#گوش_دیگر_محرم_اسرار_نیست
🔸
زیباترین شعر برای #حضرت_زینب سلاماللهعلیها را به زعم من #عمان_سامانی در #گنجینهالاسرار سروده است که مقدمه شعر در بیان موقف آن نیز نثری است به غایت شاعرانه و عارفانه. "در بیان عنانگیری خاتون سراپردهی عظمت و کبریایی حضرت زینب خاتون، سلاماللّه علیها، که آن یکه تاز میدان هویت را، خاتمهی متعلقات بود و شرذمهیی از مراتب و مقامات آن ناموس ربانی و عصمت یزدانی که در عالم تحمل بار محنت، کامل بود و ودیعت مطلقه را واسطه و حامل، بر مذاق عارفان گوید".
و اکنون ابیاتی از مثنوی بینظیر جناب عمان:
... دید مشکین مویی از جنس زنان
بر فلک دستی و دستی بر عنان
زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنتالجلال اختالوقار
زن مگو خاک درش نقش جبین
زن مگو، دست خدا در آستین ...
عمان در ادامه این ابیات، عنان از کف میدهد و به زعم من پای طبعش به بیراه میلغزد. اما او شاعری بینظیر است در شعر سرخ عارفانه و عاشورایی.
باز بشنویم از عمان و گنجینهاش و حکایت حضرت عقیلهالعرب. موقف شعر: "در بیان تعرض آن شهسوار میدان حقیقت از جهان تجرد بعالم تقید و توجه و تفقد به خواهر خود بر مذاق عارفان گوید".
و سپش ابیاتی که رازستانی است در بیان وحدت عاشق و معشوق که گویی همه حرف عمان و سرالاسرار گنجینه است.
پس زجان بر خواهر استقبال کرد
تا رخش بوسد، الف را دال کرد
... با زبان زینبی شاه آنچه گفت
با حسینی گوش، زینب میشنفت
با حسینی لب هر آنچاو گفت راز
شه بگوش زینبی بشنید باز
گوش عشق، آری زبان خواهد ز عشق
فهم عشق آری بیان خواهد ز عشق
با زبان دیگر این آواز نیست
گوش دیگر، محرم اسرار نیست
ای سخنگو، لحظهیی خاموش باش
ای زبان، از پای تا سر گوش باش
تا ببینم از سر صدق و صواب
شاه را، زینب چه میگوید جواب
گفت زینب در جواب آن شاه را:
کای فروزان کرده مهر و ماه را
عشق را، از یک مشیمه زادهایم
لب به یک پستان غم بنهادهایم
تربیت بودهست بر یک دوشمان
پرورش در جیب یک آغوشمان
تا کنیم این راه را مستانه طی
هر دو از یک جام خوردستیم می
هر دو در انجام طاعت کاملیم
هر یکی امر دگر را حاملیم
تو شهادت جستی ای سبط رسول
من اسیری را به جان کردم قبول
گنجینهالاسرار عمان سامانی، راهی نو در ادبیات عاشورا گشود همچون #آتشکده_نیر. و بگذار بگویم که این راه در ادبیات مرثیه ترکی با شعر #وداع مرحوم عبدالرحیم شباهنگ متخلص به #هندی است که گشوده میشود.
عشق سرکشون چوخ مرامی وار
آیری نشئه سی آیری جامی وار
هاردا کیم تجرد مقامی وار
بی بهادی جام و سبو باجی
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۹ آذر ۱۴۰۰
@mehdinalbandie
https://www.instagram.com/p/CXTT-LcgaHH/?utm_medium=share_sheet
🔸
زیباترین شعر برای #حضرت_زینب سلاماللهعلیها را به زعم من #عمان_سامانی در #گنجینهالاسرار سروده است که مقدمه شعر در بیان موقف آن نیز نثری است به غایت شاعرانه و عارفانه. "در بیان عنانگیری خاتون سراپردهی عظمت و کبریایی حضرت زینب خاتون، سلاماللّه علیها، که آن یکه تاز میدان هویت را، خاتمهی متعلقات بود و شرذمهیی از مراتب و مقامات آن ناموس ربانی و عصمت یزدانی که در عالم تحمل بار محنت، کامل بود و ودیعت مطلقه را واسطه و حامل، بر مذاق عارفان گوید".
و اکنون ابیاتی از مثنوی بینظیر جناب عمان:
... دید مشکین مویی از جنس زنان
بر فلک دستی و دستی بر عنان
زن مگو مرد آفرین روزگار
زن مگو بنتالجلال اختالوقار
زن مگو خاک درش نقش جبین
زن مگو، دست خدا در آستین ...
عمان در ادامه این ابیات، عنان از کف میدهد و به زعم من پای طبعش به بیراه میلغزد. اما او شاعری بینظیر است در شعر سرخ عارفانه و عاشورایی.
باز بشنویم از عمان و گنجینهاش و حکایت حضرت عقیلهالعرب. موقف شعر: "در بیان تعرض آن شهسوار میدان حقیقت از جهان تجرد بعالم تقید و توجه و تفقد به خواهر خود بر مذاق عارفان گوید".
و سپش ابیاتی که رازستانی است در بیان وحدت عاشق و معشوق که گویی همه حرف عمان و سرالاسرار گنجینه است.
پس زجان بر خواهر استقبال کرد
تا رخش بوسد، الف را دال کرد
... با زبان زینبی شاه آنچه گفت
با حسینی گوش، زینب میشنفت
با حسینی لب هر آنچاو گفت راز
شه بگوش زینبی بشنید باز
گوش عشق، آری زبان خواهد ز عشق
فهم عشق آری بیان خواهد ز عشق
با زبان دیگر این آواز نیست
گوش دیگر، محرم اسرار نیست
ای سخنگو، لحظهیی خاموش باش
ای زبان، از پای تا سر گوش باش
تا ببینم از سر صدق و صواب
شاه را، زینب چه میگوید جواب
گفت زینب در جواب آن شاه را:
کای فروزان کرده مهر و ماه را
عشق را، از یک مشیمه زادهایم
لب به یک پستان غم بنهادهایم
تربیت بودهست بر یک دوشمان
پرورش در جیب یک آغوشمان
تا کنیم این راه را مستانه طی
هر دو از یک جام خوردستیم می
هر دو در انجام طاعت کاملیم
هر یکی امر دگر را حاملیم
تو شهادت جستی ای سبط رسول
من اسیری را به جان کردم قبول
گنجینهالاسرار عمان سامانی، راهی نو در ادبیات عاشورا گشود همچون #آتشکده_نیر. و بگذار بگویم که این راه در ادبیات مرثیه ترکی با شعر #وداع مرحوم عبدالرحیم شباهنگ متخلص به #هندی است که گشوده میشود.
عشق سرکشون چوخ مرامی وار
آیری نشئه سی آیری جامی وار
هاردا کیم تجرد مقامی وار
بی بهادی جام و سبو باجی
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۹ آذر ۱۴۰۰
@mehdinalbandie
https://www.instagram.com/p/CXTT-LcgaHH/?utm_medium=share_sheet