بدون ویرایش | فرهاد باغشمال
184 subscribers
272 photos
37 videos
1 file
44 links
👤
فرهاد باغشمال
#روزنامه_نگار
#طنزنویس_پاره_وقت

👥
ارتباط با من در تلگرام:
@FarhadBaghshomal

🖼
صفحه اینستاگرام:
Instagram.com/_u/farhadbaghshoma

🌐
توئیتر:
Twitter.com/F_baghshomal

📢
نشانی کانال
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عجالتا سطح سوالات خبرنگار صداوسیما از وزرا را دریابید!

#بدون_ویرایش
@fabagh
🔸️بد تمام شدی مرد!
مرثیه خالق هامون

سینما با «هامون» برایم با اهمیت‌تر شد، «باشعور و متفکرانه» ‌تر. عین الان نبود که با کلیک چند صفحه «داریوش مهرجویی» را دقیق بشناسی. کلی این در و آن در زدم تا فهیمدم که مهرجویی در آمریکا فلسفه خوانده و رمان‌نویس هم هست.
بعد از «هامون» بود که برگشتم دوباره «گاو» را نگاه کردم و «آقای هالو و پستچی» را. با دقت بیشتر البته!
در «اجاره‌نشین‌ها»ی سراسر طنز و کمدی سعی می‌کردم نخندم! دنبال امضای مهرجویی بودم در جامعه آپارتمانی‌اش، که عاقبت لوله‌های آب ترکید و کل جامعه را آب برد.
سه‌گانه «لیلا و پری و سارا» را خیلی دیده‌ام شاید 20 بار! آن موقع ویدیو تازه باب شده بود و این سه تا از جمله فیلم‌هایی بود که در زیر میز تلویزیون‌مان بود. فیلم پیدا کردن خودش بدبختی بود آن زمان!
«مهمان مامان» را خیلی دوست داشتم. فیلمی در ستایش زندگی بود برایم. باز هم در «مهمان مامان» دنبال امضای «مهرجویی» بودم. او فیلم ساده نمی‌سازد باید لابلای دیالوگ‌ها می‌گشتم ببینم چه می‌گوید...
«لامینور» فاجعه فیلمسازی «مهرجویی» بود برایم. موقع دیدن فیلم ده‌ها بار زیر لب گفتم:
ـ تمام شده‌ای مرد... بازنشسته شو! عین فوتبالیست‌های پیر که فوتبال را کنار نمی‌گذارند نباش! منتظر نباش تا در استادیوم برایت «هو» بکشند...
اما انصافا چقدر بد تمام شدی...! چقدر بی‌رحمانه کنار گذاشتی مَرد...! هنوز هامون در ذهنم می‌چرخد امروز...

یک شب خواب می‌بینم که در یک سردابه قرون وسطایی سلاخی می‌شوم. /هامون

#داریوش_مهرجویی
#هامون
#خسرو_شکیبایی
#گاو
#آقای_هالو
#پستچی
#مهمان_مامان


#بدون_ویرایش
@fabagh
:
🔸️سرباز بی وطن تا ابد سرگردان است

▫️نمایش کلنل پر از دیالوگ‌های نفس‌گیر است. آنجا که در آلمان در حال مداوای زخم‌های ناشی از جنگ همدان، دوره خلبانی می‌بیند و عاشق می‌شود، ولی پا روی دل می‌گذارد و اولویتش بازگشت به کشور است و با بغض به معشوقه‌اش می‌گوید: من سرباز ایران هستم و باید بر گردم چرا که <<سرباز بی وطن تا ابد سرگردان است!>>

▫️نمایش طوری نوشته شده که با وجود مرور زندگی  یک فرد نظامی آن‌هم با لباس فرم و چکمه‌های ساق بلند ، در عین حال با مرد عاشقی مواجهیم که گاه پیانو می‌نوازد، گاه با عارف قزوینی مشاعره می‌کند و گاه با معشوقه‌اش از حافظ و گوته می‌گوید، اما لقلقه دلبری‌اش از ایران است و ایرانی.
نمایش پسیان عاشقانه‌ای گمشده در تاریخ معاصر ایران است. جایش خالی بود چرا که با ایده‌ای جسارت‌آمیز از وطن و میهن‌دوستی می‌گوید و با چنین سطح دغدغه ملی، علاقه و ابراز ارادت به بوم و فرهنگ موطن اصلی خود را نیز فراموش نمی‌کند. آنجا که کلنل تنها ماند به زبان مادری‌اش پناه می‌آورد و با مادرِخیال درد دل می‌کند و حتی غیر ترک‌ها را هم با تنهایی و غربتش در تالار وحدت همراه می‌کند و می‌گریاند.

▫️سال‌های سال دیالوگ آخر پسیان را فراموش نخواهم کرد که از جفا و مهمان‌نانوازی و خیانت در دیار غربت می‌گوید.
نمایش کلنل نقطه قوت زیاد داشت مخصوصا دکور و صحنه‌آرایی که قلندرانه مدام جابجا می‌شد.
▫️کارگردان نمایش امیر بشیری  و امیر نقابی نمایشنامه را نوشته است.
محمد معتمدی هم نقش عارف قزوینی را بازی کرده که چند قطعه زیبا می‌خواند. و البته موسیقی زنده و سرصحنه و مطابق با موضوغ نمایش در هر بخش آن به گوش می‌رسد.
🔸️خلاصه در تالار وحدت این نمایش را ببینید که نیاز امروز ما به چنین نمایش‌هایی بیش از پیش است.

#کلنل
#کلنل_پسیان
#محمد_معتمدی
#امیر_بشیری
@colonel.theatre


#بدون_ویرایش
@fabagh
هنر سفال و کاشی، از گذشته‌های دور تا امروز، از عناصر جذاب تمدن و هنر ایرانی‌اسلامی است.
معماری باشکوه ایران، با کاشی‌های هفت‌رنگِ دلربا، عجین است و هنر کاشی، بدون نقش تبریز و آذربایجان، شناخته‌شده نیست.
آذربایجان با برخورداری از معادن غنی، کارگاه‌های هنری و ارتباطات تجاری فعال با شهرهای مختلف، از جمله کانون‌های رشد این هنر و صنعت محبوب است. طرح کاشی‌های معرق، معماری تاریخی این دیار را زینت بخشیده‌ و سفالینه‌های نگارین آن، حال و هوای زندگی مردمان را جلا داده است.
دکتر عاطفه فاضل، استادیار دانشگاه هنر اسلامی تبریز، از پژوهشگرانی است که در سال‌های اخیر، در حوزه هنرهای صناعی اسلامی و به طور تخصصی در مورد هنر کاشی و سفال، کوشیده است.
قرار است در پاتوق هفتم بنیاد فرهنگی طوبی، با حضور این هنرمند و پژوهشگر اصفهانی، به سرگذشت هنر کاشی و سفالینه در ایران وآذربایجان بپردازیم.
حضور در پاتوق برای عموم آزاد است.

@atefeeazel

چهارشنبه، 24 آبان ١۴٠٢، ساعت 16
تبریز، خیابان شریعتی جنوبی، خيابان ارک، جنب هتل ارک


#کاشی #سفال
#تاریخ #فرهنگ #سنت
#تبریز #ایران #آذربایجان
#پاتوق
#بنیاد_فرهنگی_طوبی

#بدون_ویرایش
@fabagh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▫️قرار شده در صبح پنجشنبه هر هفته (حوالی ساعت ۸) در برنامه صبحگاهی چای و نبات شبکه سهند از اوضاع و احوال هفتگی فرهنگ و هنر استان بگویم.
▫️هفته اول را در حکم به اصطلاح قِلِق‌گیری فرض بفرمایید.
▫️مدیریت زمان هم دستم نبود و کلی از حرف‌هایم ماند!
▫️مشتاقم اگر قسمت شد و این برنامه تداوم داشت، بیشتر روی برنامه‌های فرهنگی و هنری نهادهای غیر دولتی و خصوصی حرف بزنم.
▫️پس اگر در اطراف‌تان اتفاقاتی از قبیل برنامه‌های فرهنگی در مساجد، رونمایی و نقد و امضا کناب، برپایی نمایشگاه، گعده‌های فرهنگی، اجرای نمایش و موسیقی و... حتی در اماکن کوچک فرهنگی و خودمانی می‌افتد، مطلعم سازید.
🔸️پ‌ن: اگر با صدایی نخراشیده در یک دقیقه اول آیتم مواجه هستید، که لطفا به گیرنده‌های‌تان دست نزنید! راستش حنجره‌ام اول صبحی هنوز گرم نشده بود و از شما چه پنهان که تا حال در آن موقع صبح صحبت از فرهنگ و هنر را تجربه نکرده بودم.
🔸️القصه منتظر نظرات و پیشنهادات‌تان هستم.

#شبکه_سهند
#چای_نبات

#بدون_ویرایش
@fabagh
روایت لبنان
نشستی برای روایت دیده‌ها و شنیده‌های فرشید باغشمال، خبرنگاری تبریزی حاضر در لبنان در ایام طوفان الاقصی

روز سه‌شنبه سی‌ام آبان
از ساعت ۱۵
حوزه هنری تبریز، سالن شهریار

#روایت_لبنان
#حوزه_هنری_آذربایجان_شرقی


#بدون_ویرایش
@fabagh
👈 برای طنازه این روزهای تبریز

▫️ دو روز آخر هفته را به دعوت دوستان اکیپ #طنز تلویزیونی #بلا_به_دور در تهران بودیم. گروهی به اسم #تبریز_۱۵ تشکیل دادیم در قالب شعر و نثر طنز ، رفتیم در دل تولید و مسابقه!
دور دومی است که بلا به دور توانسته تقریبا از همه‌جای ایران فعالین عرصه ادبیات طنز را به بهانه مسابقه دور هم جمع کند. زمان پخش ۶ آیتم ضبط شده از گروه ایران ۱۵ را اطلاع‌رسانی می‌کنم و البته آن‌طور که مسئولین برنامه می‌گفتند ظاهرا گروه تبریز در جمع هشت گروه نهایی مسابقه است که تا خدا چه بخواهد.

▫️▫️ مقدمه بالا را نوشتم تا موضوع دیگری را مطرح کنم. راستش با افتخار هم‌گروهی من خواهر خوبم سرکار خانم #زهرا_حسین‌_زاده بود.
من تردید فنی برای هم‌گروهی با ایشان نداشتم چرا که سال‌هاست تقریبا جزء اولین نفراتی هستم که اشعار طنز ایشان را می‌خوانم و غریب نیست که ادعا کنم ایشان از استعدادهای مکشوفه دفتر #طنز_زنجفیل حوزه هنری آذربایجان‌شرقی است که چندان دل به انجمن و پشت تریبون رفتن نمی‌دهد.
استعداد حسین‌زاده در بداهه‌سرایی طنز آن هم در کمترین زمان بی‌نظیر است. چارچوب طنز را می‌شناسد و می‌داند چطور روی خطوط قرمز لج‌ کند. از همه مهم‌تر این که کتاب می‌خواند.
حسین‌زاده در دو روز گذشته پا به پای شعرای خوب و مطرح طنز کشور شعر طنز نوشت و خواند و در بسیاری از اوقات تحسین داوران را برانگیخت.
من موفقیت ایشان را در دنیای ادبیات طنز آرزو می‌کنم. این‌روزها حال #طنز_تبریز خوب نیست. #طنز_فاخر ما سکوت کرده و اطفار دیگری به اسم طنز، رسانه‌ها را وحشیانه تصرف کرده‌اند. به جوانان پر از انگیره چون ایشان شدیدا نیازمندیم.

🔸️دم شما گرم ۳ داور شیرین و اساتید و فرهیخته، جنابان دکتر عباس احمدی، مهدی فرج‌الهی و امیدخان صباغ.

👈 و خدا قوت مضاعف به #طنازه_تبریز سرکار خانم حسین‌زاده
#بلا_به_دور
#زهرا_حسین_زاده
@balabedour_tv
@ebastani
@abbas.ahmadi57
@mahdifarajolahi
@omidsabbaghno


#بدون_ویرایش
@fabagh
▫️آقا جان! شما این کاره‌اید!
▫️شما #راوی هستید آن هم صمیمی و آزاد.
▫️دوستان رسانه‌ای من مشکل پسندند. ما هر استاد مدعوی را نمی‌پسندیم و شما درست دو ساعت تمام به شیرینی از تجربیات روایت نویسی خودتان در #بحران‌ها و #جنگ_روایت_اول و #روایت_غالب سخن گفتید و تمام توجهات دوستان شش‌دانگ پیش شما بود و انگار هیچکس قصد ترک کارگاه را نداشت.

▫️یقین داشتم که اگر این جلسه دو ساعت دیگر هم ادامه داشت، نه کسی می‌رفت و نه کسی خسته‌ می‌شد. تمام سوال و جواب شرکت‌کنندگان موید آن بود که درگیر کارگاهند.

▫️نقاط طلایی حرف‌های شما زیاد بود؛
این که بدون لکنت می‌گویید من طرفدار جمهوری اسلامی‌ام اما برای بسیاری جاهایش نقد دارم، این‌‌که تلویزیون ما شخصیت رسانه‌ای‌اش را از دست داده و تنها راه بازگشت صداقت است و این‌که مامویت روایت کمک کردن است نه سلفی گرفتن و سلبریتی بازی، و بالاخره تفاوت مصلحت از خط قرمز که به باریکی یک مو برداشت کردم.

<<انرژی گرفتیم برای کار رسانه‌ای متفاوت>> این حرف بسیاری از دوستانی بود که امروز پاییزی تبریز را برای از شما شنیدن انتخاب کرده بودند.

🔸️ممنون از شما که دعوت‌مان را قبول کردید.
🔸️ممنون از دوستان رسانه که مجلس با حضورشان بسی گرم بود.

عکس: @mahsa.dashti_

#کارگاه_روایت_گری_در_رسانه
#جواد_موگویی
@javad.moo1364


#بدون_ویرایش
@fabagh
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ

🏴


#بدون_ویرایش
@fabagh
:
تبریز الان- تبریز الان...
مَظنه می‌پرسم و سوار سمندش می‌شوم. سه نفر را هم پشت سوار می‌کند و راه می‌افتیم...
تلفنم چند بار زنگ می‌زند و موضوعات کاری مربوط به سینما، اکران نوروزی، سانس‌بندی را با همکاران صحبت می‌کنم...
راننده تا کارم را می‌فهمد گرم صحبت از سینما می‌شود... دلیل فروش رویایی فسیل را می‌پرسد...
راننده همسن و سال خودم است شاید... فوق لیسانس مهندسی معدن دارد و کار متناسب پیدا نکرده و رانندگی بین جاده‌ها می‌کند.
دیسک کمر دارد، انگشتان پایش گیژ گیژ می‌کند... بیمه هم ندارد...
خروجی تهران به کرج ترافیک سنگینی است. راننده سیگاری می‌گیراند و می‌گوید: الان آیت‌الکرسی می‌خوانم تا گره ترافیک باز شود...
چشمانم دا می‌بندم و با خود مرور می‌کنم: ترافیک، آیت‌الکرسی، فوق‌لیسانس، دیسک‌کمر، بیمه... فسیل!

#هذیان
#بدون_ویرایش

@fabagh
:
من کارمند دولت بدون بدهی بانکی تا چند روز پیش به دلیل نبود اعتبار! از گرفتن هر نوع وام بانکی عاجز بودم!
الان دسته دسته با پیامک‌های تشویقی تسهیلات ایران خودرو از بانک‌های ریز و درشت آن‌هم با شرایط متنوع مواجهم!
عجیب نیست؟!

#تسهیلات_بانکی
#ایران_خودرو

#بدون_ویرایش
@fabagh
👆
🎬 پایان دل‌انگیز یک اکران
مسلما #مست_عشق فیلم مطلوب من نیست. اما از استقبال عمومی و فروش خوبش خوشحالم.
به قول معاون پخش‌مان ما سربلند بیرون آمدیم!
راستش تمام ترسم از این بود که به دلیل اتفاقات دو سه سال اخیر، مبادا ذائقه تمام و کمال مخاطب همیشگی سینما به سمت فقط فیلم #کمدی_زرد سوق پیدا کند و فیلم جدّی و اجتماعی مهجور بماند!
مست عشق فیلمی بود که مخاطب خاص خودش را داشت به خصوص در چند هفته اول!

مخاطبی که با برنامه‌ریزی قبلی به دیدن فیلم آمد. خانواده‌ها اغلب ترجیح دادند بدون فرزند و با تمرکز فیلم را ببینند. خبری از تناول تنقلات و پاپ‌کرن خوری با صدای مشمئزکننده در زمان اکران نبود. خبری از صحبت و ور رفتن با گوشی موبایل در حین تماشا نبود و مخاطب تا پایان تیتراژ از جایش تکان نخورد و در انتها برای فیلم کف می‌زد.
و یک نکته در باب سینماداری این‌که اغلب بعد از اکران مست عشق نیازی به نظافت سالن هم نبود!

همه این بدیهیات برای من نشانه است. نشانه این که فیلم خوب و قابل تامل، مخاطب خاص خودش را به سینما می‌آورد و نیازی نیست تا برای تصرف گیشه مرتکب هر عمل چندش‌آوری شویم!

مسلما مست عشق فیلم مطلوب من نیست، از بازی‌های ضعیف گرفته تا ضعف فیلم‌نامه را می‌شود برایش ردیف کرد و نقد نوشت. ولی درس‌هایی در باب #مخاطب‌شناسی و #ذائقه‌شناسی برایم آموخت.

#مست_عشق

#بدون_ویرایش

@fabagh
👈 غلام‌ها چطور امیر شدند؟

✍️فرهاد باغشمال
 پدربزرگم مرحوم مشهدی عبداله نقاش، از معتمدان و ریش‌سفیدان محله سرخاب بود. در آن سال‌ها که ساخت‌وساز و بحث مسکن به معنی امروز جدی و رایج نبود، شش ماه نقاش ساختمان بود و شش دیگر پای دار قالی. در سال‌هایی که مشهد رفتن، یک فُوز عظیم به حساب می‌رفت، با هزار مصیبت به مشهد رفته بود و از آن زمان به بعد، جزو معدود مشهدی‌های شناخته‌شده محله بود. آدم نداری بود، اما با تمام نداری، منشا خیر بود.

بعدها که نوه‌دار شد، اسم نوه ارشد خود را «غلامرضا» گذاشت. غلامرضایی که هنوز پشت لبش سبز نشده بود که رفت جبهه و با پای لنگان و یک جان پر از ترکش بازگشت. یک غلامرضای دیگر هم داشتیم که تعمیرکار فنی محله بود. بارها شده بود که بدون اُجرت و دستمزد، کار مردم تنگدست را راه انداخته بود.

یک «غلامحسین» داشتیم که طفلک کمی خل‌وضع بود. صبح تا شب در کوچه‌، پلاس بود. اگر دست پیرزنی سنگین بود، زنبیلش را می‌گرفت. پشت‌بام‌ها را پارو می‌کرد، باغچه بیل می‌زد، فرش می‌شست. جمعه‌ها هم کفش‌جفت‌کن هیئت بود. خلاصه با این خرده‌کاری‌ها، پول سیاهی می‌گرفت و روزگار می‌گذارند.

ترکیب «غلام» در کنار اسامی ائمه، مفهومی بود که آدم‌ها را به روش و منش زندگی آن بزرگان می‌رساند. نمی‌دانم چه شد که به دنبال استحاله بسیاری از مفاهیم فرهنگی، این غلام‌ها به یکباره «امیر» شدند. یعنی «غلامعلی و غلامحسین و غلامرضا» به مرور «امیرعلی و امیرحسین و امیررضا» شدند.

این قبیل اسامی، ویترین مذهبی دارند، اما از نظر سنت نامگذاری، معناشناسی و ترکیب اسم، هیچ معرفتی ندارند، حتی می‌توان گفت، وهن‌آلود هم هستند. چرا که هیچ امیری مقدم بر علی(ع) و حسن(ع) و حسین(ع) و رضا(ع) نیست. ایشان در طول زندگی خود، غلامان بسیاری را از کاروان‌ها می‌خریدند و پس از تربیت، آزاد می‌کردند. از این رو، غلامرضا یک ترکیب موجه و پذیرفته‌شده است، اما امیررضا صحیح نیست. برعکس، محمدرضا و احمدرضا، کاملاً پذیرفته شده و صحیح است، چون تنها فردی که می‌تواند مقدم بر ائمه باشد، نبی مکرم اسلام (ص) است.

(البته این موضوع،در میان اسامی ایرانی، سابقه دارد، کما اینکه اسامی‌ی نظیر امیرارسلان و امیرخسرو در تاریخ معروف است.)

طبق آماری که در مورد فراوانی نام «رضا» و مشتقات آن، از ثبت احوال تبریز گرفته‌ایم، در سال گذشته، 301 نوزاد «رضا» نامیده شده‌است. 318 نوزاد «محمدرضا» و 416 نوزاد «امیررضا» نامیده شده‌است. آماری که به خوبی نشان‌ می‌دهد نگاه مفهومی به اسم کودک، در خانواده ایرانی، رنگ باخته و صرفاً جنبه آهنگین اسامی است که چشم والدین جوان را می‌گیرد.

سبک‌وسیاق نامگذاری، یکی از سنت‌های مهم هر کشور است. سنتی که تاثیر می‌گیرد و تاثیر می‌گذارد. حالا اگر می‌توانید غلامرضاهای ابتدای این یادداشت را با اولین آقا امیررضا گلی که به ذهن‌تان خطور می‌کند، مقایسه کنید و ببینید میان صاحب دو اسم چقدر می‌تواند فاصله بیفتد؟ فاصله‌ بیست ساله‌ای که انگار دویست سال به طول کشیده‌است.

پ‌ن: به این فکر بودم که برای این یادداشت، چه عکسی می‌تواند مناسب باشد. نتیجه‌ای بهتر از این نیافتم: شناسنامه آقا غلامرضا تختی! ثبت‌احوال طهران، پس از مرگ پهلوان، به جای مُهر «باطل شد» مُهر «تختی زنده است» روی سجلی او زد. غلامرضاها هیچ وقت نمی‌میرند!

از همان نخستین سال‌هایی که بارگاه امام رضا(ع) کم‌کم به یک تشکیلات بزرگ مذهبی تبدیل شد، خادمی حرم رضوی، یک سنت مذهبی و اعتقادی به شمار می‌رفت. شاه و گدا، خواجه و خدمتکار، پیر و جوان، زن و مرد، از شهرهای دور و نزدیک، در حسرت خادمی رضوی بودند. تا آنجا که گفته می‌شود امروز، حرم رضوی، بیش از 60 هزار خادم و خادمیار دارد.

#بدون_ویرایش

@fabagh
👈 طوری میگه قانون که گویی حکم خدا را جاری کردند!
خُب قانون را هم هیئت‌مدیره‌های بانک‌ها نوشته‌اید.
درخواست ملت همیشه در صحنه اینه که از این قوانین برای آنها هم نوشته بشه. منتها بی‌بهانه‌تراشی با مخلفات ضامنین آن‌چنانی!

🔸️پ‌ن: سال ۱۴۰۲ بانک‌ها ۹۱.۵ همت به خودشان وام دادند.

#وام
#وام_بانکی
#ضامن_بانکی
#بنگاهداری_بانک
#بنگاه_داری_بانکها


#بدون_ویرایش

@fabagh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸️امروز سالروز درگذشت جلال آل احمد بود. اگر نوشتنی انجام می‌دهم همه از صدقه سر تاثیر قلم جادویی اوست. اصلا او مرا داستان‌خوان و قصه‌دوست کرد و از آنجا به روزنامه و طنز و کجا و کجا کشاند.

🔸️هنوز هم پس از سال‌ها در پایان‌بندی داستان "سه‌تار" جا مانده‌ام و به روایت عینی و سینمایی‌اش از "مدیر مدرسه‌اش" غبطه می‌خورم که چه تلخ و طنازانه سیستم آموزشی زمان خود را به سخره گرفته...
روحش شاد

#جلال_آل_احمد

▫️پ‌ن: منبع ویدیو پیج سهند ایرانمهر است که مربوط به ضبط بخشی از رمان «نون و القلم» با صدای «جلال آل احمد» توسط دکتر اشتراوس اتریشی است. گویا صدا روی عکس‌ها و سخنرانی جلال در دانشگاه تهران در بزرگداشت نیما یوشیج گذا‌شته‌ شده است.

#بدون_ویرایش

@fabagh
سید حمید زنگ زد و گفت: برای روز سینما با تعدادی از سینماگران هماهنگ شو تا حاجی با آنها دیدار کند و تبریک بگوید.
گفتم: به بیت بیاییم؟
گفت: نه! حاجی سینما را ترجیح می‌دهد....

به قول آن شاعر: دیگر مگرش به خواب بینم!


#بدون_ویرایش

@fabagh
به مسئولی مرتبط! از فیلم‌ "در آغوش درخت" گفتم که در ستایش زندگی و خانواده است.
خواستم کمک کند تا فیلم دیده شود. مخصوصا نزد خانواده‌های آسیب‌دیده.
بی‌میل گفت: ۳۰ ساله که سینما نرفته‌ام! حالا اصرار داری با خانواده می‌آییم. فقط به کیوسک (همان گیشه) سفارش کن پول نگیرد!

#در_آغوش_درخت
#سینما
#خانواده
#سینمای_خانواده

#بدون_ویرایش

@fabagh
🔸️تجربی ولاغیر!
▫️دیروز و پریروز را جهت مصاحبه فنی، میزبان دانشجویان هم‌استانی حائز شرایط تحصیل در #دانشگاه_سوره بودیم.
▫️رشته تحصیلی دپیلم هشتاد درصدشان #علوم_تجربی بود و البته بدون علاقه، تجربی خوانده بودند.
👈 جملگی با تاسف و حسرت می‌گفتند: به زور خانواده مجبور شدند تجربی بخوانند...
جوانانی پر از انگیزه و امید و البته اکثرشان رتبه‌های خوب!

#بدون_ویرایش

@fabagh
👆
🔸️مرثیه عدالت فرهنگی را از همین اسپیکرهای مدل عهد بوق بشنویم!

▫️سینماهای‌مان جان گرفته‌اند. ۲۹ بهمن در جمع قلندرهای کشور ترک‌تازی می‌کند و پردیس قدس برند سینمای خانواده شده... ماشاالله
این خبرها خوشحال‌کننده است اما شادی این روزهایم برای موضوع دیگری است. همّتی شده و از دو هفته قبل چراغ اکران سیار شهرستان‌ها را روشن کرده‌ایم.

▫️نزدیک ۱۵ اکران سیّار با دو هزار مخاطب از شهرهای دور و نزدیک استان دشت اول‌مان بود.
مشقّت دارد، حوصله می‌خواهد، امکانات نیست، متقاعد کردن این مسئول و آن رییس، پدر در می‌آورد، اما دانش‌آموز هشترودی و بنابی و میانه‌ای و شبستری چه تقصیری دارد که شهرشان پردیس ندارد و از بدیهی‌ترین امکان محروم؟!

▫️ با دست خالی زده‌ایم به دل اکران سیّار. سعی داریم از ظرفیت مساجد و مدارس شهرستانی گرفته تا کانون‌های پرورشی‌ بهره بگیریم.
👈 عجالتا دَم کانون پرورشی‌ها گرم که شش‌دانگ پایه‌اند.

🔸️پ‌ن اول:
تصویری که می‌بینید اکران سیار یکی از کانون‌ پرورشی‌های شهرستانی است. مسئول کانونش با بدبختی تجهیزات اکران را جور کرده و ده بار تماس داشتیم تا نرم‌افزارها و سخت‌افزارها و فیلم را باهم سِت کنیم.
اسپیکرهای کوچک و ضعیف مدل عهد بوق روی میز را می‌بینید؟ خوب گوش کنید شاید بتوان مرثیه عدالت فرهنگی و توسعه مخاطب را از بلندگوهای ضعیف آن شنید... شاید....!
اینجاست که می‌فهمیم با خود چند چندیم؟!

🔸️پ‌ن دوم: فعلا در سوسوی چشمان پر از شوق بچه‌ها غرقم... شاید این‌ها روزی دست‌مان را گرفتند.

#اکران_سیار
#عدالت_فرهنگی
#توسعه_مخاطب


#بدون_ویرایش

@fabagh