Forwarded from موسسه امام موسی صدر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽 به حسینی که شهید گریه مینامندش ایمان ندارم…
ایمان من این است که امکان ندارد امام حسین جز برای احقاق حق کشته شده باشد …
#محرم #برای_آزادی_او_چه_کرده_ایم
📌طراحی و اجرای کلیپ: امین حسین علیپور
📌لینک خرید آنلاین و با تخفیف سفر شهادت
🆔 @imammoussasadr
ایمان من این است که امکان ندارد امام حسین جز برای احقاق حق کشته شده باشد …
#محرم #برای_آزادی_او_چه_کرده_ایم
📌طراحی و اجرای کلیپ: امین حسین علیپور
📌لینک خرید آنلاین و با تخفیف سفر شهادت
🆔 @imammoussasadr
Forwarded from موسسه امام موسی صدر
✳️ میدانستم که ایستادن در برابر خودکامگی، هزینه دارد …
امام موسی صدر: «من نیک میدانستم که ایستادن در برابر خودکامگی، هزینه دارد و در پی ارتقای تودهها بودن و بالاخص آگاهتر ساختن آنان، هزینه دارد و به مقابله برخاستن با امتیازها و بتها از هر سنخ و گروه، هزینه دارد. میدانستم که دشمنی با من و یاران من و القای شبهه و تهمت بالا خواهد گرفت...
با این همه نیک میدانم که این رسالت من است و امانتی است در دستم و نیز معنای حیات من است. از این رو، همه این هزینهها را، چون گذشته، به جان خواهم خرید.»
📌 برگرفته از سخنان امام صدر در کنفرانس مطبوعاتی مجلس اعلای شیعیان، ۱۹۷۵ / گام به گام با امام، ج ۶
#برای_آزادی_او_چه_کرده_ایم #چهاردهه_هنوز_در_اسارت
#آدم_ربایی_در_لیبی
🆔 @imammoussasadr
امام موسی صدر: «من نیک میدانستم که ایستادن در برابر خودکامگی، هزینه دارد و در پی ارتقای تودهها بودن و بالاخص آگاهتر ساختن آنان، هزینه دارد و به مقابله برخاستن با امتیازها و بتها از هر سنخ و گروه، هزینه دارد. میدانستم که دشمنی با من و یاران من و القای شبهه و تهمت بالا خواهد گرفت...
با این همه نیک میدانم که این رسالت من است و امانتی است در دستم و نیز معنای حیات من است. از این رو، همه این هزینهها را، چون گذشته، به جان خواهم خرید.»
📌 برگرفته از سخنان امام صدر در کنفرانس مطبوعاتی مجلس اعلای شیعیان، ۱۹۷۵ / گام به گام با امام، ج ۶
#برای_آزادی_او_چه_کرده_ایم #چهاردهه_هنوز_در_اسارت
#آدم_ربایی_در_لیبی
🆔 @imammoussasadr
🔴 نور «آزادی» در میانِ تاریکی تهران!
عکس از : بهادر هادی زاده
#برای_آزادی
👈 👥💬🗣 رسانه دیده بان ایران باشید و این مطلب را بادوستان خود به اشتراک بگذارید
🇮🇷 https://t.iss.one/didehban_iran 🇮🇷
عکس از : بهادر هادی زاده
#برای_آزادی
👈 👥💬🗣 رسانه دیده بان ایران باشید و این مطلب را بادوستان خود به اشتراک بگذارید
🇮🇷 https://t.iss.one/didehban_iran 🇮🇷
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 اوج هنر ملت برای شروین (بسیاردیدنی)
👈 چه میکس تکاندهندهای! چه میکنند ملت!
سرود «برای» با فیلم «زندان شاوشنک» میکس شده. ببینید.
از توییتر سامان رسولپور
#برای_آزادی #مهسا_امینی
👈 👥💬🗣 رسانه دیده بان ایران باشید و این مطلب را بادوستان خود به اشتراک بگذارید
🇮🇷 https://t.iss.one/didehban_iran 🇮🇷
👈 چه میکس تکاندهندهای! چه میکنند ملت!
سرود «برای» با فیلم «زندان شاوشنک» میکس شده. ببینید.
از توییتر سامان رسولپور
#برای_آزادی #مهسا_امینی
👈 👥💬🗣 رسانه دیده بان ایران باشید و این مطلب را بادوستان خود به اشتراک بگذارید
🇮🇷 https://t.iss.one/didehban_iran 🇮🇷
🔴 دانشگاه #برای_آزادی
✍ محترم رحمانی
👈 دانشگاه به منزله یک نهاد مدرن در همهی جهان محل و مکان تولید علم ، پرورش نخبگان و تولید محتواهای علمی برای به حرکت درآوردن چرخ های صنعت و ساخت اجتماعی می باشد. اما با وجود حکم رانی ها در ایران؛ امکان تولید علم و نیز آموزش نیروها از دانشگاه گرفته شده و این نهاد درایران یرغم گذشت صد سال ازتاسیشان نتوانسته اند به جایگاه واقعی خود دست یابد.
از این رو دانشگاه به سنگرمخالفت، مبارزه و اعتراض از سویی و تهدید، تطمیع و سرکوب از سوی دیگر شده است .چرا که اساسا دانشجو فرزند جامعه ایرانی و در حمایت از آن خواسته و مطالباتش را نیز با آن همراه و همگام می نماید ونقش نداشته هایی چون حزب و جامعه مدنی و.. را بر دوش می کشد!
از زمانی که دانشجویان برای آموزش به خارج اعزام شدند و در کشورهای اروپایی درس آموختند با چهره جدید دانشگاه که متفاوت ازآموزش های سنتی جامعه خود بود، آشنایی یافتند اما تولید و پژوهش های آزاد در دانشگاه های ما میسر نشد و در نتیجه تعارض دانشگاه و حاکمان رقم خورد و از آن پس دانشگاه ها به عرصه مخالفت و اعتراض و مقاومت پیوند خورد.
اگر از دهه های 20 تا90 سال های 1300 و اینک 1401 را بنگرید جنبش های دانشجویی متاثر از شرایط و پارادایمهای جهانی و منطقه ای با توجه به ویژگی های مبارزاتی جامعه خود در عرصه اجتماعی و سیاسی ایران نقش ایفا کرده اند.
در دهه های 20 و 30 با برپایی اعتراض و تظاهرات ، دهه های 40 و 50 با جذب نیرو برای سازمان های چریکی و غیر چریکی و در دهه 60 و 70 با پیگیری مطالبات جامعه ایران ، در دهه 80 با پیگیری مطالبات جنبش سبز ، در دهه 90 با مطالبات صنفی و در 1396 با جنبش بی چیزان در صحنه بوده است حتی اگر سکوت هم داشته از آنها عبرت ها گرفته است و حالا در نخستین سال 1401 دوباره و یک پارچه می خروشد و اما چرا؟
از دومین روز اعتراضها نسبت به مرگ مهسا دانشگاه نیز بدان پیوست و با بازگشایی دانشگاه های کشور به اوج خود رسید. و این بار نه فقط دانشگاه های مادر مانند تهران، شریف، امیرکبیر، علامه طباطبایی که همیشه سنگر دار مبارزات دانشجویی بوده اند، بلکه اکثر قریب به اتفاق مکان های دانشجویی در حدی از توان و امکان دست به اعتراض و دادن شعار ، تحصن و.... زدند.
دانشجویان اعتراض های خود را به طور مداوم و روزانه به گوش حکمرانان و مردم و سایرین رسانیدند ، آنان کلاس های درس را تحریم کرده و با شیوه های مختلف سعی نمودند پرچم آزادی را برافراشته نگه دارند که البته با سن 19 تا 27 سالگی و جوانی جنبش زن، زندگی و آزادی نسبت مستقیم و قطعی داشت. تهدید، حمله به تجمع ها و..و... نه تنها آنان را نمی هراساند بلکه روزانه بر تعداد آنان در تجمع ها می افزود.
شعارهای دانشجویی در سراسر ایران از شعارهای خلاقانه تا شعارهای استادیومی، همه و همه، خوب یا بد، زبان شناسی جامعه ایرانی را در فضاهای عمومی و مجازی منعکس می نمود و در واقع زیستی از جامعه خود ایران بوده و هست. شعار« دانشجو می میرد، ذلت نمی پذیرد»و «آزادی، آزادی، آزادی»، «سفرچرا؟ بمان و پس بگیر» ، «شیفت شب آگاهی، شیفت صبح آزادی» تا ... سایر شعارهاو...و...بازتاب حکمرانی و جامعه ای بود که نسل دانشجویی آن برای جامعه ارزش هایش را برساخت می کرد بر اساس جامعه. و بر ساخت حکمرانانی است که با زدن اتهام هرزگی و برهنه گی جنبش بر خشم عمومی افزودند! و ادبیات استادیومی را نخست آنان واردکردند.
حرکت های اعتراضی و مبارزات جنبش دانشجویی به دلیل تداوم و خلاقیت آن مورد سرکوب شدید قرار گرفت، بازداشت فعالین دانشجویی و مقاومت کنندگان دانشگاه، حمله های شدید به تجمعات اعتراضی دانشجویی از شریف تا دانشگاه کردستان، محرومیت از خوابگاه ها و سایر امکان های رفاهی دانشجویی از قبیل وام ، محرومیت از تحصیل و.. در صدر برنامه های سرکوب قرار داشته است. و البته برنامه هایی نظیر جذب دانشجو از طریق تریبون های آزاد و گفتگو هم دیگر مورد توجه دانشجویان معترض قرار نگرفته و حتی احساسات آنان را بشدت جریحه دار کرده و برکشمکش سخت و مقاومت زیاد از سوی دانشجویان افزوده است.
اینک بدنه دانشجویی به طرز گسترده و غیر قابل باوری به صحنه آمده و مهار آن از کنترل و سرکوب نظام خارج شده است دانشجویان در هر جا و به هر شکل با خالی کردن کلاس های درس، با تحصن، با سرود و با هر شکلی که بتواند پیام خود را برساند، به طرح خواسته های اجتماعی و صنفی خود پرداخته تا به جامعه و به حکمرانان بگوید خود را لایق وسزاوار زیستی بهتر از این وضعیت ها می داند با سرود همیشگی اش #برای_آزادی!
👈 👥💬🗣 رسانه ما باشید
دیده بان ایران، رسانه مستقل ایرانیان
🇮🇷 https://t.iss.one/didehban_iran 🇮🇷
✍ محترم رحمانی
👈 دانشگاه به منزله یک نهاد مدرن در همهی جهان محل و مکان تولید علم ، پرورش نخبگان و تولید محتواهای علمی برای به حرکت درآوردن چرخ های صنعت و ساخت اجتماعی می باشد. اما با وجود حکم رانی ها در ایران؛ امکان تولید علم و نیز آموزش نیروها از دانشگاه گرفته شده و این نهاد درایران یرغم گذشت صد سال ازتاسیشان نتوانسته اند به جایگاه واقعی خود دست یابد.
از این رو دانشگاه به سنگرمخالفت، مبارزه و اعتراض از سویی و تهدید، تطمیع و سرکوب از سوی دیگر شده است .چرا که اساسا دانشجو فرزند جامعه ایرانی و در حمایت از آن خواسته و مطالباتش را نیز با آن همراه و همگام می نماید ونقش نداشته هایی چون حزب و جامعه مدنی و.. را بر دوش می کشد!
از زمانی که دانشجویان برای آموزش به خارج اعزام شدند و در کشورهای اروپایی درس آموختند با چهره جدید دانشگاه که متفاوت ازآموزش های سنتی جامعه خود بود، آشنایی یافتند اما تولید و پژوهش های آزاد در دانشگاه های ما میسر نشد و در نتیجه تعارض دانشگاه و حاکمان رقم خورد و از آن پس دانشگاه ها به عرصه مخالفت و اعتراض و مقاومت پیوند خورد.
اگر از دهه های 20 تا90 سال های 1300 و اینک 1401 را بنگرید جنبش های دانشجویی متاثر از شرایط و پارادایمهای جهانی و منطقه ای با توجه به ویژگی های مبارزاتی جامعه خود در عرصه اجتماعی و سیاسی ایران نقش ایفا کرده اند.
در دهه های 20 و 30 با برپایی اعتراض و تظاهرات ، دهه های 40 و 50 با جذب نیرو برای سازمان های چریکی و غیر چریکی و در دهه 60 و 70 با پیگیری مطالبات جامعه ایران ، در دهه 80 با پیگیری مطالبات جنبش سبز ، در دهه 90 با مطالبات صنفی و در 1396 با جنبش بی چیزان در صحنه بوده است حتی اگر سکوت هم داشته از آنها عبرت ها گرفته است و حالا در نخستین سال 1401 دوباره و یک پارچه می خروشد و اما چرا؟
از دومین روز اعتراضها نسبت به مرگ مهسا دانشگاه نیز بدان پیوست و با بازگشایی دانشگاه های کشور به اوج خود رسید. و این بار نه فقط دانشگاه های مادر مانند تهران، شریف، امیرکبیر، علامه طباطبایی که همیشه سنگر دار مبارزات دانشجویی بوده اند، بلکه اکثر قریب به اتفاق مکان های دانشجویی در حدی از توان و امکان دست به اعتراض و دادن شعار ، تحصن و.... زدند.
دانشجویان اعتراض های خود را به طور مداوم و روزانه به گوش حکمرانان و مردم و سایرین رسانیدند ، آنان کلاس های درس را تحریم کرده و با شیوه های مختلف سعی نمودند پرچم آزادی را برافراشته نگه دارند که البته با سن 19 تا 27 سالگی و جوانی جنبش زن، زندگی و آزادی نسبت مستقیم و قطعی داشت. تهدید، حمله به تجمع ها و..و... نه تنها آنان را نمی هراساند بلکه روزانه بر تعداد آنان در تجمع ها می افزود.
شعارهای دانشجویی در سراسر ایران از شعارهای خلاقانه تا شعارهای استادیومی، همه و همه، خوب یا بد، زبان شناسی جامعه ایرانی را در فضاهای عمومی و مجازی منعکس می نمود و در واقع زیستی از جامعه خود ایران بوده و هست. شعار« دانشجو می میرد، ذلت نمی پذیرد»و «آزادی، آزادی، آزادی»، «سفرچرا؟ بمان و پس بگیر» ، «شیفت شب آگاهی، شیفت صبح آزادی» تا ... سایر شعارهاو...و...بازتاب حکمرانی و جامعه ای بود که نسل دانشجویی آن برای جامعه ارزش هایش را برساخت می کرد بر اساس جامعه. و بر ساخت حکمرانانی است که با زدن اتهام هرزگی و برهنه گی جنبش بر خشم عمومی افزودند! و ادبیات استادیومی را نخست آنان واردکردند.
حرکت های اعتراضی و مبارزات جنبش دانشجویی به دلیل تداوم و خلاقیت آن مورد سرکوب شدید قرار گرفت، بازداشت فعالین دانشجویی و مقاومت کنندگان دانشگاه، حمله های شدید به تجمعات اعتراضی دانشجویی از شریف تا دانشگاه کردستان، محرومیت از خوابگاه ها و سایر امکان های رفاهی دانشجویی از قبیل وام ، محرومیت از تحصیل و.. در صدر برنامه های سرکوب قرار داشته است. و البته برنامه هایی نظیر جذب دانشجو از طریق تریبون های آزاد و گفتگو هم دیگر مورد توجه دانشجویان معترض قرار نگرفته و حتی احساسات آنان را بشدت جریحه دار کرده و برکشمکش سخت و مقاومت زیاد از سوی دانشجویان افزوده است.
اینک بدنه دانشجویی به طرز گسترده و غیر قابل باوری به صحنه آمده و مهار آن از کنترل و سرکوب نظام خارج شده است دانشجویان در هر جا و به هر شکل با خالی کردن کلاس های درس، با تحصن، با سرود و با هر شکلی که بتواند پیام خود را برساند، به طرح خواسته های اجتماعی و صنفی خود پرداخته تا به جامعه و به حکمرانان بگوید خود را لایق وسزاوار زیستی بهتر از این وضعیت ها می داند با سرود همیشگی اش #برای_آزادی!
👈 👥💬🗣 رسانه ما باشید
دیده بان ایران، رسانه مستقل ایرانیان
🇮🇷 https://t.iss.one/didehban_iran 🇮🇷
Telegram
دیده بان ایران
این کانال تحلیلی،خبری با باوربه کلیت انقلاب اسلامی۵۷،قانون اساسی ودرجهةمنافع ملی بانگاهی نقادانة وبدون تعصب به نقد نظام(ازصدرتاذیل)واصولگرایان،اصلاحطلبان وتناقضات آنهامیپردازد
ارتباط باادمین:
https://t.iss.one/Harfinobot?start=de775ba480f38e
ارتباط باادمین:
https://t.iss.one/Harfinobot?start=de775ba480f38e
🔴 مرگ یک تولد!
✍ صفیه رکنی
👈 تولد روزی از روزهای زندگی است با این تفاوت که به تو یادآوری می کند یکسال دیگر از نفس کشیدن،دیدن،شنیدن، خندیدن،گریه کردن،اندیشیدن و خلاصه زندگی کردنت گذشت و تو به اندازه یک سال دیگر به مرگ این نقطه مبهم ،تلخ و ترسناک پایانی زندگی نزدیک میشوی.
🔸نسل ما،بخصوص مثل ماهایی که در خانوادههای سنتی و مذهبی به دنیا آمدهایم،معمولا از تبریک و جشن تولد در دوران کودکی محروم بودهاند.
اما در بزرگسالی سالهاست روز تولد یادآور خاطرات خوشی است که به یمن وجود فرزندان نیک،خانواده و اقوام مهربان و دانش آموزان خوبم به من هدیه شده است،که سپاسگزار و قدردان تک تک شان هستم.
🔸اما از اینها که بگذریم،روز تولد من به واسطه همزمانی با بیست و دوم بهمن، برایم تداعی کننده خاطرات و مسایل پیچیده اجتماعی و سیاسی است که همچون گذر عمر هر سال با تغییرات عجیب و غریب غافلگیرم کرده...
🔸یادم می آید در سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب،همان موقع که حتی روز تولدم را نمی دانستم،کودکی بودم پر از شور تغییر و تحولات اجتماعیِ درآمیخته با شوق وطن دوستی و عرق مذهبی ناشی از تربیت خانوادگی...
سرمست از انقلابی گری و خوشحال از اسلامی شدن جامعه،پدرم راضی بود که می توانست دخترانش را بدون نگرانی از تحصیل در مدارس مختلط دوباره به مدارس تفکیک شده جنسیتی بفرستد و من هم خوشحال از اینکه مجبور نبودم هر روز صبح، قبل از ورود به مدرسه چادرم را به زور داخل کیف جا داده و تِل صورتی ست شده با سارافون و جوراب فرم مدرسه را روی موهای آشفته شده زیر چادر دخترک کلاس اولی،مرتب کنم.
حالا به سن تکلیف شرعی نرسیده روسری سرمی کردیم و زیر آن هرچه بود، بود....
🔸جنگ شروع شد،برادر دبیرستانی که تا حالا پاتقش بسیج مسجد محله بود، مثل خیلی از نوجوان های دیگر قصد جبهه کرد،سنش کم بود، هنوز دوم دبیرستان را می گذراند که با اصرار و ابرام عازم شد.رفت و آمد و رفت و آمد....تا رسید به کنکور، زخمی بود و روی ویلچر آزمون کنکور داد، دانشگاه قبول شد، اما به قول خودش برای خدمت به امام زمان از ادامه تحصیل انصراف داد و به خدمت سپاه پاسداران درآمد، و بعد از مدتی در سیزدهمین سفرش به جبهه،در حالیکه من اول راهنمایی بودم،به آنچه آرزویش می کرد رسید و شهید شد.
فضای خانواده کاملا تحت الشعاع فقدان پسر ارشد بود و من هم با تمام نیرو تلاش می کردم درس بخوانم تا بتوانم در آینده به انقلاب خدمت کنم و در عین حال برای جبهه لباس ببافم و...
🔸هنوز نمیدانستم چه روزی متولد شده ام، یعنی اصلا برایم مهم نبود و به آن توجه نکرده بودم، تا هنگام ثبت نام کنکور که برای اولین بار به روز تولدم دقت کرده و با آن روحیه انقلابی خدا می داند که چه ذوقی کردم از اینکه روز تولد من همزمان با سالروز پیروزی انقلاب است.
🔸حالا شرکت در راهپیمایی بیست و دوم بهمن برایم جذابیتی مضاعف داشت.شادی روز تولد برایم علاوه بر نوید بزرگ شدن و رشد شخصی،به معنای پاگرفتن درخت انقلاب و نزدیک شدن به برداشت ثمره این نهال که خونها به پایش ریخته شده،هم بود...
🔸دو سال بعد،خیلی اتفاقی مراسم ازدواجمان درست روز بیست و دوم بهمن بود و من چقدر این مساله را به فال نیک گرفتم و در دلم قند آب کردم...
🔸سالها یکی پس از دیگری میگذشت، نسل ما رسما وارد بازار کار شده بود، هر کدام در هرجایی مشغول و پر از امید برای ساختن آینده،با تمام توان تلاش میکردیم.
🔸زندگی ادامه داشت و جامعه متأثر از اتفاقات متعدد اجتماعی و سیاسی از گذرگاه زمان عبور می کرد....گذرگاهی که هرروز تنگ و تنگ تر شد،از اتفاقات تیر هفتاد و هشت که شیرینی خرداد هفتاد و شش را به کام مان تلخ کرد تا انتخابات هشتاد و هشت و وقایع عجیب و غریب پس از آن، آبان نود و هشت و پاییز و زمستان چهارصد و یک و.... و دهها اتفاق دیگر که از حوصله این نوشتار خارج است،اما به نظر هر کدام به تنهایی پتانسیل از پا انداختن حیات اجتماعی یک کشور را داشتند...
🔸در همه این سالها تا مدتها،علی رغم همه تلخی ها و پیمان شکنی ها،تلاش می کردم ته مانده ی باورهایم در پستوی ذهن حفظ شود. همچون جامعه که در گذر از تنگراه ساخته و پرداخته شده توسط سیاستمداران ناکارآمدش هر روز با موج دردی جدید از گرانی،کمبود،اختلاس،بی کفایتی،دروغ و دهها مساله ریز و درشت دیگر سرش را به در و دیوار می کوبیدند، اما باز ادامه مسیر میداد...
🔸زمان همچنان میگذشت و هر سال که این روز می رسید شادی اش کمرنگ تر از سال قبل میشد و جای آن را حسرت و غم می گرفت،حسرت روزگارانی که گذشت،امیدهایی که ناامید شد، جانهایی که گرفته شد،پاهایی که در مسیر سخت از پا درآمد و خلاصه حسرت رسیدنی که هرگز میسر نشد
🔸حالا بعد از این سالها روز تولدم برای من صرفا یک معنا دارد: نزدیک تر شدن به نقطه پایان...
#انقلاب_اسلامی
#بیست_و_دوم_بهمن
#برای_ایران
#برای_آینده
#برای_آزادی
🇮🇷 https://t.iss.one/didehban_iran 🇮🇷
✍ صفیه رکنی
👈 تولد روزی از روزهای زندگی است با این تفاوت که به تو یادآوری می کند یکسال دیگر از نفس کشیدن،دیدن،شنیدن، خندیدن،گریه کردن،اندیشیدن و خلاصه زندگی کردنت گذشت و تو به اندازه یک سال دیگر به مرگ این نقطه مبهم ،تلخ و ترسناک پایانی زندگی نزدیک میشوی.
🔸نسل ما،بخصوص مثل ماهایی که در خانوادههای سنتی و مذهبی به دنیا آمدهایم،معمولا از تبریک و جشن تولد در دوران کودکی محروم بودهاند.
اما در بزرگسالی سالهاست روز تولد یادآور خاطرات خوشی است که به یمن وجود فرزندان نیک،خانواده و اقوام مهربان و دانش آموزان خوبم به من هدیه شده است،که سپاسگزار و قدردان تک تک شان هستم.
🔸اما از اینها که بگذریم،روز تولد من به واسطه همزمانی با بیست و دوم بهمن، برایم تداعی کننده خاطرات و مسایل پیچیده اجتماعی و سیاسی است که همچون گذر عمر هر سال با تغییرات عجیب و غریب غافلگیرم کرده...
🔸یادم می آید در سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب،همان موقع که حتی روز تولدم را نمی دانستم،کودکی بودم پر از شور تغییر و تحولات اجتماعیِ درآمیخته با شوق وطن دوستی و عرق مذهبی ناشی از تربیت خانوادگی...
سرمست از انقلابی گری و خوشحال از اسلامی شدن جامعه،پدرم راضی بود که می توانست دخترانش را بدون نگرانی از تحصیل در مدارس مختلط دوباره به مدارس تفکیک شده جنسیتی بفرستد و من هم خوشحال از اینکه مجبور نبودم هر روز صبح، قبل از ورود به مدرسه چادرم را به زور داخل کیف جا داده و تِل صورتی ست شده با سارافون و جوراب فرم مدرسه را روی موهای آشفته شده زیر چادر دخترک کلاس اولی،مرتب کنم.
حالا به سن تکلیف شرعی نرسیده روسری سرمی کردیم و زیر آن هرچه بود، بود....
🔸جنگ شروع شد،برادر دبیرستانی که تا حالا پاتقش بسیج مسجد محله بود، مثل خیلی از نوجوان های دیگر قصد جبهه کرد،سنش کم بود، هنوز دوم دبیرستان را می گذراند که با اصرار و ابرام عازم شد.رفت و آمد و رفت و آمد....تا رسید به کنکور، زخمی بود و روی ویلچر آزمون کنکور داد، دانشگاه قبول شد، اما به قول خودش برای خدمت به امام زمان از ادامه تحصیل انصراف داد و به خدمت سپاه پاسداران درآمد، و بعد از مدتی در سیزدهمین سفرش به جبهه،در حالیکه من اول راهنمایی بودم،به آنچه آرزویش می کرد رسید و شهید شد.
فضای خانواده کاملا تحت الشعاع فقدان پسر ارشد بود و من هم با تمام نیرو تلاش می کردم درس بخوانم تا بتوانم در آینده به انقلاب خدمت کنم و در عین حال برای جبهه لباس ببافم و...
🔸هنوز نمیدانستم چه روزی متولد شده ام، یعنی اصلا برایم مهم نبود و به آن توجه نکرده بودم، تا هنگام ثبت نام کنکور که برای اولین بار به روز تولدم دقت کرده و با آن روحیه انقلابی خدا می داند که چه ذوقی کردم از اینکه روز تولد من همزمان با سالروز پیروزی انقلاب است.
🔸حالا شرکت در راهپیمایی بیست و دوم بهمن برایم جذابیتی مضاعف داشت.شادی روز تولد برایم علاوه بر نوید بزرگ شدن و رشد شخصی،به معنای پاگرفتن درخت انقلاب و نزدیک شدن به برداشت ثمره این نهال که خونها به پایش ریخته شده،هم بود...
🔸دو سال بعد،خیلی اتفاقی مراسم ازدواجمان درست روز بیست و دوم بهمن بود و من چقدر این مساله را به فال نیک گرفتم و در دلم قند آب کردم...
🔸سالها یکی پس از دیگری میگذشت، نسل ما رسما وارد بازار کار شده بود، هر کدام در هرجایی مشغول و پر از امید برای ساختن آینده،با تمام توان تلاش میکردیم.
🔸زندگی ادامه داشت و جامعه متأثر از اتفاقات متعدد اجتماعی و سیاسی از گذرگاه زمان عبور می کرد....گذرگاهی که هرروز تنگ و تنگ تر شد،از اتفاقات تیر هفتاد و هشت که شیرینی خرداد هفتاد و شش را به کام مان تلخ کرد تا انتخابات هشتاد و هشت و وقایع عجیب و غریب پس از آن، آبان نود و هشت و پاییز و زمستان چهارصد و یک و.... و دهها اتفاق دیگر که از حوصله این نوشتار خارج است،اما به نظر هر کدام به تنهایی پتانسیل از پا انداختن حیات اجتماعی یک کشور را داشتند...
🔸در همه این سالها تا مدتها،علی رغم همه تلخی ها و پیمان شکنی ها،تلاش می کردم ته مانده ی باورهایم در پستوی ذهن حفظ شود. همچون جامعه که در گذر از تنگراه ساخته و پرداخته شده توسط سیاستمداران ناکارآمدش هر روز با موج دردی جدید از گرانی،کمبود،اختلاس،بی کفایتی،دروغ و دهها مساله ریز و درشت دیگر سرش را به در و دیوار می کوبیدند، اما باز ادامه مسیر میداد...
🔸زمان همچنان میگذشت و هر سال که این روز می رسید شادی اش کمرنگ تر از سال قبل میشد و جای آن را حسرت و غم می گرفت،حسرت روزگارانی که گذشت،امیدهایی که ناامید شد، جانهایی که گرفته شد،پاهایی که در مسیر سخت از پا درآمد و خلاصه حسرت رسیدنی که هرگز میسر نشد
🔸حالا بعد از این سالها روز تولدم برای من صرفا یک معنا دارد: نزدیک تر شدن به نقطه پایان...
#انقلاب_اسلامی
#بیست_و_دوم_بهمن
#برای_ایران
#برای_آینده
#برای_آزادی
🇮🇷 https://t.iss.one/didehban_iran 🇮🇷
Telegram
دیده بان ایران
این کانال تحلیلی،خبری با باوربه کلیت انقلاب اسلامی۵۷،قانون اساسی ودرجهةمنافع ملی بانگاهی نقادانة وبدون تعصب به نقد نظام(ازصدرتاذیل)واصولگرایان،اصلاحطلبان وتناقضات آنهامیپردازد
ارتباط باادمین:
https://t.iss.one/Harfinobot?start=de775ba480f38e
ارتباط باادمین:
https://t.iss.one/Harfinobot?start=de775ba480f38e