Hadi Heidari | کانال هادی حیدری
🔸برای "دال بزرگ" مطبوعات ایران | یادداشتم درباره احمدرضا دالوند که در بستر بیماری است را در پست بعدی بخوانید: 🔻 @hadi_heidari
🔸 برای "دال بزرگ" مطبوعات ایران
●هادی حیدری
در اتاق کارش که فضای محدودی داشت، تک تک کارتون هایم را با دقت نگاه کرد. تعدادی را جدا کرد و سمت راست میز قرار داد و یکی از آن ها را با سوزن به بورد پشت سرش چسباند. اشاره ای به آن طرح کرد و رو به من گفت: "این هادی حیدری است؛ باید این گونه طرح بزنی تا کارهایت را منتشر کنم." ملاقات اول مان حدود دو ساعت طول کشید که با راهنمایی های کم نظیر او همراه بود. با این وعده که مرتب با کارهای تازه به نزدش بیایم، خداحافظی کردیم. فردا برای خریدن روزنامه به کیوسک روزنامه فروشی رفتم. روزنامه جامعه را برداشتم و دیدم که اولین طرحم در نیم تای پایین صفحه یک جامعه در قطع یک چهارم، منتشر شده است. حتما می توانید احساسم در آن لحظه را حدس بزنید. پنجره ای بزرگ به رویم باز شده بود.
سه سالی بود که با #گل_آقا شروع به فعالیت کرده بودم و حالا از فضای مجله، پا در تحریریه یک روزنامه پرتیراژ در یکی از بهترین دوره های مطبوعات ایران می گذاشتم و این را مدیون احمدرضا دالوند بودم. احمدرضا دالوند که #ماشاءالله_شمس_الواعظین لقب " #دال_بزرگ " را به او داده بود به گردن من خیلی حق دارد؛ به گردن خیلی از هم نسلی های من؛ به گردن مطبوعات ایران؛ به گردن گرافیک مطبوعاتی. گرافیک روزنامه ها با نگاه خاص او متحول شد و نفس تازه ای کشید. چند هفته پیش که شنیدم پای راستش را به خاطر دیابت قطع کرده اند، پاهایم سست شد. ده روز پیش به اتفاق استادان عزیزم دکتر #سیدفریدقاسمی و دکتر #یونس_شکرخواه برای عیادتش به #بیمارستان_سینا رفتیم. برایمان درددل کرد. امروز خبر شنیدم که زیر آندوسکوپی، سکته کرده و به کما رفته است. با پرستار مستقیمش تماس گرفتم؛ خبر را تایید کرد، اما خبر خوبی داد که دیشب به هوش آمده و وضعیتش بهتر است. دلم شور می زند. برای احمدرضا دالوند دعا کنیم تا زودتر خوب شود. مطبوعات و هنر ایران، سخت محتاج اوست. | پنجشنبه نهم آذر نود و هفت
عکس، مربوط به تیرماه امسال است در کنار احمدرضا دالوند عزیز و #جمال_رحمتی عزیز
@hadi_heidari
●هادی حیدری
در اتاق کارش که فضای محدودی داشت، تک تک کارتون هایم را با دقت نگاه کرد. تعدادی را جدا کرد و سمت راست میز قرار داد و یکی از آن ها را با سوزن به بورد پشت سرش چسباند. اشاره ای به آن طرح کرد و رو به من گفت: "این هادی حیدری است؛ باید این گونه طرح بزنی تا کارهایت را منتشر کنم." ملاقات اول مان حدود دو ساعت طول کشید که با راهنمایی های کم نظیر او همراه بود. با این وعده که مرتب با کارهای تازه به نزدش بیایم، خداحافظی کردیم. فردا برای خریدن روزنامه به کیوسک روزنامه فروشی رفتم. روزنامه جامعه را برداشتم و دیدم که اولین طرحم در نیم تای پایین صفحه یک جامعه در قطع یک چهارم، منتشر شده است. حتما می توانید احساسم در آن لحظه را حدس بزنید. پنجره ای بزرگ به رویم باز شده بود.
سه سالی بود که با #گل_آقا شروع به فعالیت کرده بودم و حالا از فضای مجله، پا در تحریریه یک روزنامه پرتیراژ در یکی از بهترین دوره های مطبوعات ایران می گذاشتم و این را مدیون احمدرضا دالوند بودم. احمدرضا دالوند که #ماشاءالله_شمس_الواعظین لقب " #دال_بزرگ " را به او داده بود به گردن من خیلی حق دارد؛ به گردن خیلی از هم نسلی های من؛ به گردن مطبوعات ایران؛ به گردن گرافیک مطبوعاتی. گرافیک روزنامه ها با نگاه خاص او متحول شد و نفس تازه ای کشید. چند هفته پیش که شنیدم پای راستش را به خاطر دیابت قطع کرده اند، پاهایم سست شد. ده روز پیش به اتفاق استادان عزیزم دکتر #سیدفریدقاسمی و دکتر #یونس_شکرخواه برای عیادتش به #بیمارستان_سینا رفتیم. برایمان درددل کرد. امروز خبر شنیدم که زیر آندوسکوپی، سکته کرده و به کما رفته است. با پرستار مستقیمش تماس گرفتم؛ خبر را تایید کرد، اما خبر خوبی داد که دیشب به هوش آمده و وضعیتش بهتر است. دلم شور می زند. برای احمدرضا دالوند دعا کنیم تا زودتر خوب شود. مطبوعات و هنر ایران، سخت محتاج اوست. | پنجشنبه نهم آذر نود و هفت
عکس، مربوط به تیرماه امسال است در کنار احمدرضا دالوند عزیز و #جمال_رحمتی عزیز
@hadi_heidari
🔸نقاشی پرتره #ماشاءالله_شمس_الواعظین (روزنامهنگار نوگرا و سردبیر روزنامه خاطرهانگیز جامعه) | #هادی_حیدری | پنجشنبه بیست و هشتم دیماه هزار و چهارصد و دو
.
@hadi_heidari
.
@hadi_heidari
Hadi Heidari | کانال هادی حیدری
🔸نقاشی پرتره #ماشاءالله_شمس_الواعظین (روزنامهنگار نوگرا و سردبیر روزنامه خاطرهانگیز جامعه) | #هادی_حیدری | پنجشنبه بیست و هشتم دیماه هزار و چهارصد و دو . @hadi_heidari
.
من آدم خوش اقبالی بودم که روزگار شکوفایی #مطبوعات پس از دوم خرداد هزار و سیصد و هفتاد و شش را تجربه کردم. با روزنامهنگاران و هنرمندانی همنشین شدم که امکان آموختن را برایم مُهیّا کردند.
از جمله مهمترین آنها، ماشاءالله شمسالواعظین است. تحولی که او در روزنامههای ایران ایجاد کرد، زمینهساز درخشش نسلی نو در مطبوعات شد. حتی با آنکه بیش از دو دهه از ادامهی کار مطبوعاتی او جلوگیری کردند، تاثیر شمس با روزنامهنگارانی که تربیت کرد، بر رسانههای ایران ادامه دارد.
پیش از آن تاریخ، روزنامهها محدود بودند؛ چه از جهت تعداد، چه محتوا و چه فرم.
اقبالم بلند بود که پس از شروع کارم با مجله #گل_آقا ، وارد #روزنامه_جامعه به سردبیری #ماشاءالله_شمس_الواعظین و مدیریت هنری #احمدرضا_دالوند شدم. شمس، کارتون و کاریکاتور را بر پیشانی روزنامه و در صفحهی اول نشاند و این کار را با باور عمیق انجام داد. او با نگاه متفاوتی که به کارکرد رسانه داشت، بر جایگاه کارتون و کاریکاتور در مطبوعات تاثیر غیر قابل انکاری گذاشت.
در تمام این سالها، بسیار از او آموختم. یادم میآید پس از وقایع سال هشتاد و هشت که فضای کشور، تلخ و تیره بود، همصحبتی و مشورت با شمس با آن ذهن وسیع و نگاه امیدوار، برایم بسیار آرامشبخش و راهگشا بود. من به او و راهی که گشود، مدیونم.
شمسالواعظین، از جمله آدمهایی است که دلش برای #ایران میتپد.
افسوس میخورم که نگذاشتند کار حرفهای #روزنامه_نگاری را ادامه دهد و با چنین تصمیمی، جامعهی ایران را از یک امکان موثر، محروم کردند.
مدتها بود که میخواستم به بهانهای، دوستی و علاقهام را به او که حالا در مزرعهای نزدیک ساوه به کشاورزی مشغول است، ابراز کنم تا آنکه دیروز به لطف دوستانم در #انجمن_صنفی_روزنامه_نگاران_تهران این موقعیت فراهم شد و نقاشی پرترهای که از شمایل #شمس_الواعظین کشیده بودم در حضور جمعی از اساتید و دوستان #روزنامه_نگار ، به این انسان دوستداشتنی و بلندپایه تقدیم کردم.
آرزو میکنم شرایطی فراهم شود تا دوباره در کنارش کار کنم و از تجربههایش بهره بگیرم. | #هادی_حیدری | جمعه بیست و نهم دیماه هزار و چهارصد و دو
.
@hadi_heidari
من آدم خوش اقبالی بودم که روزگار شکوفایی #مطبوعات پس از دوم خرداد هزار و سیصد و هفتاد و شش را تجربه کردم. با روزنامهنگاران و هنرمندانی همنشین شدم که امکان آموختن را برایم مُهیّا کردند.
از جمله مهمترین آنها، ماشاءالله شمسالواعظین است. تحولی که او در روزنامههای ایران ایجاد کرد، زمینهساز درخشش نسلی نو در مطبوعات شد. حتی با آنکه بیش از دو دهه از ادامهی کار مطبوعاتی او جلوگیری کردند، تاثیر شمس با روزنامهنگارانی که تربیت کرد، بر رسانههای ایران ادامه دارد.
پیش از آن تاریخ، روزنامهها محدود بودند؛ چه از جهت تعداد، چه محتوا و چه فرم.
اقبالم بلند بود که پس از شروع کارم با مجله #گل_آقا ، وارد #روزنامه_جامعه به سردبیری #ماشاءالله_شمس_الواعظین و مدیریت هنری #احمدرضا_دالوند شدم. شمس، کارتون و کاریکاتور را بر پیشانی روزنامه و در صفحهی اول نشاند و این کار را با باور عمیق انجام داد. او با نگاه متفاوتی که به کارکرد رسانه داشت، بر جایگاه کارتون و کاریکاتور در مطبوعات تاثیر غیر قابل انکاری گذاشت.
در تمام این سالها، بسیار از او آموختم. یادم میآید پس از وقایع سال هشتاد و هشت که فضای کشور، تلخ و تیره بود، همصحبتی و مشورت با شمس با آن ذهن وسیع و نگاه امیدوار، برایم بسیار آرامشبخش و راهگشا بود. من به او و راهی که گشود، مدیونم.
شمسالواعظین، از جمله آدمهایی است که دلش برای #ایران میتپد.
افسوس میخورم که نگذاشتند کار حرفهای #روزنامه_نگاری را ادامه دهد و با چنین تصمیمی، جامعهی ایران را از یک امکان موثر، محروم کردند.
مدتها بود که میخواستم به بهانهای، دوستی و علاقهام را به او که حالا در مزرعهای نزدیک ساوه به کشاورزی مشغول است، ابراز کنم تا آنکه دیروز به لطف دوستانم در #انجمن_صنفی_روزنامه_نگاران_تهران این موقعیت فراهم شد و نقاشی پرترهای که از شمایل #شمس_الواعظین کشیده بودم در حضور جمعی از اساتید و دوستان #روزنامه_نگار ، به این انسان دوستداشتنی و بلندپایه تقدیم کردم.
آرزو میکنم شرایطی فراهم شود تا دوباره در کنارش کار کنم و از تجربههایش بهره بگیرم. | #هادی_حیدری | جمعه بیست و نهم دیماه هزار و چهارصد و دو
.
@hadi_heidari
Hadi Heidari | کانال هادی حیدری
🔸داستان طرحی که بیست و شش سال پیش کشیدم و در روزنامه جامعه منتشر شد. متن کامل را در پست بعد مطالعه کنید. 👇 . @hadi_heidari
🔸این کارتون از من، روز شنبه شانزدهم اسفندماه هزار و سیصد و هفتاد و شش در #روزنامه_جامعه منتشر شد. یادم میآید که انتخابات میاندورهای #مجلس در پیش بود و شورای نگهبان شمار قابل توجهی از داوطلبان منتقد را رد صلاحیت کرده بود. ایده این طرح به ذهنم رسید و آن را با تکنیک #گواش اجرا کردم. وقتی به دفتر روزنامه جامعه رفتم، طرح را #احمدرضا_دالوند (مدیر هنری روزنامه) پسندید و طی یکی دو روز آینده منتشر شد.
تازه چند هفتهای از بیستسالگیام میگذشت.
چند روز بعد که به دفتر روزنامه در #میدان_جوانان آن روزها سر زدم، #ماشاءالله_شمس_الواعظین صدایم کرد و بسیار زیاد از طرحم تعریف کرد و گفت اگر در آستانه انتخابات اصلی مجلس بودیم، حتما طرح تو را کنار تیتر یک منتشر میکردم.
او سردبیری نوگرا بود و در آن روزها انتشار طرح در کنار تیتر یک روزنامه، کاری آوانگارد محسوب میشد که البته شمس، چندین بار دست به چنین کاری زد.
قراردادن ستون ثابت کارتون در نیمتای پایین صفحهی یک روزنامهای با تیراژ بالای «جامعه» نشان از نحوهی نگرش او به این هنر بود.
بعدها این طرح در شمار شکایتهای فراوانی قرار گرفت که مدعیالعموم از روزنامه جامعه طرح کرده بود.
افسوس که هیچکدام از نسخهی اصل طرحهایم که در روزنامه جامعه منتشر شدند را به من برنگرداندند و پس از پلمپ دفتر روزنامه، تمام آنها به ناکجا آباد رفت!
یاد روزهای پر رونق مطبوعات ایران بهخیر. | #هادی_حیدری | چهارشنبه چهارم بهمنماه هزار و چهارصد و دو
.
@hadi_heidari
تازه چند هفتهای از بیستسالگیام میگذشت.
چند روز بعد که به دفتر روزنامه در #میدان_جوانان آن روزها سر زدم، #ماشاءالله_شمس_الواعظین صدایم کرد و بسیار زیاد از طرحم تعریف کرد و گفت اگر در آستانه انتخابات اصلی مجلس بودیم، حتما طرح تو را کنار تیتر یک منتشر میکردم.
او سردبیری نوگرا بود و در آن روزها انتشار طرح در کنار تیتر یک روزنامه، کاری آوانگارد محسوب میشد که البته شمس، چندین بار دست به چنین کاری زد.
قراردادن ستون ثابت کارتون در نیمتای پایین صفحهی یک روزنامهای با تیراژ بالای «جامعه» نشان از نحوهی نگرش او به این هنر بود.
بعدها این طرح در شمار شکایتهای فراوانی قرار گرفت که مدعیالعموم از روزنامه جامعه طرح کرده بود.
افسوس که هیچکدام از نسخهی اصل طرحهایم که در روزنامه جامعه منتشر شدند را به من برنگرداندند و پس از پلمپ دفتر روزنامه، تمام آنها به ناکجا آباد رفت!
یاد روزهای پر رونق مطبوعات ایران بهخیر. | #هادی_حیدری | چهارشنبه چهارم بهمنماه هزار و چهارصد و دو
.
@hadi_heidari