رازهای باغ نشاط: درخواستهای رمزی آرد و کره پیرمرد نقاش تبعیدی
📝لیلا پاپلی یزدی
باستانشناس
در سال ۹۱ و درست چند ماه قبل از اینکه برای همیشه به دانشگاه ممنوعالورود بشوم، آخرین پروژه ی کاوشم در ایران را انجام دادم. مجوز را عمران و دانشگاه گرفته بودند و من میتوانستم کارهایی بکنم. این پروژه که برای آموزش دانشجویان باستانشناسی بود در نزدیکی باغی به نام باغ نشاط در نزدیکی شهر فیروز نیشابور انجام میشد. معروفیت باغ به دلیل این است که مرحوم کمالالملک در دوره ی تبعید توسط صاحب باغ آقای سالار معتمد گنجی، اربابی محلی که به مخالفت با حکومت معروف بود به این منطقه دعوت شده و حتی قریه حسینآباد که محل سکونت کمال بوده در واقع ملک همین آقای گنجی بوده (کمالآلملک به جای خاصی تبعید نشده فقط به او گفته بودند در شهرهای بزرگ به ویژه تهران نماند و رفتنش به نیشابور به واسطهی همین دعوت بوده که دلیلش در آن زمان برما مکشوف نبود و بعدا فهمیدیم چیزی بیش از مهماننوازی موجب این دعوت شده). گنجی به دلیلی که مشخص نبود روستای جدیدی در اینجا ساخته بود که کمی از روستای اصلی فاصله داشت. گویی میخواست چیزی را تغییر دهد. در ظاهر این باغ دو عمارت داشت. عمارتی قدیمی ساخته شده در اوایل دورهی قاجار با پلانی استاندارد و عمارتی در میان باغ که میراث فرهنگی میخواست به قهوهخانه بدل کند. تمام همراهان باستانشناس من در همان روز اول مشاهدهی این عمارت دوم برگشتند و به هم خیره شده. عمارت پدیده ی عجیبی بود. پنجرهها کور شده بودند، راه ورودی از زیرزمین بود و دو شومینهی بسیار بزرگ روسی از اتاقی به پایین امکان پخت و پز و ماندن برای مدت طولانی در این عمارت را ممکن میکرد. جایی بود برای زندگی عادی، غیرعادی. عمارت جوری ساخته شده بود که با درختهای بلند دید به آن محدود بود. مردم محل هنوز افسانههایی داشتند از اینکه کمالالملک و مرحوم گنجی در این عمارت مهمانی به پا میکردند و زنی از قوچان برای خوانندگی به آنجا میآمده. «چرا قوچان؟» کسی پاسخی نداشت. و اصلا چرا مردی مسن و تبعیدی باید در اینجا مهمانی بگیرد. نکتهی دیگر این بود که کمال در همین عمارت یک چشمش را از دست داده بود. سعی کرده بودند قضیه را ماستمالی کنند که تیری از تفنگی در رفته و اشتباهی شده. کاوشها چیزهایی نشانمان داد. بعد رفتیم سراغ نامههای کمال به مرحوم غنی که بخشیشان چاپ شدهاند. پس از نامههای اول ، همهی نامهها شامل درخواستهای متعدد کمال از غنی بود. از او میخواست آرد و کره برایش بفرستند. تاکید میکرد که مقدار کره اینقدر و آرد آنقدر باشد. تمام نامهها با شرح ناراحتی از تبعید و دوری از شهر تمام میشد. چرا کسی که در یک منطقهی حاصلخیز روستایی زندگی میکند از شهر باید درخواست آرد کند؟مگر در روستای تقیآباد و قریه حسینآباد کره پیدا نمیشده؟
سرتان را درد نمیآورم. مهمانها، مهمان بودند اما برای اهدافی سیاسی. جایی که پسیان کشته شده چندان دور از این منطقه نیست و نهایتا مشخص شد که مرحوم گنجی قربانی دسیسه شده و زهر به او خوراندهاند و نهایتا در مشهد درگذشته.
در تمام آن احوال نامههای کمالالملک عصبانیتر و مصممتر میشد و درخواستش برای آرد بیشتر. کسی باید الگوهای تکرار شوندهی این نامهها و آن زیرزمین و عمارت عجیب را در کنار هم میگذاشت که میفهمید کمالالملک و دوستانش مهمانی و آوازخوانی در آن ملک برگزار نمیکردهاند و در تمام آن سالهای سیاه خوش نمیگذراندهاند.
غرض اینکه سخن کسی که میداند سخنش شنیده میشود و نامهاش قبل از رسیدن خوانده میشود پیچیدهتر از آن است که در لحظهی اول به نظر میآید.
باغ نشاط را تقریبا تخریب کردند و تلاشهای ما برای ثبت یا نگهداری بخشهایی از کانتکست اصلی بیاثر ماند. اما دستکم چیزهایی در موردش نوشتیم. اگر دوست داشتید در مورد آن مهمانیها و آرد و کرهها و اینکه پوشش چه مسایلی بودند بیشتر بدانید،اینجا را بخوانید.
https://www.academia.edu/4447965/a_report_on_a_party_and_the_guests
@bashgahandishe
📝لیلا پاپلی یزدی
باستانشناس
در سال ۹۱ و درست چند ماه قبل از اینکه برای همیشه به دانشگاه ممنوعالورود بشوم، آخرین پروژه ی کاوشم در ایران را انجام دادم. مجوز را عمران و دانشگاه گرفته بودند و من میتوانستم کارهایی بکنم. این پروژه که برای آموزش دانشجویان باستانشناسی بود در نزدیکی باغی به نام باغ نشاط در نزدیکی شهر فیروز نیشابور انجام میشد. معروفیت باغ به دلیل این است که مرحوم کمالالملک در دوره ی تبعید توسط صاحب باغ آقای سالار معتمد گنجی، اربابی محلی که به مخالفت با حکومت معروف بود به این منطقه دعوت شده و حتی قریه حسینآباد که محل سکونت کمال بوده در واقع ملک همین آقای گنجی بوده (کمالآلملک به جای خاصی تبعید نشده فقط به او گفته بودند در شهرهای بزرگ به ویژه تهران نماند و رفتنش به نیشابور به واسطهی همین دعوت بوده که دلیلش در آن زمان برما مکشوف نبود و بعدا فهمیدیم چیزی بیش از مهماننوازی موجب این دعوت شده). گنجی به دلیلی که مشخص نبود روستای جدیدی در اینجا ساخته بود که کمی از روستای اصلی فاصله داشت. گویی میخواست چیزی را تغییر دهد. در ظاهر این باغ دو عمارت داشت. عمارتی قدیمی ساخته شده در اوایل دورهی قاجار با پلانی استاندارد و عمارتی در میان باغ که میراث فرهنگی میخواست به قهوهخانه بدل کند. تمام همراهان باستانشناس من در همان روز اول مشاهدهی این عمارت دوم برگشتند و به هم خیره شده. عمارت پدیده ی عجیبی بود. پنجرهها کور شده بودند، راه ورودی از زیرزمین بود و دو شومینهی بسیار بزرگ روسی از اتاقی به پایین امکان پخت و پز و ماندن برای مدت طولانی در این عمارت را ممکن میکرد. جایی بود برای زندگی عادی، غیرعادی. عمارت جوری ساخته شده بود که با درختهای بلند دید به آن محدود بود. مردم محل هنوز افسانههایی داشتند از اینکه کمالالملک و مرحوم گنجی در این عمارت مهمانی به پا میکردند و زنی از قوچان برای خوانندگی به آنجا میآمده. «چرا قوچان؟» کسی پاسخی نداشت. و اصلا چرا مردی مسن و تبعیدی باید در اینجا مهمانی بگیرد. نکتهی دیگر این بود که کمال در همین عمارت یک چشمش را از دست داده بود. سعی کرده بودند قضیه را ماستمالی کنند که تیری از تفنگی در رفته و اشتباهی شده. کاوشها چیزهایی نشانمان داد. بعد رفتیم سراغ نامههای کمال به مرحوم غنی که بخشیشان چاپ شدهاند. پس از نامههای اول ، همهی نامهها شامل درخواستهای متعدد کمال از غنی بود. از او میخواست آرد و کره برایش بفرستند. تاکید میکرد که مقدار کره اینقدر و آرد آنقدر باشد. تمام نامهها با شرح ناراحتی از تبعید و دوری از شهر تمام میشد. چرا کسی که در یک منطقهی حاصلخیز روستایی زندگی میکند از شهر باید درخواست آرد کند؟مگر در روستای تقیآباد و قریه حسینآباد کره پیدا نمیشده؟
سرتان را درد نمیآورم. مهمانها، مهمان بودند اما برای اهدافی سیاسی. جایی که پسیان کشته شده چندان دور از این منطقه نیست و نهایتا مشخص شد که مرحوم گنجی قربانی دسیسه شده و زهر به او خوراندهاند و نهایتا در مشهد درگذشته.
در تمام آن احوال نامههای کمالالملک عصبانیتر و مصممتر میشد و درخواستش برای آرد بیشتر. کسی باید الگوهای تکرار شوندهی این نامهها و آن زیرزمین و عمارت عجیب را در کنار هم میگذاشت که میفهمید کمالالملک و دوستانش مهمانی و آوازخوانی در آن ملک برگزار نمیکردهاند و در تمام آن سالهای سیاه خوش نمیگذراندهاند.
غرض اینکه سخن کسی که میداند سخنش شنیده میشود و نامهاش قبل از رسیدن خوانده میشود پیچیدهتر از آن است که در لحظهی اول به نظر میآید.
باغ نشاط را تقریبا تخریب کردند و تلاشهای ما برای ثبت یا نگهداری بخشهایی از کانتکست اصلی بیاثر ماند. اما دستکم چیزهایی در موردش نوشتیم. اگر دوست داشتید در مورد آن مهمانیها و آرد و کرهها و اینکه پوشش چه مسایلی بودند بیشتر بدانید،اینجا را بخوانید.
https://www.academia.edu/4447965/a_report_on_a_party_and_the_guests
@bashgahandishe
Forwarded from باشگاه اندیشه
.
مدرسهٔ مطالعات اتوپیا باشگاه اندیشه برگزار میکند:
📌 امکان و عدم امکان خوانش اتوپیایی از ماجرای عاشورا
🗣️ گفتوگوی سوگواران، سال هفدهم؛ نشست پنجم
🎤 با حضورِ
دکتر سیدجواد میری
محمد نصراوی
دربارهٔ نشست
📅 دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴
🕢 ساعت ۱۷:۳۰
📍 خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نائبی، پلاک ۲۳
@bashgahandishe
مدرسهٔ مطالعات اتوپیا باشگاه اندیشه برگزار میکند:
📌 امکان و عدم امکان خوانش اتوپیایی از ماجرای عاشورا
🗣️ گفتوگوی سوگواران، سال هفدهم؛ نشست پنجم
🎤 با حضورِ
دکتر سیدجواد میری
محمد نصراوی
دربارهٔ نشست
📅 دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴
🕢 ساعت ۱۷:۳۰
📍 خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نائبی، پلاک ۲۳
@bashgahandishe
Forwarded from حکمت نامتناهی
برداشتن مرز خویشتن و دیگری1404.05.07.pdf
263.5 KB
برداشتن مرزِ خویشتن و دیگری
📝محمدحسین قدوسی
چگونه انسان با دیگری رابطه عمیقتر از تفهیم پیدا کرده و به تفاهم میرسد؟
بازیگری یکی از اساسیترین عرصههایی است که این سوال در آن جایگاه ویژه دارد. سوال از اینجا شروع میشود که چگونه بازیگر باید محتوایی را به تماشاچی منتقل نماید. این سوال در ادامه و در تعالی مفهومی خود به مراتبی بسیار بالاتر از این میرسد و در نهایت به اینکه چگونه بازیگر نقش خود و وضعیت تماشاپی را آنچنان درک و زندگی کند که بتواند پلی بین این دو شده و این پل بخشی از زندگی و حقیقت او شود. کنستانتین استانیسلاوسکی (Konstantin Stanislavski) که با تفکر بنیادین خود، انقلابی در این عرصه ایجاد کرده و بازیگری را از یک عمل تصنعی برای رضایت تماشاچی یا القای یک مفهوم ومحتوا به عملی واقعی انسانی تبدیل نموده که بازیگر به جای بازی -به معنی قبلی آن- نقش را زندگی و خلق میکند و گویی در این نقش جلوه جدیدی از خویشتن را کشف و شهود نموده و آن را "تماشائی" و "اجرا" مینماید.
@Dialogeschool
@ejraaschool
@bsahgahandishe
@hekmatenamotanahi
📝محمدحسین قدوسی
چگونه انسان با دیگری رابطه عمیقتر از تفهیم پیدا کرده و به تفاهم میرسد؟
بازیگری یکی از اساسیترین عرصههایی است که این سوال در آن جایگاه ویژه دارد. سوال از اینجا شروع میشود که چگونه بازیگر باید محتوایی را به تماشاچی منتقل نماید. این سوال در ادامه و در تعالی مفهومی خود به مراتبی بسیار بالاتر از این میرسد و در نهایت به اینکه چگونه بازیگر نقش خود و وضعیت تماشاپی را آنچنان درک و زندگی کند که بتواند پلی بین این دو شده و این پل بخشی از زندگی و حقیقت او شود. کنستانتین استانیسلاوسکی (Konstantin Stanislavski) که با تفکر بنیادین خود، انقلابی در این عرصه ایجاد کرده و بازیگری را از یک عمل تصنعی برای رضایت تماشاچی یا القای یک مفهوم ومحتوا به عملی واقعی انسانی تبدیل نموده که بازیگر به جای بازی -به معنی قبلی آن- نقش را زندگی و خلق میکند و گویی در این نقش جلوه جدیدی از خویشتن را کشف و شهود نموده و آن را "تماشائی" و "اجرا" مینماید.
@Dialogeschool
@ejraaschool
@bsahgahandishe
@hekmatenamotanahi
Forwarded from در پویهی زبان فارسی ● هادی راشد
▫️
📝 زیستاری به آزادی
. . . . .
(۸ مرداد، سالگرد خاموشی امیرحسین آریانپور)
هادی راشد
امیرحسین آریانپور (۱۳۰۳ـ۱۳۸۰)، چهرهای چندسویه در گسترهی آموزش و پژوهش سدهی گذشته بود. آموزشهای پایهای خود را از سال ۱۳۲۳ آغاز کرد. گویا نخست کارشناسی علوم سیاسی خواند (پژوهش، ۱۳۵۸، چ۱: ۱۳۳۴)، سپس فلسفه و علوم تربیتی از کارشناسی تا دکتری دانشگاه تهران؛ و همهنگام با آن، کارشناسی و دکتری ادبیات فارسی را به پایان رساند. پایاننامهی خود را زیر دست پرویز خانلری در مایههای سبکشناسی شعر و ادبیات فارسی پیش برد. بخشی از آن نیز بارها به چاپ رسیده است. پس از آن کارشناسی و دکتری علوم اجتماعی را در دانشگاههای بیروت و پرینستون گذراند.
شماری از پژوهشها و نوشتارهای او مانند در آستانهی رستاخیز، فرویدیسم، سبکشناسی هنر و ادبیات، و پژوهش در پیوند تنگاتنگ با تاریخ، فرهنگ و ادبیات است. در کتاب در آستانهی رستاخیز (۱۳۳۰)، آگاهیهای برگرفته از تاریخ و فرهنگ ایران را در کنار جهانیهای دگرگونی تاریخی نهاد تا در ستیز با «تاریکاندیشی» نشان دهد دگرگونی اجتماعی گریزناپذیر است. در فرویدیسم، بهویژه بخشهای سمبولیسم (سمبولهای اساسی)، رویاء، و بازی و هنر، نگرشی را به میان آورد که هنوز هم سرآغاز هر تکاپویی به رهیافتهای بازنگرانه در شعر، ادبیات و هنر ایران از دید درونکاوی ساخت فرهنگی اجتماعیِ سنت است. با این همه، از کارهای آغازیناش خرسند نبود و فروتنانه آنها را گرفتار سالخوردگی میخواند.
پیش از سنجش پژوهشهایاش، بایسته است بر پویایی روششناسیِ کارهای او درنگ کنیم. هیلده بلومنتال مینویسد هنگامی که دانست ا.ح.آ. به دنبال پردهبرداری از قانون تحرک (دینامیسم) تاریخ است، و به او گفت این قانون را پیش از این دیگران یافتهاند، پاسخ شنید: میخواهد به روش خود «به طور مستقل، تمام تاریخ را تفحص کند و ببیند بکجا میرسد.» او در نگرش به تمدن غربی با مرزگذاری میان علم و تکنولوژی در برابر استعمار، رهیافت بازنگرانهای را پیشنهاد کرد که بسیار راهگشا بود. روششناسی گذار از گسستها به پیوستگیها در کار او، مهرداد بهار، مسکوب، شایگان، جلال ستاری و ... راهی به شناخت دگردیسیهای تاریخ و فرهنگ گشود که در آن، شالودههای پژوهش در سنجش با دادههای برآمده از تاریخ و فرهنگ ایران سامان مییابد.
آریانپور دادههای پایهی پژوهشهای خود را از گسترههای تاریخ، ادبیات و تصوف برمیگزید. وارونهی نگاه معلمان دانشکدهای، نگرش او به زباننوشتههای کهن، چند پایهای بود. او متن را فرآوردهای فرهنگی ـ اجتماعی در زبان مینگریست، و از آن، دریچهای به روی دگرگونیهای اجتماعی باز میکرد. معلمان و آموزگاران دانشکدهای چرخش به سوی «مطالعات اجتماعیِ آثار ادبی و در مواردی جامعهشناسی ادبیات» را برنمیتافتند، و با این نگاه که «اینگونه کارها، در جهان، بسیار نادر و دشواریاب است و با شبه تحقیقات شعارآمیز و کلیبافیهای ژرونالیستی ... ارتباطی ندارد» (موسیقی شعر، بیست) به راه خود میرفتند.
نگرش آریانپور به ادبیات کلاسیک و تصوف، مانند مثنوی و غزلیات شمس در مرز میان ستایش و سنجش، ژرف و بالنده بود. با شرح انگلیسی نیکلسون بر مثنوی، نیک آشنا بود؛ چنان که فروزانفر در شرح مثنوی، خود را بینیاز از راهنماییهای او نمیدید، و در دیباچهی کتاب نوشت: «در مواضع مشکل این کتاب (نیکلسون) از مساعدت دوست عزیز و دانشمند خود آقای دکتر حسین آریانپور بهرهمند شدهام.»
بلومنتال در یادداشتی ا.ح.آ. را قهرمان هالتر، شاعر، نویسنده، سخنرانِ پرتکاپو با سری پرشور، و ویژگیهای ناسازگار؛ آدمی همهجانبه میخواند که در راه سربلندی کشورش به کار میآید. نایب حسین کاشی، نیای بزرگ او و سهراب، یکی از سران «یاغیگری» روزگار خود بود. با چنین پیشینهای از توفان درون، ا.ح.آ. همواره به سادگی، شکیبایی و دانایی زیست.
در کوران انقلاب ۱۳۵۷ چنان که خود میگفت پس از گفتوگو با احسان طبری، درخواست کیانوری را برای همکاری با حزب نپذیرفت. از دید طبری، ا.ح.آ. یکی از سرمایههای برجستهی اندیشهی چپِ فرهنگی بود، و میبایست بیرون از دستهبندیهای سیاسی به کار دانشورانه بپردازد. با هماین راهنماییها بود که شماری از دانشوران برجستهی ایرانی، مانند آریانپور، شرف خراسانی، مهرداد بهار، و ... از پیوستن به حزب خودداری کردند و پیآمدهای رنجبار دههی ۱۳۶۰ را از سر گذراندند. آریانپور حتی دو دهه پیش از آن، پیشنهاد جزنی را برای پیکربندیِ مارکسیستی مبارزهی مسلحانه نپذیرفته بود. چپ در اندیشهی آریانپور یا مهرداد بهار، گستردهتر از مارکسیسم آنهم از گونهی راستکیشانه و حزبی بود.
● در پویهی زبان فارسی
گزیدهی یادداشتها در فرهنگ، زبان و ادبیات
https://t.iss.one/OnPersianLanguage/
📝 زیستاری به آزادی
. . . . .
(۸ مرداد، سالگرد خاموشی امیرحسین آریانپور)
هادی راشد
امیرحسین آریانپور (۱۳۰۳ـ۱۳۸۰)، چهرهای چندسویه در گسترهی آموزش و پژوهش سدهی گذشته بود. آموزشهای پایهای خود را از سال ۱۳۲۳ آغاز کرد. گویا نخست کارشناسی علوم سیاسی خواند (پژوهش، ۱۳۵۸، چ۱: ۱۳۳۴)، سپس فلسفه و علوم تربیتی از کارشناسی تا دکتری دانشگاه تهران؛ و همهنگام با آن، کارشناسی و دکتری ادبیات فارسی را به پایان رساند. پایاننامهی خود را زیر دست پرویز خانلری در مایههای سبکشناسی شعر و ادبیات فارسی پیش برد. بخشی از آن نیز بارها به چاپ رسیده است. پس از آن کارشناسی و دکتری علوم اجتماعی را در دانشگاههای بیروت و پرینستون گذراند.
شماری از پژوهشها و نوشتارهای او مانند در آستانهی رستاخیز، فرویدیسم، سبکشناسی هنر و ادبیات، و پژوهش در پیوند تنگاتنگ با تاریخ، فرهنگ و ادبیات است. در کتاب در آستانهی رستاخیز (۱۳۳۰)، آگاهیهای برگرفته از تاریخ و فرهنگ ایران را در کنار جهانیهای دگرگونی تاریخی نهاد تا در ستیز با «تاریکاندیشی» نشان دهد دگرگونی اجتماعی گریزناپذیر است. در فرویدیسم، بهویژه بخشهای سمبولیسم (سمبولهای اساسی)، رویاء، و بازی و هنر، نگرشی را به میان آورد که هنوز هم سرآغاز هر تکاپویی به رهیافتهای بازنگرانه در شعر، ادبیات و هنر ایران از دید درونکاوی ساخت فرهنگی اجتماعیِ سنت است. با این همه، از کارهای آغازیناش خرسند نبود و فروتنانه آنها را گرفتار سالخوردگی میخواند.
پیش از سنجش پژوهشهایاش، بایسته است بر پویایی روششناسیِ کارهای او درنگ کنیم. هیلده بلومنتال مینویسد هنگامی که دانست ا.ح.آ. به دنبال پردهبرداری از قانون تحرک (دینامیسم) تاریخ است، و به او گفت این قانون را پیش از این دیگران یافتهاند، پاسخ شنید: میخواهد به روش خود «به طور مستقل، تمام تاریخ را تفحص کند و ببیند بکجا میرسد.» او در نگرش به تمدن غربی با مرزگذاری میان علم و تکنولوژی در برابر استعمار، رهیافت بازنگرانهای را پیشنهاد کرد که بسیار راهگشا بود. روششناسی گذار از گسستها به پیوستگیها در کار او، مهرداد بهار، مسکوب، شایگان، جلال ستاری و ... راهی به شناخت دگردیسیهای تاریخ و فرهنگ گشود که در آن، شالودههای پژوهش در سنجش با دادههای برآمده از تاریخ و فرهنگ ایران سامان مییابد.
آریانپور دادههای پایهی پژوهشهای خود را از گسترههای تاریخ، ادبیات و تصوف برمیگزید. وارونهی نگاه معلمان دانشکدهای، نگرش او به زباننوشتههای کهن، چند پایهای بود. او متن را فرآوردهای فرهنگی ـ اجتماعی در زبان مینگریست، و از آن، دریچهای به روی دگرگونیهای اجتماعی باز میکرد. معلمان و آموزگاران دانشکدهای چرخش به سوی «مطالعات اجتماعیِ آثار ادبی و در مواردی جامعهشناسی ادبیات» را برنمیتافتند، و با این نگاه که «اینگونه کارها، در جهان، بسیار نادر و دشواریاب است و با شبه تحقیقات شعارآمیز و کلیبافیهای ژرونالیستی ... ارتباطی ندارد» (موسیقی شعر، بیست) به راه خود میرفتند.
نگرش آریانپور به ادبیات کلاسیک و تصوف، مانند مثنوی و غزلیات شمس در مرز میان ستایش و سنجش، ژرف و بالنده بود. با شرح انگلیسی نیکلسون بر مثنوی، نیک آشنا بود؛ چنان که فروزانفر در شرح مثنوی، خود را بینیاز از راهنماییهای او نمیدید، و در دیباچهی کتاب نوشت: «در مواضع مشکل این کتاب (نیکلسون) از مساعدت دوست عزیز و دانشمند خود آقای دکتر حسین آریانپور بهرهمند شدهام.»
بلومنتال در یادداشتی ا.ح.آ. را قهرمان هالتر، شاعر، نویسنده، سخنرانِ پرتکاپو با سری پرشور، و ویژگیهای ناسازگار؛ آدمی همهجانبه میخواند که در راه سربلندی کشورش به کار میآید. نایب حسین کاشی، نیای بزرگ او و سهراب، یکی از سران «یاغیگری» روزگار خود بود. با چنین پیشینهای از توفان درون، ا.ح.آ. همواره به سادگی، شکیبایی و دانایی زیست.
در کوران انقلاب ۱۳۵۷ چنان که خود میگفت پس از گفتوگو با احسان طبری، درخواست کیانوری را برای همکاری با حزب نپذیرفت. از دید طبری، ا.ح.آ. یکی از سرمایههای برجستهی اندیشهی چپِ فرهنگی بود، و میبایست بیرون از دستهبندیهای سیاسی به کار دانشورانه بپردازد. با هماین راهنماییها بود که شماری از دانشوران برجستهی ایرانی، مانند آریانپور، شرف خراسانی، مهرداد بهار، و ... از پیوستن به حزب خودداری کردند و پیآمدهای رنجبار دههی ۱۳۶۰ را از سر گذراندند. آریانپور حتی دو دهه پیش از آن، پیشنهاد جزنی را برای پیکربندیِ مارکسیستی مبارزهی مسلحانه نپذیرفته بود. چپ در اندیشهی آریانپور یا مهرداد بهار، گستردهتر از مارکسیسم آنهم از گونهی راستکیشانه و حزبی بود.
● در پویهی زبان فارسی
گزیدهی یادداشتها در فرهنگ، زبان و ادبیات
https://t.iss.one/OnPersianLanguage/
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
🎭 "لیلی و مجنون" | بهزودی در وبگاه، آپارات و یوتیوب دوبال
این مجموعه، دراماتورژی داستان لیلی و مجنون نوشتهی نظامی گنجوی است که دوبال به آن پرداختهاست.
اگر فضای گرم و صمیمی و فرهنگ کار گروهیِ باشگاه اندیشه نبود، خلق چنین آثاری ممکن نمیشد.
با احترام به این مجموعه که مانند معبدی برای رشد این پروژه بود.
🎙 تحسین برای پادکست محمدرضا طاهری (نظامی گنجوی) که خواندن گروهی این داستان را جذابتر کرد.
و در پایان، با سپاس از جناب نظامی که میزبان ما بر سر خوان باشکوهِ لیلی و مجنون بود.
#لیلی_و_مجنون #دوبال #نظامی_گنجوی #دراماتورژی #باشگاه_اندیشه
@dobaalcompany
@bsahgahandishe
🎭 "لیلی و مجنون" | بهزودی در وبگاه، آپارات و یوتیوب دوبال
این مجموعه، دراماتورژی داستان لیلی و مجنون نوشتهی نظامی گنجوی است که دوبال به آن پرداختهاست.
اگر فضای گرم و صمیمی و فرهنگ کار گروهیِ باشگاه اندیشه نبود، خلق چنین آثاری ممکن نمیشد.
با احترام به این مجموعه که مانند معبدی برای رشد این پروژه بود.
🎙 تحسین برای پادکست محمدرضا طاهری (نظامی گنجوی) که خواندن گروهی این داستان را جذابتر کرد.
و در پایان، با سپاس از جناب نظامی که میزبان ما بر سر خوان باشکوهِ لیلی و مجنون بود.
#لیلی_و_مجنون #دوبال #نظامی_گنجوی #دراماتورژی #باشگاه_اندیشه
@dobaalcompany
@bsahgahandishe
جناب آقای دکتر هادی خانیکی
اندیشمند گرامی و همراه همیشگی باشگاه اندیشه
با اندوه و تأثر فراوان از درگذشت خواهر گرامیتان مطلع شدیم. در این ساعتهای سخت، قلبهای ما نیز همراه با شما و خانوادهی محترمتان میتپد و غم از دست دادن عزیزی چنین را با شما تقسیم میکند.
امیدواریم در سایهی صبر و استواری ویژهتان، این مصیبت را بهعنوان بخشی از تقدیر الهی پذیرا باشید و به ویژه از یادگارهای نیکوی ایشان و خاطرات زیبایشان تسلّی خاطر پیدا کنید. باشگاه اندیشه در این لحظات دشوار، همدردی صمیمانهی خود را با شما اعلام میدارد و برای آن مرحومه از درگاه خداوند متعال، غفران و آرامش و برای شما و بازماندگان، صبر و شکیبایی مسئلت مینماید.
باشگاه اندیشه
اندیشمند گرامی و همراه همیشگی باشگاه اندیشه
با اندوه و تأثر فراوان از درگذشت خواهر گرامیتان مطلع شدیم. در این ساعتهای سخت، قلبهای ما نیز همراه با شما و خانوادهی محترمتان میتپد و غم از دست دادن عزیزی چنین را با شما تقسیم میکند.
امیدواریم در سایهی صبر و استواری ویژهتان، این مصیبت را بهعنوان بخشی از تقدیر الهی پذیرا باشید و به ویژه از یادگارهای نیکوی ایشان و خاطرات زیبایشان تسلّی خاطر پیدا کنید. باشگاه اندیشه در این لحظات دشوار، همدردی صمیمانهی خود را با شما اعلام میدارد و برای آن مرحومه از درگاه خداوند متعال، غفران و آرامش و برای شما و بازماندگان، صبر و شکیبایی مسئلت مینماید.
باشگاه اندیشه
Forwarded from جمهوری فلسفه و ادبیات
.
🔹نشست حضوری «دربارهٔ مسئلهٔ افغانستانستیزی»
با حضور:
- سپیده سالاروند: هیچ انسانی غیرقانونی نیست
- آرش اباذری: هگل و دفاع از انسانیت در برابر انسانیت کاذب
- علی معظمی: گمانههایی در خصوص پیامدهای سیاسی اخراج مهاجران افغانستانی
دبیر نشست: علی طیبی
🔹چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۱-۱۸
🔹تهران، خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچهٔ نایبی، پلاک ۲۳ (نقشهٔ گوگل)
«جمهوری فلسفه و ادبیات»
🔹نشست حضوری «دربارهٔ مسئلهٔ افغانستانستیزی»
با حضور:
- سپیده سالاروند: هیچ انسانی غیرقانونی نیست
- آرش اباذری: هگل و دفاع از انسانیت در برابر انسانیت کاذب
- علی معظمی: گمانههایی در خصوص پیامدهای سیاسی اخراج مهاجران افغانستانی
دبیر نشست: علی طیبی
🔹چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۱-۱۸
🔹تهران، خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچهٔ نایبی، پلاک ۲۳ (نقشهٔ گوگل)
«جمهوری فلسفه و ادبیات»
باشگاه اندیشه.سوگواران17.خوانش اتوپیایی.نصراوی.میری1404.05.07
باشگاه اندیشه.سوگواران17.خوانش اتوپیایی.نصراوی.میری1404.05.07
پوشۀ شنیداری نشستِ امکان و عدم امکان خوانش اتوپیایی از ماجرای عاشورا
🗣 گفتوگوی سوگواران، سال هفدهم؛ نشست پنجم
🎤 با حضورِ
دکتر سیدجواد میری
محمد نصراوی
📅 دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴
برگزارشده در مدرسه مطالعات اتوپیا
📍 خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نائبی، پلاک ۲۳
@bashgahandishe
🗣 گفتوگوی سوگواران، سال هفدهم؛ نشست پنجم
🎤 با حضورِ
دکتر سیدجواد میری
محمد نصراوی
📅 دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴
برگزارشده در مدرسه مطالعات اتوپیا
📍 خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نائبی، پلاک ۲۳
@bashgahandishe
باشگاه اندیشه.انجمن زنان پژوهشگرتاریخ.سوگ اقوام سیستانی.1404.04.31
باشگاه اندیشه.انجمن زنان پژوهشگرتاریخ.سوگ اقوام سیستانی.1404.04.31
پوشهٔ شنیداری نشستِ
نقش زنان در موسیقی سوگ اقوام سیستانی
📌 گفتوگوی سوگواران، سال هفدهم؛ نشست چهارم
با حضورِ
شکوفهسادات روحانی
منصور براهیمی
احمد خالصی
📅 دوشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۴
@zananepazhoheshgartarikh1396
@bashgahandishe
نقش زنان در موسیقی سوگ اقوام سیستانی
📌 گفتوگوی سوگواران، سال هفدهم؛ نشست چهارم
با حضورِ
شکوفهسادات روحانی
منصور براهیمی
احمد خالصی
📅 دوشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۴
@zananepazhoheshgartarikh1396
@bashgahandishe
گزارش دیداری نشستِ نقش زنان در موسیقی سوگ اقوام سیستانی
📌 گفتوگوی سوگواران، سال هفدهم؛ نشست چهارم
با حضورِ
شکوفهسادات روحانی
منصور براهیمی
احمد خالصی
📅 دوشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۴
@zananepazhoheshgartarikh1396
@bashgahandishe
📌 گفتوگوی سوگواران، سال هفدهم؛ نشست چهارم
با حضورِ
شکوفهسادات روحانی
منصور براهیمی
احمد خالصی
📅 دوشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۴
@zananepazhoheshgartarikh1396
@bashgahandishe
گزارش دیداری نشستِ امکان و عدم امکان خوانش اتوپیایی از ماجرای عاشورا
🗣 گفتوگوی سوگواران، سال هفدهم؛ نشست پنجم
🎤 با حضورِ
دکتر سیدجواد میری
محمد نصراوی
📅 دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴
برگزار شده در مدرسه مطالعات اتوپیا
📍 خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نائبی، پلاک ۲۳
@bashgahandishe
🗣 گفتوگوی سوگواران، سال هفدهم؛ نشست پنجم
🎤 با حضورِ
دکتر سیدجواد میری
محمد نصراوی
📅 دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴
برگزار شده در مدرسه مطالعات اتوپیا
📍 خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نائبی، پلاک ۲۳
@bashgahandishe
تحول گفتمان های ادبی در نسبت با واقعهٔ عاشورا
🗣 گفتوگوی سوگواران، سال هفدهم؛ نشست ششم
🎤 با حضورِ
احمد خالصی
دربارهٔ نشست
📅 دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴
ساعت ۱۷:۳۰
📍 خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نائبی، پلاک ۲۳
@bashgahandishe
🗣 گفتوگوی سوگواران، سال هفدهم؛ نشست ششم
🎤 با حضورِ
احمد خالصی
دربارهٔ نشست
📅 دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴
ساعت ۱۷:۳۰
📍 خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نائبی، پلاک ۲۳
@bashgahandishe