ابتدا | نوشته‌های روح‌الله رشیدی
1.06K subscribers
719 photos
120 videos
24 files
356 links
Download Telegram
@ebteda_ir

🔺خطری به نام اصل‌گرایان

عجالتاً بزرگترین تهدید برای جمهوری اسلامی (نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد)، سازوکارِ نو‌اصولگرایانه‌ای‌ست که با حفظ پاره‌ای خصائصِ صوری و ظاهری، #موقعیتِ نیروهای انقلاب را در بسترِ اصالتِ #قدرت و #منفعت تعریف و تثبیت می‌کند. بستری که باب میلِ #شبه‌مدرن‌های_تجدیدنظرطلب هم است.
این سازوکار، با آدرس‌های غلط و تولید مکررِ مسئله‌های فرعی و فراخواندنِ نیروهای انقلاب به آن میدان‌ها و ایجاد مشغولیت‌های فرسایشی و تاخیری، مقصود خود را دنبال می‌کند.
انتخابات نیز بر همین مبنا برای آنها صرفاً #طریقیت دارد و ابزار است؛ ابزار کسب قدرت. حتی به بعد از کسب قدرت هم نمی‌اندیشند! هم از این روست که هیچ‌گاه برنامه‌ی جدی و قابل اعتنایی برای اداره‌ی امور ندارند.
ایجاد فشار بر #اصل‌گرایان [که خواهان بازگشت به منشورِ اصلی و‌ اصیل انقلاب اسلامی هستند] و انگ‌زنی به آنها [#وحدت‌شکنی] در این راستا قابل تحلیل است.

به زعمِ #نو‌اصولگرایان، تنها مانع برای ترتیب دادنِ بازی دوسویه‌ی متعادل با شبه‌مدرن‌ها همین اصل‌گرایان هستند.
در آن میدانی که برای دو طرف (محافظه‌کاران و شبه‌مدرن‌ها) مطلوب است، صرفاً برای اصل‌گرایان جا نیست. هر دو سوی این بازی در اینکه باید از چنین قرائتِ اصل‌گرایانه‌ای عبور کرد تفاهم دارند.
#جمهوریت و #اسلامیت، وجهِ معامله‌ی دوسوی این میدان است.
@ebteda_ir

🔺درباره‌ی جناح‌بندی موهوم سیاسی

جریان‌شناسی سیاسی یا آشنایی با #جناح‌بندی_سیاسی، از سرفصل‌های جذاب و پرطرفدار برای دانشجویان و دیگران است. در دوره‌های مختلف، معمولاً پای ثابت جلسات و کارگاه‌ها، همین سرفصل است. مقصود هم این است که بر مبنای دسته‌بندی سیاسی موجود در کشور (اصلاح‌طلب و اصولگرا)، بدانند چه کسانی در چه جناحی قرار می‌گیرند.
هسته‌ی اصلی این دسته‌بندی‌ها مگر چیست؟ ظاهراً تعلق خاطر به مجموعه‌ای از گرایشات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی که در یک گروه، حلول می‌کند و عامل نزدیکی افراد به هم و در نتیجه شکل‌گیری جناح‌ها می‌شود.
▫️امروزه، یکی از بیهوده‌ترین کارها، سرگرم شدن با چنین سرفصلی‌ست. لااقل سرگرم شدن با دسته‌بندی سیاسی آدم‌های دهه‌ی اخیر، بسیار بیهوده است.
اعتبار معیارهای جناح‌بندی سیاسی، سال‌هاست زدوده شده و صرفاً مصرف جناحی دارد برای جنگ زرگری.
▫️نسل جدید، باید معیار جدیدی برای دسته‌بندی افراد و فعالان سیاسی و اجتماعی ترتیب دهد. پیشنهاد ما مبنای مهمی به نام #عدالت_اجتماعی است. افراد را به نسبت دوری و نزدیکی‌شان به ایده‌ی عدالت اجتماعی دسته‌بندی کنیم.
آیا چنین دسته‌بندی‌ای دشوار است؟ شاید در نگاه اول چنین باشد، اما اگر تنها بخش اندکی از تلاش‌های ممتد چندین ساله‌ را که وقف جریان‌شناسی موهومِ سیاسی کرده‌ایم، معطوف به چنین مبنای اصیلی بکار گیریم، دشوار نخواهد بود.
▫️از دل این جریان‌شناسی اصیل، سنجه‌های به‌شدت کاربردی و موثر بیرون می‌آید که در کوتاه‌مدت، صحنه و عرصه را شفاف می‌کند و نیروهای اجتماعی را در جهتی متناسب با مسائل و‌ ضرورت‌های جامعه، سامان می‌دهد.
شاید معیار عدالت اجتماعی، به نظر کلی و انتزاعی بیاید. ایرادی ندارد. کمی ساده‌ترش می‌کنیم. می‌توانیم از معیارهای ملموس‌تری استفاده کنیم. مانند معیار #منفعت_عمومی. افراد را به نسبت دوری و نزدیکی‌شان به اصل منفعت عمومی در تصمیم‌گیری‌ها و گرایشاتشان طبقه‌بندی کنیم.
در یک سوی طیف، منفعت عمومی و در سوی دیگرش #منفعت_خصوصی قرار بگیرد.
افراد و تصمیمات و مواضعشان را رصد کنیم و ببینیم به کدام سوی طیف نزدیک‌ترند؛ آنگاه آنها را دسته‌بندی کنیم.
▫️برای مثال، مصوبات مجلس شورای اسلامی را مرور کنیم. چه کسانی به چه مصوباتی، چه رأیی داده‌اند؟ آیا مصوبات، ناظر به منفعت عمومی بوده یا منفعت خصوصی؟ البته اگر مجلس به #شفافیت_آرا، رای بدهد و ما به توزیع آرای نمایندگان دسترسی داشته باشیم!
یا در همین #شورای_اسلامی_شهر، دسته‌بندی کنیم مصوبات و تصمیمات ناظر به منفعت عمومی را و ببینیم ترکیب و سمت‌وسوی آرای اعضای شورا چگونه بوده است؛ آیا کفه‌ی منافع عمومی سنگین است یا منافع خصوصی؟ افراد در مخالفت‌ها و موافقت‌ها، جانب منفعت عمومی را می‌گیرند یا منفعت خصوصی را؟
جناح‌بندی اصلی، اینگونه شکل می‌گیرد و نه با برچسب‌های سست و حب‌وبغض‌های باندی.
ممکن است با معیار قرار دادن اصلِ منفعت عمومی، شاهد قبض و بسطِ جناح‌ها باشیم، یعنی ممکن است افراد به صورت مستمر، در یک جناح قرار نگیرند، اما ایرادی ندارد و باید همین را تقویت کنیم‌؛ چرا که آنچه اصالت دارد مردم است و نه بازیگران سیاسی.
@ebteda_ir
🔺 چگونه جناح‌بندی کنیم؟!

جناح‌بندی سیاسی متعارف، صرفاً به کارِ کاسب‌کاری و جنگ زرگری می‌خورد!
نسل جدید، باید معیار جدیدی برای دسته‌بندی افراد و فعالان سیاسی و اجتماعی ترتیب دهد. پیشنهاد ما مبنای مهمی به نام #عدالت_اجتماعی است. افراد را به نسبت دوری و نزدیکی‌شان به ایدهٔ عدالت اجتماعی دسته‌بندی کنیم.
آیا چنین دسته‌بندی‌ای دشوار است؟ شاید در نگاه اول چنین باشد، اما اگر تنها بخش اندکی از تلاش‌های ممتد چندین ساله‌ را که وقف جریان‌شناسی موهومِ سیاسی کرده‌ایم، معطوف به چنین مبنای اصیلی بکار گیریم، دشوار نخواهد بود.
از دل این جریان‌شناسی اصیل، سنجه‌های به‌شدت کاربردی و موثر بیرون می‌آید.
شاید معیار عدالت اجتماعی، به نظر کلی و انتزاعی بیاید. ایرادی ندارد. کمی ساده‌ترش می‌کنیم. می‌توانیم از معیارهای ملموس‌تری استفاده کنیم. مانند معیار #منفعت_عمومی. افراد را به نسبت دوری و نزدیکی‌شان به اصل منفعت عمومی در تصمیم‌گیری‌ها و گرایشاتشان طبقه‌بندی کنیم.
در یک سوی طیف، منفعت عمومی و در سوی دیگرش #منفعت_خصوصی قرار بگیرد.
افراد و تصمیمات و مواضعشان را رصد کنیم و ببینیم به کدام سوی طیف نزدیک‌ترند؛ آنگاه آنها را دسته‌بندی کنیم.
مصوبات مجلس را مرور کنیم. چه کسانی به چه مصوباتی، چه رأیی داده‌اند؟ آیا مصوبات، ناظر به منفعت عمومی بوده یا منفعت خصوصی؟ البته اگر مجلس به #شفافیت_آرا، رای می‌داد و ما به تمام آرای نمایندگان دسترسی داشتیم!
در میان کاندیداهای نمایندگی هم همین کار را بکنیم. سابقهٔ بدون روتوش و زندگی واقعی آنها را ببینیم و ورانداز کنیم. دنبال چه بوده‌اند و برای چه و که جنگیده‌اند؟ برای چه له‌له زده‌اند؟ گماردن نزدیکان در مناصب و به نام‌ونان رساندن آنها یا درگیری سر منافع عمومی و با آهن گداخته به استقبال منفعت‌طلبان رفتن؟
در همین #شورای_شهر؛ دسته‌بندی کنیم مواضع، مصوبات و تصمیمات ناظر به منفعت عمومی را و ببینیم ترکیب و سمت‌وسوی آرای اعضای شورا چگونه بوده است؛ آیا کفهٔ منافع عمومی سنگین است یا منافع خصوصی؟ افراد در مخالفت‌ها و موافقت‌ها، جانب منفعت عمومی را می‌گیرند یا منفعت خصوصی را؟
جناح‌بندی اصلی، اینگونه شکل می‌گیرد و نه با برچسب‌های سست و حب‌وبغض‌های باندی.
ممکن است با معیار قرار دادن اصلِ منفعت عمومی، افراد به صورت مستمر، در یک جناح قرار نگیرند، ایرادی ندارد و باید همین را تقویت کنیم‌؛ چرا که آنچه اصالت دارد مردم‌اند و نه بازیگران سیاسی.