تاریخ سینمای ایران
2.39K subscribers
607 photos
545 videos
10 files
42 links
مروری بر فیلم‌ها و فعالیت‌های کارگردانان، بازیگران، نویسندگان و دیگر عوامل سینمای ایران
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
پوراندخت گلفام همسر فرهاد مهراد در کتاب زندگینامه فرهاد (چو بوی تلخ خوش کندر)

اوایل دهه ۱۳۶۰ فرهاد و دکتر حسین الهی قمشهای که با هم بسیار صمیمی بودند برای اولین بار تصمیم گرفتند در زندگی‌شان تجارت کنند. مختصر سرمایه‌ای دست و پا کردند و به پیشنهاد دکتر برای خرید صنایع دستی راهی قمشه (شهرضای فعلی) شدند. برنامه‌شان این بود که پس از بازگشت، اجناس خریداری شده را در تهران بفروشند. از آنجایی که هیج کدام‌شان ماشین نداشتند با همراهی دوست مشترک‌شان اردشیر کریمی که از مریدان سینه‌چاک دکتر بود، این سفر تجاری را به انجام برسانند.
در ابتدای جاده قم، ایست بازرسی ماشین را متوقف کردند و ماموران شروع کردند به گشتن ماشین. داخل داشبورد تعدادی نوار کاست پیدا شد. مامور از اردشیر پرسید: "این نوارها چیه ؟" اردشیر که دستپاچه شده بود دکتر قمشهای را معرفی کرد و گفت "اینها نوارهای تفسیر قرآن پدر دکتر قمشهای است". مامور یکی از نوارها را برداشت و داخل پخش ماشین گذاشت. تا صدای گوگوش از بلندگوهای ماشین پخش شد مامور بی درنگ صدا را خفه کرد و گفت: "این تفسیر قرآن است؟" دکتر قمشه ای به مامور گفت "عزیزم نوار را اشتباه انتخاب کردی، باید یکی دیگر را می‌گذاشتی".
هر سه نفر را به داخل پاسگاه بردند. افسر مافوق فوراً فرهاد را شناخت و از او پرسید "آیا چیزی همراه داری؟" فرهاد گفت "نه". افسر پرسید "آیا هنوز اعتیاد داری؟" فرهاد با دلخوری تمام گفت "نخیر سال‌هاست ترک کرده‎ام".
افسر به فرهاد گفت "هر سه می‌توانید بروید اما قول بده پس از بازگشت به تهران آزمایش اعتیاد بدهی و نتیجه اش را برایم پست کنی". درست است که این قول برای فرهاد هیچ بار قانونی نداشت اما او بی اعتنا به دلخوری اش از افسر، بلافاصله پس از بازگشت به تهران به قولش وفا کرد.
در این سفر پس از خرید اجناس، فرهاد و دکتر قمشهای که ارادت خاصی به استاد حسن کسایی داشت به ملاقات وی در اصفهان رفتند. استاد کسایی نیز برای خوشامد فرهاد آهنگ کودکانه او را با سه تار نواخت و پس از مختصر تمجیدی از فرهاد رو به او کرد و گفت "آقا فرهاد فکر نکنند ما ایشان را فراموش کردیم". بعد از پایان سفر نوبت به فروش اجناس رسید. متاسفانه کسی به اجناس علاقه‌ای نشان نداد و تنها برخی بستگان چند قطعه از آنها را خریدند و بیشتر آنها بخشی از دکوراسیون خانه ما شد و دستمایه ای برای شوخی دوستان در باب فتوحات فرهاد و دکتر در عرصه تجارت.

#فرهاد #الهی_قمشه‌ای #حسن_کسایی
@historycinemairan