Forwarded from اتچ بات
🕊🌿از اهالی کوچه تحمل دیگری🌿🕊
کاخ صلح به کارم نمی آید، من به خانه صلح محتاجترم. صلح در برج و بارو و شکوه و طمطراق قدم نمی زند؛ صلح در صمیمیت و سادگی و همدلیِ کوچکترین خانه ها راه می رود.
می روم تا خشتی بر خشتی بگذارم، سنگی بر سنگی و آجری بر آجری برای بنا کردن خانه ای که سقفش از امن و آشتی ست.
من شهروند شهر« مدارایم» ، من مقیم محله «درک متقابلم»، از اهالی کوچه «تحمل دیگری» ،من ساکن خانه صلحم، حتی اگر جز من هیچکس مقیم این شهر و این محله و این کوچه و این خانه نباشد، «من و من» با خویش در صلح و صفایم ما به جای دیگری نخواهیم رفت.
✍️#عرفان_نظرآهاری
🕊#روز_جهانی_صلح
⚖️#کاخ_صلح_لاهه
@erfannazarahari🌿
کاخ صلح به کارم نمی آید، من به خانه صلح محتاجترم. صلح در برج و بارو و شکوه و طمطراق قدم نمی زند؛ صلح در صمیمیت و سادگی و همدلیِ کوچکترین خانه ها راه می رود.
می روم تا خشتی بر خشتی بگذارم، سنگی بر سنگی و آجری بر آجری برای بنا کردن خانه ای که سقفش از امن و آشتی ست.
من شهروند شهر« مدارایم» ، من مقیم محله «درک متقابلم»، از اهالی کوچه «تحمل دیگری» ،من ساکن خانه صلحم، حتی اگر جز من هیچکس مقیم این شهر و این محله و این کوچه و این خانه نباشد، «من و من» با خویش در صلح و صفایم ما به جای دیگری نخواهیم رفت.
✍️#عرفان_نظرآهاری
🕊#روز_جهانی_صلح
⚖️#کاخ_صلح_لاهه
@erfannazarahari🌿
Telegram
Forwarded from اتچ بات
🕊🌿از اهالی کوچه تحمل دیگری🌿🕊
کاخ صلح به کارم نمی آید، من به خانه صلح محتاجترم. صلح در برج و بارو و شکوه و طمطراق قدم نمی زند؛ صلح در صمیمیت و سادگی و همدلیِ کوچکترین خانه ها راه می رود.
می روم تا خشتی بر خشتی بگذارم، سنگی بر سنگی و آجری بر آجری برای بنا کردن خانه ای که سقفش از امن و آشتی ست.
من شهروند شهر« مدارایم» ، من مقیم محله «درک متقابلم»، از اهالی کوچه «تحمل دیگری» ،من ساکن خانه صلحم، حتی اگر جز من هیچکس مقیم این شهر و این محله و این کوچه و این خانه نباشد، «من و من» با خویش در صلح و صفایم ما به جای دیگری نخواهیم رفت.
✍️#عرفان_نظرآهاری
🕊#روز_جهانی_صلح
⚖️#کاخ_صلح_لاهه
@erfannazarahari🌿
کاخ صلح به کارم نمی آید، من به خانه صلح محتاجترم. صلح در برج و بارو و شکوه و طمطراق قدم نمی زند؛ صلح در صمیمیت و سادگی و همدلیِ کوچکترین خانه ها راه می رود.
می روم تا خشتی بر خشتی بگذارم، سنگی بر سنگی و آجری بر آجری برای بنا کردن خانه ای که سقفش از امن و آشتی ست.
من شهروند شهر« مدارایم» ، من مقیم محله «درک متقابلم»، از اهالی کوچه «تحمل دیگری» ،من ساکن خانه صلحم، حتی اگر جز من هیچکس مقیم این شهر و این محله و این کوچه و این خانه نباشد، «من و من» با خویش در صلح و صفایم ما به جای دیگری نخواهیم رفت.
✍️#عرفان_نظرآهاری
🕊#روز_جهانی_صلح
⚖️#کاخ_صلح_لاهه
@erfannazarahari🌿
Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🕊 صلح
کاخ صلح به کارم نمی آید، من به خانه صلح محتاجترم. صلح در برج و بارو و شکوه و طمطراق قدم نمی زند؛ صلح در صمیمیت و سادگی و همدلیِ کوچکترین خانه ها راه می رود.
می روم تا خشتی بر خشتی بگذارم، سنگی بر سنگی و آجری بر آجری برای بنا کردن خانه ای که سقفش از امن و آشتی ست.
من شهروند شهر« مدارایم» ، من مقیم محله «درک متقابلم»، از اهالی کوچه «تحمل دیگری»، من ساکن خانه صلحم، حتی اگر جز من هیچکس مقیم این شهر و این محله و این کوچه و این خانه نباشد، «من و من» با خویش در صلح و صفایم ما به جای دیگری نخواهیم رفت.
🕊
«قلبی بزرگتر از جهان» را زمزمه کنیم، «قلبی بزرگتر از جهان» را بشنویم و بخوانیم.
«قلبی بزرگتر از جهان» کتاب نیست، آیین ماست، آن را به جا آوریم.
✍️#عرفان_نظرآهاری
🕊#روز_جهانی_صلح
🕊@erfannazarahari
#کتاب_صلح
#قلبی_بزرگتر_از_جهان
#آهنگساز_محمد_نصرتی
#تصویرگر_مهکامه_شعبانی
کاخ صلح به کارم نمی آید، من به خانه صلح محتاجترم. صلح در برج و بارو و شکوه و طمطراق قدم نمی زند؛ صلح در صمیمیت و سادگی و همدلیِ کوچکترین خانه ها راه می رود.
می روم تا خشتی بر خشتی بگذارم، سنگی بر سنگی و آجری بر آجری برای بنا کردن خانه ای که سقفش از امن و آشتی ست.
من شهروند شهر« مدارایم» ، من مقیم محله «درک متقابلم»، از اهالی کوچه «تحمل دیگری»، من ساکن خانه صلحم، حتی اگر جز من هیچکس مقیم این شهر و این محله و این کوچه و این خانه نباشد، «من و من» با خویش در صلح و صفایم ما به جای دیگری نخواهیم رفت.
🕊
«قلبی بزرگتر از جهان» را زمزمه کنیم، «قلبی بزرگتر از جهان» را بشنویم و بخوانیم.
«قلبی بزرگتر از جهان» کتاب نیست، آیین ماست، آن را به جا آوریم.
✍️#عرفان_نظرآهاری
🕊#روز_جهانی_صلح
🕊@erfannazarahari
#کتاب_صلح
#قلبی_بزرگتر_از_جهان
#آهنگساز_محمد_نصرتی
#تصویرگر_مهکامه_شعبانی
Forwarded from اتچ بات
🩸تفنگ از پستان او شیر خورده بود
حامله بود
تفنگ زایید
تفنگ را قنداق کرد
به تفنگ شیر داد
تفنگ چهار دست و پا رفت
تفنگ روی دو پا ایستاد
تفنگ بزرگ شد
و سرانجام روزی
شلیک کرد...
زن گریست و گفت:
لعنت به جنگ
او اما نمی دانست
این جنگی بود
که سال ها پیش نطفه اش را
خودش بسته بود
عملیاتی که از رختخواب شروع شد
و به خاکریز رسید
خانه
زرادخانه بود
تفنگ در خانه
گلوله ی مشقی می نوشت
زن، فرمانده بود
او هر روز خشابی را
از فشنگی پر کرده بود
از نفرتی یا نفرینی
جنگ سینه به سینه رفت
هیچکس
زن را محاکمه نکرد
اما زن
در کابوس های شبانه اش
همیشه تفنگی را می دید
که از پستان او
شیر خورده بود
✍️#عرفان_نظرآهاری
🕊@erfannazarahari
#روز_جهانی_صلح
#صلح_را_باید_از_کودکی_آموخت
حامله بود
تفنگ زایید
تفنگ را قنداق کرد
به تفنگ شیر داد
تفنگ چهار دست و پا رفت
تفنگ روی دو پا ایستاد
تفنگ بزرگ شد
و سرانجام روزی
شلیک کرد...
زن گریست و گفت:
لعنت به جنگ
او اما نمی دانست
این جنگی بود
که سال ها پیش نطفه اش را
خودش بسته بود
عملیاتی که از رختخواب شروع شد
و به خاکریز رسید
خانه
زرادخانه بود
تفنگ در خانه
گلوله ی مشقی می نوشت
زن، فرمانده بود
او هر روز خشابی را
از فشنگی پر کرده بود
از نفرتی یا نفرینی
جنگ سینه به سینه رفت
هیچکس
زن را محاکمه نکرد
اما زن
در کابوس های شبانه اش
همیشه تفنگی را می دید
که از پستان او
شیر خورده بود
✍️#عرفان_نظرآهاری
🕊@erfannazarahari
#روز_جهانی_صلح
#صلح_را_باید_از_کودکی_آموخت
Telegram
attach 📎
🪽دستمال سفید صلح
بیست و یکم سپتامبر یا همان سی و یک شهریور روز جهانی صلح است، اما مدتهاست از هر طرف که می روم به جنگ می رسم. هر جا که پا می گذارم، بی هوا مینی منفجر می شود، به خودم که می آیم می بینم هر تکه از روحم به جایی پرتاب شده است.
سلامی می کنم و لبخندی می زنم و منتظرم تا لبخندی و سلامی نرم و آرام به سویم برگردد اما به جایش تیری به سمتم شلیک می شود و جانم را به جوخه اعدامی جانگذاز می دوزد.
سیاست، انگشت های چرکینش را در چشم همه کرده است و مردم با مردمکانی خونین به تماشای زندگی ایستاده اند.
ناچاری و ناگزیری چاره ای جز نفرت و گریزی جز خشم باقی نگذاشته و مردم در برابر سپاه سوگ و لشکر شوربختی به یکدیگر می تازند.
میانه روی و مدارا طرفداری ندارد، گویی همگان به افراط و تفریط بر لبه های پرتگاه تندروی به نخی نازک آویخته اند و هر کس بر آن است تا نخ دیگری را به قیچی تیز خویش ببُرَد.
خودی و غیر خودی شبانروز در حال لشکرکشی اند و هر کس جز خود، دیگری است و مجازات دیگری زدونش.
تیر و ترکش و موشک و مینِ جنگ های بیرونی کشتگان و مجروحان بسیار دارد اما جنگ داخلی، جنگِ شهروند با شهروند و هم وطن با هم وطن… کشتگان و مجروحانش بسیارتر است.
و چه اندوهبارتر جنگی و چه نافرجام نبردی که ما در آنیم.
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان دیگر توان دویدن بین خاکریزهای حق و باطل این و آن را ندارم، میان این همه شکست اخلاقی هر پیروزی بی معناست.
در همهمه هزاران زنده باد و مرده باد، دستمال سفیدی دارم که از پشت سنگر سکوت، تکانش می دهم، می توان نام تسلیم بر آن گذاشت یا صلح، اما هر چه هست دیگر
مجال و حالِ قال و مقال نیست.
من آن سرباز تنهایم که برای نجنگیدن، مبارزه می کنم، برای دفاع از مرزهای انسان ماندن…
✍️#عرفان_نظرآهاری
@erfannazarahari🕊️
#روز_جهانی_صلح
#بیست_و_یکم_سپتامبر
بیست و یکم سپتامبر یا همان سی و یک شهریور روز جهانی صلح است، اما مدتهاست از هر طرف که می روم به جنگ می رسم. هر جا که پا می گذارم، بی هوا مینی منفجر می شود، به خودم که می آیم می بینم هر تکه از روحم به جایی پرتاب شده است.
سلامی می کنم و لبخندی می زنم و منتظرم تا لبخندی و سلامی نرم و آرام به سویم برگردد اما به جایش تیری به سمتم شلیک می شود و جانم را به جوخه اعدامی جانگذاز می دوزد.
سیاست، انگشت های چرکینش را در چشم همه کرده است و مردم با مردمکانی خونین به تماشای زندگی ایستاده اند.
ناچاری و ناگزیری چاره ای جز نفرت و گریزی جز خشم باقی نگذاشته و مردم در برابر سپاه سوگ و لشکر شوربختی به یکدیگر می تازند.
میانه روی و مدارا طرفداری ندارد، گویی همگان به افراط و تفریط بر لبه های پرتگاه تندروی به نخی نازک آویخته اند و هر کس بر آن است تا نخ دیگری را به قیچی تیز خویش ببُرَد.
خودی و غیر خودی شبانروز در حال لشکرکشی اند و هر کس جز خود، دیگری است و مجازات دیگری زدونش.
تیر و ترکش و موشک و مینِ جنگ های بیرونی کشتگان و مجروحان بسیار دارد اما جنگ داخلی، جنگِ شهروند با شهروند و هم وطن با هم وطن… کشتگان و مجروحانش بسیارتر است.
و چه اندوهبارتر جنگی و چه نافرجام نبردی که ما در آنیم.
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان دیگر توان دویدن بین خاکریزهای حق و باطل این و آن را ندارم، میان این همه شکست اخلاقی هر پیروزی بی معناست.
در همهمه هزاران زنده باد و مرده باد، دستمال سفیدی دارم که از پشت سنگر سکوت، تکانش می دهم، می توان نام تسلیم بر آن گذاشت یا صلح، اما هر چه هست دیگر
مجال و حالِ قال و مقال نیست.
من آن سرباز تنهایم که برای نجنگیدن، مبارزه می کنم، برای دفاع از مرزهای انسان ماندن…
✍️#عرفان_نظرآهاری
@erfannazarahari🕊️
#روز_جهانی_صلح
#بیست_و_یکم_سپتامبر