حجاب، امری حقوقی یا نقطهی تقابل جامعه و حکومت؟/ #علیرضا_گودرزی
📡 📡 📡 📡 📡 – در یک تقسیمبندی میتوان حقوق را به حقوق موجود و حقوق مطلوب دستهبندی کرد. آنچه بعداً میآید و با روزگار خود سازگار است، حقوق مطلوب است و حقوق موجود ممکن است ضرورتاً با اوضاع و احوال کنونی سازگار نباشد. با این حال، آنچه در جامعه در قالب هنجار حقوقی نمود مییابد و در محاکم به آن استناد میشود، حقوق موجود است. میتوانیم با سهمالارثی که بر اساس قانون مدنی برای زنان مفروض شده مخالف باشیم. اما نمیتوانیم انکار کنیم آنچه امروز بر اساس آن ارث تقسیم میشود، همان است. این مقدمه را آوردم که بیان کنم فارغ از نظر شخصی من، قواعدی وجود دارد که در حال حاضر، در اردیبهشت ۱۴۰۳ در ایران لازمالاجرا است و ممکن است من یا بسیاری دیگر با کل یا جزئی از آن مخالف باشیم. در نهایت، نتیجهای که میخواهم بگیرم این است که حتی حقوق موجود، یعنی قوانین اساسی و عادی لازمالاجرا در اردیبهشت ۱۴۰۳ در مورد حجاب رعایت نمیشود و این نقض مکرر و عامدانهی قانون، موضوع حجاب را از موضوعی حقوقی خارج کرده و به بعد سیاسی آن افزوده است.
برابر اصل سی و دوم قانون اساسی، «هیچ کس را نمیتوان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین میکند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پروندهی مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاکمه، در اسرع وقت فراهم گردد. متخلف از این اصل، طبق قانون مجازات میشود».
حال قانون در خصوص #حجاب چه حکمی دارد؟
ادامه مطلب
لینک به مطلب در وبسایت خط صلح
↘️
@hranews_bot تماس ✉️ - @Hranews کانال هرانا 🆑
برابر اصل سی و دوم قانون اساسی، «هیچ کس را نمیتوان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین میکند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پروندهی مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاکمه، در اسرع وقت فراهم گردد. متخلف از این اصل، طبق قانون مجازات میشود».
حال قانون در خصوص #حجاب چه حکمی دارد؟
ادامه مطلب
لینک به مطلب در وبسایت خط صلح
↘️
@hranews_bot تماس ✉️ - @Hranews کانال هرانا 🆑
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
بازنشستگان در ایران: سرمایه یا سربار؟/ #علیرضا_گودرزی
📡 📡 📡 📡 📡 – خبری از معاون اول منتشر میشود که میگوید #بازنشستگان سربار #دولت هستند و بار مالی؛ بهسرعت تکذیب میشود و منتشرکنندهی خبر هم بازداشت. این سخنان نماینده همان نگاهی است که میشناسیم: کارگر سربار کارفرما است، بیمار سربار جامعه است، هزینهی مدرسه سربار بودجه است، خلاصه «ما» منفعتی برای آنها نداریم. تا میتوانیم کار کنیم و به صندوقهای بیمه بپردازیم قابل تحملیم، اما همین که خواستیم کمی از منافع کار خودمان را پس بگیریم دیگر بهصرفه نیستیم.
کاری با سازوکارهای دولتی و اقتصاد آن ندارم؛ در این مطلب کوتاه انسان را خواهم گفت. پتر کروپوتکین، نظریهپرداز آنارشیست قرن گذشته، همکاری را عامل تکامل انسان میدانست: زمانی انسانها موفق شدند گروههای بزرگتری شکل دهند و در برابر طبیعت قد علم کنند که راه تعامل با یکدیگر را آموختند و به جای نزاع با دیگران بر سر منابع محدود طبیعت، آن منابع را وسعت دادند. در چنین جامعهای، بر خلاف نظر داروینیسم اجتماعی، دیگر سازوکار بقای اصلح کار نمیکرد و به جای آن، نقشهای اجتماعی شکل میگرفت و نیازهای بیشتری از انسانها برآورده میشد.
انسانی را تصور کنید که باید غذا فراهم کند، شبها از امنیت گلهی خود حفاظت کند، فرزند بیاورد و بزرگ کند، با سرما و گرما و بیغذایی و طبیعت سخت بجنگد و گاه با گلههای دیگر همنوع خود گلاویز شود. این تقریباً همان وضعی است که از انسانهای ماقبل خود میدانیم. اما برای ما وضع به شکل دیگری پیش رفت؛ خود را اهلی کردیم و با همنوعانمان سازش برقرار کردیم، کارها را تقسیم کردیم و هم عمرمان قدری بیشتر شد، هم زمان بیشتری برای پرداختن به فرهنگ یافتیم، هم بر خلاف انسانهای پیش از خود روی زمین ماندگار شدیم. کسی همیشه بود که آتش را روشن نگه دارد و بچهها را مراقبت کند، کسی بود که شکار یا گردآوری کند و کسی بود که خانه و لباس و ابزار شکار بسازد. تکامل ما نه بر اساس بقای اصلح که بر اساس همیاری متقابل شکل گرفت. سالها بعد پژوهشگرانی با نظریهی خوداهلیسازی تا حدی با کروپوتکین همراه شدند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب در وبسایت خط صلح
↘️
@hranews_bot تماس ✉️ - @Hranews کانال هرانا 🆑
کاری با سازوکارهای دولتی و اقتصاد آن ندارم؛ در این مطلب کوتاه انسان را خواهم گفت. پتر کروپوتکین، نظریهپرداز آنارشیست قرن گذشته، همکاری را عامل تکامل انسان میدانست: زمانی انسانها موفق شدند گروههای بزرگتری شکل دهند و در برابر طبیعت قد علم کنند که راه تعامل با یکدیگر را آموختند و به جای نزاع با دیگران بر سر منابع محدود طبیعت، آن منابع را وسعت دادند. در چنین جامعهای، بر خلاف نظر داروینیسم اجتماعی، دیگر سازوکار بقای اصلح کار نمیکرد و به جای آن، نقشهای اجتماعی شکل میگرفت و نیازهای بیشتری از انسانها برآورده میشد.
انسانی را تصور کنید که باید غذا فراهم کند، شبها از امنیت گلهی خود حفاظت کند، فرزند بیاورد و بزرگ کند، با سرما و گرما و بیغذایی و طبیعت سخت بجنگد و گاه با گلههای دیگر همنوع خود گلاویز شود. این تقریباً همان وضعی است که از انسانهای ماقبل خود میدانیم. اما برای ما وضع به شکل دیگری پیش رفت؛ خود را اهلی کردیم و با همنوعانمان سازش برقرار کردیم، کارها را تقسیم کردیم و هم عمرمان قدری بیشتر شد، هم زمان بیشتری برای پرداختن به فرهنگ یافتیم، هم بر خلاف انسانهای پیش از خود روی زمین ماندگار شدیم. کسی همیشه بود که آتش را روشن نگه دارد و بچهها را مراقبت کند، کسی بود که شکار یا گردآوری کند و کسی بود که خانه و لباس و ابزار شکار بسازد. تکامل ما نه بر اساس بقای اصلح که بر اساس همیاری متقابل شکل گرفت. سالها بعد پژوهشگرانی با نظریهی خوداهلیسازی تا حدی با کروپوتکین همراه شدند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب در وبسایت خط صلح
↘️
@hranews_bot تماس ✉️ - @Hranews کانال هرانا 🆑
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
واردکردن موضوع فقهی توبه به حقوق؛ آری یا نه؟/ #علیرضا_گودرزی
📡 📡 📡 📡 📡 – شیوهنامه، #توبه را حالتی نفسانی از توجه و بازگشت انسان به سوی خدا پس از ارتکاب جرم تعریف میکند که پیامد آن ندامت، اصلاح و ترک رفتار و سعی در جبران خسارت است. این تعاریف البته بار حقوقی مشخصی ندارد. توبه میتواند در مورد گناهانی باشد که جنبهی مجرمانه ندارد، مانند ترک نماز یا قطع رحم و ندامت و سعی در جبران خسارت میتواند بدون جنبهی توجه و بازگشت به سوی خدا باشد. در واقع تعریفی که صورت گرفته به نظر میرسد در مورد موضوعی ذاتاً عبادی مانند توبه بیشتر جنبهی فقهی داشته باشد تا حقوقی. از طرف دیگر، چنین تعریفی کار مقنن است نه دستگاه قضایی و زمانی که قانونگذار در سال ۱۳۹۲ و بعد در اصلاحات ۱۳۹۴ به تعریف آن نپرداخته، تدوینکنندهی قضایی این شیوهنامه هم میتوانست چنین تعریف غیردقیقی ارائه ندهد.
با توجه به متن مادهی ۱۱۶ قانون مجازات اسلامی، دیه، قصاص، حد قذف و محاربه با توبه ساقط نمیشود. در نتیجه توبه صرفاً برای جرایم با مجازات تعزیری و حدود به استثنای دو مورد مذکور است. توبهی محارب هم تا پیش از دستگیری و یا تسلط بر محارب موجب سقوط حد است (تبصرهی ۱ مادهی ۱۱۴). در خصوص زنا و لواط هم اگر جرم به عنف، اکراه یا اغفال بزهدیده باشد، در صورت توبه موجب مجازاتی مستقل است (تبصرهی ۲ مادهی ۱۱۴). در نتیجه، دامنهی شمول توبه برای همهی جرایم نیست و در جرایم مشمول هم تفاوتهایی وجود دارد. این نکته تأثیری در این واقعیت ندارد که حدوداً ۱۱ سال از تصویب #قانون_مجازات_اسلامی گذشته که قوهی قضاییه شیوهنامهی احراز توبه را تدوین و منتشر میکند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب در وبسایت خط صلح
↘️
@hranews_bot تماس ✉️ - @Hranews کانال هرانا 🆑
با توجه به متن مادهی ۱۱۶ قانون مجازات اسلامی، دیه، قصاص، حد قذف و محاربه با توبه ساقط نمیشود. در نتیجه توبه صرفاً برای جرایم با مجازات تعزیری و حدود به استثنای دو مورد مذکور است. توبهی محارب هم تا پیش از دستگیری و یا تسلط بر محارب موجب سقوط حد است (تبصرهی ۱ مادهی ۱۱۴). در خصوص زنا و لواط هم اگر جرم به عنف، اکراه یا اغفال بزهدیده باشد، در صورت توبه موجب مجازاتی مستقل است (تبصرهی ۲ مادهی ۱۱۴). در نتیجه، دامنهی شمول توبه برای همهی جرایم نیست و در جرایم مشمول هم تفاوتهایی وجود دارد. این نکته تأثیری در این واقعیت ندارد که حدوداً ۱۱ سال از تصویب #قانون_مجازات_اسلامی گذشته که قوهی قضاییه شیوهنامهی احراز توبه را تدوین و منتشر میکند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب در وبسایت خط صلح
↘️
@hranews_bot تماس ✉️ - @Hranews کانال هرانا 🆑
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
پناهندهستیزی یا پناهدادن؟ جنگ یا صلح؟/ #علیرضا_گودرزی
📡 📡 📡 📡 📡 – هنوز مدرسه نمیرفتم، اوایل دههی ۱۳۷۰ شمسی، روزی به منزل یکی از اقوام رفته بودیم و من با پسر فامیل در کوچه مشغول بازی بودم. دعوایی کودکانه شکل گرفت و طرفین دعوا از لفظ افغانی بهعنوان فحش به یکدیگر استفاده میکردند. نمیفهمیدم چرا باید افغانی فحش باشد؛ راستش را بخواهید، هنوز هم نمیفهمم.
این روزها که مخالفت با حضور اتباع کشور #افغانستان (که از این به بعد با عنوان افغانستانی از آنها یاد میکنم) باب روز است، زیاد به آن خاطره فکر میکنم. حرفهای موافقان و مخالفان را بهدقت میخوانم و با پیشینهی دوستی با بعضی از آنها و سابقهی کار با و برای آنها، فکر میکنم که چه چیزی میتواند از دیگریستیزی (در این مورد خاص، #افغانستانیها) پیشگیری کند و در عین حال دغدغهی کسانی را که مخالف حضور آنها هستند هم برطرف کند. بر این اساس، اول دلایل مخالفت با حضور آنها را، تا آنجا که من دیدهام، فهرستوار برمیشمارم و سپس هر کدام را بهتفکیک بررسی میکنم:
۱. خطر امنیتی حضور میلیونها نفر بدون مدارک شناسایی و هویتی در کشور؛
۲. از دسترفتن شغل بهواسطهی دستمزد پایین این افراد؛
۳. استفادهی آنها از یارانههایی که حق مردم ایران است؛
۴. ارتکاب جرایم توسط افغانستانیها؛
۵. زشتشدن چهرهی شهرهای ایران؛ و
۶. احساس ناامنی از حضور اتباع بیگانه در کشور.
ادامه مطلب
ادامه مطلب در وبسایت خط صلح
↘️
@hranews_bot تماس ✉️ - @Hranews کانال هرانا 🆑
این روزها که مخالفت با حضور اتباع کشور #افغانستان (که از این به بعد با عنوان افغانستانی از آنها یاد میکنم) باب روز است، زیاد به آن خاطره فکر میکنم. حرفهای موافقان و مخالفان را بهدقت میخوانم و با پیشینهی دوستی با بعضی از آنها و سابقهی کار با و برای آنها، فکر میکنم که چه چیزی میتواند از دیگریستیزی (در این مورد خاص، #افغانستانیها) پیشگیری کند و در عین حال دغدغهی کسانی را که مخالف حضور آنها هستند هم برطرف کند. بر این اساس، اول دلایل مخالفت با حضور آنها را، تا آنجا که من دیدهام، فهرستوار برمیشمارم و سپس هر کدام را بهتفکیک بررسی میکنم:
۱. خطر امنیتی حضور میلیونها نفر بدون مدارک شناسایی و هویتی در کشور؛
۲. از دسترفتن شغل بهواسطهی دستمزد پایین این افراد؛
۳. استفادهی آنها از یارانههایی که حق مردم ایران است؛
۴. ارتکاب جرایم توسط افغانستانیها؛
۵. زشتشدن چهرهی شهرهای ایران؛ و
۶. احساس ناامنی از حضور اتباع بیگانه در کشور.
ادامه مطلب
ادامه مطلب در وبسایت خط صلح
↘️
@hranews_bot تماس ✉️ - @Hranews کانال هرانا 🆑
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
سگهای بیصاحب، حتی از نظر قانونی/ #علیرضا_گودرزی
📡 📡 📡 📡 📡 – صحبت را با یک تقسیمبندی آغاز کنیم: حیوانات یا با ما انسانها زندگی میکنند مثل «گربهی من» یا «سگِ گله»، یا وحشی هستند و در طبیعت. دستهی اول غالباً با سازوکار انتخاب مصنوعی بهشکلی تطور یافتهاند که برای زندگی مسالمتآمیز با انسان سازگار شوند و معمولاً بهرهای هم از این زیست مشترک به انسان برسانند. رفتار و ریخت گوسفند و خروس و سگ با نیاکانشان که در طبیعت بودهاند متفاوت است. در نتیجه، با یک گزارهی کلی میتوانیم بگوییم که سگ، گربه، مرغ و خروس، گاو و شتر در طبیعت وجود ندارد و مانند گندم اهلی جزئی از آفریدههای بشر است. این البته در مورد همهی حیواناتی که بهنحوی با انسان خو گرفتهاند صادق نیست؛ مانند فیل در هندوستان، یوزهای شکاری دستآموز در ایران گذشته و قوش بین اعراب. این حیوانات باید از طبیعت گرفته شوند و دستآموز شوند؛ لیکن در مورد سگ اینطور نیست. با این تفاصیل، حساب حیوانات اهلی با وحشی متفاوت است و نمیتوان یوز و سگ را در رابطهشان با انسان با یک عینک دید. اولی نیازمند حفاظت است تا منقرض نشود و دومی بهسبب خدماتش هزاران سال در کنار انسان زیسته و از سفره انسانها «نان» خورده است.
حال، وضعیت سگ، همدم و همراه و انباز انسان وقتی پیچیده میشود که شرایط زیست مشترکشان از وضعی که هزاران سال داشتهاند، فاصله میگیرد. سگ نگهبان و گله و شکار در جامعهی کشاورزی و شبانی جایگاهی داشته (و هنوز دارد) متفاوت از جایگاهی که سگ صرفاً همدم در زندگی شهری مدرن دارد. دومی غذای خشک میخورد و روزها در پارک قدم میزند و شامپو، داروی تقویتی، قلادهی رنگارنگ و حتی پیراهن پشمی برایش تولید میشود. برای این دو هم باید دو عینک جداگانه داشت. سگ در جامعهی شهری باید با ابزار کنترلی تردد کند و مدفوعش را صاحبش جمع کند. این یک حوزه است که باید در مقررات شهری دیده شود تا از اصطکاک میان شهروندان کاسته شود. بعضی ممکن است نسبت به سگ نوعی ترس مرضی و یا ملاحظهی عقیدتی داشته باشند که موجه است و سگ نباید به آنها نزدیک شود. در عین حال، همهی شهروندان نباید هزینهی جمعآوری مدفوع سگ از سطح شهر را متحمل شوند. از سوی دیگر، صاحب سگ نیز حق دارد از فضای شهری آزادانه و با همدم خود بهره ببرد و محدودیتی جز آنچه برای زیست مدنی لازم است بار او نشود.
مشکل دیگر زمانی اتفاق میافتد که جمعیتی از سگها به دلایل مختلف از زیست کنار انسان رها شده و به بیصاحب، ولگرد، فیرال، محلی یا هر اسمی روی آن بگذاریم تبدیل میشود. (۱) چنین سگی دیگر نه دوست انسان است –چون برای بقا باید با هر موجودی حتی انسان رقابت کند، نه بخشی از طبیعت است زیرا اساساً در طبیعت نبوده و محصول انتخاب مصنوعی انسان است. سگ فیرال به انسان حمله میکند، غذای یوز و پلنگ و دیگر حیوانات وحشی را میخورد و از آنجا که جایی میان جامعهی انسانی و حیات وحش زندگی میکند رابط امراض مشترک است که میان محیط زیست انسانی و طبیعی مبادله شود. این زیست برزخی وحشی اسبق و اهلی سابق را هم دشمن حیات وحش میکند و هم دشمن اهلیکنندگانش. راه حل هم نه شکنجه است و نه غذادادن؛ زیرا این روح برزخی را نمیتوان از این بزرخ خلاص کرد، مگر با عودت آن به محیط زیست انسانی، عقیمسازی یا اوتانازی.
ادامه مطلب
ادامه مطلب در وبسایت خط صلح
↘️
@hranews_bot تماس ✉️ - @Hranews کانال هرانا 🆑
حال، وضعیت سگ، همدم و همراه و انباز انسان وقتی پیچیده میشود که شرایط زیست مشترکشان از وضعی که هزاران سال داشتهاند، فاصله میگیرد. سگ نگهبان و گله و شکار در جامعهی کشاورزی و شبانی جایگاهی داشته (و هنوز دارد) متفاوت از جایگاهی که سگ صرفاً همدم در زندگی شهری مدرن دارد. دومی غذای خشک میخورد و روزها در پارک قدم میزند و شامپو، داروی تقویتی، قلادهی رنگارنگ و حتی پیراهن پشمی برایش تولید میشود. برای این دو هم باید دو عینک جداگانه داشت. سگ در جامعهی شهری باید با ابزار کنترلی تردد کند و مدفوعش را صاحبش جمع کند. این یک حوزه است که باید در مقررات شهری دیده شود تا از اصطکاک میان شهروندان کاسته شود. بعضی ممکن است نسبت به سگ نوعی ترس مرضی و یا ملاحظهی عقیدتی داشته باشند که موجه است و سگ نباید به آنها نزدیک شود. در عین حال، همهی شهروندان نباید هزینهی جمعآوری مدفوع سگ از سطح شهر را متحمل شوند. از سوی دیگر، صاحب سگ نیز حق دارد از فضای شهری آزادانه و با همدم خود بهره ببرد و محدودیتی جز آنچه برای زیست مدنی لازم است بار او نشود.
مشکل دیگر زمانی اتفاق میافتد که جمعیتی از سگها به دلایل مختلف از زیست کنار انسان رها شده و به بیصاحب، ولگرد، فیرال، محلی یا هر اسمی روی آن بگذاریم تبدیل میشود. (۱) چنین سگی دیگر نه دوست انسان است –چون برای بقا باید با هر موجودی حتی انسان رقابت کند، نه بخشی از طبیعت است زیرا اساساً در طبیعت نبوده و محصول انتخاب مصنوعی انسان است. سگ فیرال به انسان حمله میکند، غذای یوز و پلنگ و دیگر حیوانات وحشی را میخورد و از آنجا که جایی میان جامعهی انسانی و حیات وحش زندگی میکند رابط امراض مشترک است که میان محیط زیست انسانی و طبیعی مبادله شود. این زیست برزخی وحشی اسبق و اهلی سابق را هم دشمن حیات وحش میکند و هم دشمن اهلیکنندگانش. راه حل هم نه شکنجه است و نه غذادادن؛ زیرا این روح برزخی را نمیتوان از این بزرخ خلاص کرد، مگر با عودت آن به محیط زیست انسانی، عقیمسازی یا اوتانازی.
ادامه مطلب
ادامه مطلب در وبسایت خط صلح
↘️
@hranews_bot تماس ✉️ - @Hranews کانال هرانا 🆑
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
استرس و تأثیرات روانی محدودیتهای ارتباطی بر کاربران/ #علیرضا_گودرزی
📡 📡 📡 📡 📡 – برای یک مکالمهی صوتی یا تصویری با دوستانی که خارج از ایران زندگی میکنند گاه باید چندین نرمافزار را باز و بسته کنم تا یکی سرانجام چند دقیقهای ارتباط ما را وصل کند. خب، آنها نمیتوانند به نرمافزارهای وطنی متصل شوند و ما هم به اغلب نرمافزارهای بینالمللی. باید چند ویپیان را امتحان کنم ببینم کدام کار میکند. تبلیغ یکی از این وی.پی.انها استخدام مامور اطلاعاتی برای اسرائیل است، دیگری محتوای جنسی پخش میکند و آخری را باید بعد از پرداخت «حق اشتراک» راه بیاندازم. حق اشتراک، حقی است برای فروشندهی وی.پی.ان، که خدا خیرش بدهد، ما را به زمان حال و دنیای اطلاعات وصل میکند. با این حال حق من به داشتن ارتباط امن و بیدردسر با دوستانم یا استفاده از شبکههای اجتماعی یا محتوای معمولی تصویری در یوتیوب به اندازهی حق فروشنده رعایت نمیشود.
کاندیدای ریاست جمهوری از سهم ۵۰ درصدی وی.پی.ان فروشی از کل بازار #فضای_مجازی میگفت. من آماری ندیدهام، اما اگر بخواهم به او اعتماد کنم نتیجهاش حیرت است. شرکتهایی که ایجاد زیرساخت ارتباطات اینترنتی میکنند، معمولاً سرمایهگذاریهای بزرگی میکنند و تجهیزات و نیروهایشان نوعاً پرهزینه است. شرکتهایی که #اینترنت را به خانهی ما میرسانند باید همیشه پاسخگوی کیفیت اینترنت باشند و مستمراً تبلیغات پرهزینه کنند تا مشتری را از رقبا بربایند. بلاگرهایی که برای یک دقیقه تبلیغ در صفحهشان چندده میلیون پول میگیرند هم حتی سهمی مهم در این بازار ندارند. امنیت و پول به جیب کسانی میرود که پشت یک اکانت تلگرام نشستهاند و با هر تمدید شد صد هزار تومان –حالا کمتر یا بیشتر— پول میگیرند. حق اشتراک آنها در برابر جبر اشتراک ما قرار دارد. اما طبق اصل، مابهازای حق تکلیف بود نه جبر.
ادامه مطلب
ادامه مطلب در وبسایت خط صلح
↘️
@hranews_bot تماس ✉️ - @Hranews کانال هرانا 🆑
کاندیدای ریاست جمهوری از سهم ۵۰ درصدی وی.پی.ان فروشی از کل بازار #فضای_مجازی میگفت. من آماری ندیدهام، اما اگر بخواهم به او اعتماد کنم نتیجهاش حیرت است. شرکتهایی که ایجاد زیرساخت ارتباطات اینترنتی میکنند، معمولاً سرمایهگذاریهای بزرگی میکنند و تجهیزات و نیروهایشان نوعاً پرهزینه است. شرکتهایی که #اینترنت را به خانهی ما میرسانند باید همیشه پاسخگوی کیفیت اینترنت باشند و مستمراً تبلیغات پرهزینه کنند تا مشتری را از رقبا بربایند. بلاگرهایی که برای یک دقیقه تبلیغ در صفحهشان چندده میلیون پول میگیرند هم حتی سهمی مهم در این بازار ندارند. امنیت و پول به جیب کسانی میرود که پشت یک اکانت تلگرام نشستهاند و با هر تمدید شد صد هزار تومان –حالا کمتر یا بیشتر— پول میگیرند. حق اشتراک آنها در برابر جبر اشتراک ما قرار دارد. اما طبق اصل، مابهازای حق تکلیف بود نه جبر.
ادامه مطلب
ادامه مطلب در وبسایت خط صلح
↘️
@hranews_bot تماس ✉️ - @Hranews کانال هرانا 🆑
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
وقتی امید در فنجان قهوه میجوشد/ #علیرضا_گودرزی
📡 📡 📡 📡 📡 – زن نشست و ترس در چشمانش بود
به فنجان وارونه فکر میکرد
گفت ای فرزندم! غمگین مباش!
عشق سرنوشت تو است*
اجازه بدهید تمایزی قائل شوم میان مفاهیمی که مرز دقیقی با هم ندارند: فالگیری، کفبینی، رمالی و دعانویسی. هر کدام بهشکلی مدعی است که با جهان دیگری ارتباط دارد و حقایقی را میگوید که به چشم ما نمیآید. با توسل به خرمهره یا رمل، با استفاده از غزلیات حافظ، با تداعی اشکال در فنجان قهوه، با همنشینی اجرام سماوی یا حتی با نظم خودبخودی چینش ورقها. گاهی گیر میکنیم. برای هر یک از ما پیش آمده که انتخاب سخت میشود یا فشار روزگار آنقدر است که انگار نمیتوانیم بدون توسل به همین چیزها، نظم رندوم اشیائ که به عالم بالاتری نسبتش میدهیم مشکلات را تاب بیاوریم. بعضی دیوان حافظ را برمیداریم و بعضی هم پول به رمال یا دعانویس میدهیم. آنچه این دو را متمایز میکند این است که ما خودمان را فریب بدهیم یا دیگری ما را. حافظ که میخوانیم خواهناخواه نظم کلمات در قالب عروضی آراممان میکند؛ شاید نوعی خودفریبی باشد. اما رمال با مانورهای متقلبانه کاری میکند که باور کنیم کاری کرده است و باید به او پول بدهیم. منظور من از فالگیری مورد اخیر نیست. کلاهبردار میتواند از بیچارگی دیگران استفاده کند و پول به جیب بزند؛ بهعنوان رمال و دعانویس یا پزشک قلابی. برای من رمالی و فالگیری دو جنس متفاوت است.
فالگیر در شعر نزار قبانی خود با «پسر» در سفر دراز همراه میشود و در پایان میگوید که او عشقش را نخواهد یافت. راهی دشوار را تجسم میکند که نه امید واهی در آن است، نه با حروف ابجد حل میشود و نه اجنه به کارش میآیند. درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد: پسر به همه جا سر خواهد زد، به دنبال آن زن که دهانش مثل انگور است و با خندهاش ورد و سرود، موهای دیوانهی مجعدش گرد جهان میگردد. پسر همه جا را بهدنبال او خواهد گشت و نشان او را از موج دریا و فیروزهگون رودها خواهد پرسید و او را نخواهد یافت. فالگیر قصه مانند پوستین در شعر اخوان، «گویدش چون و نگوید چند».
ادامه مطلب
لینک به مطلب در وبسایت خط صلح
↘️
@hranews_bot تماس ✉️ - @Hranews کانال هرانا 🆑
به فنجان وارونه فکر میکرد
گفت ای فرزندم! غمگین مباش!
عشق سرنوشت تو است*
اجازه بدهید تمایزی قائل شوم میان مفاهیمی که مرز دقیقی با هم ندارند: فالگیری، کفبینی، رمالی و دعانویسی. هر کدام بهشکلی مدعی است که با جهان دیگری ارتباط دارد و حقایقی را میگوید که به چشم ما نمیآید. با توسل به خرمهره یا رمل، با استفاده از غزلیات حافظ، با تداعی اشکال در فنجان قهوه، با همنشینی اجرام سماوی یا حتی با نظم خودبخودی چینش ورقها. گاهی گیر میکنیم. برای هر یک از ما پیش آمده که انتخاب سخت میشود یا فشار روزگار آنقدر است که انگار نمیتوانیم بدون توسل به همین چیزها، نظم رندوم اشیائ که به عالم بالاتری نسبتش میدهیم مشکلات را تاب بیاوریم. بعضی دیوان حافظ را برمیداریم و بعضی هم پول به رمال یا دعانویس میدهیم. آنچه این دو را متمایز میکند این است که ما خودمان را فریب بدهیم یا دیگری ما را. حافظ که میخوانیم خواهناخواه نظم کلمات در قالب عروضی آراممان میکند؛ شاید نوعی خودفریبی باشد. اما رمال با مانورهای متقلبانه کاری میکند که باور کنیم کاری کرده است و باید به او پول بدهیم. منظور من از فالگیری مورد اخیر نیست. کلاهبردار میتواند از بیچارگی دیگران استفاده کند و پول به جیب بزند؛ بهعنوان رمال و دعانویس یا پزشک قلابی. برای من رمالی و فالگیری دو جنس متفاوت است.
فالگیر در شعر نزار قبانی خود با «پسر» در سفر دراز همراه میشود و در پایان میگوید که او عشقش را نخواهد یافت. راهی دشوار را تجسم میکند که نه امید واهی در آن است، نه با حروف ابجد حل میشود و نه اجنه به کارش میآیند. درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد: پسر به همه جا سر خواهد زد، به دنبال آن زن که دهانش مثل انگور است و با خندهاش ورد و سرود، موهای دیوانهی مجعدش گرد جهان میگردد. پسر همه جا را بهدنبال او خواهد گشت و نشان او را از موج دریا و فیروزهگون رودها خواهد پرسید و او را نخواهد یافت. فالگیر قصه مانند پوستین در شعر اخوان، «گویدش چون و نگوید چند».
ادامه مطلب
لینک به مطلب در وبسایت خط صلح
↘️
@hranews_bot تماس ✉️ - @Hranews کانال هرانا 🆑
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مهریه: ضامن حقوق زنان یا ابزاری برای بازتولید روابط نابرابر جنسیتی؟/ #علیرضا_گودرزی
📡 📡 📡 📡 📡 – مهریه را میتوان در بافت کلی سنت دید: از گذشتههای دور به ما رسیده و نمایندهی دورانی است که شاید ضرورتاً با نیازهای امروز ما سازگاری نداشته باشد. گزارهی اخیر را با پشتوانهی پرسشهایی مطرح میکنم که سالها است در جامعهی ما مکرراً پرسیده میشود. قانونگذار ایرانی چند سالی یکبار در مقررات آن دستکاریهای جزئی یا حتی کلی میکند تا به قول تعمیرکاران (با بیان محمد قائد) با چند تقه آن را به جامعهی امروز بخوراند. جامعهی امروز ما شاید مشابه خودرویی نو و با فناوری بالا نباشد، اما اگر #مهریه را با توجه به سابقهی آن مانند چرخ ارابه بدانیم، به هیچ نوعی از خودرو خورانده نمیشود. جامعهی امروز ایران ملغمهای است از چرخ طحافی و اتومبیل. چرخ ارابه را ممکن است به فناوری صد سال گذشته خوراند، اما بعد از آن دیگر کاربرد مشخصی ندارد.
از زمانی که مادربزرگهای ما در خانه بودند و یخ حوض میشکستند تا امروز که زنان، با همهی سقفهای شیشهای حضور جدی در جامعه دارند، حتی در محافظهکارترین بخشها، دنیای زنان ما عوض شده است. زنان دیگر کمتر پیش میآید پنج-شش تا بچه بیاورند و خود را درگیر جزئیات کارِ خانه کنند. کسانی که هنوز چنین زندگیای دارند معمولاً در حاشیههای جامعه قرار دارند که صدای بلندی ندارند و هنوز امواج تغییرات به آنها نرسیده است. اما سیاستگذاران جامعه تلاشهایی میکنند که با تبلیغات یا حتی سیاستهای رسمی، باقی جامعه را به همین گروه نزدیک کنند. سیر قهقرایی ظاهراً برای جامعه مطلوب نیست، اما شکاف بین چرخ طحافی و اتومبیل را بهخوبی نشان میدهد.
برای زنی که سراسر زندگیاش را در مطبخ و پای حوض میگذراند، مهریه میتوانست تضمینی باشد که اگر روزگاری مرد خانه او را «نخواست»، از زندگی ساقط نشود و سهمی در آنچه بهاسم «خانواده» گرد آورده شده بود، بتواند به دست آورد. زن در خانه بدون داشتن ساعت کاری، کار کرده بود تا اجاق خانه خاموش نشود و دستمزدی بابت این کارها دریافت نکرده بود و مهریه میتوانست جبران بخشی از آن باشد. احتمالاً هنوز هم در بخشهایی چنین کارکردی داشته باشد. راستش را بخواهید، من اطراف خودم چنین کسانی را از نزدیک نمیشناسم و شاید نتوانم پیام درستی از آنها را نقل کنم، اما دستکم میدانم که حتی در همان جامعهی سنتی هم چنین راهی خالی از دردسر نبوده و متضمن عدالت نیست.
ادامه مطلب
ادامه مطلب در وبسایت خط صلح
↘️
@hranews_bot تماس ✉️ - @Hranews کانال هرانا 🆑
از زمانی که مادربزرگهای ما در خانه بودند و یخ حوض میشکستند تا امروز که زنان، با همهی سقفهای شیشهای حضور جدی در جامعه دارند، حتی در محافظهکارترین بخشها، دنیای زنان ما عوض شده است. زنان دیگر کمتر پیش میآید پنج-شش تا بچه بیاورند و خود را درگیر جزئیات کارِ خانه کنند. کسانی که هنوز چنین زندگیای دارند معمولاً در حاشیههای جامعه قرار دارند که صدای بلندی ندارند و هنوز امواج تغییرات به آنها نرسیده است. اما سیاستگذاران جامعه تلاشهایی میکنند که با تبلیغات یا حتی سیاستهای رسمی، باقی جامعه را به همین گروه نزدیک کنند. سیر قهقرایی ظاهراً برای جامعه مطلوب نیست، اما شکاف بین چرخ طحافی و اتومبیل را بهخوبی نشان میدهد.
برای زنی که سراسر زندگیاش را در مطبخ و پای حوض میگذراند، مهریه میتوانست تضمینی باشد که اگر روزگاری مرد خانه او را «نخواست»، از زندگی ساقط نشود و سهمی در آنچه بهاسم «خانواده» گرد آورده شده بود، بتواند به دست آورد. زن در خانه بدون داشتن ساعت کاری، کار کرده بود تا اجاق خانه خاموش نشود و دستمزدی بابت این کارها دریافت نکرده بود و مهریه میتوانست جبران بخشی از آن باشد. احتمالاً هنوز هم در بخشهایی چنین کارکردی داشته باشد. راستش را بخواهید، من اطراف خودم چنین کسانی را از نزدیک نمیشناسم و شاید نتوانم پیام درستی از آنها را نقل کنم، اما دستکم میدانم که حتی در همان جامعهی سنتی هم چنین راهی خالی از دردسر نبوده و متضمن عدالت نیست.
ادامه مطلب
ادامه مطلب در وبسایت خط صلح
↘️
@hranews_bot تماس ✉️ - @Hranews کانال هرانا 🆑
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM