Forwarded from فرامتنی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🐬@faramatni
تفکیک رابطه ها:
خیانت، اختلال، یا طبیعت زیستی انسان؟
(بخش نخست):
🐬
با این که از منظری فرامتنی ، واژه ای به نام "خیانت" به واسطه نوع نگاه فرامتنیک به رابطه های انسانی ، بی معنی است ، ولی به واسطه رواج این اصطلاح در جامعه ناگزیر از استفاده از آن برای تبیین آسیب هایی هستم که به دلیل اشتباه انسان ناآگاه، تقریبا تمامی شئون زندگی او را تحت تاثیر خویش قرار داده است.
لذا پیش از آن که به اصل موضوع بپردازم ، پیشنهاد می کنم ابتدا این یادداشت مهم را مطالعه بفرمایید. توضیح اینکه این یافته های فیشر با تقسیم بندی استرنبرگ از مثلث عشق (صمیمیت، شهوت و تعهد) همخوانی دارد.
🐬
هلن فیشر : انسانشناس-زیستشناس مشهور که بیش از سی سال از عمر علمی خود را وقف بررسی ماهیت بیولوژیک عشق کرده است، توصیف نسبتا کاملی از عاشقشدن انسان به شخصی دیگر دارد. او به زبان ساده میگوید، وقتی شما عاشق کسی می شوید آن شخص برای شما مرکز عالم میشود. شما ولع سیریناپذیری دارید با آن شخص باشید، نه فقط به لحاظ جنسی(آمیزشی) بلکه احساسی. شما میتوانید فهرستی از چیزهایی را تهیه کنید که از آنها خوشتان نمیآید، ولی وقتی عاشق می شوید، همهی آنها را کنار میگذارید و فقط روی آنچه دربارهی آنها دوست دارید تمرکز می کنید.
فیشر دلیل تمایل جنسی به فردی دیگر و وابستگی به فرد سوم ، در عین عاشق بودن به یک نفر را تفاوت نقاط فعالیت این سه حس در مغز می داند. این دلیل زیستشناسی تبیین میکند چرا بعضی اوقات همزمان با عشق به یک نفر دنبال رابطه های دیگری هستیم.
🐬
فیشر در سخنرانی تد خود یک آزمایش یا تجربهی آزمایشگاهی را توضیح میدهد که طی آن او و تیمی از دانشمندان همکارش مغز آدمهایی را که عاشق بودند اسکن یا پویش کردند. به این اشخاص گرفتار عشق ابتدا یک عکس از یک آدم خنثی یا بیطرف و سپس عکسی از عشق شان را نشان دادند. در حالی که آن شخص به عکس شریک احساسی خود زل زده بود آنها مناطق فعال مغز را ثبت کردند.
این پژوهشگران دریافتند که یکی از مهمترین مناطق مغز که هنگام خیرهشدن آن شخص به عکس فعال بود سامانهی پاداش بود- همان عرصهی مغز که وقتی شخصی کوکائین مصرف میکند یا به ارگاسم میرسد، فعال و روشن میشود.
فیشر آن را به این صورت معنی میکند؛ “عشق رمانتیک یک احساس نیست، یک محرک یا رانشگر است و در حقیقت فکر میکنم بسیار قویتر از محرک جنسی است.”
مطالعات زیاد دیگری به همان نتایج دست یافتهاند: عشق در مقام یک سامانهی انگیزش و پاداش در مغز عمل میکند، اگر عشق، پاداشدهی است، پس چه چیز محرک ما است تا همزمان به دنبال رابطه های دیگری برویم؟
فیشر میگوید، “مسئله این است که عشق رمانتیک تنها سامانهی مغزی نیست که وقتی عاشق کسی میشویم فعال میشود. در واقع سه سامانهی مغزی مرتبط با عشق وجود دارد.”
(۱)محرک جنسی(آمیزشی) :، که مثل یک “خارش عصبی غیرقابلتحمل” است و ما را وامیدارد در جستو جوی دامنهای از شرکای جنسی باشیم که کمک میکنند ژنهایمان را منتقل کنیم.
(۲)عشق رمانتیک : که به ما کمک میکند بر حفظ انرژیمان روی یک شخص تمرکز کنیم.
(۳) حس وابستگی و تعلق: که آرامش و امنیتی است که ما با شریک بلندمدت احساس میکنیم تا بتوانیم با او در قالب یک تیم بچهها را بزرگ کنیم.
با این وجود، این سه سامانهی مغزی، شامل محرک جنسی، عشق رمانتیک، و تعلق، همواره با یکدیگر متصل و همپیوند نیستند.
فیشر میگوید، “بنابراین، امکان دارد شما احساس تعلق عمیق به یک شریک بلندمدت داشته باشید و در همان زمان احساس عشق رمانتیک بیسر و صدا و آرام به شخصی دیگر داشته باشید و حتی احساس گرایش جنسی به شخص سومی داشته باشید.”
فیشر میگوید، “به طور خلاصه، ما میتوانیم در یک زمان عاشق بیش از یک نفر باشیم.”
فیشر میگوید این همان دلیل و پاسخ چرایی اصطلاحا خیانت بعضی آدمها علیه شریک زندگی شان است.
به همین دلیل است که یک نفر میتواند شب را در رختخواب با اندیشیدن به احساس عمیق تعلق به یک نفر(شریک اصلیاش)، ولی با فکر عشق رمانتیک به شخصی دیگر بگذراند.
منبع: بیزینس اینسایدر
🐬@faramatni
تفکیک رابطه ها:
خیانت، اختلال، یا طبیعت زیستی انسان؟
(بخش نخست):
🐬
با این که از منظری فرامتنی ، واژه ای به نام "خیانت" به واسطه نوع نگاه فرامتنیک به رابطه های انسانی ، بی معنی است ، ولی به واسطه رواج این اصطلاح در جامعه ناگزیر از استفاده از آن برای تبیین آسیب هایی هستم که به دلیل اشتباه انسان ناآگاه، تقریبا تمامی شئون زندگی او را تحت تاثیر خویش قرار داده است.
لذا پیش از آن که به اصل موضوع بپردازم ، پیشنهاد می کنم ابتدا این یادداشت مهم را مطالعه بفرمایید. توضیح اینکه این یافته های فیشر با تقسیم بندی استرنبرگ از مثلث عشق (صمیمیت، شهوت و تعهد) همخوانی دارد.
🐬
هلن فیشر : انسانشناس-زیستشناس مشهور که بیش از سی سال از عمر علمی خود را وقف بررسی ماهیت بیولوژیک عشق کرده است، توصیف نسبتا کاملی از عاشقشدن انسان به شخصی دیگر دارد. او به زبان ساده میگوید، وقتی شما عاشق کسی می شوید آن شخص برای شما مرکز عالم میشود. شما ولع سیریناپذیری دارید با آن شخص باشید، نه فقط به لحاظ جنسی(آمیزشی) بلکه احساسی. شما میتوانید فهرستی از چیزهایی را تهیه کنید که از آنها خوشتان نمیآید، ولی وقتی عاشق می شوید، همهی آنها را کنار میگذارید و فقط روی آنچه دربارهی آنها دوست دارید تمرکز می کنید.
فیشر دلیل تمایل جنسی به فردی دیگر و وابستگی به فرد سوم ، در عین عاشق بودن به یک نفر را تفاوت نقاط فعالیت این سه حس در مغز می داند. این دلیل زیستشناسی تبیین میکند چرا بعضی اوقات همزمان با عشق به یک نفر دنبال رابطه های دیگری هستیم.
🐬
فیشر در سخنرانی تد خود یک آزمایش یا تجربهی آزمایشگاهی را توضیح میدهد که طی آن او و تیمی از دانشمندان همکارش مغز آدمهایی را که عاشق بودند اسکن یا پویش کردند. به این اشخاص گرفتار عشق ابتدا یک عکس از یک آدم خنثی یا بیطرف و سپس عکسی از عشق شان را نشان دادند. در حالی که آن شخص به عکس شریک احساسی خود زل زده بود آنها مناطق فعال مغز را ثبت کردند.
این پژوهشگران دریافتند که یکی از مهمترین مناطق مغز که هنگام خیرهشدن آن شخص به عکس فعال بود سامانهی پاداش بود- همان عرصهی مغز که وقتی شخصی کوکائین مصرف میکند یا به ارگاسم میرسد، فعال و روشن میشود.
فیشر آن را به این صورت معنی میکند؛ “عشق رمانتیک یک احساس نیست، یک محرک یا رانشگر است و در حقیقت فکر میکنم بسیار قویتر از محرک جنسی است.”
مطالعات زیاد دیگری به همان نتایج دست یافتهاند: عشق در مقام یک سامانهی انگیزش و پاداش در مغز عمل میکند، اگر عشق، پاداشدهی است، پس چه چیز محرک ما است تا همزمان به دنبال رابطه های دیگری برویم؟
فیشر میگوید، “مسئله این است که عشق رمانتیک تنها سامانهی مغزی نیست که وقتی عاشق کسی میشویم فعال میشود. در واقع سه سامانهی مغزی مرتبط با عشق وجود دارد.”
(۱)محرک جنسی(آمیزشی) :، که مثل یک “خارش عصبی غیرقابلتحمل” است و ما را وامیدارد در جستو جوی دامنهای از شرکای جنسی باشیم که کمک میکنند ژنهایمان را منتقل کنیم.
(۲)عشق رمانتیک : که به ما کمک میکند بر حفظ انرژیمان روی یک شخص تمرکز کنیم.
(۳) حس وابستگی و تعلق: که آرامش و امنیتی است که ما با شریک بلندمدت احساس میکنیم تا بتوانیم با او در قالب یک تیم بچهها را بزرگ کنیم.
با این وجود، این سه سامانهی مغزی، شامل محرک جنسی، عشق رمانتیک، و تعلق، همواره با یکدیگر متصل و همپیوند نیستند.
فیشر میگوید، “بنابراین، امکان دارد شما احساس تعلق عمیق به یک شریک بلندمدت داشته باشید و در همان زمان احساس عشق رمانتیک بیسر و صدا و آرام به شخصی دیگر داشته باشید و حتی احساس گرایش جنسی به شخص سومی داشته باشید.”
فیشر میگوید، “به طور خلاصه، ما میتوانیم در یک زمان عاشق بیش از یک نفر باشیم.”
فیشر میگوید این همان دلیل و پاسخ چرایی اصطلاحا خیانت بعضی آدمها علیه شریک زندگی شان است.
به همین دلیل است که یک نفر میتواند شب را در رختخواب با اندیشیدن به احساس عمیق تعلق به یک نفر(شریک اصلیاش)، ولی با فکر عشق رمانتیک به شخصی دیگر بگذراند.
منبع: بیزینس اینسایدر
🐬@faramatni
🐬@faramatni
تفکیک رابطه ها:
خیانت، اختلال، یا طبیعت زیستی انسان؟
(بخش دوم):
🐬
اگرچه خیانت با معنای مشخص: داشتن رابطه عاطفی همزمان یک مرد یا زن با چندنفر در قرن ۲۱ معنا و وجه مجرمانه خود را در تمام جهان به جز چند کشور اسلامی و آفریقایی و شش ایالت آمریکا از دست داده است و به یک هنجار قانونی تبدیل شده است ، اما هنوز هم در میان عامه مردم در اغلب نقاط دنیا حتی در قلب اروپا ، دوست داشتن همزمان چند زن یا مرد به عنوان یک رفتار ناهنجار و ناشایست در عرف اجتماعی محسوب می شود و طبق آمارها در طول ده سال اخیر عامل بیش از ۸۰٪ درخواست طلاق ها در جهان ، خیانت همسر بوده است. به این آسیب ها اضافه کنیم عدم پذیرش خیانت زنان را ـ بالاخص ـ که نه تنها عامل بسیاری از قتل های ناموسی و شکنجه های جسمی زنان در کشورهای جهان سومی و در حال توسعه محسوب می شود ،که حتی درکشورهای توسعه یافته نیز پذیرش آن برای عموم مردم دشوارتر از خیانت مرد است.
از منظر حقوقی ، معنای واژه ی خیانت ، عدم پای بندی به مفاد قراردادی است که بین دو نفر منعقد شده است و در اینجا مشخصا قرارداد زناشویی مدنظر می باشد. پیش فرض واژه خیانت در قراردادهای زناشویی این است که هرگونه رابطه ی طرف مقابل با فردی دیگر نشانه ی نقض قرارداد است و استدلال علیتی آن هم این فرض بدیهی که یک فرد نمی تواند همزمان چندنفر را دوست داشته باشد، و چون یک نفر نمی تواند همزمان چندجنس مخالف را دوست داشته باشد پس ورود فرد به رابطه ای جدید، نشاندهنده ی قطع علاقه ی وی به همسر و عدم امکان عمل به تعهدات زناشویی اش می باشد.
مساله حادتر این است که نه تنها در قراردادهای زناشویی ، که حتی در رابطه های عاطفی ، عشقی ، جنسی و اجتماعی غیر زناشویی نیز هرگاه یکی از طرفین متوجه شود که طرف مقابلش همزمان با وی ، با فرد دیگری نیز رابطه دارد ، از آن رابطه خارج می شود، صرفا با همین استدلال که یک فرد نمی تواند همزمان بیش از یک نفر را دوست داشته باشد.
نشان به آن نشان که هنری ماری ـ یکی از روانشناسان مشهور و تاثیرگذار قرن بیستم ـ وقتی که با کریستینا مورگان رابطه عاطفی عمیقی برقرار کرده بود و نتیجه این رابطه دوستانه پایدار هم پرسشنامه شخصیت معروف و ماندگار T.A.T هست ، تمام اطرافیانشان هم او و هم کریستینا را به دلیل برقراری رابطه عاطفی و دوستانه در عین داشتن همسر سرزنش می کردند و هرچقدر هم ماری ادعا می کرد که رابطه با کریستینا به معنای عدم علاقه به همسرش نیست و همچنان او را عمیقا دوست دارد ، کسی حرفش را جدی نمی گرفت ، صرفا به این دلیل که پیش فرض عامه ی مردم این بود که مگر می شود یک مرد همزمان دو زن را دوست داشته باشد.
جالب این است که در ادیان سامی که چندهمسری را به رسمیت شناخته اند ، موضوع امکان عشق همزمان یک انسان با چند جنس مخالف به رسمیت شناخته شده است ، اما صرفا برای مردان ( و نه زنان ).
اما سوال اساسی این است که آیا دوست داشتن همزمان چندجنس مخالف به لحاظ زیستی امکانپذیر است یا چنان که عامه ی مردم می پندارند کسانی که چنین روابطی را دارند صرفا به یک نفر می توانند علاقه داشته باشند و دوستت دارم هایی که به دیگران می گویند دروغ است و واقعا درحال خیانت به دوستان دیگرشان و به ویژه به همسرانشان هستند؟
#انوش
🐬@faramatni
تفکیک رابطه ها:
خیانت، اختلال، یا طبیعت زیستی انسان؟
(بخش دوم):
🐬
اگرچه خیانت با معنای مشخص: داشتن رابطه عاطفی همزمان یک مرد یا زن با چندنفر در قرن ۲۱ معنا و وجه مجرمانه خود را در تمام جهان به جز چند کشور اسلامی و آفریقایی و شش ایالت آمریکا از دست داده است و به یک هنجار قانونی تبدیل شده است ، اما هنوز هم در میان عامه مردم در اغلب نقاط دنیا حتی در قلب اروپا ، دوست داشتن همزمان چند زن یا مرد به عنوان یک رفتار ناهنجار و ناشایست در عرف اجتماعی محسوب می شود و طبق آمارها در طول ده سال اخیر عامل بیش از ۸۰٪ درخواست طلاق ها در جهان ، خیانت همسر بوده است. به این آسیب ها اضافه کنیم عدم پذیرش خیانت زنان را ـ بالاخص ـ که نه تنها عامل بسیاری از قتل های ناموسی و شکنجه های جسمی زنان در کشورهای جهان سومی و در حال توسعه محسوب می شود ،که حتی درکشورهای توسعه یافته نیز پذیرش آن برای عموم مردم دشوارتر از خیانت مرد است.
از منظر حقوقی ، معنای واژه ی خیانت ، عدم پای بندی به مفاد قراردادی است که بین دو نفر منعقد شده است و در اینجا مشخصا قرارداد زناشویی مدنظر می باشد. پیش فرض واژه خیانت در قراردادهای زناشویی این است که هرگونه رابطه ی طرف مقابل با فردی دیگر نشانه ی نقض قرارداد است و استدلال علیتی آن هم این فرض بدیهی که یک فرد نمی تواند همزمان چندنفر را دوست داشته باشد، و چون یک نفر نمی تواند همزمان چندجنس مخالف را دوست داشته باشد پس ورود فرد به رابطه ای جدید، نشاندهنده ی قطع علاقه ی وی به همسر و عدم امکان عمل به تعهدات زناشویی اش می باشد.
مساله حادتر این است که نه تنها در قراردادهای زناشویی ، که حتی در رابطه های عاطفی ، عشقی ، جنسی و اجتماعی غیر زناشویی نیز هرگاه یکی از طرفین متوجه شود که طرف مقابلش همزمان با وی ، با فرد دیگری نیز رابطه دارد ، از آن رابطه خارج می شود، صرفا با همین استدلال که یک فرد نمی تواند همزمان بیش از یک نفر را دوست داشته باشد.
نشان به آن نشان که هنری ماری ـ یکی از روانشناسان مشهور و تاثیرگذار قرن بیستم ـ وقتی که با کریستینا مورگان رابطه عاطفی عمیقی برقرار کرده بود و نتیجه این رابطه دوستانه پایدار هم پرسشنامه شخصیت معروف و ماندگار T.A.T هست ، تمام اطرافیانشان هم او و هم کریستینا را به دلیل برقراری رابطه عاطفی و دوستانه در عین داشتن همسر سرزنش می کردند و هرچقدر هم ماری ادعا می کرد که رابطه با کریستینا به معنای عدم علاقه به همسرش نیست و همچنان او را عمیقا دوست دارد ، کسی حرفش را جدی نمی گرفت ، صرفا به این دلیل که پیش فرض عامه ی مردم این بود که مگر می شود یک مرد همزمان دو زن را دوست داشته باشد.
جالب این است که در ادیان سامی که چندهمسری را به رسمیت شناخته اند ، موضوع امکان عشق همزمان یک انسان با چند جنس مخالف به رسمیت شناخته شده است ، اما صرفا برای مردان ( و نه زنان ).
اما سوال اساسی این است که آیا دوست داشتن همزمان چندجنس مخالف به لحاظ زیستی امکانپذیر است یا چنان که عامه ی مردم می پندارند کسانی که چنین روابطی را دارند صرفا به یک نفر می توانند علاقه داشته باشند و دوستت دارم هایی که به دیگران می گویند دروغ است و واقعا درحال خیانت به دوستان دیگرشان و به ویژه به همسرانشان هستند؟
#انوش
🐬@faramatni
🐬@faramatni
تفکیک رابطه ها:
خیانت، اختلال، یا طبیعت زیستی انسان؟
(بخش سوم):
🐬
ابتدا بگذارید تعاریف مان از عشق و دوست داشتن را هماهنگ کنیم تا در تبیین موضوع دچار برداشتهای متفاوت نشویم.
اگرچه عشق و دوست داشتن در مکاتب فلسفی، نظریه های روانشناسی و عرف جوامع، تعاریف بسیار متنوع و حتی متضادی دارند و استرنبرگ شاید به شیواترین شکل آن را تبیین نموده است، بخاطر اینکه ساده تر مطالب در ذهن خوانندگان بنشیند، من هم عشق و دوست داشتن را همان هایی تعریف می کنم که در ذهن عامه مردم جاافتاده است.
پس از این منظر عشق اتفاقی است که به یکباره در جان کسی جرقه می زند و در مدتی کوتاه یا شاید طولانی تمام فکر و ذکر عاشق را معطوف معشوق می کند و تمامی برنامه های زندگی او را در مدتی که عاشق شده است، در مسیر رسیدن به معشوق قرار می دهد. در اصطلاح عرفان و ادبیات همه وجود عاشق لبریز از معشوق می شود.
اما با این تعریف از عشق، دوست داشتن تفاوتی بنیادین با عشق دارد: یک آشنایی اتفاقی که در طول زمان دو طرف متوجه اشتراکات دنیای مطلوبشان می شوند و هرچه این اشتراکات بیشتر می شود دوستی شان ریشه دار تر می شود.
درست است که تمامی رابطه ها ( اعم از رابطه های عاشقانه ، عاطفی ، جنسی ، اجتماعی ، فکری و ... ) از نیازهای آدمی سرچشمه می گیرند ، اما نوع این رابطه ها و نیازی که از ارگانیسم انسان برآورده می کنند با یکدیگر تفاوتهای بنیادین دارد.
عشق چنان که هلن فیشر هم می گوید از سیستم انگیزش ـ پاداش مغز که حاصل آن ترشح دوپامین و افزایش شادی درونی انسان است سرچشمه می گیرد ، حال آن که دوست داشتن حاصل اشتراکات دنیای مطلوب است که نیازهای آرامش و امنیت انسان را تامین می کند و رابطه جنسی برخلاف این دو نیازی زیستی برای تضمین بقاست از طریق انتقال ژن ها.
دوست داشتن حتی اگر با آشنایی اتفاقی دو نفر شکل بگیرد، شرط تداومش اشتراکات دنیای مطلوب طرفین است. دوست داشتن برخلاف عشق در فضایی کاملا عقلانی به پیش می رود و هردوطرف در تداوم رابطه شان حساب سود و زیان رابطه را می کنند و اگر زمانی متوجه شوند که این رابطه نیازهای عاطفی یا جنسی یا اجتماعی آنان را برآورده نمی کند یا با دنیای مطلوب شان فاصله دارد ، به تدریج رابطه کاهش می یابد.
یکی از تفاوتهای مهم دوست داشتن با عشق ، این است که در دوست داشتن هرچقدر آدمها باهم نزدیکتر بشوند رابطه ریشه دارتر می شود، درست برخلاف عشق که نزدیکی آفت آن است. دلایلش برمی گردد به تصویر ذهنی نادرستی که عاشق از معشوق در ذهنش ساخته است و نزدیکی، این تصویر را با کشف واقعیت های زیستی معشوق خدشه دار می کند.
همچنین در دوست داشتن آدمها هرچقدر که رشد می یابند دنیای مطلوبشان بتدریج تغییر می کند و بنابراین طبیعی است اگر پس از مدتی برخی دوستی ها روبه سردی گراید و دوستی های دیگری جایگزینش بشود.
اما از منظری زیستی هیچ دلیلی بر اینکه یک نفر نتواند همزمان با چند نفر رابطه دوستانه داشته باشد، وجود ندارد. یک نفر می تواند همزمان چند نفر و حتی چند جنس مخالف را دوست داشته باشد و حقیقتا هم دوست داشته باشد ، چرا که نه تنها خاستگاه زیستی این نیازها با یکدیگر متفاوت است، بلکه هرچقدر در مسیر زمان به پیش می رویم این نیازها هم در مردان و هم در زنان شکل هوشمندانه تری به خود می گیرند. چنان که در داستان هنری ماری دیدیم و چنان که در بیش از ۵۰٪ رابطه های دوستانه امروز در تمام جهان می بینیم. نمی شود اتفاقی بیش از ۵۰٪ جامعه را شامل بشود و همچنان اختلال یا ناهنجاری محسوب شود. اختلال واقعی در ناآگاهی ما از چرایی و چگونگی رابطه هاست و ریشه ی اصلی آن در باورهای سنتی و اساطیری.
گاه از من سوال می کنند که حتی با فرض پذیرش این موضوع (یعنی صادقانه بودن افراد در تعدد رابطه ها)، اگر طرف مقابل از شما بخواهد که غیر از او نباید کسی دیگر را دوست داشته باشید چه؟ و من جوابم ساده است ، مگر هر درخواست غیرمنطقی طرف مقابلتان را باید بپذیرید ، اگر او درخواست سر بریده ی فلان دشمنش را کرد چه؟ شما در عالم دوستی حتما باید خواسته اش را برآورده کنید؟ مگر تاریخ از این فجایع کم به خود دیده است؟
اتفاقا برعکس ، از منظری فرامتنی در دوستی با کسانی که فقط یک نفر را می توانند دوست داشته باشند یا شرط دوستی شان این است که شما حق دوست داشتن فرد دیگری را نداشته باشید، تجدید نظر کنید. اینان یا دنبال تملک شما هستند یا دنیای مطلوبشان آنقدر کوچک است که همواره از جذاب نبودن داشته هایشان برای کسانی که کشفش می کنند، واهمه دارند.
در دنیایی که در آن شرط دوستی یک فرد، دوست نداشتن دیگران باشد، جز نفرت به بار نمی آید. این را تاریخ به شیواترین شکل ممکن نشان داده است.
#انوش
🐬@faramatni
تفکیک رابطه ها:
خیانت، اختلال، یا طبیعت زیستی انسان؟
(بخش سوم):
🐬
ابتدا بگذارید تعاریف مان از عشق و دوست داشتن را هماهنگ کنیم تا در تبیین موضوع دچار برداشتهای متفاوت نشویم.
اگرچه عشق و دوست داشتن در مکاتب فلسفی، نظریه های روانشناسی و عرف جوامع، تعاریف بسیار متنوع و حتی متضادی دارند و استرنبرگ شاید به شیواترین شکل آن را تبیین نموده است، بخاطر اینکه ساده تر مطالب در ذهن خوانندگان بنشیند، من هم عشق و دوست داشتن را همان هایی تعریف می کنم که در ذهن عامه مردم جاافتاده است.
پس از این منظر عشق اتفاقی است که به یکباره در جان کسی جرقه می زند و در مدتی کوتاه یا شاید طولانی تمام فکر و ذکر عاشق را معطوف معشوق می کند و تمامی برنامه های زندگی او را در مدتی که عاشق شده است، در مسیر رسیدن به معشوق قرار می دهد. در اصطلاح عرفان و ادبیات همه وجود عاشق لبریز از معشوق می شود.
اما با این تعریف از عشق، دوست داشتن تفاوتی بنیادین با عشق دارد: یک آشنایی اتفاقی که در طول زمان دو طرف متوجه اشتراکات دنیای مطلوبشان می شوند و هرچه این اشتراکات بیشتر می شود دوستی شان ریشه دار تر می شود.
درست است که تمامی رابطه ها ( اعم از رابطه های عاشقانه ، عاطفی ، جنسی ، اجتماعی ، فکری و ... ) از نیازهای آدمی سرچشمه می گیرند ، اما نوع این رابطه ها و نیازی که از ارگانیسم انسان برآورده می کنند با یکدیگر تفاوتهای بنیادین دارد.
عشق چنان که هلن فیشر هم می گوید از سیستم انگیزش ـ پاداش مغز که حاصل آن ترشح دوپامین و افزایش شادی درونی انسان است سرچشمه می گیرد ، حال آن که دوست داشتن حاصل اشتراکات دنیای مطلوب است که نیازهای آرامش و امنیت انسان را تامین می کند و رابطه جنسی برخلاف این دو نیازی زیستی برای تضمین بقاست از طریق انتقال ژن ها.
دوست داشتن حتی اگر با آشنایی اتفاقی دو نفر شکل بگیرد، شرط تداومش اشتراکات دنیای مطلوب طرفین است. دوست داشتن برخلاف عشق در فضایی کاملا عقلانی به پیش می رود و هردوطرف در تداوم رابطه شان حساب سود و زیان رابطه را می کنند و اگر زمانی متوجه شوند که این رابطه نیازهای عاطفی یا جنسی یا اجتماعی آنان را برآورده نمی کند یا با دنیای مطلوب شان فاصله دارد ، به تدریج رابطه کاهش می یابد.
یکی از تفاوتهای مهم دوست داشتن با عشق ، این است که در دوست داشتن هرچقدر آدمها باهم نزدیکتر بشوند رابطه ریشه دارتر می شود، درست برخلاف عشق که نزدیکی آفت آن است. دلایلش برمی گردد به تصویر ذهنی نادرستی که عاشق از معشوق در ذهنش ساخته است و نزدیکی، این تصویر را با کشف واقعیت های زیستی معشوق خدشه دار می کند.
همچنین در دوست داشتن آدمها هرچقدر که رشد می یابند دنیای مطلوبشان بتدریج تغییر می کند و بنابراین طبیعی است اگر پس از مدتی برخی دوستی ها روبه سردی گراید و دوستی های دیگری جایگزینش بشود.
اما از منظری زیستی هیچ دلیلی بر اینکه یک نفر نتواند همزمان با چند نفر رابطه دوستانه داشته باشد، وجود ندارد. یک نفر می تواند همزمان چند نفر و حتی چند جنس مخالف را دوست داشته باشد و حقیقتا هم دوست داشته باشد ، چرا که نه تنها خاستگاه زیستی این نیازها با یکدیگر متفاوت است، بلکه هرچقدر در مسیر زمان به پیش می رویم این نیازها هم در مردان و هم در زنان شکل هوشمندانه تری به خود می گیرند. چنان که در داستان هنری ماری دیدیم و چنان که در بیش از ۵۰٪ رابطه های دوستانه امروز در تمام جهان می بینیم. نمی شود اتفاقی بیش از ۵۰٪ جامعه را شامل بشود و همچنان اختلال یا ناهنجاری محسوب شود. اختلال واقعی در ناآگاهی ما از چرایی و چگونگی رابطه هاست و ریشه ی اصلی آن در باورهای سنتی و اساطیری.
گاه از من سوال می کنند که حتی با فرض پذیرش این موضوع (یعنی صادقانه بودن افراد در تعدد رابطه ها)، اگر طرف مقابل از شما بخواهد که غیر از او نباید کسی دیگر را دوست داشته باشید چه؟ و من جوابم ساده است ، مگر هر درخواست غیرمنطقی طرف مقابلتان را باید بپذیرید ، اگر او درخواست سر بریده ی فلان دشمنش را کرد چه؟ شما در عالم دوستی حتما باید خواسته اش را برآورده کنید؟ مگر تاریخ از این فجایع کم به خود دیده است؟
اتفاقا برعکس ، از منظری فرامتنی در دوستی با کسانی که فقط یک نفر را می توانند دوست داشته باشند یا شرط دوستی شان این است که شما حق دوست داشتن فرد دیگری را نداشته باشید، تجدید نظر کنید. اینان یا دنبال تملک شما هستند یا دنیای مطلوبشان آنقدر کوچک است که همواره از جذاب نبودن داشته هایشان برای کسانی که کشفش می کنند، واهمه دارند.
در دنیایی که در آن شرط دوستی یک فرد، دوست نداشتن دیگران باشد، جز نفرت به بار نمی آید. این را تاریخ به شیواترین شکل ممکن نشان داده است.
#انوش
🐬@faramatni
🐬@faramatni
پیش فرض دنیای اساطیری این است که هیچ انسانی نمی تواند همزمان چند نفر را دوست داشته باشد.
نه تنها به لحاظ زیستی این پیش فرض نادرست است ، بلکه به لحاظ جامعه شناختی هم، چه دنیای بدی باید باشد جامعه ای که شرط اثبات دوستی و عشق ورزیدن آدمهایش، نفرت پراکنی است درحق سایر آدمها.
#انوش
🐬@faramatni
پیش فرض دنیای اساطیری این است که هیچ انسانی نمی تواند همزمان چند نفر را دوست داشته باشد.
نه تنها به لحاظ زیستی این پیش فرض نادرست است ، بلکه به لحاظ جامعه شناختی هم، چه دنیای بدی باید باشد جامعه ای که شرط اثبات دوستی و عشق ورزیدن آدمهایش، نفرت پراکنی است درحق سایر آدمها.
#انوش
🐬@faramatni
🐬@faramatni
تفکیک رابطه ها:
خیانت، اختلال، یا طبیعت زیستی انسان؟
(بخش چهارم و پایانی):
🐬
این بحث را با یادداشتی از کتاب " زمینه روانشناسی هیلگارد" به پایان می برم.
🐬
" جامعه شناسان زیستی معتقدند که چون مرد و زن در تولید مثل نقش های متفاوتی دارند، راهکارها و راهبردهای جفتجویی هردو جنس ممکن است تحول یافته تا متفاوت شود. از آنجا که برای مرد امکان دارد پدر صدها کودک باشد، از لحاظ تکاملی به نفع اوست که زنان بیشتر و بیشتری را بارور سازد تا ژن های خود را بیشتر منتقل کند. اما زن باید مقادیر زیادی وقت و انرژی برای هر زایمان صرف کند و می تواند تنها تعداد معدودی فرزند داشته باشد. بنابراین به نفع اوست که سعی کند جفتی انتخاب کند که اشتیاقش بیش از همه باشد و بتواند در حمایت و پرورش فرزندان او را یاری دهد تا از این راه احتمال انتقال ژن های زن به نسل های بعد به حداکثر برسد. براین اساس، جریان تکامل مردان را بی قید و بندتر بار آورده است. دلیل زیاد بودن جامعه هایی که به مرد اجازه می دهد بیش از یک زن داشته باشد، نسبت به جامعه های بالعکس نیز همین بوده است.
البته نظریه جامعه شناسی زیستی از انتقاد برکنار نمانده است.
برخی از منتقدان معتقدند اگر الگوی رفتاری معینی در بسیاری از فرهنگها و حتی در همه آنها ظاهر شود، ضرورتا به این معنی نیست که در ژن های انسان برنامه ریزی شده باشد و ممکن است از نظر تاریخی صرفا به این سبب ایجاد شده باشند که مثلا زنان زوربازوی کمتری دارند یا بیشتر دوران بزرگسالی خود را یا باردار بوده یا فرزندپروری می کرده اند.
این موضوع در روندی تاریخی ، تقسیم کار مبتنی برجنس را در جوامع به دنبال داشته و قدرت سیاسی و تصمیم گیری را دردست مردان قرار داده و زنان را در قلمرو خانواده محصور کرده است. همین تفاوت قدرت می تواند به سادگی منجر به آزادی جنسی بیشتر برای مردها شده باشد."
دلیل اجازه ادیان به تعدد روابط مردان( ونه زنان) نیز همین بوده است.
معنای این گفته این است که انتقادها به تفاوتهای جنسیتی در روابط، از این زاویه نیست که این یافته نادرست است ، بلکه از این منظر است که این تفاوتها، قطعیتی غیرقابل تغییر و جاودانه نیست و با تغییر نقش زنها در گذر از باروری صرف به داشتن کار، فعالیت اجتماعی و استقلال مالی و نیز برعهده گرفتن بخشی از وظایف پرورش فرزندان توسط نهادهای اجتماعی چون مهدکودک ها و رهایی زنان از قیود رسیدگی شبانه روزی چندساله تا رشد فرزندان، راهبردهای جفتجویی زنان نیز در روندی آرام اما صعودی، به سمت تعدد روابط پیش می رود. هردوی این یافته ها در نظریات روانشناسی اجتماعی نیز در پژوهش های مکرر در فرهنگ های گوناگون تایید شده اند.
🐬
بدیهی است با این استدلال، هرچه زمان به پیش می رود و هرچه زنان استقلال کاری و مالی بیشتری به دست می آورند، و هرچه تکنولوژی های جلوگیری از بارداری ازیکطرف و نهادهای حمایتی از پرورش کودکان از سوی دیگر گسترش می یابند، زنان فراغت بیشتری پیدا می کنند و الگوهای رابطه نیز به سمت تعادل در آزادی حرکت می کند.
نظرسنجی های شرکت دورکس و اطلاعات برگرفته از سایتهای آنلاین دوست یابی در اغلب کشورها، نشان می دهند میزان روابط خارج از ازدواج در تمامی کشورهای اروپایی و حتی غیراروپایی به ویژه در میان زنان طی نیم قرن اخیر افزایش چشمگیری یافته و به متوسط ۴۰٪ رسیده است.
با تغییر نگرش و سبک زندگی دیگر نمی توان تفکیک رابطه ها و تعدد آنها را اختلال به حساب آورد، بلکه می توان آن را یک نیاز طبیعی و زیستی، قلمداد کرد، چنان که چنین است.
🐬
معنای این یادداشت این نیست که مسیر شکوفایی همه انسانها لزوما از طریق تعدد روابط (چه رابطه های عاشقانه یا دوستانه یا جنسی) می گذرد چرا که این مساله به شخصیت، سبک زندگی و نیازهای ویژه ی هر فرد مربوط می شود، بلکه معنای این یافته این است که پیش فرض های غلط و باورهای نادرست میتوانند چقدر آسیب زا و ویرانگر باشند.
چه خانواده ها که در طول تاریخ صرفا به دلیل تعدد رابطه ها ازهم نپاشیده اند ،
چه انسانها که جان خود و دیگران را صرفا بخاطر تلقی رفتار خائنانه از عشق یا دوست داشتن همزمان چند نفر، نگرفته اند
و چه کودکانی که به دلیل این باورهای غیرعلمی نادرست از مسیر رشد و شکوفایی شان بازنمانده اند،
فقط با این پیش فرض غلط، که هرزن یا مردی که همزمان چند نفر را دوست می دارد، لزوما دروغ می گوید وخیانتکار است.
معنای این یادداشت، این است که از این به بعد نگاهمان را به رابطه های انسانی عوض کنیم و بدانیم که تمامی نیازهای زیستی و شکوفایی هردو طرف، صرفا از طریق یک رابطه عاشقانه یا جنسی یا عاطفی برآورده نمی شوند و شرط گذاشتن در رابطه ها مبنی بر سلب حق داشتن رابطه های متعدد از طرفین ـ چه در رابطه های زناشویی و چه در روابط عاطفی ـ نه تضمین پایداری آن رابطه است و نه تضمین رستگاری آن جامعه.
#انوش
🐬@faramatni
تفکیک رابطه ها:
خیانت، اختلال، یا طبیعت زیستی انسان؟
(بخش چهارم و پایانی):
🐬
این بحث را با یادداشتی از کتاب " زمینه روانشناسی هیلگارد" به پایان می برم.
🐬
" جامعه شناسان زیستی معتقدند که چون مرد و زن در تولید مثل نقش های متفاوتی دارند، راهکارها و راهبردهای جفتجویی هردو جنس ممکن است تحول یافته تا متفاوت شود. از آنجا که برای مرد امکان دارد پدر صدها کودک باشد، از لحاظ تکاملی به نفع اوست که زنان بیشتر و بیشتری را بارور سازد تا ژن های خود را بیشتر منتقل کند. اما زن باید مقادیر زیادی وقت و انرژی برای هر زایمان صرف کند و می تواند تنها تعداد معدودی فرزند داشته باشد. بنابراین به نفع اوست که سعی کند جفتی انتخاب کند که اشتیاقش بیش از همه باشد و بتواند در حمایت و پرورش فرزندان او را یاری دهد تا از این راه احتمال انتقال ژن های زن به نسل های بعد به حداکثر برسد. براین اساس، جریان تکامل مردان را بی قید و بندتر بار آورده است. دلیل زیاد بودن جامعه هایی که به مرد اجازه می دهد بیش از یک زن داشته باشد، نسبت به جامعه های بالعکس نیز همین بوده است.
البته نظریه جامعه شناسی زیستی از انتقاد برکنار نمانده است.
برخی از منتقدان معتقدند اگر الگوی رفتاری معینی در بسیاری از فرهنگها و حتی در همه آنها ظاهر شود، ضرورتا به این معنی نیست که در ژن های انسان برنامه ریزی شده باشد و ممکن است از نظر تاریخی صرفا به این سبب ایجاد شده باشند که مثلا زنان زوربازوی کمتری دارند یا بیشتر دوران بزرگسالی خود را یا باردار بوده یا فرزندپروری می کرده اند.
این موضوع در روندی تاریخی ، تقسیم کار مبتنی برجنس را در جوامع به دنبال داشته و قدرت سیاسی و تصمیم گیری را دردست مردان قرار داده و زنان را در قلمرو خانواده محصور کرده است. همین تفاوت قدرت می تواند به سادگی منجر به آزادی جنسی بیشتر برای مردها شده باشد."
دلیل اجازه ادیان به تعدد روابط مردان( ونه زنان) نیز همین بوده است.
معنای این گفته این است که انتقادها به تفاوتهای جنسیتی در روابط، از این زاویه نیست که این یافته نادرست است ، بلکه از این منظر است که این تفاوتها، قطعیتی غیرقابل تغییر و جاودانه نیست و با تغییر نقش زنها در گذر از باروری صرف به داشتن کار، فعالیت اجتماعی و استقلال مالی و نیز برعهده گرفتن بخشی از وظایف پرورش فرزندان توسط نهادهای اجتماعی چون مهدکودک ها و رهایی زنان از قیود رسیدگی شبانه روزی چندساله تا رشد فرزندان، راهبردهای جفتجویی زنان نیز در روندی آرام اما صعودی، به سمت تعدد روابط پیش می رود. هردوی این یافته ها در نظریات روانشناسی اجتماعی نیز در پژوهش های مکرر در فرهنگ های گوناگون تایید شده اند.
🐬
بدیهی است با این استدلال، هرچه زمان به پیش می رود و هرچه زنان استقلال کاری و مالی بیشتری به دست می آورند، و هرچه تکنولوژی های جلوگیری از بارداری ازیکطرف و نهادهای حمایتی از پرورش کودکان از سوی دیگر گسترش می یابند، زنان فراغت بیشتری پیدا می کنند و الگوهای رابطه نیز به سمت تعادل در آزادی حرکت می کند.
نظرسنجی های شرکت دورکس و اطلاعات برگرفته از سایتهای آنلاین دوست یابی در اغلب کشورها، نشان می دهند میزان روابط خارج از ازدواج در تمامی کشورهای اروپایی و حتی غیراروپایی به ویژه در میان زنان طی نیم قرن اخیر افزایش چشمگیری یافته و به متوسط ۴۰٪ رسیده است.
با تغییر نگرش و سبک زندگی دیگر نمی توان تفکیک رابطه ها و تعدد آنها را اختلال به حساب آورد، بلکه می توان آن را یک نیاز طبیعی و زیستی، قلمداد کرد، چنان که چنین است.
🐬
معنای این یادداشت این نیست که مسیر شکوفایی همه انسانها لزوما از طریق تعدد روابط (چه رابطه های عاشقانه یا دوستانه یا جنسی) می گذرد چرا که این مساله به شخصیت، سبک زندگی و نیازهای ویژه ی هر فرد مربوط می شود، بلکه معنای این یافته این است که پیش فرض های غلط و باورهای نادرست میتوانند چقدر آسیب زا و ویرانگر باشند.
چه خانواده ها که در طول تاریخ صرفا به دلیل تعدد رابطه ها ازهم نپاشیده اند ،
چه انسانها که جان خود و دیگران را صرفا بخاطر تلقی رفتار خائنانه از عشق یا دوست داشتن همزمان چند نفر، نگرفته اند
و چه کودکانی که به دلیل این باورهای غیرعلمی نادرست از مسیر رشد و شکوفایی شان بازنمانده اند،
فقط با این پیش فرض غلط، که هرزن یا مردی که همزمان چند نفر را دوست می دارد، لزوما دروغ می گوید وخیانتکار است.
معنای این یادداشت، این است که از این به بعد نگاهمان را به رابطه های انسانی عوض کنیم و بدانیم که تمامی نیازهای زیستی و شکوفایی هردو طرف، صرفا از طریق یک رابطه عاشقانه یا جنسی یا عاطفی برآورده نمی شوند و شرط گذاشتن در رابطه ها مبنی بر سلب حق داشتن رابطه های متعدد از طرفین ـ چه در رابطه های زناشویی و چه در روابط عاطفی ـ نه تضمین پایداری آن رابطه است و نه تضمین رستگاری آن جامعه.
#انوش
🐬@faramatni
🐬@faramatni
خوشامدی ویژه برای دوستانی که به تازگی به جمع اعضای کانال فرامتنی پیوسته اند:
خوش آمده اید. عزیزان همسفر!
این کانال یک کانال معمولی در فضای مجازی نیست، این را خودتان بعد از چند روز همراهی در کانال تایید خواهید فرمود.
این کانال ویژه افرادی است که می خواهند متفاوت زندگی کنند ،
از آدمهای عادی دور و برشان متمایز شوند و خود خودشان باشند ،
استعدادها و علاقه های خودشان را بشناسند ،
و بر اساس آنها برای خود چشم اندازی چنان ترسیم کنند که هیچ لحظه ای از زندگی خود را به بطالت از دست ندهند.
برای رسیدن به این سطح از نگرش خواهش من این است که در زمان های استراحت بروید و مطالب کانال را از ابتدا بخوانید.
برای رسیدن به ابتدای کانال می توانید روی Pin کانال کلیک کنید و شروع به مطالعه فرمایید.
اگر سوالی یا پیشنهادی هرکدام از عزیزان داشته باشند می توانند به اکانت @metatextural پیامهای خود را ارسال نمایند.
مدیریت کانال فرامتنی زیستنی چنان که شایسته ی انسانهای فرامتن است برای تمام همسفرانش آرزو می کند.
با احترام :
انوش ترابی
🐬@faramatni
خوشامدی ویژه برای دوستانی که به تازگی به جمع اعضای کانال فرامتنی پیوسته اند:
خوش آمده اید. عزیزان همسفر!
این کانال یک کانال معمولی در فضای مجازی نیست، این را خودتان بعد از چند روز همراهی در کانال تایید خواهید فرمود.
این کانال ویژه افرادی است که می خواهند متفاوت زندگی کنند ،
از آدمهای عادی دور و برشان متمایز شوند و خود خودشان باشند ،
استعدادها و علاقه های خودشان را بشناسند ،
و بر اساس آنها برای خود چشم اندازی چنان ترسیم کنند که هیچ لحظه ای از زندگی خود را به بطالت از دست ندهند.
برای رسیدن به این سطح از نگرش خواهش من این است که در زمان های استراحت بروید و مطالب کانال را از ابتدا بخوانید.
برای رسیدن به ابتدای کانال می توانید روی Pin کانال کلیک کنید و شروع به مطالعه فرمایید.
اگر سوالی یا پیشنهادی هرکدام از عزیزان داشته باشند می توانند به اکانت @metatextural پیامهای خود را ارسال نمایند.
مدیریت کانال فرامتنی زیستنی چنان که شایسته ی انسانهای فرامتن است برای تمام همسفرانش آرزو می کند.
با احترام :
انوش ترابی
🐬@faramatni
فرامتنی
🐬@faramatni 🐬طاعون روایتگر جامعهای است که طاعونزده میشود. شهر آرام و ساکتی که به ناگاه مورد هجوم موشهای ناقل بیماری طاعون قرار میگیرد و رفته رفته این سیاهی روی تمام شهر سایه میافکند. ما در طاعون شاهدِ عینی بازخورد و واکنشهای متفاوت هر یک از مردم شهر،…
🐬@faramatni
مردمِ طاعون زده بعد از آنکه جوابی از سوی مذهب نمیگیرند، دست به گریبان خرافات میشوند. چراکه دیگر مذهب هم نقطه اتکای خوبی برای آنها نیست. آنها رفته رفته با پخش شدنِ هرچه بیشترِ طاعون، در دام عادت میافتند. مردم به طاعون و تمام تلخیها و ناامیدیهایش خو میگیرند و این فاجعهبارترین اتفاق است. زیرا که : «عادت به نومیدی، از خودِ نومیدی بدتر است.»
آلبر کامو
🐬@faramatni
مردمِ طاعون زده بعد از آنکه جوابی از سوی مذهب نمیگیرند، دست به گریبان خرافات میشوند. چراکه دیگر مذهب هم نقطه اتکای خوبی برای آنها نیست. آنها رفته رفته با پخش شدنِ هرچه بیشترِ طاعون، در دام عادت میافتند. مردم به طاعون و تمام تلخیها و ناامیدیهایش خو میگیرند و این فاجعهبارترین اتفاق است. زیرا که : «عادت به نومیدی، از خودِ نومیدی بدتر است.»
آلبر کامو
🐬@faramatni
Forwarded from فرامتنی
🐬@faramatni
اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت
زمین در گردشش با تو مداری تازه خواهد یافت
دل من نیز با تو بعد از آن پاییز طولانی
دوباره چون گذشته نوبهاری تازه خواهد یافت
درخت یادگاری باز هم بالنده خواهد شد
که عشق از کُندهٔ ما یادگاری تازه خواهد یافت
دهانت جوجههایش را پریدن گر بیاموزد
کلام از لهجهٔ تو اعتباری تازه خواهد یافت
بدین سان که من و تو از تفاهم عشق میسازیم
از این پس عشقورزی هم، قراری تازه خواهد یافت
من و تو عشق را گستردهتر خواهیم کرد، آری
که نوع عاشقان از ما تباری تازه خواهد یافت
تو خوب مطلقی، من خوبها را با تو میسنجم
بدین سان بعد از این خوبی، عیاری تازه خواهد یافت
جهان پیر ـ این دلگیر هم، با تو، کنار تو
به چشم خستهام، نقش و نگاری تازه خواهد یافت
#حسین_منزوی
🐬@faramatni
اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت
زمین در گردشش با تو مداری تازه خواهد یافت
دل من نیز با تو بعد از آن پاییز طولانی
دوباره چون گذشته نوبهاری تازه خواهد یافت
درخت یادگاری باز هم بالنده خواهد شد
که عشق از کُندهٔ ما یادگاری تازه خواهد یافت
دهانت جوجههایش را پریدن گر بیاموزد
کلام از لهجهٔ تو اعتباری تازه خواهد یافت
بدین سان که من و تو از تفاهم عشق میسازیم
از این پس عشقورزی هم، قراری تازه خواهد یافت
من و تو عشق را گستردهتر خواهیم کرد، آری
که نوع عاشقان از ما تباری تازه خواهد یافت
تو خوب مطلقی، من خوبها را با تو میسنجم
بدین سان بعد از این خوبی، عیاری تازه خواهد یافت
جهان پیر ـ این دلگیر هم، با تو، کنار تو
به چشم خستهام، نقش و نگاری تازه خواهد یافت
#حسین_منزوی
🐬@faramatni
عمیقا خوشحالم که دو یادداشت طولانی اما مهم "پاسخ به سوالات بنیادین انسان از چیستی هستی" و "تفکیک رابطه ها: خیانت، اختلال یا طبیعت زیستی انسان"، اینقدر مورد توجه اهالی کوچه باغ فرامتن قرار گرفته است.
خوشحالی ویژه ام از این بابته که معمولا در دوره پستهای یکی دو خطی در فضای مجازی، مطالعه یادداشتهای طولانی برای خیلی از خوانندگان دشواره و حال، این همه استقبال از این یادداشتها نشاندهنده اهمیت مسائلی است که مطرح شده است.
امیدوارم این کوچه باغ همچنان کوچه باغی باشد برای شکوفایی اندیشه ها و استعدادها.
با احترام: انوش ترابی
خوشحالی ویژه ام از این بابته که معمولا در دوره پستهای یکی دو خطی در فضای مجازی، مطالعه یادداشتهای طولانی برای خیلی از خوانندگان دشواره و حال، این همه استقبال از این یادداشتها نشاندهنده اهمیت مسائلی است که مطرح شده است.
امیدوارم این کوچه باغ همچنان کوچه باغی باشد برای شکوفایی اندیشه ها و استعدادها.
با احترام: انوش ترابی
🐬@faramatni
از میان نظرات اهالی کوچه باغ فرامتن:
🐬
سلام انوش عزیز...
دیروز که مقاله ی تفکیک رابطه ها: خیانت، اختلال، یا طبیعت زیستی انسان؟ رو خوندم هم هیجان زده شدم هم آروم... من جسته و گریخته مطالعه می کنم و فیلم می بینم و به فلسفه و روانشناسی و ادبیات علاقه مندم و به جرئت می تونم بگم این مقاله ی شما یکی از بهترین نوشته هایی هستش که من در رابطه با عشق و دوستی خوندم... نوشته ی صادقانه، شفاف، علمی و انسان دوستانه ای بود... از خوندنش لذت بردم و برای تمام کسانی که از صمیم قبل دوسشون دارم چه مرد چه زن ارسال کردم... وضوح دیدم نسبت به روابطم بیشتر شد و از طرفی تسلی خاطر خوشایندی تمام وجودم رو فراگرفت...
واقعا ممنونم... 🌱
امضا: محفوظ
🐬@faramatni
از میان نظرات اهالی کوچه باغ فرامتن:
🐬
سلام انوش عزیز...
دیروز که مقاله ی تفکیک رابطه ها: خیانت، اختلال، یا طبیعت زیستی انسان؟ رو خوندم هم هیجان زده شدم هم آروم... من جسته و گریخته مطالعه می کنم و فیلم می بینم و به فلسفه و روانشناسی و ادبیات علاقه مندم و به جرئت می تونم بگم این مقاله ی شما یکی از بهترین نوشته هایی هستش که من در رابطه با عشق و دوستی خوندم... نوشته ی صادقانه، شفاف، علمی و انسان دوستانه ای بود... از خوندنش لذت بردم و برای تمام کسانی که از صمیم قبل دوسشون دارم چه مرد چه زن ارسال کردم... وضوح دیدم نسبت به روابطم بیشتر شد و از طرفی تسلی خاطر خوشایندی تمام وجودم رو فراگرفت...
واقعا ممنونم... 🌱
امضا: محفوظ
🐬@faramatni
🐬@faramatni
از میان نظرات اهالی کوچه باغ فرامتن:
🐬
این بحث تفکیک رابطهها یه چیزی شبیه به رهاییازخودمبود.
ممنونمکههستیدخیلیوقتبودمغزمدرگیرهمین نمونهسئوالبود
شمامنواززندانتنمرهاکردید
امضا: محفوظ
🐬@faramatni
از میان نظرات اهالی کوچه باغ فرامتن:
🐬
این بحث تفکیک رابطهها یه چیزی شبیه به رهاییازخودمبود.
ممنونمکههستیدخیلیوقتبودمغزمدرگیرهمین نمونهسئوالبود
شمامنواززندانتنمرهاکردید
امضا: محفوظ
🐬@faramatni
🐬@faramatni
هدیه امروز کانال فرامتنی
به اهالی کوچه باغ فرامتن:
🐬
به دستهایت ایمان داشته باش
به چشمهایت،
به لبهایت
به پوست تنت.
رهایشان کن از بندهایی که به پای ذهنت بسته ای ،
رهایشان کن از چارچوبهای تحمیل شده
بگذار بند بند اندامت
حس کنند زیستنی رها شده را ،
به بودنشان افتخار کنند
در قالب فرشته ای که تویی.
دنیا را سخت نگیر
روزها می گذرند
حساب تقویم ها از دستت در خواهد رفت
و تاریخ های تولد
به حسرتی عمیق
بدل خواهد شد:
دستهایت چروک می شوند
چشمانت کم سو ،
لبهایت طراوت بوسه را از دست خواهد داد
و پوست تنت را زمان
مثل درختها
خط خطی خواهد کرد.
هوای تازه ی عشق
به سرت خواهد زد،
و آن وقت
چه دیر خواهد بود که بفهمی
در تمامی این سالها :
چارچوبها
برای مهار تو بوده اند
نه رستگاری تو.
#انوش
🐬@faramatni
هدیه امروز کانال فرامتنی
به اهالی کوچه باغ فرامتن:
🐬
به دستهایت ایمان داشته باش
به چشمهایت،
به لبهایت
به پوست تنت.
رهایشان کن از بندهایی که به پای ذهنت بسته ای ،
رهایشان کن از چارچوبهای تحمیل شده
بگذار بند بند اندامت
حس کنند زیستنی رها شده را ،
به بودنشان افتخار کنند
در قالب فرشته ای که تویی.
دنیا را سخت نگیر
روزها می گذرند
حساب تقویم ها از دستت در خواهد رفت
و تاریخ های تولد
به حسرتی عمیق
بدل خواهد شد:
دستهایت چروک می شوند
چشمانت کم سو ،
لبهایت طراوت بوسه را از دست خواهد داد
و پوست تنت را زمان
مثل درختها
خط خطی خواهد کرد.
هوای تازه ی عشق
به سرت خواهد زد،
و آن وقت
چه دیر خواهد بود که بفهمی
در تمامی این سالها :
چارچوبها
برای مهار تو بوده اند
نه رستگاری تو.
#انوش
🐬@faramatni