عرفان نظرآهاری
13.2K subscribers
474 photos
436 videos
11 files
533 links
زندگی معنوی به سمت حکمت از مسیر ادبیات ، همه ماجرای من این است...من شعر را زندگی می کنم و از هر روزم قصه ای می آفرینم. شغل من انسانیت است.
Download Telegram
برایت تفالی گرفتم از حافظ
این بیت آمد:

ای دل غمدیده
حالت بهْ شود
دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان
غم مخور

#حافظ
#یلدا
@erfannazarahari
برایت تفالی گرفتم از حافظ
این بیت آمد:

ای دل غمدیده
حالت بهْ شود
دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان
غم مخور

#حافظ
#یلدا
@erfannazarahari
Forwarded from عکس نگار
☀️ یلدا

یلدا مبارکِ آن کسی است که می داند امشب بلندترین شب سال است و از فردا هم این شب، کوتاه تر نخواهد شد اما باز هم این شبِ دراز و این غصه دنباله دار را جشن می گیرد؛ چون جسارتش را دارد که حتی اگر خورشید نتابید؛ خودش بتابد هر قدر که می تواند.

یلدا مبارکِ آن کسی است که قلبش همان انار تَرَک خورده ای است که تمنّای ‌رسیدن داشت، اما نرسید.
همان کسی که قاچی لبخند بر اندوهش می نشانَد سرخ، تا همه باور کنند، که‌ زمستان به خندوانه ای تاب آوردنی می شود.

یلدا مبارکِ کسی است که هر چله را با چله بعدی سر می کند اما نه چین به پیشانی می آورد و نه روحِ چاک چاکش را بر بندِ رختِ تماشا می اندازد.
او خودش را و زمستانش را زیر کرسیِ حکایت‌های کهن گرم می کند ‌و گوش می سپارد به مادربزرگ روزگار که زندگی را و رمز و رازش را در بقچه قصه هایش پیچیده است.

یلدا مبارکِ کسی است که آجیل او مشکلاتش است اما مشکل گشایی را با سرانگشت های تدبیرش، تمرین می کند. همان کسی که دهانِ تلخ ِ ایام را به نُقل و نباتِ عشق شیرین می کند و چای می نوشد در استکانِ نازکِ خاطرخواهیش تا سحر.

یلدا مبارکِ کسی است که مهمانی جز تنهایی ندارد اما با همان تنهایی گل می گوید و گل می شنود و قصه می بافد و شعر سر می اندازد.

یلدا مبارکِ کسی ست که حافظش خداست و جهان، دیوان شعر اوست و هر وقت که تفال می زند غزلی می آید با ردیف غم مخور
یلدا مبارک اوست که همیشه زمزمه می کند:

ای دل غمدیده حالت بهْ شود دل بد مکن
وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور

✍️#عرفان_نظرآهاری
🕯@erfannazarahari
#یلدا_مبارک_است
Forwarded from اتچ بات
☀️ یلدا

یلدا مبارکِ آن کسی است که می داند امشب بلندترین شب سال است و از فردا هم این شب، کوتاه تر نخواهد شد اما باز هم این شبِ دراز و این غصه دنباله دار را جشن می گیرد؛ چون جسارتش را دارد که حتی اگر خورشید نتابید؛ خودش بتابد هر قدر که می تواند.

یلدا مبارکِ آن کسی است که قلبش همان انار تَرَک خورده ای است که تمنّای ‌رسیدن داشت، اما نرسید.
همان کسی که قاچی لبخند بر اندوهش می نشانَد سرخ، تا همه باور کنند، که‌ زمستان به خندوانه ای تاب آوردنی می شود.

یلدا مبارکِ کسی است که هر چله را با چله بعدی سر می کند اما نه چین به پیشانی می آورد و نه روحِ چاک چاکش را بر بندِ رختِ تماشا می اندازد.
او خودش را و زمستانش را زیر کرسیِ حکایت‌های کهن گرم می کند ‌و گوش می سپارد به مادربزرگ روزگار که زندگی را و رمز و رازش را در بقچه قصه هایش پیچیده است.

یلدا مبارکِ کسی است که آجیل او مشکلاتش است اما مشکل گشایی را با سرانگشت های تدبیرش، تمرین می کند. همان کسی که دهانِ تلخ ِ ایام را به نُقل و نباتِ عشق شیرین می کند و چای می نوشد در استکانِ نازکِ خاطرخواهیش تا سحر.

یلدا مبارکِ کسی است که مهمانی جز تنهایی ندارد اما با همان تنهایی گل می گوید و گل می شنود و قصه می بافد و شعر سر می اندازد.

یلدا مبارکِ کسی ست که حافظش خداست و جهان، دیوان شعر اوست و هر وقت که تفال می زند غزلی می آید با ردیف غم مخور
یلدا مبارک اوست که همیشه زمزمه می کند:

ای دل غمدیده حالت بهْ شود دل بد مکن
وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور

#عرفان_نظرآهاری
🕯@erfannazarahari
#یلدا
Forwarded from اتچ بات
☀️ یلدا

یلدا مبارکِ آن کسی است که می داند امشب بلندترین شب سال است و از فردا هم این شب، کوتاه تر نخواهد شد اما باز هم این شبِ دراز و این غصه دنباله دار را جشن می گیرد؛ چون جسارتش را دارد که حتی اگر خورشید نتابید؛ خودش بتابد هر قدر که می تواند.

یلدا مبارکِ آن کسی است که قلبش همان انار تَرَک خورده ای است که تمنّای ‌رسیدن داشت، اما نرسید.
همان کسی که قاچی لبخند بر اندوهش می نشانَد سرخ، تا همه باور کنند، که‌ زمستان به خندوانه ای تاب آوردنی می شود.

یلدا مبارکِ کسی است که هر چله را با چله بعدی سر می کند اما نه چین به پیشانی می آورد و نه روحِ چاک چاکش را بر بندِ رختِ تماشا می اندازد.
او خودش را و زمستانش را زیر کرسیِ حکایت‌های کهن گرم می کند ‌و گوش می سپارد به مادربزرگ روزگار که زندگی را و رمز و رازش را در بقچه قصه هایش پیچیده است.

یلدا مبارکِ کسی است که آجیل او مشکلاتش است اما مشکل گشایی را با سرانگشت های تدبیرش، تمرین می کند. همان کسی که دهانِ تلخ ِ ایام را به نُقل و نباتِ عشق شیرین می کند و چای می نوشد در استکانِ نازکِ خاطرخواهیش تا سحر.

یلدا مبارکِ کسی است که مهمانی جز تنهایی ندارد اما با همان تنهایی گل می گوید و گل می شنود و قصه می بافد و شعر سر می اندازد.

یلدا مبارکِ کسی ست که حافظش خداست و جهان، دیوان شعر اوست و هر وقت که تفال می زند غزلی می آید با ردیف غم مخور
یلدا مبارک اوست که همیشه زمزمه می کند:

ای دل غمدیده حالت بهْ شود دل بد مکن
وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور

#عرفان_نظرآهاری
🕯@erfannazarahari
#یلدا


https://m.youtube.com/watch?v=WYJOWfQeXdo
☀️ از روزگاران کهن تا اینک و اکنون

یلدا از راهی دور به خانه ما آمده بود، از هزاره های پر پیچ و خم تاریخ گذشته بود، از فراز و فرود سده های صلابت و سختی.
یلدا که به خانه ما رسید، خسته بود، خسته از خنجر روزگار. یلدا زخمی بود، زخمی تیغ تعصب ها.
مادرم مرهم گذاشت بر خستگی خاطره و دوا داد به آیینی که بیمارش کرده بودند.
مادرم، پرستار تقویم هاست. فصل ها را می جوید و آیین ها را شفا می بخشد.
مادرم می گوید: نباید بگذاریم زندگی را زنده به گور کنند. هر آیینی که زنده شود، اندوهی خواهد مرد. در این ترازو هر قدر سور بیشتری بگذاریم، سوگمان سبک تر خواهد شد.

پدرم کوچه به کوچه های تاریخ را دویده است تا یلدا را از دست محتسب شهر نجات دهد، همان محتسب که شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد. پدرم یلدا را از زندان صوفی دجال فعل و زاهد ظاهر پرست رهانیده است.
پدرم می گوید: یلدا دختر من است، آیین ها همه دختران منند. در خانه خودم پناهشان می دهم، مبادا که بدخواهان و شور چشمان، بخت دختران شادم را سیاه کنند.
نُقل باید بر سر دختران آیین افشاند و رخت سفید باید بر تنشان پوشاند، سیب و نرگس و گلاب و انار ارزانی شان باید داشت که دشمن جز غم سپاهی ندارد و من که پدرم می ایستم برابر لشکر سوگ و سیاه، برابر کمانداران در کمین و تیراندازان تباهی و تلخی.

برادرم، جسور و جوانمرد است، من و یلدا هر دو خواهران اوییم. برادرم ما می رهاند از چنگال اهریمن بدنهاد و اژدر زهرآگین نفس.

در تاریکنای تردید و در زمهریر زشتی ها و در گرگ و میش مصائب، هر آیین چراغی است که باید روشنش کرد که خاطره ای خوش است در زمستان فراموشی که خویشتن را به یادمان می آورد.

از روزگاران کهن تا اینک و اکنون، از دورهای باستان تا این دم اهورایی، هر آیین ایرانی فریضه ای خجسته است که باید به جایش آورد، درخانقاه خانه، در پرستشگاه این دیار ، در پیشگاه پیشینیان و پسینیان، به یاد درگذشتگان و برای آنان که روزی در این سرزمین زاده خواهند شد…


✍️#عرفان_نظرآهاری
#یلدا

https://m.youtube.com/watch?v=QkpQrhIopNA