فراسو | رسانه، فرهنگ و جامعه
69 subscribers
134 photos
60 videos
7 files
182 links
کانال فراسو یادداشت‌هایی درباره رسانه، فرهنگ و جامعه نشر می‌کند. فراسو را به دوستان‌تان معرفی کنید.

🔝 t.iss.one/farasoo/3

📅 ۱۴۰۱/۱/۱
Download Telegram
🍁 ممبِر یا منبَر؟

▪️روحانیت و مخاطب

✍🏻 علی طبیعت‌پور:

۱. در دوران کهن، تنها نظام آموزشی کشور، نظام مکتب‌خانه ــ حوزه علمیه بود. از هر ۱۰۰۰ نفر تنها ۱ نفر بود که امکان سوادآموزی در مکتب‌خانه نزد ملای دِه یا محله را می‌یافت. چنین فردی در صورت تمایل به ادامه تحصیل می‌بایست رهسپار عتبات عالیات می‌شد و در حوزه‌های علمیه نجف یا کربلا یا سامرا ادامه تحصیل می‌داد و مجتهد می‌شد.

۲. ملایان در نظام حوزوی، علاوه‌بر فقه و اصول، بعضاً حکمت و طب هم می‌خواندند و توانایی طبابت نیز داشتند. بنابراین نزد توده مردم، که بی‌سواد بودند، ملا یعنی همه‌چیزدان. مشخصه دنیای کهن دوگانهٔ ”ملا/بی‌سواد“ بود. برای همین مردم، علاوه بر اینکه مسائل دینی خود چون طهارت و نجاست و نماز و روزه را از ملای محله می‌پرسیدند، به وقت بروز سایر مشکلات در قضاوت، طبابت، سیاست و ... نیز به وی مراجعه می‌کردند.

۳. بیش از ۱۰۰۰ سال این دوگانهٔ ”ملا/بی‌سواد“ بر جامعه ما حاکم بود تا اینکه با شکستِ ایران از روس این نظام تَرَک برداشت و با اعزام دانشجویان به فرنگ و بازگشتِ آنان و تأسیس دارالفنون توسط امیرکبیر و مدارس توسط رشدیه، زلزله‌ای در جامعه ایران رخ داد. دیگر دوگانهٔ ”ملا/بی‌سواد“ به سه‌گانهٔ ”ملا/تحصیل‌کرده/بی‌سواد“ تبدیل شده بود. بعضی از این تحصیل‌کرده‌ها به فرنگ رفته و پس از بازگشت به چنان قابلیت‌هایی دست می‌یافتند که هیچ‌یک از حوزویان را توان رقابت با آنان نبود.

۴. این تحصیل‌کرده می‌توانست کودکان را خیلی آسان‌تر و سریع‌تر باسواد کند. پزشکان این قشر می‌توانستند بیماران را خیلی علمی‌تر و کارآمدتر درمان کنند. حقوق‌دانانِ آنها قادر بودند مسلط‌تر اختلافات را فیصله بخشند. ادیبان آنها می‌توانستند با تسلط بر زبان عربی صیغه نکاح جاری کنند و از قرآن و سنت برای مردم بگویند. کار به جایی رسیده بود که عملاً حوزویان، به تقلید از مسیحیت، روحانی نامیده شدند؛ اشاره‌ای به اینکه آنان را با امور جسمانی و دنیوی کاری نیست و صرفاً باید به امور روحانی و معنوی بپردازند.

۵. با روی کار آمدن سلسله پهلوی، این روند شتاب بیشتری گرفت و با تأسیس دانشگاه به اوج خود رسید. ضمناً با رشد شهرنشینی و بالاتر رفتن رفاه، توده مردم باسواد شدند و کمتر نیاز به رجوع به حوزویان داشتند. دیگر سه‌گانه جامعه ایران به صورت ”روحانی/دانشگاهی/باسواد“ در آمده بود. و حوزویان تمام این کم‌رونقی محفل خود را نه یک تحول طبیعی معرفتی، بلکه نتیجه توطئه مشترک پهلوی و غرب می‌پنداشتند و لذا کینه این دو به دل گرفتند.

۶. حکومت پهلوی، گرچه برای ایران در مجموع توسعه و علم و رفاه بیشتری به ارمغان آورد، ولی به علت اینکه از طرفی با استبداد و اختلاف طبقاتی و از طرف دیگر با رشد سطح توقع توده مردم همراه بود، موجب گسترش نارضایتی عمومی را فراهم ساخت و در پیوند با نارضایتی روحانیت، انقلاب ۵۷ را رقم زد.

۷. انقلاب ایران نتیجه سه سوء‌تفاهم تاریخی بود. اولی بدفهمی رژیم پهلوی از میزان نفوذ سنت در جامعه ایران، و دومی بدفهمی حوزویان از روند تحولات معرفتی جامعه ایران بود. سومین بدفهمی تصورِ مردم ایران از نسبت حوزویان با مدرنیته بود: آنها همچنان می‌خواستند در دنیای مدرن حوزویان راهبر آنان باشند و به دنیای آنان نور معنویت و اخلاق پاشند. لیک این ولایت از نوع ولایت دانا بر نادان بود و در این عصر که حوزویان چیزی برای ارائه نداشتند سرکنگبین صفرا فزود و خلق‌الله عطایش به لقایش بخشیدند و مجدداً ادبار از روحانیت جریان یافت.

۸. هزار و اندی سال بود که روحانیون بر فراز منبر متکلم‌الوحده بودند و روایت خود را از تاریخ، دین، علم، اخلاق و هنر بیان می‌کردند و دیگران در پای منبر صرفاً شنونده بودند و پذیرا. بعد از انقلاب هم، با منبر قرار دادن حکومت و ابزارهای رسانه‌ای آن، این روند در مقیاسی وسیع‌تر تداوم یافت. مردم خواه‌ناخواه مخاطب این تنها منبع تولید اطلاعات بودند. معدود تریبون‌های دانشگاهی نیز برای برگزاری نیاز به تأیید روحانیت داشت.

۹. با ورود تکنولوژی دیجیتال و گشایش فضای سایبری، تک‌گویی روحانیت به پایان رسید. اینک مردم خود رسانه‌اند و خود مولد اطلاعات. شهروندان هر یک روایت خود را از وقایع، تاریخ، دین و علم بیان می‌کنند. دیگر جذب مخاطب مهم شده بود و هریک از حوزویانِ شاخص کانال یا گروهی در شبکه‌های اجتماعی بر پا کردند و سعی در افزایش ممبر (member) داشتند.

۱۰. دیگر منبری نیست. دیگر نگاه از بالا به مخاطب و صحبت با واسطه مسئول دفتر با دانشگاهیان نمی‌توان داشت. دیگر همه ممبریم. همه در کنار هم‌ایم. فراز و فرودی نیست. دیگر به گفته نگریسته می‌شود، نه به گوینده. و چقدر خوب که این‌چنین است و چقدر قرآنی! که محمد از مردم بود و با زبان مردم سخن می‌گفت. خُلق عظیم داشت و تشخیصش در جمع ممکن نبود.

©️ از: کانال سی‌مرغ | #رسانه_و_دین #فرهنگ #دین
🍁 ماجرا چه بود؟

✍🏻 میلاد نوری:

▪️همه چیز با یک مواجهه آغاز شد. سنّتِ فرهنگی آخرت‌گرایانه‌ای که با تکیه بر ایدۀ «امر الهی» بنا شده بود به دنیای جدیدی گام نهاد که شاخصه‌اش جسارت آدمی در «به‌کاربردن عقل خویش» بود. آن سنّتِ فراسونگر، با اکراه، بدین‌سو نظر کرد و با ناخرسندی در جهان جدید جای گرفت. اکراه از حضور در این جهان، آن سنّتِ زُهدمحور را به نفی و انکار کشانید. واقعیّتِ مدرن با درنوردیدن مرزها به امری جهان‌شمول بدل شده بود. امر مدرن ناگزیر می‌نمود؛ علم تجربی، دانش فنّی، سیاست‌ورزی زمینی و سعادت‌اندیشی این‌جهانی، ره‌آورد آگاهی و آزادی انسان مدرن بود. اما سنّتِ زُهدمحور تابِ همراهی و همدلی با او را نداشت. پس ستیز با امر مدرن را پیشۀ خود ساخت و آن را به عنصر هویّت‌بخش خویش بدل کرد. این ستیز، در واقع، خودستیزی بود، زیرا اینک آن سنّت نیز در افق امر مدرن تنفس می‌کرد.

▪️نفی امر مدرن، نفی آگاهی و آزادی سوژه‌ای بود که می‌خواست روی پای خود بایستد. اگرچه واقعیت مدرن نیز دردهای خود را داشت و از تحقیر آدمی، تخریب طبیعت و مرگ معنا رنج می‌بُرد، اما باز این خودش بود که می‌کوشید دردهایش را دریابد و آنها را درمان کند. سنّتِ زُهدمحورِ آخرت‌اندیش، که نه امر مدرن را درمی‌یافت و نه درکی از دردهای آن داشت، از واقعیّت مدرن تنها عناصر ستیزه‌جویانه‌اش را طلب کرد: نوعی جماعت‌باوری ایدئولوژیک که با مفهوم «مبارزه» تعریف می‌شد. به‌این‌ترتیب، سنّت، که از امر مدرن سر برتافته بود، دچار اعوجاج و تناقض شد؛ جهان‌شمولی علم را نفی کرد، حال‌آنکه داعیۀ فهم جهان‌شمول را داشت؛ از مبارزه با نظام سلطه سخن گفت، حال‌آنکه سودای سلطه بر شرق و غرب را داشت؛ آزادی و آگاهی سوژه را انکار کرد، حال‌آنکه وعدهٔ آزادی و آگاهی می‌داد. نتیجهٔ این تناقض‌ها آن بود که حیاتِ «امر الهی» در جهان «قرارداد اجتماعی»، توأم با رنج و درد باشد و زیست‌جهان تکّه‌پاره‌ای شکل بگیرد که ویژگی‌اش بلاتکلیفی و بی‌فرجامی است.

▪️سنّتِ زُهدمحور، که نمی‌توانست با بلاتکلیفی به حیات خود ادامه دهد، تکلیف و فرجام خود را در خودگستری ایدئولوژیک بازیافت: «می‌خواهم گم‌شدگان را از تاریکی امر مدرن نجات دهم.» سنتِ زُهدآلود برای بیماری‌های مدرن داروهای سنّتی می‌نوشت. این نوآموز پرغرور گوش‌هايش را گرفته بود و فریاد می‌زد: «بگذاريد راه درست‌زيستن را به شما نشان دهم»! و وقتی می‌پرسیدند آن راه کجاست؟ می‌گفت: «در نفی زندگی»! چه چیز حیرت‌آورتر از اینکه مرگ‌اندیشان بخواهند درسِ زندگی بدهند؟ مردمانی که به آن سنّت و گفته‌هایش باور داشتند فرمان زندگی‌شان را به آن سپردند. اما چنان سنّتی را پروای این حقیقت نبود که بنیان زندگانی مدرن، نه ایده‌های منجمد برآمده از تاریخ، بلکه بازاندیشی مستمر در سرشت پرجنب‌‌وجوش امر این‌جهانی است. اتهام اندیشۀ مدرن آن بود که انسان را به جای خدا می‌نشاند و الوهیّت را انکار می‌کرد، اما این سنّتِ زُهدمحور بود که با ستیزه‌اش ته‌ماندۀ آبروی الوهیت‌اندیشی را به باد داد و آخرین ضربه را بر پیکر خدای نیمه‌جانِ رهیده از خطر وارد آورد. سال‌ها گذشت. فرهنگِ معاداندیشِ زُهدمحور، که با بی‌پروایی پیش رانده بود، ساختارهای مرگ‌گستری رقم زد با طبیعتی تخریب‌شده، با زیست‌جهانی ملال‌آور و رنج‌آلود، و با نیروی حیاتی سرکوب‌شده‌ای که راهی به رهایی می‌جست. علوم انسانی، قانون مدنی، قواعد علمی، سیاست‌ورزی واقع‌گرا، همگی راه نشان می‌دادند؛ اما تمام این‌ها انکار‌شده بودند.

▪️انسداد شکل گرفته بود. گریزی از امر مدرن نبود. «نه شرقی نه غربی» در واقع «نه غربی نه غربی» بود؛ زیرا شرق هم ایدئولوژی‌ سوسیالیستی و مارکسیستی‌اش را از غرب وام گرفته بود. طرفه آنکه، زمان نشانه‌های نزدیکی به شرق را هویدا ساخت. تناقض‌ها انسداد رقم می‌زنند. گشایش ضرورت داشت. آنچه از دل تاریخ برآمده بود می‌بایست خود را به دست تاریخ می‌‌سپرد. حتی اگر نگوییم که می‌بایست خود را انکار می‌کرد، دست‌کم باید به اصلاح خویش برمی‌آمد و تناقض‌هایش را رفع می‌کرد. اما برای او که خود را در جایگاه الوهیت جای داده بود حقیقت امری تثبیت‌شده و حُکم حقیقت همواره ثابت می‌نمود. برای او، خدا همان خدا و جهان همان جهان می‌نمود. «در همچنان بر همان پاشنه می‌چرخید.» نفی و سلب مرگ‌گستر بود و خروارها خاکستر به روی زندگی پاشیده بود. زندگی می‌خواست همچون ققنوس از دل خاکستر خویش سر بر آورد. زندگی‌خواهان چشم از او برنمی‌داشتند، اما مرگ‌اندیشان و زندگی‌ستیزان تابِ دیدارش را نداشتند. این تقابل تاریخ را می‌ساخت و فقط آیندگان دانستند که فرجام آن تقابل چه شد.

© از: کانال ضرباهنگ خرد (۱۴۰۱/۹/۱۶) | #دین
🍁 برقراری تماس تصویری با سیمکارت؛ حرام سال ۹۱ چطور در ۱۴۰۱ حلال شد؟

ایرانیان حداقل با یک دهه تأخیر می‌توانند از خدمات تماس تصویری با تلفن‌های همراه خود و بدون استفاده از نرم‌افزارهای مختلف و تنها توسط سیم‌کارت بهره‌مند شوند. این خبری است که عیسی زارع‌پور روز چهارشنبه ۲۶ بهمن‌ماه اعلام کرد.

امکانی که او به عنوان یک خدمت جدید از آن یاد کرده می‌توانست امروز یک پدیده کاملاً عادی در کشور باشد؛ یک دهه قبل، یعنی در سال‌های ۱۳۹۰ و ۱۳۹۱، اپراتور سوم تلفن همراه، یعنی «رایتل»، با تمرکز بر همین خدمت تازه قرار بود گامی به پیش در حوزه ارتباطات ایران بردارد. در واقع، خدمتی و امکانی که امروز در پایان سال ۱۴۰۱ وعده آن به مردم داده شد، می‌شد در سال ۱۳۹۱ برای آنها اجرایی شود. آن اتفاق اما هیچ‌گاه رخ نداد و رایتل برای بیش از یک دهه از ارائه خدمات تماس تصویری به مشترکان خود منع شد.

تمام داستان به مخالفت‌های مذهبی و شرعی با این موضوع بر می‌گشت، مخالفت‌هایی که کار آنها به فتوای مراجع تقلید هم رسید. تا آنجا که در روز اول اسفند سال ۱۳۹۱، یعنی دقیقاً یک دهه قبل، چهار مرجع تقلید در فتاوای جداگانه‌ای مخالفت خود با تماس تصویری رایتل را اعلام کردند.

آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی در فتوای خود مفاسد این خدمات جدی را بیشتر از فوائد آن دانست و تماس تصویری را «منشاء مفاسد جدیدی در جامعه» توصیف کرد.

آیت‌الله العظمی علوی گرگانی نیز در فتوایی خدمات رایتل را در تضاد با «آموزه‌های» دینی عنوان کرد که «می‌تواند عفت عمومی جامعه و نظم حاکم بر آن را خدشه‌دار و خانواده‌ها را به ورطه نابودی اخلاقی و بنیانی بکشد.»

آیت‌الله العظمی سبحانی نیز دیگر مرجع تقلیدی بود که در فتوای خویش تصریح کرد که «قرار گرفتن چنین گوشی‌های موبایل در دست جوانان، اعم از دختر و پسر، مفاسد زیادی دارد. باید از خرید و فروش آن جلوگیری شود و نباید دولت چنین امکاناتی در اختیار مردم قرار دهد.»

در نهایت، آیت‌الله العظمی نوری همدانی نیز در فتوای خود تماس تصویری را باعث «از هم گسستن اساس خانواده‌ها» و تهدید «عفت عمومی» قلمداد کرد.

البته به لطف توسعه سریع تکنولوژی خیلی زود نرم‌افزارهای پیام‌رسان، مانند واتساپ، امکان تماس تصویری را برای چند سال در کشور فراهم کردند و عملاً خدمتی که قرار بود رایتل پیشگام آن باشد توسط این نرم‌افزارهای خارجی در اختیار مردم قرار گرفت.

در آن زمان، به جز مراجع تقلید، رسانه‌ها و چهره‌های سیاسی و حتی برخی نمایندگان مجلس هم مصرانه در پی ممنوعیت خدمات تماس تصویری رایتل بودند تا جایی که یک بار نصرالله پژمان‌فر در همان زمان گفت تا وقتی که پیوست فرهنگی تماس تصویری رایتل به مجلس ارائه نشود، مجلس نهم اجازه فعال شدن خدمات تماس تصویری را نخواهد داد.

یک دهه بعد از آن کشمکش‌ها و جدال‌ها بر سر تماس تصویری رایتل، فعال شدن امکان تماس تصویری توسط سیم‌کارت‌های تلفن همراه حتماً خبر خوبی است. اما این خبر خوب نمی‌تواند باعث شود تا سؤالاتی اساسی دربارهٔ آنچه که ده سال قبل رخ داد مطرح و پرسیده نشود.

در فاصله روزهایی که زارع‌پور، وزیر ارتباطات، این خبر را اعلام کرده تا حال حاضر کوچک‌ترین صدای مخالفتی از مخالفان یک دهه قبل تماس تصویری رایتل شنیده نشده است. سؤال اول بدون شک این است که دلیل این تناقض، یعنی مخالفت‌های پرسروصدای ۱۰ سال قبل و سکوت امروز، چیست؟ چه چیزی عوض شده که مخالفان آن‌روز دیگر از امکان برقراری تماس تصویری احساس خطر نمی‌کنند؟ یا اینکه اگر متوجه شده‌اند که قضاوت ده سال قبل آنها دربارهٔ این امکان ارتباطی اشتباه بوده، چرا آن را شفاف توضیح نمی‌دهند؟ شکی نیست که بدون توضیح شفاف دربارهٔ این رویکرد متفاوت دربارهٔ یک پدیده واحد، جامعه احساس می‌کند که احساسات دینی و اخلاقی او در برهه‌ای از زمان به بازی گرفته شده است. آیا با چنین احساسی مردم همان نگاه و رابطه عاطفی قبلی را با رهنمودهای دینی خواهند داشت؟ (با اندکی ویرایش)

📝 متن کامل را در اینجا بخوانید.

© از: روزنامه فراز (۱۴۰۱/۱۱/۲۹)

#⃣ #رسانه_و_دین #دین #رسانه‌های_اجتماعی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🍁 آیا نقش دین در زندگی جوانانِ امروزی کمتر شده؟

پژوهشی که یک دهه پیش با گروهی از دانشجویان دانشگاه تهران انجام شد نشان داد روند دینداری جوانان کاهش پیدا کرده است.

۱۳۰۰ دانشجو دلایل مختلفی را برای این روند کاهشی دینداری بیان کردند:
تحمیل دین،
تنگ‌نظری دینی،
رفتار نظام دینی برای حفظ هنجارهای دینی،
عملکرد آسیب‌زای مدعیان دینداری،
برخورد ابزاری با دین،
ناتوانی روحانیت در عرصهٔ اجتهاد،
برخوردهای ریاکارانه با دین،
نقش تخدیری دین،
آمیختگی دین با حزن و اندوه،
نمایش چهره‌ای خشن از دین،
ابهام‌های آمیخته با دین،
درخواست از پیروان برای تبعیت محض،
دیدگاه‌های جزمی دینداران
و ناتوانی دینداران برای پاسخ به شبهات معاصر.

📚 برگرفته از کتاب «جوان و جوانی در ایران» (۱۴۰۱)

🔻برای تهیهٔ کتاب به ادمین مؤسسه رحمان پیام دهید.

© از: کانال مؤسسه رحمان (۱۴۰۲/۴/۱۹) | #دین