🐬@faramatni
هدیه کانال فرامتنی به مناسبت روز طبیعت ، روزی برای یگانگی انسان با هستی
🐬
روزی
خواهم آمد ،
و پیامی خواهم آورد.
در رگ ها ، نور خواهم ریخت .
و صدا خواهم در داد:
ای سبدهاتان پر خواب! سیب آوردم ، سیب سرخ خورشید.
خواهم آمد ، گل یاسی به گدا خواهم داد.
زن زیبای جذامی را ، گوشواری دیگر خواهم بخشید.
کور را خواهم گفت : چه تماشا دارد باغ!
دوره گردی خواهم شد ، کوچه ها را خواهم گشت .
جار خواهم زد: آی شبنم ، شبنم ، شبنم.
رهگذاری خواهد گفت : راستی را ، شب تاریکی است،
کهکشانی خواهم دادش .
روی پل دخترکی بی پاست ، دب اکبر را بر گردن او خواهم آویخت.
هر چه دشنام ، از لب ها خواهم بر چید.
هر چه دیوار ، از جا خواهم برکند.
رهزنان را خواهم گفت :
کاروانی آمد بارش لبخند!
ابر را ، پاره خواهم کرد.
من گره خواهم زد:
چشمان را با خورشید ،
دل ها را با عشق ،
سایه ها را با آب ،
شاخه ها را با باد.
و به هم خواهم پیوست ،
خواب کودک را با زمزمه ی زنجره ها.
بادبادک ها ، به هوا خواهم برد.
گلدان ها ، آب خواهم داد.
خواهم آمد ، پیش اسبان ، گاوان
علف سبز نوازش خواهم ریخت.
مادیانی تشنه ، سطل شبنم را خواهد آورد.
خر فرتوتی در راه ، من مگس هایش را خواهم زد.
خواهم آمد سر هر دیواری ،
میخکی خواهم کاشت.
پای هر پنجره ای ، شعری خواهم خواند.
هر کلاغی را ، کاجی خواهم داد.
مار را خواهم گفت : چه شکوهی دارد غوک !
آشتی خواهم داد .
آشنا خواهم کرد.
راه خواهم رفت.
نور خواهم خورد.
دوست خواهم داشت.
#سهراب_سپهری
🐬@faramatni
هدیه کانال فرامتنی به مناسبت روز طبیعت ، روزی برای یگانگی انسان با هستی
🐬
روزی
خواهم آمد ،
و پیامی خواهم آورد.
در رگ ها ، نور خواهم ریخت .
و صدا خواهم در داد:
ای سبدهاتان پر خواب! سیب آوردم ، سیب سرخ خورشید.
خواهم آمد ، گل یاسی به گدا خواهم داد.
زن زیبای جذامی را ، گوشواری دیگر خواهم بخشید.
کور را خواهم گفت : چه تماشا دارد باغ!
دوره گردی خواهم شد ، کوچه ها را خواهم گشت .
جار خواهم زد: آی شبنم ، شبنم ، شبنم.
رهگذاری خواهد گفت : راستی را ، شب تاریکی است،
کهکشانی خواهم دادش .
روی پل دخترکی بی پاست ، دب اکبر را بر گردن او خواهم آویخت.
هر چه دشنام ، از لب ها خواهم بر چید.
هر چه دیوار ، از جا خواهم برکند.
رهزنان را خواهم گفت :
کاروانی آمد بارش لبخند!
ابر را ، پاره خواهم کرد.
من گره خواهم زد:
چشمان را با خورشید ،
دل ها را با عشق ،
سایه ها را با آب ،
شاخه ها را با باد.
و به هم خواهم پیوست ،
خواب کودک را با زمزمه ی زنجره ها.
بادبادک ها ، به هوا خواهم برد.
گلدان ها ، آب خواهم داد.
خواهم آمد ، پیش اسبان ، گاوان
علف سبز نوازش خواهم ریخت.
مادیانی تشنه ، سطل شبنم را خواهد آورد.
خر فرتوتی در راه ، من مگس هایش را خواهم زد.
خواهم آمد سر هر دیواری ،
میخکی خواهم کاشت.
پای هر پنجره ای ، شعری خواهم خواند.
هر کلاغی را ، کاجی خواهم داد.
مار را خواهم گفت : چه شکوهی دارد غوک !
آشتی خواهم داد .
آشنا خواهم کرد.
راه خواهم رفت.
نور خواهم خورد.
دوست خواهم داشت.
#سهراب_سپهری
🐬@faramatni
🐬@faramatni
صدایی نیست که نپیچد.
و پیامی نیست که نرسد.
هستی مهربانتر از آن است که پنداشتهایم.
من گوش به زنگِ وزشها نشستهام.
و نگاه میکنم.
زندگی را جور دیگر نمیخواهم،
چنان سرشار است که دیوانهام میکند.
دست به پیرایشِ جهان نزنیم.
گاه از خود می پرسم: پس چه هنگام کاسهها، از این آبهای روشن پر میشوند؟
راستی چه هنگام؟
کارِ من تماشاست
و تماشا گواراست.
📝 #سهراب_سپهری
📚 "هنوز در سفرم"
🐬@faramatni
صدایی نیست که نپیچد.
و پیامی نیست که نرسد.
هستی مهربانتر از آن است که پنداشتهایم.
من گوش به زنگِ وزشها نشستهام.
و نگاه میکنم.
زندگی را جور دیگر نمیخواهم،
چنان سرشار است که دیوانهام میکند.
دست به پیرایشِ جهان نزنیم.
گاه از خود می پرسم: پس چه هنگام کاسهها، از این آبهای روشن پر میشوند؟
راستی چه هنگام؟
کارِ من تماشاست
و تماشا گواراست.
📝 #سهراب_سپهری
📚 "هنوز در سفرم"
🐬@faramatni
Forwarded from فرامتنی
🐬@faramatni
هدیه این شبهای ماهتابی تان:
🐬
شب سرشاری بود.
رود از پای صنوبرها، تا فراترها رفت.
دره مهتاب اندود،
و چنان روشن کوه، که خدا پیدا بود.
در بلندیها، ما
دورها گم،
سطحها شسته،
و نگاه از همه شب نازکتر.
دستهایت، ساقه سبز پیامی را میداد به من
و سفالینه انس،
با نفسهایت آهسته ترک میخورد
و تپشهامان میریخت به سنگ.
از شرابی دیرین، شن تابستان در رگها
و لعاب مهتاب، روی رفتارت.
تو شگرف،
تو رها،
و برازنده خاک.
فرصت سبز حیات،
به هوای خنک کوهستان میپیوست.
سایهها برمیگشت.
و هنوز، در سر راه نسیم.
پونههایی که تکان میخورد.
جذبههایی که به هم میخورد.
#سهراب_سپهری
🐬@faramatni
هدیه این شبهای ماهتابی تان:
🐬
شب سرشاری بود.
رود از پای صنوبرها، تا فراترها رفت.
دره مهتاب اندود،
و چنان روشن کوه، که خدا پیدا بود.
در بلندیها، ما
دورها گم،
سطحها شسته،
و نگاه از همه شب نازکتر.
دستهایت، ساقه سبز پیامی را میداد به من
و سفالینه انس،
با نفسهایت آهسته ترک میخورد
و تپشهامان میریخت به سنگ.
از شرابی دیرین، شن تابستان در رگها
و لعاب مهتاب، روی رفتارت.
تو شگرف،
تو رها،
و برازنده خاک.
فرصت سبز حیات،
به هوای خنک کوهستان میپیوست.
سایهها برمیگشت.
و هنوز، در سر راه نسیم.
پونههایی که تکان میخورد.
جذبههایی که به هم میخورد.
#سهراب_سپهری
🐬@faramatni
Forwarded from فرامتنی
🐬@faramatni
حس خوب اول پاییز و بوی خاک های باران خورده:
صدا کن مرا.
صدای تو خوب است.
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن میروید.
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم.
بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است.
و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیشبینی نمیکرد.
و خاصیت عشق این است.
کسی نیست،
بیا زندگی را بدزدیم، آن وقت
میان دو دیدار قسمت کنیم.
بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم.
بیا زودتر چیزها را ببینیم.
بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشیام.
بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را.
مرا گرم کن
#سهراب_سپهری
🐬@faramatni
حس خوب اول پاییز و بوی خاک های باران خورده:
صدا کن مرا.
صدای تو خوب است.
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن میروید.
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم.
بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است.
و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیشبینی نمیکرد.
و خاصیت عشق این است.
کسی نیست،
بیا زندگی را بدزدیم، آن وقت
میان دو دیدار قسمت کنیم.
بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم.
بیا زودتر چیزها را ببینیم.
بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشیام.
بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را.
مرا گرم کن
#سهراب_سپهری
🐬@faramatni
Man Ye Parande Rahayam
Sharomin
هر کجا برگی هست، شورِ من میشکفد؛
مثل یک گلدان،
میدهم گوش به موسیقیِ روییدن ...🌱
#سهراب_سپهری
@Dartarabto
#روزتان_غزل_پردازنوروسرور
مثل یک گلدان،
میدهم گوش به موسیقیِ روییدن ...🌱
#سهراب_سپهری
@Dartarabto
#روزتان_غزل_پردازنوروسرور
Forwarded from فرامتنی
🐬@faramatni
خانه دوست كجاست؟
در فلق بود كه پرسيد سوار
آسمان مكثي كرد
رهگذر شاخه نوري كه به لب داشت
به تاريكي شن ها بخشيد
و به انگشت نشان داد سپيداري و گفت
نرسيده به درخت
كوچه باغي است كه از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهاي صداقت آبي است
ميروي تا ته آن كوچه كه از پشت بلوغ
سر به در مي آرد
پس به سمت گل تنهايي مي پيچي
دو قدم مانده به گل
پاي فواره جاويد اساطير زمين مي ماني
و تو را ترسي شفاف فرا مي گيرد
در صمیمیت سیال فضا، خشخشی میشنوی:
كودكي مي بيني
رفته از كاج بلندي بالا
جوجه بردارد از لانه نور
و از او مي پرسي
خانه دوست كجاست؟
#سهراب_سپهری
پی نوشت فرامتنی:
هربار که این شعر سهراب را می خوانم، جانی دوباره می گیرم ، زلال می شوم و مهمتر اینکه حس می کنم دنیا هنوز زیبایی هایش را دارد.
بهترین نسخه برای آدمهای افسرده ، دارای استرس ، دارای اضطراب یا آدمهای دارای بیماری های قلبی و عروق کرنری خواندن شعرهای سهرابه ، آن هم با صدای بلند ، آن هم در خلوتی عمیق
🐬@faramatni
خانه دوست كجاست؟
در فلق بود كه پرسيد سوار
آسمان مكثي كرد
رهگذر شاخه نوري كه به لب داشت
به تاريكي شن ها بخشيد
و به انگشت نشان داد سپيداري و گفت
نرسيده به درخت
كوچه باغي است كه از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهاي صداقت آبي است
ميروي تا ته آن كوچه كه از پشت بلوغ
سر به در مي آرد
پس به سمت گل تنهايي مي پيچي
دو قدم مانده به گل
پاي فواره جاويد اساطير زمين مي ماني
و تو را ترسي شفاف فرا مي گيرد
در صمیمیت سیال فضا، خشخشی میشنوی:
كودكي مي بيني
رفته از كاج بلندي بالا
جوجه بردارد از لانه نور
و از او مي پرسي
خانه دوست كجاست؟
#سهراب_سپهری
پی نوشت فرامتنی:
هربار که این شعر سهراب را می خوانم، جانی دوباره می گیرم ، زلال می شوم و مهمتر اینکه حس می کنم دنیا هنوز زیبایی هایش را دارد.
بهترین نسخه برای آدمهای افسرده ، دارای استرس ، دارای اضطراب یا آدمهای دارای بیماری های قلبی و عروق کرنری خواندن شعرهای سهرابه ، آن هم با صدای بلند ، آن هم در خلوتی عمیق
🐬@faramatni
🐬@faramatni
شب خرداد به آرامیِ یک مرثیه
از روی سر ثانیه ها میگذرد
و نسیمی خنک از حاشیهی سبز پتو خواب مرا میروبد
بوی هجرت میآید...
بالش من
پر آواز پر چلچلههاست
صبح خواهد شد
و به این کاسهی آب
آسمان، هجرت خواهد کرد!
باید امشب بروم...
📝 #سهراب_سپهری
🐬@faramatni
شب خرداد به آرامیِ یک مرثیه
از روی سر ثانیه ها میگذرد
و نسیمی خنک از حاشیهی سبز پتو خواب مرا میروبد
بوی هجرت میآید...
بالش من
پر آواز پر چلچلههاست
صبح خواهد شد
و به این کاسهی آب
آسمان، هجرت خواهد کرد!
باید امشب بروم...
📝 #سهراب_سپهری
🐬@faramatni
Forwarded from پارادایس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شبِ خرداد
به آرامی یک مرثیه
از روی سر ثانیه ها می گذرد
وَ نسیمی خنک
از حاشیهی سبز پتو خواب مرا می روبَد
بوی هجرت می آید ؛
بالش من پُرِ آواز پَرِ چلچله هاست
صبح خواهد شد
وَ به اين كاسه ی آب!
آسمان هجرت خواهد كرد ...
#سهراب_سپهری
#شب_بخیر
@paradisePoem
به آرامی یک مرثیه
از روی سر ثانیه ها می گذرد
وَ نسیمی خنک
از حاشیهی سبز پتو خواب مرا می روبَد
بوی هجرت می آید ؛
بالش من پُرِ آواز پَرِ چلچله هاست
صبح خواهد شد
وَ به اين كاسه ی آب!
آسمان هجرت خواهد كرد ...
#سهراب_سپهری
#شب_بخیر
@paradisePoem
Forwarded from پارادایس
Forwarded from پارادایس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باید امشب بروم.
باید امشب چمدانی را
که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد، بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست،
رو به آن وسعت بیواژه
که همواره مرا میخواند.
یک نفر باز صدا زد: سهراب!
کفشهایم کو؟...
#سهراب_سپهری
#شب_بخیر
@paradisePoem
باید امشب چمدانی را
که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد، بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست،
رو به آن وسعت بیواژه
که همواره مرا میخواند.
یک نفر باز صدا زد: سهراب!
کفشهایم کو؟...
#سهراب_سپهری
#شب_بخیر
@paradisePoem