بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
468 subscribers
1.77K photos
630 videos
136 files
2.12K links
عزم کرده ایم با موهبت #مهربانی و #صلح بر هژمونیِ ناصلحی در جهانشهر پایان دهیم.

مٲموریت ما:
#نشاء_بذر_مهربانی و #پرورش_جوانه_صلح

#Together_For_Peace
--------
Spread Of Peace & Small Kindness Foundation

لینک ارتباطی:
@Raouf_Azari
Download Telegram
🌹کمپین مهربانی های کوچک🌹
رئوف آذری،ایده پرداز و مدیرکمپین
@ Raoufazari
----------------۱۴۱
🌹بذر مهربانی🌹

درب دفتر مدرسه را با دستان نحیفش پس راند و وارد شد!

با زبان الکنش سراغ معلمی می گرفت که آن ساعت روز حضور نداشت!

ناچار بسته ای که روی دستانش بود،تحویل عزیزی داد تا آن را برساند!

چندساعاتی گذشت و معلم مورد نظر وارد شد. بلافاصله بسته تقدیمش گردید!

همانجا بسته را گشود ولی آنچه درونش بود،تعجب مان برانگیخت!
حاصلی ارزشمند از کاری هنری که با دستان مبارک دانش آموز دیروزی فراهم آمده بود تا یادی باشد از تلاش دیروز و الطاف پریروز آن معلم عزیز!

وجالب تر آنکه،اندرون آن اثر ارزشمند طبق آنچه آن عزیز بلندخوانی کرد،حاوی یادداشت زیبانگاشتی بود که واژه هایی درخور از وفاداری یک دانش آموز نسبت به معلم روزهای نه چندان دور،چون دانه های تسبیحی،ردیف شده بود!

عزیز همکار سراسر حس شده بود واحساس!
سپس از لابه لای بایگانی ها، تصویری از کودک چندسال قبل بر نیمکت مدرسه را در لابه لای جمعی نشان داد که جثه نحیف و کوچکش،نشان از مظلومیتی بسیار داشت!
معلوم بود که بذر مهربانی آن پریروز و دیروز معلم، امروز اثری حاصل آورده بود که در لابه لای تاروپودکار هنری و حروف نگاری هایش، هزاران نهال مهر می توانست سراغ گرفت!
چه خوش یمن و عاقبت بخیر است آن آدمیزاد انسانی که همواره بذر مهر بر زبان،قلم و جیب و دست دارد و بی حساب و کتاب در زمین دل و جان احساس و خاطره دیگران می کارد!
چه بزرگوار است آن مهرجویی که سال ها طعم مهر بر زبان و ذهن و دلش حمل می کند تا روزی وفاداری اش را اثبات و تلمذ مهربانی اش را فریاد کند.
صد درود بر آن مهربان دانش آموز وفادار و صدسپاس آن مهربان معلم بذرپاش را...👏🌹👏
🌹
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#مهربانی_با_معلم
#بذرمهربانی
#وفاداری_یک_دانش_آموز
--------------------------------
به ما بپیوندید تا با سرسوزن عشق، در زمین نامهربان جهانشهر عصر رسانه،بذر مهربانی بکاریم👇
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ ‍🗝بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک 🔒
🌷🖊 نمونه ۳۴۵ 🔏 🔓

#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش #تیرماه ۹۷

🌷سفره مهربانی🌷
حدود بیست و اندی سال قبل، یکی از معلمان و کنشگران مدنی شهرم با همان دُگم اندیشی تاریک اندیشان، انفصال خدمتی خورده بود!
آشنایی مختصرمان محدود بود به همان چند موردی که در محافل دوستانه و عمومی به نسبت مظلومیت او در قبال آن رأی ناعادلانه شنیده بودم و چندباری که در راهروهای ساختمان اداری آموزش و پرورش منطقه ملاقاتش کرده بودم!

روزی در خیابان اصلی شهر و روبه روی قنادی مشهور شهر، بهم رسیدیم و سلام علیکی مختصر، مقدمه سئوالی شد:
"از برق چه می دانی؟"
من که از کنه سئوالش بی خبر بودم، پاسخ دادم:
"دوستانم طرح کاد را در کارگاه برق سپری کرده اند"!
نفهمیده، طرح موضوع کرد:
"راستش دوستانم در اداره برق وقتی متوجه بیکاری اینجانب شده اند، مسئولیتی به من سپرده اند که در این وانفسا نانی برای خانواده ام بر سفره خواهد گذاشت... اگر شما که از برق می دانی، کمکم کنید،خدمت بزرگی در حق اینجانب و خانواده ام روا خواهید داشت"
نمی دانستم چه بگویم!
می دانم؟
نمی دانم؟!
زبانم بند آمد و بدون توجه به عواقب، همان ساعت همراه شدم و منطقه ای رفتیم که هیچگاه نرفته بودم!
منطقه صفر مرزی آلان و روستای بیژوه...

ابتدای ورودمان، چند جوان جلوی مان سبز شدند و مَشغول توضیح قصد سفر به روستای شان بودیم که #وه_ستا_عمر، سر وکله اش پیدا شد.
مقاومت در برابرش بی فایده بود و ناچار دنبالش کردیم...
چند کوچه پس کوچه روستا را طی کردیم و به ساختمانی سنگی دو طبقه رسیدیم.
بعد از ورود و شناساندن مان به #دایه_جمیل، اتمام حجتش را چنین ابلاغ کرد:
"شما از این ساعات به بعد تحت امر اینجاب هستید و تا هستید، این اتاق شما و محل استراحت شما!
این هم لباسشویی و حمام و...
جمیله نیز مادر خودتان!"
هاج و واج مانده بودیم و چاره ای جز تسلیم و اطاعت امر نداشتیم.
خواندن دو نماز جماعت در مسجد قدیمی و مشهور روستا، دروازه آشنایی مان را با مردم روستا بیشتر گشود و همان بسترساز آشنایی با سیم بان و طرح موضوع "مأموربودن"مان برای تعویض کنتورهای برق منازل کل روستا!
سیم بان را همراه کردیم و یکی دو نمونه را با ایشان کار کردیم و سرنخ کار دست مان آمد و تمام!
حدود یک هفته ای بدون وقفه در روستا ماندیم و کار کردیم و غیر چند فراخوان و دعوت سایر روستاییان، کلا"بر سفره مهربانی #دایه_جمیل (عنوانی که دوستم بر مهربانوی میزبان گذاشت)، تناول کردیم و سبد سبد مهر نصیب بردیم!
مهربانی های #دایه_جمیل و #سخاوت و گشاده دستی #وه_ستا_عمر را که کنار هم بگذاری، مصداقی جز #مادرترزا و #حاتم_طایی نخواهی یافت چه اینکه منِ خجالتی، هیچ که احساس غریبی نکردم، حدود یک هفته، بی خبر از خانواده، فضای روستا را به لطف آن خانواده بی نظیر در مهرورزی، تحمل کردم و کار کردم!

اما خدا بد کس نخواهد که همان بی خبر گذاشتن خانواده، چه بد شرایطی برای خانواده فراهم کرده بود و چه خون دل هایی که فرشته مادرم، دامنگیرش شده بود ولی به هر حال بعد از بازگشتم، نکته گویی هایم از #دایه_جمیل، سبک شان کرد و غائله ختم به خیر شد...

بیست و اندی سال گذشته است و اینک #سوران_کوچولوی آن روز، خود مردی تمام عیار است و در غیاب ابویش #وه_ستا_عمر، و فاصله شان با #کاکه_علی، سنگ صبور دایه جمیل مان شده است...

ما هم با جمعی از اعضای خونگرم بنیاد صلح و مهربانی های کوچک، البته در غیاب آن دوست نازنینم که عامل سفرشد( کاک لقمان حسن پور که گرفتاری مجالش نداد)، در عصر هنگام روز سه شنبه ۱۲ تیرماه، محضرشان شرفیاب شدیم تا یادی کنیم از آن شیرزن مهربان و مادرترزای دیروزمان...

لحظاتی شیرین خلق شد هم برای ما که #وفاداری مان را به مهربانی های بزرگ شان، اثبات کردیم و هم برای آنها و ویژه تر #دایه_جمیل ما یا همان مهربان مادر #جمیله_شریعت_پناه، که در آن دوران کهولت، یادی از دیروزش را این بار،مهمان #سفره_وفاداری ما کند و لختی دلخوش باشد به آن دیروزی هایش که خود، رمقی داشت و مهربسیار...
و نکته ای دیگر اینکه، مهربانان بدانند که نه امروز بلکه فراد و فرداهای روزگار نیز، مهرورزی های شان فراموش شدنی نیست که نیست...
هزاران درود بر مهربانان بزرگ تاریخ👏

🌷🌷🌷
#بنیاد_صلح_و_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#اوستا_عمر_اسماعیلی
#دایه_جمیل
#بیژوه
#سفره_مهربانی
#وفای_سفره
---------
تلگرام
@Sopskf
اینستا

https://instagram.com/_u/sopskf.raoufazari
سایت
WWW.balvezan.ir
Forwarded from اتچ بات
🗝بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک 🔒
🌷🖊 تصویری دِگر 🔏 🔓

#رئوف_آذری
@Raoufazari
(۴)---------نگارش ۲۰ #تیرماه ۹۷

🌷مهربانیِ روز🌷

درادامه عیادت های سه شنبه روزم، دیدار #محمدآزاد را در دستور کار قرار دادم...

محمدآزاد پسری محجوب، باادب و وفادار است.
قبلا" برای مخاطبانم نوشته بودم که یکی از شروطم برای انتخاب دوست و برقراری ارتباطی دامنه دار با دیگران، سطح وفاداری شان به پدر و مادر و نیز میزان احترام و ادب آنان در مقابل آن بزرگان است...
#محمدآزاد، علی رغم تشکیل خانواده، هنوز نیز در خدمت والده بزرگوارشان است و این یک دلیل از بسیار علت های انتخاب آن روز ایشان برای عیادت...
جالب است بدانید که هنگام ورود به محل کسب محمدآزاد، متوجه شدم #کریم هم آنجاست و چه تلاقی مبارکی بود!
جالب تر اینست که بدانید #کریم، در عنفوان جوانی و دنیای مجردی خودش، بعد از فوت والده، دو سالی است نقش کدبانوی خانواده را برای پدرش، #میرزا بازی می کند و آن روز نیز دقیقا" ساعتی مانده به نماز ظهر، یادآوری نمود دیدار را کوتاه کنیم تا ایشان، شرمنده سفره نهار پدر نگردد...
از این یکساعت عیادت با آن دو جوان رعنای شهرم، ناگفته های بسیاری قابل ذکر است که در این مجال نمی گنجد اما اجازه دهید فقط این دو نکته را بازگویم:
در عصر حاضر که به عصر اطلاعات و ارتباطات شهره یافته است جدای از حجم ارتباطات گاه بی در و پیکر فضای مجازی و شبکه های اجتماعی، کم تر عایدی از پسوند ارتباطی عصر نصیب برده ایم و چه بسا، بسیاری از ارتباطات خانواده ها و دوستان نیز در پس بارش اطلاعات و ارتباطات مجازی، شکاف و گسل زلزله واری برداشته است اما خوب است بدانید که #محمدآزاد، در بین همه شغل های عالم، #پیچ_و_مهره فروشی اختیار کرده است!
آن یک ساعت حضورم در مغازه اش چندها تصویر ثبت کردم که ضمن حلال مسایل روز مشتریان، چگونه با #یک_پیچ و #یک_مهره، از جاده پیمایی های بسیاری از همشهریانش به شهرهای دیگر کاست و مجالی آفرید تا سرپرستان خانوار به خاطر هیچ، مجبور به سفری طولانی نشوند و خدای ناکرده به سرنوشت محتوم مرگ در جاده های تصادف خیز کردستان دچار نشوند و همچنان سایه شان بالای سر خانواده ماندگار بماند!

شاهد بودم که چند مشتری بعد از کلی دویدن و خستگی، چگونه از شعف #پیوندی که با #پیچ و#مهره حاصل آمده از سفره #نه_هزار_نوع پیچ و مهره محمد آزاد، خدای شان را شکر می کردند و محمدآزاد را تمجید...
چه نیک نفس است و #مهربان، آنکه در انتخاب شغلش نیز بزرگوار نشان می دهد و به حفظ ارتباطات فعلی و پیوند مجدد ارتباطات ترک خورده می اندیشد که #خضر_خدایار نیز یک از این #محمدآزاد هاست...

آخر نکته نیز بعد از صرف چای، پی بردن به هنر کم مثال محمد آزاد بود و آن وقتی بود که از نگارنده طلب قرائت بیت شعری برای ختم به خیر کردن دیدار و رعایت حال کریم جان کرد:

بی ملاحظه با توجه به شغل محمدآزاد و مهربانی کریم ، این بیت را تقدیم شان کردم:

"تا می توانی رفع غم از چهره غمناک کن-
درجهان گریاندن آسان است، اشکی پاک کن"

کاش بودید و می دید که محمدآزاد با چه سرعت و مهارتی وتیمورلنگی، شعر را عکس نگاری می کرد...
برعکس نگاری یا نوشتن برعکس نیازمند پرداخت ذهن و مهارتی علی حده است که محمدآزاد خیلی خوب از عهده اش برآمد و این بیت شعر را برایم ماندگارتر کرد.
نسخه ای نیز تقدیم شما تا با مهارت و زیبایی نقش نگار محمدآزاد و هنرش در کنار #وفاداری، #مهربانی، و #پیوندزنی_رابطه ها وقوف پیدا کنید...
شهر ما و ایران ما چه زیادند #محمدآزاد ها و #کریم های نوعی که متأسفانه نه #ذات_پاک شان و نه #استعداد و هنرشان را کسی نمی فهمد و ترک وطن می کنند و جمعی و ملتی را محروم از #نهاد_پاک و #اراده_پیوند_آفرین شان...
چه کسی مسئول است؟!

#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#انجمن_سواد_رسانه_ای_ایران
#کارگروه_سوادرسانه_ای_و_مسئولیت_اجتماعی
#رئوف_آذری
#تصویری_دگر
#مهربانی_روز
#محمدآزاد_ابراهیمی
#دنیای_پیچ_و_مهره
#کریم_کبکی
#ارتباطات
----
تلگرام
@MLiteracy
@SSopskf
اینستا

https://instagram.com/_u/sopskf.raoufazari
سایت
WWW.balvezan.ir
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک:
مهربانی با وفا در آسمان🌷

خلبان وقتی می فهمد که معلمش، مسافر هواپیمایش است...
---------------
*باتشکر از دکتر هادی زمانی🌷
🌷🌷
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#هواپیما
#آسمان
#خلبان
#مسافر
#معلم
#وفاداری
@sopskf