دغدغه ایران
60.5K subscribers
945 photos
230 videos
136 files
1.97K links
این تنها رسانه ویژه انتشار نوشته‌های محمد فاضلی در تلگرام است. هیچ کانال دیگری برای نشر نوشته‌هایم ندارم.
Download Telegram
نسرین زن احمد

محمد فاضلی – عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

«نسرین زن احمد و مادر شش بچه سه تا سیزده ساله است. احمد به فروش کفش در بازاری در نزدیکی سینما در ... مشغول است. ... پلیس مشکلات و شرایط زندگی ما را درک نمی‌کند، بنابراین همیشه مزاحم ما شده و ما را کتک می‌زند تا این مکان را ترک کنیم و کاری در این‌جا انجام ندهیم. سال گذشته پلیس به من حمله کرد و وسایل و اجناس من را کف خیابان پخش کرد. پلیس من را با چوب کتک زد و من دائما به آن‌ها می‌گفتم که به ما اجازه دهید تا کار کنیم. به آن‌ها گفتم اگر این کار را نکنم، چه کار دیگری می‌توانم انجام دهم؟ دزدی، آدم‌ربایی ...

درآمد متغیر احمد برای زندگی کافی نیست. بنابراین پسران بزرگ‌تر در کنار حضور در مدرسه به فروشندگی مشغول هستند. نسرین مادر خانواده هم در انزوای اجتماعی در خانه کار می‌کند. او به جدا کردن مغز بادام برای یک مغازه‌دار می‌پردازد و برای این کار پول هم پرداخت می‌کند. در واقع نسرین برای کاری که انجام می‌دهد هیچ پول نقدی نمی‌گیرد، بلکه برای آوردن بادام‌ها به خانه خود پول هم پرداخت می‌کند. تمام این کارهای برای این است که نسرین هزینه سوخت را در خانواده کاهش دهد و در زمستان سرد و برفی ... بتواند پوست بادام‌ها را آتش بزند.

این وضعیت نشان‌دهنده فقدان قدرت و انتخاب برای #فقرای_شهری است، چه مرد و چه زن ... انجام این کار در شرایطی که ساختار حکمرانی محلی ضد شما عمل می‌کند، کار آسانی نیست. به ویژه در شرایطی که صدای اندکی هم برای چانه‌زنی درباره شرایط کاری دارید، زیرا نمی‌خواهید دسترسی فعلی خود به منبع مهم سوخت را به خطر بیندازید. این منبع سوخت تأمین‌کننده امنیت زمستانی شماست و می‌تواند اوضاع بهتری را در آینده فراهم آورد.»

این متن را که حاصل پژوهشی در شهر ... است، از کتاب «شهر و جنسیت» نوشته هلن جارویس، پاولا کانتور و جاناتان کلاک، ترجمه #محمود_شارع‌پور که انتشارات علمی و فرهنگی منتشر کرده است (صفحات 483-481) انتخاب کرده‌ام. جای نام شهر محل اقامت خانواده احمد و نسرین را خالی گذاشته‌ام زیرا این داستان کم‌وبیش مشابه زندگي بخش مهمی از فقرای شهری در شهرهای جهان در حال توسعه است. چند نکته مرتبط با این داستان واقعی:

ایام عید نزدیک می‌شود و زنان و مردان بسیاری راهی خانه‌های اعضای طبقات بالادست‌تر می‌شوند تا کار کنند. برخی از آن‌ها همان «نسرین زن احمد» یا «احمد شوهر نسرین» هستند. پولی که از کارشان می‌گیرند چیزی شبیه همان پوست بادام برای سوزاندن در سرمای زمستان ... است. نسرین‌ها و احمدها را دريابيم.

ایام اسفند زمان رواج بیشتر کسب‌وکار دستفروش‌هایی است که برخی از آن‌ها همان «نسرین زن احمد» یا «احمد شوهر نسرین» هستند. من به دیدگاه #میثم_هاشمخانی و همکارانش معتقدم که باور دارند شهرها باید جایی برای دست‌فروشان داشته باشند تا فقرای شهری بتوانند در شرایط ناکارآمدی اقتصادی، سهمی از اقتصاد برای زندگی بردارند.

همه مردم جهان در کشوری غنی از سوخت‌های فسیلی نظیر ایران زندگی نمی‌کنند. داشتن ذخائر غنی سوخت فسیلی مسئولیت‌آور هم هست. می‌توانیم در سوزاندن سوخت‌های فسیلی ایران مسئولانه‌تر عمل کنیم. هر وقت گاز روشن می‌کنیم، کلید برق را می‌زنیم یا ... «نسرین زن احمد» را به یاد بیاوریم.

(اگر می‌پسندید به اشتراک بگذارید.) @fazeli_mohammad

پی‌نوشت: نسرین زن احمد، روایتی واقعی از کابل پایتخت افغانستان در سال 2008 است.

⭕️ #پادکست_سکه:
@Sekke_Podcast

#شبکه_توسعه:
@I_D_Network

#موفقیت‌های_کوچک_ایرانیان:
@IR_S_S