گزیده ای از سخنرانی های واصل شده از شرکت کنندگان در مجالس ترحیم حاج حسن واحدی[خیر شاخص منطقه]
سردشت کە مجلس ترحیمش نیر مدرسه ای شد که درس نکته های مهربانی و صلح مثبت را منتقل کرد:
جمعه ۱۶ تیرماه، مسجد معراج منطقه جانبازان
مهاباد، یک شنبه ۱٨تیرماه، مسجد جامع
---
مامۆستا سعید رحمانی،
امام جماعت مسجد حاجی رسول واحدی و از نزدیکان مرحوم
https://t.iss.one/Sopskf/6050
دکتر بیگزاده،
عضو هیٲت علمی دانشگاه و هیٲت امنای مسجد مهاباد
https://t.iss.one/Sopskf/6051
#جلال_معروفیان،
فعال فرهنگی، عضو هیٲت مؤسس و اولین رییس دانشگاه پیام نور سردشت، از نزدیکان مرحوم
https://t.iss.one/Sopskf/6028
حاج #اسکندر_بهارمست،
فعال مدنی، عضو هیٲت مۇسس دانشگاه پیام نور سردشت و از دوستان مرحوم
https://t.iss.one/Sopskf/6025
دکتر #محمد_خضری،
اقتصاددان و عضو هیٲت علمی دانشگاه،
از اقوام سببی مرحوم
https://t.iss.one/Sopskf/6029
مهندس #حمید_هدایت_فر،
عضو مجمع خیرین سلامت مهاباد،
همکار مرحوم در آن انجمن و چندین فعالیت خیریه ای دیگر
https://t.iss.one/Sopskf/6026
#فرویدون_حکیم_زاده،
نویسنده، مورخ و فعال فرهنگی
https://t.iss.one/Sopskf/6027
حاج #داود_حیدری،
هم بنیانگذار مدرسه غیرانتفاعی با مرحوم در منطقه موکریان مهاباد
https://t.iss.one/Sopskf/6029
#لقمان_ملارحیمی،
کارمند بانک کشاورزی مهاباد، فعال فرهنگی و از دوستان همیشه همراه و معتمد مرحوم
https://t.iss.one/Sopskf/6031
حاج #عبدالله_حمزه،
شاعر و فعال فرهنگی و عضو هیٲت مۇسس انجمن ادبی سه رده م
https://t.iss.one/Sopskf/6032
ماموستا #آزاد_
امام جماعت مسجد معراج
https://t.iss.one/Sopskf/6033
#کریم_عزیززاده،
فعال فرهنگی [قرائت پیام دکتر پیرانی، دبیرکل جماعت دعوت و اصلاح]
https://t.iss.one/Sopskf/6034
دکتر #مهری_پاکزاد،
عضو هیٲت علمی دانشگاه، مجری صدا و سیما و فعال فرهنگی
https://t.iss.one/Sopskf/6036
#علی_نادری،
از انجمن زاگروس و
نماینده انجمن های مردم نهاد مهاباد
https://t.iss.one/Sopskf/6039
مهندس #محمودزاده،
نماینده مردم فرهنگی مهاباد در مجلس شورای اسلامی
https://t.iss.one/Sopskf/6040
#رئوف_آذری،
کنشگر صلح و محیط زیست،
هم بنیانگذار و اولین رییس دانشگاه آزاد اسلامی سردشت
https://t.iss.one/Sopskf/6024
ماموستا #ابوبکر_محمدکریمی،
امام جماعت مسجد در مهاباد
و از روحانیون نزدیک به مرحوم
https://t.iss.one/Sopskf/6041
حاجی #رحیم_واحدی،
برادرزاده مرحوم، عضو هیٲت مدیره انجمن دفاع از حقوق مصدومین شیمیایی سردشت
سردشت
https://t.iss.one/Sopskf/6034
مهاباد
https://t.iss.one/Sopskf/6037
___
*ای پُست در حال تکمیل است و هنوز تعدادی از فایل های صوتی سخنرانان واصل نشده است.
ضمن تشکر از همه مشارکت کنندگان در مجالس چندگانه مرحوم در سردشت، مهاباد و ارومیه و نیز تمنای صبر و بردباری برای خانواده و بازماندگانش،
پیشاپیش از کیفیت نامطلوب برخی فایل ها و گاه صداهای جنبی پوزش می طلبیم که ضبط صدا، توسط افراد گونه گون و داوطلبانه صورت گرفته است که از همین تریبون، سپاس شان می گوییم که با ما نیز به اشتراک گذاشتند.
تشکر ویژه نیز از مجریان برنامه ها در سردشت[ایوب همت یار] و مهاباد[علی معروفی]
🌹❤🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مصیبت_بزرگ
#فقدان_جانکاه
#کوچ_شایستگان
#حاج_حسن_واحدی
#مهربانی_های_کوچک
#خیر_فرهنگی
#تکریم_بایسته
#مدرسه_مسئولیت_شناسی
#هنر_مسئولیت_سپاری
@sopskf
سردشت کە مجلس ترحیمش نیر مدرسه ای شد که درس نکته های مهربانی و صلح مثبت را منتقل کرد:
جمعه ۱۶ تیرماه، مسجد معراج منطقه جانبازان
مهاباد، یک شنبه ۱٨تیرماه، مسجد جامع
---
مامۆستا سعید رحمانی،
امام جماعت مسجد حاجی رسول واحدی و از نزدیکان مرحوم
https://t.iss.one/Sopskf/6050
دکتر بیگزاده،
عضو هیٲت علمی دانشگاه و هیٲت امنای مسجد مهاباد
https://t.iss.one/Sopskf/6051
#جلال_معروفیان،
فعال فرهنگی، عضو هیٲت مؤسس و اولین رییس دانشگاه پیام نور سردشت، از نزدیکان مرحوم
https://t.iss.one/Sopskf/6028
حاج #اسکندر_بهارمست،
فعال مدنی، عضو هیٲت مۇسس دانشگاه پیام نور سردشت و از دوستان مرحوم
https://t.iss.one/Sopskf/6025
دکتر #محمد_خضری،
اقتصاددان و عضو هیٲت علمی دانشگاه،
از اقوام سببی مرحوم
https://t.iss.one/Sopskf/6029
مهندس #حمید_هدایت_فر،
عضو مجمع خیرین سلامت مهاباد،
همکار مرحوم در آن انجمن و چندین فعالیت خیریه ای دیگر
https://t.iss.one/Sopskf/6026
#فرویدون_حکیم_زاده،
نویسنده، مورخ و فعال فرهنگی
https://t.iss.one/Sopskf/6027
حاج #داود_حیدری،
هم بنیانگذار مدرسه غیرانتفاعی با مرحوم در منطقه موکریان مهاباد
https://t.iss.one/Sopskf/6029
#لقمان_ملارحیمی،
کارمند بانک کشاورزی مهاباد، فعال فرهنگی و از دوستان همیشه همراه و معتمد مرحوم
https://t.iss.one/Sopskf/6031
حاج #عبدالله_حمزه،
شاعر و فعال فرهنگی و عضو هیٲت مۇسس انجمن ادبی سه رده م
https://t.iss.one/Sopskf/6032
ماموستا #آزاد_
امام جماعت مسجد معراج
https://t.iss.one/Sopskf/6033
#کریم_عزیززاده،
فعال فرهنگی [قرائت پیام دکتر پیرانی، دبیرکل جماعت دعوت و اصلاح]
https://t.iss.one/Sopskf/6034
دکتر #مهری_پاکزاد،
عضو هیٲت علمی دانشگاه، مجری صدا و سیما و فعال فرهنگی
https://t.iss.one/Sopskf/6036
#علی_نادری،
از انجمن زاگروس و
نماینده انجمن های مردم نهاد مهاباد
https://t.iss.one/Sopskf/6039
مهندس #محمودزاده،
نماینده مردم فرهنگی مهاباد در مجلس شورای اسلامی
https://t.iss.one/Sopskf/6040
#رئوف_آذری،
کنشگر صلح و محیط زیست،
هم بنیانگذار و اولین رییس دانشگاه آزاد اسلامی سردشت
https://t.iss.one/Sopskf/6024
ماموستا #ابوبکر_محمدکریمی،
امام جماعت مسجد در مهاباد
و از روحانیون نزدیک به مرحوم
https://t.iss.one/Sopskf/6041
حاجی #رحیم_واحدی،
برادرزاده مرحوم، عضو هیٲت مدیره انجمن دفاع از حقوق مصدومین شیمیایی سردشت
سردشت
https://t.iss.one/Sopskf/6034
مهاباد
https://t.iss.one/Sopskf/6037
___
*ای پُست در حال تکمیل است و هنوز تعدادی از فایل های صوتی سخنرانان واصل نشده است.
ضمن تشکر از همه مشارکت کنندگان در مجالس چندگانه مرحوم در سردشت، مهاباد و ارومیه و نیز تمنای صبر و بردباری برای خانواده و بازماندگانش،
پیشاپیش از کیفیت نامطلوب برخی فایل ها و گاه صداهای جنبی پوزش می طلبیم که ضبط صدا، توسط افراد گونه گون و داوطلبانه صورت گرفته است که از همین تریبون، سپاس شان می گوییم که با ما نیز به اشتراک گذاشتند.
تشکر ویژه نیز از مجریان برنامه ها در سردشت[ایوب همت یار] و مهاباد[علی معروفی]
🌹❤🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مصیبت_بزرگ
#فقدان_جانکاه
#کوچ_شایستگان
#حاج_حسن_واحدی
#مهربانی_های_کوچک
#خیر_فرهنگی
#تکریم_بایسته
#مدرسه_مسئولیت_شناسی
#هنر_مسئولیت_سپاری
@sopskf
Telegram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
گردهماییِ مردمی تاریخی برای صلح در سردشت
✍رئوف آذری
https://t.iss.one/Sopskf/6045
هفتم تیرماه، مصادف بود با سالگشت بمباران شیمیایی سردشت که ماحصل آن فاجعه، شهید و مصدوم شدن بیش از نیمی از جمعیت وقت شهر[هشت هزار وبیست و چهارنفر]شد!
به این آمار، اگر تعداد شهدا و جانبازان جنگ تحمیلی و نیز تاریخ نزاع و جنگ های محلی، منطقه ای و بین دولی و جهانی را اضافه کنیم، به رقم چندده صد میلیونی می رسیم که همه این هزینه های جانی، سوای هزینه های مالی، روحی و روانی و... با سرمنشٲ یک بدفهمی، ظلمی ناروا، حق کشی ای نابجا، ندیدنی نابەگاه، خشمی ناگهانی، تصمیمی نابخردانه و... شروع شده اند که متٲسفانه، گاه و بسیار بیشتر از مسببان و عاملان اولیه، وابسته ها را دربرگرفته اند
آنچه، از واقع زندگی و تاریخ همزیستی بشر، قابل استنباط است اینست که بشر را مفری از جنگ، نزاع و برخورد و خشم دگر تحمیل نیست اما نوع مواجهه با آن، تعیین کننده میزان هزینه ای است که هریک از ما باید تقبل کنیم!
هیروشیما و ناکازاکی که اتفاق افتاد، اگر به وقت خود و همسنگ خود، موردتقبیح و اهتمام قرار می گرفت، ایپر و سردشت، قربانی نمی شدند و چنانچه، دولت ها، کنشگران اجتماعی و مدنی، رسانه ها و سازمان های بین المللی، در همرسانی عمق فاجعه، شناسایی و تنبیه مسببان، همت می کردند، حلبچه و انفالی، خلق نمی شد و قس علیهذا..
در بُعد نزاع های کوچک و محلی و موردی نیز، بُعد زمانی بعد از مهارت های کنترل خشم، اهمیت ویژه ای دارد.
در کُل، زمان، نقشی بی بدیل در شکل گیری و سپس کنترل و مدیریت برخوردهای با سرمنشٲ بدفهمی و دُگم اندیشی و تعصب گرایی دارد!
داستانِ پتروس و انگشت کوچک نجات، شاید بهترین مصداق و مطلوب ترین راهکار پسانزاع باشد که البته پیشا آن نیز، درنگ، صبر و طمٲنینه و کاربست مهارت کنترل خشم، راهبردی کارساز است.
بی شک، درنگی در ابراز خشونت کلامی، بدنی[زبان بدن]و فیزیکی[زد و خورد]، و در کل کنترل خشم، نقشی بی بدیل در کاهش نزاع دارد و پس از هر نزاعی هم، ورود به موقع اهل صلح و مدارا، برای پیشگیری از ورود جریان غالب و دامنه دارکردن اختلافات، ضروری است.
در واقع به وقت دیدن دریچه های نفوذ و به هنگام مهار کردن سوراخ های گَزِش[آنچه پتروس در جریان جلوگیری از فرو ریختن دیواره سد، انجام داد]، نقشی تعیین کننده در مهار نزاع و کاهش هزینه های مالی، جانی و.. عشایر دارد که صدالبته، گاه و بسیار، در این مرحله، مورد غفلت قرارمی گیرد یا به جهت تعصب خانوادگی و کامل نشدن پروژه رسیدن به فهم اشتراکی، پذیرفته نمی شود و گوش شنوایی یافت نمی گردد و چه بسا، همین درنگ نکردن اولیه و عدم مهار خشم آغازین، و متعاقب آن تٲخیر در ورود به موضوع، موجد شعله ورشدن، آتشی شود که مهارش، دشوار گردد!
چهل و اندی سال قبل، بین دو کشور ایران و عراق جنگی در گرفت و صدها هزارنفر فقط انسان، قربانی شدند و نهایت گرچه به سرکشیدن جام زهر تعبیر شد ولی توافق در آتش بس و صلح، حاصل گردید و آنچه باقی بود، هزینه های بسیار بر دست دولت و ملت و جغرافیا!
سی و دو سال قبل نیز، در شهر سردشت، نزاعی محلی در گرفت که محصول بدفهمی اولیه و عدم کنترل خشم به موقع طرفین بود!
این درگیری دو نفره هم، چون به وقت دیده نشد یا مورد اهتمام زودهنگام قرار نگرفت، از چهاردیواری اختیار طرفین نزاع خارج و دامنه آن تا کف خیابان شهر، نفوذ کرد!
خیابان و نگارنده و چندی دیگر، شاهد بر نزاعی بودیم که طرفینش، از دو خارج شده بودند و چندی حول شان، در تنور برخورد می دمیدند که به ناگاه، دعوای با ابزار جنگ سرد، به کاربست سلاح جنگ گرم، تبدیل شد و ابتدا، از این و چند ساعت از آن طایفه، جانی ستانده شد!
شاید "عەوڵای مام شەریفی" و "سمایل جاف"، رنگین خون هایی بودند که آتش خشم و کین عشیره ای و دویی[سمایله کویری و جاف] را شعلەور ساختند و بعدها چهاردیگر از این و دوی دیگر از آن ها، قربانی شدند و سه دهه زمان برد تا امنیتی نسبی بر خانواده های دو طرف و حتی جغرافیای سکونت دوطایفه، به لطف گردهمایی صلح سردشت، برقرار گردد.
در این اثنا، گرچه خانواده هایی عزادار و مال هایی هدر رفت و نهایت به صلح رسیدند اما حقیقت امر اینست که چنانچه درنگی و کنترل خشونتی و هم فهمی ای پیشانزاع اتفاق می افتاد یا انگشت پتروسی نوعی، نقش آفرینی به موقعی می داشتند، هیچ هزینه ای بر خانواده ها، تحمیل نمی شد و اگر هم می شد، درنطفه خفه می شد!
باری به هرجهت، باز دستان مسیحایی و قلب هایی محمدی، هنرنمایی آهنگ وزین صلح را آغازیدند و به زعم طرفین، کاک #کریم_فقه_حاجی، پس از سال ها، پتروسی شد که نه در روزنه دیواره سد، بلکه در شکاف بین قلب ها، دست فرو بُرد و سفیر صلحی شد که بیش از سه سال پی درپی، بین جغرافیای سردشت و سلیمانیه، رفت و آمد کرد تا گرایش و رضایت طرفین را به نشست رودرو و هم فهمی روندها ورویه های منتهی به صلح، جلب کند.
[ادامه دارد👇]
✍رئوف آذری
https://t.iss.one/Sopskf/6045
هفتم تیرماه، مصادف بود با سالگشت بمباران شیمیایی سردشت که ماحصل آن فاجعه، شهید و مصدوم شدن بیش از نیمی از جمعیت وقت شهر[هشت هزار وبیست و چهارنفر]شد!
به این آمار، اگر تعداد شهدا و جانبازان جنگ تحمیلی و نیز تاریخ نزاع و جنگ های محلی، منطقه ای و بین دولی و جهانی را اضافه کنیم، به رقم چندده صد میلیونی می رسیم که همه این هزینه های جانی، سوای هزینه های مالی، روحی و روانی و... با سرمنشٲ یک بدفهمی، ظلمی ناروا، حق کشی ای نابجا، ندیدنی نابەگاه، خشمی ناگهانی، تصمیمی نابخردانه و... شروع شده اند که متٲسفانه، گاه و بسیار بیشتر از مسببان و عاملان اولیه، وابسته ها را دربرگرفته اند
آنچه، از واقع زندگی و تاریخ همزیستی بشر، قابل استنباط است اینست که بشر را مفری از جنگ، نزاع و برخورد و خشم دگر تحمیل نیست اما نوع مواجهه با آن، تعیین کننده میزان هزینه ای است که هریک از ما باید تقبل کنیم!
هیروشیما و ناکازاکی که اتفاق افتاد، اگر به وقت خود و همسنگ خود، موردتقبیح و اهتمام قرار می گرفت، ایپر و سردشت، قربانی نمی شدند و چنانچه، دولت ها، کنشگران اجتماعی و مدنی، رسانه ها و سازمان های بین المللی، در همرسانی عمق فاجعه، شناسایی و تنبیه مسببان، همت می کردند، حلبچه و انفالی، خلق نمی شد و قس علیهذا..
در بُعد نزاع های کوچک و محلی و موردی نیز، بُعد زمانی بعد از مهارت های کنترل خشم، اهمیت ویژه ای دارد.
در کُل، زمان، نقشی بی بدیل در شکل گیری و سپس کنترل و مدیریت برخوردهای با سرمنشٲ بدفهمی و دُگم اندیشی و تعصب گرایی دارد!
داستانِ پتروس و انگشت کوچک نجات، شاید بهترین مصداق و مطلوب ترین راهکار پسانزاع باشد که البته پیشا آن نیز، درنگ، صبر و طمٲنینه و کاربست مهارت کنترل خشم، راهبردی کارساز است.
بی شک، درنگی در ابراز خشونت کلامی، بدنی[زبان بدن]و فیزیکی[زد و خورد]، و در کل کنترل خشم، نقشی بی بدیل در کاهش نزاع دارد و پس از هر نزاعی هم، ورود به موقع اهل صلح و مدارا، برای پیشگیری از ورود جریان غالب و دامنه دارکردن اختلافات، ضروری است.
در واقع به وقت دیدن دریچه های نفوذ و به هنگام مهار کردن سوراخ های گَزِش[آنچه پتروس در جریان جلوگیری از فرو ریختن دیواره سد، انجام داد]، نقشی تعیین کننده در مهار نزاع و کاهش هزینه های مالی، جانی و.. عشایر دارد که صدالبته، گاه و بسیار، در این مرحله، مورد غفلت قرارمی گیرد یا به جهت تعصب خانوادگی و کامل نشدن پروژه رسیدن به فهم اشتراکی، پذیرفته نمی شود و گوش شنوایی یافت نمی گردد و چه بسا، همین درنگ نکردن اولیه و عدم مهار خشم آغازین، و متعاقب آن تٲخیر در ورود به موضوع، موجد شعله ورشدن، آتشی شود که مهارش، دشوار گردد!
چهل و اندی سال قبل، بین دو کشور ایران و عراق جنگی در گرفت و صدها هزارنفر فقط انسان، قربانی شدند و نهایت گرچه به سرکشیدن جام زهر تعبیر شد ولی توافق در آتش بس و صلح، حاصل گردید و آنچه باقی بود، هزینه های بسیار بر دست دولت و ملت و جغرافیا!
سی و دو سال قبل نیز، در شهر سردشت، نزاعی محلی در گرفت که محصول بدفهمی اولیه و عدم کنترل خشم به موقع طرفین بود!
این درگیری دو نفره هم، چون به وقت دیده نشد یا مورد اهتمام زودهنگام قرار نگرفت، از چهاردیواری اختیار طرفین نزاع خارج و دامنه آن تا کف خیابان شهر، نفوذ کرد!
خیابان و نگارنده و چندی دیگر، شاهد بر نزاعی بودیم که طرفینش، از دو خارج شده بودند و چندی حول شان، در تنور برخورد می دمیدند که به ناگاه، دعوای با ابزار جنگ سرد، به کاربست سلاح جنگ گرم، تبدیل شد و ابتدا، از این و چند ساعت از آن طایفه، جانی ستانده شد!
شاید "عەوڵای مام شەریفی" و "سمایل جاف"، رنگین خون هایی بودند که آتش خشم و کین عشیره ای و دویی[سمایله کویری و جاف] را شعلەور ساختند و بعدها چهاردیگر از این و دوی دیگر از آن ها، قربانی شدند و سه دهه زمان برد تا امنیتی نسبی بر خانواده های دو طرف و حتی جغرافیای سکونت دوطایفه، به لطف گردهمایی صلح سردشت، برقرار گردد.
در این اثنا، گرچه خانواده هایی عزادار و مال هایی هدر رفت و نهایت به صلح رسیدند اما حقیقت امر اینست که چنانچه درنگی و کنترل خشونتی و هم فهمی ای پیشانزاع اتفاق می افتاد یا انگشت پتروسی نوعی، نقش آفرینی به موقعی می داشتند، هیچ هزینه ای بر خانواده ها، تحمیل نمی شد و اگر هم می شد، درنطفه خفه می شد!
باری به هرجهت، باز دستان مسیحایی و قلب هایی محمدی، هنرنمایی آهنگ وزین صلح را آغازیدند و به زعم طرفین، کاک #کریم_فقه_حاجی، پس از سال ها، پتروسی شد که نه در روزنه دیواره سد، بلکه در شکاف بین قلب ها، دست فرو بُرد و سفیر صلحی شد که بیش از سه سال پی درپی، بین جغرافیای سردشت و سلیمانیه، رفت و آمد کرد تا گرایش و رضایت طرفین را به نشست رودرو و هم فهمی روندها ورویه های منتهی به صلح، جلب کند.
[ادامه دارد👇]
Telegram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
گردهماییِ مردمی تاریخی برای صلح در سردشت ✍رئوف آذری https://t.iss.one/Sopskf/6045 هفتم تیرماه، مصادف بود با سالگشت بمباران شیمیایی سردشت که ماحصل آن فاجعه، شهید و مصدوم شدن بیش از نیمی از جمعیت وقت شهر[هشت هزار وبیست و چهارنفر]شد! به این آمار، اگر تعداد شهدا…
مانده از یادداشت:
گردهمایی صلح سردشت...👇
-----
همچنین کاک #محمودی_مام_سمایلی_تەلان، مامۆستا #رەسول_شارستێنی، مامۆستا #جبار_عزیز از یک سو
و کاک #ظاهر_قادریان و کاک #جعفر_عباسی های نوعی از سویی دگر، اینبار به کارزار صلح، ورود کردند و نتیجه،گردهمایی پرشوری شد که به لطف تجربه تلخ جنگ بین دولی و هزینه های مترتب، ختم به خیر گردید...
سه شنبه مورخ سیزدهم تیرماه ۱۴۰۲، چند روز پساسالگرد بمباران شیمیایی
شهر سردشت و بعد از نمازجماعت عصر، در مسجد معراج کوی جانبازان سردشت، حدود دو هزار نفر، شاهد و البته حامی عقد تفاهم نامه صلح بین دو عشیره منطقه شدند.
گرچه حدود دو دهه است که صلح سازان سردشتی، پروژه های چندده گانه ای را ایده پردازی و اجرایی کرده اند اما حقیقت امر، در انتخاب محل این توافق تاریخی، روند مذاکرات و نقش آفرینی اشخاص عادی و روال اجرایی مراسم و سخنرانی ها و طلب عفوها و گذشت و بخشش طرفین و امضاء و مبادله
توافقنامه ها بدون دخالت هر نهاد رسمی و قانونی[البته باید درود گفت به اهل قضا و امنیت و اجرای شهرستان که بدون حضور و بروز و ظهور، مجال خود بودن و خوداندیشی و خودتصمیمی معطوف به صلح، مهیا ساختند]والبته نشستن روی سفره همدلی و دور ریختن کینه ها و دشمنی ها با پسماندهای غذایی،اوراقی زرین، به کتاب صلح در اولین شهر غیرنظامی قربانی سلاح های کشتار جمعی، افزودند و پروژه های صلح سازی اجرایی قبلی را چون تغییر تابلوی ورودی شهر، نامگذاری مسجد، تابوت جنگ، گهواره صلح و .... جان بخشیدند.
سردشت، اینک به لطف قدرت هموندی و اراده همزیستی مسالمت آمیز، گام های ارزنده ای سمت روشن صلح، بر داشته و می رود که تاریخی شگرف رقم زند...
بی شک، در این مسیر، نقش مردم عادی، کمتر از نخبگان و فعالان مدنی و اجتماعی نیست و قطع یقین، متولیان تسهیلگر و نمایندگان مردمی نیز به قدر سلامت نیت، شریک در این خیرجمعی و توافق گروهی اند..
باشد که روزگاران بهتر از امروز را برای نسل بعدی، بیافرینیم و صلح و مهربانی را روز به روز بیشتر ترویج و همه گیر نماییم❤
سپاس ویژه نیز برای اصحاب رسانه، مجری خوب و موفق برنامه[کاک #ایوب_همتیار]، هیٲت امنا و امام جماعت مسجد معراج و نیز بخش تدارکات و پشتیبانی و حمل و نقل و... ویژه مهمانان اقلیم کوردستان که حق بر صلح را مراعات کردند..
+گرچه بناست مستند تصویری این گردهمایی نیز تهیه و همرسانی شود اما فایل صوتی[زبان کوردی] این رخداد مبارک پیشاپیش تقدیم جامعه صلح منظر سردشت و اقلیم همجوار می گردد تا بلکه، کلمه ای رهی گشاید و طنین صدای صلح، هژمونی جنگ تحمیلی و خاطره نامبارک شیمیایی از روح و روان بزداید.
https://t.iss.one/Sopskf/6045
🌹❤🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#نامهربانی_های_بزرگ
#جنگ_و_نزاع
#بمباران_شیمیایی
#مهربانی_های_کوچک
#گردهمایی_صلح
#سردشت
#شهر_صلح_و_مهربانی
#مسجد_معراج
#صلح_عشایر
#سمایله_کوێری
#جاف
#کریم_فقه_صالح
@sopskf
گردهمایی صلح سردشت...👇
-----
همچنین کاک #محمودی_مام_سمایلی_تەلان، مامۆستا #رەسول_شارستێنی، مامۆستا #جبار_عزیز از یک سو
و کاک #ظاهر_قادریان و کاک #جعفر_عباسی های نوعی از سویی دگر، اینبار به کارزار صلح، ورود کردند و نتیجه،گردهمایی پرشوری شد که به لطف تجربه تلخ جنگ بین دولی و هزینه های مترتب، ختم به خیر گردید...
سه شنبه مورخ سیزدهم تیرماه ۱۴۰۲، چند روز پساسالگرد بمباران شیمیایی
شهر سردشت و بعد از نمازجماعت عصر، در مسجد معراج کوی جانبازان سردشت، حدود دو هزار نفر، شاهد و البته حامی عقد تفاهم نامه صلح بین دو عشیره منطقه شدند.
گرچه حدود دو دهه است که صلح سازان سردشتی، پروژه های چندده گانه ای را ایده پردازی و اجرایی کرده اند اما حقیقت امر، در انتخاب محل این توافق تاریخی، روند مذاکرات و نقش آفرینی اشخاص عادی و روال اجرایی مراسم و سخنرانی ها و طلب عفوها و گذشت و بخشش طرفین و امضاء و مبادله
توافقنامه ها بدون دخالت هر نهاد رسمی و قانونی[البته باید درود گفت به اهل قضا و امنیت و اجرای شهرستان که بدون حضور و بروز و ظهور، مجال خود بودن و خوداندیشی و خودتصمیمی معطوف به صلح، مهیا ساختند]والبته نشستن روی سفره همدلی و دور ریختن کینه ها و دشمنی ها با پسماندهای غذایی،اوراقی زرین، به کتاب صلح در اولین شهر غیرنظامی قربانی سلاح های کشتار جمعی، افزودند و پروژه های صلح سازی اجرایی قبلی را چون تغییر تابلوی ورودی شهر، نامگذاری مسجد، تابوت جنگ، گهواره صلح و .... جان بخشیدند.
سردشت، اینک به لطف قدرت هموندی و اراده همزیستی مسالمت آمیز، گام های ارزنده ای سمت روشن صلح، بر داشته و می رود که تاریخی شگرف رقم زند...
بی شک، در این مسیر، نقش مردم عادی، کمتر از نخبگان و فعالان مدنی و اجتماعی نیست و قطع یقین، متولیان تسهیلگر و نمایندگان مردمی نیز به قدر سلامت نیت، شریک در این خیرجمعی و توافق گروهی اند..
باشد که روزگاران بهتر از امروز را برای نسل بعدی، بیافرینیم و صلح و مهربانی را روز به روز بیشتر ترویج و همه گیر نماییم❤
سپاس ویژه نیز برای اصحاب رسانه، مجری خوب و موفق برنامه[کاک #ایوب_همتیار]، هیٲت امنا و امام جماعت مسجد معراج و نیز بخش تدارکات و پشتیبانی و حمل و نقل و... ویژه مهمانان اقلیم کوردستان که حق بر صلح را مراعات کردند..
+گرچه بناست مستند تصویری این گردهمایی نیز تهیه و همرسانی شود اما فایل صوتی[زبان کوردی] این رخداد مبارک پیشاپیش تقدیم جامعه صلح منظر سردشت و اقلیم همجوار می گردد تا بلکه، کلمه ای رهی گشاید و طنین صدای صلح، هژمونی جنگ تحمیلی و خاطره نامبارک شیمیایی از روح و روان بزداید.
https://t.iss.one/Sopskf/6045
🌹❤🌹
#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#نامهربانی_های_بزرگ
#جنگ_و_نزاع
#بمباران_شیمیایی
#مهربانی_های_کوچک
#گردهمایی_صلح
#سردشت
#شهر_صلح_و_مهربانی
#مسجد_معراج
#صلح_عشایر
#سمایله_کوێری
#جاف
#کریم_فقه_صالح
@sopskf
Telegram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
خدا كند انگورها برسند
جهان مست شود
تلوتلو بخورند خیابان ها
به شانه ی هم بزنند رئیس جمهورها و گداها...
مرزها مست شوند،
براي لحظه ای
تفنگ ها یادشان برود دریدن را
كاردها یادشان برود بریدن را،
قلم ها آتش را آتش بس بنویسند.
خدا كند مستی به اشیاء سرایت كند
پنجره ها دیوارها را بشكنند...
و برای چند لحظه
دنیا مست شود از صلح و دوستی...
عید باشد همه جا و همه وقت!
🖌الیاس علوی / شاعر افغان
---
٭نقل از جناب آقای حاج اسماعیلی عزیز
@sopskf
جهان مست شود
تلوتلو بخورند خیابان ها
به شانه ی هم بزنند رئیس جمهورها و گداها...
مرزها مست شوند،
براي لحظه ای
تفنگ ها یادشان برود دریدن را
كاردها یادشان برود بریدن را،
قلم ها آتش را آتش بس بنویسند.
خدا كند مستی به اشیاء سرایت كند
پنجره ها دیوارها را بشكنند...
و برای چند لحظه
دنیا مست شود از صلح و دوستی...
عید باشد همه جا و همه وقت!
🖌الیاس علوی / شاعر افغان
---
٭نقل از جناب آقای حاج اسماعیلی عزیز
@sopskf
"حق بر زنده نگهداشتن حقیقت جنایت سردشت"
و چند نکته شکوه رسان و راه نشان...
✍️رئوف آذری*
بخش 1
https://t.iss.one/Sopskf/6052
چهارشنبه بیست و یکم تیرماه سال جاری، سردشت، میزبان هیٲتی با سرپرستی دستیار رییس جمهور و با حضور کاردار سفارت ژاپن بود.
مزار شهدا، کلینیک جانبازان، بلوار هیروشیما و سالن شهدای بمباران شیمیایی، میزبان هیٲت فوق الذکر در مدت چندساعت حضور بودند!
گرچه این حضور با پیگیری نماینده مردم درمجلس شورای اسلامی و همراهی سبز ایشان با هیٲت ترتیب داده شده بود و امید می رود با هوشمندی ایشان، دستاوردهای اجرایی قابل اتکایی داشته باشد اما از جهاتی نیز در خور درنگ و تٲمل بود:
١)از معدود انجمن های باقی از عملیات انفال انجمن های مردم نهاد در دولت مهرزدا، انجمن دفاع ازحقوق مصدومین شیمیایی شهرستان بود که همین ماندگاری نشانگانی از ضرورت وجودی برای روزهای مبادا و نیز دست برکلاه عمل کردن متولیان انجمن دارد!
جای بسی درنگ و تٲمل بود که دقایقی قبل از شروع مراسم ویژه درسالن یادمان، تماس نگارنده با مدیران انجمن، حکایت از بی خبری یا نوعی دلخوری از بی توجهی راهبران این حضور و نشست داشت و علی رغم اصرار نگارنده، رییس انجمن که خود از شهدای زنده و جانبازان اعزامی روز فاجعه به اسپانیا و از نقد شوندگان فضای مدنی شهر حول موضوع روز بود، حاضر به شرکت در مراسم نشد!
۲)حضور جمعی شورای شهر و شهرداری و ایراد سخنرانی سرپرست شهرداری در هیٲت یک جانباز و همت جمعی شان در اهداء عنوان افتخاری شهروندی به مهمانان، نشان از اطلاع قبلی آن مجموعه از حضور هیٲت داشت که این تناقض در شورمندی جمع شورا در آن مراسم و دلخوری جمعی تنها انجمن مرتبط با موضوع، در دو سر یک طیف، سئوال برانگیز بود چه اینکه این سه، نماینده مردم در مجلس شورا، اعضای شورای شهر و مدیران انجمن، به نوعی هریک نماینده مردم اند و این تناقض در مشارکت یا عدم همراهی با یک رویداد، سئوال برانگیز می نماید!
۳)نماینده مردم در مجلس شورا، حداقل از حدود یکسال قبل، با اراده و خواست صلح سازی [ نامه مکتوب و حضور در مجلس شورای] تعدادی کنشگر صلح و محیط زیست شهرستان و البته صاحب مقام در سطوح ملی و بین المللی، آشنایی حاصل کرده بودند اما علی رغم آن سطح از آشنایی، هیچ یک از اعضای بنیاد[م]صلح و مهربانی، تا لحظه برگزای مراسم اطلاعی از برنامه نداشتند، در حالی که اطلاع قبلی شان و حضور و مشارکت شان در برنامه ریزی و اجرا، قطع یقین در سطوح کمی و کیفی ساعات حضور مهمانان ویژه، اثرگذار می بود.
۴)تعدادی از شهروندان به نمایندگی از جانبازان پشت تریبون رفته و به ایراد سخن پرداختند که اگر چه صاحب حرمت و کرامت شخصی بودند و محتمل نیز جانباز با درصدهای مقبول، اما رگه های مشترکی در بیان شان مشهود بود که؛
نشان از سناریویی غیرمعمول و حداقل نامٲنوس با خواست جمعی کنشگران این حوزه در طول سالیان گذشته داشت!
چه اینکه سردشت، حداقل یک دهه و بیشتر است از فاز مظلوم نمایی و بالیدن به پیله "اولین شهر قربانی جنگ افزارهای شیمیایی"، خارج شده و بر عاملیت و حامل بودن پیامی شگرف[شهر صلح و مهربانی]، تٲکید دارد که با به نتیجه رسیدن پرونده جانبازی و چندرغاز دریافتی و تٲکید بر منبررفتگان تفاوت ماهوی داشت!
۴)عنوان انتخابی برای نشست ویژه"حق بر زنده نگه داشتن جنایت سردشت"، گرچه هوشمندانه بود اما به نظر می رسد بسیار روتین و معطوف به خواستی و اراده ای سیاسی و شویی انتخاباتی طراحی شده باشد که با روح ماندگاری این جنایت برای عبرت آیندگان، دمساز نمی نمایاند!
از فحوای متون یادداشتی پشت تریبون رفتگان تا سوگیری خبرنگاران اعزامی در انتخاب سوژه ها و هدایت جریان مصاحبه ها، نشان از خواستی سوای خواست و اراده شهروندان سردشتی و جانبازان و خانواده شهدا، داشت که اصل حضور و مراسم را تحت الشعاع قرار می داد!
۵)حجم حضور توده ها و غیبت مشهود چهره ها، دغدغه زا می نمود چه اینکه اعلان بی خبری بسیاری از خانواده های شاخص با چند و چندها قربانی فاجعه حتی از برگزاری چنین نشستی، شواهدی بر گزینشی گَزشی توسط نهاد مربوطه می داد که امیدواریم چنین نبوده باشد ولی اگر چنین اعمال سلیقه یا سیاست کژی، اتفاق افتاده باشد، اجحافی بزرگ و همدست کردن خواسته های مردمی با نهادی مرتبط بوده که نابخشودنی می نماید.
۶)حضور هیٲت ژاپنی و بازدیدشان از بلوار/ خیابان هیروشیما و ایراد سخن در نشست ویژه و البته اعطای حق افتخاری شهروندی، فرصت مغتنمی بود که می توانست هزینه ای همسنگ بودجه تزریقی آن کشور به احیای دریاچه ارومیه و نابودی زاب را به شرط کنشگری آگاهانه و مطالبه گری ذیحقانه، جذب کند که محتمل مطمع نظر بوده اما ملجٲحُسن برابری نبوده و نباشد!
[ادامە دارد👇]
و چند نکته شکوه رسان و راه نشان...
✍️رئوف آذری*
بخش 1
https://t.iss.one/Sopskf/6052
چهارشنبه بیست و یکم تیرماه سال جاری، سردشت، میزبان هیٲتی با سرپرستی دستیار رییس جمهور و با حضور کاردار سفارت ژاپن بود.
مزار شهدا، کلینیک جانبازان، بلوار هیروشیما و سالن شهدای بمباران شیمیایی، میزبان هیٲت فوق الذکر در مدت چندساعت حضور بودند!
گرچه این حضور با پیگیری نماینده مردم درمجلس شورای اسلامی و همراهی سبز ایشان با هیٲت ترتیب داده شده بود و امید می رود با هوشمندی ایشان، دستاوردهای اجرایی قابل اتکایی داشته باشد اما از جهاتی نیز در خور درنگ و تٲمل بود:
١)از معدود انجمن های باقی از عملیات انفال انجمن های مردم نهاد در دولت مهرزدا، انجمن دفاع ازحقوق مصدومین شیمیایی شهرستان بود که همین ماندگاری نشانگانی از ضرورت وجودی برای روزهای مبادا و نیز دست برکلاه عمل کردن متولیان انجمن دارد!
جای بسی درنگ و تٲمل بود که دقایقی قبل از شروع مراسم ویژه درسالن یادمان، تماس نگارنده با مدیران انجمن، حکایت از بی خبری یا نوعی دلخوری از بی توجهی راهبران این حضور و نشست داشت و علی رغم اصرار نگارنده، رییس انجمن که خود از شهدای زنده و جانبازان اعزامی روز فاجعه به اسپانیا و از نقد شوندگان فضای مدنی شهر حول موضوع روز بود، حاضر به شرکت در مراسم نشد!
۲)حضور جمعی شورای شهر و شهرداری و ایراد سخنرانی سرپرست شهرداری در هیٲت یک جانباز و همت جمعی شان در اهداء عنوان افتخاری شهروندی به مهمانان، نشان از اطلاع قبلی آن مجموعه از حضور هیٲت داشت که این تناقض در شورمندی جمع شورا در آن مراسم و دلخوری جمعی تنها انجمن مرتبط با موضوع، در دو سر یک طیف، سئوال برانگیز بود چه اینکه این سه، نماینده مردم در مجلس شورا، اعضای شورای شهر و مدیران انجمن، به نوعی هریک نماینده مردم اند و این تناقض در مشارکت یا عدم همراهی با یک رویداد، سئوال برانگیز می نماید!
۳)نماینده مردم در مجلس شورا، حداقل از حدود یکسال قبل، با اراده و خواست صلح سازی [ نامه مکتوب و حضور در مجلس شورای] تعدادی کنشگر صلح و محیط زیست شهرستان و البته صاحب مقام در سطوح ملی و بین المللی، آشنایی حاصل کرده بودند اما علی رغم آن سطح از آشنایی، هیچ یک از اعضای بنیاد[م]صلح و مهربانی، تا لحظه برگزای مراسم اطلاعی از برنامه نداشتند، در حالی که اطلاع قبلی شان و حضور و مشارکت شان در برنامه ریزی و اجرا، قطع یقین در سطوح کمی و کیفی ساعات حضور مهمانان ویژه، اثرگذار می بود.
۴)تعدادی از شهروندان به نمایندگی از جانبازان پشت تریبون رفته و به ایراد سخن پرداختند که اگر چه صاحب حرمت و کرامت شخصی بودند و محتمل نیز جانباز با درصدهای مقبول، اما رگه های مشترکی در بیان شان مشهود بود که؛
نشان از سناریویی غیرمعمول و حداقل نامٲنوس با خواست جمعی کنشگران این حوزه در طول سالیان گذشته داشت!
چه اینکه سردشت، حداقل یک دهه و بیشتر است از فاز مظلوم نمایی و بالیدن به پیله "اولین شهر قربانی جنگ افزارهای شیمیایی"، خارج شده و بر عاملیت و حامل بودن پیامی شگرف[شهر صلح و مهربانی]، تٲکید دارد که با به نتیجه رسیدن پرونده جانبازی و چندرغاز دریافتی و تٲکید بر منبررفتگان تفاوت ماهوی داشت!
۴)عنوان انتخابی برای نشست ویژه"حق بر زنده نگه داشتن جنایت سردشت"، گرچه هوشمندانه بود اما به نظر می رسد بسیار روتین و معطوف به خواستی و اراده ای سیاسی و شویی انتخاباتی طراحی شده باشد که با روح ماندگاری این جنایت برای عبرت آیندگان، دمساز نمی نمایاند!
از فحوای متون یادداشتی پشت تریبون رفتگان تا سوگیری خبرنگاران اعزامی در انتخاب سوژه ها و هدایت جریان مصاحبه ها، نشان از خواستی سوای خواست و اراده شهروندان سردشتی و جانبازان و خانواده شهدا، داشت که اصل حضور و مراسم را تحت الشعاع قرار می داد!
۵)حجم حضور توده ها و غیبت مشهود چهره ها، دغدغه زا می نمود چه اینکه اعلان بی خبری بسیاری از خانواده های شاخص با چند و چندها قربانی فاجعه حتی از برگزاری چنین نشستی، شواهدی بر گزینشی گَزشی توسط نهاد مربوطه می داد که امیدواریم چنین نبوده باشد ولی اگر چنین اعمال سلیقه یا سیاست کژی، اتفاق افتاده باشد، اجحافی بزرگ و همدست کردن خواسته های مردمی با نهادی مرتبط بوده که نابخشودنی می نماید.
۶)حضور هیٲت ژاپنی و بازدیدشان از بلوار/ خیابان هیروشیما و ایراد سخن در نشست ویژه و البته اعطای حق افتخاری شهروندی، فرصت مغتنمی بود که می توانست هزینه ای همسنگ بودجه تزریقی آن کشور به احیای دریاچه ارومیه و نابودی زاب را به شرط کنشگری آگاهانه و مطالبه گری ذیحقانه، جذب کند که محتمل مطمع نظر بوده اما ملجٲحُسن برابری نبوده و نباشد!
[ادامە دارد👇]
Telegram
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
ادامه از یادداشتِ "حق بر زنده نگه داشتن جنایت تاریخی سردشت"،چندنکته شکوه رسان و راه نشان!...]
👇👇👇2
...برای مثال، وقتی جناب موراکامی سخن از تعامل و اشتراک مساعی و انجام پروژه مشترک با موزه صلح تهران، می گفت، لازم بود محضرشان یادآوری می شد که سردشت، خود پیشگام تر از تهران، مستحق ایجاد موزه صلح بوده و می طلبد ژاپنی ها و هیروشیمایی ها، به تناسب حق خواهرخواندگی و جبران مافات در زاب انتقالی، تمام عیار در به سرانجام رساندن پروژه خاک خورده و زنگ زده موزه صلح سردشت، همت گمارند و من بعد نیز همکار اجرایی شدن پروژه های مشترک با موزه صلح سردشت باشند و قس علیهذا در اجرای پروژه های موردی پارک آشتی و پل آشتی و...
۶) تٲکید نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی بر دعوت تمام شمار از کنشگران شهرستانی و فعالان ان جی اویی [حین مکالمه تلفنی با نگارنده پیشامراسم]، با آنچه در عالم واقع روی داده بود، نشانگانی از تعارض در کلام تا عمل نماینده مردمی یا تضاد در خواست و اراده وی با عمل و ادای وظیفه همکاران ایشان دارد که در هر دو صورت، آسیبی جدی بر دستگاه خرد جمعی و نابخشودنی است!
۷) نشستی با این ترکیب و با این تاخیر زمانی به نام سالگرد و با آن حجم رسانه و اصحاب رسانه، ظرفیت ها و فرصت های کم بدیلی می توانست بیافریند که محتمل، به قدر وزن و هزینه و وجاهت، اهداف را متحقق نکند و یا اهداف اولویت دار جامعه مدنی را نپاید!
فراغت از فشار کاری و اجرایی روز هفتم و نیز فرصت پرداخت به مطالبات برآمده از حضور و شعار مردم در روز هفتم و حتی چرایی بایکوت، سکوت و عدم حضور و مشارکت برخی کنشگران، مجالی در اختیار قرار داده بود تا با غنای بیشتری، تصویر واقعی شهر و کنشگران و توده هایش نمایانده شود و هم حقیقت تاریخی آن فاجعه، به قدر راستی های موجود و کژی های نامبارک، مورد اهتمام قرار گیرد که آنچه مشهود می نمود، عدم موازنه این دو بود!
گرچه محتمل، بنود و مفاد و توافق و دستاوردی باشد که بر نگارنده و خیل کنشگران این شهرستان، معلوم نباشد..
٨)نمایش روی سن رفته "کاتژمێر یا کاژێر" -ساعت یا زمان خاص-بهترین جلوه حضوری مراسم بود که الحق والانصاف، نمودی حقیفی ازحقیقت جنایت تاریخی فاجعه را نمایش داد.
آنجا که با هر ضربه تبر، آن ویلچر نشین و پرستارش، نفس کم می آوردند و قدمی به مرگ نفس نزدیک می شدند اما درادامه،
اراده برخاستن و جوانه پروری صلح شان، سبب بازگشت روح به کالبد جانبازان [بازیگران]می شد.
این نمایش، می توانست الهام بخش حرکتی جمعی و نهادی برای سردشت باشد که متٲسفانه[طبق اظهار کارگردان و بازیگران]کمتر مجالی برای آن فهم عمیق، فراهم شد!
۹)سکوت و بایکوت و انفعال انجمن
دفاع ازحقوق مصدومین شیمیایی چه در مراسم سالگرد و چه در نشست اخیر، و تکیه بر تک سفر سالانه به هلند و شرکت در اجلاس سازمان
OPCW
غیرقابل توجیه و صرف بازی کردن در میدان به انحراف کشندگان مراسم سالیادها و تحریف کنندگان خواست کنشگران صلح شهرستان است و نشاید و نباید که چنین ذخیره قانونی، چنان نابسامان مدیریت شود که حتی درنشستی اینچنینی و در دل شهر خود، قربانی بازی های سیاسی گردد!
بر نماینده مردم و شورای شهر، بیش از همه واجب است زمینه های چتین انزاو و سکوت وبایکوتی را بخشکانند که اگر چنین مٲموریتی را نپایند، چه بسا چون خیاط، روزی خود نیز در کوزه تنهایی بیفتند و برای ابد بخسبند!
و اخیر نکته؛
۱۰)بر جمع کنشگران مدنی و ویژه اعضای شورای شهر و نماینده مردم در مجلس شورا، واجب است ضمن مطالبه حقوق حقه مردم، بر شورگروهی و خرد جمعی تٲکید ویژه ای داشته باشند و ورای تک روی، نمایش و شوی تبلیغاتی، بر غور در واقعیت ها و تحقیق حقیقت ها، همت گمارند و بیش از گرایش به سیاستِ کاری، بر استراتژی ها و راهبردهای خروج از واقعیت مذموم و رسیدن به حقیقت مطلوب همت گمارند.
فرصت کنشگری و فعالیت مدنی، نمایندگی و وکالت مردم، گرچه محصور در سال و معدود به عدد چند و چهار و دهه هاست اما چنانچه دقیق مورد اهتمام قرار گیرد، از سویی عبرت آموز و از دگر سو تجربه زاست، چه اینکه می توان چون گذشتگان، تساهل کرد و در باتلاق روز، گیر کرد یا می توان و می شود و شدنی است تا آنِ دگر شد و آنِ دگر کرد و طرحی نو درانداخت!
سردشت، اینک گرچه ذیحق در"زنده نگه داشتن حقیقت جنایت/فاجعه تاریخی"خود است اما قبل و بیش از آن، محق در پاسداشت سرمایه های انسانی[معضل مهاجرت جوانان]،سرمایه های اجتماعی[اعتماد، همگرایی، همدلی، صداقت، شفافیت، سلامت اخلاقی و رفتاریو نهادسازی های مدنی] و سرمایه های نمادین[جنگل های بلوط و آب روان زاب و به یادمان کردن فاجعه با ایجاد موزه صلح ]است و چه کسی مهتم تر از این سه[کنشگران، شورای شهر و نماینده] به فاجعه مهاجرت جوانان، قتل و عام بلوط ها[این کارخانه اکسیژن سازی] وانتقال و نابودی آب زاب[این پرستار تاول زدای طبیعی]است.
[ادامە دارد👇]
👇👇👇2
...برای مثال، وقتی جناب موراکامی سخن از تعامل و اشتراک مساعی و انجام پروژه مشترک با موزه صلح تهران، می گفت، لازم بود محضرشان یادآوری می شد که سردشت، خود پیشگام تر از تهران، مستحق ایجاد موزه صلح بوده و می طلبد ژاپنی ها و هیروشیمایی ها، به تناسب حق خواهرخواندگی و جبران مافات در زاب انتقالی، تمام عیار در به سرانجام رساندن پروژه خاک خورده و زنگ زده موزه صلح سردشت، همت گمارند و من بعد نیز همکار اجرایی شدن پروژه های مشترک با موزه صلح سردشت باشند و قس علیهذا در اجرای پروژه های موردی پارک آشتی و پل آشتی و...
۶) تٲکید نماینده مردم در مجلس شورای اسلامی بر دعوت تمام شمار از کنشگران شهرستانی و فعالان ان جی اویی [حین مکالمه تلفنی با نگارنده پیشامراسم]، با آنچه در عالم واقع روی داده بود، نشانگانی از تعارض در کلام تا عمل نماینده مردمی یا تضاد در خواست و اراده وی با عمل و ادای وظیفه همکاران ایشان دارد که در هر دو صورت، آسیبی جدی بر دستگاه خرد جمعی و نابخشودنی است!
۷) نشستی با این ترکیب و با این تاخیر زمانی به نام سالگرد و با آن حجم رسانه و اصحاب رسانه، ظرفیت ها و فرصت های کم بدیلی می توانست بیافریند که محتمل، به قدر وزن و هزینه و وجاهت، اهداف را متحقق نکند و یا اهداف اولویت دار جامعه مدنی را نپاید!
فراغت از فشار کاری و اجرایی روز هفتم و نیز فرصت پرداخت به مطالبات برآمده از حضور و شعار مردم در روز هفتم و حتی چرایی بایکوت، سکوت و عدم حضور و مشارکت برخی کنشگران، مجالی در اختیار قرار داده بود تا با غنای بیشتری، تصویر واقعی شهر و کنشگران و توده هایش نمایانده شود و هم حقیقت تاریخی آن فاجعه، به قدر راستی های موجود و کژی های نامبارک، مورد اهتمام قرار گیرد که آنچه مشهود می نمود، عدم موازنه این دو بود!
گرچه محتمل، بنود و مفاد و توافق و دستاوردی باشد که بر نگارنده و خیل کنشگران این شهرستان، معلوم نباشد..
٨)نمایش روی سن رفته "کاتژمێر یا کاژێر" -ساعت یا زمان خاص-بهترین جلوه حضوری مراسم بود که الحق والانصاف، نمودی حقیفی ازحقیقت جنایت تاریخی فاجعه را نمایش داد.
آنجا که با هر ضربه تبر، آن ویلچر نشین و پرستارش، نفس کم می آوردند و قدمی به مرگ نفس نزدیک می شدند اما درادامه،
اراده برخاستن و جوانه پروری صلح شان، سبب بازگشت روح به کالبد جانبازان [بازیگران]می شد.
این نمایش، می توانست الهام بخش حرکتی جمعی و نهادی برای سردشت باشد که متٲسفانه[طبق اظهار کارگردان و بازیگران]کمتر مجالی برای آن فهم عمیق، فراهم شد!
۹)سکوت و بایکوت و انفعال انجمن
دفاع ازحقوق مصدومین شیمیایی چه در مراسم سالگرد و چه در نشست اخیر، و تکیه بر تک سفر سالانه به هلند و شرکت در اجلاس سازمان
OPCW
غیرقابل توجیه و صرف بازی کردن در میدان به انحراف کشندگان مراسم سالیادها و تحریف کنندگان خواست کنشگران صلح شهرستان است و نشاید و نباید که چنین ذخیره قانونی، چنان نابسامان مدیریت شود که حتی درنشستی اینچنینی و در دل شهر خود، قربانی بازی های سیاسی گردد!
بر نماینده مردم و شورای شهر، بیش از همه واجب است زمینه های چتین انزاو و سکوت وبایکوتی را بخشکانند که اگر چنین مٲموریتی را نپایند، چه بسا چون خیاط، روزی خود نیز در کوزه تنهایی بیفتند و برای ابد بخسبند!
و اخیر نکته؛
۱۰)بر جمع کنشگران مدنی و ویژه اعضای شورای شهر و نماینده مردم در مجلس شورا، واجب است ضمن مطالبه حقوق حقه مردم، بر شورگروهی و خرد جمعی تٲکید ویژه ای داشته باشند و ورای تک روی، نمایش و شوی تبلیغاتی، بر غور در واقعیت ها و تحقیق حقیقت ها، همت گمارند و بیش از گرایش به سیاستِ کاری، بر استراتژی ها و راهبردهای خروج از واقعیت مذموم و رسیدن به حقیقت مطلوب همت گمارند.
فرصت کنشگری و فعالیت مدنی، نمایندگی و وکالت مردم، گرچه محصور در سال و معدود به عدد چند و چهار و دهه هاست اما چنانچه دقیق مورد اهتمام قرار گیرد، از سویی عبرت آموز و از دگر سو تجربه زاست، چه اینکه می توان چون گذشتگان، تساهل کرد و در باتلاق روز، گیر کرد یا می توان و می شود و شدنی است تا آنِ دگر شد و آنِ دگر کرد و طرحی نو درانداخت!
سردشت، اینک گرچه ذیحق در"زنده نگه داشتن حقیقت جنایت/فاجعه تاریخی"خود است اما قبل و بیش از آن، محق در پاسداشت سرمایه های انسانی[معضل مهاجرت جوانان]،سرمایه های اجتماعی[اعتماد، همگرایی، همدلی، صداقت، شفافیت، سلامت اخلاقی و رفتاریو نهادسازی های مدنی] و سرمایه های نمادین[جنگل های بلوط و آب روان زاب و به یادمان کردن فاجعه با ایجاد موزه صلح ]است و چه کسی مهتم تر از این سه[کنشگران، شورای شهر و نماینده] به فاجعه مهاجرت جوانان، قتل و عام بلوط ها[این کارخانه اکسیژن سازی] وانتقال و نابودی آب زاب[این پرستار تاول زدای طبیعی]است.
[ادامە دارد👇]
[ادامه از یادداشتِ "حق بر زنده نگه داشتن جنایت تاریخی سردشت"،چندنکته شکوه رسان و راه نشان!...]
👇👇👇3
... می طلبد نشست هایی ازاین دست که آورده و کارکرد خاص خود دارند، قبل تر، فارغ از تصمیم و اراده نهادی و نهادهایی خاص،با اشراف مطلوب و اقبال مقبول جمعی و مشارکت عمومی، برنامه ریزی و اجرایی شوند
تا آنچه خواست واقعی این مردمان و برآمده از خرد کنشگران و البته مسئولیت شناسی و مسئولیت پذیری متولیان است، نتیجه دهد.
این مهم هم قبل از هر چیز، نیازمند اهتمام به نهادهای موجود و گشودن راه های ممکن به سوی نهادسازی های مرتبط و تسهیگری قانونی و البته ابرام و اصرار و حمایت تمام عیار نمایندگان مردمی است که امید است به وقت خود، ضمن تغییر در سیمای ظاهری شهر[ازتابلوی وروی تا نشانگان معبر خروجی] و کنشگری مدنی[شجاعتِ حضور، مناعت طبع و موهبت ظهور]، هر فرصت ممکن، به استراتژی مطلوب، گره بخورد و نخ تسبیح همدلی، مجال صلح اندیشی و صلح سازی مطلوب مهیا گرداند...
در خاتمه، لازم است از نماینده مردم در مجلس شورا و همه آنان که به نحوی در جریان حضور این هیٲت، نقشی پیشگام و راهبرانه ایفا کردند و همه آنان که به نحوی، قصد ارایه خدمتی به شهر صلح و مهربانی دارند و عملی متناسب و گامی پیشران برمی دارند، سپاسکزاری نموده و توفیق جمعی در مسیر خیر و صلاح عمومی را از ایزد منان طلب نماییم.
___
*کنشکر صلح و محیط زیست، برنده جایزه جهانی اسکارپایداری(انرژی گلوپ ایران در بخش جوانان با پروژه آموزش صلح و صلح سازی)
❤️🌹❤️
@sopskf
👇👇👇3
... می طلبد نشست هایی ازاین دست که آورده و کارکرد خاص خود دارند، قبل تر، فارغ از تصمیم و اراده نهادی و نهادهایی خاص،با اشراف مطلوب و اقبال مقبول جمعی و مشارکت عمومی، برنامه ریزی و اجرایی شوند
تا آنچه خواست واقعی این مردمان و برآمده از خرد کنشگران و البته مسئولیت شناسی و مسئولیت پذیری متولیان است، نتیجه دهد.
این مهم هم قبل از هر چیز، نیازمند اهتمام به نهادهای موجود و گشودن راه های ممکن به سوی نهادسازی های مرتبط و تسهیگری قانونی و البته ابرام و اصرار و حمایت تمام عیار نمایندگان مردمی است که امید است به وقت خود، ضمن تغییر در سیمای ظاهری شهر[ازتابلوی وروی تا نشانگان معبر خروجی] و کنشگری مدنی[شجاعتِ حضور، مناعت طبع و موهبت ظهور]، هر فرصت ممکن، به استراتژی مطلوب، گره بخورد و نخ تسبیح همدلی، مجال صلح اندیشی و صلح سازی مطلوب مهیا گرداند...
در خاتمه، لازم است از نماینده مردم در مجلس شورا و همه آنان که به نحوی در جریان حضور این هیٲت، نقشی پیشگام و راهبرانه ایفا کردند و همه آنان که به نحوی، قصد ارایه خدمتی به شهر صلح و مهربانی دارند و عملی متناسب و گامی پیشران برمی دارند، سپاسکزاری نموده و توفیق جمعی در مسیر خیر و صلاح عمومی را از ایزد منان طلب نماییم.
___
*کنشکر صلح و محیط زیست، برنده جایزه جهانی اسکارپایداری(انرژی گلوپ ایران در بخش جوانان با پروژه آموزش صلح و صلح سازی)
❤️🌹❤️
@sopskf
Forwarded from ارزیابی شتابزده (Mohammadreza Eslami)
✍️دیپلماسی سفیر بریتانیا با جوجه کباب و سفیر ژاپن با غزل حافظ!
محمدرضا اسلامی
🔵 دیپلماسی سفیر بریتانیا درباره «جوجه کباب، کوبیده و شمال» درسطح وسیعی در کشور دیده شد. اکنون بی مناسبت نیست که این هوشمندی انگلیسی مقایسه شود با دیپلماسی سفیر ژاپن در تهران!
بجای جوجه کباب و کوبیده، چهار ماه پیش و نزدیک به ساعات تحویل سال نو ایرانی، سفیر ژاپن در تهران چند بیت از غزل #حافظ و رباعیات خیام را به فارسی و در کنار سفره هفت سین (همراه با موسیقی ژاپنی) خواند.
«چقدر شباهت و چقدر تفاوت» در دیپلماسی عمومی این دو سفیر هست؟!
🔵 بریتانیا و ژاپن هر دو کشورهایی «جزیره ای» هستند. هر دو کشور دسترسی خاکی/زمینی به سرزمینهای پیرامونشان ندارند. بزرگان هر دو کشور در طول اعصار، سودای دیدنِ سرزمینهای دیگر را داشته اند، و شدیدا در اندیشه آنچه که در «بیرون از جزیره» می گذرد!
حتی مساحت هر دو کشور نیز تقریبا نزدیک به هم است:
☑️مساحت ژاپن: 377,975 کیلومتر مربع
☑️مساحت بریتانیا: 242,495 کیلومتر مربع
(مساحت "مفید" ژاپن به دلیل کوهستانهای بسیار تقریبا حدود بریتانیا می شود)
مردمان هر دو سرزمین، دارای روحیه به شدت حساس (Sensetive و اهل توجه به جزئیات) هستند و بزرگان هردو کشور از قدیم به شدت به فکر عُلو و تعالیِ سرزمینشان بوده اند!
اما به رغم همه این «تشابه» ها، قدری به تفاوت ویدیوی سفیر بریتانیا با این ویدئوی سفیر ژاپن🔻 بپردازیم.
1️⃣- سفیر ژاپن، به همان سیاق روحیه دقیق و کمالگرای ژاپنی (Perfectionism) همّت بلند صرف می کند، زجر زیاد متحمل می شود و غزل حافظ و رباعی خیام را می آموزد. آنقدر تلاش مصروف کرده که حتی تلفظ یک کلمه از غزل دشوار حافظ را هم اشتباه نخواند! اما سفیر بریتانیا کوبیده سر سیخ زدن و جوجه پختن آموخته!
2️⃣- این دو رفتار، فقط تفاوتهای دو دیپلماسی را نشان نمی دهد بلکه تفاوتهای دو زیست مختلف را نشان می دهد. زیرکی بریتانیایی در برابر تلاشگری ژاپنی.
3️⃣- اساسا هدف از دیپلماسی ژاپنی اطلاعرسانی «هست» ولی تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی دیگر کشورها «نیست». عملا ژاپنی ها پذیرفته اند که روابط شان با دیگران پیرامون کالا/محصول تعریف می شود و لذا حضورشان در دیگر سرزمینهای بیرون «جزیره» بیشتر حضوری اقتصادی است تا فرهنگی/سیاسی.
(برای مثال صفحه توئیتر سفیر بریتانیا در تهران ۳۲هزار عضو دارد ولی صفحه توئیتر سفارت ژاپن در تهران ۷هزار عضو دارد! صفحه اینستاگرام شبکه NHK کلا ۳۳۰هزار عضو دارد ولی اینستاگرام BBC حدود ۲۶ میلیون عضو دارد)
4️⃣- سفیر بریتانیا می کوشد تا کوبیده زدن بیاموزد ولی سفیر ژاپن می کوشد تا غزل حافظ و ابیات خیام فراگیرد. بدون شک برای ارتباط با ذهن «توده» ها، اولی و برای ارتباط با ذهن خواص، «دومی» کارآمد است!
5️⃣- هر کدام از اینها کار خودشان را می کنند ولی مسئله اینجاست که «تو» در چه حالی؟ احوال سفرای سرزمین تو چگونه است؟ سوال اساسی اینجاست که سفرای ایران در دیگر سرزمینها، چقدر انگلیسی را روان و سلیس صحبت می کنند؟ و علاوه بر زبان انگلیسی، چند نفر از سفرای ما توان سخن گفتن به زبان سوم (زبان کشور محل ماموریت) را دارا هستند؟
بدون شک آن سفیری که بتواند با جامعه هنرمندان، سینماگران، سیاستمدارانِ یک کشور، با زبان خودشان صحبت کند، سطح متفاوتی از «عملکرد» را داراست.
6️⃣- کیفیت اتفاقی نیست! چه آن سفیر جوجه کبابی و چه این سفیرِ ادیب و غزل دان، هر یک کار خود را به نحو احسن انجام می دهند. مهم این است که امروز از خود بپرسیم: دیپلماسی ما در دیگر کشورها (مثلا ژاپن یا بریتانیا) چقدر توان برقراری ارتباط با توده مردم، یا خواص را داشته است؟
7️⃣- سوال بالا را به نحو دیگری بخوانیم:
در یکی از پهناورترین سرزمینهایی که «انسان» بر روی آن زیست دارد (و حسب اتفاق اقتصادش نیز بزرگترین اقتصاد دنیاست) ما نه سفیر جوجه کبابی داریم و نه سفیر ادیبِ غزل خوان.
پس چگونه و چطور انتظار داریم که با جوانان و خواص آن سرزمین ارتباط برقرار کنیم؟!
اگر آمریکا سرزمینی است که از همه ی اقوام و ملل دنیا در آن زیست می کنند، پس چطور ما هیچ سفیری در آن سرزمین نداریم؟ چگونه است که پذیرفته ایم که «رسانه» ای برای «رساندن» حرفمان به «انسان» آن سرزمین پهناور نداشته باشیم؟ چطور اجازه می دهیم که دیگر کشورها بهترین و باهوش ترین مردان و زنان شان را در قالب سفرای جوجه کبابی یا ادیب/متخصص به ایالات متحده گسیل کنند و بعد ما منتظر بایستیم که ذهن جوان نخبه آمریکایی (که اصالت هندی، چینی، اروپایی و… داراست) بی هیچ دلیل/تلاش به سمت سرزمین ایران، فرهنگ و اقتصاد ایرانی متمایل شود؟
مردان و زنان هوشمند ما برای گفتگو با مردمان آن سوی عالم چه می کنند؟ هیچ؟
کیفیت اتفاقی نیست. کیفیت در امر دیپلماسی نیز اتفاقی نیست.
🌐t.iss.one/solseghalam
محمدرضا اسلامی
🔵 دیپلماسی سفیر بریتانیا درباره «جوجه کباب، کوبیده و شمال» درسطح وسیعی در کشور دیده شد. اکنون بی مناسبت نیست که این هوشمندی انگلیسی مقایسه شود با دیپلماسی سفیر ژاپن در تهران!
بجای جوجه کباب و کوبیده، چهار ماه پیش و نزدیک به ساعات تحویل سال نو ایرانی، سفیر ژاپن در تهران چند بیت از غزل #حافظ و رباعیات خیام را به فارسی و در کنار سفره هفت سین (همراه با موسیقی ژاپنی) خواند.
«چقدر شباهت و چقدر تفاوت» در دیپلماسی عمومی این دو سفیر هست؟!
🔵 بریتانیا و ژاپن هر دو کشورهایی «جزیره ای» هستند. هر دو کشور دسترسی خاکی/زمینی به سرزمینهای پیرامونشان ندارند. بزرگان هر دو کشور در طول اعصار، سودای دیدنِ سرزمینهای دیگر را داشته اند، و شدیدا در اندیشه آنچه که در «بیرون از جزیره» می گذرد!
حتی مساحت هر دو کشور نیز تقریبا نزدیک به هم است:
☑️مساحت ژاپن: 377,975 کیلومتر مربع
☑️مساحت بریتانیا: 242,495 کیلومتر مربع
(مساحت "مفید" ژاپن به دلیل کوهستانهای بسیار تقریبا حدود بریتانیا می شود)
مردمان هر دو سرزمین، دارای روحیه به شدت حساس (Sensetive و اهل توجه به جزئیات) هستند و بزرگان هردو کشور از قدیم به شدت به فکر عُلو و تعالیِ سرزمینشان بوده اند!
اما به رغم همه این «تشابه» ها، قدری به تفاوت ویدیوی سفیر بریتانیا با این ویدئوی سفیر ژاپن🔻 بپردازیم.
1️⃣- سفیر ژاپن، به همان سیاق روحیه دقیق و کمالگرای ژاپنی (Perfectionism) همّت بلند صرف می کند، زجر زیاد متحمل می شود و غزل حافظ و رباعی خیام را می آموزد. آنقدر تلاش مصروف کرده که حتی تلفظ یک کلمه از غزل دشوار حافظ را هم اشتباه نخواند! اما سفیر بریتانیا کوبیده سر سیخ زدن و جوجه پختن آموخته!
2️⃣- این دو رفتار، فقط تفاوتهای دو دیپلماسی را نشان نمی دهد بلکه تفاوتهای دو زیست مختلف را نشان می دهد. زیرکی بریتانیایی در برابر تلاشگری ژاپنی.
3️⃣- اساسا هدف از دیپلماسی ژاپنی اطلاعرسانی «هست» ولی تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی دیگر کشورها «نیست». عملا ژاپنی ها پذیرفته اند که روابط شان با دیگران پیرامون کالا/محصول تعریف می شود و لذا حضورشان در دیگر سرزمینهای بیرون «جزیره» بیشتر حضوری اقتصادی است تا فرهنگی/سیاسی.
(برای مثال صفحه توئیتر سفیر بریتانیا در تهران ۳۲هزار عضو دارد ولی صفحه توئیتر سفارت ژاپن در تهران ۷هزار عضو دارد! صفحه اینستاگرام شبکه NHK کلا ۳۳۰هزار عضو دارد ولی اینستاگرام BBC حدود ۲۶ میلیون عضو دارد)
4️⃣- سفیر بریتانیا می کوشد تا کوبیده زدن بیاموزد ولی سفیر ژاپن می کوشد تا غزل حافظ و ابیات خیام فراگیرد. بدون شک برای ارتباط با ذهن «توده» ها، اولی و برای ارتباط با ذهن خواص، «دومی» کارآمد است!
5️⃣- هر کدام از اینها کار خودشان را می کنند ولی مسئله اینجاست که «تو» در چه حالی؟ احوال سفرای سرزمین تو چگونه است؟ سوال اساسی اینجاست که سفرای ایران در دیگر سرزمینها، چقدر انگلیسی را روان و سلیس صحبت می کنند؟ و علاوه بر زبان انگلیسی، چند نفر از سفرای ما توان سخن گفتن به زبان سوم (زبان کشور محل ماموریت) را دارا هستند؟
بدون شک آن سفیری که بتواند با جامعه هنرمندان، سینماگران، سیاستمدارانِ یک کشور، با زبان خودشان صحبت کند، سطح متفاوتی از «عملکرد» را داراست.
6️⃣- کیفیت اتفاقی نیست! چه آن سفیر جوجه کبابی و چه این سفیرِ ادیب و غزل دان، هر یک کار خود را به نحو احسن انجام می دهند. مهم این است که امروز از خود بپرسیم: دیپلماسی ما در دیگر کشورها (مثلا ژاپن یا بریتانیا) چقدر توان برقراری ارتباط با توده مردم، یا خواص را داشته است؟
7️⃣- سوال بالا را به نحو دیگری بخوانیم:
در یکی از پهناورترین سرزمینهایی که «انسان» بر روی آن زیست دارد (و حسب اتفاق اقتصادش نیز بزرگترین اقتصاد دنیاست) ما نه سفیر جوجه کبابی داریم و نه سفیر ادیبِ غزل خوان.
پس چگونه و چطور انتظار داریم که با جوانان و خواص آن سرزمین ارتباط برقرار کنیم؟!
اگر آمریکا سرزمینی است که از همه ی اقوام و ملل دنیا در آن زیست می کنند، پس چطور ما هیچ سفیری در آن سرزمین نداریم؟ چگونه است که پذیرفته ایم که «رسانه» ای برای «رساندن» حرفمان به «انسان» آن سرزمین پهناور نداشته باشیم؟ چطور اجازه می دهیم که دیگر کشورها بهترین و باهوش ترین مردان و زنان شان را در قالب سفرای جوجه کبابی یا ادیب/متخصص به ایالات متحده گسیل کنند و بعد ما منتظر بایستیم که ذهن جوان نخبه آمریکایی (که اصالت هندی، چینی، اروپایی و… داراست) بی هیچ دلیل/تلاش به سمت سرزمین ایران، فرهنگ و اقتصاد ایرانی متمایل شود؟
مردان و زنان هوشمند ما برای گفتگو با مردمان آن سوی عالم چه می کنند؟ هیچ؟
کیفیت اتفاقی نیست. کیفیت در امر دیپلماسی نیز اتفاقی نیست.
🌐t.iss.one/solseghalam
Telegram
ارزیابی شتابزده
Forwarded from ارزیابی شتابزده (Mohammadreza Eslami)
جناب آقای محمدی
مدیرعامل سازمان آتش نشانی تهران
با سلام
پیش از شروع عرایض این نامه، ضروری است که به اطلاعتان برسانم که بنا به رشته کاری و تخصصی (که از دانشگاه ایالتی میشیگان آغاز شد) به بحث سازه و آتش مرتبط هستم و لذا ضروری است که مطالب ذیل در قالب این نامه طرح شود.
🔵 شنبه شب پس از شرکت در جلسه روزنامه دنیای اقتصاد و مراسم بزرگداشت دوازدهمین سالگرد تولد نشریه تجارت فردا به خانه آمدم. در مجلس مذکور شگفت زده بودم از حضور افراد و نامهایی که به این نشریه در بسط مفاهیم توسعه کشور کمک میکنند. در واقع شبی بود که پس از مدتها سرشار از احساس خوب و شعف گذشت چرا که ساعاتی در جمع افرادی سپری شد که دغدغه ایران و این سرزمین را دارند.
پس از مراجعه به خانه تا پاسی از شب به انجام کارهای مکتوب و پژوهشی گذشت و حوالی ساعت ۳ نیمه شب برای سرکشی به منزل مادر (که در شرایط بیماری هستند) منزل را ترک کردم. وارد کوچه که شدم انتظار کوچه ای خلوت و ساکت شبانگاهی داشتم ولی در کمال تعجب شاهد بودم که 3 ماشین آتش نشانی بزرگ و 2 ماشین آتش نشانی متوسط تمام فضای کوچه را اشغال کرده اند. حدود بیست آتش نشان جوان در آن ساعات سحرگاه به شتاب در حال رفتن به سمت انتهای کوچه بودند.
🔵کنجکاو شدم و بنا به رشته کاری خود، نیروها را دنبال کردم تا متوجه شدم یکی از واحدهای مسکونی از یک ساختمان ۱۰ طبقه در انتهای کوچه آتش گرفته است.
ساکنین به همراه کودکان خردسال و خواب آلودشان در حال فرار از ساختمان بودند و نیروهای شما به شتاب در حال ورود به ساختمان بودند. بوی دود در فضا و سراسیمگی در چهره ده ها تن از ساکنین مشهود بود. در ژاپن بارها شاهد کیفیت کار نیروهای آتش نشان بوده ام (به خصوص در برنامه های مرکز E-Defense کوبه)و لذا کیفیت مواجه همکارانتان با این آتش برایم سوال بود. در کالیفرنیا هم بارها با سازمان آتش نشانی مستقیما کار کرده ام (از جمله سابقه همکاری با خانم Nicholson مدیر سازمان آتش نشانی سانفرانسیسکو).
در آن فضای ملتهب که همه در حال فرار از ساختمان بودند و آسانسورها نیز کار نمی کرد همکارانتان را دنبال کردم و پیاده تا طبقه هفتم و چشمه آتش رفتم.
در میانه آنهمه دود و التهاب، شاهد بودم که همکاران شما پس از بازکردن درب منزل و برای جلوگیری از خفگی ماسکهای اکسیژن را استفاده کرده، وارد منزل شدند، آب را از طبقه پایین و بالا به واحد مسکونی رساندند و آتش را اطفاء نمودند. سپس برق و دستگاهای فَن را رساندند تا که بخشی از دود را خارج کرده و امکان بیرون کشیدن ساکنین (که در بالکن پناه گرفته بودند) میسر شود.
در حین مشاهده تلاشهای نیروهای جوان (که از شدت گرمای لباسهای سنگین آتش نشانی غرق عرق بودند) و همزمان با دیدن فریادها و عربده های فرمانده تیم، می خواستم که در وسط آن پاگرد پله سجده کنم. از شدت بهت، نمی دانستم چه باید گفت؟ کیفیت زحمات افراد این تیم (در آن ساعات شب) بسیار مشابه کیفیت کارهای تیمهای آتش نشانی در سانفرانسیسکو یا کوبه ژاپن بود. فرمانده تیم به شدت مراقب دودزدگی افرادش بود. دستگاههای آژیر (متصل به لباس آتش نشانی که وارد دود می شود) به درستی کار می کرد و پیوسته آژیر می زد. هیچ کس بدون ماسک اکسیژن وارد دود نمی شد. فرمانده تیم کاملا درک روشنی از مساله «زمان» و اهمیت دقیقه ها داشت.
🔵 کاملا آگاهم که کشور درگیر مشکلات مالی است و سازمانهایی همچون آتش نشانی به شدت درگیر محدودیتهای مالی هستند، بنابراین تشکر و سپاس خود را به عنوان یک شهروند به حضورتان عرض می کنم. قابل تصور است که تیمهای شما چنین خدماتی (که آن شب از نزدیک شاهد بودم) را به رغم محدودیتها و در حد توان انجام می دهند. از شما درخواست دارم که از فرمانده عملیات آن شب (که مرتضی خطابش می کردند) تشکر و تقدیر ویژه داشته باشید. بنده حاضر و علاقمندم که حضورا به خدمت این جناب فرمانده و تیمش رسیده و به عنوان یک ایرانی از تلاشش برای حفظ مال و ناموس مردم آن کوچه خاضعانه تشکر کنم.
آن شب و در آن مهلکه یک فکر دیگر هم به ذهن می رسید: اینکه برای خاموش کردن آتشِ فقط «یک خانه» اینهمه انسان و جوان تلاشگر نیاز است و همچنین آنهمه آدم و کودک از خواب و زندگی خود آواره شدند. لذا باید از امروز به فکر «زلزله تهران» باشید. همچنین واقعا نمی دانم که چطور و چگونه برخی که خود خارج از این سرزمین و در استودیو شبکه های خبری اقامت دارند انتظار دارند که مردمان اینجا درگیر آتش و جنگ داخلی شوند؟ آتش وقتی که در گرفت، همه را آواره می کند.
امیدوارم در این سرزمین اگر تغییری لازم است که رخ دهد از مسیر امثال تجارت فردا و از مسیر انسانهای شریف و دردمندی همچون مسعود نیلی ها و موسی غنی نژاد ها و همکاران شما رخ بدهد. و نه از میسر آنها که منتظر «درگرفتن آتش» در این کشور هستند.
عزت زیاد
۲۶ تیر ۱۴۰۲
*پی نوشت: تصاویر زحمات همکارانتان ضمیمه است.
مدیرعامل سازمان آتش نشانی تهران
با سلام
پیش از شروع عرایض این نامه، ضروری است که به اطلاعتان برسانم که بنا به رشته کاری و تخصصی (که از دانشگاه ایالتی میشیگان آغاز شد) به بحث سازه و آتش مرتبط هستم و لذا ضروری است که مطالب ذیل در قالب این نامه طرح شود.
🔵 شنبه شب پس از شرکت در جلسه روزنامه دنیای اقتصاد و مراسم بزرگداشت دوازدهمین سالگرد تولد نشریه تجارت فردا به خانه آمدم. در مجلس مذکور شگفت زده بودم از حضور افراد و نامهایی که به این نشریه در بسط مفاهیم توسعه کشور کمک میکنند. در واقع شبی بود که پس از مدتها سرشار از احساس خوب و شعف گذشت چرا که ساعاتی در جمع افرادی سپری شد که دغدغه ایران و این سرزمین را دارند.
پس از مراجعه به خانه تا پاسی از شب به انجام کارهای مکتوب و پژوهشی گذشت و حوالی ساعت ۳ نیمه شب برای سرکشی به منزل مادر (که در شرایط بیماری هستند) منزل را ترک کردم. وارد کوچه که شدم انتظار کوچه ای خلوت و ساکت شبانگاهی داشتم ولی در کمال تعجب شاهد بودم که 3 ماشین آتش نشانی بزرگ و 2 ماشین آتش نشانی متوسط تمام فضای کوچه را اشغال کرده اند. حدود بیست آتش نشان جوان در آن ساعات سحرگاه به شتاب در حال رفتن به سمت انتهای کوچه بودند.
🔵کنجکاو شدم و بنا به رشته کاری خود، نیروها را دنبال کردم تا متوجه شدم یکی از واحدهای مسکونی از یک ساختمان ۱۰ طبقه در انتهای کوچه آتش گرفته است.
ساکنین به همراه کودکان خردسال و خواب آلودشان در حال فرار از ساختمان بودند و نیروهای شما به شتاب در حال ورود به ساختمان بودند. بوی دود در فضا و سراسیمگی در چهره ده ها تن از ساکنین مشهود بود. در ژاپن بارها شاهد کیفیت کار نیروهای آتش نشان بوده ام (به خصوص در برنامه های مرکز E-Defense کوبه)و لذا کیفیت مواجه همکارانتان با این آتش برایم سوال بود. در کالیفرنیا هم بارها با سازمان آتش نشانی مستقیما کار کرده ام (از جمله سابقه همکاری با خانم Nicholson مدیر سازمان آتش نشانی سانفرانسیسکو).
در آن فضای ملتهب که همه در حال فرار از ساختمان بودند و آسانسورها نیز کار نمی کرد همکارانتان را دنبال کردم و پیاده تا طبقه هفتم و چشمه آتش رفتم.
در میانه آنهمه دود و التهاب، شاهد بودم که همکاران شما پس از بازکردن درب منزل و برای جلوگیری از خفگی ماسکهای اکسیژن را استفاده کرده، وارد منزل شدند، آب را از طبقه پایین و بالا به واحد مسکونی رساندند و آتش را اطفاء نمودند. سپس برق و دستگاهای فَن را رساندند تا که بخشی از دود را خارج کرده و امکان بیرون کشیدن ساکنین (که در بالکن پناه گرفته بودند) میسر شود.
در حین مشاهده تلاشهای نیروهای جوان (که از شدت گرمای لباسهای سنگین آتش نشانی غرق عرق بودند) و همزمان با دیدن فریادها و عربده های فرمانده تیم، می خواستم که در وسط آن پاگرد پله سجده کنم. از شدت بهت، نمی دانستم چه باید گفت؟ کیفیت زحمات افراد این تیم (در آن ساعات شب) بسیار مشابه کیفیت کارهای تیمهای آتش نشانی در سانفرانسیسکو یا کوبه ژاپن بود. فرمانده تیم به شدت مراقب دودزدگی افرادش بود. دستگاههای آژیر (متصل به لباس آتش نشانی که وارد دود می شود) به درستی کار می کرد و پیوسته آژیر می زد. هیچ کس بدون ماسک اکسیژن وارد دود نمی شد. فرمانده تیم کاملا درک روشنی از مساله «زمان» و اهمیت دقیقه ها داشت.
🔵 کاملا آگاهم که کشور درگیر مشکلات مالی است و سازمانهایی همچون آتش نشانی به شدت درگیر محدودیتهای مالی هستند، بنابراین تشکر و سپاس خود را به عنوان یک شهروند به حضورتان عرض می کنم. قابل تصور است که تیمهای شما چنین خدماتی (که آن شب از نزدیک شاهد بودم) را به رغم محدودیتها و در حد توان انجام می دهند. از شما درخواست دارم که از فرمانده عملیات آن شب (که مرتضی خطابش می کردند) تشکر و تقدیر ویژه داشته باشید. بنده حاضر و علاقمندم که حضورا به خدمت این جناب فرمانده و تیمش رسیده و به عنوان یک ایرانی از تلاشش برای حفظ مال و ناموس مردم آن کوچه خاضعانه تشکر کنم.
آن شب و در آن مهلکه یک فکر دیگر هم به ذهن می رسید: اینکه برای خاموش کردن آتشِ فقط «یک خانه» اینهمه انسان و جوان تلاشگر نیاز است و همچنین آنهمه آدم و کودک از خواب و زندگی خود آواره شدند. لذا باید از امروز به فکر «زلزله تهران» باشید. همچنین واقعا نمی دانم که چطور و چگونه برخی که خود خارج از این سرزمین و در استودیو شبکه های خبری اقامت دارند انتظار دارند که مردمان اینجا درگیر آتش و جنگ داخلی شوند؟ آتش وقتی که در گرفت، همه را آواره می کند.
امیدوارم در این سرزمین اگر تغییری لازم است که رخ دهد از مسیر امثال تجارت فردا و از مسیر انسانهای شریف و دردمندی همچون مسعود نیلی ها و موسی غنی نژاد ها و همکاران شما رخ بدهد. و نه از میسر آنها که منتظر «درگرفتن آتش» در این کشور هستند.
عزت زیاد
۲۶ تیر ۱۴۰۲
*پی نوشت: تصاویر زحمات همکارانتان ضمیمه است.
Telegram
ارزیابی شتابزده