@ebteda_ir
🔺همه علیه عدالتخواهی
حمله به #عدالتخواهی، حسابی رونق گرفته. جالب اما این است که در دورِ جدیدِ حمله، #نوسرمایهداران و #نواصولگرایان و #سوپراصولگرایان، در اتحادی #استراتژیک از تمام تمایزات و اختلافاتِ ایدئولوژیک خود عبور کرده و همزمان به دشمن مشترکی به نام عدالتخواهان میتازند!
دستاویزشان هم مشترک است؛ هر دو قبیله، چماقِ #چپگرایی و #کمونیسم را بر سر عدالتخواهان میکوبند؛ درست مانند قدیم.
تصویری که از جریان عدالتخواهی به دست میدهند، یک جعلِ تمامعیار است؛ مبتنی بر یک دروغ بزرگ و یک اتهام بزدلانه.
میگویند «عدالتخواهانِ امروزِ ایران، دریافتی کمونیستی دارند از عدالت». به همین سادگی و به همین بیشرافتی!
🔸وقتی نمیتوانند فریادهایِ هرچند نیمهجانِ نورسیدههای مکتبِ خمینی را [که با همهی قبایلِ انقلابزدا، از راستِ راست گرفته تا چپِ چپ، درگیرند و ناسازگار] خاموش کنند، آسانترین و البته کثیفترین راه را برمیگزینند و آن تهمتِ چپگرایی و کمونیسم است.
در حالیکه نه درک درستی از کمونیسم دارند و نه از انقلاب و نه حتی از عدالت.
🔸در این میان، تقلایِ جماعتی از حزباللهِ پرمدعا برای مخدوش ساختن چهرهی عدالتخواهان اعجابآور است. جماعتی سیاستباره که سرشار از تناقضهای برآمده از افراط و تفریطاند، سرنوشتِ امثال #حشمت_طبرزدی را برای عدالتخواهان پیشبینی میکنند. غافل از آنکه اتفاقاً طبرزدی و دارودستهاش به خودشان شبیهتر بودند تا عدالتخواهان. او هم مانند همین جماعت، سیاستبارهای افراطی بود که همهی مناسبات عالم را از دریچهی تنگِ قدرتِ سیاسی میدید. عدالتخواهیِ طبرزدی هم مانند عدالتخواهیِ این جماعت، سیاستبازانه و موسمی و التقاطی بود که قرار بود از رهگذرش به قدرت برسد. فرجامش هم معلوم است!
🔸سالها در برهوت سیاست، بینِ افراط و تفریط، هروله کردهاند و دور خود چرخیدهاند و مات و مبهوت و دست خالی ماندهاند و حالا از دور باطلِ عدالتخواهی میگویند!
این، عدالتخواهی نیست که دچار دورِ باطل شده؛ شمایید که میخواستید همه چیز (حتی عدالت) را ببرید به میدان سیاست و وقتی نتوانستید شروع کردید به نثار ناسزا به عدالت.
.
🔺همه علیه عدالتخواهی
حمله به #عدالتخواهی، حسابی رونق گرفته. جالب اما این است که در دورِ جدیدِ حمله، #نوسرمایهداران و #نواصولگرایان و #سوپراصولگرایان، در اتحادی #استراتژیک از تمام تمایزات و اختلافاتِ ایدئولوژیک خود عبور کرده و همزمان به دشمن مشترکی به نام عدالتخواهان میتازند!
دستاویزشان هم مشترک است؛ هر دو قبیله، چماقِ #چپگرایی و #کمونیسم را بر سر عدالتخواهان میکوبند؛ درست مانند قدیم.
تصویری که از جریان عدالتخواهی به دست میدهند، یک جعلِ تمامعیار است؛ مبتنی بر یک دروغ بزرگ و یک اتهام بزدلانه.
میگویند «عدالتخواهانِ امروزِ ایران، دریافتی کمونیستی دارند از عدالت». به همین سادگی و به همین بیشرافتی!
🔸وقتی نمیتوانند فریادهایِ هرچند نیمهجانِ نورسیدههای مکتبِ خمینی را [که با همهی قبایلِ انقلابزدا، از راستِ راست گرفته تا چپِ چپ، درگیرند و ناسازگار] خاموش کنند، آسانترین و البته کثیفترین راه را برمیگزینند و آن تهمتِ چپگرایی و کمونیسم است.
در حالیکه نه درک درستی از کمونیسم دارند و نه از انقلاب و نه حتی از عدالت.
🔸در این میان، تقلایِ جماعتی از حزباللهِ پرمدعا برای مخدوش ساختن چهرهی عدالتخواهان اعجابآور است. جماعتی سیاستباره که سرشار از تناقضهای برآمده از افراط و تفریطاند، سرنوشتِ امثال #حشمت_طبرزدی را برای عدالتخواهان پیشبینی میکنند. غافل از آنکه اتفاقاً طبرزدی و دارودستهاش به خودشان شبیهتر بودند تا عدالتخواهان. او هم مانند همین جماعت، سیاستبارهای افراطی بود که همهی مناسبات عالم را از دریچهی تنگِ قدرتِ سیاسی میدید. عدالتخواهیِ طبرزدی هم مانند عدالتخواهیِ این جماعت، سیاستبازانه و موسمی و التقاطی بود که قرار بود از رهگذرش به قدرت برسد. فرجامش هم معلوم است!
🔸سالها در برهوت سیاست، بینِ افراط و تفریط، هروله کردهاند و دور خود چرخیدهاند و مات و مبهوت و دست خالی ماندهاند و حالا از دور باطلِ عدالتخواهی میگویند!
این، عدالتخواهی نیست که دچار دورِ باطل شده؛ شمایید که میخواستید همه چیز (حتی عدالت) را ببرید به میدان سیاست و وقتی نتوانستید شروع کردید به نثار ناسزا به عدالت.
.
@ebteda_ir
🔺فرهنگ شهادت را تحریف نکنید!
«وقتی دغدغۀ خود شهید حججی #حجاب بوده، چرا در تشییعش #ظلم_به_کارگرها را عَلم میکنید؟ وقتی مسئلۀ شهید حججی #عدالت نبوده چرا به زور میخواهید او را #شهید_عدالت بنامید؟...»
اینها حرفِ گروهی از حزباللهیهاست در واکنش به برخی جلوههای عدالتخواهانه در مراسم تشییع شهید حججی.
حرفهایی به شدت نصگرایانه که اگر باب شود، تیشه به ریشۀ #فرهنگ_شهادت خواهد زد.
مگر شهادت، جز در میدان نبرد با ظلم اتفاق میافتد؟ شهید چرا شهید است؟ جز اینکه چون به هواداریِ حق و عدل در برابر باطل و ظلم میجنگد؟ جز اینکه چون به ندای الله لبیک میگوید و با طواغیت درمیافتد؟
#ظلمستیزی و #عدالتخواهی، ذاتیِ شهادتاند؛ همۀ شهدا قبل از هر چیز حتماً و لزوماً عدالتخواهاند و ظلمستیز. چه در وصایای خود تصریح کرده باشند و چه نه. و مگر قرار است همۀ شهدا همۀ منظومهی اسلام را روی کاغذ بیاورند تا بگوییم شهدا به فلان مسئله باورمند بودند؟!
اتفاقاً این تلقی از شهدا را باید جعل و تحریفِ فرهنگ شهادت دانست و نه آن تلقی که مراسم شهدا را محمل طرح باورهای عدالتخواهانه و ظلمستیزانه میداند. اگر به چنین بدعتهای اخباریگرایانهای تن بدهیم، فرداروز نباید در مراسمِ شهیدی که در سوریه شهید شده ولی در وصیتش حرفی از امریکا نزده، مرگبر امریکا بگوییم! مثل اینکه برویم تشییع شهیدی از شهدای دفاع مقدس و نگوییم مرگ بر صدام؛ چرا؟ چون شهید در وصیتنامهاش ننوشته که به جنگ صدام رفته و فقط نوشته که به پدر و مادرتان احترام بگذارید!
چنین تحریفی در فرهنگ شهادت، به غایت ارتجاعی و بازگشت به دههها پیش از انقلاب اسلامیست.
🔹نکته: بدیهیست که توسعۀ معنای شهادت به نحوی که عرض شد، قطعاً سیاستبازی ذیل عَلم شهدا را برنمیتابد. اما این را هم برنمیتابد که عدهای چنین تعبیری جعل کنند که «شهدا را سیاسی نکنید»!
.
🔺فرهنگ شهادت را تحریف نکنید!
«وقتی دغدغۀ خود شهید حججی #حجاب بوده، چرا در تشییعش #ظلم_به_کارگرها را عَلم میکنید؟ وقتی مسئلۀ شهید حججی #عدالت نبوده چرا به زور میخواهید او را #شهید_عدالت بنامید؟...»
اینها حرفِ گروهی از حزباللهیهاست در واکنش به برخی جلوههای عدالتخواهانه در مراسم تشییع شهید حججی.
حرفهایی به شدت نصگرایانه که اگر باب شود، تیشه به ریشۀ #فرهنگ_شهادت خواهد زد.
مگر شهادت، جز در میدان نبرد با ظلم اتفاق میافتد؟ شهید چرا شهید است؟ جز اینکه چون به هواداریِ حق و عدل در برابر باطل و ظلم میجنگد؟ جز اینکه چون به ندای الله لبیک میگوید و با طواغیت درمیافتد؟
#ظلمستیزی و #عدالتخواهی، ذاتیِ شهادتاند؛ همۀ شهدا قبل از هر چیز حتماً و لزوماً عدالتخواهاند و ظلمستیز. چه در وصایای خود تصریح کرده باشند و چه نه. و مگر قرار است همۀ شهدا همۀ منظومهی اسلام را روی کاغذ بیاورند تا بگوییم شهدا به فلان مسئله باورمند بودند؟!
اتفاقاً این تلقی از شهدا را باید جعل و تحریفِ فرهنگ شهادت دانست و نه آن تلقی که مراسم شهدا را محمل طرح باورهای عدالتخواهانه و ظلمستیزانه میداند. اگر به چنین بدعتهای اخباریگرایانهای تن بدهیم، فرداروز نباید در مراسمِ شهیدی که در سوریه شهید شده ولی در وصیتش حرفی از امریکا نزده، مرگبر امریکا بگوییم! مثل اینکه برویم تشییع شهیدی از شهدای دفاع مقدس و نگوییم مرگ بر صدام؛ چرا؟ چون شهید در وصیتنامهاش ننوشته که به جنگ صدام رفته و فقط نوشته که به پدر و مادرتان احترام بگذارید!
چنین تحریفی در فرهنگ شهادت، به غایت ارتجاعی و بازگشت به دههها پیش از انقلاب اسلامیست.
🔹نکته: بدیهیست که توسعۀ معنای شهادت به نحوی که عرض شد، قطعاً سیاستبازی ذیل عَلم شهدا را برنمیتابد. اما این را هم برنمیتابد که عدهای چنین تعبیری جعل کنند که «شهدا را سیاسی نکنید»!
.
Forwarded from خمینیست
⭕️ امکان فهم تعلّق آدمها به پارادمهای فکری-سیاسی و پرهیز از مصادرۀ ناروا!
🔹 یادداشتها و مقالات روح الله رشیدی را بیش از 10 سال است که مستمر پیگیری میکنم؛ همواره نگاههای نافذ، آرمانگرایانه، پر محتوا، نکتهسنجانه، و رو به جلوی او، برایم پر ارزش بوده است و بسیار آموختهام.
🔹 روح الله عزیز در یادداشتی نکاتی پیرامون مفهوم شهید طرح نموده است (https://t.iss.one/ebteda_ir/1266) که شاید به نوعی نقد یادداشت کوتاه من بوده باشد (https://t.iss.one/khomeynist/377). هر چند با مواردی که بیان نموده، بعید است ناظر به متن من بوده باشد، امّا این همزمانی را فرصتی شمرده و توضیح بیشتری دربارۀ آن متن میدهم؛
🔹 مفاهیم و واژههای مختلف در طول تاریخ و در تحولات اجتماعی، سیاسی، فکری، تغییرات محتوایی را تجربه میکنند. بعضی از این تغییرات چنان گسترده و بُنیادین است که چیزی از آنها جز اِشتراک لفظی باقی نمیماند. بیتوجهی به این تغییرات، و عدم حساسیت نسبت به آن از عوامل مهم اِعوجاج هویتی و به اضمحلال رفتن یک جریان فکری-سیاسی است.
🔹 مفهوم «شهید» نیز از این دسته مفاهیم و واژگان است؛ از سویی برخی جریانات با تحویل آن به مقامی معنوی، آن را از محتوای سیاسی-مبارزاتی تهی کرده، و جایگاه جهاد و مبارزه در دینشناسی امام خمینی را به آرامی نادیده میگیرند. از سویی دیگر برخی جریانات با تحریف مفهوم مبارزه و پرداختن به مسائل فرعی، مفهوم شهادت را تبدیل به عنصری در جهت تعمیق دشمنی بین مسلمانان میکنند؛ بسیارند از طرفداران و پیروان اسلامِ آیتالله وحید خراسانی - صادق شیرازی که کشته شدن به دست اهل سنت (که عموماً وهابیت مینامند)، در راستای ثابت کردن ولایت حضرت امیر یا اثبات برخی نکات پیرامون عایشه را «شهادت» دانسته و در راه این روشنگریها! تلاش بسیار میکنند. چنین تعابیری از شهادت و شهید کم رونق نیست.
🔹 فارغ از حدود و معنی مکاتب «نصگرا»، در این موضوع خاص، توجّه بسیار مهمی لازم است. همانطور که در یادداشت قبلی گفتم، شناختن عقاید، موقعیت و شیوۀ زیستن یک فرد، با دیدن دقیق و عمیق مجموعهای از عوامل فهم میشود. حتماً این حرف درستی است که وصیتنامۀ افراد به تنهایی هیچ بَسندگی ندارد؛ به ویژه وقتی وَصیتنامههای مفصل پیرامون نگاهشان به دین، اجتماع و انسان نمینویسند. و کسی نمیتواند ادعا کند با دو پاراگراف نوشته، فلانی به بهمان جریان تعلّق دارد.
پس از سویی پیدا کردن کلیدواژۀ اسلام آمریکایی نشاندهندۀ تعلّق او به جریان فکری ویژهای و قائل شدن عمیق به دوگانۀ اسلام ناب - اسلام آمریکایی نیست. که بسیار ممکن است مراد او از اسلام آمریکایی، تنها اشاره به غیر ولایی بودن -به قرائت جریانات محافظهکار اصولگرا- باشد.
از سویی دیگر این نباید منجر به این نتیجۀ راحتطلبانه شود که اِمکان شناخت نظام آرمانی - هویتی فرد نیست؛ و در این شناخت، وصیتنامۀ هر فرد نشانهای با درجۀ اهمیّت متفاوت (با توجه به متن، حجم، محتوا، نوع ویژگیهای آن فرد و...) در شناختن او و آرمانهای اوست. برای فردی وصیتنامهش، اِمکان کمی برای شناخت در اختیار قرار میدهد، و برای دیگری بیشتر؛
🔹 وقتی تعریف ویژهای از شهید را قبول داریم (تعریفی مبتنی بر آرمانهای انقلاب)، خوب است در تشخیص مصداق هم دقّت کنیم و با حجّت کسی را شهید بنامیم؛ نمیشود شهدایِ یک پارادایم فکری-سیاسی دیگر را به صرف دادن اسم شهید توسط آن جریان، واجد ویژگیهای مد نظر خود بدانیم. نمیشود چون جایی مثل بنیاد شهید یا فلان منبری شهید نامید، این تشخیص مصداق آنها، ما را بینیاز از بررسی و تطبیق تعلق او به جریان فکری - سیاسی متفاوت بکند. تعیین مصداق دیگرانی با هویت و آرمان متفاوت را مبنا قرار ندهیم تا مجبور نباشیم به اِجبار و به صورتی ناشدنی، آن فرد را طبق نظام هویتی-آرمانی خود مصادره کنیم. در عمل هم نمیشود.
🔹 اتفاقاً این نوع مواجهۀ محتوایی و نه سطحی با شهید، سیاسیتر است. اتفاقاً تقلیل مواجهۀ محتوایی با جنگها و کشتهشدگان آن، به یک واژه و برخورد فرمی با آن -مثلا هر کشتۀ ایرانی را شهید بنامیم-، واژه و مفهوم آن را از سیاست تهی و تبدیل به اَمری عرفی و تقریباً کممعنا میکند.
🔹 دوباره تاکید میکنم که قائل به روش شناخت پیچیده هستم و نه به طرز احمقانهای شناخت با خواندن چند خط وصیتنامه؛ در متن قبلی تاکید کرده بودم که به جمیع شواهد و نشانهها تا آنجا که میشود، باید دقت کرد. اما مهمتر توجّه به این نکته است که اِمکان شناخت نظامِ آرمانی-هویتی ممکن است؛ پیچیده بودن آن و نیاز به تامل، دقت و تعمق، مانع شناخت تعلّق فرد به جریان فکری - سیاسی نمیشود. فردی متعلق به اسلام خمینی است، دیگری متعلق به اسلام خراسانی، دیگری اسلام صوفی و...، نمیتوان این تمایزات را به خاطر کنار هم قرار گرفتن فیزیکی نادیده گرفت.
@khomeynist
🔹 یادداشتها و مقالات روح الله رشیدی را بیش از 10 سال است که مستمر پیگیری میکنم؛ همواره نگاههای نافذ، آرمانگرایانه، پر محتوا، نکتهسنجانه، و رو به جلوی او، برایم پر ارزش بوده است و بسیار آموختهام.
🔹 روح الله عزیز در یادداشتی نکاتی پیرامون مفهوم شهید طرح نموده است (https://t.iss.one/ebteda_ir/1266) که شاید به نوعی نقد یادداشت کوتاه من بوده باشد (https://t.iss.one/khomeynist/377). هر چند با مواردی که بیان نموده، بعید است ناظر به متن من بوده باشد، امّا این همزمانی را فرصتی شمرده و توضیح بیشتری دربارۀ آن متن میدهم؛
🔹 مفاهیم و واژههای مختلف در طول تاریخ و در تحولات اجتماعی، سیاسی، فکری، تغییرات محتوایی را تجربه میکنند. بعضی از این تغییرات چنان گسترده و بُنیادین است که چیزی از آنها جز اِشتراک لفظی باقی نمیماند. بیتوجهی به این تغییرات، و عدم حساسیت نسبت به آن از عوامل مهم اِعوجاج هویتی و به اضمحلال رفتن یک جریان فکری-سیاسی است.
🔹 مفهوم «شهید» نیز از این دسته مفاهیم و واژگان است؛ از سویی برخی جریانات با تحویل آن به مقامی معنوی، آن را از محتوای سیاسی-مبارزاتی تهی کرده، و جایگاه جهاد و مبارزه در دینشناسی امام خمینی را به آرامی نادیده میگیرند. از سویی دیگر برخی جریانات با تحریف مفهوم مبارزه و پرداختن به مسائل فرعی، مفهوم شهادت را تبدیل به عنصری در جهت تعمیق دشمنی بین مسلمانان میکنند؛ بسیارند از طرفداران و پیروان اسلامِ آیتالله وحید خراسانی - صادق شیرازی که کشته شدن به دست اهل سنت (که عموماً وهابیت مینامند)، در راستای ثابت کردن ولایت حضرت امیر یا اثبات برخی نکات پیرامون عایشه را «شهادت» دانسته و در راه این روشنگریها! تلاش بسیار میکنند. چنین تعابیری از شهادت و شهید کم رونق نیست.
🔹 فارغ از حدود و معنی مکاتب «نصگرا»، در این موضوع خاص، توجّه بسیار مهمی لازم است. همانطور که در یادداشت قبلی گفتم، شناختن عقاید، موقعیت و شیوۀ زیستن یک فرد، با دیدن دقیق و عمیق مجموعهای از عوامل فهم میشود. حتماً این حرف درستی است که وصیتنامۀ افراد به تنهایی هیچ بَسندگی ندارد؛ به ویژه وقتی وَصیتنامههای مفصل پیرامون نگاهشان به دین، اجتماع و انسان نمینویسند. و کسی نمیتواند ادعا کند با دو پاراگراف نوشته، فلانی به بهمان جریان تعلّق دارد.
پس از سویی پیدا کردن کلیدواژۀ اسلام آمریکایی نشاندهندۀ تعلّق او به جریان فکری ویژهای و قائل شدن عمیق به دوگانۀ اسلام ناب - اسلام آمریکایی نیست. که بسیار ممکن است مراد او از اسلام آمریکایی، تنها اشاره به غیر ولایی بودن -به قرائت جریانات محافظهکار اصولگرا- باشد.
از سویی دیگر این نباید منجر به این نتیجۀ راحتطلبانه شود که اِمکان شناخت نظام آرمانی - هویتی فرد نیست؛ و در این شناخت، وصیتنامۀ هر فرد نشانهای با درجۀ اهمیّت متفاوت (با توجه به متن، حجم، محتوا، نوع ویژگیهای آن فرد و...) در شناختن او و آرمانهای اوست. برای فردی وصیتنامهش، اِمکان کمی برای شناخت در اختیار قرار میدهد، و برای دیگری بیشتر؛
🔹 وقتی تعریف ویژهای از شهید را قبول داریم (تعریفی مبتنی بر آرمانهای انقلاب)، خوب است در تشخیص مصداق هم دقّت کنیم و با حجّت کسی را شهید بنامیم؛ نمیشود شهدایِ یک پارادایم فکری-سیاسی دیگر را به صرف دادن اسم شهید توسط آن جریان، واجد ویژگیهای مد نظر خود بدانیم. نمیشود چون جایی مثل بنیاد شهید یا فلان منبری شهید نامید، این تشخیص مصداق آنها، ما را بینیاز از بررسی و تطبیق تعلق او به جریان فکری - سیاسی متفاوت بکند. تعیین مصداق دیگرانی با هویت و آرمان متفاوت را مبنا قرار ندهیم تا مجبور نباشیم به اِجبار و به صورتی ناشدنی، آن فرد را طبق نظام هویتی-آرمانی خود مصادره کنیم. در عمل هم نمیشود.
🔹 اتفاقاً این نوع مواجهۀ محتوایی و نه سطحی با شهید، سیاسیتر است. اتفاقاً تقلیل مواجهۀ محتوایی با جنگها و کشتهشدگان آن، به یک واژه و برخورد فرمی با آن -مثلا هر کشتۀ ایرانی را شهید بنامیم-، واژه و مفهوم آن را از سیاست تهی و تبدیل به اَمری عرفی و تقریباً کممعنا میکند.
🔹 دوباره تاکید میکنم که قائل به روش شناخت پیچیده هستم و نه به طرز احمقانهای شناخت با خواندن چند خط وصیتنامه؛ در متن قبلی تاکید کرده بودم که به جمیع شواهد و نشانهها تا آنجا که میشود، باید دقت کرد. اما مهمتر توجّه به این نکته است که اِمکان شناخت نظامِ آرمانی-هویتی ممکن است؛ پیچیده بودن آن و نیاز به تامل، دقت و تعمق، مانع شناخت تعلّق فرد به جریان فکری - سیاسی نمیشود. فردی متعلق به اسلام خمینی است، دیگری متعلق به اسلام خراسانی، دیگری اسلام صوفی و...، نمیتوان این تمایزات را به خاطر کنار هم قرار گرفتن فیزیکی نادیده گرفت.
@khomeynist
Telegram
ابتدا | نوشتههای روحالله رشیدی
@ebteda_ir
🔺فرهنگ شهادت را تحریف نکنید!
«وقتی دغدغۀ خود شهید حججی #حجاب بوده، چرا در تشییعش #ظلم_به_کارگرها را عَلم میکنید؟ وقتی مسئلۀ شهید حججی #عدالت نبوده چرا به زور میخواهید او را #شهید_عدالت بنامید؟...»
اینها حرفِ گروهی از حزباللهیهاست در واکنش…
🔺فرهنگ شهادت را تحریف نکنید!
«وقتی دغدغۀ خود شهید حججی #حجاب بوده، چرا در تشییعش #ظلم_به_کارگرها را عَلم میکنید؟ وقتی مسئلۀ شهید حججی #عدالت نبوده چرا به زور میخواهید او را #شهید_عدالت بنامید؟...»
اینها حرفِ گروهی از حزباللهیهاست در واکنش…
Forwarded from طبقه سه| مجتبی نامخواه
🔻 @tabagheh3_ir
#عقب_ماندگی درباره #عدالت و #احیای_مجدد ایدهی #عدالتخواهی
#مجتبی_نامخواه
🔶🔻دو سخنرانی اخیر رهبر انقلاب، حاوی پافشاری و تکرار بر دو ایدهی کلیدی در زمینه نظریه عدالتِ انقلاب اسلامی بود.
🔻سخنرانی 19 بهمن، «#ارزش_مطلق_بودن_عدالت» را به مثابه یک بنیان مهم در نگرش انقلاب اسلامی به مقوله عدالت مطرح کرد.
🔻کافی است نگاهی داشته باشیم به هجوم حجم انبوهی از نگرشهای بیتفاوت نسبت به عدالت یا ضد آن که تلاش میکنند حتی در ساحت نظر نیز عدالت را از ارزش مطلق بودن، از همیشگی بودن و از همهجایی بودن بیاندازند و با بیانهای مختلف، ضد ارزش یا حتی ارزشهای دیگری را بر عدالت برتری بخشند.
🔻با بیانی #محافظه_کارانه و #امنیتی از تقدم #مصلحت، #حکومت و #امنیت بر #عدالت سخن میگویند. با نگرشی #نواشعریگرایانه و #نواخباریگرایانه، #ولایت و #دیانت را بر #عدالت تفوق میبخشند. در رویکردی #ذهنگرایانه یا #تجردزده، #معرفت را بر #عدالت اولویت میدهند و در نگاهی سخت #تجددزده #آزادی را بر #عدالت ترجیح میدهند.
🔻در اثر همین حجابهاست که عدالت به مثابه یک خواست فطری- تاریخی ملت ایران به محاق رفته است. جامعه نمیتواند نیروی خود را برای عدالت بسیج کند؛ #خواست_عدالت به #کنشگریِ_اجتماعیِ_مؤثر منتهی نمیشود و در نهایت معنای انقلابیگری، به جای #دادخواهی، به #داد_زدن توأم با خشم تقلیل مییابد.
🔻سخنرانی بعدی رهبری در 29 بهمن و ده روز پس از سخنرانی پیشین انجام شد و دقیقاً به نتیجهی حاصل از عدالتنخواهی نیرویهای اجتماعی انقلاب اسلامی اشاره دارد: «عقبماندگی درباره عدالت».
با مقدمات پیش گفته این تأخر طبیعی است. در جامعهای که از یکسو «#طبقه_مرفه_جدید» برآمده از دل نظام اسلامی با حرص و آز فزاینده به منابع عمومی دستدرازی میکند و از سوی دیگر انواعی اندیشههای پیشگفته «#مخلصان_انقلاب» را از عدالتخواهی باز داشته است، عقب مانده نبودن در زمینه عدالت جای تعجب دارد.
🔻دینامیسم این دو استدلال رهبر انقلاب آنقدرها هست که خونی تازه در رگهای حرکتهای عدالتخواهانه ایجاد کند.
https://t.iss.one/jomedia/171
🔶🔻آنچه در این میان جای تأسف بسیار دارد، ناتوانی در دریافت انرژی بالای این دو سخنرانی است. در یک موقعیت تکراری همچون دیگر موارد، دو دسته عمده، به ناتوانی در جذب ظرفیت این تجدید مطلع دامن میزنند:
🔻#دسته_اول از اولین ساعات پس از بیان این سخنان، هنگامی که تنها یکی دو بخش کوتاه از این سخنان منتشر شده بود، شروع کردند به طرح پرسشهایی عجیب. عجیب به این دلیل که اگر خاستگاهِ پرسشی تلاش برای فهم بیشتر باشد، انتظار زیادی نیست اگر از صاحب پرسش بخواهیم چند ساعتی را برای دسترسی به متن یا صوت کامل آن جلسه صبر و تأنی کند. کاری که انجام نشد.
🔻پاسخ این دسته، اگر پرسشی در میان باشد، روشن است: این چنین نیست که هر سطحی از پیشرفت منهای عدالت ممتنع باشد. همچنان که این چنین نیست که عقب ماندگی درباره عدالت، لزوماً به معنای فقدان مطلق آن باشد. پیشرفت و عدالت باید توأمان باشند و در این توأمان بودگی است که پیشرفت و عدالت معنای حقیقی خود را پیدا میکنند.
🔻#دسته_دوم اما کسانی هستند که ... از هماکنون مشغول طراحی کنگره و دوره آموزشی عدالتخواهی هستند. مشغول آماده کردن کتابهای کپی- پیستی از سخنان رهبری درباره عدالت هستند. مشغول دیگر کلیشههای ملالآور و تکراریای هستند که این سرفصل جدید و مجدِد را هم به سرنوشت دیگر سخنان رهبری دچار کنند.
🔻از این دوستان کمال تمنا را داریم که سخنان امروز را نادیده بگیرند. خودشان را اصلاً درگیر نکنند. هیچ چیز عوض نشده؛ با خیال راحت و کما فیالسابق با کلماتی مانند «نفوذ» و «تمدن اسلامی» انشا بنویسند!
🔶🔻یک و نیم دهه از پرچمداری رهبر انقلاب در نهضت عدالتخواهی و احیا خواست عدالت در برابر سنت فراموشی آن میگذرد. هجوم حجیم ایدههای بیتفاوت یا ضد عدالت اما بار دیگر ایدهی عدالتخواهی را به محاق برده است.
حرکتهای عدالتخواهانه از فقر مفهومی رنج میبرند و درماندگی موردیِ ناشی از فقر مفهومی را بدل از عدالتخواهی مصداقی میگیرند. از سوی دیگر روزی نیست که شخصیتهای محترم و احتمالاً با نیت صادقانه اما نیمهسواد و نا آشنا با ارزشهای انقلاب، با بهانههایی ظاهرالصلاح همچون ارزشمداری، در پی برجستهساختن و حتی مطلقساختن ارزشهای نسبی بوده و امکان نظری عدالتخواهی را نابود کردهاند.
🔻 19 و 29 بهمن دو نقطه و نشانهای بود از حرکتی دوباره برای احیای ایده عدالتخواهی؛ اینبار در سطحی بالاتر از گذشته. عقبماندگی عملی درباره عدالت و چارهای جز احیای مجدد ایدهی عدالتخواهی ندارد.
متن کامل یادداشت در👇👇👇
https://goo.gl/PzRiNt
#عقب_ماندگی درباره #عدالت و #احیای_مجدد ایدهی #عدالتخواهی
#مجتبی_نامخواه
🔶🔻دو سخنرانی اخیر رهبر انقلاب، حاوی پافشاری و تکرار بر دو ایدهی کلیدی در زمینه نظریه عدالتِ انقلاب اسلامی بود.
🔻سخنرانی 19 بهمن، «#ارزش_مطلق_بودن_عدالت» را به مثابه یک بنیان مهم در نگرش انقلاب اسلامی به مقوله عدالت مطرح کرد.
🔻کافی است نگاهی داشته باشیم به هجوم حجم انبوهی از نگرشهای بیتفاوت نسبت به عدالت یا ضد آن که تلاش میکنند حتی در ساحت نظر نیز عدالت را از ارزش مطلق بودن، از همیشگی بودن و از همهجایی بودن بیاندازند و با بیانهای مختلف، ضد ارزش یا حتی ارزشهای دیگری را بر عدالت برتری بخشند.
🔻با بیانی #محافظه_کارانه و #امنیتی از تقدم #مصلحت، #حکومت و #امنیت بر #عدالت سخن میگویند. با نگرشی #نواشعریگرایانه و #نواخباریگرایانه، #ولایت و #دیانت را بر #عدالت تفوق میبخشند. در رویکردی #ذهنگرایانه یا #تجردزده، #معرفت را بر #عدالت اولویت میدهند و در نگاهی سخت #تجددزده #آزادی را بر #عدالت ترجیح میدهند.
🔻در اثر همین حجابهاست که عدالت به مثابه یک خواست فطری- تاریخی ملت ایران به محاق رفته است. جامعه نمیتواند نیروی خود را برای عدالت بسیج کند؛ #خواست_عدالت به #کنشگریِ_اجتماعیِ_مؤثر منتهی نمیشود و در نهایت معنای انقلابیگری، به جای #دادخواهی، به #داد_زدن توأم با خشم تقلیل مییابد.
🔻سخنرانی بعدی رهبری در 29 بهمن و ده روز پس از سخنرانی پیشین انجام شد و دقیقاً به نتیجهی حاصل از عدالتنخواهی نیرویهای اجتماعی انقلاب اسلامی اشاره دارد: «عقبماندگی درباره عدالت».
با مقدمات پیش گفته این تأخر طبیعی است. در جامعهای که از یکسو «#طبقه_مرفه_جدید» برآمده از دل نظام اسلامی با حرص و آز فزاینده به منابع عمومی دستدرازی میکند و از سوی دیگر انواعی اندیشههای پیشگفته «#مخلصان_انقلاب» را از عدالتخواهی باز داشته است، عقب مانده نبودن در زمینه عدالت جای تعجب دارد.
🔻دینامیسم این دو استدلال رهبر انقلاب آنقدرها هست که خونی تازه در رگهای حرکتهای عدالتخواهانه ایجاد کند.
https://t.iss.one/jomedia/171
🔶🔻آنچه در این میان جای تأسف بسیار دارد، ناتوانی در دریافت انرژی بالای این دو سخنرانی است. در یک موقعیت تکراری همچون دیگر موارد، دو دسته عمده، به ناتوانی در جذب ظرفیت این تجدید مطلع دامن میزنند:
🔻#دسته_اول از اولین ساعات پس از بیان این سخنان، هنگامی که تنها یکی دو بخش کوتاه از این سخنان منتشر شده بود، شروع کردند به طرح پرسشهایی عجیب. عجیب به این دلیل که اگر خاستگاهِ پرسشی تلاش برای فهم بیشتر باشد، انتظار زیادی نیست اگر از صاحب پرسش بخواهیم چند ساعتی را برای دسترسی به متن یا صوت کامل آن جلسه صبر و تأنی کند. کاری که انجام نشد.
🔻پاسخ این دسته، اگر پرسشی در میان باشد، روشن است: این چنین نیست که هر سطحی از پیشرفت منهای عدالت ممتنع باشد. همچنان که این چنین نیست که عقب ماندگی درباره عدالت، لزوماً به معنای فقدان مطلق آن باشد. پیشرفت و عدالت باید توأمان باشند و در این توأمان بودگی است که پیشرفت و عدالت معنای حقیقی خود را پیدا میکنند.
🔻#دسته_دوم اما کسانی هستند که ... از هماکنون مشغول طراحی کنگره و دوره آموزشی عدالتخواهی هستند. مشغول آماده کردن کتابهای کپی- پیستی از سخنان رهبری درباره عدالت هستند. مشغول دیگر کلیشههای ملالآور و تکراریای هستند که این سرفصل جدید و مجدِد را هم به سرنوشت دیگر سخنان رهبری دچار کنند.
🔻از این دوستان کمال تمنا را داریم که سخنان امروز را نادیده بگیرند. خودشان را اصلاً درگیر نکنند. هیچ چیز عوض نشده؛ با خیال راحت و کما فیالسابق با کلماتی مانند «نفوذ» و «تمدن اسلامی» انشا بنویسند!
🔶🔻یک و نیم دهه از پرچمداری رهبر انقلاب در نهضت عدالتخواهی و احیا خواست عدالت در برابر سنت فراموشی آن میگذرد. هجوم حجیم ایدههای بیتفاوت یا ضد عدالت اما بار دیگر ایدهی عدالتخواهی را به محاق برده است.
حرکتهای عدالتخواهانه از فقر مفهومی رنج میبرند و درماندگی موردیِ ناشی از فقر مفهومی را بدل از عدالتخواهی مصداقی میگیرند. از سوی دیگر روزی نیست که شخصیتهای محترم و احتمالاً با نیت صادقانه اما نیمهسواد و نا آشنا با ارزشهای انقلاب، با بهانههایی ظاهرالصلاح همچون ارزشمداری، در پی برجستهساختن و حتی مطلقساختن ارزشهای نسبی بوده و امکان نظری عدالتخواهی را نابود کردهاند.
🔻 19 و 29 بهمن دو نقطه و نشانهای بود از حرکتی دوباره برای احیای ایده عدالتخواهی؛ اینبار در سطحی بالاتر از گذشته. عقبماندگی عملی درباره عدالت و چارهای جز احیای مجدد ایدهی عدالتخواهی ندارد.
متن کامل یادداشت در👇👇👇
https://goo.gl/PzRiNt
Forwarded from طبقه سه| مجتبی نامخواه
🔹#جامعهشناسی #عدالتخواهی: زمینههای فکری- اجتماعی #عقبماندگی_در_عدالت
#مجتبی_نامخواه
#گزیده_گفتار
🔻در مورد عقبماندگی در عدالت و اینکه این عقبماندگی قابل حل و رفع است یا نه، یک مسئله وجود دارد و آن نوع مواجههی ما با این مقوله است.
🔻یکی از زمینههایی که تا حدودی این عقبماندگی را تمهید کرده و اگر فکری برای آن نشود حتما تمدید و تشدید خواهد کرد، نوع مواجههای است که ما به لحاظ فکری با این مقوله خواهیم داشت. عقبماندگی در عدالت، محصول عقبماندگی در چگونگی تفکر ما درباره عدالت است.
ما در عین آنکه باید برای عقبماندگی در زمینه عدالت کاری کنیم، برای این #عقبماندگی_فکری_درباره_عدالت هم باید فکری کنیم.
🔻برای تقریر بهتر، بحث را با یک مثال به پیش میبریم: از حدود یک سده پیش اندیشه معاصر ما با مسئلهای مواجه شد که آن را با مفاهیمی مانند عقبماندگی، انحطاط و یا تعابیری مانند آن بیان میکرد. صورت آن مسئله، حول عقبماندگی در زمینه پیشرفت شکل گرفته بود. تقریباً اغلب قریب به اتفاق متفکرین معاصر مسلمان در این زمینه حرفهایی دارند. یکی از این متفکرین استاد مطهری است.
استاد مطهری سه دهه اندیشهورزی دربارهی مسئله عقبماندگی داشتهاند و به جز انسان و سرنوشت، چندین کتاب دیگرشان حول محور این مسئله سامان یافته است
🔻برای اینکه با زمینههای فکری عقبماندگی امروزمان درباره عدالت آشنا شویم، کافی است نوع مواجههمان با مسئله عقبماندگی در عدالت را مقایسه کنیم با نوع مواجهه شهید مطهری و مانند ایشان با مقوله عقبماندگی و انحطاط مسلمین. این مقایسه به ما خواهد گفت چرا در زمینه عدالت عقبمانده هستیم و در صورت عدم تغییر وضع موجود عقبمانده خواهیم ماند.
🔻اگر امثال مطهریها اصل مسئله عقبماندگی را انکار میکردند و مانند متحجران و اشعریگرایان آن روزگار میگفتند: «اتفاقاً مسلمین نیستند که عقبمانده هستند، کمی هم خبرهای خوب عالم اسلام را ببینید، این وضع مسلمین نیست که منحط است؛ هر چه انحطاط هست در غرب و سکولاریسم هست». آیا با چنین انکارهای جایی برای اندیشهورزی باقی میماند؟ این یک زمینه مهم عقبماندگی ماست.
🔻زمینه دیگر، جماعتی است که وقتی با مقوله عقبماندگی مواجه میشود، پاسخی که به این مسئله میدهد این است: فلانی یا فلانیها مقصر هستند، آنها را عزل و عوض کنید. این دسته همه مسئله را در هرم قدرت و رئوس آن جستجو میکند. مثلا فرض کنیم در دهه بیست از شهید مطهری میپرسیدیم چرا عقبماندهایم؟ میگفت چون رضا پهلوی و حالا هم محمد رضا پهلوی، والسلام! دیگر این قدر فکر کردن نمیخواست. دیگر نیاز نبود سیسال، طی یک برنامه فکری منسجم و مستمر به ابعاد مختلف مسئله بپردازد. جواب یک کلمه است. آن هم یک اسم: فلانی، خلاص!
🔻اگر محافظهکاران را اهالی وضع موجود و کسانی بدانیم که فاقد کنش معطوف به تغییر هستند، دسته اول نیمه پر لیوان وضع موجودند و دسته دوم نیمه خالی آن. آنها منتفع وضع موجودند و اینها مخالف آن. در هر حال هر دو بخشی از وضع موجود هستند. تغییرخواهی با تأیید وضع موجود درگیر است اما بیشک چیزی است ورای مخالفت با وضع موجود. انقلابیبودن همان سیاستزدگی حاد نیست. معنای انقلابی بودن این نیست که همهی سطوح تغییر را در «سیاست» و سیاست را در «قدرت» و قدرت را در «آمد و شد ریاست و ارباب قدرت» دنبال کنیم.
🔻این طور نیست که هر چه تندتر و خشمگیانهتر حرف بزنیم، انقلابیتر باشیم. شاید قهرمانتر باشیم و مخالفتمان را با صدای بلندتری به ثبت برسانیم اما نه تغییرگراتر نیستم بلکه تنها بخشِ ناراضی وضع موجودیم.
🔻انقلابی بودن به میزان تغییری است که ایجاد خواهید کرد نه به میزان مخالفتی که ابراز میشود.
🔻درست در شرایطی که این گرههای فکری دست و پای نیروی اجتماعی معطوف به انقلاب را برای قیام بالقسط بسته است؛ در طرف مقابل، یک تحول مهم در مسیر سکولاریزاسیون انقلاب پیش آمده است. امروز ما با پروژه-پروسهی کاپیتالیزاسیونِ منورالفکرها مواجهیم، فرایندی که به مراتب موفقتر از مسیر لیبرالیزاسیون است که به اصطلاح روشنفکرهای دینی آن را دنبال میکردند.
🔻باور میکنید در سالی که مردم و برخی علما صدها اعتراض علیه نظام بانکی و بانکها بیان داشتهاند، صدایی از همین شهر قم بلند شود که بانکها مظلوم هستند! اینهاست ظرفیتهایی که در راستای کاپیتالیزاسیون مناسبات اجتماعی فعال شده است.
متجددان و متحجران در جبههای فراگیر بر ضدعدالت همکاریهای نانوشتهای را سامان دادهاند.
🔻محافظهکاریهای جبهه انقلاب، با ریشههای معرفتی فوق باشد یا با زمینههای منفعتی؛ در نهایت به این جبهه فراگیر سرویس میدهد. باید هر چه سریعتر برای #بازسازی_اندیشه_عدالتخواهانهی_انقلاب_اسلامی فکری کرد. این مسئولیت مهم امروز ماست.
متن کامل در👇👇👇
https://tabagheh3.ir/1396/12/19
#مجتبی_نامخواه
#گزیده_گفتار
🔻در مورد عقبماندگی در عدالت و اینکه این عقبماندگی قابل حل و رفع است یا نه، یک مسئله وجود دارد و آن نوع مواجههی ما با این مقوله است.
🔻یکی از زمینههایی که تا حدودی این عقبماندگی را تمهید کرده و اگر فکری برای آن نشود حتما تمدید و تشدید خواهد کرد، نوع مواجههای است که ما به لحاظ فکری با این مقوله خواهیم داشت. عقبماندگی در عدالت، محصول عقبماندگی در چگونگی تفکر ما درباره عدالت است.
ما در عین آنکه باید برای عقبماندگی در زمینه عدالت کاری کنیم، برای این #عقبماندگی_فکری_درباره_عدالت هم باید فکری کنیم.
🔻برای تقریر بهتر، بحث را با یک مثال به پیش میبریم: از حدود یک سده پیش اندیشه معاصر ما با مسئلهای مواجه شد که آن را با مفاهیمی مانند عقبماندگی، انحطاط و یا تعابیری مانند آن بیان میکرد. صورت آن مسئله، حول عقبماندگی در زمینه پیشرفت شکل گرفته بود. تقریباً اغلب قریب به اتفاق متفکرین معاصر مسلمان در این زمینه حرفهایی دارند. یکی از این متفکرین استاد مطهری است.
استاد مطهری سه دهه اندیشهورزی دربارهی مسئله عقبماندگی داشتهاند و به جز انسان و سرنوشت، چندین کتاب دیگرشان حول محور این مسئله سامان یافته است
🔻برای اینکه با زمینههای فکری عقبماندگی امروزمان درباره عدالت آشنا شویم، کافی است نوع مواجههمان با مسئله عقبماندگی در عدالت را مقایسه کنیم با نوع مواجهه شهید مطهری و مانند ایشان با مقوله عقبماندگی و انحطاط مسلمین. این مقایسه به ما خواهد گفت چرا در زمینه عدالت عقبمانده هستیم و در صورت عدم تغییر وضع موجود عقبمانده خواهیم ماند.
🔻اگر امثال مطهریها اصل مسئله عقبماندگی را انکار میکردند و مانند متحجران و اشعریگرایان آن روزگار میگفتند: «اتفاقاً مسلمین نیستند که عقبمانده هستند، کمی هم خبرهای خوب عالم اسلام را ببینید، این وضع مسلمین نیست که منحط است؛ هر چه انحطاط هست در غرب و سکولاریسم هست». آیا با چنین انکارهای جایی برای اندیشهورزی باقی میماند؟ این یک زمینه مهم عقبماندگی ماست.
🔻زمینه دیگر، جماعتی است که وقتی با مقوله عقبماندگی مواجه میشود، پاسخی که به این مسئله میدهد این است: فلانی یا فلانیها مقصر هستند، آنها را عزل و عوض کنید. این دسته همه مسئله را در هرم قدرت و رئوس آن جستجو میکند. مثلا فرض کنیم در دهه بیست از شهید مطهری میپرسیدیم چرا عقبماندهایم؟ میگفت چون رضا پهلوی و حالا هم محمد رضا پهلوی، والسلام! دیگر این قدر فکر کردن نمیخواست. دیگر نیاز نبود سیسال، طی یک برنامه فکری منسجم و مستمر به ابعاد مختلف مسئله بپردازد. جواب یک کلمه است. آن هم یک اسم: فلانی، خلاص!
🔻اگر محافظهکاران را اهالی وضع موجود و کسانی بدانیم که فاقد کنش معطوف به تغییر هستند، دسته اول نیمه پر لیوان وضع موجودند و دسته دوم نیمه خالی آن. آنها منتفع وضع موجودند و اینها مخالف آن. در هر حال هر دو بخشی از وضع موجود هستند. تغییرخواهی با تأیید وضع موجود درگیر است اما بیشک چیزی است ورای مخالفت با وضع موجود. انقلابیبودن همان سیاستزدگی حاد نیست. معنای انقلابی بودن این نیست که همهی سطوح تغییر را در «سیاست» و سیاست را در «قدرت» و قدرت را در «آمد و شد ریاست و ارباب قدرت» دنبال کنیم.
🔻این طور نیست که هر چه تندتر و خشمگیانهتر حرف بزنیم، انقلابیتر باشیم. شاید قهرمانتر باشیم و مخالفتمان را با صدای بلندتری به ثبت برسانیم اما نه تغییرگراتر نیستم بلکه تنها بخشِ ناراضی وضع موجودیم.
🔻انقلابی بودن به میزان تغییری است که ایجاد خواهید کرد نه به میزان مخالفتی که ابراز میشود.
🔻درست در شرایطی که این گرههای فکری دست و پای نیروی اجتماعی معطوف به انقلاب را برای قیام بالقسط بسته است؛ در طرف مقابل، یک تحول مهم در مسیر سکولاریزاسیون انقلاب پیش آمده است. امروز ما با پروژه-پروسهی کاپیتالیزاسیونِ منورالفکرها مواجهیم، فرایندی که به مراتب موفقتر از مسیر لیبرالیزاسیون است که به اصطلاح روشنفکرهای دینی آن را دنبال میکردند.
🔻باور میکنید در سالی که مردم و برخی علما صدها اعتراض علیه نظام بانکی و بانکها بیان داشتهاند، صدایی از همین شهر قم بلند شود که بانکها مظلوم هستند! اینهاست ظرفیتهایی که در راستای کاپیتالیزاسیون مناسبات اجتماعی فعال شده است.
متجددان و متحجران در جبههای فراگیر بر ضدعدالت همکاریهای نانوشتهای را سامان دادهاند.
🔻محافظهکاریهای جبهه انقلاب، با ریشههای معرفتی فوق باشد یا با زمینههای منفعتی؛ در نهایت به این جبهه فراگیر سرویس میدهد. باید هر چه سریعتر برای #بازسازی_اندیشه_عدالتخواهانهی_انقلاب_اسلامی فکری کرد. این مسئولیت مهم امروز ماست.
متن کامل در👇👇👇
https://tabagheh3.ir/1396/12/19
tabagheh3.ir
جامعهشناسی عدالتخواهی: زمینههای فکری- اجتماعی عقبماندگی در عدالت :: طبقه سه
در مورد عقبماندگی در عدالت و اینکه این عقبماندگی قابل حل و رفع است یا نه، یک مسئله وجود دارد و آن نوع مواجههی ما با این مقوله است. یکی از زمینههایی که تا حدودی این عقبماندگی را تمهید ...
Forwarded from طبقه سه| مجتبی نامخواه
🔻@tabagheh3_ir
🔹#عدالتخواهی و مسئلهی #فقر_مضمون
▪️ #مجتبی_نامخواه
🔻عدالتخواهی بدون خواست معین و مصداقی ناتمام است و بلکه غیر ممکن؛ اما #عدالتخواهی_تام و متکامل نیز تفاوت بنیادینی با مصداقبسندگی دارد. در مصداقماندگی بیشتر نوعی از درماندگی است. این درماندگی اگر چه میکوشد خود را فرزند صراحت معرفی کند اما به واقع محصول و معلول فقر مفهومی و مضمونی است. فقری مهم که میتواند یک #جنبش را به سر حد یک #شورش تقلیل دهد.
🔻درست یک و نیم دهه پیش، این ایده و پروژه عدالتخواهی بود که ما را از بند محافظهکاریِ راستگرایانه و مقدسمآبانه نجات داده و به ساحلِ کنشِ معطوفِ به تغییر رساند. محافظهکاری قتلگاه انقلاب است اما تنها صورتِ #ناانقلابیگری نیست؛ منفیگرایی در نظر و شورشگری در عمل، سوی دیگر این قتلگاه ایستاده است. اگر محافظهکاری منفیبافی درباره تغییر است و منتهی به بیعملی، منفیبافی درباره وضع موجود نیز به تغییر ختم نمیشود و مانعی دیگر در مسیر طرد وضع موجود است.
🔻محافظهکاری، نیروی اجتماعی را از نقد بازداشته و به قتلگاه میبرد؛ در سوی دیگری این مسلخ اما انقلابینمایی ایستاده و نیروی اجتماعی را به نفی سوق میدهد. محافظهکاران، نه این که نقدی به رویههای مختلف نظام نداشته باشند اما نقدهاشان فاقد مابه ازاء اجتماعی و عینی است. سوی دیگر قتلگاه اما فتوا به مرگ انقلاب در نظام کنونی میدهد و در عمل به انتظار مرگ ظاهری آن مینشیند. موضعی به ظاهر انقلابی اما در باطن به غایت سکونآور؛ نوعی #محافظهکاری_حاد. محافظهکاری سکون و سکوت را با هم دارد اما انقلابینمایی با آنکه در موقعیت عدم سکوت و بلکه فریاد به سر میبرد، اما همواره ساکن است و هیچ کنش معطوف به تغییری از خود بروز نمیدهد.
🔻این درست است که محافظهکاری، اکتفا به وضع موجود و چیزی غیر از انقلابیگری است اما واقع قضیه آن است که انقلابینمایی با فروکاستن #طردِ وضع موجود به #خشم از آن، کنش معطوف به تغییر را تضعیف کرده و از این رو در عمل با محافظهکاران بر سر حفظ وضع موجود مسابقه میدهد. هر وضع موجودی موافقانی دارد و مخالفانی. انقلابیگری فراتر از در میان این موافقت و مخالفت، کوشش برای تغییر وضع موجود است. کنشی که معطوف و منتهی به تغییر وضع موجود نباشد، بخشی از وضع موجود و بلکه بازتولید آن است، گیریم که در مخالفت با آن باشد: هر وضع موجودی منتفعانی دارد و مخالفانی، مخالفان وضع موجود اگر کنش معطوف به تغییر نداشته باشند، جزئی از آن هستند نه آلترناتیو آن.
🔻همهی ما امروز در برابر حافظانِ منتفع و متنفذ وضع موجود قرار داریم که سناریوها و امکانهای متعددی را در برابر هر ایده و ارادهی تغییرگرایانهای علم میکنند. در این شرایط فروکاستنِ طرد به خشم و نقد به نفی، بزرگترین خطا و بازگشت به عقلانیت تغییر و #بازسازی_ایده_و_کنش_عدالتخواهانه مهمترین راهحل است.
📝لینک ثابت یادداشت در وبلاگ طبقه سه :
yon.ir/bpDCW
🔹#عدالتخواهی و مسئلهی #فقر_مضمون
▪️ #مجتبی_نامخواه
🔻عدالتخواهی بدون خواست معین و مصداقی ناتمام است و بلکه غیر ممکن؛ اما #عدالتخواهی_تام و متکامل نیز تفاوت بنیادینی با مصداقبسندگی دارد. در مصداقماندگی بیشتر نوعی از درماندگی است. این درماندگی اگر چه میکوشد خود را فرزند صراحت معرفی کند اما به واقع محصول و معلول فقر مفهومی و مضمونی است. فقری مهم که میتواند یک #جنبش را به سر حد یک #شورش تقلیل دهد.
🔻درست یک و نیم دهه پیش، این ایده و پروژه عدالتخواهی بود که ما را از بند محافظهکاریِ راستگرایانه و مقدسمآبانه نجات داده و به ساحلِ کنشِ معطوفِ به تغییر رساند. محافظهکاری قتلگاه انقلاب است اما تنها صورتِ #ناانقلابیگری نیست؛ منفیگرایی در نظر و شورشگری در عمل، سوی دیگر این قتلگاه ایستاده است. اگر محافظهکاری منفیبافی درباره تغییر است و منتهی به بیعملی، منفیبافی درباره وضع موجود نیز به تغییر ختم نمیشود و مانعی دیگر در مسیر طرد وضع موجود است.
🔻محافظهکاری، نیروی اجتماعی را از نقد بازداشته و به قتلگاه میبرد؛ در سوی دیگری این مسلخ اما انقلابینمایی ایستاده و نیروی اجتماعی را به نفی سوق میدهد. محافظهکاران، نه این که نقدی به رویههای مختلف نظام نداشته باشند اما نقدهاشان فاقد مابه ازاء اجتماعی و عینی است. سوی دیگر قتلگاه اما فتوا به مرگ انقلاب در نظام کنونی میدهد و در عمل به انتظار مرگ ظاهری آن مینشیند. موضعی به ظاهر انقلابی اما در باطن به غایت سکونآور؛ نوعی #محافظهکاری_حاد. محافظهکاری سکون و سکوت را با هم دارد اما انقلابینمایی با آنکه در موقعیت عدم سکوت و بلکه فریاد به سر میبرد، اما همواره ساکن است و هیچ کنش معطوف به تغییری از خود بروز نمیدهد.
🔻این درست است که محافظهکاری، اکتفا به وضع موجود و چیزی غیر از انقلابیگری است اما واقع قضیه آن است که انقلابینمایی با فروکاستن #طردِ وضع موجود به #خشم از آن، کنش معطوف به تغییر را تضعیف کرده و از این رو در عمل با محافظهکاران بر سر حفظ وضع موجود مسابقه میدهد. هر وضع موجودی موافقانی دارد و مخالفانی. انقلابیگری فراتر از در میان این موافقت و مخالفت، کوشش برای تغییر وضع موجود است. کنشی که معطوف و منتهی به تغییر وضع موجود نباشد، بخشی از وضع موجود و بلکه بازتولید آن است، گیریم که در مخالفت با آن باشد: هر وضع موجودی منتفعانی دارد و مخالفانی، مخالفان وضع موجود اگر کنش معطوف به تغییر نداشته باشند، جزئی از آن هستند نه آلترناتیو آن.
🔻همهی ما امروز در برابر حافظانِ منتفع و متنفذ وضع موجود قرار داریم که سناریوها و امکانهای متعددی را در برابر هر ایده و ارادهی تغییرگرایانهای علم میکنند. در این شرایط فروکاستنِ طرد به خشم و نقد به نفی، بزرگترین خطا و بازگشت به عقلانیت تغییر و #بازسازی_ایده_و_کنش_عدالتخواهانه مهمترین راهحل است.
📝لینک ثابت یادداشت در وبلاگ طبقه سه :
yon.ir/bpDCW
Forwarded from طبقه سه| مجتبی نامخواه
✅ توقف #عدالتخواهی در مرز ارزشهای خوب!
🔻یکی از مهمترین نیازهای امروز نظریه انقلاب در زمینه عدالت این است که نسبت میان عدالت و دیگر ارزشها را مشخص کند. اینکه بین عدالت و ارزشهای مثبت دیگری که وجود دارد چه نسبتی برقرار است؟ نسبت عدالت با دین، معنویت، سیاست، امنیت، معرفت، آزادی و مفاهیمی از این دست چیست؟ مرز عدالت با بیعدالتی به نحو فطری روشن است. مرز این مفاهیم مثبت با عدالت چیست؟ این آنجایی است که به نظر میرسد حرکت عدالتخواهانه متوقف شده است. برای حرکت عدالتخواهانه مواجهه با تکاثر پیچیدگی نظری چندانی ندارد. آن چیزی که ما را زمینگیر کرده این است که تکاثر باواسطه و بیواسطه در برابر حرکت عدالتخواهانه ارزشهای دیگری قرار بدهد. تفوق امنیت بر عدالت یا تفوق معرفت بر عدالت که به بازتولید محافظهکاری امنیتی یا محافظهکاری ذهنزده منتهی شده است، از دل این مرزهای مبهم برخاسته است. اینجاست که ارزش سنت فکری شیعی در برابر اشعریگری خود را نشان میدهد. سنت فکریای که در آن حکمایی همچون خواجهنصیرالدین طوسی حضور دارند که بر برترین ارزش بودن عدالت تأکید دارند. همینطور ایده ارزش مطلق بودن عدالت که بارها مورد تأکید رهبر انقلاب بوده، در این مرزگذاری است که خوانش انقلاب اسلامی از سنت فکری شیعه ارزش خود را نشان میدهد.
🔻رهبر انقلاب چندین بار این اصل مطلق بودن عدالت را مطرح کردند. اینکه در نظام فکری ما همه ارزشها به یک معنا نسبی هستند و ارزش عدالت مطلق است. مطلق بودن ارزش عدالت به معنای برتری ارزش عدالت در مقایسه با هر ارزش دیگری، یکی از اصلیترین و بنیانیترین اصول تفکر عقلانی شیعه است. در نظام فکری ما حق تقدم همیشه با عدالت است. مطلق بودن عدالت به این معنا نیست که هیچ ارزش دیگری را ما نیاز نداریم، یا هیچ ارزش دیگری ارزش ندارد. بلکه به این معناست که آن ارزشی که به بقیه ارزشها ارزش میدهد و امکان این را به وجود میآورد که امنیت امنیت باشد، نه امکانی در دست سواستفادهچیها، عدالت است. آن ارزشی که این امکان را به وجود میآورد که اخلاق اخلاق باشد، معنویت معنویت باشد، عدالت است. این از اولیات تفکر انقلاب اسلامی است که به دلیل اشعریگریهای سرایت یافته در ذهن و زبانمان بهدرستی درک نشده است.
@tabagheh3_ir
🔻یکی از مهمترین نیازهای امروز نظریه انقلاب در زمینه عدالت این است که نسبت میان عدالت و دیگر ارزشها را مشخص کند. اینکه بین عدالت و ارزشهای مثبت دیگری که وجود دارد چه نسبتی برقرار است؟ نسبت عدالت با دین، معنویت، سیاست، امنیت، معرفت، آزادی و مفاهیمی از این دست چیست؟ مرز عدالت با بیعدالتی به نحو فطری روشن است. مرز این مفاهیم مثبت با عدالت چیست؟ این آنجایی است که به نظر میرسد حرکت عدالتخواهانه متوقف شده است. برای حرکت عدالتخواهانه مواجهه با تکاثر پیچیدگی نظری چندانی ندارد. آن چیزی که ما را زمینگیر کرده این است که تکاثر باواسطه و بیواسطه در برابر حرکت عدالتخواهانه ارزشهای دیگری قرار بدهد. تفوق امنیت بر عدالت یا تفوق معرفت بر عدالت که به بازتولید محافظهکاری امنیتی یا محافظهکاری ذهنزده منتهی شده است، از دل این مرزهای مبهم برخاسته است. اینجاست که ارزش سنت فکری شیعی در برابر اشعریگری خود را نشان میدهد. سنت فکریای که در آن حکمایی همچون خواجهنصیرالدین طوسی حضور دارند که بر برترین ارزش بودن عدالت تأکید دارند. همینطور ایده ارزش مطلق بودن عدالت که بارها مورد تأکید رهبر انقلاب بوده، در این مرزگذاری است که خوانش انقلاب اسلامی از سنت فکری شیعه ارزش خود را نشان میدهد.
🔻رهبر انقلاب چندین بار این اصل مطلق بودن عدالت را مطرح کردند. اینکه در نظام فکری ما همه ارزشها به یک معنا نسبی هستند و ارزش عدالت مطلق است. مطلق بودن ارزش عدالت به معنای برتری ارزش عدالت در مقایسه با هر ارزش دیگری، یکی از اصلیترین و بنیانیترین اصول تفکر عقلانی شیعه است. در نظام فکری ما حق تقدم همیشه با عدالت است. مطلق بودن عدالت به این معنا نیست که هیچ ارزش دیگری را ما نیاز نداریم، یا هیچ ارزش دیگری ارزش ندارد. بلکه به این معناست که آن ارزشی که به بقیه ارزشها ارزش میدهد و امکان این را به وجود میآورد که امنیت امنیت باشد، نه امکانی در دست سواستفادهچیها، عدالت است. آن ارزشی که این امکان را به وجود میآورد که اخلاق اخلاق باشد، معنویت معنویت باشد، عدالت است. این از اولیات تفکر انقلاب اسلامی است که به دلیل اشعریگریهای سرایت یافته در ذهن و زبانمان بهدرستی درک نشده است.
@tabagheh3_ir
@ebteda_ir
🔺کمونیستها!
فاز اخیرِ گروهی منتسب به حزبالله، هجومِ کور و کودکانه و مضحک است به #عدالتخواهی؛ چگونه؟ با پیش کشیدن مفاهیمی مانند مارکسیسم و کمونیسم و این جور چیزها! [اگر چه حتی تفاوت کمونیسم و کمونیست را ندانند]
این ذهنهای نارَس، که از همۀ دنیای مفاهیم سیاسی جز #کمونیسم را نشنیدهاند و فکر میکنند با استعمالِ راهبهراهِ اینجور مفاهیم خواهند توانست بیمایگی و بیسوادی خود را رنگ کنند، ناتوان از فهم عدالتخواهی، برای تظاهر به چیزدانی، هر ندای عدالتخواهانهای را به کمونیسم نسبت میدهند و سادهلوحانه، هر منتقدِ اشرافیتی را کمونیست مینامند!
اینها برای جا انداختن برچسب ناشیانۀ کمونیسم، نقد به روحانیت را هم پیش میکشند تا سوژۂ خود را هرچه بیشتر تحت فشار قرار دهند. میگویند نقد فلان روحانیِ اهل تجمل، نشانۀ گرایش فرقانی است. و طُرفه اینکه هیچ تمایزی هم میان کمونیسم و اندیشۀ فرقانی قائل نیستند...
بیچارههای بیچاره، که روزگاری تبدیل شده بودند به رباتهای بیمغزِ افشاگرِ این و آن و از قِبل به اصطلاح افشاگری، از مُشتی آدم پوچ باج میستاندند، حالا هوای اندیشهورزی کردهاند و سادهترین راه برای باسوادنمایی، چپاندن چندتا اصطلاح مانند کمونیسم و فرقانیسم، در متنهای بیسروتهشان است.
بیچارهتر از اینها، واژگان و مفاهیمی هستند که توسط این جماعت، استثمار میشوند.
.
🔺کمونیستها!
فاز اخیرِ گروهی منتسب به حزبالله، هجومِ کور و کودکانه و مضحک است به #عدالتخواهی؛ چگونه؟ با پیش کشیدن مفاهیمی مانند مارکسیسم و کمونیسم و این جور چیزها! [اگر چه حتی تفاوت کمونیسم و کمونیست را ندانند]
این ذهنهای نارَس، که از همۀ دنیای مفاهیم سیاسی جز #کمونیسم را نشنیدهاند و فکر میکنند با استعمالِ راهبهراهِ اینجور مفاهیم خواهند توانست بیمایگی و بیسوادی خود را رنگ کنند، ناتوان از فهم عدالتخواهی، برای تظاهر به چیزدانی، هر ندای عدالتخواهانهای را به کمونیسم نسبت میدهند و سادهلوحانه، هر منتقدِ اشرافیتی را کمونیست مینامند!
اینها برای جا انداختن برچسب ناشیانۀ کمونیسم، نقد به روحانیت را هم پیش میکشند تا سوژۂ خود را هرچه بیشتر تحت فشار قرار دهند. میگویند نقد فلان روحانیِ اهل تجمل، نشانۀ گرایش فرقانی است. و طُرفه اینکه هیچ تمایزی هم میان کمونیسم و اندیشۀ فرقانی قائل نیستند...
بیچارههای بیچاره، که روزگاری تبدیل شده بودند به رباتهای بیمغزِ افشاگرِ این و آن و از قِبل به اصطلاح افشاگری، از مُشتی آدم پوچ باج میستاندند، حالا هوای اندیشهورزی کردهاند و سادهترین راه برای باسوادنمایی، چپاندن چندتا اصطلاح مانند کمونیسم و فرقانیسم، در متنهای بیسروتهشان است.
بیچارهتر از اینها، واژگان و مفاهیمی هستند که توسط این جماعت، استثمار میشوند.
.
Forwarded from ابتدا | نوشتههای روحالله رشیدی
@ebteda_ir
🔺انقلابیها چگونه سرمایهگرا شدند؟!
✔️روایت #اسحاق_جهانگیری از سیرِ استحالهی مدیران انقلابی!
ما وقتی اوایل انقلاب در مجلس حضور پیدا کردیم مثل همه نیروهایی که از پشت میزهای دانشگاه و #سنگرهای_انقلابی بیرون آمدیم و مسئولیتهای مهم را برعهده گرفتیم، به شکلی دیگر فکر میکردیم. در مجلس، در دورهای کوتاه، همه ما به #واقعیتها پی بردیم و فکر خود را در مورد #توسعه، #عدالت، #رشد و دیگر مفاهیم اقتصادی اصلاح کردیم. در #مجلس_سوم نشان دادیم که خیلی از ذهنیتهایی که قبلاً داشتهایم اگرچه مبتنی بر #عدالتخواهی و انساندوستانه است اما روشهایی که در ادبیات ما برای دستیابی به آن وجود دارد، تحقق آن را #غیرممکن کرده است. اینجا بود که دیدیم #سرمایهگذاری_خارجی ضرورتی انکارناپذیر است. بنابراین اگر در سالهای اولیه انقلاب نسبت به سرمایهگذاری خارجی و درمجموع مقوله #سرمایهداری موضع میگرفتیم، بعدها که با #واقعیتهای_اقتصاد مواجه شدیم، سعی کردیم آرامآرام، این مواضع را کنار بگذاریم.
▪️نقل از مجلهی #تجارت_فردا
🔺انقلابیها چگونه سرمایهگرا شدند؟!
✔️روایت #اسحاق_جهانگیری از سیرِ استحالهی مدیران انقلابی!
ما وقتی اوایل انقلاب در مجلس حضور پیدا کردیم مثل همه نیروهایی که از پشت میزهای دانشگاه و #سنگرهای_انقلابی بیرون آمدیم و مسئولیتهای مهم را برعهده گرفتیم، به شکلی دیگر فکر میکردیم. در مجلس، در دورهای کوتاه، همه ما به #واقعیتها پی بردیم و فکر خود را در مورد #توسعه، #عدالت، #رشد و دیگر مفاهیم اقتصادی اصلاح کردیم. در #مجلس_سوم نشان دادیم که خیلی از ذهنیتهایی که قبلاً داشتهایم اگرچه مبتنی بر #عدالتخواهی و انساندوستانه است اما روشهایی که در ادبیات ما برای دستیابی به آن وجود دارد، تحقق آن را #غیرممکن کرده است. اینجا بود که دیدیم #سرمایهگذاری_خارجی ضرورتی انکارناپذیر است. بنابراین اگر در سالهای اولیه انقلاب نسبت به سرمایهگذاری خارجی و درمجموع مقوله #سرمایهداری موضع میگرفتیم، بعدها که با #واقعیتهای_اقتصاد مواجه شدیم، سعی کردیم آرامآرام، این مواضع را کنار بگذاریم.
▪️نقل از مجلهی #تجارت_فردا
Forwarded from آرمان دانشگاه تهران
🔴 قحطی بی سابقه!
⭕️ فراخوان اتحادیه امت واحده جهت تهیه غذا برای مردم مظلوم #یمن در مقابل قحطی بی سابقه
🔹 بخشی از هزینه صرف تامین #شیرخشک برای اطفال میشود.
🎁 این فراخوان تقدیم میشود به #أمل_حسين و هزاران کودک یمنی که در اثر #گرسنگی جان باختند...
📱شمارهگیری کد:
*724*1212#
💳 شماره کارت یمن:
5022291900056654
💻 درگاه اینترنتی:
https://enfaagh.iuuu.ir/fa/form_data/add/form_id=5
#عدالتخواهی_جهانی
🔴 عدالتخواهی دانشگاه تهران
🔴 @ut_armanedalatkhahi
⭕️ فراخوان اتحادیه امت واحده جهت تهیه غذا برای مردم مظلوم #یمن در مقابل قحطی بی سابقه
🔹 بخشی از هزینه صرف تامین #شیرخشک برای اطفال میشود.
🎁 این فراخوان تقدیم میشود به #أمل_حسين و هزاران کودک یمنی که در اثر #گرسنگی جان باختند...
📱شمارهگیری کد:
*724*1212#
💳 شماره کارت یمن:
5022291900056654
💻 درگاه اینترنتی:
https://enfaagh.iuuu.ir/fa/form_data/add/form_id=5
#عدالتخواهی_جهانی
🔴 عدالتخواهی دانشگاه تهران
🔴 @ut_armanedalatkhahi
@ebteda_ir
🔺
باز گلی به جمال بعضیها که لااقل عدالت مسئلهشان است و گاهی هم به خاکی میزنند. شما به فکر سعادتِ خودتان باشید که اساساً عدالت برایتان پشیزی ارزش ندارد. همۀ فکر و ذکرتان آن قبیلۀ فکسنیِ به اصطلاح اصولگرایتان است که هنوز هم باور ندارید به تاریخ پیوسته!
اگر این بعضیها، دم از عدالتخواهی بزنند و در این مسیر خطا هم بکنند، بازهم بارها و بارها در مقایسه با اندیشۀ ضدعدالتِ محافظهکاران به اندیشۀ علی(ع) و رهبری نزدیکترند.
وسط دعوا نرخ تعیین نکنید.
#عدالتخواهی
#اصولگرایی
.
🔺
باز گلی به جمال بعضیها که لااقل عدالت مسئلهشان است و گاهی هم به خاکی میزنند. شما به فکر سعادتِ خودتان باشید که اساساً عدالت برایتان پشیزی ارزش ندارد. همۀ فکر و ذکرتان آن قبیلۀ فکسنیِ به اصطلاح اصولگرایتان است که هنوز هم باور ندارید به تاریخ پیوسته!
اگر این بعضیها، دم از عدالتخواهی بزنند و در این مسیر خطا هم بکنند، بازهم بارها و بارها در مقایسه با اندیشۀ ضدعدالتِ محافظهکاران به اندیشۀ علی(ع) و رهبری نزدیکترند.
وسط دعوا نرخ تعیین نکنید.
#عدالتخواهی
#اصولگرایی
.
@ebteda_ir
🔺عدالتخواهی و بلوای مصداق
«پرهیز از #عدالتخواهی_مصداقی»؛ یک وقت هست که این موضوع را به عنوان یکی از مسائل عدالتخواهی مطرح میکنند، که در جای خود قابل تأمل است. اگر در طرح این مسئله، پیشفرضهایی مانند «مترادف بودنِ عدالتخواهی مصداقی با شارلاتانبازی و آبروبَری و خودنمایی» مطرح شود، باید گفت، چنین معرکهگیریهایی، با هیچ متر و معیاری به عدالتخواهی نمیخورَد. شاید عدهای بخواهند عقدههای فروخفتۂ روانیشان را با نقاب عدالتخواهی فرو بنشانند، که نکلیفشان معلوم است!
🔸یک وقت هم هست که برای فرار از درگیریها و منازعاتِ سخت عدالتخواهانه، دست به دامن این تعابیر تخدیری میشوند.
اینها برای خالی نبودن عریضه، تلاش برای نشر ارزش و اهمیت عدالت [و نه حتی عدالتخواهی] را پیش مینهند!
مثلاً میگویند بیایید به جای توپیدن بر درخواست پاداش میلیاردی از سوی مدیرکل اوقاف، در مذمت ولخرجی حرف بزنیم و...
🔸حالا دیگر معلوم شده که بلوای مقدسمآبانهای که ذیل عنوان «پرهیز از عدالتخواهی مصداقی» راه انداختهاند، قطعاً پروژهای ضدعدالت است. وگرنه چطور میتوان عدالتخواهی کرد و تبلور و تجسم و تجسدِ فساد و بیعدالتی را نشان نداد؟
مگر ما در معارف عدالتخواهی، کم داریم یا معارفمان نارسا و ناکافیست که مثلاً به تکرارِ کلیشهای «عدالت از دیدگاه قرآن» یا نظیر آن مشغول شویم؟
🔸دامن زدن به عدالتخواهی غیرمصداقی، عدالتخواهی را دکانی از دکانهای اهل تتبع و کنفرانس و همایش میکند.
همچنان که جا زدنِ ماجراجوییهای کودکانۂ بیپایه و کور به نام عدالتخواهی مصداقی، دکانی از دکانهای شارلاتانهاست.
🔸و از همه مهمتر اینکه، دامن زدن به دوگانۂ «عدالتخواهی مصداقی یا غیرمصداقی» دکانی از دکانهای جریان تزویر است؛ چون میبینند پس از یک دورۂ فترت، عدالتخواهی دوباره رونق گرفته و نسل جدید عدالتخواهانِ انقلابی سربرآوردهاند، از ابتدا برآنند تا عدالتخواهان را به نزاع بیحاصل و بیمعنا مشغول کنند.
تکلیف عدالت و قسط، قرنهاست که روشن است؛ در انقلاب اسلامی هم روشنتر از همیشه.
بهجای منازعات مصنوعی، اصل قضیه را که کوشش حداکثری برای تحقق عدالت و مبارزه با بیعدالتیست، دریابیم.
#عدالتخواهی
#عدالتخواهی_مصداقی
.
🔺عدالتخواهی و بلوای مصداق
«پرهیز از #عدالتخواهی_مصداقی»؛ یک وقت هست که این موضوع را به عنوان یکی از مسائل عدالتخواهی مطرح میکنند، که در جای خود قابل تأمل است. اگر در طرح این مسئله، پیشفرضهایی مانند «مترادف بودنِ عدالتخواهی مصداقی با شارلاتانبازی و آبروبَری و خودنمایی» مطرح شود، باید گفت، چنین معرکهگیریهایی، با هیچ متر و معیاری به عدالتخواهی نمیخورَد. شاید عدهای بخواهند عقدههای فروخفتۂ روانیشان را با نقاب عدالتخواهی فرو بنشانند، که نکلیفشان معلوم است!
🔸یک وقت هم هست که برای فرار از درگیریها و منازعاتِ سخت عدالتخواهانه، دست به دامن این تعابیر تخدیری میشوند.
اینها برای خالی نبودن عریضه، تلاش برای نشر ارزش و اهمیت عدالت [و نه حتی عدالتخواهی] را پیش مینهند!
مثلاً میگویند بیایید به جای توپیدن بر درخواست پاداش میلیاردی از سوی مدیرکل اوقاف، در مذمت ولخرجی حرف بزنیم و...
🔸حالا دیگر معلوم شده که بلوای مقدسمآبانهای که ذیل عنوان «پرهیز از عدالتخواهی مصداقی» راه انداختهاند، قطعاً پروژهای ضدعدالت است. وگرنه چطور میتوان عدالتخواهی کرد و تبلور و تجسم و تجسدِ فساد و بیعدالتی را نشان نداد؟
مگر ما در معارف عدالتخواهی، کم داریم یا معارفمان نارسا و ناکافیست که مثلاً به تکرارِ کلیشهای «عدالت از دیدگاه قرآن» یا نظیر آن مشغول شویم؟
🔸دامن زدن به عدالتخواهی غیرمصداقی، عدالتخواهی را دکانی از دکانهای اهل تتبع و کنفرانس و همایش میکند.
همچنان که جا زدنِ ماجراجوییهای کودکانۂ بیپایه و کور به نام عدالتخواهی مصداقی، دکانی از دکانهای شارلاتانهاست.
🔸و از همه مهمتر اینکه، دامن زدن به دوگانۂ «عدالتخواهی مصداقی یا غیرمصداقی» دکانی از دکانهای جریان تزویر است؛ چون میبینند پس از یک دورۂ فترت، عدالتخواهی دوباره رونق گرفته و نسل جدید عدالتخواهانِ انقلابی سربرآوردهاند، از ابتدا برآنند تا عدالتخواهان را به نزاع بیحاصل و بیمعنا مشغول کنند.
تکلیف عدالت و قسط، قرنهاست که روشن است؛ در انقلاب اسلامی هم روشنتر از همیشه.
بهجای منازعات مصنوعی، اصل قضیه را که کوشش حداکثری برای تحقق عدالت و مبارزه با بیعدالتیست، دریابیم.
#عدالتخواهی
#عدالتخواهی_مصداقی
.
Forwarded from دفتر تحکیم وحدت | تبریز
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📽تیزر مستند "سودای سرمایه"
💡ذره بینی بر روی کارخانه #کاوه_سودا و حاشیه های محیط زیستیاش...
▫️کاوه سودا برا خودش دولتیه
▫️تمامی زمینهای اطراف ما خشک شدن جوونا بیکارن شدن
▫️چرا (کاوه سودا) ساخته شده رو دیگه نمیدونم
#محیط_زیست
#عدالتخواهی
@anjoman_eslami_tbz
@Bdsut_ir
💡ذره بینی بر روی کارخانه #کاوه_سودا و حاشیه های محیط زیستیاش...
▫️کاوه سودا برا خودش دولتیه
▫️تمامی زمینهای اطراف ما خشک شدن جوونا بیکارن شدن
▫️چرا (کاوه سودا) ساخته شده رو دیگه نمیدونم
#محیط_زیست
#عدالتخواهی
@anjoman_eslami_tbz
@Bdsut_ir
@ebteda_ir
🔺علیهِ «علیه تبعیض»!
تا وقتی #علیه_فساد حرف زده میشود، همه _حتی مفسدین_ با این حرفها همنوایی میکنند؛ اما به محض اینکه کار به #علیه_تبعیض رسید، نطقها کور میشود! فیتیلهها پایین کشیده میشود و همانها علیهِ «علیهِ تبعیض» میشوند!
چرا؟
فساد، محصول و معلول و میوۀ گندیدۀ تبعیض و نابرابری است.
مگر کسی میتواند بر سرِ شاخ بنشیند و بُن بِبُرد؟
توقف #عدالتخواهی، در ایستگاه مبارزه با فساد، شاید #تسکین موقتیِ آلام ملت باشد، اما #ترمیم نمیکند.
ریشه را باید خشکاند.
.
🔺علیهِ «علیه تبعیض»!
تا وقتی #علیه_فساد حرف زده میشود، همه _حتی مفسدین_ با این حرفها همنوایی میکنند؛ اما به محض اینکه کار به #علیه_تبعیض رسید، نطقها کور میشود! فیتیلهها پایین کشیده میشود و همانها علیهِ «علیهِ تبعیض» میشوند!
چرا؟
فساد، محصول و معلول و میوۀ گندیدۀ تبعیض و نابرابری است.
مگر کسی میتواند بر سرِ شاخ بنشیند و بُن بِبُرد؟
توقف #عدالتخواهی، در ایستگاه مبارزه با فساد، شاید #تسکین موقتیِ آلام ملت باشد، اما #ترمیم نمیکند.
ریشه را باید خشکاند.
.
@ebteda_ir
🔺راستها چگونه چپ کردند؟
▫️بازخوانی ماجرای یک سقوط
#جناح_راست پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد ۷۶، بیتوجه به فروپاشی پایگاه مردمی خود، دنبال راههای میانبُر و دوپینگ سیاسی رفت. از درِ #مقدس_مآبی وارد شد تا خود را با بدنۀ حزبالله نزدیکتر نشان دهد. راستیها، حزبالله را صرفاً سیاهی لشگری متعبد برای تبعیت از تصمیماتِ اخذشده در تاریکخانههای خود میخواستند و نه بیشتر. در این فرایند، جمع قابل توجهی از دغدغهمندان انقلابی، در معرکۀ موهومی که میان جناح راست و جناح چپ ساخته شده بود، متحیر ماند. بسیاری، از ترسِ تکفیر توسط سرانِ جناح راست، لب دوختند و تحلیل و تصمیم را تعطیل کردند. به این ترتیب، فرهنگ سیاسی نیروهای انقلاب، با سرعت و شدت بیشتری به قهقرا رفت.
🔸در ادامه، برخی نشانهها و پدیدههای ضدانقلابیِ رواجیافته توسط جناح راستیها برای فروپاشاندن فرهنگ سیاسی انقلاب را مرور میکنیم:
1. #نتیجه_گرایی محض و اصالتِ فتح کرسیهای قدرت بدون پایبندی به الزامات #جمهوریت.
2. تمنای پیروزیِ بیدردسر و بیمردم، از طریق #چشم_بندی_های_سیاسی، رسانهای و... .
3. پیدایش، پرورش و تثبیت #پدرخوانده_ها و پدرخواندگی به نام #عقلانیت_سیاسی.
4. عادیسازیِ قاعدهی #دفع_افسد_به_فاسد با اصرار بر گزارۀ بهاصطلاح نتیجهگرایانۀ «صالحِ مقبول، بهتر از اصلحِ نامقبول»!
5. فرعیسازی اصل #مشارکت_حداکثری با این توجیه که «هر چه مشارکتکننده کمتر باشد، آرای تعبدی بیشتر میشود و این آرا، متعلق به ماست. پس ما با همین رایِ اندک پیروز میشویم»!
6. ممنوعیتِ #آرمان_خواهی و بازی با شعارهای پوچ و فانتزی؛ با این تصورِ خام که «مردم، از شعارهای اصلی انقلاب خسته شدهاند و طرح این آرمانها، ضدِ رای است.»
7. تعطیلی رویکردهای بنیادینی مانند #عدالتخواهی و مبارزه با #تبعیض، از ترس فروریختنِ سبد رای در میان اَشراف و فرادستان.
8. قُبحزدایی از ائتلاف، همدستی و همپیالگی با #زرسالاران و #نوکیسگان، با این توجیه که «فعالیت انتخاباتی، پول میخواهد.»
9. تکرارِ طوطیوار و سادهلوحانۀ تعبیر مبهمِ #جمعیت_خاکستری و تلاش برای بدست آوردن دلِ این جمعیت، با شعارها و کنشهای نمایشی.
10. خط بطلان بر #شفافیت و #صداقت در بیان باورها، با محاسبۀ ضدنتیجه بودنِ صداقت و شفافیت.
▪️نکته: اگرچه راستیها با این اصول ضدانقلابی، بخش اعظم سرمایۀ نیروهای انقلاب را دود کردند، اما حتی به نتیجه هم نرسیدند؛ هم دنیا و هم آخرتشان را با دور شدن از اصول اساسی اسلام و انقلاب باختند.
اگر نیروهای انقلاب، یکیدو دوره، فارغ از نتیجهای که بدستش هم نمیآورند، با این روندها مبارزه میکردند، امروز مجبور نبودند برای طرح ابتداییترین آرمانهای انقلاب، هزاربار قسم جلاله بخورند و یک روز در میان، شهادتین بگویند.
.
🔺راستها چگونه چپ کردند؟
▫️بازخوانی ماجرای یک سقوط
#جناح_راست پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد ۷۶، بیتوجه به فروپاشی پایگاه مردمی خود، دنبال راههای میانبُر و دوپینگ سیاسی رفت. از درِ #مقدس_مآبی وارد شد تا خود را با بدنۀ حزبالله نزدیکتر نشان دهد. راستیها، حزبالله را صرفاً سیاهی لشگری متعبد برای تبعیت از تصمیماتِ اخذشده در تاریکخانههای خود میخواستند و نه بیشتر. در این فرایند، جمع قابل توجهی از دغدغهمندان انقلابی، در معرکۀ موهومی که میان جناح راست و جناح چپ ساخته شده بود، متحیر ماند. بسیاری، از ترسِ تکفیر توسط سرانِ جناح راست، لب دوختند و تحلیل و تصمیم را تعطیل کردند. به این ترتیب، فرهنگ سیاسی نیروهای انقلاب، با سرعت و شدت بیشتری به قهقرا رفت.
🔸در ادامه، برخی نشانهها و پدیدههای ضدانقلابیِ رواجیافته توسط جناح راستیها برای فروپاشاندن فرهنگ سیاسی انقلاب را مرور میکنیم:
1. #نتیجه_گرایی محض و اصالتِ فتح کرسیهای قدرت بدون پایبندی به الزامات #جمهوریت.
2. تمنای پیروزیِ بیدردسر و بیمردم، از طریق #چشم_بندی_های_سیاسی، رسانهای و... .
3. پیدایش، پرورش و تثبیت #پدرخوانده_ها و پدرخواندگی به نام #عقلانیت_سیاسی.
4. عادیسازیِ قاعدهی #دفع_افسد_به_فاسد با اصرار بر گزارۀ بهاصطلاح نتیجهگرایانۀ «صالحِ مقبول، بهتر از اصلحِ نامقبول»!
5. فرعیسازی اصل #مشارکت_حداکثری با این توجیه که «هر چه مشارکتکننده کمتر باشد، آرای تعبدی بیشتر میشود و این آرا، متعلق به ماست. پس ما با همین رایِ اندک پیروز میشویم»!
6. ممنوعیتِ #آرمان_خواهی و بازی با شعارهای پوچ و فانتزی؛ با این تصورِ خام که «مردم، از شعارهای اصلی انقلاب خسته شدهاند و طرح این آرمانها، ضدِ رای است.»
7. تعطیلی رویکردهای بنیادینی مانند #عدالتخواهی و مبارزه با #تبعیض، از ترس فروریختنِ سبد رای در میان اَشراف و فرادستان.
8. قُبحزدایی از ائتلاف، همدستی و همپیالگی با #زرسالاران و #نوکیسگان، با این توجیه که «فعالیت انتخاباتی، پول میخواهد.»
9. تکرارِ طوطیوار و سادهلوحانۀ تعبیر مبهمِ #جمعیت_خاکستری و تلاش برای بدست آوردن دلِ این جمعیت، با شعارها و کنشهای نمایشی.
10. خط بطلان بر #شفافیت و #صداقت در بیان باورها، با محاسبۀ ضدنتیجه بودنِ صداقت و شفافیت.
▪️نکته: اگرچه راستیها با این اصول ضدانقلابی، بخش اعظم سرمایۀ نیروهای انقلاب را دود کردند، اما حتی به نتیجه هم نرسیدند؛ هم دنیا و هم آخرتشان را با دور شدن از اصول اساسی اسلام و انقلاب باختند.
اگر نیروهای انقلاب، یکیدو دوره، فارغ از نتیجهای که بدستش هم نمیآورند، با این روندها مبارزه میکردند، امروز مجبور نبودند برای طرح ابتداییترین آرمانهای انقلاب، هزاربار قسم جلاله بخورند و یک روز در میان، شهادتین بگویند.
.
Forwarded from ابتدا | نوشتههای روحالله رشیدی
@ebteda_ir
🔺نوسرمایهداریِ ایرانی و چپنماییِ عدالتخواهی اسلامی
#نوسرمایهداری_ایرانی مدتیست که شمشیرها را آخته و بیمحابا دارد به جریانهای منتقدش هجوم میبرد. این هجوم، با وفاق حداکثری بین نخبگان فکری و دولتمردان، شدت بیشتری گرفته.
نوسرمایهداریِ دولتی، بسیار اصرار دارد که همهی مخالفان خود را را چپگرا (سوسیالیست، مارکسیست و کمونیست) معرفی کند!
میگویند همهی مخالفان سرمایهداری، چپاند. این یعنی اینکه هیچ جریان دیگری غیر از راستِ کاپیتالیست و چپِ سوسیالیست را به رسمیت نمیشناسند. بر همین مبنا حتی عدالتخواهانِ مسلمان را هم به عنوان یک جریانِ مستقل به رسمیت نشناخته و آنها را هم در زمرهی چپها و خیلی وقتها مارکسیستها دستهبندی میکنند!
هر ندا و صدایی که علیه سرمایهداریِ ویرانگر بلند شود، با این انگ خفه میکنند. بویژه امروز که قدرت به تمامی در انحصارشان است.
صراحتاًمیگویند و مینویسند که باورِ «نه شرقی، نه غربی» باوری پوچ و خیالیست. (ر ک به: هفتهنامهی تجارت فردا، ش۲۳۲)
یکی از پیامهای این جبههسازیِ جعلی، ضعفِ جریان عدالتخواه اسلامی در تولید ادبیات و نشان دادن تمایزهای قطعیِ #عدالتخواهی_اسلامی با #عدالتخواهی_چپ است.
ما سوسیالیسم و مشتقاتش را هم همانند کاپیتالیسم و مراتبش، ایدئولوژی مدرن میدانیم. رد پای #سوسیالیسم و چپگراییِ مدرن را آشکارا در پایمال کردن حقوق انسانها میبینیم. اعتراض به سرمایهداری، به معنای تکیه بر ایدئولوژی چپ نیست.
نوسرمایهداریِ ایرانی، تعمداً عدالتخواهی اسلامی را ذیل چپگرایی جا میدهد تا میدان را به نفع ایدئولوژیهای مدرن حفظ کند.
🔺نوسرمایهداریِ ایرانی و چپنماییِ عدالتخواهی اسلامی
#نوسرمایهداری_ایرانی مدتیست که شمشیرها را آخته و بیمحابا دارد به جریانهای منتقدش هجوم میبرد. این هجوم، با وفاق حداکثری بین نخبگان فکری و دولتمردان، شدت بیشتری گرفته.
نوسرمایهداریِ دولتی، بسیار اصرار دارد که همهی مخالفان خود را را چپگرا (سوسیالیست، مارکسیست و کمونیست) معرفی کند!
میگویند همهی مخالفان سرمایهداری، چپاند. این یعنی اینکه هیچ جریان دیگری غیر از راستِ کاپیتالیست و چپِ سوسیالیست را به رسمیت نمیشناسند. بر همین مبنا حتی عدالتخواهانِ مسلمان را هم به عنوان یک جریانِ مستقل به رسمیت نشناخته و آنها را هم در زمرهی چپها و خیلی وقتها مارکسیستها دستهبندی میکنند!
هر ندا و صدایی که علیه سرمایهداریِ ویرانگر بلند شود، با این انگ خفه میکنند. بویژه امروز که قدرت به تمامی در انحصارشان است.
صراحتاًمیگویند و مینویسند که باورِ «نه شرقی، نه غربی» باوری پوچ و خیالیست. (ر ک به: هفتهنامهی تجارت فردا، ش۲۳۲)
یکی از پیامهای این جبههسازیِ جعلی، ضعفِ جریان عدالتخواه اسلامی در تولید ادبیات و نشان دادن تمایزهای قطعیِ #عدالتخواهی_اسلامی با #عدالتخواهی_چپ است.
ما سوسیالیسم و مشتقاتش را هم همانند کاپیتالیسم و مراتبش، ایدئولوژی مدرن میدانیم. رد پای #سوسیالیسم و چپگراییِ مدرن را آشکارا در پایمال کردن حقوق انسانها میبینیم. اعتراض به سرمایهداری، به معنای تکیه بر ایدئولوژی چپ نیست.
نوسرمایهداریِ ایرانی، تعمداً عدالتخواهی اسلامی را ذیل چپگرایی جا میدهد تا میدان را به نفع ایدئولوژیهای مدرن حفظ کند.
@ebteda_ir
🔺جناح راست، چگونه نسخهی نیروهای انقلاب را پبچید؟
#جناح_راست پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری #دوم_خرداد ۷۶، بیتوجه به فروپاشی پایگاه مردمی خود، رفت دنبال راههای میانبُر و دوپینگ سیاسی. از درِ #مقدس_مآبی وارد شد تا خود را با بدنۀ حزبالله نزدیکتر نشان دهد. راستیها، حزبالله را صرفاً سیاهی لشگری متعبد برای تبعیت از تصمیماتِ اخذشده در تاریکخانههای خود میخواستند و نه بیشتر. در این فرایند، جمع قابل توجهی از دغدغهمندان انقلابی، در معرکۀ موهومی که میان جناح راست و جناح چپ ساخته شده بود، متحیر ماند. بسیاری، از ترسِ تکفیر توسط سرانِ جناح راست، لب دوختند و تحلیل و تصمیم را تعطیل کردند. به این ترتیب، فرهنگ سیاسی نیروهای انقلاب، با سرعت و شدت بیشتری به قهقرا رفت.
برخی نشانهها و پدیدههای ضدانقلابیِ رواجیافته توسط جناح راستیها برای فروپاشاندن فرهنگ سیاسی نیروهای انقلاب را مرور میکنیم:
1. #نتیجه_گرایی محض و اصالتِ فتح کرسیهای قدرت بدون پایبندی به الزامات #جمهوریت.
2. تمنای پیروزیِ بیدردسر و بیمردم، از طریق #چشم_بندی_های_سیاسی، رسانهای و... .
3. پیدایش، پرورش و تثبیت #پدرخوانده_ها و پدرخواندگی به نام #عقلانیت_سیاسی.
4. عادیسازیِ قاعدهی #دفع_افسد_به_فاسد با اصرار بر گزارۀ بهاصطلاح نتیجهگرایانۀ «صالحِ مقبول، بهتر از اصلحِ نامقبول»!
5. فرعیسازی اصل #مشارکت_حداکثری با این توجیه که «هر چه مشارکتکننده کمتر باشد، آرای تعبدی بیشتر میشود و این آرا، متعلق به ماست. پس ما با همین رایِ اندک پیروز میشویم»!
6. ممنوعیتِ #آرمان_خواهی و بازی با شعارهای پوچ و فانتزی؛ با این تصورِ خام که «مردم، از شعارهای اصلی انقلاب خسته شدهاند و طرح این آرمانها، ضدِ رای است.»
7. تعطیلی رویکردهای بنیادینی مانند #عدالتخواهی و مبارزه با #تبعیض، از ترس فروریختنِ سبد رای در میان اَشراف و فرادستان.
8. قُبحزدایی از ائتلاف، همدستی و همپیالگی با #زرسالاران و #نوکیسگان، با این توجیه که «فعالیت انتخاباتی، پول میخواهد.»
9. تکرارِ طوطیوار و سادهلوحانۀ تعبیر مبهمِ #جمعیت_خاکستری و تلاش برای بدست آوردن دلِ این جمعیت، با شعارها و کنشهای نمایشی.
10. خط بطلان بر #شفافیت و #صداقت در بیان باورها، با محاسبۀ ضدنتیجه بودنِ صداقت و شفافیت.
▪️نکته: اگرچه راستیها با این اصول ضدانقلابی، بخش اعظم سرمایۀ نیروهای انقلاب را دود کردند، اما حتی به نتیجه هم نرسیدند؛ هم دنیا و هم آخرتشان را با دور شدن از اصول اساسی اسلام و انقلاب باختند.
🔺جناح راست، چگونه نسخهی نیروهای انقلاب را پبچید؟
#جناح_راست پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری #دوم_خرداد ۷۶، بیتوجه به فروپاشی پایگاه مردمی خود، رفت دنبال راههای میانبُر و دوپینگ سیاسی. از درِ #مقدس_مآبی وارد شد تا خود را با بدنۀ حزبالله نزدیکتر نشان دهد. راستیها، حزبالله را صرفاً سیاهی لشگری متعبد برای تبعیت از تصمیماتِ اخذشده در تاریکخانههای خود میخواستند و نه بیشتر. در این فرایند، جمع قابل توجهی از دغدغهمندان انقلابی، در معرکۀ موهومی که میان جناح راست و جناح چپ ساخته شده بود، متحیر ماند. بسیاری، از ترسِ تکفیر توسط سرانِ جناح راست، لب دوختند و تحلیل و تصمیم را تعطیل کردند. به این ترتیب، فرهنگ سیاسی نیروهای انقلاب، با سرعت و شدت بیشتری به قهقرا رفت.
برخی نشانهها و پدیدههای ضدانقلابیِ رواجیافته توسط جناح راستیها برای فروپاشاندن فرهنگ سیاسی نیروهای انقلاب را مرور میکنیم:
1. #نتیجه_گرایی محض و اصالتِ فتح کرسیهای قدرت بدون پایبندی به الزامات #جمهوریت.
2. تمنای پیروزیِ بیدردسر و بیمردم، از طریق #چشم_بندی_های_سیاسی، رسانهای و... .
3. پیدایش، پرورش و تثبیت #پدرخوانده_ها و پدرخواندگی به نام #عقلانیت_سیاسی.
4. عادیسازیِ قاعدهی #دفع_افسد_به_فاسد با اصرار بر گزارۀ بهاصطلاح نتیجهگرایانۀ «صالحِ مقبول، بهتر از اصلحِ نامقبول»!
5. فرعیسازی اصل #مشارکت_حداکثری با این توجیه که «هر چه مشارکتکننده کمتر باشد، آرای تعبدی بیشتر میشود و این آرا، متعلق به ماست. پس ما با همین رایِ اندک پیروز میشویم»!
6. ممنوعیتِ #آرمان_خواهی و بازی با شعارهای پوچ و فانتزی؛ با این تصورِ خام که «مردم، از شعارهای اصلی انقلاب خسته شدهاند و طرح این آرمانها، ضدِ رای است.»
7. تعطیلی رویکردهای بنیادینی مانند #عدالتخواهی و مبارزه با #تبعیض، از ترس فروریختنِ سبد رای در میان اَشراف و فرادستان.
8. قُبحزدایی از ائتلاف، همدستی و همپیالگی با #زرسالاران و #نوکیسگان، با این توجیه که «فعالیت انتخاباتی، پول میخواهد.»
9. تکرارِ طوطیوار و سادهلوحانۀ تعبیر مبهمِ #جمعیت_خاکستری و تلاش برای بدست آوردن دلِ این جمعیت، با شعارها و کنشهای نمایشی.
10. خط بطلان بر #شفافیت و #صداقت در بیان باورها، با محاسبۀ ضدنتیجه بودنِ صداقت و شفافیت.
▪️نکته: اگرچه راستیها با این اصول ضدانقلابی، بخش اعظم سرمایۀ نیروهای انقلاب را دود کردند، اما حتی به نتیجه هم نرسیدند؛ هم دنیا و هم آخرتشان را با دور شدن از اصول اساسی اسلام و انقلاب باختند.
Forwarded from ابتدا | نوشتههای روحالله رشیدی
@ebteda_ir
🔺علیهِ «علیه تبعیض»!
تا وقتی #علیه_فساد حرف زده میشود، همه _حتی مفسدین_ با این حرفها همنوایی میکنند؛ اما به محض اینکه کار به #علیه_تبعیض رسید، نطقها کور میشود! فیتیلهها پایین کشیده میشود و همانها علیهِ «علیهِ تبعیض» میشوند!
چرا؟
فساد، محصول و معلول و میوۀ گندیدۀ تبعیض و نابرابری است.
مگر کسی میتواند بر سرِ شاخ بنشیند و بُن بِبُرد؟
توقف #عدالتخواهی، در ایستگاه مبارزه با فساد، شاید #تسکین موقتیِ آلام ملت باشد، اما #ترمیم نمیکند.
ریشه را باید خشکاند.
.
🔺علیهِ «علیه تبعیض»!
تا وقتی #علیه_فساد حرف زده میشود، همه _حتی مفسدین_ با این حرفها همنوایی میکنند؛ اما به محض اینکه کار به #علیه_تبعیض رسید، نطقها کور میشود! فیتیلهها پایین کشیده میشود و همانها علیهِ «علیهِ تبعیض» میشوند!
چرا؟
فساد، محصول و معلول و میوۀ گندیدۀ تبعیض و نابرابری است.
مگر کسی میتواند بر سرِ شاخ بنشیند و بُن بِبُرد؟
توقف #عدالتخواهی، در ایستگاه مبارزه با فساد، شاید #تسکین موقتیِ آلام ملت باشد، اما #ترمیم نمیکند.
ریشه را باید خشکاند.
.
Forwarded from طبقه سه| مجتبی نامخواه
🔸درباره شرع، عرف و عدل؛ چارچوبی برای جمعبندی
[بخش ۲ از ۲]
🔻[ادامه ۷]. در تجربه معاصر فکر اسلامی، در ایران و در جهان عرب، مسائلی همچون نسبت شرع و عرف، عقل و دین، علم و دین ، آزادی و دین، زن و دین و مانند آن، که جملگی ذیل «حرف مفت دوگانه سنت و تجدد» بازتولید شدهاند، از اصلیترین رهزنان #عدالتخواهی اجتماعی بودهاند که بخش مهمی از دینامیسم اجتماعی عدالتخواهی را از وادی اقدام و دگرگونی اجتماعی به در برده و به ورطه آکادمسینها و روشنفکرهایی کشانده است. وادی متفکرانی که کل یوم به منولوگهایی انتزاعی، هرمنوتیکی و یا حداکثر تاریخی مشغول هستند و این حاشیهپردازی معرفتشناختی آنان، نقدی است غیر از نارساییهای روششناختی آنان که اغلب خود را در پرداخت غلط، مبانی لرزان قضاوتهای بسیط بسیاری از این عدالتخواهان سابق و اندیشمندان لاحق در این حوزهها نشان میدهد. تجربه جنبش الیسار الاسلامی و حسن حنفی پیش روی نسل ماست.
🔻۸. به رسانه و بیانیه باشد و سوژگی مجازی و فالوئریسم باشد، میشود در فاصله چند روز از نقطه «جمعی از عدالتخواهان» به جایگاهی رسید که به نام کل «عدالتخواهان» بیانیه صادر کنیم. مسئله اما این جاست که عدالتخواهی هنوز آنچنان بیمعنا نشده است بتوان روی آن را از مستضعفین برگرداند و حول مسائل دیگری مهندسی مجدد کرد.
مسائلی همچون دستگیری فلان مسئول سابق و سیاست(زده)مدار کنونی و غیره. عدالت قضایی البته مهم است اما نه آن چنان عدالت اجتماعی را از اولویت بیاندازد. مشکلات قضاییِ آنانی که جادهصافکنهای لیبرال سرمایهداری بودهاند، مسئله خودشان است و در جای خود مهم. مسئلههای مستضعفان اما مسئله همه ما و مسئلهای عدالتخواهانه است.
عدالتخواهی حتما مستلزم آزادیخواهی و همبسته با معنویتخواهی است اما هر چیزی، و اغلب چیزهای ترند شده را به نام عدالتخواهی دنبال کردن، تهی کردن عدالتخواهی از معناست. تهیشدن لفظ از معنا، کلمه را کالا و کنشگری را دکانداری میکند.
🔻 ۹. امروز جمهوری اسلامی که تنها امکان تاریخی ما برای تحقق تعادل میان اسلامیت و شرع با عرف، مردم و جمهوریت است، از سوی دو نیرو تحت فشار قرار دارد: نخست نیروی عرفگرایِ منهای شریعت که مستظهر به مناسبات سرمایهداری جهانی است و از زن یک ابژه جنسی ناپوشیده میفهمد و دیگری نیروی شرعگرایی منهای جامعه، که خود را نماینده سنت اسلامی معرفی میکند و از زن یک ابژه جنسی پوشیده میفهمد. ذیل نیروی نخست، مناسبات اجتماعی و اقتصادی به شکلی مستمر در حال کاپیتالیزاسیون است و نیروی دوم به شکلی مستمر در حال تربیت «مُشتی انسان متعصب لجوج» است که به زودی با هر که غیر آنان است «اتمام حجت» میکنند. نیرویی که با «پرخاشگویی» به شکلی مستمر به بازتولید تنفر از دین مشغول است.
شاید از بخت نسل ماست که به جای مطهری و بهشتی و طالقانی و شهید صدر و امام صدر، افرادی مشابه طرف و بلکه اطراف مقابل مباحثه شهید مطهری در «مسئله حجاب»، صورت پر هیاهوی سخنگویی دین در زمانه ما شدهاند.
شاید از بخت فروبسته تفکر اسلامی در زمانه ماست که اکنون همچون خامنهای بزرگ را در محراب و بر منبر ندارد تا از طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن بگوید و کسی برای او از توحید بیروح و روح توحید و از جامعه توحیدی و از استلزامات اجتماعی توحید حرف نمیزند. شاید از بخت برگشته زمانه ماست که در امت واحده از شرق به پا نخواسته بلکه این امارت اسلامی و اسلام طالبانی است که از شرق برخاسته است!
با این همه، این بزرگترین و غیر قابل تکرارترین بخت زمانه ماست که انسانی به بزرگی خامنهای را در ردای رهبری خویش میبیند و کینه و نفرت وندالیستهای خیابانی و ویرانیطلبان ایرانی از او در فراز است.
ما که با تأسی از امام امت به پرخاشگویی منبریها معترضیم اما فراموش نمیکنیم سالها قبل از پیدایش داعش، نیروی از داعش هولناکتر را در کوچههای شهرهامان تجربه کردیم. کسانی که برای عملیات مهندسی اجتماعی انسانها را میربودند و شکنجه میکردند: نیای فاشیسم و تروریسم ایرانی.
انقلاب اسلامی ایرانِ اکنون، یعنی اجازه ندهیم ایران، اسلام و انقلاب در این دیالکتیک خشم و نفرت ویران شود. برای این کار و در برابر اینان مقاومت خواهیم کرد، لازم باشد کوچه به کوچه. پایان
@tabagheh3_ir
[بخش ۲ از ۲]
🔻[ادامه ۷]. در تجربه معاصر فکر اسلامی، در ایران و در جهان عرب، مسائلی همچون نسبت شرع و عرف، عقل و دین، علم و دین ، آزادی و دین، زن و دین و مانند آن، که جملگی ذیل «حرف مفت دوگانه سنت و تجدد» بازتولید شدهاند، از اصلیترین رهزنان #عدالتخواهی اجتماعی بودهاند که بخش مهمی از دینامیسم اجتماعی عدالتخواهی را از وادی اقدام و دگرگونی اجتماعی به در برده و به ورطه آکادمسینها و روشنفکرهایی کشانده است. وادی متفکرانی که کل یوم به منولوگهایی انتزاعی، هرمنوتیکی و یا حداکثر تاریخی مشغول هستند و این حاشیهپردازی معرفتشناختی آنان، نقدی است غیر از نارساییهای روششناختی آنان که اغلب خود را در پرداخت غلط، مبانی لرزان قضاوتهای بسیط بسیاری از این عدالتخواهان سابق و اندیشمندان لاحق در این حوزهها نشان میدهد. تجربه جنبش الیسار الاسلامی و حسن حنفی پیش روی نسل ماست.
🔻۸. به رسانه و بیانیه باشد و سوژگی مجازی و فالوئریسم باشد، میشود در فاصله چند روز از نقطه «جمعی از عدالتخواهان» به جایگاهی رسید که به نام کل «عدالتخواهان» بیانیه صادر کنیم. مسئله اما این جاست که عدالتخواهی هنوز آنچنان بیمعنا نشده است بتوان روی آن را از مستضعفین برگرداند و حول مسائل دیگری مهندسی مجدد کرد.
مسائلی همچون دستگیری فلان مسئول سابق و سیاست(زده)مدار کنونی و غیره. عدالت قضایی البته مهم است اما نه آن چنان عدالت اجتماعی را از اولویت بیاندازد. مشکلات قضاییِ آنانی که جادهصافکنهای لیبرال سرمایهداری بودهاند، مسئله خودشان است و در جای خود مهم. مسئلههای مستضعفان اما مسئله همه ما و مسئلهای عدالتخواهانه است.
عدالتخواهی حتما مستلزم آزادیخواهی و همبسته با معنویتخواهی است اما هر چیزی، و اغلب چیزهای ترند شده را به نام عدالتخواهی دنبال کردن، تهی کردن عدالتخواهی از معناست. تهیشدن لفظ از معنا، کلمه را کالا و کنشگری را دکانداری میکند.
🔻 ۹. امروز جمهوری اسلامی که تنها امکان تاریخی ما برای تحقق تعادل میان اسلامیت و شرع با عرف، مردم و جمهوریت است، از سوی دو نیرو تحت فشار قرار دارد: نخست نیروی عرفگرایِ منهای شریعت که مستظهر به مناسبات سرمایهداری جهانی است و از زن یک ابژه جنسی ناپوشیده میفهمد و دیگری نیروی شرعگرایی منهای جامعه، که خود را نماینده سنت اسلامی معرفی میکند و از زن یک ابژه جنسی پوشیده میفهمد. ذیل نیروی نخست، مناسبات اجتماعی و اقتصادی به شکلی مستمر در حال کاپیتالیزاسیون است و نیروی دوم به شکلی مستمر در حال تربیت «مُشتی انسان متعصب لجوج» است که به زودی با هر که غیر آنان است «اتمام حجت» میکنند. نیرویی که با «پرخاشگویی» به شکلی مستمر به بازتولید تنفر از دین مشغول است.
شاید از بخت نسل ماست که به جای مطهری و بهشتی و طالقانی و شهید صدر و امام صدر، افرادی مشابه طرف و بلکه اطراف مقابل مباحثه شهید مطهری در «مسئله حجاب»، صورت پر هیاهوی سخنگویی دین در زمانه ما شدهاند.
شاید از بخت فروبسته تفکر اسلامی در زمانه ماست که اکنون همچون خامنهای بزرگ را در محراب و بر منبر ندارد تا از طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن بگوید و کسی برای او از توحید بیروح و روح توحید و از جامعه توحیدی و از استلزامات اجتماعی توحید حرف نمیزند. شاید از بخت برگشته زمانه ماست که در امت واحده از شرق به پا نخواسته بلکه این امارت اسلامی و اسلام طالبانی است که از شرق برخاسته است!
با این همه، این بزرگترین و غیر قابل تکرارترین بخت زمانه ماست که انسانی به بزرگی خامنهای را در ردای رهبری خویش میبیند و کینه و نفرت وندالیستهای خیابانی و ویرانیطلبان ایرانی از او در فراز است.
ما که با تأسی از امام امت به پرخاشگویی منبریها معترضیم اما فراموش نمیکنیم سالها قبل از پیدایش داعش، نیروی از داعش هولناکتر را در کوچههای شهرهامان تجربه کردیم. کسانی که برای عملیات مهندسی اجتماعی انسانها را میربودند و شکنجه میکردند: نیای فاشیسم و تروریسم ایرانی.
انقلاب اسلامی ایرانِ اکنون، یعنی اجازه ندهیم ایران، اسلام و انقلاب در این دیالکتیک خشم و نفرت ویران شود. برای این کار و در برابر اینان مقاومت خواهیم کرد، لازم باشد کوچه به کوچه. پایان
@tabagheh3_ir