☕️ #یک_استکان_داستان| 6
📌 خواست برود؛ لَختی مکث کرد و دوباره رو به عبدالله برگشت و گفت:
«و اما من! هرگز برای #امام خویش #تکلیف معین نمیکنم، که تکلیف خود را از #حسین میپرسم. و من حسین را نه فقط برای خلافت، که برای #هدایت میخواهم. و من... حسین را برای دنیای خویش نمیخواهم، که دنیای خویش را برای حسین میخواهم. آیا بعد از حسین کسی را میشناسی که من جانم را فدایش کنم؟»
📚 از کتاب #نامیرا
👤 #صادق_کرمیار
🆔 @harfehesab114
🆔 @harfehesab114
📌 خواست برود؛ لَختی مکث کرد و دوباره رو به عبدالله برگشت و گفت:
«و اما من! هرگز برای #امام خویش #تکلیف معین نمیکنم، که تکلیف خود را از #حسین میپرسم. و من حسین را نه فقط برای خلافت، که برای #هدایت میخواهم. و من... حسین را برای دنیای خویش نمیخواهم، که دنیای خویش را برای حسین میخواهم. آیا بعد از حسین کسی را میشناسی که من جانم را فدایش کنم؟»
📚 از کتاب #نامیرا
👤 #صادق_کرمیار
🆔 @harfehesab114
🆔 @harfehesab114