قصرفرهاد/ فیض‌الله پیری
441 subscribers
49 photos
2 videos
33 files
89 links
کانال نوشته‌ها، مصاحبه‌ها و سیاه‌مشقهای
یک روزنامه‌نگار آماتور (فارسی وکوردی)
Download Telegram
✍🏻جدایی دیگر بار از فرزند

امروز دوشنبه ٢٩ اردیبهشت آخرین روز من در سیروان بود. ما را از کودکی که بزرگ کرده‌بودیم، جدا کردند. دومین تجربه سخت جدایی، یک بار در دولت احمدی نژاد اصولگرا و‌این بار در دولت پزشکیان اصلاح‌طلب. اولی امر مستقیم بود، در تجربه ،دومی فضایی ساختند که خودم رخت بر بندم. اولی رقیب فکری مستقیم بود، در تجربه دومی رقیبی در کار نبود، نزدیکان و مدعیان همفکری از پشت خنجر زدند. بیرون که آمدم، دوستی عزیز را دیدم و این عکس را از ما گرفت. هیچگاه چنین او را برای عکس گرفتن مشتاق ندیده بودم. ‌مگر چگونه سوژه‌ای بودم که چنین تلخی را به لبخند ترجمه کرده و‌نمایانده‌‌ام ؟! من و یک روز خاص و دو دهه کار و خاطره و سه‌تار و چهار کتاب و پنج دفترچه و شش_هفت امانت دیگران و هشت ماه آرشیوی کاغذی از آنچه که در قالب روزنامه‌نگاری مکتوب کردم. از کانال تلگرامی‌اشان لفت دادم و روح و جسمم نیز #سیروان را با اندوهی سخت، اما سربلند و راسخ ترک کرد.
هزاران شکر که نمی‌توانم منافق و مزور و هزارچهره باشم.
چنان نبوده و چنین نیز نخواهد ماند.
از تاریخ می‌ترسم. بترسیم که این ترسیدن از تاریخ مبارک است.

@ghasrefarhad
32👍5👏3
سرود کویر و رسالت جدید قصر فرهاد

✍🏻#فیض‌الله_پیری

#قصرفرهاد نام وبلاگی بود که در سال ١٣٨٣ ( به گمانم مرداد ماه) با هدف باز نشر برخی مصاحبه‌ها‌، گزارشها و یادداشتهای مطبوعاتی من متولد شد.
در روزگار زلزله سرپل‌زهاب، شکل تلگرامی گرفت و صدای رنج‌ها و آلام آسیب‌دیدگان این جغرافیا شد.
متاسفانه آن آرشیو جامع (عکس و ‌نوشته) و خاطرات من در این کانال از بین رفت؛ مثل همیشه که قربانی بی‌مدیریتی و بی‌ نظمی خودم برای آرشیو کردن محتوا هستم.
چند ماه پیش با هدف آرشیو کردن مصاحبه‌های انبوه و برخی گزارشها و یادداشتهایم، دیگر بار قصرفرهاد متولد شد.
مالک کانال سیروان، در اقدامی زود‌هنگام و استفراغ آور ، و در کمال وقاحت و پلشتی و‌ پلیدی ، با ظاهر و هویت موجه مطبوعاتی، مرا به عنوان ادمین این کانال حذف کرد و حتی اجازه خداحافظی با مخاطبان از طریق انتشار متن را از من گرفت! اما او و‌ هم‌پیاله و‌ جوانک ‌و‌ ازهر و‌ اصغر و زرگر و ترگل‌و ورگل و حبیب و طبیب ، و‌ کهنه ‌شرابهای ازغیب‌رسیده که اینک رسالتشان در حد مزه و‌ برای مشروعیت بخشی عملکرد ملیجکها و مزه دادن پیاله‌ی آنها تقلیل یافته، بدانند که اگر محیط برای نان و‌ پنیر ما مناسب نباشد، برای جوجه‌‌کباب و آبگوشت آنها نیز ، به صرفه نیست!
باری! اینک #قصرفرهاد نحیف، از روی ناچاری، هم تریبون خداحافظی از دوستان و مخاطبان آثار من و‌ دوستان عزیز است و هم ناشر نوشته‌های جدید.
مطالب مرتبط با تحولات اخیر سیروان و‌ محبت دیگران در این چند روز و البته منتقدان نیز تا حد ممکن بازتاب خواهد یافت.
بدین ترتیب، اگر تا دیروز دوستانی محدود را به گروه دعوت کرده‌ بودم و با فاصله زمانی طولانی، مطالب آن صرفا با هدف آرشیو کردن، بروز رسانی می‌شد ، اینک انعکاس یاغیگری مطبوعاتی‌‌ام از سیروان در عصر جدید را نیز برعهده دارد.
این جمله جبران خلیل جبران ، همیشه آویزه گوشم بوده که « اگر سرودهای زیبایی سر دهید، افرادی خواهید یافت که به تو گوش‌ دهند، حتی اگر در دل بیابان باشی».
این گونه بود که از دیروز تا کنون دست کم صد نفر دیگر به جمع ما اضافه شدند، و یادداشت ( پست قبلی) جدایی من از محبوبم و فرزندم سیروان_که حاوی بخشی از زجه‌ها و رنجهای من‌ و احتمالا شماست- ظرف کمتر از دو روز در بیابان برهوت و کانال ٣٠٠ نفره #قصرفرهاد ، بیش از هشت هزار خواننده پیدا کرد!

سپاس از بزرگوارانی که کویر برهوت و بیابان #قصرفرهاد را برای آبادانی بیشتر به دیگران معرفی‌ می‌کنند.
مطالب و‌ مشخصا مصاحبه‌ها با چهره‌های متفاوت و یادداشتهای انبوه پیشین این کانال نیز قابل مطالعه‌است.
ما هنوز تیترهای منتشر نشده و سخنان‌ نگفته فراوانی با شما داریم. اینجا قصرفرهاد است و روح سرگردان از قفس پریده و بی‌قرار #سیروان_در_هجرت با شما سخن می‌گوید. سکوت، خصلت کویر است، نه کویر نشینان. در کویر هم باید سخن گفت ؛ فریاد زد. شاید کسی برای شنیدن پیدا می‌شود، اگر سرود و‌ سخن زیبا سردهیم.

@ghasrefarha
👍197👏2👎1
🔹گل‌نشانی و گل‌افشانی روابط عمومی استاندار کردستان!

تجربه‌ای که باید در دانشگاه تدریس شود!


#قسمت_اول

✍🏻 #فیض‌الله_پیری

در جریان #زنان_سوارکار_کرد ضربه‌ای که روابط عمومی به چهره استاندار زد‌ و ویرانی به بار آورد، به رای این قلم و متناسب با سطح و‌ نوع سوژه، مشابه دومی وجود ندارد و این تجربه باید برای درس‌آموزی در دانشگاهها و در رشته‌های ارتباطی و روابط عمومی بازگو و تدریس شود!
تبلیغات و روابط عمومی، شمشیر دولبه است و اگر کسی این‌کاره نباشد، گاهی علیه خودش فعال می‌شود، چنانکه اکنون در استانداری این تجربه برای استاندار جوان، چنان هزینه آفریده و او را در گل نشانده که تمام #علمای_عمران و #سرعلما در معاونت عمرانی استانداری، تشخیص‌ نمی‌دهند که ماجرا چیست؟!
انتشار چند عکس از #زنان_سوارکار_کردستان از میان تصاویر هشت مرد و چهار بانوی سوارکار، در رسانه‌ی رسمی استانداری، بهانه دست مخالفان استاندار داد و سوژه را چنان زیرکانه و زود قاپیدند تا از آن روایت بسازند و در جنگ روایتها به آسانی _ آن گونه میلشان است،_ بازی را کاملا حرفه‌ای، مقتدر و البته ناجوانمردانه پیش ببرند.
روابط عمومی در فاصله ٤٨ ساعت چنان استاندار را به کل به‌گل نشاند که دیگر پاک‌کارکردن تصاویر و خطای فاحش از رسانه استانداری کارساز نبود، زیرا عالم و آدم از عطر افشانی روابط عمومی استفاده خود را کرده‌ بودند.
صرفا چنین بی‌هنری و ندانم‌کاری از روابط عمومی استانداری می‌توانست چنین مخالفت‌ها با استاندار را به سطح مجلس و حتی بلندگوی‌ امام جمعه پاوه بکشاند که از حامیان انتصاب همشهری‌اش بود و اینک اختلاف ایجاد کند، واکنشی که استاندار از اصلاح‌طلبان انتظار داشت، نه از حامیان اصولگرایش!
به نظر می‌رسد که اگر استاندار کردستان شایسته چنین سرزنشی نبود، شایسته چنین سرنوشتی بود، زیرا بارها از قبل از باب مشورت و از روی صداقت، در خصوص دستگاه فشل تبلیغاتی‌ و انتصاباتش به او راهنمایی و تذکر دلسوزانه داده شده بود. نپذیرفت و هاله‌‌ی مشاورین بازنشسته و غریبه‌ها نگذاشتند که این صدای صادق و دلسوزانه شنیده شود.
به هر حال شجاعت این است که استاندار ضرر را از نیمه برگرداند و دست‌کم به دست به ترمیم یارانش بزند و پیشنهاد دلسوزانه را با غرور رها نکند.
اکنون که مخالفان استاندار به صورت حرفه‌ای، از فضای گل آلود ماهی گرفتند و بازی تمام شده و هر کس به خانه‌ی خود رفته، رسانه دولتی و‌ نومنصوبان استاندار _مثلا به نام دفاع- در اقدامی ناشیانه و بی‌ اثر یادشان افتاده که یادداشتهای دیگران را کپی کنند و حتی برای نجات ، نوشتار‌ چهره‌ی سیاسی غیرخودی چون دکتر جلالی‌زاده را بازنشر دهند و احتمالا به حواریون گزارش کنند که دیدید ما چگونه جانانه دفاع می‌کنیم! این زمان یکی از شرایط استثنایی تاریخ برای نگارنده است که همزمان می‌تواند بخندد و بگرید! این همان زمانی است که همزمان طبق ضرب المثل مشهور، « کمبزه با خیار» ظاهر می‌شوند!

شخصا از باب نصیحت‌الملوک ، پیشتر تذکراتی مشفقانه داده‌ام و به قولی « صد نامه فرستادم، صد راه نشان دادم» که این افراد منصوب شده، ره به جایی نمی‌برند و دوست‌دار پست و درهم‌ و‌ دینار و گرنه دشمن خون‌خوار‌‌اند، اما دریغ که مفید واقع نشد و نامه نخواندند!
وقتی امور تبلیغی به دست مبلغان دولت قبل افتد و استاندار در یک نهار تاریخی، امور را به تبلیغات سرزمین #لند و #پلاس و …واگذار کند ، معلوم است که با یک #پخ جملگی آچمز و تماشاچی می‌شوند!
فعلا همه‌ی گماردگان مدیریتی، خودی و نخودی و وفاقچی و هیپنوتیزمچی و البته دستگاه پروپاگندای دولتی و از جمله اهالی بانگ و رنگ، #منگ‌ اند و #هنگ کرده‌اند و چنان مقهور حرفه‌ای‌گری رقیب شده‌اند که از سردرگمی نمی‌دانند چکار کنند؛ دقیقا شبیه بازی شطرنجی که رقیب با یک حرکت ، یک مهره را می‌بلعد، شاه و‌ وزیر را به خطر می‌اندازد و چند مقدمه برای حرکت بعدی می‌آفریند. در مقابل ، در این سوی میدان شاه و وزیر و قلعه و فیل و.. عملا زمینگیر و بی‌حرکت و آچمز است!
راستی کجاست دستگاه طویل و عریض روابط عمومی با خدم و‌ حشم که خود آغازگر بازی شوک‌آور به دولت بود؟! کو #لندها و #پلاس‌ها و پیج‌های تبلیغاتی و میکروفونهای سرخابی که هر روز چنان خود را به استاندار نزدیک می‌کنند که گویی می‌خواهند میکروفون را به خورد استاندار بدهند؟! کجایند بوقچیهای رسمی و غیررسمی کو تئوریسین توسعه با الگوی دولت سیب زمینی که مترجم و تشریفاتچی و تیبلیغاتچی را وارونه بکار گرفت؟! کو علمای عمران و اهالی موسیقی درمانی و یاران #آلبوم_شخصی سازان؟ و الان در کجای بازی قرار دارند؟
اعضای اتاق فکر مخصوص، کجا هستند که قبله‌ی‌ امید را یاری کنند و از گل در بیاورند؟! کسی تحلیگران روشنفکر و یاران غار لهونی پدر و پسر را ندیده است‌؟

📍ادامه در پست بعدی همین کانال

@ghasrefarhad
👍4👏1👌1
🔹گل‌نشانی و گل‌افشانی روابط عمومی استاندار کردستان!

تجربه‌ای که باید در دانشگاه تدریس شود!


#قسمت_دوم_و_پایانی

✍🏻 #فیض‌الله_پیری


کجاست تیم اتاق فکر اورامانات در سنندج؟ یاران پست‌گیر «ئه‌م دیو ئه‌و دیو‌» بانه و‌ اورامان! را کسی سراغ دارد؟ کو اصولچیان وفاقچی؟ بانوی هیجانی سخنگوی دولت را کسی ندیده است؟! مردان پیدای روز و پنهان شب را کسی ندیده است؟ کسی از جریده‌چی‌ها و‌ عوامل و میراث‌داران #کودتای_فکری در #سیروان و مجیزگویان و سیاه‌مشق نویسان مدعی لهونی‌تر از لهونی خبر دارد؟
کو مشاورین و _به قول استاندار سابق مشهور _مشاولین؟ اهل رسانه‌ مجازی و حقیقی کجا هستند؟ نو‌ منصوبان سکوت کرده و کهنه‌ مردان رسانه‌های خودی کجا پنهان‌اند؟ دکتر دکترها را کسی ندیده؟!
خود کرده را تدبیر نیست. ما قبلا گفته بودیم از اینها آبی گرم‌ نمی‌شود. تا زمانی که استاندار، منتقدانش را دوست نپندارد و باخود نگوید «دشمن(منتقد) دانا به از دوست نادان» نتیجه‌اش همین‌ می‌شود و خود و یارانش حتی در برابر بحران کوچک و ناتمام، چنین در حوزه رسانه اخته و‌ بی اثر و مات و‌ مبهوت می‌شوند و هر بازی و بحران را چند صفر می‌بازند. اگر تدبیری اتخاذ نشود، باختهای شوک‌آور دیگر در راه است. باید دید گلهای بعدی را چه کسی خواهد زد!

@ghasrefarhad
👍14💯1
از : فیض‌الله پیری
به : توفیق رفیعی

درود و احترام

گرچه در ایام دوستی و مسیر زندگی دو‌ دهه پیش که ریشه در همکاری مطبوعاتی عاشقانه داشت، میان ما و شما افتراق و اختلاف نگرش افتاد و لذت سالهای ١٣٨٣ و ١٣٨٤ هیچگاه برای من تکرار نشد، اما باید اعتراف کنم که از شما درس و تجربه فراوان آموخته‌ام.
سرآغاز گمان می‌بردم، در قامت مدیر مسئول به #سیروان بازگشته‌، اما عنوانی دیگر گرفته‌اید که به رای من در پازل مدیریتی امروز سیروان، بس کم‌مقدار و حقارت‌آلود می‌نماید که از نام بردن آن معذورم. البته سوال من کمتر از شگفتی دیگران است.
زمان به شدت به ضرر شما در حال گذر است و به زودی «تاریخ» می‌شود. باری، خیلی زود دیر می‌شود و زمانی که می‌گذرد، برای شما صرفا نان می‌آفریند و بس!
صد شکر که شنیده‌ام با تلاش و زحمت ، کسب و‌ کاری پراکنده و یا غیر رسمی دارید و از محل بازنشستگی در رده‌ی عالی تامین اجتماعی، نان دومی تامین می‌شود. نگذارید منبع سوم شما بواسطه‌ی حذف دیگران و ایجاد اضطراب در چند خانواده تامین شود که تنها به همان منبع تکیه‌ دارند. صریح بگویم که ‌حضور شما _ در سایه‌ی سمپاشی و رفتار استفراغ‌آور امثال آقای «اع» و ندانم‌کاری هواخواهان و حواریون حقوق‌بگیر هاله‌ی قدرت که درایت و لیاقتشان را در سفر استانداران همسایه به رخ کشیدند_ ممکن شد و البته در پرسنل سیروان نارضایتی و اضطراب آفریده است. نگفتنش ، نشان نبودن نیست.
حتما به یاد دارید که حقوق‌ بگیر روزنامه مشهور عصر در کردستان که همزمان بازنشسته بنگاه بانگ‌ و رنگ بود، برای دریافت حقوق سوم ، در عصر صدارت مهرورزان، عذر مرا خواست و مسیر تبدیل شدن #سیروان به #نجار_نامه را هموار کرد، زیرا من با نهیب لهیب شعله‌ی وجدان، سرکش بودم و فرمان نمی‌بردم. برای همین نجار ، ناجوانمردانه به مدت بیش از سه سال نان ما را آجر کرد. نزدیک دو دهه گذشت، من از گرسنگی نمردم، اما اکنون فرایند بازنشستگی مرا دچار مخاطره کرد و البته آن لکه‌ی ننگ تاریخی روزنامه‌نگاری ستیزی بر دامن تردامنان اصولمند باقیست. مبادا تاریخ این کمدی را به شیوه‌ی تراژیک به نام شما تکرار کند. خود را خرقه‌ آلوده این خلق نامتخلق به اخلاق مکن که تاریخ نمی‌بخشد. قلم خود را به تصمیم شرم‌آلود، بزدلانه و ناجوانمردانه آنها نیالایید و دامن خویش را از این دام و‌ توطئه و گنداب متعفن‌ ورکشید که فرجام‌ نکویی ندارد. هم‌پیاله‌ی پرسش برانگیز این غربا و مهمانان ناخوانده _ که بر راس سفره نشسته و با پررویی و اعتماد به نفس کامل تعیین می‌کنند که چه کسی بر سر سفره بنشیند _ مشو!
به یاد دارید که در عصر ایثارگرانه‌ی همکاری‌ در نشریه جوانمرگ #هاوار ، راجع به یار غار #نجار استاندار وقت کردستان با طعنه‌ی تیز حق‌طلبانه می‌نوشتید: « اکنون که او وظیفه‌ی دفاع از دولت را بر عهده گرفته، ….»؟
همان تئوریسین اکنون با نام معاون اقتصادی استاندار اصولگرا دیگر بار برگشته و به اسم سیمای سپید تجربه ، کارها دست استاندار جوان داده‌ است. شما اما، باید پخته‌تر از آن باشید که سفره‌آرایی آنها و صحنه‌آرایی هیپنوتیزم‌چی‌ها را تشخیص‌ ندهید. بی‌گمان باید راجع به مقام همایونی و شامخ او و اویان مطلب بنویسید و‌ توجیه‌گر فعالیت آنها باشید که روزگاری از شما، نیش‌ها نوش کرده‌‌اند. باید برایشان بنویسید تا دردا و دریغا مهر تایید اصولگرایانه بر فعالیت روزنامه‌نگاری مثلا انتقادی شما بزنند! پرسشهای شما در آن صورت نباید خاطر مبارک لهونین و علمای عمران و اعوان و اعیان نشینان را آزرده کند.
وانگهی محال است اکنون در آستانه‌ی کهنسالی محافظه‌کارانه، هزینه‌های روزنامه‌نگاری آوانگارد و‌ انتقادی چون حقیر را بپذیرید. نیز، بعید می‌دانم چون من به جا‌ی چند نفر جوان، انرژی بگذارید و کار کنید و مثلا ظهر‌ها روی چند برگ روزنامه‌ بخوابید و شام و نهار را یکی کنید تا بتوانید هویت سیروان را مردمی نگه‌دارید و‌ همزمان با میراث شوم بدهی اضافه‌کاری٣٥ ماهه‌ی پرسنل که حدود یک سال آن را من پرداخت کردم، کنار بیایید.‌
اگر چون من چنین کنید و به جنگ پوپولیسم بی مسئولیت بروید و حاضر باشید برای دفاع از معلمان و … به دادگاه بروید و تصویر مزوران بی‌تدبیر و بی‌کفایت را از صفحه‌ی اول محروم کنید، شخصا دست شما را می‌بوسم. اما آن وقت سوالی تاریخی پیش‌ می‌آید که چرا برای فعالیت روزنامه‌نگاری شما در سیروان، زمینه فراهم می‌شود، اما لحن انتقادی من تحمل نمی‌شود؟! در آن صورت آیا پاسخی به تاریخ دارید؟!
گفته‌اند که به کسی که از او می‌آموزید، احترام بگذارید. برای ادای همان احترام و به پاس آن‌ گذشته مشترک شیرین و تلخ، این عریضه عرض شد. خداوند از درون و برون آدمی باخبر است و می‌داند این واژگان نیز خالص‌اند و فاقد غرض. بیخیال این نان باش و از تاریخ بترس که هر کس را آ‌ن‌گونه که هست، معرفی می‌کند. همین!

ایام عزت مستدام
هشتم خرداد ‌١٤٠٤

@ghasrefarhad
21👏6👌3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 بخشی از یک ویدئو را برای یادآوری تاریخ به استاندار کردستان و‌ مخاطبان گرامی، باز نشر می‌دهم که دیگر بار مشخص شود شناخت و تحلیل من درست از آب در آمد یا نه؟

✍🏻 این ویدئو دو‌ ماه بعد از حضور آرش لهونی به عنوان استاندار در جمع خبرنگاران ضبط شد
@ghasrefarhad
👍15👏6👌1
📘 خاطره و تجربه یک روز کاری

⏱️ساعت 11:11 شب 11/11/1403

✍🏻 #فیض‌الله_پیری
سردبیر _سابق سیروان


#بخش_اول

روز قبل به همکاران گفته بودم که بواسطه نشست خبری استاندار کردستان در روز پنج شنبه ، دو روز تعطیلی پنج شنبه و جمعه هم سر کار هستیم. صبحانه امروز تعطیل را در سیروان نان و پنیر خوردیم. شرایط بغرنج سیروان به گونه‌ای است که نان و پنیر هم به صورت قرضی به سیروان می رسد. پیامها را چک می کنم با انبوه محبت معلمان کردستانی مواجه هستم که در مقابل شماست آموزش و‌ پرورش از ما اعلام حمایت کرده‌اند. نمونه‌های ابطال احکام هیئت بدوی معلمان توسط دستگاه قضایی را فرستاده‌اند. در فضای مجازی یادداشتها نوشته‌اند و به وفور تماسهای تلفنی محبت‌ آمیز با من می‌گیرند. محبتشان نسبت به سیروان سرشار است، چنانکه از درون احساس شرم می‌کنم. یک کار روتین و ابتدایی مطبوعاتی انجام دادیم که ظاهرا در بازسازی روحی آنها موثر بوده و اینکه در فضای بی‌کسی رسانه‌ای را به عنوان حامی یافته‌اند، خوشحال هستند. چند نفر از فعالان مدنی و سیاسی هم برای پیگیری شکایت آموزش و پرورش تماس گرفتند و ابراز محبت داشتد.
ساعت 10 صبح از دفتر نشریه رفتم نشست خبری استاندار کردستان که به مناسبت دهه فجر ترتیب داده بود. از افتتاح و کلنگ زنی 162 پروژه سخن گفت. باید بگویم سخن تازه‌ای در میان سخنان او نیافتم . اعصابم بهم ریخت. سخن تکراری ترافیک ، پروژه قشلاق- گریزه، انتصابات پرسش برانگیز، بزرگ راه میاندوآب - کرمانشاه( که به قول یکی از خبرنگاران با این شیوه اختصاص اعتبار ، 10 سال دیگر تکمیل نمی‌شود) ، قصه تکراری و انرژی‌گیر کاهش پروازهای فرودگاه سنندج و… از جمله موضوعات جلسه بود.
در پایان جلسه هم خبرنگاران دور آقای لهونی حلقه زدند. رغیت نکردم نزدیک شوم. دور گرفتم و در ورودی منتظر #مسعود_احمدی ماندم که نیامد. از آمدن امروز هم پشیمان شدم. تصمیم گرفته بودم که دیگر - مگر از سر اجبار و پیگیری و پرسشگری خبرنگارانه - به استانداری نروم. از پله‌ها که پایین آمدم، آقای نژاد جهانی را در داخل حیاط استانداری دیدم. نام او برای معاون استانداری در حوزه عمرانی مطرح شده، اما ظاهرا فعلا استاندار به #حبیبی معاون عمرانی فعلی علاقه‌مند است. از نگاه من او (حبیبی)از مخالفان رویکرد انتقادی رسانه و از دشمنان سیروان و رسانه‌ آزاد است. احتمالا آقای #جهانی فرماندار مریوان می شود. من و آقای #محمد_ملک معاون توسعه عمرانی( تلفن به دست) و چند همکارش در داخل حیاط بودیم که جهانی هم از به‌ ما پیوست. با من احوالپرسی گرمی‌کرد و گفت چه می‌کنی؟ خبرات رسانه؟ گفتم : ما به فلک بوده‌ایم / پیش #ملک بوده‌ایم.!
جهانی گفت: با استاندار ملاقات دارم، اما بیرون می روم و بر‌می‌گردم. تماس تلفنی طولانی آقای ملک طولانی شد. گفت: برویم پیش آقای #پرگر مدیر دفتر استاندار برای سخن گفتن از رسانه و روابط عمومی. یک ساعت بعد آقای پرگر آمد. فخر نمی فروشد. خودمانی است و بی شیله پیله. اما به اوضاع نا آشناست و سالها باید در کردستان باشد که بتواند تصمیم درست بگیرد.
پیش از رفتن به اتاق آقای پرگر، به دفتر مشاور استاندار آقای زارعی هدایت شدیم. از این ملاقتهای سرزده حال خوبی ندارم. برخی مدیران را می بینم حالم به هم می خورد. ماهی "خدا تومان" هزینه روی دست مردم می‌گذارند و بعضا به جای گره گشایی ، گره افزایی می کنند. چشمان آقای ملک به همتای سابق خود روشن شد! با آقای رشیدی‌پور کنار هم نشستند. آقای شاه‌غیبی مشاور بازنشسته استاندار هم بود. بخاطر انتصاب خواهرش به عنوان رئیس دانشگاه علوم پزشکی کردستان به او تبریک می‌گفتند. باری، آقای رشیدی‌پور بدون طرح پرسش خیرنگارانه، ماجرای 200 ساعت اضافه کاری خود را برای قانع شدن من توضیح می داد که اخیرا رسانه‌ها به آن پرداخته‌اند. به نام یادگاری از او و آقای ملک عکس گرفتم. روزگاری این عکس، خاصیتی خبری و تاریخی و فراتر از یادگاری دارد. آقای ملک با شوخی ابراز نگرانی کرد که با این عکس شیطنت رسانه‌ای نکنید!!

#ادامه‌_دارد

@ghasrefarhad
12👍3
قصرفرهاد/ فیض‌الله پیری pinned «📘 خاطره و تجربه یک روز کاری ⏱️ساعت 11:11 شب 11/11/1403 ✍🏻 #فیض‌الله_پیری سردبیر _سابق سیروان #بخش_اول روز قبل به همکاران گفته بودم که بواسطه نشست خبری استاندار کردستان در روز پنج شنبه ، دو روز تعطیلی پنج شنبه و جمعه هم سر کار هستیم. صبحانه امروز تعطیل…»
آن ١٧ خرداد سرنوشت ساز

دقیقا ٢١ سال پیش در چنین روزی به سیروان رفتم و ای کاش بعد از تجربه سالهای ١٣٨٣ و ٨٤ هیچ وقت ادامه نمی‌دادم. گاهی دو دهه باید بگذرد تا تاریخ و بازیگرانش را بشناسید.
من این دو دهه عمر را به همه کس باختم و به پای روزنامه‌نگاری قربانی کردم ، بلکه به قلم و تاریخ و مردم دروغ نگفته باشم.
باختهای تاریخی زیادی در تاریخ ثبت کردم. فقط یک گونه‌ی خاص نباخته بودم که آن باخت هم ٢٩ اردیبهشت ١٤٠٤ عملیاتی شد. به خیلی افراد باختم، بلکه روزنامه‌نگاری را نباخته باشم. امیدوارم چنین بوده باشد. چنان بود و چنین نیز نخواهد ماند.
@ghasrefarhad
10🔥2👏1
📘 خاطره و تجربه یک روز کاری

⏱️ساعت 11:11 شب 11/11/1403

✍🏻 #فیض‌الله_پیری
سردبیر _سابق سیروان


#بخش_دوم

مهندس #مجد مدیر طلای سقز که فارسی سخن می‌گوید، با مدیر ایلامی حراست طلای سقز(نامش را نشناختم) از راه رسید که استاندار را ببینند. با استاندار قرار ملاقات داشت. هماهنگ کردیم که بعدها مصاحبه کنیم. گفت مشکل زیست محیطی طلای سقز حل شده و سال آینده شمش تولید می کنیم. در مجموع 5 درصد طلای ایران در سقزاست و 50 در صد هم در ساریگونی قروه قرار دارد.
آقای #ازهاری معاون اقتصادی از رویروی اتاق آقای زارعی رد شد و از دور با من احوالپرسی گرمی کرد. من هم همواره از نظر شخصی برای او احترام قائلم. اما به نظرم در رفتار حرفه‌ای مدیریتی کارنامه درخشانی ندارد و در روند توسعه درکردستان در عصر اصولگران مهرورز و تاکنون در دولت پزشکیان نقش ناموفقی ایفا کرده است. به نظرم کلاه گشادی بر سر لهونین پدر و پسر نهاده است. آقای ملک ار اتاق خارج شد و با او احوالپرسی کرد. به گمانم بی هدف نبود. گویا برای پیغامی خاص صدایش زد. این را بعدها متوجه شدم . زیرا از معاون اقتصادی ، به داخل اتاق و شخص من پیغام غیر رسمی گله‌مندانه آورد که من در سیروان از او و #دولت_سیب‌زمینی نوشته‌ام. گفتم سخن تازه‌ای نیست. خودش سخن‌گفته و هویتش را احیا کرده است و حاضر به تغییر اندیشه نیست. من چکار کنم که متن از سایت استانداری گرفته‌ام. وانگهی در نقد روزنامه نگارانه با کسی تعارف نداریم.
آقای پرگر از راه رسید و به همراه طیب الله ویسی (مسئول روابط عمومی ) و آقای ملک به دفترش رفتیم. سخن همکاری مطبوعاتی شد.
اما آقای ملک از مدیران پاکدست و دلسوز است. در عصر تدبیر از بازیگران حقیقی و دلسوز توسعه کردستان بود. کیسه‌ای برای خودش ندوخته و این مهم است.
آقای #پرگر بر این باور بود که #سیروان ارگان استانداری است‌ و چندبار تکرار کرد. گفتم: چنین نیست! نشریه مردم است و از بودجه‌ دولتی استفاده نمی‌کند و نباید ارگان دوات بشود. انتظار نداشت چنین صریح بگویم. هردو توضیح بیشتری ندادیم. اما قطعا تا زمانی که من در سیروان هستم، به نسبت ظرفیت و حیات فلاکت زده آن، تریبون مردم خواهد بود و نه ارگان رسانه‌ای دولت، حتی به قیمت رفتنم.
در میانه جلسه ، #سرکوت_نجفی به ما اضافه شد. خبر گرفتم که کارش برای مدیریت تمام شده است. همانجا از او عکس گرفتم و ساعتی بعد در کانال سیروان سوتی و‌ خبر دادم که مدیرکل فرهنگ ارشاد شده! با فاصله به گمانم کمتر از نیم ساعت در ویرایش دوم، اصلاح کردم که مدیرکل اجتماعی و فرهنگی استانداری شده است!

#ادامه_دارد

@ghasrefarhad
9👍2🔥2
Channel name was changed to «قصرفرهاد/ فیض‌الله پیری»
📘 خاطره و تجربه یک روز کاری

⏱️ساعت 11:11 شب 11/11/1403

✍🏻 #فیض‌الله_پیری / سردبیر سابق سیروان

#بخش_سوم_و_پایانی
در ادامه دورهمی غیر رسمی #جمشیدی نامی که گفتند مدیر حراست درمان تامین اجتماعی است، به ما اضافه شد. چند دقیقه‌ای بیشتر نماند و رفت که استاندار را ببیند. با خود گفتم او احتمالا یکی از گزینه‌های مدیریت حراست استانداری است. #طیب_الله‌ویسی خبرنگار صداوسیما و همکار صنفی ما که چند روزی است مسئول روابط عمومی استانداری شده، گله مند بود از پردازش من به خبر سفر تیم استانداری به بندر عباس که تیتر زدم " عباساوا، بندر عباس می شود" !. چند جمله در این زمینه سخن گفتیم. قانع نشد. قانعم نکرد. بیخیال شدیم. استاندار در یک برنامه نهار مقهور تیم تلویزیون شد و به الله ویسی کار داد. به گمانم در پاسخ ، عاقبت او هم دست استاندار کار خواهد داد! سنت انتصاب صداوسیمایی‌ها به عنوان مدیر روابط عمومی تاکنون ناموفق بوده و به نظرم ناموفق خواهد بود. روابط عمومی در این سالها خلاصه شده به خبرنویسی برای استاندار و معاونانش که در #جامعه‌شناسی_خبر، نوعی #ضد_تبلیغ است.
با آقای #ملک معاون استاندار بیرون آمدیم. پیشنهاد داد که مرا به منزل برساند. گفتم در سیروان کار انجام نشده دارم. زیر پل مردوخ پیاده شدم و او را با همکارش بدرود گفتم. نهار نخورده و شکم گرسنه آمدم سیروان. با این پرداختیهای اندک و نامنظم سازمان همیاری زندگی همکاران به سختی می‌چرخد. همین اندوه ، تیغ بر جگرم می‌زند و قرار را از من گرفته است. کمی نان بربری بیات و پذیره شده از صبح مانده بود. خوردم و عصر را به شب رساندم. اما در این چند ساعت در سیروان با انبوه اخبار و تماس مواجه شدم. خبر رسید که استاندار علاوه بر #سرکوت_نجفی، #کیوان_ویسی مدیرکل پدافند غیر عامل را هم منصوب کرده است. #مظهر_نوری پیام انتصاب #جمال_محمدی به عنوان بنیاد نخبگان را فرستاد. دیدم #ایسنا هم خبر را منتشر کرده. مشتاقانه خبر را نوشتم و به یاد آوردم و به #بکراند خبراضافه کردم که او _ در چند ماهی که روابط عمومی دانشگاه را اداره می‌کردم _ معاون دانشکده علوم انسانی بود. این جایگاه اداری کمتر مهم است. او از نخبگان جامعه شناسی در کردستان است. اکنون نمی‌دانم همان آتش را در سینه دارد و همچنان پرسشگر است یا نه. مهمترین تجسم تصویر او در ذهنم این است که چند سال پیش کتابی از #هابرمارس ترجمه کرده بود. تحول خواهان کردستانی نقد کتاب او در نشریه هاوار برگزار کردند. من هم گزارشی با عنوان " مانیفست مشارکت فرودستان" از این جلسه برای هاوار نوشتم. وقتی در دولت مهرورزان در سیروان تحمل نشدم، بعد از یکی دو هفته همکاری با نشریه #روژهه‌لات – که آن هم توقیف شد - من هم دراین نشریه (هاوار) تبعیدی و آواره بودم که چند ماه بعد آن هم توقیف شد. سه سال و نیم آوارگی با نشریات دیگر از جمله #ندای_جامعه و اکنون به مخاطره افتادن بیمه کاری برای بازنشستگی؛ به دلیل اینکه فرمان نمی بردم و از جمله اینکه می‌گفتند با #جلالی‌زاده دوست است و یا مدیرمسئول نومنصوب وقت و نماینده #نجار گفت که یادداشتی علیه #عبدالله_رمضانزاده بنویس که ببرم به #نجار بدهم که بگویم #پیری این است! گفتم: از من بر نمی‌آید. هزینه‌اش را می‌پردازم. هنوز هم می‌پردازم!
معلمان زیادی در عصر کاری برای تشکر از سیروان پیام فرستاده بودند یا تماس تلفنی گرفتند. خواهرم چند بار تماس گرفت و شرمنده شدم که پاسخ دهم. حتی در کمال شرمندگی از چند روز پیش نتوانستم احوال مادر بیمارم را بپرسم. اکنون با پوست و استخوان درک کرده‌ام که روزنامه‌نگار شدن آسان و روزنامه‌نگار ماندن سخت است و هزینه دارد. با آقای #اسماعیل_احمدی فرماندار مریوان تماس گرفتم که در خصوص گزارش انجمن #چیا با موضوع محیط زیست اگر پاسخی دارند بفرستند. دقایقی بعد پاسخشان دریافت و فوری خبر منتشر شد.
خسته و کوفته و گرسنه به کار ادامه دادم. چند منبع مجازی و فعالان ستاد پزشکیان هم پیگیر شکایت آموز ش و پرورش از ما هستند. گفتم پاسخ نامه‌ی محرمانه مدیرکل را فرستاده‌ام. امیدوارم روزی منتشر شود. قرار بود که #نژاد_جهانی را ببینم و انتصابش فرمانداری مریوان را بپرسم. خودش پیام داده بود که قبل از رفتن به تهران، حضوری یا تلفنی اطلاع خواهد داد. [ تاکنون و انتشار این خاطره که 19 خرداد 1404 که فرماندار مریوان است، دیگر هیچ وقت، نه او را دیدم و نه نشانی از او را]. کنجکاوی‌ام برای تک نگاری مفصل خاطره‌ی امروز به خاطر تاریخ خاص بود.
چند گزارش و خبر را که بازنویسی و ویرایش کردم، تمام خسته شدم. صبح را به شب رسانده بودم. لامپها را خاموش کردم و تا میدان اقبال با پیاده رفتم. به خانه که رسیدم ده دقیقه مانده بود به ساعت 12 شب! تنها کاری که می‌توانستم انجام دهم، خوابیدن بود. بدون انتظار زمان و بدون نهار و شام، چمشانم را خواب گرفت.

#پایان

@ghasrefarhad
8👍4👎1
#تکرار_تاریخ؟!

بخشی از نامه چهارم #فیض‌الله_پیری خبرنگار اخراجی به اسماعیل نجار استاندار وقت کردستان در دولت احمدی‌نژاد به تاریخ نیمه اول 1387

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی
عاشق شو ارنه روزی كار جهان سرآيد
ناخوانده نقش مقصود در كارگاه هستي

به كاك #اسماعيل_نجار، شهره شهرياران شهر شب ، پرچمدار پرهيزگاران پركار، استاندان استان‌بان، استاندار استاندارد و استاد اساتيد اهل اصول در كردستان "حفظه الله مقامه و دنياه" تا بي خبر بميرد در درد خود پرستي.
قبل از كلام، سلام؛ سلامي به گرمي مهر مهرورزان و به عظمت هاله‌نور عدالت‌آفرينان و بي اهميتي ناله سوزناك مردم از تورم كمرشكن و به قداست آراي كارشناسي آن والي فرهيخته در تمامي امور ازكلمات قصارش در باب آزادي مطبوعات و بيانات باب ميلش در روزخبرنگار گرفته تا سخن ار شكوفايي اقتصادي، باغباني و ترافيك و مسجد و مدرسه و ...، سلامي به شيريني علاقه وافر آن علاقه‌مند به سخنراني طولاني بدون توجه به خستگي حاضران مجلس، به شيريني شرح خاطرات سفر ايرانگردي با “پيكان كهنه” براي مديران استان كه به قول راوي‌«لاستيكش صاف شده بود عين قلب من!»، به تلخي طنزهاي تاريخي سخن دولتمردان عادل از رفاه و توسعه و آزادي و عدالت و مهرورزي با مخالفان و رضايت مردم!
پس از سرود درود و اداي احترام به حضور حضرت حاضرش، اين حديث نفيس و وجيزه نقيضه سكرآور- به ظاهر- كه باز زهر در شكر و دردي ديرين دارد ، خطاب عتاب آلود ديگري است به محضر آن پرچمدار پركار و پرهيزگار عدالت در كردستان ؛ تقديمي از همان خبرنگار اخراجي كذايي كه - به قول شما- همه ناموفقيتهاي دولت و استاندار استاندانش "زير كلاه" او بود و اينك كه به لطف دولت و در راستاي اشتغالزايي و برقراري عدالت و توسعه و تحمل مخالفان ، سرش بي‌كلاه مانده ، شكوفايي و آزادي و توسعه و عدالت و مهرباني و ارزاني و بساماني و نشاط و امنيت پايدار و وفران نعمت و كفران عيوب و احساس خسران دشمنان و مهمتر از همه بوي نفت سفره ساكنان خطه كردستان را فراگرفته و ملالي در خلال زندگي مردم مشاهده نمي‌شود.
باري خوشبختانه اين شق‌القمر و شاهكار و اين كار كارستان و «كلاه‌برداشتن» از سر اين قلم به دست قلم به مزد و شكسن قلم پاي او ميسر نبود مگر به كمك برخي قلم به دستان رجز خوان و تلاشگران جنگ زرگري و البته آن گونه كه تهديد مي‌كردي«عاقبت بخير»شد و نسيم خنك مهرورزي كلاه و مخلفاتش را با خود برده واينك سرش بي‌كلاه مانده، گرچه خود در خيال خام است كه «در سر عقل بايد، بي‌كلاهي عار نيست».
گمان مبر به پايان رسيد كار مغان/ هزار باده نخورده در رگ تاك است
به هر حال به حول و قوه «خداي حبيب نجار» كلنجار با نجار را جار مي‌زنيم ....
به غير از مدح و ثناي خود هيچ انتظاري از مطبوعات نداشتي و البته نگذاشتي و به خيال خود براي آشتي دسته گل كاشتي! آنها بايستي مي‌نوشتند«نجار، فرزند كردستان» تا آن فرزند كردستان! هم با لباس كردي بگوید: «مالي‌ئاوا»...!

@ghasrefarhad
5👍1👏1
گو پزشکیان به کردستان نیاید
به بهانه دیدار معاون رئیس جمهور با یاران پزشکیان در سنندج

روزنامه #شرق، سه شنبه ٣١ تیر١٤٠٤

#فیض‌الله_پیری
عبدالکریم حسین زاده برای تحول خواهان ایرانی، نمادی از امید در دولت پزشکیان است. او علاوه بر کردها، بی‌گمان نماینده اهل سنت در کابینه نیز به شمار می‌رود. وانگهی گرایش اصلاح طلبانه او، حکم می کند که او را نماینده بخشی از این جریان در دولت بدانیم. به این فاکتورها باید اضافه کرد که نماینده جوانان و دهه شصتی‌ها در کابینه پزشکیان تلقی کنیم. از سویی دیگر، سوابق او در سه دوره نمایندگی مجلس از جمله تمرکز بر مسائلی چون حقوق بشر و فیلترینگ و یا زندانیان سیاسی، او را به طیفی فراتر از اصلاح طلبان- شاید با نام تغییر طلبان - و حتی مطالبات نسل زد نزدیک می‌کند. اگر کسوت اداری او در جایگاه معاون توسعه روستایی و مناطق محروم رئیس جمهور نیز به این زمینه اضافه شود، طیف مخاطب و پایگاه اجتماعی او ، بخش زیادی از ایرانیان را پوشش می‌دهد.
برپایه این تعلقات فکری و پایگاه اجتماعی، سفر سه روزه حسین زاده به کردستان، او را با مسائل گوناگونی درگیر کرد که طبق سنت رایج سفرهای استانی، به متن مردم رفت و دیدارهای مردمی برگزار کرد و مهمترین بخش آن را باید دیدار با یاران پزشکیان خواند. زیرا در جریان این جلسه بود که خشم حامیان دولت در کردستان را برانگیخت و هرآنچه لازم از عملکرد انتقادی استاندار به او گزارش کردند. گرچه استاندار در این نشست حضور پیدا نکرد و رسانه‌های تحت مدیریت او ، آن را بایکوت کردند، اما منتقدان استاندار در این نشست تا توانتسند اعتراض کردند و سیاستهای دولت در کردستان را ناموفق و شکست خورده تفسیر کردند؛ نشستی که گمان می‌رود برای مقدمه سازی سفر دولت در چند ماه آینده به کردستان باشد، اما اعتراضها به استاندار منصوب دولت چنان بود که از حسین زاده خواستند که به پزشکیان پیام ببرد تا تغییر استاندار به کردستان نیاید!
به اعتراضات حامیان پزشکیان باید افزود که دولت در کردستان در تقویت سرمایه اجتماعی ناموفق بوده، به نارضایتی‌ها بعضا دامن زده و در مدیریت رسانه‌ها از انتقاد پذیری کوتاه مدت اولیه به تحمل و حذف لحن انتقادی رسانه‌ها روی آورده و منتقدان را به حاشیه برده است. به همین دلیل است که بخش زیادی از افکار عمومی توسط رسانه‌های خارجی تغذیه می‌شوند و بعضا مرجع رسانه‌ای از کنترل دولت خارج شده است. نکته جالب و موازی با این مضوع این است که با این وجود، دولت در کردستان نتوانسته چند رسانه‌ی غیر دولتی و سرمایه‌اجتماعی را با خود همراه کند و بعضا گنجشک را به قیمت بلبل به او می‌فروشند. چنین است که شمار زیادی از نخبگان از او فاصله گرفته‌ و منتقدانش باور دارند که فاصله دولت-ملت در این استان ترمیم نشده و شکافها عمیق است.
استاندار کردستان در مدت نزدیک به یک سال گذشته، شعار جوانگرایی در ماه عسل اولیه را عملا ابتر و فراموش کرده و استانداری و مشخصا دفتر و سیستم تبلیغات فشل و ناکارآمد او به باشگاه بازنشستگان تبدیل شده است. مکمل این موضوعات به گواه کارشناسان توسعه، تعطیلی توسعه استان و نیز منزوی کردن یاران پزشکیان است که می‌گویند دولت سابق همچنان بر سرکار است و مشخصا تئوریسنهای دولت در معاونت عمرانی و نظریه پردازان و مدیران "دولت سیب زمینی" در معاونت اقتصادی استانداری، دولت را به پرتگاه شکست و ادبیات توسعه را در کردستان به انزوا برده‌اند. استاندار جوان مشورتهای انتقادی را نمی‌پذیرد و اکنون همان می‌درود که خود کاشته است. این تجربه نشان می‌دهد که صرف جوان بودن و یا اهل سنت بودن نمی‌تواند مبنای موفقیت و تقویت سرمایه اجتماعی باشد که متاسفانه دولت از تعداد هفت گزینه بومی، هیچ‌یک را نپذیرفت و استانداری بی‌تجربه و غیر بومی برای کردستان فرستاد که دستاوردش فرصت سوزی و نارضایتی عمومی است.
استاندار در جلسه دیدار ستاد پزشکیان با معاونش حضور پیدا نکرد و برغم حضور حسین زاده در بانه، اجازه نداد جشن افتتاح پایان گازرسانی برگزارشود. در حالی که روز بعد خود شخصا عازم بانه شد تا همچنان امکان بازیهای پوپولیستی وجود داشته باشد. حتی نوع تشریفات و استقبال از معاون رئیس جمهور به گونه‌ای بود که برای بسیاری از ناظران محلی سوال ایجاد کرده است.
بررسیهای اولیه نشان می‌دهد که سخن یاران پزشکیان در حضور معاون او در کردستان گزافه و بیهوده نیست، زیرا با این رویکرد و بی‌تفاوتی ناشی از عدم شناخت نسبت به مطالبات مردم، سرمایه اجتماعی و توسعه، دیگر بار جذب اعتماد مردم کردستان و آوردن آنها به پای صندوقهای رای آسان نیست.
#پایان_بخش_اول #ادامه_در_پست_بعدی

https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-1032881

https://cdn.sharghdaily.com/servev2/pjgwG3tuYDnh/i1kub06DEUw,/10.pdf

@ghasrefarhad
👏62😱1
#بخش_دوم_و_پایانی
بدین ترتیب ضرر اگر از نیمه متوقف شود، عین سود است. باید به خواسته مردم برای تغییر استاندار که از زبان حامیان پزشکیان در کردستان مطرح شد توجه جدی کرد.آنان به صراحت گفتند که از طلا شدن پشیمان هستند و سخنگوی دولت با همان هیجانی که خبر انتصاب استاندار جوان اهل سنت را اطلاع رسانی کرد، با همان هیجان و برای احیای اعتماد، تغییر او و جایگزین فرد توسعه‌گرا را به مردم گزارش کند وگرنه آمدن پزشکیان به کردستان، قرار گرفتن در مقابل سوالات انبوهی است که ظاهرا چشم اندازی برای پاسخ به آنها وجود ندارد.

https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-1032881

https://cdn.sharghdaily.com/servev2/pjgwG3tuYDnh/i1kub06DEUw,/10.pdf

@ghasrefarhad
👏41
سالگرد بمباران شیمیایی #زرده

٣١ تیرماه سالروز بمباران شیمایی روستای زرده در منطقه #ریژاو #دالاهو است. بعد از #فرانس_هریسون خبرنگار بی بی سی انگلیسی ، من به روستای زرده رفتم و عکس گرفتم و گزارشی نوشتم که ٢٦ آذرماه ١٣٨٤ منتشر شد. در این بمباران ٢٧٥ آسمانی شدند و شماری نیز بعدها به خیل شهدا پیوستند. در این گزارش ٢٠ سال پیش جزئیات دردها را نوشته ام. #نوشین دختری بی گناه بود که بعد از زلزله به دنیا آمد و بعد از انتشار گزارش شنیدم که آسمانی شده است. از #هدیه خبری ندارم ، اما #سعدالله_اعظمی در دادگاه #فرانس_آنراد فروشنده هلندی مواد شیمایی در لاهه هلند حاضر شد و شهادت داد.
در ایام زلزله سال ٩٦ دیگر بار به زرده رفتم. درد این مردم مظلوم مضاعف شده بود. مضاعف است.

@ghasrefarhad
1🔥1
#ادبیات


مرافتح کن

شعری از قباد جلیزاده‌ - کردستان عراق
ترجمه: #فیض‌الله_پیری - سنندج

مرا فتح کن
مرا موطن خویش گردان
جوانمردی باش،
دیکتاتور.
پرچمی علم کن به رنگ چشمانت
سرودی، از گیتار صدایت
ارتشی، از جنگاوری زیبایی ات

مرا فتح کن....
نگذار غیر از خودت
گلی دیگر در روحم سبزشود،
پروانه ای پرگیرد
و یا رودی بخروشد

کودک دیکتاتوری باش
نگذار خورشیدی دیگر طلوع کند
ماه تمام دیگری خودنمایی کند
ستاره ای دیگر
سوسو بزند

مرا فتح کن
غیر از خودت
همه بغل دستیهایت را بکش
بال همه پروانه های دیگر را بسوزان
همه گلهای دیگر را قلع و قمع کن
همه آهوها را بترسان

مرا فتح کن
دخترکی زیبا باش
دیکتاتور.
مرا به زندانی بیانداز که خودت زندانبان آن باشی
از روزنه درب آهنین
مواظبم باش
پشتم را زیر شلاق بگیر
با گرسنگی مرا بکش
بکِش ناخنهایم را
قطع کن زبانم را
رنده کن دنده هایم را

مرا فتح کن
زیبایی باش
دیکتاتور
اگر در هر شعرم
بوی زنی دیگر به شامه‌ات رسید،
اگر در واژه ای
تصویری زنی دیگر را دیدی
اگر حرفی از من
صدای پاورچین پاهای
زنی دیگر را به گوشت رساند،
چشم شعرهایم را از خدعه بیرون آر
طنابی به گردن واژه هایم بیفکن
کتابهایم را در حوض اسید بینداز

مرافتح کن
مرا موطن خویش گردان
قول شرف می دهم
سلاح را زمین بگذارم و دفاع نکنم
با دسته گلی سپید
دستانم را بالا ببرم
دلم را فرشی سرخ کنم

مرا فتح کن...
جوانمردی باش،
دیکتاتور
جوانمردی بی‌رحم
دیکتاتوری سنگدل
دیکتاتوری خون ریز

@ghasrefarhad
13👏4