سلطانی به سیاست و ولایت فقیه در همین است. ابتدا باید در سیاست، #شیعه شد. قد افلح المومنون بولایتک یا امیرالمومنین.
#انقلاب_اسلامی
#ولایت_فقیه
#گام_دوم
#دارالولایه_تبریز
#مهدی_نعلبندی
@mehdinalbandie
#انقلاب_اسلامی
#ولایت_فقیه
#گام_دوم
#دارالولایه_تبریز
#مهدی_نعلبندی
@mehdinalbandie
.
👈 تأملی در رابطه هویت و یهود
🔸
جالب است که هر جا بحث #هویت جدی است، پای #یهود در میان است. یهود، هم #دین است و هم #قوم، و شاید همین است که هر جا یهود ورود کند؛ قومیت، لباس ایدئوولوژی می پوشد. #ملتگرایی_ایدئولوژیک که آتش جنگ اول بین الملل را افروخت و امپراطوری #عثمانی را زمین زد. و چالش #هیتلر با یهود، آتش جنگ دوم بین الملل را افروخت و نتیجه این جنگ، #فلسطین را بلعید. هیتلر با همان چیزی بر یهود آشفت که یهود با آن در صدد تسخیر دنیا بود. قوم برگزیده، شد نژاد برتر و تورات و تابوت عهد شدند تاریخ هگلی و قهرمان تاریخ. و ستاره شش پر، شد صلیب شش پر. خروج هیتلر علیه یهود، شبیه انقلاب علیه انقلاب، و خروج سوسیالیسم علیه سوسیالیسم بود، در اواخر سده بیست میلادی. و #تحقیر، اصلی ترین محرک تمامی این خروج ها. و رمانتیک، بروز و ظهورش. سمبولیسم و رمانتیسیزم را می توان دو عنصر کلیدی اسطوره سازیهای معاصر دانست. "قوم از یاد رفته" و "سرزمین پرجبروت باستانی". من همه "#پان"ها را مستقیم یا غیر مستقیم مأخوذ از آموزه های یهود می دانم. از "پان اسلامیسم" سید جمالی تا پان ایرانیسم و پان ترکیسم و پان عربیسمی که ورد زبان کسروی و ضیاء گؤگ آلپ و جمال عبدالناصر بود، که این دو تای آخری مولود مستقیم اندیشه سیدجمالی در مستعمرات هم بود.
بیایم به امروز. آرمان کشورهای بزرگ و نقشه های بزرگ. از دینی تا قومی. و از قومی تا دینی. و تقریبا در تمامی شان یک سابقه نسل کشی پیدا می شود. ولو محدود و موردی. نمی گویم اینها همه دستپخت یهودند، اما راست کارشان هست. از رئال تا سور رئال. از آناهیتای نشسته بر بیرق دولت اقلیم اربیل تا پرنده سه پای چوسان قدیم. بگذرم که اگر وارد نمادها شوم حرف بسیار است. القصه اینها همه شبیه همند و پارادوکسیکال هم. یعنی که ضد خود را در خود دارند. و همین است که #غیر_انگار و #غیر_ستیز هم هستند. شاید برای بقاء. از "ایرانی و انیرانی" تا "عرب و عجم". و "ترک و فارس". حتی می گویم "مسلم و نصیری" موجود در گفتمان داعش. به ضم نون. اگر چه من داعش را بیشتر درونزاد می دانم تا برونزاد. اما شبیه هست به اینهایی که شمردم و باید درباره اش مستقل حرف زد. بگذرم.
یهود، آنجا وارد می شود که قرار است #تاریخ بازتولید شود برای امروز. تاریخی از دل چند تاریخ دیوار به دیوار. و لابد در این میان چیزی باید فرو بریزد. از یک کشور تا یک ملت. و شاید یک دین.
🔸
✍ #مهدی_نعلبندی/ دارالولایه تبریز
@mehdinalbandie
🔷️ اصل یادداشت برای چند سال پیش است و دردهایی که نو میشوند.
https://www.instagram.com/p/CVGgKLZAoIk/?utm_medium=share_sheet
👈 تأملی در رابطه هویت و یهود
🔸
جالب است که هر جا بحث #هویت جدی است، پای #یهود در میان است. یهود، هم #دین است و هم #قوم، و شاید همین است که هر جا یهود ورود کند؛ قومیت، لباس ایدئوولوژی می پوشد. #ملتگرایی_ایدئولوژیک که آتش جنگ اول بین الملل را افروخت و امپراطوری #عثمانی را زمین زد. و چالش #هیتلر با یهود، آتش جنگ دوم بین الملل را افروخت و نتیجه این جنگ، #فلسطین را بلعید. هیتلر با همان چیزی بر یهود آشفت که یهود با آن در صدد تسخیر دنیا بود. قوم برگزیده، شد نژاد برتر و تورات و تابوت عهد شدند تاریخ هگلی و قهرمان تاریخ. و ستاره شش پر، شد صلیب شش پر. خروج هیتلر علیه یهود، شبیه انقلاب علیه انقلاب، و خروج سوسیالیسم علیه سوسیالیسم بود، در اواخر سده بیست میلادی. و #تحقیر، اصلی ترین محرک تمامی این خروج ها. و رمانتیک، بروز و ظهورش. سمبولیسم و رمانتیسیزم را می توان دو عنصر کلیدی اسطوره سازیهای معاصر دانست. "قوم از یاد رفته" و "سرزمین پرجبروت باستانی". من همه "#پان"ها را مستقیم یا غیر مستقیم مأخوذ از آموزه های یهود می دانم. از "پان اسلامیسم" سید جمالی تا پان ایرانیسم و پان ترکیسم و پان عربیسمی که ورد زبان کسروی و ضیاء گؤگ آلپ و جمال عبدالناصر بود، که این دو تای آخری مولود مستقیم اندیشه سیدجمالی در مستعمرات هم بود.
بیایم به امروز. آرمان کشورهای بزرگ و نقشه های بزرگ. از دینی تا قومی. و از قومی تا دینی. و تقریبا در تمامی شان یک سابقه نسل کشی پیدا می شود. ولو محدود و موردی. نمی گویم اینها همه دستپخت یهودند، اما راست کارشان هست. از رئال تا سور رئال. از آناهیتای نشسته بر بیرق دولت اقلیم اربیل تا پرنده سه پای چوسان قدیم. بگذرم که اگر وارد نمادها شوم حرف بسیار است. القصه اینها همه شبیه همند و پارادوکسیکال هم. یعنی که ضد خود را در خود دارند. و همین است که #غیر_انگار و #غیر_ستیز هم هستند. شاید برای بقاء. از "ایرانی و انیرانی" تا "عرب و عجم". و "ترک و فارس". حتی می گویم "مسلم و نصیری" موجود در گفتمان داعش. به ضم نون. اگر چه من داعش را بیشتر درونزاد می دانم تا برونزاد. اما شبیه هست به اینهایی که شمردم و باید درباره اش مستقل حرف زد. بگذرم.
یهود، آنجا وارد می شود که قرار است #تاریخ بازتولید شود برای امروز. تاریخی از دل چند تاریخ دیوار به دیوار. و لابد در این میان چیزی باید فرو بریزد. از یک کشور تا یک ملت. و شاید یک دین.
🔸
✍ #مهدی_نعلبندی/ دارالولایه تبریز
@mehdinalbandie
🔷️ اصل یادداشت برای چند سال پیش است و دردهایی که نو میشوند.
https://www.instagram.com/p/CVGgKLZAoIk/?utm_medium=share_sheet