🐬@faramatni
ما آدمها دو سبد با خودمون داریم : یکی جلومون آویزونه یکی هم پشتمون ؛ نکات مثبت و خوبیهامونو میندازیم تو سبد جلویی ، عیبهامونو تو سبد پشتی ؛ وقتی تو مسیر زندگی داریم راه میریم فقط دو چیز رو میبینیم
خوبیهای خودمون و عیبهای نفر جلویی !
👤 پائولو کوئیلو
🐬@faramatni
ما آدمها دو سبد با خودمون داریم : یکی جلومون آویزونه یکی هم پشتمون ؛ نکات مثبت و خوبیهامونو میندازیم تو سبد جلویی ، عیبهامونو تو سبد پشتی ؛ وقتی تو مسیر زندگی داریم راه میریم فقط دو چیز رو میبینیم
خوبیهای خودمون و عیبهای نفر جلویی !
👤 پائولو کوئیلو
🐬@faramatni
بزرگترین مانع پیشرفت ایران و ایرانی
#مانع_زدایی
این عکس رو با این زیرنویس در بسیاری از کانال ها مشاهده کردم.
نمی گویم این حرف درسته ، اما روحانیت محترم باید بصورت جدی در این موضوع تامل و تدبر کنه که چه اتفاقی افتاده که روحانیتی که در طول تاریخ همیشه درکنار مردم و پشتیبان مردم بوده ، اینک مردم در موردش چنین قضاوت می کنن.
🐬@faramatni
#مانع_زدایی
این عکس رو با این زیرنویس در بسیاری از کانال ها مشاهده کردم.
نمی گویم این حرف درسته ، اما روحانیت محترم باید بصورت جدی در این موضوع تامل و تدبر کنه که چه اتفاقی افتاده که روحانیتی که در طول تاریخ همیشه درکنار مردم و پشتیبان مردم بوده ، اینک مردم در موردش چنین قضاوت می کنن.
🐬@faramatni
🐬@faramatni
#راز_سخنان_اشو
اشو را نمیشه خوند و بهش فکر کرد ...
اشو از جنس انرژی است ...
باید زندگیش کرد ...
تا بتونی به اون سطح از انرژی رسید،
و هوشیار شد...
اگه گرفتار کلماتش بشی ...
پر میشی از تناقضات کلمات اشو ...
و آخرش هم سر در نمیاری اشو چی گفته .....
فقط در عمل است که سطح هوشیاری بالا رفته و متوجه خواهی شد....
اگه زنی رو که اشو میگه حس نکنی ...
اگر ظلمی که بر کودک رفته از نگاه اشو درک نکنی ...
چیزی از آن هوشیاری عمیق مورد نظر اشو درک نخواهی کرد
اگر نگاه عصیانگر اشو را در ظلم و مکری که سیاستمداران بر مردم بیگناه میکنند نبینی، اشو باز هم در پرده ابهام خواهد ماند
مگر آنکه مانند خودش شجاعانه زندگی را عملی کنی
اشو را باید زندگی کرد تا طعم هوشیاری و انرژی اصیل خودت را بچشی
معنای کلام اشو رو نه مستقیم
بلکه از سایه کلماتش باید فهمید
این یعنی مرشد، شاگردانش را ماهی نداده ...
بلکه ماهیگیری آموخته ....
🐬@faramatni
#راز_سخنان_اشو
اشو را نمیشه خوند و بهش فکر کرد ...
اشو از جنس انرژی است ...
باید زندگیش کرد ...
تا بتونی به اون سطح از انرژی رسید،
و هوشیار شد...
اگه گرفتار کلماتش بشی ...
پر میشی از تناقضات کلمات اشو ...
و آخرش هم سر در نمیاری اشو چی گفته .....
فقط در عمل است که سطح هوشیاری بالا رفته و متوجه خواهی شد....
اگه زنی رو که اشو میگه حس نکنی ...
اگر ظلمی که بر کودک رفته از نگاه اشو درک نکنی ...
چیزی از آن هوشیاری عمیق مورد نظر اشو درک نخواهی کرد
اگر نگاه عصیانگر اشو را در ظلم و مکری که سیاستمداران بر مردم بیگناه میکنند نبینی، اشو باز هم در پرده ابهام خواهد ماند
مگر آنکه مانند خودش شجاعانه زندگی را عملی کنی
اشو را باید زندگی کرد تا طعم هوشیاری و انرژی اصیل خودت را بچشی
معنای کلام اشو رو نه مستقیم
بلکه از سایه کلماتش باید فهمید
این یعنی مرشد، شاگردانش را ماهی نداده ...
بلکه ماهیگیری آموخته ....
🐬@faramatni
🐬@faramatni
این روزها به دنبال اقدام شهرداری تهران در حذف نماد حاجی فیروز از آیین های نوروزی، بحث نژادپرستانه بودن سیاهی چهره حاجی فیروز در فضای مجازی بسیار داغ شده است.
بی تعارف ، من خودم هیچ تخصصی در این حوزه ندارم و اظهارنظر نمی کنم ، بلکه یادداشتهای مختلف را می خوانم و یاد می گیرم. اگرچه برای من همچنان چرایی پیشوند "حاجی" برای فیروز و نه صرفا سیاهی چهره او جای سوال است. چون حاجی نشان دهنده این است که این نماد به بعد از حمله اعراب به ایران تعلق دارد و احتمالا نشانه کینه ایرانیان از اعراب که معمولا هم سیاه چهره بوده اند. نمیدانم ، شاید باید بیشتر اطلاعات کسب کنیم.
این یادداشت یکی از بهترین توضیحاتی بوده که تاکنون در این باب خوانده ام. تقدیم شما خوبان:
🐬
سیاهی چهرۀ حاجیفیروز نشان چیست؟
برخی چهرۀ حاجیفیروز را نژادپرستانه خواندهاند و، با برداشتهای باب روز، کل جهانبینی ایرانی و نمادهای اسطورهای آن را زیر سؤال بردهاند. در یادداشت حاضر، توضیح میدهم که این مرد سرخپوش و سیهروی با دایرهزنگی در دست از کجا آمده و چرا صورتش سیاه است.
برای پیدا کردن ردّپای اسطورهها، پیش از هر چیز، باید ببینیم معیشت مردمان یک سرزمین بر چه استوار بوده است. اقتصاد مردمان فلات ایران برپایۀ کشاورزی و دامپروری بوده و طبیعی است که اسطورههای چنین مردمانی حول همین دو محور شکل بگیرد. نوروز و تمام جشنها و اساطیر پیرامون آن پیوند تنگاتنگی با کشاورزی دارد. یکی از این اساطیر، اسطورۀ ایزد شهیدشونده و زنده شدن دوبارۀ اوست که آیین آن حتی به پیش از مهاجرت آریاییان به فلات ایران بازمیگردد. طبق این اسطوره، ایزدبانوی باروری (معادل ایشتر در بینالنهرین) به جهان زیرین یا زیر زمین، که به باور مردمان جهان مردگان بوده، سفر میکند و برای او دیگر بازگشتی نیست. پس از فرو شدن او، زایش و باروری بر زمین باز میایستد. خدایان در صدد چارهجویی برمیآیند و سرانجام موفق میشوند آب زندگی را بیابند و بر او بپاشند. ایزدبانو به روی زمین بازمیگردد اما طبق قانون سرای مردگان، باید جانشینی برگزیند تا او را به جای خود به جهان زیرین بفرستد. او شوهر خود را (دوموزی یا تَموز در بینالنهرین) برمیگزیند که از بازگشت او ناخشنود بوده است. جامۀ سرخ بر تن شوهرش میکنند، روغن خوشبو به تنش میمالند، نی لاجوردنشان یا سازی دیگر (شاید دایرهزنگی) به دستش میدهند و او را به جهان زیرین میکشانند و، به عبارتی، او را شهید میکنند. او (دوموزی) که ایزد گیاهان است، وقتی به جهان مردگان میرود، سرسبزی را هم با خود میبرد و گیاهان خشک میشوند. موسم رفتن این ایزد گیاهی به جهان زیرین با سوگواریهای زیاد همراه بوده است. برای شهادت این ایزد گیاهی مردم بسیار میگریستند و آن را طلسمی برای بارانآوری میدانستند. بنا بر این اسطوره، ایزد گیاهی باید روی زمین بازگردد تا گیاهان سرسبز شوند. خواهر او (گِشتینَنَّه در بینالنهرین) میپذیرد نیمی از سال را به جای برادرش در سرزمین مردگان به سر برد تا برادرش به روی زمین بازآید و گیاهان جان بگیرند. همانگونه که فروشدن ایزد گیاهی با سوگواریهای زیاد همراه بوده، بالا آمدن او هم، که با سازَش مژدۀ رسیدن بهار و رویش گیاهان را میدهد، با جشنهای زیادی همراه بوده است که همان نوروز ماست. رنگ سیاه چهرۀ او هم نماد بازگشت او از زیر زمین و از جهان مردگان است.
این اسطورۀ پیشآریایی، با آمدن آریاییان به فلات ایران و آمیخته شدن اسطورههای آریایی با اسطورههای بومیان فلات ایران، به صورت شخصیت سیاوش در اساطیر ایران درمیآید که سیهروی بسیار محبوبی در میان ایرانیان بوده است. سیاوش به معنای مرد سیهچرده بازماندۀ اسطورۀ ایزدی گیاهی است که مظلومانه شهید میشود و بازگشتش به روی زمین با رویش گیاه پرسیاووشان از خون اوست.
به نظر مهرداد بهار، «حاجی فیروز بازماندۀ آیین ایزد شهیدشونده است و مراسم سوگ سیاوش نیز نموداری از همین آیین است. چهرۀ سیاه او نماد بازگشت از جهان مردگان و لباس سرخ او نیز نماد خون سرخ سیاوش و حیات مجدد ایزد شهیدشونده و شادی او شادی زایش دوبارۀ آنهاست که با خود رویش و برکت میآورد». در جشنهای نوروزی، حیات مجدد این ایزد را بهطور نمادین بازسازی میکردند و رنگ سیاه بر چهره میمالیدند یا صورتکی سیاه بهکار میبردند.
ما نمیدانیم بومیان فلات ایران این ایزد گیاهی را چه مینامیدند اما در کتاب آثارالباقیه، ابوریحان بیرونی به فرشتهای به نام فیروز اشاره میکند که «ارواح را برای انشاء خلق میراند» و درست پیش از نوروز سر میرسد که احتمالاً همان نامی است که بعدها به حاجی ملقب شده و نماد ایزد یا فرشتهای مورد ستایش بوده است.
این روزها به دنبال اقدام شهرداری تهران در حذف نماد حاجی فیروز از آیین های نوروزی، بحث نژادپرستانه بودن سیاهی چهره حاجی فیروز در فضای مجازی بسیار داغ شده است.
بی تعارف ، من خودم هیچ تخصصی در این حوزه ندارم و اظهارنظر نمی کنم ، بلکه یادداشتهای مختلف را می خوانم و یاد می گیرم. اگرچه برای من همچنان چرایی پیشوند "حاجی" برای فیروز و نه صرفا سیاهی چهره او جای سوال است. چون حاجی نشان دهنده این است که این نماد به بعد از حمله اعراب به ایران تعلق دارد و احتمالا نشانه کینه ایرانیان از اعراب که معمولا هم سیاه چهره بوده اند. نمیدانم ، شاید باید بیشتر اطلاعات کسب کنیم.
این یادداشت یکی از بهترین توضیحاتی بوده که تاکنون در این باب خوانده ام. تقدیم شما خوبان:
🐬
سیاهی چهرۀ حاجیفیروز نشان چیست؟
برخی چهرۀ حاجیفیروز را نژادپرستانه خواندهاند و، با برداشتهای باب روز، کل جهانبینی ایرانی و نمادهای اسطورهای آن را زیر سؤال بردهاند. در یادداشت حاضر، توضیح میدهم که این مرد سرخپوش و سیهروی با دایرهزنگی در دست از کجا آمده و چرا صورتش سیاه است.
برای پیدا کردن ردّپای اسطورهها، پیش از هر چیز، باید ببینیم معیشت مردمان یک سرزمین بر چه استوار بوده است. اقتصاد مردمان فلات ایران برپایۀ کشاورزی و دامپروری بوده و طبیعی است که اسطورههای چنین مردمانی حول همین دو محور شکل بگیرد. نوروز و تمام جشنها و اساطیر پیرامون آن پیوند تنگاتنگی با کشاورزی دارد. یکی از این اساطیر، اسطورۀ ایزد شهیدشونده و زنده شدن دوبارۀ اوست که آیین آن حتی به پیش از مهاجرت آریاییان به فلات ایران بازمیگردد. طبق این اسطوره، ایزدبانوی باروری (معادل ایشتر در بینالنهرین) به جهان زیرین یا زیر زمین، که به باور مردمان جهان مردگان بوده، سفر میکند و برای او دیگر بازگشتی نیست. پس از فرو شدن او، زایش و باروری بر زمین باز میایستد. خدایان در صدد چارهجویی برمیآیند و سرانجام موفق میشوند آب زندگی را بیابند و بر او بپاشند. ایزدبانو به روی زمین بازمیگردد اما طبق قانون سرای مردگان، باید جانشینی برگزیند تا او را به جای خود به جهان زیرین بفرستد. او شوهر خود را (دوموزی یا تَموز در بینالنهرین) برمیگزیند که از بازگشت او ناخشنود بوده است. جامۀ سرخ بر تن شوهرش میکنند، روغن خوشبو به تنش میمالند، نی لاجوردنشان یا سازی دیگر (شاید دایرهزنگی) به دستش میدهند و او را به جهان زیرین میکشانند و، به عبارتی، او را شهید میکنند. او (دوموزی) که ایزد گیاهان است، وقتی به جهان مردگان میرود، سرسبزی را هم با خود میبرد و گیاهان خشک میشوند. موسم رفتن این ایزد گیاهی به جهان زیرین با سوگواریهای زیاد همراه بوده است. برای شهادت این ایزد گیاهی مردم بسیار میگریستند و آن را طلسمی برای بارانآوری میدانستند. بنا بر این اسطوره، ایزد گیاهی باید روی زمین بازگردد تا گیاهان سرسبز شوند. خواهر او (گِشتینَنَّه در بینالنهرین) میپذیرد نیمی از سال را به جای برادرش در سرزمین مردگان به سر برد تا برادرش به روی زمین بازآید و گیاهان جان بگیرند. همانگونه که فروشدن ایزد گیاهی با سوگواریهای زیاد همراه بوده، بالا آمدن او هم، که با سازَش مژدۀ رسیدن بهار و رویش گیاهان را میدهد، با جشنهای زیادی همراه بوده است که همان نوروز ماست. رنگ سیاه چهرۀ او هم نماد بازگشت او از زیر زمین و از جهان مردگان است.
این اسطورۀ پیشآریایی، با آمدن آریاییان به فلات ایران و آمیخته شدن اسطورههای آریایی با اسطورههای بومیان فلات ایران، به صورت شخصیت سیاوش در اساطیر ایران درمیآید که سیهروی بسیار محبوبی در میان ایرانیان بوده است. سیاوش به معنای مرد سیهچرده بازماندۀ اسطورۀ ایزدی گیاهی است که مظلومانه شهید میشود و بازگشتش به روی زمین با رویش گیاه پرسیاووشان از خون اوست.
به نظر مهرداد بهار، «حاجی فیروز بازماندۀ آیین ایزد شهیدشونده است و مراسم سوگ سیاوش نیز نموداری از همین آیین است. چهرۀ سیاه او نماد بازگشت از جهان مردگان و لباس سرخ او نیز نماد خون سرخ سیاوش و حیات مجدد ایزد شهیدشونده و شادی او شادی زایش دوبارۀ آنهاست که با خود رویش و برکت میآورد». در جشنهای نوروزی، حیات مجدد این ایزد را بهطور نمادین بازسازی میکردند و رنگ سیاه بر چهره میمالیدند یا صورتکی سیاه بهکار میبردند.
ما نمیدانیم بومیان فلات ایران این ایزد گیاهی را چه مینامیدند اما در کتاب آثارالباقیه، ابوریحان بیرونی به فرشتهای به نام فیروز اشاره میکند که «ارواح را برای انشاء خلق میراند» و درست پیش از نوروز سر میرسد که احتمالاً همان نامی است که بعدها به حاجی ملقب شده و نماد ایزد یا فرشتهای مورد ستایش بوده است.
برخی سیاهِ نمایشهای روحوضی را هم به بحث افزودهاند. آنجا هم اثری از تحقیر و نژادپرستی نیست. آنکه در این نمایشها تحقیر میشود ارباب طماع است نه سیاه. سیاهی که میتواند آسوده در پناه ارباب ثروتمند خود زندگی کند اما بهخاطر مردم محروم موقعیت خود را بهخطر میاندازد و زبان تندش را بهچاشنی طنز میآمیزد و قدرت را نشانه میگیرد قهرمان است.
با دید امروزی و متأثر از فرهنگهای دیگر، نمادهای فرهنگی خود را نقد نکنیم. این نمادها را در بستر فرهنگی ایران درک کنیم و، عوض پذیرفتن هر خفّت نابجایی، به دنیا بیاموزیم به ارزشهای ما احترام بگذارد.
آرزو رسولی(طالقانی)، عضو هیئتعلمی گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی
🐬@faramatni
با دید امروزی و متأثر از فرهنگهای دیگر، نمادهای فرهنگی خود را نقد نکنیم. این نمادها را در بستر فرهنگی ایران درک کنیم و، عوض پذیرفتن هر خفّت نابجایی، به دنیا بیاموزیم به ارزشهای ما احترام بگذارد.
آرزو رسولی(طالقانی)، عضو هیئتعلمی گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی
🐬@faramatni
🐬@faramatni
روی قلههای دوردست ایستادن و نگاه کردن؛ فقط این نوع دوست داشتن، نجات بخشه، بدون ترس از ترک شدن، کوچیک شدن و...
🐬@faramatni
روی قلههای دوردست ایستادن و نگاه کردن؛ فقط این نوع دوست داشتن، نجات بخشه، بدون ترس از ترک شدن، کوچیک شدن و...
🐬@faramatni
Forwarded from فرامتنی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خیام خوانی:
کاری از بچه های مدارس بوشهری که در تالار وحدت تهران اجرا شد وبعنوان زیباترین سرود سال معرفی شد و دعوت به ۸کشور شدند برای اجرا....
هدیه کانال فرامتنی
🐬@faramatni
کاری از بچه های مدارس بوشهری که در تالار وحدت تهران اجرا شد وبعنوان زیباترین سرود سال معرفی شد و دعوت به ۸کشور شدند برای اجرا....
هدیه کانال فرامتنی
🐬@faramatni
🐬@faramatni
سند جامع همکاریهای بلند مدت ایران و چین :
فرصتها و تهدیدها
🐬
این روزها دوباره جامعه به دو گروه تقسیم شده است: گروهی که این قرارداد را فرصتی بزرگ برای استقلال سیاسی ایران از غرب و شکوفایی اقتصاد ایران ـ آن هم در شرایط دشوار تحریم ها ـ می دانند و گروهی دیگر که این قرارداد را عهدنامه ترکمانچایی دیگر می پندارند و بر این باورند که اعتماد به چین و گردش به شرق، نه تنها به استقلال اقتصادی ایران منجر نمی شود ، بلکه به وابستگی بیشتر اقتصاد و سیاست ایران به چین خواهد انجامید، آن هم در شرایطی که این کشور سابقه چندان خوبی در تعهد به قراردادهایش با کشورهای دیگر ندارد.
تلاش من در این یادداشت نگاهی فرامتنیک و بدون تعصب و سوگیری است بر این قرارداد، امید که بتوانم به درستی تبیینش کنم:
۱- من غوغاهای رسانه ای مبنی بر خائنانه بودن امضای این سند را اشتباه می دانم. حقیقت این است که چین در حال تبدیل شدن به قدرت اول اقتصادی جهان و روسیه در حال تبدیل شدن به رقیبی جدی برای آمریکا در حوزه دفاعی است و آمریکا نمی خواهد یا نمی تواند این واقعیت را تحمل کند. نشان به آن نشان که هم ترامپ و هم بایدن، هر دو از یک سو تمرکز خود را بر محدودسازی رشد اقتصادی چین گذاشته اند و می خواهند با هر روشی مانع تبدیل چین به اقتصاد نخست جهان شوند و از سوی دیگر به کشورهای ترکیه، هند و مصر فشارهای سیاسی و اقتصادی می آورند و تهدیدشان می کنند که اگر سامانه های دفاع موشکی روسیه را جایگزین سامانه های آمریکایی کنند، باید منتظر تحریم های گسترده باشند. و هر دوی اینها یعنی آمریکا دارد خارج از عرف بین الملل، آزادی کشورها در انتخاب شرکای خود را تحدید و تهدید می کند. از طنزهای روزگار هم یکی همین که آمریکا که خود از بنیانگزاران سازمان تجارت جهانی است ، حالا دارد خارج ازمقررات همین سازمان برای ورود کالاهای چینی تعرفه های سنگین وضع می کند به این امید که بازارهایش را از گزند این رقیب قدرتمند حفظ کند.
۲- من نفس عقد قراردادهای همکاری گسترده با کشورها را ذاتا مثبت می دانم، درستش این است که ایران اگر می خواهد به الگویی موفق به کشورهای اسلامی تبدیل شود که چشم انداز گام دومش همین است، نه تنها با چین ، بلکه با روسیه، اتحادیه اروپا ، آمریکا و سایر کشورهای گروه های ۷ و ۲۰ نیز لازم است همکاریهای گسترده داشته باشد. جهان در قرن ۲۱، جهان تفاهم ها و تبادل هاست و هرکشوری ارتباط مسالمت آمیز بیشتری با سایر کشورها داشته باشد، موفقتر خواهد بود.
۳- هر حکومتی این اختیار را دارد که مسیر رشد و شکوفایی اش را خود تعیین کند و جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفته است در کنار ترکیه اردوغان و مصر سیسی به جمع چین و روسیه بپیوندد. صدالبته رهبری این بلوک در حال شکل گیری تدریجی، به لحاظ نظامی بر عهده روسیه و به لحاظ اقتصادی بر عهده چین است و کشورهای ایران، ترکیه و مصر و احتمالا کشورهای دیگری که در راهند صرفا دنباله روی تصمیمات آنان خواهند بود. اگرچه ایران برای خود داعیه رهبری جهان اسلام، ترکیه برای خود داعیه رهبری جهان اسلام و کشورهای ترک زبان و مصر برای خود داعیه رهبری جهان عرب را قائل هستند و تلاش می کنند وزن خود را در این اتحاد نوبنیاد افزیش دهند.
۴- پیش بینی اینکه این بلوک شرق جدید چقدر بتواند به رقابت با غرب بپردازد ، هنوز بسیار زود است. برخی از این کشورها از مشروعیت داخلی رنج می برند و برخی دیگر از مشروعیت خارجی. علاوه بر این ، آنچه در درازمدت می تواند این اتحاد فعلا روی کاغذ را به یک اتحاد درازمدت جریان ساز تبدیل کند ، پشتوانه های مردمی در کنار بنیان های علمی است. یادمان باشد که بلوک شرق پیشین در کنار قدرت نظامی، بنیانهای علمی بسیار قوی در عرصه های فرهنگی، جامعه شناسی ، روانشناسی، فلسفه، تعلیم و تربیت، فیزیک ،شیمی و علوم فضایی و پزشکی داشت و با وجود این باز هم با از دست دادن پشتوانه مردمی، تمام آن ساختار مستحکم به یکباره فرو ریخت.
۵ـ حقیقت این است که پشتوانه مردمی پاشنه آشیل هر سه کشور ایران، ترکیه و مصر در ورود به این اتحاد است و کوچکترین نقطه ضعف در این حوزه می تواند به وابستگی جدی آنها به چین و روسیه بینجامد. احتمالا تنها کشوری که بدون نگرانی میتواند وارد این بلوک جدید شود هند خواهد بود.
لذا به نظر اینجانب، آنچه کارشناسان مستقل و کل مردم ایران باید نگران آن باشند نه قرارداد همکاری ایران با چین، روسیه یا هر کشور دیگر غربی و شرقی، بلکه آسیب دیدن پشتوانه مردمی است که می تواند منافع ملی ایران در این قراردادها را به خطر بیندازد.
در مورد ایران یک تهدید داخلی مضاعف، قوانین و مقررات ایدئولوژیک و ناکارآمد و نامتناسب با زیستن در جهان امروز است که هم مانع جهش تولید است، هم مانع شکوفایی گردشگری و هم عامل اصلی نارضایتی های مردمی که میتواند به ازدست دادن پشتوانه مردمی بینجامد.
#انوش
🐬@faramatni
سند جامع همکاریهای بلند مدت ایران و چین :
فرصتها و تهدیدها
🐬
این روزها دوباره جامعه به دو گروه تقسیم شده است: گروهی که این قرارداد را فرصتی بزرگ برای استقلال سیاسی ایران از غرب و شکوفایی اقتصاد ایران ـ آن هم در شرایط دشوار تحریم ها ـ می دانند و گروهی دیگر که این قرارداد را عهدنامه ترکمانچایی دیگر می پندارند و بر این باورند که اعتماد به چین و گردش به شرق، نه تنها به استقلال اقتصادی ایران منجر نمی شود ، بلکه به وابستگی بیشتر اقتصاد و سیاست ایران به چین خواهد انجامید، آن هم در شرایطی که این کشور سابقه چندان خوبی در تعهد به قراردادهایش با کشورهای دیگر ندارد.
تلاش من در این یادداشت نگاهی فرامتنیک و بدون تعصب و سوگیری است بر این قرارداد، امید که بتوانم به درستی تبیینش کنم:
۱- من غوغاهای رسانه ای مبنی بر خائنانه بودن امضای این سند را اشتباه می دانم. حقیقت این است که چین در حال تبدیل شدن به قدرت اول اقتصادی جهان و روسیه در حال تبدیل شدن به رقیبی جدی برای آمریکا در حوزه دفاعی است و آمریکا نمی خواهد یا نمی تواند این واقعیت را تحمل کند. نشان به آن نشان که هم ترامپ و هم بایدن، هر دو از یک سو تمرکز خود را بر محدودسازی رشد اقتصادی چین گذاشته اند و می خواهند با هر روشی مانع تبدیل چین به اقتصاد نخست جهان شوند و از سوی دیگر به کشورهای ترکیه، هند و مصر فشارهای سیاسی و اقتصادی می آورند و تهدیدشان می کنند که اگر سامانه های دفاع موشکی روسیه را جایگزین سامانه های آمریکایی کنند، باید منتظر تحریم های گسترده باشند. و هر دوی اینها یعنی آمریکا دارد خارج از عرف بین الملل، آزادی کشورها در انتخاب شرکای خود را تحدید و تهدید می کند. از طنزهای روزگار هم یکی همین که آمریکا که خود از بنیانگزاران سازمان تجارت جهانی است ، حالا دارد خارج ازمقررات همین سازمان برای ورود کالاهای چینی تعرفه های سنگین وضع می کند به این امید که بازارهایش را از گزند این رقیب قدرتمند حفظ کند.
۲- من نفس عقد قراردادهای همکاری گسترده با کشورها را ذاتا مثبت می دانم، درستش این است که ایران اگر می خواهد به الگویی موفق به کشورهای اسلامی تبدیل شود که چشم انداز گام دومش همین است، نه تنها با چین ، بلکه با روسیه، اتحادیه اروپا ، آمریکا و سایر کشورهای گروه های ۷ و ۲۰ نیز لازم است همکاریهای گسترده داشته باشد. جهان در قرن ۲۱، جهان تفاهم ها و تبادل هاست و هرکشوری ارتباط مسالمت آمیز بیشتری با سایر کشورها داشته باشد، موفقتر خواهد بود.
۳- هر حکومتی این اختیار را دارد که مسیر رشد و شکوفایی اش را خود تعیین کند و جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفته است در کنار ترکیه اردوغان و مصر سیسی به جمع چین و روسیه بپیوندد. صدالبته رهبری این بلوک در حال شکل گیری تدریجی، به لحاظ نظامی بر عهده روسیه و به لحاظ اقتصادی بر عهده چین است و کشورهای ایران، ترکیه و مصر و احتمالا کشورهای دیگری که در راهند صرفا دنباله روی تصمیمات آنان خواهند بود. اگرچه ایران برای خود داعیه رهبری جهان اسلام، ترکیه برای خود داعیه رهبری جهان اسلام و کشورهای ترک زبان و مصر برای خود داعیه رهبری جهان عرب را قائل هستند و تلاش می کنند وزن خود را در این اتحاد نوبنیاد افزیش دهند.
۴- پیش بینی اینکه این بلوک شرق جدید چقدر بتواند به رقابت با غرب بپردازد ، هنوز بسیار زود است. برخی از این کشورها از مشروعیت داخلی رنج می برند و برخی دیگر از مشروعیت خارجی. علاوه بر این ، آنچه در درازمدت می تواند این اتحاد فعلا روی کاغذ را به یک اتحاد درازمدت جریان ساز تبدیل کند ، پشتوانه های مردمی در کنار بنیان های علمی است. یادمان باشد که بلوک شرق پیشین در کنار قدرت نظامی، بنیانهای علمی بسیار قوی در عرصه های فرهنگی، جامعه شناسی ، روانشناسی، فلسفه، تعلیم و تربیت، فیزیک ،شیمی و علوم فضایی و پزشکی داشت و با وجود این باز هم با از دست دادن پشتوانه مردمی، تمام آن ساختار مستحکم به یکباره فرو ریخت.
۵ـ حقیقت این است که پشتوانه مردمی پاشنه آشیل هر سه کشور ایران، ترکیه و مصر در ورود به این اتحاد است و کوچکترین نقطه ضعف در این حوزه می تواند به وابستگی جدی آنها به چین و روسیه بینجامد. احتمالا تنها کشوری که بدون نگرانی میتواند وارد این بلوک جدید شود هند خواهد بود.
لذا به نظر اینجانب، آنچه کارشناسان مستقل و کل مردم ایران باید نگران آن باشند نه قرارداد همکاری ایران با چین، روسیه یا هر کشور دیگر غربی و شرقی، بلکه آسیب دیدن پشتوانه مردمی است که می تواند منافع ملی ایران در این قراردادها را به خطر بیندازد.
در مورد ایران یک تهدید داخلی مضاعف، قوانین و مقررات ایدئولوژیک و ناکارآمد و نامتناسب با زیستن در جهان امروز است که هم مانع جهش تولید است، هم مانع شکوفایی گردشگری و هم عامل اصلی نارضایتی های مردمی که میتواند به ازدست دادن پشتوانه مردمی بینجامد.
#انوش
🐬@faramatni
🐬@faramatni
دل روشنی دارم ای عشق
صدایم کن از هر کجا می توانی
صدا کن مرا از صدف های سرشار باران
صدا کن مرا از گلوگاه سبز شکفتن
صدایم کن از خلوت خاطرات پرستو
بگو پشت پرواز مرغان عاشق
چه رازی است ؟
بگو با کدامین نفس
می توان تا کبوتر سفرکرد ؟
بگو با کدامین افق
می توان تاشقایق خطر کرد ؟
مرا می شناسی تو ای عشق
من از آشنایان احساس آبم
و همسایه ام مهربانی است
و طوفان یک گل
مرا زیر و رو کرد
پرم از عبور پرستو
صدای صنوبر
سلام سپیدار
پرم از شکیب و شکوه درختان
و در من تپش های قلب علف
ریشه دارد
دل من ، گره گیر چشم نجیب گیاه است
صدای نفس های سبزینه را می شناسم
و نجوای شبنم
مرا می برد تا افق های باز بشارت
مرا می شناسی تو ای عشق
که در من گره خورده احساس رویش
گره خورده ام من به پرهای پرواز
گره خورده ام من به معنای فردا
گره خورده ام من به آن راز روشن
که می آید از سمت سبز عدالت
دل تشنه ای دارم ای عشق
صدایم کن از بارش بید مجنون
صدایم کن از ذهن زاینده ی ابر
مرا زنده کن زیر آوار باران
مرا تازه کن در نفس های بار آور برگ
مرا خنده کن بر لبانی
که شب را نگفتند
مرا آشنا کن به گل های شوقی
که این سو شکستند و آن سو شکفتند
دل نورسی دارم ای عشق
مرا پل بزن تا نسیم نوازش
مرا پل بزن تا تکاپوی خورشید
مرا پل بزن تا حضور جوانه
مرا پل بزن تا سحر
تا سبدهای بار آور باغ
دل عاشقی دارم ای عشق
صدایم کن از صبر سجاده ی شب
صدایم کن از سمت بیداری کوه
صدایم کن از صبح یک مرد
بر مرکب نور
صدایم کن از نور یک فتح ، بر شانه ی شهر
تو را می شناسم من ای عشق
شبی عطر گام تو در کوچه پیچید
من از شعر پیراهنی بر تنم بود
به دستم چراغ دلم را گرفتم
ودر کوچه عطر عبور تو پر بود
ودر کوچه ، باران چه یکریز وسرشار
گرفتم به سر چتر باران
کسی در نگاهم نفس زد
و سر تا سر شب
پر از جستجوی تو بودم
و سر تا سر روز
پراز جستجوی تو هستم
صدایم کن ای عشق
صدایم کن از پشت این جستجوی همیشه
محمد رضا عبدالملکیان
🐬@faramatni
دل روشنی دارم ای عشق
صدایم کن از هر کجا می توانی
صدا کن مرا از صدف های سرشار باران
صدا کن مرا از گلوگاه سبز شکفتن
صدایم کن از خلوت خاطرات پرستو
بگو پشت پرواز مرغان عاشق
چه رازی است ؟
بگو با کدامین نفس
می توان تا کبوتر سفرکرد ؟
بگو با کدامین افق
می توان تاشقایق خطر کرد ؟
مرا می شناسی تو ای عشق
من از آشنایان احساس آبم
و همسایه ام مهربانی است
و طوفان یک گل
مرا زیر و رو کرد
پرم از عبور پرستو
صدای صنوبر
سلام سپیدار
پرم از شکیب و شکوه درختان
و در من تپش های قلب علف
ریشه دارد
دل من ، گره گیر چشم نجیب گیاه است
صدای نفس های سبزینه را می شناسم
و نجوای شبنم
مرا می برد تا افق های باز بشارت
مرا می شناسی تو ای عشق
که در من گره خورده احساس رویش
گره خورده ام من به پرهای پرواز
گره خورده ام من به معنای فردا
گره خورده ام من به آن راز روشن
که می آید از سمت سبز عدالت
دل تشنه ای دارم ای عشق
صدایم کن از بارش بید مجنون
صدایم کن از ذهن زاینده ی ابر
مرا زنده کن زیر آوار باران
مرا تازه کن در نفس های بار آور برگ
مرا خنده کن بر لبانی
که شب را نگفتند
مرا آشنا کن به گل های شوقی
که این سو شکستند و آن سو شکفتند
دل نورسی دارم ای عشق
مرا پل بزن تا نسیم نوازش
مرا پل بزن تا تکاپوی خورشید
مرا پل بزن تا حضور جوانه
مرا پل بزن تا سحر
تا سبدهای بار آور باغ
دل عاشقی دارم ای عشق
صدایم کن از صبر سجاده ی شب
صدایم کن از سمت بیداری کوه
صدایم کن از صبح یک مرد
بر مرکب نور
صدایم کن از نور یک فتح ، بر شانه ی شهر
تو را می شناسم من ای عشق
شبی عطر گام تو در کوچه پیچید
من از شعر پیراهنی بر تنم بود
به دستم چراغ دلم را گرفتم
ودر کوچه عطر عبور تو پر بود
ودر کوچه ، باران چه یکریز وسرشار
گرفتم به سر چتر باران
کسی در نگاهم نفس زد
و سر تا سر شب
پر از جستجوی تو بودم
و سر تا سر روز
پراز جستجوی تو هستم
صدایم کن ای عشق
صدایم کن از پشت این جستجوی همیشه
محمد رضا عبدالملکیان
🐬@faramatni
نوبت عاشقی
استاد محمدرضا شجریان
گفتم آهن دلی کنم چندی
ندهم دل به هیچ دلبندی
وان که را دیده در جمال تو رفت
هرگزَش گوش نشنود پندی
خاصه ما را که در ازل بودهست
با تو آمیزشی و پیوندی
به دلت کز دلت به درنکنم
سخت تر زین مخواه سوگندی
یک دم آخر حجاب یک سو نه
تا برآساید آرزومندی
کاشکی خاک بودمی در راه
تا مگر سایه بر من افکندی
چه کند بندهای که از دل و جان
نکند خدمت خداوندی
سعدیا دور نیک نامی رفت
نوبت عاشقی ست یک چندی
سعدی
با صدای استاد محمدرضا_شجریان
گزیده از برنامه موسیقایی نوبت عاشقی محمدرضا شجریان، پرویز مشکاتیان و گروه عارف
شب خوش
@Ali_Andisheye_Bartar
ندهم دل به هیچ دلبندی
وان که را دیده در جمال تو رفت
هرگزَش گوش نشنود پندی
خاصه ما را که در ازل بودهست
با تو آمیزشی و پیوندی
به دلت کز دلت به درنکنم
سخت تر زین مخواه سوگندی
یک دم آخر حجاب یک سو نه
تا برآساید آرزومندی
کاشکی خاک بودمی در راه
تا مگر سایه بر من افکندی
چه کند بندهای که از دل و جان
نکند خدمت خداوندی
سعدیا دور نیک نامی رفت
نوبت عاشقی ست یک چندی
سعدی
با صدای استاد محمدرضا_شجریان
گزیده از برنامه موسیقایی نوبت عاشقی محمدرضا شجریان، پرویز مشکاتیان و گروه عارف
شب خوش
@Ali_Andisheye_Bartar
4_5983517054014065003.mp4
7.4 MB
الله اکبر!
چه شعار ترسناکی شده است این نام خدا
نامی که روزگاری تمام امید نجات مردم بود
حالا شده است رمز بریدن سر انسانی؛
یا تجاوز به زنی،
یا شکستن نمادهای فکر و فرهنگ و رسانه ای.
🐬@faramatni
چه شعار ترسناکی شده است این نام خدا
نامی که روزگاری تمام امید نجات مردم بود
حالا شده است رمز بریدن سر انسانی؛
یا تجاوز به زنی،
یا شکستن نمادهای فکر و فرهنگ و رسانه ای.
🐬@faramatni
تمام داستان سند همکاریهای ایران و چین دریک قاب
روانشناسان و متخصصان زبان بدن بهتر می فهمند.
🐬@faramatni
روانشناسان و متخصصان زبان بدن بهتر می فهمند.
🐬@faramatni
Forwarded from فرامتنی
🐬@faramatni
موعودهای آخرالزمانی: حقیقت یا واقعیت؟
نگاهی فرامتنیک به اندیشه های آخرالزمانی ادیان
🐬 بخش اول ( موعود در دین یهود):
🐬
سیر تاریخی ادیان و اساطیر نشان می دهد که اعتقاد به منجي آخرالزمانی از روزگاران قديم و در مناطق جغرافيايي گوناگون در ميان تمام اقوام و ملل مشاهده ميشود و مردم در ضمير خود پيوسته به دنبال يك نجات بخش بودهاند به ويژه در زمانی که قومی تحت ستم بوده و به نوعی حاکمان خود را انسانهای صالحی برای حکومت بر خویش ندانسته و در عین حال راهی برای رهائی نداشته اند.
حقیقت این است که انسان هیچگاه از وضعیت زندگی خویش راضی نبوده و همواره در فکر ایجاد جهانی امن تر و مرفه تر بوده است و چون خود نمی توانسته است این جهان امن و مرفه را بسازد ، در انتظار کسی نشسته است که روزی این خواسته اش را عملی کند.
هم از این روست که در بررسی موعود ادیان ، ما هیچگاه در دوره آغاز استیلای یک قوم یا دین بر محیط اطراف خویش نشانه ای از فوتوریسم و گرایش به منجی آخرالزمان نمی بینیم و فقط زمانی یک قوم به یک منجی فرضی گرایش می یابد که تحت فشار و سلطه باشد.
یهودیان معتقدند که عیسایی ظهور خواهد کرد که البته با عیسای مسیحیان متفاوت است. آن گونه که بررسیها نشان میدهد، پیش از اسارت قوم یهود و آوارگی آنان توسط آشوریان، اندیشه ظهور منجی در ادبیات مذهبی، غیر مذهبی، اساطیر و افسانه ها و روایات مکتوب و شفاهی بنی اسرائیل جایی نداشته است. تنها در سده دوم پیش از میلاد بود که ظهور نجات بخشِ قوم خدا در اذهان و افکار یهود توسعه یافت و دانیال نبی به دنبال رنجهای پیاپی قوم یهود، پایان زجرها را نوید داد: «و در ایام این پادشاهان، یهوه خدای آسمانها سلطنتی را که تا ابد جاوید میماند، بر پا خواهد نمود و این سلطنت به قومی دیگر غیر از بنی اسرائیل منتقل نخواهد شد، بلکه تمامی آن سلطنتها را خرد کرده، مغلوب خواهد ساخت و خودش برای همیشه پایدار و جاودان خواهد ماند،( دانیال نبی، باب دوم، آیه 44)
اشعیای پیامبر نیز در پیشگوییهای خود مژده آمدن مسیح را داد و گفت: «''برای ما ولدی و پسری بخشیده میشود که سلطنت بر دوش او خواهد بود و اسم او عجیب و مشیر و خدای قادر و پدر سرمدی و سرور و سلامتی خوانده خواهد شد. ترقی سلطنت و سلامتی او را بر کرسی داوود و بر کشور وی پایانی نخواهد بود، تا آن که انصاف و عدالت را برای همیشه استوار سازد. (کتاب اشعیا، باب 9 -آیه 6 ـ 8)
اشعیا به گونه ای کنایه آمیز به صلح جهانی در آن دوران اشاره میکند و ادامه میدهد: «گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و پرواری با هم و طفل کوچک ، آنها را خواهد راند... طفل شیر خواره بر سوراخ مار بازی خواهد کرد و طفلِ از شیر باز داشته شده، دست خود را بر خانه افعی خواهد گذاشت و در تمامی کوه مقدس من، ضرر و فسادی نخواهد کرد، زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود، مثل آبهایی که دریا را میپوشاند( اشعیا، باب 11: آیه1 ـ 9 )
شاید اغراق نباشد اگر بگوییم یهودیت در طول تاریخ و در متن کتاب مقدس بیشترین پیوند را با وعده های خداوندی داشته است . وعده رسیدن به سرزمین موعود و وعده خدا در دادن برکت به بنی اسرائیل و وعده برتری دادن نهائی این قوم بر دیگران که بیش از یکصد بار در عهد قدیم برآن اشاره شده دین یهودیت را به دینی کاملا موعودگرا تبدیل نموده است.
این موضوع به قدری در تورات غالب بوده است که نام کتاب مقدس به عهد مشهور شده است ، عهد خدا با انسان و عهد انسان با خدا و در قرآن نیز هرجا سخن از وعده روزگار بهتر داده شده است ، موضوع با قوم بنی اسرائیل مرتبط گردیده است.دو آیه از آیات معروف قرآن ـ که هردو مرتبط با موعودگرایی یهود است ـ در خصوص آینده زمین نشاندهنده این وجه غالب است:
إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ ۚ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ
فرعون در زمين برترى جويى كرد، و اهل آن را به گروه هاى مختلفى تقسيم نمود گروهى را به ضعف و ناتوانى مى كشاند، پسرانشان را سر مى بريد و زنانشان را (براى كنيزى و خدمت) زنده نگه مى داشت او به يقين از مفسدان بود!
; وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ
ما مى خواهيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم ( سوره قصص – آیه های 4 و 5)
(وَلَقَدْ كَتَبْنا فِى الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الاَرْضَ یَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحُونَ)( سورهی انبیاء، آیهی 105.)
و در حقيقت در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
🐬@faramatni
موعودهای آخرالزمانی: حقیقت یا واقعیت؟
نگاهی فرامتنیک به اندیشه های آخرالزمانی ادیان
🐬 بخش اول ( موعود در دین یهود):
🐬
سیر تاریخی ادیان و اساطیر نشان می دهد که اعتقاد به منجي آخرالزمانی از روزگاران قديم و در مناطق جغرافيايي گوناگون در ميان تمام اقوام و ملل مشاهده ميشود و مردم در ضمير خود پيوسته به دنبال يك نجات بخش بودهاند به ويژه در زمانی که قومی تحت ستم بوده و به نوعی حاکمان خود را انسانهای صالحی برای حکومت بر خویش ندانسته و در عین حال راهی برای رهائی نداشته اند.
حقیقت این است که انسان هیچگاه از وضعیت زندگی خویش راضی نبوده و همواره در فکر ایجاد جهانی امن تر و مرفه تر بوده است و چون خود نمی توانسته است این جهان امن و مرفه را بسازد ، در انتظار کسی نشسته است که روزی این خواسته اش را عملی کند.
هم از این روست که در بررسی موعود ادیان ، ما هیچگاه در دوره آغاز استیلای یک قوم یا دین بر محیط اطراف خویش نشانه ای از فوتوریسم و گرایش به منجی آخرالزمان نمی بینیم و فقط زمانی یک قوم به یک منجی فرضی گرایش می یابد که تحت فشار و سلطه باشد.
یهودیان معتقدند که عیسایی ظهور خواهد کرد که البته با عیسای مسیحیان متفاوت است. آن گونه که بررسیها نشان میدهد، پیش از اسارت قوم یهود و آوارگی آنان توسط آشوریان، اندیشه ظهور منجی در ادبیات مذهبی، غیر مذهبی، اساطیر و افسانه ها و روایات مکتوب و شفاهی بنی اسرائیل جایی نداشته است. تنها در سده دوم پیش از میلاد بود که ظهور نجات بخشِ قوم خدا در اذهان و افکار یهود توسعه یافت و دانیال نبی به دنبال رنجهای پیاپی قوم یهود، پایان زجرها را نوید داد: «و در ایام این پادشاهان، یهوه خدای آسمانها سلطنتی را که تا ابد جاوید میماند، بر پا خواهد نمود و این سلطنت به قومی دیگر غیر از بنی اسرائیل منتقل نخواهد شد، بلکه تمامی آن سلطنتها را خرد کرده، مغلوب خواهد ساخت و خودش برای همیشه پایدار و جاودان خواهد ماند،( دانیال نبی، باب دوم، آیه 44)
اشعیای پیامبر نیز در پیشگوییهای خود مژده آمدن مسیح را داد و گفت: «''برای ما ولدی و پسری بخشیده میشود که سلطنت بر دوش او خواهد بود و اسم او عجیب و مشیر و خدای قادر و پدر سرمدی و سرور و سلامتی خوانده خواهد شد. ترقی سلطنت و سلامتی او را بر کرسی داوود و بر کشور وی پایانی نخواهد بود، تا آن که انصاف و عدالت را برای همیشه استوار سازد. (کتاب اشعیا، باب 9 -آیه 6 ـ 8)
اشعیا به گونه ای کنایه آمیز به صلح جهانی در آن دوران اشاره میکند و ادامه میدهد: «گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و پرواری با هم و طفل کوچک ، آنها را خواهد راند... طفل شیر خواره بر سوراخ مار بازی خواهد کرد و طفلِ از شیر باز داشته شده، دست خود را بر خانه افعی خواهد گذاشت و در تمامی کوه مقدس من، ضرر و فسادی نخواهد کرد، زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود، مثل آبهایی که دریا را میپوشاند( اشعیا، باب 11: آیه1 ـ 9 )
شاید اغراق نباشد اگر بگوییم یهودیت در طول تاریخ و در متن کتاب مقدس بیشترین پیوند را با وعده های خداوندی داشته است . وعده رسیدن به سرزمین موعود و وعده خدا در دادن برکت به بنی اسرائیل و وعده برتری دادن نهائی این قوم بر دیگران که بیش از یکصد بار در عهد قدیم برآن اشاره شده دین یهودیت را به دینی کاملا موعودگرا تبدیل نموده است.
این موضوع به قدری در تورات غالب بوده است که نام کتاب مقدس به عهد مشهور شده است ، عهد خدا با انسان و عهد انسان با خدا و در قرآن نیز هرجا سخن از وعده روزگار بهتر داده شده است ، موضوع با قوم بنی اسرائیل مرتبط گردیده است.دو آیه از آیات معروف قرآن ـ که هردو مرتبط با موعودگرایی یهود است ـ در خصوص آینده زمین نشاندهنده این وجه غالب است:
إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ ۚ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ
فرعون در زمين برترى جويى كرد، و اهل آن را به گروه هاى مختلفى تقسيم نمود گروهى را به ضعف و ناتوانى مى كشاند، پسرانشان را سر مى بريد و زنانشان را (براى كنيزى و خدمت) زنده نگه مى داشت او به يقين از مفسدان بود!
; وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ
ما مى خواهيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم ( سوره قصص – آیه های 4 و 5)
(وَلَقَدْ كَتَبْنا فِى الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الاَرْضَ یَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحُونَ)( سورهی انبیاء، آیهی 105.)
و در حقيقت در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد.
🐬@faramatni
Forwarded from فرامتنی
🐬@faramatni
موعودهای آخرالزمانی: حقیقت یا واقعیت؟
نگاهی فرامتنیک به اندیشه های آخرالزمانی ادیان
🐬 بخش دوم ( موعود در مسیحیت):
🐬
انديشه بازگشت عيسي يكي از باورهاي جامعه مسيحيت را تشكيل ميدهد. اين شوق و انتظار در بخشهاي قديميتر عهد جديد مانند رساله اول و دوم پولس به تسالونيكيان به خوبي منعكس شده است، اما در رساله هاي بعدي مانند رسالههاي پولس به تيموتاؤس و تيطوس، همچنين رساله پطرس، به بعد اجتماعي مسيحيت توجه گشته است .اين مسأله از آنجا ناشي ميشد كه با گذشت زمان پي بردند كه بازگشت مسيح بر خلاف تصور آنها نزديك نيست، هر چند اقليتي از آنان بر اين عقيده باقي ماندند كه عيسي به زودي خواهد آمد و حكومت هزار ساله خود را تشكيل خواهد داد؛ حاكميتي كه با روز داوري پايان خواهد يافت. از همين رو از دير باز گروههاي كوچكي به نام هزاره گرا در مسيحيت پديد آمدند كه تمام سعي و تلاش خود را صرف آمادگي براي ظهور دوباره عيسي در آخر الزمان ميكنند.
مسيحيت ضمن تأكيد بر غير منتظره بودن بازگشت عيسي، هدف از اين بازگشت را ايجاد حكومتي الهي در راستاي حكومت الهي آسمانها ارزيابي ميكند و علاوه بر اين ظهور مسيح را يگانه راه حل براي ادامه حيات و زندگاني بر ميشمرد و عيسي را منجي انسانها و پادشاه پادشاهان معرفي ميكند.آنها معتقد هستند که مسیح، بر اساس سخنان دانيال نبي سيستم اجتماعي، اقتصادي، سياسي، تربيتي و مذهبي جهان را عوض خواهد كرد و جهاني بر مبناي راه و روش خدا بنا مي كند.
🐬@faramatni
موعودهای آخرالزمانی: حقیقت یا واقعیت؟
نگاهی فرامتنیک به اندیشه های آخرالزمانی ادیان
🐬 بخش دوم ( موعود در مسیحیت):
🐬
انديشه بازگشت عيسي يكي از باورهاي جامعه مسيحيت را تشكيل ميدهد. اين شوق و انتظار در بخشهاي قديميتر عهد جديد مانند رساله اول و دوم پولس به تسالونيكيان به خوبي منعكس شده است، اما در رساله هاي بعدي مانند رسالههاي پولس به تيموتاؤس و تيطوس، همچنين رساله پطرس، به بعد اجتماعي مسيحيت توجه گشته است .اين مسأله از آنجا ناشي ميشد كه با گذشت زمان پي بردند كه بازگشت مسيح بر خلاف تصور آنها نزديك نيست، هر چند اقليتي از آنان بر اين عقيده باقي ماندند كه عيسي به زودي خواهد آمد و حكومت هزار ساله خود را تشكيل خواهد داد؛ حاكميتي كه با روز داوري پايان خواهد يافت. از همين رو از دير باز گروههاي كوچكي به نام هزاره گرا در مسيحيت پديد آمدند كه تمام سعي و تلاش خود را صرف آمادگي براي ظهور دوباره عيسي در آخر الزمان ميكنند.
مسيحيت ضمن تأكيد بر غير منتظره بودن بازگشت عيسي، هدف از اين بازگشت را ايجاد حكومتي الهي در راستاي حكومت الهي آسمانها ارزيابي ميكند و علاوه بر اين ظهور مسيح را يگانه راه حل براي ادامه حيات و زندگاني بر ميشمرد و عيسي را منجي انسانها و پادشاه پادشاهان معرفي ميكند.آنها معتقد هستند که مسیح، بر اساس سخنان دانيال نبي سيستم اجتماعي، اقتصادي، سياسي، تربيتي و مذهبي جهان را عوض خواهد كرد و جهاني بر مبناي راه و روش خدا بنا مي كند.
🐬@faramatni
Forwarded from فرامتنی
🐬@faramatni
موعودهای آخرالزمانی: حقیقت یا واقعیت؟
نگاهی فرامتنیک به اندیشه های آخرالزمانی ادیان
🐬 بخش سوم ( موعود در بودیسم):
🐬
موعود در بودائیان
براي روشن شدن مفهوم موعود و منجي در بوديسم، لازم است با دو مفهوم «بودا» و «بوديستوه » بهتر آشنا شويم. بودا و بوديستوه، در واقع عنوان هايي هستند براي موجوداتي علوي، كه در رستگاري انسان مؤثرند.
بودا به نجات دهندگاني گفته مي شود كه در زمان گذشته به دنيا آمده اند و ابتدا صورت بشري داشته اند، سپس به مرتبه اشراق رسيده و پس از اينكه انسان ها را به راه درست زندگي رهنمون شده اند، به مقام نيروانا (فناي مطلق) رسيده اند. سیذارتا گوتما (بودا) از اين نوع است. در اعتقاد بوداييان، بودا يك نوع اصل است كه در زمان هاي مختلف، خود را توسط شخصيت هاي مختلف متجلي مي كند.
اما بودیستوه ها، در حقيقت، بوداهاي بالقوه هستند كه حيات جسمي فعلي ندارند . هر فرد بودايي، قبل از رسيدن به مقام بوداييت، يك بوديستوه است، مثلاً سیذارتا پيش از بيداري، يك بوديستوه بود. مفهوم بوديستوه اگر چه در متن تفكرات اصيل بودايي وجود داشت، ولي بيشتر توسط مهايانه مورد توجه و پردازش قرار گرفت.
در مكتب هينه يانه، تنها دو بودا از اين قبيل ذكر شده است كه يكي همان گوتما (سیذارتا ؛ بودا) است و ديگري «ميتريه» كه يك بوديستوه است و بوداييت او در حال كمون است.
اما در مهايانه توجه بيشتري به اين موجودات علوي شده است . در اين مكتب، سیذارتا (بودا) چهارمين بودا از بودايان زميني است كه به دنيا آمده است و پنجمين بودا كه خواهد آمد و اكنون بوديستوه است، همان ميتريه است.
ميتريه؛ منجي موعود بوديسم
همان طور كه گفته شد، مفهوم منجي و موعود در بودا را مي توان در همين مفهوم ميتريه ـ كه علی رغم اختلافات موجود، در هر دو مكتب عمده بودايي مشترك است ـ به وضوح ديد.
ميتريه بوديستوه اي است كه در آينده مي آيد، و هم اكنون در حال كمون است. او منتظر است كه زمان بروز و ظهور او در روي زمين اقتضا شود؛ در آن وقت، مرتبه شهود و اشراق را حاصل كرده، خلايق را در عصر خويش، همانند گوتما، به سرمنزل سعادت رهبري کند، و به همگان مژده رهايي داده آنها را از چرخه برگشت به دنياي سراسر رنج نجات مي دهد.
مفهوم ميتريه در بوديسم ـ و خصوصاً در مهايانه ـ مورد احترام و بزرگي خاصي است، و از او تمثالها و پيكرهايي ساخته شده، و او را در نهايت مجد و بزرگي، به هيئت مردي نشسته كه آماده برخاستن است، نشان داده اند.
اگر چه در مورد جزئيات اتفاقات و زندگي ميتريه به هنگام زندگي در اين دنيا، معلومات يكسان و زيادي در متون مقدس بودايي وجود ندارد، ولي اعتقاد به آمدن او در بوديسم، يك اصل انكارناپذير است.
🐬@faramatni
موعودهای آخرالزمانی: حقیقت یا واقعیت؟
نگاهی فرامتنیک به اندیشه های آخرالزمانی ادیان
🐬 بخش سوم ( موعود در بودیسم):
🐬
موعود در بودائیان
براي روشن شدن مفهوم موعود و منجي در بوديسم، لازم است با دو مفهوم «بودا» و «بوديستوه » بهتر آشنا شويم. بودا و بوديستوه، در واقع عنوان هايي هستند براي موجوداتي علوي، كه در رستگاري انسان مؤثرند.
بودا به نجات دهندگاني گفته مي شود كه در زمان گذشته به دنيا آمده اند و ابتدا صورت بشري داشته اند، سپس به مرتبه اشراق رسيده و پس از اينكه انسان ها را به راه درست زندگي رهنمون شده اند، به مقام نيروانا (فناي مطلق) رسيده اند. سیذارتا گوتما (بودا) از اين نوع است. در اعتقاد بوداييان، بودا يك نوع اصل است كه در زمان هاي مختلف، خود را توسط شخصيت هاي مختلف متجلي مي كند.
اما بودیستوه ها، در حقيقت، بوداهاي بالقوه هستند كه حيات جسمي فعلي ندارند . هر فرد بودايي، قبل از رسيدن به مقام بوداييت، يك بوديستوه است، مثلاً سیذارتا پيش از بيداري، يك بوديستوه بود. مفهوم بوديستوه اگر چه در متن تفكرات اصيل بودايي وجود داشت، ولي بيشتر توسط مهايانه مورد توجه و پردازش قرار گرفت.
در مكتب هينه يانه، تنها دو بودا از اين قبيل ذكر شده است كه يكي همان گوتما (سیذارتا ؛ بودا) است و ديگري «ميتريه» كه يك بوديستوه است و بوداييت او در حال كمون است.
اما در مهايانه توجه بيشتري به اين موجودات علوي شده است . در اين مكتب، سیذارتا (بودا) چهارمين بودا از بودايان زميني است كه به دنيا آمده است و پنجمين بودا كه خواهد آمد و اكنون بوديستوه است، همان ميتريه است.
ميتريه؛ منجي موعود بوديسم
همان طور كه گفته شد، مفهوم منجي و موعود در بودا را مي توان در همين مفهوم ميتريه ـ كه علی رغم اختلافات موجود، در هر دو مكتب عمده بودايي مشترك است ـ به وضوح ديد.
ميتريه بوديستوه اي است كه در آينده مي آيد، و هم اكنون در حال كمون است. او منتظر است كه زمان بروز و ظهور او در روي زمين اقتضا شود؛ در آن وقت، مرتبه شهود و اشراق را حاصل كرده، خلايق را در عصر خويش، همانند گوتما، به سرمنزل سعادت رهبري کند، و به همگان مژده رهايي داده آنها را از چرخه برگشت به دنياي سراسر رنج نجات مي دهد.
مفهوم ميتريه در بوديسم ـ و خصوصاً در مهايانه ـ مورد احترام و بزرگي خاصي است، و از او تمثالها و پيكرهايي ساخته شده، و او را در نهايت مجد و بزرگي، به هيئت مردي نشسته كه آماده برخاستن است، نشان داده اند.
اگر چه در مورد جزئيات اتفاقات و زندگي ميتريه به هنگام زندگي در اين دنيا، معلومات يكسان و زيادي در متون مقدس بودايي وجود ندارد، ولي اعتقاد به آمدن او در بوديسم، يك اصل انكارناپذير است.
🐬@faramatni
Forwarded from فرامتنی
🐬@faramatni
موعودهای آخرالزمانی: حقیقت یا واقعیت؟
نگاهی فرامتنیک به اندیشه های آخرالزمانی ادیان
🐬 بخش چهارم ( موعود در آیین زرتشت):
🐬
در آیین زرتشتي مساله موعود آخر الزمان ارتباط تنگاتنگي با مساله زمان كرانه مند يا همان هزاره ها دارد. در باورهاي زرتشت و بر اساس كتابهاي ديني پهلوي ،جهان به چهار دوره 3000 ساله تقسيم مي شود. اين 12000 سال در واقع زمان كرانه مندي است كه طبق پيمان اهورا مزدا و اهريمن براي كارزار از زمان بيكران جدا شده است
3000 سال نخست: دوران خلق مينوي، حمله نافرجام اهريمن، پيشنهاد زمان آميختگي نه هزارساله اهورامزدا و قبول اهريمن، است. در 3000 سال دوم جهان از حالت مينوي به حالت گيتوي و دنيوي آفريده شد. 3000 سال سوم، دوره آميختگي و حمله اهريمن به دنيا و آوردن پليدي و مرگ است. و در پايان اين دوره است كه زرتشت به دنيا مي آيد.
3000 سال پاياني جهان ، دوره اي است كه در آغاز آن زرتشت به بهديني الهام مي يابد. ظهور هوشيدر ( اولين منجي) در پايان هزاره اول، ظهور هوشيدر ماه( دومين منجي) در پايان هزاره دوم، ظهور استوت ارت (سوشيانت ، موعود آخر) از وقايع اين دوره است. و بالاخره در پايان هزاره سوم، زمان فرشوكرتي يا فراشگرد (رستاخيز) فرا مي رسد. زماني كه طبق آموزه هاي زرتشتي در آن دنيا دوباره زنده خواهد شد و اهريمن كاملا شكست مي خورد.
در گاتها (بخشي از اوستا كه به خود زرتشت منتسب است) واژه سوشيانت كه صفت فاعلي آينده ، به معناي "كسي كه سود مي رساند" است، دو گونه كاربرد دارد. گاه به صورت مفرد كه مراد از آن بنابر گفته بسياري از محققين خود زرتشت است و گاه به صورت جمع كه مراد از آن ايفاي معناي وسيع تر و براي كساني است كه پس از وي خواهند آمد تا فرا رسيدن فراشگرد را ياري دهند . قبل از پرداختن به ساير بخش هاي اوستا ذكر اين نكته لازم است كه با توجه به اينكه تاريخ دقيق هيچ يك از بخش هاي اوستا براي ما معلوم نيست، نمي دانيم افسانه سوشيانت چه مدت پس از مرگ زرتشت بدين شكل درآمده است و آنچه مسلم است اين است كه اين اسطوره كم كم و در طول تاريخ تكامل دين زرتشتي به شكل بعدي آن، پرورده شده است.
چكيده افسانه كامل سوشيانت ها مطابق آنچه در كتاب "صد در بندهشن" آمده است، اينچنين است:
زرتشت سه بار با همسرش "هووي" نزديك شد و هرسه بار نطفه او بر زمين ريخت. "نيروسنگ" ايزد روشني و نور آن نطفه را بگرفت و به ايزد آناهيد سپرد تا نگهداري كند. 99999 فره وشي پرهيزكاران به پاسباني آن گماشته شدند تا از گزند ديوان مصون باشد. نطفه را در درياچه كيانسه به ايزد آب ها ناهيد سپردند و به هنگام مقرر هريك از سه دوشيزه در آن جا آب تني كرده و از نطفه زرتشت باردار خواهد شد و در پايان هزاره دهم "هوشيدر" و در پايان هزاره يازدهم "هوشيدر ماه" به عنوان دو پيش آهنگ منجي و سوشيانت پاياني ظهور ميكنند.
ظهور اين دو منجي همراه با حوادث و نشانه هايي مثل قيام "بهرام ورجاوند" قبل از ظهور هوشيدر و يا زنده شدن و بازگشت "ضحاك" فرمانرواي ظالم ايراني و هلاكت او به دست " گرشاسب" در هزاره هوشيدر ماه ، همراه است.
پس از آمدن اين دو موعود و در پايان هزاره آخر (دوازدهم) موعود سوم كه همان سوشيانت است و نام او "استوت ارته" به معناي نظم مجسم است، ظهور مي كند و در اين زمان و با كمك اين منجي است كه فراشگرد يا فرشوكرتي (رستاخيز و پايان خوش جهان) فرا مي رسد. همان دوراني كه طبق آموزه هاي زرتشتي در آن دنيا دوباره زنده خواهد شد و اهريمن شكستي ابدي را تجربه كرده و به طور كل از اين دنيا رخت مي بندد و دنياي جدا از اهريمن كه همان بهشت موعود است، شكل ميگيرد.
بررسي عقايد و آموزههاي دين زرتشت نشان ميدهد كه موضوع موعود از مباحث مهم اين آيين است و با عنوان موعود مزديسنا مشخص مي شود. بسياري از پيروان دين زرتشت اين باور را پذيرفته اند كه طبق متون و روايات، فرد يا افرادي در آخرالزمان ظهور كرده و آيين مزديسنا را كه دچار تغيير و تحول و سختي بسيار مي شود، احيا خواهند كرد. سوشیانت مزدیسنان ، به منزله کریشنای برهمنان ، بودای پنجم بودائیان ، مسیح یهودیان ، فارقلیط عیسویان و مهدی مسلمانان است.
🐬@faramatni
موعودهای آخرالزمانی: حقیقت یا واقعیت؟
نگاهی فرامتنیک به اندیشه های آخرالزمانی ادیان
🐬 بخش چهارم ( موعود در آیین زرتشت):
🐬
در آیین زرتشتي مساله موعود آخر الزمان ارتباط تنگاتنگي با مساله زمان كرانه مند يا همان هزاره ها دارد. در باورهاي زرتشت و بر اساس كتابهاي ديني پهلوي ،جهان به چهار دوره 3000 ساله تقسيم مي شود. اين 12000 سال در واقع زمان كرانه مندي است كه طبق پيمان اهورا مزدا و اهريمن براي كارزار از زمان بيكران جدا شده است
3000 سال نخست: دوران خلق مينوي، حمله نافرجام اهريمن، پيشنهاد زمان آميختگي نه هزارساله اهورامزدا و قبول اهريمن، است. در 3000 سال دوم جهان از حالت مينوي به حالت گيتوي و دنيوي آفريده شد. 3000 سال سوم، دوره آميختگي و حمله اهريمن به دنيا و آوردن پليدي و مرگ است. و در پايان اين دوره است كه زرتشت به دنيا مي آيد.
3000 سال پاياني جهان ، دوره اي است كه در آغاز آن زرتشت به بهديني الهام مي يابد. ظهور هوشيدر ( اولين منجي) در پايان هزاره اول، ظهور هوشيدر ماه( دومين منجي) در پايان هزاره دوم، ظهور استوت ارت (سوشيانت ، موعود آخر) از وقايع اين دوره است. و بالاخره در پايان هزاره سوم، زمان فرشوكرتي يا فراشگرد (رستاخيز) فرا مي رسد. زماني كه طبق آموزه هاي زرتشتي در آن دنيا دوباره زنده خواهد شد و اهريمن كاملا شكست مي خورد.
در گاتها (بخشي از اوستا كه به خود زرتشت منتسب است) واژه سوشيانت كه صفت فاعلي آينده ، به معناي "كسي كه سود مي رساند" است، دو گونه كاربرد دارد. گاه به صورت مفرد كه مراد از آن بنابر گفته بسياري از محققين خود زرتشت است و گاه به صورت جمع كه مراد از آن ايفاي معناي وسيع تر و براي كساني است كه پس از وي خواهند آمد تا فرا رسيدن فراشگرد را ياري دهند . قبل از پرداختن به ساير بخش هاي اوستا ذكر اين نكته لازم است كه با توجه به اينكه تاريخ دقيق هيچ يك از بخش هاي اوستا براي ما معلوم نيست، نمي دانيم افسانه سوشيانت چه مدت پس از مرگ زرتشت بدين شكل درآمده است و آنچه مسلم است اين است كه اين اسطوره كم كم و در طول تاريخ تكامل دين زرتشتي به شكل بعدي آن، پرورده شده است.
چكيده افسانه كامل سوشيانت ها مطابق آنچه در كتاب "صد در بندهشن" آمده است، اينچنين است:
زرتشت سه بار با همسرش "هووي" نزديك شد و هرسه بار نطفه او بر زمين ريخت. "نيروسنگ" ايزد روشني و نور آن نطفه را بگرفت و به ايزد آناهيد سپرد تا نگهداري كند. 99999 فره وشي پرهيزكاران به پاسباني آن گماشته شدند تا از گزند ديوان مصون باشد. نطفه را در درياچه كيانسه به ايزد آب ها ناهيد سپردند و به هنگام مقرر هريك از سه دوشيزه در آن جا آب تني كرده و از نطفه زرتشت باردار خواهد شد و در پايان هزاره دهم "هوشيدر" و در پايان هزاره يازدهم "هوشيدر ماه" به عنوان دو پيش آهنگ منجي و سوشيانت پاياني ظهور ميكنند.
ظهور اين دو منجي همراه با حوادث و نشانه هايي مثل قيام "بهرام ورجاوند" قبل از ظهور هوشيدر و يا زنده شدن و بازگشت "ضحاك" فرمانرواي ظالم ايراني و هلاكت او به دست " گرشاسب" در هزاره هوشيدر ماه ، همراه است.
پس از آمدن اين دو موعود و در پايان هزاره آخر (دوازدهم) موعود سوم كه همان سوشيانت است و نام او "استوت ارته" به معناي نظم مجسم است، ظهور مي كند و در اين زمان و با كمك اين منجي است كه فراشگرد يا فرشوكرتي (رستاخيز و پايان خوش جهان) فرا مي رسد. همان دوراني كه طبق آموزه هاي زرتشتي در آن دنيا دوباره زنده خواهد شد و اهريمن شكستي ابدي را تجربه كرده و به طور كل از اين دنيا رخت مي بندد و دنياي جدا از اهريمن كه همان بهشت موعود است، شكل ميگيرد.
بررسي عقايد و آموزههاي دين زرتشت نشان ميدهد كه موضوع موعود از مباحث مهم اين آيين است و با عنوان موعود مزديسنا مشخص مي شود. بسياري از پيروان دين زرتشت اين باور را پذيرفته اند كه طبق متون و روايات، فرد يا افرادي در آخرالزمان ظهور كرده و آيين مزديسنا را كه دچار تغيير و تحول و سختي بسيار مي شود، احيا خواهند كرد. سوشیانت مزدیسنان ، به منزله کریشنای برهمنان ، بودای پنجم بودائیان ، مسیح یهودیان ، فارقلیط عیسویان و مهدی مسلمانان است.
🐬@faramatni
Forwarded from فرامتنی
🐬@faramatni
موعودهای آخرالزمانی: حقیقت یا واقعیت؟
نگاهی فرامتنیک به اندیشه های آخرالزمانی ادیان
🐬 بخش پنجم ( موعود در اسلام):
🐬
اغراق نیست اگر بگوییم دین اسلام کمترین توجه را در بین ادیان به موضوع موعود داشته است.
در قرآن کریم هیچ اشاره ای به موعود یا منجی آخرالزمان نشده است. در آیاتی هم که اشارتی به وارثین زمین شده بحث یادآوری موضوعی بوده که در تورات به بنی اسرائیل شده است. ( رجوع به بخش اول همین یادداشت ) .
می توان دلایل متعددی به عدم تاکید صریح قرآن درباره موعود داشت: نخست اینکه قرآن در یک دوره 23 ساله و توسط فردی نگاشته شده که خود تمام توانش را برای ایجاد یک حکومت مستقل بر اساس جهان بینی خود به کار گرفته است. ده سال از این 23 سال در تلاش برای غلبه بر دشمنان گذشت که اغلب آیات مربوط به این دوره بر ایمان دینی و عدم هراس از دشمن و اطمینان از پشتیبانی خداوند از مومنان تاکید دارد و 13 سال بعدی نیز در تاسیس و تقویت پایه های حکومت اسلامی که مضمون غالب آیات این دوره صدور دستورات حکومتی و تشریح وقایعی است که بر رسول اکرم گذشته است. و صد البته در تمامی این آیات ، تفسیر توحیدی ، شالوده قرآن را تشکیل می دهد. پس می توان گفت که برای کسی که خود در راس حکومتی بوده که خود بر اساس دین ابلاغی خودش ، ساخته است اساسا وعده ظهور منجی در آینده بلاموضوع می باشد.
ـدوم اینکه محمد(ص) خود به عنوان خاتم پیامبران به نوعی خود و پیروانش را وارثان همان عهدی می داند که خدای او با بنی اسرائیل بست و طبق تاکید مکرر قرآن در آیات متعدد ، این بنی اسرائیل بود که به عهد خود وفادار نبود.
لذا می بینیم که چه در دوره حیات پیامبر اسلام و چه در میان صحابه های او ، دغدغه ظهور یک منجی آخرالزمانی مطرح نمی شود و هنوز هم که هنوز است بخشی از مذاهب اسلامی که نه بر احادیث و روایات ، که بر متن قرآن پای می فشرند دغدغه ظهور موعود به آن شکلی که در ادیان یهودی ، مسیحی و زرتشتی جلوه گر است ، را ندارند.
به همین دلیل است که در تاریخ اسلام ، اولین نشانه های غیبت و گرایش به موعود به فرقه شیعه کیسانیه برمی گردد که پس از سرکوب قیام مختار شکل گرفته است.
از اتفاقاتی که باعث بسط ایده مهدی شد فوت ناگهانی اسماعیل فرزند جعفر صادق امام ششم شیعیان به سال ۷۶۲ میلادی بود که به عقيده شیعیان اسماعیلی پیشتر امام هفتم شیعه تعیین شدهبود. هرچند اکثر شیعیان گرد فرزند دیگر جعفر صادق، موسی کاظم، گرد آمدند اقلیتی از شیعیان مرگ اسماعیل را نپذیرفتند و ادعا کردند که اسماعیل هنوز زندهاست و در غیبت به سر می برد. به باور آنان اسماعیل همان امام غایب است. اسماعیلیان انتظار دارند که در آخرالزمان امام هفتم اسماعیلیان تحت نام قائم ظهور کند.
هنگامی که موسی کاظم، امام هفتم شیعیان درگذشت، گروهی از پیروان او که به واقفیه موسوم شدند، مرگ موسی کاظم را نفی میکردند. واقفیه ادعا میکردند که موسی کاظم همان قائم و مهدی است و به غیبت رفتهاست. واقفیه به دو دوره غیبت اعتقاد داشتند. یک دوره غیبت صغری و بعد از آن یک دوره غیبت طولانی که به ظهور موسی کاظم منتهی میشود. پس از فوت حسن عسکری امام یازدهم شیعه، سالها سردرگمی بزرگی برای نیم قرن در بین پیروان آنها پدید آمد که نویسندگان شیعه از آن تحت عنوان دوران حیرت نام میبرند. در میان پیروان امامان شیعه بر سر سرنوشت اسرار آمیز فرزندی که برای حسن عسکری قائل بودند اختلاف بزرگی پدید آمد. گروهی از شیعیان چنین میپنداشتند که حسن عسکری اصولاً فرزندی نداشتهاست و گروهی میگفتند حسن عسکری امام بدون فرزندی است که نمردهاست و حسن عسکری همان مهدی غایب است که دارای دو دوره غیبت است. گروه دیگری عنوان میکردند که فرزند حسن عسکری پیش از فوت پدر در گذشتهاست. تنها گروهی که در آن زمان در اقلیت کوچکی بودند ، اعتقاد داشتند که فرزند حسن عسکری همان مهدی است و در غیبت بسر میبرد و در آخر الزمان ظهور خواهد کرد. دیدگاه این گروه به مرور به دیدگاه تمامی شیعیانی تبدیل شد که شیعیان دوازده امامی فعلی میباشند.
🐬@faramatni
موعودهای آخرالزمانی: حقیقت یا واقعیت؟
نگاهی فرامتنیک به اندیشه های آخرالزمانی ادیان
🐬 بخش پنجم ( موعود در اسلام):
🐬
اغراق نیست اگر بگوییم دین اسلام کمترین توجه را در بین ادیان به موضوع موعود داشته است.
در قرآن کریم هیچ اشاره ای به موعود یا منجی آخرالزمان نشده است. در آیاتی هم که اشارتی به وارثین زمین شده بحث یادآوری موضوعی بوده که در تورات به بنی اسرائیل شده است. ( رجوع به بخش اول همین یادداشت ) .
می توان دلایل متعددی به عدم تاکید صریح قرآن درباره موعود داشت: نخست اینکه قرآن در یک دوره 23 ساله و توسط فردی نگاشته شده که خود تمام توانش را برای ایجاد یک حکومت مستقل بر اساس جهان بینی خود به کار گرفته است. ده سال از این 23 سال در تلاش برای غلبه بر دشمنان گذشت که اغلب آیات مربوط به این دوره بر ایمان دینی و عدم هراس از دشمن و اطمینان از پشتیبانی خداوند از مومنان تاکید دارد و 13 سال بعدی نیز در تاسیس و تقویت پایه های حکومت اسلامی که مضمون غالب آیات این دوره صدور دستورات حکومتی و تشریح وقایعی است که بر رسول اکرم گذشته است. و صد البته در تمامی این آیات ، تفسیر توحیدی ، شالوده قرآن را تشکیل می دهد. پس می توان گفت که برای کسی که خود در راس حکومتی بوده که خود بر اساس دین ابلاغی خودش ، ساخته است اساسا وعده ظهور منجی در آینده بلاموضوع می باشد.
ـدوم اینکه محمد(ص) خود به عنوان خاتم پیامبران به نوعی خود و پیروانش را وارثان همان عهدی می داند که خدای او با بنی اسرائیل بست و طبق تاکید مکرر قرآن در آیات متعدد ، این بنی اسرائیل بود که به عهد خود وفادار نبود.
لذا می بینیم که چه در دوره حیات پیامبر اسلام و چه در میان صحابه های او ، دغدغه ظهور یک منجی آخرالزمانی مطرح نمی شود و هنوز هم که هنوز است بخشی از مذاهب اسلامی که نه بر احادیث و روایات ، که بر متن قرآن پای می فشرند دغدغه ظهور موعود به آن شکلی که در ادیان یهودی ، مسیحی و زرتشتی جلوه گر است ، را ندارند.
به همین دلیل است که در تاریخ اسلام ، اولین نشانه های غیبت و گرایش به موعود به فرقه شیعه کیسانیه برمی گردد که پس از سرکوب قیام مختار شکل گرفته است.
از اتفاقاتی که باعث بسط ایده مهدی شد فوت ناگهانی اسماعیل فرزند جعفر صادق امام ششم شیعیان به سال ۷۶۲ میلادی بود که به عقيده شیعیان اسماعیلی پیشتر امام هفتم شیعه تعیین شدهبود. هرچند اکثر شیعیان گرد فرزند دیگر جعفر صادق، موسی کاظم، گرد آمدند اقلیتی از شیعیان مرگ اسماعیل را نپذیرفتند و ادعا کردند که اسماعیل هنوز زندهاست و در غیبت به سر می برد. به باور آنان اسماعیل همان امام غایب است. اسماعیلیان انتظار دارند که در آخرالزمان امام هفتم اسماعیلیان تحت نام قائم ظهور کند.
هنگامی که موسی کاظم، امام هفتم شیعیان درگذشت، گروهی از پیروان او که به واقفیه موسوم شدند، مرگ موسی کاظم را نفی میکردند. واقفیه ادعا میکردند که موسی کاظم همان قائم و مهدی است و به غیبت رفتهاست. واقفیه به دو دوره غیبت اعتقاد داشتند. یک دوره غیبت صغری و بعد از آن یک دوره غیبت طولانی که به ظهور موسی کاظم منتهی میشود. پس از فوت حسن عسکری امام یازدهم شیعه، سالها سردرگمی بزرگی برای نیم قرن در بین پیروان آنها پدید آمد که نویسندگان شیعه از آن تحت عنوان دوران حیرت نام میبرند. در میان پیروان امامان شیعه بر سر سرنوشت اسرار آمیز فرزندی که برای حسن عسکری قائل بودند اختلاف بزرگی پدید آمد. گروهی از شیعیان چنین میپنداشتند که حسن عسکری اصولاً فرزندی نداشتهاست و گروهی میگفتند حسن عسکری امام بدون فرزندی است که نمردهاست و حسن عسکری همان مهدی غایب است که دارای دو دوره غیبت است. گروه دیگری عنوان میکردند که فرزند حسن عسکری پیش از فوت پدر در گذشتهاست. تنها گروهی که در آن زمان در اقلیت کوچکی بودند ، اعتقاد داشتند که فرزند حسن عسکری همان مهدی است و در غیبت بسر میبرد و در آخر الزمان ظهور خواهد کرد. دیدگاه این گروه به مرور به دیدگاه تمامی شیعیانی تبدیل شد که شیعیان دوازده امامی فعلی میباشند.
🐬@faramatni
Golhaye Tazeh
Www.DownLoadSpeed.IR
گلهای تازه ـ ۱۲۰
نادر گلچین، پایور، بدیعی، اسماعیلی
اشعار : رودکی
با آنکه دلم از غم هجرت خون است
شادی به غم توام ز غم افزون است!
اندیشه کنم هر شب و گویم یا رب
هجرانش چنین است، وصالش چون است؟
سماع و بادهٔ گلگون و لعبتان چو ماه
اگر فرشته ببیند دراوفتد در چاه
نظر چگونه بدوزم؟ که بهر دیدن دوست
ز خاک من همه نرگس دمد به جای گیاه
کسی که آگهی از ذوق عشق جانان یافت
ز خویش حیف بود، گر دمی بود آگاه
بی روی تو خورشید جهانسوز مباد
هم بیتو چراغ عالم افروز مباد
با وصل تو کس چو من بد آموز مباد
روزی که ترا نبینم آن روز مباد
بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل
بی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دل
این غم، که مراست کوه قافست، نه غم
این دل، که تراست، سنگ خاراست، نه دل
چون کار دلم ز زلف او ماند گره
بر هر رگ جان صد آرزو ماند گره
امید ز گریه بود، افسوس! افسوس!
کان هم شب وصل در گلو ماند گره
🐬@faramatni
نادر گلچین، پایور، بدیعی، اسماعیلی
اشعار : رودکی
با آنکه دلم از غم هجرت خون است
شادی به غم توام ز غم افزون است!
اندیشه کنم هر شب و گویم یا رب
هجرانش چنین است، وصالش چون است؟
سماع و بادهٔ گلگون و لعبتان چو ماه
اگر فرشته ببیند دراوفتد در چاه
نظر چگونه بدوزم؟ که بهر دیدن دوست
ز خاک من همه نرگس دمد به جای گیاه
کسی که آگهی از ذوق عشق جانان یافت
ز خویش حیف بود، گر دمی بود آگاه
بی روی تو خورشید جهانسوز مباد
هم بیتو چراغ عالم افروز مباد
با وصل تو کس چو من بد آموز مباد
روزی که ترا نبینم آن روز مباد
بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دل
بی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دل
این غم، که مراست کوه قافست، نه غم
این دل، که تراست، سنگ خاراست، نه دل
چون کار دلم ز زلف او ماند گره
بر هر رگ جان صد آرزو ماند گره
امید ز گریه بود، افسوس! افسوس!
کان هم شب وصل در گلو ماند گره
🐬@faramatni