#روایت_انتخابات
#م_ش
رای اولی بودم و اکثر اطرافیان هم همین طور
حتی بودن کسایی که حق رای هم نداشتن.
هیچ وقت دعوت به شخص نکردم
دعوت نکردم که به جلیلی رای بدید دعوت کردم به تکلیف محوری
دعوت کردم به گفتمان محوری
از خیلی قبلتر از انتخابات روی مبانی و اصول و تکلیف کار کردم
اصلا تکلیف ما چیه؟
به کی باید رای داد؟
به چی باید رای داد ؟
می گفتم تکلیف ما رای به اصلحه
کسی که هم بایستگی ها رو داره هم شایستگی های زیادی رو نسبت به دیگران داره
میتونه بیشتر و بهتر منافع و مصالح ما رو تامین کنه
خدمت بیشتری میتونه ارائه بده
تخصص و تعهد بیشتری داره
تجربه بیشتری داره
تقوا بیشتری داره
و...
خب شرع و عقل میگه اون رو مقدم بدونیم
بیان حضرت علامه رو می گفتم که
تکلیف ما شناخت اصلح هست کوتاهی در شناخت اصلح و رای ندادن بهش بعد از شناخت گناه بزرگیه
می گفتم تو بیانات و سیره امامین انقلاب و علما ترجیح صالح به اصلح رو ندیدیم ما
ندیدیم که دعوت یا توصیه کرده باشن که طبق شرایط و مصلحت خیالی غیر اصلح رو مقدم بدونید.
تاکید داشتم به استقلال رای
میگفتم امام ما گفته مردم نیازی به قیم ندارند
احدی حق تحمیل فردی رو به مردم نداره
باید طبق شناخت و حجت شرعی رای داد.
میگفتم در نظر رهبری انتخاب اصلح تکلیفی است همانند شرکت در انتخابات.
بعد این ها اتفاق قشنگی می افتاد ،میرفتن دنبال شناخت یا خودشون می رسیدند به دکتر ،یا نظر من و میپرسیدند،من هم تشخیص خودم رو می گفتم و دکتر رو معرفی میکردم.
این سیر و این روند و این تشخیص باعث میشد توپ هم تکون شون نده،چقدر خود اونا برا دکتر کار کردن،حتی پر و پا قرص تر
زودتر از من عکس دکتر شد پروفایل شون و...
کیف میکردند
کیف میکردیم .
بعد ثبت نام ها دیگه مفصل تر به معرفی دکتر پرداختیم.
جدای از اشکالات رسانه ای و تبلیغاتی در معرفی دکتر که دلایل مختلفی داشت و نیاز به آسیب شناسی داره
به نظرم یه اشتباهی که صورت گرفت معرفی تک بعدی دکتر بود
صرفا در مورد برنامه ایشون گفته شد و برنامه محور جلوه داده شدند و دیر به فکر ارائه کارنامه افتادند بعضی ها، و این تفکر ایجاد شد که دکتر کارنامه نداره در حالی که به نظر من خود برنامه دکتر جلیلی بخشی از کارنامه اش هست مگه برنامه ای که حاصل هشت سال زحمت و کار تخصصی علمی و عملی هست کم چیزیه.
من از همون اول روی کارنامه دکتر جلیلی مانور دادم به طور جدی و شدید و جدای از اون به هنر اصلیش هم پرداختم.
دکتر واقعا از هر انگشتش یک نه که چندین هنر میباره.
هنر اصلی جلیلی برنامه اش نبود،هنر اصلی جلیلی و شاخصه اصلی اون سبک و نوع و شخصیت مدیریتی اش هست.
بگذریم حرف زیاده،منم خیلی حرف زدم
تجربه خوبی بود
از طعنه و کنایه زخم و زبان ها از خودی تا طعم زوری که بعضی ها بهمون می چشوندن.
البته با رفتن دکتر ناراحت نشدیم بر خلاف خیلی ها که بعد انصراف جلیلی براشون شد مجسمه بصیرت و انقلابی و مرد میدان و...
جلیلی از اول پیش ما پرچمش بالا بود
ما مثل خودش تکلیف محوریم.
این انتخابات هم گذشت و اضافه شد به تاریخ
به تاریخی که باید عبرت گرفت
البته نباید گذاشت که به کنج تاریک خانه ها بره.
باید روایت کرد .
#م_ش
رای اولی بودم و اکثر اطرافیان هم همین طور
حتی بودن کسایی که حق رای هم نداشتن.
هیچ وقت دعوت به شخص نکردم
دعوت نکردم که به جلیلی رای بدید دعوت کردم به تکلیف محوری
دعوت کردم به گفتمان محوری
از خیلی قبلتر از انتخابات روی مبانی و اصول و تکلیف کار کردم
اصلا تکلیف ما چیه؟
به کی باید رای داد؟
به چی باید رای داد ؟
می گفتم تکلیف ما رای به اصلحه
کسی که هم بایستگی ها رو داره هم شایستگی های زیادی رو نسبت به دیگران داره
میتونه بیشتر و بهتر منافع و مصالح ما رو تامین کنه
خدمت بیشتری میتونه ارائه بده
تخصص و تعهد بیشتری داره
تجربه بیشتری داره
تقوا بیشتری داره
و...
خب شرع و عقل میگه اون رو مقدم بدونیم
بیان حضرت علامه رو می گفتم که
تکلیف ما شناخت اصلح هست کوتاهی در شناخت اصلح و رای ندادن بهش بعد از شناخت گناه بزرگیه
می گفتم تو بیانات و سیره امامین انقلاب و علما ترجیح صالح به اصلح رو ندیدیم ما
ندیدیم که دعوت یا توصیه کرده باشن که طبق شرایط و مصلحت خیالی غیر اصلح رو مقدم بدونید.
تاکید داشتم به استقلال رای
میگفتم امام ما گفته مردم نیازی به قیم ندارند
احدی حق تحمیل فردی رو به مردم نداره
باید طبق شناخت و حجت شرعی رای داد.
میگفتم در نظر رهبری انتخاب اصلح تکلیفی است همانند شرکت در انتخابات.
بعد این ها اتفاق قشنگی می افتاد ،میرفتن دنبال شناخت یا خودشون می رسیدند به دکتر ،یا نظر من و میپرسیدند،من هم تشخیص خودم رو می گفتم و دکتر رو معرفی میکردم.
این سیر و این روند و این تشخیص باعث میشد توپ هم تکون شون نده،چقدر خود اونا برا دکتر کار کردن،حتی پر و پا قرص تر
زودتر از من عکس دکتر شد پروفایل شون و...
کیف میکردند
کیف میکردیم .
بعد ثبت نام ها دیگه مفصل تر به معرفی دکتر پرداختیم.
جدای از اشکالات رسانه ای و تبلیغاتی در معرفی دکتر که دلایل مختلفی داشت و نیاز به آسیب شناسی داره
به نظرم یه اشتباهی که صورت گرفت معرفی تک بعدی دکتر بود
صرفا در مورد برنامه ایشون گفته شد و برنامه محور جلوه داده شدند و دیر به فکر ارائه کارنامه افتادند بعضی ها، و این تفکر ایجاد شد که دکتر کارنامه نداره در حالی که به نظر من خود برنامه دکتر جلیلی بخشی از کارنامه اش هست مگه برنامه ای که حاصل هشت سال زحمت و کار تخصصی علمی و عملی هست کم چیزیه.
من از همون اول روی کارنامه دکتر جلیلی مانور دادم به طور جدی و شدید و جدای از اون به هنر اصلیش هم پرداختم.
دکتر واقعا از هر انگشتش یک نه که چندین هنر میباره.
هنر اصلی جلیلی برنامه اش نبود،هنر اصلی جلیلی و شاخصه اصلی اون سبک و نوع و شخصیت مدیریتی اش هست.
بگذریم حرف زیاده،منم خیلی حرف زدم
تجربه خوبی بود
از طعنه و کنایه زخم و زبان ها از خودی تا طعم زوری که بعضی ها بهمون می چشوندن.
البته با رفتن دکتر ناراحت نشدیم بر خلاف خیلی ها که بعد انصراف جلیلی براشون شد مجسمه بصیرت و انقلابی و مرد میدان و...
جلیلی از اول پیش ما پرچمش بالا بود
ما مثل خودش تکلیف محوریم.
این انتخابات هم گذشت و اضافه شد به تاریخ
به تاریخی که باید عبرت گرفت
البته نباید گذاشت که به کنج تاریک خانه ها بره.
باید روایت کرد .
#روایت_انتخابات
#علا
بچه هایی که منو تو گروه دکتر می شناسند، میدونن هفته آخر شده بودم پای ثابت بیستکال..
صبح با استرس بیدار میشدم، که دیر نشه، یه تماس هم یه تماسه..
اینقدر تو این یه هفته راه میرفتم حین تماس هام.. مامانم گفت چقدر ضعیف و لاغر شدی نمیدونم از شانس خوب یا بدم بود، تقریبا 90 درصد تماس هام میخورد به مناطق محروم و روستاهای دورافتاده که حتی نمیدونستم کجان تو نقشه ایران..
یادمه یکیشون برای یه روستای بندرعباس بود آقاهه با خانمش فلافل میفروخت.. اما امیدوار و شاکر
یه آقاهه از ایلام راننده نیسان بود تو تهران، بعدتصادف، به خاطر آسیب دست و پاهاش از شرکت اخراج شد، برگشت شهرشون با کلی دغدغه خرج زندگی و پول اجاره و بیکاری
اما با حرفهام امیدوار شد..
یه خانمه از یه روستایی تو اهواز که پسر ٨ سالهاش دو ماه پیش فوت شده بود، اما بهم اعتماد کرد و به حرفهام گوش داد.
یه آقایی از یه روستا اطراف تبریز که ازم خواست جاده ای که هر صبح با ماشین میره محل کارش رو به دکتر بگم براشون درست کنه...😢
یا آقایی از یکی از روستاهای شوش، که باید برای پسرش که سرباز بود مقداری پول می فرستاد اما نداشت، با بچه ها یه مقدار پول جمع کردیم براش فرستاديم...
هنوز پیامک شو دارم که نوشته بودخیلی با غیرتی خواهر... 😢💔
یا کلی کشاورز از استان های مختلف که از واسطه ها گله داشتند و از زحمتی که صرفا میموند براشون...
خلاصه بخوام تک تک بنویسم میشه یه کتاب.. تک تکش تو ذهنم هست هنوز، چون پای دردل همشون نشستم و دغدغه هاشونو شنیدم..گفتم که ما ستاد رنگ و لعاب دار نداریم، از طرح وان می گفتم و از سبد غذایی، از طرح تفریح خانواده می گفتم و از اینکه میشه هر کشاورز یه صادرکننده باشه..
قرار شد بشن ستاد سیار ما.. و میدونستم که شدن.. چون بعد از انصراف بعضا باهام تماس گرفتن که چی شد، شما گفتید که قراره بریم برای یه جهش بزرگ💔
این انتخابات منو برد به کف جامعه، بین مردمی که به معنی واقعی کلمه مستضعف بودن
(کلمه قشر آسیب پذیر اجحاف بزرگیه به اینها)
و واقعا فهمیدم دکتر تو دولت سایه چه کار سختی داشت... من تو یه هفته، کاهش وزن داشتم😅، دکتر 8 سال روستا به روستا، شهر به شهر پای دردل خیلی هانشست
به بچه ها هم گفتم این انتخابات اگه هیچی نداشت، برای ما یه گفتمان جدید داشت یه گفتمان فراجناحی، گفتمان انقلاب 57 امام..
همون انقلاب مستضعفین..
نمیدونم چند درصد اون آدمها به آقای رئیسی رای دادن یا اصلا تو انتخابات شرکت کردن یا نه یا اصلا به کی رای دادن..
فقط از ته قلبم دعامیکنم دولت آقای رئیسی بتونه امید به زندگی مردم برگردونه و حقیقتا یه جهشی ایجاد کنه..
البته من امیدوارم چون رهبر گفت ملت ایران از این انتخابات خیر خواهند دید ....
ان شاءلله
#علا
بچه هایی که منو تو گروه دکتر می شناسند، میدونن هفته آخر شده بودم پای ثابت بیستکال..
صبح با استرس بیدار میشدم، که دیر نشه، یه تماس هم یه تماسه..
اینقدر تو این یه هفته راه میرفتم حین تماس هام.. مامانم گفت چقدر ضعیف و لاغر شدی نمیدونم از شانس خوب یا بدم بود، تقریبا 90 درصد تماس هام میخورد به مناطق محروم و روستاهای دورافتاده که حتی نمیدونستم کجان تو نقشه ایران..
یادمه یکیشون برای یه روستای بندرعباس بود آقاهه با خانمش فلافل میفروخت.. اما امیدوار و شاکر
یه آقاهه از ایلام راننده نیسان بود تو تهران، بعدتصادف، به خاطر آسیب دست و پاهاش از شرکت اخراج شد، برگشت شهرشون با کلی دغدغه خرج زندگی و پول اجاره و بیکاری
اما با حرفهام امیدوار شد..
یه خانمه از یه روستایی تو اهواز که پسر ٨ سالهاش دو ماه پیش فوت شده بود، اما بهم اعتماد کرد و به حرفهام گوش داد.
یه آقایی از یه روستا اطراف تبریز که ازم خواست جاده ای که هر صبح با ماشین میره محل کارش رو به دکتر بگم براشون درست کنه...😢
یا آقایی از یکی از روستاهای شوش، که باید برای پسرش که سرباز بود مقداری پول می فرستاد اما نداشت، با بچه ها یه مقدار پول جمع کردیم براش فرستاديم...
هنوز پیامک شو دارم که نوشته بودخیلی با غیرتی خواهر... 😢💔
یا کلی کشاورز از استان های مختلف که از واسطه ها گله داشتند و از زحمتی که صرفا میموند براشون...
خلاصه بخوام تک تک بنویسم میشه یه کتاب.. تک تکش تو ذهنم هست هنوز، چون پای دردل همشون نشستم و دغدغه هاشونو شنیدم..گفتم که ما ستاد رنگ و لعاب دار نداریم، از طرح وان می گفتم و از سبد غذایی، از طرح تفریح خانواده می گفتم و از اینکه میشه هر کشاورز یه صادرکننده باشه..
قرار شد بشن ستاد سیار ما.. و میدونستم که شدن.. چون بعد از انصراف بعضا باهام تماس گرفتن که چی شد، شما گفتید که قراره بریم برای یه جهش بزرگ💔
این انتخابات منو برد به کف جامعه، بین مردمی که به معنی واقعی کلمه مستضعف بودن
(کلمه قشر آسیب پذیر اجحاف بزرگیه به اینها)
و واقعا فهمیدم دکتر تو دولت سایه چه کار سختی داشت... من تو یه هفته، کاهش وزن داشتم😅، دکتر 8 سال روستا به روستا، شهر به شهر پای دردل خیلی هانشست
به بچه ها هم گفتم این انتخابات اگه هیچی نداشت، برای ما یه گفتمان جدید داشت یه گفتمان فراجناحی، گفتمان انقلاب 57 امام..
همون انقلاب مستضعفین..
نمیدونم چند درصد اون آدمها به آقای رئیسی رای دادن یا اصلا تو انتخابات شرکت کردن یا نه یا اصلا به کی رای دادن..
فقط از ته قلبم دعامیکنم دولت آقای رئیسی بتونه امید به زندگی مردم برگردونه و حقیقتا یه جهشی ایجاد کنه..
البته من امیدوارم چون رهبر گفت ملت ایران از این انتخابات خیر خواهند دید ....
ان شاءلله
#روایت_انتخابات
#مه_قمر
کار رسانه ای باید باشه..اونم برا دکتر جلیلی که خیلیا دوسش دارن و حاضرن بی هیچ چشمداشت براش وقت بزارن و هزینه کنن...
ایشون باید از گمنامی در بیان...باید مردم عادی ببینن انقلابی واقعی با ساختگی کلی تفاوت داره...شما بگو ببینم خودت وقتی کسیو حتی اسمشم به گوشت نخورده چطور میخوای بهش رای بدی؟ وقتی نمیدونی چیکار کرده چطور بهش اعتماد میکنی؟
باید توی اذهان جا بیافته
و اینم که بگی گمنامی، خوبه اما نه برای الان...گاهی ادم باید با خودش بجنگه تا ریا نشه، اما گاهی هم باید با خودش بجنگه و نمایش بده ...اما بازهم ریا نشه...فقط برای خدا نمایش بده
رای جمع کردن را هم میشه به کار برای رضای خدا. تبدیل کرد..میشه به یه عمل صالح تبدیلش کرد...چون میدونی داری برای اصلح تلاش میکنی..
حقیقتا با تقدیم احترامات بسیار زیاد خدمت تیم رسانه ای دکتر جلیلی باید بگم خیلی دیر شروع کردن
درسته که خودجوش و مردمی و اکثرا دانشجویی بود...اما همون هم باید مدیریت میشد
و گرنه که من نوعی،نباید بشینم برا اطرافیان توضیح بدم که کلا جلیلی که بود و چه کرد
باید طوری باشه که وقتی میگی ج همه بدونن میخوای بگی جلیلی
تشکر ازهمگی
#مه_قمر
کار رسانه ای باید باشه..اونم برا دکتر جلیلی که خیلیا دوسش دارن و حاضرن بی هیچ چشمداشت براش وقت بزارن و هزینه کنن...
ایشون باید از گمنامی در بیان...باید مردم عادی ببینن انقلابی واقعی با ساختگی کلی تفاوت داره...شما بگو ببینم خودت وقتی کسیو حتی اسمشم به گوشت نخورده چطور میخوای بهش رای بدی؟ وقتی نمیدونی چیکار کرده چطور بهش اعتماد میکنی؟
باید توی اذهان جا بیافته
و اینم که بگی گمنامی، خوبه اما نه برای الان...گاهی ادم باید با خودش بجنگه تا ریا نشه، اما گاهی هم باید با خودش بجنگه و نمایش بده ...اما بازهم ریا نشه...فقط برای خدا نمایش بده
رای جمع کردن را هم میشه به کار برای رضای خدا. تبدیل کرد..میشه به یه عمل صالح تبدیلش کرد...چون میدونی داری برای اصلح تلاش میکنی..
حقیقتا با تقدیم احترامات بسیار زیاد خدمت تیم رسانه ای دکتر جلیلی باید بگم خیلی دیر شروع کردن
درسته که خودجوش و مردمی و اکثرا دانشجویی بود...اما همون هم باید مدیریت میشد
و گرنه که من نوعی،نباید بشینم برا اطرافیان توضیح بدم که کلا جلیلی که بود و چه کرد
باید طوری باشه که وقتی میگی ج همه بدونن میخوای بگی جلیلی
تشکر ازهمگی
#روایت_انتخابات
#ا_ب
اینها برای روزهای اول هست که خودم رو یافتم
نمیدونم.
با خودم همیشه میگم از من بدتر هم هست.(اوضاع سختی کشیدن).
رفتم بیرون برای یه وقت دکتر گفتم یه تواصی هم انجام بدم. دیدم من به بهانه تواصی چقدر میتوانستم قبل این امر به معروف و نهی از منکر کنم و انجام ندادم.
چقدر میتوانستم همدردی کنم حتی با یک بد حجاب و نکردم.
چقدر میتوانستم از جایگاه علمی خودم برای تبیین موضوعات استفاده کنم و نکردم.
الان راستش بیشتر از دست خودم خسته ام.
چون فهمیدم میتونستم و نکردم.
بعد این بین دغدغههای این انسانها منو به دنیایی میبره که روم نمیشه بگم شما رای میدین؟
رفتم وقت سونو بگیرم دکتر نبود، دیدم یه آقایی اومده برای آمینو سنتز، خانوم رو نیاورده بود دنبال نوبت گرفتن بود. هر دو بدون نوبت اومدیم بیرون چون دکتر یک هفته نبود.
میدونید آنقدر دغدغه داشتم راه رو برای صحبت کردن باز کنم برای انتخابات و...
که به آقا گفتم چرا میخواید این کارو انجام بدید.
یهو دیدم در عرض سه دقیقه عوارض غربالگری بيدلیل رو تبیین کردم. و ایشون رو هدایت کردم که پیش دکتر دیگه هم بره. جالبه در همین زمان کوتاه طوری اعتماد شون جلب شد برگه های آزمایش رو بهم نشون دادن و گفتن بنظر امیدی نیست و من گفتم نه اگر پنجاه درصد بیماری هست پنجاه هم سلامتی احتمال داره، فکر کنید که یک فرزند سالم از دست بدید چی میشه.
خیلی از خودم ناراحتم. که چرا اون روزهای هر روز سونو رفتن راهی برای صحبت با اون همه خانوم هم دغدغه اطرافم نیافتم.
یعنی شد دوتا، اول از حرفا خسته شدم، بعد دیدم اینا که نتیجه مدتها بی عمل بودن خودمه از دست خودم خسته شدم😔😢
ناراحتم خیلی ناراحتم.
یه خانم دیدم با دختر سه چهار ساله دنبال جراحی میگشت که من تو محل کار دغدغه های روزانم رو با ایشون بیان میکردم و پدرم بودن در محل کار.
هدایت شون کردم به سمت مطب. اصلا تو ذهنم نرفت بگم شالتون یکم عقبه، همدردی کردم سر اینکه افتادن از پله، به رخ نکشیدم که من میفهمم دردتون رو. پای پیاده آروم رفتم تا نزدیک مقصد رسوندمشون و مطمئن شدم آدرس رو پیداکردن و رازی که مریض ها به دکتر نمیگن رو این خانوم در عرض همین سه چهار دقیقه به من گفت. و شدم مونس این خانوم در همین مسیر کوتاه.
چون پناهش دادم بهم ایمان آورد و گفت راستش رفتم پیش شکستهبند و پای در رفتم شکست. این حرفو اگر دکتر بفهمه عصبانی میشه اما من اینو به عنوان همدردی شنیدم.
تمام مسیر در ذهنم بود راهی برای تواصی پیدا کنم.
برای همین عالی بودم. اما قبلا این نبودم.
برای همین ناراحتم. خیلی ناراحتم😔.
من در مسیر #تواصی فهمیدم، میتونستم بهترین باشم برای امر به معروف و نهی از منکر، اما نبودم چون هدفم این بوده که بگم این باش و آن نباش روش همدردی و انس و درک رو پیش نگرفته بودم.
اما حالا که یک هدف سیاسی پشتش بود عالی بودم اما نه جرات امر به معروف و نهی از منکر داشتم، نه تواصی.
چون نه اون دلهای پر درد جای شنیدن حرف های من بود و نه من روم میشد بگم ببخشید قبلا شما مردم شهرم رو اینجوری ندیده بودم و حالا از اینکه نمیخواید برای بدید ناراحتم.
من ناراحتم که #میدان رو قبلا به دست نگرفتم.
چون میگفتم بلد نیستم و نمیتونم حالا میبینم فقط لازم بود هدفم برای خودم منفعت بالاتری میداشت.
این #اعتراف من نیست. اعتراف یک جامعه است.
هم شهری من هم روستایی هم وطن ببخشید این همه مدت بهت نگاه همراهی نداشتم حالا میخوام بیای رای بدی کمک میخوام ازت...
چقدر حالا سخته ازت خواهش کنم.
من رو ببخش ، دلیل نیامدن تو خود من هستم.😔
🌱🌱🌱🌱
اینا برای بعدشه
#تواصی
دیشب دیگه به خودم گفتم پاشو بابا، همش میگی میتونم و نمیتونم.
پاشو تا دیر نشده، قضا میشه تکلیفت ها.
رفتم از ایستگاه اتوبوس شروع کنم، والا تا سر صحبت رو باز میکردم اول همه شال شون رو میکشیدن جلو🌱😂😂😂
ولی خوب... اوایل فقط به همون همدردی ها پرداختم.
اما همین که جلو تر رفتم فکر کن بعد از تقریباً شش هفت تا سر صحبت بازکردن در مسیر دندانپزشکی و عکس دندان و نوبت دکتر و... رسیدم به اینکه به به امروز عجب روزی برای تواصی بود چون به بهونه تبریک عید و شادی، سر صحبت راحت باز میشد.
اما من از ۱۱:۰۰که از خونه اومدم بیرون تا اذان کاری نکردم. یعنی فقط همش سر صحبت باز میشد اما نمیشد برم سر موضوع خودم.😁😂🌱.
(قبل این خودم رو توانا تر میدیدم ها)😔😢
در مسیر برگشت به خونه بودم که مغازه ای که قبلاً کالای پزشکی خریده بودم رو هدف قرار دادم ، گفتم هر طور شده میرم. رد شدم دیدم دونفر دختر جوان دیگه هم اونجا هستن.😁 رد شدم😂.
#ا_ب
اینها برای روزهای اول هست که خودم رو یافتم
نمیدونم.
با خودم همیشه میگم از من بدتر هم هست.(اوضاع سختی کشیدن).
رفتم بیرون برای یه وقت دکتر گفتم یه تواصی هم انجام بدم. دیدم من به بهانه تواصی چقدر میتوانستم قبل این امر به معروف و نهی از منکر کنم و انجام ندادم.
چقدر میتوانستم همدردی کنم حتی با یک بد حجاب و نکردم.
چقدر میتوانستم از جایگاه علمی خودم برای تبیین موضوعات استفاده کنم و نکردم.
الان راستش بیشتر از دست خودم خسته ام.
چون فهمیدم میتونستم و نکردم.
بعد این بین دغدغههای این انسانها منو به دنیایی میبره که روم نمیشه بگم شما رای میدین؟
رفتم وقت سونو بگیرم دکتر نبود، دیدم یه آقایی اومده برای آمینو سنتز، خانوم رو نیاورده بود دنبال نوبت گرفتن بود. هر دو بدون نوبت اومدیم بیرون چون دکتر یک هفته نبود.
میدونید آنقدر دغدغه داشتم راه رو برای صحبت کردن باز کنم برای انتخابات و...
که به آقا گفتم چرا میخواید این کارو انجام بدید.
یهو دیدم در عرض سه دقیقه عوارض غربالگری بيدلیل رو تبیین کردم. و ایشون رو هدایت کردم که پیش دکتر دیگه هم بره. جالبه در همین زمان کوتاه طوری اعتماد شون جلب شد برگه های آزمایش رو بهم نشون دادن و گفتن بنظر امیدی نیست و من گفتم نه اگر پنجاه درصد بیماری هست پنجاه هم سلامتی احتمال داره، فکر کنید که یک فرزند سالم از دست بدید چی میشه.
خیلی از خودم ناراحتم. که چرا اون روزهای هر روز سونو رفتن راهی برای صحبت با اون همه خانوم هم دغدغه اطرافم نیافتم.
یعنی شد دوتا، اول از حرفا خسته شدم، بعد دیدم اینا که نتیجه مدتها بی عمل بودن خودمه از دست خودم خسته شدم😔😢
ناراحتم خیلی ناراحتم.
یه خانم دیدم با دختر سه چهار ساله دنبال جراحی میگشت که من تو محل کار دغدغه های روزانم رو با ایشون بیان میکردم و پدرم بودن در محل کار.
هدایت شون کردم به سمت مطب. اصلا تو ذهنم نرفت بگم شالتون یکم عقبه، همدردی کردم سر اینکه افتادن از پله، به رخ نکشیدم که من میفهمم دردتون رو. پای پیاده آروم رفتم تا نزدیک مقصد رسوندمشون و مطمئن شدم آدرس رو پیداکردن و رازی که مریض ها به دکتر نمیگن رو این خانوم در عرض همین سه چهار دقیقه به من گفت. و شدم مونس این خانوم در همین مسیر کوتاه.
چون پناهش دادم بهم ایمان آورد و گفت راستش رفتم پیش شکستهبند و پای در رفتم شکست. این حرفو اگر دکتر بفهمه عصبانی میشه اما من اینو به عنوان همدردی شنیدم.
تمام مسیر در ذهنم بود راهی برای تواصی پیدا کنم.
برای همین عالی بودم. اما قبلا این نبودم.
برای همین ناراحتم. خیلی ناراحتم😔.
من در مسیر #تواصی فهمیدم، میتونستم بهترین باشم برای امر به معروف و نهی از منکر، اما نبودم چون هدفم این بوده که بگم این باش و آن نباش روش همدردی و انس و درک رو پیش نگرفته بودم.
اما حالا که یک هدف سیاسی پشتش بود عالی بودم اما نه جرات امر به معروف و نهی از منکر داشتم، نه تواصی.
چون نه اون دلهای پر درد جای شنیدن حرف های من بود و نه من روم میشد بگم ببخشید قبلا شما مردم شهرم رو اینجوری ندیده بودم و حالا از اینکه نمیخواید برای بدید ناراحتم.
من ناراحتم که #میدان رو قبلا به دست نگرفتم.
چون میگفتم بلد نیستم و نمیتونم حالا میبینم فقط لازم بود هدفم برای خودم منفعت بالاتری میداشت.
این #اعتراف من نیست. اعتراف یک جامعه است.
هم شهری من هم روستایی هم وطن ببخشید این همه مدت بهت نگاه همراهی نداشتم حالا میخوام بیای رای بدی کمک میخوام ازت...
چقدر حالا سخته ازت خواهش کنم.
من رو ببخش ، دلیل نیامدن تو خود من هستم.😔
🌱🌱🌱🌱
اینا برای بعدشه
#تواصی
دیشب دیگه به خودم گفتم پاشو بابا، همش میگی میتونم و نمیتونم.
پاشو تا دیر نشده، قضا میشه تکلیفت ها.
رفتم از ایستگاه اتوبوس شروع کنم، والا تا سر صحبت رو باز میکردم اول همه شال شون رو میکشیدن جلو🌱😂😂😂
ولی خوب... اوایل فقط به همون همدردی ها پرداختم.
اما همین که جلو تر رفتم فکر کن بعد از تقریباً شش هفت تا سر صحبت بازکردن در مسیر دندانپزشکی و عکس دندان و نوبت دکتر و... رسیدم به اینکه به به امروز عجب روزی برای تواصی بود چون به بهونه تبریک عید و شادی، سر صحبت راحت باز میشد.
اما من از ۱۱:۰۰که از خونه اومدم بیرون تا اذان کاری نکردم. یعنی فقط همش سر صحبت باز میشد اما نمیشد برم سر موضوع خودم.😁😂🌱.
(قبل این خودم رو توانا تر میدیدم ها)😔😢
در مسیر برگشت به خونه بودم که مغازه ای که قبلاً کالای پزشکی خریده بودم رو هدف قرار دادم ، گفتم هر طور شده میرم. رد شدم دیدم دونفر دختر جوان دیگه هم اونجا هستن.😁 رد شدم😂.
#روایت_انتخابات
#منتقد
می خوام از آخرش شروع کنم همین اول
خدا لعنتتون کنه که منافقانه دارید تفرقه افکنی میکنید
فکر هم نکنید که برا حزب الله دستتون رو نشده
فرقی بین امثال شما عدالتخوارها با حداد عادل و باهنر و لاریجانی نیست
شما جوونی های همون ها هستید،بلکه بدتر ، به طمع رسیدن به قدرت به از هر از سگ کمتری چراغ سبز نشون دادید
خیال نکنید ما حواسمون نیست که دم هاتون به احمدی نژاد وصله
خبراتون میرسه
هنوز هم دارید سعی میکنید که با ته مونده زورتون تفرقه افکنی کنید؟
خدا همه رو به راه راست هدایت کنه جز منافقین رو، منافقینی مثل شما رو نابود کنه.
سر رد شدن گزینه های خائن خودتون به امام و انقلاب رفتید پشت جلیل و شروع گردید باد کردنش با هوای اصلح اصلح
که؟
به چی برسید بدبختا؟
این مملکت صاحاب داره، به بیشرف هایی مثل شما که نمیرسه قطعا، به حمدالله
اصلحی که شما دارید میگید، ۹۶ دقیقاً داشت چیکار میکرد؟
۹۶ که ضامن نارنجک رو کشیده بودن انداخته بودن وسط
کی پرید وسط؟
یه خورده شرف داشته باشد اگر دین ندارید
ما ساکت نمی مونیم ۴ تا عدالتخوار بیشرف جبهه انقلاب رو شقه کنه به زعم خودش
خواب می دیدید که باز جبهه انقلاب ببازه که بیایید بگید
اینور کسی عرضه برد نداره
فقط احمدی نژاد می تونست که رد شد
؟
همچین خوابی رو مگر در گور ببینید.
به فعالیت های تفرقه افکنانه خودتون ادامه بدید
خداوند به حساب ما و شما رسیدگی کنه و خائنین و منافقین رو در دنیا و آخرت رسوا کنه
۱ دلیل برا اصلح شدن جلیلی از ۹۶ تا ۱۴۰۰ ندارید
از خدا هم ترس ندارید؟
خیال میکنید همه تو جبهه حزب الله مثل این چندتا ساده دل هایی هستن که فریب دادید؟
نه
بوی سوزشون میاد
ادعا میکنید از رد شدن اصلح هست، شماهایی که حتی به یاشار سلطانی پ... هم آویزون شدید
ولی روشنه که در اصل از چی میسوزید
#منتقد
می خوام از آخرش شروع کنم همین اول
خدا لعنتتون کنه که منافقانه دارید تفرقه افکنی میکنید
فکر هم نکنید که برا حزب الله دستتون رو نشده
فرقی بین امثال شما عدالتخوارها با حداد عادل و باهنر و لاریجانی نیست
شما جوونی های همون ها هستید،بلکه بدتر ، به طمع رسیدن به قدرت به از هر از سگ کمتری چراغ سبز نشون دادید
خیال نکنید ما حواسمون نیست که دم هاتون به احمدی نژاد وصله
خبراتون میرسه
هنوز هم دارید سعی میکنید که با ته مونده زورتون تفرقه افکنی کنید؟
خدا همه رو به راه راست هدایت کنه جز منافقین رو، منافقینی مثل شما رو نابود کنه.
سر رد شدن گزینه های خائن خودتون به امام و انقلاب رفتید پشت جلیل و شروع گردید باد کردنش با هوای اصلح اصلح
که؟
به چی برسید بدبختا؟
این مملکت صاحاب داره، به بیشرف هایی مثل شما که نمیرسه قطعا، به حمدالله
اصلحی که شما دارید میگید، ۹۶ دقیقاً داشت چیکار میکرد؟
۹۶ که ضامن نارنجک رو کشیده بودن انداخته بودن وسط
کی پرید وسط؟
یه خورده شرف داشته باشد اگر دین ندارید
ما ساکت نمی مونیم ۴ تا عدالتخوار بیشرف جبهه انقلاب رو شقه کنه به زعم خودش
خواب می دیدید که باز جبهه انقلاب ببازه که بیایید بگید
اینور کسی عرضه برد نداره
فقط احمدی نژاد می تونست که رد شد
؟
همچین خوابی رو مگر در گور ببینید.
به فعالیت های تفرقه افکنانه خودتون ادامه بدید
خداوند به حساب ما و شما رسیدگی کنه و خائنین و منافقین رو در دنیا و آخرت رسوا کنه
۱ دلیل برا اصلح شدن جلیلی از ۹۶ تا ۱۴۰۰ ندارید
از خدا هم ترس ندارید؟
خیال میکنید همه تو جبهه حزب الله مثل این چندتا ساده دل هایی هستن که فریب دادید؟
نه
بوی سوزشون میاد
ادعا میکنید از رد شدن اصلح هست، شماهایی که حتی به یاشار سلطانی پ... هم آویزون شدید
ولی روشنه که در اصل از چی میسوزید
#روایت_انتخابات
#مشهد
#حاجآقانلسون
به عنوان یک دانشآموز رای اولیِ خیلی خیلی فعال نمیتونستم تحمل کنم که یک عده اومدن با رفتار های دیکتاتور منشانه و حق به جانب تمام زمینههای فعالیت رو مسدودکردند.
وقتی میخواستم کارم رو شروع کنم هنوز ستادی نبود چون هنوز ثبت نام ها انجام نشده بود.
برنامهم رو ریختم که تو سروش و آپارات فعالیت کنم.
توی آپارات یک صفحه ساختم که روزای اول به زور به ۲۰ تا بازیدید میرسید ولی این اواخر به عددهای بالاتری رسید.
توی سروش هم یک اکانت با اسم مجهول (حاجآقانلسون) ساختم و هر چند تا گروه که ممکن بود عضو شدم.
خیلی طول نکشید که تقریبا همهی گروهها من رو به عنوان نفوذی شناسایی کردند و کارشون شده بود اخراج من.
اما من از در اخراج میشدم و از پنجره دوباره لینک پیدا میکردم.
انقدر تکرار شده که دیگه حسابش از دستم در رفته!
با همهی این کارها تا لحظهی آخر تمام سعی رو برلی اقناع افرادی که سوال میپرسیدند یا... کردم اما...
انقدر توی مدت گفته بودم جلیلی به این ۱۰۰ تا علت انصراف نمیده که وقتی از اخبار شب هم شنیدم هنوز باورم نمیشد!
حالم گرفته بود حالا شده بودم سیبل متلکها، اما چه متلک هایی!
جالب بود که کسی که تا دیروز به خاطر پیام حمایتی از دکتر من رو اخراج میکرد، بهم گفت:
شما هوادار جلیلی نبودید، ما بودیم که از اول برامون محترم بود و حالا به خواستهاش(!) رای میدیم.
دیدم بدم نمیگه؛ ما هیچ وقت #هواداران_جلیلی نبودیم بلکه ما (حداقل من) فکر میکردیم جلیلی هودار ماست!
هوادار عدهای که ریش داشتن تنها ویژگی مشترکشون با اصولگراها بوده و خواهد بود.
جلیلی با ما خیلی بد کرد! فکر میکنم این علم رو روی زمین گذاشت...
خیلی دوست دارم بدونم چی شد
چرا جلیلی روزی انصراف داد که همهی کارهای ما به نفع دیگران مصادره بشه...
مگه قرار نبود مردم اقنا بشند و نه اغوا پس چرا مردم رو که اقناع کرده بوده جلوی اغوا گر ها مچاله کرد؟
کی در گوشش وز وز کرد که باید بره؟
ما فگر میکردیم جلیلی برا اسباب بازی هم برنامه داره
چطور برای انتخابات برنامه نداشت...
حالا جلیلی با برچسب ((پوششی)) و البته حدود یک ملیون جوون محکم و فعال چه کار میکنه؟
اینا هم #شکایت های منه
#مشهد
#حاجآقانلسون
به عنوان یک دانشآموز رای اولیِ خیلی خیلی فعال نمیتونستم تحمل کنم که یک عده اومدن با رفتار های دیکتاتور منشانه و حق به جانب تمام زمینههای فعالیت رو مسدودکردند.
وقتی میخواستم کارم رو شروع کنم هنوز ستادی نبود چون هنوز ثبت نام ها انجام نشده بود.
برنامهم رو ریختم که تو سروش و آپارات فعالیت کنم.
توی آپارات یک صفحه ساختم که روزای اول به زور به ۲۰ تا بازیدید میرسید ولی این اواخر به عددهای بالاتری رسید.
توی سروش هم یک اکانت با اسم مجهول (حاجآقانلسون) ساختم و هر چند تا گروه که ممکن بود عضو شدم.
خیلی طول نکشید که تقریبا همهی گروهها من رو به عنوان نفوذی شناسایی کردند و کارشون شده بود اخراج من.
اما من از در اخراج میشدم و از پنجره دوباره لینک پیدا میکردم.
انقدر تکرار شده که دیگه حسابش از دستم در رفته!
با همهی این کارها تا لحظهی آخر تمام سعی رو برلی اقناع افرادی که سوال میپرسیدند یا... کردم اما...
انقدر توی مدت گفته بودم جلیلی به این ۱۰۰ تا علت انصراف نمیده که وقتی از اخبار شب هم شنیدم هنوز باورم نمیشد!
حالم گرفته بود حالا شده بودم سیبل متلکها، اما چه متلک هایی!
جالب بود که کسی که تا دیروز به خاطر پیام حمایتی از دکتر من رو اخراج میکرد، بهم گفت:
شما هوادار جلیلی نبودید، ما بودیم که از اول برامون محترم بود و حالا به خواستهاش(!) رای میدیم.
دیدم بدم نمیگه؛ ما هیچ وقت #هواداران_جلیلی نبودیم بلکه ما (حداقل من) فکر میکردیم جلیلی هودار ماست!
هوادار عدهای که ریش داشتن تنها ویژگی مشترکشون با اصولگراها بوده و خواهد بود.
جلیلی با ما خیلی بد کرد! فکر میکنم این علم رو روی زمین گذاشت...
خیلی دوست دارم بدونم چی شد
چرا جلیلی روزی انصراف داد که همهی کارهای ما به نفع دیگران مصادره بشه...
مگه قرار نبود مردم اقنا بشند و نه اغوا پس چرا مردم رو که اقناع کرده بوده جلوی اغوا گر ها مچاله کرد؟
کی در گوشش وز وز کرد که باید بره؟
ما فگر میکردیم جلیلی برا اسباب بازی هم برنامه داره
چطور برای انتخابات برنامه نداشت...
حالا جلیلی با برچسب ((پوششی)) و البته حدود یک ملیون جوون محکم و فعال چه کار میکنه؟
اینا هم #شکایت های منه
#روایت_انتخابات
#زینب
حتی از بحث سیاسی هم فراری هم بودم !
نفرت داشتم از بحث سیاسی و حرف سیاسی حتی وقتی توی خونه میخواستند اخبار ببینند من میرفتم تو اتاق. بنظرم بی فایده ترین کار همین بحث های سیاسی بود .
هیچ چیز قرار نبود با حرف های ما عوض بشه یه سری نشستند و بین خودشون رییس جمهور و وزیر و ... انتخاب میکنند . ماهم تاثیری نداریم !
تا اسفند۹۹ یکی از پست های صفحه ی #آقای_پرزیدنت اومد توی اکسپلور اینستام . از قبل اقای جلیلی رو دوست داشتم نگاهم بهش مثبت بود . رفتم توی صفحه شون و باقی پست هارو خوندم انگار تشنه شدم رفتم توی صفحه خود دکتر جلیلی چیزی که می دیدم باورم نمیشد.
سفر سفر سفر چقدر این مرد سفر رفته بود . مگه چکاره است ؟ سرچ کردم "نماینده رهبر در شورای امنیت ملی" از همین پست های ظاهرا تشریفاتی که بعضی مسئولین پنج شش تاشو دارن و بجاش میرن سر یه کار خصوصی پول دربیارن.
برام عجیب بود اما هنوز نه به این اندازه که به این سیاست کثیف امیدوار بشم تا این جمله رو دیدم: "بعضی مسئولان تصور میکنند این مردم ذخیره نظام اند یعنی مردم روی #نیمکت بنشینند چون ما به اندازه کافی بازیکن داریم"
این درد من بود . خسته بودم از حس بی تاثیر بودن و بی فایده بودن. ازاینکه هروقت لازممون دارن موقع #راهپیمایی ها صدامون میکنند و بعدم میگن برید .
جلیلی اینو فهمیده بود ! این حرف خیلی بی خطر نیست چطور تونسته بود بگه؟ انگ ضد انقلاب بودن بهش نزدند؟
اون شب تا صبح سایت حیات طیبه رو زیر و رو کردم و دیدم که اینجا کنار این ادم میشه تاثیر گذار بود . جلیلی خودشو عقل کل نمیدونه . کمک میگیره مشورت میگیره . اون هم برای چی؟ ریختن برنامه های کلان کشور کاری که همیشه تو اتاق های بسته و توسط ادم هایی که نمیدونیم چه کسانی هستند انجام میشه !
همون لحظه ها بدون اینکه تصمیم بگیرم حرف زدن درباره #جلیلی رو شروع کردم . انگار از درونم یه فریادی می جوشید که نمیتونستم جلوش رو بگیرم.
تو این مدت شاید با بیشتر از دویست نفر حرف زدم و بحث کردم . از سلطنت طلب و جنبش سبزی تا ادمای خسته ناامید تو کوچه و بازار . همه اطرافیان براشون خنده دار بود که تو اصلا بحث سیاسی نمیکردی .
این بار فرق داشت من حرف برای گفتن داشتم من دستم پر بود . من دستم برای دفاع کردن از انقلاب خیلی پر بود. من یه نور دیده بودم یه امید پیدا کرده بودم !
کم خوردم کم خوابیدم از صبح تا شب با بچه های ستاد یا بدون اون ها مشغول حرف زدن و اقناع کردن بودم . اصلا دلم راضی نمیشد کسی رو با شعار دادن راضی کنم . دلم میخواست شیرینی که در فهمیدن این ادم چشیدم بقیه هم بچشند.
جلیلی رفت کنار اما
ما پای درد دل مردم نشستیم . رفتیم منطقه های محروم و روستا ها ...رفتیم جاهایی که تاحالا نرفته بودیم .
درباره ارمان های مرده انقلاب حرف زدیم. از #انفعال و گوشه گیری و حس بی فایدگی خارج شدیم . جلیلی اجازه داد ماهم تجربه هاشو در اندازه کوچک تری تجربه کنیم .
حالا جلیلی یه نفر نیست گفتمانش مثل رود جاری شده هیچکس هم نمیتونه اون رو از ما بگیره !
#زینب
حتی از بحث سیاسی هم فراری هم بودم !
نفرت داشتم از بحث سیاسی و حرف سیاسی حتی وقتی توی خونه میخواستند اخبار ببینند من میرفتم تو اتاق. بنظرم بی فایده ترین کار همین بحث های سیاسی بود .
هیچ چیز قرار نبود با حرف های ما عوض بشه یه سری نشستند و بین خودشون رییس جمهور و وزیر و ... انتخاب میکنند . ماهم تاثیری نداریم !
تا اسفند۹۹ یکی از پست های صفحه ی #آقای_پرزیدنت اومد توی اکسپلور اینستام . از قبل اقای جلیلی رو دوست داشتم نگاهم بهش مثبت بود . رفتم توی صفحه شون و باقی پست هارو خوندم انگار تشنه شدم رفتم توی صفحه خود دکتر جلیلی چیزی که می دیدم باورم نمیشد.
سفر سفر سفر چقدر این مرد سفر رفته بود . مگه چکاره است ؟ سرچ کردم "نماینده رهبر در شورای امنیت ملی" از همین پست های ظاهرا تشریفاتی که بعضی مسئولین پنج شش تاشو دارن و بجاش میرن سر یه کار خصوصی پول دربیارن.
برام عجیب بود اما هنوز نه به این اندازه که به این سیاست کثیف امیدوار بشم تا این جمله رو دیدم: "بعضی مسئولان تصور میکنند این مردم ذخیره نظام اند یعنی مردم روی #نیمکت بنشینند چون ما به اندازه کافی بازیکن داریم"
این درد من بود . خسته بودم از حس بی تاثیر بودن و بی فایده بودن. ازاینکه هروقت لازممون دارن موقع #راهپیمایی ها صدامون میکنند و بعدم میگن برید .
جلیلی اینو فهمیده بود ! این حرف خیلی بی خطر نیست چطور تونسته بود بگه؟ انگ ضد انقلاب بودن بهش نزدند؟
اون شب تا صبح سایت حیات طیبه رو زیر و رو کردم و دیدم که اینجا کنار این ادم میشه تاثیر گذار بود . جلیلی خودشو عقل کل نمیدونه . کمک میگیره مشورت میگیره . اون هم برای چی؟ ریختن برنامه های کلان کشور کاری که همیشه تو اتاق های بسته و توسط ادم هایی که نمیدونیم چه کسانی هستند انجام میشه !
همون لحظه ها بدون اینکه تصمیم بگیرم حرف زدن درباره #جلیلی رو شروع کردم . انگار از درونم یه فریادی می جوشید که نمیتونستم جلوش رو بگیرم.
تو این مدت شاید با بیشتر از دویست نفر حرف زدم و بحث کردم . از سلطنت طلب و جنبش سبزی تا ادمای خسته ناامید تو کوچه و بازار . همه اطرافیان براشون خنده دار بود که تو اصلا بحث سیاسی نمیکردی .
این بار فرق داشت من حرف برای گفتن داشتم من دستم پر بود . من دستم برای دفاع کردن از انقلاب خیلی پر بود. من یه نور دیده بودم یه امید پیدا کرده بودم !
کم خوردم کم خوابیدم از صبح تا شب با بچه های ستاد یا بدون اون ها مشغول حرف زدن و اقناع کردن بودم . اصلا دلم راضی نمیشد کسی رو با شعار دادن راضی کنم . دلم میخواست شیرینی که در فهمیدن این ادم چشیدم بقیه هم بچشند.
جلیلی رفت کنار اما
ما پای درد دل مردم نشستیم . رفتیم منطقه های محروم و روستا ها ...رفتیم جاهایی که تاحالا نرفته بودیم .
درباره ارمان های مرده انقلاب حرف زدیم. از #انفعال و گوشه گیری و حس بی فایدگی خارج شدیم . جلیلی اجازه داد ماهم تجربه هاشو در اندازه کوچک تری تجربه کنیم .
حالا جلیلی یه نفر نیست گفتمانش مثل رود جاری شده هیچکس هم نمیتونه اون رو از ما بگیره !
#روایت_انتخابات
#علی
بنده این روایت های اننتخابات هارو از زمان انتخابات ۹۸ مجلس که دوستان میگفتن وقت نداشایم و میرفتیم تو کوچه بازار لیست عدالتخواهان یا خود اقای شهبازی رو تبلیغ می کردیم
و در سال ۱۴۰۰ هم که به همین نحو
این ها کارهای بسیار خوبیه ولی اگر همین نحو پیش بره باز سال ۱۴۰۲ هپین وضع خواهد بود
یه سری جوانان انقلابی ثبت نام میکنن بعد دوستان اصولگرا تحت عنوان جبهه انفلاب ۲ ۳تا از این هارو میارن با لیست دلخواهشون قاطی میکنن به خورد ما میدن
چند روز اخرم خودجوش بچه ها میرن تبلیغ واسه گزینه های جا مونده ولی هیچ فایده ای نداره
بنظرتون کار حزبی به معنای واقعی کلمه تشکیل حزب مدون و کار جمعی بهتر نیست ؟ حالا که جریان غیر انقلای هم رفته و با کلاه وحدت خیلی نمیشه سر دووند ملت رو.
#علی
بنده این روایت های اننتخابات هارو از زمان انتخابات ۹۸ مجلس که دوستان میگفتن وقت نداشایم و میرفتیم تو کوچه بازار لیست عدالتخواهان یا خود اقای شهبازی رو تبلیغ می کردیم
و در سال ۱۴۰۰ هم که به همین نحو
این ها کارهای بسیار خوبیه ولی اگر همین نحو پیش بره باز سال ۱۴۰۲ هپین وضع خواهد بود
یه سری جوانان انقلابی ثبت نام میکنن بعد دوستان اصولگرا تحت عنوان جبهه انفلاب ۲ ۳تا از این هارو میارن با لیست دلخواهشون قاطی میکنن به خورد ما میدن
چند روز اخرم خودجوش بچه ها میرن تبلیغ واسه گزینه های جا مونده ولی هیچ فایده ای نداره
بنظرتون کار حزبی به معنای واقعی کلمه تشکیل حزب مدون و کار جمعی بهتر نیست ؟ حالا که جریان غیر انقلای هم رفته و با کلاه وحدت خیلی نمیشه سر دووند ملت رو.
#روایت_انتخابات
#امیرحسین_غفاریان
برنده قطعی انتخابات آنجناب-سعید جلیلی- است
چند کلامی در باب منطق حمایت از سعید جلیلی
از همان ابتدای انتخابات معلوم بود با حضور آقای رئیسی، جلیلی توفیق چندانی در کسب آرا نخواهد داشت، چه آنکه سبد رای این دو بسیار نزدیک به هم تصور میشد خصوصا چرخ و مه و امنیتی و صدا و سیما همه در کار بودند تا فلانی رایی به کف آرد و ...
اضافه کنید این گزاره را که آقای رییسی آنقدر ها هم مانند بقیه حضرات، اصولگرا نیست، به هر حال بسیاری از طرفداران جلیلی خود ۹۶ حامی او بوده اند و خوب میدانند درست است با جریانات سیاسی زالوصفت مشکل آنچنانی ندارد(بخوانید اجماع ساز است) اما انصافا وابسته به آنها هم نیست و حیات سیاسی خود را وامدار آنان نمیبیند.
و خوب سوال اساسی این بود در این شرایط چرا جلیلی؟!
سعید جلیلی به میدان آمد و توسط مشتی جوان نسل سومی حمایت شد تا ثابت کند می شود بدون زیرپا نهادن اصول انقلابی، بدون بستن با پدرخوانده ها و جریان های سیاسی، بدون باج دادن به رسانه های پر طمطراق اما وابسته، به میدان سیاست آمد، محکم هم آمد و کابوس هر شب آنانی شد که بهترین تصویرشان از ایران بی صدا ترین تصویر است.
ستاد او شد فرصت حضور و بروز آنانی که به جای سالها تلاش در تصاحب پست و مقام به فکر حل مشکلی از نظام و مردم بوده اند و در معرکه سیاست نیز اجازه نمی دهند دیگرانی بر اریکه قدرت بنشینند و کارشان سالها بشود جبران ضربه ای که از جانب انقلابی نما ها بر مملکت وارد می شود.
عده ای که در عین داشتن تحلیل کلان از انقلاب، راه حل را برداشت موانع از پایین می بینند؛ در کشاورزی و روستا و دانشگاه و شرکت دانش بنیان و...اما خوب می دانند بی قدرت سیاسی نمیشود کار را کامل کرد. هنوز انبوه مشکلات بی قدرت مستقر باقی خواهد ماند.
سعید جلیلی صدای این قشر از انقلابی ها در انبوهی از صداهای بعضاً ناقص، ناامید و بعضا مشمئز کننده وضع موجودی بود
فرصت اعلام حضور هسته های معترض اما امیدوار
اشتباه نکنید، نه اینکه همه افراد با این ویژگی گرد جلیلی جمع شده باشند، بودند کسانی که همین مختصات را داشتند و دور جلیلی نبودند بلکه مهم این بود، همه اطرافیان او، اینگونه بودند. خیلی راحت و روان تکیه سعید جلیلی به جای احزاب و باندها به این هسته ها بود.
و با این نگاه سعید جلیلی نه از این باب که با تقوا بود که بود، نه از این باب که برنامه داشت که داشت، نه از این باب که مظلوم بود که بود بلکه از این باب که امکان تشکیل یک کل همگون داشت باید به میدان می آمد که آمد
با آمدنش هم تراز سیاست ورزی کشور را بالا برد هم حیات این کل انقلابی را یک گام به پیش و در این قاب میتوان گفت ما لنا الا احدی الحسنین
انتخاباتی اش می شود این: چه به نفع ما کنار بکشند چه به نفعشان کنار بکشیم پیروزیم
این را نه از منظر دینی میگویم که آن نگاه بر سر جای خودش درست، در عمل به تکلیف شکست نیست بلکه از منظر سیاسی محضرتان می گویم، کارتان را کردید انبوه مشتاقان و هواداران.
این بزرگترین برد سعید جلیلی در انتخابات بود. حفظ یک هویت هرچند ناقص اما زنده.
هویتی که اگر باشد برنامه خلق می کند، کادر میسازد و کارنامه واقعی می آفریند
البته که واضح است این هویت هنوز تا بالندگی اش باید زمان طی بشود، انتخابات های زیادی را باید شرکت کند تا با حفظ اصول خود مرام بازی نامرد مردان سیاست را بداند، این جریان آنقدر جوان است که بسیاری از هم جنس هایش او را باور نمیکنند و با اینکه دلشان با اینهاست اما ترجیح می دهند انتخابات را به پدرخوانده های صاحب تجربه تحویل بدهند و این یعنی باید برای ادامه برنامه ریخت، برای مراحل بعدی حیات این کل انقلابی
مخلص کلام، به این معنا سعید جلیلی بهانه ای بود برای تشکیل این کل و الحق چه خوب بهانه ای بود، نقدهای زیادی به خود او و ستادش دارم اما این نقد ها در نسبت با اصل جریان قابل مقایسه نیست
سلام بر او آن زمان که آمد، سلام بر او هنگامی که میوه های برآمده از ریشه های انقلاب را دست گرفت، سلام بر او آنگاه که کارشناسان اقتصادی اش را از ساران و لنجان انتخاب کرد، سلام بر او آنگاه که در نقد غرب زده ها هم تقوایش اجازه ناحق گویی نداد، سلام بر او هنگامی که حسب برداشتش از سخن ولی کنار کشید نه توصیه ها و التماس های این عزیز و آن پدرسوخته.
سلام بر این کل و خوشا به حال آنانکه در این کل جایی داشتند و بدا به حال آنانکه بی تفاوت به کناری نشستند. بدا به حال آنانکه جلیلی را بهترین تشخیص دادند اما از ترس رای نیاوردن برای دیگرانی اقدام کردند و بدا به حال انقلابی هایی که تراز سیاست ورزی جلیلی را دیدند اما به جای آنکه آن را همچون پتکی بر سر جریان خود فرود آورند و کاندید خود را تنظیم کنند، زبان به طعن و تمسخر گشودند
بعد تر در باب این انتخابات و پسا انتخابات بیشتر خواهم نوشت
#امیرحسین_غفاریان
برنده قطعی انتخابات آنجناب-سعید جلیلی- است
چند کلامی در باب منطق حمایت از سعید جلیلی
از همان ابتدای انتخابات معلوم بود با حضور آقای رئیسی، جلیلی توفیق چندانی در کسب آرا نخواهد داشت، چه آنکه سبد رای این دو بسیار نزدیک به هم تصور میشد خصوصا چرخ و مه و امنیتی و صدا و سیما همه در کار بودند تا فلانی رایی به کف آرد و ...
اضافه کنید این گزاره را که آقای رییسی آنقدر ها هم مانند بقیه حضرات، اصولگرا نیست، به هر حال بسیاری از طرفداران جلیلی خود ۹۶ حامی او بوده اند و خوب میدانند درست است با جریانات سیاسی زالوصفت مشکل آنچنانی ندارد(بخوانید اجماع ساز است) اما انصافا وابسته به آنها هم نیست و حیات سیاسی خود را وامدار آنان نمیبیند.
و خوب سوال اساسی این بود در این شرایط چرا جلیلی؟!
سعید جلیلی به میدان آمد و توسط مشتی جوان نسل سومی حمایت شد تا ثابت کند می شود بدون زیرپا نهادن اصول انقلابی، بدون بستن با پدرخوانده ها و جریان های سیاسی، بدون باج دادن به رسانه های پر طمطراق اما وابسته، به میدان سیاست آمد، محکم هم آمد و کابوس هر شب آنانی شد که بهترین تصویرشان از ایران بی صدا ترین تصویر است.
ستاد او شد فرصت حضور و بروز آنانی که به جای سالها تلاش در تصاحب پست و مقام به فکر حل مشکلی از نظام و مردم بوده اند و در معرکه سیاست نیز اجازه نمی دهند دیگرانی بر اریکه قدرت بنشینند و کارشان سالها بشود جبران ضربه ای که از جانب انقلابی نما ها بر مملکت وارد می شود.
عده ای که در عین داشتن تحلیل کلان از انقلاب، راه حل را برداشت موانع از پایین می بینند؛ در کشاورزی و روستا و دانشگاه و شرکت دانش بنیان و...اما خوب می دانند بی قدرت سیاسی نمیشود کار را کامل کرد. هنوز انبوه مشکلات بی قدرت مستقر باقی خواهد ماند.
سعید جلیلی صدای این قشر از انقلابی ها در انبوهی از صداهای بعضاً ناقص، ناامید و بعضا مشمئز کننده وضع موجودی بود
فرصت اعلام حضور هسته های معترض اما امیدوار
اشتباه نکنید، نه اینکه همه افراد با این ویژگی گرد جلیلی جمع شده باشند، بودند کسانی که همین مختصات را داشتند و دور جلیلی نبودند بلکه مهم این بود، همه اطرافیان او، اینگونه بودند. خیلی راحت و روان تکیه سعید جلیلی به جای احزاب و باندها به این هسته ها بود.
و با این نگاه سعید جلیلی نه از این باب که با تقوا بود که بود، نه از این باب که برنامه داشت که داشت، نه از این باب که مظلوم بود که بود بلکه از این باب که امکان تشکیل یک کل همگون داشت باید به میدان می آمد که آمد
با آمدنش هم تراز سیاست ورزی کشور را بالا برد هم حیات این کل انقلابی را یک گام به پیش و در این قاب میتوان گفت ما لنا الا احدی الحسنین
انتخاباتی اش می شود این: چه به نفع ما کنار بکشند چه به نفعشان کنار بکشیم پیروزیم
این را نه از منظر دینی میگویم که آن نگاه بر سر جای خودش درست، در عمل به تکلیف شکست نیست بلکه از منظر سیاسی محضرتان می گویم، کارتان را کردید انبوه مشتاقان و هواداران.
این بزرگترین برد سعید جلیلی در انتخابات بود. حفظ یک هویت هرچند ناقص اما زنده.
هویتی که اگر باشد برنامه خلق می کند، کادر میسازد و کارنامه واقعی می آفریند
البته که واضح است این هویت هنوز تا بالندگی اش باید زمان طی بشود، انتخابات های زیادی را باید شرکت کند تا با حفظ اصول خود مرام بازی نامرد مردان سیاست را بداند، این جریان آنقدر جوان است که بسیاری از هم جنس هایش او را باور نمیکنند و با اینکه دلشان با اینهاست اما ترجیح می دهند انتخابات را به پدرخوانده های صاحب تجربه تحویل بدهند و این یعنی باید برای ادامه برنامه ریخت، برای مراحل بعدی حیات این کل انقلابی
مخلص کلام، به این معنا سعید جلیلی بهانه ای بود برای تشکیل این کل و الحق چه خوب بهانه ای بود، نقدهای زیادی به خود او و ستادش دارم اما این نقد ها در نسبت با اصل جریان قابل مقایسه نیست
سلام بر او آن زمان که آمد، سلام بر او هنگامی که میوه های برآمده از ریشه های انقلاب را دست گرفت، سلام بر او آنگاه که کارشناسان اقتصادی اش را از ساران و لنجان انتخاب کرد، سلام بر او آنگاه که در نقد غرب زده ها هم تقوایش اجازه ناحق گویی نداد، سلام بر او هنگامی که حسب برداشتش از سخن ولی کنار کشید نه توصیه ها و التماس های این عزیز و آن پدرسوخته.
سلام بر این کل و خوشا به حال آنانکه در این کل جایی داشتند و بدا به حال آنانکه بی تفاوت به کناری نشستند. بدا به حال آنانکه جلیلی را بهترین تشخیص دادند اما از ترس رای نیاوردن برای دیگرانی اقدام کردند و بدا به حال انقلابی هایی که تراز سیاست ورزی جلیلی را دیدند اما به جای آنکه آن را همچون پتکی بر سر جریان خود فرود آورند و کاندید خود را تنظیم کنند، زبان به طعن و تمسخر گشودند
بعد تر در باب این انتخابات و پسا انتخابات بیشتر خواهم نوشت
#روایت_انتخابات
#رحیم_ک
بروید خدا را شکر کنید
که هنوز نصف جامعه ایران (غیر از متدینین و حزب الهی ها) روستانشین، پایین نشین، مستضعف، توسعه نیافته، قومیتی، و غرق نشده در فضای مجازی اند.
یعنی همانانی که هنوز در #حاشیه ی سیاستهای توسعه ای، رفاهی، سکولار و لیبرالیستی جمهوری اسلامی باقی مانده اند و در متن آن وارد نشده اند.
برای من جای پرسش است که چرا هیئت حاکمه جمهوری اسلامی بعد ۴۲ سال اولویت اصلی کشور را #اقتصاد می خواند. لابد با صدارت .... می خواهند آن نیم رأی دهنده جامعه را هم به نیم دوم (شهری های نسبتا توسعه یافته اما پر از بحرانهای ذهنی و معنوی) تبدیل کنند. با محوریت اقتصاد و رفاه، عدم برنامه ریزی فرهنگی دین محور، عرفی سازی مجموع سیاستها و خدمات حکومتی، و لیبرالیسم فرهنگی و فراگیرسازی اینترنت آزاد.
عجیب است که در #تحلیل نمودار تحولات و نارضایتی های جامعه، فلشها برعکس خوانده می شود.
عجیب تر این است که حلقه انقلابیون در جمهوری اسلامی اینقدر از مبانی انقلاب اسلامی منفک شده اند، که حتی #واقعیات جامعه و روز انتخابات را هم دیگر نمی توانند تحلیل کنند.
#فرهنگ_قربانی_اقتصاد
#توسعه_دنیامحور
#بازخوانی_تفکر_انقلاب_اسلامی
#نگاه_غیر_واقعی_به_جامعه
#رحیم_ک
بروید خدا را شکر کنید
که هنوز نصف جامعه ایران (غیر از متدینین و حزب الهی ها) روستانشین، پایین نشین، مستضعف، توسعه نیافته، قومیتی، و غرق نشده در فضای مجازی اند.
یعنی همانانی که هنوز در #حاشیه ی سیاستهای توسعه ای، رفاهی، سکولار و لیبرالیستی جمهوری اسلامی باقی مانده اند و در متن آن وارد نشده اند.
برای من جای پرسش است که چرا هیئت حاکمه جمهوری اسلامی بعد ۴۲ سال اولویت اصلی کشور را #اقتصاد می خواند. لابد با صدارت .... می خواهند آن نیم رأی دهنده جامعه را هم به نیم دوم (شهری های نسبتا توسعه یافته اما پر از بحرانهای ذهنی و معنوی) تبدیل کنند. با محوریت اقتصاد و رفاه، عدم برنامه ریزی فرهنگی دین محور، عرفی سازی مجموع سیاستها و خدمات حکومتی، و لیبرالیسم فرهنگی و فراگیرسازی اینترنت آزاد.
عجیب است که در #تحلیل نمودار تحولات و نارضایتی های جامعه، فلشها برعکس خوانده می شود.
عجیب تر این است که حلقه انقلابیون در جمهوری اسلامی اینقدر از مبانی انقلاب اسلامی منفک شده اند، که حتی #واقعیات جامعه و روز انتخابات را هم دیگر نمی توانند تحلیل کنند.
#فرهنگ_قربانی_اقتصاد
#توسعه_دنیامحور
#بازخوانی_تفکر_انقلاب_اسلامی
#نگاه_غیر_واقعی_به_جامعه
انتخابات۹۶ سر صندوق سیار ناظر بودم، رفتیم یه جایی میتونم قسم بخرم کل مساحت خونه شاید کمتر از دو در سه متر بود که یه پیرزن تنها و معلول توش زندگی میکرد!
مارو دید شروع کرد درد و دل کردن که یه پسر دارم که بیکاره کل درآمدمون هم از یارانه و کمیته است بناکرد به گریه کردن که چندماههآرزو دارم یه کیلو گوجه بخرم...
ماهم یکم دلداریش دادیم گفتیم حاج خانم رأیتونو بنویسید ایشالله حل میشه ماهم دیگه کم کم باید مرخص بشیم.
گفت من سواد ندارم پسرم شما بنویس حاج آقا روحانی ایشالله بحق چهارده معصوم رای بیاره مشکلمون حل بشه یه نفس راحت بکشیم.
برگشتیم تو ون ، گریه کردم به حال مردم...
#روایت_انتخابات
مارو دید شروع کرد درد و دل کردن که یه پسر دارم که بیکاره کل درآمدمون هم از یارانه و کمیته است بناکرد به گریه کردن که چندماههآرزو دارم یه کیلو گوجه بخرم...
ماهم یکم دلداریش دادیم گفتیم حاج خانم رأیتونو بنویسید ایشالله حل میشه ماهم دیگه کم کم باید مرخص بشیم.
گفت من سواد ندارم پسرم شما بنویس حاج آقا روحانی ایشالله بحق چهارده معصوم رای بیاره مشکلمون حل بشه یه نفس راحت بکشیم.
برگشتیم تو ون ، گریه کردم به حال مردم...
#روایت_انتخابات
پسر خاله و شوهر خالم کلا قصد رای دادن نداشتن و بسیار شاکی بودن از اوضاع مملکت
من یکی دو سالی هست که با دکتر جلیلی و اقداماتش آشناشون کردم و کلیپ هاشو نشون شون دادم
کار به جایی رسید که در انتخابات چند روز پیش بدون اطلاع من و بدون تحقیق ، هردوشون به جلیلی رای دادن
#روایت_انتخابات
من یکی دو سالی هست که با دکتر جلیلی و اقداماتش آشناشون کردم و کلیپ هاشو نشون شون دادم
کار به جایی رسید که در انتخابات چند روز پیش بدون اطلاع من و بدون تحقیق ، هردوشون به جلیلی رای دادن
#روایت_انتخابات
یکی از بهترین کارهایی که ایام #انتخابات تونستیم انجام بدیم، کافه گفتگو یا به عبارتی همون تریبون آزاد محلی بود
مردم حرف هایشان را می زدند و گفتگوی مردمی شکل می گرفت
به شخصه معتقدم باید ماهیانه در تمام محله های کشور شکل گیرد و حرف ها زده شود
و نخبگان صدا را برسانند
#روایت_انتخابات
مردم حرف هایشان را می زدند و گفتگوی مردمی شکل می گرفت
به شخصه معتقدم باید ماهیانه در تمام محله های کشور شکل گیرد و حرف ها زده شود
و نخبگان صدا را برسانند
#روایت_انتخابات
#روایت_انتخابات
#اصفهان
#رضا
روز سه شنبه دکتر طرفای ساعت 5 پروازش به زمین نشست و تا ساعت 12 و نیم شب با همه تلخی و شیرینی هایش که بحث مفصل خودش را دارد جلسه داشتند تازه 12 و نیم بود که غذا را آوردند و 7، 8 نفری دور سفره نشستند و شروع کردیم به غذا خوردن با اونکه واقعا دکتر به شدت خسته بودند و گویا صبح هم از ابتدای روز در حال فعالیت بودند مشخص بود دیگه رمق چندانی هم از شدت خستگی در بدن ندارد اما من از دکتر خواستم که یک جلسه با یک گروه از بچه های ستاد بزارن دکتر خیلی سریع و با مهربانی قبول کردند اما دوستان تهرانی و محافظ ایشون با اصرار به خستگی دکتر مخالفت می کردند ما هم با قول به محافظ و دوستانی تهرانی همراه دکتر که 5 دقیقه ای بیشتر طول نمی کشه جلسه رو بستیم اما همین که اومدن داخل جلسه و بچه های جوان و بعضا نوجوان ستاد رو دیدند خیلی خوشحال و با نشاط و سر حال که گویا اصلا همین حالا بیدار شده بودند شروع به گپ و گفت کردند و با اونکه من بخاطر قولی که داده بودم سعی کردم چند باری جلسه رو تموم کنم اما دکتر مانع شد و به سوالات بچه ها حتی به سوالات بدیهی و ساده بچه ها با مهربانی پاسخ دادند با هزار بار اصرار به بچه ها حاضر شدند که جلسه را تمام کنند که باز کسی درباره یک سیر مطالعاتی پرسیدند و باز دکتر باز بسم الله را گفتند و شروع کردن به گفتن همون چیزی که حتما توی ویدئو معروف دید
جلسه تمام شد و ما هم خیال خوش که حداقل دکتر یکی دو ساعتی استراحت می کنند اما به خلافش اول جایی دیگر دیداری رفتند و بعد از اون هم در حالی که حتی محافظ هم از رمق افتاده بود رفتند گلستان شهدا و...
طرف های ساعت 5 صبح بود قرار شد فایل فیلم ها را یکی تحویل یکی از دوستان همراه دکتر بدهد همین که به دکتر رسیدند دکتر با وجود همان خستگی که گفتم که تا صبح ده برای هم شده بود از ماشین پیاده شد و گرم احوال پرسی کرد
در همین بین هم یکی از رفتگران ایشان را شناختن و باز دکتر در حالی که می شد از چهره اش خستگی به شدت بی هوشی و بی حالی را به آسانی دید اما یک جلسه هم با همان چند رفتگر گذاشتند و بعد از آن با ماشین راهی تهران شدند که همان عکس معروف منتشر شد
مردی که می شود تصدیق کرد آن قدر زحمت کشید و تلاش کرد که به راحتی شدت خستگی کار را در چهره اش می دیدی اما هنوز پاکار بچه های انقلاب بود با همان لبخند همیشگی و اخلاق به شدت مهربانانه اش حتی در اوج اوج خستگی
به راستی چند نفر از مسئولان حاضر اند این همه وقت در این حال برای جوانان و نوجوانان و پیرمرد های کف جامعه بگذارند؟
آن هم به گونه ای که تنها از چند دقیقه رفتارش می شد بسیاری از اخلاقیاتش را درک کرد، این را نه من که همه دوستانی که حتی چند دقیقه ایشان را در این سفر دیدند برای من بازگو کردند
#اصفهان
#رضا
روز سه شنبه دکتر طرفای ساعت 5 پروازش به زمین نشست و تا ساعت 12 و نیم شب با همه تلخی و شیرینی هایش که بحث مفصل خودش را دارد جلسه داشتند تازه 12 و نیم بود که غذا را آوردند و 7، 8 نفری دور سفره نشستند و شروع کردیم به غذا خوردن با اونکه واقعا دکتر به شدت خسته بودند و گویا صبح هم از ابتدای روز در حال فعالیت بودند مشخص بود دیگه رمق چندانی هم از شدت خستگی در بدن ندارد اما من از دکتر خواستم که یک جلسه با یک گروه از بچه های ستاد بزارن دکتر خیلی سریع و با مهربانی قبول کردند اما دوستان تهرانی و محافظ ایشون با اصرار به خستگی دکتر مخالفت می کردند ما هم با قول به محافظ و دوستانی تهرانی همراه دکتر که 5 دقیقه ای بیشتر طول نمی کشه جلسه رو بستیم اما همین که اومدن داخل جلسه و بچه های جوان و بعضا نوجوان ستاد رو دیدند خیلی خوشحال و با نشاط و سر حال که گویا اصلا همین حالا بیدار شده بودند شروع به گپ و گفت کردند و با اونکه من بخاطر قولی که داده بودم سعی کردم چند باری جلسه رو تموم کنم اما دکتر مانع شد و به سوالات بچه ها حتی به سوالات بدیهی و ساده بچه ها با مهربانی پاسخ دادند با هزار بار اصرار به بچه ها حاضر شدند که جلسه را تمام کنند که باز کسی درباره یک سیر مطالعاتی پرسیدند و باز دکتر باز بسم الله را گفتند و شروع کردن به گفتن همون چیزی که حتما توی ویدئو معروف دید
جلسه تمام شد و ما هم خیال خوش که حداقل دکتر یکی دو ساعتی استراحت می کنند اما به خلافش اول جایی دیگر دیداری رفتند و بعد از اون هم در حالی که حتی محافظ هم از رمق افتاده بود رفتند گلستان شهدا و...
طرف های ساعت 5 صبح بود قرار شد فایل فیلم ها را یکی تحویل یکی از دوستان همراه دکتر بدهد همین که به دکتر رسیدند دکتر با وجود همان خستگی که گفتم که تا صبح ده برای هم شده بود از ماشین پیاده شد و گرم احوال پرسی کرد
در همین بین هم یکی از رفتگران ایشان را شناختن و باز دکتر در حالی که می شد از چهره اش خستگی به شدت بی هوشی و بی حالی را به آسانی دید اما یک جلسه هم با همان چند رفتگر گذاشتند و بعد از آن با ماشین راهی تهران شدند که همان عکس معروف منتشر شد
مردی که می شود تصدیق کرد آن قدر زحمت کشید و تلاش کرد که به راحتی شدت خستگی کار را در چهره اش می دیدی اما هنوز پاکار بچه های انقلاب بود با همان لبخند همیشگی و اخلاق به شدت مهربانانه اش حتی در اوج اوج خستگی
به راستی چند نفر از مسئولان حاضر اند این همه وقت در این حال برای جوانان و نوجوانان و پیرمرد های کف جامعه بگذارند؟
آن هم به گونه ای که تنها از چند دقیقه رفتارش می شد بسیاری از اخلاقیاتش را درک کرد، این را نه من که همه دوستانی که حتی چند دقیقه ایشان را در این سفر دیدند برای من بازگو کردند
#روایت_انتخابات
#امیدرضا_صفایی
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۱): زلف آشفته را چه کسی جمع می کند!؟
از ابتدای سال ۹۹ مشخص بود که پروژه انتخابات، پروژه مهمی خواهدبود و گهگاهی بچه ها می گفتند که برای انتخابات باید کار کنیم. معمولا بعد انتخابات ها این حرف زیاد گفته می شود که برای انتخابات بعدی باید زودتر شروع کنیم. گذشت تا رسیدیم به بهمن ماه… مدام گفته می شد باید کاری کنیم… کارهای دو هفته آخر مشخص بود؛ پوستر چسباندن و در سطح شهر با مردم صحبت کردن و… اما چهارماه مانده به انتخابات، ما طلبه ـ دانشجوها چه فعالیت موثری می توانستیم انجام دهیم!؟
این دغدغه را داشتیم که ایام انتخابات فرصت مناسبی است تا مسائل اصلی امروز انقلاب و پاسخ های جریان های مختلف بررسی شود. همچنین باید تلاش و روشنگری می کردیم تا عده ای نتیجه را چهار ماه مانده به انتخابات، تمام شده تلقی نکنند و فرصت ابراز وجود را از بقیه نگیرند؛ به هر حال پدرخوانده ها همان طور که تکلیف مجلس را مشخص می کنند، نسبت به ریاست جمهوری هم احساس تکلیف می کنند. به خصوص اینکه کتابچه «مقام مردم» حاج آقای فلاح و جزوه «خطر تاکتیکوکراسی» وحید جلیلی حسابی داغ مان کرده بود.
ـ گام دوم، گام همه مردم و جوانان است نه سوپرمن ها. با مبارزه ی با تبعیض، باید زمینه به میدان آمدن همه مردم فراهم شود. برای تکیه به داخل، باید امید به خارج قطع شود؛ خط بطلان بر مسیر برجام باید کشیده شود.
برخی جلسات مان با چهره های سیاسی بود. بعضی از این بندگان خدا انتظار داشتند که خیلی راحت حمایت ما را کسب کنند. اما وقتی با مواضع فعال و منتقدانه بچه ها روبرو می شدند جا می خوردند؛ به هر حال، دوران راحت سواری گرفتن گذشته بود.
در مجموع این جلسات و گفتگوها، به یک ایده رسیدیم.
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۲): دولت حداقلی در برابر انقلاب از نو
اسفندماه ۹۹ در اردوی هم اندیشی تهران، دو کلان ایده برای فعالیت های انتخاباتی مطرح شد: ایده «انقلاب از نو» و ایده «دولت حداقلی»؛ دو ایده ای که در ادامه، در مقابل هم صف کشیدند. ایده انقلاب از نو توسط آقای صاد پیگیری می شد و ایده دولت حداقلی توسط حاج آقای عین و هر دو هم از موثرین در جریان های جوان دانشجویی و طلبگی هستند.
ایده انقلاب از نو، معتقد به:
ـ لزوم و امکان تغییر به نفع مردم بود.
ـ اینکه با حرف های گرد نمی شود بدنه فعالین رای ساز را گرم کرد.
ـ باید اجازه داد تا مردم تنوع های در سطح حکمرانی کشور را احساس کنند.
ـ انقلاب ۵۷ رویایی داشت و باید آن رویا را احیا کرد (از این نظر، شرایط موجود، از رویای انقلاب ۵۷ فاصله گرفته است: تبعیض های نهادینه شده مدیریتی، اقتصادی، آموزشی، بهداشتی و…).
ایده دولت حداقلی، با ایده انقلاب از نو همدل بود اما معتقد بود که بعد از هشت سال روحانی، ما نمی توانیم جهت گیری را سریعا صد و هشتاد درجه عوض کنیم و باید ابتدا تلاش شود تا چند درجه تغییر صورت گیرد و زمینه برای دولت ایده آل فراهم شود.
ایده ها را با شاقولی باید سنجید. تغییرات اجتماعی، پیچ تنظیم ندارند که حداقلی تنظیم شود یا حداکثری؛ یا یک خواست اجتماعی جدید شکل می گیرد یا نمی گیرد یا یک گفتمان تغییر، مستقر می شود یا نمی شود. در منطق انقلاب اسلامی قرار بود تحولات بر دوش آگاهی و حضور مردم پیش برده شود. بر این اساس، تغییرات به ظاهر مثبت، اگر نتوانسته باشد بینش و کنش عمومی را با خود همراه کند، محکوم به شکست است. برای بینش و کنش عمومی، بیشتر از آنکه نیاز به جهاد تنظیم داشته باشیم، نیاز به جهاد تبیین و تحقیق و تلاش داریم.
این دو ایده در انتخابات حضور فعالی داشتند اما موضع خود را نسبت به بینش و کنش عمومی باید ارتقا دهند مگر اینکه بخواهند مصلح آسانسوری باشند!
[تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۳): حرف گرد ممنوع!
تقریبا سه ماه مانده به انتخابات در مجموع جلسات و گفتگوها و مشورت ها به این رسیدیم که یک «فعالیت گفتمانی» را رقم بزنیم. چند اولویت روز انقلاب و مردم را مشخص کنیم و آنها را تبلیغ و توجهات را به آنها جلب کنیم. اما این اولویت ها چطور مشخص شدند؟ در طی همان جلسات و ارتباطات قبلی که با برخی اندیشکده های جوان داشتیم و همچنین صحبت های ابتدای سال آقا، تقریبا سرنخ هایی مشخص شد. از طرفی دغدغه این را داشتیم که نقاطی که می خواهیم برجسته کنیم:
ـ هم ریشه در مبانی انقلاب داشته باشند و هم مسائل روز مردم باشد.
ـ متکثر نباشند… چند نقطه محدود و محوری باشند.
ـ حرف کلی نباشند و برش دار باشند.
لذا نهایتا به سه محور «اقتصاد مردمی»، «مبارزه با فساد و تبعیض» و «خنثی کردن تحریم ها» رسیدیم. در گام بعد باید این محورها را شرح و بسط محتوایی می دادیم.
#امیدرضا_صفایی
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۱): زلف آشفته را چه کسی جمع می کند!؟
از ابتدای سال ۹۹ مشخص بود که پروژه انتخابات، پروژه مهمی خواهدبود و گهگاهی بچه ها می گفتند که برای انتخابات باید کار کنیم. معمولا بعد انتخابات ها این حرف زیاد گفته می شود که برای انتخابات بعدی باید زودتر شروع کنیم. گذشت تا رسیدیم به بهمن ماه… مدام گفته می شد باید کاری کنیم… کارهای دو هفته آخر مشخص بود؛ پوستر چسباندن و در سطح شهر با مردم صحبت کردن و… اما چهارماه مانده به انتخابات، ما طلبه ـ دانشجوها چه فعالیت موثری می توانستیم انجام دهیم!؟
این دغدغه را داشتیم که ایام انتخابات فرصت مناسبی است تا مسائل اصلی امروز انقلاب و پاسخ های جریان های مختلف بررسی شود. همچنین باید تلاش و روشنگری می کردیم تا عده ای نتیجه را چهار ماه مانده به انتخابات، تمام شده تلقی نکنند و فرصت ابراز وجود را از بقیه نگیرند؛ به هر حال پدرخوانده ها همان طور که تکلیف مجلس را مشخص می کنند، نسبت به ریاست جمهوری هم احساس تکلیف می کنند. به خصوص اینکه کتابچه «مقام مردم» حاج آقای فلاح و جزوه «خطر تاکتیکوکراسی» وحید جلیلی حسابی داغ مان کرده بود.
ـ گام دوم، گام همه مردم و جوانان است نه سوپرمن ها. با مبارزه ی با تبعیض، باید زمینه به میدان آمدن همه مردم فراهم شود. برای تکیه به داخل، باید امید به خارج قطع شود؛ خط بطلان بر مسیر برجام باید کشیده شود.
برخی جلسات مان با چهره های سیاسی بود. بعضی از این بندگان خدا انتظار داشتند که خیلی راحت حمایت ما را کسب کنند. اما وقتی با مواضع فعال و منتقدانه بچه ها روبرو می شدند جا می خوردند؛ به هر حال، دوران راحت سواری گرفتن گذشته بود.
در مجموع این جلسات و گفتگوها، به یک ایده رسیدیم.
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۲): دولت حداقلی در برابر انقلاب از نو
اسفندماه ۹۹ در اردوی هم اندیشی تهران، دو کلان ایده برای فعالیت های انتخاباتی مطرح شد: ایده «انقلاب از نو» و ایده «دولت حداقلی»؛ دو ایده ای که در ادامه، در مقابل هم صف کشیدند. ایده انقلاب از نو توسط آقای صاد پیگیری می شد و ایده دولت حداقلی توسط حاج آقای عین و هر دو هم از موثرین در جریان های جوان دانشجویی و طلبگی هستند.
ایده انقلاب از نو، معتقد به:
ـ لزوم و امکان تغییر به نفع مردم بود.
ـ اینکه با حرف های گرد نمی شود بدنه فعالین رای ساز را گرم کرد.
ـ باید اجازه داد تا مردم تنوع های در سطح حکمرانی کشور را احساس کنند.
ـ انقلاب ۵۷ رویایی داشت و باید آن رویا را احیا کرد (از این نظر، شرایط موجود، از رویای انقلاب ۵۷ فاصله گرفته است: تبعیض های نهادینه شده مدیریتی، اقتصادی، آموزشی، بهداشتی و…).
ایده دولت حداقلی، با ایده انقلاب از نو همدل بود اما معتقد بود که بعد از هشت سال روحانی، ما نمی توانیم جهت گیری را سریعا صد و هشتاد درجه عوض کنیم و باید ابتدا تلاش شود تا چند درجه تغییر صورت گیرد و زمینه برای دولت ایده آل فراهم شود.
ایده ها را با شاقولی باید سنجید. تغییرات اجتماعی، پیچ تنظیم ندارند که حداقلی تنظیم شود یا حداکثری؛ یا یک خواست اجتماعی جدید شکل می گیرد یا نمی گیرد یا یک گفتمان تغییر، مستقر می شود یا نمی شود. در منطق انقلاب اسلامی قرار بود تحولات بر دوش آگاهی و حضور مردم پیش برده شود. بر این اساس، تغییرات به ظاهر مثبت، اگر نتوانسته باشد بینش و کنش عمومی را با خود همراه کند، محکوم به شکست است. برای بینش و کنش عمومی، بیشتر از آنکه نیاز به جهاد تنظیم داشته باشیم، نیاز به جهاد تبیین و تحقیق و تلاش داریم.
این دو ایده در انتخابات حضور فعالی داشتند اما موضع خود را نسبت به بینش و کنش عمومی باید ارتقا دهند مگر اینکه بخواهند مصلح آسانسوری باشند!
[تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۳): حرف گرد ممنوع!
تقریبا سه ماه مانده به انتخابات در مجموع جلسات و گفتگوها و مشورت ها به این رسیدیم که یک «فعالیت گفتمانی» را رقم بزنیم. چند اولویت روز انقلاب و مردم را مشخص کنیم و آنها را تبلیغ و توجهات را به آنها جلب کنیم. اما این اولویت ها چطور مشخص شدند؟ در طی همان جلسات و ارتباطات قبلی که با برخی اندیشکده های جوان داشتیم و همچنین صحبت های ابتدای سال آقا، تقریبا سرنخ هایی مشخص شد. از طرفی دغدغه این را داشتیم که نقاطی که می خواهیم برجسته کنیم:
ـ هم ریشه در مبانی انقلاب داشته باشند و هم مسائل روز مردم باشد.
ـ متکثر نباشند… چند نقطه محدود و محوری باشند.
ـ حرف کلی نباشند و برش دار باشند.
لذا نهایتا به سه محور «اقتصاد مردمی»، «مبارزه با فساد و تبعیض» و «خنثی کردن تحریم ها» رسیدیم. در گام بعد باید این محورها را شرح و بسط محتوایی می دادیم.
#روایت_انتخابات
امیدرضا_صفایی
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۵): با دوستانم؛ سین و حاء و حاء
یکی از بچه ها ابتدا می گفت دولت لام. قطعی است و هر که دوست ندارد جمع کند برود. بعد که پیش بینی اش بواسطه شورای نگهبان محقق نشد، خیلی روی خودش نیاورد. در آینده به این نگاه که معتقد است با وجود بچه های بالا، دیگر جای کنشگری وجود ندارد بیشتر می پردازم.
یکی دیگر از بچه ها ورود بهتری داشت… چند مسئله را مشخص کرده بود (مسئله افزایش قیمت بنزین، برجام و …) و مواجهه نامزدها با این چالش ها را مقایسه کرده بود. اوایل خرداد که با هم گفتگویی داشتیم می گفت نامزدهای موجود توان ایستادگی برای یک سری تغییرات را ندارند و الف. می توانست. با یکی دیگر از بچه ها هم که متمایل به الف. بود مکاتبه ای داشتم. جریان الف.، بروز شخص محور و حادّی دارد. این نوع بروز، با چهارچوب تحولی مدنظر در گام دوم که قرار است بر محور جوانان باشد و رویکرد فرهنگی ـ تربیتی دارد متناسب نیست. دوران تحولات سوپرمنی به سر آمده و فرد موفق هم باید بتواند آگاهی و اراده عمومی را بسیج کند. آگاهی و اراده عمومی هم با امثال لیست رو کردن بسیج نمی شود؛ با درگیر کردن مردم در ابعاد مختلف حکمرانی محقق می شود (مثلا نباید شعار شفافیت آرای نمایندگان را داد اما هنوز که هنوز است…).
یک نظر دیگری که بین بچه ها با آن مواجه شدم و قابل تأمل بود این بود که در گذشته وقتی اقبال به توافق با آمریکا وجود داشت، چرا گذاشتیم پرچم توافق دست دیگری بیفتد!؟ ما هم شعار توافق می دادیم… نمی خواهم وارد تاریخ مذاکرات و حواشی آن و نتایج آن بشوم. از این جهت برایم قابل تأمل بود که در چنین چالش هایی ما چگونه باید عمل کنیم؟ شاید بتوان گفت که در چنین شرایطی، دوگانه حق گویی یا حفظ قدرت پیش می آید… گویا مسئله، صداقت است؛ اگر چیزی را واقعا به ضرر مصلحت عمومی می دانیم باید صادقانه با مردم مطرح کنیم و تبیین نماییم ولو خوششان نیاید. در این زمینه، مکتب ما سرنخ های متعدد و جالبی دارد. مثلا امیرالمومنین علیه السلام در شورای خلافت، برای کسب قدرت حاضر نشد دروغ بگوید. این که بگوییم «اسلام باشد اما ما هم باید باشیم»، چالش سنگینی است؛ خداوند گرگ بیابان را هم در این مخمصه نیندازد!
[تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۶): داغ شفافیت آراء نمایندگان مجلس
از قبل از انتخابات ۹۸، دغدغه شفافیت آراء نمایندگان مجلس را داشتم. در انتخابات ۹۸، این مسئله به یک مطالبه جدی تبدیل شد. در ایام انتخابات امسال هم گهگاهی به این مسئله برخورد می کردیم. در انتخابات مجلس که شعار شفافیت نامزدها (نمایندگان فعلی) سقف آسمان را ترک داده بود… می گفتند آقا شفافیت آراء که حداقل کار است؛ نماینده همه چیزش باید شفاف باشد، امضاهایش، توصیه نامه هایش و … . می گفتند آقا ما در مجلس قبل، حداقل بودیم؛ این دفعه رأی بدهید تا اکثریت شویم و کار شفافیت را تمام کنیم. بعد که اکثریت شدند، شفافیت آرای نمایندگان با سه رأی کمتر تصویب نشد. بگوییم اکثریت، بی عرضه هست یا اینکه … .
در ایام انتخابات امسال، در یکی از جلسات مشورتی، دکتر میم. (یک استاد اقتصاد) گفت که اساسا این شفافیت یک مسئله وارداتی است. قصد دارم یک گفتگویی در این موضوع با ایشان داشته باشم. اما بالفرض که وارداتی باشد و اصلا هیچ آموزه اسلامی در این خصوص نباشد (که هست) آیا باعث می شود که صورت مسئله پاک شود!؟ مگر حضرت آقا در ابتدای یکی از جلسات درس خارج شان نگفتند که این دستور اسلام است که در غیر از مباحث امنیتی باید با مردم شفاف بود نه اینکه آموزه ای غربی باشد!؟
در جایی دیگر شنیدم حاج آقای عین. گفتند که با آموزه های اسلامی نمی خواند… خوشحال شدم که فردی در این خصوص تحقیق اسلامی کرده … از ایشان تفصیل نظرشان را جویا شدم. گفتند که با آموزه توصیه به ستّار بودن (پرده پوشی) هم خوانی ندارند. بله، ما اسرار شخصی مؤمن را نباید افشا کنیم اما در طراز حکمرانی، چرا مسائل غیر امنیتی باید در پشت پرده باشد!؟ نماینده ای که عرضه ندارد از رأی خود در افکار عمومی دفاع کند، بهتر نیست برای ستّاریت در پشت پرده خانه اش بنشیند تا اینکه هزینه پرده پوشی را مردم بخواهند بدهند!؟
در جلسه پرسش و پاسخی که در مدرسه برگزار شد، از نحوه مواجهه یکی از فضلا با این مسئله جا خوردم… طرح شفافیت آرای نمایندگان را ربط داد به شفافیت مطرح شده در fatf!!! و می خواستند نتیجه بگیرند که هر دو بد است!!! باز دکتر قاف. که نماینده هم هست پاسخ خوبی داد و گفت واقعا به شفافیت در حکمرانی نیاز داریم و آسیب ها و فساد تاریکی و عدم شفافیت از چالش های شفافیت بیشتر است.
امیدرضا_صفایی
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۵): با دوستانم؛ سین و حاء و حاء
یکی از بچه ها ابتدا می گفت دولت لام. قطعی است و هر که دوست ندارد جمع کند برود. بعد که پیش بینی اش بواسطه شورای نگهبان محقق نشد، خیلی روی خودش نیاورد. در آینده به این نگاه که معتقد است با وجود بچه های بالا، دیگر جای کنشگری وجود ندارد بیشتر می پردازم.
یکی دیگر از بچه ها ورود بهتری داشت… چند مسئله را مشخص کرده بود (مسئله افزایش قیمت بنزین، برجام و …) و مواجهه نامزدها با این چالش ها را مقایسه کرده بود. اوایل خرداد که با هم گفتگویی داشتیم می گفت نامزدهای موجود توان ایستادگی برای یک سری تغییرات را ندارند و الف. می توانست. با یکی دیگر از بچه ها هم که متمایل به الف. بود مکاتبه ای داشتم. جریان الف.، بروز شخص محور و حادّی دارد. این نوع بروز، با چهارچوب تحولی مدنظر در گام دوم که قرار است بر محور جوانان باشد و رویکرد فرهنگی ـ تربیتی دارد متناسب نیست. دوران تحولات سوپرمنی به سر آمده و فرد موفق هم باید بتواند آگاهی و اراده عمومی را بسیج کند. آگاهی و اراده عمومی هم با امثال لیست رو کردن بسیج نمی شود؛ با درگیر کردن مردم در ابعاد مختلف حکمرانی محقق می شود (مثلا نباید شعار شفافیت آرای نمایندگان را داد اما هنوز که هنوز است…).
یک نظر دیگری که بین بچه ها با آن مواجه شدم و قابل تأمل بود این بود که در گذشته وقتی اقبال به توافق با آمریکا وجود داشت، چرا گذاشتیم پرچم توافق دست دیگری بیفتد!؟ ما هم شعار توافق می دادیم… نمی خواهم وارد تاریخ مذاکرات و حواشی آن و نتایج آن بشوم. از این جهت برایم قابل تأمل بود که در چنین چالش هایی ما چگونه باید عمل کنیم؟ شاید بتوان گفت که در چنین شرایطی، دوگانه حق گویی یا حفظ قدرت پیش می آید… گویا مسئله، صداقت است؛ اگر چیزی را واقعا به ضرر مصلحت عمومی می دانیم باید صادقانه با مردم مطرح کنیم و تبیین نماییم ولو خوششان نیاید. در این زمینه، مکتب ما سرنخ های متعدد و جالبی دارد. مثلا امیرالمومنین علیه السلام در شورای خلافت، برای کسب قدرت حاضر نشد دروغ بگوید. این که بگوییم «اسلام باشد اما ما هم باید باشیم»، چالش سنگینی است؛ خداوند گرگ بیابان را هم در این مخمصه نیندازد!
[تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۶): داغ شفافیت آراء نمایندگان مجلس
از قبل از انتخابات ۹۸، دغدغه شفافیت آراء نمایندگان مجلس را داشتم. در انتخابات ۹۸، این مسئله به یک مطالبه جدی تبدیل شد. در ایام انتخابات امسال هم گهگاهی به این مسئله برخورد می کردیم. در انتخابات مجلس که شعار شفافیت نامزدها (نمایندگان فعلی) سقف آسمان را ترک داده بود… می گفتند آقا شفافیت آراء که حداقل کار است؛ نماینده همه چیزش باید شفاف باشد، امضاهایش، توصیه نامه هایش و … . می گفتند آقا ما در مجلس قبل، حداقل بودیم؛ این دفعه رأی بدهید تا اکثریت شویم و کار شفافیت را تمام کنیم. بعد که اکثریت شدند، شفافیت آرای نمایندگان با سه رأی کمتر تصویب نشد. بگوییم اکثریت، بی عرضه هست یا اینکه … .
در ایام انتخابات امسال، در یکی از جلسات مشورتی، دکتر میم. (یک استاد اقتصاد) گفت که اساسا این شفافیت یک مسئله وارداتی است. قصد دارم یک گفتگویی در این موضوع با ایشان داشته باشم. اما بالفرض که وارداتی باشد و اصلا هیچ آموزه اسلامی در این خصوص نباشد (که هست) آیا باعث می شود که صورت مسئله پاک شود!؟ مگر حضرت آقا در ابتدای یکی از جلسات درس خارج شان نگفتند که این دستور اسلام است که در غیر از مباحث امنیتی باید با مردم شفاف بود نه اینکه آموزه ای غربی باشد!؟
در جایی دیگر شنیدم حاج آقای عین. گفتند که با آموزه های اسلامی نمی خواند… خوشحال شدم که فردی در این خصوص تحقیق اسلامی کرده … از ایشان تفصیل نظرشان را جویا شدم. گفتند که با آموزه توصیه به ستّار بودن (پرده پوشی) هم خوانی ندارند. بله، ما اسرار شخصی مؤمن را نباید افشا کنیم اما در طراز حکمرانی، چرا مسائل غیر امنیتی باید در پشت پرده باشد!؟ نماینده ای که عرضه ندارد از رأی خود در افکار عمومی دفاع کند، بهتر نیست برای ستّاریت در پشت پرده خانه اش بنشیند تا اینکه هزینه پرده پوشی را مردم بخواهند بدهند!؟
در جلسه پرسش و پاسخی که در مدرسه برگزار شد، از نحوه مواجهه یکی از فضلا با این مسئله جا خوردم… طرح شفافیت آرای نمایندگان را ربط داد به شفافیت مطرح شده در fatf!!! و می خواستند نتیجه بگیرند که هر دو بد است!!! باز دکتر قاف. که نماینده هم هست پاسخ خوبی داد و گفت واقعا به شفافیت در حکمرانی نیاز داریم و آسیب ها و فساد تاریکی و عدم شفافیت از چالش های شفافیت بیشتر است.
#روایت_انتخابات
تعداد زیادی از پوسترهای جلیلی از انتخابات قبلی باقی مونده بود. همه اشون هم با پول کمکهای مردمی تهیه شده بود اما بخاطر بدقولی یه سری از دوستان در اون زمان، روی دست من موند و عذاب وجدان داشتم بابت این مساله!
توی این سالها چندبار خونواده میخواستن بریزنشون دور ولی نذاشتم.
پوستر خوشگلی بود و بالاش هم این جمله از امام بود که "این درس را نباید فراموش کنیم که باید در مقابل ابرقدرتها، مقاومت کرد."
بگذریم...
توی تمام ایام تبلیغات با بهانه های مختلف از اینکه پوسترها رو پخش کنم، طفره میرفتم!(میدونم کار حداقلی و خیلی کم ارزشیه، ولی خب بازم کاره دیگه! در قرعه ی "مثنی و فُردی"، سهم من "فُردی" شده بود و طبیعتاً یه نفره قرار نیست تخم طلا بذارم که! همین پوستر، برای یه بچه مسلمون کوچولو توی یه شهر کوچولو و نسبتاً محروم، خوب بود!)
داشتم میگفتم!
هی به بهانه های مختلف از اینکه برم دنبال تبلیغ، طفره میرفتم.
بهونه هایی مثل "امتحانهای پایان ترمم مهمتره"، "خود جلیلی هم راضی نیست من درسمو ول کنم برم براش تبلیغ کنم"(حالا درس هم نمیخوندم ها!) و یا اینکه "سعید جلیلی احتمالا انصراف میده و اگه انصراف هم نده که رای اول رو نمیاره، فوقش دوم میشه!" و تا دلتون بخواد از این بهونه ها!
از طرفی هم هی گهگاهی اون ته مونده های عدالتخواهی از درونم فریاد میزد که پاشو برو یه خاکی توی سرت بریز وسط این میدون!
ولی مگه میشد!
هیچی دیگه! گذشت تا رسیدیم به مستند آخرِ جلیلی!(الان یادم نیست چی بود دقیقا!)
آهان یادم اومد، اون قالیه! اووووووووووف، چقدر کیف کردم من!
چقدر فاصله داشت این فهم با فهمِ بقیه نامزدها!
حالا این هیچی، حتی یه ذره نمایش و حقه بازی توی این فیلم نبود! حتی یه ذره نقش بازی کردن و ساختگی بودن و مصنوعی بودن داخل این مستند نبود!
خنده هاش، منطق هاش، چهره هاش، اندیشه هاش! اصلا با روانم بازی کرد!
یعنی هرچی روح اسلام خواه و عدالتخواه و امام خواه، زیر لجن زارِ نفسانیت و تنبلیم مدفون شده بود رو گرفت و کشید بیرون!(اینها رو دارم میگم که اگر خودش احیانا خوند اینا رو، بدونه که بابا، ما به امثال تو نیاز داریم! ما هم با بودن تو و امثال تو میتونیم اهل نجات بشیم. مهمی! پس بیشتر باش برامون! بیشتر بذار ازت بیاموزیم. بیشتر ما رو یاد حقیقت بنداز. بیشتر بیدارمون کن!)
حتی توی مستندش بحث هایی رو میگفت که گاها در زمینه کارافرینی و توی گفتگوهای دوران دانشجوییمون دغدغه خودمون بود! مثل صنعت اسباب بازی سازی و غفلتی که ازش داریم!
خلاصه اینکه، هشت و نیم مستند تموم شد! منم نشستم اون ته مونده های اینکه "جلیلی انصراف میده، و رای نمیاره" رو گذاشتم وسط و دیدم خب اصلا مهم نیست! انصراف میده که میده! رای نمیاره که نمیاره!
مگه اون بچه بسیجی که میرفت و میدان مین رو باز میکرد، نمیدونست با اینکارش داره -در ظاهر- خودش رو هدر میده؟!
چرا، خوب هم میدونست! اما میرفت! میرفت، چون بعضی هدر دادن ها، برکت داره! بعضی هدر دادنها، عینِ پیروزیه!
مثل تبلیغ کردنِ این تفکر که حتی اگر الان میوه نده، بعدا میده!
حتی اگر اون روز روی مین پا گذاشتن و تکه تکه شدن، اما امروز برکت اون هدر دادنِ ظاهری، مایه ی حیاتِ تمامِ حق و حقیقت شده!
بعضی از هدر دادنها، مثل ریختن آب روی زمین خشک و خالیه... ظاهراً خشک و خالیه ولی زیر این زمین خشک، بذرها منتظرن! منتظر یکی که همون اب رو هدر بده روی این زمینِ مستعد!
بخشی از این حرفها، حدیث نفسهایی بود که با خودم داشتم تا با علم به اینکه اصلح ممکنه انصراف بده یا رای نیاره، برم و این پوسترها رو بچسبونم! (بازم میدونم کار بیخودیه پوستر چسبوندم! ولی خب همین حرکت کردن، همین فکر کردن، همشون رشده! همشون آدم رو تربیت میکنه!)
از خونه زدم بیرون، قدم زنان از مسکن مهر که نزدیکمون بود شروع کردم و چندجا پوسترها رو چسبوندم. اما چون میخواستم جاهای شلوغ شهر بچسبونم، حواسم بود که زیادی نچسبونم که به همه جا برسه!
قدم میزدم و روی ایستگاهها و جاهایی که شهر هم زشت نشه و منع قانونی نداشته باشه، پوستر میزدم.
شروع حرکتم از شرقی ترین نقطه ی شهرمون بود.
بعد از چند ساعت پیاده روی رسیدم به مرکز شهر و مسیرهای شلوغِ بازار رو شروع کردم به پوستر زدن.
در این حین با یکی از مغازه دارها سر صحبت باز شد و منم بیشتر از اینکه برنامه های جلیلی رو بتونم مطرح کنم، از نامزد دیگر دفاع کردم!
چون مسائلی مثل بی سوادی و ... رو مطرح کردن و مشخص بود ذهن مردم درگیر این تهمت شده و اثر تخریبی خودش رو گذاشته!
خلاصه فرصت نشد برنامه های جلیلی رو توضیح بدم و فقط عناوین چندتا رو بهشون گفتم و در بقیه بحث به شبهاتی که در مورد نامزد دیگر بیان میکردن پرداختم و بعدشم خداحافظی کردیم!
تعداد زیادی از پوسترهای جلیلی از انتخابات قبلی باقی مونده بود. همه اشون هم با پول کمکهای مردمی تهیه شده بود اما بخاطر بدقولی یه سری از دوستان در اون زمان، روی دست من موند و عذاب وجدان داشتم بابت این مساله!
توی این سالها چندبار خونواده میخواستن بریزنشون دور ولی نذاشتم.
پوستر خوشگلی بود و بالاش هم این جمله از امام بود که "این درس را نباید فراموش کنیم که باید در مقابل ابرقدرتها، مقاومت کرد."
بگذریم...
توی تمام ایام تبلیغات با بهانه های مختلف از اینکه پوسترها رو پخش کنم، طفره میرفتم!(میدونم کار حداقلی و خیلی کم ارزشیه، ولی خب بازم کاره دیگه! در قرعه ی "مثنی و فُردی"، سهم من "فُردی" شده بود و طبیعتاً یه نفره قرار نیست تخم طلا بذارم که! همین پوستر، برای یه بچه مسلمون کوچولو توی یه شهر کوچولو و نسبتاً محروم، خوب بود!)
داشتم میگفتم!
هی به بهانه های مختلف از اینکه برم دنبال تبلیغ، طفره میرفتم.
بهونه هایی مثل "امتحانهای پایان ترمم مهمتره"، "خود جلیلی هم راضی نیست من درسمو ول کنم برم براش تبلیغ کنم"(حالا درس هم نمیخوندم ها!) و یا اینکه "سعید جلیلی احتمالا انصراف میده و اگه انصراف هم نده که رای اول رو نمیاره، فوقش دوم میشه!" و تا دلتون بخواد از این بهونه ها!
از طرفی هم هی گهگاهی اون ته مونده های عدالتخواهی از درونم فریاد میزد که پاشو برو یه خاکی توی سرت بریز وسط این میدون!
ولی مگه میشد!
هیچی دیگه! گذشت تا رسیدیم به مستند آخرِ جلیلی!(الان یادم نیست چی بود دقیقا!)
آهان یادم اومد، اون قالیه! اووووووووووف، چقدر کیف کردم من!
چقدر فاصله داشت این فهم با فهمِ بقیه نامزدها!
حالا این هیچی، حتی یه ذره نمایش و حقه بازی توی این فیلم نبود! حتی یه ذره نقش بازی کردن و ساختگی بودن و مصنوعی بودن داخل این مستند نبود!
خنده هاش، منطق هاش، چهره هاش، اندیشه هاش! اصلا با روانم بازی کرد!
یعنی هرچی روح اسلام خواه و عدالتخواه و امام خواه، زیر لجن زارِ نفسانیت و تنبلیم مدفون شده بود رو گرفت و کشید بیرون!(اینها رو دارم میگم که اگر خودش احیانا خوند اینا رو، بدونه که بابا، ما به امثال تو نیاز داریم! ما هم با بودن تو و امثال تو میتونیم اهل نجات بشیم. مهمی! پس بیشتر باش برامون! بیشتر بذار ازت بیاموزیم. بیشتر ما رو یاد حقیقت بنداز. بیشتر بیدارمون کن!)
حتی توی مستندش بحث هایی رو میگفت که گاها در زمینه کارافرینی و توی گفتگوهای دوران دانشجوییمون دغدغه خودمون بود! مثل صنعت اسباب بازی سازی و غفلتی که ازش داریم!
خلاصه اینکه، هشت و نیم مستند تموم شد! منم نشستم اون ته مونده های اینکه "جلیلی انصراف میده، و رای نمیاره" رو گذاشتم وسط و دیدم خب اصلا مهم نیست! انصراف میده که میده! رای نمیاره که نمیاره!
مگه اون بچه بسیجی که میرفت و میدان مین رو باز میکرد، نمیدونست با اینکارش داره -در ظاهر- خودش رو هدر میده؟!
چرا، خوب هم میدونست! اما میرفت! میرفت، چون بعضی هدر دادن ها، برکت داره! بعضی هدر دادنها، عینِ پیروزیه!
مثل تبلیغ کردنِ این تفکر که حتی اگر الان میوه نده، بعدا میده!
حتی اگر اون روز روی مین پا گذاشتن و تکه تکه شدن، اما امروز برکت اون هدر دادنِ ظاهری، مایه ی حیاتِ تمامِ حق و حقیقت شده!
بعضی از هدر دادنها، مثل ریختن آب روی زمین خشک و خالیه... ظاهراً خشک و خالیه ولی زیر این زمین خشک، بذرها منتظرن! منتظر یکی که همون اب رو هدر بده روی این زمینِ مستعد!
بخشی از این حرفها، حدیث نفسهایی بود که با خودم داشتم تا با علم به اینکه اصلح ممکنه انصراف بده یا رای نیاره، برم و این پوسترها رو بچسبونم! (بازم میدونم کار بیخودیه پوستر چسبوندم! ولی خب همین حرکت کردن، همین فکر کردن، همشون رشده! همشون آدم رو تربیت میکنه!)
از خونه زدم بیرون، قدم زنان از مسکن مهر که نزدیکمون بود شروع کردم و چندجا پوسترها رو چسبوندم. اما چون میخواستم جاهای شلوغ شهر بچسبونم، حواسم بود که زیادی نچسبونم که به همه جا برسه!
قدم میزدم و روی ایستگاهها و جاهایی که شهر هم زشت نشه و منع قانونی نداشته باشه، پوستر میزدم.
شروع حرکتم از شرقی ترین نقطه ی شهرمون بود.
بعد از چند ساعت پیاده روی رسیدم به مرکز شهر و مسیرهای شلوغِ بازار رو شروع کردم به پوستر زدن.
در این حین با یکی از مغازه دارها سر صحبت باز شد و منم بیشتر از اینکه برنامه های جلیلی رو بتونم مطرح کنم، از نامزد دیگر دفاع کردم!
چون مسائلی مثل بی سوادی و ... رو مطرح کردن و مشخص بود ذهن مردم درگیر این تهمت شده و اثر تخریبی خودش رو گذاشته!
خلاصه فرصت نشد برنامه های جلیلی رو توضیح بدم و فقط عناوین چندتا رو بهشون گفتم و در بقیه بحث به شبهاتی که در مورد نامزد دیگر بیان میکردن پرداختم و بعدشم خداحافظی کردیم!
#روایت_انتخابات
#امیدرضا_صفایی
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۹): سفر به زمان؛ انتخابات ایران در ۱۴۴۰
رقابت های بیست و سومین دوره انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ماه ۱۴۴۰، به مدت یک ماه به طول خواهد انجامید. در این مدت، علاوه بر برنامه های صدا و سیما، تشکل های مختلف من جمله تشکل حق، برنامه خواهند داشت.
این تشکل در سراسر کشور، میزبان گفتگوهای نمایندگان نامزدها خواهد بود. در این گفتگوها، نمایندگان نامزدها به سوالات تشکل حق که توسط کارگروه های تخصصی از شش ماه قبل و با همکاری اصناف مختلف تنظیم شده است پاسخ خواهند داد. این گفتگوها در اماکن منتخب تمام شهرهای کشور صورت خواهد گرفت و گروه های مردمی مسئول تدارکات و نظم این برنامه ها خواهند بود. همچنین اساتید حوزوی و دانشگاهی محلّی بر روند این برنامه ها نظارت خواهند داشت.
این تشکل مفتخر است که با وجود اینکه از حیث اجتماعی از اکثریت برخوردار است اما برای ارتقای بینش سیاسی و اجتماعی عموم مردم، امکانات خود را برای گفتگوهای با نشاط اجتماعی، با حضور همه جریان های فعال و قانونی کشور بسیج کرده است. در همین راستا، تا دو روز مانده به پایان مهلت قانونی تبلیغات از فردی حمایت نخواهد کرد و صرفا به برگزاری برنامه های گفتگو خواهد پرداخت.در هفته آخر تبلیغات، شورای مرکزی این تشکل (۳۱ مسئول استانی و ۱۲ عضو دیگر) در پایتخت جمع خواهند شد و به بررسی موضع نهایی این مجموعه خواهند پرداخت. خبرها حاکی از رقابت نزدیک گزینه های مدنظر اعضای مرکزی این تشکل دارد. در نهایت قرار است این تشکل به یک ترتیبی از نامزدها برسد که در دو روز مانده به مهلت قانونی تبلیغات توسط رهبر این تشکل، حاج آقای سیدعلی بهشتی اعلام خواهد شد. پیش بینی می شود با توجه به اعتماد گسترده عموم مردم به فعالیت های این تشکل، نفر اول معرفی شده توسط این تشکل با درصد بالایی انتخاب خواهد شد. ۸۰۰ گروه فعال مردم نهاد از برنامه تشکل حق برای این دوره از انتخابات، اعلام حمایت کرده اند. هزینه های دریافتی و مصرفی این تشکل به صورت روزانه در سامانه ای برخط اعلام عمومی می شود. با توجه به فعالیت این تشکل برای گفتگوهای شفاف و گسترده، بسیاری از هزینه های تبلیغاتی کاهش یافته است. لازم به ذکر است نامزدهای منتسب به این تشکل، از یک سال پیش، از استفاده از رسانه ها و تریبون های این تشکل منع شده اند و قرار است صرفا از امکانات ایام تبلیغ استفاده نمایند.یک سال هست که کارگروه ویژه نظارت انتخابات این تشکل، بر تمام فعالیت ها و رسانه های این مجموعه نظارت دارد تا مانع نقض سیاست های انتخاباتی این مجموعه گسترده شود.
همچنین کارگروه های تخصصی این تشکل، برنامه های پیشنهادی برای رییس جمهور منتخب آماده کرده اند. با همکاری فعالین این تشکل در سراسر کشور، گزینه های پیشنهادی برای تمام مناصب دولتی به صورت اولویت بندی شده آماده شده است. گفته می شود برای برخی از مناصب، بیش از شصت گزینه صلاحیت دار شناسایی شده است. پیش بینی می شود مشارکت این دوره ۹۸ درصد باشد.
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۱۰): ستاد توحیددر آب و تاب اعلام نتایج احراز صلاحیت ها توسط شورای نگهبان، حضرت آقا گفتند که عموم مردم نگاه شان به این نیست که فلان جریان یا فلان شخص آمده یا نه؛ مهم برای شان این است که نامزدها صداقت و کارآمدی نشان دهند. در صحبت های قبلی هم تأکید کرده بودند که نامزدها از وعده های توخالی پرهیز کنند و برنامه و کار واقعی ارائه دهند. برای کمک به معرفی نامزد مورد نظرم (دکتر جلیلی) به دوستانم که در ستاد دانشجویی مرکزی مشغول بودند ملحق شدم.
بچه های دانشجویی و طلاب جوان، ابتدا در طبقه دوم ساختمانی در نزدیکی ایستگاه مترو توحید مستقر بودند. دانشجوها مشغول طراحی چند عملیات میدانی بودند و طلاب جوان مشغول عملیات تماس های تلفنی بودند (بعدا شد کمپین بیستکال).
چند برنامه مان با هشتگ #معترضان_امیدوار برگزار شد. من جمله برنامه ای که مجوز داده شده بود تا در میدان امام حسین علیه السلام برگزار شود اما در لحظه آخر دبه شد و توفیق شد در مسجد کنار میدان برگزار کنیم.
این برنامه چند سخنران داشت. حاج آقای آقانوری گفتند که اعتراض ما به کم رنگ شدن نقش مردم هست چرا که در انقلاب اسلامی قرار بود مردم، قیام به قسط کنندنه اینکه مردم تماشاچی باشند. آقا صادق شهبازی هم که مثل همیشه با حرارت صحبت کرد و گفت مسئله ما اصلاح جهت گیری ها هست نه تصاحب قدرت و ما این کار را انجام خواهیم داد چه به پاستور برسیم و چه نرسیم. دکتر ایزدخواه، نماینده مجلس هم نوع مدیریت مطلوب در سطح ریاست جمهوری و تفاوتش با مدیریت پروژه و مدیریت سازمان را مطرح کردند. همچنین گفتند که دکتر جلیلی قرار نیست مدیریت را تحویل باندش بدهد چرا که باندی ندارد و باندش جوانان و نخبگان سرتاسر کشور هستند.
#امیدرضا_صفایی
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۹): سفر به زمان؛ انتخابات ایران در ۱۴۴۰
رقابت های بیست و سومین دوره انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ماه ۱۴۴۰، به مدت یک ماه به طول خواهد انجامید. در این مدت، علاوه بر برنامه های صدا و سیما، تشکل های مختلف من جمله تشکل حق، برنامه خواهند داشت.
این تشکل در سراسر کشور، میزبان گفتگوهای نمایندگان نامزدها خواهد بود. در این گفتگوها، نمایندگان نامزدها به سوالات تشکل حق که توسط کارگروه های تخصصی از شش ماه قبل و با همکاری اصناف مختلف تنظیم شده است پاسخ خواهند داد. این گفتگوها در اماکن منتخب تمام شهرهای کشور صورت خواهد گرفت و گروه های مردمی مسئول تدارکات و نظم این برنامه ها خواهند بود. همچنین اساتید حوزوی و دانشگاهی محلّی بر روند این برنامه ها نظارت خواهند داشت.
این تشکل مفتخر است که با وجود اینکه از حیث اجتماعی از اکثریت برخوردار است اما برای ارتقای بینش سیاسی و اجتماعی عموم مردم، امکانات خود را برای گفتگوهای با نشاط اجتماعی، با حضور همه جریان های فعال و قانونی کشور بسیج کرده است. در همین راستا، تا دو روز مانده به پایان مهلت قانونی تبلیغات از فردی حمایت نخواهد کرد و صرفا به برگزاری برنامه های گفتگو خواهد پرداخت.در هفته آخر تبلیغات، شورای مرکزی این تشکل (۳۱ مسئول استانی و ۱۲ عضو دیگر) در پایتخت جمع خواهند شد و به بررسی موضع نهایی این مجموعه خواهند پرداخت. خبرها حاکی از رقابت نزدیک گزینه های مدنظر اعضای مرکزی این تشکل دارد. در نهایت قرار است این تشکل به یک ترتیبی از نامزدها برسد که در دو روز مانده به مهلت قانونی تبلیغات توسط رهبر این تشکل، حاج آقای سیدعلی بهشتی اعلام خواهد شد. پیش بینی می شود با توجه به اعتماد گسترده عموم مردم به فعالیت های این تشکل، نفر اول معرفی شده توسط این تشکل با درصد بالایی انتخاب خواهد شد. ۸۰۰ گروه فعال مردم نهاد از برنامه تشکل حق برای این دوره از انتخابات، اعلام حمایت کرده اند. هزینه های دریافتی و مصرفی این تشکل به صورت روزانه در سامانه ای برخط اعلام عمومی می شود. با توجه به فعالیت این تشکل برای گفتگوهای شفاف و گسترده، بسیاری از هزینه های تبلیغاتی کاهش یافته است. لازم به ذکر است نامزدهای منتسب به این تشکل، از یک سال پیش، از استفاده از رسانه ها و تریبون های این تشکل منع شده اند و قرار است صرفا از امکانات ایام تبلیغ استفاده نمایند.یک سال هست که کارگروه ویژه نظارت انتخابات این تشکل، بر تمام فعالیت ها و رسانه های این مجموعه نظارت دارد تا مانع نقض سیاست های انتخاباتی این مجموعه گسترده شود.
همچنین کارگروه های تخصصی این تشکل، برنامه های پیشنهادی برای رییس جمهور منتخب آماده کرده اند. با همکاری فعالین این تشکل در سراسر کشور، گزینه های پیشنهادی برای تمام مناصب دولتی به صورت اولویت بندی شده آماده شده است. گفته می شود برای برخی از مناصب، بیش از شصت گزینه صلاحیت دار شناسایی شده است. پیش بینی می شود مشارکت این دوره ۹۸ درصد باشد.
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۱۰): ستاد توحیددر آب و تاب اعلام نتایج احراز صلاحیت ها توسط شورای نگهبان، حضرت آقا گفتند که عموم مردم نگاه شان به این نیست که فلان جریان یا فلان شخص آمده یا نه؛ مهم برای شان این است که نامزدها صداقت و کارآمدی نشان دهند. در صحبت های قبلی هم تأکید کرده بودند که نامزدها از وعده های توخالی پرهیز کنند و برنامه و کار واقعی ارائه دهند. برای کمک به معرفی نامزد مورد نظرم (دکتر جلیلی) به دوستانم که در ستاد دانشجویی مرکزی مشغول بودند ملحق شدم.
بچه های دانشجویی و طلاب جوان، ابتدا در طبقه دوم ساختمانی در نزدیکی ایستگاه مترو توحید مستقر بودند. دانشجوها مشغول طراحی چند عملیات میدانی بودند و طلاب جوان مشغول عملیات تماس های تلفنی بودند (بعدا شد کمپین بیستکال).
چند برنامه مان با هشتگ #معترضان_امیدوار برگزار شد. من جمله برنامه ای که مجوز داده شده بود تا در میدان امام حسین علیه السلام برگزار شود اما در لحظه آخر دبه شد و توفیق شد در مسجد کنار میدان برگزار کنیم.
این برنامه چند سخنران داشت. حاج آقای آقانوری گفتند که اعتراض ما به کم رنگ شدن نقش مردم هست چرا که در انقلاب اسلامی قرار بود مردم، قیام به قسط کنندنه اینکه مردم تماشاچی باشند. آقا صادق شهبازی هم که مثل همیشه با حرارت صحبت کرد و گفت مسئله ما اصلاح جهت گیری ها هست نه تصاحب قدرت و ما این کار را انجام خواهیم داد چه به پاستور برسیم و چه نرسیم. دکتر ایزدخواه، نماینده مجلس هم نوع مدیریت مطلوب در سطح ریاست جمهوری و تفاوتش با مدیریت پروژه و مدیریت سازمان را مطرح کردند. همچنین گفتند که دکتر جلیلی قرار نیست مدیریت را تحویل باندش بدهد چرا که باندی ندارد و باندش جوانان و نخبگان سرتاسر کشور هستند.
#روایت_انتخابات
#امیدرضا_صفایی
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۱۲): زیر پوست مناظره ها
در مناظره سوم، در مسئله برجام و fatf تمایز تا حدودی مشخص شد؛ جایی که حاج آقا گفت ما در مذاکرات به دنبال منافع ملی هستیم اما دکتر گفت که ما الآن تازه به دنبال این نیستیم که ببینیم کنوانسیون های بین المللی آیا برای ما فایده دارد یا نه بلکه قطعا فایده ندارد. دکتر یک اشاره دیگر هم در مناظره سوم داشت و گفت رییس جمهور باید شناخت از اجزاء دولت داشته باشد تا دور نخورد. مناظرات تمام شد و دکتتر نتوانسته بود تمایز خودش را با حاج آقا که مشهورتر بود، برای مخاطبین مناظره ها مشخص کند.
در بحبوحه مناظره ها باز دعوای اصلح و صالح مقبول، بین بچه حزب اللّهی ها اوج گرفت؛ اینکه آیا میزان رأی آوری، در اصلح بودن موثر هست؟ البته من موضع خودم را در این دعوا قبلا مشخص کرده بودم: ما اصلح را فارغ از اینکه نزد مردم مشهور هست یا نه شناسایی می کنیم و برای تبلیغ آن تلاش می کنیم. نهایتا در روزهای آخر منتهی به رأی گیری باید دید که وضعیت رقابت چگونه هست و تصمیم گرفت؛ نه اینکه چهارماه مانده به انتخابات و بدون هیچ تلاش تبلیغی، گمانه زنی های نسبت به میزان رأی آوری، ملاک تعیین کننده باشد.یک نکته جالب ستاد دانشجویی مرکزی، بچه هایی بودند که تا روز آخر مشغول بحث و بررسی بین نامزدها بودند و با بقیه بچه ها گفتگو می کردند اما با این وجود به ستاد دکتر کمک می کردند. در بین بحث های جدّی، یک چیز جالب دیگر، کلیپ های طنزی بود که بچه ها می ساختند: «میکس تصویر دکتر با تبلیغ ما تو رو می خوایم تو رو می خوایم دیگه هیچی نمی خوایم»، «زیرنویس گذاری روی صحنه ای از فیلم ۱۹۱۷ و یک کارتون درباره چالش وحدت».
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۱۳): آورده ها
آورده های دکتر جلیلی در این دوره از انتخابات قابل توجه بود و همین ها بود که باعث می شد ما با شور و شوق هواداری کنیم.
یک آورده مهم دکتر، کارنامه دولت سایه بود؛ پیگیری هشت ساله برای شناسایی و کمک به حل چالش های کشور. دکتر بعد از انتخابات ۹۲ و حتی قبل از آن، تلاش های منظمی را برای کمک به چالش های کشور سامان داده بود. خودش می گفت که سعی کرده مسئولیت های حاکمیتی اش را این گونه ادا کند و به صرف حضور در جلسات بسنده نکند. قوت دیگر دولت سایه این بود که فقط یک تلاش کتابخانه ای نبود بلکه سه ضلع کارشناسان و مدیران اجرایی و عاملان کف صحنه را دربرگرفته بود.
همین تلاش چندساله باعث شده است که نظرات دکتر درمورد سیاست ایران امروز ما شنیدنی باشد. مثلا دکتر مکررا می گفت که راه حل بسیاری از مشکلات کشور، مشخص است و جناح های مختلف هم اتفاق نظر دارند اما وجود یک سری تعارف ها، مانع اتخاذ تصمیمات جدی و نهایی می شود. یا اینکه می گفت که یکی از آسیب های بین سیاسیون ما، غلبه کار نمایشی بر کار واقعی است. بله؛ کار واقعی نیاز به سر و کله زدن با کارشناسان و مدیران اجرایی و عاملان کف صحنه و پیگیری مستمر دارد … .وقتی کار واقعی، مسئله باشد نه دعواهای زرد، تأیید، تکمیل و تصحیح فعالیت های دیگران هم معنا پیدا می کند؛ مثل تقدیر دکتر از اقدام شورای شهر تهران برای شفافیت یا تقدیر از اقدام دولت تدبیر و امید برای تسطیح بخشی از زمین های خوزستان. وقتی کار واقعی، مسئله باشد، تلاش می شود تا در کنار مبارزه با میوه های فساد، برای مبارزه با ریشه ها، سازوکارهای فسادزا هم اصلاح شود.
از نکات قابل توجه دیگر، نگاه چند وجهی به مقولات حکمرانی بود که از پختگی دکتر در این سطح از حکمرانی نشأت می گرفت: توجه به جایگاه نشاط و تفریح در تحکیم بنیان خانواده و داشتن برنامه عملی برای آن، توجه به تأثیر مقولات اجتماعی در نظام سلامت، توجه به اهمیت سلامت غذایی، توجه به تعریف قهرمان و استعدادیابی عادلانه برای تربیت نسل جوان و … .
دکتر تأکید داشت که وقتی ما می توانیم مدّعی برقراری عدالت باشیم که دوردست ترین روستاهای سیستان هم از امکانات کشور بهره مند باشند. و در عمل هم ثابت کرده بود که فقط در اندیشه ابرشهرها نیست و به فکر توسعه منطقه ای و شناخت و بالفعل کردن ظرفیت های نقاط مختلف کشور است؛ البته با کمک جوانان خود آن مناطق.در عرصه بین الملل هم دکتر علاوه بر امکان خنثی کردن تهدیدها، فرصت های قابل استفاده ای را معرفی می کرد.
احساس نکردم در نگاه دکتر این باشد که صرفا باید از مردم پذیرایی شود بلکه این عقیده را داشت که کشور باید به دست مردم اداره شود؛ از احیای تعاونی ها گرفته تا مطالبه سند تحول مناطق از جوانانشان. با وجود ظرفیت های بیشمار کشور و این نظرگاه ها، دکتر مدّعی بود در چهارسال پیش رو می توان کشور را جهش داد و جهش را هم یک ضرورت می دانست.
مجموع این آورده ها باعث شده بود که دکتر با رفقا و رقبا، بدون تعارف باشد. ما هم چنین آورده هایی را سردست حلواحلوا می کردیم و خوشحال بودیم که سیاست هنوز یاورانی دارد.
#امیدرضا_صفایی
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۱۲): زیر پوست مناظره ها
در مناظره سوم، در مسئله برجام و fatf تمایز تا حدودی مشخص شد؛ جایی که حاج آقا گفت ما در مذاکرات به دنبال منافع ملی هستیم اما دکتر گفت که ما الآن تازه به دنبال این نیستیم که ببینیم کنوانسیون های بین المللی آیا برای ما فایده دارد یا نه بلکه قطعا فایده ندارد. دکتر یک اشاره دیگر هم در مناظره سوم داشت و گفت رییس جمهور باید شناخت از اجزاء دولت داشته باشد تا دور نخورد. مناظرات تمام شد و دکتتر نتوانسته بود تمایز خودش را با حاج آقا که مشهورتر بود، برای مخاطبین مناظره ها مشخص کند.
در بحبوحه مناظره ها باز دعوای اصلح و صالح مقبول، بین بچه حزب اللّهی ها اوج گرفت؛ اینکه آیا میزان رأی آوری، در اصلح بودن موثر هست؟ البته من موضع خودم را در این دعوا قبلا مشخص کرده بودم: ما اصلح را فارغ از اینکه نزد مردم مشهور هست یا نه شناسایی می کنیم و برای تبلیغ آن تلاش می کنیم. نهایتا در روزهای آخر منتهی به رأی گیری باید دید که وضعیت رقابت چگونه هست و تصمیم گرفت؛ نه اینکه چهارماه مانده به انتخابات و بدون هیچ تلاش تبلیغی، گمانه زنی های نسبت به میزان رأی آوری، ملاک تعیین کننده باشد.یک نکته جالب ستاد دانشجویی مرکزی، بچه هایی بودند که تا روز آخر مشغول بحث و بررسی بین نامزدها بودند و با بقیه بچه ها گفتگو می کردند اما با این وجود به ستاد دکتر کمک می کردند. در بین بحث های جدّی، یک چیز جالب دیگر، کلیپ های طنزی بود که بچه ها می ساختند: «میکس تصویر دکتر با تبلیغ ما تو رو می خوایم تو رو می خوایم دیگه هیچی نمی خوایم»، «زیرنویس گذاری روی صحنه ای از فیلم ۱۹۱۷ و یک کارتون درباره چالش وحدت».
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۱۳): آورده ها
آورده های دکتر جلیلی در این دوره از انتخابات قابل توجه بود و همین ها بود که باعث می شد ما با شور و شوق هواداری کنیم.
یک آورده مهم دکتر، کارنامه دولت سایه بود؛ پیگیری هشت ساله برای شناسایی و کمک به حل چالش های کشور. دکتر بعد از انتخابات ۹۲ و حتی قبل از آن، تلاش های منظمی را برای کمک به چالش های کشور سامان داده بود. خودش می گفت که سعی کرده مسئولیت های حاکمیتی اش را این گونه ادا کند و به صرف حضور در جلسات بسنده نکند. قوت دیگر دولت سایه این بود که فقط یک تلاش کتابخانه ای نبود بلکه سه ضلع کارشناسان و مدیران اجرایی و عاملان کف صحنه را دربرگرفته بود.
همین تلاش چندساله باعث شده است که نظرات دکتر درمورد سیاست ایران امروز ما شنیدنی باشد. مثلا دکتر مکررا می گفت که راه حل بسیاری از مشکلات کشور، مشخص است و جناح های مختلف هم اتفاق نظر دارند اما وجود یک سری تعارف ها، مانع اتخاذ تصمیمات جدی و نهایی می شود. یا اینکه می گفت که یکی از آسیب های بین سیاسیون ما، غلبه کار نمایشی بر کار واقعی است. بله؛ کار واقعی نیاز به سر و کله زدن با کارشناسان و مدیران اجرایی و عاملان کف صحنه و پیگیری مستمر دارد … .وقتی کار واقعی، مسئله باشد نه دعواهای زرد، تأیید، تکمیل و تصحیح فعالیت های دیگران هم معنا پیدا می کند؛ مثل تقدیر دکتر از اقدام شورای شهر تهران برای شفافیت یا تقدیر از اقدام دولت تدبیر و امید برای تسطیح بخشی از زمین های خوزستان. وقتی کار واقعی، مسئله باشد، تلاش می شود تا در کنار مبارزه با میوه های فساد، برای مبارزه با ریشه ها، سازوکارهای فسادزا هم اصلاح شود.
از نکات قابل توجه دیگر، نگاه چند وجهی به مقولات حکمرانی بود که از پختگی دکتر در این سطح از حکمرانی نشأت می گرفت: توجه به جایگاه نشاط و تفریح در تحکیم بنیان خانواده و داشتن برنامه عملی برای آن، توجه به تأثیر مقولات اجتماعی در نظام سلامت، توجه به اهمیت سلامت غذایی، توجه به تعریف قهرمان و استعدادیابی عادلانه برای تربیت نسل جوان و … .
دکتر تأکید داشت که وقتی ما می توانیم مدّعی برقراری عدالت باشیم که دوردست ترین روستاهای سیستان هم از امکانات کشور بهره مند باشند. و در عمل هم ثابت کرده بود که فقط در اندیشه ابرشهرها نیست و به فکر توسعه منطقه ای و شناخت و بالفعل کردن ظرفیت های نقاط مختلف کشور است؛ البته با کمک جوانان خود آن مناطق.در عرصه بین الملل هم دکتر علاوه بر امکان خنثی کردن تهدیدها، فرصت های قابل استفاده ای را معرفی می کرد.
احساس نکردم در نگاه دکتر این باشد که صرفا باید از مردم پذیرایی شود بلکه این عقیده را داشت که کشور باید به دست مردم اداره شود؛ از احیای تعاونی ها گرفته تا مطالبه سند تحول مناطق از جوانانشان. با وجود ظرفیت های بیشمار کشور و این نظرگاه ها، دکتر مدّعی بود در چهارسال پیش رو می توان کشور را جهش داد و جهش را هم یک ضرورت می دانست.
مجموع این آورده ها باعث شده بود که دکتر با رفقا و رقبا، بدون تعارف باشد. ما هم چنین آورده هایی را سردست حلواحلوا می کردیم و خوشحال بودیم که سیاست هنوز یاورانی دارد.