📍جستاری به قلم محمود مقدسی. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۶
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍زندگی با از دست دادن آغاز میشود، با از دست دادن ادامه پیدا میکند و با از دست دادن به پایان میرسد. ممکن است بگویید چه روایتِ کوتاهِ غمگینانهای. یا ممکن است بگویید این همهی داستان نیست. موافقم. زندگی با به دست آوردن های زیادی همراه است. اما کمی دقیقتر نگاه کنید. اغلبِ آن بهدستآوردنها هم یا از دست دادنی را در پی دارند یا آدم را کم یا زیاد نگران ازدستدادن میکنند. چه نتیجهای میخواهم از این حرف بگیرم؟ اینکه توان سوگواری کردن، یکی از مهمترین مهارتهای لازم برای خوب زیستن است. توان سوگواری کردن یعنی توانِ کنار آمدن با فقدان، جا باز کردن برای آن در دل زندگی، ترمیم شدن پس از ازدستدادن (تا جای ممکن) و ادامه دادنِ زندگی با روایتی از فقدان که فرد را تباهشده و زندگی را غیرقابلِ زیستن نمیکند.
توان سوگواری کردن، بیش از آنکه فکر میکنیم آموختنی است. ما در جهانی زندگی میکنیم که علاوه بر دوستان و خانواده، فرصتهای تازهای هم برای سوگواری کردن وجود دارند: کتابهای خودیاری در سوگ (که به ما میگویند چه چیزهایی در مسیرِ سوگ طبیعی است و بخشی از درد و وحشتمان را از ما میگیرند)، مشاوران سوگ (که همراهمان میشوند تا خودمان را بفهمیم و مسیرِ طبیعی سوگ را تنها طی نکنیم)، سوگدرمانگران (که به کار درمان سوگهای پیچیده، به تعویقافتاده و پنهان میآیند)، گروهدرمانیهای سوگ (که در آنها آدمهای با وضعیت مشابه ما را میشنود و به ما نشان میدهند تنها نیستیم، دیوانه یا خراب نشدهایم و غم آرامآرام تغییر شکل میدهد) و این روزها ابزارهای هوش مصنوعی (که هرچند کارِ بودنِ دیگری را نمیکنند اما فرصت فهمیدن حال خودمان و بیرون آمدن از سردرگمی را به ما میدهند). بله، ما با هر بار از دست دادن غمگین میشویم، خشم را تجربه میکنیم، میترسیم و مضطرب میشویم، اما میتوانیم کمک بگیریم و با آسیب کمتر، ترمیم بشویم، تغییر کنیم و پا به جهانی بگذاریم که هرچند جای خالی دارد، اما همچنان میتوانیم در آن زندگی کنیم.
📍از متن جستاری به قلم محمود مقدسی، رواندرمانگر تحلیلی. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۶
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
توان سوگواری کردن، بیش از آنکه فکر میکنیم آموختنی است. ما در جهانی زندگی میکنیم که علاوه بر دوستان و خانواده، فرصتهای تازهای هم برای سوگواری کردن وجود دارند: کتابهای خودیاری در سوگ (که به ما میگویند چه چیزهایی در مسیرِ سوگ طبیعی است و بخشی از درد و وحشتمان را از ما میگیرند)، مشاوران سوگ (که همراهمان میشوند تا خودمان را بفهمیم و مسیرِ طبیعی سوگ را تنها طی نکنیم)، سوگدرمانگران (که به کار درمان سوگهای پیچیده، به تعویقافتاده و پنهان میآیند)، گروهدرمانیهای سوگ (که در آنها آدمهای با وضعیت مشابه ما را میشنود و به ما نشان میدهند تنها نیستیم، دیوانه یا خراب نشدهایم و غم آرامآرام تغییر شکل میدهد) و این روزها ابزارهای هوش مصنوعی (که هرچند کارِ بودنِ دیگری را نمیکنند اما فرصت فهمیدن حال خودمان و بیرون آمدن از سردرگمی را به ما میدهند). بله، ما با هر بار از دست دادن غمگین میشویم، خشم را تجربه میکنیم، میترسیم و مضطرب میشویم، اما میتوانیم کمک بگیریم و با آسیب کمتر، ترمیم بشویم، تغییر کنیم و پا به جهانی بگذاریم که هرچند جای خالی دارد، اما همچنان میتوانیم در آن زندگی کنیم.
📍از متن جستاری به قلم محمود مقدسی، رواندرمانگر تحلیلی. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۶
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
ماجرای بازگشت سرمایهداران ایرانی مقیم امریکا به کجا رسید؟
شش ماهی از سفر ما گذشته بود که از طریق نمایندگی ایران در سازمان ملل به من اطلاع دادند رحمان گلزار سازندهی شهرک اکباتان قصد دارد به ایران بازگردد. مدتی بعد آقای گلزار به ایران بازگشت و نخستین ملاقاتش نیز با من در بانک مرکزی بود. تعریف کرد که چگونه شهرک اکباتان را ساخته و گفت آمادگی دارم پروژهی اتوبان تهرانشمال را برای شما بسازم. وقتی در مورد سرمایه از او پرسیدم، گفت من سرمایه نیاز ندارم، میآورم. آقای گلزار دیدارهایی با آقای هاشمی جمهور و دکتر حبیبی و دکتر نوربخش هم داشت. حدود دو ماه در ایران ماند تا مقدمات اجرای پروژه را تدارک ببیند. تا اینکه یک روز از دفترم اطلاع دادند که آقای گلزار برای یک کار فوری پشت خط است. گوشی را که برداشتم، گفت: من در فرودگاه هستم و میگویند ممنوعالخروج هستی. خیلی تعجب کردم زیرا قبل از بازگشت گلزار، موضوع را با دکتر حبیبی چک کرده بودم و مشکلی در کار نبود. خلاصه پیگیر شدم و به هر دری زدم تا بفهمم چهکسی او را ممنوعالخروج کرده؟ یادم است روز بعد گلزار به دفتر من آمد و خیلی ناراحت بود. احساس میکرد بازی خورده و شخصیتش زیرسؤال رفته. با امید و بر اساس قول ما به ایران بازگشته بود و میخواست اتوبان تهرانشمال را بسازد و نامش را در تاریخ ثبت کند، اما حالا گرفتار شده بود. مرتب برای حل مشکل او پیگیری میکردم، اما خاطرم هست که مشکل به سرعت حل نشد و گلزار مدتی را در ایران بلاتکلیف گذراند تا سرانجام توانست از ایران خارج شود. برخیها هم پیام دادند که مگر هیچ نهاد دیگری نمیتواند این پروژه را انجام بدهد که میخواهید کار را بدهید به یک طاغوتی. مدتی گذشت، به دیدار آقای هاشمی رفتم و هنوز پیگیر اتوبان تهرانشمال بودم که آقای هاشمی گفت، بنیاد مستضعفان برای ساختن اتوبان تهرانشمال اعلام آمادگی کرده و میگوید چرا ما انجام ندهیم؟ تعجب کردم و گفتم بنیاد الان دویستسیصد کارخانه دارد که ضررده هستند؛ چطور میخواهد چنین طرح بزرگی را انجام دهد؟ آقای هاشمی گفت نه، گفتهاند میتوانیم انجام بدهیم. خلاصه این موضوع منتفی شد و اجرای پروژهی اتوبان تهرانشمال هم به بنیاد رسید که دههها طول کشید و هنوز هم تمام نشده است.
📍از متن گفتوگو با محمدحسین عادلی، رئیسکل بانک مرکزی در دولت هاشمی رفسنجانی. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۶.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
شش ماهی از سفر ما گذشته بود که از طریق نمایندگی ایران در سازمان ملل به من اطلاع دادند رحمان گلزار سازندهی شهرک اکباتان قصد دارد به ایران بازگردد. مدتی بعد آقای گلزار به ایران بازگشت و نخستین ملاقاتش نیز با من در بانک مرکزی بود. تعریف کرد که چگونه شهرک اکباتان را ساخته و گفت آمادگی دارم پروژهی اتوبان تهرانشمال را برای شما بسازم. وقتی در مورد سرمایه از او پرسیدم، گفت من سرمایه نیاز ندارم، میآورم. آقای گلزار دیدارهایی با آقای هاشمی جمهور و دکتر حبیبی و دکتر نوربخش هم داشت. حدود دو ماه در ایران ماند تا مقدمات اجرای پروژه را تدارک ببیند. تا اینکه یک روز از دفترم اطلاع دادند که آقای گلزار برای یک کار فوری پشت خط است. گوشی را که برداشتم، گفت: من در فرودگاه هستم و میگویند ممنوعالخروج هستی. خیلی تعجب کردم زیرا قبل از بازگشت گلزار، موضوع را با دکتر حبیبی چک کرده بودم و مشکلی در کار نبود. خلاصه پیگیر شدم و به هر دری زدم تا بفهمم چهکسی او را ممنوعالخروج کرده؟ یادم است روز بعد گلزار به دفتر من آمد و خیلی ناراحت بود. احساس میکرد بازی خورده و شخصیتش زیرسؤال رفته. با امید و بر اساس قول ما به ایران بازگشته بود و میخواست اتوبان تهرانشمال را بسازد و نامش را در تاریخ ثبت کند، اما حالا گرفتار شده بود. مرتب برای حل مشکل او پیگیری میکردم، اما خاطرم هست که مشکل به سرعت حل نشد و گلزار مدتی را در ایران بلاتکلیف گذراند تا سرانجام توانست از ایران خارج شود. برخیها هم پیام دادند که مگر هیچ نهاد دیگری نمیتواند این پروژه را انجام بدهد که میخواهید کار را بدهید به یک طاغوتی. مدتی گذشت، به دیدار آقای هاشمی رفتم و هنوز پیگیر اتوبان تهرانشمال بودم که آقای هاشمی گفت، بنیاد مستضعفان برای ساختن اتوبان تهرانشمال اعلام آمادگی کرده و میگوید چرا ما انجام ندهیم؟ تعجب کردم و گفتم بنیاد الان دویستسیصد کارخانه دارد که ضررده هستند؛ چطور میخواهد چنین طرح بزرگی را انجام دهد؟ آقای هاشمی گفت نه، گفتهاند میتوانیم انجام بدهیم. خلاصه این موضوع منتفی شد و اجرای پروژهی اتوبان تهرانشمال هم به بنیاد رسید که دههها طول کشید و هنوز هم تمام نشده است.
📍از متن گفتوگو با محمدحسین عادلی، رئیسکل بانک مرکزی در دولت هاشمی رفسنجانی. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۶.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍گزارشی مفصل و پر جزئیات به قلم علی ملیحی دربارهی سرنوشت ابوالحسن شایگان شاماسبی. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۶
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📍
قصهی زندگی ابوالحسن شایگانشاماسبی و سرنوشت مبهم او، روی دیگر تراژدی تلخیست که دو برادر کوچکترش ناصر و ارژنگ (دانه و جوانه) را به کام خود کشید. نام ابوالحسن به شکل عامدانهای در تاریخ جنبش چریکی ایران به فراموشی سپرده شده است. در انبوه نوشتهها، بزرگداشتها و یادبودهایی که برای دو برادر قربانی او، ناصر و ارژنگ، و مادرشان فاطمه سعیدی برگزار شده، رد و نشانی از کودکی به نام ابوالحسن نیست. حتا در سالهای اخیر با وجود جنجالهایی که پیرامون حضور دانه و جوانه در خانههای تیمی و چگونگی کشته شدن آنها درگرفت، باز هم نام ابوالحسن راهی به روایتها و جوابیهها نیافت. سرنوشت ابوالحسن گواه محکمی است بر خطای چریکی در به خانهی تیمی کشاندنِ برادران خردسال شایگانشاماسبی؛ و البته نشان میدهد که چرا حمید اشرف بر اساس منطق موقعیت جنگ چریکی، باید تصمیم به کشتن دانه و جوانه میگرفت تا آنها زنده یا زخمی به دست ساواک نیفتند. ابوالحسن (شکوفه) دوازده سال بیشتر نداشت که توسط مصطفی شعاعیان به حمید اشرف سپرده شد و زندگی در خانههای تیمی چریکهای فدایی را آغاز کرد. او سه سال بعد، در پانزدهسالگی زنده به دست ساواک افتاد و از همان لحظهی نخست گرفتار پروژهی امنیتی و حیلهگرانهای شد که ساواک برای او طراحی کرده بود.
ابوالحسن که غروب نهم تیرماه ۱۳۵۵ برای خریدن ماست از خانهی تیمی در خیابان فلاح خارج شد، به دام مأمورانی افتاد که خانهشان را زیر نظر داشتند. همان فردای روز بازداشت، او سوار بر ماشین مأموران ساواک، قرار خیابانی خود در میدان راهآهن با نادره احمدهاشمی یکی از چریکهای فدایی را لو داد و چریک دختر در درگیری با مأموران جان باخت. بر اساس اسناد ساواک و بازجوییهای ابوالحسن، روشن است که او از همان لحظهی بازداشت، همکاری کاملی با مأموران داشته است. فرضیههای مختلفی را در اینباره میشود مطرح کرد: خسته شدن یک نوجوان پانزده ساله از زندگی دشوار و پر استرس در خانههای تیمی، منفور شدن رفقا نزد او به دلیل ماجرای کشته شدن برادرانش به دست حمید اشرف، و احتمال پیشامد سرنوشت مشابهی برای خودش.
📍از متن گزارشی مفصل و پر جزئیات به قلم علی ملیحی دربارهی سرنوشت ابوالحسن شایگان شاماسبی. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۶
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
قصهی زندگی ابوالحسن شایگانشاماسبی و سرنوشت مبهم او، روی دیگر تراژدی تلخیست که دو برادر کوچکترش ناصر و ارژنگ (دانه و جوانه) را به کام خود کشید. نام ابوالحسن به شکل عامدانهای در تاریخ جنبش چریکی ایران به فراموشی سپرده شده است. در انبوه نوشتهها، بزرگداشتها و یادبودهایی که برای دو برادر قربانی او، ناصر و ارژنگ، و مادرشان فاطمه سعیدی برگزار شده، رد و نشانی از کودکی به نام ابوالحسن نیست. حتا در سالهای اخیر با وجود جنجالهایی که پیرامون حضور دانه و جوانه در خانههای تیمی و چگونگی کشته شدن آنها درگرفت، باز هم نام ابوالحسن راهی به روایتها و جوابیهها نیافت. سرنوشت ابوالحسن گواه محکمی است بر خطای چریکی در به خانهی تیمی کشاندنِ برادران خردسال شایگانشاماسبی؛ و البته نشان میدهد که چرا حمید اشرف بر اساس منطق موقعیت جنگ چریکی، باید تصمیم به کشتن دانه و جوانه میگرفت تا آنها زنده یا زخمی به دست ساواک نیفتند. ابوالحسن (شکوفه) دوازده سال بیشتر نداشت که توسط مصطفی شعاعیان به حمید اشرف سپرده شد و زندگی در خانههای تیمی چریکهای فدایی را آغاز کرد. او سه سال بعد، در پانزدهسالگی زنده به دست ساواک افتاد و از همان لحظهی نخست گرفتار پروژهی امنیتی و حیلهگرانهای شد که ساواک برای او طراحی کرده بود.
ابوالحسن که غروب نهم تیرماه ۱۳۵۵ برای خریدن ماست از خانهی تیمی در خیابان فلاح خارج شد، به دام مأمورانی افتاد که خانهشان را زیر نظر داشتند. همان فردای روز بازداشت، او سوار بر ماشین مأموران ساواک، قرار خیابانی خود در میدان راهآهن با نادره احمدهاشمی یکی از چریکهای فدایی را لو داد و چریک دختر در درگیری با مأموران جان باخت. بر اساس اسناد ساواک و بازجوییهای ابوالحسن، روشن است که او از همان لحظهی بازداشت، همکاری کاملی با مأموران داشته است. فرضیههای مختلفی را در اینباره میشود مطرح کرد: خسته شدن یک نوجوان پانزده ساله از زندگی دشوار و پر استرس در خانههای تیمی، منفور شدن رفقا نزد او به دلیل ماجرای کشته شدن برادرانش به دست حمید اشرف، و احتمال پیشامد سرنوشت مشابهی برای خودش.
📍از متن گزارشی مفصل و پر جزئیات به قلم علی ملیحی دربارهی سرنوشت ابوالحسن شایگان شاماسبی. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۶
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
📗 چرا عرضه اندیشهپویا در "جار" متوقف شده است؟
📗 برخی مخاطبان پرسیدهاند که چرا نسخه دیجیتال "اندیشه پویا" در "طاقچه" و "فیدیبو" در دسترس است اما قابل دسترس از طریق "جار" نیست.
📕متاسفانه به دلیل انباشت بیش از دوساله سهم ناشر از فروش نزد "جار"، و بهرغم پیگیریهای متعدد، ما موفق به دریافت سهم مجله از فروش نشدهایم و امکان گفتوگو با مدیران آن مجموعه نیز مهیا نشده است. لذا تا اطلاع ثانوی، نسخه دیجیتال "اندیشهپویا" از طریق درگاه جار عرضه نخواهد شد و خوانندگان گرامی میتوانند از طریق سکوهای فیدیبو و طاقچه، نسخه دیجیتال مجله را تهیه کنند.
@andishepouya
📗 برخی مخاطبان پرسیدهاند که چرا نسخه دیجیتال "اندیشه پویا" در "طاقچه" و "فیدیبو" در دسترس است اما قابل دسترس از طریق "جار" نیست.
📕متاسفانه به دلیل انباشت بیش از دوساله سهم ناشر از فروش نزد "جار"، و بهرغم پیگیریهای متعدد، ما موفق به دریافت سهم مجله از فروش نشدهایم و امکان گفتوگو با مدیران آن مجموعه نیز مهیا نشده است. لذا تا اطلاع ثانوی، نسخه دیجیتال "اندیشهپویا" از طریق درگاه جار عرضه نخواهد شد و خوانندگان گرامی میتوانند از طریق سکوهای فیدیبو و طاقچه، نسخه دیجیتال مجله را تهیه کنند.
@andishepouya
📍
🔴 ایدهام این بود که اقتصاد جنگ را به اقتصاد توسعه و صلح برسانیم، اما این حرفها را آن زمان مساوی امریکایی شدن، سرمایهداری و دوری از ارزشهای انقلاب میخواندند
بریدهای از گفتوگو با محمدحسین عادلی
- آقای موسوی خوئینیها در سال ۱۳۷۱ در یک سخنرانی خطاب به کسانی که میخواستند به ایران برگردند میگوید چه فکری کردهاید؟ تتمهای از امول شما باقی مانده بوده که رهبری در زمینهی پروندههای معطل گذشته با قوه قضاییه همکاری کردند، حکمی داده شد و تتمه هم مصادره شده و فکر نکنید چیز مصادره نشدهای مانده است که بیایید و پس بگیرید.
- بله. مبارزهی بیامانی راه انداختند که به نظرم نه علیه یک تفکر اقتصادی بلکه برای زمین زدن آقای هاشمی بود. از یکسو حملاتی در تریبونها و روزنامهی سلام میشد که آقای موسوی خوئینیها در آن محوریت داشت. از سوی دیگر حدس میزدیم برخی ذینفعان اقتصادی با نفوذی که در ارگانهای مختلف داشتند، مانع کار ما شدهاند. مثل دولبهی قیچی عمل کردند و آن طرح و ایده ناکام ماند. اما خیلی کارهای دیگر هم کردیم که به نتیجه رسید. مثلاً من همان ابتدای کارم در بانک مرکزی، متوجه شدم که دانش بومی مناسبی برای اتوماسیون بانکی نداریم. رفتم امریکا و تعدادی متخصص کامپیوتر را به ایران آوردم که یکی از آنها از مسئولان بخش کامپیوتری چیس منهتن بانک و دیگری از مدیران ارشد بخش کامپیوتری بانک اچاسبیسی بود. به آنها گفتم میخواهم اتوماسیون بانکی راهاندازی کنم، کارتان را رها کنید و استخدام ما شوید و به ایران بیایید. واقعاً کسی نمیداند و خبر ندارد که نهضت اتوماسیون بانکی چگونه انجام شد. یادم هست که یکی از این مدیران امریکایی قهر کرد چون نمیخواست بدون کراوات سر کار برود و ورود و خروج با کروات به ساختمان بانک مرکزی مسئلهدار بود. برای همین مجبور شدم آنها را به ساختمان دیگری ببرم که حراست ایراد نگیرد. من خودم حقوق دولتی میگرفتم اما به پول امروز شاید باید ماهی چهارصد تا پانصد میلیون تومان به آنها میپرداختیم که از طریق بانک، امکان پرداختش نبود. خب، همهی این کارها انجام شد و در سال ۱۳۷۱ موفق شدیم اولین ماشین ایتیام را در بانک سپه میدان فردوسی نصب کنیم. صبح روز بعدش روزنامهها زدند که این آقا تحصیلکردهی غرب است، دردی ندارد و نمیداند ما آهی در بساط نداریم و با خط یازده میرویم و میآییم و این دستگاه به درد مردم نمیخورد، و برای پولدارها درست شده که عارشان میآید در صف بایستند. نمیدانید چه بساطی درست کرده بودند. من درکل ایدهام این بود که اقتصاد جنگ را به اقتصاد توسعه و صلح برسانیم. اما این حرفها را آن زمان مساوی امریکایی شدن، سرمایهداری و دوری از ارزشهای انقلاب میخواندند.
📍از متن گفتوگو با محمدحسین عادلی، رئیسکل بانک مرکزی در دولت هاشمی رفسنجانی. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۶
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
🔴 ایدهام این بود که اقتصاد جنگ را به اقتصاد توسعه و صلح برسانیم، اما این حرفها را آن زمان مساوی امریکایی شدن، سرمایهداری و دوری از ارزشهای انقلاب میخواندند
بریدهای از گفتوگو با محمدحسین عادلی
- آقای موسوی خوئینیها در سال ۱۳۷۱ در یک سخنرانی خطاب به کسانی که میخواستند به ایران برگردند میگوید چه فکری کردهاید؟ تتمهای از امول شما باقی مانده بوده که رهبری در زمینهی پروندههای معطل گذشته با قوه قضاییه همکاری کردند، حکمی داده شد و تتمه هم مصادره شده و فکر نکنید چیز مصادره نشدهای مانده است که بیایید و پس بگیرید.
- بله. مبارزهی بیامانی راه انداختند که به نظرم نه علیه یک تفکر اقتصادی بلکه برای زمین زدن آقای هاشمی بود. از یکسو حملاتی در تریبونها و روزنامهی سلام میشد که آقای موسوی خوئینیها در آن محوریت داشت. از سوی دیگر حدس میزدیم برخی ذینفعان اقتصادی با نفوذی که در ارگانهای مختلف داشتند، مانع کار ما شدهاند. مثل دولبهی قیچی عمل کردند و آن طرح و ایده ناکام ماند. اما خیلی کارهای دیگر هم کردیم که به نتیجه رسید. مثلاً من همان ابتدای کارم در بانک مرکزی، متوجه شدم که دانش بومی مناسبی برای اتوماسیون بانکی نداریم. رفتم امریکا و تعدادی متخصص کامپیوتر را به ایران آوردم که یکی از آنها از مسئولان بخش کامپیوتری چیس منهتن بانک و دیگری از مدیران ارشد بخش کامپیوتری بانک اچاسبیسی بود. به آنها گفتم میخواهم اتوماسیون بانکی راهاندازی کنم، کارتان را رها کنید و استخدام ما شوید و به ایران بیایید. واقعاً کسی نمیداند و خبر ندارد که نهضت اتوماسیون بانکی چگونه انجام شد. یادم هست که یکی از این مدیران امریکایی قهر کرد چون نمیخواست بدون کراوات سر کار برود و ورود و خروج با کروات به ساختمان بانک مرکزی مسئلهدار بود. برای همین مجبور شدم آنها را به ساختمان دیگری ببرم که حراست ایراد نگیرد. من خودم حقوق دولتی میگرفتم اما به پول امروز شاید باید ماهی چهارصد تا پانصد میلیون تومان به آنها میپرداختیم که از طریق بانک، امکان پرداختش نبود. خب، همهی این کارها انجام شد و در سال ۱۳۷۱ موفق شدیم اولین ماشین ایتیام را در بانک سپه میدان فردوسی نصب کنیم. صبح روز بعدش روزنامهها زدند که این آقا تحصیلکردهی غرب است، دردی ندارد و نمیداند ما آهی در بساط نداریم و با خط یازده میرویم و میآییم و این دستگاه به درد مردم نمیخورد، و برای پولدارها درست شده که عارشان میآید در صف بایستند. نمیدانید چه بساطی درست کرده بودند. من درکل ایدهام این بود که اقتصاد جنگ را به اقتصاد توسعه و صلح برسانیم. اما این حرفها را آن زمان مساوی امریکایی شدن، سرمایهداری و دوری از ارزشهای انقلاب میخواندند.
📍از متن گفتوگو با محمدحسین عادلی، رئیسکل بانک مرکزی در دولت هاشمی رفسنجانی. منتشر شده در اندیشه پویا ۹۶
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
صالح بایرامی، جوانی همیشه خندان و آرام، که سالهای متمادی در آغاز انتشار اندیشهپویا صفحهآرا و گرافیست مجله ما بود، اکنون در میان ما نیست. او حالا در شمار قربانیان حمله و تجاوز رژیم اسرائیل به آب و خاک ایرانِ عزیزمان قرار دارد.
صالح، در جریان حمله اسرائیل به میدان قدس تهران، در حالی که احتمالاً پشت چراغ قرمز بود، جان خود را از دست داد.
ما داغداریم و این غم بزرگ را به خانواده و دوستان او تسلیت میگوییم. با آرزوی ایستادگی میهن عزیزمان، ایران.
صالح، در جریان حمله اسرائیل به میدان قدس تهران، در حالی که احتمالاً پشت چراغ قرمز بود، جان خود را از دست داد.
ما داغداریم و این غم بزرگ را به خانواده و دوستان او تسلیت میگوییم. با آرزوی ایستادگی میهن عزیزمان، ایران.
آقای ظریف به آقای امینزاده پاسخ داد: امریکا همیشه قصد نزدیک شدن به ایران را داشته اما ما پس کشیدیم
گزیدههایی از گفتوگو با محمد علی ابطحی دربارهی حاشیههای مصاحبهی سیدمحمدخاتمی با کریستین امانپور در سال ۱۳۷۶ . اندیشه پویا. شماره ۹۶
⭕️ هنوز شش ماه بیشتر از انتخاب سیدمحمد خاتمی به ریاستجمهوری نگذشته بود که کریستین امانپور به من زنگ زد و گفت: ما میخواهیم با آقای خاتمی در سیانان مصاحبه کنیم. من که نگاه مثبتی به گفتوگوی او با خاتمی داشتم، این تماس و پیام را به رئیسجمهور اطلاع دادم، اما ایشان چندان علاقهای از خودش برای گفتوگو نشان نداد، نگران بود که نشانهی ذوقزدگی ما در ماههای اول پیروزی تلقی شود.
⭕️ چند روز بعدتر غلامحسین کرباسچی به من زنگ زد و گفت که امانپور پیگیر انجام چنین مصاحبهای است. از کرباسچی خواستم خودش هم با آقای خاتمی صحبت کند و او هم با خاتمی صحبت کرد. خاتمی پاسخ بینابینی داده و مخالفتی نکرده بود. اینطور بود که بالاخره آقای خاتمی با انجام این گفتوگو برای یک ماه بعد موافقت کرد.
⭕️ وقتی معلوم شد که قرار است خاتمی مقابل خبرنگار سیانان بنشیند و مستقیم با مردم امریکا سخن بگوید، مسابقهای از ایدهپردازی آغاز شد و همه در رقابت بودند که پیشنهادها و نظرات و مشاورههایی به آقای خاتمی بدهند که چه بگوید. حتا دکتر ابراهیم یزدی از طریق فاکس، پیشنهادهای خود در مورد این مصاحبه را ارسال کرد. دکتر یزدی چنانکه در خاطراتم ثبت کردهام تاکید کرده بود اگر قرار است در مورد روند صلح خاورمیانه نکتهای بیان شود، میتوان اسرائیل را بزرگترین مانع صلح در خاورمیانه دانست. تقریباً تمام افرادی که میشناختیم، افراد مختلف، دائماً در حال پیام دادن بودند و آقای خاتمی از این حجم پیامها خیلی خسته شده بود.
⭕️ چند روز بعد در یک جلسهی مشورتی با آقای خاتمی، محسن امینزاده گفت: «باید به دو سؤال پاسخ دهیم. یک، آیا امریکا واقعاً مایل است در روابط خود با ایران، تشنجزدایی کند؟ دوم، اگر پاسخ مثبت است، چرا امریکا چنین تمایلی پیدا کرده است؟ پاسخ به سؤال اول از این جهت مهم است که اگر امریکا قصد تشنجزدایی نداشته باشد، ما به اشتباه پا پیش گذاشتهایم. پاسخ به سؤال دوم هم جهت درک تحلیل استراتژی امریکا اهمیت دارد.» آقای ظریف هم که در این جلسه حضور داشت به آقای امینزاده پاسخ داد که: امریکا همیشه قصد نزدیک شدن به ایران را داشته اما ما پس کشیدیم.
⭕️ هفدهم دی ماه، بعد از افطار گفتوگو آغاز شد و تا سحر طول کشید. وقتی دوربین را مستقر کردند، من و خانم امانپور تمرین کردیم؛ من جای آقای خاتمی نشستم تا تصویر را ببینیم. بعد از تمرین، به خانم خسروی گفتم خوب است خانم امانپور، حجابشان را کمی بهتر حفظ کند. خسروی گفت امانپور حتماً از روسری مناسبی استفاده میکند اما نمیتواند چتریِ موهایش را کاری کند؛ موهایش چتری و روی صورتش بود.
⭕️ مصاحبه که تمام شد، مهاجرانی بلافاصله گفت که این مصاحبه، کار دست خاتمی میدهد.
⭕️ بهنظر میرسید جناح راست بهشدت از این مصاحبه و توفیق آن ناراحت هستند. مثلاً علی لاریجانی میگفت آقای خاتمی انفعالی مصاحبه کرده است.
⭕️ مهندس موسوی هم بهطور جداگانه با آقای خاتمی دیدار و دربارهی مصاحبه ایشان صحبت کرد. آقای خاتمی برایم نقل کرد که مهمترین نقد موسوی این بود که نزدیک شدن به امریکا، اجماع جریانهای داخلی کشور را بر هم میزند. آقای خاتمی گفت من هم برای مهندس توضیح دادم که خواستهی ما، رابطه با امریکا نیست، و تعیین استراتژی در این زمینه را وظیفهی شرعی و عقلی خود میدانیم، چراکه ما از دشمنی فعال با امریکا، خسارتهای غیرقابل جبران دیدهایم، لذا باید از دشمنی فعال جلوگیری کنیم و بههمین دلیل با ادبیات جدیدی با امریکا صحبت کردم. از آقای خاتمی همچنین در خاطراتم نقل کردهام که «مهندس موسوی دربارهی اظهار تأسف من از سفارت گلایهمند بود که توضیح دادم آنچه از آن اظهار تأسف کردم، جریحهدار شدن احساسات مردم امریکایی بود؛ همین و بس.»
⭕️ همان روز بعد از جلسهی هیئت دولت با آقایان تاجزاده و خانیکی و حجاریان و رضا خاتمی و خسرو تهرانی و موسوی لاری و شریعتی و واله تشکیل جلسه دادیم. در این جلسه گفته شد: «کارگزاران و نیروهای خط امام با پیام مشکلی ندارند. منتها باید تلاش کرد که نیروهای خط امام، تحت تأثیر تبلیغات قرار نگیرند و مثلاً خوب است که رئیسجمهور در مراسم دفتر تحکیم وحدت حضور یاید. چون بهنظر میرسد بهتدریج، تبلیغات علیه مصاحبه افزایش پیدا کند و باید آماده باشیم تا جناح چپ هم مقداری فعالیت کند.»
📗 برای اطلاع از چگونگی سفارش اندیشهپویا به شماره تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام بدهید.
گزیدههایی از گفتوگو با محمد علی ابطحی دربارهی حاشیههای مصاحبهی سیدمحمدخاتمی با کریستین امانپور در سال ۱۳۷۶ . اندیشه پویا. شماره ۹۶
⭕️ هنوز شش ماه بیشتر از انتخاب سیدمحمد خاتمی به ریاستجمهوری نگذشته بود که کریستین امانپور به من زنگ زد و گفت: ما میخواهیم با آقای خاتمی در سیانان مصاحبه کنیم. من که نگاه مثبتی به گفتوگوی او با خاتمی داشتم، این تماس و پیام را به رئیسجمهور اطلاع دادم، اما ایشان چندان علاقهای از خودش برای گفتوگو نشان نداد، نگران بود که نشانهی ذوقزدگی ما در ماههای اول پیروزی تلقی شود.
⭕️ چند روز بعدتر غلامحسین کرباسچی به من زنگ زد و گفت که امانپور پیگیر انجام چنین مصاحبهای است. از کرباسچی خواستم خودش هم با آقای خاتمی صحبت کند و او هم با خاتمی صحبت کرد. خاتمی پاسخ بینابینی داده و مخالفتی نکرده بود. اینطور بود که بالاخره آقای خاتمی با انجام این گفتوگو برای یک ماه بعد موافقت کرد.
⭕️ وقتی معلوم شد که قرار است خاتمی مقابل خبرنگار سیانان بنشیند و مستقیم با مردم امریکا سخن بگوید، مسابقهای از ایدهپردازی آغاز شد و همه در رقابت بودند که پیشنهادها و نظرات و مشاورههایی به آقای خاتمی بدهند که چه بگوید. حتا دکتر ابراهیم یزدی از طریق فاکس، پیشنهادهای خود در مورد این مصاحبه را ارسال کرد. دکتر یزدی چنانکه در خاطراتم ثبت کردهام تاکید کرده بود اگر قرار است در مورد روند صلح خاورمیانه نکتهای بیان شود، میتوان اسرائیل را بزرگترین مانع صلح در خاورمیانه دانست. تقریباً تمام افرادی که میشناختیم، افراد مختلف، دائماً در حال پیام دادن بودند و آقای خاتمی از این حجم پیامها خیلی خسته شده بود.
⭕️ چند روز بعد در یک جلسهی مشورتی با آقای خاتمی، محسن امینزاده گفت: «باید به دو سؤال پاسخ دهیم. یک، آیا امریکا واقعاً مایل است در روابط خود با ایران، تشنجزدایی کند؟ دوم، اگر پاسخ مثبت است، چرا امریکا چنین تمایلی پیدا کرده است؟ پاسخ به سؤال اول از این جهت مهم است که اگر امریکا قصد تشنجزدایی نداشته باشد، ما به اشتباه پا پیش گذاشتهایم. پاسخ به سؤال دوم هم جهت درک تحلیل استراتژی امریکا اهمیت دارد.» آقای ظریف هم که در این جلسه حضور داشت به آقای امینزاده پاسخ داد که: امریکا همیشه قصد نزدیک شدن به ایران را داشته اما ما پس کشیدیم.
⭕️ هفدهم دی ماه، بعد از افطار گفتوگو آغاز شد و تا سحر طول کشید. وقتی دوربین را مستقر کردند، من و خانم امانپور تمرین کردیم؛ من جای آقای خاتمی نشستم تا تصویر را ببینیم. بعد از تمرین، به خانم خسروی گفتم خوب است خانم امانپور، حجابشان را کمی بهتر حفظ کند. خسروی گفت امانپور حتماً از روسری مناسبی استفاده میکند اما نمیتواند چتریِ موهایش را کاری کند؛ موهایش چتری و روی صورتش بود.
⭕️ مصاحبه که تمام شد، مهاجرانی بلافاصله گفت که این مصاحبه، کار دست خاتمی میدهد.
⭕️ بهنظر میرسید جناح راست بهشدت از این مصاحبه و توفیق آن ناراحت هستند. مثلاً علی لاریجانی میگفت آقای خاتمی انفعالی مصاحبه کرده است.
⭕️ مهندس موسوی هم بهطور جداگانه با آقای خاتمی دیدار و دربارهی مصاحبه ایشان صحبت کرد. آقای خاتمی برایم نقل کرد که مهمترین نقد موسوی این بود که نزدیک شدن به امریکا، اجماع جریانهای داخلی کشور را بر هم میزند. آقای خاتمی گفت من هم برای مهندس توضیح دادم که خواستهی ما، رابطه با امریکا نیست، و تعیین استراتژی در این زمینه را وظیفهی شرعی و عقلی خود میدانیم، چراکه ما از دشمنی فعال با امریکا، خسارتهای غیرقابل جبران دیدهایم، لذا باید از دشمنی فعال جلوگیری کنیم و بههمین دلیل با ادبیات جدیدی با امریکا صحبت کردم. از آقای خاتمی همچنین در خاطراتم نقل کردهام که «مهندس موسوی دربارهی اظهار تأسف من از سفارت گلایهمند بود که توضیح دادم آنچه از آن اظهار تأسف کردم، جریحهدار شدن احساسات مردم امریکایی بود؛ همین و بس.»
⭕️ همان روز بعد از جلسهی هیئت دولت با آقایان تاجزاده و خانیکی و حجاریان و رضا خاتمی و خسرو تهرانی و موسوی لاری و شریعتی و واله تشکیل جلسه دادیم. در این جلسه گفته شد: «کارگزاران و نیروهای خط امام با پیام مشکلی ندارند. منتها باید تلاش کرد که نیروهای خط امام، تحت تأثیر تبلیغات قرار نگیرند و مثلاً خوب است که رئیسجمهور در مراسم دفتر تحکیم وحدت حضور یاید. چون بهنظر میرسد بهتدریج، تبلیغات علیه مصاحبه افزایش پیدا کند و باید آماده باشیم تا جناح چپ هم مقداری فعالیت کند.»
📗 برای اطلاع از چگونگی سفارش اندیشهپویا به شماره تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام بدهید.
-اگر اسنپفود در قراردادهای سرمایهگذاری خود روندی مبتنی بر مشارکت با تولیدکنندگان و عرضهکنندگان محصولات دارد و رستوران یا فروشگاه نیز با انتخاب خود در این قرارداد مشارکت میکند، چه لطمهای به بازار وارد میشود؟ تکلیف آزادی انتخاب هر دو طرف قرارداد چه میشود؟کلیف آزادی انتخاب هر دو طرف قرارداد چه میشود؟ هر دو طرف شرایطی را میپذیرند و یقیناً تا زمانی که این قرارداد کارایی مناسب داشته باشد، در بازار دوام خواهد آورد. مگر نه اینکه اساس مبادلات آزاد در اقتصاد بر شفافیت، قراردادهای داوطلبانه و حقوق فردی استوار است؟
-باید نسبت به تنظیمگری که سعی در «مدیریت بازار»، «طراحی رقابت» یا دستیابی به «نتایج بهینه»ی خاص دارد، به دلیل «مسئلهی دانش» (Knowledge Problem) بدبین بود. اینگونه مداخلات، نتیجهای جز عقبماندگی در عرصهی اقتصاد دیجیتال و ایجاد سرکوب و هراس برای سرمایهگذاران در این حوزه ندارد.
📍از متن نوشتهی اشکان زارع با عنوان «تحقیر آزادی». شمارهی ۹۶ اندیشهی پویا
-باید نسبت به تنظیمگری که سعی در «مدیریت بازار»، «طراحی رقابت» یا دستیابی به «نتایج بهینه»ی خاص دارد، به دلیل «مسئلهی دانش» (Knowledge Problem) بدبین بود. اینگونه مداخلات، نتیجهای جز عقبماندگی در عرصهی اقتصاد دیجیتال و ایجاد سرکوب و هراس برای سرمایهگذاران در این حوزه ندارد.
📍از متن نوشتهی اشکان زارع با عنوان «تحقیر آزادی». شمارهی ۹۶ اندیشهی پویا
36-37.pdf
183.5 KB
📍یادداشتی به قلم اشکان زارع با عنوان «تحقیر آزادی». شمارهی ۹۶ اندیشهی پویا
#اسنپ_فود
#اسنپ_فود
شعاعیان در خانهی تیمی مشهد، معلم دانه و جوانه بود که آن زمان یعنی سال ۱۳۵۲، ۸ و ۱۰ ساله بودند؛ بچههایی که برخلاف سایر همسنوسالانشان به مدرسه نمیرفتند و تحت تعلیمات شعاعیان باید جزوههای مبارزهی مخفی میخواندند. شعاعیان شعرها و داستانهای انقلابیِ دانه و جوانه را برای رفقای سازمان میفرستاد تا آنها در جریان پیشرفت «رفقای بچه» در مسیر فراگیری آموزههای کمونیستی و انقلابی قرار بگیرند. نوشتههایی که مدتی بعد، وقتی اختلافات شعاعیان و چریکهای فدایی به جدایی شعاعیان از سازمان انجامید، اصالتشان توسط حمید اشرف زیرسؤال رفت. او از شعاعیان گلایه داشت که به ادعای دانه و جوانه، آن نوشتهها را خود شعاعیان نوشته و به اسم آنها به چریکها قالب کرده است. مدعایی که شعاعیان را برآشفت و به نوشتن نامهای سرگشادهای خطاب به دانه و جوانه ــدو بچهی ۱۰ و ۸ سالهــ و انتقاد و ملامت آنها بهخاطر این ادعا انجامید. شعاعیان در ابتدای این نامه به دو کودک خردسال تذکر میداد که «رفاقت ما دیگر تمام است» و ما دیگر هرگز «زندگی رفیقانهای» نخواهیم داشت مگر تا زمانی که از «سخنانی که برای دفاع شخصی اپورتونیستی» علیه من گفتهاید، «شرمگین» شوید! شعاعیان از دو رفیق خردسال گلایه داشت که چرا بهجای اینکه به چریکها توضیح دهید این نوشتهها را با «کمک» شعاعیان نوشتهاید، «ننگینترین» راه را برگزیده و دروغ گفتهاید، و خطاب به جوانه (ارژنگ، کودک ۱۰ ساله) نوشت: «ای مرد! آیا نامه به دولت ویتنام شمالی را من نوشتم؟ آیا جز این بود که من فقط در واپسین جملهی آن دخالت کردم؟» شعاعیان در ادامه به دو رفیق خردسال توضیح میداد که از سخنان آن دو «نفرت» دارد و آنها را انذار میداد که نابود کردن «ضدانقلاب جهانی» بدون «بیآبرو کردن تباهی اپورتونیستی» غیرممکن است و از این رو، با نوشتن این نامه خواسته است از «منش اپورتونیستیِ» ناصر و ارژنگ، «پردهدری» کند. شعاعیان در پایان نامهاش به دانه و جوانه یادآور میشد که این نامه را نه با «مهربانی و عطوفت» که با «خشونت» نوشته تا «کینهی» آنها را برانگیزد؛ شاید «مرد» باشند و «پاکیزگی انقلابی» خود را اثبات کنند.
نمیدانیم که آیا دانه و جوانه تا پایان زندگی پر رنج خود موفق به خواندن نامهی «پرکینه»ی شعاعیان خطاب به خود شدند یا چریکها اجازهی خواندن چنین نامهای را به آنها ندادند؟ اما نوشتهی شعاعیان، پرده از مخمصهی عجیبی که این دو خردسال در آن گرفتار شده بودند، برمیداشت.
📍از متن گزارشی پر جزییات به قلم علی ملیحی دربارهی تراژدی دانه و جوانه. اندیشه پویا ۹۶
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
نمیدانیم که آیا دانه و جوانه تا پایان زندگی پر رنج خود موفق به خواندن نامهی «پرکینه»ی شعاعیان خطاب به خود شدند یا چریکها اجازهی خواندن چنین نامهای را به آنها ندادند؟ اما نوشتهی شعاعیان، پرده از مخمصهی عجیبی که این دو خردسال در آن گرفتار شده بودند، برمیداشت.
📍از متن گزارشی پر جزییات به قلم علی ملیحی دربارهی تراژدی دانه و جوانه. اندیشه پویا ۹۶
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
سخنی با خوانندگان اندیشهی پویا
و جناب آقای پزشکیان رئیسجمهور، جناب آقای عارف معاون اول رئیسجمهور، جناب آقای صالحی وزیر ارشاد و جناب آقای نوروزپور معاون مطبوعاتی و جنابان سازمان برنامه و وزیر بازرگانی و دیگر مقامات مسئول
ده روز است که میخواهیم شمارهی جدید «اندیشهی پویا» را منتشر کنیم اما کاغذ نشریه (کاغذ رول وارداتی) در بازار موجود نیست. حتا حاضریم به بالاترین و غیرمنصفانهترین قیمتها کاغذ از بازار بهظاهر آزاد تهیه کنیم که پیش خوانندگان مجله شرمنده نباشیم و به هر دری زدهایم فقط برای چند رول کاغذ، اما به جایی نرسیدهایم؛ نه یارانه خواستهایم، نه ارز یارانهای و حتا مبادلهای، نه هیچ کمک پیدا و پنهانی. فقط کاغذ خواستهایم برای انتشار مجله، اما تدبیر مسئولان و مدیران، برخورداری از کاغذ آزاد برای انتشار نشریه را نیز تبدیل به مطالبهای زیادهخواهانه کرده است. و این روایتی است تلخیصشده از پیگیریهای ما تا به اکنون:
واردکننده میگوید کاغذ در گمرک است و اجازهی ترخیص نمیدهند، به همراه توضیحاتی فنی از موانعی که سیاستگذار از ثبت سفارش تا ترخیص از گمرک ایجاد میکند. وزارت ارشاد و معاونت مطبوعاتی میگویند بله خودمان میدانیم و کاری از دست ما ساخته نیست و دعوت به دعا و توکل میکنند، بیهیچ راهکار و امیدی برای حل مشکل و بیهیچ حس مسئولیتی. از سازمان برنامهوبودجه پیگیری میکنیم که چرا ارز مبادلهای برای واردات کاغذ تخصیص داده نمیشود، میشنویم محدودیت ارزی دستها را بسته، گویا کاغذ مطبوعات کالای لوکس بهشمار میرود و در اولویت واردات نیست. در دولتهای قبل اختلافات در دولت بر سر تخصیص ارز به کاغذ را نهایتاً معاون اول رئیسجمهور حل میکرد، در دورهای آقای جهانگیری و در دورهای آقای مخبر، و حالا نوبت جناب عارف است اما میگویند جلسات با ایشان برای رفع مشکل کاغذ مطبوعات نیز سرانجامی نداشته و توجه ایشان را هم برنیانگیخته است. از خلال صحبتها و مذاکرات میشنویم که یکی از معاونان وزارت صمت گفتهاند کاغذ در بازار موجود است و تقاضاها کاذب است. تماس میگیریم برای کسب راهنمایی که کجای این بازار مورد نظر، چند رول کاغذ به هر قیمتی موجود است تا مراجعه و تهیه کنیم، پاسخ این است که به اتحادیهی واردکنندگان کاغذ مراجعه کنید! ... و دوباره همین دور باطل و پاسخهای غیرمسئولانه.
کار وزارت فرهنگ و ارشاد فقط مجوز دادن و مجوز پس گرفتن نیست؛ فقط توزیع یارانه در میان مطبوعاتی که منتشر هم نمیشدهاند و نمیشوند نیست؛ بیتفاوت نبودن به مقولاتی همچون خالی ماندن بازار از کاغذ مطبوعات و انجام اقداماتی عملی برای تضمین حیات فرهنگ نیز هست! شهادت میدهیم در چهارده سالی که اندیشهی پویا را منتشر کردهایم، هیچگاه نهادهای متولی فرهنگ و اقتصاد اینحد نسبت به حل مشکلات اولیهی مطبوعات بیتفاوت و کمتوجه نبودهاند که خرید کاغذ در بازاری بدون موجودی کاغذ، تبدیل به دغدغهی اول سردبیر نشریهای فرهنگی شود. زمانی در کشوقوس با چشموگوشهای ناظر، میگفتیم دغدغهی ما مشکلاتی از جنس تأمین کاغذ و چاپ است و این پناهگاه فرهنگی، تحمل فشارهای بیشتر بر سر محتوا را ندارد؛ حالا انگار به آنها باید این خبر خوش را داد که: خیالتان راحت، فعالیت مطبوعاتی با تدبیر دولت وفاق، تا اطلاع ثانوی در محاق.
از خوانندگان صبور اندیشهی پویا که هر روز با دفتر مجله تماس میگیرند و میپرسند چرا مجله منتشر نمیشود و کی منتشر میشویم، عذرخواهی و اعلام میکنیم ما در حال جنگ با موانع دولتساختهای هستیم که عزم کردهاند کرکرهی نشریه را پس از سیزده سال تداوم بیوقفهی فعالیت و انتشار، پایین بکشیم؛ که کاغذی در بساط نیست و گوش مسئولان امر هم سنگینتر از هر زمانی است، لاجرم صدایمان به جایی نمیرسد؛ و برخی از آنهایی که هنوز و همچنان نشریه منتشر میکنند یا به امکاناتی دسترسی دارند که ما از آن بیاطلاع و بینصیبیم، یا کمافیالسابق که کاغذ یارانهای میگرفتند و نشریه منتشر نمیکردند، حالا هم بدون کاغذ مشغول انتشار نشریهاند!
در پایان، به خوانندگان عزیز اطمینان میدهیم در روزهای آتی همچنان همهی تلاش خود را برای تأمین کاغذ و انتشار شمارهی جدید مجله خواهیم کرد؛ و حتا اگر متولیان امر به راهکار نادیدهانگاری فعلی و بیتفاوتی در قبال وظایف اولیهشان ادامه دهند، تا شاید چارهای جز تعطیلی موقت و توقیفِ اجباریِ پیش روی مطبوعات باقی نگذارند، ما تسلیم این مانعتراشیهای بیرونی و بیتفاوتیهای امیدسوز نخواهیم شد. ما راهی به سوی دکههای مطبوعاتی، به سوی خوانندگان همیشههمراه، میسازیم و از این تعلیق تحمیلی عبور میکنیم.
زندهباد روزنامهنگاری
زندهباد مطبوعات کاغذی
رضا خجسته رحیمی
سردبیر ماهنامهی اندیشهی پویا
@andishepouya
و جناب آقای پزشکیان رئیسجمهور، جناب آقای عارف معاون اول رئیسجمهور، جناب آقای صالحی وزیر ارشاد و جناب آقای نوروزپور معاون مطبوعاتی و جنابان سازمان برنامه و وزیر بازرگانی و دیگر مقامات مسئول
ده روز است که میخواهیم شمارهی جدید «اندیشهی پویا» را منتشر کنیم اما کاغذ نشریه (کاغذ رول وارداتی) در بازار موجود نیست. حتا حاضریم به بالاترین و غیرمنصفانهترین قیمتها کاغذ از بازار بهظاهر آزاد تهیه کنیم که پیش خوانندگان مجله شرمنده نباشیم و به هر دری زدهایم فقط برای چند رول کاغذ، اما به جایی نرسیدهایم؛ نه یارانه خواستهایم، نه ارز یارانهای و حتا مبادلهای، نه هیچ کمک پیدا و پنهانی. فقط کاغذ خواستهایم برای انتشار مجله، اما تدبیر مسئولان و مدیران، برخورداری از کاغذ آزاد برای انتشار نشریه را نیز تبدیل به مطالبهای زیادهخواهانه کرده است. و این روایتی است تلخیصشده از پیگیریهای ما تا به اکنون:
واردکننده میگوید کاغذ در گمرک است و اجازهی ترخیص نمیدهند، به همراه توضیحاتی فنی از موانعی که سیاستگذار از ثبت سفارش تا ترخیص از گمرک ایجاد میکند. وزارت ارشاد و معاونت مطبوعاتی میگویند بله خودمان میدانیم و کاری از دست ما ساخته نیست و دعوت به دعا و توکل میکنند، بیهیچ راهکار و امیدی برای حل مشکل و بیهیچ حس مسئولیتی. از سازمان برنامهوبودجه پیگیری میکنیم که چرا ارز مبادلهای برای واردات کاغذ تخصیص داده نمیشود، میشنویم محدودیت ارزی دستها را بسته، گویا کاغذ مطبوعات کالای لوکس بهشمار میرود و در اولویت واردات نیست. در دولتهای قبل اختلافات در دولت بر سر تخصیص ارز به کاغذ را نهایتاً معاون اول رئیسجمهور حل میکرد، در دورهای آقای جهانگیری و در دورهای آقای مخبر، و حالا نوبت جناب عارف است اما میگویند جلسات با ایشان برای رفع مشکل کاغذ مطبوعات نیز سرانجامی نداشته و توجه ایشان را هم برنیانگیخته است. از خلال صحبتها و مذاکرات میشنویم که یکی از معاونان وزارت صمت گفتهاند کاغذ در بازار موجود است و تقاضاها کاذب است. تماس میگیریم برای کسب راهنمایی که کجای این بازار مورد نظر، چند رول کاغذ به هر قیمتی موجود است تا مراجعه و تهیه کنیم، پاسخ این است که به اتحادیهی واردکنندگان کاغذ مراجعه کنید! ... و دوباره همین دور باطل و پاسخهای غیرمسئولانه.
کار وزارت فرهنگ و ارشاد فقط مجوز دادن و مجوز پس گرفتن نیست؛ فقط توزیع یارانه در میان مطبوعاتی که منتشر هم نمیشدهاند و نمیشوند نیست؛ بیتفاوت نبودن به مقولاتی همچون خالی ماندن بازار از کاغذ مطبوعات و انجام اقداماتی عملی برای تضمین حیات فرهنگ نیز هست! شهادت میدهیم در چهارده سالی که اندیشهی پویا را منتشر کردهایم، هیچگاه نهادهای متولی فرهنگ و اقتصاد اینحد نسبت به حل مشکلات اولیهی مطبوعات بیتفاوت و کمتوجه نبودهاند که خرید کاغذ در بازاری بدون موجودی کاغذ، تبدیل به دغدغهی اول سردبیر نشریهای فرهنگی شود. زمانی در کشوقوس با چشموگوشهای ناظر، میگفتیم دغدغهی ما مشکلاتی از جنس تأمین کاغذ و چاپ است و این پناهگاه فرهنگی، تحمل فشارهای بیشتر بر سر محتوا را ندارد؛ حالا انگار به آنها باید این خبر خوش را داد که: خیالتان راحت، فعالیت مطبوعاتی با تدبیر دولت وفاق، تا اطلاع ثانوی در محاق.
از خوانندگان صبور اندیشهی پویا که هر روز با دفتر مجله تماس میگیرند و میپرسند چرا مجله منتشر نمیشود و کی منتشر میشویم، عذرخواهی و اعلام میکنیم ما در حال جنگ با موانع دولتساختهای هستیم که عزم کردهاند کرکرهی نشریه را پس از سیزده سال تداوم بیوقفهی فعالیت و انتشار، پایین بکشیم؛ که کاغذی در بساط نیست و گوش مسئولان امر هم سنگینتر از هر زمانی است، لاجرم صدایمان به جایی نمیرسد؛ و برخی از آنهایی که هنوز و همچنان نشریه منتشر میکنند یا به امکاناتی دسترسی دارند که ما از آن بیاطلاع و بینصیبیم، یا کمافیالسابق که کاغذ یارانهای میگرفتند و نشریه منتشر نمیکردند، حالا هم بدون کاغذ مشغول انتشار نشریهاند!
در پایان، به خوانندگان عزیز اطمینان میدهیم در روزهای آتی همچنان همهی تلاش خود را برای تأمین کاغذ و انتشار شمارهی جدید مجله خواهیم کرد؛ و حتا اگر متولیان امر به راهکار نادیدهانگاری فعلی و بیتفاوتی در قبال وظایف اولیهشان ادامه دهند، تا شاید چارهای جز تعطیلی موقت و توقیفِ اجباریِ پیش روی مطبوعات باقی نگذارند، ما تسلیم این مانعتراشیهای بیرونی و بیتفاوتیهای امیدسوز نخواهیم شد. ما راهی به سوی دکههای مطبوعاتی، به سوی خوانندگان همیشههمراه، میسازیم و از این تعلیق تحمیلی عبور میکنیم.
زندهباد روزنامهنگاری
زندهباد مطبوعات کاغذی
رضا خجسته رحیمی
سردبیر ماهنامهی اندیشهی پویا
@andishepouya
Forwarded from اخبار ریاست جمهوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 سردبیر نشریه اندیشه پویا در دیدار با رئیسجمهور: به دلیل عدم تأمین کاغذ، مجلهمان ۱۰ روز است که در چاپخانه متوقف شده است
✨اندیشه پویا ۹۷ پس از وقفهای که به دلیل جنگ ۱۲ روزه و پس از آن کمبود کاغذ دچارش شده بود، در آستانهی انتشار است. شما از همین لحظه میتوانید مجلهی خودتان را با ارسال رایگان پستی پیشخرید کنید.
برای پیشخرید اندیشه پویا ۹۷ کافی است مبلغ ۲۰۰هزارتومان به شماره کارت بانکی ۵۸۵۹۴۷۱۰۱۰۲۶۹۷۱۴ (بانک خاورمیانه/ براتاله صمدیراد)واریز کنید و تصویر فیش واریزی را در دایرکت برای ما ارسال کنید.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
برای پیشخرید اندیشه پویا ۹۷ کافی است مبلغ ۲۰۰هزارتومان به شماره کارت بانکی ۵۸۵۹۴۷۱۰۱۰۲۶۹۷۱۴ (بانک خاورمیانه/ براتاله صمدیراد)واریز کنید و تصویر فیش واریزی را در دایرکت برای ما ارسال کنید.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
✨اندیشه پویا ۹۷ پس از وقفهای که به دلیل جنگ ۱۲ روزه و پس از آن کمبود کاغذ دچارش شده بود، در آستانهی انتشار است. شما از همین لحظه میتوانید مجلهی خودتان را با ارسال رایگان پستی پیشخرید کنید.
برای پیشخرید اندیشه پویا ۹۷ کافی است مبلغ ۲۰۰هزارتومان به شماره کارت بانکی ۵۸۵۹۴۷۱۰۱۰۲۶۹۷۱۴ (بانک خاورمیانه/ براتاله صمدیراد)واریز کنید و تصویر فیش واریزی را در دایرکت برای ما ارسال کنید.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
برای پیشخرید اندیشه پویا ۹۷ کافی است مبلغ ۲۰۰هزارتومان به شماره کارت بانکی ۵۸۵۹۴۷۱۰۱۰۲۶۹۷۱۴ (بانک خاورمیانه/ براتاله صمدیراد)واریز کنید و تصویر فیش واریزی را در دایرکت برای ما ارسال کنید.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
✨اندیشه پویا ۹۷ پس از وقفهای که به دلیل جنگ ۱۲ روزه و پس از آن کمبود کاغذ دچارش شده بود، در آستانهی انتشار است. شما از همین لحظه میتوانید مجلهی خودتان را با ارسال رایگان پستی پیشخرید کنید.
برای پیشخرید اندیشه پویا ۹۷ کافی است مبلغ ۲۰۰هزارتومان به شماره کارت بانکی ۵۸۵۹۴۷۱۰۱۰۲۶۹۷۱۴ (بانک خاورمیانه/ براتاله صمدیراد)واریز کنید و تصویر فیش واریزی را در دایرکت برای ما ارسال کنید.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
برای پیشخرید اندیشه پویا ۹۷ کافی است مبلغ ۲۰۰هزارتومان به شماره کارت بانکی ۵۸۵۹۴۷۱۰۱۰۲۶۹۷۱۴ (بانک خاورمیانه/ براتاله صمدیراد)واریز کنید و تصویر فیش واریزی را در دایرکت برای ما ارسال کنید.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
✨اندیشه پویا ۹۷ پس از وقفهای که به دلیل جنگ ۱۲ روزه و پس از آن کمبود کاغذ دچارش شده بود، در آستانهی انتشار است. شما از همین لحظه میتوانید مجلهی خودتان را با ارسال رایگان پستی پیشخرید کنید.
برای پیشخرید اندیشه پویا ۹۷ کافی است مبلغ ۲۰۰هزارتومان به شماره کارت بانکی ۵۸۵۹۴۷۱۰۱۰۲۶۹۷۱۴ (بانک خاورمیانه/ براتاله صمدیراد)واریز کنید و تصویر فیش واریزی را در دایرکت برای ما ارسال کنید.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya
برای پیشخرید اندیشه پویا ۹۷ کافی است مبلغ ۲۰۰هزارتومان به شماره کارت بانکی ۵۸۵۹۴۷۱۰۱۰۲۶۹۷۱۴ (بانک خاورمیانه/ براتاله صمدیراد)واریز کنید و تصویر فیش واریزی را در دایرکت برای ما ارسال کنید.
✨برای اطلاع از چگونگی تهیه و سفارش اندیشه پویا، به تلگرام ۰۹۰۲۶۰۵۱۴۱۰ پیام دهید.
@andishepouya