میرنوروز پلدختری بود یا دهلرانی؟
👇👇👇
این روز ها بیشتر همین پرسش بالا مطرح است.
لازم دیدم ادامه ی مقایسه ی منظومه ی پلدختر و ایوان مداین را فعلا به تاخیر اندازم،
و به پرسش بالا پاسخ دهم.
اساساً میر در اغلب اشعار فارسی و لری خود اشاره به دهلران دارد.
برای نگارنده همان اندازه که "چشمه های آبگرمه "دهلرانی هستند
#میر_نوروز هم #دهلرانی است.
بگذریم از اطلاعات شخصی نگارنده در این زمینه.
موضوع پلدختری بودن میر نوروز مربوط به منظومه زیبای "پلدختر"،
میر نوروز است که باعث این سوتفاهم گردیده است.
قبلا ذکر نکته ای را بر خود لازم می دانم اغلب افرادی که درمورد میرنوروز اظهار نظر مکتوب نموده اند.
چندان به روش تحقیق ادبی وسبک شناسی عنایت کافی نداشته اند.
درسبک شناسی یک شاعر باید آثاراو را بارها وبارها وبارها خواند،
تا کم کم عناصر سبکی شعر،
خودرا برای محقق
(در صورت داشتن بضاعت علمی)
بروز دهند.
به عنوان مثال اظهارتی از ایندست که میر نوروز از پلدختر به دهلران
به خاطر عشق به شیرین آمد در اینجا به محبوب رسیدو با خوشبختی سالها در کناراو زندگی کرد و...
این عزیزان #دیوان_میر_نوروز
خوب بخوانند.
که منظومه تندی بر اثر این شکست عشقی برعلیه شیرین سروده است.
لابد این آقایان بیشتر از میرنوروز از جریان این عشق با خبرند.
بر می گردیم به موضوع پلدختر.
قبلا توضیح دادم دهلران
در آن زمان تابع #لرستان و مرکز ایالت هم خرم آباد بود
میر که حاکم دهلران بود
از طریق آبدانان،دره شهر وپلدختر به خرم آباد درآمد وشد بود.
در بکی از این سفرها تحت تاثیرعظمت پل پلدختر قرار می گیرد
واین منظومه ی زیبا را می سراید.
منظومه با این بیت آغاز می گردد:
روزی از تقدیر این گردنده دولاب
شد به "دولابجی"گذارم بر لب آب
خوب به این بیت توجه کنید.می گوید ازتقدیر
روزگار یا از قضا وقدر خلاصه این عبارت بیانگر عبور گذرانی میر از دولابچی(پلدختر )نه بیانگر سکونت دائمی وی در آنجا بوده است.
گردنده دولاب:
استعاره ازچرخ فلک و روزگار که مثل دلو آبی متحرک است.
در قدیم زمین را ثابت وآسمان وستاره را متحرک می پنداشتند.
علت انتخاب این استعاره
(گردنده دولاب)برای چرخ فلک این بود که با "دولابچی" که نام قدیم پلدختراست نوعی جناس بسازد.
اما بیتی که در پایان آمده وسبب این سوتفاهم شده است:
میر نوروز ار تورا عقلی دِسر هی
جایدرجای تو نی جای دگر هی
جایدر :
نام دیگر #پلدختر بوده است.
متاسفانه اغلب پژوهشگران میر نوروز با زبانشناسی
نقش گرای هالیدی هیچ آشنایی ندارند . وبه اهمیت بافت در تعیین معنا پی نبرده اند؛
تا بیتی یا جمله دیدند بدون آنکه به پیش یا پس آن یا به انواع بافت آن توجه کنند فورا برایش معنایی مستقل تعیین می
کنند.
دیگران هم زنجیر وار از این خوانش وتعبیر پیروی می کنند.
مثالی ساده روشنگر موضوع است.
لا الله الا الله
اگر کسی فقط لا الله را به تنهایی بخواند معنایش این می شود
که خدایی وجود ندارد اما اگر کل عبارت را بخواند معنایش این است جز خدا خدای وجود ندارد (خداوجوددارد) ژاک دریدا به این پدیده تعویق در معنا می گوید یعنی معنی یک واژه یا عبارت منوط به توجه به واژگان قبل یا بعد ازآن می باشد
حتی به عواملی خارج از متن
(به تعبیر هالیدی بافت)بستگی دارد.
حال برمی گردیم به معنای بیت معروف:
میرنوروز:
ار تو را عقلی دِسر هی
جایدر جای تو نی جای دگر هی
طبق مقدماتی که ارائه شد باید برای دریافت معنای به ابیات جلوتر برگردیم.
درتحلیلهای قبلی بیان گردید
که میر نوروز به وسیله ی استعاره در پل به استحاله رسیده وبا آن به مکالمه می پردازد
دراواخر منظومه،
پل به میر می گوید:
حال هر خاکی به خاک آخر چنین است
کل شئ یرجع الاصل این چنین است
هرچیزی به اصل خود بر می گردد
پل می گوید
من از خاکم پس به اصلم یعنی خاک برگشتم چون کند
دوران به من این بی وفایی
تو چنین حیران و سر گردان چرایی
یعنی توچرا از من در س نمی گیری تا به اصل خودت (خدا) برسی در تصوف شیعی گفتیم
امامان شیعی قطب هستند
یعنی تچلی خدا هستند.
(عرفا می گویند انسان کامل به جایی میر سد دستش دست خدا می شود فعلش وزبانش فعل وزبان خدا می شود یعنی نوعی وحدت وجود میر نوروز این انسان کامل امامان شیعه ودر اینجا اما م حسین می داند.
پل (چند نصیحت به میر می کند:
من زسنگ وگچ شده پیوسته با هم
تو ز خاک وخلط و خون گشته مجسم
گه خیال زن کنی ،گه فکر فرزند
گه تجارت می کنی این چون واین چن
این همه فکر محالت گشت باطل
مال تو گر گنج قارون شد چه حاصل
پس ازشنیدند این نصایح
(که فقط دوبیت آن ذکر گردید)
میرنوروز این چند بیت را می گوید:
گر خدا خواهد ازاین را ه پر از چاه
بیژن طبعم رساند در صف شاه
بشکنم این لشکر حرص وهوا را
تا ببوسم خاک پاک کربلا را.....
دنباله دارد...
✍عزیزاله میرشکاری
@mirnoroz
کانال میرنوروز
🇮🇷 @nayekash 👈
نای کش
👇👇👇
این روز ها بیشتر همین پرسش بالا مطرح است.
لازم دیدم ادامه ی مقایسه ی منظومه ی پلدختر و ایوان مداین را فعلا به تاخیر اندازم،
و به پرسش بالا پاسخ دهم.
اساساً میر در اغلب اشعار فارسی و لری خود اشاره به دهلران دارد.
برای نگارنده همان اندازه که "چشمه های آبگرمه "دهلرانی هستند
#میر_نوروز هم #دهلرانی است.
بگذریم از اطلاعات شخصی نگارنده در این زمینه.
موضوع پلدختری بودن میر نوروز مربوط به منظومه زیبای "پلدختر"،
میر نوروز است که باعث این سوتفاهم گردیده است.
قبلا ذکر نکته ای را بر خود لازم می دانم اغلب افرادی که درمورد میرنوروز اظهار نظر مکتوب نموده اند.
چندان به روش تحقیق ادبی وسبک شناسی عنایت کافی نداشته اند.
درسبک شناسی یک شاعر باید آثاراو را بارها وبارها وبارها خواند،
تا کم کم عناصر سبکی شعر،
خودرا برای محقق
(در صورت داشتن بضاعت علمی)
بروز دهند.
به عنوان مثال اظهارتی از ایندست که میر نوروز از پلدختر به دهلران
به خاطر عشق به شیرین آمد در اینجا به محبوب رسیدو با خوشبختی سالها در کناراو زندگی کرد و...
این عزیزان #دیوان_میر_نوروز
خوب بخوانند.
که منظومه تندی بر اثر این شکست عشقی برعلیه شیرین سروده است.
لابد این آقایان بیشتر از میرنوروز از جریان این عشق با خبرند.
بر می گردیم به موضوع پلدختر.
قبلا توضیح دادم دهلران
در آن زمان تابع #لرستان و مرکز ایالت هم خرم آباد بود
میر که حاکم دهلران بود
از طریق آبدانان،دره شهر وپلدختر به خرم آباد درآمد وشد بود.
در بکی از این سفرها تحت تاثیرعظمت پل پلدختر قرار می گیرد
واین منظومه ی زیبا را می سراید.
منظومه با این بیت آغاز می گردد:
روزی از تقدیر این گردنده دولاب
شد به "دولابجی"گذارم بر لب آب
خوب به این بیت توجه کنید.می گوید ازتقدیر
روزگار یا از قضا وقدر خلاصه این عبارت بیانگر عبور گذرانی میر از دولابچی(پلدختر )نه بیانگر سکونت دائمی وی در آنجا بوده است.
گردنده دولاب:
استعاره ازچرخ فلک و روزگار که مثل دلو آبی متحرک است.
در قدیم زمین را ثابت وآسمان وستاره را متحرک می پنداشتند.
علت انتخاب این استعاره
(گردنده دولاب)برای چرخ فلک این بود که با "دولابچی" که نام قدیم پلدختراست نوعی جناس بسازد.
اما بیتی که در پایان آمده وسبب این سوتفاهم شده است:
میر نوروز ار تورا عقلی دِسر هی
جایدرجای تو نی جای دگر هی
جایدر :
نام دیگر #پلدختر بوده است.
متاسفانه اغلب پژوهشگران میر نوروز با زبانشناسی
نقش گرای هالیدی هیچ آشنایی ندارند . وبه اهمیت بافت در تعیین معنا پی نبرده اند؛
تا بیتی یا جمله دیدند بدون آنکه به پیش یا پس آن یا به انواع بافت آن توجه کنند فورا برایش معنایی مستقل تعیین می
کنند.
دیگران هم زنجیر وار از این خوانش وتعبیر پیروی می کنند.
مثالی ساده روشنگر موضوع است.
لا الله الا الله
اگر کسی فقط لا الله را به تنهایی بخواند معنایش این می شود
که خدایی وجود ندارد اما اگر کل عبارت را بخواند معنایش این است جز خدا خدای وجود ندارد (خداوجوددارد) ژاک دریدا به این پدیده تعویق در معنا می گوید یعنی معنی یک واژه یا عبارت منوط به توجه به واژگان قبل یا بعد ازآن می باشد
حتی به عواملی خارج از متن
(به تعبیر هالیدی بافت)بستگی دارد.
حال برمی گردیم به معنای بیت معروف:
میرنوروز:
ار تو را عقلی دِسر هی
جایدر جای تو نی جای دگر هی
طبق مقدماتی که ارائه شد باید برای دریافت معنای به ابیات جلوتر برگردیم.
درتحلیلهای قبلی بیان گردید
که میر نوروز به وسیله ی استعاره در پل به استحاله رسیده وبا آن به مکالمه می پردازد
دراواخر منظومه،
پل به میر می گوید:
حال هر خاکی به خاک آخر چنین است
کل شئ یرجع الاصل این چنین است
هرچیزی به اصل خود بر می گردد
پل می گوید
من از خاکم پس به اصلم یعنی خاک برگشتم چون کند
دوران به من این بی وفایی
تو چنین حیران و سر گردان چرایی
یعنی توچرا از من در س نمی گیری تا به اصل خودت (خدا) برسی در تصوف شیعی گفتیم
امامان شیعی قطب هستند
یعنی تچلی خدا هستند.
(عرفا می گویند انسان کامل به جایی میر سد دستش دست خدا می شود فعلش وزبانش فعل وزبان خدا می شود یعنی نوعی وحدت وجود میر نوروز این انسان کامل امامان شیعه ودر اینجا اما م حسین می داند.
پل (چند نصیحت به میر می کند:
من زسنگ وگچ شده پیوسته با هم
تو ز خاک وخلط و خون گشته مجسم
گه خیال زن کنی ،گه فکر فرزند
گه تجارت می کنی این چون واین چن
این همه فکر محالت گشت باطل
مال تو گر گنج قارون شد چه حاصل
پس ازشنیدند این نصایح
(که فقط دوبیت آن ذکر گردید)
میرنوروز این چند بیت را می گوید:
گر خدا خواهد ازاین را ه پر از چاه
بیژن طبعم رساند در صف شاه
بشکنم این لشکر حرص وهوا را
تا ببوسم خاک پاک کربلا را.....
دنباله دارد...
✍عزیزاله میرشکاری
@mirnoroz
کانال میرنوروز
🇮🇷 @nayekash 👈
نای کش
✅نداشتن چشمانداز فرهنگی
و جولان خطکشهای صفر👇👇
✍️دکتر شیرزاد بسطامی
🔹آنچیزی که از ما،
ما ساخت نه زبان بود
و نه جغرافیای سیاسی و تقسیمات کشوری،
#لرستان
را فرهنگ آن، لرستان نگاه داشته است.
🔸در این فرهنگ
زبان لکی، لری
و تقسیمات طایفهای هیچگاه به تنهایی وجه غالب نبوده است
و در طول تاریخ،
فرهنگ لرستان با تمامی لایههای پیدا و پنهان خود،
ترازو بودهاست.
در این فرهنگ #چهل_سرود آنقدر در بین #لرها نهادینه است که در بین #لکها،
ملامنوچهر شیفتگیها داشت
در میان مردمان گرمسیر و
#میر_نوروز زبان عاشقیهای مردمان سردسیر بود.
🔹پوتینِ سرباز عثمانی
اگر به گوشهای از خاک لرستان
و ایران میرسید
ترازوی
بالاگریوه ،
بیرانون،
حسنون،
چگنی
و ... در کار نبود
ترازویی اگر بود ترازوی لرستان بود.
🔸اگر گلولهای جرات شلیک به خرمشهر ثانی
را پیدا میکرد
سینههای جوانان هر کجای لرستان،
خاکریز میشد.
و این رفتار یعنی تداوم سیر طبیعی فرهنگ لرستان،
فرهنگ انسانی که در متراژ عقیم خطکشها نمیگنجید و از ما،
ما میساخت.
تراز کوتاه خطکشهایی که طی یک دو دهه اخیر باب شده است و اصرار بر جدایی ما دارد به نفع هیچکس نیست.
خطکشی که لری و لکی
را دو میکند،
خطکشی که از من #الشتری، میسازد
و از برادرم عباس دارایی، #پلدختری!
🔸خطکشی که نمیدانم
کجای فرزندم بگذارم
که عادلانه میان الشتر و کوهدشت،
میان لکی و لری تقسیم کرده باشم.
🔹این خطکشها به نفع هیچکس نیست.
این فرهنگ نامشروع که سعی در خلق آن داریم
به خاطر نداشتن درک صحیح از سیر تاریخی فرهنگ،
شرایط موجود و چشمانداز آن است
و کلید آن وقتی زده میشود که لکی در رسانه استانی به چشم اکراه دیده میشود 😔
و اتاق فکرهای نامحرم
از این نامهربانی با طرح مبحث لرستان و لکستان
و انشقاق این دو از هم،
به دنبال مصادره مطلوب در جهت تفرقهاند.👌👌👌
🌐 متن کامل این یادداشت را در تارنمای #سیمره بخوانید:www.seymare.com
🇮🇷 @lorgeram_asli 👈
نای کش
و جولان خطکشهای صفر👇👇
✍️دکتر شیرزاد بسطامی
🔹آنچیزی که از ما،
ما ساخت نه زبان بود
و نه جغرافیای سیاسی و تقسیمات کشوری،
#لرستان
را فرهنگ آن، لرستان نگاه داشته است.
🔸در این فرهنگ
زبان لکی، لری
و تقسیمات طایفهای هیچگاه به تنهایی وجه غالب نبوده است
و در طول تاریخ،
فرهنگ لرستان با تمامی لایههای پیدا و پنهان خود،
ترازو بودهاست.
در این فرهنگ #چهل_سرود آنقدر در بین #لرها نهادینه است که در بین #لکها،
ملامنوچهر شیفتگیها داشت
در میان مردمان گرمسیر و
#میر_نوروز زبان عاشقیهای مردمان سردسیر بود.
🔹پوتینِ سرباز عثمانی
اگر به گوشهای از خاک لرستان
و ایران میرسید
ترازوی
بالاگریوه ،
بیرانون،
حسنون،
چگنی
و ... در کار نبود
ترازویی اگر بود ترازوی لرستان بود.
🔸اگر گلولهای جرات شلیک به خرمشهر ثانی
را پیدا میکرد
سینههای جوانان هر کجای لرستان،
خاکریز میشد.
و این رفتار یعنی تداوم سیر طبیعی فرهنگ لرستان،
فرهنگ انسانی که در متراژ عقیم خطکشها نمیگنجید و از ما،
ما میساخت.
تراز کوتاه خطکشهایی که طی یک دو دهه اخیر باب شده است و اصرار بر جدایی ما دارد به نفع هیچکس نیست.
خطکشی که لری و لکی
را دو میکند،
خطکشی که از من #الشتری، میسازد
و از برادرم عباس دارایی، #پلدختری!
🔸خطکشی که نمیدانم
کجای فرزندم بگذارم
که عادلانه میان الشتر و کوهدشت،
میان لکی و لری تقسیم کرده باشم.
🔹این خطکشها به نفع هیچکس نیست.
این فرهنگ نامشروع که سعی در خلق آن داریم
به خاطر نداشتن درک صحیح از سیر تاریخی فرهنگ،
شرایط موجود و چشمانداز آن است
و کلید آن وقتی زده میشود که لکی در رسانه استانی به چشم اکراه دیده میشود 😔
و اتاق فکرهای نامحرم
از این نامهربانی با طرح مبحث لرستان و لکستان
و انشقاق این دو از هم،
به دنبال مصادره مطلوب در جهت تفرقهاند.👌👌👌
🌐 متن کامل این یادداشت را در تارنمای #سیمره بخوانید:www.seymare.com
🇮🇷 @lorgeram_asli 👈
نای کش
Telegram
attach 📎