Forwarded from رفقای نقد
🔹روز صِفر🔹
🔸 قصّهٔ روز صفر نیازمند بخشهایی امنیتی و بازی گرفتن از سیاستمدارها است تا منظومهٔ فیلم را کامل کند. تصویر بازیِ بزرگان، در اینجا سیاستمداران آمریکایی با عبدالمالک، در فیلم غایب است. دستکم نیمساعت باید در این بخش ببینیم. از سویی فیلمِ حاضر اضافاتی دارد که میتوانست کوتاه شود مثلاً جاساز کردن مهمات و ساچمهها و حرکت کاروان تروریستی، خیلی کِشدار میشود.
🔸 قهرمانی که پرداخته میشود نهایتاً نوجوانان را به وجد میآورَد نه مخاطبان بزرگسال را. امیر جدیدی نسخهٔ دههنودیِ جمشید هاشمپور است. رضا (امیر جدیدی) سن و سالاش معلوم نیست. پشت خانوادگی ندارد. تاریخ و فرهنگ و جغرافیایش معلوم نیست. قهرمانِ روز صفر اینجایی نیست و متعلق به هیچجا نیست. به یاد بیاوریم دِلتورو را در سیکاریوی یک، که با جزئیات بازی، شخصیت را میساخت. شخصیتی که هم جغرافیا داشت و هم خانواده متعیّن. جدیدی مانند همیشهاش هیچ تلاش خاصی نکرده و تصویر تازهای ارائه نکرده است. خودِ همیشگیاش جذابیتهایی در گونه اکشن دارد و او به نقش خود در روز صفر چیز عجیب و غریبی نیافزوده.
🔸 در آنسوی ماجرا هم به همین ترتیب است. خانواده، طایفه و قبیله عاملی مهم در اکوسیستم بلوچستان است. اینکه عبدالمالک چگونه عبدالمالک میشود و چگونه این همه مرید پیدا میکند و چگونگی حیات و فرهنگ یک خانواده بلوچ، حتی پیوستگان به عبدالمالک، مطلقاً پرداخته نمیشود. تلاش قابل تقدیر ساعد سهیلی برای ساختن کالبد عبدالمالک هم چندان ره به جایی نمیبرد و همچنان عبدالمالکِ شبی که ماه کامل شد، بهرغم بسیاربد بودن آن فیلم در کل، در پرداخت کاریزمای عبدالمالک قویتر است. از تینو صالحی (نقش فاروق) هم نباید غافل شد که جزو بازیهای خوب و باجزئیات است درحالیکه جزئیات بازی ساعد سهیلی کم است.
🔸 گفتار متن پایان فیلم، انشای بچهمدرسهای است که نشان میدهد خود فیلمساز به درآمدن و کامل بودن قهرمانش اطمینانی ندارد. حرفهای کلیشهای این قهرمان باید در نگاه کاراکتر و در پیچوتاب قصّه و کنشهای مفقود در فیلم حس بشود نه اینکه با کلماتی سطحی در پایانبندی بنشیند. نسبت بین بلوچ و مرکزیت قدرت در ایران و اینکه آیا بلوچ خود را ایرانی میداند یا نه و اینکه نسبت بین جمهوری اسلامی و بلوچستان چیست، موضوعاتی بسیار مهماند که در فیلم به کل عایباند و چهار خط شعار اخر فیلم دردی دوا نمیکند.
#جشنواره_۳۸
#روز_صفر #سعید_ملکان
#سجاد_نوروزی
#رفقای_نقد
@rofaghaenaghd
🔸 قصّهٔ روز صفر نیازمند بخشهایی امنیتی و بازی گرفتن از سیاستمدارها است تا منظومهٔ فیلم را کامل کند. تصویر بازیِ بزرگان، در اینجا سیاستمداران آمریکایی با عبدالمالک، در فیلم غایب است. دستکم نیمساعت باید در این بخش ببینیم. از سویی فیلمِ حاضر اضافاتی دارد که میتوانست کوتاه شود مثلاً جاساز کردن مهمات و ساچمهها و حرکت کاروان تروریستی، خیلی کِشدار میشود.
🔸 قهرمانی که پرداخته میشود نهایتاً نوجوانان را به وجد میآورَد نه مخاطبان بزرگسال را. امیر جدیدی نسخهٔ دههنودیِ جمشید هاشمپور است. رضا (امیر جدیدی) سن و سالاش معلوم نیست. پشت خانوادگی ندارد. تاریخ و فرهنگ و جغرافیایش معلوم نیست. قهرمانِ روز صفر اینجایی نیست و متعلق به هیچجا نیست. به یاد بیاوریم دِلتورو را در سیکاریوی یک، که با جزئیات بازی، شخصیت را میساخت. شخصیتی که هم جغرافیا داشت و هم خانواده متعیّن. جدیدی مانند همیشهاش هیچ تلاش خاصی نکرده و تصویر تازهای ارائه نکرده است. خودِ همیشگیاش جذابیتهایی در گونه اکشن دارد و او به نقش خود در روز صفر چیز عجیب و غریبی نیافزوده.
🔸 در آنسوی ماجرا هم به همین ترتیب است. خانواده، طایفه و قبیله عاملی مهم در اکوسیستم بلوچستان است. اینکه عبدالمالک چگونه عبدالمالک میشود و چگونه این همه مرید پیدا میکند و چگونگی حیات و فرهنگ یک خانواده بلوچ، حتی پیوستگان به عبدالمالک، مطلقاً پرداخته نمیشود. تلاش قابل تقدیر ساعد سهیلی برای ساختن کالبد عبدالمالک هم چندان ره به جایی نمیبرد و همچنان عبدالمالکِ شبی که ماه کامل شد، بهرغم بسیاربد بودن آن فیلم در کل، در پرداخت کاریزمای عبدالمالک قویتر است. از تینو صالحی (نقش فاروق) هم نباید غافل شد که جزو بازیهای خوب و باجزئیات است درحالیکه جزئیات بازی ساعد سهیلی کم است.
🔸 گفتار متن پایان فیلم، انشای بچهمدرسهای است که نشان میدهد خود فیلمساز به درآمدن و کامل بودن قهرمانش اطمینانی ندارد. حرفهای کلیشهای این قهرمان باید در نگاه کاراکتر و در پیچوتاب قصّه و کنشهای مفقود در فیلم حس بشود نه اینکه با کلماتی سطحی در پایانبندی بنشیند. نسبت بین بلوچ و مرکزیت قدرت در ایران و اینکه آیا بلوچ خود را ایرانی میداند یا نه و اینکه نسبت بین جمهوری اسلامی و بلوچستان چیست، موضوعاتی بسیار مهماند که در فیلم به کل عایباند و چهار خط شعار اخر فیلم دردی دوا نمیکند.
#جشنواره_۳۸
#روز_صفر #سعید_ملکان
#سجاد_نوروزی
#رفقای_نقد
@rofaghaenaghd
Forwarded from رفقای نقد
🔹روز صِفر🔹
🔸 قصّهٔ روز صفر نیازمند بخشهایی امنیتی و بازی گرفتن از سیاستمدارها است تا منظومهٔ فیلم را کامل کند. تصویر بازیِ بزرگان، در اینجا سیاستمداران آمریکایی با عبدالمالک، در فیلم غایب است. دستکم نیمساعت باید در این بخش ببینیم. از سویی فیلمِ حاضر اضافاتی دارد که میتوانست کوتاه شود مثلاً جاساز کردن مهمات و ساچمهها و حرکت کاروان تروریستی، خیلی کِشدار میشود.
🔸 قهرمانی که پرداخته میشود نهایتاً نوجوانان را به وجد میآورَد نه مخاطبان بزرگسال را. امیر جدیدی نسخهٔ دههنودیِ جمشید هاشمپور است. رضا (امیر جدیدی) سن و سالاش معلوم نیست. پشت خانوادگی ندارد. تاریخ و فرهنگ و جغرافیایش معلوم نیست. قهرمانِ روز صفر اینجایی نیست و متعلق به هیچجا نیست. به یاد بیاوریم کاراکتر آلخاندرو (با بازیِ دِلتورو) را در سیکاریوی یک، که با جزئیات بازی، شخصیت را میساخت. شخصیتی که هم جغرافیا داشت و هم خانوادهٔ متعیّن. جدیدی مانند همیشهاش هیچ تلاش خاصی نکرده و تصویر تازهای ارائه نکرده است. خودِ همیشگیاش جذابیتهایی در گونهٔ اکشن دارد و او به نقش خود در روز صفر چیز عجیب و غریبی نیافزوده.
🔸 در آنسوی ماجرا هم به همین ترتیب است. خانواده، طایفه و قبیله عاملی مهم در اکوسیستم بلوچستان است. اینکه عبدالمالک چگونه عبدالمالک میشود و چگونه این همه مرید پیدا میکند و چگونگی حیات و فرهنگ یک خانواده بلوچ، حتی پیوستگان به عبدالمالک، مطلقاً پرداخته نمیشود. تلاش قابل تقدیر ساعد سهیلی برای ساختن کالبد عبدالمالک هم چندان ره به جایی نمیبرد و همچنان عبدالمالکِ شبی که ماه کامل شد، بهرغم اینکه آن فیلم در کل بسیار بد است، در پرداخت کاریزمای عبدالمالک قویتر است. از تینو صالحی (نقش فاروق) هم نباید غافل شد که جزو بازیهای خوب و باجزئیات است درحالیکه جزئیات بازی ساعد سهیلی کم است.
🔸 گفتار متن پایان فیلم، انشای بچهمدرسهای است که نشان میدهد خود فیلمساز به درآمدن و کامل بودن قهرمانش اطمینانی ندارد. حرفهای کلیشهای این قهرمان باید در نگاه کاراکتر و در پیچوتاب قصّه و کنشهای مفقود در فیلم حس بشود نه اینکه با کلماتی سطحی در پایانبندی بنشیند. نسبت بین بلوچ و مرکزیت قدرت در ایران و اینکه آیا بلوچ خود را ایرانی میداند یا نه و اینکه نسبت بین جمهوری اسلامی و بلوچستان چیست، موضوعاتی بسیار مهماند که در فیلم به کل غایباند و چهار خط شعار آخر فیلم دردی دوا نمیکند.
#جشنواره_۳۸
#روز_صفر #سعید_ملکان
#سجاد_نوروزی
#رفقای_نقد
@rofaghaenaghd
🔸 قصّهٔ روز صفر نیازمند بخشهایی امنیتی و بازی گرفتن از سیاستمدارها است تا منظومهٔ فیلم را کامل کند. تصویر بازیِ بزرگان، در اینجا سیاستمداران آمریکایی با عبدالمالک، در فیلم غایب است. دستکم نیمساعت باید در این بخش ببینیم. از سویی فیلمِ حاضر اضافاتی دارد که میتوانست کوتاه شود مثلاً جاساز کردن مهمات و ساچمهها و حرکت کاروان تروریستی، خیلی کِشدار میشود.
🔸 قهرمانی که پرداخته میشود نهایتاً نوجوانان را به وجد میآورَد نه مخاطبان بزرگسال را. امیر جدیدی نسخهٔ دههنودیِ جمشید هاشمپور است. رضا (امیر جدیدی) سن و سالاش معلوم نیست. پشت خانوادگی ندارد. تاریخ و فرهنگ و جغرافیایش معلوم نیست. قهرمانِ روز صفر اینجایی نیست و متعلق به هیچجا نیست. به یاد بیاوریم کاراکتر آلخاندرو (با بازیِ دِلتورو) را در سیکاریوی یک، که با جزئیات بازی، شخصیت را میساخت. شخصیتی که هم جغرافیا داشت و هم خانوادهٔ متعیّن. جدیدی مانند همیشهاش هیچ تلاش خاصی نکرده و تصویر تازهای ارائه نکرده است. خودِ همیشگیاش جذابیتهایی در گونهٔ اکشن دارد و او به نقش خود در روز صفر چیز عجیب و غریبی نیافزوده.
🔸 در آنسوی ماجرا هم به همین ترتیب است. خانواده، طایفه و قبیله عاملی مهم در اکوسیستم بلوچستان است. اینکه عبدالمالک چگونه عبدالمالک میشود و چگونه این همه مرید پیدا میکند و چگونگی حیات و فرهنگ یک خانواده بلوچ، حتی پیوستگان به عبدالمالک، مطلقاً پرداخته نمیشود. تلاش قابل تقدیر ساعد سهیلی برای ساختن کالبد عبدالمالک هم چندان ره به جایی نمیبرد و همچنان عبدالمالکِ شبی که ماه کامل شد، بهرغم اینکه آن فیلم در کل بسیار بد است، در پرداخت کاریزمای عبدالمالک قویتر است. از تینو صالحی (نقش فاروق) هم نباید غافل شد که جزو بازیهای خوب و باجزئیات است درحالیکه جزئیات بازی ساعد سهیلی کم است.
🔸 گفتار متن پایان فیلم، انشای بچهمدرسهای است که نشان میدهد خود فیلمساز به درآمدن و کامل بودن قهرمانش اطمینانی ندارد. حرفهای کلیشهای این قهرمان باید در نگاه کاراکتر و در پیچوتاب قصّه و کنشهای مفقود در فیلم حس بشود نه اینکه با کلماتی سطحی در پایانبندی بنشیند. نسبت بین بلوچ و مرکزیت قدرت در ایران و اینکه آیا بلوچ خود را ایرانی میداند یا نه و اینکه نسبت بین جمهوری اسلامی و بلوچستان چیست، موضوعاتی بسیار مهماند که در فیلم به کل غایباند و چهار خط شعار آخر فیلم دردی دوا نمیکند.
#جشنواره_۳۸
#روز_صفر #سعید_ملکان
#سجاد_نوروزی
#رفقای_نقد
@rofaghaenaghd
Forwarded from رفقای نقد
🔹بلوغ در تکنیک، نُقصان در محتوا🔹
⭕️ محمدصالح سلطانی
🔸 شاید نشود اسمش را «سهگانه» گذاشت اما سه فیلم اخیر زوج هنری بهرام توکلی- سعید ملکان بیآنکه اتمسفر مشابهی داشته باشند، یک عنصر واحد را پررنگ میکنند: قهرمان ملی. تنگهٔ ابوقُریب روایت نبرد قهرمانانهٔ یک گروه رزمنده در روزهای پایانی دفاع مقدّس بود و تختی، داستانِ پرآبچشمِ یک قهرمان خسته. روز صفر هم مثل دو اثر تحسینشدهٔ قبلی، قهرمان دارد؛ یک قهرمان ملی. قهرمانی شبیه رؤیاها و آرزوهای کودکیِ همهٔ نوجوانهای ایرانی. یک جنتلمنِ خوشچهرهٔ زیرک که دنیا را برای تعقیب سوژههایش زیر پا میگذارد، همیشه از رقبایش جلوتر است و جز وظیفه به چیز دیگری فکر نمیکند. امیر جدیدی شمایل این سرباز گمنام وطن را در ذهن بیننده ماندگار میکند. سکانس گفتگویش با نوجوان انتحاری کافی است تا تسلّط جدیدی بر نقش، برای مخاطب اثبات شود. در کنار جدیدی، نباید از بازی قابل تحسین مهدی قربانی هم به سادگی گذشت. بازیگر جوانی که استعدادش را در تنگهٔ ابوقریب نشان داد و در روز صفر با یک نمایش پخته از یک نقش دشوار، مهارت بالای خود را پیشِ چشم مخاطب آورده. ساعد سهیلی هم از عهدهٔ نقش سخت عبدالمالک ریگی بر آمده و بازیاش، قابل قبول به نظر میرسد.
🔸 یک روح در دو بدن
روز صفر اولین تجربهٔ کارگردانی سعید ملکان است اما ردّپای عناصر تکنیکی آثار بهرام توکلی در جایجای فیلم پیداست. قابهای چشمنواز در کنار حرکتهای نَرم دوربین و پلانهای طولانی، موتیف ثابت آثار بهرام توکلی است که در دو فیلم تنگهٔ ابوقریب و تختی تکرار شده و در روز صفر به بلوغ میرسد. تکنیک خلاقانهٔ آثار توکلی در روح روز صفر هم دمیده شده اما آنچه فیلم ملکان را از آثار توکلی متمایز میکند، فیلمنامه است. سناریویی پُرکشش که سوژهای ملتهب را تبدیل به روایتی گیرا میکند و نقطهٔ ثقل فیلم است. سناریویی چند بُعدی که تنها بر دوئل قهرمان و ضدّقهرمان، متمرکز نمانده و با خردهروایتهایی مثل ماجرای «سورج»، تماشاگر را به دلِ گروه تروریستی «جندالله» میبَرَد.
🔸 معجزهٔ «چگونگی»
مخاطب از همان لحظات اول، انتهای ماجرا را میداند و این، دست نویسنده را برای غافلگیرکردن بیننده میبندد. سعید ملکان اما با روایت هنرمندانهٔ «چگونگی» دستگیری ریگی، مخاطب را روی صندلی میخکوب میکند و فیلم صرف نظر از ریتم کند پانزدهدقیقهٔ ابتدایی، یک تریلر هیجانانگیز و سرگرمکننده است. التهاب، ذرهذره در جانِ فیلم دمیده میشود و در یکسوم پایانی، نفسِ بیننده را میبُرد.
🔸جای خالی اسلام
عبدالمالک ریگی، ضدّقهرمان ماجراست. ضدّقهرمانی که ایدئولوژی دارد و خوانش جاهلانهاش از اسلام، امالمصائبِ همهی بلاهایی است که بر سر مردم آورده. ریگی در تمام جملاتش، به آیات قرآن استناد میکند و ظاهراً مسلمان است. یک ضدّقهرمان کجفهم که در حال تکثیر این کجفهمی است. سکانس افتتاحیهٔ فیلم، به خوبی این روایت را از ریگی در ذهن مخاطب جاسازی کرده و دشمنی این تروریست با «ایران» را تثبیت میکند. تا اینجا، ایرادی به مضمون روز صفر وارد نیست اما فیلم، هیچ بدیلی برای اسلام انحرافیِ ریگی ارائه نمیکند. ایراد بزرگ مضمونیِ روز صفر همان اشکالی است که به فیلم شبی که ماه کامل شد وارد میشود. فقدان تصویرِ اسلام حقیقی در فیلم، خوانشِ انحرافی ریگی را بدل کرده است به تنها نمایندهٔ اسلام در جهانِ روز صفر. تنها نمایندهٔ دین در فیلم، ریگی و دوستانش هستند. مأمورِ ایرانی، هیچ نشانهای از «اعتقاد» ندارد. انگار باورهای مأموران امنیتی ایرانی در این فیلم، سانسور شدهاند. مأمور امنیتی روز صفر هیچ تفاوتی با یک نیروی امنیتیِ امریکایی یا اروپایی ندارد. اینجایی نیست. اگرچه دو بار در ابتدا و انتهای فیلم از «ایران» حرف میزند اما جز این دیالوگها، کنشی متفاوت در مقایسه با امنیتیهای هالیوود ندارد. روز صفر هم در فرم و هم در محتوا تأثیرپذیری مشهودی از هالیوود دارد. اولی قابل قبول و لازمهٔ یک تریلرِ استاندارد است اما دومی، باعث شده که فیلم در کل، بومی نشده باشد.
🔸هم جسور، هم ماهر
زوج توکلی-ملکان در سومین همکاری متوالی، سبک کاریشان را به بلوغ رساندهاند. روز صفر را در این روزها و در این حالوهوا، بیش از همیشه نیاز داشتیم. فیلمی خوشفرم، سرپا، داستانگو و البته غرورانگیز که مهمتر از هر چیز، حال مخاطب را خوب و حس افتخار را در بینندهاش بیدار میکند. سراغگرفتن از سوژههای ملتهب و ورود به تولید فیلمهای سنگین، مهارت و جسارت را با هم میخواهد. توکلی و ملکان در این سه سال نشاندادهاند هم جسورَند هم ماهر. سینمای ایران حتما باید ممنونِ این زوج باشد که با خلاقیتهای تکنیکی و سوژههای جذاب، هم منتقدان را راضی میکنند و هم لذت سینما را به مردم میچشانند.
#جشنواره_۳۸
#روز_صفر #سعید_ملکان
#محمدصالح_سلطانی
#یادداشت_مهمان
@rofaghaenaghd
⭕️ محمدصالح سلطانی
🔸 شاید نشود اسمش را «سهگانه» گذاشت اما سه فیلم اخیر زوج هنری بهرام توکلی- سعید ملکان بیآنکه اتمسفر مشابهی داشته باشند، یک عنصر واحد را پررنگ میکنند: قهرمان ملی. تنگهٔ ابوقُریب روایت نبرد قهرمانانهٔ یک گروه رزمنده در روزهای پایانی دفاع مقدّس بود و تختی، داستانِ پرآبچشمِ یک قهرمان خسته. روز صفر هم مثل دو اثر تحسینشدهٔ قبلی، قهرمان دارد؛ یک قهرمان ملی. قهرمانی شبیه رؤیاها و آرزوهای کودکیِ همهٔ نوجوانهای ایرانی. یک جنتلمنِ خوشچهرهٔ زیرک که دنیا را برای تعقیب سوژههایش زیر پا میگذارد، همیشه از رقبایش جلوتر است و جز وظیفه به چیز دیگری فکر نمیکند. امیر جدیدی شمایل این سرباز گمنام وطن را در ذهن بیننده ماندگار میکند. سکانس گفتگویش با نوجوان انتحاری کافی است تا تسلّط جدیدی بر نقش، برای مخاطب اثبات شود. در کنار جدیدی، نباید از بازی قابل تحسین مهدی قربانی هم به سادگی گذشت. بازیگر جوانی که استعدادش را در تنگهٔ ابوقریب نشان داد و در روز صفر با یک نمایش پخته از یک نقش دشوار، مهارت بالای خود را پیشِ چشم مخاطب آورده. ساعد سهیلی هم از عهدهٔ نقش سخت عبدالمالک ریگی بر آمده و بازیاش، قابل قبول به نظر میرسد.
🔸 یک روح در دو بدن
روز صفر اولین تجربهٔ کارگردانی سعید ملکان است اما ردّپای عناصر تکنیکی آثار بهرام توکلی در جایجای فیلم پیداست. قابهای چشمنواز در کنار حرکتهای نَرم دوربین و پلانهای طولانی، موتیف ثابت آثار بهرام توکلی است که در دو فیلم تنگهٔ ابوقریب و تختی تکرار شده و در روز صفر به بلوغ میرسد. تکنیک خلاقانهٔ آثار توکلی در روح روز صفر هم دمیده شده اما آنچه فیلم ملکان را از آثار توکلی متمایز میکند، فیلمنامه است. سناریویی پُرکشش که سوژهای ملتهب را تبدیل به روایتی گیرا میکند و نقطهٔ ثقل فیلم است. سناریویی چند بُعدی که تنها بر دوئل قهرمان و ضدّقهرمان، متمرکز نمانده و با خردهروایتهایی مثل ماجرای «سورج»، تماشاگر را به دلِ گروه تروریستی «جندالله» میبَرَد.
🔸 معجزهٔ «چگونگی»
مخاطب از همان لحظات اول، انتهای ماجرا را میداند و این، دست نویسنده را برای غافلگیرکردن بیننده میبندد. سعید ملکان اما با روایت هنرمندانهٔ «چگونگی» دستگیری ریگی، مخاطب را روی صندلی میخکوب میکند و فیلم صرف نظر از ریتم کند پانزدهدقیقهٔ ابتدایی، یک تریلر هیجانانگیز و سرگرمکننده است. التهاب، ذرهذره در جانِ فیلم دمیده میشود و در یکسوم پایانی، نفسِ بیننده را میبُرد.
🔸جای خالی اسلام
عبدالمالک ریگی، ضدّقهرمان ماجراست. ضدّقهرمانی که ایدئولوژی دارد و خوانش جاهلانهاش از اسلام، امالمصائبِ همهی بلاهایی است که بر سر مردم آورده. ریگی در تمام جملاتش، به آیات قرآن استناد میکند و ظاهراً مسلمان است. یک ضدّقهرمان کجفهم که در حال تکثیر این کجفهمی است. سکانس افتتاحیهٔ فیلم، به خوبی این روایت را از ریگی در ذهن مخاطب جاسازی کرده و دشمنی این تروریست با «ایران» را تثبیت میکند. تا اینجا، ایرادی به مضمون روز صفر وارد نیست اما فیلم، هیچ بدیلی برای اسلام انحرافیِ ریگی ارائه نمیکند. ایراد بزرگ مضمونیِ روز صفر همان اشکالی است که به فیلم شبی که ماه کامل شد وارد میشود. فقدان تصویرِ اسلام حقیقی در فیلم، خوانشِ انحرافی ریگی را بدل کرده است به تنها نمایندهٔ اسلام در جهانِ روز صفر. تنها نمایندهٔ دین در فیلم، ریگی و دوستانش هستند. مأمورِ ایرانی، هیچ نشانهای از «اعتقاد» ندارد. انگار باورهای مأموران امنیتی ایرانی در این فیلم، سانسور شدهاند. مأمور امنیتی روز صفر هیچ تفاوتی با یک نیروی امنیتیِ امریکایی یا اروپایی ندارد. اینجایی نیست. اگرچه دو بار در ابتدا و انتهای فیلم از «ایران» حرف میزند اما جز این دیالوگها، کنشی متفاوت در مقایسه با امنیتیهای هالیوود ندارد. روز صفر هم در فرم و هم در محتوا تأثیرپذیری مشهودی از هالیوود دارد. اولی قابل قبول و لازمهٔ یک تریلرِ استاندارد است اما دومی، باعث شده که فیلم در کل، بومی نشده باشد.
🔸هم جسور، هم ماهر
زوج توکلی-ملکان در سومین همکاری متوالی، سبک کاریشان را به بلوغ رساندهاند. روز صفر را در این روزها و در این حالوهوا، بیش از همیشه نیاز داشتیم. فیلمی خوشفرم، سرپا، داستانگو و البته غرورانگیز که مهمتر از هر چیز، حال مخاطب را خوب و حس افتخار را در بینندهاش بیدار میکند. سراغگرفتن از سوژههای ملتهب و ورود به تولید فیلمهای سنگین، مهارت و جسارت را با هم میخواهد. توکلی و ملکان در این سه سال نشاندادهاند هم جسورَند هم ماهر. سینمای ایران حتما باید ممنونِ این زوج باشد که با خلاقیتهای تکنیکی و سوژههای جذاب، هم منتقدان را راضی میکنند و هم لذت سینما را به مردم میچشانند.
#جشنواره_۳۸
#روز_صفر #سعید_ملکان
#محمدصالح_سلطانی
#یادداشت_مهمان
@rofaghaenaghd