Forwarded from جمهوری / محمد صادق شهبازی
چگونه #عدالتخواهان یکی از مهمترین سدها را مقابل #تکنوکراسی ایجاد کردند
بهتبع گفتمان شدن #عدالت، باید این جریان تعمیق میشد، مرزگستری میکرد و عرصههای جدید را تحت تأثیر قرار میداد.
عدالتخواهان بهدنبال اصلاح ساختارها و سازوکارهای عدالتستیز و ایجادکنندهٔ #فقر ، #فساد ، #تبعیض، # اشرافیت، عدم رعایت اولویتها و حیف #بیت_المال رفتند. که در ۲ قالب پیگیری شد: مطالبهگری تخصصی در جنبش دانشجویی وتداوم انقلابیگری در فارغالتحصیلی با تلاش جهت اصلاح جهتگیریهای سیاستی نظام.
دههٔ ۷۰ با #لیبرال شدن و استحالهٔ انقلابیون سابق که در حوزههای مختلف مدیریت کشور و #علوم_انسانی واردشده بودند و فکر میکردند تنها با جاگذاری عناصر متدین و انقلابی در این نهادها و حوزهها میتوان این عرصه را تغییر داد، مواجه شده بود.
اما جریان عدالتخواهی که وارد حوزههای مختلف شد و به عرصههای تخصصی ورود کرد، برای پیگیری جهتگیریهای انقلابی و آرمانهای انقلاب در برابر #تکنوکراتها وارد شد. این جریان شعارهای #انقلابی را فراموش نکرد و تلاش کرد تا آن شعارها را عینی کند، لذا در برابر جهتگیریهای تکنوکراتها، جهتگیری #انقلابی را در آن حوزهها پیگرفت.
این ویژگی خاص این رویکرد بود که ضمن داشتن نقدهای بنیانی برخلاف چپها که همهچیز را به یک سری تضاد بنیادی مثل کارگر/کارفرما تقلیل میدهند نقد مبنایی جنگ #مستضعف/ #مستکبر و #پابرهنه_ها / #مرفهین_بیدرد را به حوزههای مختلف تسری داد.
این جریان به تفکیک نظام و #انقلاب که ریشه در تحلیل چپ و #تضادگرایی #مارکسیستها دارد معتقد نیست؛ نظام را مولود انقلاب میبیند و میخواهد #نظام را #انقلابی نگه دارد، لذا همواره باید با شاخص انقلاب جهتگیریهای ان نقد و اصلاح شود.
#عدالتخواهی دههٔ ۸۰ مبتنی بر عقلانیتی بود که از یکسو جدال با #بروکراتها -تکنوکراتها از یکسو #محافظهکاران را میدید و برخلاف پیچیده سازیهای آنها مسائل عدالت را به مسائلی قابلفهم و قابلپیگیری برای عموم بدل کرد. برای روشها محاسبهگری کرد و بعد الگوهای تداوم خویش را جستجو کرد، اما در دام محافظهکاری و پذیرش وضع موجود و... نیفتاد؛ لذا این #عقلانیت انقلابی و غیر #محافظهکارانه بود.
متن کامل در
https://ghiam.ir/?p=2612
به جمهوری بپیوندید
@jomhouri
https://telegram.me/joinchat/A2I_lj-DqVKedeyPiF6ofQ
بهتبع گفتمان شدن #عدالت، باید این جریان تعمیق میشد، مرزگستری میکرد و عرصههای جدید را تحت تأثیر قرار میداد.
عدالتخواهان بهدنبال اصلاح ساختارها و سازوکارهای عدالتستیز و ایجادکنندهٔ #فقر ، #فساد ، #تبعیض، # اشرافیت، عدم رعایت اولویتها و حیف #بیت_المال رفتند. که در ۲ قالب پیگیری شد: مطالبهگری تخصصی در جنبش دانشجویی وتداوم انقلابیگری در فارغالتحصیلی با تلاش جهت اصلاح جهتگیریهای سیاستی نظام.
دههٔ ۷۰ با #لیبرال شدن و استحالهٔ انقلابیون سابق که در حوزههای مختلف مدیریت کشور و #علوم_انسانی واردشده بودند و فکر میکردند تنها با جاگذاری عناصر متدین و انقلابی در این نهادها و حوزهها میتوان این عرصه را تغییر داد، مواجه شده بود.
اما جریان عدالتخواهی که وارد حوزههای مختلف شد و به عرصههای تخصصی ورود کرد، برای پیگیری جهتگیریهای انقلابی و آرمانهای انقلاب در برابر #تکنوکراتها وارد شد. این جریان شعارهای #انقلابی را فراموش نکرد و تلاش کرد تا آن شعارها را عینی کند، لذا در برابر جهتگیریهای تکنوکراتها، جهتگیری #انقلابی را در آن حوزهها پیگرفت.
این ویژگی خاص این رویکرد بود که ضمن داشتن نقدهای بنیانی برخلاف چپها که همهچیز را به یک سری تضاد بنیادی مثل کارگر/کارفرما تقلیل میدهند نقد مبنایی جنگ #مستضعف/ #مستکبر و #پابرهنه_ها / #مرفهین_بیدرد را به حوزههای مختلف تسری داد.
این جریان به تفکیک نظام و #انقلاب که ریشه در تحلیل چپ و #تضادگرایی #مارکسیستها دارد معتقد نیست؛ نظام را مولود انقلاب میبیند و میخواهد #نظام را #انقلابی نگه دارد، لذا همواره باید با شاخص انقلاب جهتگیریهای ان نقد و اصلاح شود.
#عدالتخواهی دههٔ ۸۰ مبتنی بر عقلانیتی بود که از یکسو جدال با #بروکراتها -تکنوکراتها از یکسو #محافظهکاران را میدید و برخلاف پیچیده سازیهای آنها مسائل عدالت را به مسائلی قابلفهم و قابلپیگیری برای عموم بدل کرد. برای روشها محاسبهگری کرد و بعد الگوهای تداوم خویش را جستجو کرد، اما در دام محافظهکاری و پذیرش وضع موجود و... نیفتاد؛ لذا این #عقلانیت انقلابی و غیر #محافظهکارانه بود.
متن کامل در
https://ghiam.ir/?p=2612
به جمهوری بپیوندید
@jomhouri
https://telegram.me/joinchat/A2I_lj-DqVKedeyPiF6ofQ
@ebteda_ir
🔺
اگر با همین همت و اهتمامی که برای برگزاری یک تجمع تشریفاتی علیهِ #بدحجابی به خرج میدهید، علیه تعلیق و تعطیل #عدالت و تعمیق #تبعیض و ترویج #تکاثر تجمع میکردید و فریاد میزدید، امروز آبروی بیشتری برای اسلام و انقلاب کسب کرده بودید.
ولی افسوس که هیچوقت نوبت به چنان تجمعاتی نمیرسد.
.
🔺
اگر با همین همت و اهتمامی که برای برگزاری یک تجمع تشریفاتی علیهِ #بدحجابی به خرج میدهید، علیه تعلیق و تعطیل #عدالت و تعمیق #تبعیض و ترویج #تکاثر تجمع میکردید و فریاد میزدید، امروز آبروی بیشتری برای اسلام و انقلاب کسب کرده بودید.
ولی افسوس که هیچوقت نوبت به چنان تجمعاتی نمیرسد.
.
Forwarded from طبقه سه| مجتبی نامخواه
@tabagheh3_ir
⭕️#ای_عدالتخواهان_عدالتخواه_شوید!
◾️ مجتبي نامخواه
✅ تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقین. یکی از مسائلی که ما در زمینهی منظومهی تفکر عدالتخواهانه با آن مواجهیم این است که ما اغلب معنای #عدالت را در مقابل « #فساد» تصویر کردهایم. علو و برتری طلبی که جانمایهی #اشرافیت است، ممکن است به فساد هم ختم نشود ولی باید هدف مقابلهی ما باشد که تا کنون کمتر بوده است.
✅ ما از مبارزه با فقر و فساد و #تبعیض تنها مبارزه با فساد را گرفتیم. مبارزه با تبعیضِ ما کجاست؟ روشن است که منظور تبعیضی است که هنوز منتهی به فساد نشده است. مبارزه با فقر ما کجاست؟ دقت کنید «مبارزه با فقر» تفاوت میکند با «کمک به فقیر». کمک به فقیر، مواجه شدن با معلول است. اگر چه خوب و لازم و واجب است اما اگر منهای « #مبارزه» با فقر دیده شود در واقع به نوعی سرویس دادن به روابط ناعادلانه است. به عبارت دیگر که جای بحث بیشتر دارد، مبارزه با فقر مبارزه با تکاثر است.
✅ مسئله اینجاست که گویی ما در عدالتخواهیمان دچار بدقوارگی شدهایم. همین امر منتهی شده به این که منتفعان تبعیض بشوند مدعیان عدالت و مبارزه با فساد. ما مبارزه با استکبار جهانی را دیدیم و به مقاومت در برابر آن اندیشیدیم ولی مقاومت در برابر اشرافیت داخلی و استکبار ایرانی را توأمان و به آن اندازه ندیدیم. مقاومت به این معنا شاید یک مفهوم و تئوری در عرصهی سیاستخارجی باشد اما یک معنای جامع نیست.
📝 متن کامل این گفتار را میتوانید از لینک زیر بخوانید:
yon.ir/CLw7f
📌 @tabagheh3_ir
⭕️#ای_عدالتخواهان_عدالتخواه_شوید!
◾️ مجتبي نامخواه
✅ تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقین. یکی از مسائلی که ما در زمینهی منظومهی تفکر عدالتخواهانه با آن مواجهیم این است که ما اغلب معنای #عدالت را در مقابل « #فساد» تصویر کردهایم. علو و برتری طلبی که جانمایهی #اشرافیت است، ممکن است به فساد هم ختم نشود ولی باید هدف مقابلهی ما باشد که تا کنون کمتر بوده است.
✅ ما از مبارزه با فقر و فساد و #تبعیض تنها مبارزه با فساد را گرفتیم. مبارزه با تبعیضِ ما کجاست؟ روشن است که منظور تبعیضی است که هنوز منتهی به فساد نشده است. مبارزه با فقر ما کجاست؟ دقت کنید «مبارزه با فقر» تفاوت میکند با «کمک به فقیر». کمک به فقیر، مواجه شدن با معلول است. اگر چه خوب و لازم و واجب است اما اگر منهای « #مبارزه» با فقر دیده شود در واقع به نوعی سرویس دادن به روابط ناعادلانه است. به عبارت دیگر که جای بحث بیشتر دارد، مبارزه با فقر مبارزه با تکاثر است.
✅ مسئله اینجاست که گویی ما در عدالتخواهیمان دچار بدقوارگی شدهایم. همین امر منتهی شده به این که منتفعان تبعیض بشوند مدعیان عدالت و مبارزه با فساد. ما مبارزه با استکبار جهانی را دیدیم و به مقاومت در برابر آن اندیشیدیم ولی مقاومت در برابر اشرافیت داخلی و استکبار ایرانی را توأمان و به آن اندازه ندیدیم. مقاومت به این معنا شاید یک مفهوم و تئوری در عرصهی سیاستخارجی باشد اما یک معنای جامع نیست.
📝 متن کامل این گفتار را میتوانید از لینک زیر بخوانید:
yon.ir/CLw7f
📌 @tabagheh3_ir
@ebteda_ir
🔺
بسیاری از #کارهای_خوب که از ائمۀ جمعه و سایر محترمین سر میزند، کارکردی شخصی دارد. این کارها تنها به دردِ صلاح و فلاحِ خود ایشان میخورَد. آنها از رهگذر این کارها، در مسیر سازندگی اخلاقیِ خود قدم برمی دارند. برای مثال، امامجمعهای که داس در دست گرفته و رفته سرِ زمین کشاورزی و در دروی گندمِ کشاورزان کمک میکند، دارد #اخلاق_فردی خود را رشد میدهد. نمیتوان برای این دسته از کارها کارکرد اجتماعی قائل بود. حتی نتایجی مانند «اصلاحِ نگاه مردم به روحانیت» یا «ترمیم رابطۀ مردم با ائمۀ جمعه» و... را هم نمی توان واجد خاصیت اجتماعی دانست. در این نتایج هم، در واقع نه مردم، که روحانیت و ائمۀ جمعه هستند که فضایل خود را رشد میدهند.
روشن است که معنای این حرف، بیهوده بودنِ کارهای خوبِ ائمۀ جمعه نیست؛ نکته این است که نباید امری فردی را به جای تکلیفی اجتماعی نهاد. اخلاق فردیِ ائمۀ جمعه و تواضع و مردم دوستی و صفاتی از این دست، سرمایۀ آنهاست برای انجام تکالیف بزرگتر. آنها باید ساخته و پرداخته شوند برای ماموریتهای اساسی. ماموریت اساسی چیست؟ «نبرد برای استقرار عدالت از طریق درگیری با پایهگذاران #فقر و #فساد و #تبعیض.» هرگاه ائمۀ جمعه وارد این میدان شدند و با ارباب زر و زور و تزویر درگیر شدند و جراحت برداشتند، میشود گفت که به تکلیف اجتماعی شان عمل کردهاند.
.
🔺
بسیاری از #کارهای_خوب که از ائمۀ جمعه و سایر محترمین سر میزند، کارکردی شخصی دارد. این کارها تنها به دردِ صلاح و فلاحِ خود ایشان میخورَد. آنها از رهگذر این کارها، در مسیر سازندگی اخلاقیِ خود قدم برمی دارند. برای مثال، امامجمعهای که داس در دست گرفته و رفته سرِ زمین کشاورزی و در دروی گندمِ کشاورزان کمک میکند، دارد #اخلاق_فردی خود را رشد میدهد. نمیتوان برای این دسته از کارها کارکرد اجتماعی قائل بود. حتی نتایجی مانند «اصلاحِ نگاه مردم به روحانیت» یا «ترمیم رابطۀ مردم با ائمۀ جمعه» و... را هم نمی توان واجد خاصیت اجتماعی دانست. در این نتایج هم، در واقع نه مردم، که روحانیت و ائمۀ جمعه هستند که فضایل خود را رشد میدهند.
روشن است که معنای این حرف، بیهوده بودنِ کارهای خوبِ ائمۀ جمعه نیست؛ نکته این است که نباید امری فردی را به جای تکلیفی اجتماعی نهاد. اخلاق فردیِ ائمۀ جمعه و تواضع و مردم دوستی و صفاتی از این دست، سرمایۀ آنهاست برای انجام تکالیف بزرگتر. آنها باید ساخته و پرداخته شوند برای ماموریتهای اساسی. ماموریت اساسی چیست؟ «نبرد برای استقرار عدالت از طریق درگیری با پایهگذاران #فقر و #فساد و #تبعیض.» هرگاه ائمۀ جمعه وارد این میدان شدند و با ارباب زر و زور و تزویر درگیر شدند و جراحت برداشتند، میشود گفت که به تکلیف اجتماعی شان عمل کردهاند.
.
@ebteda_ir
🔺تبعیض، نام دیگرِ بردهداری است آقای استاندار
🔸استاندار آذربایجانشرقی در اعتراض به اظهارات برخی اعضای شورای شهر تبریز گفته: «نباید سبب نگرانی بیش از حد مردم شد؛ مطرح کردن موضوعاتی مانند #برده_داری_نوین_در_شهرداری_تبریز باید اثبات شود... مردم اعضای شورا را برای حل مشکلاتشان انتخاب کردهاند، نه تشویش افکار.»
اینکه مراد و انگیزۀ بعضی اعضای شورا از طرح مسائلی مانند بردهداری مدرن در شهرداری چیست، میتواند موضوع بحث جداگانهای باشد و آقای استاندار میتواند در جلسهای، توضیحات آن اعضای شورا را بشنود.
اما عجالتاً در این باره، توجه آقای استاندار به نکتهای بسیار معمولی خالی از لطف نیست:
🔷تعداد کسانی که در مجموعۀ شهرداری تبریز کار میکنند، به لطفِ بازیهای سحرانگیز متولیان شهرداری، هنوز معلوم نیست؛ از 3000 نفر تا 15000 را شنیدهایم! با هر نوع شمارشی، آنچه اینجا موضوعیت دارد وجود #تبعیض و #استثمار طیفی از کارکنان است!
اگرچه بازهم مبتنی بر چشمبندیهای شبهقانونی، متولیان شهرداری هیچ تعهدی [حتی تعهدات حداقلیِ ناشی از قوانین واگذاری خدمات به بخش خصوصی] را در قبال این کارکنان نمیپذیرند و رسماً میگویند «آنها به ما ربطی ندارند»!
🔶آقای استاندار!
تصورِ اینکه کسی هشت ساعت زیر آفتاب سوزان خیابانهای تبریز سرِپا بایستد و ماهانه ششصدهفتصدهزارتومان دستمزد بگیرد، قطعاً برای ما و شما ممکن نیست. حق دارید باور نکنید! اما واقعیت دارد. خب؛ این اگر اسمش بردهداری نیست، پس چیست؟ حالا اگر شما از تعبیر بردهداری خوشتان نمیآید و این تعابیر را برازندۀ شهرِ بزرگ و نامدارِ تبریز نمیدانید، ایرادی ندارد. بیایید به جای بردهداری، بگوییم استثمار! این هم شایستۀ شهرمان نیست؟ باشد. اجازه بدهید از همان تعبیر همیشگی و جاافتادۀ خودمان استفاده کنیم: #تبعیض. چطور است؟
🔷آقای دکتر! «تبعیض نامِ دیگر استثمار و ظلم و بردهداری است.» نگاه نکنید که این سنتِ ضدانسانی را عادیاش کردهایم. در سنت اسلامی، هرچه عصیان و جنبش و خیزش رخ داده، همه علیه همین مناسبات بوده؛ حتی انقلابِ خونرنگِ اسلامی خودمان.
آنچه مردم را «بیش از حد» نگران میکند، عادی شدن ظلم و تبعیض است و نه توصیفِ صوری و بیاثر تبعیض در سخنرانیهای مقامات #مسئول! از تبعیض گفتن و به جنگ تبعیض رفتن، دو چیز است!
کما اینکه اعضای شورای شهر تبریز نیز، بیش از اقدام عملی در مبارزه با تبعیضِ نهادینهشده در ساختار شهرداری، به توصیف تبعیض و نابرابری مشغولند.
مردم را #توجیه_تبعیض نگران میکند؛ خیلی هم نگران میکند؛ بیش از حد نگران میکند. و نه #توصیف_تبعیض!
🔸اگر میخواهید این لکۀ ننگ از دامن استانتان زدوده شود و دیگر از شنیدن این توصیفات اعتراضی، آزردهخاطر نشوید، آستین بالا بزنید و کمر همت ببندید و به جنگ این مناسباتِ مندرآوردی ظالمانه بروید و آنها را از ریشه برافکنید. نه تنها در شهرداری، که در هر جایی که کلاهِ گشاد #خصوصی_سازی و #برون_سپاری و... را گذاشتهاند سر ملت و دولت، همین بساط است که میبینید.
🔹هزاران انسانِ شریف و کمتوقع، صبح تا شب جان میکَنند تا سه چهار نفر، فربه شوند. این فربگی، البته که ربطی به شایستگی و تلاش و خلاقیت و... ندارد. این فربگی و شکمبرآمدگی، حاصل رانت است، حاصلِ پنهانکاری است، حاصل تبعیض است.
آقای دکتر! آن اعتبار دانشگاهی و آن صبغۀ روشنفکری خود را هزینۀ این نبرد کنید.
.
🔺تبعیض، نام دیگرِ بردهداری است آقای استاندار
🔸استاندار آذربایجانشرقی در اعتراض به اظهارات برخی اعضای شورای شهر تبریز گفته: «نباید سبب نگرانی بیش از حد مردم شد؛ مطرح کردن موضوعاتی مانند #برده_داری_نوین_در_شهرداری_تبریز باید اثبات شود... مردم اعضای شورا را برای حل مشکلاتشان انتخاب کردهاند، نه تشویش افکار.»
اینکه مراد و انگیزۀ بعضی اعضای شورا از طرح مسائلی مانند بردهداری مدرن در شهرداری چیست، میتواند موضوع بحث جداگانهای باشد و آقای استاندار میتواند در جلسهای، توضیحات آن اعضای شورا را بشنود.
اما عجالتاً در این باره، توجه آقای استاندار به نکتهای بسیار معمولی خالی از لطف نیست:
🔷تعداد کسانی که در مجموعۀ شهرداری تبریز کار میکنند، به لطفِ بازیهای سحرانگیز متولیان شهرداری، هنوز معلوم نیست؛ از 3000 نفر تا 15000 را شنیدهایم! با هر نوع شمارشی، آنچه اینجا موضوعیت دارد وجود #تبعیض و #استثمار طیفی از کارکنان است!
اگرچه بازهم مبتنی بر چشمبندیهای شبهقانونی، متولیان شهرداری هیچ تعهدی [حتی تعهدات حداقلیِ ناشی از قوانین واگذاری خدمات به بخش خصوصی] را در قبال این کارکنان نمیپذیرند و رسماً میگویند «آنها به ما ربطی ندارند»!
🔶آقای استاندار!
تصورِ اینکه کسی هشت ساعت زیر آفتاب سوزان خیابانهای تبریز سرِپا بایستد و ماهانه ششصدهفتصدهزارتومان دستمزد بگیرد، قطعاً برای ما و شما ممکن نیست. حق دارید باور نکنید! اما واقعیت دارد. خب؛ این اگر اسمش بردهداری نیست، پس چیست؟ حالا اگر شما از تعبیر بردهداری خوشتان نمیآید و این تعابیر را برازندۀ شهرِ بزرگ و نامدارِ تبریز نمیدانید، ایرادی ندارد. بیایید به جای بردهداری، بگوییم استثمار! این هم شایستۀ شهرمان نیست؟ باشد. اجازه بدهید از همان تعبیر همیشگی و جاافتادۀ خودمان استفاده کنیم: #تبعیض. چطور است؟
🔷آقای دکتر! «تبعیض نامِ دیگر استثمار و ظلم و بردهداری است.» نگاه نکنید که این سنتِ ضدانسانی را عادیاش کردهایم. در سنت اسلامی، هرچه عصیان و جنبش و خیزش رخ داده، همه علیه همین مناسبات بوده؛ حتی انقلابِ خونرنگِ اسلامی خودمان.
آنچه مردم را «بیش از حد» نگران میکند، عادی شدن ظلم و تبعیض است و نه توصیفِ صوری و بیاثر تبعیض در سخنرانیهای مقامات #مسئول! از تبعیض گفتن و به جنگ تبعیض رفتن، دو چیز است!
کما اینکه اعضای شورای شهر تبریز نیز، بیش از اقدام عملی در مبارزه با تبعیضِ نهادینهشده در ساختار شهرداری، به توصیف تبعیض و نابرابری مشغولند.
مردم را #توجیه_تبعیض نگران میکند؛ خیلی هم نگران میکند؛ بیش از حد نگران میکند. و نه #توصیف_تبعیض!
🔸اگر میخواهید این لکۀ ننگ از دامن استانتان زدوده شود و دیگر از شنیدن این توصیفات اعتراضی، آزردهخاطر نشوید، آستین بالا بزنید و کمر همت ببندید و به جنگ این مناسباتِ مندرآوردی ظالمانه بروید و آنها را از ریشه برافکنید. نه تنها در شهرداری، که در هر جایی که کلاهِ گشاد #خصوصی_سازی و #برون_سپاری و... را گذاشتهاند سر ملت و دولت، همین بساط است که میبینید.
🔹هزاران انسانِ شریف و کمتوقع، صبح تا شب جان میکَنند تا سه چهار نفر، فربه شوند. این فربگی، البته که ربطی به شایستگی و تلاش و خلاقیت و... ندارد. این فربگی و شکمبرآمدگی، حاصل رانت است، حاصلِ پنهانکاری است، حاصل تبعیض است.
آقای دکتر! آن اعتبار دانشگاهی و آن صبغۀ روشنفکری خود را هزینۀ این نبرد کنید.
.
@ebteda_ir
🔺
حجت الاسلام عبدالحمید بنابی در جمع عزاداران فاطمی تبریز:
"در این کشور گرسنه نداریم و بهیقین هر کس کار کند نان شب خود را پیدا میکند، به شرطیکه برای جهاز دخترش یخچال ۱۵ میلیونی نخرد."
ای کاش ایشان و امثالشان بدانند که دورهی این نوع استدلالها به بهانهی دفاع از نظام، مدتهاست سپری شده است. اگر در دههی هفتاد، میشد با چنین توصیفهایی، خود را مطلع از اوضاع کشور نشان داد، حالا دیگر بیاعتبارترین و کهنهترین حرفها، همین ادعاهای مطلق است.
اگر ایشان دقت بیشتری در فضای اجتماعی کشور داشته باشند میبینند اتفاقاً بیش از همه، طیفی از نیروهای انقلاب نهتنها وجود فقر و گرسنگی در بخشی از جامعه را کتمان نمیکنند بلکه در حال مبارزه برای پایان دادن به این حد از بیعدالتی هستند.
اگرچه کم هم نیستند کسانی که مانند حاج آقا میاندیشند و همچنان مانع اصلیِ مبارزه با #فقر و #تبعیض و تحقق #عدالت هستند.
.
🔺
حجت الاسلام عبدالحمید بنابی در جمع عزاداران فاطمی تبریز:
"در این کشور گرسنه نداریم و بهیقین هر کس کار کند نان شب خود را پیدا میکند، به شرطیکه برای جهاز دخترش یخچال ۱۵ میلیونی نخرد."
ای کاش ایشان و امثالشان بدانند که دورهی این نوع استدلالها به بهانهی دفاع از نظام، مدتهاست سپری شده است. اگر در دههی هفتاد، میشد با چنین توصیفهایی، خود را مطلع از اوضاع کشور نشان داد، حالا دیگر بیاعتبارترین و کهنهترین حرفها، همین ادعاهای مطلق است.
اگر ایشان دقت بیشتری در فضای اجتماعی کشور داشته باشند میبینند اتفاقاً بیش از همه، طیفی از نیروهای انقلاب نهتنها وجود فقر و گرسنگی در بخشی از جامعه را کتمان نمیکنند بلکه در حال مبارزه برای پایان دادن به این حد از بیعدالتی هستند.
اگرچه کم هم نیستند کسانی که مانند حاج آقا میاندیشند و همچنان مانع اصلیِ مبارزه با #فقر و #تبعیض و تحقق #عدالت هستند.
.
@ebteda_ir
🔺راستها چگونه چپ کردند؟
▫️بازخوانی ماجرای یک سقوط
#جناح_راست پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد ۷۶، بیتوجه به فروپاشی پایگاه مردمی خود، دنبال راههای میانبُر و دوپینگ سیاسی رفت. از درِ #مقدس_مآبی وارد شد تا خود را با بدنۀ حزبالله نزدیکتر نشان دهد. راستیها، حزبالله را صرفاً سیاهی لشگری متعبد برای تبعیت از تصمیماتِ اخذشده در تاریکخانههای خود میخواستند و نه بیشتر. در این فرایند، جمع قابل توجهی از دغدغهمندان انقلابی، در معرکۀ موهومی که میان جناح راست و جناح چپ ساخته شده بود، متحیر ماند. بسیاری، از ترسِ تکفیر توسط سرانِ جناح راست، لب دوختند و تحلیل و تصمیم را تعطیل کردند. به این ترتیب، فرهنگ سیاسی نیروهای انقلاب، با سرعت و شدت بیشتری به قهقرا رفت.
🔸در ادامه، برخی نشانهها و پدیدههای ضدانقلابیِ رواجیافته توسط جناح راستیها برای فروپاشاندن فرهنگ سیاسی انقلاب را مرور میکنیم:
1. #نتیجه_گرایی محض و اصالتِ فتح کرسیهای قدرت بدون پایبندی به الزامات #جمهوریت.
2. تمنای پیروزیِ بیدردسر و بیمردم، از طریق #چشم_بندی_های_سیاسی، رسانهای و... .
3. پیدایش، پرورش و تثبیت #پدرخوانده_ها و پدرخواندگی به نام #عقلانیت_سیاسی.
4. عادیسازیِ قاعدهی #دفع_افسد_به_فاسد با اصرار بر گزارۀ بهاصطلاح نتیجهگرایانۀ «صالحِ مقبول، بهتر از اصلحِ نامقبول»!
5. فرعیسازی اصل #مشارکت_حداکثری با این توجیه که «هر چه مشارکتکننده کمتر باشد، آرای تعبدی بیشتر میشود و این آرا، متعلق به ماست. پس ما با همین رایِ اندک پیروز میشویم»!
6. ممنوعیتِ #آرمان_خواهی و بازی با شعارهای پوچ و فانتزی؛ با این تصورِ خام که «مردم، از شعارهای اصلی انقلاب خسته شدهاند و طرح این آرمانها، ضدِ رای است.»
7. تعطیلی رویکردهای بنیادینی مانند #عدالتخواهی و مبارزه با #تبعیض، از ترس فروریختنِ سبد رای در میان اَشراف و فرادستان.
8. قُبحزدایی از ائتلاف، همدستی و همپیالگی با #زرسالاران و #نوکیسگان، با این توجیه که «فعالیت انتخاباتی، پول میخواهد.»
9. تکرارِ طوطیوار و سادهلوحانۀ تعبیر مبهمِ #جمعیت_خاکستری و تلاش برای بدست آوردن دلِ این جمعیت، با شعارها و کنشهای نمایشی.
10. خط بطلان بر #شفافیت و #صداقت در بیان باورها، با محاسبۀ ضدنتیجه بودنِ صداقت و شفافیت.
▪️نکته: اگرچه راستیها با این اصول ضدانقلابی، بخش اعظم سرمایۀ نیروهای انقلاب را دود کردند، اما حتی به نتیجه هم نرسیدند؛ هم دنیا و هم آخرتشان را با دور شدن از اصول اساسی اسلام و انقلاب باختند.
اگر نیروهای انقلاب، یکیدو دوره، فارغ از نتیجهای که بدستش هم نمیآورند، با این روندها مبارزه میکردند، امروز مجبور نبودند برای طرح ابتداییترین آرمانهای انقلاب، هزاربار قسم جلاله بخورند و یک روز در میان، شهادتین بگویند.
.
🔺راستها چگونه چپ کردند؟
▫️بازخوانی ماجرای یک سقوط
#جناح_راست پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد ۷۶، بیتوجه به فروپاشی پایگاه مردمی خود، دنبال راههای میانبُر و دوپینگ سیاسی رفت. از درِ #مقدس_مآبی وارد شد تا خود را با بدنۀ حزبالله نزدیکتر نشان دهد. راستیها، حزبالله را صرفاً سیاهی لشگری متعبد برای تبعیت از تصمیماتِ اخذشده در تاریکخانههای خود میخواستند و نه بیشتر. در این فرایند، جمع قابل توجهی از دغدغهمندان انقلابی، در معرکۀ موهومی که میان جناح راست و جناح چپ ساخته شده بود، متحیر ماند. بسیاری، از ترسِ تکفیر توسط سرانِ جناح راست، لب دوختند و تحلیل و تصمیم را تعطیل کردند. به این ترتیب، فرهنگ سیاسی نیروهای انقلاب، با سرعت و شدت بیشتری به قهقرا رفت.
🔸در ادامه، برخی نشانهها و پدیدههای ضدانقلابیِ رواجیافته توسط جناح راستیها برای فروپاشاندن فرهنگ سیاسی انقلاب را مرور میکنیم:
1. #نتیجه_گرایی محض و اصالتِ فتح کرسیهای قدرت بدون پایبندی به الزامات #جمهوریت.
2. تمنای پیروزیِ بیدردسر و بیمردم، از طریق #چشم_بندی_های_سیاسی، رسانهای و... .
3. پیدایش، پرورش و تثبیت #پدرخوانده_ها و پدرخواندگی به نام #عقلانیت_سیاسی.
4. عادیسازیِ قاعدهی #دفع_افسد_به_فاسد با اصرار بر گزارۀ بهاصطلاح نتیجهگرایانۀ «صالحِ مقبول، بهتر از اصلحِ نامقبول»!
5. فرعیسازی اصل #مشارکت_حداکثری با این توجیه که «هر چه مشارکتکننده کمتر باشد، آرای تعبدی بیشتر میشود و این آرا، متعلق به ماست. پس ما با همین رایِ اندک پیروز میشویم»!
6. ممنوعیتِ #آرمان_خواهی و بازی با شعارهای پوچ و فانتزی؛ با این تصورِ خام که «مردم، از شعارهای اصلی انقلاب خسته شدهاند و طرح این آرمانها، ضدِ رای است.»
7. تعطیلی رویکردهای بنیادینی مانند #عدالتخواهی و مبارزه با #تبعیض، از ترس فروریختنِ سبد رای در میان اَشراف و فرادستان.
8. قُبحزدایی از ائتلاف، همدستی و همپیالگی با #زرسالاران و #نوکیسگان، با این توجیه که «فعالیت انتخاباتی، پول میخواهد.»
9. تکرارِ طوطیوار و سادهلوحانۀ تعبیر مبهمِ #جمعیت_خاکستری و تلاش برای بدست آوردن دلِ این جمعیت، با شعارها و کنشهای نمایشی.
10. خط بطلان بر #شفافیت و #صداقت در بیان باورها، با محاسبۀ ضدنتیجه بودنِ صداقت و شفافیت.
▪️نکته: اگرچه راستیها با این اصول ضدانقلابی، بخش اعظم سرمایۀ نیروهای انقلاب را دود کردند، اما حتی به نتیجه هم نرسیدند؛ هم دنیا و هم آخرتشان را با دور شدن از اصول اساسی اسلام و انقلاب باختند.
اگر نیروهای انقلاب، یکیدو دوره، فارغ از نتیجهای که بدستش هم نمیآورند، با این روندها مبارزه میکردند، امروز مجبور نبودند برای طرح ابتداییترین آرمانهای انقلاب، هزاربار قسم جلاله بخورند و یک روز در میان، شهادتین بگویند.
.
@ebteda_ir
🔺جناح راست، چگونه نسخهی نیروهای انقلاب را پبچید؟
#جناح_راست پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری #دوم_خرداد ۷۶، بیتوجه به فروپاشی پایگاه مردمی خود، رفت دنبال راههای میانبُر و دوپینگ سیاسی. از درِ #مقدس_مآبی وارد شد تا خود را با بدنۀ حزبالله نزدیکتر نشان دهد. راستیها، حزبالله را صرفاً سیاهی لشگری متعبد برای تبعیت از تصمیماتِ اخذشده در تاریکخانههای خود میخواستند و نه بیشتر. در این فرایند، جمع قابل توجهی از دغدغهمندان انقلابی، در معرکۀ موهومی که میان جناح راست و جناح چپ ساخته شده بود، متحیر ماند. بسیاری، از ترسِ تکفیر توسط سرانِ جناح راست، لب دوختند و تحلیل و تصمیم را تعطیل کردند. به این ترتیب، فرهنگ سیاسی نیروهای انقلاب، با سرعت و شدت بیشتری به قهقرا رفت.
برخی نشانهها و پدیدههای ضدانقلابیِ رواجیافته توسط جناح راستیها برای فروپاشاندن فرهنگ سیاسی نیروهای انقلاب را مرور میکنیم:
1. #نتیجه_گرایی محض و اصالتِ فتح کرسیهای قدرت بدون پایبندی به الزامات #جمهوریت.
2. تمنای پیروزیِ بیدردسر و بیمردم، از طریق #چشم_بندی_های_سیاسی، رسانهای و... .
3. پیدایش، پرورش و تثبیت #پدرخوانده_ها و پدرخواندگی به نام #عقلانیت_سیاسی.
4. عادیسازیِ قاعدهی #دفع_افسد_به_فاسد با اصرار بر گزارۀ بهاصطلاح نتیجهگرایانۀ «صالحِ مقبول، بهتر از اصلحِ نامقبول»!
5. فرعیسازی اصل #مشارکت_حداکثری با این توجیه که «هر چه مشارکتکننده کمتر باشد، آرای تعبدی بیشتر میشود و این آرا، متعلق به ماست. پس ما با همین رایِ اندک پیروز میشویم»!
6. ممنوعیتِ #آرمان_خواهی و بازی با شعارهای پوچ و فانتزی؛ با این تصورِ خام که «مردم، از شعارهای اصلی انقلاب خسته شدهاند و طرح این آرمانها، ضدِ رای است.»
7. تعطیلی رویکردهای بنیادینی مانند #عدالتخواهی و مبارزه با #تبعیض، از ترس فروریختنِ سبد رای در میان اَشراف و فرادستان.
8. قُبحزدایی از ائتلاف، همدستی و همپیالگی با #زرسالاران و #نوکیسگان، با این توجیه که «فعالیت انتخاباتی، پول میخواهد.»
9. تکرارِ طوطیوار و سادهلوحانۀ تعبیر مبهمِ #جمعیت_خاکستری و تلاش برای بدست آوردن دلِ این جمعیت، با شعارها و کنشهای نمایشی.
10. خط بطلان بر #شفافیت و #صداقت در بیان باورها، با محاسبۀ ضدنتیجه بودنِ صداقت و شفافیت.
▪️نکته: اگرچه راستیها با این اصول ضدانقلابی، بخش اعظم سرمایۀ نیروهای انقلاب را دود کردند، اما حتی به نتیجه هم نرسیدند؛ هم دنیا و هم آخرتشان را با دور شدن از اصول اساسی اسلام و انقلاب باختند.
🔺جناح راست، چگونه نسخهی نیروهای انقلاب را پبچید؟
#جناح_راست پس از شکست در انتخابات ریاست جمهوری #دوم_خرداد ۷۶، بیتوجه به فروپاشی پایگاه مردمی خود، رفت دنبال راههای میانبُر و دوپینگ سیاسی. از درِ #مقدس_مآبی وارد شد تا خود را با بدنۀ حزبالله نزدیکتر نشان دهد. راستیها، حزبالله را صرفاً سیاهی لشگری متعبد برای تبعیت از تصمیماتِ اخذشده در تاریکخانههای خود میخواستند و نه بیشتر. در این فرایند، جمع قابل توجهی از دغدغهمندان انقلابی، در معرکۀ موهومی که میان جناح راست و جناح چپ ساخته شده بود، متحیر ماند. بسیاری، از ترسِ تکفیر توسط سرانِ جناح راست، لب دوختند و تحلیل و تصمیم را تعطیل کردند. به این ترتیب، فرهنگ سیاسی نیروهای انقلاب، با سرعت و شدت بیشتری به قهقرا رفت.
برخی نشانهها و پدیدههای ضدانقلابیِ رواجیافته توسط جناح راستیها برای فروپاشاندن فرهنگ سیاسی نیروهای انقلاب را مرور میکنیم:
1. #نتیجه_گرایی محض و اصالتِ فتح کرسیهای قدرت بدون پایبندی به الزامات #جمهوریت.
2. تمنای پیروزیِ بیدردسر و بیمردم، از طریق #چشم_بندی_های_سیاسی، رسانهای و... .
3. پیدایش، پرورش و تثبیت #پدرخوانده_ها و پدرخواندگی به نام #عقلانیت_سیاسی.
4. عادیسازیِ قاعدهی #دفع_افسد_به_فاسد با اصرار بر گزارۀ بهاصطلاح نتیجهگرایانۀ «صالحِ مقبول، بهتر از اصلحِ نامقبول»!
5. فرعیسازی اصل #مشارکت_حداکثری با این توجیه که «هر چه مشارکتکننده کمتر باشد، آرای تعبدی بیشتر میشود و این آرا، متعلق به ماست. پس ما با همین رایِ اندک پیروز میشویم»!
6. ممنوعیتِ #آرمان_خواهی و بازی با شعارهای پوچ و فانتزی؛ با این تصورِ خام که «مردم، از شعارهای اصلی انقلاب خسته شدهاند و طرح این آرمانها، ضدِ رای است.»
7. تعطیلی رویکردهای بنیادینی مانند #عدالتخواهی و مبارزه با #تبعیض، از ترس فروریختنِ سبد رای در میان اَشراف و فرادستان.
8. قُبحزدایی از ائتلاف، همدستی و همپیالگی با #زرسالاران و #نوکیسگان، با این توجیه که «فعالیت انتخاباتی، پول میخواهد.»
9. تکرارِ طوطیوار و سادهلوحانۀ تعبیر مبهمِ #جمعیت_خاکستری و تلاش برای بدست آوردن دلِ این جمعیت، با شعارها و کنشهای نمایشی.
10. خط بطلان بر #شفافیت و #صداقت در بیان باورها، با محاسبۀ ضدنتیجه بودنِ صداقت و شفافیت.
▪️نکته: اگرچه راستیها با این اصول ضدانقلابی، بخش اعظم سرمایۀ نیروهای انقلاب را دود کردند، اما حتی به نتیجه هم نرسیدند؛ هم دنیا و هم آخرتشان را با دور شدن از اصول اساسی اسلام و انقلاب باختند.
@ebteda_ir
🔺هذیانهای نواصولگرایانه:
خوارج، عدالتخواه بودند!
ایام شهادت علی بن ابیطالب(ع) است. ایامی که قرنهاست فرصت بازخوانی منشور حیات و حکومت علوی و یادآوری اصل زوالناپذیرِ «عدالت» است. اساساً این ایام جز برای گفتن و شنفتن از #عدل_علی نبوده.
حالا چند سالی است گروهی از نواصولگرایان، که عداوت با عدالتخواهان، کر و کورشان کرده، بر خود فرض میدانند در این ایام، بهجای شرح عدل علی(ع) و تبیین حکمرانی علوی، در مذمت عدالتخواهی بکوشند. آنهم در رسانههایی که نام و نانشان از حکومت اسلامی است.
آنها در کینهورزیشان چنان دچار افراط شدهاند و عنان تعادل از کف دادهاند که در روز روشن میگویند «خوارج هم عدالتخواه بودند»! تا مثلاً با این تطبیق ابلهانه، مردم را نسبت به تحرکات عدالتخواهانهٔ امروز بدبین کنند. ابلهانه است، اما اصرار دارند بر تکرار و تداوم این بلاهت.
خوارج و عدالتخواهی؟!
یعنی خوارج هم دنبال مبارزه با #فقر و #فساد و #تبعیض بودند؟
یعنی این جماعت خشکمغزِ متحجر، دنبال برانداختن #اشرافیت_دولتی و #ویژهخواری و #قبیلهگرایی بودند؟
از مردم و مستضعفان و تاریخ که خجالت نمیکشند، لااقل به عنوان شیعهٔ علی(ع) از نام مبارک او شرم کنند و اینقدر پریشان و هذیان نگویند.
نواصولگرایان میتوانند از هر کنش عدالتخواهانهای منزجر باشند _حق هم دارند_ و هرکس سودای عدالت داشت، به هر انگ و برچسبی بنوازند، اما عدالتخواه جا زدن خوارج، خیانت به تاریخ و اسلام است.
در ایام منتسب به امیرالمومنین(ع) بهجای برانگیختنِ شوق عمومی در جهت عدالت و نزدیک شدن به شاخصهای جامعهٔ علوی و اصلاح امور، همت گماشتهاند برای متنفرسازی عمومی از عدالتخواهی؛ که البته آب در هاون کوبیدن است این اراده.
اگر بنا بر تطبیق تاریخی هم باشد، قطعاً خوارج را باید مصداق تام و تمامِ تحجر، جمود و عدالتستیزی دانست؛ یعنی دورترین جریان به عدالتخواهی و نزدیکترین جریان به تحجر.
بیراه نیست که دستهای از تندترین متحجرین، شمشیر را علیه عدالتخواهی آخته کردهاند.
آنها ماهیت خود را فریاد میزنند.
بارها گفتهایم اصولگراها عدالت را امری فرعی میدانستند، اما نواصولگراها، رسماً عدالتستیزند.
بیانیههای جاهلانه و کینهتوزانهٔ ایام شهادت مولا، گواه روشن این عداوت است.
🔺هذیانهای نواصولگرایانه:
خوارج، عدالتخواه بودند!
ایام شهادت علی بن ابیطالب(ع) است. ایامی که قرنهاست فرصت بازخوانی منشور حیات و حکومت علوی و یادآوری اصل زوالناپذیرِ «عدالت» است. اساساً این ایام جز برای گفتن و شنفتن از #عدل_علی نبوده.
حالا چند سالی است گروهی از نواصولگرایان، که عداوت با عدالتخواهان، کر و کورشان کرده، بر خود فرض میدانند در این ایام، بهجای شرح عدل علی(ع) و تبیین حکمرانی علوی، در مذمت عدالتخواهی بکوشند. آنهم در رسانههایی که نام و نانشان از حکومت اسلامی است.
آنها در کینهورزیشان چنان دچار افراط شدهاند و عنان تعادل از کف دادهاند که در روز روشن میگویند «خوارج هم عدالتخواه بودند»! تا مثلاً با این تطبیق ابلهانه، مردم را نسبت به تحرکات عدالتخواهانهٔ امروز بدبین کنند. ابلهانه است، اما اصرار دارند بر تکرار و تداوم این بلاهت.
خوارج و عدالتخواهی؟!
یعنی خوارج هم دنبال مبارزه با #فقر و #فساد و #تبعیض بودند؟
یعنی این جماعت خشکمغزِ متحجر، دنبال برانداختن #اشرافیت_دولتی و #ویژهخواری و #قبیلهگرایی بودند؟
از مردم و مستضعفان و تاریخ که خجالت نمیکشند، لااقل به عنوان شیعهٔ علی(ع) از نام مبارک او شرم کنند و اینقدر پریشان و هذیان نگویند.
نواصولگرایان میتوانند از هر کنش عدالتخواهانهای منزجر باشند _حق هم دارند_ و هرکس سودای عدالت داشت، به هر انگ و برچسبی بنوازند، اما عدالتخواه جا زدن خوارج، خیانت به تاریخ و اسلام است.
در ایام منتسب به امیرالمومنین(ع) بهجای برانگیختنِ شوق عمومی در جهت عدالت و نزدیک شدن به شاخصهای جامعهٔ علوی و اصلاح امور، همت گماشتهاند برای متنفرسازی عمومی از عدالتخواهی؛ که البته آب در هاون کوبیدن است این اراده.
اگر بنا بر تطبیق تاریخی هم باشد، قطعاً خوارج را باید مصداق تام و تمامِ تحجر، جمود و عدالتستیزی دانست؛ یعنی دورترین جریان به عدالتخواهی و نزدیکترین جریان به تحجر.
بیراه نیست که دستهای از تندترین متحجرین، شمشیر را علیه عدالتخواهی آخته کردهاند.
آنها ماهیت خود را فریاد میزنند.
بارها گفتهایم اصولگراها عدالت را امری فرعی میدانستند، اما نواصولگراها، رسماً عدالتستیزند.
بیانیههای جاهلانه و کینهتوزانهٔ ایام شهادت مولا، گواه روشن این عداوت است.