Forwarded from رسانه برای صلح
شکستن تابوی حکمرانی رسانه های آموزشی مدرسه!
رئوف آذری*
#گرتا_تونبرگ (Greta Thunberg) یک دختر پانزده ساله ی اهل کشور سوئد است. او وقتی اوضاع نابسامان محیط زیست را فهم کرد، در ماه آگوست سال ۲۰۱۸ کلاس های مدرسه را رها کرد، یک پلاکارد برداشت و رویش نوشت:
(Skolstrejk för klimatet)
( به معنای "اعتصاب مدرسه برای تغییرات آب و هوایی")
و جلوی پارلمان سوئد نشست تا در قدم اول، سیاستمداران را به کنشگری بیشتر برای مقابله با تغییرات آب و هوایی دعوت کند.
همین اقدام کوچک اما متهورانه او، کاری کرد که سال ها، از عهده رسانه های مکتوب و تابلوهای بی روح مدرسه ها بر نیامده بود!
در واقع او امروز به لطف همین اقدام کوچک خود، #چالشی ایجاد کرده است که ضمن اثرگذاری بر هزاران شهروند جهانشهر، بستری برای جلب توجه جایزه #صلح_نوبل در محیط زیست را نیز خلق کرده است!
#تونبرگ، ثابت کرد که اگر مدارس سعی نکنند متناسب با تغییر در دنیای پیرامونی، تغییر کنند و در اختیار کردن #رسانه_های_آموزشی، تحولی ایجاد نکنند، دیگر نمی توانند چون گذشته، دانش آموزان را در حصار تنگ دُگم نگرشی، سیاسی و روشی خود محبوس کنند و از دیگر سو، اقدام #گرتا، هشداری است به رسانه ها و اصحاب رسانه، که اگر از هژمونی توجه خود به ارزش خبری #برخورد، و رویه گزارش نامهربانی ها، نکاهند و بر #مسئولیت_اجتماعی خود در قبال جامعه و محیط زیست عمل نکنند، صدالبته #شهروند_کنشگران و #شهروند_خبرنگاران، در اتحادی جبرفضا، #کلیشه_ها را خواهند شکست و طرحی نو در خواهند انداخت!
چه خوبست از این اقدام کوچک #گرتا_تونبرگ، هم متولیان سیستم تعلیم و تربیت و هم اصحاب رسانه، درس نکته ها برگیرند تا شاید، نسل های بعد، روزی و روزگاری بهتر ذیل سایه توافق #سیستم_آموزش و #رسانه_پیشران، برامعان نظر به ضرورت های زندگی در عصر هوشمندی، تجربه کنند...
به باور نگارنده، پلاکارد دست ساز #گرتا، در حین سادگی، رسانه ای شد که با فهم زمان و انتخاب دقیق مکان، در خدمت #صلح، به ادای مسئولیت اجتماعی پرداخت و این سوای از شکل دادن جنبشی جوان، آغازی است بر کنشگری رسانه ها #برای_صلح که امیدوارم همچنان که در سخنرانی های اخیرم در همایش رسانه،خشونت و صلح ایرانشهر و نیز نشست با کنشگران چابهار در هفته گذشته، اشاره کردم، قدمی باشد در راستای هدف بزرگ #رسانه_برای_صلح...
🌷❤🌷
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#مسئولیت_اجتماعی
#گرتا_تونبرگ
#شکستن_تابوی_رسانه_مدرسه
#پلاکارد_محیط_زیستی
#اصحاب_رسانه
#رسانه_برای_صلح
@MediaForPeace
@sopskf
---
*فعال صلح و مهربانی، کنشگر سواد رسانه ای
-----
https://www.instagram.com/p/BvJPgb7F0N8/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=ir7222y0xwb1
رئوف آذری*
#گرتا_تونبرگ (Greta Thunberg) یک دختر پانزده ساله ی اهل کشور سوئد است. او وقتی اوضاع نابسامان محیط زیست را فهم کرد، در ماه آگوست سال ۲۰۱۸ کلاس های مدرسه را رها کرد، یک پلاکارد برداشت و رویش نوشت:
(Skolstrejk för klimatet)
( به معنای "اعتصاب مدرسه برای تغییرات آب و هوایی")
و جلوی پارلمان سوئد نشست تا در قدم اول، سیاستمداران را به کنشگری بیشتر برای مقابله با تغییرات آب و هوایی دعوت کند.
همین اقدام کوچک اما متهورانه او، کاری کرد که سال ها، از عهده رسانه های مکتوب و تابلوهای بی روح مدرسه ها بر نیامده بود!
در واقع او امروز به لطف همین اقدام کوچک خود، #چالشی ایجاد کرده است که ضمن اثرگذاری بر هزاران شهروند جهانشهر، بستری برای جلب توجه جایزه #صلح_نوبل در محیط زیست را نیز خلق کرده است!
#تونبرگ، ثابت کرد که اگر مدارس سعی نکنند متناسب با تغییر در دنیای پیرامونی، تغییر کنند و در اختیار کردن #رسانه_های_آموزشی، تحولی ایجاد نکنند، دیگر نمی توانند چون گذشته، دانش آموزان را در حصار تنگ دُگم نگرشی، سیاسی و روشی خود محبوس کنند و از دیگر سو، اقدام #گرتا، هشداری است به رسانه ها و اصحاب رسانه، که اگر از هژمونی توجه خود به ارزش خبری #برخورد، و رویه گزارش نامهربانی ها، نکاهند و بر #مسئولیت_اجتماعی خود در قبال جامعه و محیط زیست عمل نکنند، صدالبته #شهروند_کنشگران و #شهروند_خبرنگاران، در اتحادی جبرفضا، #کلیشه_ها را خواهند شکست و طرحی نو در خواهند انداخت!
چه خوبست از این اقدام کوچک #گرتا_تونبرگ، هم متولیان سیستم تعلیم و تربیت و هم اصحاب رسانه، درس نکته ها برگیرند تا شاید، نسل های بعد، روزی و روزگاری بهتر ذیل سایه توافق #سیستم_آموزش و #رسانه_پیشران، برامعان نظر به ضرورت های زندگی در عصر هوشمندی، تجربه کنند...
به باور نگارنده، پلاکارد دست ساز #گرتا، در حین سادگی، رسانه ای شد که با فهم زمان و انتخاب دقیق مکان، در خدمت #صلح، به ادای مسئولیت اجتماعی پرداخت و این سوای از شکل دادن جنبشی جوان، آغازی است بر کنشگری رسانه ها #برای_صلح که امیدوارم همچنان که در سخنرانی های اخیرم در همایش رسانه،خشونت و صلح ایرانشهر و نیز نشست با کنشگران چابهار در هفته گذشته، اشاره کردم، قدمی باشد در راستای هدف بزرگ #رسانه_برای_صلح...
🌷❤🌷
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#مسئولیت_اجتماعی
#گرتا_تونبرگ
#شکستن_تابوی_رسانه_مدرسه
#پلاکارد_محیط_زیستی
#اصحاب_رسانه
#رسانه_برای_صلح
@MediaForPeace
@sopskf
---
*فعال صلح و مهربانی، کنشگر سواد رسانه ای
-----
https://www.instagram.com/p/BvJPgb7F0N8/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=ir7222y0xwb1
Instagram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی
شکستن تابوی حکمرانی رسانه های آموزشی مدرسه! رئوف آذری* #گرتا_تونبرگ (Greta Thunberg) یک دختر پانزده ساله ی اهل کشور سوئد است. او وقتی اوضاع نابسامان محیط زیست را فهم کرد، در ماه آگوست سال ۲۰۱۸ کلاس های مدرسه را رها کرد، یک پلاکارد برداشت و رویش نوشت: (Skolstrejk…
Forwarded from رسانه برای صلح
رسانه و حماسه یامپی و گُمیش تپه(گُمیشان)
رئوف آذری*
سیل و بحران در زمره مصیبت ها قلمداد می شوند و معمولا" مصیبت ها، نامبارک خوانده می شوند!
حضورم در قلب چندین مصیبت ونیز تجربه عملیات امداد چندبحران، نشانم داده در دل #بحران_ها نیز #فرصت_های_مبارکی قابل استحصال است که اگر به وقت، اندازه و درخور موردامعان نظر قرار گیرند، پیش برنده و درس آموز هستند!
از جمله اینها، همدلی های شکل گرفته در جنگ ایران و عراق، زلزله مهربانی مردم در دل زلزله های بم، رودبار، ورزقان،کرمانشاه،آتش سوزی پلاسکو، سقوط هواپیمای دنا و... بود
این بار نیز در دل سیل گلستان، از نزدیک شاهد، #همدلی مبارک و در واقع #حماسه_درس_آموز روستاییان یامپی، گمیش تپه،سیمین شهر و چندنقطه دیگر بودم!
همدلی که به زعم دکتر ایرانمنش عزیز بایستی نام #حماسه_یامپی_و_گمیشان اطلاق شان کرد...
از اولین روزهای سال نو تا امروز که دهم فروردین است، این عزیزان علی رغم بالاآمدن تدریجی آب، با بیل و بیلچه به صورت شبانه روزی مشغول پرکردن گونی ها از گل و کارگذاشتن در مسیر سیلاب هستند و لحظه به لحظه هم مترصد درز آب از هرنقطه بیدار می مانند تا بلکه از هجوم سیلاب در امان بمانند!
آن سوتر تراکتورداران،قایق رانان، آفرودسواران، متمولان، فعالان اجتماعی، دینی،ورزشی،هنری ونیز میزبانان شیرازی نیز هریک به نحوی، نقشی ایفا می کنند که بسیار از چشم ها، دور می مانند!
در این میان، #رسانه_ها، هرچند گاه با تصویری، کلیپی و متنی، در انعکاس این همدلی ها نقش داشته اند اما انتظار می رود در این شرایط که بحران، رمق مردم، امدادگران و مسئولان را می گیرد، هم #رسانه_ملی و هم #شبکه_های_اجتماعی و #شهروند_خبرنگاران، بیش از پیش در انعکاس این صحنه ها و حجم همدلی ها و کارمشارکتی به ویژه در روستاها و در فقر امکانات و حداقل های حضور دستگاه های خدمات رسان و امدادی(به ویژه در چند روز اول)، همت گمارند که اگر این #حماسه_ها، گزارش شوند، #حال_بد این روزهای مردمان و مسئولان، شاید کمی بهتر شود چه اینکه این #حال_خوب، به نفع همه ماست...
امید که #اصحاب_رسانه، با مستندسازی به موقع عملیات امدادی در خلق #حماسه_ای_رسانه_ای، توفیق یابند ...
-----------
*فعال صلح و مهربانی، کنشگر سواد رسانه ای
❤🌷❤
#رسانه_برای_صلح
#حماسه_یامپی
#گمیشان
#سیمین_شهر
#شیراز
@MediaForPeace
https://www.instagram.com/p/Bvodpb4l4xk/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=12azqw5p2d26j
رئوف آذری*
سیل و بحران در زمره مصیبت ها قلمداد می شوند و معمولا" مصیبت ها، نامبارک خوانده می شوند!
حضورم در قلب چندین مصیبت ونیز تجربه عملیات امداد چندبحران، نشانم داده در دل #بحران_ها نیز #فرصت_های_مبارکی قابل استحصال است که اگر به وقت، اندازه و درخور موردامعان نظر قرار گیرند، پیش برنده و درس آموز هستند!
از جمله اینها، همدلی های شکل گرفته در جنگ ایران و عراق، زلزله مهربانی مردم در دل زلزله های بم، رودبار، ورزقان،کرمانشاه،آتش سوزی پلاسکو، سقوط هواپیمای دنا و... بود
این بار نیز در دل سیل گلستان، از نزدیک شاهد، #همدلی مبارک و در واقع #حماسه_درس_آموز روستاییان یامپی، گمیش تپه،سیمین شهر و چندنقطه دیگر بودم!
همدلی که به زعم دکتر ایرانمنش عزیز بایستی نام #حماسه_یامپی_و_گمیشان اطلاق شان کرد...
از اولین روزهای سال نو تا امروز که دهم فروردین است، این عزیزان علی رغم بالاآمدن تدریجی آب، با بیل و بیلچه به صورت شبانه روزی مشغول پرکردن گونی ها از گل و کارگذاشتن در مسیر سیلاب هستند و لحظه به لحظه هم مترصد درز آب از هرنقطه بیدار می مانند تا بلکه از هجوم سیلاب در امان بمانند!
آن سوتر تراکتورداران،قایق رانان، آفرودسواران، متمولان، فعالان اجتماعی، دینی،ورزشی،هنری ونیز میزبانان شیرازی نیز هریک به نحوی، نقشی ایفا می کنند که بسیار از چشم ها، دور می مانند!
در این میان، #رسانه_ها، هرچند گاه با تصویری، کلیپی و متنی، در انعکاس این همدلی ها نقش داشته اند اما انتظار می رود در این شرایط که بحران، رمق مردم، امدادگران و مسئولان را می گیرد، هم #رسانه_ملی و هم #شبکه_های_اجتماعی و #شهروند_خبرنگاران، بیش از پیش در انعکاس این صحنه ها و حجم همدلی ها و کارمشارکتی به ویژه در روستاها و در فقر امکانات و حداقل های حضور دستگاه های خدمات رسان و امدادی(به ویژه در چند روز اول)، همت گمارند که اگر این #حماسه_ها، گزارش شوند، #حال_بد این روزهای مردمان و مسئولان، شاید کمی بهتر شود چه اینکه این #حال_خوب، به نفع همه ماست...
امید که #اصحاب_رسانه، با مستندسازی به موقع عملیات امدادی در خلق #حماسه_ای_رسانه_ای، توفیق یابند ...
-----------
*فعال صلح و مهربانی، کنشگر سواد رسانه ای
❤🌷❤
#رسانه_برای_صلح
#حماسه_یامپی
#گمیشان
#سیمین_شهر
#شیراز
@MediaForPeace
https://www.instagram.com/p/Bvodpb4l4xk/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=12azqw5p2d26j
Instagram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی
رسانه و حماسه یامپی و گُمیش تپه(گُمیشان) رئوف آذری* سیل و بحران در زمره مصیبت ها قلمداد می شوند و معمولا" مصیبت ها، نامبارک خوانده می شوند! حضورم در قلب چندین مصیبت ونیز تجربه عملیات امداد چندبحران، نشانم داده در دل #بحران_ها نیز #فرصت_های_مبارکی قابل استحصال…
جنگ و جدال ديروزي ها با مرگ، ناسپاسي امروزي ها و رويش جوانه هاي اميد..
✍️رئوف آذري
ياسر عرب عزيز كه فوق العاده قابل احترامش مي دانم،برشی از مستند قطار مسیر شصت، ساخته ی کتایون جهانگیری را همرساني كرد كه طي آن، ديروزي هاي مهرداد كاظمي و امروز او را دريك قاب پيش روي مان نهاد!
هيچ گاه جنگ نتوانست از جغرافياي صلح دورم كند، چون از همان سال هاي اوليه كودكي، موهاي سرم در "آزار جنگ"سپيد شد.
برشي از روز بمباران شيميايي شهرم(هفتم تير١٣٦٦) را به برش همرساني شده ياسرجان مي افزايم،شايد..
به سمت چهارده سالگي،خيز برداشته بودم و در رودخانه زاب كه بعدها، "پرستار تاول زدا"يش خواندم، مشغول شنا بودم.
سر در آب فرو برده بودم كه غرش هواپيماهاي رژيم بعث عراق، آرامشم ربود. سر كه بالا آوردم دود سفيدي از شهر بلند شده بود. خانواده ام همه داخل شهر و من نيز به تبع "شاگرد ميني بوس"ي در ركاب دايي جانم، بيرون شهر مانده بودم!
از آب بيرون زدم، لباس پوشيده و به روستاي مادري نزد دايي برگشتم. همه ناراحت بودند و اولين بار واژه "شيميايي"را در همهمه روستاييان و كنار ميني بوس شنيدم.
دايي، كمي بابت "ناپيدايي"ام غُر زد،"سوارشو"يي گفت و استارت زد و سريع سمت شهر حركت كرديم.
داخل شهر،غوغايي بود."كرونا ويروس" انگار از همان دوران، حمله ور شده بود.مردم سردرگم، روسري زنانه و سربند كوردي مردانه بر دهان، هركس سويي مي شتافت.
درب منزل رسيديم، مامان گريه كنان پيش آمد و گفت:"كاكه، حاجي محمد و كمال و رشيد.." و هق هق مجالش بگرفت.
خونسردي دايي و البته ايثارش زبانزد بود. هر كه را صدايش مي رسيد، سوار كرد و به روستا برديم. سرويس دوم و سوم هم منتقل كرديم اما از "ابوي، داداش و پسرخاله" خبري نبود!
چهارمي را نيروي سپاه جلومان گرفت و در اين همهمه، "داداشي و پسرخاله" پيداي شان شد. سراغ پدر گرفتيم، گفتند:"پنج متري بمب بوده ولي شكرخدا سالم است و در حال امدادگري به مصدومان"!
امداد به شيميايي شده ها، به مثابه، تيمارگري كرونايي ها بدون حتي ماسك بود!
پدر شيميايي شد و عمري از سوزش چشم و معده و روده ناله كرد اما حتي يك درصد جانبازي نگرفت تا اينكه مهرماه سال گذشته، شما سلامت😭
مظلوميت "مهرداد كاظمي" و خس خس نفسش را كه ملاحظه كردم، اشك امانم نداد چون سي و سه سال، چنين اوضاعي را پشت سر گذاشتم و گذاشتيم و كسي سلام مان نداد كه هيچ، بارها، برچسب دموكرات،حزب سبز آلمان و اخوان المسلمين خورديم و سواي سلامتي،هزينه ها دادايم تا خوي "صلح سازي"مان نميرد..
از دايي امدادگر و اوضاع امروزي اش نمي نويسم كه..
اينو نگاشتم تا بفهميم "جنگ" را چه كساني با چه اوضاعي، تجربه كردند و امروز، امدادگران ديروزي در چه حال اند!
خوشا "مهرداد" كه كتايون جهانگيري دارد و ياسر عربي كه شصت ثانيه هايش را بُرش بزنند ما كه سي و اندي سال در حسرت آنتن تلويزيون ملي مُرديم و هيچ نديديم و جالب اينكه؛
#شهروند_خبرنگاران خودي هم، چتر سفارشي سانسور بر سرمان كشيدند تا همچنان در تاريكي غمستان خود بمانيم و نداي "صلح "مان را نيز، كسي نشنود..
شايد اگر،
"سپيده دمي كه بوي ليمو مي داد"
"روح سرگردان ملي" و بُن مايه اش براي "درخت گردو"ها نبودند كه؛
پرداخت كنندگان، تهيه كنندگان و كارگردانانش، برشي از كيك جنگ و اسلايس هايي كه "صلح ورزان سردشت" نصيب بردند، بر بال رسانه سوار كنند، هنوز هم خس خس، نداي شان، شنيدني نبود،بود؟
اين سرزمين، #محمد_درويش ها و #محسن_رناني ها و
#ياسر_عرب هاي بيشتري مي طلبد، نمي طلبد؟!
و البته " #آزاده_بيزارگيتي، #محمدحسين_مهدوي،#كتايون_جهانگيري و فيلم سازان و برنامه سازاني توانا كه بتوانند، "جنگ"،"درد" و"مرگ" را هنرمندانه بازنمايي كنند تا ضرورت #صلح_پايدار را برسانند..
چه اينكه؛
سپاسگزاري از "خون دل خوري ديروزي ها " را اين عزيزان بلدند و بايد كه مرام و هنرشان را به گاه، تكثير كرد...
🌹❤️🌹
#بنياد_توسعه_صلح_و_مهرباني
#مهرباني_هاي_بزرگ
#مهرداد_كاظمي
#ياسر_عرب
#همدردي_ها
#سردشت
#رئوف_آذري
#وا_گويه_هايي_از_جنگ_با_جنگ
#از_كجا_به_كجا
#جوانه_هاي_اميد
@sopskf
-----
https://www.instagram.com/tv/CCYLzEUDHJX/?igshid=5o0q66gkv6bنjح
✍️رئوف آذري
ياسر عرب عزيز كه فوق العاده قابل احترامش مي دانم،برشی از مستند قطار مسیر شصت، ساخته ی کتایون جهانگیری را همرساني كرد كه طي آن، ديروزي هاي مهرداد كاظمي و امروز او را دريك قاب پيش روي مان نهاد!
هيچ گاه جنگ نتوانست از جغرافياي صلح دورم كند، چون از همان سال هاي اوليه كودكي، موهاي سرم در "آزار جنگ"سپيد شد.
برشي از روز بمباران شيميايي شهرم(هفتم تير١٣٦٦) را به برش همرساني شده ياسرجان مي افزايم،شايد..
به سمت چهارده سالگي،خيز برداشته بودم و در رودخانه زاب كه بعدها، "پرستار تاول زدا"يش خواندم، مشغول شنا بودم.
سر در آب فرو برده بودم كه غرش هواپيماهاي رژيم بعث عراق، آرامشم ربود. سر كه بالا آوردم دود سفيدي از شهر بلند شده بود. خانواده ام همه داخل شهر و من نيز به تبع "شاگرد ميني بوس"ي در ركاب دايي جانم، بيرون شهر مانده بودم!
از آب بيرون زدم، لباس پوشيده و به روستاي مادري نزد دايي برگشتم. همه ناراحت بودند و اولين بار واژه "شيميايي"را در همهمه روستاييان و كنار ميني بوس شنيدم.
دايي، كمي بابت "ناپيدايي"ام غُر زد،"سوارشو"يي گفت و استارت زد و سريع سمت شهر حركت كرديم.
داخل شهر،غوغايي بود."كرونا ويروس" انگار از همان دوران، حمله ور شده بود.مردم سردرگم، روسري زنانه و سربند كوردي مردانه بر دهان، هركس سويي مي شتافت.
درب منزل رسيديم، مامان گريه كنان پيش آمد و گفت:"كاكه، حاجي محمد و كمال و رشيد.." و هق هق مجالش بگرفت.
خونسردي دايي و البته ايثارش زبانزد بود. هر كه را صدايش مي رسيد، سوار كرد و به روستا برديم. سرويس دوم و سوم هم منتقل كرديم اما از "ابوي، داداش و پسرخاله" خبري نبود!
چهارمي را نيروي سپاه جلومان گرفت و در اين همهمه، "داداشي و پسرخاله" پيداي شان شد. سراغ پدر گرفتيم، گفتند:"پنج متري بمب بوده ولي شكرخدا سالم است و در حال امدادگري به مصدومان"!
امداد به شيميايي شده ها، به مثابه، تيمارگري كرونايي ها بدون حتي ماسك بود!
پدر شيميايي شد و عمري از سوزش چشم و معده و روده ناله كرد اما حتي يك درصد جانبازي نگرفت تا اينكه مهرماه سال گذشته، شما سلامت😭
مظلوميت "مهرداد كاظمي" و خس خس نفسش را كه ملاحظه كردم، اشك امانم نداد چون سي و سه سال، چنين اوضاعي را پشت سر گذاشتم و گذاشتيم و كسي سلام مان نداد كه هيچ، بارها، برچسب دموكرات،حزب سبز آلمان و اخوان المسلمين خورديم و سواي سلامتي،هزينه ها دادايم تا خوي "صلح سازي"مان نميرد..
از دايي امدادگر و اوضاع امروزي اش نمي نويسم كه..
اينو نگاشتم تا بفهميم "جنگ" را چه كساني با چه اوضاعي، تجربه كردند و امروز، امدادگران ديروزي در چه حال اند!
خوشا "مهرداد" كه كتايون جهانگيري دارد و ياسر عربي كه شصت ثانيه هايش را بُرش بزنند ما كه سي و اندي سال در حسرت آنتن تلويزيون ملي مُرديم و هيچ نديديم و جالب اينكه؛
#شهروند_خبرنگاران خودي هم، چتر سفارشي سانسور بر سرمان كشيدند تا همچنان در تاريكي غمستان خود بمانيم و نداي "صلح "مان را نيز، كسي نشنود..
شايد اگر،
"سپيده دمي كه بوي ليمو مي داد"
"روح سرگردان ملي" و بُن مايه اش براي "درخت گردو"ها نبودند كه؛
پرداخت كنندگان، تهيه كنندگان و كارگردانانش، برشي از كيك جنگ و اسلايس هايي كه "صلح ورزان سردشت" نصيب بردند، بر بال رسانه سوار كنند، هنوز هم خس خس، نداي شان، شنيدني نبود،بود؟
اين سرزمين، #محمد_درويش ها و #محسن_رناني ها و
#ياسر_عرب هاي بيشتري مي طلبد، نمي طلبد؟!
و البته " #آزاده_بيزارگيتي، #محمدحسين_مهدوي،#كتايون_جهانگيري و فيلم سازان و برنامه سازاني توانا كه بتوانند، "جنگ"،"درد" و"مرگ" را هنرمندانه بازنمايي كنند تا ضرورت #صلح_پايدار را برسانند..
چه اينكه؛
سپاسگزاري از "خون دل خوري ديروزي ها " را اين عزيزان بلدند و بايد كه مرام و هنرشان را به گاه، تكثير كرد...
🌹❤️🌹
#بنياد_توسعه_صلح_و_مهرباني
#مهرباني_هاي_بزرگ
#مهرداد_كاظمي
#ياسر_عرب
#همدردي_ها
#سردشت
#رئوف_آذري
#وا_گويه_هايي_از_جنگ_با_جنگ
#از_كجا_به_كجا
#جوانه_هاي_اميد
@sopskf
-----
https://www.instagram.com/tv/CCYLzEUDHJX/?igshid=5o0q66gkv6bنjح
Instagram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی on Instagram: “ياسر عرب عزيز كه فوق العاده قابل احترامش مي دانم،برشی از مستند قطار مسیر شصت، ساخته ی…
99 Likes, 5 Comments - بنیاد توسعه صلح و مهربانی (@sopskf) on Instagram: “ياسر عرب عزيز كه فوق العاده قابل احترامش مي دانم،برشی از مستند قطار مسیر شصت، ساخته ی کتایون…”