نسبت فعالیت های سیاستگذارانه با مبانی نظری انقلاب اسلامی🇮🇷
✍️بخش اول - جنس شناسی #مبانی
✳️در سالهای گذشته مسئله مبانی در کشور ما به یک مسئله مهم تبدیل شده است و نظر به قرینه های متعدد #انحراف در #انقلاب_اسلامی، سئوال از مبانی تبدیل به یکی از اولین سوالها از هر فعال اجتماعی و اقتصادی و سیاسی شده است. البته مسئله مبانی یقینا یکی از مهمترین نیازهای هر حرکتی است. هر حرکتی خواسته یا ناخواسته مبتنی بر مبانی است چه محرک بداند و چه نداند. اما این واقعیت به معنا قبول یک قرائت نادرست از توجه به مبانی نیست. در توجه به مسئله مبانی نظیر هر مسئله دیگری در عین #آرمانگرایی به #واقع_گرایی هم نیاز است. واقع گرایی نه به معنای #محافظه_کاری و در مقابل آرمانگرایی بلکه به معنای شناخت درست آنچه که حقیقتا در عالم واقع محقق میشود. به معنای احصای مسیر رسیدن به آرمانها. چنین واقع گرایی ای در حقیقت شناخت مسیر آرمانگرایی است و یک ضرورت در مواجهه با آرمانها محسوب میشود.
✳️فقدان واقع گرایی انحرافاتی را در نگرش به مبانی ایجاد میکند که نتیجه نهایی آن فاصله گرفتن از عمل، جدایی از مسائل مهم روز و بی تفاوتی نسبت به آنها و انتزاعی شدن است. ثمره چنین پدیده در عمل فاصله گرفتن از آرمانگرایی است. چنین رویکردی باعث میشود تا بخشی از جامعه #حزب_اللهی به امید ایفای نقش بلند مدت از اصلیترین سنگرهای مبارزه فعلی فاصله گرفته و جبهه مقابل (#غرب_گرایان) گام به گام عمق مبانی #غرب_گرایی را در واقعیت های عملی کشور پیادهسازی کنند. مثالهای متعددی از این پدیده هماکنون در #اقتصاد و #آموزش_و_پرورش و #نظام_بانکی و امثال آن قابل مشاهده است. بر این اساس در این نوشته تلاش شده است تا برخی واقعیت های عملی در توجه به مبانی ارائه شود. به طور خاص سعی شده تا ناظر به قشر سیاستگذار و سیاست پژوه در کشور مطالبی ذکر شود. قطعا این نوشته به دنبال نفی مبنا در امور نیست بلکه می خواهد قرائت رایج از مبانی را به چالش بکشد.
1️⃣مبانی بیش از آنکه از جنس دانش باشد از جنس بینش است. در مثالی مشابه همانطور که #عوام_و_خواص بودن الزاما تابع دانش و سواد نیست. سالها است که خاطره زیر از #مقام_معظم_رهبری مبنای درک دقیق مفهوم عوام و خواص قرار گرفته است.
در دوران پیش از پیروزی انقلاب، بنده در #ایرانشهر تبعید بودم. در یکی از شهرهای همجوار، چند نفر آشنا داشتیم که یکی از آنها راننده بود، یکی شغل آزاد داشت و بالاخره، اهل فرهنگ و معرفت، به معنای خاص کلمه نبودند. به حسب ظاهر، به آنها عامی اطلاق میشد. با این حال جزو خواص بودند. آنها مرتّب برای دیدن ما به ایرانشهر میآمدند و از قضایای مذاکرات خود با #روحانی شهرشان میگفتند. روحانی شهرشان هم آدم خوبی بود؛ منتها جزو عوام بود. ملاحظه میکنید! رانندهی کمپرسی جزو خواص، ولی روحانی و پیشنماز محترم جزو عوام! مثلاً آن روحانی میگفت: «چرا وقتی اسم #پیغمبر میآید یک #صلوات میفرستید، ولی اسم «آقا» که میآید، سه صلوات میفرستید؟!» نمیفهمید. راننده به او جواب میداد: روزی که دیگر مبارزهای نداشته باشیم؛ اسلام بر همه جا فائق شود؛ انقلاب پیروز شود؛ ما نه تنها سه صلوات، که یک صلوات هم نمیفرستیم! امروز این سه صلوات، مبارزه است! راننده میفهمید، روحانی نمیفهمید!
به همین میزان باید تصریح کرد چه بسا کسانی که عمر خود را در علم و دانش گذرانده باشند و حجم زیادی از کتاب خوانده باشند و به ظاهر #حدیث و #قرآن مسلط باشند اما نتوانند یک قرائت درست از مبانی انقلاب بر آن مبنا ارائه دهند و چه بسا کسانی که به ظاهر حجم مطالعه و سوادشان کم باشد اما تشخصیشان از مبانی انقلاب دقیق تر و درست تر باشد. مبانی انقلاب یعنی فهم دقیق از #استقلال، #آزادی، #عدالت، #مردم_سالاری و امثال این مفاهیم. به عنوان یک مثال مشهور توصیه می کنم #مبانی_نظری مردم سالاری را بین مقام معظم رهبری و سایر علما بهویژه کسانی که سالهاست که اسطوره کار مبنایی هستند مقایسه کنیم. هم عالمند و هم سالها اهل مطالعه و هم انقلابی؛ اما با درک متفاوتی از انقلاب و مبانی آن. لذاست که اتکای صرف به مسیر مطالعه و دانش اندوزی تضمینی به احصا مبانی متناسب با انقلاب ارائه نخواهد کرد. البته که بالاخره حصول مبانی بدون مطالعه حاصلی نخواهد داشت و نمی توان بدون مطالعه انتظار مبانی داشت اما این به معنای اکتفای صرف به مطالعه نیست.
بنابراین برای فهم انقلاب باید اندیشه حاکم بر آن را فهمید.همچون مقوله #بصیرت این موضوع در سطح بینش برای همه آحاد از جمله فعالان سیاستگذاری شدنی است و حتما باید مورد توجه قرار گیرد. باید درک درستی از جایگاه #عدالت در برنامه ریزی اقتصادی، مقوله تربیت در مواجهه با انسان، جایگاه #مردم در انقلاب، مسئله اقتصاد و امثال آن داشته باشیم.
ادامه دارد...
عضویت در #خودجوش
https://telegram.me/joinchat/BMHdaT1YTXitS9wuZVGCFg
✍️بخش اول - جنس شناسی #مبانی
✳️در سالهای گذشته مسئله مبانی در کشور ما به یک مسئله مهم تبدیل شده است و نظر به قرینه های متعدد #انحراف در #انقلاب_اسلامی، سئوال از مبانی تبدیل به یکی از اولین سوالها از هر فعال اجتماعی و اقتصادی و سیاسی شده است. البته مسئله مبانی یقینا یکی از مهمترین نیازهای هر حرکتی است. هر حرکتی خواسته یا ناخواسته مبتنی بر مبانی است چه محرک بداند و چه نداند. اما این واقعیت به معنا قبول یک قرائت نادرست از توجه به مبانی نیست. در توجه به مسئله مبانی نظیر هر مسئله دیگری در عین #آرمانگرایی به #واقع_گرایی هم نیاز است. واقع گرایی نه به معنای #محافظه_کاری و در مقابل آرمانگرایی بلکه به معنای شناخت درست آنچه که حقیقتا در عالم واقع محقق میشود. به معنای احصای مسیر رسیدن به آرمانها. چنین واقع گرایی ای در حقیقت شناخت مسیر آرمانگرایی است و یک ضرورت در مواجهه با آرمانها محسوب میشود.
✳️فقدان واقع گرایی انحرافاتی را در نگرش به مبانی ایجاد میکند که نتیجه نهایی آن فاصله گرفتن از عمل، جدایی از مسائل مهم روز و بی تفاوتی نسبت به آنها و انتزاعی شدن است. ثمره چنین پدیده در عمل فاصله گرفتن از آرمانگرایی است. چنین رویکردی باعث میشود تا بخشی از جامعه #حزب_اللهی به امید ایفای نقش بلند مدت از اصلیترین سنگرهای مبارزه فعلی فاصله گرفته و جبهه مقابل (#غرب_گرایان) گام به گام عمق مبانی #غرب_گرایی را در واقعیت های عملی کشور پیادهسازی کنند. مثالهای متعددی از این پدیده هماکنون در #اقتصاد و #آموزش_و_پرورش و #نظام_بانکی و امثال آن قابل مشاهده است. بر این اساس در این نوشته تلاش شده است تا برخی واقعیت های عملی در توجه به مبانی ارائه شود. به طور خاص سعی شده تا ناظر به قشر سیاستگذار و سیاست پژوه در کشور مطالبی ذکر شود. قطعا این نوشته به دنبال نفی مبنا در امور نیست بلکه می خواهد قرائت رایج از مبانی را به چالش بکشد.
1️⃣مبانی بیش از آنکه از جنس دانش باشد از جنس بینش است. در مثالی مشابه همانطور که #عوام_و_خواص بودن الزاما تابع دانش و سواد نیست. سالها است که خاطره زیر از #مقام_معظم_رهبری مبنای درک دقیق مفهوم عوام و خواص قرار گرفته است.
در دوران پیش از پیروزی انقلاب، بنده در #ایرانشهر تبعید بودم. در یکی از شهرهای همجوار، چند نفر آشنا داشتیم که یکی از آنها راننده بود، یکی شغل آزاد داشت و بالاخره، اهل فرهنگ و معرفت، به معنای خاص کلمه نبودند. به حسب ظاهر، به آنها عامی اطلاق میشد. با این حال جزو خواص بودند. آنها مرتّب برای دیدن ما به ایرانشهر میآمدند و از قضایای مذاکرات خود با #روحانی شهرشان میگفتند. روحانی شهرشان هم آدم خوبی بود؛ منتها جزو عوام بود. ملاحظه میکنید! رانندهی کمپرسی جزو خواص، ولی روحانی و پیشنماز محترم جزو عوام! مثلاً آن روحانی میگفت: «چرا وقتی اسم #پیغمبر میآید یک #صلوات میفرستید، ولی اسم «آقا» که میآید، سه صلوات میفرستید؟!» نمیفهمید. راننده به او جواب میداد: روزی که دیگر مبارزهای نداشته باشیم؛ اسلام بر همه جا فائق شود؛ انقلاب پیروز شود؛ ما نه تنها سه صلوات، که یک صلوات هم نمیفرستیم! امروز این سه صلوات، مبارزه است! راننده میفهمید، روحانی نمیفهمید!
به همین میزان باید تصریح کرد چه بسا کسانی که عمر خود را در علم و دانش گذرانده باشند و حجم زیادی از کتاب خوانده باشند و به ظاهر #حدیث و #قرآن مسلط باشند اما نتوانند یک قرائت درست از مبانی انقلاب بر آن مبنا ارائه دهند و چه بسا کسانی که به ظاهر حجم مطالعه و سوادشان کم باشد اما تشخصیشان از مبانی انقلاب دقیق تر و درست تر باشد. مبانی انقلاب یعنی فهم دقیق از #استقلال، #آزادی، #عدالت، #مردم_سالاری و امثال این مفاهیم. به عنوان یک مثال مشهور توصیه می کنم #مبانی_نظری مردم سالاری را بین مقام معظم رهبری و سایر علما بهویژه کسانی که سالهاست که اسطوره کار مبنایی هستند مقایسه کنیم. هم عالمند و هم سالها اهل مطالعه و هم انقلابی؛ اما با درک متفاوتی از انقلاب و مبانی آن. لذاست که اتکای صرف به مسیر مطالعه و دانش اندوزی تضمینی به احصا مبانی متناسب با انقلاب ارائه نخواهد کرد. البته که بالاخره حصول مبانی بدون مطالعه حاصلی نخواهد داشت و نمی توان بدون مطالعه انتظار مبانی داشت اما این به معنای اکتفای صرف به مطالعه نیست.
بنابراین برای فهم انقلاب باید اندیشه حاکم بر آن را فهمید.همچون مقوله #بصیرت این موضوع در سطح بینش برای همه آحاد از جمله فعالان سیاستگذاری شدنی است و حتما باید مورد توجه قرار گیرد. باید درک درستی از جایگاه #عدالت در برنامه ریزی اقتصادی، مقوله تربیت در مواجهه با انسان، جایگاه #مردم در انقلاب، مسئله اقتصاد و امثال آن داشته باشیم.
ادامه دارد...
عضویت در #خودجوش
https://telegram.me/joinchat/BMHdaT1YTXitS9wuZVGCFg
چند نکته در نسبت فعالیت های سیاستگذارانه با #مبانی_نظری #انقلاب_اسلامی 🇮🇷
✍️بخش دوم - در اهمیت عمل
در طرح مسئله پیرامون اهمیت مبانی و نسبت آن با حل مسئله در مطلب گذشته درباره این موضوع صحبت شد که مبانی بیش از اینکه از جنس دانش باشد از جنس #بینش است. در این بخش درباره اهمیت عمل سخن گفته میشود:
2️⃣ #عمل کردن در اسلام اصالت دارد. مکرر در قرآن ایمان و عمل صالح با هم ذکر شده است. همانطور که ایمان مراتبی دارد ، عمل هم مراتبی دارد. ما (چه در سطح فرد و چه در سطح تشکیلات و چه در سطح یک حکومت) مکلفیم به آنچه که می دانیم عمل کنیم. عمل خود مقوم مبانی است. عمل است که خلا مبانی را به ما نشان می دهد. عمل است که ضعف و اشکالات و تعارض ها را بروز می دهد و زمینه پیشرفت و بهبود را فراهم میکند. عمل است که به طور دقیق سئوالاتی را برای پیگیری در عرصه مبنایی ایجاد میکند. #فقه به عنوان یکی از مهمترین دارایی های مبنایی، خود چنین توسعه یافته است. یعنی مبنای عمل آحاد مردم بوده است و به حکم سئوالات و اشکالات و مسائل آرام آرام تقویت شده است. انسانِ در جنگ و معتقد به مبارزه می داند که اگر او حمله نکند دشمن حمله خواهد کرد بنابراین همزمان با طراحی و فکر و کار مبنایی، عمل هم میکند، یعنی عرصه واقعی را خالی نمی کند. انسانی که می داند عمرش محدود است قدر دقایق را برای عمل صالح می داند و... بی عملی جز رفتار انسان بی دغدغه، بی هدف و بی مسئله است، ولو با توجیه عمل جامع و پخته در آینده! البته بدیهی است که عمل حداقلی از مبانی را نیاز دارد و البته این حداقل از مبانی باید در دین شناسی که انسان مسلمان حاصل شود.
3️⃣فاصله گرفتن از عمل جا را برای عمل دیگران باز میکند. واقعیت چند دهه کشور نشان می دهد که ما به دلیل بی اهمیتی به حل مسئله و مشغول شدن در بحث های انتزاعی میدان را برای رقیب یعنی جریان #غرب_گرا خالی کرده ایم. ما ظرفیت #جبهه_انقلاب را درگیر مسائل #آموزش_و_پرورش اعم از اقتصاد آن تا محتوا و روش تدریس و.. نکردیم و امروز غربی ها الگویشان را گام به گام در آنجا پیش می برند. چرا؟ چون مسئولان سئوال دارند و آنها جواب و ما حزب اللهی ها نه تنها بی جوابیم بلکه اصلا نیستیم که از ما سئوال بپرسند. همین قصه در ماجراهای #اقتصاد و #خصوصی_سازی و... هم برقرار است. اولا این تصور باطل است که به جز فکر کردن به مسئله راه حل قابل اجرا حاصل میشود و ثانیا این غفلت هم نابخشودنی است که اجازه می دهیم غربی ها گام به گام پیش بیایند و فکر می کنیم در آینده می توانیم این گام ها را پس بگیریم. هر تصمیمی که با رویکرد انقلابی گرفته شود بهتر از این است که عرصه خالی از عناصر متعهد باشد. نمی گوییم چنین مدلی بی اشکال خواهد بود، می گوییم حرف مناسب انقلابی و قابل اجرا خارج از میدان عمل تولید نخواهد شد.
❇️بنابراین آنچه به طور صریح تجویز میشود این است که بخش عمدهای ظرفیتهای انسانی انقلاب اسلامی باید به حل مسائل فعلی کشور و ارتقای کارآمدی نظام بپردازند و البته داشته های مبنایی فعلی کشور را سرلوحه کار خود قرار دهند. این مسیر است که می تواند مسیر حرکت بخش نظری انقلاب اسلامی (اعم از دانشگاهی و حوزوی را روشن نماید.)
ادامه دارد...
عضویت در #خودجوش
https://telegram.me/joinchat/BMHdaT1YTXitS9wuZVGCFg
✍️بخش دوم - در اهمیت عمل
در طرح مسئله پیرامون اهمیت مبانی و نسبت آن با حل مسئله در مطلب گذشته درباره این موضوع صحبت شد که مبانی بیش از اینکه از جنس دانش باشد از جنس #بینش است. در این بخش درباره اهمیت عمل سخن گفته میشود:
2️⃣ #عمل کردن در اسلام اصالت دارد. مکرر در قرآن ایمان و عمل صالح با هم ذکر شده است. همانطور که ایمان مراتبی دارد ، عمل هم مراتبی دارد. ما (چه در سطح فرد و چه در سطح تشکیلات و چه در سطح یک حکومت) مکلفیم به آنچه که می دانیم عمل کنیم. عمل خود مقوم مبانی است. عمل است که خلا مبانی را به ما نشان می دهد. عمل است که ضعف و اشکالات و تعارض ها را بروز می دهد و زمینه پیشرفت و بهبود را فراهم میکند. عمل است که به طور دقیق سئوالاتی را برای پیگیری در عرصه مبنایی ایجاد میکند. #فقه به عنوان یکی از مهمترین دارایی های مبنایی، خود چنین توسعه یافته است. یعنی مبنای عمل آحاد مردم بوده است و به حکم سئوالات و اشکالات و مسائل آرام آرام تقویت شده است. انسانِ در جنگ و معتقد به مبارزه می داند که اگر او حمله نکند دشمن حمله خواهد کرد بنابراین همزمان با طراحی و فکر و کار مبنایی، عمل هم میکند، یعنی عرصه واقعی را خالی نمی کند. انسانی که می داند عمرش محدود است قدر دقایق را برای عمل صالح می داند و... بی عملی جز رفتار انسان بی دغدغه، بی هدف و بی مسئله است، ولو با توجیه عمل جامع و پخته در آینده! البته بدیهی است که عمل حداقلی از مبانی را نیاز دارد و البته این حداقل از مبانی باید در دین شناسی که انسان مسلمان حاصل شود.
3️⃣فاصله گرفتن از عمل جا را برای عمل دیگران باز میکند. واقعیت چند دهه کشور نشان می دهد که ما به دلیل بی اهمیتی به حل مسئله و مشغول شدن در بحث های انتزاعی میدان را برای رقیب یعنی جریان #غرب_گرا خالی کرده ایم. ما ظرفیت #جبهه_انقلاب را درگیر مسائل #آموزش_و_پرورش اعم از اقتصاد آن تا محتوا و روش تدریس و.. نکردیم و امروز غربی ها الگویشان را گام به گام در آنجا پیش می برند. چرا؟ چون مسئولان سئوال دارند و آنها جواب و ما حزب اللهی ها نه تنها بی جوابیم بلکه اصلا نیستیم که از ما سئوال بپرسند. همین قصه در ماجراهای #اقتصاد و #خصوصی_سازی و... هم برقرار است. اولا این تصور باطل است که به جز فکر کردن به مسئله راه حل قابل اجرا حاصل میشود و ثانیا این غفلت هم نابخشودنی است که اجازه می دهیم غربی ها گام به گام پیش بیایند و فکر می کنیم در آینده می توانیم این گام ها را پس بگیریم. هر تصمیمی که با رویکرد انقلابی گرفته شود بهتر از این است که عرصه خالی از عناصر متعهد باشد. نمی گوییم چنین مدلی بی اشکال خواهد بود، می گوییم حرف مناسب انقلابی و قابل اجرا خارج از میدان عمل تولید نخواهد شد.
❇️بنابراین آنچه به طور صریح تجویز میشود این است که بخش عمدهای ظرفیتهای انسانی انقلاب اسلامی باید به حل مسائل فعلی کشور و ارتقای کارآمدی نظام بپردازند و البته داشته های مبنایی فعلی کشور را سرلوحه کار خود قرار دهند. این مسیر است که می تواند مسیر حرکت بخش نظری انقلاب اسلامی (اعم از دانشگاهی و حوزوی را روشن نماید.)
ادامه دارد...
عضویت در #خودجوش
https://telegram.me/joinchat/BMHdaT1YTXitS9wuZVGCFg