فرامتنی
4.19K subscribers
2.13K photos
1.07K videos
427 files
357 links
این کانال به شما امکان می دهد که به سوژه ها و رویدادها از منطری فراتر نگاه کنید و برای شکوفایی استعدادها و رضایت از زندگی ، سبکی تازه در پیش بگیرید.
لطفا نظرات ، پیشنهادات و سوالات خود را از طریق آی دی @metatextural با مدیریت کانال در میان بگذارید.
Download Telegram
سرباز روس بر دیوار اتاق یکی از خانه‌های بوچا نوشته است: «متاسفم، این یک دستور بود».

هانا آرنت گفته بود: تلخ‌ترین حقیقت این است که شریرترین جنایت‌ها توسط کسانی انجام می‌گیرد که هیچ‌گاه شر یا خوب بودن را انتخاب نکرده‌اند.

🐬@faramatni
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من و جام می و معشوق، الباقی اضافات است
اگر هستی که بسم الله، در تأخیر آفات است

مرا محتاج رحم این و آن کردی، ملالی نیست
تو هم محتاج خواهی شد، جهان دار مکافات است...

ز من اقرار با اجبار می گیرند، باور کن
شکایت های من از عشق ازین دست اعترافات است

میان خضر و موسی چون فراق افتاد، فهمیدم
که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات است

اگر در اصل، دین حُبّ است و حُبّ در اصل دین، بی شک
به جز دلدادگی هر مذهبی، مُشتی خرافات است...
 #فاضل_نظری

🐬@faramatni
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خاطرات عجیب کسانیکه از مرگ برمی‌گردند، از کجا می‌آید؟

چرا همه کسانی که به کما می روند یاسفرهای روحی دارند ، از تونلی تاریک حرف می زنند؟

توضیح از دکتر کیمیایی متخصص مغز و اعصاب، فوق تخصص تشخیص الکتریکی

🐬@faramatni
🐬@faramatni


هدیه امروز کانال فرامتنی
به اهالی کوچه باغ فرامتن:

🐬

به دستهایت ایمان داشته باش
به چشمهایت،
به لبهایت
به پوست تنت.

رهایشان کن از بندهایی که به پای ذهنت بسته ای ،
رهایشان کن از چارچوبهای تحمیل شده

بگذار بند بند اندامت
حس کنند زیستنی رها شده را ،

به بودنشان افتخار کنند
در قالب فرشته ای که تویی.

دنیا را سخت نگیر
روزها می گذرند
حساب تقویم ها از دستت در خواهد رفت
و تاریخ های تولد
‌ به حسرتی عمیق
‌ بدل خواهد شد:

دستهایت چروک می شوند
چشمانت کم سو ،
لبهایت طراوت بوسه را از دست خواهد داد
و پوست تنت را زمان
مثل درختها
خط خطی خواهد کرد.

هوای تازه ی عشق
به سرت خواهد زد،

و آن وقت
چه دیر خواهد بود که بفهمی
در تمامی این سالها :
چارچوبها
برای مهار تو بوده اند
‌ نه رستگاری تو.
#انوش

🐬@faramatni
Audio
به دستهایت ایمان داشته باش!
سرایش و خوانش : انوش

🐬@faramatni
Forwarded from فرامتنی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آفتابی لبِ درگاهِ شماست
که اگر در بگشایید
به رفتار شما می‌تابد...

سهراب سپهری

🐬@faramatni
🐬@faramatni

روح انسان چیزی جز یک اشتیاق نیست.
اشتیاق برای ناشناخته،
اشتیاق به دانستن بیشتر،
اشتیاق برای بیشتر بودن،
اشتیاق برای کشف دریاهای کشف نشده، کوه‌های ناشناخته، و ستارگانی که کسی به آنها دست نیافته...
و لذت و شادی در رسیدن و یافتن نیست، بلکه در تلاش کردن است...
تلاشی سخت و طاقت‌فرسا، تلاشی پر خطر.
همین که برسید باید یک بهانه جدید پیدا کنید، وگرنه آنجا قبرتان خواهد شد. خودکشی‌تان خواهد بود.
تمام هدف‌ها فقط برای همین هستند که شما را تحریک کنند که به حرکت کردن ادامه دهید. حرکت کردن بسیار شادی‌بخش است. چون که حرکت کردن، زندگی است.
لحظه‌ای که حرکت کردن را متوقف کنید، مُرده‌اید.

اوشو

🖌 پی نوشت:
و اشتیاق: اشتیاق برای شکوفایی، که جمیع تمام حرفهای اشو را یکجا درخود دارد ، الفبای سبک زندگی فرامتنی است.
اشتیاقی بی پایان برای رسیدن به ناشناخته ها و تجربیات جدید.
نوش تان باد چنین زیستنی ، اهالی کوچه باغ فرامتن.
#انوش

🐬@faramatni
🐬@faramatni

وقتی از رند بودن حافظ حرف می زنیم از چنبن کارهایی سخن می گوییم:

🐬

زان می عشق کز او پخته شود هر خامی
گر چه ماه رمضان است بیاور جامی

روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
زلف شمشادقدی، ساعد سیم اندامی

روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی

مرغ زیرک به در خانقه اکنون نپرد
که نهاده‌ست به هر مجلس وعظی دامی

گله از زاهد بدخو نکنم رسم این است
که چو صبحی بدمد در پی اش افتد شامی

یار من چون بخرامد به تماشای چمن
برسانش ز من ای پیک صبا پیغامی

آن حریفی که شب و روز می صاف کشد
بود آیا که کند یاد ز دردآشامی

حافظا گر ندهد داد دلت آصف عهد
کام دشوار به دست آوری از خودکامی

 🐬@faramatni
🐬@faramatni

یک غزل روایی بی نهایت عالی از حامد عسکری نازنین،
تقدیم اهالی کوچه باغ فرامتن:

🐬

خدمت شروع شد، تاریک و تـو بـه تـو
بی عکس نامزد، بی عکس «آرزو»

شب های پادگان، سنگین و سرد بود
آخـر خدا چرا؟... آخـر خدا چگو....

نه... نه نمی شود، فریاد زد: برقص...
در خنده ی فـروغ، در اشک شاملو...

توی کلاهِ خود، لاتین نوشته بود
"Your hair is black, Your eyes are blue"

« - : خاتون تو رو خدا،سر به سرم نذار
این جا هـــوا پسه، اینجـــا نگـو نگـو»

یک نامــــه آمد و شد یک تــــراژدی
این تیتر نامه بود: «شد آرزو عرو...

س» و ستاره ها چشمک نمی زدند
انگار آسمــــان حالش گرفته بو....

تصمیم را گرفت، بعد از نماز صبح
با اشک در نگـــاه، با بغض در گلو

بالای بــــــرج رفت و ماشه را چکاند
با خون خود نوشت: «نامرد آرزو...»

🐬@faramatni
🐬@faramatni

عاشقانه های قیصر رنگ و بوی دیگری دارند: زلال و ساده و سرراست.

با تيشه ی خيـــــــال تراشيده ام تو را
در هر بتی كه ساخته ام ديده ام تو را

از آسمــان بــه دامنـــــــــم افتاده آفتاب؟
يا چون گل از بهشت خدا چيده ام تو را

هر گل به رنگ و بوی خودش می دمد به باغ
من از تمــــام گلهـــــــا بوييده ام تـــــــــــو را

رويای آشنای شب و روز عمــــر من!
در خوابهای كودكی ام ديده ام تو را

از هــــر نظر تــــــــو عين پسند دل منی
هم ديده، هم نديده، پسنديده ام تو را

زيباپرستیِ دل من بی دليل نيست
زيـــرا به اين دليل پرستيده ام تو را

با آنكه جـز سكوت جوابم نمی دهی
در هر سؤال از همه پرسيده ام تو را

از شعر و استعـــاره و تشبيه برتــــری
با هيچكس بجز تو نسنجيده ام تو را

🐬@faramatni
🐬@faramatni

به گونه‌ای زندگی کنید که
وقتی فرزندان تان به یاد عشق،
عدالت، صداقت و مهربانی می‌افتند،
شما در نظرشان تداعی شوید

#اندرو_متیوس

🐬@faramatni
🐬@faramatni

الفبای تمام مشاوره ها عشق است. عشق به اینکه چنان باغبانی پیر ، تمام وجودت را وقف شکفتن یک گل کنی ، بی اینکه رنگ و بویش مال تو باشد.
بی عشق ، هر مشاوره ای بی معنا ، بی حاصل و بیهوده است.

و هم از این روی ، روز مشاور ، روز عشاق است. عشاقی که عمرشان ، زندگی شان ، دانش شان و تمام داشته هایشان را وقف دوباره بلند شدن ، دوباره زیستن و دوباره خندیدن کسانی می کنند که احتمالا تا آخر عمر دوباره هیچوقت نبینندش.

روز مشاور برای تمام کسانی که عاشق نوع انسان هستند و شیفته نیکی های بی منت و بی پایان ، مبارک باد.

به قول نظامی:
مرا کز عشق به ناید شعاری
مبادا تا زیَم جز عشق کاری

فلک جز عشق محرابی ندارد
جهان بی‌خاک عشق آبی ندارد

غلام عشق شو کاندیشه این است
همه صاحب دلان را پیشه این است

جهان عشقست و دیگر زرق سازی
همه بازیست الا عشقبازی

اگر بی‌عشق بودی جان عالم
که بودی زنده در دوران عالم

کسی کز عشق خالی شد فسردست
گرش صد جان بوَد بی‌عشق مردست

#انوش

🐬@faramatni
🐬@faramatni

حکایت دردناک اشتیاق در سرزمین اجتهاد

مشتاق علیشاه از مریدان شاه نعمت الله ولی بود که از اصفهان به کرمان کوچ کرد و در این شهر ساکن شد. او هنرمندی شوریده بود که هم شعر می سرود و هم سه تار را به مهارت می نواخت، و اصلا ً نام او با نام سه تار عجین است چرا که وی یک سیم به سیم های سه تار افزوده که به نام وی، «سیم مشتاق» نامیده می شود.

می گویند این درویش هنرمند روزها روی پله های مسجد جامع کرمان می نشست و آیات قرآن را به همراه صوت مؤثر سه تار، ازبُن جان تلاوت می کرد و از این رو پس از مدتی مریدانی بسیار یافت که پر آوازه ترین آنها ملا محمد تقی کرمانی، معروف به « مظفر علیشاه» بود.
روزی یکی از بازاریان کرمان که روضه خوانی ِ سالانه داشت، علما ی شهر را به روضه فراخوانده بود و علما همه در رده ای خاص نشسته بودند و ملا محمد تقی هم در میان آنان بود. در این هنگام مشتاق علیشاه بی خبر وارد شد و در زاویه ای مقابل او نشست. هنگامی که سفره گستردند ملا محمد تقی دست به سفره دراز نکرد و به پیروی از او، دیگر علما هم دست نزدند. صاحب مجلس که مردی متدین بود، ناراحت شد و سبب را پرسید و در ضمن اشاره کرد که تمام مخارج سفره از کسب حلال به دست آمده و ذره ای ناحق در آن نیست.
ملامحمد تقی ضمن تأیید گفته ی میزبان، به مشتاق علیشاه اشاره کرد و گفت:« قرار نبود که درویش بر سر این سفره باشد و اکنون می بینیم که هست!»

مشتاق علیشاه با شنیدن این سخن نگاه نافذ و معنی داری به ملا محمد تقی انداخت و گفت:

« حاجی، اگر سفره ی مولاست که درویش و غیر درویش ندارد!»
پس آنگاه برخاسته، مجلس را ترک نمود. ایشان رفتند اما تأثیر آن نگاه در ملا محمد تقی به ژرفا باقی ماند، آنگونه که وی عبای خود را برداشت و در پی مشتاق روانه شدو در اول کوچه ی «ماهانی» او را دید که بر سر گوری نشسته و سر در خویش فرو برده است. هرچه اصرار ورزید، درویش باز نگشت، اما از آن لحظه به بعد ملا محمد تقی دگرگون شد، شیدا و شیفته شد،دیوانه ی عشق شد، تغییر مسلک داد، به راه عرفان افتاد، نام خود را به «مظفر علیشاه» گردانید و حتی دیوان شعر خود را نیز به نام مرشد خود « دیوان مشتاق» نامید.

اما از آن طرف هر چند که پیروان مشتاق رو به افزونی می گذاشتند، بر تعداد دشمنان او هم که در صدد قتلش بودند، اضافه می شدند که در صدر آنان ملا عبدالله نامی بود که مجتهد شهر بود و از همه گردنکش تر و خونی تر می نمود و هر دم درپی بهانه می گشت تا اینکه روز بیست و هفتم ماه رمضان ۱۲۰۶شمسی، هنگامی که بر منبر بود، مشتاق علیشاه وارد شد و در گوشه ای به عبادت مشغول گشت. ملا عبدالله چون شنیده بود که وی قرآن را با نوای سه تار تلاوت می کند، از همان بالای منبر حکم به سنگسار کردن و قتل مشتاق علیشاه داد و خود پیش افتاد.

درویش را گرفتند و در مکانی که امروز شبستان مسجد جامع است، اما آن روز تلی بود در گودال افکندند و به سنگ زدن پرداختند. یکی از مریدان مشتاق به نام جعفر خود را به روی او انداخت تا در امانش بدارد، اما به او نیز رحم نکردند و او هم کشته شد و ملا محمد تقی( مظفر علیشاه) زمانی رسید که کار از کار گذشته بود..، پس هنگامی که آن صحنه ی ناگوار را دید گفت:

« یک شهر، خون بهای مشتاق است.»

مدفن مشتاق علیشاه که از خلوص و صفای خاصی بهره دارد، در کرمان به «مشتاقیه» معروف است.

🐬@faramatni
🐬@faramatni

زان می عشق کز او پخته شود هر خامی
گر چه ماه رمضان است بیاور جامی

روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
زلف شمشادقدی، ساعد سیم اندامی

روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی

مرغ زیرک به در خانقه اکنون نپرد
که نهاده‌ست به هر مجلس وعظی دامی

گله از زاهد بدخو نکنم رسم این است
که چو صبحی بدمد در پی اش افتد شامی

یار من چون بخرامد به تماشای چمن
برسانش ز من ای پیک صبا پیغامی

آن حریفی که شب و روز می صاف کشد
بود آیا که کند یاد ز دردآشامی

حافظا گر ندهد داد دلت آصف عهد
کام دشوار به دست آوری از خودکامی

🐬@faramatni
Forwarded from فرامتنی
دیده اید که یک گل چگونه می شکفد؟
یک گل از ابتدای بهار که جوانه زدن و جوان شدن آغاز می کند، شبها که طبیعت در خواب است ، آب را از زمین در ریشه هایش جذب می کند و هر صبح گلبرگهایش را باز می کند برای جذب نور.
و آرام آرام آرام قد می کشد و سبز می شود و غنچه می زند و در نوازش های نسیم و بارش باران به رقص در می آید تا برسد به آن لحظه های شکفتن.
و وقتش که برسد گل از گل هایش می شکفد یکی به یکی ، و زیبایی هایش هر تماشاگری را به تماشای این همه زیبایی شگفت انگیز جذب می کند. از پرنده و پروانه و زنبور بگیر تا آدمیانی که طبیعی زیستن فراموش شان شده است.

و در تمامی این ماههای روبه شکوفایی ، هیچ گلی استرس نمی گیرد ، خود را به رنج نمی اندازد، فشار چگونه شکفتن را تحمل نمی کند و با هیچ گلی برای شکفتن رقابت نمی کند. تمام روند شکفتن در آرامشی محض اتفاق می افتد ، با رقص و لبخند و عطر پراکنی .

برایتان شکفتنی چنین می خواهم ،
آه ای گلهایی که شکفتن هایتان را در زیر فشارهای بایدها و نبایدها فراموش کرده اید.
#انوش

🐬@faramatni
🐬@faramatni

در آغوشم بگیر!
چنان که مادری فرزندش را
زمانی که دارد به مدرسه اش می فرستد
با رویای بزرگ شدن

چنان که زنی معشوقش را
زمانی که رهسپار جنگش می کند
با رویای رهایی میهن

چنان که آهویی بره اش را
هنگام که میداند
دیگر از مرگ گریزی نیست.

در آغوشم بگیر!
چنان که دریا جزیره هایش را
در میان موج ها و طوفان ها

چنان که درخت پرندگانش را
از سرمای باد و حرارت آفتاب

چنان که رودخانه ماهیانش را
برای زنده ماندن و نفس کشیدن

در آغوشم بگیر!
آی ای دلیل شکوفایی
آی ای دلیل رهایی!

مرا در آغوش بگیر
پیش از آن که خاک در آغوشم بکشد.
#انوش

🐬@faramatni
Forwarded from فرامتنی
🐬@faramatni

شعری طنز و ناب از عبید زاکانی ،
هدیه کانال فرامتنی در آستانه عید فطر،
اطمینان دارم لذت می برید.

🐬

باده در جام طرب ریز که شوال آمد
موسم وعظ بشد نوبت قوال آمد

وقت آن است دگر باره که می نوش کنیم
روزه و وتر و تراویح فراموش کنیم

پایکوبان ز در صومعه بیرون آئیم
دست با شاهد سرمست در آغوش کنیم

سر چو گل در قدم لاله رخان اندازیم
جان فدای قد حوران قبا پوش کنیم

شیخکان گر به نصیحت هذیانی گویند
ما به یک جرعه زبان همه خاموش کنیم

چند روی ترش واعظ ناکس بینیم
چند بر قول پراکندهٔ او گوش کنیم

جام زر بر کف و از زال زر افسانه مخوان
تا به کی قصهٔ کاووس و سیاووش کنیم

لله الحمد که ما روزه به پایان بردیم
عید کردیم و ز دست رمضان جان بردیم

🐬

دل به جان آمد از آن باد به شبها خوردن
در فرو بستن و ترسیدن و تنها خوردن

چه عذابیست همه روزه دهان بر بستن
چه بلائیست به شب شربت و حلوا خوردن

زشت رسمی است نشستن همه شب با عامه
هم قدح گشتن و پالوده و خرما خوردن

مدعی روزم اگر بوی دهن نشنیدی
شب نیاسود می از بادهٔ حمرا خوردن

فرصت بادهٔ یکماهه ز من فوت شدی
گر نشایستی با مردم ترسا خوردن

رمضان رفت کنون ما و از این پس همه روز
باده در بارگه خواجهٔ والا خوردن

🐬@faramatni
Forwarded from فرامتنی
🐬@faramatni

رمضان و عید فطر در آیینه شعر حافظ:

🐬

رندی حافظ را تماشاگه بسیار است و یکی از رندانه ترین کارهایش ، نگاه اوست به ماه رمضان ، که در نظرمسلمانان بهار قرآن و ماه میهمانی خداست. یادمان باشد حافظ هرگز به روزه داران خرده نمی گیرد و با وجود اینکه خود به راهی دیگر و نگاهی دیگر است ، روزه داران را پاکان خطاب می کند. مشکل حافظ با دین فروشان و زاهدان ریاکاری است که در رمضان برای خود کسب و کاری تجاری با متاع دین راه انداخته اند و سخت گرفتن بر دیگران هم بخشی از این تجارت و دین فروشی آنهاست.

ریا حلال شمارند و جام باده حرام
زهی طریقت و ملت، زهی شریعت و کیش

ریای زاهد سالوس، جان من فرسود
قدح بیار و بنه مرهمی بر این دل ریش

🐬

ابندا ببینیم که او پیش از آن که ماه رمضان فرا برسد چه تدبیری می اندیشد:

ماه شعبان منه از دست قدح، کاین خورشید
از نظر تاشب عید رمضان خواهد شد

🐬

و سپس ببینیم که او در ماه رمضان چگونه روزگار می گذراند:

زان می عشق کز او پخته شود هر خامی
گر چه ماه رمضان است بیاور جامی

روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
زلف شمشادقدی ساعد سیم اندامی

روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی

مرغ زیرک به در خانقه اکنون نپرد
که نهاده‌ست به هر مجلس وعظی دامی

گله از زاهد بدخو نکنم رسم این است
که چو صبحی بدمد در پی اش افتد شامی

و در جایی دیگر صریحتر می گوید آنچه را که در ماه رمضان انجام می دهد:

زان باده که در میکده عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش

🐬

و از همه رندانه تر استقبال اوست از عید فطر و پایان ماه رمضان:

روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست
می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست

نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت
وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد
این چه عیب است بدین بی‌خردی وین چه خطاست

باده نوشی که در او روی و ریایی نبود
بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست

ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق
آن که او عالم غیب است بدین حال گواست

فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم
وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست

چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم
باده از خون رزان است نه از خون شماست

این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود
ور بود نیز چه شد مردم بی‌عیب کجاست

🐬

و حتی گاه شادمانه تر به پیشواز هلال ماه شوال می رود:

بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
هلال عید به دور قدح اشارت کرد

ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد

مقام اصلی ما گوشه خرابات است
خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد

بهای باده چون لعل چیست جوهر عقل
بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد

نماز در خم آن ابروان محرابی
کسی کند که به خون جگر طهارت کرد

فغان که نرگس جماش شیخ شهر امروز
نظر به دردکشان از سر حقارت کرد

به روی یار نظر کن ز دیده منت دار
که کار دیده نظر از سر بصارت کرد

حدیث عشق ز حافظ شنو نه از واعظ
اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد

 🐬

وقتی از حافظ فرامتن سخن می گوییم از چنین انسانی حرف می زنیم: انسانی رها و بی قید و بند و در عین حال مسئولیت پذیر در قبال جامعه ای که در آن زندگی می کند.
#انوش

🐬@faramatni
Forwarded from فرامتنی
🐬@faramatni

چرا دروغ بگویم ، هیچوقت عیدهای فطر حس خوبی نداشته ام ، نه حس شادمانی و نه حس عید ،
دلایلش بسیار است ، اما من فقط به یک موردش اشاره می کنم:
می گویند این گرسنگی کشیدن های روزانه ماه رمضان بخاطر درک حال فقیران است و تقرب به خدا ،
به قربت الی الله اش کاری ندارم، رابطه ای شخصی است بین یک نفر با خدای ذهنی خویش ،
اما در مورد درک حال فقرا، این فقط یک شوخی است ، مگر با گرسنگی کشیدن ، آن هم گرسنگی ای که چند ساعت بعد شکم از انواع خوراکی ها و نوشیدنی ها پر می شود ، می توان حال فقرا را فهمید ؟!
حال فقیران را کسی می فهمد که شب گرسنه خوابی کودکانش را ببیند و برای اینکه فرزندانش گریه شرمندگی اش را نبینند ، بزند بیرون .
حال فقیران را کسی می فهمد که هرشب با این استرس به خواب برود که آیا فردا کسی او را از بین هزاران کارگر منتظر در چهارراهها و میادین ، برای کارگری یک روزه انتخاب خواهد کرد یانه ؟ و صبح با این آرزو بیدار شود که ای کاش امروز قبل از ظهر و با دست خالی به خانه نیاید.
حال فقرا را کسی می فهمد که نه تنها روز را گرسنه بماند که شب را هم گرسنه بخوابد.
اینها که می گویند روزه می گیریم که حال فقیران را بفهمیم ، شوخی می کنند ، یک شوخی بی مزه ،
حالا شاید متوجه شده باشید که چرا عید فطرها حس خوبی ندارم ،
ساده است:
در عید فطر، مومنان دارا خیالشان راحت شده از یک ماه عبادت و آسوده از انجام وظیفه شان ، میهمانی هایشان ، شبهای قدرشان و بهشتی در انتظار و گرسنگانی بی آینده که یازده ماه دیگر روزه اجباریشان ادامه خواهد یافت.
#انوش

🐬@faramatni
🐬@faramatni

پیشنهادی فرامتنی برای حل ساده ی یک معضل درون متنی:
چگونه می توان عید فطر را از چنگ تعصب ها و مرزبندی ها نجات داد؟

🐬
اگر از اختلافات تاریخی بگذریم ، در همین بیست ساله ی قرن بیست ویکم که به قرن اطلاعات و ارتباطات مشهور شده است ، سالی نبوده که عید فطر تمام مسلمانان جهان در یک روز اتفاق بیفتد ، گاه تعصب های قومی و مذهبی و گاه نگاههای ملی و مرزی باعث شده است که عده ای از مسلمانان در یک روز و عده ای دیگر در روزی دیگر عید فطر را جشن بگیرند.

گذشته از نقش این تفاوت اعلام رویت ماه در فاصله افکنی میان مسلمانان ، اهمیت اعلام دقیق روز عید فطر در این است که طبق اغلب فتاوای مراجع و علمای هر دو مذهب شیعه و سنی ، روزه گرفتن در عید فطر حرام است. لذا مسئولیت بزرگی از این بابت متوجه افرادی است که به اعلام عمومی روز عید فطر می پردازند.

اما از منظری فرامتنی و علیرغم تفسیرهای متفاوت علمای دینی از تولد یا رویت هلال ماه ، آنچه عجیب می نماید این است که با فرض مبنا قرار دادن رویت ماه ( و نه تولد ماه ) ، با وجود اینکه در قرآن کریم هیچ اشاره ای به مرزبندیهای ملی نشده و اصولا احکام اسلام فراتر از مرزبندیهای کشوری و قراردادی انسانها هستند ، چگونه این مرزبندی ها در رویت هلال ماه و اعلام روز عید فطر مبنای نظر مراجع قرار می گیرد.

در همین ایران خودمان ، مبنای نظر مراجع برای اعلام عید فطر ، رویت هلال ماه در داخل مرزهای کشور ایران است در حالی که این مرزها ، مرزهای قراردادی بین حکومتها و در طول تاریخ متغیر بوده و علی الاصول نمی تواند مبنای فتاوای دینی قرار بگیرد.
حقیقتا از نظر اسلام چه فرقی می کند که هلال ماه در آفریقا رویت شود یا در آمریکا و یا در هریک از کشورهای خاورمیانه ؟!
و چگونه می توان پذیرفت که اگر کسی مثلا در باکو یا هرات هلال ماه را رویت کند برای مسلمانان داخل مرزهای ایران عید فطر نیست و اگر مثلا در اردبیل یا مشهد رویت شود ، عیدفطر خواهد بود.
و یادمان هم باشد که دویست سیصد سال پیش هم هرات داخل مرزهای ایران بوده است و هم باکو!

از منظر اسلام ، آنچه مهم است نفس رویت هلال ماه توسط مومنان روزه دار است تا از این طریق ، مومنان در آیات الهی و گردش ماه و خورشید تدبر کنند و به عظمت خدای یگانه ایمان بیاورند.

پیشنهاد من به مراجع و علمای عظام هر دو مذهب شیعه و سنی این است که رویت هلال را از بند مرزهای ملی و قراردادی رها کنند و مبنایشان ـ اگر تولد ماه نیست ـ حداقل برای رویت ماه ، مشاهده ی هلال توسط هریک از مومنان در هرکجای جهان باشد.

این نگاه فرامتنی می تواند علاوه بر تقریب مذاهب ، در اعلام درست عید فطر نیز کارآ و موثر باشد.
#انوش_ترابی

پی نوشت:
در صورت معیار بودن تولد ماه ، اصولا هیچ نیازی به احراز رویت ماه با وضعیت فعلی و مشاهده های انسانی نمی بود و تکنولوژی، بسیار ساده به یاری مراجع می آمد ولی بنظر می رسد اغلب علمای دین نیز به این دلیل رویت هلال را مدنظر قرار می دهند که نگاه جستجوگرانه ی مومنان همواره به آسمان و تدبر در آیات خدا باشد.

🐬@faramatni