Forwarded from رفقای نقد
🔹خورشید🔹
🔸 فرنگیها در جایزهٔ آکادمی (اسکار)، نام جایزهٔ اصلی را گذاشتهاند ”Best Picture”. ما در زبان فارسی و برای جشنوارهمان هنوز معادل درستی برای این عنوان نساختهایم؛ میگوییم بهترین فیلم. شاید این عنوان در ستایش وفاداری به زیباییشناسیِ بصری و جادوی تصویر متحرّک انتخاب شده است. در جشنوارهٔ امسال خورشید مجید مجیدی همان ”Best Picture” را میسازد.
🔸 مجیدی پس از سِیْر لابهلای ابرها و حتی آنسوی ابرها دوباره پا روی زمین گذاشته و دست بر زانوهای قویِ سینمایی خود، از جا برخاسته است. هرچند او در خورشید به قلّهٔ بچههای آسمان چندان نزدیک نشده، اما بیشک این فیلم بر تارکِ سینمای امروزِ ایران، فجرِ ۳۸اُم، ایستاده است.
🔸 دوربینِ هومن بهمنش، در عینِ انضباط و دقّت، بازیگوش و لطیف است و دوشادوش مجیدیِ خوشذوق و کاربلد در رنگ و نورپردازی، تماشای فیلم را برای مخاطب آسان و لذتبخش میکند.
🔸 به جز علی باقیِ کاراکترها حضورشان طولانی نیست اما پُررنگ است و میدرخشد به ویژه زهرا و برادر کوچکترش. در کل، بازی این گروه بازیگرِ (یا نابازیگر) نوجوان به ویژه نقش اول، علی، عالی است. نصیریان هم که همچنان به جوانترها میآموزد. عزّتی که همیشه انتخاب خوبی است. معلمها هم خوباند. بازی طناز طباطبایی نمیتواند باورپذیر باشد چون خانوادهٔ علی در این فیلم ساخته و پرداخته نمیشود که این در هر صورت ضعفی جدی برای فیلمنامه است. بچههای آسمان یعنی همان سکانسهای خوبی که خانوادهای باصفا و تنگدست از جنوبشهر ساخته میشود. دستکم پدر بچههای آسمان قابل شناسایی، ملموس و آشنا است. پدر علی در خورشید ناشناس و مفقود است و مادرش برای ما گنگ است و معلوم نیست که و چهطور مادری بوده است، از کجا آمده و در کجا میزیسته است. انتخابی بهتر به جای طناز طباطبایی شاید میتوانست چیزی از خود بازیگر بر این کاراکتر نامعلوم بیفزاید.
🔸 فیلم مرز باریکی با نمادگرایی مبتذل طی میکند اما در این دام نمیافتد. معمای قصّه و زمانبندی افشای آن روی اعصاب نیست. مخفیماندن بخشی از اطلاعات، نه از روی گروگانگیری مخاطب بلکه ذاتیِ شخصیت بدمن قصّه است و از ادا و اطوارِ سینمایِ فرهادیزده به دور است. مضمون خط کلی قصّه که مذمّتِ طمعکردن است شعارزده و گُلدرشت نمیشود و بهاندازه است. فیلمساز با رؤیای رسیدن به بچههای آسمان، تجربهاش در باران و آواز گنجشکها را به کار بسته و از تصویربرداری خوشپنجه، بِهمَنش و نیما جاویدی، که با سرخپوست نشان داده به سینمای کلاسیک علاقمند است، در فیلمنامه بهره برده است. دست مریزاد!
#جشنواره_۳۸
#خورشید #مجید_مجیدی
#سجاد_نوروزی
#رفقای_نقد
@rofaghaenaghd
🔸 فرنگیها در جایزهٔ آکادمی (اسکار)، نام جایزهٔ اصلی را گذاشتهاند ”Best Picture”. ما در زبان فارسی و برای جشنوارهمان هنوز معادل درستی برای این عنوان نساختهایم؛ میگوییم بهترین فیلم. شاید این عنوان در ستایش وفاداری به زیباییشناسیِ بصری و جادوی تصویر متحرّک انتخاب شده است. در جشنوارهٔ امسال خورشید مجید مجیدی همان ”Best Picture” را میسازد.
🔸 مجیدی پس از سِیْر لابهلای ابرها و حتی آنسوی ابرها دوباره پا روی زمین گذاشته و دست بر زانوهای قویِ سینمایی خود، از جا برخاسته است. هرچند او در خورشید به قلّهٔ بچههای آسمان چندان نزدیک نشده، اما بیشک این فیلم بر تارکِ سینمای امروزِ ایران، فجرِ ۳۸اُم، ایستاده است.
🔸 دوربینِ هومن بهمنش، در عینِ انضباط و دقّت، بازیگوش و لطیف است و دوشادوش مجیدیِ خوشذوق و کاربلد در رنگ و نورپردازی، تماشای فیلم را برای مخاطب آسان و لذتبخش میکند.
🔸 به جز علی باقیِ کاراکترها حضورشان طولانی نیست اما پُررنگ است و میدرخشد به ویژه زهرا و برادر کوچکترش. در کل، بازی این گروه بازیگرِ (یا نابازیگر) نوجوان به ویژه نقش اول، علی، عالی است. نصیریان هم که همچنان به جوانترها میآموزد. عزّتی که همیشه انتخاب خوبی است. معلمها هم خوباند. بازی طناز طباطبایی نمیتواند باورپذیر باشد چون خانوادهٔ علی در این فیلم ساخته و پرداخته نمیشود که این در هر صورت ضعفی جدی برای فیلمنامه است. بچههای آسمان یعنی همان سکانسهای خوبی که خانوادهای باصفا و تنگدست از جنوبشهر ساخته میشود. دستکم پدر بچههای آسمان قابل شناسایی، ملموس و آشنا است. پدر علی در خورشید ناشناس و مفقود است و مادرش برای ما گنگ است و معلوم نیست که و چهطور مادری بوده است، از کجا آمده و در کجا میزیسته است. انتخابی بهتر به جای طناز طباطبایی شاید میتوانست چیزی از خود بازیگر بر این کاراکتر نامعلوم بیفزاید.
🔸 فیلم مرز باریکی با نمادگرایی مبتذل طی میکند اما در این دام نمیافتد. معمای قصّه و زمانبندی افشای آن روی اعصاب نیست. مخفیماندن بخشی از اطلاعات، نه از روی گروگانگیری مخاطب بلکه ذاتیِ شخصیت بدمن قصّه است و از ادا و اطوارِ سینمایِ فرهادیزده به دور است. مضمون خط کلی قصّه که مذمّتِ طمعکردن است شعارزده و گُلدرشت نمیشود و بهاندازه است. فیلمساز با رؤیای رسیدن به بچههای آسمان، تجربهاش در باران و آواز گنجشکها را به کار بسته و از تصویربرداری خوشپنجه، بِهمَنش و نیما جاویدی، که با سرخپوست نشان داده به سینمای کلاسیک علاقمند است، در فیلمنامه بهره برده است. دست مریزاد!
#جشنواره_۳۸
#خورشید #مجید_مجیدی
#سجاد_نوروزی
#رفقای_نقد
@rofaghaenaghd