فرامتنی
4.2K subscribers
2.13K photos
1.07K videos
427 files
357 links
این کانال به شما امکان می دهد که به سوژه ها و رویدادها از منطری فراتر نگاه کنید و برای شکوفایی استعدادها و رضایت از زندگی ، سبکی تازه در پیش بگیرید.
لطفا نظرات ، پیشنهادات و سوالات خود را از طریق آی دی @metatextural با مدیریت کانال در میان بگذارید.
Download Telegram
Forwarded from فرامتنی
🐬@faramatni

سراینده این شعر و خالق این فضا اگر عاشق ترین جان جهان نیست ، پس چیست؟

🐬

ز خاک من اگر گندم برآید
از آن گر نان پزی مستی فزاید

خمیر و نانوا دیوانه گردد
تنورش بیت مستانه سراید

مرا حق از می عشق آفریده‌ست
همان عشقم، اگر مرگم بساید

منم مستی و اصل من می عشق
بگو از می به جز مستی چه آید

به برج روح شمس الدین تبریز
بپرد روح من یک دم نپاید
#مولانا

🐬@faramatni
 
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آیا حقیقت جهان همان چیزی است که با حواسمان ادراک می‌کنیم؟

#روپرت_اسپایرا

«عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفته‌ام من بارها»

#مولانا

آیا دنیایی که می‌بینیم همان چیزی است که در حقیقت وجود دارد یا محدودیت‌های ذهن آن آگاهی را به این فرم برایمان نمایان کرده‌اند؟

آیا اگر به جای حواس پنجگانه، هفت حس ادراکی داشتیم باز جهان را به همین شکل می‌دیدیم؟

🐬 @faramatni
🐬@faramatni

رندان سلامت می‌کنند جان را غلامت می‌کنند
مستی ز جامت می‌کنند مستان سلامت می‌کنند

در عشق گشتم فاشتر وز همگنان قلاشتر
وز دلبران خوش باشتر مستان سلامت می‌کنند

غوغای روحانی نگر سیلاب طوفانی نگر
خورشید ربانی نگر مستان سلامت می‌کنند

افسون مرا گوید کسی توبه ز من جوید کسی
بی پا چو من پوید کسی مستان سلامت می‌کنند

ای آرزوی آرزو آن پرده را بردار زو
من کس نمی‌دانم جز او مستان سلامت می‌کنند

ای ابر خوش باران بیا وی مستی یاران بیا
وی شاه طراران بیا مستان سلامت می‌کنند

حیران کن و بی‌رنج کن ویران کن و پرگنج کن
نقد ابد را سنج کن مستان سلامت می‌کنند

شهری ز تو زیر و زبر هم بی‌خبر هم باخبر
وی از تو دل صاحب نظر مستان سلامت می‌کنند

آن میر مه رو را بگو وان چشم جادو را بگو
وان شاه خوش خو را بگو مستان سلامت می‌کنند

آن میر غوغا را بگو وان شور و سودا را بگو
وان سرو خضرا را بگو مستان سلامت می‌کنند

آن جا که یک باخویش نیست یک مست آن جا بیش نیست
آن جا طریق و کیش نیست مستان سلامت می‌کنند

آن جان بی‌چون را بگو وان دام مجنون را بگو
وان در مکنون را بگو مستان سلامت می‌کنند

آن دام آدم را بگو وان جان عالم را بگو
وان یار و همدم را بگو مستان سلامت می‌کنند

آن بحر مینا را بگو وان چشم بینا را بگو
وان طور سینا را بگو مستان سلامت می‌کنند

آن توبه سوزم را بگو وان خرقه دوزم را بگو
وان نور روزم را بگو مستان سلامت می‌کنند

آن عید قربان را بگو وان شمع قرآن را بگو
وان فخر رضوان را بگو مستان سلامت می‌کنند

ای شه حسام الدین ما ای فخر جمله اولیا
ای از تو جان‌ها آشنا مستان سلامت می‌کنند
#مولانا

🐬@faramatni
Forwarded from فرامتنی
🐬@faramatni

سراینده این شعر و خالق این فضا اگر عاشق ترین جان جهان نیست ، پس چیست؟

🐬

ز خاک من اگر گندم برآید
از آن گر نان پزی مستی فزاید

خمیر و نانوا دیوانه گردد
تنورش بیت مستانه سراید

مرا حق از می عشق آفریده‌ست
همان عشقم، اگر مرگم بساید

منم مستی و اصل من می عشق
بگو از می به جز مستی چه آید

به برج روح شمس الدین تبریز
بپرد روح من یک دم نپاید
#مولانا

🐬@faramatni
 
🐬@faramatni

صبحدم آن صبح من زد یک نفس
زان نفس من برقرارم اندکی

ابر من دی بر لب دریا نشست
خاک شو تا بر تو بارم اندکی

َ#مولانا
‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎
🐬@faramatni
🐬@faramatni

چون ذره به رقص اندرآییم
خورشید تو را مسخر آییم

در هر سحری ز مشرق عشق
همچون خورشید، ما برآییم

در خشک و تر جهان بتابیم
نی خشک شویم و نی تر آییم

#مولانا

🐬@faramatni
🐬@faramatni

سخت خوش است چشم تو وآن رخ گل فشان تو
دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو به جان تو

فتنه گر است نام تو پرشکر است دام تو
باطرب است جام تو بانمک است نان تو

مرده اگر ببیندت فهم کند که سرخوشی
چند نهان کنی که می فاش کند نهان تو

خوبی جمله شاهدان مات شد و کساد شد
چون بنمود ذره‌ای خوبی بی‌کران تو

مشرق و مغرب ار روم ور سوی آسمان شوم
نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو

زاهد کشوری بدم صاحب منبری بدم
کرد قضا دل مرا عاشق و کف زنان تو

صبر پرید از دلم عقل گریخت از سرم
تا به کجا کشد مرا مستی بی‌امان تو
#مولانا

🐬@faramatni
🐬@faramatni

چمنی که تا قیامت گل او به بار بادا
صنمی که بر جمالش دو جهان نثار بادا

به دو چشم من ز چشمش چه پیام‌هاست هر دم
که دو چشمم از پیامش خوش و پرخمار بادا

در زاهدی شکستم، به دعا نمود نفرین
که برو که روزگارت همه بی‌قرار بادا

نه قرار ماند و نی دل، به دعای او ز یاری
که به خون ماست تشنه که خداش یار بادا

تن ما به ماه ماند که ز عشق می‌گدازد
دل ما چو چنگ زهره که گسسته تار بادا

به گداز ماه منگر به گسستگی زهره
تو حلاوت غمش بین که یکش هزار بادا

چه عروسی است در جان، که جهان ز عکس رویش
چو دو دست نوعروسان، تر و پرنگار بادا

به عذار جسم منگر که بپوسد و بریزد
به عذار جان نگر که خوش و خوش عذار بادا

تن تیره همچو زاغی و جهان تن زمستان
که به رغم این دو ناخوش ابدا بهار بادا
#مولانا

🐬@faramatni
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@Selseleye

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو

#مولانا
#شهریار_پیروز_فر


⭕️⭕️
🐬@faramatni

پرده بگردان و بزن ساز نو
هین که رسید از فلک آواز نو

تازه و خندان نشود گوش و هوش
تا ز خرد درنرسد راز نو

این بکند زهره که چون ماه دید
او بزند چنگ طرب ساز نو

خیز سبک رطل گران را بیار
تا ببرم شرم ز هنباز نو

برجه ساقی طرب آغاز کن
وز می کهنه بنه آغاز نو

در عوض آنک گزیدی رخم
بوسه بده بر سر این گاز نو

از تو رخ همچو زرم گاز یافت
می‌رسدم گر بکنم ناز نو

چون نکنم ناز که پنهان و فاش
می‌رسدم خلعت و اعزاز نو

خلعت نو بین که به هر گوشه‌اش
تازه طرازی است ز طراز نو

پر همایی بگشا در وفا
بر سر عشاق به پرواز نو

رنگ رخ و اشک روانم بس است
سر مرا هر یک غماز نو

گرم درآ گرم که آن گرمدار
صنعت نو دارد و انگاز نو
#مولانا

🐬@faramatni
🐬@faramatni

#مولانا در فیه مافیه چنین میگوید:

چندان که زن را امر کنی که پنهان شو، او را دغدغه خود را نمودن و آشکار کردن بیشتر شود
وخلق را از نهان شدن او، رغبت به آن زن بیش گردد
پس تو نشسته ای و رغبت را از دو طرف زیادت می کنی و می پنداری که اصلاح می کنی. آن خود عین فساد است.

اگر او را گوهری باشد که نخواهد که فعل بد کند، اگر منع کنی و یا نکنی، او بر آن طبع نیک خود و سرشت پاک خود خواهد رفتن، فارغ باش و تشویش مخور. و اگر به عکس این باشد، باز همچنان بر طریق خود خواهد رفتن.
منع جز رغبت را افزون نمی کند.


#اشو هم در اینباره چنین میگوید:

آنچه منع میشود، جاذبه پیدا میکند.
و آنچه انکار میشود، به اشاره فرا میخواندمان
تنها آگاهی به بازی های ذهن است که آزادمان میکند
نفی و انکار ، نفی و انکار نیست
برعکس فراخواندن و ترغیب است
ذهن همواره پیرامون آنچه  تحریم و منع شده میگردد. درست مانند زبان در دهان که همواره با جای خالی دندان کشیده شده بازی میکند.

#اشو
#یک_فنجان_چای

🐬@faramatni
🐬@faramatni

فرمود: که هرکه محبوب است، خوب است.
نه برعکس. لازم نیست که هرکه خوب باشد، محبوب باشد. خوبی جزو محبوبی است و محبوبی اصل است. چون محبوبی باشد، البته خوبی باشد. جزو چیزی از کُلش جدا نباشد و ملازم کُل باشد.
در زمان مجنون خوبان بودند از لیلی خوب‌تر،  اما محبوبِ مجنون نبودند. مجنون را می‌گفتند که از لیلی خوب‌ترانند؛ برتو بیاریم.
او می‌گفت؛ که آخر من لیلی را به صورت
دوست نمی‌دارم و لیلی صورت نیست.

#مولانا
فیه‌ما‌فیه

🖌 پی نوشت:
البته خود محبوبی مترتب بر دلایلی است که اگر نباشد حب محبوب هم زوال خواهد یافت.
بگذارید توضیح دهم:
چرا فردی برای فردی دیگر محبوب می شود؟
به عنوان مثال چرا مجنون عاشق لیلی شد؟ در فلسفه ، عرفان و ادیان قدیم دلیلی برای این عشق ناگهانی و شدید وجود نداشت اما الان همه ما می دانیم که دلیل عشق ناگهانی ، ترشح هورمونهایی است در مغز از بابت همخوانی محبوب با دنیای مطلوب فرد.
این آغاز کار است ، در این شرایط هرچه عاشق از معشوق دورتر باشد عشق شدیدتر است. درست مثل حس مجنون به لیلی.
اما هرچه دوطرف نزدیکتر باشند دو حالت اتفاق می افتد: یا این تصور ( همخوانی محبوب با دنبای مطلوب ) با کشف همدیگر ، قرین واقعیت خواهد بود که منجر به دوستی پایدار می شود ، و یا با کشف همدیگر مشخص می شود که این تصور اولیه اشتباه بوده است و به جدایی می انجامد. چنان که بسیار گفته اند اگر مجنون با لیلی ازدواج می کرد احتمالا به یک سال نکشیده طلاق می افتاد.

🐬@faramatni