داروگ
10 subscribers
9 photos
1 video
24 links
گرچه می گویند می گریند
روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران
قاصد روزان ابری
داروگ
کی می رسد باران ...

تلاشی برای زدودن غبار از حقیقت .
Download Telegram
چگونه حزب جهانی خمینی را به یک خرده فرهنگ تبدیل کردند

🔸هر سال ۲۲ بهمن یا ۱۵ خرداد که میرسد سوالی ذهنم را سخت مشغول میکند. چگونه یک روحانی به اسم خمینی موفق شد خود را رقیب یک دستگاه سیاسی وابسته به الیگارشی امپرالیسم، آنهم در سطح جهان معرفی کند؟

🔸اگر توقع خود را فراتر از پاسخ های دم دستی ببریم و نخواهیم حواله کنیم به مفاهیمی مثل معنویت و اخلاق و شجاعت و ... واقعا ارائه یک پاسخ سیاسی و مدیریتی به این سوال کار راحتی نیست. چگونه یک اجتماع بین المللی صرفا انسانی با تمام تقوا و فجورش، یک نماینده مذهب را به عنوان رهبر یک تحرک اجتماعی میپذیرد؟

🔸قطعا باید پاسخ های زیادی را کنار هم گذاشت برای توجیه این سوال، اما به نظرم یکی از مهمترین وجوه پاسخ در هویت اجتماعی "خمینی بزرگ" است.
هویت اجتماعی، زاییده این است که شما چه تصور بیرونی ای از خود به وجود بیاورید و با تک تک پدیده ها و نمایندگان بیرونی آنها چه نسبتی بگیرید.

🔸خمینی در تنظیم این مناسبات، رویکردی فوق العاده دارد. در تمام اینها رویکردش به گونه ایست که کم تر میبینیم ضیق و تنگنا در پیوستن به هویت اجتماعی او پدید بیایید. با اهالی علم، با اهالی سیاست و مبارزه، با اهالی هنر، با اهالی فرهنگ، با گرایش های مختلف جوانان، با هرآنچه که اجتماع نسبت به آن واکنشی دارد. خمینی با تمام اینها گونه ای نسبت میگیرد که راه برای پیوستن به او بسیار باز است و این باعث میشود، "بشود به خمینی پیوست" و این باعث میشود "خمینی بزرگ شود".
این رویکرد رمز توفیق تمام رهبران اجتماعی است. راه برای پیوستن به آنها از هر سویی باز است و آنها تنها مراعات میکنند که راه را تنگ نکنند. لذا اینها همواره با لشگری عظیم از پیروان و مریدان و پیوستگان کارشان را پیش میبرند. گاهی راه را تاجایی باز میگذارند که میگویند هویت ما تنها این است که انسانیم و ستم کشیده، همین. این یعنی درجه حساسیت کیفی هویت را بسیار بسیار پایین آورده، تمام شاخص های ضیق کننده را نادیده گرفته و جانب کمیت را گرفته است، به یک معنا در مقام هویت اجتماعیش توحیدی عظیم با کیفیت پایین پدید آورده نه اقلیتی کوچک به توهم کیفیت و خلوص بالا. او به دنبال حزبی جهانی است که تنها شاخص پیوستن به آن مستکبر نبودن است، یعنی تنها شاخص پیوستن به آن پیوستن به آن است، همین.
راز کبیر بودن خمینی در بزرگ بودن "ما" ی اوست.

🔸اما آنچه در سالهای بعد اتفاق میفتد خیلی جالب است. عده ای با همان ادعا ها، با همان کارت شناسایی که البته خودشان برای خودشان صادر کرده اند، میدان دار حرکت خمینی شده اند در حالی که چالش هایشان از این جنس است که چرا فیلم "ما" را کسی نمی بیند، چرا کاندیدای "ما" رای نمی آورد، چرا پوشش "ما" در اقلیت است، چرا فرهنگ "ما" مورد استقبال نیست، چرا "ما" تنها هستیم و ...
در مطالعات فرهنگی این دسته سوالات، سوالاتی است که اهالی یک خرده فرهنگ از خود میپرسند. اما آیا واقعا میدان داران یک جریان جهانی، هویت اجتماعی به آن وسعت را تبدیل کرده اند به یک خرده فرهنگ درون یک کشور؟ اگر آری، چگونه موفق شده اند چنین کاری بکنند؟

🔸به نظرم پاسخ "آری" است و توضیح هم اینکه این امر محصول رویکردی خالص سازانه به توهم کیفیت بخشی است که در باطن جز به کام شیطان نیست. همان رویکردی که با هنرمند، با ورزشکار، با اندیشمند، با دانشمند، با مردم عادی و حتی با هم سنگران خودش به گونه ای تعیین نسبت میکند که راه برای پیوستن به "ما" ی او بسیار ضیق و شاخص ها برای کسب مقام "ما" بودن با او، بسیار زیاد و متنوع است.
این رویکرد همان رویکردی است که پیوسته به دنبال رو کردن نفاق این و آن و افشا کردن بصیرانه آینده تاریک دیگران است. رویکردی که برای خودش جشنواره جدا راه می اندازد، کانال تلویزیونی جدا راه می اندازد، دانشگاه جدا راه می اندازد، حوزه جدا راه می اندازد، اخیرا کافی شاپ جدا راه می اندازد، شهرک جدا راه می اندازد و اگر با همین فرمان ادامه بدهد، کشور را تجزیه می کند و کشوری جدا راه می اندازد.

🔸این همان رویکردی است که اینگونه هویت یک حزب جهانی میلیارد نفری انسانی را تبدیل کرد به یک خرده فرهنگ در یک کشور که در همان کشور هم کم کم احساس اقلیت بودن خواهد کرد و این سیر ادامه دارد تا جایی که به درون خود فرو رفته و نابود خواهد شد. عجیب آنکه هر سال با همان تصور "خمینی کبیر" به خود نگاه میکند، همان حرفها را میزند اما وقتی آن نتیجه ها را نمیگیرد حتی یک بار از تفاوت نتیجه تعجب نمیکند و حتی یک بار هم اشاراتی اینچنینی را به دیده تنبیه جدی نمیگیرد که شاید "ما" واقعا ادامه جریان خمینی نیستیم.

🔸طرف "ما" ی خود را کوچک کرده و از بیرون افتادن دیگران متعجب میشود‌.

هاشم کیانی
https://telegram.me/daaarvag
🔻آیت الله خامنه ای در دیدار جمعی از دانشجویان:
🔹همه‌ی هسته‌های فکری و فرهنگی و عملی و جهادی هرکدام کار کنند؛ مستقل؛ آتش به اختیار باشند. البته قرارگاه مرکزی دستور می‌دهد اما چنانکه قرارگاه مرکزی اختلال دارد، شما افسران جنگ نرم، آنجا آتش به اختیارید.
🔹گاهی اوقات احساس می‌شود دستگاه‌های مرکزی #فکری و #فرهنگی و #سیاسی دچار اختلالند و تعطیلند؛
...

🔺وقتی این‌جوری دستگاه‌های مرکزی اختلال دارند، آن‌وقت اینجا شما آتش به اختیارید.


آیا وقت آن نرسیده که انقلابیان بدون ملاحظات قبلی، انقلاب را از چمبره ی برادران زرد رو درآورند!?

@daaarvag
Forwarded from خمینی‌چی
⚠️ناامید کننده ترین اتفاق اینروزها، پذیرش بی چون و چرای الزامات گفتمان #امنیت_ملی و ترویج و استناد به آن توسط آرمانگراترین حزب اللهی ها در واکنش به حادثه تروریستی تهران، در شرایط زوال نظام معنابخش ارزشی-انقلابی است.
#منطق_استکباری
#آمریکای_اسلامی

🔴به خمینی چی بپیوندید:
telegram.me/joinchat/A37i_D2GKuNf_OMxYriTHw
#مهدی_جهاندار شب گذشته در دیدار با #رهبری شعری زیبا خواند که تحسین همه را برانگیخت:

#فتنه شاید روزگاری اهل ایمان بوده باشد
آه این ابلیس شاید روزی انسان بوده باشد

فتنه شاید در لباس میش، گرگی تیز دندان
در لباسی تازه شاید فتنه چوپان بوده باشد

فتنه شاید کُنجِ پستوی کسی لای کتابی؛
فتنه لازم نیست حتماً در خیابان بوده باشد

فتنه شاید در صفِ صِفین می‌جنگیده روزی
فتنه شاید در زمان شاه، زندان بوده باشد!

فتنه شاید با امام از کودکی همسایه بوده
یا که در طیّاره‌ی پاریس - تهران بوده باشد

فتنه شاید تابی از زلف پریشانِ نگاری
فتنه شاید خوابی از آن چشم فتّان بوده باشد

فتنه شاید اینکه دارد شعر می‌خواند برایت؛
وا مصیبت! فتنه شاید از رفیقان بوده باشد

ذرّه‌ای بر دامن اسلام ننْشیند غباری
نامسلمانی اگر همنامِ سلمان بوده باشد

دوره‌ی فتنه است آری، می‌شناسد فتنه‌ها را
آن‌که در این کربلا عبّاسِ دوران بوده باشد

فتنه خشک و تر نمی‌داند خدایا وقت رفتن
کاشکی دستم به دامانِ شهیدان بوده باشد

@daaarvag
متوکل فرمان داد زبان ابن سکیت (معلم فرزندان متوکل) را همانجا از پشت سرش بیرون آوردند!
این زبان ها بود که همچون تازیانه بر گرده ی جباران تاریخ فرود می آمد و اگر بنای "استبداد سیاسی" و "استثمار طبقاتی" و " استحمار مذهبی" فرو نریخت، رسوا شد و اگر "مغلوب" نشد، "محکوم گردید" و آرزوی عدالت و هوای آزادی و نیاز به برابری و آگاهی و رهبری انقلابی مردم و دشمنی با "نظام پیوسته ی زر و زور و زهد" در دل ها نمرد از یاد ها نرفت و این شعله ی مقدس، در معبر تاریخ خاموش نشد و در وجدان توده فراموش نگشت...

شریعتی "زن"

#سالروز_درگذشت_شریعتی

https://telegram.me/daaarvag
⭕️چونان تگرگ

قسم به چشمان خون بار مادران داغ دیده
و به خون های جاری شده در سرزمین وحی
و به بغض و کینه ی خاک خورده در سینه هایمان-که از پدر پیرمان به یاد گار داریم-
روزی
در مقابل
چشمان در بهت فرو رفته ی
لیبرال های بی غیرت وطنی
و جانمازآبکشان سر در آخور فرو برده
چون رعد
بغریم
و چونان تگرگ
بر سر ولد نامشروع استکبار بباریم
و قدس عزیز -این نگین دنیای اسلام- را
به دامان اسلام بازگردانیم...

#سوف_تحرر

https://telegram.me/daaarvag
آمد.

دستش به دستبند بود

از پشت میله ها

عریانی دستان مرا ندید

اما

یک لحظه در تلاطم چشمان من نگریست

چیزی نگفت

رفت.

اکنون اشباح از میانه ی هر راه می خزند

خورشید

در پشت پلک های من اعدام می شود ...

خ.گ


https://telegram.me/daaarvag
اخلاقتان پست و پیمان شما از هم گسستنی، دین شما دو رویی و آب شما شور و نا گوار است. آن کس که از شما دوری گزیند مشمول آمرزش پروردگار میگردد.

جانم به فدایت علی جان، آنگاه که سر در چاه میکردی و میگریستی به چه می اندیشیدی؟

آیا مسجدهایمان را میدیدی چون سینه ی کشتی غرق شده است و عذاب خدا از بالا و پایین آن را احاطه کرده و سر نشینان آن همه غرق خواهند شد؟

ای مردم بی اصل و ریشه در یاری پروردگارتان برای چه در انتظارید؟ ...
سلام خدمت رفقا
از این به بعد تو این کانال اشعار‌ و موسیقی های مورد علاقه مو قرار میدم که شاید تناسبی هم با وضعیت سیاسی اجتماعی کشور داشته باشه

ارادتمند

گرچه می گویند می گریند
روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران
قاصد روزان ابری
داروگ
کی می رسد باران ...

https://telegram.me/daaarvag
🔴 وفدیناه بذبح عظیم ...
(صافات)
فضل بن شاذان گفت شنیدم از حضرت رضا که می‌فرمود: چون خداوند به حضرت ابراهیم‌ دستور داد که به جای ذبح اسماعیل قوچی که فرستاده بود، ذبح کند، ابراهیم‌ در دل آرزو کرد که کاش فرزندش اسماعیل را به دست خود قربان کرده بود و امر به ذبح قوچ به او نشده بود، تا دلش همچون دل پدری که فرزندش را ذبح کرده به درد آید و سزاوار والاترین درجات اهل ثواب که در مصائب صبر می‌کنند، بگردد.
خداوند ـ عزّوجلّ ـ به او وحی کرد که ای ابراهیم محبوب‌ترین خلق من نزد تو کیست؟ گفت: یا رب هیچ آفریده‌ای از آفریدگانت برای من محبوب‌تر از حبیبت محمّد‌ نیست. خداوند وحی کرد که یا ابراهیم آیا او عزیزتر است یا خودت؟ پاسخ داد:او عزیزتر است. خداوند پرسید: فرزند او برای تو عزیزتر است یا فرزند خودت؟ پاسخ داد: فرزند او. فرمود: قربانی شدن فرزند او به‌ظلم و ناحق به دست دشمنانش بیش تر دل تو را به درد می‌آورد یا کشته شدن فرزندت به دست خودت در راه طاعت من؟ پاسخ داد: قربانی شدن او به دست دشمنانش برایم دلازارتر است. خداوند فرمود: ای ابراهیم گروهی که گمان می‌کنند که از امّت محمّد هستند، فرزندش حسین را بعد از او از سر ظلم و عدوات می‌کشند؛ همچنان که گوسفندی را بکشند و با این کار، مستوجب غضب من می‌شوند. ابراهیم از این سخن بی‌تاب شد و دلش به درد آمد و اشک به دیدگان آورد.
خداوند بار دیگر به او وحی کرد که ای ابراهیم، جزعِ تو را بر فرزندت ـ اگر او را کشته بودی ـ با جزعت برحسین و قتل او، فدیه و معاوضه می‌کنم، و برای تو رفیع‌ترین درجاتی که ثواب صبر بر مصائب است، قرار می‌دهم، و این همان است که فرمود: وفدیناه بذبح عظیم.

(برگرفته از منابع زیر: ملامحسن فیض کاشانی، تفسیر صافی. حویزی، نور الثقلین. بحرانی،البرهان فی علوم القرآن. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 12، ص 5ـ 124.)

#حسین_جان

https://telegram.me/daaarvag
جهان خون‌ریز بنیاد است هشدار
سر سال از محرّم آفریدند!
و گفت
اگر مردم گرد آیند
تا مرا خوار گردانند
چنان که من خویش را خوار گردانیده‌ام، نتوانند!

#عطار #تذکرة_الاولیا
ذکر ابوسلیمان دارایی قدس الله روحه
@daaarvag
یکی از دلایل اینکه هیات عشاق الحسین (حاج قوربون) رو به بقیه ی هیات ها ترجیح میدم اینه که سخنران و مداح خیلی کاری به مباحث مربوط به اداره ی جامعه و زوایا و خفایای حکومت اسلامی و نقش روحانیت در پیشبرد اسلام ندارن؛ حداقل به طور مستقیم!
میان روضه شونو میخونن و از امام حسین و اشک بر حسین حرف میزنن، از چیزی که مطمئنن حرف میزنن! ادعای حکومت جهانی هم ندارن! نه مثل مداح و سخنران هایی که انگار کلیه ی مسائل عالم رو حل کردن و مشکل اینه کسی بهشون توجه نمیکنه!

همین‌قدر ساده!
همین‌قدر تخصصی و مسئولیت پذیر!


#حسین_جان

@daaarvag
رباب، ازدواج و ارتحال

در ینابیع المودة آمده است که امرء القیس دارای سه دختر بود؛ یکی را حضرت امیرالمؤمنین به همسری پذیرفت و یکی را امام حسن علیه السلام و دیگری را که رباب نام داشت امام حسین علیه السلام به همسری برگزید.
وی، مادر سکینه دختر امام حسین و عبدالله بن حسین علیه السلام و از زنان فصیح الکلام بود که در کربلا حضور داشته است؛ همان زنی که حضرت سید الشهداء وی را بسیار دوست می داشت و درباره او اشعاری را فرموده است. بعد از شهادت امام حسین علیه السلام قریش از او خواستگاری کردند، ولی او اجابت نکرد و پاسخ داد که بعد از مواصلت با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با کسی مواصلت نمی کنم و بعد از امام حسین علیه السلام همسری نمی خواهم.
در مجلس ابن زیاد، چون نگاهش بر سر مقدس شوهرش افتاد و بی تاب شد آن سر مبارک را گرفت و بوسید و در کنار خود نهاد و نوحه سرایی کرد.
در تاریخ آمده است که بعد از واقعه کربلا یکسال بیشتر زنده نماند و پیوسته در گریه و سوگواری گذرانید و اشعاری را در وصف کربلا و عاشورا سروده است.او از آفتاب به سایه نیامد، گویا بعد از اینکه به چشم خود دیده بود که بدن مطهر حضرت امام حسین علیه السلام را برهنه مقابل آفتاب انداخته اند با خود عهد کرد که دیگر در سایه زیست نکند.
ابن اثیر در کامل گفته است: رباب پس‌ از یک‌سال از واقعه کربلا در مدینه از تأسف و حزن وفات کرد.
منابع:
منتهی الامال، ج 1، ص 855.

#حسین_جان

@daaarvag
گر آرزوی وصلش پیرم کند مکن عیب
عیب است از جوانی کاین آرزو ندارد...

شهریار
دیوان شهریار

@daaarvag
درود ای همزبان
من از بدخشانم

همان مازندرانِ داستان‌های کهن
آن زادگاه این زبان ناب اجداد و نیاکانت

تو از تهران
من از کابل، من از سیستان
تو از مشهد
ز غزنی و هریوایم
تو از شیراز و من از بلخ می‌آیم

اگر دست حوادث در سر من تیغ می‌کارد
و گر بیداد و استبداد می‌بارد
نوایم را اگر دزدیده‌اند از من
سکوت تیره‌یی گسترده گر دامن
سیه‌پوشانِ روشن‌مغز و
فوج سربه‌داری در رگانم رخش می‌رانند۱

مرا بشناس
من آنم که دماغم بوی جوی مولیان دارد
و آمویی میان سینه‌ام پیوسته در فریاد و جریان است
و در چین جبین مادرم روح فرانَک می‌تپد
از روی و از مویش
فروهر می‌تراود
مهر می‌بارد
و سام و زالِ سام و رستم و سهراب و آرش را
من و این پاک‌مغزان کمانکش را
به قول رازهای سینه‌ی تاریخ پیوندی‌ست
دیرینه!

نگاهم کن
نه!
نه با توهین و با تحقیر و با تصغیر

نگاهم کن
نگاهت گر پذیرد
برگ سیمایم
ز بومسلم و سیس و بومقنّع
صورتی دارد

درست امروز شرح داستان و داستان با توست
و اما استخوان قهرمان داستان با من

تو گر نامی
نشانم من
تنت را روح و جانم من
من ایرانم!

خراسان در تن من می‌تپد
پیوسته در رگ‌های من جاری‌ست
بشناسم

بنی آدم گر از یک جوهر اند
ما را یکی‌تر باشد آن گوهر

درود ای همزبان
من هم از ایرانم!

‌#افغانستان #کابل #هرات #مزارشریف #طالبان

#غفران_بدخشانی #هوشنگ_ابتهاج #ابتهاج

@daaarvag
مرگ در هر حالتی تلخ است
اما من
دوست‌تر دارم که چون از ره در آید مرگ
درشبی آرام ...
چون شمعی شوم خاموش
لیک مرگ دیگری هم هست
دردناک ، اما شگرف و سرکش و مغرور!
مرگ مردان مرگ در میدان
با تپیدن‌های طبل و شیون شیپور
با صفیر تیر و برق تشنه شمشیر
غرقه در خون
پیکری افتاده در زیر سم اسبان ...

وه چه شیرین است
رنج بردن
پافشردن
در ره یک ‌آرزو مردانه مردن!
وندر امّید بزرگ خویش
با سرود زندگی بر لب
جان سپردن ...

آه اگر باید
زندگانی را
به خون خویش رنگ آرزو بخشید
و به خون خویش
نقش صورت دلخواه زد بر پردهٔ امّید
من به جان و دل پذیرا میشوم
این مرگ خونین را ...

#هوشنگ_ابتهاج

@daaarvag
Man Iranamo To Araghi (Studio)
Mohammad Hossein Poyanfar
من ایرانم‌ و تو عراقی ...
پویان‌ فر
WWW.ZAKERIN.IR
Haaj Mahmoud Karimi
ببین می توانی بمانی بمان ...