بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
467 subscribers
1.77K photos
631 videos
137 files
2.12K links
عزم کرده ایم با موهبت #مهربانی و #صلح بر هژمونیِ ناصلحی در جهانشهر پایان دهیم.

مٲموریت ما:
#نشاء_بذر_مهربانی و #پرورش_جوانه_صلح

#Together_For_Peace
--------
Spread Of Peace & Small Kindness Foundation

لینک ارتباطی:
@Raouf_Azari
Download Telegram
Forwarded from عکس نگار
کمپین مهربانی های کوچک
نمونه ۱۷۲
رئوف آذری
----------------------- ۲۶بهمن۹۵
🌹مهربانی باخود🌹

...در عرصه زندگی و تعاملات مان با دنیای پیرامونی، چنان در گرداب مسایل مرتبط با دیروز و امروزمان غرق می شویم که هم فردا فراموش مان می شود و هم خود!
گاه چنان #گرفتار_روزمرگی می شویم که رودخانه خروشان زندگی، چنان در پس جریان امواج خروشانش، به صخره های ساحلی می کوبدمان که مست و سرخوش می شویم و مدهوش، در مسیر آب پیش می رویم بی آنکه بدانیم کجا و برای چه می رویم؟!
گاه نیز چنان در اختاپوس عادت دیگران غرق می شویم که دست بر کلاه، چون دیگران بسیار ره می پوییم و خود خوش داریم که دل می جوییم!

اما تاریخ ثابت کرده است که اگر در پی توفیق در فردا روز زندگی و ممات خود هستیم نیاز است گاه گاه و حتی بسیار،  مخالف جریان آب شنا کنم، متفاوت باشیم، تمایز برگزینیم و بیش از آنکه خودِ دیگری باشیم، #خود_خود باشیم...

چندی پیش در مسیر سردشت_تهران ره پویی بودم چون دیگران و همراه دیگران!
اراده کردم کمی متفاوت باشم و تمایز اختیار کنم حتی اگر با شکستن عادت متاسفانه همه گیری!
در چند کیلومتری زنجان که اتوبوس در دل شب توقفی اختیار کرد، سریع پیاده شده و در هوایی کاملا برفی و سرد زمستانی، وضویی اختیار کردم تا به وقت نماز صبح، امکان اقامه آن در اتوبوس یابم! و جالب آن  بود که با این اقدام خود که تمایزی آشکار با اکثریت جمع همراه داشت، کمی احساس برتری در دل داشتم!
وقتی که اتوبوس راه افتاد و بعد از چندی موعد نماز فرا رسید، آماده شدم تا بر صندلی خود نماز را اقامه کنم!
سری چرخاندم تا اطراف را ورانداز کنم و بعد به جغرافیای نماز وارد شوم!

ان شاء الله چشمان زیبا بین تان، چنین لحظات نیکویی را تجربه کند!
بغل دستی ام، صندلی جلویی و روبه رویی هر سه جانماز سه  عزیزی شده بود که عادت روزگار چنین کرده بود، نباشند!
تمایز دیگر رخت بر بسته بود و خود شرمنده از حس خودبرتر بینی و تمایزچند لحظه قبلم اما باور داشته باشید سرشار از جوشش درونی!
در بین این سه عزیز مقیم به #نماز_صبح در دل سفر و در آن موعد سپیده دم لیمویی، یکی بیشتر توجهم جلب کرد و آن یک عزیز همشهری دانشگاهی بود!

واقعیتش، گمان داشتم جو دانشگاه ها به ویژه در چندسال اخیر،  با نماز و دینداری بیگانه باشند ولی آن عزیز فرهیخته دانشگاهی و شاغل به تحصیل در یکی از معتبرترین دانشگاه های ایران زمین، پیشاهنگ اقامه نماز صبحگاهی شده بود و صندلی اتوبوس را سجده گاه عبادت خویش کرده بود!

اول گمان کردم خواب است و آن را نیز در دل شب و بر صندلی اتوبوس معمولی، باز #تمایز و #مهربانی_با_خود می دانستم ولی تغییر لحظه ای ژست خواب، نشان داد که  نه در خواب، بلکه در نماز است و به زعم اینجانب، نماز در آن موقعیت و در آن شرایط، برترین تمایز و #مهربانی_با_خود  بود🌹

مهربانی ای که ضمن #اصلاح_رویه_های_عادت_گون، علامات بس امیدوار کننده داشت...
درود براین جوان #رعنا، #فرهیخته و #متمایز سردشتی وچند مسافر همراهِ هوشیار و مخلص را که تمایز مرا در حلقه ای از بهت فرو بردند و بر شناخت واقعیات زندگی امروز،  بیشتر چشمم بگشودند!

#مهربان باشیم با خود و با نگرش مان تا الگویی دهیم و الگویی ارزنده تر برگیریم...
باورم اینست که #خواب_به_وقت،به اندازه، و حتی قیلوله نوعی مهربانی ارزنده با خود در روزگار #اختاپوس_رسانه ای است و از طرفی برگرفتن توشه سفر به آن وعده گاه نیز مهربانی ارزنده تر که  آن عزیز فرهیخته، از هر دو بهره مند بود...

خدایش توفیق بدارد و مصادیق مهربانی های با خودش و در جهت سلامت نفس و تمایز عبادی اش افزون تر گرداند...
🌹🌹🌹
شما نیز مهربانی های محیط پیرامونی تان را گزارش کنید👇
آدرس گروه کمپین مهربانی های کوچک
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLFrTrPg7MhCOQ
کمپین مهربانی های کوچک
نمونه ۱۷۳
رئوف آذری
----------------------- ۲۶بهمن۹۵
🌹مهربانی با خودانجیوپنداری🌹
حدود یک دهه حاکمیت تفکری خاص در سیستم اداری ایران، چنان عرصه را بر فعالیت های مدنی و داوطلبانه تنگ کرده بود که یافتن مجالی برای پاسخ به عطش خدمات اجتماعی و داوطلبانه برای کنشگران و فعالان مدنی شناسنامه دار بسیار سخت می نمود!

در آن زمان فقط در شهر کوچکی چون سردشت از حدود ۲۰ سمن و انجمن مجوزدار، تنها ۲ انجمن از تیغ گیوتین جان سالم به دربردند که یکی متعلق به #جانبازان_شیمیایی و حمایت حقوقی آنها بود و دیگری انجمنی خیریه کمک به #بیماران_صعب_العلاج!

گاه گاهی دوستان در پی علاجی برای روبه رو شدن با آن فضای نفس گیر، مرا خطاب قرار می دادند تا ایده ای پیش پای شان نهم که بعد از کلنجار رفتن زیاد با ذهن خود، ایده ی " #هر_شهروند #یک_‌ان_جی_او" را طرح می کردم.

در توضیح متعاقب آن، اشاره می کردم که چانه زنی در جهت اخذ مجوز و شناسنامه دارشدن بسیار ضروری و ارزشمند است اما آنجا که تصمیم گیری های متولیان،سلیقه ای و متعصبانه و حق زدا می شود، شاید بهترین راه حل، تلاش برای تربیت شهروندانی باشد که #خود_کنترلی، #خود_مدیریتی و #خود_رهبری ویژگی بارزشان است.

#شهروندان_خود_انجیو_پندار، توانایی در لحظه فکر کردن دارند و بهترین ایده ها را خلق کنند، متعاقب آن، قبح و حسن یک تصمیم را برآورد وپس از اتخاذ تصمیم، خود اولین کسی خواهند بود که وارد فاز اجرا می شوند!

به این صورت در خلأ گروه ها، سمن ها و انجمن های شناسنامه دار، کارهای ضروری یک جامعه و ملت روی زمین نمی ماند و به تعبیری، قاعده واجب کفایه، موجبات کاهلی، تنبلی نمی شود و دست به عصا و دست به کلاه رفتاری از سرزمین فعالیت مدنی کوچ می کند...

چندی قبل در ۲۲ بهمن ۹۵ مرد میانسالی، از لابه لای نرده های آهنی جایگاه بزرگان، وارد محدوده ای شد که شاید جای هرکسی نبود اما اندیشه ورزی و فکر در لحظه و خلق ایده سبب شد که #جعفر_بدری، راه ورود یابد و آنی کند که می خواست و آنی شود که تصور نداشت!
عزیز مهربانی که #کوله_نمادینش خبرساز شد و به لطف عزیز مهربانی دیگر، بر امواج رسانه سوار شد!
از آنجا که آن اقدام نمادین به یاد #کولبران_مرزی_سردشت، صورت گرفته بود و ما شهروندان سردشتی خود را مدیون لطف آن بزرگوار می دانستیم، و از طرفی ادعای #فعال_مدنی داشتیم، واجب دیدیم تا محضرشان شرفیاب شده و سپاس شان گوییم.
جالب است از اولین تماس تلفنی سپاسگزاری تا ملاقات حضوری درتهران و منزل شخصی و نیز همراهی تا فرودگاه و بدرقه، ساعتی بی خبرمان نگذاشت و رصد و پیگیری و لطف بی مثالش ناتمام می نمود!

سه شنبه روز مورخ ۲۶ بهمن ۹۵، بعد از یک سفر ۱۵ ساعته زمینی و پیمودن مسیری پربرف و گاه کولاک، محضرش شرفیاب شدیم و در منزل شخصی اش، پذیرای مان شد تا نشان مان دهد که چه همراه همسر مهربانی، پشتیبانش است و چه کانون آرام و با صفایی در قلب شهری پردود و بوق، ساخته است.

ساعاتی از خرمن تجربه ها، ایده ها و فعالیت های مدنی اش، خوشه چینی کردیم و به جهت در پیش بودن سفری دیگر به مقصدی دیگر، ناچار به ترک اقیانوس مهرش شدیم...
سپاس باید گفت مهربان #شهروند_ان_جی_اویی ایران زمین، کاک #جعفر_بدری عزیز، آن میانسال دل جوانِ پرانرژیِ هوشمند را که یک تنه، قد یک ان جی او، فریاد زد #زندگی_پُرمرگ #کولبران_مرزی را...

سپاس همراهی کاک #عثمان_عباسی دبیرکارگروه همدلی #شبکه_فعالان_مدنی_سردشت( #تریبون_همدلی) و مهربان دانشجوی ارشد صنایع شریف #بهزاد_علیپور عزیز را...🌹🌹🌹

شما نیز مهربانی های محیط پیرامونی تان را گزارش کنید👇
آدرس گروه کمپین مهربانی های کوچک
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLGWfyVvmh8gEw
Forwarded from عکس نگار
‍ ما را چه شده است که #سپاس نیز بر نمی تابیم!

عزیزی تعریف می کرد که:
"با همسرم مشکل داشتم و از این وضعیت خسته و دلزده شده بودم!
ناچار پیش مشاور رفتم و مشکل را در میان گذاشتم.
بعد از کلی گوش سپردن، بلاخره مشاور به حرف آمد و چند راهکار ارایه داد!

خواستم از اولی شروع کنم. شاخه گلی خریدم و آیفون منزل را به صدا درآوردم!

خدا روز بد نیاورد که آورد و خانم با دیدن شاخه گل تزئینی از طریق دوربین آیفون، زد زیر گریه و داد و فریاد راه انداخت!😭

سریع رفتم داخل و هاج و واج پرسیدم چی شده؟!

گفت: نامرد اینقدر پر رو شده اید که دسته گل نامزدی همسر دوم را هم به منزل من می آورید؟!"

بنده خدا ادامه داد:
"دیگر چیزی نمانده بود، دق کنم!
ناچار در اتاقم را محکم بستم و تا ساعاتی بیرون نیامدم.

پس از کلنجار رفتن بسیار با خود، بلاخره بیرون آمدم و سر صحبت باز کردم و گفتم خانم باور کنید این شاخه گل را برای شما گرفته ام و کس دیگری در بین نیست!

این بار که کمی سبک شده بود، چنین گفت:
حالا بگو چی شده که اینقدر لوس شده ای؟!
شما آنقدر پیر شده ای که این لوس بازی ها به شما نیامده است!

دیگر قوز بالاقوز شده بود و ناچار به ترک خانه شدم و شب را نزد دوستی خوابیدم!

فردا سراغ مشاورم رفتم و هرچه عقده داشتم، سر ایشان خالی کردم"😂

آن عزیز ادامه داد:
"الان که به رفتار خود با مشاور فکر می کنم چنان احساس خجالت می کنم که نمی دانم چه کار کنم!
آمده ام راهکاری پیش پایم نهید تا از این مصیبت ناخواسته خارج شوم"

هاج و واج مانده بودم چه راهکاری به آن عزیز پیشنهاد دهم که خیالم پر زد و به دنیای خود لینک خوردم!
...
زمانی که مسئولیت دانشگاه را داشتم، آن قدر از عدم انجام وظایف ذاتی برخی مسئولان ادارات شهرستان، رنجیده خاطر بودم که اگر عزیز مسئولی به وظایف ذاتی اداری اش عمل می کرد، با لوحی،هدیه ای یا ذکر خیری در لابه لای سخنانم در شورای اداری یا سخنرانی های موردی تمجیدش می کردم!

این وضعیت چنان بر بعضی ها عجیب آمده بود و شاید سنگین، که لقب " مامه تشکر"-عمو تشکر- را داده بودند!

علی رغم لطف آن عده، وقتی به دستاوردهای اجتماعی آن روحیه نظر می انداختم، برای درمان بسیاری از دردهای امروز جامعه به ویژه #درد_منیت، مفید یافتم.
به همین جهت در تداوم آن رویه، و در بحبوحه خبرپراکنی های ناخوشایند رسانه ها از رفتار داعش و داعش مسلکان تاریخ و نیز در برهه گشودگی سخاوتمندانه میلیون ها زبان نقد،گله و گاز در جهانشهر، چند سال قبل ایده #کمپین_مهربانی_های_کوچک به ذهنم خطور کرد وسال۹۳ اجرایی اش کردم.

امروزه به لطف حدود ۵۰۰ نفر #گزارشگر_مهربانی، و در جهت مخالف رسانه ها و حتی محافل خصوصی و عمومی شهروندان که همواره زبان گله شان و چشمان عیب جویی شان مترصد شکار لحظه هاست، هر گوشه این کشور #مهربانی درخور توجهی از #شهروندی مشاهده شود، گزارش می شود و سعی می کنم با پیام یا تماس یا لوحی سپاس گویم مهربانان را...

اما باز گاه به گاه، مستقیم و غیر مستقیم می شنوم که از سر لطف یا حسادت، برخی آشناها، خرده می گیرند که؛

" این لوس بازی ها چیست، فلانی در می آورد؟!
اصلا" خودش را کی فرض کرده، از دیگران تجلیل می کند؟!
همه اش برای پرکردن خلأ شخصیتی است!
می خواهد با تجلیل از شخصیت ها، بگوید من هم کسی هستم!
اصلا" دارد از کمپین و اعضای کمپین سوء استفاده می کند و..."

در این افکار غوطه ور بودم که صدای درب اتاق مشاوره محکم به صدا درآمد!
تازه فهمیدم که آن عزیز مراجع بوده که این بار راهکارنگرفته، ترک جلسه مشاوره کرده است!😂

و اینجا بود که خود ماندم و این رفتار #سپاس_ستیز برخی ها و #اصرار_موجه یا #ابرام_ناموجه من!!!!
دوست عزیز مهربان #فعال_مدنی، #کنشگر_زیست_محیطی، #فرهیخته_دانشگاهی و #شهروند_مسئولیت_پذیر و #مسئول_مسئولیت_شناس، نظر شما چیست؟!
لطفا" نظر و پیشنهاد خود را با
ID:
@Raoufazari
ارسال فرمایید.
---------
در ضمن در راستای باور به شفافیت و مهارت شهامت #خود_بودن در صحن علنی گروه #کمپین_مهربانی_های_کوچک، با آدرس ذیل، نظرات با مشخصات کامل(نام و نام خانوادگی،شهر و مسئولیت فعلی)، پذیرفته خواهد شد و صدالبته اهتمام به پاسخ موجب امتنان خواهد بود.

لینک گروه کمپین👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLGWfyVvmh8gEw
Forwarded from عکس نگار
کمپین مهربانی های کوچک
نمونه 215
رئوف آذری
@Raoufazari
—----- #نگاشته_سی_فروردین_۹۶

#نسیم_کمپین_مهربانی_در_بلوچستان🌹

بهمن ماه ۹۵ در پی حادثه #سیل_بلوچستان، در قالب هیأتی از مهربانان، سفری به استان سیستان و بلوچستان داشتم که دل، چشم و گوشم همنوا، تصاویری متحرک ساختند که مدت ها ذهنم را درگیر خودشان ساختند!

به محض بازگشت، عزم کردم که پی گیر دردهای مشاهده شده و درک شده آن سامان درحد توان باشم.

ابتدا دنبال موضوع محیط زیست چابهار و #انجیر_معابد رفتم و ضمن نگاشتن مقاله ای، شهروندان و متولیان سازمان محیط زیست را متوجه سرمایه نمادینی ساختم که در پیرامون خود دارند و قدر نمی دانند و همین سبب ساز شکل گیری پویشی شد که ان شاءالله به زودی، نتایجش را خواهیم دید(نگاشته با عنون سرمایه های زیست محیطی و وظیفه شهروندی در روزنامه قانون به شماره ۸۸۰ مورخ هشتم اسفندماه ۹۵ چاپ شد) و پیگیری های میدانی متعاقب آن نیز دنبال گردید!

• همچنین درگزارش شماره ۱۷۵ مورخ ۲۶ بهمن ماه ۹۵- بلوچستان ۲ مهربانی های کمپین (گزارش بازنقل فوق)، از مهربان بزرگ یوسف ارباب، جمله ی ذیل نقل گردید:
" امروز نیز عزم مان جزم شده است تا برای سه خانوار بسیار محروم آن منطقه، هرکدام یک دستگاه #چرخ_خیاطی بخریم تا در مسیر #اقتصادی_خودگردان، سوق شان دهیم... دعای مان کنید... "

این نقل قول ودعای مهربان خواسته، خوره ذهنم شد و درتمام طول سفر و بعد از سفر نیز، تصویر آن سه خانواده جلوی چشمانم رژه می رفتند!
همان روزهای اولیه بعد از سفر، اطرافم را ورانداز کردم تا از بین عزیزمهربان پیرامونی ام درکمپین، یکی را در بهشت مهربانی، منزلتی وارسته تر بخشیم!
اولین خطابم بر دل نشست و خوب نشست و تعهد خرید، با طیب خاطر از خیر بزرگواری اخذ گردید.

مقدمات پرس و جوی بهترین ها مهیا شد. مهربان #جعفر_بدری عزیز، تعمیرکارچرخ خیاطی در تهران، که به لطف مهربانی اش در #کولبری_نمادین ٢٢ بهمن تهران، زمینه آشنایی حاصل شده بود به مدد طلبیده شد تا بهترین ها را پیشنهاد دهند!

چند مرحله پیگیری آن بزرگوار و دوستان بزرگواری از خانواده خیراصلی، مقدمات انتخاب و خرید چرخ های خیاطی ژانومه را مهیا ساخت که سپاس شان واجب است.
چرخ های خریداری شده، به دلیل مصادف شدن با تعطیلات نوروزی درتهران ماندگار شدند تا اینکه بعد از تعطیلات، بستر سفرشان به جرگه بلوچستان و مقصدواجب شان، مهیا گردید و چندی قبل، مهربان ارباب عزیز، همان بزرگ مهربان دعاگوی، تحویل شان گرفت و تحویل شان داد.

اینک به لطف آن دعای بزرگ مهربان مولوی یوسف ارباب عزیز، تصویرسازی های ذهنی اینجانب از آن دعا و نیز همیاری های کارشناسی مهربان جعفر بدری عزیز و پیگیری های میدانی نزدیکان خیر بزرگوار، همت و سخاوت دستی بی مثال #دکتر_محمد_فرضی_زاده بزرگوار، آن خیر متخصص رادیولوژی و سونوگرافی اردبیلی زاد ساکن سردشت، در محله #کلوک_شهر_فنوج و نیز روستای #حیدربند منطقه بنت شهرستان فنوج سیستان و بلوچستان، سه خانواده ۷، ۶ و ۴ نفری بی سرپرست و بد سرپرست نیازمند، خود مسیر #خود_اشتغالی را استارت زده اند...

امید داریم فرزندان رشید اما تا امروز، بینوای این سه خانواده بلوچی، با تلاش مهربانانه و هنرمندی دستان آموزش دیده سه مادر وارسته شان، مسیر خوداتکایی پیش گیرند و فردا و فرداهای روزگار، خود به مشوق و مددکار خانواده های بسیار آن سامان بدل گردند.

و باز امیدوارم فرصتی فراهم آید تا محضر همه بزرگوارانی که سبب ساز این کار خیر شده و مشارکت همدلانه شان، موجد امنیت بخشی معیشتی سه خانواده گردید، برسیم و دستان سپاس مان، بر سینه مهر نهیم و تجلیل گوی سخاوت مهربانان به ویژه دکتر محمد فرضی زاده عزیز به پاس سخاوت دلی و دست بر جیب کشی میلیونی و نیز مهربان یوسف ارباب و دوستان همدل بزرگوارش باشیم که به قصد تحویل #کادوی_مهربانی مجبور به طی مسافتی حدود هزار کیلومتر رفت و برگشت با وسیله شخصی شدند...

سپاس همگی شان را و شکر بی حصر مهربانترین را که توفیق خدمت حداقلی عنایت مان فرمودند.
🌹🌹🌹
#نسیم_کمپین_مهربانی
#بلوچستان
#چرخ_خیاطی
#کادوی_مهربانی
#دکتر_محمد_فرضی_زاده
#مولوی_یوسف_ارباب
#کمپین_مهربانی_های_کوچک
https://t.iss.one/joinchat/AAAAADwcjLGWfyVvmh8gEw