✳ روح که بزرگ شد، تن به زحمت میافتد
🔻 اساساً #روح که بزرگ شد، #تن به زحمت میافتد، و روح که کوچک شد، تن آسایش پیدا میکند. این خود یک حسابی است...
🔸 روح کوچک به دنبال لقمه برای بدن میرود؛ اگرچه از راه دریوزگی و تملّق و چاپلوسی باشد. روح کوچک دنبال #پست و #مقام میرود ولو با گرو گذاشتن ناموس باشد. روح کوچک تن به هر ذلت و بدبختی میدهد برای اینکه میخواهد در خانهاش فرش یا مبل داشته باشد، آسایش داشته باشد، خواب راحت داشته باشد. اما روح بزرگ به تن نان جو میخوراند، بعد هم بلندش میکند و میگوید #شبزندهداری کن.
🔸 روح وقتی که بزرگ شد، خواه ناخواه باید در روز #عاشورا سیصد زخم به بدنش وارد شود. آن تنی که در زیر سم اسبها لگدمال میشود، جریمهی یک روحیهی بزرگ را میدهد، جریمهی یک #حماسه را میدهد، جریمهی حقپرستی را میدهد، جریمهی روح #شهید را میدهد. وقتی که روح بزرگ شد، به تن میگوید من میخواهم به این خون ارزش بدهم.
👤 #شهید_مطهری
📚 از کتاب #حماسه_حسینی، ج۱
📖 ص۳۱
#شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم
🙏 ارسال شده توسط یکی از اعضای محترم کانال
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
🔻 اساساً #روح که بزرگ شد، #تن به زحمت میافتد، و روح که کوچک شد، تن آسایش پیدا میکند. این خود یک حسابی است...
🔸 روح کوچک به دنبال لقمه برای بدن میرود؛ اگرچه از راه دریوزگی و تملّق و چاپلوسی باشد. روح کوچک دنبال #پست و #مقام میرود ولو با گرو گذاشتن ناموس باشد. روح کوچک تن به هر ذلت و بدبختی میدهد برای اینکه میخواهد در خانهاش فرش یا مبل داشته باشد، آسایش داشته باشد، خواب راحت داشته باشد. اما روح بزرگ به تن نان جو میخوراند، بعد هم بلندش میکند و میگوید #شبزندهداری کن.
🔸 روح وقتی که بزرگ شد، خواه ناخواه باید در روز #عاشورا سیصد زخم به بدنش وارد شود. آن تنی که در زیر سم اسبها لگدمال میشود، جریمهی یک روحیهی بزرگ را میدهد، جریمهی یک #حماسه را میدهد، جریمهی حقپرستی را میدهد، جریمهی روح #شهید را میدهد. وقتی که روح بزرگ شد، به تن میگوید من میخواهم به این خون ارزش بدهم.
👤 #شهید_مطهری
📚 از کتاب #حماسه_حسینی، ج۱
📖 ص۳۱
#شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم
🙏 ارسال شده توسط یکی از اعضای محترم کانال
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
Telegram
حرف حساب
برشهایی از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم | گروه مطالعاتی هیئت امام جعفر صادق علیهالسلام
ارتباط با ادمین @Einizadeh_hamidreza
ارتباط با ادمین @Einizadeh_hamidreza
✳ روح که بزرگ شد، تن به زحمت میافتد
🔻 اساساً #روح که بزرگ شد، #تن به زحمت میافتد، و روح که کوچک شد، تن آسایش پیدا میکند. این خود یک حسابی است...
🔸 روح کوچک به دنبال لقمه برای بدن میرود؛ اگرچه از راه دریوزگی و تملّق و چاپلوسی باشد. روح کوچک دنبال #پست و #مقام میرود ولو با گرو گذاشتن ناموس باشد. روح کوچک تن به هر ذلت و بدبختی میدهد برای اینکه میخواهد در خانهاش فرش یا مبل داشته باشد، آسایش داشته باشد، خواب راحت داشته باشد. اما روح بزرگ به تن نان جو میخوراند، بعد هم بلندش میکند و میگوید #شبزندهداری کن.
🔸 روح وقتی که بزرگ شد، خواه ناخواه باید در روز #عاشورا سیصد زخم به بدنش وارد شود. آن تنی که در زیر سم اسبها لگدمال میشود، جریمهی یک روحیهی بزرگ را میدهد، جریمهی یک #حماسه را میدهد، جریمهی حقپرستی را میدهد، جریمهی روح #شهید را میدهد. وقتی که روح بزرگ شد، به تن میگوید من میخواهم به این خون ارزش بدهم.
👤 #شهید_مطهری
📚 از کتاب #حماسه_حسینی، ج۱
📖 ص۳۱
#شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم
🙏 ارسال شده توسط یکی از اعضای محترم کانال
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
🔻 اساساً #روح که بزرگ شد، #تن به زحمت میافتد، و روح که کوچک شد، تن آسایش پیدا میکند. این خود یک حسابی است...
🔸 روح کوچک به دنبال لقمه برای بدن میرود؛ اگرچه از راه دریوزگی و تملّق و چاپلوسی باشد. روح کوچک دنبال #پست و #مقام میرود ولو با گرو گذاشتن ناموس باشد. روح کوچک تن به هر ذلت و بدبختی میدهد برای اینکه میخواهد در خانهاش فرش یا مبل داشته باشد، آسایش داشته باشد، خواب راحت داشته باشد. اما روح بزرگ به تن نان جو میخوراند، بعد هم بلندش میکند و میگوید #شبزندهداری کن.
🔸 روح وقتی که بزرگ شد، خواه ناخواه باید در روز #عاشورا سیصد زخم به بدنش وارد شود. آن تنی که در زیر سم اسبها لگدمال میشود، جریمهی یک روحیهی بزرگ را میدهد، جریمهی یک #حماسه را میدهد، جریمهی حقپرستی را میدهد، جریمهی روح #شهید را میدهد. وقتی که روح بزرگ شد، به تن میگوید من میخواهم به این خون ارزش بدهم.
👤 #شهید_مطهری
📚 از کتاب #حماسه_حسینی، ج۱
📖 ص۳۱
#شب_جمعه_است_هوایت_نکنم_میمیرم
🙏 ارسال شده توسط یکی از اعضای محترم کانال
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
Telegram
حرف حساب
برشهایی از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم | گروه مطالعاتی هیئت امام جعفر صادق علیهالسلام
ارتباط با ادمین @Einizadeh_hamidreza
ارتباط با ادمین @Einizadeh_hamidreza
✳️ ای نفْس عباس، میخواهم بعد از حسین زنده نمانی!
🔻 تجلیدادن #ایثار، این عاطفهی انسانی و اسلامی، یکی از وظایف حادثهی #کربلا بوده است و گویی این نقش بهعهدهی #ابوالفضل_العباس گذاشته شده بود. ابوالفضل بعد از آنکه چهارهزار مأمور شریعهی فرات را کنار زده است، وارد آن شده و اسب را داخل آب برده است بهطوری که آب به زیر شکم اسب رسیده و ابوالفضل میتواند بدون اینکه پیاده شود، مشکش را پر از آب بکند. همینکه مشک را پر از آب کرد، با دستش مقداری آب برداشت و آورد جلوی دهانش که بنوشد، دیگران از دور ناظر بودند، آنها همینقدر گفتهاند: ما دیدیم که ننوشید و آب را ریخت.
🔺 ابتدا کسی نفهمید که چرا چنین کاری کرد. تاریخ میگوید: فذکر العطش الحسین... یادش افتاد که برادرش تشنه است، گفت شایسته نیست حسین در خیمه تشنه باشد و من آب بنوشم. حالا تاریخ از کجا میگوید؟ از اشعار ابوالفضل، چون وقتی که بیرون آمد، شروع کرد به رجز خواندن، از رجزش فهمیدند که چرا ابوالفضل تشنه آب نخورد، رجزش این بود، خودش با خودش حرف میزند، خودش را مخاطب قرار داده میگوید: ای نفْس عباس! میخواهم بعد از حسین زنده نمانی، تو میخواهی آب بخوری و زنده بمانی؟ عباس! حسین در خیمهاش تشنه است و تو میخواهی آب گوارا بنوشی؟ به خدا قسم، رسم نوکری و آقایی، رسم برادری، رسم #امام داشتن، رسم #وفاداری چنین نیست.
👤 #شهید_مطهری
📚 #حماسه_حسینی | ج۱
📖 ص ۳۹۱
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
🔻 تجلیدادن #ایثار، این عاطفهی انسانی و اسلامی، یکی از وظایف حادثهی #کربلا بوده است و گویی این نقش بهعهدهی #ابوالفضل_العباس گذاشته شده بود. ابوالفضل بعد از آنکه چهارهزار مأمور شریعهی فرات را کنار زده است، وارد آن شده و اسب را داخل آب برده است بهطوری که آب به زیر شکم اسب رسیده و ابوالفضل میتواند بدون اینکه پیاده شود، مشکش را پر از آب بکند. همینکه مشک را پر از آب کرد، با دستش مقداری آب برداشت و آورد جلوی دهانش که بنوشد، دیگران از دور ناظر بودند، آنها همینقدر گفتهاند: ما دیدیم که ننوشید و آب را ریخت.
🔺 ابتدا کسی نفهمید که چرا چنین کاری کرد. تاریخ میگوید: فذکر العطش الحسین... یادش افتاد که برادرش تشنه است، گفت شایسته نیست حسین در خیمه تشنه باشد و من آب بنوشم. حالا تاریخ از کجا میگوید؟ از اشعار ابوالفضل، چون وقتی که بیرون آمد، شروع کرد به رجز خواندن، از رجزش فهمیدند که چرا ابوالفضل تشنه آب نخورد، رجزش این بود، خودش با خودش حرف میزند، خودش را مخاطب قرار داده میگوید: ای نفْس عباس! میخواهم بعد از حسین زنده نمانی، تو میخواهی آب بخوری و زنده بمانی؟ عباس! حسین در خیمهاش تشنه است و تو میخواهی آب گوارا بنوشی؟ به خدا قسم، رسم نوکری و آقایی، رسم برادری، رسم #امام داشتن، رسم #وفاداری چنین نیست.
👤 #شهید_مطهری
📚 #حماسه_حسینی | ج۱
📖 ص ۳۹۱
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
Telegram
حرف حساب
برشهایی از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم | گروه مطالعاتی هیئت امام جعفر صادق علیهالسلام
ارتباط با ادمین @Einizadeh_hamidreza
ارتباط با ادمین @Einizadeh_hamidreza
✳️ ای نفْس عباس، میخواهم بعد از حسین زنده نمانی!
🔻 تجلیدادن #ایثار، این عاطفهی انسانی و اسلامی، یکی از وظایف حادثهی #کربلا بوده است و گویی این نقش بهعهدهی #ابوالفضل_العباس گذاشته شده بود. ابوالفضل بعد از آنکه چهارهزار مأمور شریعهی فرات را کنار زده است، وارد آن شده و اسب را داخل آب برده است بهطوری که آب به زیر شکم اسب رسیده و ابوالفضل میتواند بدون اینکه پیاده شود، مشکش را پر از آب بکند. همینکه مشک را پر از آب کرد، با دستش مقداری آب برداشت و آورد جلوی دهانش که بنوشد، دیگران از دور ناظر بودند، آنها همینقدر گفتهاند: ما دیدیم که ننوشید و آب را ریخت.
🔺 ابتدا کسی نفهمید که چرا چنین کاری کرد. تاریخ میگوید: فذکر عطش الحسین... یادش افتاد که برادرش تشنه است، گفت شایسته نیست حسین در خیمه تشنه باشد و من آب بنوشم. حالا تاریخ از کجا میگوید؟ از اشعار ابوالفضل، چون وقتی که بیرون آمد، شروع کرد به رجز خواندن، از رجزش فهمیدند که چرا ابوالفضل تشنه آب نخورد، رجزش این بود، خودش با خودش حرف میزند، خودش را مخاطب قرار داده میگوید: ای نفْس عباس! میخواهم بعد از حسین زنده نمانی، تو میخواهی آب بخوری و زنده بمانی؟ عباس! حسین در خیمهاش تشنه است و تو میخواهی آب گوارا بنوشی؟ به خدا قسم، رسم نوکری و آقایی، رسم برادری، رسم #امام داشتن، رسم #وفاداری چنین نیست.
👤 #شهید_مطهری
📚 #حماسه_حسینی | ج۱
📖 ص ۳۹۱
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
🔻 تجلیدادن #ایثار، این عاطفهی انسانی و اسلامی، یکی از وظایف حادثهی #کربلا بوده است و گویی این نقش بهعهدهی #ابوالفضل_العباس گذاشته شده بود. ابوالفضل بعد از آنکه چهارهزار مأمور شریعهی فرات را کنار زده است، وارد آن شده و اسب را داخل آب برده است بهطوری که آب به زیر شکم اسب رسیده و ابوالفضل میتواند بدون اینکه پیاده شود، مشکش را پر از آب بکند. همینکه مشک را پر از آب کرد، با دستش مقداری آب برداشت و آورد جلوی دهانش که بنوشد، دیگران از دور ناظر بودند، آنها همینقدر گفتهاند: ما دیدیم که ننوشید و آب را ریخت.
🔺 ابتدا کسی نفهمید که چرا چنین کاری کرد. تاریخ میگوید: فذکر عطش الحسین... یادش افتاد که برادرش تشنه است، گفت شایسته نیست حسین در خیمه تشنه باشد و من آب بنوشم. حالا تاریخ از کجا میگوید؟ از اشعار ابوالفضل، چون وقتی که بیرون آمد، شروع کرد به رجز خواندن، از رجزش فهمیدند که چرا ابوالفضل تشنه آب نخورد، رجزش این بود، خودش با خودش حرف میزند، خودش را مخاطب قرار داده میگوید: ای نفْس عباس! میخواهم بعد از حسین زنده نمانی، تو میخواهی آب بخوری و زنده بمانی؟ عباس! حسین در خیمهاش تشنه است و تو میخواهی آب گوارا بنوشی؟ به خدا قسم، رسم نوکری و آقایی، رسم برادری، رسم #امام داشتن، رسم #وفاداری چنین نیست.
👤 #شهید_مطهری
📚 #حماسه_حسینی | ج۱
📖 ص ۳۹۱
✅ اینجا #حرف_حساب بخوانید؛ (برشهای ناب از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم)
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENyXBalTbnjfFQRjw
Telegram
حرف حساب
برشهایی از کتابهایی که خوانده و سخنرانیهایی که شنیدهایم | گروه مطالعاتی هیئت امام جعفر صادق علیهالسلام
ارتباط با ادمین @Einizadeh_hamidreza
ارتباط با ادمین @Einizadeh_hamidreza