#کمپین مهربانی های کوچک
#نمونه ی ۱۰۵
#رئوف آذری
@Raoufazari
ایده پرداز و مدیر کمپین
-----------(نگارش ۲۵ فروردین ۹۵)
#بزرگ مهربانی در سواحل خلیج فارس
به حکم روال" کمپین مهربانی های کوچک"، عادتم شده است که هرمنطقه از کشور یا خارج از کشور دوستی یا عزیزی داشته باشم اکثرا" سئوال بپرسم و به دنبال آن باشم تا آدم های خدمتگزار واثربخش آن منطقه را که همواره با مهربانی و مهرورزی شان موجبات همدلی مردم آن منطقه و نیز توسعه ی آن را فراهم آورده باشند، شناسایی کنم.
چندسالی بود که نام و خدماتش را به ذهن سپرده بودم و بسیار به همت والایش در جذب قلوب و توسعه ی سرمایه ی فکری و معنوی شهروندان دیارش غبطه خورده بودم و بسیار نیز هوای دیدارش در سر پرورانده بودم!
فروردین ۹۵، فرصتی دست داد تا در معیت چند دوست، سفری به قصد زیارت دوستی و دوستانی به آن سامان داشته باشم.
در بدو ورود بعد از لختی استراحت، عزمم را با میزبان در میان نهادم و ایشان نیز بزرگوارانه رهنمون مان شد...
به محل کارش رفتیم. اتفاقا" جمع بزرگان آن سامان، در نشستی مشورتی و تصمیم سازی به سر می بردند.
چندی جلوی درب سالن اجلاس شان، منتظر ماندیم و سپس رخصت حضور یافتیم...
ضمن معرفی خود و چندی حضور در جمع مبارک شان، صدای اذان ظهر از مناره های مسجد بغل " مدرسه علوم دینی اهل سنت شیخ ضیایی بندرعباس" بلند شد و همراه آن عزیزان،عازم صفوف گرم نماز جماعت شدیم و بسیار نیز لذت بردیم... دوست همراه اشاره کردند که میزبان، به سفره ی نهار دعوت مان کرده و اجازه نخواهند داد تا در این وقت حساس مرخص شویم... گفتم: خوب چه بهتر ... بیشتر از محضرشان نصیب خواهیم برد و همان شد که بر سفره شان نشستیم و ضمن تناول از سفره ی مملو از چلو ماهی و چلوخورش شان، از سفره ی معنوی شان نیز بهره ها بردیم.
بعد از نهار هدف عزم خود را از دیدار شان، بیشتر تشریح کردم و گفتم اگر اجازه دهند،لوحی آماده شده که تقدیم شان کنم!
ضمن تشکر فرمودند: " اگر مناسب بدانید در حضور جمع نباشد،بهتر است"
قبول کردم و تقدیم لوح را به بعد از نماز عصر موکول کردیم و موقت خداحافظی کردیم.
بعد از نماز عزیزی تماس گرفتند و از اعلام آمادگی استاد خبر دادند!
نزدیکی ها غروب در منزل موقت شان، که آپارتمانی در پیرامون مرکز شهر بود، محضرشان شرفیاب شدیم.
فرمودند:" قصد سفر و برگشت به ولایت اصلی داشتم که وعده ی دیدار با شما منتظرم گذاشت!، اما حالا که وقت نماز است،اجازه دهید،نماز جماعت را اقامه کنیم. بعد در خدمت تان هستیم."
نماز اقامه شد و رو کرد و فرمودند:"بفرما🌹"
ضمن ابراز تشکر گفتم:
" از سال ها قبل سعی کردم چشمهایم را بشویم و به قول سهراب،جور دیگری ببینم و همین اراده، موجب شد که بیش از نابهنجاری ها،بدی ها و منفی ها، بهنجاری ها،خوبی ها و مثبت های اطراف را ببینم... همین مبنایی شد تا عینک مثبت بین و قلم مثبت نگارم، موجبات تولد "کمپین مهربانی های کوچک" شوند...
رسالت کمپین را رصد وشناسایی مهربانان و مهربانی های کوچک و بزرگ شان قرار داده ایم. به لطف کمپین، مهربانان بزرگانی شناسایی شده اند و مورد تجلیل قرار گرفته اند.
دوستان نیز از لطف و عنایت جنابعالی، در راه اندازی و مدیریت مدارس علوم دینی، انجام امورات خیریه،حمایت مالی از خانواده های مستمند و بی سرپرست،کمک به زوج های جوان و نیز مساعدت مالی دانشجویان ذکر خیر داشته اند که برخود لازم دانستیم، محضرتان شرفیاب شویم و تجلیلی داشته باشیم"
لوح سپاس تقدیم"شیخ عبدالکریم محمدی" شد و ایشان نیز تشکر کرده و در قبال دو جعبه شیرینی بندری، تقدیم مان کردند🌹
چه خوش لحظاتی است آنگاه که عزیزی اثربخش، شناسایی و مورد تجلیل قرار می گیرد.
بیاییم در شناسایی مهربانان زیست محیط پیرامونی، دست در دست هم دهیم به مهر...
-------
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
#نمونه ی ۱۰۵
#رئوف آذری
@Raoufazari
ایده پرداز و مدیر کمپین
-----------(نگارش ۲۵ فروردین ۹۵)
#بزرگ مهربانی در سواحل خلیج فارس
به حکم روال" کمپین مهربانی های کوچک"، عادتم شده است که هرمنطقه از کشور یا خارج از کشور دوستی یا عزیزی داشته باشم اکثرا" سئوال بپرسم و به دنبال آن باشم تا آدم های خدمتگزار واثربخش آن منطقه را که همواره با مهربانی و مهرورزی شان موجبات همدلی مردم آن منطقه و نیز توسعه ی آن را فراهم آورده باشند، شناسایی کنم.
چندسالی بود که نام و خدماتش را به ذهن سپرده بودم و بسیار به همت والایش در جذب قلوب و توسعه ی سرمایه ی فکری و معنوی شهروندان دیارش غبطه خورده بودم و بسیار نیز هوای دیدارش در سر پرورانده بودم!
فروردین ۹۵، فرصتی دست داد تا در معیت چند دوست، سفری به قصد زیارت دوستی و دوستانی به آن سامان داشته باشم.
در بدو ورود بعد از لختی استراحت، عزمم را با میزبان در میان نهادم و ایشان نیز بزرگوارانه رهنمون مان شد...
به محل کارش رفتیم. اتفاقا" جمع بزرگان آن سامان، در نشستی مشورتی و تصمیم سازی به سر می بردند.
چندی جلوی درب سالن اجلاس شان، منتظر ماندیم و سپس رخصت حضور یافتیم...
ضمن معرفی خود و چندی حضور در جمع مبارک شان، صدای اذان ظهر از مناره های مسجد بغل " مدرسه علوم دینی اهل سنت شیخ ضیایی بندرعباس" بلند شد و همراه آن عزیزان،عازم صفوف گرم نماز جماعت شدیم و بسیار نیز لذت بردیم... دوست همراه اشاره کردند که میزبان، به سفره ی نهار دعوت مان کرده و اجازه نخواهند داد تا در این وقت حساس مرخص شویم... گفتم: خوب چه بهتر ... بیشتر از محضرشان نصیب خواهیم برد و همان شد که بر سفره شان نشستیم و ضمن تناول از سفره ی مملو از چلو ماهی و چلوخورش شان، از سفره ی معنوی شان نیز بهره ها بردیم.
بعد از نهار هدف عزم خود را از دیدار شان، بیشتر تشریح کردم و گفتم اگر اجازه دهند،لوحی آماده شده که تقدیم شان کنم!
ضمن تشکر فرمودند: " اگر مناسب بدانید در حضور جمع نباشد،بهتر است"
قبول کردم و تقدیم لوح را به بعد از نماز عصر موکول کردیم و موقت خداحافظی کردیم.
بعد از نماز عزیزی تماس گرفتند و از اعلام آمادگی استاد خبر دادند!
نزدیکی ها غروب در منزل موقت شان، که آپارتمانی در پیرامون مرکز شهر بود، محضرشان شرفیاب شدیم.
فرمودند:" قصد سفر و برگشت به ولایت اصلی داشتم که وعده ی دیدار با شما منتظرم گذاشت!، اما حالا که وقت نماز است،اجازه دهید،نماز جماعت را اقامه کنیم. بعد در خدمت تان هستیم."
نماز اقامه شد و رو کرد و فرمودند:"بفرما🌹"
ضمن ابراز تشکر گفتم:
" از سال ها قبل سعی کردم چشمهایم را بشویم و به قول سهراب،جور دیگری ببینم و همین اراده، موجب شد که بیش از نابهنجاری ها،بدی ها و منفی ها، بهنجاری ها،خوبی ها و مثبت های اطراف را ببینم... همین مبنایی شد تا عینک مثبت بین و قلم مثبت نگارم، موجبات تولد "کمپین مهربانی های کوچک" شوند...
رسالت کمپین را رصد وشناسایی مهربانان و مهربانی های کوچک و بزرگ شان قرار داده ایم. به لطف کمپین، مهربانان بزرگانی شناسایی شده اند و مورد تجلیل قرار گرفته اند.
دوستان نیز از لطف و عنایت جنابعالی، در راه اندازی و مدیریت مدارس علوم دینی، انجام امورات خیریه،حمایت مالی از خانواده های مستمند و بی سرپرست،کمک به زوج های جوان و نیز مساعدت مالی دانشجویان ذکر خیر داشته اند که برخود لازم دانستیم، محضرتان شرفیاب شویم و تجلیلی داشته باشیم"
لوح سپاس تقدیم"شیخ عبدالکریم محمدی" شد و ایشان نیز تشکر کرده و در قبال دو جعبه شیرینی بندری، تقدیم مان کردند🌹
چه خوش لحظاتی است آنگاه که عزیزی اثربخش، شناسایی و مورد تجلیل قرار می گیرد.
بیاییم در شناسایی مهربانان زیست محیط پیرامونی، دست در دست هم دهیم به مهر...
-------
https://telegram.me/joinchat/Ahy1TDwcjLFq-xK87MhCOQ
به ما بپیوندید تا با سرسوزن امید،به جراحی جهانشهر بپردازیم وغده ی نامهربانی ها (دروغ،تظاهر،توهم توطئه، خشم، تجاوز،ترور،قتل و کشتار،غم و اندوه و...) را بیرون کشیم و بذر مهربانی در دل آن بکاریم.
Forwarded from اتچ بات
🗝بنیاد مهربانی های کوچک 🔒
🌷🖊 نمونه ۳۳۵ 🔏 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش #خردادماه۹۷
🌷طلای ناب مهربانی🌷
همسایه امان بود!
خبر داشت که از زمان وقوع زلزله کرمانشاه، کار من و چند دوستم شده بود گَز کردن مسافت هر هفته بین سردشت-کرمانشاه و بعضی وقت ها تهران و مشهد و...!
به گمانم متر به متر فاصله روانسر تا جوانرود و ثلاث باباجانی، ازگله، کوییک ها،سرپل و ریژاو تا اسلام آباد و کرمانشاه را با دست اندازها و پیچ جاده هایش از حفظ بود، آنقدر که جویای حال زلزلزله زدگان شده بود!
تلفن، تلویزیون و شبکه های اجتماعی و نیز امدادگران را رصد می کرد تا حالی بفهمد و حسی گیرد اما افسوس که کارمند بانک بودن مجالش بگرفته بود...
البته این تنها خصلت او نبود که همسر بزرگوارش نیر چنین بود و صدالبته پیام بری که پیام های روزانه مرا و امثال مرا به خانواده منتقل می کرد!
امثال همان ها بود که مرا بران داشت دو نام ویژه برای موضوع زلزله اختیار کنم:
#زلزله_مهربانی
#دانشگاه_زلزله
چه اینکه شبی آن مهربان همسایه سراغم بگرفته بود و با تاکتیکی دل ستانه، اسیر مهرمان کرد...
با اصرار شماره عابرکارت مان طلبید و بعد از چندی، حساب مان کلی شارژ شده بود!
ماجرا را پرسیدم و با اکراه چنین گفتند:
"هدیه ای ناقابل برای خانواده های زلزله زده"!
گفتم: از کیست؟
گفت:"بی خیال کیستی اش باش!"
گفتم: عادت ندارم از این ها در بگذرم، چه اینکه شماره کارت شخصی را به کسی و جز محدودی نداده ام!
از من ابرام و از وی انکار و اکراه!
بلاخره مجبورش کردم داستان را واگوید و چنین گفت:
"همسرم که در جریان سفرهای مکرر شما و از طرفی وضعیت نابسامان زلزله زدگان بود، از دلبستگی اش عبور کرد و #دستبندش را فروخت و حساب را بی کم و کاست برای شما انتقال داد تا به مستحقش برسانید"
هرچند موارد بسیار قابل تحسینی در جریان #زلزله_مهربانی هم وطنان و همشهریانم دیده و به گاه نیز تجلیل کرده بودم اما این یکی کمی متفاوت تر بود:
اگر دیگری میلیونی و میلیاردی آورده و تقدیم زلزله زدگان کرده بود نه تمام دارایی و دلبستگی اش، بلکه بخشی از آن بود ولی این یکی عجیب مرا یاد داستان #بیل_گیتس و آن #روزنامه_فروش سیاه چهره انداخت!
این مهربانوی همسایه نیز شاید از ثروتمندترین ها و خوشبخت ترین ها باشد که #بیل_گیتس، حسرت مقام شان می خورد!
چه اینکه او بود که از #دارایی اش گذشت و از #دلبستگی اش عبور و اوج گرفت...
بله، مهربانو .......، همسر بخشنده و نیک بخت دوست عزیزم، در نقش یک #سلبریتی ظاهر شد و آنی کرد که بزرگان می کنند...
به رسم ادب و وفا، چهارشنبه شب مورخ ۹خردادماه ۹۷ به صرف افطار خدمت جمع خانوادگی شان بودم تا یادی کنم از #بزرگ_مهربانی شان و با #تندیس_سپاس، لطف چند میلیونی مهربانو و چند صد هزاری مهربان همسایه را در حق زلزله زدگان کرمانشاه، پاسخی حداقلی دهم😓
چه اینکه آنها بودند که زخم چند خانواده مناطق زلزله زده را با تزریق مهرشان، التیامی موقت بخشیدند...
هر چند این بار اصرار و ابرامم بر تجلیل در حضور جمع توفیق نیافت اما در خلوت، #تندیس_سپاس، بدرقه راه شان کردم تا بدانند اگر چه مسافت مکانی مان اندک است اما فاصله بذل، بخشندگی و مقام مان بسیار...
صد درودشان باد که بعد از تدوین گزارش و کسب رخصت جهت نشر نیز، از انتشار اسامی شان ممانعت کردند تا به تعبیر خودشان،ذره ای از خلوص نیت شان کاسته نشود!
تا بادا، امثال شان تکثیر بادا🌷👏
🌷🌷🌷
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#همسایه
#مهربانو
#زلزله_زدگان
#تندیس_سپاس
#طلای_ناب_مهربانی
#سردشت
----------گزارش مانده از قبل☝
بنیاد توسعه مهربانی های کوچک در شبکه های اجتماعی
تلگرام
@BTMehrbanihayekochek
اینستا
https://instagram.com/_u/btmehrbanihayekochek
سایت
WWW.balvezan.ir
🌷🖊 نمونه ۳۳۵ 🔏 🔓
#رئوف_آذری
@Raoufazari
---------نگارش #خردادماه۹۷
🌷طلای ناب مهربانی🌷
همسایه امان بود!
خبر داشت که از زمان وقوع زلزله کرمانشاه، کار من و چند دوستم شده بود گَز کردن مسافت هر هفته بین سردشت-کرمانشاه و بعضی وقت ها تهران و مشهد و...!
به گمانم متر به متر فاصله روانسر تا جوانرود و ثلاث باباجانی، ازگله، کوییک ها،سرپل و ریژاو تا اسلام آباد و کرمانشاه را با دست اندازها و پیچ جاده هایش از حفظ بود، آنقدر که جویای حال زلزلزله زدگان شده بود!
تلفن، تلویزیون و شبکه های اجتماعی و نیز امدادگران را رصد می کرد تا حالی بفهمد و حسی گیرد اما افسوس که کارمند بانک بودن مجالش بگرفته بود...
البته این تنها خصلت او نبود که همسر بزرگوارش نیر چنین بود و صدالبته پیام بری که پیام های روزانه مرا و امثال مرا به خانواده منتقل می کرد!
امثال همان ها بود که مرا بران داشت دو نام ویژه برای موضوع زلزله اختیار کنم:
#زلزله_مهربانی
#دانشگاه_زلزله
چه اینکه شبی آن مهربان همسایه سراغم بگرفته بود و با تاکتیکی دل ستانه، اسیر مهرمان کرد...
با اصرار شماره عابرکارت مان طلبید و بعد از چندی، حساب مان کلی شارژ شده بود!
ماجرا را پرسیدم و با اکراه چنین گفتند:
"هدیه ای ناقابل برای خانواده های زلزله زده"!
گفتم: از کیست؟
گفت:"بی خیال کیستی اش باش!"
گفتم: عادت ندارم از این ها در بگذرم، چه اینکه شماره کارت شخصی را به کسی و جز محدودی نداده ام!
از من ابرام و از وی انکار و اکراه!
بلاخره مجبورش کردم داستان را واگوید و چنین گفت:
"همسرم که در جریان سفرهای مکرر شما و از طرفی وضعیت نابسامان زلزله زدگان بود، از دلبستگی اش عبور کرد و #دستبندش را فروخت و حساب را بی کم و کاست برای شما انتقال داد تا به مستحقش برسانید"
هرچند موارد بسیار قابل تحسینی در جریان #زلزله_مهربانی هم وطنان و همشهریانم دیده و به گاه نیز تجلیل کرده بودم اما این یکی کمی متفاوت تر بود:
اگر دیگری میلیونی و میلیاردی آورده و تقدیم زلزله زدگان کرده بود نه تمام دارایی و دلبستگی اش، بلکه بخشی از آن بود ولی این یکی عجیب مرا یاد داستان #بیل_گیتس و آن #روزنامه_فروش سیاه چهره انداخت!
این مهربانوی همسایه نیز شاید از ثروتمندترین ها و خوشبخت ترین ها باشد که #بیل_گیتس، حسرت مقام شان می خورد!
چه اینکه او بود که از #دارایی اش گذشت و از #دلبستگی اش عبور و اوج گرفت...
بله، مهربانو .......، همسر بخشنده و نیک بخت دوست عزیزم، در نقش یک #سلبریتی ظاهر شد و آنی کرد که بزرگان می کنند...
به رسم ادب و وفا، چهارشنبه شب مورخ ۹خردادماه ۹۷ به صرف افطار خدمت جمع خانوادگی شان بودم تا یادی کنم از #بزرگ_مهربانی شان و با #تندیس_سپاس، لطف چند میلیونی مهربانو و چند صد هزاری مهربان همسایه را در حق زلزله زدگان کرمانشاه، پاسخی حداقلی دهم😓
چه اینکه آنها بودند که زخم چند خانواده مناطق زلزله زده را با تزریق مهرشان، التیامی موقت بخشیدند...
هر چند این بار اصرار و ابرامم بر تجلیل در حضور جمع توفیق نیافت اما در خلوت، #تندیس_سپاس، بدرقه راه شان کردم تا بدانند اگر چه مسافت مکانی مان اندک است اما فاصله بذل، بخشندگی و مقام مان بسیار...
صد درودشان باد که بعد از تدوین گزارش و کسب رخصت جهت نشر نیز، از انتشار اسامی شان ممانعت کردند تا به تعبیر خودشان،ذره ای از خلوص نیت شان کاسته نشود!
تا بادا، امثال شان تکثیر بادا🌷👏
🌷🌷🌷
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
#رئوف_آذری
#همسایه
#مهربانو
#زلزله_زدگان
#تندیس_سپاس
#طلای_ناب_مهربانی
#سردشت
----------گزارش مانده از قبل☝
بنیاد توسعه مهربانی های کوچک در شبکه های اجتماعی
تلگرام
@BTMehrbanihayekochek
اینستا
https://instagram.com/_u/btmehrbanihayekochek
سایت
WWW.balvezan.ir
Telegram
attach 📎