گزارش دیداری نشستِ امکان و عدم امکان خوانش اتوپیایی از ماجرای عاشورا
🗣 گفتوگوی سوگواران، سال هفدهم؛ نشست پنجم
🎤 با حضورِ
دکتر سیدجواد میری
محمد نصراوی
📅 دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴
برگزار شده در مدرسه مطالعات اتوپیا
📍 خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نائبی، پلاک ۲۳
@bashgahandishe
🗣 گفتوگوی سوگواران، سال هفدهم؛ نشست پنجم
🎤 با حضورِ
دکتر سیدجواد میری
محمد نصراوی
📅 دوشنبه ۶ مرداد ۱۴۰۴
برگزار شده در مدرسه مطالعات اتوپیا
📍 خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نائبی، پلاک ۲۳
@bashgahandishe
تحول گفتمان های ادبی در نسبت با واقعهٔ عاشورا
🗣 گفتوگوی سوگواران، سال هفدهم؛ نشست ششم
🎤 با حضورِ
احمد خالصی
دربارهٔ نشست
📅 دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴
ساعت ۱۷:۳۰
📍 خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نائبی، پلاک ۲۳
@bashgahandishe
🗣 گفتوگوی سوگواران، سال هفدهم؛ نشست ششم
🎤 با حضورِ
احمد خالصی
دربارهٔ نشست
📅 دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴
ساعت ۱۷:۳۰
📍 خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نائبی، پلاک ۲۳
@bashgahandishe
باشگاه اندیشه
تحول گفتمان های ادبی در نسبت با واقعهٔ عاشورا 🗣 گفتوگوی سوگواران، سال هفدهم؛ نشست ششم 🎤 با حضورِ احمد خالصی دربارهٔ نشست 📅 دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۳۰ 📍 خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نائبی، پلاک ۲۳ @bashgahandishe
درباره نشستِ
تحولات گفتمانهای ادبی در نسبت با واقعه عاشورا
📝احمد خالصی
در هر دوره از تاریخ ادبیات فارسی میتوان گفتمانهای متفاوتی را دید که در نسبتسنجی ادبیات و واقعه عاشورا، بروز و ظهور پیدا کردهاند.
این گفتمانها را میتوان از جهات تاریخی- محتوایی- مضمونی- و شکلی و فرمال بررسی کرد.
ترتیب تاریخی آنها نیز مهم است ، گاه نیز شاعر یا مولفی در درون گفتمانی خاص با بروزی استثنایی از نگرش و رویکرد خود، خواسته و ناخواسته، موجب بروز و ظهور گفتمانهای بعدی شده است.
اما آنچه که موضوع این نشست خواهد بود تعارض و تناقض این گفتمانهای ادبی با همدیگر است و نه صرفاً ترتیب تاریخی آنها.
چگونه این گفتمانهایی که متضاد و متناقض و متعارض به نظر میرسند در واقعهای واحد امکان جمع شدن بالفعل دارند؟
عدهای بر این باورند که این توانایی و ظرفیت شگرف واقعه عاشوراست که امکان دربرگیری و جمع این گفتمانهای متعارض را موجب شده است.
اما آیا این نگاه از حس همدلی و همسویی ناقد و نگره برنمیخیزد؟
چرا نتوان خلاف آن را استنباط کرد؟
چرا نتوان چنین دید که امکان فراگیری و جمع بالفعل نگاههای متعارض و متناقض در نسبت با واقعهای واحد، اصالت آن واقعه را زیر سوال میبرد؟
نکند چنین جمع سیال و آشفتهای از گفتمانهای متعارض در نسبت با واقعهای ثابت، ناشی از فقدان اصالت و ریشه و محور بنیادین در واقعه مذکور باشد؟
آیا محوری ثابت و ریشهای واحد و بنیادی اصیل، که تن به ابزارسازی ندهد در عاشورا نیست ؟؟!!!!
به تعبیری دیگر نکند این جمع تعارضها، ناشی از« انفعال» واقعه عاشورا باشد و نه از «جامعیت» آن!!!
و اگر چنین نگاه خلاف و استنباط غیر رایجی را بتوان مطرح کرد پاسخ بدان چه میتواند باشد؟
این نشست گفتگوی سوگواران دعوتیاست به همفکری در مورد این پرسشهای ناگزیر ...
« ای دوست ،ای برادر ، ای همخون
وقتی به ماه رسیدی
تاریخ قتل عام گل ها را بنویس.»
++++++++++++
با یاد نجمه شمسبخش
++++++++++++
@bashgahandishe
تحولات گفتمانهای ادبی در نسبت با واقعه عاشورا
📝احمد خالصی
در هر دوره از تاریخ ادبیات فارسی میتوان گفتمانهای متفاوتی را دید که در نسبتسنجی ادبیات و واقعه عاشورا، بروز و ظهور پیدا کردهاند.
این گفتمانها را میتوان از جهات تاریخی- محتوایی- مضمونی- و شکلی و فرمال بررسی کرد.
ترتیب تاریخی آنها نیز مهم است ، گاه نیز شاعر یا مولفی در درون گفتمانی خاص با بروزی استثنایی از نگرش و رویکرد خود، خواسته و ناخواسته، موجب بروز و ظهور گفتمانهای بعدی شده است.
اما آنچه که موضوع این نشست خواهد بود تعارض و تناقض این گفتمانهای ادبی با همدیگر است و نه صرفاً ترتیب تاریخی آنها.
چگونه این گفتمانهایی که متضاد و متناقض و متعارض به نظر میرسند در واقعهای واحد امکان جمع شدن بالفعل دارند؟
عدهای بر این باورند که این توانایی و ظرفیت شگرف واقعه عاشوراست که امکان دربرگیری و جمع این گفتمانهای متعارض را موجب شده است.
اما آیا این نگاه از حس همدلی و همسویی ناقد و نگره برنمیخیزد؟
چرا نتوان خلاف آن را استنباط کرد؟
چرا نتوان چنین دید که امکان فراگیری و جمع بالفعل نگاههای متعارض و متناقض در نسبت با واقعهای واحد، اصالت آن واقعه را زیر سوال میبرد؟
نکند چنین جمع سیال و آشفتهای از گفتمانهای متعارض در نسبت با واقعهای ثابت، ناشی از فقدان اصالت و ریشه و محور بنیادین در واقعه مذکور باشد؟
آیا محوری ثابت و ریشهای واحد و بنیادی اصیل، که تن به ابزارسازی ندهد در عاشورا نیست ؟؟!!!!
به تعبیری دیگر نکند این جمع تعارضها، ناشی از« انفعال» واقعه عاشورا باشد و نه از «جامعیت» آن!!!
و اگر چنین نگاه خلاف و استنباط غیر رایجی را بتوان مطرح کرد پاسخ بدان چه میتواند باشد؟
این نشست گفتگوی سوگواران دعوتیاست به همفکری در مورد این پرسشهای ناگزیر ...
« ای دوست ،ای برادر ، ای همخون
وقتی به ماه رسیدی
تاریخ قتل عام گل ها را بنویس.»
++++++++++++
با یاد نجمه شمسبخش
++++++++++++
@bashgahandishe
Telegram
باشگاه اندیشه
تحول گفتمان های ادبی در نسبت با واقعهٔ عاشورا
🗣 گفتوگوی سوگواران، سال هفدهم؛ نشست ششم
🎤 با حضورِ
احمد خالصی
دربارهٔ نشست
📅 دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴
ساعت ۱۷:۳۰
📍 خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نائبی، پلاک ۲۳
@bashgahandishe
🗣 گفتوگوی سوگواران، سال هفدهم؛ نشست ششم
🎤 با حضورِ
احمد خالصی
دربارهٔ نشست
📅 دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴
ساعت ۱۷:۳۰
📍 خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نائبی، پلاک ۲۳
@bashgahandishe
Forwarded from در پویهی زبان فارسی ● هادی راشد
▫️
🖋 برگی از تاریخ بیهقی
. . . . . . .
گزارش صدای استاد جلالالدین همایی
هادی راشد
به تازگی برش کوتاهی از صدای استاد همایی در کانال تلگرامی چهرداد ـ مسعود طاهری، همرسانی شده است. جای دورهم نشینی به درستی شناخته نیست. میتواند یکی از سراچههای بال شمالی یا جنوبی دانشکدهی ادبیات باشد. شنوندگانِ نشست نیز ناشناختهاند. سخن استاد همایی با این واژهها آغاز میشود:
«...یعنی کار را سهل گرفتند، به مسامحه گذرانیدند.»
آنگاه پارهای از تاریخ بیهقی را میخواند:
«و شمهیی بیش یاد نکردهاند، اما چون من این کار پیش گرفتم، میخواهم که دادِ این تاریخ به تمامی بدهم ...» (ویرایش فیاض، صـ۴۹ـ۵۰)
سپس استاد میگوید:
«خوب این، ... عرض خواهیم کرد ... یک جای دیگه کتابی هست میدونید از صولی، معروف است به کتاب اوراق که بعضی فکر کردند کتاب ورقه است. این کتاب اوراق صحیح است. این صولی مورخی است مالِ زمان دَیالمه است. کتابی نوشته است و از قرار معلوم تویِ این کتاب، دائم هی از خودش گفته، من چنین گفتم، من چنین گفتم. داشتیم این از شعرای عهد قاجاری کتابی نوشتند در بدیع هر جا که شاهد خواسته است، گفته است من چنین گفتم. از این قبیل. این ... معلوم میشود مابین ادبای زمان بیهقی این کتابِ صولی و عمل صولی مثال بوده ... میگوید که من در اجتناب از خودستایی هاا ... میگوید من این کار را نمیکنم.»
استاد آنگاه بخش دیگری از تاریخ بیهقی را میخواند:
«تا نگویند که بوالفضل صولیوار درآمد و خویشتن را ستایش گرفت» (صـ۵۶۶).
و سپس در روشنگری هماین پاره افزود:
«یک چیز هست و این است که ... نمیگویم تملق ... حریم پادشاه نگاه داشتن، این یک سنتی بوده است مذهب ایرانی بوده است. در بیهقی جاهایی هست که شاید جوانهای بیخبر از این تاریخ بخوانند و بر وی ایراد بگیرند.»
🖇 ــــــــــــــــــــــــــــ
جلالالدین همایی در ۲۹ تیر ۱۳۵۹ در تهران درگذشت. پیکر او را به اصفهان بردند و به خاک سپردند. یادش گرامی مظاهر مصفا، آیین خاکسپاری جلال همایی را با افسوس بازگو میکرد. به ویژه آن را میسنجید با خاکسپاری شاعر دیگری که سالها پس از او درگذشت ... میگفت آن خاکسپاری هرگز درخورِ نام بلندِ همایی و کارهای ارجمند او نبود.
نگاه ارزشداوری به زباننوشتههای کهن فارسی در دههی ۱۳۵۰ بالا گرفت. آموزگاران درسهای زبان و ادبیات فارسی که هرگز نمیپذیرفتند میان ارزش زبانی، ارزش تاریخی نوشتهها در پیوند با سنجههای همروزگار، کارکردهای متن، و ارزش بازتابی امروز آن مرزگذاری کنند؛ از سوی دانشجویان با این پرسش روبهرو بودند که این نوشتهها به چه کار میآیند؟
از این دیدگاه، ارزشداوری بر روی شعرها و نوشتههای کهن، چنان گزنده بود که جعفر شهیدی در کتاب شرح مشکلات دیوان انوری (۱۳۵۷)، مینویسد: «نقد شعر نویسان این عصر هنگام قضاوت دربارهء انوری و شعر او تا حدی از راه انصاف ـ و بهتر است بگوییم واقعنگری ـ دور شدهاند.» او آنگاه این پرسش را پیش میکشد: «باید دید چرا و چه ضرورتی او را و شاعران همپایهء او را بدین کار کشانده است؟» از دید او، شاعران در آن روزگار، بخشی از ساختِ پروپاگاندای دستگاه سیاسی بودند.
بازنگری سنجشداورانهی شهیدی، بر شالودهی روایی ساختِ هنجاریِ فرسودهای استوار بود که در ایران تا روزگار قاجارها و پس از آن، پایداری نشان داده است. اگر دریافت شهیدی از پرورش سخنورانی چون انوری را پذیرفتنی بدانیم، آنگاه از دریافت درستِ جای فردوسی، خیام، نظامالملک، غزالی، عینالقضات، سهروردی، و دهها نویسنده، شاعر، و اندیشمند دیگر در تاریخ زبان فارسی و فرهنگ ایرانی درمیمانیم. ارزش زبانی نوشتهها و ارج ادبی آنها در شناخت گوشههای تیرهی تاریخی چیزی است و کار آنان در ژرفپویی فرسودگی تاریخی، درد دیگری است. پرسش استاد شهیدی را میتوان برگرداند، و پرسید: چرا در تاریخ ادبی ایران، فردوسی، خیام (با پذیرش جایگاه ادبی او)، و حافظ همواره چهرههایی یکه و نابههنگام بودند؟
در این میان، جای بیهقی و کتاب تاریخ او، نه مانند فردوسی و شاهنامه است، و نه مانند انوری و ستایشنامههای او. سخن استاد همایی به هماین ویژگی ارزشمندِ کار بیهقی بازمیگردد.
● در پویهی زبان فارسی
گزیدهی یادداشتها در فرهنگ، زبان و ادبیات
https://t.iss.one/OnPersianLanguage/
🖋 برگی از تاریخ بیهقی
. . . . . . .
گزارش صدای استاد جلالالدین همایی
هادی راشد
به تازگی برش کوتاهی از صدای استاد همایی در کانال تلگرامی چهرداد ـ مسعود طاهری، همرسانی شده است. جای دورهم نشینی به درستی شناخته نیست. میتواند یکی از سراچههای بال شمالی یا جنوبی دانشکدهی ادبیات باشد. شنوندگانِ نشست نیز ناشناختهاند. سخن استاد همایی با این واژهها آغاز میشود:
«...یعنی کار را سهل گرفتند، به مسامحه گذرانیدند.»
آنگاه پارهای از تاریخ بیهقی را میخواند:
«و شمهیی بیش یاد نکردهاند، اما چون من این کار پیش گرفتم، میخواهم که دادِ این تاریخ به تمامی بدهم ...» (ویرایش فیاض، صـ۴۹ـ۵۰)
سپس استاد میگوید:
«خوب این، ... عرض خواهیم کرد ... یک جای دیگه کتابی هست میدونید از صولی، معروف است به کتاب اوراق که بعضی فکر کردند کتاب ورقه است. این کتاب اوراق صحیح است. این صولی مورخی است مالِ زمان دَیالمه است. کتابی نوشته است و از قرار معلوم تویِ این کتاب، دائم هی از خودش گفته، من چنین گفتم، من چنین گفتم. داشتیم این از شعرای عهد قاجاری کتابی نوشتند در بدیع هر جا که شاهد خواسته است، گفته است من چنین گفتم. از این قبیل. این ... معلوم میشود مابین ادبای زمان بیهقی این کتابِ صولی و عمل صولی مثال بوده ... میگوید که من در اجتناب از خودستایی هاا ... میگوید من این کار را نمیکنم.»
استاد آنگاه بخش دیگری از تاریخ بیهقی را میخواند:
«تا نگویند که بوالفضل صولیوار درآمد و خویشتن را ستایش گرفت» (صـ۵۶۶).
و سپس در روشنگری هماین پاره افزود:
«یک چیز هست و این است که ... نمیگویم تملق ... حریم پادشاه نگاه داشتن، این یک سنتی بوده است مذهب ایرانی بوده است. در بیهقی جاهایی هست که شاید جوانهای بیخبر از این تاریخ بخوانند و بر وی ایراد بگیرند.»
🖇 ــــــــــــــــــــــــــــ
جلالالدین همایی در ۲۹ تیر ۱۳۵۹ در تهران درگذشت. پیکر او را به اصفهان بردند و به خاک سپردند. یادش گرامی مظاهر مصفا، آیین خاکسپاری جلال همایی را با افسوس بازگو میکرد. به ویژه آن را میسنجید با خاکسپاری شاعر دیگری که سالها پس از او درگذشت ... میگفت آن خاکسپاری هرگز درخورِ نام بلندِ همایی و کارهای ارجمند او نبود.
نگاه ارزشداوری به زباننوشتههای کهن فارسی در دههی ۱۳۵۰ بالا گرفت. آموزگاران درسهای زبان و ادبیات فارسی که هرگز نمیپذیرفتند میان ارزش زبانی، ارزش تاریخی نوشتهها در پیوند با سنجههای همروزگار، کارکردهای متن، و ارزش بازتابی امروز آن مرزگذاری کنند؛ از سوی دانشجویان با این پرسش روبهرو بودند که این نوشتهها به چه کار میآیند؟
از این دیدگاه، ارزشداوری بر روی شعرها و نوشتههای کهن، چنان گزنده بود که جعفر شهیدی در کتاب شرح مشکلات دیوان انوری (۱۳۵۷)، مینویسد: «نقد شعر نویسان این عصر هنگام قضاوت دربارهء انوری و شعر او تا حدی از راه انصاف ـ و بهتر است بگوییم واقعنگری ـ دور شدهاند.» او آنگاه این پرسش را پیش میکشد: «باید دید چرا و چه ضرورتی او را و شاعران همپایهء او را بدین کار کشانده است؟» از دید او، شاعران در آن روزگار، بخشی از ساختِ پروپاگاندای دستگاه سیاسی بودند.
بازنگری سنجشداورانهی شهیدی، بر شالودهی روایی ساختِ هنجاریِ فرسودهای استوار بود که در ایران تا روزگار قاجارها و پس از آن، پایداری نشان داده است. اگر دریافت شهیدی از پرورش سخنورانی چون انوری را پذیرفتنی بدانیم، آنگاه از دریافت درستِ جای فردوسی، خیام، نظامالملک، غزالی، عینالقضات، سهروردی، و دهها نویسنده، شاعر، و اندیشمند دیگر در تاریخ زبان فارسی و فرهنگ ایرانی درمیمانیم. ارزش زبانی نوشتهها و ارج ادبی آنها در شناخت گوشههای تیرهی تاریخی چیزی است و کار آنان در ژرفپویی فرسودگی تاریخی، درد دیگری است. پرسش استاد شهیدی را میتوان برگرداند، و پرسید: چرا در تاریخ ادبی ایران، فردوسی، خیام (با پذیرش جایگاه ادبی او)، و حافظ همواره چهرههایی یکه و نابههنگام بودند؟
در این میان، جای بیهقی و کتاب تاریخ او، نه مانند فردوسی و شاهنامه است، و نه مانند انوری و ستایشنامههای او. سخن استاد همایی به هماین ویژگی ارزشمندِ کار بیهقی بازمیگردد.
● در پویهی زبان فارسی
گزیدهی یادداشتها در فرهنگ، زبان و ادبیات
https://t.iss.one/OnPersianLanguage/
Forwarded from مدرسهٔ مطالعات دیالوگ | باشگاهاندیشه
قانون به مثابه رابطه
تأملی در بابِ مشروطیت*
📝سیدمسعود حسینی
جنبش مشروطه کمابیش از اوایل سدهی سیزدهم آغاز شد و در ربع آخر آن قرن به موفقیتی اولیه دست یافت. از آن زمان تاکنون دو حکومت را پشت سر گذاشتهایم. هر عقل سلیمی بیدرنگ اذعان میکند که کدامیک از آن دو، مشروطیت را بهنحوی تداوم بخشید و کدامیک تضعیفاش کرد. مقصد هنوز در پیش روست.
مشروطیت یا حاکمیت قانون دستاورد فرهنگ و فلسفهی غرب است. اما دستاوردی نیست که مختص به غربیان باشد. اگر طرفدار حکومت قانونایم، موکول به پسند ما نیست که مفهوم رابطه و رابطهی مبتنی بر قانون میان انسانها را چگونه تلقی کنیم. قانونِ حاکم بر رابطهی انسانها مکانیکی نیست، مفهومیست.
درونیساختن قانون بهمثابهی نوعی "رابطه" میان انسانها کار کوچکی نیست و به هیچ وجه نباید آن را ساده گرفت. ضروریست که در نحوهی "رابطه" میان انسانها تعمق کنیم، رابطهای که نه از نوع "بیتفاوتی" (رابطهی بدون رابطه) است و نه از نوع "سلطه" (رابطهی یکطرفه). رابطهی دوجانبه است.
قانون نوعی فُرم (صورت) است، که البته محتوا هم به آن اضافه میشود. پیش از مشروطیت، اساساً این فُرم وجود نداشت! قانونی ملی وجود نداشت تا اساساً محتوایی هم بپذیرد. از محتوا رضایت ندارید؟ حرفی نیست. ولی تا وقتی فُرم نبود، قانون نبود، محتوای قانونی نبود. تازه بعد از پیدایش فُرم است که میتوانید در مورد موجه بودن یا نبودن محتوایاش بحث کنید.
فرم قانون عرفی در هستیاش با فرم قانون الهی تفاوت عظیم دارد. آنچه فرم قانون عرفی را میسازد و نگاه میدارد، آزادیِ فرد است. فرد در فرم قانون عرفی فقط و فقط یک چیز را اراده میکند: آزادی خودش را. جمع افراد آزاد نیز همینطور. چنین جمعی در قانون فقط آزادی فرد و جمع را اراده میکند.
فرم قانون عرفی را میشود اینگونه صورتبندی کرد: تنها آن قاعدهای نوعی قانون است که اولاً و ذاتاً آزادی فرد و اجتماع را اراده و تصدیق و تقویت کند. نخستین و ذاتیترین محتوای فرم قانونیِ عرفی، خود همین فرم است. فرم قانون عرفی در هر محتوایی خود این فرم را اراده میکند.
فرم قانون چیست؟ ارادهای آزاد که ارادهی آزاد را اراده میکند. سه دقیقه را میتوان در اینجا لحاظ کرد. ۱. ارادهی آزاد هیچ محتوایی را اراده نمیکند جز خودِ ارادهی آزاد را. در این حال، ارادهی آزاد جنبهی انتزاعی دارد. ۲. ارادهی آزاد، چیزی را اراده میکند؛ در این حال، ارادهی آزاد از کلیت انتزاعیاش به جزئیت انضمامی تنزل میکند. این نفیِ آن ارادهی آزادِ کلی و استحالهی آن در چیزی جزئی است. نفی آزادیِ تام است. لذا، دقیقهی سومی لازم است. ۳. ارادهی آزاد از امر جزئی ارادهشده به خودش بازمیگردد و خودش را اراده میکند. تحقق ارادهی آزاد.
آزادی اراده باید در ارادهکردنِ هر محتوایی، مجدداً به خودش بازگردد و خودش را تصدیق کند. محتوایی که ارادهی آزاد را از خودش جدا کند و مجال تصدیق مجدد ارادهی آزاد بهدست ارادهی آزاد را ندهد، خلاف آزادی اراده و لذا غیرقانونیست.
جنبش مشروطه تلاشی بود برای "بازتاب به خویش در دیگری" و "در خویش به دیگری بازتابیدن". این تعریف دیگری از فرم آزادی فرد و جمع است. نزد خویش بودن بهشرط نزد دیگری بودن، و در دیگری نزد خویش بودن. آزادی نوعی رابطه است، رابطهای که طرفهای رابطه را ایجاد میکند.
مشروطیت در واقع اصالت دادن به همین "رابطه" است. وقتی اصالت با رابطه باشد، طرفهای رابطه فرع بر آن میشوند. آزادی، طبق این تلقی، محصول افراد و جمعها نیست! هویتیست مفهومی که به افراد و جمعها تقوم میبخشد. مشروطیت یعنی اصالت با آزادیست، نه با هیچ فرد یا موجود بخصوصی.
ما هنوز فرم قانون عرفی یا مشروطه را خوب نشناختهایم. درک چنین دستاورد عظیمی برای ما — که ذهنی یکسره شیءنگر و اقنومبخش داریم — کار شاقیست. ذهن عموم ما هنوز بر اصالت جواهر فرد (اتمها) یا بر رابطهی مکانیکی-علّیِ میان جوهرها مبتنیست. همین است که آزادی را نمیفهمیم.
*تیتر مطلب از نویسنده نیست.
منبع متن: کانال نویسنده
@bsahgahandishe
@Dialogeschool
تأملی در بابِ مشروطیت*
📝سیدمسعود حسینی
جنبش مشروطه کمابیش از اوایل سدهی سیزدهم آغاز شد و در ربع آخر آن قرن به موفقیتی اولیه دست یافت. از آن زمان تاکنون دو حکومت را پشت سر گذاشتهایم. هر عقل سلیمی بیدرنگ اذعان میکند که کدامیک از آن دو، مشروطیت را بهنحوی تداوم بخشید و کدامیک تضعیفاش کرد. مقصد هنوز در پیش روست.
مشروطیت یا حاکمیت قانون دستاورد فرهنگ و فلسفهی غرب است. اما دستاوردی نیست که مختص به غربیان باشد. اگر طرفدار حکومت قانونایم، موکول به پسند ما نیست که مفهوم رابطه و رابطهی مبتنی بر قانون میان انسانها را چگونه تلقی کنیم. قانونِ حاکم بر رابطهی انسانها مکانیکی نیست، مفهومیست.
درونیساختن قانون بهمثابهی نوعی "رابطه" میان انسانها کار کوچکی نیست و به هیچ وجه نباید آن را ساده گرفت. ضروریست که در نحوهی "رابطه" میان انسانها تعمق کنیم، رابطهای که نه از نوع "بیتفاوتی" (رابطهی بدون رابطه) است و نه از نوع "سلطه" (رابطهی یکطرفه). رابطهی دوجانبه است.
قانون نوعی فُرم (صورت) است، که البته محتوا هم به آن اضافه میشود. پیش از مشروطیت، اساساً این فُرم وجود نداشت! قانونی ملی وجود نداشت تا اساساً محتوایی هم بپذیرد. از محتوا رضایت ندارید؟ حرفی نیست. ولی تا وقتی فُرم نبود، قانون نبود، محتوای قانونی نبود. تازه بعد از پیدایش فُرم است که میتوانید در مورد موجه بودن یا نبودن محتوایاش بحث کنید.
فرم قانون عرفی در هستیاش با فرم قانون الهی تفاوت عظیم دارد. آنچه فرم قانون عرفی را میسازد و نگاه میدارد، آزادیِ فرد است. فرد در فرم قانون عرفی فقط و فقط یک چیز را اراده میکند: آزادی خودش را. جمع افراد آزاد نیز همینطور. چنین جمعی در قانون فقط آزادی فرد و جمع را اراده میکند.
فرم قانون عرفی را میشود اینگونه صورتبندی کرد: تنها آن قاعدهای نوعی قانون است که اولاً و ذاتاً آزادی فرد و اجتماع را اراده و تصدیق و تقویت کند. نخستین و ذاتیترین محتوای فرم قانونیِ عرفی، خود همین فرم است. فرم قانون عرفی در هر محتوایی خود این فرم را اراده میکند.
فرم قانون چیست؟ ارادهای آزاد که ارادهی آزاد را اراده میکند. سه دقیقه را میتوان در اینجا لحاظ کرد. ۱. ارادهی آزاد هیچ محتوایی را اراده نمیکند جز خودِ ارادهی آزاد را. در این حال، ارادهی آزاد جنبهی انتزاعی دارد. ۲. ارادهی آزاد، چیزی را اراده میکند؛ در این حال، ارادهی آزاد از کلیت انتزاعیاش به جزئیت انضمامی تنزل میکند. این نفیِ آن ارادهی آزادِ کلی و استحالهی آن در چیزی جزئی است. نفی آزادیِ تام است. لذا، دقیقهی سومی لازم است. ۳. ارادهی آزاد از امر جزئی ارادهشده به خودش بازمیگردد و خودش را اراده میکند. تحقق ارادهی آزاد.
آزادی اراده باید در ارادهکردنِ هر محتوایی، مجدداً به خودش بازگردد و خودش را تصدیق کند. محتوایی که ارادهی آزاد را از خودش جدا کند و مجال تصدیق مجدد ارادهی آزاد بهدست ارادهی آزاد را ندهد، خلاف آزادی اراده و لذا غیرقانونیست.
جنبش مشروطه تلاشی بود برای "بازتاب به خویش در دیگری" و "در خویش به دیگری بازتابیدن". این تعریف دیگری از فرم آزادی فرد و جمع است. نزد خویش بودن بهشرط نزد دیگری بودن، و در دیگری نزد خویش بودن. آزادی نوعی رابطه است، رابطهای که طرفهای رابطه را ایجاد میکند.
مشروطیت در واقع اصالت دادن به همین "رابطه" است. وقتی اصالت با رابطه باشد، طرفهای رابطه فرع بر آن میشوند. آزادی، طبق این تلقی، محصول افراد و جمعها نیست! هویتیست مفهومی که به افراد و جمعها تقوم میبخشد. مشروطیت یعنی اصالت با آزادیست، نه با هیچ فرد یا موجود بخصوصی.
ما هنوز فرم قانون عرفی یا مشروطه را خوب نشناختهایم. درک چنین دستاورد عظیمی برای ما — که ذهنی یکسره شیءنگر و اقنومبخش داریم — کار شاقیست. ذهن عموم ما هنوز بر اصالت جواهر فرد (اتمها) یا بر رابطهی مکانیکی-علّیِ میان جوهرها مبتنیست. همین است که آزادی را نمیفهمیم.
*تیتر مطلب از نویسنده نیست.
منبع متن: کانال نویسنده
@bsahgahandishe
@Dialogeschool
Forwarded from در پویهی زبان فارسی ● هادی راشد
▫️
📚 گونههای دریافت
اندیشههای نوری سهروردی (۲)
. . . . . . .
هادی راشد
پرسش آغازین
سهروردی در دیباچه کتاب خود، جایی که سخن از فزونی درخواست برادران (کثره اقتراح) برای نوشتن حکمهالاشراق است، مینویسد: «تلتسمون منی ان اکتب لکم کتاباً اذکر فیه ماحصل لی بالذوق فی خلواتی و منازلاتی.» (از من میخواهید آنچه را که برای من از راه ذوق در خلوات و منازلات به دست آمده، در کتابی بنویسم). چه چیز از راه ذوق در خلوات به دست آمده است؟
شیوهی سخن گفتن سهروردی چنان است که گویی، پیشاپیش گوشهای از اندریافتههای خود را برای دیگران بازگفته، آنگاه با درخواست آنان برای نوشتن کتاب روبهرو شده است. سپس به آنان میگوید، آنچه از من میخواهید در کتابی بنویسم، از راه ذوق پدید آمده است. چیزی که به آگاهی درخواستکنندگان راه یافته، و سهروردی دشواری بازگویی آن را به یادشان میآورد (فانّ فیه من الصعوبه ماتعلمون)، درونمایههای به نگارش درآمدنی است. آیا در اینجا به راستی با دو چیز روبهرو هستیم؟: اندریافتههای سهروردی، و آنچه به کوتاهی برای دیگران بازگفته است و اکنون از او میخواهند آنها را در کتابی بنویسد. آنان به میانجی زبان، گفتار و سپس نوشتههای سهروردی با چیزهایی روبهرو شده بودند، که خود سهروردی نیز تنها به یاری ذوق در تنهایی و گوشهنشینی و بریدن از دلبستگیها، به آن پیکربندی زبانی و روش بازگویی رسیده بود. این دوگانگی، پایهی خوانشِ دیباچهی کتاب حکمهالاشراق سهروردی است.
اندریافتهها
صوفیان بر پایهی باورهای خود، همواره میان روش دریافت و شیوههای بازگویی آن مرزبندی میکنند. ابینصر سراج طوسی میگوید: «العلم متی ما کان فی القلب، فهو باطن فیه الی ان یجری، و یظهر علی اللسان فاذا جری علی اللسان، فهو ظاهر ...»؛ علم آنگاه که در قلب است، در آن پوشیده است تا هنگامی که به زبان درآید، و هنگامی که به زبان درآید، آن علم ظاهر است (اللمع، ویرایش نیکلسون ۱۹۱۴، صـ۲۳).
اندریافتهها در زیست صوفیانه، دریافتی درونی از گونهی فروزش ایزدی است. آن را گاه به یادآوریِ همواره (ذکر مدام)، یا آشکارا (دعا) میخواهند و به آن میرسند؛ و گاه، بیآن که به یادآورند و بخواهند، به آنان داده میشود. پس اندریافتها، چیزی است، و بیرون آوردن آن، چیز دیگری. این دوگانگی که میتوان نشانهی آن را در سخن سهروردی هم بازیافت، در زیست صوفیانه بسیار شناخته است. عینالقضات همدانی، کنشواکنش میان زبان و دل را به روشنی بازمیگوید، آنجا که دل از زبان بشنود، بسیار میتوان نوشت؛ اما اگر زبان را دل به نوشتن برانگیزاند، نویسنده را آنهای شگفت درمیرباید و دیگر نمییارست گفتن یا نوشتن (تمهیدات، صـ۱۶).
فروزش ایزدی گاه از راه مکاشفه ــفکر، حدس، یا سانح غیبی (م.م.۴، کلمة التصوف، صـ۱۳۶)، و گاه در خواب میرسد. خواب دیدن در زیست صوفیانه یا از گونهی مژدهی چیزی ارجمند است، یا بیم دادن و ترسانیدن به آنچه رخ خواهد داد (التعرف، برگردان فارسی، صـ۶۳۵). نزد صوفیان، خواب هرچند که ناپایدار است (حالِ خواب، حالِ شک باشد)، میان حقیقت و یقین میگردد.
سهروردی خواب را فرآیند اندریافت ایزدی میداند، چنانچه خواببین آمادگی آن را یابد، «انواری بر او اندازند ... در حس مشترک روشنایی افتد، روشنتر از آفتاب، ... این نور روشنروانان را ملکه شود.» از دید او، این فروزشها، نه علم یا صورتی عقلی، که پرتوهایی ایزدی است و روان پاکان را درخشان میکند. سهروردی دانستن حکمت را یکی از پیشنیازهای رسیدن به ردهی فر کیانی میداند. دارندهی فر، کسی است که خواب و دریافتهای ناگهانیاش به بلندای بالندگی میگراید (م.م.۳، پرتونامه، صـ۸۱).
نمونهای از اندریافتهای ناگهانی در زیست صوفیانه، گزارش ابنعربی از چگونگی گرفتن (خذه و اخرج به إلی الناس) کتاب فصوص و بردن آن به میان مردم است. ابنعربی در گزارشی که از مایههای ناسازگار تهی نیست، دیدن پیامبرصـ را «فی مبشرة أُریتُها» بازمیگوید که با خواب دیدن در بیداری، به گونهای که صوفیان از آن سخن میگویند، همخوانی دارد. در گزارش ابنعربی نیز، میان فرآیند دریافت چیزی و بیرون فرستادن آن مرزبندی شده است. با اینهمه او مینویسد کتاب را بیکم و کاست (غیر زیاده و لا نقصان)، بر همگان آشکار ساخته است. پس زبان و شیوهی درستانگاری را نیز به او رساندهاند. او از القا (رسانش، فما أُلقی إلا ما یُلقی إلیَّ) و أُنزل/ ینزل (و لا أُنزل ... الا ما ینزّل)، سخن میگوید؛ اما هنگامی که به شیوهی پیکربندی کتاب در زبان مینگریم، پیوندهای آن را با انگارههای پیشین درمییابیم. بیرون از گردهی صوفیان، بسیاری سخنان او را نپذیرفتند و بر آن خردهها گرفتند.
👉بازگشت به پارهی آغازین
● در پویهی زبان فارسی
گزیدهی یادداشتها در فرهنگ، زبان و ادبیات
https://t.iss.one/OnPersianLanguage/
📚 گونههای دریافت
اندیشههای نوری سهروردی (۲)
. . . . . . .
هادی راشد
پرسش آغازین
سهروردی در دیباچه کتاب خود، جایی که سخن از فزونی درخواست برادران (کثره اقتراح) برای نوشتن حکمهالاشراق است، مینویسد: «تلتسمون منی ان اکتب لکم کتاباً اذکر فیه ماحصل لی بالذوق فی خلواتی و منازلاتی.» (از من میخواهید آنچه را که برای من از راه ذوق در خلوات و منازلات به دست آمده، در کتابی بنویسم). چه چیز از راه ذوق در خلوات به دست آمده است؟
شیوهی سخن گفتن سهروردی چنان است که گویی، پیشاپیش گوشهای از اندریافتههای خود را برای دیگران بازگفته، آنگاه با درخواست آنان برای نوشتن کتاب روبهرو شده است. سپس به آنان میگوید، آنچه از من میخواهید در کتابی بنویسم، از راه ذوق پدید آمده است. چیزی که به آگاهی درخواستکنندگان راه یافته، و سهروردی دشواری بازگویی آن را به یادشان میآورد (فانّ فیه من الصعوبه ماتعلمون)، درونمایههای به نگارش درآمدنی است. آیا در اینجا به راستی با دو چیز روبهرو هستیم؟: اندریافتههای سهروردی، و آنچه به کوتاهی برای دیگران بازگفته است و اکنون از او میخواهند آنها را در کتابی بنویسد. آنان به میانجی زبان، گفتار و سپس نوشتههای سهروردی با چیزهایی روبهرو شده بودند، که خود سهروردی نیز تنها به یاری ذوق در تنهایی و گوشهنشینی و بریدن از دلبستگیها، به آن پیکربندی زبانی و روش بازگویی رسیده بود. این دوگانگی، پایهی خوانشِ دیباچهی کتاب حکمهالاشراق سهروردی است.
اندریافتهها
صوفیان بر پایهی باورهای خود، همواره میان روش دریافت و شیوههای بازگویی آن مرزبندی میکنند. ابینصر سراج طوسی میگوید: «العلم متی ما کان فی القلب، فهو باطن فیه الی ان یجری، و یظهر علی اللسان فاذا جری علی اللسان، فهو ظاهر ...»؛ علم آنگاه که در قلب است، در آن پوشیده است تا هنگامی که به زبان درآید، و هنگامی که به زبان درآید، آن علم ظاهر است (اللمع، ویرایش نیکلسون ۱۹۱۴، صـ۲۳).
اندریافتهها در زیست صوفیانه، دریافتی درونی از گونهی فروزش ایزدی است. آن را گاه به یادآوریِ همواره (ذکر مدام)، یا آشکارا (دعا) میخواهند و به آن میرسند؛ و گاه، بیآن که به یادآورند و بخواهند، به آنان داده میشود. پس اندریافتها، چیزی است، و بیرون آوردن آن، چیز دیگری. این دوگانگی که میتوان نشانهی آن را در سخن سهروردی هم بازیافت، در زیست صوفیانه بسیار شناخته است. عینالقضات همدانی، کنشواکنش میان زبان و دل را به روشنی بازمیگوید، آنجا که دل از زبان بشنود، بسیار میتوان نوشت؛ اما اگر زبان را دل به نوشتن برانگیزاند، نویسنده را آنهای شگفت درمیرباید و دیگر نمییارست گفتن یا نوشتن (تمهیدات، صـ۱۶).
فروزش ایزدی گاه از راه مکاشفه ــفکر، حدس، یا سانح غیبی (م.م.۴، کلمة التصوف، صـ۱۳۶)، و گاه در خواب میرسد. خواب دیدن در زیست صوفیانه یا از گونهی مژدهی چیزی ارجمند است، یا بیم دادن و ترسانیدن به آنچه رخ خواهد داد (التعرف، برگردان فارسی، صـ۶۳۵). نزد صوفیان، خواب هرچند که ناپایدار است (حالِ خواب، حالِ شک باشد)، میان حقیقت و یقین میگردد.
سهروردی خواب را فرآیند اندریافت ایزدی میداند، چنانچه خواببین آمادگی آن را یابد، «انواری بر او اندازند ... در حس مشترک روشنایی افتد، روشنتر از آفتاب، ... این نور روشنروانان را ملکه شود.» از دید او، این فروزشها، نه علم یا صورتی عقلی، که پرتوهایی ایزدی است و روان پاکان را درخشان میکند. سهروردی دانستن حکمت را یکی از پیشنیازهای رسیدن به ردهی فر کیانی میداند. دارندهی فر، کسی است که خواب و دریافتهای ناگهانیاش به بلندای بالندگی میگراید (م.م.۳، پرتونامه، صـ۸۱).
نمونهای از اندریافتهای ناگهانی در زیست صوفیانه، گزارش ابنعربی از چگونگی گرفتن (خذه و اخرج به إلی الناس) کتاب فصوص و بردن آن به میان مردم است. ابنعربی در گزارشی که از مایههای ناسازگار تهی نیست، دیدن پیامبرصـ را «فی مبشرة أُریتُها» بازمیگوید که با خواب دیدن در بیداری، به گونهای که صوفیان از آن سخن میگویند، همخوانی دارد. در گزارش ابنعربی نیز، میان فرآیند دریافت چیزی و بیرون فرستادن آن مرزبندی شده است. با اینهمه او مینویسد کتاب را بیکم و کاست (غیر زیاده و لا نقصان)، بر همگان آشکار ساخته است. پس زبان و شیوهی درستانگاری را نیز به او رساندهاند. او از القا (رسانش، فما أُلقی إلا ما یُلقی إلیَّ) و أُنزل/ ینزل (و لا أُنزل ... الا ما ینزّل)، سخن میگوید؛ اما هنگامی که به شیوهی پیکربندی کتاب در زبان مینگریم، پیوندهای آن را با انگارههای پیشین درمییابیم. بیرون از گردهی صوفیان، بسیاری سخنان او را نپذیرفتند و بر آن خردهها گرفتند.
👉بازگشت به پارهی آغازین
● در پویهی زبان فارسی
گزیدهی یادداشتها در فرهنگ، زبان و ادبیات
https://t.iss.one/OnPersianLanguage/
Forwarded from در پویهی زبان فارسی ● هادی راشد
▫️
🗞 همنشینی استادان همایی و مجتبی مینوی
. . . . . . .
هادی راشد
زیور دست جهان بودم، مرا نشناختند
گوهری را رایگان در خاک راه انداختند
(سنا)
پخش تکهتکهشدهی سخنان جلالالدین همایی در یک کانال تلگرامی، با هر انگیزه در پس آن، کاری ستودنی است. نمیخواهم درخشش این کار را با پرسش از چرایی تکه تکه کردن و بریدن آن تیره کنم. آنان که پرهیز از بریدن فیلم را به زبان آوردند نیز دوستداران همایی و کنجکاوِ آگاهی از همهی مایههای پنهان در آن گفتوگو هستند. چه میتوان کرد، ما هنوز نمیدانیم با آنچه از گذشته میرسد، چگونه باید برخورد کنیم.
رادیو در ایران از سال ۱۳۱۹ تا میانهی دههی چهل، کمترین گزارشها را از صدای شاعران، نویسندگان، اندیشمندان و فرزانگان ایرانی به جای گذاشته است. از اینرو، آگاهی امروز از گزارش ویدیویی استاد همایی در نشستی با دانشوران ارجمند، بهویژه مجتبی مینوی بسیار شگفتانه و شیرین است. در نوشتار دیگری👉، زمینههای سخنان استاد همایی را آن اندازه که خود دریافتم، بر پایهی نخستین برش کوتاه فیلم بازگفتم. با دیدن همآن برش کوتاه، به ارزش آگاهی از چرایی برگزاری آن نشست، و کیستی چهرهها میشد پی برد. بسیاری از دوستداران و شناسندگان همایی نیز در پی آگاهی از چرایی برگزاری این نشست، و در جستوجوی همآهنگی چهرهها با نامها برآمدند.
در جایی که، آگاهیهای پیرامونی دربارهی سخنان استاد همایی، ناگفته است؛ میکوشم آگاهیهای برگزیدهای دربارهی این نشست، چرایی برگزاری و چهرههای همنشین با استاد همایی را بازگو کنم. بازگشت آگاهیهای من به سخنان فضلالله رضا، رییس آن روزهای دانشگاه تهران است.
فضلالله رضا در ۲۹ مرداد ۱۳۴۷ به رییسی دانشگاه تهران👉 برگزیده شد و تا ۲۸ تیر سال دیگر در آن جایگاه بود. او در شمار دانشورانی بود که از نوجوانی دل به شعر و ادب میسپرند. با آنکه میدانست آیندهاش در راه آموختن علوم و تکنولوژی و ریاضی خواهد بود، هیچگاه نتوانست از شورِ شعر و افسون ادبیات برهد. از همآن سالها در کنار شعرهای شاعران شناختهی آن روزگار، با سرودههای همایی آشنا میشود. به دنبال هماین آشنایی، به زودی با چهرهی دیگر استاد همایی: یک پژوهشگر برجستهی تاریخ، ادب و فرهنگ ایران نیز آشنا میشود. کتاب غزالینامه را در آمریکا، در گرماگرم روزهای دانشجویی علوم و تکنولوژی در ماساچوست، میخواند. ارجِ ویژهی او به استاد همایی، بر پایهی «آزادگی و وارستگی او (بود) در کار معرفت ـ دوری او از مشاغل و مناصب و جاه و مقام و ضیاع و عقار و استمرار در پژوهش.» ارج او به همایی و چند تن دیگر از فرزانهگان «در گرو تدریس عمیق و دقیق ادب پارسی و معارف اسلامی آنها (بود) به نحوی آزاده و وارسته، دور از پایبندی به مقامات، ورای کمکهزینهها و فوقالعادهها و دیگر پاداشها.» رضا، شیفتهی زیستِ دانشورانهی همایی شده بود. از دید رضا، آموزشها و زندگی همایی در پیوند با منطق، ریاضیات کهن، کیهانشناخت و ستارهشناسی، ساخت اندیشگی او را در جای یک آموزگار، شاعر، و پژوهشگر تاریخ و ادب، خردپایه بار آورده بود.
با این مایه آشنایی و دلبستگی، رضا هنگامی که دستور بالانشینی دانشگاه را پذیرفت، کوشید تا به بهانههای درخور، «محضر دانشمندان پاسدار فرهنگ ایران را بیشتر ترویج» کند. او نمیگوید، اما امروز به خوبی میدانیم که کار او در چارچوب ریختار سیاسی آن روز بود. با این همه، نمیتوان نادیده گذاشت در رویکرد به سیاستها، همواره گزینشهایی در میان است، و گزینش او از دلبستگیهای ژرف به همایی برمیآمد. فضلالله رضا مینویسد:
«در آن روزگار به اندازهء وقت و امکانات به سهم خود کوشش داشتم که دانشوریِ حقیقی در دانشگاه بر صورتها و پردهها و گواهینامهها چیره شود.»
در چارچوب هماین دستور کار، رضا توانست ردای «استادی ممتاز دانشگاه تهران» را به جلال همایی و علیاکبر شهابی پیشکش کند. فضلالله رضا در هماین نوشتار یادآوری میکند روزی که «برنامه رادیویی به یادبود یکی از بزرگان خراسانِ چند قرن پیش [ابوالفضل بیهقی] به دعوت اینجانب ترتیب داده شد»، استادان همایی، مینوی و اسلامی ندوشن به آن نشست آمدند. رضا چند سال دیگر، آن نشست را «دیگر فرصت مغتنم صحبتی که با استاد ج.همایی برای من دست داد» خواند. فرصت نخست آویختن ردای استادی ممتاز بر دوش همایی بود؛ اما میافزاید، «(بعدها شنیدم که این برنامه فرهنگی در گوشهای فکنده و پخش نشده ماند).» از اینرو، پخش سخنان استاد همایی پس از فراموشی در غبار روزگاران بسیار ستودنی است.
✔️ سخنان استاد رضا، همهجا به کتاب همایینامه (۱۳۵۵) برمیگردد.
● در پویهی زبان فارسی
گزیدهی یادداشتها در فرهنگ، زبان و ادبیات
https://t.iss.one/OnPersianLanguage/
🗞 همنشینی استادان همایی و مجتبی مینوی
. . . . . . .
هادی راشد
زیور دست جهان بودم، مرا نشناختند
گوهری را رایگان در خاک راه انداختند
(سنا)
پخش تکهتکهشدهی سخنان جلالالدین همایی در یک کانال تلگرامی، با هر انگیزه در پس آن، کاری ستودنی است. نمیخواهم درخشش این کار را با پرسش از چرایی تکه تکه کردن و بریدن آن تیره کنم. آنان که پرهیز از بریدن فیلم را به زبان آوردند نیز دوستداران همایی و کنجکاوِ آگاهی از همهی مایههای پنهان در آن گفتوگو هستند. چه میتوان کرد، ما هنوز نمیدانیم با آنچه از گذشته میرسد، چگونه باید برخورد کنیم.
رادیو در ایران از سال ۱۳۱۹ تا میانهی دههی چهل، کمترین گزارشها را از صدای شاعران، نویسندگان، اندیشمندان و فرزانگان ایرانی به جای گذاشته است. از اینرو، آگاهی امروز از گزارش ویدیویی استاد همایی در نشستی با دانشوران ارجمند، بهویژه مجتبی مینوی بسیار شگفتانه و شیرین است. در نوشتار دیگری👉، زمینههای سخنان استاد همایی را آن اندازه که خود دریافتم، بر پایهی نخستین برش کوتاه فیلم بازگفتم. با دیدن همآن برش کوتاه، به ارزش آگاهی از چرایی برگزاری آن نشست، و کیستی چهرهها میشد پی برد. بسیاری از دوستداران و شناسندگان همایی نیز در پی آگاهی از چرایی برگزاری این نشست، و در جستوجوی همآهنگی چهرهها با نامها برآمدند.
در جایی که، آگاهیهای پیرامونی دربارهی سخنان استاد همایی، ناگفته است؛ میکوشم آگاهیهای برگزیدهای دربارهی این نشست، چرایی برگزاری و چهرههای همنشین با استاد همایی را بازگو کنم. بازگشت آگاهیهای من به سخنان فضلالله رضا، رییس آن روزهای دانشگاه تهران است.
فضلالله رضا در ۲۹ مرداد ۱۳۴۷ به رییسی دانشگاه تهران👉 برگزیده شد و تا ۲۸ تیر سال دیگر در آن جایگاه بود. او در شمار دانشورانی بود که از نوجوانی دل به شعر و ادب میسپرند. با آنکه میدانست آیندهاش در راه آموختن علوم و تکنولوژی و ریاضی خواهد بود، هیچگاه نتوانست از شورِ شعر و افسون ادبیات برهد. از همآن سالها در کنار شعرهای شاعران شناختهی آن روزگار، با سرودههای همایی آشنا میشود. به دنبال هماین آشنایی، به زودی با چهرهی دیگر استاد همایی: یک پژوهشگر برجستهی تاریخ، ادب و فرهنگ ایران نیز آشنا میشود. کتاب غزالینامه را در آمریکا، در گرماگرم روزهای دانشجویی علوم و تکنولوژی در ماساچوست، میخواند. ارجِ ویژهی او به استاد همایی، بر پایهی «آزادگی و وارستگی او (بود) در کار معرفت ـ دوری او از مشاغل و مناصب و جاه و مقام و ضیاع و عقار و استمرار در پژوهش.» ارج او به همایی و چند تن دیگر از فرزانهگان «در گرو تدریس عمیق و دقیق ادب پارسی و معارف اسلامی آنها (بود) به نحوی آزاده و وارسته، دور از پایبندی به مقامات، ورای کمکهزینهها و فوقالعادهها و دیگر پاداشها.» رضا، شیفتهی زیستِ دانشورانهی همایی شده بود. از دید رضا، آموزشها و زندگی همایی در پیوند با منطق، ریاضیات کهن، کیهانشناخت و ستارهشناسی، ساخت اندیشگی او را در جای یک آموزگار، شاعر، و پژوهشگر تاریخ و ادب، خردپایه بار آورده بود.
با این مایه آشنایی و دلبستگی، رضا هنگامی که دستور بالانشینی دانشگاه را پذیرفت، کوشید تا به بهانههای درخور، «محضر دانشمندان پاسدار فرهنگ ایران را بیشتر ترویج» کند. او نمیگوید، اما امروز به خوبی میدانیم که کار او در چارچوب ریختار سیاسی آن روز بود. با این همه، نمیتوان نادیده گذاشت در رویکرد به سیاستها، همواره گزینشهایی در میان است، و گزینش او از دلبستگیهای ژرف به همایی برمیآمد. فضلالله رضا مینویسد:
«در آن روزگار به اندازهء وقت و امکانات به سهم خود کوشش داشتم که دانشوریِ حقیقی در دانشگاه بر صورتها و پردهها و گواهینامهها چیره شود.»
در چارچوب هماین دستور کار، رضا توانست ردای «استادی ممتاز دانشگاه تهران» را به جلال همایی و علیاکبر شهابی پیشکش کند. فضلالله رضا در هماین نوشتار یادآوری میکند روزی که «برنامه رادیویی به یادبود یکی از بزرگان خراسانِ چند قرن پیش [ابوالفضل بیهقی] به دعوت اینجانب ترتیب داده شد»، استادان همایی، مینوی و اسلامی ندوشن به آن نشست آمدند. رضا چند سال دیگر، آن نشست را «دیگر فرصت مغتنم صحبتی که با استاد ج.همایی برای من دست داد» خواند. فرصت نخست آویختن ردای استادی ممتاز بر دوش همایی بود؛ اما میافزاید، «(بعدها شنیدم که این برنامه فرهنگی در گوشهای فکنده و پخش نشده ماند).» از اینرو، پخش سخنان استاد همایی پس از فراموشی در غبار روزگاران بسیار ستودنی است.
✔️ سخنان استاد رضا، همهجا به کتاب همایینامه (۱۳۵۵) برمیگردد.
● در پویهی زبان فارسی
گزیدهی یادداشتها در فرهنگ، زبان و ادبیات
https://t.iss.one/OnPersianLanguage/
.
حلقهٔ مطالعاتی کلیدر برگزار میکند:
گفتوگو دربارهٔ کتابِ
کتابدارِ نهر ترابلسام
باحضورِ
پروانه عزیزی
مترجم کتاب
پنجشنبه ۳۰مردادماه ۱۴۰۴
ساعت ۱۶
@bashgahandishe
حلقهٔ مطالعاتی کلیدر برگزار میکند:
گفتوگو دربارهٔ کتابِ
کتابدارِ نهر ترابلسام
باحضورِ
پروانه عزیزی
مترجم کتاب
پنجشنبه ۳۰مردادماه ۱۴۰۴
ساعت ۱۶
@bashgahandishe
Forwarded from سهند ایرانمهر
✔️پاسخی به پرسشها درباره همدلی با مردم غزه
✍🏻سهند ایرانمهر
در روزگاری که کودکان در غزه با شکمهای خالی و ترس شبانه یا زیر آوار میمیرند، هر فریادی که برای آنان بلند شود، نه نشانهی ریاکاری است و نه انکار دردهای داخلی. بلکه نشان از شعور انسانی ماست؛ از همان جنسی که فلسفه اخلاق، ادبیات، دین، و حتی وجدانهای خاموششده نیز در لحظاتی بیداری بدان گواهی میدهند. با این حال، گاه کسانی در برابر این همدلی موضع میگیرند و با استدلالهایی گوناگون، همدردی با مردم غزه را بهظاهر بیاهمیت یا حتی «ضدملی» میدانند. در این یادداشت، به مهمترین این گزارهها پاسخ میدهم، نه برای قانعکردن همه، بلکه برای ایستادن بر مبنای روشن اخلاق، منطق و حقیقت.
۱. «چرا درباره رنج مردم خودت حرف نمیزنی؟»
وقتی سخن از غزه میشود از موضعات درباره اویغورها، اوکراینیها تا سیستان و خوزستان مطرح میشود. پاسخ روشن است: هم زدهام، هم میزنم. و اگر کسی نزده باشد، باز هم چیزی از اهمیت فریاد برای کودک گرسنهای در غزه کم نمیشود. در فلسفه اخلاق، یک اصل بنیادین وجود دارد:
«انساندوستی انحصاری نیست».
همدردی با مردم مناطق محروم کشورمان و زندانیان و آسیبدیدگان ایرانی با همدردی با کودکان غزه در تضاد نیستند؛ بلکه این دو تقویتکنندهی یکدیگرند.
پیتر سینگر، فیلسوف اخلاق معاصر، در مقاله معروفش «قحطی، وفور و اخلاق»(۱۹۷۲) نوشت:
اگر بتوانیم از رنجی شدید جلوگیری کنیم، بیآنکه خود به رنجی مشابه دچار شویم، اخلاقاً موظفیم که چنین کنیم، فارغ از آنکه آن رنج در همسایگی ما رخ دهد یا در قارهای دور.
از نظر سینگر، جغرافیا نباید معیاری برای اولویت اخلاقی باشد. بنابراین، پرداختن به رنج انسانی، نه بیاخلاقی است و نه «فروختن هموطن به سیاست خارجی». بلکه نشانهی بلوغ اخلاقی انسان مدرن است.
۲. «رنج غزه چه ربطی به ما دارد؟»
اگر سکوت کنیم، بر چه سیاستی مهر تایید زدهایم؟ اتفاقاً ربط دارد. و ربط آن، صرفاً به سیاست یا ایدئولوژی نیست. ربط دارد به اینکه ما نیز مردمی هستیم که طعم تحریم، جنگ، فقر، آوارگی، سانسور و بمباران را چشیدهایم و آینده نیز تضمینی برای زندگی در عافیت نمیدهد. رنج دیگران، آینهای است برای تأمل در رنج خودمان. والتر بنیامین در تزهای مشهورش درباره تاریخ میگوید: «هر سند تمدن، همزمان سند بربریت است».
وقتی تمدنی میکوشد رنج غزه را «بیربط» جلوه دهد، ما باید آگاه باشیم که این همان روندی است که روزی رنج مردم خودمان را هم بیاهمیت خواهد کرد. ما اگر برای غزه نجوشیم، در فردای نه چندان دور و محتمل دفاع از شرایط ما -بر اساس منطق امروز ما - بیربط است.
علاوه بر این، موضع ما درباره رنج انسانهاست، نه نزاعهای حکومتی یا موقعیتهای جغرافیایی. نباید با خلط میان مردم و حکومتها، قربانی را از حمایت محروم کرد.
۳. «شفقت تو ریاکارانه است چون حکومت هم همین شعار را میدهد.»
این گزاره نیز یکی از لغزشهای پرتکرار دوران ماست: خشم و مخالفت با حکومتها، تبدیل میشود به بیاعتنایی به مظلومانِ تحت حمایت آن حکومت.
اما یک اصل مهم را نباید فراموش کرد: اگر حکومتی از یک ارزش انسانی به هردلیلی- چه برای منافع ایدئولوژیک خود و چه برای ارزش انسانی- دفاع کرد، آن ارزش باطل نمیشود. این همان تلهای است که حکومتها حتی اگر با هم در نزاع باشند، برای جدا کردن آزادیخواهان از مردم جهان میچینند. در حالیکه اخلاق و ارزش انسانی ما باید مستقل از بازی قدرت باشد.
۴. «انسانی که به رنج ایرانی بیتوجه است، نمیتواند برای غزه دل بسوزاند.»
درست است. و برعکس آن نیز صادق است:آدمی که به کودک فلسطینی بیتوجه است، نمیتواند راستگو باشد اگر از رنج زندانی ایرانی سخن بگوید.
اخلاق، بستهبندیشده و تکهتکه نیست. یا به رنج انسان حساس هستیم، یا نیستیم. فردی که به هر شکل ممکن صدای رنج و نابرابری در ایران بوده، اگر امروز از محاصرهی غزه بگوید، ادامهی همان مسیر را رفته است.
سکوت در برابر رنج یک انسان، حتی اگر در آن سوی مرزها باشد، سکوتی است که میتواند فردا علیه نزدیکترین افراد ما نیز تکرار شود. اینجا فقط غزه نیست. اینجا مسئلهی دفاع از کرامت انسانی است، آن هم در روزگاری که بیتفاوتی، بیماری فراگیر زمانه شده است.
محمود درویش، شاعر فلسطینی، میگوید:
«ما آرزوی مرگ کسی را نداریم، ما فقط میخواهیم زنده بمانیم. همین».
و این «زندهماندن»، امروز برای کودکان و مردم غزه نیازمند صدای جهانی است. همانگونه که ما ایرانیان، وقتی قربانی تحریم یا تجاوز یا سرکوب میشویم، دوست داریم جهانیان صدای ما را بشنوند. دفاع از انسان، از هر نژاد و ملت، وظیفهای انسانی است. و کسی که برای یک کودک فلسطینی اندوهگین میشود، نه ریاکار است، نه سیاستزده، نه بیوطن. بلکه انسان است. آدمیست و شفقت. همین.
@sahandiranmehr
✍🏻سهند ایرانمهر
در روزگاری که کودکان در غزه با شکمهای خالی و ترس شبانه یا زیر آوار میمیرند، هر فریادی که برای آنان بلند شود، نه نشانهی ریاکاری است و نه انکار دردهای داخلی. بلکه نشان از شعور انسانی ماست؛ از همان جنسی که فلسفه اخلاق، ادبیات، دین، و حتی وجدانهای خاموششده نیز در لحظاتی بیداری بدان گواهی میدهند. با این حال، گاه کسانی در برابر این همدلی موضع میگیرند و با استدلالهایی گوناگون، همدردی با مردم غزه را بهظاهر بیاهمیت یا حتی «ضدملی» میدانند. در این یادداشت، به مهمترین این گزارهها پاسخ میدهم، نه برای قانعکردن همه، بلکه برای ایستادن بر مبنای روشن اخلاق، منطق و حقیقت.
۱. «چرا درباره رنج مردم خودت حرف نمیزنی؟»
وقتی سخن از غزه میشود از موضعات درباره اویغورها، اوکراینیها تا سیستان و خوزستان مطرح میشود. پاسخ روشن است: هم زدهام، هم میزنم. و اگر کسی نزده باشد، باز هم چیزی از اهمیت فریاد برای کودک گرسنهای در غزه کم نمیشود. در فلسفه اخلاق، یک اصل بنیادین وجود دارد:
«انساندوستی انحصاری نیست».
همدردی با مردم مناطق محروم کشورمان و زندانیان و آسیبدیدگان ایرانی با همدردی با کودکان غزه در تضاد نیستند؛ بلکه این دو تقویتکنندهی یکدیگرند.
پیتر سینگر، فیلسوف اخلاق معاصر، در مقاله معروفش «قحطی، وفور و اخلاق»(۱۹۷۲) نوشت:
اگر بتوانیم از رنجی شدید جلوگیری کنیم، بیآنکه خود به رنجی مشابه دچار شویم، اخلاقاً موظفیم که چنین کنیم، فارغ از آنکه آن رنج در همسایگی ما رخ دهد یا در قارهای دور.
از نظر سینگر، جغرافیا نباید معیاری برای اولویت اخلاقی باشد. بنابراین، پرداختن به رنج انسانی، نه بیاخلاقی است و نه «فروختن هموطن به سیاست خارجی». بلکه نشانهی بلوغ اخلاقی انسان مدرن است.
۲. «رنج غزه چه ربطی به ما دارد؟»
اگر سکوت کنیم، بر چه سیاستی مهر تایید زدهایم؟ اتفاقاً ربط دارد. و ربط آن، صرفاً به سیاست یا ایدئولوژی نیست. ربط دارد به اینکه ما نیز مردمی هستیم که طعم تحریم، جنگ، فقر، آوارگی، سانسور و بمباران را چشیدهایم و آینده نیز تضمینی برای زندگی در عافیت نمیدهد. رنج دیگران، آینهای است برای تأمل در رنج خودمان. والتر بنیامین در تزهای مشهورش درباره تاریخ میگوید: «هر سند تمدن، همزمان سند بربریت است».
وقتی تمدنی میکوشد رنج غزه را «بیربط» جلوه دهد، ما باید آگاه باشیم که این همان روندی است که روزی رنج مردم خودمان را هم بیاهمیت خواهد کرد. ما اگر برای غزه نجوشیم، در فردای نه چندان دور و محتمل دفاع از شرایط ما -بر اساس منطق امروز ما - بیربط است.
علاوه بر این، موضع ما درباره رنج انسانهاست، نه نزاعهای حکومتی یا موقعیتهای جغرافیایی. نباید با خلط میان مردم و حکومتها، قربانی را از حمایت محروم کرد.
۳. «شفقت تو ریاکارانه است چون حکومت هم همین شعار را میدهد.»
این گزاره نیز یکی از لغزشهای پرتکرار دوران ماست: خشم و مخالفت با حکومتها، تبدیل میشود به بیاعتنایی به مظلومانِ تحت حمایت آن حکومت.
اما یک اصل مهم را نباید فراموش کرد: اگر حکومتی از یک ارزش انسانی به هردلیلی- چه برای منافع ایدئولوژیک خود و چه برای ارزش انسانی- دفاع کرد، آن ارزش باطل نمیشود. این همان تلهای است که حکومتها حتی اگر با هم در نزاع باشند، برای جدا کردن آزادیخواهان از مردم جهان میچینند. در حالیکه اخلاق و ارزش انسانی ما باید مستقل از بازی قدرت باشد.
۴. «انسانی که به رنج ایرانی بیتوجه است، نمیتواند برای غزه دل بسوزاند.»
درست است. و برعکس آن نیز صادق است:آدمی که به کودک فلسطینی بیتوجه است، نمیتواند راستگو باشد اگر از رنج زندانی ایرانی سخن بگوید.
اخلاق، بستهبندیشده و تکهتکه نیست. یا به رنج انسان حساس هستیم، یا نیستیم. فردی که به هر شکل ممکن صدای رنج و نابرابری در ایران بوده، اگر امروز از محاصرهی غزه بگوید، ادامهی همان مسیر را رفته است.
سکوت در برابر رنج یک انسان، حتی اگر در آن سوی مرزها باشد، سکوتی است که میتواند فردا علیه نزدیکترین افراد ما نیز تکرار شود. اینجا فقط غزه نیست. اینجا مسئلهی دفاع از کرامت انسانی است، آن هم در روزگاری که بیتفاوتی، بیماری فراگیر زمانه شده است.
محمود درویش، شاعر فلسطینی، میگوید:
«ما آرزوی مرگ کسی را نداریم، ما فقط میخواهیم زنده بمانیم. همین».
و این «زندهماندن»، امروز برای کودکان و مردم غزه نیازمند صدای جهانی است. همانگونه که ما ایرانیان، وقتی قربانی تحریم یا تجاوز یا سرکوب میشویم، دوست داریم جهانیان صدای ما را بشنوند. دفاع از انسان، از هر نژاد و ملت، وظیفهای انسانی است. و کسی که برای یک کودک فلسطینی اندوهگین میشود، نه ریاکار است، نه سیاستزده، نه بیوطن. بلکه انسان است. آدمیست و شفقت. همین.
@sahandiranmehr
خوانش اتوپیایی از عاشورا: طرحی نو در واکاوی یک رویداد تاریخساز
گزارشی از نشستِ امکان و عدم امکان خوانش اتوپیایی از ماجرای عاشورا
گفتوگوی سوگواران، سال هفدهم؛ نشست پنجم
این دیدگاه که در گفتمان اموی و یزیدی پررنگ است، به دنبال ساختن یک «جامعه رویایی» یا «بهشت» به هر قیمتی، حتی با کشتن فرزند رسول خداست. این نگاه به شدت عاملیت و اراده انسانها را سلب کرده و همه چیز را به خواست خدا و تقدیر الهی گره میزند، نمونه آن فتوای قاضی شریح و گفتار ابن زیاد که کشتن امام حسین (ع) را خواست خدا میدانستند. این رویکرد را میتوان نوعی دیکتاتوری دینی دانست که منجر به یک دیستوپیا (پادآرمانشهر) میشود؛ جایی که شهروندان عاملیت خود را از دست میدهند و ارادهای تمامیتخواه امور را میگرداند
متن کامل گزارش را اینجا بخوانید.
@bashgahandishe
گزارشی از نشستِ امکان و عدم امکان خوانش اتوپیایی از ماجرای عاشورا
گفتوگوی سوگواران، سال هفدهم؛ نشست پنجم
این دیدگاه که در گفتمان اموی و یزیدی پررنگ است، به دنبال ساختن یک «جامعه رویایی» یا «بهشت» به هر قیمتی، حتی با کشتن فرزند رسول خداست. این نگاه به شدت عاملیت و اراده انسانها را سلب کرده و همه چیز را به خواست خدا و تقدیر الهی گره میزند، نمونه آن فتوای قاضی شریح و گفتار ابن زیاد که کشتن امام حسین (ع) را خواست خدا میدانستند. این رویکرد را میتوان نوعی دیکتاتوری دینی دانست که منجر به یک دیستوپیا (پادآرمانشهر) میشود؛ جایی که شهروندان عاملیت خود را از دست میدهند و ارادهای تمامیتخواه امور را میگرداند
متن کامل گزارش را اینجا بخوانید.
@bashgahandishe
Telegraph
خوانش اتوپیایی از عاشورا: طرحی نو در واکاوی یک رویداد تاریخساز
گزارشی از نشستِ امکان و عدم امکان خوانش اتوپیایی از ماجرای عاشورا گفتوگوی سوگواران، سال هفدهم؛ نشست پنجم ۱. طرح مسئله و رویکرد اتوپیایی به عاشورا جلسه با هدف ارائه یک طرح مسئله نوین پیرامون واقعه عاشورا و مفهوم امام حسین (ع) از منظر «اتوپیا» برگزار شد.…
گفتوگوی سوگواران، سال هفدهم – نشست هفتم
از واقعه تا اسطوره:
کربلا و شکلگیری هویت شیعی نخستین
📖 گزارشی از کتاب داستان کربلا و هویت تشیع نخستین اثر تورستن هیلن (۲۰۲۵)
👤 با ارائۀ علیرضا دهقانی
پژوهشگر مطالعات دین
📝دربارۀ نشست
🗓 دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۴
⏰ ساعت ۱۷
📍 خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳
@diinschool
@bashgahandishe
از واقعه تا اسطوره:
کربلا و شکلگیری هویت شیعی نخستین
📖 گزارشی از کتاب داستان کربلا و هویت تشیع نخستین اثر تورستن هیلن (۲۰۲۵)
👤 با ارائۀ علیرضا دهقانی
پژوهشگر مطالعات دین
📝دربارۀ نشست
🗓 دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۴
⏰ ساعت ۱۷
📍 خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳
@diinschool
@bashgahandishe
از واقعه تا اسطوره: کربلا و شکلگیری هویت شیعی نخستین
📖 گزارشی از کتاب داستان کربلا و هویت تشیع نخستین اثر تورستن هیلن (۲۰۲۵)
این ارائه به معرفی و بررسی کتاب تازهمنتشرشده «The Karbala Story and Early Shiʿite Identity» اثر تورستن هیلن، استاد پیشین مطالعات دینی دانشگاه دالارنا سوئد، میپردازد. این کتاب که در آوریل ۲۰۲۵ توسط انتشارات دانشگاه ادینبرو منتشر شده، با رویکردی تحلیلی میکاود که چگونه واقعه کربلا در سال ۶۸۰ میلادی از یک درگیری سیاسی-قبیلهای به روایتی اسطورهای و محوری در سنت شیعه امامی تبدیل شد.
هیلن با بهرهگیری از سه روایت کهن از ماجرای کربلا و داستان «توابین»—جنبشی که برای خونخواهی حسین بن علی شکل گرفت—به بازخوانی نقش نامهها، خطبهها و زیارت قبر حسین در فرآیند شکلگیری هویت جمعی شیعه میپردازد. او نشان میدهد که چگونه این روایتها، از سدههای نخست، حسین را از یک شخصیت تاریخی به نمادی کیهانی از نبرد خیر و شر ارتقا دادند.
کتاب در سه بخش سامان یافته است: نخست، بررسی روایتهای اولیه؛ دوم، تحلیل جنبش توابین و آیینهای مرتبط؛ و سوم، تبیین چگونگی تثبیت کربلا بهعنوان سنگبنای هویت شیعی. نویسنده برای این کار از نظریههای اسطوره و آیین بهره میگیرد تا پیوند میان روایت و مناسک را در ایجاد همبستگی و هویت مذهبی تبیین کند.
این اثر نهتنها برای پژوهشگران تاریخ اسلام و تشیع، بلکه برای علاقهمندان به مطالعات حافظه جمعی، آیینها و شکلگیری هویتهای مذهبی، یک منبع مهم و الهامبخش بهشمار میرود.
پیش از این در باشگاه اندیشه در سلسه نشستهای گفتوگوی سوگواران به کتاب دیگری از این نویسنده پرداخته شده بود.
@diinschool
@bashgahandishe
📖 گزارشی از کتاب داستان کربلا و هویت تشیع نخستین اثر تورستن هیلن (۲۰۲۵)
این ارائه به معرفی و بررسی کتاب تازهمنتشرشده «The Karbala Story and Early Shiʿite Identity» اثر تورستن هیلن، استاد پیشین مطالعات دینی دانشگاه دالارنا سوئد، میپردازد. این کتاب که در آوریل ۲۰۲۵ توسط انتشارات دانشگاه ادینبرو منتشر شده، با رویکردی تحلیلی میکاود که چگونه واقعه کربلا در سال ۶۸۰ میلادی از یک درگیری سیاسی-قبیلهای به روایتی اسطورهای و محوری در سنت شیعه امامی تبدیل شد.
هیلن با بهرهگیری از سه روایت کهن از ماجرای کربلا و داستان «توابین»—جنبشی که برای خونخواهی حسین بن علی شکل گرفت—به بازخوانی نقش نامهها، خطبهها و زیارت قبر حسین در فرآیند شکلگیری هویت جمعی شیعه میپردازد. او نشان میدهد که چگونه این روایتها، از سدههای نخست، حسین را از یک شخصیت تاریخی به نمادی کیهانی از نبرد خیر و شر ارتقا دادند.
کتاب در سه بخش سامان یافته است: نخست، بررسی روایتهای اولیه؛ دوم، تحلیل جنبش توابین و آیینهای مرتبط؛ و سوم، تبیین چگونگی تثبیت کربلا بهعنوان سنگبنای هویت شیعی. نویسنده برای این کار از نظریههای اسطوره و آیین بهره میگیرد تا پیوند میان روایت و مناسک را در ایجاد همبستگی و هویت مذهبی تبیین کند.
این اثر نهتنها برای پژوهشگران تاریخ اسلام و تشیع، بلکه برای علاقهمندان به مطالعات حافظه جمعی، آیینها و شکلگیری هویتهای مذهبی، یک منبع مهم و الهامبخش بهشمار میرود.
پیش از این در باشگاه اندیشه در سلسه نشستهای گفتوگوی سوگواران به کتاب دیگری از این نویسنده پرداخته شده بود.
@diinschool
@bashgahandishe
.
گزارش روزنامۀ اعتماد از نشست چهارم ِ سال هفدهم گفتوگوی سوگواران با موضوعِ نقش زنان در موسیقی سوگ اقوام سیستانی با حضورِ شکوفهسادات روحانی، منصور براهیمی، احمد خالصی
به قلمِ نیره خادمی
📅 دوشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۴
@zananepazhoheshgartarikh1396
@bashgahandishe
گزارش روزنامۀ اعتماد از نشست چهارم ِ سال هفدهم گفتوگوی سوگواران با موضوعِ نقش زنان در موسیقی سوگ اقوام سیستانی با حضورِ شکوفهسادات روحانی، منصور براهیمی، احمد خالصی
به قلمِ نیره خادمی
📅 دوشنبه ۳۰ تیر ۱۴۰۴
@zananepazhoheshgartarikh1396
@bashgahandishe
روزنامه اعتماد
سوگسرودههاي زنان سيستان در خطر خاموشي
زنان در اين آيينها نه تنها حاملان اصلي سنتها هستند، بلكه فضاي احساسي مراسم را شكل ميدهند
.
گفتوگوی سوگواران|سال هفدهم|نشست هشتم
عاشورا و خودآگاهی ایرانیان
با حضورِ
دکتر علی مهجور
پژوهشگر فلسفه و عضو هیئتعلمی دانشگاه ادیان و مذاهب
دربارهٔ نشست
دربارهٔ کتاب رویکردهای ایرانی به واقعه عاشورا
🗓 دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۴
⏰ ساعت ۱۸
📍 خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳
@bashgahandishe
گفتوگوی سوگواران|سال هفدهم|نشست هشتم
عاشورا و خودآگاهی ایرانیان
با حضورِ
دکتر علی مهجور
پژوهشگر فلسفه و عضو هیئتعلمی دانشگاه ادیان و مذاهب
دربارهٔ نشست
دربارهٔ کتاب رویکردهای ایرانی به واقعه عاشورا
🗓 دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۴
⏰ ساعت ۱۸
📍 خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳
@bashgahandishe
دربارهٔ نشستِ
عاشورا و خودآگاهی ایرانیان
مروری بر کتاب رویکردهای ایرانی به واقعه عاشورا
📝علی مهجور
واقعه عاشورا در فرهنگ ایرانی، علاوه بر ویژگیهایی که به عنوان یک واقعه تاریخی دارد، خصوصیات دیگری نیز دارد که در داد و ستد فرهنگی با زیستبوم متنوع و پیچیده ایرانیان این خصوصیات را پیدا کرده است. اساساً سبک زندگی ایرانی و ویژگیهایی که زندگی ایرانیان در هر نقطه از ایران بزرگ دارد، در رویکرد ایرانیان به واقعه عاشورا اثرگذار بوده است. این رویکردها علاوه بر وضعیتهای زندگی و اقلیمی در نقاط مختلف ایران تحت تأثیر شرایط تاریخی نیز بودهاند. در هر دوره تاریخی رویکردهای ایرانیان به عاشورا متأثر از اوضاع و احوالی بوده است که امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اقتضا میکردهاند. بنابراین، بدون در نظر گرفتن عوامل مختل فرهنگی، تاریخی، جغرافیایی، سیاسی و اجتماعی نمیتوان عاشورا را چنانکه در ایران جریان داشته و دارد، به درستی شناخت.
شناخت عاشورا در بستر زندگی و فرهنگ ایرانی در واقع شناخت پدیدار عاشورا در ارتباط با هویت انسان ایرانی است. ایرانیان به ویژه پس از دوره مشروطه توجه فراوانی به هویت ایرانی خود مبذول داشتهاند. از نویسندگان و روشنفکران گرفته تا دولتمردان و حقوقدانان و روحانیان، کتابها و آثار متعددی از خود به جای نهادهاند که پیداست، نحوهای خودآگاهی نسبت به هویت فرهنگی در ایران دوره معاصر پیدا شده است. این خودآگاهی پیآمد مسائلی است که در دوره مدرن برای جامعه ایرانی شکل گرفته است. عاشورا در ایران نیز تحت تأثیر همین خودآگاهی و نیز توجه به هویت ایرانی، دستخوش بازخوانی و توجه قرار گرفته است. رویکردهای ایرانی به واقعه عاشورا در واقع تلاشی در جهت فهم دوباره پیدار عاشورا در فرهنگ ایرانی است.
@bashgahandishe
عاشورا و خودآگاهی ایرانیان
مروری بر کتاب رویکردهای ایرانی به واقعه عاشورا
📝علی مهجور
واقعه عاشورا در فرهنگ ایرانی، علاوه بر ویژگیهایی که به عنوان یک واقعه تاریخی دارد، خصوصیات دیگری نیز دارد که در داد و ستد فرهنگی با زیستبوم متنوع و پیچیده ایرانیان این خصوصیات را پیدا کرده است. اساساً سبک زندگی ایرانی و ویژگیهایی که زندگی ایرانیان در هر نقطه از ایران بزرگ دارد، در رویکرد ایرانیان به واقعه عاشورا اثرگذار بوده است. این رویکردها علاوه بر وضعیتهای زندگی و اقلیمی در نقاط مختلف ایران تحت تأثیر شرایط تاریخی نیز بودهاند. در هر دوره تاریخی رویکردهای ایرانیان به عاشورا متأثر از اوضاع و احوالی بوده است که امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اقتضا میکردهاند. بنابراین، بدون در نظر گرفتن عوامل مختل فرهنگی، تاریخی، جغرافیایی، سیاسی و اجتماعی نمیتوان عاشورا را چنانکه در ایران جریان داشته و دارد، به درستی شناخت.
شناخت عاشورا در بستر زندگی و فرهنگ ایرانی در واقع شناخت پدیدار عاشورا در ارتباط با هویت انسان ایرانی است. ایرانیان به ویژه پس از دوره مشروطه توجه فراوانی به هویت ایرانی خود مبذول داشتهاند. از نویسندگان و روشنفکران گرفته تا دولتمردان و حقوقدانان و روحانیان، کتابها و آثار متعددی از خود به جای نهادهاند که پیداست، نحوهای خودآگاهی نسبت به هویت فرهنگی در ایران دوره معاصر پیدا شده است. این خودآگاهی پیآمد مسائلی است که در دوره مدرن برای جامعه ایرانی شکل گرفته است. عاشورا در ایران نیز تحت تأثیر همین خودآگاهی و نیز توجه به هویت ایرانی، دستخوش بازخوانی و توجه قرار گرفته است. رویکردهای ایرانی به واقعه عاشورا در واقع تلاشی در جهت فهم دوباره پیدار عاشورا در فرهنگ ایرانی است.
@bashgahandishe
Forwarded from به مهربانی
به مهربانی نشست بیست و هشتم خیروخرد را به یک تجربهنگاری اختصاص داده است؛ تجربهنگاری قدیمیترین نهاد حامی حقوق کودکان در ایران؛ انجمن حمایت از حقوق کودکان.
این نشست که با حضور مسعوده مشایخ؛ سارا بابایی و مژگان احمدیه برگزار میشود، به پرسشهای زیر پاسخ میدهد:
۱. فعالیت انجمن حمایت از حقوق کودکان چیست و چه منافعی را برای کودکان ایران تامین میکند؟
۲. انجمن از آغاز فعالیت تاکنون در تصویب کدام قوانین داخلی نقش موثری ایفا کرده است؟
۳. انجمن حمایت از حقوق کودکان برای تداوم عمل به رسالت اصلی خود، چگونه میان امر سیاسی و مدنی تفکیک قائل شده است؟
۴. انجمن چه نقشی میتواند در اصلاح و بهبود کنوانسیونهای بینالمللی حقوق کودک داشته باشد؟
۵. ساز و کار تهیهی گزارشهای مربوط به حقوق کودک و پیشرفت لوایح و قوانینی که ایران میتواند آنها را از طریق مجمع جهانی تصویب کند چگونه است؟
زمان: سهشنبه ۲۸ مرداد ماه ۱۴۰۴- ساعت ۱۷
نشست حضوری: خیابان وزرا، کوچه بیستم، پلاک ۶، طبقه دوم
نشست آنلاین: اینستاگرام به مهربانی
🆔 @bemehrbani
این نشست که با حضور مسعوده مشایخ؛ سارا بابایی و مژگان احمدیه برگزار میشود، به پرسشهای زیر پاسخ میدهد:
۱. فعالیت انجمن حمایت از حقوق کودکان چیست و چه منافعی را برای کودکان ایران تامین میکند؟
۲. انجمن از آغاز فعالیت تاکنون در تصویب کدام قوانین داخلی نقش موثری ایفا کرده است؟
۳. انجمن حمایت از حقوق کودکان برای تداوم عمل به رسالت اصلی خود، چگونه میان امر سیاسی و مدنی تفکیک قائل شده است؟
۴. انجمن چه نقشی میتواند در اصلاح و بهبود کنوانسیونهای بینالمللی حقوق کودک داشته باشد؟
۵. ساز و کار تهیهی گزارشهای مربوط به حقوق کودک و پیشرفت لوایح و قوانینی که ایران میتواند آنها را از طریق مجمع جهانی تصویب کند چگونه است؟
زمان: سهشنبه ۲۸ مرداد ماه ۱۴۰۴- ساعت ۱۷
نشست حضوری: خیابان وزرا، کوچه بیستم، پلاک ۶، طبقه دوم
نشست آنلاین: اینستاگرام به مهربانی
پویش «بازگشت به مدرسه» را در آستانه ماه مهر دنبال کنید. بچهها منتظر شما هستند: اینجا
🆔 @bemehrbani
Forwarded from Inekas | انعکاس
🔵 پنجمین مدرسهٔ تابستانی انعکاس به چه کار پژوهشگران جوان مطالعات اسلامی میآید؟
💠 مسألهٔ عینیت در سالهای اخیر کانون مهمترین مناقشات روششناختی و نظری در مطالعات اسلامی بوده و روششناسی مطالعات اسلامی در جستوجوی عینیّت تحولی ژرف یافته است.
🔺 «آیا باور به منشأ وحیانی قرآن، نشانهای از سوگیری است که عینیّت پژوهش را تهدید میکند؟ یا فرضی است که درک عمیقتر و همدلانهتر قرآن را ممکن میسازد؟»
🔺 «آیا صرف خاستگاه شرقشناسانه یک برنامه پژوهشی، استعماری بودن نتایج آن پژوهش را نتیجه میدهد؟ و آیا میتوانیم مطالعهٔ آکادمیک اسلام را بدون میراث شرقشناسی تصور کنیم؟»
و مهمتر از همه
🔺 «چگونه میتوانیم با مبانی نظریِ بنا شده توسط پژوهشهای گذشته، به طور انتقادی تعامل کنیم تا چارچوبهای خودمان را -چارچوبهایی که دقیق، موجّه و مرتبط با امروز باشند- بسازیم؟»
💠 سالها، این پرسشها بیسروصدا در پاورقیها و حاشیههای آثار دانشگاهی مطرح میشدند. اما اخیراً، بحثهای روششناختی در مرکز توجه قرار گرفتهاند و الهامبخش محققین بودهاند تا آثاری مستقل را به کاوش در مبانی مطالعات اسلامی اختصاص دهند.
توسعهٔ روششناسی در مطالعات اسلامی، بیشک مهمترین و تأثیرگذارترین اتفاق سالهای اخیر در این حوزه به شمار میآید، اتفاقی که اهمیت آن به مراتب فراتر از کشف نسخهای کهن از قرآن در مسجد صنعاء یا یافتن سنگنوشتههای تازه در بیابان سیاه اردن است.
🎛 پنجمین مدرسهٔ تابستانی انعکاس امکان مواجههٔ نزدیک و مستقیم را با پژوهشگرانی فراهم میکند که در سالهای گذشته نقشی اساسی در شکلگیری بحثهای آکادمیک در زمینهٔ روششناسی مطالعات اسلامی داشتهاند. سخنرانان مدرسهٔ تابستانی یا خود مستقیماً در توسعهٔ چهارچوب نظری مطالعات اسلامی نقش داشتهاند، یا با کاربست روشهای جدید در موارد مطالعاتی، تاثیر روششناسی در پژوهشها را برجسته کردهاند.
محور اصلی این مدرسه، توانمندسازی پژوهشگران در مواجههٔ انتقادی با روششناسیهای پیشین مطالعات اسلامی و یادگیری چگونگی طراحی و توسعهٔ یک روششناسی موجّه، کارآمد و معتبر است.
🗂 فهرست عناوین ارائهها:
۱. سهیره صدیقی: «پژوهش خوب/ پژوهش بد: پیامدهای راهبردِ تقاطعگرایی در مطالعاتِ اسلامی»
۲. دوین استوارت: «یک طرح میانهرو برای مطالعاتِ اسلامی»
۳. کوین راینهارت: «اسلام زیسته: دینی عامیانه در سنتی جهانوطنی»
۴. آلیس فیندن: «نقشهبرداریِ معکوس از آرشیو: رویکرد پژوهشیِ فمینیستیِ پسااستعماری»
۵. فرید العطاس: «هژمونهای دانشی و دانشِ خودمختار: فراتر از پسااستعمارگرایی»
۶. لنا سلیمه: «استعمارزداییِ مطالعاتِ اسلامی
۷. ایرن هیوز: «چرا باید
۸. نعمان نقوی: «استعمارزدایی، ملیگرایی و دین»
۹. سجاد رضوی: «استعمارزدایی از
۱۰. فاطمه توفیقی: «مناسک دینی بهمثابهٔ ملکهٔ مدنی»
۱۱. مت ملوین کوشکی: «راهِ غریبه: اسلام بهعنوان افلاطونیگرایی و روحباوری، عینیت را به عبارتی استعماریِ سنتی تبدیل میکند—که بهطورِ شگفتآوری افلاطونی است»
۱۲. عزه حسین: «سیاستِ فقه اسلامی: ملاحظات روششناختی»
◀️ دفترچه مدرسه
⏺ تمام ارائهها به زبان انگلیسی و همراه با ترجمهٔ همزمان خواهد بود.
🔺 ساعتهای جدول به وقت تهران است.
📊 مهلت ثبتنام: تا ۶ شهریور ۱۴۰۴
ثبتنام زودهنگام تا ۲۷ مرداد ۱۴۰۴
🌐 کسب اطلاعات بیشتر:
https://inekas.org/en/2025ss/
📎 برای ثبتنام به اینجا مراجعه کنید یا به @Inekas_admin پیام بدهید.
#رویداد_انعکاس
🔵 @Inekas
«عینیّت در علوم اجتماعی و انسانی به معنای حذف تمام داوریهای ارزشی نیست، بلکه به معنای شناسایی و تعامل انتقادی با آنهاست.»
- ماکس وبر
و مهمتر از همه
توسعهٔ روششناسی در مطالعات اسلامی، بیشک مهمترین و تأثیرگذارترین اتفاق سالهای اخیر در این حوزه به شمار میآید، اتفاقی که اهمیت آن به مراتب فراتر از کشف نسخهای کهن از قرآن در مسجد صنعاء یا یافتن سنگنوشتههای تازه در بیابان سیاه اردن است.
محور اصلی این مدرسه، توانمندسازی پژوهشگران در مواجههٔ انتقادی با روششناسیهای پیشین مطالعات اسلامی و یادگیری چگونگی طراحی و توسعهٔ یک روششناسی موجّه، کارآمد و معتبر است.
۱. سهیره صدیقی: «پژوهش خوب/ پژوهش بد: پیامدهای راهبردِ تقاطعگرایی در مطالعاتِ اسلامی»
۲. دوین استوارت: «یک طرح میانهرو برای مطالعاتِ اسلامی»
۳. کوین راینهارت: «اسلام زیسته: دینی عامیانه در سنتی جهانوطنی»
۴. آلیس فیندن: «نقشهبرداریِ معکوس از آرشیو: رویکرد پژوهشیِ فمینیستیِ پسااستعماری»
۵. فرید العطاس: «هژمونهای دانشی و دانشِ خودمختار: فراتر از پسااستعمارگرایی»
۶. لنا سلیمه: «استعمارزداییِ مطالعاتِ اسلامی
۷. ایرن هیوز: «چرا باید
نظریه
و روش
را مطالعه کرد؟»۸. نعمان نقوی: «استعمارزدایی، ملیگرایی و دین»
۹. سجاد رضوی: «استعمارزدایی از
اسلام
»۱۰. فاطمه توفیقی: «مناسک دینی بهمثابهٔ ملکهٔ مدنی»
۱۱. مت ملوین کوشکی: «راهِ غریبه: اسلام بهعنوان افلاطونیگرایی و روحباوری، عینیت را به عبارتی استعماریِ سنتی تبدیل میکند—که بهطورِ شگفتآوری افلاطونی است»
۱۲. عزه حسین: «سیاستِ فقه اسلامی: ملاحظات روششناختی»
ثبتنام زودهنگام تا ۲۷ مرداد ۱۴۰۴
https://inekas.org/en/2025ss/
#رویداد_انعکاس
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM